موضوع: "شعر"

مناجات با خدا(من مهربان تر از خودت پیدا نکردم)

نوشته شده توسطرحیمی 20ام خرداد, 1395

 

فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی

بنده همان بنده ، خدا مثل همیشه

از ما توسل از تو لطف و دست گیری

آقا همان آقا ، گدا مثل همیشه

***

ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی

مثل همیشه باز هم ستار بودی

چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد

ممنون از اینکه باز با ما یار بودی

***

با این گناهانی که من انجام دادم

باور نمیکردم که دستم را بگیری

تو آن قدر لطف و کرامت پیشه ای که

روزی هزاران بار توبه میپذیری

***

جا مانده بودم تو مرا اینجا رساندی

من خواب بودم تو مرا بیدار کردی

وقتی سحر های مناجاتت نبودم

آن شب به جای من ، تو استغفار کردی

***

آن قدر خوبی ِ مرا گفتی به مردم

آنقدر که حتی خودم هم باورم شد

آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار

این مهربانی های تو دردسرم شد

***

هر چند از دست خودم دل گیرم اما

احساس دلتنگی در این شب ها نکردم

سوگند بر سجاده خانوم رقیه(سلام الله علیها)

من مهربان تر از خودت پیدا نکردم

***

در را به روی ما گنه کاران نبندید

ما هم دلی داریم گرچه رو سیاهیم

گفتند اینجا بار عصیان میپذیرند

دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم

علی اکبر لطیفیان

 

مناجات با خدا

نوشته شده توسطرحیمی 18ام خرداد, 1395

مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست

چرا که سهمیه ام غیر روسیاهی نیست

همیشه غیر تو را کرده ام طلب از تو

ببخش! نیت و مقصود من الهی نیست

مرا به سوی خودش می کشد چنان نفسم

که یک دو گام دگر تا خود تباهی نیست

فقط تو مشتری دست خالی ام هستی

اگرچه پیش تو دل گاه هست و گاهی نیست

اگر مرا نخری ورشکست خواهم شد

کمک که وضعیتم ، وضع رو به راهی نیست

تو دست یخ زده ام را گرفتی و انگار

به نامه ی عملم اصلاً اشتباهی نیست

دوباره بر سر سفره نشاندیم امسال

اگرچه بنده ی تو عبد دل بخواهی نیست

به روضه روزه ی خود باز می کنم زیرا

برای روزه که بی روضه جایگاهی نیست

سلام ماه خدا بر لب تو خون خدا

سلام بر لب زخم تو سید الشهدا

محسن حنیفی

 

برات کرب و بلا رفتن مرا بدهید

نوشته شده توسطرحیمی 6ام خرداد, 1395

السلام علیک یا صاحب الزمان

عجل الله تعالی فرجه الشربف

***

شبی دم سحری در دعایتان آقا

کنید اندکی یاد گدایتان آقا

مرا به نیمه ی شب ها برای نافله ها

صدا کنید… فدای صدایتان آقا

شکسته بال ترینم ولی مرا ز کرم

پرم دهید میان هوایتان آقا

دلم گرفته خدا خیرتان دهد یکبار

دهید اجازه بیفتم به پایتان آقا

به روی پنجه قد افراشتم به جلب نظر

سوا کنید که باشم برایتان آقا

ره ثواب بجوی زلف بخت مرا

گره زنید به شال عبایتان آقا

حدید زنگی قلب مرا جلا دهید

مریض عشقم و لنگ دوایتان آقا

شرر به سینه زده غصه ی مدینه تان

نمک به زخم زده کربلایتان آقا

برات کرب و بلا رفتن مرا بدهید

شبی دم سحری در دعایتان آقا

جای شعر درست و درمان هم تا بخواهی دری وری داریم + فیلم

نوشته شده توسطرحیمی 4ام خرداد, 1395

با شاعران طنزپرداز در محضر رهبر انقلاب(6)

از این پس فیلم هایی از شاعرانی که در محضر رهبر انقلاب شعرخوانی کرده‌اند را برای شما مخاطبان منتشر خواهیم کرد که در ابتدا فیلم هایی از شاعران طنزپرداز را خواهید دید.


در این فیلم سعید بیابانکی در حضور رهبر انقلاب شعر می خواند.

لینک دانلود


 
00:00 02:05





اي آخرين بهار چرا دير كرده اي ؟!

نوشته شده توسطرحیمی 1ام خرداد, 1395


السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

***

زلفت اگر نبود نسيم سحر نبود

گمراه مي شديم نگاهت اگر نبود

مهر شما به داد تمناي ما رسيد

ورنه پل صراط چنين بي خطر نبود

تعداد بي نظيري تان روي اين زمين

از چهارده نفر به خدا بيشتر نبود

پيراهن،اشتياق نسيمانه اي نداشت

تا چشم هاي حضرت يعقوب ، تر نبود

بي تو چه گويمت؟ كه در اين خاك ،سرزمين

صدها درخت بود وليكن ثمر نبود

اي آخرين بهار چرا دير كرده اي ؟

اي مرد با وقار چرا دير كرده اي ؟

ادامه »

حکایتی است پر از دردِ خنده عاشقی ام!

نوشته شده توسطرحیمی 30ام اردیبهشت, 1395

گناه، پشتِ گناه و گناه، پشت گناه
چه توبه ای؟! که فقط هست آه، پشت گناه

جوانی است زمان رسیدن به خدا
جوانی ام همه اش شد تباه، پشت گناه

رجب گذشت… یکی هم به داد من برسد
چرا که نیست دلم رو به راه، پشت گناه

رسید سوی من آقا و رفت از دستم
دوباره روزی دیدار ماه، پشت گناه

حکایتی است پر از دردِ خنده عاشقی ام
دو چشم خیسِ نشسته به راه… پشت گناه!!!

دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
به پیش یار شدم رو سیاه، پشت گناه

گناه هیچ کسی نیست، با خودم قهرم
همیشه رفته سر من کلاه، پشت گناه

چقدر گفتمت ای دل برو به کرب و بلا
حرم نرفته شدی بی پناه پشت گناه

محمدجواد شیرازی

غم مخور ... می رسد امداد به امّید خدا

نوشته شده توسطرحیمی 30ام اردیبهشت, 1395

السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اَباصالحَ المَهدی

یا خَلیفةَالرَّحمنُ و یا شَریکَ الْقُرآن

***********

این چنین بر دلم افتاد … به امّید خدا …
غم مخور … می رسد امداد به امّید خدا

چه قدَر عقده در این سینه ی ما جمع شده
عقده ها می شود آزاد به امّید خدا

با دعای «فرج» و «ندبه» ی او مأنوسیم
کی اثر می کند «اوراد» به امّید خدا ؟

گره از کار گِره خورده ی ما باز شود
فرصتی می شود ایجاد به امّید خدا ..

خبر آمدنش را همه جا پخش کنید
می رسد لحظه ی میعاد به امّید خدا

منتقم می رسد و روز ظهورش حتماً
می شود فاطمه دلشاد به امّید خدا…

 به امید صبح ظهور که تنها راه پایان مشکلات و گرفتاریها و آغاز خوشیهاست…

باز در سينه ي دفتر غزل از عشق نوشت...

نوشته شده توسطرحیمی 30ام اردیبهشت, 1395

السلام علیک یا مولانا یا امام زمان عجل الله تعالی فرجه

***

وخدا دید فلک بر سربی سامانی ست

حلقه در حلقه اسیر غم سرگردانی ست

چارده عصر زمین حسرت ايمان دارد

و زمان معرکه گردان شب ِ سفیانی ست !

ذکر « البیعتُ له فی عُنُقی…» می خواند *

غرل «الغوث» ترین زمزمه ی پنهانی ست *

یازده بار دل قافییه را باخته است …

سیصد و سیزده آیینه تبار اما نیست !!

و خدا قافیه از نیمه ی شعبان آورد

«فال سعد»ی که به دیوان"جمادی ثانی” ست *

«آنکه پیشش بنهد تاج تکبر، خورشید»

« بیت حمد» ی ست که از روز ازل نورانی ست !*

شعر تو گوشه ی لبخند خدا خیمه زد و –

- « وَاستَمِع یَومَ یُناد…» َش غزل پایانی ست

بركه سجاده ي « قدقامت »مهتاب شد و …

قبله بي تاب شد و … ، چشم سحر باراني ست

باز در سينه ي دفتر غزل از عشق نوشت

شاعري كه هيجان در قلمش زنداني ست

فخرالسادات موسوی

اقا شما کرامتتان هم محمدیست!

نوشته شده توسطرحیمی 29ام اردیبهشت, 1395

السلام علیک یا حضرت علی اکبر علیه السلام

***

هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری

هم اینکه درعشیره شماازهمه سری

گفتااگرکه ختم رسالت نمیرسید

حتما تو اخرین نبی هستی پیمبری

وقتی تورا بدست پدر داد مادرت

بوسیدروی ماهت و گفتا که محشری

بایدبرای رزم تو لشکربیاورند

الحق عرب ندیده شبیه ت دلاوری

وقتی لجام اسب کشیدی سوی نبرد

دشمن ندید اکبری یا این که حیدری

دشمن چشیده مزه شمشیر تیز تو

وقتی چو شیر بر صف او حمله میبری

اقا شما کرامتتان هم محمدیست

حالا شما به کرببلایم نمیبری

صدبار گفته اند و مانیز گفته ایم

اقا غلام دربدرت را نمیخری

مهدی مومنی

تو بر نسل جوان تا صبح محشر رهبری داری

نوشته شده توسطرحیمی 28ام اردیبهشت, 1395

 



یم عصمت زهی امشب به دامان گوهر آوردی
برای آفتاب امشب فرزوان اختر آوردی
حسین ابن علی را هم پسر هم یاور آوردی
تعالی الله یا لیلا علیِّ اکبر آوردی
تو لیلایی و مثل آمنه پیغمبر آوردی
و یا بنت اسد گردیده شیر داور آوردی
محمّد خو علی رو فاطمی طینت پسر زادی
ملک زادی بشر آورده یا خیر البشر زادی

بغل بگشا چو جان گیرش ببر جان حسین است این
به رخ مصحف به خطّ و خال، قرآن حسین است این
ذبیح فاطمه در عید قربان حسین است این
گل بستان احمد روح و ریحان حسین است این
میان ماه ها مهر درخشان حسین است این
گل و باغ و بهار و سرو بستان حسین است این
بشر اوصاف آن رشک ملک را چون توان گوید
لب معصوم باید وصف آن جان جهان گوید

ادامه »


 
مداحی های محرم