سلبریتیهایی که در فضای مجازی فحاشی میکنند، قهرمان نیستند
نوشته شده توسطرحیمی 29ام آبان, 1398
توکلی:سلبریتیهایی که در فضای مجازی فحاشی میکنند، قهرمان نیستند/ ماجرای علاقه مسعود کیمیایی برای ساخت فیلم دفاع مقدسی
رسول توکلی همان عکاس خبرنگار فیلم “تاراج” است؛ آخرین تصویری که از او در تلویزیون بهنمایش درآمد در شخصیت شهید مطهری سریال “معمای شاه” بود؛ از دستمزدهای میلیاردی برخی از بازیگران و آدرسهای غلط سلبریتیها به جامعه انتقاد جدی دارد.
“پنجمین سوار سرنوشت” را سال 1359 بازی کرد و در “عبور از میدان مین” درخشید؛ در “تاراج” ایرج قادری نقش عکاس خبرنگاری را بازی کرد. در “مرگ گرگها"، “شکوه بازگشت"، “پنجاه روز التهاب"، “فردا روز دیگری است"، “شاخ گاو"، “معصوم"، “مجروح جنگی” و “بانوی کوچک” به ایفای نقش پرداخت. در سال 1381 و 1389، جلوی دوربین “چشمان سیاه” و “قصه پریا” قرار گرفت.
در سالهای 1367 تا 1370، مجموعه “آینه عبرت” را هم در کارنامه خودش دارد. رسول توکلی علاوه بر فعالیت هنری در عرصه فیلم و سینما در حوزه اسکلهسازی و بندرسازی (سازههای دریایی) متخصص است و کتاب “جمعه میدان خالی نبود” را نیز نگارش کرده و بهعنوان مجری در برنامههای تلویزیونی “هفت روز” و “با شما برای شما” تجربه داشته است.
...
آخرین کاری که از وی روی آنتن سیما دیدیم نقش شهید مطهری در سریال “معمای شاه” محمدرضا ورزی بود. البته توکلی سال 74 در تلهفیلم “آوا و سکوت” بهکارگردانی خسرو معصومی نقش دوران جوانی شهید مطهری را بازی کرد. در این فیلم بهروز شعیبی نوجوانی شهید مطهری را بازی کرد و محمود عزیزی هم میانسالی این شهید را به نمایش گذاشت.
رسول توکلی مدیریت یکی از قدیمیترین مؤسسات سینمایی کشور را بهعهده دارد؛ در عرصه تهیهکنندگی نیز فعالیتهایی داشته و براساس مطالعاتی در زمینه حقوق شهروندی، تلهفیلمهایی را برای تلویزیون تدارک دیده که از نمونههای بهنمایشدرآمده آن میتوان به “اولین پرونده” اشاره کرد.
دستیارها به کارگردانان میگویند “من بازی نمیکنم”
رسول توکلی در گفتوگویی با خبرنگار خبرگزاری تسنیم از کمکارشدن گفت: بسیاری از کارگردانان میپرسند “چرا نیستی؟"، و “چرا سر کار نیامدی؟” و من تعجب میکنم که کسی ما را دعوت نکرده است.
وی تأکید کرد: کارگردانانی را دیدم که از من میپرسیدند “کجایی؟ چرا سر کار ما نیامدی؟ دستیار ما گفته که «دیگر ایشان بازی نمیکند و سر کار نمیآید»". چنین بحثهایی بوده، به همین دلیل در برخی از فیلمها چند سکانس کوتاه بازی کردم که بگویم “ما هستیم"! دوستان جدید بیایند بحثی نیست اما از تجارب دهههای قبل هم نباید بیبهره باشند. جوانهایی که میآیند و برخی از آنها بسیار مستعدند اما نباید قدیمیها را فراموش کنند. با تجربهها و حرفهایهای ما نباید خانهنشین شوند!
فیلم “تاراج”
کارگردانی که فیلمفارسی میساخت در زمان انقلاب “تاراج” را ساخت
توکلی در پاسخ به این سؤال که بسیاری از نوستالژیها و آثار ماندگار در همان دهه 60 باقی ماند، افزود: دهه 60 اتفاق عجیبی افتاد و بهواسطه انقلاب، سینما دگرگون شد؛ همه بلاتکلیف بودند که حضرت امام(ره) فرمودند که “ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم". کارگردانی داریم که فیلمفارسیهای قدیمی میساخت و در زمان انقلاب “تاراج” را ساخت. آن انقلاب رخ داد و توانست با همان مغز و چشم، کارهای خوب بسازد و بعد از آن شرایط چرا الآن این شرایط اتفاق افتاده؟ آن موقع میخواستند فیلمی بسازند همه دور هم جمع میشدند تا فیلمی بسازند.
خارجیها دلباخته سینمای تلخ ایرانیاند
وی در پاسخ به سؤال دیگری درباره اینکه “چرا آنقدر محدود شدیم به کارهای اجتماعی و تلخ؟ و خارجیها هم فیلمهای ایرانی را انتخاب میکنند که این شکلی باشند یعنی همان سینمای تلخ ایرانی"، گفت: وقتی از سرزمین مادری و چیزهایی که اینجا نهادینه شده دور شویم به سیاهنمایی میرسیم. جشنوارههای خارجی هم بعضاً به این کارها بها میدهند؛ کسانی که صادقانه کار میکردند در پوشش مافیایی قرار گرفتند و یکدفعه سینمای خوب دهه 60 و اوایل 70 به جایی رسید که اگر رژیم پهلوی هم عوض نشده بود بعضی از این فیلمسازهای راهگمکرده جرأت پیدا میکردند مسائل غیراخلاقی بسازند؛ کجای دنیا میآیند فیلمی بسازند پدر به دختر خودش تعارض میکند؟ خدا را شکر که جلویش را گرفتند.
چرا برای ستارهشدن در فضای مجازی خودنمایی میکنند؟
توکلی با اشاره به اینکه ستاره شدن به خودنمایی در فضای مجازی نیست، گفت: واقعاً برخی در فضای مجازی چند عکس میگیرند و میگذارند باورشان این است که ستارهاند! ستاره شدن به این خودنماییها نیست! ستاره باید در قلب مردم باشد؛ ستارهای که در قلب مردم باشد و بخواهد از مردم خودش جدا شود ستاره نیست.
سلبریتیهایی که در فضای مجازی فحاشی میکنند، قهرمان نیستند
بازیگر نقش شهید مطهری در سریال “معمای شاه” در خصوص اینکه چرا سینما و تلویزیون قهرمان ندارد، گفت: برخی از سینماگرها کپی خوب میکنند اما برای دیگران؛ برخی از سلبریتیهایی که از درآوردن لباسشان به شهرت میرسند؛ با فحاشی خودنمایی میکنند و درباره هر موضوعی اظهارنظرهای غیرتخصصی انجام میدهند، قهرمان عدهای میشوند که همه این سرمنزلها جز پوچگرایی چیزی نیست. اگر ما درباره قهرمان واقعی بنویسیم و فیلم آن شخصیت قهرمان و یا قهرمانپروری را بسازیم حداقل فرصت کمی برای این خودنماییها پیدا میکنند که آدرسهای غلطی به جامعه بدهند. در صورتی که ما پهلوانان و قهرمانان ملی داریم؛ کسانی که مردم به آنها عشق میورزند و تاریخ بهنیکی از آنها یاد میکند؛ جامعه به این قهرمانان نیازمند است و باید دربارهشان فیلم و مستندهای زیادی ساخته شود تا مردم خصوصاً جوانان با نام و نشانشان آشنا شوند؛ شهدا، رزمندگان، ایثارگران و جانبازانی که دردهای جنگ را با خودشان بههمراه دارند.
عادت کردهاند فیلم بدون قهرمان و پایان باز میسازند
وی اضافه کرد: دانسته یا ندانسته در مسیری افتادهایم که فیلمهایمان شبیه به هماند و عادت کردهایم فیلم بدون قهرمان و پایان باز بسازیم؛ درست است که مخاطب به همه نوع خوراک نمایشی نیاز دارد و باید برای همه نوع افکار و اندیشهای فیلم تولید کرد اما اساساً تجربه نشان داده فیلمهایی که با قهرمان شروع میشوند و به پایان میرسند بیشتر در ذهن مخاطب میمانند.
انتقاد از دستمزدهای میلیاردی برخی از بازیگران
توکلی با انتقاد از دستمزدهای میلیاردی برخی از بازیگران، گفت: جشنوارههای دهه 60 ماشین نداشت و امکانات و بودجههای امروزی را در هم در اختیار نداشت؛ چرا باید بازیگری امروز یک میلیارد دستمزد بگیرد؛ در حالی که ما “عبور از میدان مین” را با یک میلیون و 300 و پنجاه هزار تومان ساختیم که هنوز در ذهن مردم باقی مانده است؛ آن موقع دعوایی بود که تخصص بهتر است یا تعهد! سوژههای ما از در و دیوار پیدا میشد شخصاً میگویم مافیایی در چهره برخی روشن شده که کارشان ندارند و برخیها هم روشن میشود؛ آن هم بهدلیل بیثباتی مسئولین وزارت ارشاد که مسئول این کارند.
سینما، مستند میشود
وی با اشاره به ساخت مستندی درباره سینما، تصریح کرد: مستندی را در دستور کار داریم که من مشاور کارگردان و راوی آن هستم که دورانهای مختلف سینمای ایران را مورد بررسی قرار میدهد. قصدمان اکران در سینما است برای اینکه مخاطبمان سینماییها هستند؛ شاید از لحاظ رده سنی برای پخش در تلویزیون مناسب نباشد.
ماجرای علاقه مسعود کیمیایی به ساخت کار جنگی
بازیگر فیلم “تاراج” درباره پیشنهاد کاری به مسعود کیمیایی درباره جنگ، گفت: طرحی بهنام “بهشرط عشق” را قرار بود که مسعود کیمیایی قبل از “خون شد” کار کند؛ فیلم جدیدی که بهتازگی شروع کرده و در راه جشنواره فجر است. اما بهخاطر عدم حمایت، بستر ساخت و تولید “بهشرط عشق” فراهم نشد. این فیلم به جنگ تحمیلی و حمله عراق در سال 62 به چاه نوروز شماره 3 برمیگردد. مسعود کیمیایی این طرح را با اشتیاق نوشت؛ متأسفانه خردی که در کار باشد و بیایند از این نوع فیلمها حمایت کنند، وجود ندارد.
افسوس که وزارت نفت و مافیایش نگذاشتند
وی افزود: جالب است بدانید که وقتی با کیمیایی صحبت کردم فکر نمیکردم رغبتی نشان دهد اما نهتنها استقبال کرد بلکه خودش گفت “این صریحترین سناریویی بود که با من ارتباط برقرار کرد"؛ میدانید که کیمیایی کارگردانی است که طرح دیگران را نمیسازد، افسوس وزارت نفت و مافیایش نگذاشتند؛ به هر دلیلی این کار محقق نشد؛ دستبردار نیستیم و دنبال این هستیم که نهادهایی که در این زمینه وظیفه دارند اسپانسر شوند.
باید برای کارهای دفاعمقدسی هزینه کنند اما شاهد کارهای مبتذلیم
توکلی با اشاره به ساخت فیلم سینمایی دیگری درباره ماجرای کشتی اگلانتاین، خاطرنشان کرد: کاری را با سیروس رنجبر بهعنوان نویسنده و محقق شروع کردیم و بحثهای پژوهشی و تحقیقاتی آن را انجام دادیم؛ با بنیاد سینمایی فارابی و نهادهای ذیربط هم مذاکره کردیم اما آنطور که باید پای چنین کارها و فیلمهای سینمایی نمیآیند. مستندی که سینمایی میشود و به ماجرای کشتی اگلانتاین برمیگردد که چند سال پیش در آبهای آزاد توسط دزدان دریایی ربوده میشود؛ داستانهای جذاب و مهیجی از شهامت و قهرمانپروری نیروهای ما برای آزادی به نمایش درمیآید که سینمای ما به این نوع موقعیتپردازیها نیاز دارد. بنیاد سینمایی فارابی و بخشهای ذیربط باید برای ساخت این کارها هزینه کنند و کارهای دفاعمقدسی ساخته شود اما کماکان در همان کوچه پسکوچههای بودجه میماند و شاهد تعدد کارهای طنز مبتذلیم.
عدهای در تلویزیون با شاکله “معمای شاه” مشکل دارند
وی در پایان با انتقاد از نوع رفتار نامناسب با “معمای شاه"، خاطرنشان کرد: پیشنهاداتی از تلویزیون داشتم که جذاب نبود؛ بعد از سریال “معمای شاه” که نقش شهید مطهری را ایفا کردم و 5 سال در خدمت گروه بودم عدهای در تلویزیون هستند با شاکله فیلم “معمای شاه” مشکل دارند؛ کسانی که در “معمای شاه” کار کردند عمدتاً مورد کملطفی قرار گرفتند؛ در صداوسیما و جاهای دیگر برخورد نامناسبی کردند؛ چرا و بهچهدلیل؟! باید از خودشان بپرسید.
تسنیم
فرم در حال بارگذاری ...
امروز نوبت دولت است
نوشته شده توسطرحیمی 29ام آبان, 1398
رئیسجمهور گفت: آنچه حاصل طرح اصلاح قیمت انرژی بوده، پرداخت مبالغی به ۱۸میلیون خانوار متوسط و کمدرآمد است.
حجتالاسلام حسن روحانی رئیسجمهور امروز چهارشنبه در جلسه هیئت وزیران اظهار داشت: امروز میخواهم از ملت بزرگ و هوشیار ایران تشکر و سپاسگزاری کنم و بهخاطر آگاهی، صبوری و موقعشناسی مردم سر تعظیم فرود بیاورم.
...
مردم ایران از یک آزمون تاریخی دیگر سربلند بیرون آمدند و نشان دادند علیرغم اینکه ممکن است مشکلات اقتصادی و یا گلههایی از مدیریت کشور داشته باشند، اما هرگز نخواهند گذاشت آب به آسیاب دشمن ریخته شود.
روحانی خاطرنشان کرد: ملت ایران بهخوبی آگاه هستند که هدف اصلی خودکفایی کشور در زمینه تأمین انرژی است تا محتاج به بیرون نباشیم و بتوانیم با تولیدی که در داخل انجام میدهیم انرژی مورد نیاز را بهدرستی تأمین و بهطور صحیح مصرف کنیم و مقداری عدالت را در جامعه پیاده و اجرا نماییم.
رئیس جمهور با بیان اینکه “بهدنبال این هستیم که از یارانه سوخت، مردم نیازمند بیشتر از آنهایی که غیرنیازمند هستند استفاده کنند"، گفت: آنچه حاصل طرح اصلاح قیمت انرژی بوده، پرداخت مبالغی به 18 میلیون خانوار متوسط و کمدرآمد است که بر این اساس دو مرحله آن تاکنون در تاریخ 27 آبان برای حدود 7 میلیون و 850 هزار خانوار و در تاریخ 29 آبان برای 4 میلیون و 448 هزار خانوار وجوه مورد نظر پرداخت شده و به مابقی خانوارها نیز روز شنبه پرداخت خواهد شد.
روحانی اضافه کرد: ممکن است طرح اصلاح شامل برخی از افراد بشود که حتی خودشان از دریافت یارانهها انصراف داده بودند و در این گروهها هستند بهگونهای که برخی افرادی که مبالغ را دریافت کردهاند نمیدانستند که این پول از کجا آمده و دچار تعجب شده بودند که باید در این راستا توضیحات بیشتری برای مردم بیان شود.
رئیس جمهور تأکید کرد: مردم در این حوادث نشان دادند که نقشه آشوب و حادثهسازی دشمن و تلاش سرویسهای بیگانه و تروریستی را بهخوبی میشناسند و فریب آنها را نمیخورند.
روحانی با اشاره به گزارش وزیر کشور در جلسه امروز هیئت دولت بهعنوان مسئول اجرای طرح و ارائه آمار و ارقام افرادی که در چند روز اخیر به خیابانها آمده بودند، گفت: مشخص شد که چهتعداد از افراد به خیابانها آمده بودند و آشوبگران تعداد کمی از آنها بودند؛ منتهی آشوبطلبان سازمانیافته، برنامهریزیشده و مسلح بودند که کاملاً بر اساس برنامه طراحیشده از سوی ارتجاع منطقه، صهیونیستها و آمریکاییها اقدام کردند.
رئیس جمهور ابراز کرد: همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند مردم ما در حوادث مختلف در برابر نقشه دشمن پیروز شدند و این بار هم در اغتشاشات که نقشه دشمن برای ایجاد ناامنی بود مردم به پیروزی رسیدند و آنهایی که در 2 سال گذشته با اعمال تحریمهای حداکثری ناامنی و اقدام علیه نظام را طراحی کرده بودند و بهدنبال این بودند که این فشار باعث شود روزی مردم علیه نظام به خیابانها آمده و ایستادگی کنند، نتوانستند موفق شوند.
روحانی تأکید کرد: علیرغم فشار دشمنان در سالهای 97 و 98 مردم نشان دادند که نسبت به منافع و امنیت ملی و یکپارچگی خود حساس هستند و معلوم شد دشمنان ملت ایران که در این دو سال و سالهای گذشته برنامهریزی گستردهای برای آشوبطلبان داشتهاند چقدر سربازان کمی داشتهاند؛ گرچه انسانهای شروری را بهخدمت گرفته بودند و خسارات زیادی به زندگی و جان مردم وارد کردند و حتی به کودکان و نوجوانان هم رحم نکردند و با سلاح گرم و سرد به مردم حمله و به مغازهها، خانهها، داروخانه، مراکز پزشکی و اماکنی که خدماترسان به مردم بودند، خسارت وارد کردند.
رئیس جمهور افزود: این نشان میدهد که این جمع کوچک ضد کشور و علیه وطن و منافع ملی اقدام کردند.
روحانی با توجه به نمایش قدرت ملت ایران علیه آشوبگران در روزهای اخیر ادامه داد: ملت ایران همواره به دنیا هوشیاری، بیداری، اتحاد و همبستگی خود با کل نظام را نشان میدهند و ما باید همواره نسبت به نقدها و نظرات مردم گوش شنوا داشته باشیم هرچند آنهایی که نقد دلسوزانه دارند همیشه زمانشناس بوده و میدانند که چهوقت باید برای از بین بردن نقشههای دشمنان در برابر آنها متمرکز شوند.
رئیس جمهور با تقدیر از ملت ایران و رهبر معظم انقلاب که با بیانات حکیمانه خود مردم را راهنمایی و واقعیتها را تبیین کردند، گفت: دولت همچنان مانند گذشته در طرحهای مهم با دو قوه دیگر در جلسات هماهنگی و مشورت میکند و همانطور که این بار نیز با تصمیم سران سه قوه و با هماهنگی دو قوه دیگر فعالیت خود را برای کمک به خانوارهایی که تحت فشار بیشتر اقتصادی هستند انجام دادهایم، در آینده نیز هر طرحی داشته باشیم با دو قوه دیگر هماهنگ خواهیم بود.
روحانی همچنین با تقدیر از تلاشهای وزارت کشور، استانداران، فرمانداران و وزارتخانههایی که در خدماترسانی به مردم در شرایط سخت سهیم بودند، گفت: از وزرایی که در بخش اقتصاد برای آرام کردن اقتصاد و بازار جامعه تلاش میکنند نیز تشکر میکنم.
رئیس جمهور با بیان اینکه خوشبختانه مردم، کسبه و بازاریان هم همکاری کردند و کنار این طرح و نظام بودند، اظهار داشت: باید از عزیزانی که در این ایام برای امنیت ایران شهید شدند و صدمه دیدند و مجروح شدند یاد کنیم؛ تعدادی از افتخارآفرینان ما در نیروی انتظامی، سپاه و بسیج در این جریانات دچار آسیب شدند که نسبت به عظمت و تلاشهای آنان سر فرود آورده و با خانوادههای عزیز و بزرگوار آنان ابراز همدردی میکنیم.
روحانی تأکید کرد: نیروهای فداکار کشور نشان دادند که برای امنیت مردم و حفظ اموال و آرامش آنان، از نثار جان خود نیز دریغ نکرده و ایستادگی میکنند.
رئیس جمهور خاطرنشان کرد: امروز ملت ایران آزمایش خود را بهخوبی پشتسر گذاشته و با نمره بالایی در قبولی موفق شدند و امروز نوبت مسئولان اعم از دولت و وزرا برای خدمت و تلاش بیشتر در مسیر خدمت به مردم و کاهش مشکلات از زندگی مردم است و باید برای انجام این رسالت بزرگی که بر دوش داریم تلاش کنیم.
روحانی با تصریح به اینکه “باید نسبت به مراقبت از وحدت و انسجام مردم نیز هوشیار بوده و تلاش کنیم"، گفت: آن دستگاههایی که از این به بعد و پس از پایان این ماجراها نسبت به آگاهسازی مردم موظف هستند از جمله دستگاههای اطلاعاتی، قوه قضاییه و صدا و سیما نیز باید به وظایف خود عمل کنند و مردم را آگاه کنند که چهکسانی و با چهنیاتی به خیابانها آمدند و چه اقداماتی برای تخریب اموال مردم و جان آنها داشته و چه نتیجهای را کسب کردند.
رئیس جمهور تأکید کرد: ما باید در برابر مردم متواضع بوده و سر فرود آوریم و در برابر مزدورانی که علیه امنیت کشور اقدام میکنند قاطع باشیم تا کشور در مسیر تعالی و توسعه و امنیت قرار بگیرد.
تسنیم
فرم در حال بارگذاری ...
دانشگاه هاروارد: اسلام حقوق زنان را احیاء کرد.
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آبان, 1398
⭕️دانشگاه هاروارد: #اسلام حقوق زنان را احیاء کرد.
در میان تهمت های غلط نسبت به دین اسلام هیچ کدام گسترده تر از این نیست که میگویند اسلام زنان را سرکوب کرده است! اگر چه در بعضی از کشورهای مسلمان؛ زنان بشدت تحت ستم قرار میگرند؛ اما باید بدانیم [سوء رفتارهای مسلمان ربطی به اصل اسلام ندارد]؛ دستورات و الهیات اسلامی کاملا به نفع زنان است!
● اسلام #برابری را به مردان و زنان داد.
● اسلام مشوق زنان به #علم_آموزی شد.
● اسلام #حق_ارث زنان را به رسمیت شمرد.
● اسلام اجازه #کسب_درآمد و #مدیریت آنرا به زنان داد.
● اسلام پتانسیل های معنوی زنان را تقویت کرد.
? دانشگاه هاروارد | bit.ly/2rbQYqT
پ.ن: همه موارد فوق به کنار؛ مورد آخر قابل توجه زنان عزیز باید قرار بگیرد. در عصری که زن را شر میدانستند و حتی امروز هم میدانند؛ اسلام زن را صاحب قدرت معنوی به مراتب بالاتر از مرد دانسته و جایگاه زن را رفیع بیان کرده است./
رادار انقلاب
فرم در حال بارگذاری ...
پیشبینی رهبر انقلاب از نقشه براندازی ۹۸ چه بود؟ / ایران ۲۰۲۰ + فیلم و عکس
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آبان, 1398
عالیترین و متمایزترین دستگاههای فکری در اختیار استکبار است، اینها از ۱۵ یا ۲۰ سال قبل برای مسائل بلندمدت سرمایه داری، فکر و طراحی میکنند و نقشه میریزند تا در آینده، دقیقاً بیست سال دیگر از آن جواب بگیرند.»
...
841658_364.mp4 | دانلود فیلم
فرم در حال بارگذاری ...
بلایی که اشرار بر سر مدافعان وطن آوردند + تصاویر
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آبان, 1398قصه پرغصه رشادت، فداکاری و ایثار مأموران ناجا انگار قرار نیست به فصل آخر برسد؛ چه آنجا که در اغتشاشات ۹۶ در صحنه سنگ خوردند و عقب ننشستند، چه آن بار که در پاسداران تهران له شدند و خون ریختند و جان دادند و چه این بار در تهران، در شیراز، کرمانشاه، اصفهان، اهواز و … که به دست عدهای اوباش سلاخی شدند.
قصه این روزهای پلیس قصه پردردی است. این بار باید جلوی اشرار قد علم کنند و تمیز دهند سفیدی را از سیاهی و مردم را از نامردمان…
یادتان هست اربعین را. دو سه هفته از خانواده دور بوده و در نقطه صفر مرزی در گرد و غبار و گرمای بالای ۴۰ درجه آستین همت بالا زده بودند و زانو زده و کفشهای زوار را واکس میزدند. همینها بودند یادتان آمد.
همین بچههای سیاهپوش یگان ویژه که آن قامت یلمانندشان را خم کرده بودند و نوکری زوار اربابشان را میکردند؛ حالا امروز به بهانه بنزین اوباش آمدهاند و سلاخی شان میکنند!
***
...
پرده اول: قصه از جمعه شروع شد، ۲۴ آبان؛ روزی که حتماً در حافظه ملت ثبت میشود. روز اعلام سهمیهبندی بنزین. اگر چه ابتدا اعتراضات آرام بود، اما کم کم آنهایی که مترصد بودند و میخواستند از آب گلآلود ماهی بگیرند به میدان آمدند. آنها فکر همه چیز را کرده بودند. حتی بار اسلحه را برای این روزها ذخیره کرده بودند. تا اینکه شصتشان خبردار شد که مردم معترض شدهاند.
همین یک جرقه کافی بود تا از سوراخهایشان بیرون بیایند و با اسلحههایی که مخفی کردهاند پا به میدان بگذارند. تحریک احساسات پاک مردم و تهییج اعتراضات، اولین اقدام آنها بود. گر چه مردم اعتراضات آرام را کلید زدند، اما آنان بودند که در پوشش مردم وارد صحنه شده و با آتش زدن سطلهای زباله، ایجاد راهبندان، حمله به بانکها، خودروهای عمومی، مغازهها، آمبولانسها، خودروهای آتشنشانی و از همه مهمتر حمله به کانکسهای پلیس و مأموران ناجا اغتشاش آفرینی کردند.
***
پرده دوم: مجتبی ۲۲ ساله سرباز یگان امداد شهرقدس است. ۲۱ ماه خدمت کرده و فقط دو سه هفته مانده بود که خدمتش تمام شود. با وینچستر به ساق پای راستش تیر شلیک کرده اند. نمیداند از کدام زاویه. فقط میگوید برق چشمان چند نفر در جمعیت را دیده و بعد از آن صدای تیراندازی آمده است.
مجتبی از آن پسرهایی است که از بچگی دوست داشت پلیس شود. سربازیاش را به ناجا آمد تا به آرزویش برسد. برایمان از روز حادثه میگوید: حدود ساعت ۸ شب بود. مردم اجتماع کرده بودند. خبر رسیده بود که قرار است بار اسلحه وارد منطقه شود. انگار گروهکهای منافقین هم دست به کار شده بودند. آمادهباش بودیم. خبرها دست به دست میشد. شهر کوچک است همه خبردار شدند. میگفتند که میخواهند ماشینهای مردم را آتش بزنند. میخواهند تیراندازی کنند و در بین مردم نفوذ کرده و خرابکاری کنند.
جمعیت بیشتر و بیشتر میشد. با یکی دیگر از سربازان وارد جمعیت شدیم. تعداد بیشتر و بیشتر میشد. نمیدانم به نظرم به ۵۰۰ نفر هم رسیده بودند. هم مردم بودند و هم اراذل و اوباش محلی؛ اما برخی چهرهها جدید بودند. معلوم بود که از منطقه ما نیستند.
شعار خاصی رد و بدل نمیشد. به همین دلیل بیش از پیش احساس خطر کردم. میگفتند هدف خاصی دارند؛ میخواهند ساختمان بسیج را بگیرند. در سر راهشان یک پراید را آتش زدند. جلوتر که میآمدند گلدانهای کنار خیابان را بلند کرده و میشکستند و تکههای سنگهایش را جمعآوری کرده و بین خودشان پخش میکردند؛ حتی به جدولهای خیابان نیز رحم نکردند.
مجتبی آهی میکشد. درد در عمق جانش نفوذ کرده. با دو دستش کنارههای تخت را فشار میدهد. اندکی خود را جابهجا میکند. میپرسم چطور تیر خوردی؟ به عقب برمیگردد. میگوید: بچههای محل از صبح همان روز به من گفتند که امروز سر خدمت نرو. میگفتند اراذل و اوباش اجیرشده در رباطکریم و اسلامشهر حتی به سربازها رحم نکرده و آنها را از بالای پل پایین انداختند. اما من قبول نکرده و سر خدمت رفتم.
میپرسم نترسیدی؟ میگوید: به خاطر مردم، به خاطر بچهمحلهایم و به خاطر همه آنهای که خاطرات کودکی، نوجوانی و جوانیام را با آنها گذراندم نتوانستم میدان را خالی کنم. وقتی خبر آمد که بار اسلحه آوردهاند و میخواهند در قلعه حسنخان خالی کنند دیگر توقف را جایز را ندیدم و خودم به فرماندهام پیشنهاد دادم که به من ماموریت دهد.
با یکی از هم خدمتیهایم با لباس شخصی وارد جمعیت شدیم. میخواستیم بفهمیم چه در سر دارند؛ ایا شایعه است یا واقعیت.
مجتبی سعی میکند پای زخمی باندپیچی شدهاش را تکان دهد. آخ بلندی میکشد و با دندانهایش زبانش را میگزد. میگوید: من بچه همان محلهام. همه را میشناسم. اما باور کنید آنها از ما نبودند. اصلاً نگاههایشان فرق داشت. باور میکنید؟ وسط جمعیت که بودم به ناگاه احساس کردم که چند نگاه احاطهام کرده، حس کردم که شناساییام کردهاند و فهمیدهاند که مامورم، اما دیگر دیر شده بود. صدای تیر آمد و بعد از آن سوزشی در پا، یادم است افتادم و دوستم مرا گرفت و کم کم بر روی دستان جمعیت بالا رفته و دست به دست رد شدم.
مجتبی تکپسر است. یک خواهر کوچکتر از خود دارد. «کارگر زاده» است و با غیرت. با این همه دردی که میکشد، میگوید: متأسفم که زخمی شدم. نتوانستم کاری کنم. بچهها برایم گفتند که اراذل آمدند و کل عابربانکها و ماشینها و خیابانهایمان را آتش زدند و رفتند… من نتوانستم به وظیفهام عمل کنم، من شرمنده مردمم هستم.
پرستار وارد میشود. میگوید، دیگر فرصتی نمانده. وقت عمل است. مجتبی بعد از اینکه که لباس عمل را پوشید و در حال رفتن به اتاق عمل است با نگاهی معصومانه میگوید: من به ناجا بدهکارم، ناجا مردانگی را به من یاد داد، ناجا مرا بزرگ کرد… از بچگی دوست داشتم پلیس شوم و به مردمم خدمت کنم؛ پلیس که نشدم و در آخرین مأموریت هم که میخواستم به مردمم کمک کنم زخمی شدم؛ من شرمنده مردم محلهمان هستم.
پرده سوم: اتوبان امام علی (ع) را با سنگ و نرده بستهاند. برف هم مزید علت شده. حرکت کُند خودروها به واسطه برف و انسداد مسیر بیش از پیش به چشم میخورد. مأموران یگان امداد وارد عمل شدهاند. نباید به عدهای فرصتطلب اجازه داد تا در زندگی مردم اخلال ایجاد کنند. سربازان مشغول باز کردن راه هستند. ورودی کرمان یکی از فرعیهای بزرگراه امام علی است. مأموران در چند گروه چند نفری پخش شدهاند؛ اما به ناگاه خودروی زانتیایی میآید و یکی از مأموران را زیر میگیرد و میرود.
مسلم است که راننده زانتیا مطالبهگر نیست؛ بلکه فرصت طلب است، چرا که مأمور قانون را زیر گرفته است، اما باز هم مردم صف خود را از فرصتطلبان جدا میکنند نیسانی میآید و مأمور پلیس را سوار کرده و مردم مأمور پلیس را در قسمت بار نیسان میگذارند تا به بیمارستان برسانند چرا که پلیس در مقابل مردم نیست پلیس از خود مردم است.
***
پرده چهارم: ناله میکند. تازه از اتاق عمل بیرون آمده است. سوپروایزر میگوید: نوع عمل پارگی تاندون دست چپ است. هنوز حرفش تمام نشده که زن سراسیمه وسط حرفش میپرد و میگوید: پارگی یعنی چه؟ چرا نمیگویید دستش را خرد کردهاند. بگویید با چاقو سلاخیاش کردهاند.
زن آرام و قرار ندارد. آنکه روی تخت خوابیده همسرش است. قبلاً رئیس کلانتری پرند بوده و حالا رئیس آموزشی ستاد فرماندهی رباطکریم؛ با هر چه میتوانستند وی را زدند و له کردهاند.
سروان جلیل، ۳۴ ساله است. سابقه خدمت در اهواز، کرمانشاه و حتی سوء قصد را هم داشته است. اما این بار قضیه فرق میکند. جانیان با میلگرد و سنگ و چاقو به جانش افتادهاند. همسرش دوباره میگوید: دستش را که از دست داد. دکترها میگویند. اگر چه عمل شده، اما دیگر کارآیی ندارد.
جلیل تازه از ریکاوری بیرون آمده، وضعیتش بسیار وخیم است. درد در تمام بدنش زبانه میکشد. نه میتواند به پشت بخوابد نه به پهلو چرا که هر طرفش را پاره پاره کردهاند.
آنچنان با چاقو به پشتش زدهاند که به ریهاش رسیده. با میلگرد تا میتوانستند بر بدنش زده و سوراخ کردهاند … فقط تعداد بخیهها گویای عمق این فاجعه است. باید ببینی تا عمق قضیه را درک کنی.
جلیل مردی بلند بالاست. از درد در خود جمع شده. اما میگوید درد او را از پا نینداخته بلکه نامردی است که او را اینگونه کرده.
وقتی که میفهمد خبرنگارم میگوید: بچههای راهور با ستاد تماس گرفته و درخواست کمک کردند. گفتند: اراذل و اوباش به سمتشان میروند. با رئیس پلیس پیشگیری رباط کریم به محل رفتیم. بانک روبهرو را آتش زده بودند.
جمعیت تا ما را دیدند به ما حمله کردند. وارد کیوسک شدیم. نیم ساعت در آنجا اسیر بودیم. پشت سر هم تماس گرفته و میگفتم نیرو اعزام کنید، اما راهی نبود که نیروی کمکی بیاید. محاصرهمان کرده بودند. شهر قیامت شده بود.
همه به مأموریت رفته بودند. صدای تیراندازی و پرتاب سنگ به کانکس انگار همه وجودم را گرفته بود. میخواستند کانکس را به آتش بکشند که از پنجره نیروی کمکی آمد. جانشین انتظامی شهرستان بود. وارد حیاط که شدیم محاصرهمان کردند، ۲۰۰ نفر بودند، نه ۳۰۰ نفر نمیدانم شاید چند نفر بیشتر، تا چشم کار میکرد آدم بود و چوب و چماق.
بعضیهایشان دستمالی به سر بسته بودند. صورتهایشان مشخص نبود. اراذل و اوباش بودند حتما. همچون اسیرانی شده بودیم در دست داعش، با میله، با چاقو با سنگ.. فقط ضربه بود که پشت سر هم بر سر و صورت و کمر و بدنمان وارد میشد. یادم هست که سرهنگ از شدت ضربه بیهوش شد و بعد از آن دیگر هیچ چیز یادم نیست. انگار همان لحظه مُردم.
وقتی چشم باز کردم دیدم در درمانگاه رباطکریم هستم. لباس نظامیام را در آورده بودند و لباس شخصی تنم کرده بودند تا جانم در امان بماند!
راهها بسته شده بود. همانجا در بیمارستان در رباطکریم پشت سر هم بخیهام کردند. اینقدر چاقو زده بودند و میلگرد که پزشکان دیگر نمیپرسیدند چه شده؟ فقط بخیه میکردند.
سرفه راه نفسش را میبندد. درد در وجودش زبانه میکشد. فریاد تنها علاج این مرد است. نمیداند چه باید کند. فقط با آن یکی دستش بالشت را چنگ میزند.
فضا سنگین است. زن گریه میکند. برادر جلیل با دستمال عرق صورت جلیل را پاک میکند و میگوید: وقتی که به درمانگاه پرند رسیدیم جلیل پر از خون بود. بعد او را به بیمارستان رباطکریم بردیم. در بیمارستان هم اغتشاشگران مجروح بودند هم مأموران پلیس.
به ما گفتند برای امنیت جانش هم که شده لباسهایش را عوض کنید تا معلوم نشود مأمور است وگرنه رحم نمیکنند و میکشند او را.
با آن حال زار و نزار لباسهایش را در آوردیم تا یک فرد عادی به نظر بیاید.. ببینید چقدر ما بدبختیم که یک مأمور امنیتی در شهر خودش امنیت ندارد.
جلیل که چند لحظه پیش از حال رفته بود دوباره چشمهایش را باز میکند. ناله میزند. میگوید: داشتم به مردم خدمت کردم که آن نامردان دستم را از من گرفتند.
همسرش آرام و قرار ندارد. مثل پروانهای دور تخت شوهرش میچرخد و میسوزد. میگوید: از چهارشنبه در آمادهباش بود. پسر ۴ سالهام چشمانتظار دیدن پدرش است، حالا که شنیده پدرش در بیمارستان است شمشیر پلاستیکیاش را برداشته و میگوید میخواهم آنهایی که بابایی را زخمی کردهام بکشم.
جلیل بیتاب دیدن پسرش است. دلش برای پسرش تنگ شده. چند روزی است که او را ندیده….
پرستار وارد میشود خواهش میکند که صحنه را ترک کنیم. میگوید صحبت بس است.
دلم به دل زن گره خورده. قطرههای اشک در چشمانم حدقه زده. زن میگوید: دستش را چنان خرد کردهاند که غضروفهایش له شده و دیگر این دست، درست نمیشود.
آهی میکشد و دستانش را در هم فشرده و میگوید: باز هم خدا را شکر که زنده مانده است.
از اتاق جلیل که بیرون میآیم در خصوص بقیه مأمورانی که بستری هستند پرس و جو میکنم. میگویند: اکثراً ۲۰ تا ۲۲ ساله و مأموران یگان امداد و یگان ویژه هستند. با سنگ، چوب و آجر و میله ضربه خورده و از ناحیه کمر، گردن و دست و پا دچار تروما شدهاند.
***
وقت تنگ است دیگر مجالی برای مصاحبه نیست. دل من میماند در کنار دل مادر مجتبی و همسر جلیل و تمام آن مادرانی که فرزندانشان مظلومانه و ناجوانمردانه در راه ایجاد نظم و امنیت پر پر میشوند.
منبع:فارس
فرم در حال بارگذاری ...
عجیبترین رسوم خواستگاری در جهان/ از کشتی گرفتن با گاومیش تا چاقشدن در حد مرگ! + تصاویر
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آبان, 1398خواستگاری یکی از به یادماندنیترین لحظات زندگی دختر و پسرهاست، اما آداب و رسومی که در بعضی کشورها در همینباره وجود دارد، این روز یا مراسم را خاصتر میکند!
هر کشور یا هر قومیتی در جهان، آداب و رسوم خاص خود را دارند که به وسیله آن از دیگران متمایز میشوند. رسوم ازدواج هم در همین دسته هستند که در میان اقوام مختلف، متفاوت است و بعضیهایشان عجیبوغریب و حتی حیرتانگیزند. با این توضیح که بعضی از این رسوم مربوط به شهرها یا قبیلههایی خاص در این کشورهاست، به تعدادی از آنها اشاره میکنیم.
هند| دزدیدن کفش یکی از خواهرهای داماد!
یکی از عجیب و غریبترین آداب و رسوم رایج در برخی مناطق هند، این است که عروس باید در روز مراسم، کفش یکی از خواهران داماد را بدزدد تا جرئت خودش را در همین روز به خانواده داماد نشان بدهد و زهرچشمی از آنها بگیرد! جالبتر اینکه داماد باید برای پس گرفتن کفش گروگان گرفته شده پول بپردازد تا شانسشان برای خوشبختشدن بیشتر شود.
...
چین| توانایی گریه کردن به مدت یک ساعت در روز!
چین کشور بزرگی است و مردم قسمتهای مختلف آن، رسوم بسیار متفاوتی دارند. به طور مثال، در یکی از شهرهای این کشور، عروس باید از یک ماه قبل از مراسم عروسی، روزی یک ساعت گریه کند و اقوام و دوستان عروس هم باید در این مراسم او را همراهی کنند. اگر عروسی، چنین توانایی نداشته باشد، خانواده داماد از ازدواج پسرشان با آن دختر ممانعت خواهند کرد! گریه برای مردم این منطقه از چین به معنای خوش آمدگویی به ازدواج و در انتظار اتفاقهای خوب بودن است.
بورنئو| نرفتن به سرویس بهداشتی به مدت ۳ روز!
جزیره بورنئو، سومین جزیره بزرگ جهان است که در اندونزی قرار دارد. قبیلهای در بورنئو وجود دارد که عروس و داماد را سه روز قبل عروسی در یک اتاق نگه میدارند و در این سه روز، آنها اجازه رفتن به سرویس بهداشتی را ندارند و باید سعی کنند خودشان را کنترل کنند. اگر از پس این امتحان بر بیایند، یعنی برای شروع زندگی مشترک آماده شدهاند و در غیر این صورت، خودشان از پیشنهادشان منصرف خواهند شد!
جزیره کریس| تبدیل شدن داماد به فرش!
جزیره کریس، یکی از جزایر کشور فرانسه و همچنین زادگاه ناپلئون اول امپراتور فرانسه است. یکی از رسوم جالب توجه مردم این جزیره، تبدیل کردن داماد به فرش است! پسری که اهل این جزیره باشد و هوس ازدواج به سرش بزند، باید قبل از مراسم عروسی روی زمین دراز بکشد و فرشی روی خودش بیندازدتا اقوام و دوستان عروس و داماد روی او راه بروند! هدف از این کار، بالا بردن آستانه تحمل داماد است!
جمهوریچک| سوپدادن به یکدیگر با یک قاشق!
در جمهوری چک زمانی که تصمیم دختر و پسر برای ازدواج با یکدیگر قطعی میشود، یک کاسه سوپ مقابل پای آنها شکسته میشود و باید زمین را با کمک یکدیگر تمیز کنند و مدام به این اتفاق، لبخند بزنند! سپس به آنها یک کاسه سوپ دیگر با یک عدد قاشق میدهند و آنها باید فقط با همان یک قاشق به یکدیگر غذا بدهند. معلوم نیست اگر دختر و پسری با خوردن غذا با قاشق مشترک مشکل داشته باشند، چه سرانجامی خواهند داشت! طبق فرهنگ مردم این کشور، این کارها به این دلیل است که عروس و داماد فراموش نکنند که باید در همه کارها در زندگیمشترک به یکدیگر کمک کنند.
مغولستان| پیدا کردن جوجهای با جگر سالم!
قبیلهای در مغولستان و بعضی از قسمتهای چین زندگی میکنند که به خاطر یک سنت خاصشان معروف شدهاند. آنها از داماد میخواهند برای تعیین روز عروسی، یک جوجه را بکشد و بعد جگر جوجه را بررسی میکنند. اگر جگر خوب و سالم بود، یعنی میتواند روز عروسی را تعیین کند وگرنه باید این کار را یک ماه بعد تکرار کند. دفعه بعدی هم اگر جگر سالم نبود، باید این کار را آنقدر ادامه دهد تا یک جوجه با جگر سالم پیدا کند و زمان مراسم مشخص شود.
آلمان| بریدن چوب با اره!
بریدن چوب در جشن ازدواج در آلمان، از رسوم کهن و قدیمی است. دو نفر باید، چوب درخت را با اره ببرند و زمان محدودی برای این کار دارند. هرچند همه عروس و دامادها موفق به این کار میشوند، اما گفته میشود اگر عروس و دامادی نتوانند در زمان تعیین شده، چوب را به دو قسمت تقسیم کنند، زندگی خوب و شادی نخواهند داشت! هدف از این کار نشان دادن وفاداری است و اینکه آنها همیشه و در هر شرایط سختی با هم خواهند بود.
ماداگاسکار| کشتی با گاومیشها!
در ماداگاسکار قرنهاست پسرها بر اساس سنتی قدیمی باید به منظور نشان دادن آمادگیشان برای مدیریت زندگیمشترک دست به کار عجیبی بزنند. پسرها در این کشور برای اینکه بتوانند دل دخترها را به دست آورند و توانمندیشان برای شروع زندگیمشترک را به اطلاع خانواده دختر برسانند، به جنگ گاومیشها میروند و با آنها کشتی میگیرند! طبیعتا اگر پشت این حیوان را به خاک بمالند، گرفتن جواب «بله» از دختر و خانوادهاش دور از دسترس نخواهد بود.
ولز| ساخت قاشق چوبی برای عروس!
اهالی کشور ولز هم یک رسم جالب برای مراسم خواستگاری دارند. زمانی که یک پسر به دختری علاقهمند میشود، باید یک تکه چوب بخرد و آن را به زیباترین شکل ممکن تبدیل به قاشق کند. سپس در یک دورهمی دوستانه یا خانوادگی، باید این قاشق کنده کاری شده را که به زیبایی هم تزیین خواهد شد، به عروس هدیه بدهد. این کار به این معناست که او هیچ وقت اجازه نمیدهد عروس خانم در زندگی مشترک با او گرسنه بماند.
اسکاتلند| تحمل کثیف بودن طرف مقابل!
عروس و داماد، همیشه از نظر یکدیگر در روزهای قبل از ازدواج زیبا هستند. پس دوستان و اقوام آنها در اسکاتلند، چند روز قبل از عروسی دست به کار میشوند و عروس و داماد را کثیف و سیاه میکنند و سپس آنها را در کنار یکدیگر به درخت میبندند تا به این شکل، تحمل آنها را افزایش دهند و آماده مدیریت مشکلات زندگیمشترک کنند. جالبتر اینکه اگر عروس و داماد بتوانند به مدت یک روز، کثیف بودن طرف مقابل را تحمل کنند و از این آزمون با موفقیت خارج شوند، به این معناست که در طول زندگی هم میتوانند به خوبی از پس مدیریت مشکلات زندگیمشترک برآیند.
فرانسه| برخوردی گرم با شلوغکاری خانواده داماد!
در بین بعضی مردم فرانسه این رسم وجود دارد که شب قبل از عروسی، دوستان و اقوام داماد با تعدادی قابلمه به سمت خانه عروس میروند و تا نزدیک صبح با ملاقه به پشت قابلمهها میکوبند و به این شکل سر و صدا تولید میکنند. خانواده عروس باید برای این گروه از اقوام و دوستان داماد، نوشیدنی گرم در روزهای زمستان و نوشیدنی خنک در روزهای تابستان تهیه و از آنها پذیرایی کنند. اگر واکنش آنها به این شلوغ کاری خانواده داماد، گرم و صمیمی نباشد، به احتمال زیاد این ازدواج سر نخواهد گرفت!
کرهجنوبی| تحمل ضربه به کف پا!
در شهرهای شمالی کرهجنوبی بیشتر مردم بر این باور هستند، برای شروع زندگی مشترک باید به کف پاهای داماد با ماهی مرده و چوب بامبو ضربه بزنند. آنها میگویند به این شکل، داماد آماده مواجه شدن با مشکلات و سختیهای زندگی مشترک میشود! در ضمن اگر دامادی در زمان نوش جان کردن این ضربهها، بیش از حد ناله یا اعتراض کند، مشخص میشود که هنوز زمان داماد شدنش نرسیده است!
موریتانی| چاق شدن اجباری عروس!
موریتانی، کشوری در شمالغربی آفریقاست که طبق فرهنگ مردم این کشور، عروس هر قدر چاقتر باشد، بهتر است و چاق بودن یک عامل جذابیت برای عروس محسوب میشود. به همین دلیل است که دخترها قبل از عروس شدن، باید چاق شوند تا آمادگی آنها برای ازدواج ثابت شود، اما چطور؟ باورش سخت است، اما برای چاق شدن عروس در این کشور، مزارعی وجود دارد که دخترهای دمبخت مدتی به آنجا میروند، آنقدر میخورند تا چاق شوند و این چاقی خیلی وقتها باعث بیماری و حتی مرگ عروس نگونبخت شده است.
فیجی| تلاش برای شکار دندان نهنگ!
فیجی یک کشور جزیرهای در اقیانوس آرام جنوبی است و رسم خاص مردم این کشور برای ازدواج هم به ساحلی بودن این کشور اشاره دارد. خواستگارها در فیجی باید قبل از شروع مراسم عروسی، یک دندان نهنگ را به دست عروس برسانند تا حسن نیت خود را ثابت کنند. این کار بسیار سخت و خطرناک است که جان داماد را تهدید میکند، اما از قدیم، رسمی مردانه محسوب میشده که هنوز هم در بیشتر قبایل این کشور و قبل از شروع مراسم عروسی باید انجام شود.
مکزیک| بستن عروس و داماد به یکدیگر
در مکزیک، زمانی که یک دختر و پسر به یکدیگر علاقهمند میشوند، باید توسط یک بزرگتر با طنابی به یکدیگر وصل شوند تا عیارشان برای شروع زندگی مشترک مشخص شود! ماجرا از این قرار است که آنها را با یک طناب به یکدیگر میبندند و این کار به عنوان نمادی از اهمیت داشتن اتحاد در زندگی مشترک انجام میشود، اما این تمام ماجرا نیست! در ادامه آنها باید تلاش کنند تا در عین بسته بودن دستهایشان، طناب را باز کنند تا آمادگیشان برای شروع زندگی مشترک به دیگران ثابت شود. البته در سالهای اخیر، این طناب با گلهای سفید، مهره و کریستالهای مختلف تزیین میشود. عروس و داماد هم معمولا چند دقیقهای در بند این طناب هستند و سپس توسط یکی از اقوام باید این طناب باز شود.
کنیا| آب دهان پدر روی صورت عروس!
یکی از مشهورترین اقوام آفریقایی، پرجمعیتترین و دارای اصیلترین شیوههای سنتی و بدوی زندگی، قبایل ماسایی هستند که در کشورهای تانزانیا و کنیا زندگی میکنند. در بین این قبایل، رسم است پدر عروس در روز عروسی وقتی عروس و داماد تصمیم میگیرند به خانه خودشان بروند باید روی صورت دخترش تف کند و این کار به معنای آرزوی شانس و خوشبختی برای دخترش است!
اوکراین| شکستن ظرفهای خانواده عروس!
بعضی از مردم قدیمیتر اوکراین که هنوز به یکسری از آداب و رسوم کهنشان پایبند هستند، معتقدند داماد قبل از مراسم عروسی باید به همراه خانوادهاش به خانه دختر مورد علاقهاش برود و بعد از پذیرایی، تعدادی از ظرفهای خانه آنها را بشکند. رسم شکستن ظرفهای خانواده عروس در این کشور به این معناست که داماد بداند قلب خانواده دختر با رفتن وی شکسته و باید بیش از پیش، مراقب رفتارهایش با همسرش باشد!
منبع:خراسان
فرم در حال بارگذاری ...
لو رفتن آموزش آتش زدن و تخریب اموال به اغتشاشگران در شبکههای ماهوارهای
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آبان, 1398شبکههای ماهوارهای و معاند با حمایت از اغتشاشگران، حقایق زیادی را در مورد نحوه ایجاد اغتشاش ها و تخریب اموال برملا کردند.
فرم در حال بارگذاری ...
حضرت خضر علیه السلام چگونه به غلامی فروخته شد؟
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آبان, 1398
دوست دارم مرا آزاد کنی
تا خدا را عبادت کنم.
فقیر گفت: بوجه الله لما تصدقت علی؛ تو را به وجه (عظمت) خدا سوگند میدهم! به من کمک کن! من در سیمای شما خیر و نیکی میبینم. تو آدم خیّری هستی و امیدوارم کمکت را از من دریغ نکنی.
خضر گفت: تو مرا به امر عظیم (وجه خدا) قسم دادی و کمک خواستی ولی من چیزی ندارم که به تو احسان کنم. مگر اینکه مرا به عنوان غلام بفروشی.
فقیر گفت: این کار نشدنی است. چگونه تو را به نام غلام بفروشم؟
خضر بیان کرد: تو مرا به وجه خدا (خدای بزرگ) قسم دادی و کمک خواستی من نمی توانم ناامیدت کنم.
مرا به بازار ببر و بفروش و احتیاجت را برطرف کن!
فقیر حضرت خضر را به بازار آورد و به چهارصد درهم فروخت.
خضر علیه السلام مدتی در نزد خریدار ماند، اما خریدار به او کار واگذار نمیکرد.
خضر به او گفت: تو مرا برای خدمت خریدی، چرا به من کار واگذار نمی کنی؟
خریدار گفت: من مایل نیستم که تو را به زحمت اندازم. تو پیرمرد سالخورده ای هستی.
خضر گفت: من به هر کاری توانا هستم و زحمتی بر من نیست.
خریدار اظهار کرد: حال که چنین است این سنگها را از اینجا به فلان جا ببر!
با اینکه برای جا به جا کردن سنگ ها شش نفر در یک روز لازم بود، ولی سنگ ها را در یک ساعت به مکان معین جابجا کرد.
خریدار خوشحال شد و تشویقش نمود و گفت: آفرین بر تو! کاری کردی که از عهده یک نفر بیرون بود. روزی برای خریدار سفری پیش آمد خواست به مسافرت برود، به خضر گفت: من تو را درستکار میدانم و میخواهم به مسافرت بروم، تو جانشین من باش. با خانوادهام به نیکی رفتار کن تا من از سفر برگردم و چون پیرمرد هستی لازم نیست کار کنی. کار برایت زحمت است.
خضر گفت: نه هرگز زحمتی برایم نیست. خریدار هم بیان کرد: حال که چنین است مقداری خشت بزن تا برگردم. خریدار به سفر رفت، خضر به تنهایی خشت درست کرد و ساختمان زیبایی بنا نمود. خریدار که از سفر برگشت، دید که خضر خشت را زده و ساختمانی را هم با آن خشت ساخته است. بسیار تعجب کرد و گفت: تو را به وجه خدا سوگند میدهم که بگویی تو کیستی و چه کاره ای؟
حضرت خضر گفت: چون مرا به وجه خدا سوگند دادی و همین مطلب مرا به زحمت انداخت و به نام غلام فروخته شدم. اکنون مجبورم که داستانم را به شما بگویم؛ فقیر نیازمندی از من صدقه خواست و من چیزی از مال دنیا نداشتم که به او کمک کنم. مرا به وجه خدا قسم داد، لذا خود را به عنوان غلام در اختیار او گذاشتم تا مرا به شما فروخت.
اکنون به شما میگویم هرگاه سائلی از کسی چیزی بخواهد و به وجه خدا قسم دهد در صورتی که میتواند به او کمک کند اما سائل را رد کند، روز قیامت در حالی محشور خواهد شد که در صورت او پوست، گوشت و خون نیست. تنها استخوانهای صورتش میمانند که وقت حرکت صدا میکنند (فقط با اسکلت در محشر ظاهر میشود. )
خریدار چون حضرت خضر را شناخت،
گفت: مرا ببخش که تو را نشناختم و به زحمتت انداختم.
خضر گفت: طوری نیست. چون تو مرا نگهداشتی و دربارهام نیکی نمودی.
خریدار گفت: پدر و مادرم فدایت باد! خود و تمام هستیام در اختیار شماست.
خضر هم پاسخ داد: دوست دارم مرا آزاد کنی تا خدا را عبادت کنم.
منبع: جلد چهارم داستانهای بحار الانوار
سلام خواهر جان ممنون از مطلبتون،تا حالا قضیه برده شدن حضرت خضر رو نشنیده بودم.
فرم در حال بارگذاری ...
مهمترین نیاز خردمندان چیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آبان, 1398
فرم در حال بارگذاری ...
تلاوت کدام سوره باعث درمان درد چشم می شود؟
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آبان, 1398
سوره الرحمن پنجاه و پنجمین سوره جزء بیست و هفتم و درباره مکی یا مدنی بودن این سوره اختلاف است. نام سوره این از کلمه آغازین آن گرفته شده و عروس قرآن از القاب این سوره است.
خداوند در این سوره پس از ذکر هر نعمتی، از بندگان خود با آیه فَبأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ:
پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید؟
اقرار میگیرد این آیه ۳۱ مرتبه در سوره تکرار شده است.
خواندن جمله پر فضیلت «لا بِشَیْءٍ مِنْ الائِکَ رَبِّ اُکَذِّبُ: پروردگارا هیچ یک از نعمتهای تو را انکار نمیکنم» بعد از این خوانده میشود و فضیلت زیادی دارد.
بر اساس روایات خواندن سوره الرحمن بعد از زیارت امام رضا علیه السلام در رکعت دوم توصیه شده است همچنین آسان شدن امور سخت، درمان درد چشم و محافظت از انسان از خواصی این سوره است.
فایل صوتی آیات ۱۷ تا ۶۳ سوره الرحمن با صدای طه الفشنی را در اینجا دریافت کنید.
فایل صوتی سوره الرحمن با صدای طه الفشنی
متن سوره الرحمن همراه با ترجمه
...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ ﴿۱۷﴾
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است ﴿۱۷﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۱۸﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۱۸﴾
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ ﴿۱۹﴾
دو دریای شیرین و شور را روان ساخت در حالی که همواره باهم تلاقی و برخورد دارند ﴿۱۹﴾
بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا یَبْغِیَانِ ﴿۲۰﴾
ولی میان آن دو حایلی است که به هم تجاوز نمیکنند درنتیجه باهم مخلوط نمیشوند! ﴿۲۰﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۲۱﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۲۱﴾
یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ﴿۲۲﴾
از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان بیرون میآید ﴿۲۲﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۲۳﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۲۳﴾
وَ لَهُ الْجَوَارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلَامِ ﴿۲۴﴾
و او را در دریا کشتیهای بادبان برافراشته، چون کوه هاست ﴿۲۴﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۲۵﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۲۵﴾
کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ ﴿۲۶﴾
همه آنان که روی این زمین هستند، فانی میشوند. ﴿۲۶﴾
وَ یَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ ﴿۲۷﴾
و تنها ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی میماند ﴿۲۷﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۲۸﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۲۸﴾
یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ ﴿۲۹﴾
هر که در آسمانها و زمین است از او درخواست حاجت میکند، او هر روز در کاری است. ﴿۲۹﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۳۰﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۳۰﴾
سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلَانِ ﴿۳۱﴾
ای انس و جن! به زودی به حساب شما میپردازیم. ﴿۳۱﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۳۲﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۳۲﴾
یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا ۚ لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ﴿۳۳﴾
ای گروه جن و انس! اگر میتوانید از کرانهها و نواحی آسمانها و زمین بیرون روید، پس بیرون روید؛ نمیتوانید بیرون روید مگر با نوعی توانایی و قدرت. ﴿۳۳﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۳۴﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۳۴﴾
یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنْتَصِرَانِ ﴿۳۵﴾
بر شما شعلههایی از آتش بی دود و دود آتش آلود فرستاده خواهد شد، در نتیجه نمیتوانید یکدیگر را برای دفع عذاب یاری دهید! ﴿۳۵﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۳۶﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۳۶﴾
فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَکَانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهَانِ ﴿۳۷﴾
و ناگهان آسمان بشکافد و، چون چرمی سرخ رنگ و گلگون شود ﴿۳۷﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۳۸﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۳۸﴾
فَیَوْمَئِذٍ لَا یُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلَا جَانٌّ ﴿۳۹﴾
پس در آن روز به علت سرعت فوق العاده حسابرسی و روشن بودن همه امور هیچ انس و جنّی را از گناهش نپرسند ﴿۳۹﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۴۰﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۴۰﴾
یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ ﴿۴۱﴾
گناهکاران به نشانه هایشان شناخته میشوند، پس آنان را به موهای پیش سرو به پاهایشان میگیرند و به آتش میاندازند ﴿۴۱﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۴۲﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۴۲﴾
هَٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ﴿۴۳﴾
این همان دوزخی است که گنهکاران آن را دروغ میپنداشتند. ﴿۴۳﴾
یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ﴿۴۴﴾
آنان در میان آتش و آب جوشان رفت و آمد میکنند ﴿۴۴﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۴۵﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۴۵﴾
وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ ﴿۴۶﴾
و برای کسی که از مقام پروردگارش که احاطه و تسلّط او بر ظاهر و باطن هستی است]بترسد دو بهشت است ﴿۴۶﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۴۷﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۴۷﴾
ذَوَاتَا أَفْنَانٍ ﴿۴۸﴾
دو بهشتی که دارای درختان و شاخسارهای باطراوت و انبوه است ﴿۴۸﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۴۹﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۴۹﴾
فِیهِمَا عَیْنَانِ تَجْرِیَانِ ﴿۵۰﴾
در آن دو بهشت دو چشمهای است که همواره جاری است ﴿۵۰﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۵۱﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۵۱﴾
فِیهِمَا مِنْ کُلِّ فَاکِهَةٍ زَوْجَانِ ﴿۵۲﴾
در آن دو بهشت از هر میوهای دو نوع فراهم است. ﴿۵۲﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۵۳﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۵۳﴾
مُتَّکِئِینَ عَلَىٰ فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ ۚ وَجَنَى الْجَنَّتَیْنِ دَانٍ ﴿۵۴﴾
بهشتیان بر بسترهایی که آستر آنها از حریر درشت بافت است تکیه میزنند و میوههای رسیده آن دو بهشت به آسانی در دسترس است ﴿۵۴﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۵۵﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۵۵﴾
فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ﴿۵۶﴾
در آن بهشتها زنانی هستند که فقط به همسرانشان عشق میورزند و پیش از آنان دست هیچ انس و جنی به آنان نرسیده است ﴿۵۶﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۵۷﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۵۷﴾
کَأَنَّهُنَّ الْیَاقُوتُ وَ الْمَرْجَانُ ﴿۵۸﴾
گویی آن زنان بهشتی یاقوت و مرجان اند ﴿۵۸﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۵۹﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۵۹﴾
هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ ﴿۶۰﴾
آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟ ﴿۶۰﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۶۱﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۶۱﴾
وَ مِنْ دُونِهِمَا جَنَّتَانِ ﴿۶۲﴾
و جز آن دو بهشت، دو بهشت دیگر هم هست ﴿۶۲﴾
فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۶۳﴾
پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟ ﴿۶۳﴾
فرم در حال بارگذاری ...