موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"

سفره‌های نور

نوشته شده توسطرحیمی 2ام دی, 1391

 

امام صادق عليه ‌السلام :

مَن سَرَّهُ أنْ یَکونَ عَلَی مَوائِدِ النُّورِ یَوْمَ القیِامَةِ فَلْیَکُن مِنْ زُوّارِ الحُسَینِ بنِ عَليٍّ.

هرکس دوست دارد در روز قیامت بر سر سفره‌های نور بنشیند،

پس از زائران حسین بن علیعليه السلام باشد.

He who likes to sit down at the brilliant table of the Day of Judgment should visit Imam Hussain’s holy tomb.

بحار الأنوار ج 98، ص 72

 

شيعه در برابر زمام داران غاصب

نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1391

 موضع گيرى شيعه در برابر زمام داران چگونه و بر چه مبنايى بوده است؟

     مواضع شيعه هميشه بر اساس حفظ مصالح اسلام و بقاء دين و نفى مشروعيّت حكومت هاى ستمگر و غاصب بوده است و همواره به عنوان يك جبهه معترض تلاش كرده است كه يك حكومت مقتدر اسلامى بر پايه ولايت شرعيه ايجاد نمايد.

     شيعه در تبيين مفاهيم شريعت تنها تابع نصوص كتاب و سنت است و با ديگران بر طبق دستور قرآن كه مى فرمايد:

«وَ جَادِلهُم بِالّتى هِىَ اَحسَن»(النحل/125)

«و با آن ها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن».

     و يا به شيوه گفتگو و مناظره نيكو و در مواقعى هم بر اساس اصل تقيه كه در شرائط خاصى در هر زمان و مكان كم و بيش ضرورت پيدا مى كند رفتار مى كند تا بتواند ديگران را به اسلام راستين و مفاهيم واقعى شريعت هدايت نمايد و جامعه را از تحت سيطره زمامداران غاصب و ستمگر و كارگزاران بى رحم آن ها خارج سازد.

     از اين جا است كه مى بينيم شيعه در طول تاريخ پيوسته قيام هايى عليه قدرت هاى مسلّط داشته است.

     شيعه معتقد به امامت كسانى است كه بارها از طرف پيامبراکرم صلى الله عليه وآله وسلم به نام و عصمت آن ها تصريح شده است و شيعه در جهت گيرى ها هميشه بر اساس تعليمات اسلام و سيره شخص رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) عمل مى كند و در صورت فراهم نبودن شرايط لازم مثل بخشى از دوره زندگى اميرالمؤمنينعليه السلام سكوت و كناره گيرى ظاهرى را بر قيام ترجيح مى دهد يا مثل حضرت مجتبىعليه السلام رفتار مى كند تا اسلام را از خطر فروپاشيدگى نجات دهد.

     اما واقعه كربلا و امتناع سيدالشهداعليه السلام از بيعت با يزيد يك قيامى بود كه نه پيش از آن چنين حركتى سابقه داشت و نه بعد از اين نظير آن ديده خواهد شد.

     آن حركت براى مسلمانان يك الگو و برنامه راهگشاى مبارزاتى است.

     اگرچه آن قيام به ظاهر سركوب و مغلوب شد ولى در واقع يك قيام پيروزى بود چرا كه اسلام راستين را زنده كرد و عوامل يأس و نااميدى را از چهره شيعيان برطرف نمود و سبب ثبات فكرى و قوّت روحى آن ها گشت و پس از آن هم در بين شيعيان نهضت و يا قيامى كه سركوب شده و اميدها را به يأس مبدل نموده باشد واقع نشد و پيشوايان معصوم شيعه بر حسب روايات و به واسطه علم امامت كه از آن برخوردار بودند مى دانستند اعتقاد و ايمان به اهل بيت (عليهم السلام) را در دل هاى مردم بايد گسترش داد تا از طريق ارتقاء آگاهى آن ها و تربيت نيروهاى توانمند در عرصه هاى علمى و سياسى و فرهنگى زمامداران غاصب را از معارضه با آن ها بازدارند، به اين ترتيب زمينه حاكميت ديدگاه هاى اصيل اسلامى را فراهم سازند.

منبع:

گفتمان مهدويّت/ آيت الله العظمى صافى گلپايگانی

فراخوان شرکت در موج وبلاگی" حماسه 9 دی"

نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1391

موج وبلاگی «يوم‌الله 9دی» در آستانه سومين سالگرد 9 دی ايجاد شد تا وبلاگ‌نويسان مسلمان ايرانی بار ديگر اتحاد، ولايت‌مداری و بصيرت ملت ايران را يادآور شوند.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، موضوعات پيشنهادی موج وبلاگی شامل ريشه‌های پيدايش و ظهور حماسه نهم دی، نقش سران فتنه و ساكتين فتنه در حادثه عاشورای 88، دشمن‌شناسی و شناخت شيوه‌های جنگ نرم در فتنه 88، تحليل و تبيين ابعاد پيامدهای داخلی و خارجی حماسه نهم دی و استفاده از حداكثر ظرفيت‌های قدرت نرم ملی برای پيشبرد و مديريت اهداف آينده انقلاب است.

از تمامی وبلاگ‌نويسان دعوت ‌شده است كه قلم‌های خود را برای هرچه باشكوه‌تر برگزار شدن يوم‌الله 9 دی‌ماه به كار گيرند و با پستی در وبلاگ‌ها و وب‌سايت‌های خود در قالب مقاله و يادداشت، متن ادبی، داستان، خاطرات، بيانيه، عكس، پوستر و پيامك منتشر كنند و لينك خود را در قسمت «ارسال مطلب» در سايت «حرف تو»(harfeto.ir) ارسال كنند.

همچنين تشريح جايگاه و نقش رهبر معظم انقلاب در حراست از اصول و خطوط كلی حركت انقلاب و آرمان‌های حضرت امام راحل و آشكارسازی ابعاد فنته 88، تحليل و تبيين جايگاه سرمايه اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی و تأكيد بر بصيرت، آگاهی و حضور به موقع ملت در عرصه‌های مختلف، تبيين عمق مردمی بودن انقلاب اسلامی ايران، تحليل و تبيين بيانات رهبر معظم انقلاب در ارتباط با نهم دی و بيان خاطرات روز نهم دی از ديگر موضوعات پيشنهادی موج وبلاگی يوم‌الله 9 دی به شمار می‌رود.

در آستانه سومين سالگرد «يوم‌الله 9 دی» وبلاگ‌نويسان مسلمان ايرانی يك‌بار ديگر اتحاد، ولايت‌مداری و بصيرت ملت ايران را يادآور می‌شوند و با قلم‌های‌شان در تاريخ خواهند نوشت كه چگونه ملت ايران در مقابل هتاكان و مسببان عاشورای 88 ايستادند.


ايمان و عمل، دو دوست هميشگى

نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1391

 

قال على (عليه السلام):

     «اَلاْيمانُ وَ الْعَمَلُ اَخَوانِ تَوْأمانِ وَ رَفيقانِ لايَفْتَرِقانِ»:

     «ايمان و عمل همزاد يكديگر و دو قلو هستند و همچون دو رفيقى هستند كه از يكديگر جدا نمى شوند»(1).

شرح و تفسير
     بحث هاى فراوانى پيرامون رابطه ايمان و عمل در روايات اسلامى مطرح شده است، مى دانيم تعليمات اسلام را معمولا به دو قسم اصول و فروع دين تقسيم مى كنند; يعنى دين شبيه به درختى است كه ريشه ها و شاخه هايى دارد. اصول دين همان ريشه هاى درخت هستند كه آب و موادّ غذايى را از زمين مى گيرند و به شاخه ها مى رسانند، اگر ريشه ها بخشكد شاخه ها هم مى خشكد. و فروع دين همان شاخه هاست و روشن است كه درخت بدون شاخه نيز درخت نيست و دوامى نخواهد داشت. ميوه درخت دين مقامات معنوى، اخلاق و قرب الى الله است. صفات و ويژگى هاى انسانى، ميوه هاى اين درخت است. اين درخت با اين سه بخش، مفيد است و بدون آن بى اثر، يعنى هر سه بخش آن ضرورى است.
    شايد مسأله اصول و فروع دين را از همين درختى كه ذكر شد و به صورت يك مثال بسيار زيبا در قرآن مجيد آمده گرفته باشند.
    دشمن اگر در گذشته به سراغ شاخه هاى اين درخت مى رفت و آن ها را قلع و قمع مى كرد، اكنون ريشه اين درخت پربار را هدف قرار داده است، و عجيب اين كه با تمام قدرت و تجهيزات به جنگ دين آمده و خطرناك ترين سلاح او در اين نبرد، استفاده از خود دين است! با تفسيرهاى غلط و نابه جايى كه از دين مى كند مى خواهد ريشه دين را بزند. در اين جاست كه همه مسلمان ها بايد بسيار هوشيار و بيدار باشند و از ملامت هيچ ملامت كننده اى نهراسند.
     با توجّه به اين مقدّمه معناى حديث فوق روشن مى شود كه ايمان و عمل نيز بسان اين درخت مورد نياز هستند و اگر از هم جدا شوند ثمره اى نخواهند داشت. تعبير به «توأمان» مفهوم خاصّى دارد; يعنى از هم تفكيك ناپذير هستند. بنابراين معنى ندارد كه انسان ايمان داشته باشد; ولى به دنبال آن عمل نباشد. اگر ايمان در پى خود عمل به همراه نداشته باشد، بايد در آن ايمان شك و ترديد كرد! شايد به همين جهت است كه در قرآن مجيد معمولا هر جا كه سخن از ايمان به ميان مى آيد به دنبال آن مسأله عمل صالح نيز مطرح مى شود.
     شخصى، كه رابطه ايمان و عمل را نمى دانست، خدمت امام صادق (عليه السلام)رسيد و از آن حضرت پرسيد: «اَلا تُخْبِرُنى عَنِ الاْيمانِ، أقَوْلٌ هُوَ وَ عَمَلٌ، اَمْ قَوْلٌ بِلا عَمَل؟; آيا ايمان تركيبى از عقيده و عمل است، يا تنها عقيده است و اعمال جزء ايمان محسوب نمى شود؟».
امام در جواب فرمود: «اَلاْيمانُ عَمَلٌ كُلُّهُ(2); ايمان تمامش عمل است» نه اين كه شاخه اى از آن عمل باشد.

——————————————————————————–

1. غرر الحكم، جلد 2، صفحه 136، حديث 2094; شبيه اين روايت از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)نيز نقل شده است. به ميزان الحكمه، جلد اوّل، صفحه 306 (باب 262، حديث 1289) مراجعه كنيد. روايات ديگرى به همين مضمون در مأخذ مذكور خواهيد يافت.
2. سفينة البحار، جلد اوّل، صفحه 152.

منبع:

110سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام - آیت الله مکارم شیرازی

چکیده تحقیق پایانی:مهدویت از دیدگاه ادیان

نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1391

 استاد راهنما:سرکار خانم درویش زاده

استاد داور:حجه الاسلام و المسلمین شیخ حسین گودرزی

پژوهشگر:فاطمه خوشیاری

                                                    چکیده :

موضوع این تحقیق مهدویت از دیدگاه ادیان است.

دامنه ی این تحقیق از پیدایش دین در جوامع بشری شروع شده وتا منجی از دیدگاه اسلام به پایان رسیده است. نوع منابع به کار رفته در این تحقیق دسته اول و دسته دوم می باشد ، روش تحقیق  توصیفی است و روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای ونوع ابزاری که درجمع آوری اطلاعات استفاده شده است فیش برداری است .

بخش اول کلیات تحقیق می باشد . بخش دوم در مورد دین و مهدویت و آمادگی های عمومی برای پذیرش آن می باشد و بخش سوم که شامل نه فصل است راجع به ادیان الهی و غیر الهی و منجی دردیدگاه این ادیان را مورد بررسی قرار داده است و بخش سوم شامل نتیجه گیری ، پیشنهادات و منابع و ماخذ می باشد .

 در آخر به این نتیجه می رسیم که اصل مهدویت به آفرینش  قبل از حضرت آدم علیه السلام بر می گردد و از دید ادیان به زمانی بر می گردد که در میان آنها اندیشمندان و فیلسوفانی به وجود آمده مانند زمانی که افلاطون مدینه فاضله را پایه گذاری کرد .

 

پژوهشی در دیدگاه‏های تاریخی در مورد حضرت رقیه(علیهاالسلام)

نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1391

     اصل وجود دختری سه، چهار ساله برای امام حسین(علیه السلام) در منابع شیعی ذكر شده است. در کتاب کامل بهائی نوشته علاء الدین طبری(قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است(5) اما در مورد نام او، آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و … اختلاف است.

     نیامدن نام حضرت رقیه(علیهاالسلام)، در برخی کتاب‏های تاریخی، هرگز دلیل بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ نیست. افزون بر آن، مهمترین دلیلِ فراموشی یا کم رنگ شدن حضور این شخصیت، زمان زندگی کوتاه ایشان است که سبب شده حرف کمتری از ایشان در تاریخ به چشم بخورد. در مورد حضرت علی اصغر(علیه‏السلام) نیز به جرأت می‏توان گفت: اگر شهادت او در بحبوحه نبرد و وجود شاهدان بسیار بر این جریان نبود، نامی از ایشان نیز امروز در بین کتاب‏های معتبر شیعه به چشم نمی‏خورد؛ زیرا تاریخ‏ نویسی، فنی است که با جمع آوری اقوال سر و کار دارد که بسیاری از آنها شاهد عینی نداشته و به صورت نقل قول گرد هم آمده است. تنها موضوعی که در آن مورد بحث و بررسی قرار می‏گیرد، درستی و یا نادرستی آن از حیث موثق بودن راوی است که البته این موضوع فقط در تاریخ اسلام وجود دارد.

     افزون بر مطالب بالا، دو شاهد قوی نیز بر اثبات وجود حضرت رقیه(علیهاالسلام) در تاریخ ذکر شده است. ابتدا گفتگویی که بین امام و اهل حرم در آخرین لحظات نبرد حضرت سیدالشهدا(علیه‏السلام) هنگام مواجهه با شمر، رخ می‏دهد. امام رو به خیام کرده و فرمودند:

     «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می‏ماند؟ ای رقیه و ای ام‏کلثوم! شما امانت‏های خدا بودید نزد من، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است.(6)

     همچنین در سخنی که امام برای آرام کردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان می‏ فرماید، آمده است: «یا اُختَاه، یا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ یا زَینَب وَ اَنتِ یا رُقَیّه وَ اَنتِ یا فاطِمَه و اَنتِ یا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَیَّ جَیباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَیَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَلیَّ هِجراً»؛ خواهرم، ام‌کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نكنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید.(7)

    حضرت زینب(علیهاالسلام) در روز عاشورا بعد از آن وقایع دلخراش شعری می‌خوانند كه در آن شعر از رقیه(علیهاالسلام) به فاطمه صغیره یاد می‏کند و این مسأله را روشن می‏کند که فاطمه صغیره که در بعضی از کتاب‏ها از او یاد شده، همان دختر خردسالی است که در خرابه شام جان داده است.

     حال برای روشن شدن بیشتر مسأله، گفتار کتاب‏های تاریخی و دیدگاه‏های اندیشمندان اسلامی را بررسی می‏کنیم.

کامل بهائی

     قدیمی ‏ترین کتابی که از حضرت رقیه(علیهاالسلام) به عنوان دختر امام حسین(علیه‏السلام) یاد کرده است و شهادت او را در خرابه شام می‏داند، همین کتاب است. این کتاب، اثر عالم بزرگوار، شیخ عمادالدین الحسن بن علی بن محمد طبری امامی است که به امر وزیر بهاءالدین، حاکم اصفهان در روزگار سلطنت هلاکوخان، نوشته شده است. به ظاهر، نامگذاری آن به کامل بهائی از آن روست که به امر بهاءالدین نگاشته شده است.

     این کتاب در سال 675 هجری قمری تألیف شده و به دلیل قدمت زیادی که دارد، از ارزش ویژه‏ای برخوردار است؛ زیرا به جهت نزدیک بودن تألیف یا رویدادهای نگاشته شده ـ به نسبت منابع موجود در این راستا ـ حایز اهمیت است و منبعی ممتاز به شمار می‏رود و دستمایه تحقیقات بعدی بسیار در این زمینه قرار می‏گرفته است. شیخ عباس قمی در نفس المهموم و منتهی الامال، ماجرای شهادت حضرت رقیه(علیهاالسلام) را از آن کتاب نقل می‏کند. همچنین بسیاری از عالمان بزرگوار مطالب این کتاب را مورد تأیید، و به آن استناد کرده‏اند.

اللهوف

     یکی دیگر از کتاب‏های کهن که در این زمینه مطالبی نقل نموده، کتاب لهوف از سید بن طاووس است. باید دانست احاطه ایشان به متون حدیثی و تاریخی اسلام و شیعه، ممتاز و چشم‏گیر است. وی می‏نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء(علیه‏السلام) اشعاری در بی وفایی دنیا می‏خواند، حضرت زینب(علیهاالسلام) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام(علیه‏السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نكنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید [و خویشتن‌دار باشید].»

     بنابر نقل ایشان، نام حضرت رقیه(علیهاالسلام) بارها بر زبان امام حسین(علیه‏السلام) جاری شده است. این مطلب در مقتل ابومخنف نیز هست که حضرت پس از شهادت علی اصغر(علیه‏السلام)، فریاد برآورد: «ای ام‌کلثوم، ای سکینه، ای رقیه، ای عاتکه و ای زینب! ای اهل بیت من! خدانگهدار؛ من نیز رفتم.» این مطلب را سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی (وفات: 1294 ه .ق) در کتاب ینابیع المودة از مقتل ابومخنف نقل می‏کند.

المنتخب للطُریحی

     این کتاب را شیخ فخرالدین طیحی نجفی (وفات: 1085 ه .ق) نوشته است. این کتاب در دو جلد تنظیم شده و هر یک از مجلدات آن حاوی ده مجلس پیرامون سوگواری حضرت سیدالشهداء(علیه‏السلام) و روایاتی شامل پاداش سوگواری بر آن امام و نیز مشتمل بر اخباری در گستره رویدادهای روز عاشورا و رویدادهای پس از آن می‏باشد. اگر چه نگارنده این کتاب از متأخرین بوده و در عصر صفوی زیسته، اما روایات و موضوعات خوبی را در کتاب خود جمع آوری و تنظیم کرده است. وی سن حضرت رقیه (علیهاالسلام) را سه سال بیان نموده است. پس از او، فاضل دربندی (وفات: 1286 ه.ق) که آثاری همچون اسرار الشهادة و خزائن دارد، مطالبی را از منتخب طریحی نقل کرده است. بعدها سید محمد علی شاه عبدالعظیمی (وفات: 1334 ه .ق) در کتاب شریف الایقاد، مطالبی را از آن کتاب بیان کرده است. همچنین علامه حایری (وفات 1384 ه .ق) نیز در کتاب معالی السبطین از کتاب منتخب طریحی بهره برده است.

الدروس البهیة

     علامه سیدحسن لواسانی (وفات: 1400 ه . ق) در کتاب الدروس البهیة فی مجمل احوال الرسول و العتره النبویة می‏نویسد:

     یکی از دختران امام حسین(علیه‏السلام) به نام رقیه(علیهاالسلام)، از اندوه بسیار و گرما و سرمای شدید و گرسنگی، در خرابه شام از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد. قبرش در آنجا معروف و زیارتگاه است.

     دیگر کتاب‏هایی که در این زمینه سخنی دارند، مستقیم یا غیرمستقیم از همین منابع نقل کرده ‏اند.

پی‌نوشت‌ها:

1- از این نقل چنین نتیجه گرفته می‌شود كه این واقعه در سراى یزید رخ داده است. از عبارت شیخ مفید در ارشاد چنین بر مى‏آید كه اهل بیت را در سرایى جداگانه فرود آوردند و آن منزلگاه به سراى یزید پیوسته بود و چند روزى اهل بیت در آنجا ماندند و سپس یزید در باب الصغیر دمشق اهل بیت را جای داده است.

2- در نفس المهموم و الدمعة الساكبة و دیگر كتاب‌ها نام این كودك خردسال را یافت نشد، ولى در ریاض الاحزان، ص 144 به نقل از بعضى مؤلفات اصحاب آمده است كه نام او فاطمه صغرى است، و در ریاحین الشریعه، ج 3، ص309 تحت عنوان «بانوان دشت كربلا» او را رقیه بنت الحسین ذكر كرده است.

3- شاید منظور دختر این بوده كه پدر را در خواب دیده است.

4- نفس المهموم 456؛ الدمعة الساكبة 5/141.

5- کامل بهائی، ج 2، ص 179.

6ـ جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین (علیه‏السلام)، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511.

7ـ ابن طاووس، ابوالقاسم ابوالحسن بن سعدالدین، اللهوف علی قتلی الطفوف، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1414 ه . ق، ص 141؛ اعلام الوری، ص 236،(با اندکی تغییر).

سایت تبیان

گزارشی از برگزاری مجالس عزاداری بانوان بروجردی در سوگ حضرت سیدالشهدا + عکس

نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1391

این نوع عزاداری بانوان بروجردی که در اصطلاح به آن روضه می گویند یکی از مردمی ترین مراسم عزاداری در کشور است زیرا برخلاف بسیاری از آنها که عده قلیلی عامل و بانی خیر شده و مبالغ قابل توجهی جهت بر پایی مراسم عزاداری اهل بیت علیم السلام خرج می نمایند بانوان هر خانه با هر وضعیت مالی بدون زحمت زیاد پذیرای عزاداران و سوگ واران حسینی می باشند .

این مراسمات که در طول دو ماه محرم و صفر برقرار می باشد با توجه به نذر بانی معمولاً10 روز کمتر یا بیشتر می باشد و غالباً عصر ها از ساعت 3 تا اذان مغرب برگزار می شود. پذیرایی در این خانه ها عمدتاً با مایعات(نماد آب) متناسب با فصول سال ،چای، شربت و در گذشته با قهوه صورت می گرفته که فراهم نمودن آن کاری دشوارنمی باشد.

در برگزاری این نوع از مراسم ،اهل خانه پس از انجام طهارت نسبت به آرایش فضای خانه(یکی از اتاق های منزل کاملاً سیاهپوش میشود) با وسایل موجود در خانه و ایجاد فضای حزن انگیز و برافراشته نمودن پرچمی بر روی سر درب ورودی و بخش مراثی ومداحی صوتی یا تصویری نسبت به برپایی مجلس عزای سیدالشهدا اقدام می نمایند.

نکته جالب توجه ،انگیزه قوی در رفتن کودکان ، نوجوانان و بزرگسالان به این خانه ها می باشد.

رقیه رحیمی

لرستان بروجرد مدرسه علمیه محثه سلام الله علیها بروجرد

به مناسبت شهادت سه ساله ارباب حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها

نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1391


 عمه، بابایم کجاست؟

     اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا… امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟…»

لحظه های بی قرار

     این جا خرابه های شام، منزل گاه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است. رقیه با اسیران دیگر وارد خرابه می شوند، اما دیگر تاب دوری ندارد. پریشان در جست و جوی پدر است. امشب رقیه، فقط پدر و نوازش های پدر را می خواهد. امشب رقیه علیهاالسلام است و عمه، امشب رقیه علیه السلام است و سر بابا، امشب ملائک آسمان از غم دختر حسین علیه السلام در جوش و خروشند، امشب شب وداع رقیه علیهاالسلام و زینب علیهاالسلام است. او در آغوش عمه، بوی پدر را به یاد می آورد و دستان پر مهر او را احساس می کرد.

 

گل نازدانه پدر

     رقیه …رقیه نجیب! ای مهتاب شب های الفت حسین! ای مظلوم ترین فریاد خسته! گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه!

     رقیه… رقیه کوچک! ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا! دست های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را می داد، و نگاه های معصوم و چشمان خسته ات، نور امید را به قلب عمه می تاباند.

      رقیه… رقیه صبور! بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت، دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد، تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی، پس بمان که کمر خمیده عمه، مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.

غربتِ خرابه

     یا رب امشب چه شبی است. در و دیوار فرو ریخته این خرابه غزل کدامین خداحافظی را می سرایند؟ زینب، این بانوی نور و نافله های نیمه شب، دستی به آسمان دارد و دستی بر سر رقیه؛ بخواب عزیز برادرم!

     باز هم رقیه علیهاالسلام و گریه های شبانه، باز هم بهانه بابا و بی قراری هایش، و این بار شامیان چه خوب پاسخ بی قراریِ رقیه علیهاالسلام را می دهند و سر حسین علیه السلام را نزد او می آورند.

     آن شب، هیچ کس توان جدا کردن رقیه علیهاالسلام را از سرِ بابا نداشت. تو با سرِ بابا چه گفتی؟ چشم های پدر، کدامین سرود رفتن را برایت خواند که مانند فرشته ای کوچک، از گوشه خرابه تا عرش اعلا پر کشیدی و غربتِ خرابه را برای عمه به جای نهادی.

متاب ای ماه، متاب!

     امشب، غم گین ترین ماه، آسمان دنیا را تماشا می کند. آسمان! چه دل گیری امشب، گویی غم مصیبتی به گستردگی زمین، قلبت را می فشرد. امشب فرشته های سیاه پوش، بال در بال هم، فوج فوج به زمین می آیند و ترانه غم می سرایند. در و دیوار خرابه، از اندوه زینب علیهاالسلام ، بر سر و سفیر می کوبند. امشب چشمه های آسمان، از گریه خونین زینب علیهاالسلام ، خون می بارد و چهره زمین از وسعت اندوه، تاریک است. متاب امشب ای ماه، متاب! هیچ می دانی، امشب گیسوان پریشانِ رقیه، به خواب کدامین نوازش رفته است؟ متاب که دردهای آشکار بسیار است. متاب که زخم های بی شمار بسیار است. متاب که دل پر شرار زینب علیهاالسلام به شراره جدایی نازنینی دیگر، در سوز و گداز است. متاب که امشب خرابه شام، از داغ سه ساله گل حسین، تیره ترین خرابه دنیاست. متاب ای ماه، متاب!

آرام نازنین عمه

     آرام نازنین عمه! آرام، مبادا شامیان صدای گریه و بی تابی دختر حسین را بشنوند. این خرابه کجا و آغوش گرم و نوازش های مهربان بابا کجا؟ این سر بریده بابا و این دختر کوچک حسین. هر چه می خواهد دل تنگت، بگو. بابا، امشب به مهمانی دلِ بی قرارت آمده، بگو از سیلی خوردن ها و تازیانه ها و آتش خیمه های عصر عاشورا. بگو از درد غربت و محنت غریبی، بگو از صورت های نیلی و اسیری و بیابان های بی رحمی. بگو از بی شرمی یزیدیان و کوفیان سست پیمان و استقبال شامیان، آرام، نازنین عمه! آرام. اکنون تو، به مهمانی بابا می روی. سفر به سلامت!

اندوه هجرت

     امشب به وعده گاه نخستین باز می گردی. آن جا پدر و ملائک، به اشتیاق، در انتظار تو هستند. امشب آسمان گرفته و تاریک است و باد خزان غبار مرگ می پاشد. گریه امان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را بریده است و عشق از غم این هجران، و اندوه هجرت تو گل تازه شکفته و معطری که در قلب بهار می پژمرد، زار می نالد، آرام و قرار زینب علیهاالسلام ، رفته است. سرانجام آن لحظه فرا رسید و رقیه علیهاالسلام کوچک زینب، از خاک تا افلاک پر کشید.

تو را چه بنامم

     تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است. تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی. پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.

میلاد نوگل امام حسین علیه السلام

     امام حسن مجتبی علیه السلام ، به برادرش امام حسین علیه السلام وصیت نمود که با ام اسحاق که همسرش بود وصلت کند. امام حسین علیه السلام به سفارش برادر عمل کرد و ثمره آن ازدواج، دختر نازدانه ای به نام رقیه شد. با تولد حضرت رقیه علیهاالسلام در سال 57 قمری، مدینه نور دیگری گرفت و خانه کوچک امام، گرمای تازه ای یافت. دیری نپایید که ام اسحاق جان به جان آفرین تسلیم کرد و رقیه کوچک از نعمت مادر محروم شد. امام حسین علیه السلام او را در آغوش پر مهر خویش، بزرگ کرد و پیوسته به خواهرش زینب علیهاالسلام سفارش می فرمود که برای رقیه علیهاالسلام مادر باشد و به او محبّت کند.

     بی مادری حضرت رقیه علیهاالسلام ، پرستاری های حضرت زینب علیهاالسلام و سفارش های حضرت امام حسین علیه السلام باعث شده بود، پیوندی عمیق، بین حضرت زینب علیهاالسلام و حضرت رقیه علیهاالسلام پدید آید.

رقیه در کربلا

     از لحظه ورود کاروان به کربلا، رقیه لحظه ای از پدر جدا نمی شد، شریکِ غم ها و مصیبت های او بود و با دیگر یاران امام از درد تشنگی می سوخت. یکی از افراد سپاه یزید می گوید:

     من در میان دو صف لشکر ایستاده بودم، دیدم کودکی از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمد، دوان دوان خود را به امام رسانید، دامن آن حضرت را گرفت و گفت: ای پدر، به من نگاه کن! من تشنه ام. این تقاضای جان سوز آن دختر تشنه کام و شیرین زبان، چون نمکی بر زخم های دل امام بود و او را منقلب کرد، بی اختیار اشک از چشمان اباعبداللّه علیه السلام جاری گردید و با چشمی اشک بار فرمود: «دخترم، رقیه! خداوند تو را سیراب کند؛ زیرا او وکیل و پناه گاه من است.» پس دست کودک را گرفت و او را به خیمه آورد و او را به خواهرانش سپرد و به میدان برگشت.

رقیه و سجاده پدر

     گاه سجاده امام حسین علیه السلام ، با دست های کوچک حضرت رقیه علیهاالسلام باز می شد و او به انتظار پدر می نشست تا می آمد و در آن سجاده به نماز می ایستاد و رقیه علیهاالسلام از آن رکوع و سجود امام لذت می برد. در کربلا نیز رقیه علیهاالسلام ، هر بار هنگام نماز، سجاده امام را می گشود. ظهر عاشورا به عادت همیشگی منتظر بابا بود، ولی پس از مدتی، شمر وارد خیمه شد و رقیه علیهاالسلام را کنار سجاده پدر دید که سراغ او را می گرفت، آن ملعون نیز جواب این سؤال را با سیلی محکمی که به صورت کوچک او نواخت، پاسخ گفت.

رقیه در راه شام

     کاروان کربلا، از کوفه راهی شام شد، همان کاروانی که اهل بیت پیامبر بودند و به اسیری از کربلا آورده شده بودند، در بین راه که سختی و مشکلات بر رقیه کوچک فشار آورده بود، شروع به گریه و ناله کرد. یکی از دشمنان چون آن فریاد و ضجه را شنید، به رقیه علیهاالسلام گفت: ای کنیز، ساکت باش؛ زیرا این با گریه تو ناراحت می شوم. آن حضرت بیشتر اشک ریخت، بار دیگر آن نامرد گفت: ای دختر خارجی، ساکت باش. حرف های زجر دهنده آن مرد، قلب رقیه علیهاالسلام را شکست، رو به سر پدر فرمود: ای پدر! تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند، پس از این جمله ها، آن دشمن خدا، غضب کرد و با عصبانیت رقیه را از روی شتر بر زمین انداخت.

رقیه در خرابه شام

     بعد از ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام، آنان را در خرابه ای نزدیک کاخ سبز یزید جای دادند. روزها آفتاب و شب ها، سرما به شدت آنان را اذیت می کرد. علاوه بر آن، نگاه مردم شام که به تماشای خرابه نشینان می آمدند، داغی جان سوز بود. روزی حضرت رقیه علیهاالسلام ، به جمع شامیان که در حال برگشتن به خانه های خود بودند، اشاره کرد و ناله ای دردناک از دل برآورد و به عمه اش گفت: ای عمه، اینان کجا می روند؟ آن حضرت فرمود: ای نور چشمم اینان ره سپار خانه و کاشانه خود هستند. رقیه گفت: عمه جان مگر ما خانه نداریم، و زینب علیهاالسلام فرمود: نه، ما در این جا غریبه هستیم و خانه ای نداریم، خانه ما در مدینه است. با شنیدن این سخن، صدای ناله و گریه رقیه بلند شد.

رقیه و خواب پدر

     سختی های اسارت، رقیه علیهاالسلام را به شدت می رنجاند و او یک سره بهانه بابا را می گرفت، شبی در خرابه شام و در خواب، پدر را دید، چون از خواب برخاست و چشم گشود، خود را در خرابه یافت و از پدر نشانی ندید. از عمه سراغ پدر را گرفت و زینب علیهاالسلام بسیار گریه کرد و رقیه علیهاالسلام نیز با عمه گریست. آن شب باز صدای عزاداری زنان اهل بیت بلند شد؛ مجلسی که نوحه سرایش رقیه علیهاالسلام بود. از سر و صدای اهل بیت، یزید از خواب بیدار شد و پرسید چه خبر است؟ به او خبر دادند که کودکی سراغ پدرش را گرفته است. یزید دستوری داد، سر پدرش را برای او ببرند.

     این دستور یزید نشان از رذالت و شقاوت طینت او بود و برگی دیگر از دفتر مظلومیت های بی شمار اهل بیت را گشود.

پرواز به سوی پدر

     وقتی به دستور یزید، سر پدر را برای رقیه علیهاالسلام آوردند، رقیه سر را در بغل گرفت و عقده های دل را باز کرد و هر چه می خواست با سر بابا گفت. آن شب رقیه علیهاالسلام ، گم شده خود را یافته بود، اما بی نوازش و آغوش گرم. پس لب هایش را بر لب های بابا گذاشت و آن قدر گریست تا جان به جان آفرین تسلیم کرد. پشت خمیده زینب علیهاالسلام شکست، رو به سر برادر فرمود: آغوش بگشا که امانتت را باز گرداندم. دیگر کسی ناله های شبانه رقیه علیهاالسلام را در فراق پدر نشنید.

وداع زینب علیهاالسلام با رقیه علیهاالسلام

     وقتی کاروان اسیران کربلا، به مدینه بر می گشت، غمی جان کاه وجود زینب علیهاالسلام را می آزرد؛ چگونه از خرابه و شام دل بکند؟ نو گلی از بوستان حسین علیه السلام در این خرابه آرمیده، شام بوی رقیه علیهاالسلام را می دهد، رقیه ای که یادگار برادر بود و نازدانه پدر و در دست زینب علیهاالسلام امانت. زینب علیهاالسلام بی رقیه چگونه به کربلا و مدینه وارد شود؟ غم سراسر شام را گرفته و گریه ها، باز هم سکوت شهر را در هم شکسته است.

راز دل با پدر

     هنگامی که در خرابه شام، سر پدر را نزد رقیه علیهاالسلام آوردند، آن دختر کوچک بسیار گریست و سخنانی بر زبان آورد که شیون اهل بیت علیه السلام را بلند کرد و آتش بر دل زینب علیهاالسلام نشاند:

     پدر جان! کدام سنگ دلی سرت را برید و محاسن تو را به خون پاکت خضاب کرد؟

     پدر جان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پس از مادر از غم فراق او به دامان تو پناه می آوردم و محبت او را در چشم های تو سراغ می گرفتم، اکنون پس از تو به دامان که پناه برم؟

     پدر جان! پس از تو چه کسی نگهبان دختر کوچکت خواهد بود، تا این نهال نو پا به بار بنشیند؟

     پدر جان! پس از تو چه کسی غم خوار چشم های گریان من خواهد بود؟

     پدر جان! در کربلا، مرا تازیانه زدند، خیمه ها را سوزاندند، طناب بر گردن ما انداختند و بر شتر بی حجاز سوار کردند و ما را اسیران از کوفه به شام آوردند.

شام، حرم یادگار حسین علیه السلام

     رقیه کوچک و یادگار حسین علیه السلام ، پس از رحلت در خرابه شام، همان جا مدفون گردید، کم کم مقبره ای به روی قبر بی چراغ او ساخته شد و بارگاهی برای عاشقان شد. حرمش، میعادگاه عاشقان دل سوخته اباعبداللّه است. بوی حسین، از هر گوشه اش روح و جان را می نوازد. نیازمندان، دست حاجت به سویش دراز می کنند و خسته دلان بار سنگین دل را در کنار او می گشایند. زیارت حرم و

بارگاهش آرزوی هر دل داده ای است.

شهادت حضرت رقیه در سروده شاعران

سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم

روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم

تازیانه چو عدو بر سر و رویم می زد

ناامید از همه کس روی به زینب علیهاالسلام کردم
* * *

اشک یتیم
ای عمه بیا تا که غریبانه بگرییم

رو از وطن و خانه، به ویرانه بگرییم

پژمرد گل روی تو از تابش خورشید

در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم

لبریز شد ای عمه دگر کاسه صبرم

بر حال تو و این دل ویرانه بگرییم

نومید ز دیدار پدر گشته دل من

بنشین به کنارم، پریشانه بگرییم

گردیم چو پروانه به گرد سر معشوق

چون شمع در این گوشه کاشانه بگرییم

این عقده مرا می کشد ای عمه

پیش نظر مردم بیگانه بگرییم

پدید آورنده : الهام موگوئی

با چه كسى مشورت كنيم؟

نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1391

 

قال على (عليه السلام):

     «لا تُدْخِلَنَّ فى مَشْوَرَتِكَ بَخيلا يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ، وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ، وَ لا جَباناً يُضْعِفُكَ عَنِ الاُْمُورِ، وَ لا حَريصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ»:

     «با افراد بخيل مشورت مكن كه تو را از خدمت به خلق خدا بازمى دارند و از تهيدستى مى ترسانند، و با افراد ترسو مشورت مكن كه اراده تو را براى انجام كارهاى مهمّ تضعيف مى كنند، و اشخاص حريص را مشاور خود قرار مده كه حرص را با ستمگرى در نظر تو زينت مى بخشند»(1).

شرح و تفسير
     مشورت از دستورات مهمّ اسلامى است و انعكاس وسيعى در قرآن مجيد و روايات اسلامى دارد، به گونه اى كه يكى از سوره هاى قرآن مجيد به اين مضمون نامگذارى شده است. مشورت با افراد واجد شرايط به پيشرفت برنامه هاى صحيح و سازنده انسان كمك شايانى مى كند و آثار و فوايد زيادى به همراه دارد.
     امّا به همان اندازه كه مشورت با افراد ارزنده، به پيشرفت برنامه هاى صحيح كمك مى كند، مشورت با افرادى كه نقاط ضعف روشنى دارند، زيان بخش است و نتيجه معكوس دارد، به همين دليل امام اميرمؤمنان (عليه السلام)مؤكّداً توصيه مى كند كه از انتخاب سه دسته به عنوان مشاور، مخصوصاً در امور مهمّ اجتماعى، خوددارى شود: بخيلان، ترسوها، حريص ها; يكى دست انسان را مى گيرد تا انسان از مواهب خدا داد بذل و بخشش نكند، ديگرى اراده او را سست مى كند تا سراغ كارهاى مهمّ نرود و سومى انسان را براى حرص و ولع بيش تر تشويق به تجاوز به حقوق ديگران مى نمايد(2).

——————————————————————————–

1. نهج البلاغه، نامه 53.
2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 87. مشروح مباحث مربوط به مشورت را در ذيل آيه شريفه (و شاورهم فى الامر) در جلد سوم تفسير نمونه، صفحه 142 به بعد، مطالعه فرماييد.

 

110سرمشق از سخنان حضرت على عليه السلام - آیت الله مکارم شیرازی

کربلا را از شهدا بخواهیم...

نوشته شده توسطرحیمی 27ام آذر, 1391

شهید علیرضا کریمی متولد 22 شهریور سال 1345 مقارن با ایام ماه مبارک رمضان در محله سیرجان اصفهان بدنیا آمد.

بدلیل بیماری شدیدی که داشت پزشکان معتقد بودند که زیاد زنده نمی ماند.به طوری که در 4 سالگی کبد وی از بین رفته و دیگر امیدی به زنده ماندنش نبود. روزی سیدی سبزپوش به مغازه پدرش مراجعه کرده و بی مقدمه می گوید کار خوبی کردی که علیرضا را نذر آقا ابالفضل(ع) کردی.همین امروز سفره آقا ابالفضل (ع) را پهن کن و به مردم غذا بده، 3 مجلس روضه برای حضرت در حرمش نذر کرده ای که من انجام می دهم. سپس اسکناسی را جهت برکت کاسبی به پدر می دهد.آن روز بچه به طرز معجزه آسایی شفا می یابد به طوری که سال ها بعد قهرمان ورزش های رزمی می شود. در عملیات محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره سر و دست و پای او مجروح می شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد.فرمانده گردان امیرالمؤمنین(ع) به خاطر شجاعت و مدیریتی که علیرضا از خود نشان داده بود، مسئولیت دسته دوم از گروهان ابالفضل(ع) را به او می دهد. در آخرین دیدار با خانواده اش به مادر می گوید ما مسافر کربلائیم راه کربلا که باز شد بر می گردیم. در پایان آخرین نامه ای که فرستاد نوشته بود به امید دیدار در کربلا. در عملیات والفجر 1 هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای عراقی قرار می گیرد و در جواب فرمانده اش که می خواهد او را به عقب بیاورد می گوید ، شما فرمانده ای برو بچه ها منتظرت هستند.علیرضا در حالیکه روی زمین افتاده و به سختی می خواست خودش رابه سمت  تپه ها بکشاند، ناگهان یکی از تانک های عراقی به سرعت به سمت وی رفته و از روی پاهایش رد می شود.در اینجا فقط 16 ساله بود.16 سال بعد درست همان روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا می شود پیکرش را در منطقه فکه شمالی پیدا کرده و شب تاسوعای حسینی به وطن باز می گردانند.به خواب مسئول گروه تحفص لشکر امام حسین(ع) می آید و محل دفنش را هم می گوید. مردم در مسجد در دسته عزاداری کنار پیکرش تا صبح می مانند. صبح روز تاسوعا همراه با دسته سینه زنی در گلزار شهدای اصفهان او را به خاک می سپارند

هر کدام از دوستان وآشنایان علیرضا که مشکل رفتن به کربلا دارند به علیرضا متوسل می شوند و خیلی زود حاجت میگیرند .                                                             

 نوشته شده توسط :هانیه خوددانی(پایه چهارم)