موضوعات: "ادبی" یا "شعر" یا "خلوت دل"

هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا

نوشته شده توسطرحیمی 3ام تیر, 1395

السلام علیک یا اباصالح المهدی


***

من گریه میکنم که تماشا کنی مرا

مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا

حَجت قبول دلبر احرام بسته ام

ای کاش در دعایِ خودت جا کنی مرا

با گریه کردن این دلِ من زنده می شود

دلمرده آمدم که تو احیا کنی مرا

اسباب زحمتِ تو شده این گدا ، ولی

هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا

ای کاش امشبی که تو راهیِ مشعری

همراه خویش راهی صحرا کنی مرا

تو سفره دارِگریه ماه مُحَرمی

چشمی پُر اشک می شود اعطا کنی مرا ؟

آقا قسم به چادر خاکی مادرت

خواهم شریک گریه ی زهرا کنی مرا

آیا شود که مثلِ شهیدان دمِ وصال

با رویِ غرق خون شده زیبا کنی مرا

بیت الحرام سینه زنان خاک کربلاست

دارم امید مُحرِم آنجا کنی مرا

همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی

مسند نشین عرشِ مُعلا کنی مرا

ای روضه خوان تنگ غروب مِنا بیا

پرچم به دوشِ ماتمِ کرب و بلا بیا

***

حاجی فاطمه شده صحرا نشین خدا

صاحب حرم دگر بشود از حرم جدا

رضا رسول زاده

بدون عشق بی دینم، بدون عشق می‌میرم

نوشته شده توسطرحیمی 1ام تیر, 1395

شعرخوانی در محضر امین شعر انقلاب:


خبرگزاری فارس: شعر عاشقانه سیار/ بدون عشق بی دینم، بدون عشق می‌میرم

محمدمهدی سیار از شعرای کشور در دیدار شب گذشته شاعران با رهبر انقلاب شعری عاشقانه خواند:

چگونه در خیابانهای تهران زنده میمانم؟
مرا در خانه قلبی هست…با آن زنده میمانم

مرا در گوشه این شهر آرام و قراری هست
که تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده میمانم

هوای دیگری دارم… نفسهای من اینجا نیست
اگر با دود و دم در این خیابان زنده میمانم

شرابی خانگی دائم رگم را گرم میدارد
که با سکرش زمستان تا زمستان زنده میمانم

بدون عشق بی دینم، بدون عشق میمیرم
بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده میمانم

منبع: فارس

تو سفره دار شهر خدا ما گداي تو

نوشته شده توسطرحیمی 31ام خرداد, 1395
اشعار مدح و ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
 

***
دست مرا بگير كه عاشق ترم كني
سلمان خانواده ي پيغمبرم كني
من در قنوت نيمه شبت دور ميزنم
شايد مرا بگيري و انگشترم كني
آن شاخه ي گلم كه به دست تو داده اند
تا هركجا كه خواست دلت پرپرم كني
من آمدم كه بين سحرهاي اشتياق
بال مرا بگيري و خرج حرم كني
بال و پر شكسته به دردم نميخورد
انگار بهتر است كه خاكسترم كني
روزي آب و سفره ي نان مني حسن
ماهِ مباركِ رمضان مني حسن
اي در هواي پاك نگاهت سلام ها
نامت نداشت سابقه اي بين نامها
اي سبزي بهار خدا سير ميشوند
از عطر سفره هاي حضورت مشام ها
بيرون بيا و چشم مرا هم قدم بزن
هم سفره ي فروتن جمع غلام ها
در كوچه ات كسي به كسي جا نميدهد
مكثي نما به شوق چنين ازحام ها
سائل شدن كنار نگاه تو واجب است
وقتي گدا به چشم تو دارد مقام ها
تو سفره دار شهر خدا ما گداي تو
مثل كبوتريم و اسير هواي تو

ادامه »

پیرو راه حسینیم و پریشان حسن

نوشته شده توسطرحیمی 30ام خرداد, 1395

 

ترکیب بند مدح و ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام

نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم

گره کور نداریم فقیر حسنیم

نسل در نسل همه خاک مسیر حسنیم

کشته و مرده فرزند صغیر حسنیم

پیرو راه حسینیم و پریشان حسن

همه گویند به ما بی سر و سامان حسن

در دل مادرمان فاطمه جایی داریم

منصب نوکری شاه وفایی داریم

از عنایات حسن نان و نوایی داریم

خودمانیم چه روزی و بهایی داریم

روی هر شاپرکی را به خدا کم کردیم

رمضان تا رمضان دور حسن می گردیم

حال دادند به ما باز چه بی اندازه

تازه شد ماه خدا حال و هوایش تازه

رمضان از قدمش گشت پر از آوازه

شده استان کرم صاحب یک دروازه

بازهم خیره کننده شده این شادی دل

آمده روز شریف حسن آبادی دل

ادامه »

چند جمعه دیگر می آیی؟

نوشته شده توسطرحیمی 29ام خرداد, 1395

امام زمان(عج)

با رویای لحظه آمدنت،

خیابان های انتظار را قدم می زنم چشم های خسته ام،

درد سالیان دراز سکوتت را و سالیان سرد نیامدنت را در این کوچه های مه آلود می گرید.

 هفته ها می روند و می آیند و من در ثانیه ثانیه جمعه ها تحلیل می روم .

جمعه ها می روند و می آیند و انتظار، ققنوسی است که  آتش خاکسترش را خاموشی نیست.

 آه ای دلیل بزرگ منتظران زمین،

 ای مسافرآمدنی،

 ای موعود،

بگو چند روز دیگر خورشید باید غروب کند.

ادامه »

راه بخشیده شدن درمه غفران این است

نوشته شده توسطرحیمی 27ام خرداد, 1395

 

روندارم که به این خانه بیارند مرا

با مناجات مگرکه بکشانند مرا

یازده ماه فراری شدنم می ارزید

تا در این ماه سرسفره نشانند مرا

چون غباری به سردامنتان بنشستم

کرمی کن که معاصی نتکانند مرا

آمدم توبه کنم بسکه سرم خورده به سنگ

پس بگو پای برهنه ندوانند مرا

من بیچاره که از فیض رجب جاماندم

چه کنم تا که به یاران برسانند مرا

روسیاهم تو که احوال مرا می دانی

وای اگر از در این خانه برانند مرا

راه بخشیده شدن درمه غفران این است

ازغلامان حسین تو بخوانند مرا

 مهدی نظری

 

​خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن

نوشته شده توسطرحیمی 22ام خرداد, 1395

خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن

نده جواب مرا لااقل جواب مکن

تمام خواسته هایم برای نفسم بود

دعای من که دعا نیست مستجاب مکن

صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم

مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن

همینکه ترس برم داشته خودش کافیست

تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن

عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست

جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن

چقدر جار زدم من که “دوستم داری”

بیا مقابل مردم مرا خراب مکن

خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم

زیاد روی من و توبه ام حساب مکن

اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم

مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن

سوا نکن که همه با همیم جان حسین

همه غلام حسینیم انتخاب مکن

علی اکبر لطفیان

مناجات با خدا(من مهربان تر از خودت پیدا نکردم)

نوشته شده توسطرحیمی 20ام خرداد, 1395

 

فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی

بنده همان بنده ، خدا مثل همیشه

از ما توسل از تو لطف و دست گیری

آقا همان آقا ، گدا مثل همیشه

***

ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی

مثل همیشه باز هم ستار بودی

چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد

ممنون از اینکه باز با ما یار بودی

***

با این گناهانی که من انجام دادم

باور نمیکردم که دستم را بگیری

تو آن قدر لطف و کرامت پیشه ای که

روزی هزاران بار توبه میپذیری

***

جا مانده بودم تو مرا اینجا رساندی

من خواب بودم تو مرا بیدار کردی

وقتی سحر های مناجاتت نبودم

آن شب به جای من ، تو استغفار کردی

***

آن قدر خوبی ِ مرا گفتی به مردم

آنقدر که حتی خودم هم باورم شد

آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار

این مهربانی های تو دردسرم شد

***

هر چند از دست خودم دل گیرم اما

احساس دلتنگی در این شب ها نکردم

سوگند بر سجاده خانوم رقیه(سلام الله علیها)

من مهربان تر از خودت پیدا نکردم

***

در را به روی ما گنه کاران نبندید

ما هم دلی داریم گرچه رو سیاهیم

گفتند اینجا بار عصیان میپذیرند

دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم

علی اکبر لطیفیان

 

مناجات با خدا

نوشته شده توسطرحیمی 18ام خرداد, 1395

مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست

چرا که سهمیه ام غیر روسیاهی نیست

همیشه غیر تو را کرده ام طلب از تو

ببخش! نیت و مقصود من الهی نیست

مرا به سوی خودش می کشد چنان نفسم

که یک دو گام دگر تا خود تباهی نیست

فقط تو مشتری دست خالی ام هستی

اگرچه پیش تو دل گاه هست و گاهی نیست

اگر مرا نخری ورشکست خواهم شد

کمک که وضعیتم ، وضع رو به راهی نیست

تو دست یخ زده ام را گرفتی و انگار

به نامه ی عملم اصلاً اشتباهی نیست

دوباره بر سر سفره نشاندیم امسال

اگرچه بنده ی تو عبد دل بخواهی نیست

به روضه روزه ی خود باز می کنم زیرا

برای روزه که بی روضه جایگاهی نیست

سلام ماه خدا بر لب تو خون خدا

سلام بر لب زخم تو سید الشهدا

محسن حنیفی

 

برات کرب و بلا رفتن مرا بدهید

نوشته شده توسطرحیمی 6ام خرداد, 1395

السلام علیک یا صاحب الزمان

عجل الله تعالی فرجه الشربف

***

شبی دم سحری در دعایتان آقا

کنید اندکی یاد گدایتان آقا

مرا به نیمه ی شب ها برای نافله ها

صدا کنید… فدای صدایتان آقا

شکسته بال ترینم ولی مرا ز کرم

پرم دهید میان هوایتان آقا

دلم گرفته خدا خیرتان دهد یکبار

دهید اجازه بیفتم به پایتان آقا

به روی پنجه قد افراشتم به جلب نظر

سوا کنید که باشم برایتان آقا

ره ثواب بجوی زلف بخت مرا

گره زنید به شال عبایتان آقا

حدید زنگی قلب مرا جلا دهید

مریض عشقم و لنگ دوایتان آقا

شرر به سینه زده غصه ی مدینه تان

نمک به زخم زده کربلایتان آقا

برات کرب و بلا رفتن مرا بدهید

شبی دم سحری در دعایتان آقا