کلید واژه: "شعر"

امید آمدنت بر مزار هم خوب است

نوشته شده توسطرحیمی 30ام فروردین, 1395
به شوق صبح و سحر، شام تار هم خوب است برای گریه شدن آبشار هم خوب است تمام هفته خطا و غروب جمعه دعا کمی خجالت از این انتظار هم خوب است اگر چه لایق وصل تو نیستیم آقا ولی کشیدن ناز نگار هم خوب است بیشتر »

​به امّید خدا

نوشته شده توسطرحیمی 30ام فروردین, 1395
اَللّهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ اِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَریهُ قَریباً بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ این چنین بر دلم افتاد ... به امّید خدا ... ... غم نخور ... می رسد امداد… بیشتر »

دریای سخاوت

نوشته شده توسطرحیمی 29ام فروردین, 1395
مولودی های امام جواد (علیه السلام) 1. حاج محمد رضا طاهری ردیف موضوع اجرا حجم (KB) زمان 1 تو عرش غزل خیز کمیتم هستی (سال 89،شعر) 1,013 0:04:18 2 این جذبه ی طلایی بالا نشین توست (سال 89،شعر) 810 0:03:26 3 بگذار در… بیشتر »

​فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو

نوشته شده توسطرحیمی 22ام فروردین, 1395
یاحبیب الباکین وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ ... و به خاطر شما باران فرو مى‏ريزد. به شوق خالق جامعه کبیره حضرت هادی علیه السلام یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو… بیشتر »

دستم را بگیر که دست تو گره گشای هر چی دردِ

نوشته شده توسطرحیمی 11ام فروردین, 1395
تمام شیعیان به منزله اولاد فاطمه (علیها السلام) هستند ولی خدا می داند که چه کارهایی می کنیم که شاید سبب شود آن حضرت از ما و کار ما ناراضی شود. در محضر بهجت؛ ج1، ص183 السلام علیک یا مادر دستم را بگیر که دست تو گره گشای هرچی دردِ دستم را بگیر، که شب… بیشتر »

چادر مادر من فاطمه ، حرمت دارد ...

نوشته شده توسطرحیمی 3ام فروردین, 1395
نه فقط شبه عبایی مشکیست که سرت بندازی و خیالت راحت که شدی چادری و محجوبه! چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد قاعده ، رسم ، شرایط دارد شرط اول همه اش نیت توست ... محض اجبارِ پدر یا مادر یا که قانون ورودیه دانشگاه است یا قرار است گزینش شوی از ارگانی یا فقط محض… بیشتر »

آخرین وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها

نوشته شده توسطرحیمی 23ام اسفند, 1394
دم آخر وصیتی دارم ای علی جان به خاطرت بسپار نیمه شبها حسین دلبندم با لب تشنه می شود بیدار بار سنگین این وصیت را از سر شانه ها ی من بردار قبل خوابیدنش عزیز دلم ظرف آبی برای او بگذار گریه کردم ز غربتش دیشب تا سحر سوختم برای حسین با همین دست ناتوان امروز… بیشتر »

مادری دست به پهلو به زمین افتاده

نوشته شده توسطرحیمی 2ام اسفند, 1394
  مادری خورده زمین ،خاک دو عالم به سرم عالمی گشته حزین ،خاک دو عالم به سرم. . . پسری دیده که مادر به زمین افتاده وایم از آن و از این ،خاک دو عالم به سرم. . . چادر و گونه ی مادر به گمانم هر دو گشته با خاک عجین ،خاک دو عالم به سرم. . . آنقدر ضربه ی سیلی… بیشتر »

گرگها خوب بدانند...

نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1394
گرگها خوب بدانند در این ایل غریب که اگر ماتم دیرین پدر سوخته مر جان و جهان را گرچه "یاران کهن" بیعت دیرینه شکستند ولی عهد و میثاق پدر چون گره طره یار بسته بر جان همه دُردکشان است هنوز جان عشاق به راه شهداء در تب و تاب است هنوز گرگها خوب بدانند که گر شب… بیشتر »

اسیر روی ماه تو

نوشته شده توسطرحیمی 11ام دی, 1394
نمی از چشم های توست چشمه، رود، دریا هم کمی از رد پای توست جنگل، کوه ، صحرا هم تو از تورات وانجیل و زبور از نور لبریزی تو قرآنی ، زمین محو شکوهت، آسمان ها هم جهان نیلی است طوفانی، جهان دلمرده ظلمانی تویی تو نوح موسی هم، تویی تو خضر عیسی هم نوایت نغمه ی… بیشتر »