پيام معنوى شيعه

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مهر, 1391

      پيام معنوى شيعه پيام معنوى شيعه به جهانيان ، يك جمله بيش نيست و آن اين است كه:

     «خدا را بشناسيد» و تعبير ديگر:«راه خداشناسى را پيش گيريد تا سعادتمند و رستگار شويد»

     و اين همان جمله اى است كه پيغمبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى نخستين بار دعوت جهانى خود را به آن افتتاح فرمود:

«اى مردم ! خدا را به يگانگى بشناسيد و اعتراف كنيد تا رستگار شويد»

در توضيح اين پيام به طور اجمال مى گوييم :

     ما افراد بشر به حسب طبع دلداده بسيارى از مقاصد زندگى و لذايذ مادى هستيم ، خوردنيها و نوشيدنيهاى گوارا و پوشيدنيهاى شيك و كاخها و منظره هاى فريبنده ، همسر زيبا و دلنواز، دوستان صميمى و ثروت سنگين از راه قدرت و سياست، مقام و جاه و بسط سلطه و فرمانروايى و خرد كردن هر چيزى كه با خواسته هاى ما مخالفت مى كند را مى خواهيم و دوست داريم . ولى با نهاد خدادادى خود مى فهميم كه اين همه لذايذ و مطالب براى انسان آفريده شده نه انسان براى آنها و آنها به دنبال انسان بايد باشند نه انسان به دنبال آنها. هدف نهايى بودن شكم و پايين تر از شكم ، منطق گاو و گوسفند است و دريدن و بريدن و بيچاره كردن ديگران ، منطق ببر و گرگ روباه است ، منطق انسان ، منطق فطرى خرد مى باشد و بس.

صفحات: 1· 2

بیدار کنید مرا !

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مهر, 1391

مولای من ، میدانم که

              اگر با آمدن ” آفتاب” از خواب بیدار شوم نمازم قضاست.


خورشت لوبیا سبز

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مهر, 1391

 

مواد لازم:
لوبيا سبز =1 كيلو
گوشت خورشتي=500 گرم
پياز =1 عدد
رب =2 ق غذاخوري
ادويه خورشتي+نمك+فلفل= مقداري
آبليمو= مقداري

طرز تهيه:
     پياز را خرد كرده در روغن تفت ميدهيم تاطلائي رنگ شود سپس گوشت را اضافه نموده و دوباره تفت مي دهيم به مدت 10 دقيقه سپس رب +فلفل+ادويه را اضافه كرد تفت داده بعد كمي آب ريخته زير آن را كم ميكنيم تا گوشت خوب پخته شود بعد از پختن گوشت ها لوبيا را كه از قبل در روغن تفت داده ايم+نمك+آبليمو اضافه ميكنيم 15 بعد غذا آماده است.

دوستى و دشمنى براى خدا

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مهر, 1391

 من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
     ودّ المؤمن المؤمن في‏اللّه من أعظم شعب الإيمان ومن أحب في‏اللّه وأبغض في‏اللّه وأعطى في‏اللّه ومنع في‏اللّه فهو من الأصفياء.(تحف العقول صفحه 48)
     دوستى و دشمنى و بخشش و نبخشيدن (در مواردى كه عدم بخشش مطلوب است) اگر براى خدا باشد، انسان را جزء اصفياء (برگزيدگان) كه مقامى بالاتر از مؤمنين و اتقياء دارند، قرارمى ‏دهد.

زندگینامه شهيد محمود صارمي

نوشته شده توسطرحیمی 1ام مهر, 1391

 

    شهيد محمود صارمي از تبار حق جوياني بود كه براي نوشتن قصه مظلوميت ملتي در بند، به سرزميني پاي نهاد كه در آن به اشاره فتواي ملحدي مقدس نما، بر خوشه‌هاي گيس سپيد پيران ميوه سرخ شهادت مي‌افشانند و دستان نحيف نوباوگان را با تيزابه‌هاي توحش مي‌برند و از كشته مردان مثله شده افغان، تل و پشته مي‌سازند.

    شهيد صارمي در خرداد ماه ‪ ۱۳۴۷‬در شهرستان بروجرد در خانواده‌اي مذهبي ديده به جهان گشود.       

     وي تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در مدرسه شهيد باهنر بروجرد سپري نمود و دوران متوسطه را در دبيرستان حضرت رسول (ص) در رشته علوم انساني با موفقيت در سال ‪ ۶۵ -۶۶‬پشت سر نهاد.

    او همراه با تحصيل به دليل علاقه شديد به ورزش كاراته دراين رشته فعاليت خود را آغاز نمود و در فاصله كوتاهي با گذراندن دوره‌هاي مختلف اين رشته موفق به كسب كمربند مشكي و كارت مربيگري در اين حرفه شد.

     صارمي در سال ‪ ۶۷‬در كنكور سراسري رشته علوم انساني دانشگاه تهران پذيرفته شد و دوران تحصيلات دانشگاهي خود را به طور جدي با موفقيت و در سخت‌ترين شرايط زندگي با كاركردن جهت امرار معاش و تامين هزينه‌هاي تحصيل طي كرد.

    محمود صارمي در دوران تحصيلات در دانشگاه بنا به وظيفه و احساس مسووليت از طريق بسيج دانشجويي دانشگاه تهران به جبهه‌هاي كردستان، حلبچه و جنوب خرمشهر اعزام و ‪ ۱۴‬ماه در اين جبهه‌ها در كنار ساير رزمندگان اسلام به دفاع از كيان و تماميت ارضي كشور پرداخت.

     صارمي در سال ‪ ۷۱‬با داشتن دانشنامه كارشناسي به‌استخدام سازمان خبرگزاري جمهوري اسلامي درآمد و به عنوان كارشناس متون خبري فعاليت خود را آغاز نمود.

     صارمي پس از چند صباحي استخدام در سازمان ايرنا، تشكيل خانواده داد و در سال ‪ ۷۲‬خداوند فرزندي به او عطا كرد و نامش را سينا نهاد.

     شهيد صارمي با پشتكار فراوان در حين اشتغال در خبرگزاري تحصيلات خود را در دوره كارشناسي ارشد ادامه داد و در سال ‪ ۷۴‬موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد از دانشگاه شهيد بهشتي در رشته جغرافياي انساني با گرايش روستايي شد.

     صارمي در ‪ ۲۶‬ديماه سال ‪ ۷۵‬به عنوان مسوول نمايندگي خبرگزاري جمهوري اسلامي راهي كابل افغانستان شد زماني كه اين كشور درگير جنگ‌هاي داخلي بود و به خوبي مي‌دانست در اين سرزمين آشوب زده خطر به اسارت درآمدن و حتي شهادت وجود دارد اما بر حسب وظيفه، رسالت و تكليف اين راه را انتخاب كرد.

     او با تنها سلاحش كه ايمان و قلمش بود در آن وضعيت بحراني كشور مصيبت زده افغانستان توانست مظلوميت مردم ستمديده، زجر كشيده و بي‌دفاع و بي گناه بويژه مردم مزار شريف و جنايت گروه ضد بشري، متحجر و خائن طالبان را به طور صريح و سالم به گوش جهانيان برساند.

     شهيد صارمي حدود ‪ ۲۰‬روز قبل از سقوط مزار شريف و به اسارت درآمدن و شهادت در افغانستان دچار بيماري آپانديس مي‌گردد كه با مشكلات فراوان و تلاش و پيگيري دوستانش به مدت پنج ساعت شبانه به دكتر رفته و سپس ايشان را با توجه به وضعيتي كه داشت در محيطي كاملا غير بهداشتي با فقدان امكانات بدون وجود نور كافي و برق تحت عمل جراحي قرار مي‌دهند.

     بعد از گذشت دو روز از اين جراحي به ايران اعزام مي‌شود و با وجود اينكه ايشان دوران نقاهت خود را در تهران طي مي‌كرد پس از به اوج رسيدن جنگ افغانستان بر حسب تكليف از طريق سازمان ايرنا و با توجه به احساس مسووليت شرعي و حرفه‌اي كار خبرنگاري و رسالتي كه بر دوش داشت مجددا چهاردهم مرداد ‪ ۷۷‬به كشور افغانستان و محل كارش مزارشريف اعزام و در زمان بسيار كوتاهي به مدت سه روز يعني ‪ ۱۷‬مرداد ماه خبر سقوط مزار شريف و به خاك و خون كشيدن، قتل عام زنان ، مردان و كودكان بي‌گناه را به ايران و سراسر جهان مخابره نمود.

     و بعد از آن شنبه سياه ديگر كسي نبود تا خبر شهادت و يا به اسارت درآمدن او و ‪ ۹‬ديپلمات و پرستوي عاشق، غريب و بي‌گناه را كه در زير زمين كنسولگري ايران به طور فجيعانه و با بي‌رحمي تمام توسط پيشرفته‌ترين سلاحهاي آمريكايي به رگبار مسلسل بسته بودند به دنيا مخابره نمايد.

     آري سرانجام پيكر گلوله باران شده صارمي از دياري آمد كه خون سياه قرون وسطايي در گنداب عروق طالباني جاري است.

     اما آنان چه غافلند كه با غروب پيش هنگام مهپاره‌يي از ديار فرهنگ سازان ايران زمين ، هزاران مهتاب برآمده از چشمه‌ي خون فام قلم ، از افق سبز عالم شرق ، دوباره در حال بالا آمدن است.
و امروز در قفاي ‪ او سخت و طاقت فرساست عروج ملكوتي پيكي سبز از تبار رهپويان قافله قلمداران شهيد، هنوز كه هنوز است پرواز خونين “محمود صارمي ” براي همكارانش باور كردني نيست

http://www.pelak9.blogfa.com

قسمتي از توقيع مبارک حضرت حجت (عج) براى شيخ مفيد (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 31ام شهریور, 1391

«كسى كه از برادران دينيت، تقوا پيشه كند و از خدا بترسد و آنچه كه بر عهده اش است به

مستحقّش واگذار نمايد از فتنه و آشوب باطل محفوظ خواهد ماند. و اگر پيروان ما

(خداوند آنها را توفيق دهد) به اتفاق با صدق قلب، وفاى به عهد (اسلام) كنند،

بركت ملاقات با ما از آنها تأخير نمى افتد، و سعادت ديدار ما سريعاً به

آنها با كمال شناخت و خلوص خواهد رسيد، خداوند يار و ياور

است و او براى ما كافى است و او نيكو نگهبان است،

و درود خدا بر آقاى ما بشارت دهنده و ترساننده،

محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) و

دودمان پاكش باد.»

امام قائم (عج) اميد انسانها

نوشته شده توسطرحیمی 31ام شهریور, 1391

 

     هدايت و رهبرى مردم از راههاى گمراهى به راه سعادت، هميشه درتاريخ انسانها بوده، و با به وجود آمدن انسانها، خداوند پيامبرانى را براى هدايت آنها گسيل داشت، تا حدى كه در اين راه 124000 پيامبر آمدند كه اولين آنها حضرت آدم عليه السلام و آخرين آنها پيامبر عظيم الشان اسلام حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم بود.1

صفحات: 1· 2

آثار ارتباط هاى نامشروع

نوشته شده توسطرحیمی 31ام شهریور, 1391

     مى دانيم آمار ازدواج (مخصوصاً در سال هاى اخير) به ميزان قابل توجّهى كاهش يافته و بعكس سن ازدواج، به خصوص در شهرهاى بزرگ و نقاطى كه به تمدن نزديك تر است، بالا رفته تا آن جا كه ازدواج در سنينى صورت مى گيرد كه «شور» و «طراوت» جوانى تقريباً از ميان رفته، و بهترين فرصت طبيعى ازدواج پايان يافته است.
      زندگى اجتماعى امروز در بسيارى از قسمت ها از صورت يك زندگى طبيعى و صحيح بيرون رفته، كه يك نمونه آن كاهش شديد ازدواج، و روى آوردن جوانان به زندگى غير طبيعى «تجرّد» است.

صفحات: 1· 2

حضور لاله ها ( به مناسبت حادثه عاشور )

نوشته شده توسطرحیمی 30ام شهریور, 1391

تقدیم به شاگردان مکتب حسینی و طالبان علم مدرسه تشیع

باز هم اول مهر آمده بود
                              و معلم آرام
                                              اسمها را می خواند
- اصغر پورحسین!

                       پاسخ آمد: حاضر

- قاسم هاشمیان

                       پاسخ آمد: حاضر

- اکبر لیلازاد

- …
پاسخش را کسی از جمع نداد

بار دیگر هم خواند:

- اکبر لیلازاد!

پاسخش را کسی از جمع نداد

همه ساکت بودیم

                        جای او اینجا بود

                                   اینک اما تنها

                                          یک سبد لاله ی سرخ

                                                             در کنار ما بود

لحظه ی بعد، معلم سبد گل را دید

                      شانه هایش لرزید

همه ساکت بودیم

ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم

غنچه ای در دل ما می جوشید

گل فریاد شکفت!

همه پاسخ دادیم:

- حاضر

           ما همه اکبر لیلازادیم

قیصر امین پور

حرکت به سوی رفتار علوى

نوشته شده توسطرحیمی 30ام شهریور, 1391

شيخ مفيد(ره) نقل مى كند:
     راوى مى گويد:ما در خدمت امام صادق - عليه الصّلاة والسّلام - بوديم ، صحبت اميرالمؤمنين عليه الصّلاة و السّلام - شد. «و مدحه بما هو اهله »؛ حضرت صادق زبان به ستايش  مولا اميرالمؤمنين گشود و آن چنان كه مناسب او بود، اميرالمؤمنين را مدح كرد؛ از جمله ى چيزهايى كه گفت كه اين راوى يادش مانده و مثلا در همان مجلس يا در بيرون آن مجلس نوشته است اينهاست . من نگاه كردم ، ديدم هر كدام از اين فقره هايى كه در اين حديث به آن تكيه شده است ، تقريبا به يك بُعد از زندگى اميرالمؤ منين اشاره مى كند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار، و خصوصياتى كه حالا اينها را مى خوانيم . ببينيد، طبق اين روايت ، امام صادق در مقام تعريف از اميرالمؤ منين دارد حرف مى زند. اولين جمله يى كه فرمود، اين بود:«واللّه ما اءكل على بن ابى طالب (عليه السّلام ) من الدنيا حراما قطّ حتى مضى لسبيله»؛اميرالمؤ منين تا آخر عمر، يك لقمه ى حرام بر دهان نگذاشت ؛ يعنى اجتناب از حرام ، اجتناب از مال حرام ، اجتناب از دستاورد حرام . البته مراد، حرام واقعى است ؛ نه آن حرامى كه براى آن بزرگوار حكمش هم منجز شده باشد؛ يعنى مشتبه را هم به خود نزديك نكرد. ببينيد، اينها را به عنوان دستورالعمل و سرمشق در عمل و بالاتر از آن در فكر براى ما بيان كرده اند.

همه بايد به سمت رفتار علوى حركت كنند
     امام صادق و امام باقر و امام سجاد - علیهم السلام- هم اعتراف مى كنند كه ما نمى توانيم اين طورى زندگى بكنيم ؛ حالا نوبت به امثال بنده كه مى رسد، ديگر واويلاست ! بحث سر اين نيست كه من يا شما بخواهيم اين طور زندگى كنيم ؛ نه ، آن زندگى ، زندگى اين قله است ؛ اين قله را دارد نشان مى دهد. معناى نشان دادن قله اين است كه همه بايد به اين سمت حركت كنند. البته چه كسى هست كه به آن بالا برسد؟! در همين حديث هم مى خوانيم كه امام سجاد فرمود: من قادر نيستم اين طور زندگى كنم .


بیانات رهبر معظم انقلاب خطبه هاى نماز جمعه تهران (بيست و دوم ماه مبارك رمضان و روز قدس 10/10/1378