موضوعات: "ادبی" یا "شعر" یا "خلوت دل"
به لهجه باران به مادر گلها سلام!(به مناسبت سالروز تخریب بقیع)
نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1394امروز بهشت بقیع پشت دیوارهای جهل و جمود و جنون اسیر شده است!
اینجا همان جاییست که باید دلت پروانه وار گرد شمعهایی بگردند که مزارشان خاموش و واسطهاند بین تو و خدا.
هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری مصادف است با سالروز یک اتفاق تلخ در تاریخ بشریت، که دل هر انسان آزادهای را به درد میآورد، در این روز قبرستان بقیع به عنوان مهمترین قبرستان اسلام به دست وهابیون تخریب شد.
به همین مناسبت یادداشت زیر تقدیم خوانندگان میشود:
این جا بهشت بقیع است. خورشید هر صبح از مشرق نگاه چهار امام مظلوم به دل سوخته زئران نوری از امید میبخشد. اینجا نزدیکترین پنجره باز رو به خداست. اینجا قطعه از خاک بهشت است. اینجا بهشتی است که باید با پای دل و جان به آن قدم بگذاری، اینجا بهار خواب فرشته هاست؟ اینجا با اشک چشم باید وضوی عشق گرفت، اینجا همان جاییست که باید دلت پروانه وار گرد شمعهایی بگردند که مزارشان خاموش و واسطهاند بین تو و خدا، اینجا بقیع است دم در درگاه قرب به خداوند، اینجا بهشت بقیع است باید به وقت صبح عاشقی به لهجه آسمان به حضرت باران و آیینهها سلام کنی.
السَّلامُ علیکم یا اهل بیت النبوه!
اما حیف مأموران اجیر شده آل جمود و جهالت معنای دلدادگی را نمیفهمند، به لهجه باران نمیخندند، شعورشان شعر تو را نمیخواند! اما کبوتر که باشی حتی اگر بهشت پشت میلههای تعصب اسیر باشد باز هم پرواز میکنی، بی پروا، پر باز میکنی و بر بام خانه خوبیها مینشینی. کبوتر که باشی روزی آسمانیت از روی خاکهای روشن بقیع برداشت میکنی، کبوتر که باشی پشت دیوار بقیع با صحن خاکی فرقی برایت ندارد، پشت دیوار بقیع سایهای که سایه بان دلتنگیهایت میشود غریبی و غربت است صدای بال پرندگانی میشنوی که میهمان گندم زار فاطمهاند و صدای سوزناک زمزمهها و نالههای در گلو خفته: کجاست مهدی فاطمه!؟
پروردگارا ما با یک مشت ابوجهلک در نبود پیامبر تو چه کنیم!؟ خدایا خودت فرمودی بقیه الله خیر لکم! امروز بهشت بقیع پشت دیوارهای جهل و جمود و جنون اسیر شده است! خیر ما را برسان تا گلهای بهشت بقیع را آبیاری کند! و باز به لهجه باران!
سلام حضرت باران، سلام مادر گلها، سلام تمام حسن! سلام زینت عابدان، سلام خورشید دانش و سلام آینه صدق!
هشتم شوال سالروز تخریب قبور اهلبیت علیهم السلام در بقیع تسلیت باد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ابنا/ به قلم: محسن قائمی نسب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوار سبز
نوشته شده توسطرحیمی 2ام مرداد, 1394کاش از دلبر نشانی داشتیم
بر سر کویش مکانی داشتیم
از برای مهدی صاحب زمان
در دل خود جمکرانی داشتیم.
باز عصر جمعه شد، گاه وعده ظهور
چشم های منتظر، جاده های بی عبور
باز در سکوت محض، آه می کشم تو را
بغض های کهنه را، باز می کنم مرور
آه پشت این غروب شب نشسته در کمین
رجعتی دوباره کن، ای طلایه دار نور
کی به یمن مقدمت می رسد بهار عشق
فصل سبز عاطفه، فصل شادی و سرور
با تو رفت از این دیار، هرچه نام عشق داشت
باز با نگاه تو عشق می کند ظهور
می وزد نسیم عشق، از دیار آفتاب
می رسد سوار سبز، از کرانه های دور
عبدالرضا کوهمالی
وحشی دشت معاصی را دو روزی سر دهید / تاکجا خواهد رمید آخر شکار رحمت است
نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1394از چمن تا انجمن جوش بهار رحمت است
دیده هرجا باز می گردد دچار رحمت است
خواه ظلمتکن تصور خواه نور آگاه باش
هرچه اندیشی نهان و آشکار رحمت است
ذرهها در آتش وهم عقوبت پر زنند
باد عفوم اینقدر تفسیر عار رحمت است
دربساط آفرینش جزهجوم فضل نیست
چشم نابینا سپید از انتظار رحمت است
ننگ خشکی خندد ازکشت امیدکس چرا
شرم آن روی عرقناک آبیاررحمت است
قدردان غفلت خودگر نباشی جرم کیست
آنچه عصیانخواندهایآیینهدار رحمت است
کو دماغ آنکه ما از ناخدا منتکشیم
کشتی بیدست و پاییها کنار رحمت است
نیست باک از حادثاتم در پناه بیخودی
گردشرنگیکه من دارم حصار رحمت است
سبحهٔ دیگر به ذکر مغفرت درکار نیست
تا نفس باقیست هستی در شمار رحمت است
وحشی دشت معاصی را دو روزی سر دهید
تاکجا خواهد رمید آخر شکار رحمت است
نه فلک تا خاک آسودهست در آغوش عرش
صورت رحمان همان بیاختیار رحمت است
شام اگرگلکرد بیدل پردهدار عیب ماست
صبح اگر خندید در تجدیدکار رحمت است
بیدل دهلوی
عشق من اینجاست کرسی تلاوت
نوشته شده توسطرحیمی 13ام تیر, 1394ماه رمضان، ماه تلاوت و انس بیشتر با قرآن کریم و ماه نزول یکباره این معجزه پیامبر خاتم در شب قدر است.
علیرضا داوودینسب از شاعران کشورمان همزمان با این روزهای مبارک شعری درباره قرآن و تلاوت قرآن سروده است.
این شعر را در ادامه بخوانید:
من مسلمانم حرم را دوست دارم
قاری ام نون و القلم را دوست دارم
عشق من اینجاست کرسی تلاوت
لحظه های مغتنم را دوست دارم
در میان نغمههای هفتگانه
هم حجاز و هم عجم را دوست دارم
بین الحان غم و شاد تلاوت
بیشتر الحان غم را دوست دارم
در میان شعرهایی که شنیدم
شعرهای محتشم را دوست دارم
باز نوحه ماتم و خلق و عزا،دم
نفخ صور عرش غم را دوست دارم
بین گلهای عطش آلود صحرا
بیشتر صاحب علم را دوست دارم
تا شفا گیرم ز حلقوم بریده
حلق آلوده به دم را دوست دارم
عشق قرآن و علی و اهل ایمان
عشقهای محترم را دوست دارم
ای بهترین امام بیا خوب می شوم..
نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1394
آقا قسم به جان شما خوب می شوم
باور کن آخرش به خدا خوب می شوم
این روزها ز دست دل خویش شاکیم
قدری تحملم بنما خوب می شوم
حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب می شوم
من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم
کی از دعای اهل بکا خوب می شوم
با یک دعای مادر دلسوز و مهربان
ام الائمه النجبا خوب می شوم
جمعی کبوتر حرم فاطمه شدند
من هم شبیه آن شهدا خوب می شوم
من بدترین غلام حقیر ولایتم
ای بهترین امام بیا خوب می شوم
با این همه بدی به ظهور شما قسم
با یک نسیم کرب و بلا خوب می شوم
صاحب اين وصف و علامات كيست؟
نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1394سروده مرجع عاليقدر آيت الله العظمی صافي گلپایگانی را در مدح کریم اهل البیت امام حسن مجتبی عليه السلام
آن كه حــريمش حَرَم كبــريا است
خاك درش كعبــه اهـــل وفا است
آن كـه سراپا همه لطف است و مهر
وآن كه دلــش منبـع فيض خدا است
شخــص شـــرف گـــوهر بحر كَرَم
آن كــه رُخـش آينـه حـقنما است
اُسوه حلــم است و مُـدارا و صــبر
مظهر بخشايش و صلح و صــفا است
ميلاد امام مجتبي (علیه السلام) آمده است.
نوشته شده توسطرحیمی 10ام تیر, 1394او آمده تا نور به شب ها بخشد
روح شرف و عشق به دنيا بخشد
او آمده تا باور وايمان و صفا
همراه دو صد عاطفه برما بخشد
او آمده از صلح و محبت بي شك
جاني ز ولا برتن تنها بخشد
آن سيد خوبان و بهشت آمده
تا برمهر و وفا ارزش و معنا بخشد
او آمده با نام حسن در حسنش
شوري به سرا پرده مولا بخشد
او رود زلالي ست كه درفصل عطش
جود و كرم خويش به دريا بخشد
از لطف ، كريم اهل بيت عصمت
ما را زكرم خدا به فردا بخشد
ميلاد امام مجتبي (علیه السلام) آمده است
شادي به حريم دل ما آمده است
تغییر روش زندگی در ماه مبارک رمضان
نوشته شده توسطرحیمی 7ام تیر, 1394
باید که در ادامه آن پایدار بود
أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[الرعد28]
عاشق به باغ گل به تماشای یار بود
دل را بدوسپرده بسی دل فکار بود
در رای جلب توجه ز یار خویش
بسیار رنج بده و همه جان نثار بود
از هرچه بود دل ببرید و نظر نکرد
پیوسته در تفکر در ذکر یار بود
گه آه از دل و گهی از حنجرش کشید
دیوانه وار عاشق دیدار یار بود
ناگه به خود بیامد و به خویشتن بگفت
که ای عاشق ستوده سخن این چه راز بود
بعد از تو...
نوشته شده توسطرحیمی 6ام تیر, 1394
بعد از تو، ستاره های خانه پیامبر کم سو شدند.
آینه ها در غبار، به فراموشی رسیدند و مهربانی اشک شد.
عطر خوش بودنت، هنوز از دیوارهای خانه برمی خیزد و مهربانی ات هنوز در آینه لبخند می زند.
هر طرف خانه که قدم می گذارد، چهره آشنای تو پدیدار می شود.
هر صبح، در این خانه، آفتاب با مهربانی های تو طلوع کرده و عشق، با عطر نفس های تو جوانه زده بود. حالا خزان در آستانه در ایستاده است تا غربت، اتاق های پر از مهربانی تو را محاصره کند.
بی شک، بعد از تو غریب ترین مرد قریش، محمد صلی الله علیه و آله خواهد بود.
تو آمدی تا هم قدم و هم شانه شوی برای آخرین و والاترین پیامبران.
آمدی تا ستاره ها، لبخندهایت را رصد کنند و کوچه ها، عطر قدم هایت را نفس بکشند.
آینه دار آفتاب
نوشته شده توسطرحیمی 6ام تیر, 1394بال های سنگین فرشته وحی بر دوش محمد صلی الله علیه و آله فرود می آمد، تاب و توانش می زدود و اضطراب و خستگی اش می فزود،
پس آن گاه تو با حضورت، حریری گسترده می شدی بر شقایق زارِ سرخ التهاب های روان او.
از همان روز که آخرین روایت گر بی انتهایی، آینه دار آفتاب شد،
تو نخستین بودی در دفتر ایمان آوردگان و دل دادگان.
آن گاه که جاهلان و تیره اندیشان، از شنیدن نام «زن» ابرو در هم می کشیدند و تلخی می کردند،
تو با آن همه دور اندیشی و بزرگواری و توانگری و تدبیر، واژه «زن» را در سطرهای کتاب ذهنیت مردمان نشاندی.
گاه می اندیشم جز رود روان هم نشینی با تو، خنکا و طراوت کدام باران بهاری می توانست غبار ملال و سایه بی پناهی را از شیشه نازک احساس محمد صلی الله علیه و آله فراری دهد؟
شعب ابوطالب، هنوز از خاطره حماسه تو سرشار است؛ همان کارزار ایمان آوردگان با صخره زار سترگ مصیبت ها و محرومیت ها را می گویم. آنجا و در آن دریای توفانی و موج های بیم و گرداب های تاریک تنهایی، تو در شط خروشان و خشمگین ایستاده مردان، ملازم و همدم پیامبر خدا شدی.
اگر نبود رویش پروانه های شادمان و زیبای حضور تو، چه بسا سوره کوثر از فرود در دیار اندوهگین اعراب، سر باز می زد.
حالا که رفته ای، این رفتار نورانی و لرزان ستارگان است که در یکدست بی روزن شب، با محمد صلی الله علیه و آله هم کلامی می کند.
مصطفی پورنجاتی