« زندگی آسمانی، گمشده انسان امروزی | چرا ازدواج علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها پیوند آسمانی است؟ » |
احکام عقد و ازدواج
نوشته شده توسطرحیمی 13ام شهریور, 1395
احکام عقد و ازدواج مطابق با نظر حضرت آیتالله العظمی بهجت(ره)
احکام عقد
«١٨٧٩» در زناشویی دائم یا غیر دائم، باید صیغه عقد خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست، و صیغه را یا خود زن و مرد میخوانند، یا دیگری را وکیل میکنند که از طرف آنان بخواند.
«١٨٨٠» وکیل لازم نیست مرد باشد، زن هم میتواند برای خواندن صیغه از طرف دیگری وکیل شود.
«١٨٨١» اگر زن کسی را وکیل کند که او را مثلاً ده روز به عقد مردی درآورد و ابتدای ده روز را معین نکند، در صورتی که از گفته زن معلوم شود که به وکیل اختیار کامل داده، آن وکیل میتواند هر وقت که بخواهد او را ده روز به عقد آن مرد درآورد، و اگر معلوم باشد که زن، روز یا ساعت معینی را قصد کرده، باید صیغه را مطابق قصد او بخواند.
صیغه عقد دائم
«١٨٨٢» اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم»؛ یعنی: «خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده»، و پس از آن مرد بلافاصله بگوید: «قَبِلْتُ التَّزوِیجْ»، یعنی: «ازدواج را قبول کردم»، عقد صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَة، مُوَکلَکَ اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلُوم»، و سپس وکیل مرد بلافاصله بگوید: «قَبِلْتُ لِمُوَکِّلِی اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ»، صحیح میباشد.
صیغه عقد موقت
«١٨٨٣» اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آنکه مدت و مهر را معین کردند، چنانچه زن بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسِی فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلوُمَةِ عَلَی الْمَهْرِ المَعْلُوم»، و سپس مرد بلافاصله بگوید: «قَبِلْتُ»، صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید: «مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکلَکَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُوم»، پس بلافاصله وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی هکَذَا»، صحیح میباشد.
«١٨٨۴» بنابر اظهر، ترجمه صیغه عقد به فارسی یا زبان دیگر با وجود قدرت بر عربی کافی است، و احتیاط مستحب عربی بودن صیغه است، و برای کسی که آشنا به معنای عربی صیغه نیست و فقط میداند که صیغه عقد، به این لفظ جاری میشود، احتیاط مستحب این است که هم صیغه عربی و هم ترجمهاش را بخواند، و اکتفا کردن او به عربی خالی از تأمل نیست، و اگر نمیتوانند صیغه عربی را بخوانند و یا وکیل بگیرند، قطعاً ترجمه کافی است.
«١٨٨۵» کسی که صیغه عقد را میخواند، چه برای خود و چه بهعنوان وکیل، بنابر احتیاط واجب، باید بالغ و عاقل باشد و در هنگام خواندن صیغه قصد ایجاد عقد نکاح داشته باشد، و اگر در حال مستی صیغه را بخوانند، عقد صحیح نیست.
«١٨٨۶» ولیّ یا وکیل زن یا مرد که صیغه عقد را میخوانند، باید زن و شوهر را به قصد و لفظ معین کنند و در صورتی که زن یا شوهر به لفظ یا قصد معین نشود، چه از روی غفلت باشد یا با قصد خلاف، عقد باطل است.
«١٨٨٧» حضور دو شاهد عادل، در عقد دائم و غیر دائم لازم نیست، ولی احتیاط مستحب آن است که حضور داشته باشند.
«١٨٨٨» زن و مرد باید به عقد راضی باشند، ولی اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد کنند و بعداً زن و مرد بگویند به آن عقد راضی هستیم، عقد صحیح است.
«١٨٨٩» اگر زن و مرد یا یکی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضی شوند و بگویند به آن عقد راضی هستیم، عقد صحیح است.
«١٨٩٠» پدر و جد پدری میتوانند برای فرزند نابالغ یا دیوانه خود، که در حال دیوانگی بالغ شده است، در صورتی که مصلحت باشد ازدواج کنند و بعد از آنکه آن طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، نمیتواند آن را بههم بزند، حتی اگر طفل، پسر باشد بنابر اظهر.
«١٨٩١» دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص میدهد، اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد بنابر احتیاط تکلیفاً باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد، ولی در غیر باکره در صورتی که بکارتش بهسبب شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد پدری لازم نیست.
«١٨٩٢» اگر پدر و جد پدری غایب باشند، بهطوریکه نشود از آنان اذن گرفت و ازدواج برای دختر لازم باشد، یا در ازدواج نکردن ضرر یا حرج (یعنی مشقّت شدیدی) باشد، و همچنین اگر پدر یا جد پدری از ازدواج او با کسی که همکفو اوست، با وجود تمام مقدمات و شرایط، ممانعت کنند، و او نیز تمایل به ازدواج دارد و ازدواج هم به مصلحت او باشد، با اجتماع تمام شرایط میتواند ازدواج نماید.
موارد فسخ عقد
«١٨٩٣» اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن یکی از این هفت عیب را دارد، میتواند عقد را بههم بزند:
١ـ دیوانگی؛ ٢ـ بیماری خوره؛ ٣ـ بیماری برص؛ ۴ـ کوری؛ ۵ـ شَل بودن، بهطوریکه معلوم باشد؛ ۶ـ اِفضا شده باشد؛ یعنی مجرای بول و حیض یا مجرای حیض و غائط او یکی شده باشد، ولی اگر مجرای حیض و غائط او یکی شده باشد، بههم زدن عقد مشکل است و باید احتیاط شود؛ ٧ـ گوشت یا استخوان یا غدهای در فرج او باشد، که مانع نزدیکی شود.
«١٨٩۴» اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه است، یا آلت مردی ندارد، یا عِنّین است و نمیتواند نزدیکی نماید، یا بیضههای او را کشیدهاند، میتواند عقد را بههم بزند.
«١٨٩۵» اگر مرد یا زن، بهسبب یکی از عیوب که در دو مسئله قبل گفته شد عقد را بههم بزند، از هم جدا میشوند و طلاق لازم نیست.
«١٨٩۶» اگر بهعلت آنکه مرد عِنّین است و نمیتواند نزدیکی کند، زن عقد را بههم بزند، شوهر باید نصف مهر را بدهد، ولی اگر بهعلت یکی از عیوب دیگر که گفته شد، مرد یا زن عقد را بههم بزند، چنانچه مرد با زن نزدیکی نکرده باشد، چیزی بر او نیست و اگر نزدیکی کرده، باید تمام مهر را بدهد.
احکام عقد دائم
«١٨٩٧» زنی که عقد دائم شده، نباید بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود، و باید خود را برای هر لذتی که او میخواهد تسلیم نماید و بدون عذر شرعی از نزدیکی کردن او جلوگیری نکند، و اگر در این امور از شوهر اطاعت کند، تهیه غذا، لباس، منزل و لوازم دیگری که در کتب فقهی ذکر شده بر شوهر واجب است، و اگر تهیه نکند، چه توانایی داشته باشد، یا نداشته باشد، مدیون زن است.
«١٨٩٨» اگر زن در کارهایی که در مسئله پیش گفته شد اطاعت شوهر را نکند، گناهکاراست و حق غذا، لباس، منزل و همخوابی ندارد، ولی مهر او از بین نمیرود.
«١٨٩٩» اگر در عقد دائم مهر را معین نکنند، عقد صحیح است و چنانچه مرد با زن نزدیکی کند، باید مهر او را مطابق مهر زنانی که مثل او هستند، بدهد.
«١٩٠٠» اگر هنگام خواندن عقد دائم برای دادن مهر، مدتی معین نکرده باشند، زن میتواند قبل از گرفتن مهر از نزدیکی کردن شوهر جلوگیری کند، چه شوهر توانایی دادن مهر را داشته باشد، چه نداشته باشد. ولی اگر قبل از گرفتن مهر به نزدیکی راضی شود و شوهر با او نزدیکی کند، دیگر نمیتواند بدون عذر شرعی از نزدیکی شوهر جلوگیری نماید.
«١٩٠١» در صورت فوت زن یا مرد قبل از دخول، بنابر اقوی، مهر نصف میشود.
متعه (یا صیغه)
«١٩٠٢» صیغه کردن زن، اگرچه برای لذت بردن نیز نباشد، صحیح است.
«١٩٠٣» زنی که صیغه میشود اگر در عقد شرط کند که شوهر با او نزدیکی نکند، عقد و شرط او صحیح است و شوهر فقط میتواند، لذتهای دیگر از او ببرد، ولی اگر بعداً به نزدیکی راضی شود، شوهر میتواند با او نزدیکی نماید.
«١٩٠۴» مرد میتواند زنی را که صیغه او بوده و هنوز عدّهاش تمام نشده، بعد از تمام شدن مدّت ازدواج یا بخشیدن آن مدت، به عقد دائم خود درآورد.
ازدواجهای حرام
«١٩٠۵» ازدواج با زنهایی که به انسان مَحرَم هستند، مثل مادر و خواهر و مادر زن، حرام است.
«١٩٠۶» اگر کسی زنی را برای خود عقد نماید، اگرچه با او نزدیکی نکند، مادر و مادرِ مادر آن زن و مادر پدر او، هرچه بالا روند به آن مرد مَحرَم میشوند.
«١٩٠٧» اگر زنی را عقد کند و با او نزدیکی نماید، دختر و نوه دختری و پسری آن زن هرچه پایین آیند، چه در وقت عقد باشند، یا بعداً به دنیا بیایند، به آن مرد مَحرم میشوند.
«١٩٠٨» اگر با زنی که برای خود عقد کرده، نزدیکی هم نکرده باشد، تا وقتی که آن زن در عقد اوست نمیتواند با دختر او ازدواج کند.
«١٩٠٩» عمه و خاله پدر، عمه و خاله پدرِ پدر، عمه و خاله مادر، و عمه و خاله مادرِ مادر هرچه بالا روند، به انسان محرم هستند.
«١٩١٠» پدر و جدّ مرد، هرچه بالا روند، و پسر و نوه پسری و دختری او هرچه پایین آیند، چه در موقع عقد باشند، یا بعداً به دنیا بیایند، به زن او محرم هستند.
«١٩١١» اگر زنی را برای خود عقد کند، دائم باشد، یا غیر دائم، تا وقتی که آن زن در عقد اوست، نمیتواند با خواهر آن زن، ازدواج نماید.
«١٩١٢» انسان نمیتواند بدون اجازه زن خود، با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج کند، ولی اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نماید و بعداً زن بگوید به آن عقد راضی هستم، بنابر اقرب اشکال ندارد.
«١٩١٣» اگر انسان قبل از آنکه دختر عمه یا دختر خاله خود را بگیرد، نعوذباللّه، با مادر آنان زنا کند، بنابر احوط، دیگر نمیتواند با آنان ازدواج نماید.
«١٩١۴» اگر با دختر عمه یا دختر خاله خود ازدواج نماید و پیش از آنکه با آنان نزدیکی کند، با مادرشان زنا نماید، عقد آنان اشکال ندارد.
«١٩١۵» اگر با زنی غیر از عمه و خاله خود زنا کند، بنابر اظهر، میتواند با دختر او ازدواج نماید، ولی احتیاط در عدم ازدواج است، ولی اگر زنی را عقد نماید و با او نزدیکی کند بعد با مادر او زنا کند، آن زن بر او حرام نمیشود، و همچنین است اگر پیش از آنکه با او نزدیکی کند با مادر او زنا نماید.
«١٩١۶» زن مسلمان، نمیتواند با مرد غیر مسلمان ازدواج نماید و مرد مسلمان هم نمیتواند با زنان کافری که اهل کتاب نیستند، ازدواج کند، ولی با زنانی که یهودی و یا نصرانی باشند، موقتاً بهصورت صیغه میتواند ازدواج نماید.
«١٩١٧» اگر با زنی که در عدّه طلاق رجعی است زنا کند، آن زن بر او حرام میشود، و اگر با زنی که در عدّه طلاق بائن، یا عدّه وفات است زنا کند، بعداً میتواند او را عقد نماید.
«١٩١٨» اگر با زن بیشوهری که در عدّه نیست زنا کند، بنابر اظهر مکروه است که بعداً آن زن را برای خود عقد نماید، بلکه احتیاط مستحب آن است که با او ازدواج ننماید، مگر اینکه زن از کار خود توبه نموده باشد.
«١٩١٩» اگر زنی را که در عدّه دیگری است برای خود عقد کند، چنانچه مرد و زن، یا یکی از آنان بدانند که عدّه زن تمام نشده و بدانند عقد کردن زن در عدّه حرام است، آن زن بر او حرام میشود، اگرچه مرد بعد از عقد با آن زن نزدیکی نکرده باشد.
«١٩٢٠» اگر زنی را برای خود عقد کند و بعد معلوم شود که در عدّه بوده، چنانچه هیچ کدام نمیدانستهاند که زن در عدّه است و یا اینکه نمیدانستهاند که عقد کردن زن در عدّه حرام است، در صورتی که مرد با او در زمان عدّه نزدیکی کرده باشد، آن زن بر او حرام میشود و اگر نزدیکی کردن بعد از زمان عدّه بوده، عقد باطل است، ولی زن بر او حرام نمیشود، بلکه میتواند بعداً زن را عقد نماید.
«١٩٢١» اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج کند، باید از او جدا شود و بعداً هم نمیتواند او را برای خود عقد کند، مگر اینکه نداند زن شوهر دارد و با او هم نزدیکی نکرده باشد، که در این صورت فقط عقد باطل است، ولی بعد از طلاق او و تمام شدن ایام عدّه، ازدواج با آن زن، بنابر اظهر مانعی ندارد.
«١٩٢٢» اگر زن شوهردار ـ نَعوذُبِاللّه ـ زنا کند، بر شوهر خود حرام نمیشود و چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقی باشد، بهتر است که شوهر، او را طلاق دهد، ولی باید مهرش را بدهد.
«١٩٢٣» مادر، خواهر و دختر کسی که لواط داده، بر لواطکننده حرام است، اگرچه لواطکننده و لواطدهنده بالغ نباشند، ولی اگر گمان کند که دخول شده، یا شک کند که دخول شده یا نه، بر او حرام نمیشوند.
«١٩٢۴» اگر با مادر یا خواهر یا دختر کسی ازدواج نماید و بعد از ازدواج، با آن شخص لواط کند، بنابر اظهر آنان بر او حرام نمیشوند، گرچه احوط باطل کردن عقد است بهسبب طلاق.
«١٩٢۵» اگر کسی در حال احرام، که یکی از اعمال حج است، با زنی ازدواج نماید عقد او باطل است، و چنانچه میدانسته که در حال احرام زن گرفتن بر او حرام است، دیگر نمیتواند آن زن را عقد کند.
«١٩٢۶» اگر زنی که در حال احرام است، با مردی که در حال احرام نیست، ازدواج کند، عقد او باطل است، و اگر زن میدانسته که ازدواج کردن در حال احرام، حرام است، احتیاط واجب آن است، که بعداً با آن مرد ازدواج نکند.
«١٩٢٧» اگر مرد طواف نساء را، که یکی از اعمال حج است، بهجا نیاورد، زنش که بهواسطه مُحْرِم شدن بر او حرام شده بود، حلال نمیشود، و نیز اگر زن طواف نساء نکند، شوهرش بر او حلال نمیشود، ولی اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند به یکدیگر حلال میشوند.
«١٩٢٨» اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آنکه نُه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کند، چنانچه او را افضا نماید بنابر احتیاط واجب، دیگر هیچ وقت نباید با او نزدیکی کند. ولی از زوجّیت او بدون طلاق بیرون نمیرود، در هر صورت تا وقتی هر دو زنده هستند نفقه زن بر مرد است و غیر از مهر، دیه هم بر مرد واجب میشود، و چنانچه افضا نکرده باشد، هر چند مرتکب حرام شده، ولی بنابر اظهر آن زن بر او حرام نمیشود.
«١٩٢٩» زنی را که سه مرتبه طلاق دادهاند بر شوهرش حرام میشود، ولی اگر با شرایطی که در کتاب طلاق گفته میشود با مرد دیگری ازدواج کند، آنگاه آن مرد او را طلاق دهد، شوهر اول میتواند دوباره او را برای خود عقد نماید.
«١٩٣٠» ازدواج دائم با زن پنجم برای کسی که چهار زن دائم دارد جایز نیست، مگر آنکه بعضی از آنها را طلاق دهد، که اگر طلاق رجعی است باید عدّه به سرآید و اگر طلاق بائن است سرآمدن عدّه لازم نیست، اگرچه در زمان عدّه مکروه است و بلکه خلاف احتیاط است.
احکام نگاه کردن
«١٩٣١» نگاه کردن مرد به بدن زنان نامحرم و همچنین نگاه کردن به موی آنان چه با قصد لذت و چه بدون آن، حرام است. و نگاه کردن به صورت و دستهای آنها اگر به قصد لذت باشد، حرام است، و امّا بدون قصد لذت، نگاه به آنها بنابر اظهر جایز است.
«١٩٣٢» بنابر احتیاط واجب نگاه کردن مرد به بدن و موی دختری که نُه سالش تمام نشده، ولی خوب و بد را میفهمد جایز نیست، اگرچه بدون قصد لذت هم باشد.
«١٩٣٣» نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم، بنابر احتیاط واجب، حرام است. و همچنین نگاه کردن زن به بدن پسری که بالغ نشده ولی خوب و بد را میفهمد، جایز نیست. و اما جواز نگاه کردن زن به قسمتی از بدن مرد نامحرم که غالباً باز است، مثل سر، خالی از وجه نیست، مگر اینکه این نگاه کردن کمک به معصیت باشد.
«١٩٣۴» دست زدن مرد به بدن زن نامحرم یا دست زدن زن به بدن مرد نامحرم، مثل نگاه کردن، حرام است. و دست زدن مرد به صورت و دستهای زن نامحرم و بالعکس نیز بنابر اظهر جایز نیست.
«١٩٣۵» نگاه کردن به زنان اهل ذمّه، بلکه به زنان کافری که از هنگام تولد محکوم به کفر هستند به جاهایی از بدن آنها که عادتاً پوشانیده نمیشود، بدون قصد لذت و در صورتی که خوف واقع شدن در حرام نباشد، جایز است. و بنابر اظهر نگاه کردن به زنان بادیهنشین و غیر آنها که عادت به پوشاندن ندارند، بدون قصد لذت، جایز است، مگر در صورت خوف وقوع در حرام، پس معاشرت با آنها در داد و ستد و سایر نیازها، جایز است.
«١٩٣۶» شنیدن صدای زن نامحرم بدون قصد لذت، جایز است.
«١٩٣٧» زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند، اگرچه کمک به حرام و قصد لذتی در بین نباشد، بلکه احتیاط واجب آن است که از پسر غیر بالغ که خوب و بد را میفهمد نیز خود را بپوشاند. و همچنین احتیاط واجب آن است که مرد هم بدن خود را از زن نامحرم بپوشاند، اگرچه کمک بر حرام نباشد، و اگر کمک بر حرام باشد پوشاندن بدن قطعاً واجب است، همانطور که پوشاندن عورت از زن نامحرم واجب است. و نیز احتیاط واجب آن است که مرد بدن خود را از دختر نامحرمی که نُه سالش تمام نشده، ولی خوب و بد را میفهمد بپوشاند، اگرچه قصد لذتی در بین نباشد.
«١٩٣٨» نگاه کردن به عورت دیگری، حتی به عورت بچه ممیزی که خوب و بد را میفهمد، حرام است، ولی زن و شوهر میتوانند به تمام بدن یکدیگر، چه ظاهر و چه باطن، نگاه کنند.
«١٩٣٩» مرد و زنی که با یکدیگر محرمند، اگر قصد لذت نداشته باشند میتوانند غیر از عورت، به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.
«١٩۴٠» نگاه کردن مرد به بدن مرد دیگر با قصد لذت و همچنین نگاه کردن زن به بدن زن دیگر با قصد لذت، حرام است، ولی بدون قصد لذت جایز است.
«١٩۴١» اگر مرد برای معالجه زن نامحرم و یا زن برای معالجه مرد نامحرم ناچار شود که او را نگاه کند و دست به بدن او بزند، اشکال ندارد، ولی اگر با نگاه کردن بتواند معالجه کند، نباید دست به بدن او بزند، و اگر با دست زدن بتواند معالجه کند نباید نگاه کند.
«١٩۴٢» اگر انسان برای معالجه کسی ناچار شود که به عورت او نگاه کند، اشکال ندارد.
«١٩۴٣» نگاه کردن و دست زدن به بدن پیرزن و بچه غیر ممیز که خوب و بد را نمیفهمد، بدون قصد لذّت، جایز است.
«١٩۴۴» نگاه کردن مرد به صورت زنی که میخواهد با او ازدواج کند جایز است، به شرط آنکه بداند که مانع شرعی از ازدواج با او نیست و احتمال هم بدهد که زن ازدواج را قبول میکند و احتمال بدهد که با این نگاه کردن اطلاع تازهای پیدا میکند. و با این شرایط، نگاه کردن فقط برای این مرد جایز است، اگرچه چند مرتبه باشد، بلکه چنین نگاه کردنی برای جلوگیری از نزاع بعد از عقد، مستحب نیز هست و اجازه زن هم در آن لازم نیست، و بنابر اظهر نگاه کردن به مو و محاسن دیگر آن زن هم با همین شرایط جایز است. و وجهی دارد که زن هم بتواند به مردی که میخواهد با او ازدواج کند با شرایطی که گفته شد نگاه کند.
مسائل متفرقه ازدواج
«١٩۴۵» اگر مرد در عقد شرط کند که زن باکره باشد و بعد از عقد معلوم شود که باکره نبوده، بنابراظهر، میتواند عقد را بههم بزند، ولی اگر به گمان باکره بودن با زنی ازدواج کرد و بعداً معلوم شود که باکره نیست، اختیار فسخ ندارد، مگر در صورتی که تَدلیسی در کار باشد.
«١٩۴۶» مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر صلیاللهعلیهوآله شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم به تکذیب خدا یا پیغمبر صلیاللهعلیهوآله برگردد، مُرتَد است.
«١٩۴٧» کسی که پدر یا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بودهاند، چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام کند، و بعداً مرتد شود، زنش بر او حرام میشود و باید به مقداری که در احکام طلاق گفته میشود عدّه وفات نگه دارد.
«١٩۴٨» مردی که از پدر و مادر غیر مسلمان بهدنیا آمده و مسلمان شده، اگر پیش از نزدیکی با همسرش مرتد شود، عقد او باطل میگردد، و اگر بعد از نزدیکی مرتد شود، چنانچه زن او در سن زنهایی باشد که حیض میبینند، باید آن زن به مقداری که در احکام طلاق گفته میشود، عدّه نگاه دارد، پس اگر پیش از تمام شدن عدّه، شوهر او مسلمان شود عقد باقی، وگرنه باطل است.
«١٩۴٩» اگر زن پیش از آنکه شوهر با او نزدیکی کند، بهطوریکه در مسئله ١٩۴۶ گفته شد، مرتد شود، عقد او باطل میگردد، و همچنین است اگر بعد از نزدیکی مرتد شود ولی یائسه باشد، امّا اگر یائسه نباشد، باید به دستوری که در احکام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگه دارد، پس اگر قبل از اتمام عدّه مسلمان شود، عقد باقی است و اگر تا آخر عدّه مرتد بماند، عقد باطل است.
«١٩۵٠» اگر زن در عقد با مرد شرط کند که او را از شهر بیرون نبرد و مرد هم قبول کند، نباید زن را از آن شهر بیرون ببرد.
«١٩۵١» اگر زن از شوهر قبلی دختری داشته باشد، شوهر فعلی میتواند آن دختر را برای پسر خود که از آن زن نیست عقد کند، و نیز اگر دختری را برای پسر خود عقد کند، میتواند با مادر آن دختر ازدواج نماید.
«١٩۵٢» اگر زنی از زنا آبستن شود، جایز نیست بچهاش را سقط کند.
«١٩۵٣» کسی که از زنا بهدنیا آمده، اگر زن بگیرد و اولاددار شود آن اولاد حلالزاده است.
«١٩۵۴» هرگاه مرد در روزه ماه رمضان یا در حال حیض با زن نزدیکی کند معصیت کرده، ولی اگر بچهای از آنان بهدنیا بیاید حلالزاده است.
ازدواج
عقد نکاح یا ازدواج عقدی است که بهوسیله آن زن به مرد حلال میشود و آن بر دو قسم است:
١ـ عقد دائم؛ و آن عبارت است از ازدواجی که مدت در آن معین نشود و زنی را که به این صورت عقد میکنند «دائمه» گویند.
٢ـ عقد غیردائم؛ و آن عبارت است از ازدواجی که مدت در آن معین شود و زنی را که به این صورت عقد کنند «متعه» یا «صیغه» مینامند، مثل آنکه به مدت یک ساعت یا یک روز یا یک ماه یا بیشتر عقد نمایند.
فرم در حال بارگذاری ...