موضوع: "امام جعفر صادق علیه السّلام"

ساعتی که خدواند همه خواسته‌های بنده‌اش را برآورده می‌کند

نوشته شده توسطرحیمی 21ام تیر, 1393

ببنده‌ام امیدوار به سه چیز از جانب من می‌باشد:

اول آنکه گناهانش را بیامرزم، دوم آنکه توفیق توبه را به او ارزانى دارم، سوم آنکه روزى او را فراوان کنم؛

اى فرشتگان! شاهد باشید که خواسته‌های او را برآورده کردم.

على بن محمد نوفلى می‌گوید: شنیدم از او (امام صادق علیه‌السلام) که فرمود:

گاه مى‌شود که بنده‌اى براى نماز شب برمی‌خیزد در حالی که خواب بر او غلبه مى‌کند و به سمت راست و چپ مایل می‌شود (و از خستگى و شدت خواب) چانه او به روى سینه‌اش مى‌چسبد، در این حال خداوند متعال به درهای آسمان و زمین فرمان مى‌دهد و آنها برای او گشوده می‌گردند.

سپس به فرشتگان فرماید: به این بنده من نظر کنید که براى نزدیک شدن به من، چه سختى هایى را بر خود روا مى‌دارد در حالى که من این عمل را بر او واجب نکرده‌امو او امیدوار به سه چیز از جانب من می‌باشد: اول آنکه گناهانش را بیامرزم، دوم آنکه توفیق توبه را به او ارزانى دارم، سوم آنکه روزى او را فراوان کنم؛ اى فرشتگان! شاهد باشید که خواسته‌های او را برآورده کردم.

متن حدیث:

عن علی بن محمد النوفلی قال سمعته یقول إن العبد لیقوم فی اللیل فیمیل به النعاس یمینا و شمالا و قد وقع ذقنه على صدره فیأمر الله تبارک و تعالى أبواب السماء فتفتح ثم یقول للملائکة انظروا إلى عبدی ما یصیبه فی التقرب إلی بما لم أفترض علیه راجیا منی لثلاث خصال ذنبا أغفره له أو توبة أجددها له أو رزقا أزیده فیه فأشهدکم ملائکتی أنی قد جمعتهن له.
«ثواب‌الاعمال،صفحه 91»

منبع:به گزارش وبگردي2030:؛،

بهترین دعا چیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 11ام اسفند, 1392

برخی از ما به انواع مختلف دعا می‌کنیم، سخن گفتن با خدا آزاد است، ولی ائمه هدی چگونه سخن گفتن را به ما تعلیم داده‌اند تا بهتر به مقصود خود برسیم.

در طول تاریخ بسیاری از متون دینی از آفت تحریف به دور نمانده‌اند و در این جا سخن از نوع عامدانه آن است.

در ادامه در این زمینه به مطلب خلاصه‌شده‌ای از سخنان آیت‌الله آقا‌مجتبی تهرانی که در تاریخ 1391/۰۴/۱۴ ایراد شده، اشاره می‌شود:

در روایتی حضرت امام صادق(ع) به یکی از یارانشان به نام “عبدالله‌بن‌سنان” فرموده‌اند:

“در زمان غیبت، که دسترسی به امام نداری، گاهی در ذهنت راجع به امام شبهه پراکنده می‌کنند”

امام می‌فرمایند که “من یک دعایی یادتان می‌دهم که اگر این دعا را بخوانید، این شبهه‌ها در شما اثر نمی‌کند” این دعا دعای “غریق” است. یعنی کسی که این دعا را بخواند مانند کسی می‌ماند که به‌اصطلاح در آب افتاده و دارد غرق می‌شود و می‌خواهد کسی دستش را بگیرد.

حضرت می‌گوید بگوئید:

«یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ»، دو جمله است، جمله اوّل؛ نام‌های مقدس الهی است،

«یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ»، جمله دوم؛

«ثَبِّتْ‌ قَلْبِی‌ عَلَی‌ دِینِکَ»، خدا دستم را بگیر، دلم را بر دینت پابرجا بدار که این شبهه‌ها بر من اثر نکند.

عبدالله‌بن‌سنان می‌گوید: آقا این‌ جملات را فرمودند بعد من بلا‌فاصله گفتم:

«یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْاَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ» و در دعای آقا تصرف کردم.

چون آقا گفتند بگو:

«یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ‌ الْقُلُوبِ‌ ثَبِّتْ‌ قَلْبِی‌ عَلَی‌ دِینِکَ»،

دعایی که آقا گفتند این بود. من «وَ الْاَبْصَارِ» را اضافه کردم. گفتم:

«یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْاَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ»

حضرت به من رو کردند و فرمودند: “درست است که خدا “مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْاَبْصَارِ” است، اما این جملاتی ‌را که من می‌گویم، بگو و از خودت عبارت اضافه نکن و این “ابصار” را دیگر در آن نگذار.

این روایت، از نظر اعتقاداتتان خیلی مؤثر است.

برای اینکه در زمان غیبت امام زمان(صلوات‌الله‌علیه)، یک سری شبهات در شما اثر نکند، دستور این است. سند روایت هم خیلی خوب است. پس هر روز بگویید:

«یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ‌ الْقُلُوبِ‌ ثَبِّتْ‌ قَلْبِی‌ عَلَی‌ دِینِکَ»،

دو سه ثانیه هم بیشتر طول نمی‌کشد. لذا این‌را هر روز بخوانید تا دلتان به امام زمان(صلوات‌الله‌علیه) قرص شود.

منبع: پايگاه اطلاع رساني دفتر حضرت آيت الله مجتبي تهراني

صفات دوست ایمانی

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مهر, 1392

شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه .

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:

اخْتَبِرُوا إِخْوَانَكُمْ بِخَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِيهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ مُحَافَظَةٍ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِی مَوَاقِيتِهَا وَ الْبِرِّ بِالْإِخْوَانِ فِی الْعُسْرِ وَ الْيُسْرشافی، صفحه‌ى 652

فى الكافى، عن الصّادق (عليه‌السّلام): «اختبروا اخوانكم بخصلتين». اخوان، منظور مطلق معاشرين، على‌الظاهر نيست. يعنى آن كسانى كه مي خواهيد به عنوان برادران خود و افرادى كه با آنها صداقت داريد، افراد نزديك، كسانى را كه به اين عنوان مي خواهيد انتخاب كنيد، اين دو صفت را در آنها حتماً ملاحظه كنيد. «فان كانتا فيهم»؛ اگر اين دو صفت در آنها بود، چه بهتر؛ «و الّا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب». عَزَبَ يعنى فاصله گرفتن، از آنها رو پوشاندن. [مثل] «لايعزب عنه مثقال ذرّة»(1) كه در قرآن كريم هست. دورى كنيد از آنها. از آنها رو بپوشانيد و دورى كنيد.

اين دو صفت چيست؟ «محافظة على الصّلوات فى مواقيتها». يكى اين [كه محافظ نماز باشند]. در مواقيت، لابد مراد مواقيت فضيلت است؛ و الّا مطلق مواقيت اگر مورد نظر باشد، ولو آخر وقت، اينكه خب، اگر كسى نكند اين كار را، فاسق است. ميخواهند بفرمايند كه اهل نماز در وقت خود باشد، يعنى وقت فضيلت. مرحوم آقاى بهجت (رضوان اللَّه عليه) -[كه] مكرر اين را از ايشان ما شنيديم، هم خودمان شنيديم، هم بالواسطه ديگران هم نقل كردند- ميگفتند استادشان - على‌الظّاهر مرحوم آقاى قاضى مثلاً - به ايشان گفتند كه اگر كسى نماز اول وقت را مراقبت بكند، من ضامنم براى نجات او، يا براى مثلاً رسيدن او به درجات بالا؛ يك همچين تعبيرى. بنده يك وقت از ايشان پرسيدم كه لابد نماز خوب ديگر؟ گفتند: خب، بله؛ نماز درست و حسابىِ با توجه، در اول وقت. اگر اين را كسى مراعات بكند، اين خودش يك عاملى است كه انسان را عروج ميدهد و به مراتب بالاى توحيدى ميرساند. يكى اين.

«و البرّ فى الاخوان فى العسر و اليسر». صفت دوم هم يك صفت اجتماعى است. اوّلى صفت فردى بود، بينه و بين اللَّه بود؛ اين دومى بينه و بين النّاس است. كسى باشد كه صفتش اين باشد، كه به برادرانش نيكى مي كند؛ هم در عسر، هم در يسر. حالا اين عسر و يسر، چه عسر و يسر خود انسان، ولو در عسر هم باشد، سختى هم باشد، بالاخره كمك مي كند؛ حالا تنگدستى دارد، مالى ندارد كه كمك بكند، اما مي تواند تسلا بدهد، با زبان كمك كند، با آبرو كمك كند؛ هم ممكن است مراد عسر و يسر خود اين كمك كننده باشد، هم عسر و يسر آن كمك شونده باشد؛ چون بعضى‌ها هستند، به انسان حاضرند كمك كنند، وقتى كه حال انسان خوب است؛ وقتى اقبال به سمت كسى هست، حاضرند به او كمك كنند؛ محبت ميكنند، كمك ميكنند؛ به مجرد اينكه اقبال از او رو برگرداند، اينها هم رو برميگردانند. بله، وقتى كه اقبال از او ادبار كرد، اينها هم ادبار ميكنند. نه، اينجور نباشد؛ در همه‌ى حالاتِ برادرش به او كمك كند و نيكى كند.

منبع:

راه‌های جلوگیری از تسلط شیطان در کلام رهبر فرزانه حضرت امام خامنه ای

نوشته شده توسطرحیمی 21ام شهریور, 1392

*

«قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْكَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه»

شافی، صفحه‌ى 652

*

فى الفقيه، عن الصّادق (عليه‌السّلام) [حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام فرمودند]:
اولين چيزى كه موجب ميشود كه انسان بتواند در مقابل دشمنش - كه مراد، شيطان است - ايستادگى كند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [این است كه:] «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظى براى خود داشته باشد. قلب متذكر بيدار، انسان را نصيحت مي كند، موعظه ميكند. يكى از بهترين وسائلِ اينكه انسان قلب را وادار كند به موعظه‌ى خود و فعال كند در موعظه‌ى خود، همين دعاهاست، دعاهاى مأثور - صحيفه‌ى سجاديه و ساير دعاها - و سحرخيزى؛ اينها دل انسان را به عنوان يك ناصح براى انسان قرار ميدهد. اول اين است: «واعظ من قلبه».

[دوم اینكه:] «و زاجر من نفسه»؛ از درونِ خود يك زجركننده‌اى، منع‌كننده‌اى، هشداردهنده‌اى داشته باشد. اگر اين دو تا نبود، «و لم يكن له قرين مرشد»، يك دوستى، همراهى كه او را ارشاد كند، به او كمك كند، راهنمائى كند، اين را هم نداشته باشد - كه اين، سومى است - كه اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدايت كند و مهار نفسِ خودش را در دست بگيرد، [باید] دوستى داشته باشد، همراهى داشته باشد، همينى كه فرمودند: «من يذكّركم اللَّه رؤيته»، كه ديدار او شما را به ياد خدا بيندازد؛ اگر اين هم نبود، «استمكن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمنِ خود مطيع كرده است؛ دشمنِ خود را مسلط كرده است بر خود و بر گردن خود، كه سوار بشود. كه [منظور از] دشمن، همان شيطان است. اينها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصيحت كند.
بهترين نصحيت كننده‌ى انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گله‌مند نميشود. هر كسى انسان را نصيحت كند، اگر قدرى لحن او تند باشد، انسان از او گله‌مند ميشود؛ اما خود انسان، خودش را نصيحت كند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت كند، سرزنش كند خودش را؛ اينها خيلى مؤثر است. موعظه كند، زجر كند. در كنار اينها، يا به جاى اينها اگر نبود، آن وقت دوست، رفيق، كه دستگيرى كند انسان را.


ويژه نامه شهادت حضرت صادق عليه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 11ام شهریور, 1392

داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد
جگرى سوخته یاد از جگر سوخته کرد
جگرى سوخته کز داغ بر افروخته بود
باز هم از اثر زهر جفا سوخته بود
بر جگر آنکه ولایت به موالى همه داشت
محنت کشتن اولاد بنى فاطمه داشت
آن امامى که لواى شرف افراخته بود
زهر منصور به جانش شرر انداخته بود
آه از آن روز که بگرفت زطاغوت زمان
آتش از چار طرف خانه او را به میان
وندرآن خرمن آتش، ولى رب جلیل
راه مى رفته و می گفت منم پور خلیل
شعله را چون به در خانه تماشا مى کرد
یاد آتش زدن خانه زهرا مى کرد
آنکه هم ظاهر و هم باطن ما مى داند
با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند
چارمین قبله عشق است به دامان بقیع
رونق دیگر از او یافت گلستان بقیع


امام صادق (علیه السلام) در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. پدر گرامی آن حضرت، امام محمد باقر (علیه السلام) و مادر ارجمندش ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد. نام شریفش جعفر و لقب معروفش صادق و کنیه اش ابوعبدالله می باشد. شهادت آن حضرت در 25 شوال سال 148 هجری قمری، در 65 سالگی، به دستور منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی، به وسیله سمی که به آن بزرگوار خوراندند، در شهر مدینه اتفاق افتاد، و محل دفنش در قبرستان بقیع است.

امام جعفر صادق (علیه السلام) تلاش و کوشش خود را با مساعی علمی آغاز و حوزه فکری و ثمربخش خویش را که بزرگان فقها و متفکران از آن بیرون آمدند، در صفوف امت، افتتاح کرد و با تربیت شاگردانی دانشمند، ذخیره علمی بزرگی برای امت برجای گذاشت. بعضی از شاگردان نامی آن بزرگوار عبارتند از: هشام بن حکم و مؤمن طاق و محمد بن مسلم و زرارة بن اعین و … که هر یک چهره های درخشانی از تربیت شدگان مکتب آن حضرتند. حرکت علمی او آن سان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی را دربر گرفت و مردم از علم او سخن ها می گفتند و شهرتش در همه شهرها و دیارها پیچیده بود.

جاحظ در مورد امام صادق (علیه السلام) می گوید:«امام صادق چشمه های دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود که پیش از او معهود نبود و جهان از دانش وی سرشار گردید.»هدف امام صادق (علیه السلام) از گسترش برنامه فرهنگی، چاره جهل امت و تقویت عقیده به مکتب اسلام و نیز ایستادگی در برابر امواج کفرآمیز و شبهه های گمراه کننده و حل مشکلات ناشی از انحراف حکومت بود.

تلاش آن حضرت از طرفی مقابله با امواج ناشناخته و فاسد اوضاع سیاسی عهد امویان و عباسیان بود که انحرافات عقیدتی آن، بیشتر معلول ترجمه کتاب های یونانی و فارسی و هندی و پدید آمدن گروه های خطرناک از جمله غلات و زندیقان و جاعلان حدیث و اهل رأی و متصوفه بود که زمینه های مساعد رشد انحراف را به وجود آورده بودند. امام (علیه السلام) در برابر تمامی آنها ایستادگی کرد و با همه مناظره و مباحثه کرد و خطر افکارشان را برای ملت اسلام افشا نمود و از طرف دیگر، با تلاش های خستگی ناپذیر، مفاهیم عقیدتی و احکام شریعت را منتشر ساخت و آگاهی علمی را پراکند و توده های عظیم دانشمندان را به منظور آموزش مسلمانان مجهز ساخت.

امام صادق (علیه السلام) مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مدینه محل تدریس خویش قرار داد و مردم، دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا می شتافتند و سؤالات گوناگون خود را مطرح و جواب لازم را دریافت می نمودند. از جمله استفاده کنندگان از محضر آن بزرگوار، مالک بن انس و ابوحنیفه و محمد بن حسن شیبانی و سفیان ثوری و ابن عینیه و یحیی بن سعید و ایوب سجستانی و شعبة بن حجاج و عبدالملک جریح و دیگران بودند.

امام صادق(علیه السلام) به پیروان خود فرمان داد که به حاکم منحرف پناه نبرند و از داد و ستد و همکاری با او خود داری کنند و به اصحاب و دوستان خود سفارش می کرد که در هر کار، مخفیانه عمل کنند و تقیه را رعایت نمایند و در هر عملی که انجام می دهند توجه کامل داشته باشند که دشمنان و مخالفان شان متوجه آن نشوند. آن حضرت مردم را بر آن می داشت تا در قیامی که زید بن علی بن الحسین (علیه السلام) بر ضد دولت امویان کرده بود، پشتیبان زید باشند. هنگامی که خبر قتل زید به او رسید بسیار ناراحت شد و اندوهی عمیق به او دست داد و از مال خود به خانواده هر یک از یاران زید که با او در آن واقعه آسیب دیده بودند هزار دینار داد و نیز هنگامی که جنبش بنی الحسن (علیه السلام) شکست خورد، امام را حزن و اندوه فرا گرفت و سخت بگریست و مردم را مسؤول کوتاهی در برابر آن جنبش دانست. با این حال، آن حضرت از در دست گرفتن حکومت، خودداری فرمود و این کار را به وقتی موکول کرد که نقش دگرگون سازی امت را ایفا کند و در مجرای افکار امت تأثیر گذارد و انحراف های گوناگونی را که واقعیات سیاسی و اجتماعی روز به وجود آورده بود تصحیح نماید، آنگاه در داخل امت عهده دار تجدید بنا شود و امت را آماده سازد تا در سطحی درآیند که بتوانند حکومتی را که خود می خواهند، تشکیل دهند.

امام صادق در نگاه دیگران
ابوحنیفه، پیشوای مشهور فرقه حنفی، گفته است:«من دانشمند تر از جعفربن محمد ندیده ام.» «لو لا السنتان لهلک نعمان»؛ یعنی اگر آن دو سال (شاگردی من نزد او) نبود، نعمان هلاک می شد. (اسم ابوحنیفه نعمان بن ثابت بوده است). مالک، پیشوای فرقه مالکی، گفته است: «مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می کردم، او را همواره در یکی از سه حالت می دیدم؛ یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می کرد، و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند.»
اکنون از باب تیمن و تبرک و جهت بهره مندی بیشتر، سخنی چند از آن امام بزرگوار را ذکر می کنیم؛
کمال احسان
«لایتم المعروف الابثلاث خصال؛ تعجیله و تقلیل کثیره و ترک الامتنان به» احسان و نیکی کامل نباشد، مگر با سه خصلت؛ شتاب در آن، کم شمردن بسیار آن، و منت ننهادن بر آن.
محاسبه نفس
«حق علی کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فی کل یوم و لیله علی نفسه فیکون محاسب نفسه، فان رای حسنه استزاد منها، و ان رای سیئه استغفر منها لئلایخزی یوم القیمه» بر هر مسلمانی که ما را بشناسد، سزاوار است که در هر شبانه روز، عملش را بر خود عرضه دارد و خود حسابگر خویش باشد، اگر حسنه دید بر آن بیفزاید، و اگر گناه دید از آن آمرزش خواهد تا اینکه روز قیامت رسوا نشود.
استقامت
«لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکه ولاظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا و لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شیئا الااعطاهم» اگر شیعیان ما استقامت می ورزیدند، هر آینه فرشتگان با آنها دست می دادند و ابرها بر آنها سایه می انداخت و در روز می درخشیدند و از بالای سر و زیر پای خود روزی می خوردند و چیزی از خدا نمی خواستند مگر اینکه به آنها عطا می کرد.

منبع:http://www.leader.ir

پيروى از اهل بيت(عليهم السلام) ، راه رسيدن به عرفان حقيقى

نوشته شده توسطرحیمی 9ام شهریور, 1392

هرچه شيئى نفيس تر و باارزش تر باشد، دشمن بيش ترى دارد. هر قدر كالايى گران بهاتر باشد، نوع تقلّبى و غير واقعى آن بيش تر ساخته مى‌شود؛ مثلا، الماس چون سنگى قيمتى است، زياد سعى مى‌كنند تا سنگ‌هاى ديگرى را مانند آن درست كنند و به جاى الماس بفروشند. اين مسأله به دليل كمياب بودن كالاى اصلى از يك سو و ارزش مند بودن آن از سوى ديگر است. عرفان و سير و سلوك واقعى راهى است دشوار و صعب الوصول كه پيمودن آن نياز به اخلاص كامل، استقامت و پشتكار دارد. گذشته از اين، هركس به قدر همت و ظرفيت خويش مى‌تواند مراحلى از آن را بپيمايد. ممكن است در ميان ميليون‌ها انسان، تنها چند نفر انگشت شمار بتوانند به مراتب عاليه آن دست پيدا كنند. به دليل محبوبيت اين كالا و پرمشترى بودنش، زيادند افرادى كه نوع بدلى و تقلّبى آن را عرضه مى‌كنند. متأسفانه امروز بازار عرفان‌هاى تقلّبى در دنيا رواج زيادى دارد، و اين خلاف انتظار نيست. اكنون در اين ميان، چه بايد بكنيم تا اين نياز فطريمان را اشباع كنيم و در رسيدن به كمال نهايى خود كامياب باشيم؟

به نظر ما تنها راه براى رسيدن به اين مهم شناخت هرچه بهتر و بيش تر اهل بيت(عليهم السلام) و مكتب و روش آنان و محك زدن ساير چيزها با آن است. هر معرفتى كه عرضه مى‌شود و هر دستورالعملى كه ارايه مى‌گردد، بايد با معارف و دستورات آنان بسنجيم؛ اگر متناسب با آنها بود حقيقى است، وگرنه بدلى و از نوع غير واقعى است. با اين محك، مى‌توانيم بفهميم در ميان روش‌هايى كه براى سير و سلوك و تكامل انسان عرضه مى‌شود، كدام يك سالم تر و مفيدتر است.

يكى از رواياتى كه در اين زمينه وجود دارد، وصيت امام صادق(عليه السلام) به يكى از اصحاب خاصّشان به نام عبداللّه بن جندب است كه مقامات والايى در معنويات و معارف داشته است. در اين وصيت، حضرت ابتدا هشدار مى‌دهند و متذكر مى‌شوند، كسانى كه در مسير صحيحى قرار مى‌گيرند و مى‌خواهند راه درست خداشناسى را طى كنند، بايد توجّه داشته باشند كه خطرات بسيارى در پيش رويشان وجود دارد. طرح اين نكته از سوى امام صادق(عليه السلام) در ابتداى اين روايت براى توجه دادن به اين نكته است كه گرچه بحمداللّه، خداوند ايمان به خود را در دل ما قرار داده و ما در ميان تمام اديان آسمانى، كامل ترين آنها، يعنى اسلام را پذيرفته ايم؛ هم چنين در ميان مذاهب منسوب به اسلام نيز مذهب اهل بيت(عليهم السلام) را انتخاب كرده ايم و ظاهراً راه خود را يافته ايم و هيچ مشكلى نداريم، اما از يك نكته نبايد غفلت كنيم.

بزرگ ترين خطر تهديد كننده سالك

راحت طلبى و تنبلى هميشه در انسان وجود دارد. همين موجب مى‌شود انسان وقتى به جايى مى‌رسد تصور كند ديگر مشكلى ندارد و كار تمام است، در حالى كه اگر خوب بينديشد، مى‌بينيد كه تازه اول مشكل است. هر قدر انسان در نردبان تكامل بالاتر مى‌رود، سقوطش خطرناك تر مى‌شود. كوه بزرگى را تصور كنيد كه عده‌اى قصد دارند به قلّه آن صعود كنند. كسانى كه در دامن كوه سير مى‌كنند، خطر چندانى تهديدشان نمى‌كند. آنها كه كمى بالاترند، اگر بلغزند، ممكن است فقط يكى دو متر سقوط كنند، ولى بالاخره جان سالم به در مى‌برند. اما آنها كه تا نزديكى قلّه بالا رفته اند، اگر سقوط كنند، به هيچ وجه نجات نخواهند يافت.

وضعيت ما در مسير تكامل نيز به همين ترتيب است. درست است كه بسيارى از مراحل كمال را طى كرده ايم و راه درازى را پيموده ايم، و اگر ادامه دهيم به مقصد مى‌رسيم، ولى در چنين مرحله‌اى اگر در بين راه سقوط كنيم، خطر هلاكتمان قطعى است.

شيطان دشمن بزرگ انسان است. او سوگند خورده كه  «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِينَّهُمْ أَجْمَعِينَ»(ص/82)گفت: «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد»، سعى و تلاش او بر اين است كه انسان‌ها را از مسير حق منحرف كند. هر قدر انسان در راه صحيح پيش تر برود، شيطان بيش تر تلاش مى‌كند تا او را منحرف سازد. شيطان با كسانى كه از ابتدا قدم در اين راه نگذاشته اند، كارى ندارد. آنها خودشان منحرف هستند؛ لازم نيست شيطان آنها را منحرف كند. به محض آن كه كسى يك قدم در راه صحيح برمى‌دارد، شيطان متوجه او مى‌شود و سعى مى‌كند تا از همان ابتدا او را منحرف نمايد. اگر دو قدم به پيش رفت، تلاش شيطان مضاعف مى‌شود. هر قدر در اين راه جلوتر برود، شيطان سعى بيش ترى براى گمراهى او مى‌نمايد.

بنابراين ما كه راه حق را شناخته ايم و در بين اديان و مذاهب، صحيح ترين آنها را انتخاب كرده ايم، شيطان دشمنى بيش ترى با ما دارد و نيروهايش را صرف مى‌كند تا منحرفمان سازد. پس بايد توجه داشته باشيم كه دچار لغزش نشويم و در مبارزه با شيطان كاملا حواسمان را جمع كنيم. به هدايت فعلى خودمان هم نبايد مغرور باشيم؛ زيرا از عاقبت كار خود خبر نداريم. بايد نسبت به آينده بيم ناك باشيم؛ چون شيطان تمام نيروهايش را براى گمراه ساختن ما صرف خواهد كرد. اين اولين نكته‌اى است كه در اين حديث بر آن تكيه شده است. البته چون مخاطب امام صادق(عليه السلام) يكى از ياران خاص آن حضرت بوده، نيازى نبوده به تفصيل اين مطالب را ذكر كنند؛ فرموده اند:

يا عبداللّهِ لَقَدْ نَصَبَ ابليسُ حبائِلَهُ في دارِ الغرورِ؛‌اى عبداللّه، شيطان در اين عالم فريب كارى، دام‌هاى خود را گسترده است. فما يَقْصُدُ فيها اِلاّ اولياءَنا؛ از اين كار هم هيچ مقصودى ندارد، جز آن كه دوستان ما را به دام بيندازد. به عبارت ديگر، هدف اصلى شيطان به دام انداختن دوستان ما است.

منبع: پندهای امام صادق علیه السلام به ره جویان صادق/آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

سرچشمه تكبّر

نوشته شده توسطرحیمی 12ام اسفند, 1391

 از امام صادق(عليه السلام) نقل شده:

ما مِنْ رَجُل تَجَبَّرَ أَؤ تَكَبَّرَ إلاّ لِذِلَّة يَجِدُها فِى نَفْسِهِ(1)

ترجمه:

هيچ كس بر ديگران بزرگى نمى فروشد

مگر به خاطر حقارتى كه در درون وجود خود احساس مى كند!


شرح كوتاه:

     اين نكته امروز در پرتو تحقيقات روانشناسى و روانكاوى مسلّم شده است كه سرچشمه تكبّر و بزرگى فروختن بر ديگران چيزى جز عقده حقارت نيست; آنها كه مبتلا به اين عقده هستند و از آن رنج مى برند براى جبران كمبودهاى خود متوسل به اين وسيله غلط يعنى خود را به طور مصنوعى بزرگ نشان دادن مى شوند و از اين راه بر حقارت اجتماعى خود مى افزايند و بيش از پيش خود را منفور مى سازند.

     اين مسأله روانى به روشنى در گفتار معجزه آسايى كه در بالا از امام صادق(عليه السلام)نقل شده ديده مى شود.

     ولى افراد با ايمان بر اثر شخصيت درونى همواره در برابر ديگران متواضعند.

——————————————————————————–

1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 225.

یکصد و پنجاه درس زندگی/آيت الله ناصر مکارم شيرازي

شیعه در زمان ظهور

نوشته شده توسطرحیمی 29ام بهمن, 1391

امام صادق سلام الله علیه:

إنّ قائمَنا إذا قامَ مَدَّ اللَّهُ عزّوجلّ لِشيعتِنا في أسْماعِهِم وأبْصارِهِم ، حتّى (لا) يكونَ بينَهُم وبينَ القائمِ بَريدٌ، يُكلِّمُهُم فيَسْمَعونَ، ويَنظُرُونَ إليهِ وهُو في مكانِهِ.


هرگاه قائم ما قيام كند، خداوند عزّوجلّ، گوش‏ها و چشم‏هاى شيعيان ما را چنان تيز مى ‏كند كه ميان آنها و قائم، پستچى لازم نيست. او با آنان سخن مى ‏گويد و آنها مى ‏شنوند و آنها او را در همان جايى كه هست، مى ‏بينند.

ميزان الحكمة/محمدی ری شهری/ح 1335

ای کاش...

نوشته شده توسطرحیمی 24ام بهمن, 1391

امام صادق عليه السّلام فرمودند:

     بين بندگان كمتر از پنج خصلت تقسيم نشده:

يقين و قناعت و صبر و شكر، و كامل كننده همه اينها عقل است.

مشكاة الانوار فى غرر الاخبار _ ابوالفضل على بن حسن بن فضل طبرسى (ره)

دانلود مدیحه سرایی ميلاد حضرت رسول اکرم (ص) و حضرت امام صادق (ع)

نوشته شده توسطرحیمی 8ام بهمن, 1391