فوايد آيات قرآن و دعا از زبان آيت الله قاضى(ره)

نوشته شده توسطرحیمی 14ام دی, 1392

دعـا، سـپـر مـؤ مـن ، اسـلحـه پيامبران عليه السلام ، ستون دين ، نور آسمان و زمين ، كليد نـجـات و گـنـجـيـنـه رسـتـگـارى اسـت.

قرآن كريم مؤ منان را به دعا كه عبادتى بزرگ ، بلكه روح همه عبادتهاست دستور داده ، مى فرمايد:

«…ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ(غافر/60)

«مرا بخوانيد تا (دعاي) شما را بپذيرم! کساني که از عبادت من تکبر مي‌ورزند به زودي با ذلت وارد دوزخ مي‌شوند!»

در روايات ، افزون بر بيان اهميت اين امر، آثار و فوايدى نيز براى بعضى از ذكرها و دعـاهـا و نيز خواصى براى برخى از آيات قرآن كريم ذكر شده است تا مؤ منان را هر چه بيشتر تشويق نمايد و نيز به آنان بياموزد كه هيچ جنبشى و هيچ اثرى از هيچ موجودى در جـهـان هـسـتـى صـادر نـمـى شـود، مـگـر آنـكـه تـحـت اراده و نـفـوذ خـداونـد قـادر متعال است و مؤ من بايد در هر حال ، در سختى و آسايش و فقر و ثروت ، همواره اراده او را نافذ بداند و خود را تحت سلطه آن موجود برتر و عالى بداند.

در مـيـان تـعليمات مرحوم آيت الله العظمى قاضى نيز به چنين مواردى برمى خوريم كه گـويـاى احـاطـه بـسـيـار ايشان بر آيات و روايات و نيز تعبد آن حكيم فرزانه و تمسك شـديـد آن عارف يگانه به ريسمان محكم قرآن و عترت مى باشد. استاد سيد حسن قاضى طباطبايى ، فرزند مرحوم قاضى ، در يادداشتهاى خود به نمونه هايى اشاره فرموده اند كه جا دارد با بيان آنها اين اوراق را متبرك و نورانى سازيم :

1. آن مرحوم براى تقويت حافظه ، خواندن آيت الكرسى و معوذتين (دو سوره مباركه ناس و فلق ) را سفارش مى فرمودند.

2. مرحوم قاضى براى طلب وسعت رزق اين آيات را قرائت مى نمودند:

«…اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا* يرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيكُمْ مِدْرَارًا* وَيمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا(نوح/10-12)

«از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد که او بسيار آمرزنده است…تا بارانهاي پربرکت آسمان را پي در پي بر شما فرستد، و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهاي سرسبز و نهرهاي جاري در اختيارتان قرار دهد!

3. به همه سفارش مى كردند اين ذكر را قرائت كنند:

اسـتـغـفـر الله الذى لا اله الا هـو مـن جـميع ظلمى و جرمى و اسرافى على نفسى و اتوب اليه

از خداوندى كه هيچ معبودى جز او نيست ، به خاطر تمامى ظلمها و گناهانم و ستمى كه بر خود روا داشته ام طلب بخشش ‍ مى كنم و به سوى او باز مى گردم.

4. آن مـرحـوم در هـنـگـام اضطراب و ناراحتى هاى روحى ، خواندن اين كلمات را سفارش مى كردند:

لا اله الا الله وحـده لا شـريـك له و له الحـمـد و له المـلك و هـو عـلى كـل شى ء قدير. اعوذ بالله من همزات الشياطين و اعوذ بك ربى من ان يحضرون ، ان الله هـو السـمـيع العليم،

هيچ معبودى جز خداوند يكتاى بى شريك وجود ندارد و ستايش و حكومت مخصوص اوست و او بر هر كارى تواناست . از وسوسه هاى شياطين به خدا پناه مى بـرم و بـه تـو پـنـاه مـى بـرم - اى پـروردگـارم - از ايـنكه نزد من حاضر شوند، همانا خداوند شنوا و داناست

5. بـراى حـفـظ امـنـيت خانه دستور مى دادند كه اين دعا بر روى كاغذى نوشته و بر درب منزل آويخته شود:

يـا حـافـظـا لا يـنـسـى ؛ يـانعمة لا تحصى ؛ انت قلت و قولك الحق، « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر:9 )

اى نگهبانى كه فراموش نمى كنى و اى نعمتى كـه هـرگز به شماره در نمى آيى ، تو فرمودى ، و سخن تو حق است «همانا قرآن را ما نازل كرديم و خود آن را حفظ خواهيم كرد

6. در صـورت تـرس از زيـان خـوراكـى يـا نوشيدنى به خواندن اين كلمات سفارش مى نمودند:

بسم الله الرحمن الرحيم خير الاسماء اله الارض و السماء الرحمن الرحيم الذى لا يضر مـع اسـمـه سـم و لا داء

بـه نـام خـداونـد بـخشنده مهربان ، بهترين نامها، معبود زمين و آسمانها، خداوند رحمان و رحيمى كه با نام او هيچ سم و بيمارى اى زيان نمى رساند.

7. آن مـرحـوم سفارش مى فرمودند در صورت روبرو شدن با شخص ‍ ستمگرى كه از او مـى تـرسـيـد، دسـتـهـا را باز كنيد و اين حروف را بر دست راست بشماريد: بسم الله الرحمن الرحيم ؛ ك - ه - ى - ع - ص و بر دست چپ نيز بسم الله الرحمن الرحيم ؛ ح - م - ع - س - ق خـوانـده شـود؛ سـپـس انـگـشـتـان دو دسـت را داخل يكديگر نماييد.

8. براى ايمنى از نيش زدن حيوانات موذى ، اين دعا را سفارش مى فرمودند:

اعوذ بكلمات الله التـامـات التـى لا يـجـاوزهـن بر و لا فاجر من شر ما ذراء و من شر ما براء و من شر كـل دابـة ؛ هـو آخـذ بـنـاصـيـتـها، ان ربى على صراط مستقيم ،

به كلمات تامه خداوند، كـلمـاتـى كـه هـيـچ نـيـكـوكـار و بدكارى از آن تجاوز نمى كند پناه مى برم از شر آنچه آفريده است ، او بر همه آنان تسلط دارد، همانا پروردگارم بر صراط مستقيم است .

9. زمـانـى كـه در نـجـف اشـرف بيمارى مالاريا شيوع پيدا كرد، مرحوم قاضى به افراد مبتلا توصيه مى نمودند آياتى از قرآن را كه در مورد حضرت ابراهيم عليه السلام است ، تـلاوت نـمـايـنـد؛ مـانـنـد اين آيه:

«قُلْنَا يا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَأَرَادُوا بِهِ كَيدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ(الأنبياء/69-70)

گفتيم : اى آتش ! بر ابراهيم سرد و سلامت شو! و آنان خواستند با او مكر كنند، پس آنان را خوار كرديم .

مـرحـوم آيـت الله شـيـخ عـلى قـسـام ، يـكـى از شـاگـردان ايـشـان چـنـيـن نقل فرمودند:

10.مـن از جـهـت فـرامـوشـكـارى و كـمـى حـافـظـه ، بـراى آقا سيد على قاضى شكايت كردم و خـصوصا متذكر شدم از اينكه چيزى را در جايى مى گذارم ، بعد به ذهنم مراجعه كرده و چـيـزى بـه ياد نمى آورم . مرحوم قاضى فرمودند:

زمانى كه چيزى را در جايى قرار مـى دهـى ، بـخـوان : بـسـم الله الرحـمـن الرحـيـم ، فانك سوف لن تنساه ان شاء الله تعالی.

11.مـرحـوم قـاضـى قـرائت دعـاى زيـر را بـه مـدت چهل شب ، هر شب يك بار تا صد بار براى برآورده شدن حاجت سالكان درگاه الهى مفيد مى دانستند:

الهى كيف ادعوك و انا انا و كيف اقطع رجائى منك و انت انت ؟ الهى اذا لم اسالك فتعطينى ، فـمـن ذا الذى ادعوه فيعطينى ؟ الهى اذا لم ادعك فتستجيب لى ، فمن ذا الذى ادعوه فيستجيب لى ؟ الهـى اذا لم اتـضـرع اليك فترحمنى ؟ فمن ذا الذى اتضرع اليه فيرحمنى ؟ الهى فـكـمـا فـلقـت البـحـر لمـوسـى عـليـه السـلام و نـجـيـتـه اسـالك ان تـصلى على محمد و آل مـحـمـد و ان تـنـجـيـنـى مـمـا انـا فـيـه و تـفـرج عـنـى فـرجـا عـاجـلا غـيـر اجل بفضلك و رحمتك يا ارحم الراحمين .

12.مـرحـوم سـيـد هـاشـم حـداد از اسـتـاد خـويـش ، مـرحـوم قـاضـى نقل فرموده اند كه قرائت كهيعص (مريم : 1) و حمعسق (شورى : 1) و آيه «وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَي الْقَيومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا»(طه/111) براى دفع شر دشمن مفيد است.

آنـچـه ذكـر شـد، بـرخـى از دعاهايى است كه آن مرحوم به شاگردان خويش ‍ مى آموختند و دعـاهـاى ويـژه اى نـيـز وجـود داشـت كـه ايـشـان جـز بـراى افـراد خـاصـى نقل نمى كردند.

دريـاى عـرفـان(زنـدگـى نـامـه و شـرح احوال آيت الله سيد على قاضى )/ هادى هاشميان

در مدينه چه مى گذرد ؟

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1392


عباس و فرزندانش ، فضل و قثم و برادر زاده اش اميرالمومنين عليه السلام ، با طلحه و زبير گرداگرد پيكر مطهر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را گرفته اند.

از سوى ديگر اسامه بن زيد فرمانده سپاه ، خبر رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را در پايگاه (جرف ) دريافت مى كند، و خود را به گروه مصيبت زده مى رساند، همه در يك ماتم و اندوه عميقى فرو رفته اند. اما عباس ، اين پير دنيا ديده گرچه سخت در اندوه فراق پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى سوزد، اما انديشه اش در جاى ديگر است ، او در انتظار حوادثى است كه مدينه را بيش از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى لرزاند، او مى داند در پس پرده چه چيزهائى مى گذرد، و به زودى سير حوادث آنها را آشكار خواهد نمود، اما چه كند؟ در انتظار حوادث بنشيند، و دست روى دست بگذارد، و بعد افسوس بخورد؟ يا اقدام …؟ اما چگونه ؟ او در حالى كه در كنار پيكر پاك رسول ، به ماتم نشسته ، شتاب مى گيرد و خود را به على عليه السلام مى رساند، و عرضه مى دارد:

( امدد يدك ؛ ابايعك ، فيقول الناس : عم رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ، بايع ابن عم الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ، فلا يختلف عليك اثنان ؟:)

دست خود را دراز كن ، تا با تو بيعت كنم ، و مردم بگويند:

عموى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، با عموزاده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بيعت نمود، و ديگر حى دو نفر نيز در مودر تو اختلاف نخواهند داشت ، و مخالفت نكنند.

و على عليه السلام در پاسخ فرمود:

او يطمع فيها طامع غيرى ؟ و آيا كسى جز من توقع دارد به خلافت دست يابد؟ و عباس گفت : ستعلم ؛ به زودى خواهى دانست .(1)

آيا واقعا مسئله به همين سهولت و آسانى بود كه عباس عموى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم تصور مى كرد، با بيعت او مسئله تمام مى شد؟ با مرور به آنچه گذشت ، و خواهد آمد، خواهيم دانست هرگز چنين نمى شد، و بلكه درگيرى و اختلاف ، و جنگ داخلى در پى آن اجتناب ناپذير بود به هر حال طولى نكشيد كه خبر آوردند زير سايبان چه گذشته است (2)

براء ابن عازب ، آن يار ديرين خاندان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه هميشه قلبش در دوستى آل پيامبر مى طپيد گويد:

من هنوز در دوستى آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم پايدارم ، بدرود زندگى گفت ، و من در هراس بودم كه اين امر (خلافت ) را از خاندان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بدر برند، اين هراس مرا دستپاچه كرده بود، در حالى كه قلبم مالامال حزن و اندوه مرگ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود، اما چاره اى نداشتم ، اكنون نبايد بگذارم فرصت از دست برود، به همين دليل مرتب به خانه بنى هاشم سركشى مى كردم ، و آنان همگى دور جنازه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، جمع بودند، در اين ميان حواس خود را كاملا متوجه شخصيت هاى قريش ‍ مى كردم كه آنان در چه حالى هستند، يك وقت متوجه شدم ، ابوبكر و عمر حضور ندارند، و….
ديرى نپائيد ديدم ابوبكر و عمر و گروهى از اصحاب ، زير سايبان بنى ساعده جمع هستند، و گرداگرد ابوبكر و عمر را فرا گرفته اند، و هر كسى به آنان عبور مى كند، به او پيشنهاد بيعت مى كند، و براى ابوبكر از او بيعت مى گيرند،… و من بى تاب شدم ، و با سرعت خود را به بنى هاشم رساندم ، در خانه بسته بود با شدت در را كوبيدم .

درب باز مى شود، براء خود را به داخل خانه پرتاب مى كند، اما…. اضطراب سراپاى وجود براء را فرا گرفته ، او در حالى كه تلاش دارد نفس هاى خود را آرام كند، و اضطراب خود را فرو نشاند….، ولى چهره گرفته او همه چيز را نشان مى دهد. عباس عموى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به او روى نموده ، بگو چه خبر است ؟ چه شده ؟….

براء با لحن تلخى ، بيش از دو سه كلمه نمى تواند بگويد:

مردم با ابوبكر بيعت نموده اند!….

عباس : تربت ايديكم الى آخر الدهر: تاابد دست شما كوتاه گرديد. هر چه به شما گفتم نپذيرفتيد، و من درد خود را در درون خود حبس نمودم (3) على و اهل بيت ، در كنار جنازه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، حلقه ماتم زده بودند، اينان در خانه خود به سوگ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، نشسته اند، و دنياى بيرون ، و آنچه در آن مى گذرد، در خاطره آنان كوچك ترين تاءثيرى ندارد، نه اين است كه براى على عليه السلام حوادث بيرون خانه هيچگونه ارزشى ندارد، او همه چيز را مى داند، و به همه چيز آگاه است ، او بيش از عباس ، و پيش از او وخامت اوضاع را درك نموده است ، و مى داند كه عباس چه مى گويد، و چه مى خواهد، گر چه مرگ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، على را سخت درهم كوبيده است ، وليكن انديشه و خرد او سخت پاى برجاست و مى داند كه زمامدارى امت ، نيز وظيفه اى است بسيار سنگين كه نبايد مهمل گذارده شود، و دست متجاوزين ، بايد كوتاه گردد، و اين قافله را اوو هدايت كند، و گرچه او خود در پاسخ اين اعتراض كه دير جنبيديد، و گذاشتيد ديگران به خلافت دست بيازند، مى گويد:

( اكنت اترك رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ميتا:)

آيا جنازه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را رها نموده و به دنبال خلافتش مى رفتم ..(4)


در ظاهر اگر پيشنهاد عباس عملى مى شد؟ همه چيز به نفع بنى هاشم تمام مى گشت ، زيرا او هم بزرگ قريش ، و هم بزرگ خاندان هاشم (از نظر و سن و سال )، و هم عموى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم .

اما نه … على عليه السلام آگاه است كه حتى اگر جنازه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را نيز رها مى كرد، و امر آن را به ديگرى واگذار مى نمود، و يا اكنون با سرعت به سوى سايبان بنى ساعده برود و با بيعت عباس و مقداد و غيره در يك فرصت كوتاه ، همه چيز را به نفع خود تمام كند؟

مسئله به اين آسانى نخواهد بود كه عمويش تصور كرده است ، او از يك چيز هراس دارد، و اين هراس است كه دست به هيچ اقدامى نمى زند، او مى داندكه رقباى خلافت به اين سهولت دست از تلاش بر نمى دارند، و در نتيجه فتنه و شكاف در ميان امت ايجاد مى شود، و فرصت به دست دشمن داده شده ، و در نتيجه نابودى اسلام را در پى خواهد داشت.(5)

پس بهتر اينكه على عليه السلام خود را به جنازه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مشغول بدارد، و پيشنهاد عباس و ديگران را نپذيرد، و قضاوت را به آيندگان واگذارد.
و فاطمه عليهاالسلام فرمود: و ابوالحسن آنچه شايسته او بود، انجام داد و آنان كارى انجام دادند كه خداوند آنان را كفايت مى كند.(6)

1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 160.

2. مدرك قبلى

3. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 219.

4. شرح نهج البلاغه ، ج 6، ص 13.

5. در بخش احتجاج به وصيت گذشت .

6. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 6، ص 13.

سياهترين هفته تاريخ/ على محدث (بندرريگى)

دانلود مداحی های حاج میثم مطیعی

نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1392

 

 


مراسم عزاداری اربعین حسینی (ع) در حضور رهبر انقلاب
28:46
مداحی فارسی و عربی پیاده روی به سوی کربلا 9:33
کلیپ تصویری زیبای کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب - خطاب به جنایت کاران سلفی در سوریه 7:39
شب شام غریبان محرم 92 - دعای پایانی مراسم براساس فرازهایی از دعای مکارم الاخلاق (8) 4:34
شب شام غریبان محرم 92 - دم پایانی: سید و مولا حسین 3:06
شب شام غریبان محرم 92 - روضه: پناه عالمیان زینبت پناه ندارد 4:35
شب شام غریبان محرم 92 - واحد: شبهای جمعه می‌گیرم هواتو 3:09
شب شام غریبان محرم 92 - واحد: قسمت میدهم‌ آقا به زهیرت، به حرّ و به بریریت 5:33
شب شام غریبان محرم 92 - مقتل: روضه تاراج خیمه های امام حسین و اهانت به بی بی ام کلثوم 3:50
شب شام غریبان محرم 92 - روضه: بی تاب نیستیم خداحافظت پدر 16:31
شب عاشورا محرم 92 - دعای پایانی مراسم براساس فرازهایی از دعای مکارم الاخلاق (7) 5:34
شب عاشورا محرم 92 - نجوا با امام زمان: امشب هم آمدم و سینه زدم، تو دعوتم کردی 4:42
شب عاشورا محرم 92 - دم پایانی: سید و مولا حسین 3:11
شب عاشورا محرم 92 - شور 4:25
شب عاشورا محرم 92 - دودمه: امشبی را شه دین در حرمش مهمان است 5:43
شب عاشورا محرم 92 - مظلوم یا حسین 00:47
شب عاشورا محرم 92 - واحد عربی: من الشّام نأتی و من قلب بحرین 8:58
شب عاشورا محرم 92 - زمینه: حسین سرباز ره دین بُود 7:55
شب عاشورا محرم 92 - مقتل: جریان بی‌تابی عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) در شب عاشورا 16:17
شب عاشورا محرم 92 - روضه: از تلّ زینبیه چه پیداست قتلگاه

صفحات: 1· 2

دانلود کلیپ و فایل صوتی مداحی حماسی ميثم مطيعی عليه آمريكا

نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1392

دریافت فایل صوتی در ميدان مي مانم تا نفس آخرم

 

در ميدان مي مانم تا نفس آخرم

بر وزن «آمریکا، آمریکا، ننگ به نیرنگ تو»

دریافت کلیپ تصویری در ميدان مي مانم تا نفس آخرم 

tyle="text-align: center;">tyle="text-align: center

="font-family: IRANSans,arial,helvetica,sans-serif; font-size: 10pt;">;">


در میدان، می مانم، تا نفس آخرم
راهی راه حسین، همقدم رهبرم

="font-family: IRANSans,arial,helvetica,sans-serif; font-size: 10pt;">

کرده قیامت به پا، شور قیام حسین
کی رود از یاد ما، نام و مرام حسین

قافله عاشقان، راهی کرب و بلاست
مشعل راه خدا، خون شهیدان ماست

در میدان، می مانم، تا نفس آخرم
راهی راه حسین، همقدم رهبرم

بسته شریعه اگر، ابن زیاد زمان
گشته گلستان ما، آتش نمرودیان

کشتن آلاله ها، شیوه اهریمن است
این وطن اما پر از احمدی روشن است

در میدان، می مانم، تا نفس آخرم
راهی راه حسین، همقدم رهبرم

زآتش و خون آمده جان منامه به لب
شعله صهیون زده، در دل شام و حلب

مرگ بر اهریمنان، تا به ابد ذکر ماست
سوره توحید ما، درپی تبّت یداست

در میدان، می مانم، تا نفس آخرم
راهی راه حسین، همقدم رهبرم

شاعر: محمدمهدی سیار؛ میلاد عرفان‌پور

بدانیم آثار اعراض از ياد خداچیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1392

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA “>align: justify; text-indent: 0in; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;} –>

e="vertical-align: middle;” src="http://www.sojud.ir/file/2675/600x338/16:9/%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D8%B0%DA%A9%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%B7%D9%85%D8%A6%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8_2082035310.jpg” alt="” width="480″ />

خود فراموشى

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ …(الحشر/19)

و چون كسانى مى باشيد كه خدا را فراموش كردند و او نيز آنان را دچار خود فراموشى كرد.

بيمارى خود فراموشى يكى از بيمارى ها و آفت هاى خطرناك روحى است .كسى كه به اين بيمارى روحى مبتلا گردد، حقيقت انسانى خويش را از ياد مى برد و فراموش مى كند كه در زنجيره جهان هستى ذره اى ناچيز است كه براى تداوم حيات هر لحظه نيازمند فيض و عطاى الهى است.

چنين كسى خود را مستقل و بى نياز از غير خود مى پندارد و در دام غرور و خود بزرگ بينى گرفتار مى آيد و تصور مى كند كه ديگران بايد در خدمت او باشند. ريشه اين بدبختى و گرفتارى اين است كه او خدا را فراموش كرده و در نتيجه از حقيقت انسانى بى بهره مانده است . همان حقيقتى كه در زبان قرآن ، قلب ناميده شده است و ظرف ادراك حقايق الهى و صفات عالى انسانى مى باشد.

 

 

زندگى مشقت بار و نابينايى در آخرت

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمَى(طه/124)

و هر كس از ياد من روى بر گرداند ، در حقيقت ، زندگى تنگ سخت خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم.

كسى كه از ياد خداوند اعراض كند هدف آفرينش و حيات پس از مرگ را نيز فراموش مى كند و همه چيز را خلاصه در دنيا مى بيند لذا هيچ گاه از دنيا سير نمى شود. از اين رو حتى اگر در دنيا دارا و توانمند بوده از ثروت و امكانات مادى فراوان برخوردار باشد، هم چنان عطش دنيا خواهى در وجودش ‍ زبانه مى كشد و هيچ گاه ارضا و سيراب نمى شود.مشكل اصلى اين گونه افراد اين است كه روح آنها تشنه است و تشنگى روح را نمى توان با ماديات از بين برد. اين تشنگى تنها با خنكاى ياد و ذكر خداوند از بين مى رود.

هم چنين كسانى كه نشانه هاى بى شمار قدرت و حكمت الهى را نا ديده مى گيرند و غرق در ماديات هستند و از ياد خداوند و سرچشمه حيات مادى و معنوى غافلند، در حقيقت از بصيرت و بينايى محرومند.

همين انتخاب آنها در اين دنيا، تاءثير نهايى خود را در آخرت مى گذرد و باعث مى گردد كه نابينا محشور شوند و نتوانند نشانه هاى لطف و كرم الهى را نظاره كنند. در آن روز آنها آثار رحمت و لطف الهى را كه سخت به آن نيازمندند، نمى بينند؛ آثار لطف و رحمتى كه شامل مؤ منان مى گردد و به آنها آرامشمى بخشد.

در ادامه آيه مى فرمايد، اين بنده اى كه خداوند او را كور محشور مى كند مى گويد: خدايا من كه بينا بودم چرا مرا كور محشور كردى ؟ خداوند در پاسخ مى فرمايد:

كَذَلِكَ أَتَتْكَ آياتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيوْمَ تُنْسَى(طه/126)

همان طور كه نشانه هاى ما براى تو آمد و آن را به فراموشى امروز همان گونه فراموشى مى شوى.

آرى ، وقتى انسان از ياد خداوند اعراض و در برابر آيات الهى بى اعتنايى كند و حتى هنگامى كه ديگران آيات الهى را براى او مى خوانند توجهى نكند و چشم دل خود را به روى حقايق و معارف ببندد، در قيامت كور دل محشور مى شود. هم چنان كه او در دنيا خداوند و آيات الهى را فراموشكرد، خداوند نيز در قيامت او را به فراموشى مى سپرد. البته اين بدان معنا نيست كه واقعا فراموش مى شود و از ذكر الهى خارج مى گردد.

بلكه مقصود اين است كه آثار رحمت و انعام الهى محروم مى ماند و خداوند او را گرفتار كيفر و عذاب مى كند.

 

سلطه شيطان

وَمَنْ يعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيضْ لَهُ شَيطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ(الزخرف/36)

و هر كسى از ياد خداى رحمان دل بگرداند، بر او شيطانى مى گماريم تا براى وى دمسازى باشد.

كسى كه از ذكر خدا غافل گشت ، آماده پذيرش تسلط شيطان و وسوسه هاى شيطانى مى شود؛ زيرا هر چه انسان از ياد خدا فاصله بگيرد، به ماديات و لذت هاى دنيوى نزديك تر و به ظواهر مادى و تعلقات دنيوى دلباخته تر مى گردد. وقتى هدف هاى مادى و تعلقات دنيوى براى كسى اصل قرار گرفت ، او در پرتو وسوسه هاى شيطانى ، براى رسيدن به هدف هاى ناپاك خود از هيچ كارى روى گردان نيست و از هر فكر و انديشه شيطانى استقبال مى كند. با توجه به اين حقيقت ، امام امام صادق عليه السلام كى فرمايند:

لا يتمكن الشيطان بالوسوسة من العبد الا و قد اءعرض عن ذكر الله

شيطان با وسوسه بر بنده تسلط مى يابد. مگر آن كه او از ذكر خداوند اعراض كرده باشد.

 

ياداو آيت الله محمد تقى مصباح يزدى

سرمایه چه داری؟

نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1392

گفت: فقیرم.

گفتند: نیستی.

گفت: فقیرم! باور کنید.

گفتند: نه! نیستی.

گفت: شما از حال و روز من خبر ندارید.

و حال و روزش را تعریف کرد. گفت که چقدر دست هایش خالی است و چه سختی هایی شب و روز می کشد؛ ولی امام هنوز فقط نگاهش می کردند.

گفت: به خدا قسم که چیزی ندارم.

گفتند: صد دینار اگر به تو بدهم، حاضری بروی و همه جا بگویی که از ما متنفری؟ از ما فرزندان محمد صلی الله علیه وآله.

گفت: نه! به خدا قسم نه.

- «هزار دینار»؟

- نه! به خدا قسم نه.

- ده ها هزار؟

- نه! باز دوستتان خواهم داشت.

- گفتند: چطوری می گویی فقیری، وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی؟

«چطور می گویی فقیری، وقتی کالای عشق به ما، در دارایی تو هست»؟

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ


————————————————————————————

برداشتی آزاد از روایت مردی که خدمت امام صادق علیه السلام رسید:امالی، ج 7، ص 147

وقت ظهور؟؟؟

نوشته شده توسطرحیمی 6ام دی, 1392

يكى از سؤال هايى كه از گذشته تا امروز مطرح بوده است و همواره از امامان مى پرسيده اند، سؤال از وقت ظهورحضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. از اين رو، در اين زمينه روايات زيادى به دست ما رسيده است. از آن جا كه اين مسأله اهميت دارد، آن را در اينجا بررسى مى كنيم.
وقت ظهور آن حضرت تعيين نشده و علم به وقت ظهور، از آن خداوند است و جز او كسى نمى تواند وقت ظهور را تعيين كند. در اين زمينه، روايات بسيار صريح و معتبرى از پيشوايان معصوم عليهم السلام وارد شده كه به برخى از آنها اشاره می شود:

1ـ «سيوطى» از ابن مردويه، از ابو هريره روايت كرده است كه گفت:
مردى نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آمد وگفت:   

يا رسول الله! موقع فرا رسيدن ساعت كى است؟

آن حضرت فرمود: «در اين مورد، مسئول از سئوال كننده آگاه تر نيست».

آن مرد گفت: اى كاش ما را از نشانه هاى آن باخبر مى ساختى!

فرمود: «هنگامى كه بازارها و محل داد و ستدها به يكديگر نزديك شوند».

آن مرد گفت: نزديك شدن بازارها به يكديگر چيست؟

فرمود: «اين كه برخى از مردم به برخى ديگر از كمبود در آمد شكايت كنند، و اولاد زنا فراوان گردد، و غيبت كردن گسترش يابد، و صاحبان مال و ثروت مورد تعظيم قرار گيرند، و صدا و آواز مردمان فاسق در مساجد بلند شود و اهل منكر آشكار گردند، و ستمگرى بسيار شود [آن وقت است كه ساعت فرا رسد]».(1)

از احاديث شريفه زيادى كه در مورد كلمه «ساعت» وارد شده، چنين استفاده مى شود كه «ساعت» در اصطلاح شرع مقدس، به دو چيز اطلاق مى شود:

يكى روز ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف، و ديگرى روز قيامت.بنابر اين، مقصود از «ساعت» يا زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام است يا زمان ظهور و قيامت. زيرا اين دو زمان در بسيارى از نشانه ها با هم مشترك اند؛خداوند علم و آگاهى اين دو روز را به خود اختصاص داده و هيچ يك از انبيا و اولياى خود را از فرا رسيدن اين دو روز، مطلع نساخته است.

2ـ در حديثى از امام حسن مجتبى(عليه السلام) آمده است كه فرمود:

«از جدّم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) پرسيدم كه امامان بعد از او چند نفرند؟

فرمود: امامان بعد از من، به تعداد نقباى بنى اسرائيل، دوازده نفرند. خداوند علم و فهم مرا به آنها عطا فرموده است. تو اى حسن! يكى از آنها هستى.

عرضه داشتم: يا رسول الله! قيام قائم ما اهل بيت كى خواهد بود؟

فرمود: اى حسن! حكايت قيام«قائم»،مثل روز قيامت است كه علمش نزد خداست وناگهان فرا مى رسد.(2)

3ـ درکتاب«اصول كافى»و«غيبت»نعمانى، و«بحار الانوار» از فضل بن يسار، روايت كرده اند كه گفت:
به حضرت باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: آيا براى اين امر وقتى تعيين شده است؟ فرموند:
«كَذِب الوَقّاتُون، كَذِب الوَقّاتُون،كَذِب الوَقّاتُون» كسانى كه وقتى براى ظهور تعيين كنند، دروغ مى گويند. و اين جمله را سه بار تكرار فرمود».(3)


4ـ مفضل بن عمر گويد:

به پيشگاه امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: آيا براى ظهور مهدى منتظر(عليه السلام) وقتى تعيين شده كه مردم آن را بدانند؟ فرمود:

«نه، خداوند اجازه نداده است كه براى آن وقت معينى باشد كه شيعيان ما از آن آگاهى داشته باشند.

عرض كردم: اى آقاى من! چرا نمى توان از وقت آن مطّلع شد؟

فرمود: زيرا وقت ظهور ا، همان ساعتى است كه خداوند مى فرمايد: «وَ يَسْئلُونَكَ عَنِ السّاعَةِ أيّانَ مُرْساها قُلْ إنَّما عِلْمُها عِندَ رَبِّى لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِى السَّمواتِ و الأرْضِ لا تَأتِيكُمْ إلاّ بَغْتَةً(4): از تو در مورد ساعت ـ ظهور ـ مى پرسند كه زمان فرا رسيدن آن كى خواهد بود؟بگو علمش در نزد پروردگار من است و هيچ كس جز او نمى تواند آن را آشكار سازد، وآن (حتّى) در آسمانها و زمين سنگين آمده است و جز به طور ناگهانى به سراغ شما نمى آيد».

و نيز آن همان ساعتى است كه خداوند فرموده است: «يسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيانَ مُرْسَاهَا»(5):و از تو درباره قيامت مي‌پرسند که در چه زماني واقع مي‌شود؟!».
و نيز فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ»(6):

«علم ساعت ـ قيامت ـ در نزد خداوند است».

و همچنين فرموده است: «فَهَلْ ينْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا»(7):«آيا آنها جز اين انتظارى دارند كه ساعت قيام به طور ناگهانى فرا رسد، در حالى كه هم اكنون نشانه هاى آن آمده است».

. . . و هم فرموده است: «وَمَا يدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًاً»(8):«و تو چه مى دانى، شايد ساعت قيام نزديك باشد».

و باز فرموده است: «يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذينَ لا يُؤمِنُونَ بِها وَ الَّذِين آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَيَعْلَمُونَ أنَّهَا الحَقُّ ألا إنَّ الَّذين يُمارُون فى السّاعَةِ لَفى ضَلال بَعيد»(9):«كسانى در مورد آن (ساعت قيام) شتاب مى كنند كه آن را باور ندارند; ولى آنان كه آن را باور كرده اند، پيوسته با ترس و هراس مراقب آن هستند، و مى دانند آن حق است. آگاه باش! آنان كه در مورد ساعت مجادله مى كنند در گمراهى عميقى هستند».

مفضّل مى گويد: پرسيدم معناى مجادله در مورد ساعت چيست؟فرمود:يعنى مى گويند: قائم(عليه السلام) كى متولّد شده؟ چه كسى او را ديده؟ حالا كجاست؟ كى ظاهر مى شود؟

اين پرسشها و مجادله ها شتاب در امر خدا و شك و ترديد در قضاى الهى و دخالت در قدرت خداست. اينان كسانى هستند كه در دنيا زيانكارند و در آخرت بازگشت بسيار بدى دارند.مفضّل گويد: عرض كردم: آيا براى او نمى توان وقتى تعيين كرد؟ فرمود:

اى مفضّل! نه من وقتى براى آن تعيين مى كنم و نه هم وقتى براى آن تعيين شده است. هر كس براى ظهور مهدى ما(عليه السلام)وقت تعيين كند خود را در علم خدا شريك دانسته و ـ به ناحق ـ خود را بر اسرار الهى واقف پنداشته است که اين ادّعايى بى اساس است».(10)

با توجّه به آنچه گذشت معلوم مى شود كه امر ظهور مربوط به خداوند است و تنها اوست كه وقت ظهور را مى داند. بنابر اين، هر كس براى ظهور وقتى تعيين كند، دروغ گفته است; زيرا اراده و مشيّت خدا تابع اراده و خواست مردم نيست و خداوند به خاطر عجله و شتاب مردم شتاب نمى كند. زيرا كسى در كارى شتاب مى كند كه از دست دادن آن بهراسد و خداوند از اين جهت، ترس و هراسى ندارد و هر گاه مصلحت ايجاب كند خواست خدا انجام مى پذيرد.انشاءالله

پي نوشت:
1.    تفسير درّ المنثور، ج 6، ص 50.
2.    منتخب الأثر، ص 30، ح 41 و كفاية الاثر، ص 168.
3.    كافى، ج 1، ص 368، ح 5; غيبت نعمانى، ص 294، ح 13، باب 16; بحار الانوار، ج 52، ص 118، ح 45.
4.    سوره اعراف، آيه 187.
5.    سوره نازعات، آيه 42.
6.    سوره لقمان، آيه 34.
7.    سوره محمّد، آيه 18.
8.    سوره احزاب، آيه 63.
9.    سوره شورى، آيه 18.


ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)
از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان
سيد اسد اللّه هاشمى شهيدى

بیابان هم که باشی حسین آبادت می کند.

نوشته شده توسطرحیمی 5ام دی, 1392

مصاحبه:حاج شیخ علی محمد نجفی بروجردی(ره) اسوه علم و تواضع

نوشته شده توسطرحیمی 3ام دی, 1392

 

 

پای صحبت موسس محترم حوزه محدثه بروجرد -حجه الاسلام و المسلمین سعید نجفی بروجردی- می نشینیم و از زبان ایشان با یکی از عالمان برجسته و بزرگ تشیع مرحوم حاج شیخ علی محمد نجفی بروجردی(ره)- جد پدریشان- آشنایی بیشتری پیدا می کنیم.

از حال و هوای این شخصیت بزرگوار برایمان بگویید!

چرا اساساً حاج شیخ از نجف برگشتند و در بروجرد مستقر شدند؟

 

ما طلبه ها وقتی مشکلات را می بینیم یک مقداری ممکن است دلسرد شویم. با این زرق و برق هایی که وجود دارد گاهی وقت ها حالتِ زدگی و خمودگی پیدا می کنیم. اما انسان تعجب می کند یا در حقیقت تحسین می کند همت والای ایشان را که در سه سالگی مادر او و در هفت سالگی پدر را از دست می دهند. به اصطلاح عربی در سه سالگی یتیم و در هفت سالگی لتیم شدند.تا 13 سالگی تحت تکلف همشیره شان بودند. در 13 سالگی تصمیم می گیرد از روستایش به نجف برود.

 همشیره شان به خاطر مسایل عاطفی مخالفت می کند،تصمیم می گیرند نزد آیت الله غروی از علمای وقت استخاره کنند. سه جور استخاره می کنند خیلی خوب می آید که نجف بروند به گفته خودشان نصف الاغی را اجاره کرده بودند و از بروجرد به طرف نجف راه می افتند. سفرشان بیست روز طول می کشد. در نجف هم اول با ایشان برخورد خوبی نمی شود. گیر یک خادم می افتد خلاصه به ایشان در انبار دمپایی پاره ها جایی می دهند. با این حال دلسرد نمی شود. با فقر و مشکلات عدیده دست به گریبان بودند مثلاً گاهی وقت ها هسته های خرما، که در نجف به عنوان سوخت پخت نان استفاده می شد را جمع می کردند و می فروختند و با پولش چیزی تهیه می کردند.

 

صفحات: 1· 2

بصیرت افزایی با موضوع مذاکرات ژنو درحوزه علمیه محدثه سلام الله علیها

نوشته شده توسطرحیمی 3ام دی, 1392

جلسه بصیرت افزایی با موضوع مذاکرات ژنو در حوزه علمیه محدثه سلام الله علیها برگزار شد.

این جلسه با توجه به شرایط حساس موجود در کشور و تعهدات صورت گرفته در مذاکرات ژنو مبنی بر شفاف سازی هسته ای ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی روز دوشنبه 25 آذر و با حضور جمعی از طلاب و اساتید و معاونت فرهنگی برگزارر گردید.

جلسه با طرح شبهاتی در زمینه اهمیت و ضرورت مساله هسته ای و نیاز ایران به دست یابی و کاربرد علم هسته ای آغاز شد و با پاسخگویی و تبادل نظر طلاب ادامه یافت.

طی این جلسه ،طلاب از پیامدهای مختلف در زمینه معاهده صورت گرفته آگاه شدند و در پایان به قراءت عهدنامه و تشریح بندهای مختلف آن پرداخته شد

این جلسه با شرح بیاناتی از مقام معظم رهبری در زمینه علم هسته ای و احکام مربوط به آن پایان یافت.