« بخیل‌ترین مردم چه کسی است؟آیا اخلاق انسان قابل تغییر است؟ »

آتش قبر چه کسانی تا قیامت شعله ور است؟

نوشته شده توسطرحیمی 5ام تیر, 1398

 عرش در مدح پروردگار در تسبیح و ستایش است آسمان و زمین و همه هستی تسبیح خداوند را به جا می‌آورند؛ معبودی که عالمیان در مدح بزرگیش آوای زیبای عبودیت را می‌نوازند، مهربانیش را بر آدمیان ارزانی داشته و تمام هستی و نعمات الهی را برای آن‌ها به ارمغان آورده است؛ حال بندگی انسان‌ها و پاسخ موهبت پرودگار عالمیان چگونه است؟ اشرف مخلوقات بودن جایگاه کمی نیست؛ این نعمت بزرگ الهی لازمه مدح و ستایش پروردگاری است که از بین تمام آفریده هایش انسان را برای این مقام و منزلت برگزیده و تنها انتظار می‌رود برای سلامتی جسم، روح و روان آدمی؛ امانت بزرگش را همانگونه که بر انسان به ارمغان داده است به سوی او بازگرداند؛ اما غافل از این همه نعمات خداوند متعال نفس سرکش، پاکی و زلالی را از آدمی می‌رباید و از معشوق جدا می‌کند؛ خداوندی که با تمام بی مهری بندگانش راه را برای آن‌ها باز می‌گذارد تا توبه کنند؛ اما باز نفس سرکش انسان غفلت را بر سر راه آن‌ها می‌گذارد و عمر زودگذر آدمی زمان را همچون باد و چشم بر هم زدنی از بندگان پرورگار می‌گیرد و دیگر فرصتی برای جبران وجود نخواهد داشت و جز افسوس برای آدمیان باقی نمی‌ماند.

نفاق از بدترین گناهانی است که خداوند متعال از منفاقان روی می‌گرداند و آنها را از درگاه الهی می‌راند.

نفاق از منظر قرآن چگونه است؟  


قرآن در خصوص سرنوشت منافقان در آیات مختلف سفارش بسیار می‌کند تا بندگان دچار سرانجام نافرجام نشوند؛ در آیه ۸ سوره منافقون راجع به منافقون و ادعاهایشون توضیح می‌دهد؛ عبدالله بن ابی در زمان پیامبر می‌زیست، منافق و ترسویی بیش نبود؛ بر اساس آیه ۸ سوره منافقین عبدالله بن ابی ادعا کرده بود؛ پایم به مدینه برسد، پیغمبر(ص) را بیرون می‌کنم، خدواند در پاسخ این منافق می‌فرماید: عزت منحصرا از آن خدا و پیامبر (ص) و مومنین است؛ یعنی تو ذلیل‌تر از آن هستی که بخواهی چنین کنی؛ تو آن قدر ذلیلی که خودت هم نمی‌دانی؛ عبدالله بن ابی هنوز به مدینه نرسیده بود که خدای متعال دو بار ذلت او را به او نشان داد.

این طور اشخاص که منافق و ترسو هستند، وقتی که در میان رفقای خودشان هستند رجز می‌خوانند؛ ولی در جمع به کلی شکل دیگری به خود می‌گیرند. وقتی که او آمد خدمت پیغمبر(ص)، قسم‌های غلاظ و شدادی خورد که اصلا من این حرف‌ها را نگفته ام و این‌ها را به من دروغ بسته اند. این اولین ذلتش بود. بعد هم پسرش آمد خدمت پیغمبر اکرم(ص) و عرض کرد: یا رسول الله(ص) همه می‌دانند که در میان انصار (اهل مدینه)، جوانی نسبت به پدر و مادرش خوش رفتارتر از من نیست. من پدرم را به عنوان یک پدر دوست دارم، ولی پدر من منافق است. اگر حق پدرم کشته شدن است فرمان بده تا خودم او را بکشم. فرمود: نه. اما با اینکه پیغمبر اکرم (ص) او را نهی کرد، آمد کنار دروازه مدینه ایستاد. هر کس می‌آمد می‌دید که او دارد قدم می‌زند و شمشیرش هم دستش است. پدرش از دور پیدا شد. جلوی او را گرفت و گفت: حق ورود به مدینه را نداری. تا پیغمبر(ص) اجازه ندهد من نمی‌گذارم وارد مدینه شوی. این آدمی که این چنین لاف می‌زد که اگر به مدینه برگردم پیغمبر(ص) را از مدینه بیرون می‌کنم، کارش به جایی رسید که روز بعد (بیش از یک روز هم تا رسیدن به مدینه فاصله نشد) نزدیکترین افراد به او یعنی پسرش به او گفت من بدون اجازه پیامبر(ص) نمی‌گذارم وارد مدینه بشوی.

خداوند در آیه ۱۳۷ تا ۱۳۹ سوره نساء می‌فرماید: آن‌ها که ایمان آوردند، سپس کافر شدند، باز هم ایمان آوردند، و دگر بار کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز خدا آن‌ها را نخواهد بخشید و نه آن‌ها را به راه (راست) هدایت مى کند. به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکى در انتظار آن‌ها است. همان‌ها که کافران را، بجاى مومنان، دوست خود بر مى گزینند، آیا این‌ها مى خواهند از آنان کسب عزت و آبرو کنند با اینکه همه عزت‌ها مخصوص خدا است؟

بر اساس آیات ۷۲ و ۷۳ سوره آل عمران؛ اشاره به آن دسته اى شده که در حال شدت کفرهستند، سرانجام چشم از جهان میپوشند، چنین افرادى به مقتضاى ایمانى و عملشان نه شایسته آمرزشند و نه هدایت، مگر اینکه در کار خود تجدید نظر کنند. سپس در آیه بعد میگوید: به این دسته از منافقان بشارت بده که عذاب دردناکى براى آن‌ها است؛ آن‌ها کافران را به جاى مومنان دوست خود انتخاب می‌کنند؛ آیا به راستى می‌خواهند آبرو و حیثیتى از طریق این دوستى براى خود کسب کنند؟! در حالى که تمام عزت‌ها مخصوص خدا است. زیرا عزت همواره از علم و قدرت سرچشمه میگیرد و این‌ها که قدرتشان ناچیز و علمشان نیز همانند قدرتشان ناچیز است، کارى از دستشان ساخته نیست که بتوانند منشا عزتى باشند.

انفاق از منافقین پذیرفته نمی شود


خداوند متعال در آیات ۵۳ تا ۵۵ سوره توبه در خصوص سرنوشت کار‌های منافقین می‌فرماید: بگو انفاق کنید خواه از روى میل یا اکراه، هرگز از شما پذیرفته نمى شود چرا که شما قوم فاسقى بودید و هیچ چیز مانع قبول انفاقهاى آن‌ها نشد جز اینکه آن‌ها به خدا و پیامبرش کافر شدند و نماز بجا نمى آورند جز با کسالت و انفاق نمى کنند مگر با کراهت و (فزونى) اموال و اولاد آن‌ها تو را در شگفتى فرو نبرد؛ پروردگار عالمیان می‌فرماید؛ اى پیامبر به آن‌ها بگو: شما چه از روى اراده و اختیار در راه خدا انفاق کنید و چه از روى کراهت و اجبار و ملاحظات شخصى و اجتماعى، در هر حال از شما منافقان پذیرفته نخواهد شد. سپس به دلیل آن اشاره کرده مى فرماید:، زیرا شما گروه فاسقى بودید؛ نیتهایتان آلوده و اعمالتان ناپاک و قلبتان تاریک است و خدا تنها عملى را مى پذیرد که پاک باشد و از شخصى پاک و با تقوا سرزند.

بر اساس آیات دیگر قرآن؛ در آیه ۱۳ سوره حدید؛ منافقان که در تاریکى وحشتناک کفر و نفاق و گناه قرار گرفته اند در این هنگام فریادشان بلند مى شود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضاى نور مى کنند، اما چیزى جز جواب منفى نمى شنوند، چنانکه در آیه بعد مى گوید: روزى که مردان و زنان منافق به مؤمنان مى گویند: نظرى بر ما بیفکنید تا از نور شما شعله اى برگیریم؛ درون آن رحمت و برون آن عذاب است یعنى مؤمنان همچون ساکنان شهر در درون این باغ هستند و منافقان همچون بیگانگان در قسمت بیابانى قرار دارند

در آیه ۱۴ سوره حدید آمده است؛ آن‌ها را صدا مى زنند که مگر ما با شما نبودیم؟! هم در دنیا با شما در یک جامعه مى زیستیم و هم دراینجا در کنار شما بودیم چه شد که ناگهان از ما جدا شدید و به روح و رحمت الهى رفتید، و ما را در چنگال عذاب رها کردید؟! آن‌ها در پاسخ مى گویند: آرى با هم بودیم در همه جا با هم بودیم، در کوچه و بازار، در سفر و حضر، گاه همسایه هم بودیم و یا حتى گاه در یک خانه زندگى مى کردیم، ولى از نظر مکتب و عقیده و عمل فرسنگ‌ها با هم فاصله داشتیم، شما خط خود را از ما جدا کرده بودید و در اصول و فروع از حق بیگانه بودید. سپس مى افزایند: شما گرفتار خطاهاى بزرگى بودید؛ شما خود را به واسطه پیمودن طریق کفر فریب دادید و هلاک کردید، پیوسته در انتظار مرگ پیامبر(ص) و نابودى مسلمین و برچیده شدن اساس اسلام بودید، به علاوه در انجام هر کارمثبت و هر حرکت صحیح حالت صبر و انتظار داشتید و تعلل مى کردید، پیوسته در امر معاد و رستاخیز و حقانیت دعوت (ص) و قرآن شک و تردید داشتید، همواره گرفتار آرزوهاى دور و دراز بودید آرزوهائى که هرگز دست از سر شما برنداشت تا فرمان خدا دائر بر مرگتان فرا رسید.

آرى این آرزو‌ها لحظه اى مجال تفکر صحیح به شما نداد، غرق رؤیا‌ها و پندار‌ها بودید و در عالمى از وهم و خیال زندگى مى کردید و آرزوى وصول به شهوات و اهداف مادى بر شما چیره بود، از همه این‌ها گذشته شیطان فریبکار (که پایگاهش را در وجودتان محکم کرده بود) شما را در برابر خداوند فریب داد. او با وسوسه‌ها شما را مغرور کرد، گاه دنیا را در نظرتان جاودانه جلوه داد و گاه قیامت را یک حلواى نسیه قلمداد کرد، گاهى شما را به لطف و رحمت الهى مغرور مى کرد و گاه اصلا وجود خداوند بزرگ را زیر سؤال مى برد! این عوامل پنجگانه دست به دست هم دادند و خط شما را به کلى از ما جدا کردند؛ و در آیه ۱۵ سوره حدید آورده شده؛ مومنان خطاب به منافقان می‌گویند: امروز از شما غرامتى پذیرفته نمى شود که در برابر آن از عذاب الهى رهائى یابید و نه از کافران و به این ترتیب کافران نیز سرنوشتى هم، چون منافقان دارند و همگى در گرو گناهان و زشتیهاى اعمال خویشند، و راه خلاصى ندارند و جایگاهتان آتش است و مولى و سرپرستتان همان دوزخ است و چه بد جایگاهى است؟!

و در آیات ۴۸، ۱۶۶ و ۲۵۴ سوره بقره، ۴۱ سوره دخان، ۴۵ سوره طور، ۱۰۱ سوره مومنون و ۳۸ سوره مدثر اشاره شده است: آیه ۱۶۶ سوره بقره؛ در آن روز نه داد وستدى هست و نه رابطه دوستى، آیه ۲۵۴ سوره بقره؛ نه عوضى گرفته مى شود، آیه ۴۸ سوره بقره؛ و نه کسى به فریاد دوستش مى رسد آیه ۴۱ سوره دخان؛ نه نقشه‌ها و مکر‌ها به جائى مى رسد، آیه ۴۵ سوره طور؛ نه رابطه خویشاوندى به درد مى خورد، آیه ۱۰۱ سوره مومنون )؛ و خلاصه همه در گرو اعمال خویش و گرفتار اعمال خود هستند و در آیه ۳۸ سوره مدثر قرآن روشن مى کند که تنها وسیله نجات در آن روز ایمان و عمل صالح است، حتى دایره شفاعت محدود به کسانى است که سهمى از این دو را داشته باشند نه بیگانگان مطلق و آن‌ها که پیوندهاى خود را به کلى از خدا و اولیاء الله بریده اند.

درآیه ۲۱ سوره ابراهیم آمده است: آیا شما سهمى از عذاب الهى را بجاى ما مى پذیرید؛ در آیه ۴۹ مومنون نیز اشاره شده: از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما تخفیف دهد؛ درآیه ۱۰۷ مومنون آورده شده است: پروردگارا! ما را از این آتش سوزان بیرون آر، اگر بار دیگر بازگشتیم ظالم و ستمگریم

 

منبع: باشگاه خبرنگاران


فرم در حال بارگذاری ...