« آرزوی یک سالک الی الله/ من آرزو دارم...ختم این سوره‌های قرآن رزق و روزی را افزایش می‌دهد + دانلود نرم‌افزار »

اخلاق شادی و ارتباط آن با معنویت

نوشته شده توسطرحیمی 5ام فروردین, 1395

شاد كردن برادر مومن چگونه ؟

امام صادق (علیه السلام) به عبدالله بن جندب فرمود:

«يابن جندب من سرهان يزوجه الله الحورالعين و يتوجه بالنور فليد خل علي اخيه المومن السرور»

پاداش كسي كه در اين دنيا برادر مومنش را شاد كند اين است كه در آخرت خدايمتعال تاجي از نور بر سر او مي گذارد و همسر او را از حورالعين قرار ميدهد».

عبادت بزرگ
اين مضمونكه شاد كردن برادر مومن، يكي از عبادات بزرگ است به صورت هاي گوناگون در رواياتبسياري وارد شده و ابوابي از مجموعه هاي روايي مثل كافي، وافي، وسائل و … را بهخود اختصاص داده است. در ذيل به چند نمونه از اين روايات و نيز توضيح آن ها اشارهمي شود. مضمون بعضي از اين روايات اين است كه بهترين و يا محبوب ترين عبادات نزدخداي متعال اين است كه انسان دل برادر مومن خود را شاد و يا به تعبير معروف، در قلبمومن «ادخال سرور» كند.

در اين باره مرحوم كليني روايتي را از امام باقر(علیه السلام) در كافيآورده است:
«
ما عبدالله بشيء احب الي الله من ادخال السرور علي المومن»؛ خدايمتعال عبادت نشد به چيزي كه محبوب تر باشد نزد او از آن كه سروري در قلب مومن واردكند.» اين روايت بيانگر اين حقيقت است كه شاد كردن مومن محبوب ترين عبادت ها نزدخداي متعال است. در اصول كافي نظير همين مضمون از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله نيز نقل شدهاست:«ان احب الاعمال الي الله تعالي ادخال السرور علي المومنين»؛ محبوب ترين اعمالنزد خدا، شاد كردن مومنين است. در بعضي از روايات براي اين كه مردم به شاد كردنبرادران ايماني شان تشويق شوند، چنين آمده است: كسي كه مومني را شاد كند تنها يكشخص را شاد نكرده بلكه ما اهل بيت(ع) را نيز شاد كرده است و كسي كه ما را شاد كند،پيغمبر خدا صلی الله علیه و آله را شاد كرده است. در روايت ديگري آمده است كسي كه مومني را شاد كند،رسول الله صلی الله علیه و آله را شاد كرده است. اين گونه مضامين در روايت ها مكرر نقل شده است. ازجمله در كافي آمده است: «اگر يكي از شما برادر ايماني خود را شاد كرد، فكر نكند كهفقط او را شاد كرده، به خدا قسم ما را شاد كرده است، به خدا قسم اين شادي را در دلرسول الله صلی الله علیه و آله وارد كرده است». روايتي هم از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وارد شده كه ميفرمايد:«من سر مومنا فقد سرني و من سرني فقد سرالله»؛ كسي كه مومني را شاد كند، مراشاد كرده و كسي كه مرا شاد كند خدا را شاد كرده است.

>

موارد ياد شده، نمونه هايي از روايات متعددي است كه در اينباره وارد شده است. بنابراين، جاي هيچ گونه شكي نيست كه از نظر اهل بيت(ع) شاد كردنمومنين كار بسيار پسنديده و بلكه بالاترين عبادات است. اما درباره اين مطلب سوالاتيمطرح مي شود و ابهاماتي براي انسان پيش مي آيد. گاهي هم اشتباهاتي واقع شده وبرداشت ها و نتيجه هاي نادرستي گرفته شده است. بعضي از اين سوالات را، با مضامينيكه در ساير روايات وارد شده و يا از طريق قرائن قطعي، به راحتي مي توان جواب داد. يكي از اين سوالات اين است كه آيا انسان هر كسي را، از هر راهي كه شاد كند، چنينعملي، عبادت بزرگي محسوب مي شود؟ جواب اين سوال تا حدي روشن است. هر كس كه آشناييمختصري با نظام ارزشي اسلام، مكتب اهل بيت(علیهم السلام) و معارف اسلامي داشته باشد، جواب اينسوال را مي داند. منظور اين نيست كه كسي از راه گناه، ديگري را شاد كند؛ يعني گناهيمرتكب شود تا ديگري شاد شود.

مسلما اين كار نه تنها ثوابي ندارد، بلكه گناهش هم محفوظ است. در بعضي از روايات به اين نكته، كه نبايد شاد كردن مومن همراه با گناه باشد، تاكيدشده است. بعضي از بزرگان مي گويند شاد كردن مومن، حتي به صورتي كه مستلزم كارهايلغو و مبتذل باشد، مطلوب نيست. ممكن است افراد غيرمتقي و كساني كه در گفتار ورفتارشان چندان مقيد نيستند، بعضي بذله گويي ها و مسخره بازي هايي كه در شان مومننيست انجام دهند و تصور كنند كه چون با اين كارها ديگران را شاد كرده اند، بالاترينعبادات را انجام داده اند. هر چند فرض كنيم كه اين گونه كارها حرام نباشد، اما دستكم جزو كارهاي نامطلوب و احيانا مذموم(مكروه يا مشتبه) به شمار مي آيد. البته ممكناست در اين مورد استثنائاتي باشد.

فرض كنيد فردي در اثر گرفتاري و مشكلات زندگي دچار افسردگيشديد شده و يك حالت بيمارگونه اي پيدا كرده باشد به گونه اي كه اگر بخواهند او رااز اين حالت خارج كرده و شاد كنند، راهي جز بذله گويي يا انجام رفتارهايي كه درشرايط عادي مطلوب نيست وجود ندارد. اين كار ممكن است نوعي معالجه باشد. ولي اينحالت استثناء است و نمي توان گفت كه هر كس براي شاد كردن ديگران، به هر شكل رفتاركند، بالاترين عبادت را انجام داده است. مسلما نمي توان از طريق گناه و حتي از راهامور مكروه، مشتبه و يا لغو، چنين عملي را انجام داد. كارهاي لغوي وجود دارد كه فيحد نفسه مطلوب نيست:«و الذين هم عن اللغو معرضون.» (مومنون: 3) از صفات مومنان ايناست كه مرتكب كارهاي بيهوده نمي شوند. بنابراين، مي توان گفت كه به طور مطلق، شادكردن هر كسي بالاترين عبادات نيست بلكه تنها شاد كردن مومنين از مجاري شرعيه و راههايي كه شرعا مجاز است مطلوب و پسنديده و بالاترين عبادات محسوب مي شود.

«شاد بودن» مطلوب فطري انسان
سوال هاي ديگري، كه بسيار عميق تر و پيچيده تر و جزو مسائل اصولي وبنيادي است، در اين زمينه مطرح مي شود: مهم ترين اين سوال ها اين است كه اصولا مگر «شاد بودن» در زندگي مطلوبيتي دارد كه اسلام براي شاد كردن ديگران اين همه سفارشكرده و براي آن ثواب درنظر گرفته است؟ به عبارت ديگر، آيا از ديدگاه اسلام وضعمطلوب اين است كه انسان بسيار شاد و مسرور باشد يا به عكس، محزون ؟ با توجه بهرواياتي كه در مدح حزن وارد شده است و از جمله روايتي به اين مضمون كه اگر در يكجمعي شخص محزوني باشد، خدا همه آن جمع را به واسطه آن شخص محزون مورد رحمت قرار ميدهد، اين سوال مطرح مي شود كه چگونه مي توان بين اين دو گروه روايات جمع كرد؟ آيا «شاد بودن» از نظر اسلام يك امر مطلوبي است؟ اگر «شاد بودن» انسان مطلوبيت زياديندارد، پس چطور «شاد كردن» ديگران ثواب دارد، بلكه بالاترين عبادات تلقي مي شود؟اين سوالي است كه جواب آن خيلي آسان نيست. براي پاسخ به اين سوال، بايد مقدماتي رابيان كرد. بدون شك اصل مسرور بودن و شاد بودن يك مطلوب فطري است. از نعمت هايي كهخداي متعال وعده اعطاي آن را به انسان در روز قيامت داده است، اين است كه مؤمن دربهشت غمگين نمي شود و شاد خواهد بود: «وجوه يومئذ ناعمه »؛ (غاشيه: 8- چهره هايمؤمنان در بهشت بسيار شاداب و خرم است. يا «ينقلب الي اهله مسرورا»؛ (انشقاق: 9) مؤمن پس از محاسبه، نزد اهل و عيالش، در حالي كه بسيار شاد و خندان است، برميگردد.

بي شك انسان فطرتا طالب خوشي، شادي و سرور است. مفاهيمي ازقبيل خوشبختي، خوشوقتي، خوشحالي و… همگي از خوشي گرفته شده است؛ يعني انسان، خودبه خود، طالب خوشي است و اين اشكالي ندارد. مؤمنان وقتي در روز قيامت وارد بهشت ميشوند مي گويند: «الحمدالله الذي اذهب عنا الحزن»، خدا را ستايش مي كنند كه حزن واندوه را از آنان برداشت؛ يعني دوران حزن و غمي، كه در دنيا داشتند سپري شد و زمانيكه وارد بهشت مي شوند، ديگر از حزن و اندوه خبري نيست. پس شاد بودن و محزون نبودنفطرتا مطلوب است و اين پاداش مؤمنان در بهشت است. برعكس، اهل جهنم، هميشه غمگين وافسرده هستند. قيافه هاي درهم كشيده (عبوسا قمطريرا) (انسان: 10) و چهره هايچروكيده و سياه (وجوه يومئذ مسوده) از حالات دوزخيان است. قرآن وقتي مي خواهد ازشهدا تعريف كند و غير مستقيم ديگران را تشويق نمايد كه به خيل شهدا بپيوندند، ميفرمايد: «فرحين بما آتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم»؛ (آلعمران: 17) آن ها به واسطه نعمت هايي كه خداوند به آن ها داده است در شادي و سرورهستند. بنابراين، داشتن شادي و سرور، يك امر مطلوب فطري است، كه هم در آخرت و هم دربرزخ، قطعا جزو نعمت هاي بزرگ الهي مي باشد. همه ما بايد طالب چنين نعمتيباشيم.

انسان فطرتا طالب خوشي است. در دنيا خوشي ها و ناخوشي ها، بهطور طبيعي و تكويني، براي همه وجود دارد؛ هيچ كس در دنيا نيست كه در همه عمر خودشاد و يا در سراسر اين مدت غمگين باشد. هر كسي كمابيش غم ها و شادي هايي دارد. انسان به طور طبيعي مي خواهد در دنيا شاد باشد، و اين شادي ها از راه هاي مختلفيپيدا مي شود؛ گاهي اين شادي ها، غم هاي طولاني را درپي دارد، مانند شادي هايي كه ازيك گناه موقتي پيدا مي شود؛ هرچند انسان ممكن است به واسطه گناه به طور موقت شادشود، اما گرفتاري هاي بعدي را به دنبال خواهد داشت. كساني هم كه از راه هايغيرمشروع مانند استعمال مواد مخدر، مسكرات و… خود را شاد مي كنند، شادي آنانموقتي است و پس از آن، ساعت ها بلكه عمري را بدبخت خواهند شد. اين نوع شاديمطلوبيتي ندارد و عقل هم هيچ وقت چنين شادي را تجويز نمي كند كه انسان لحظه اي ازمواد مخدر استفاده كند، يك شادي كاذبي پيدا كند و بعد عمري معتاد شده، خود خانوادهو جامعه اش را بدبخت كند.

شادي هاي دنيوي چه زماني پسنديدهاست؟
طبق نظام ارزشي اسلام، مطلوبيت واقعي هر چيزي زماني است كه در مسيرمطلوبيت نهايي و سعادت ابدي انسان باشد؛ يعني اگر شادي هاي دنيايي انسان در راستايكمك به شادي آخرت او باشد، بسيار پسنديده و مطلوب است. آيا اساسا چنين شادي هاييوجود دارد؟ در پاسخ بايد گفت كه بله وجود دارد. انساني كه افسردگي مطلق داشته باشد،به دنبال هيچ كاري نمي رود، عبادت هم نمي كند؛ نه كار دنيا را مي تواند درست انجامدهد نه كار آخرت را. كسي كه نشاط ندارد مي خواهد يك گوشه بنشيند، نه حرفي بزند، نهحرفي بشنود و نه كاري انجام بدهد. چنين فردي نه به درد دنيا و آخرت خودش مي خورد ونه دنيا و آخرت ديگران. حزن و اندوهي كه انسان را از كار و زندگي باز دارد و باعثشود كه فرد نه به كار دنيا برسد و نه به كار آخرت، در واقع يك نوع بيماري است و هيچگونه مطلوبيتي ندارد. اين كار حتي ممكن است به كفر نيز منتهي شود. گاهي هم موجب ميشود كساني كه ايمان ندارند يا داراي ايماني ضعيف هستند، دست به خودكشي بزنند. چنينحزن هايي هيچ وقت مطلوب نيست. برعكس، آن حالت نشاطي كه انسان را وادار كند به اينكه هم كارهاي دنيايي و هم كارهاي آخرتي خود را درست انجام دهد، مثلا موجب شود كهدرسش را بهتر بخواند و عبادتش را بهتر انجام دهد، امر مطلوبي است. از اين روي،استفاده از وسيله اي كه سعادت اخروي انسان را به دنبال داشته باشد مطلوب خواهدبود.

بنابراين، مي توان گفت هر سرور و فرحي در دنيا، به خصوص اگريك حالت افراطي پيدا كند مطلوب نيست. در قرآن غالباً از فرح مربوط به دنيا با لحنمذمت آميز و نكوهش آميزي ياد شده است. مانند: «انه لفرح فخور» (هود:10) و يا «لاتفرح ان الله لايحب الفرحين» (قصص:76). اين آيه درباره قارون است كه به واسطهنعمت هاي دنيايي، به خود مي باليد و بسيار مغرور بود. بني اسرائيل براي نصيحت او بهنزدش آمدند و گفتند: «لا تفرح ان الله لايحب الفرحين»؛ خيلي سرمستي نكن، خداسرمستان را دوست نمي دارد. معمولاً در ادبيات فارسي تعبير «سرمستي» براي اين گونهسرورها و فرح هاي افراطي به كار مي رود. اين گونه شادي ها مسلما نامطلوب است؛ زيرانه تنها كمكي به حركت تكاملي انسان نمي كند، بلكه انسان را در دام شيطان مي اندازد،او را غافل و مغرور ساخته از وظايف و تكاليفش باز مي دارد و موجب مي شود كهبرديگران فخر بفروشد. در بعضي از آيات قرآني هم اشاره شده است كه كساني كه در دنياخيلي سرور داشتند، وضعشان در آخرت خيلي خوب نيست: « انه كان في اهله مسرورا »(انشقاق:13)

قيافه بعضي افراد در آخرت گرفته است. آن ها كساني هستند كه در دنيا خوشگذراني كرده و زندگي را به شادي و سرمستي مي گذراندند.

حزن مطلوب
در مقابل،حزني كه انسان را متوجه خدا، آخرت و مسئوليت هاي شرعي و اجتماعي اش كند، حزن مطلوبياست؛ حزن از اين كه چرا در انجام تكاليف كوتاهي كرده ايم. انسان عاقلي كه مرتكبگناهي شده، اگر متوجه شود اين عمل موجب شده كه سعادت آخرت را از دست بدهد، در حاليكه مي توانست با انجام دادن كار ديگري سعادت دنيا و آخرت را كسب كند، محزون مي شود. اين گونه حزن ها اگر به حد افراط نرسد، مطلوب است. اما اگر اين حزن ها به حدي برسدكه انسان را از كار و زندگي باز دارد و باعث شود كه فرد تكاليف شرعي خود را نتواندانجام دهد، هيچ فايده اي ندارد. غم و غصه اي كه موجب شود انسان در زندگي نتواند درسبخواند، عبادت كند، جهاد برود، به اجتماع خدمت كند و ساير فعاليت هاي مطلوب ديني راانجام دهد، چه فايده اي دارد؟ بنابراين، حزن هم تا اندازه اي مي تواند مطلوب باشد؛و آن زماني است كه انسان را وادار به جبران گذشته نمايد و تكاليف و كارهاي خيري كهباعث سعادت آخرت او مي شوند انجام دهد.

شادي در گروه تامين خواستافراد
نكته سومي كه بايددر نظر داشت اين است كه سرور و شادي براي هر كسيوقتي حاصل مي شود كه آن خواسته اش تامين شود. اما خواسته هاي افراد يكسان نيست. شادي افراد با يكديگر تفاوت دارد؛ براي مثال، وقتي شما مي خواهيد كودك خردسالخودتان را شاد كنيد ممكن است يك زمان اين كار را با دادن خوراكي و يا اسباب بازيانجام دهيد، و وقتي كودك مقداري بزرگ تر شد، برايش قصه و داستان تعريف كنيد. اين هاانواع شادي كودكانه است كه با خوردن، بازي كردن، شنيدن داستان هاي خنده دار و نظيرآنها حاصل مي شود. اما در سنين جواني آن هايي كه رشد طبيعي و معقولي دارند و ابعادرواني آنان رشد پيدا كرده است، ديگر به اين چيزها خيلي شاد نمي شوند. انسان درجواني خواسته هاي ديگري دارد؛ به جز خواسته هايي كه مربوط به جهات بدني مي شود، ازنظر رواني هم خواسته هايي دارد. جوان دلش مي خواهد شخصيت و احترام داشته باشد. ازدوره نوجواني اين خواست در فرد شكوفا مي شود و البته، گاهي هم حالت بسيار افراطيپيدا مي كند؛ گاهي پرخاشگري هايي هم كه مي كنند براي اين است كه مي خواهند شخصيتخودشان را نشان دهند. انسان در هر سني به طور طبيعي خواسته هايي دارد كه اگر آنهاتامين شود شاد مي گردد. البته، برخي خواسته هايي هم وجود دارد كه در طول زندگيادامه دارد، مانند نيازهايي كه انسان به خوراك، مسكن و… دارد.

شادي هاي مطلوب، لذائذمعنوي
با توجه به نكته هايي كه بيان گرديد، اكنون بايد ببينيم كه آياشادي از نظر اسلام امر مطلوبي است يا نامطلوب؟ در پاسخ بايد بگوييم هر نوع شادي كهدر جهت كمال معنوي باشد مطلوب است. اگر شما بخواهيد كسي را كه آن قدر روحش تعاليپيدا كرده كه جز با مناجات خدا و سرسائيدن به آستان الهي شاد نمي شود شاد كنيد،مسلما بايد زمينه اي را فراهم كنيد كه او بتواند به عبادت خودش بپردازد. در مناجاتخمسه عشر امام سجاد(ع) در يكي از مناجات هايش عرض مي كند: «و استغفرك من كل لذهبغير انسك»؛ از هر لذتي كه از غير انس با تو بردم استغفار مي كنم، هر سروري كه جزاز لقاء تو حاصل شود، براي من گناه است. از چنين شادماني به تو پناه ميبرم.

كساني آن چنان اوج پيدا مي كنند كه جز در اثر انس با خدا ومناجات با او و نهايتا لقاءالهي به چيزي شاد نمي شوند، اگر انسان بخواهد چنين كسانيرا شاد نمايد بايد كاري كند كه مزاحمت ها و موانع راهشان برداشته شود و آن ها دراين مسير پيشرفت كنند. چنين شاديي است كه ارزش مطلق دارد؛ زيرا شاد كردن چنين مؤمنيبراي رسيدن به مقصد خود، هيچ قيد و شرطي ندارد. چون اين ها جز از راه مشروع شاد نميشوند، شادي شان هم به عبادت خدا و انس با خداست و هميشه اين شادي مطلوب است. اماشادي هاي ديگر، ممكن است شادي دنيوي باشد، اما كمك كند به اين كه انسان در جهتتكامل معنوي پيشرفت كند يا لااقل مبتلا به گناه نشود، مثل شادي دنيوي كه دو همسر درمحيط خانواده با يكديگر دارند. اين نوع شادي مستقيما ارتباط با خدا و قيامت ندارد. التذاذي است كه در محيط خانواده از يكديگر مي برند. اما اگر با قصد قربت انجام شودمي تواند عبادت باشد. اگر هم قصد قربت در كار نباشد، دست كم مانع از ابتلاي بهمعصيت است. البته، اين هم يك مرتبه اي از عبادت است؛ زيرا براي جلوگيري از ابتلايبه معصيت صورت گرفته است. شادي هاي دنيوي كه مؤمنان در زندگي خودشان دارند به ايندليل است كه براي انجام عبادات و وظايف شان نشاطي داشته باشند. مزاح مخصوصا در سفردر حدي كه افراط نشود و موجب لغو واتلاف وقت نگردد و هم چنين تمسخر، توهين و اذيتديگران را به دنبال نداشته باشد، مطلوب است و حتي از مستحبات بوده و در اسلام به آنتاكيد شده است. اين يك شادي دنيوي است كه موجب جلوگيري از ملال، افسردگي، خستگي وبه طور كلي، چيزهايي است كه مانع از انجام وظايف بعدي مي شود. فراهم كردن وسايلچنين شادي براي ديگران و نيز شاد شدن خود انسان هم در اين حد عيبي ندارد و مطلوباست. به هر حال، ملاك، شاد كردن مؤمن است از آن جهتي كه مؤمن است و هيچ وقت به گناهشاد نمي شود؛ شادي او يا مستقيما در ارتباط با خداست و يا براي تكامل معنوي و انجاموظايف و يا دست كم براي جلوگيري از گناه مي باشد. البته، با توجه به آن نكته آخريكه گفتيم مراتب ايمان افراد با يكديگر فرق مي كند، شاد كردن افراد هم فرق مي كند ومنحصر به افراد بالغ نمي باشد بلكه شامل بچه ها هم مي شود.

شاد كردن مؤمني هم كه هنوز در سن طفوليت است و تازه به تكليفرسيده ثواب دارد. شاد كردن او در همان حدي است كه او مي فهمد. اگر شما بخواهيدوسايل شادي را براي كساني كه در اوج معرفت هستند فراهم كنيد، او اصلا درك نمي كند وهيچ وقت با آنها شاد نمي شود. ولي اگر همين مؤمن افسرده باشد، بيرون آوردن او ازاين حالت مطلوب است؛ زيرا افسردگي برايش ضرر دارد. البته از بين بردن حزني كه برايخداست و باعث اين مي شود كه فرد در جهت انجام وظايفش موفق تر باشد، مطلوب نيست. مثلا ما نمي توانيم يك كسي را كه در مجلس عزاي سيدالشهدا(ع) مشغول گريه است براياين كه شاد بشود به خنده بيندازيم؛ زيرا اين مجلس اصلا براي گريه كردن و براي غمگينبودن است، اين جا جاي شاد كردن نيست، اين جا جايي است كه گريه كردن و غمگين بودنمطلوب است. يا اگر كسي را كه در نيمه شب راز و نيازي با خدا مي كند و اشكش جاري شدهو در حالت حزن قرار دارد، بخندانيم، آيا كار خوبي انجام داده ايم؟ قطعا اين شادي هامطلوب نيست و متقابلا آن حزن هايي كه انسان را از حركت طبيعي به سوي سعادت دنيوي واخروي باز دارد، نامطلوب است.

ادخال سروردر جهت تكامل و برداشتنموانع عبادت
بايد توجه داشته باشيم كه بعضي ها ممكن است به اتكاء اطلاقاين گونه روايات، خواسته هاي نفساني خود را ارضا كنند. انسان هايي كه مي خواهند خوشگذراني و بذله گويي كنند، بخندند و بخندانند و… استدلال مي كنند به اين كه ادخالسرور به مؤمن ثواب دارد. حال آن كه هر ادخال سروري ثواب ندارد. اگر ادخال سرور درجهت تكامل باشد و لااقل موجب شود كه موانع عبادت و تكامل شخص برطرف گردد و در راهانجام ظايف نشاطي پيدا كند مي تواند مطلوب باشد، چه خود وسايل آن را فراهم كند، چهديگران. به هر حال، واقع نگري و واقع بيني انسان را متوجه اين امر مي كند كه در ايندنيا گرفتاري هاي زيادي براي همه انسان ها پيش مي آيد، اما نوع و شكل و زمان آن بايكديگر فرق مي كند. گاهي بيماري، فقر و گرفتاري است، گاهي از دست دادن يك عزيزياست، گاهي هم بلاهاي اجتماعي مانند زلزله، سيل و طوفان است. مسلما كمك كردن به چنينكساني كه مبتلا به چنين غم و اندوه ها شده اند و از انجام وظايف خود باز مانده اندو در نهايت، شاد كردن آنها از بهترين عبادات خداست منتها به شرط آنكه به قصد قربتباشد.

منبع: اداره تربیت معاونت تهذیب به نقل از روزنامه كيهان ،پنجشنبه 2 آذر 1385

/p>


فرم در حال بارگذاری ...