موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"

سکه‌ها در آتش

نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1397

 

جلو رفتم و آرام به شانه‌ي مصادف زدم و پرسيدم: «مصادف آن‌ها را مي‌بيني؟» و با انگشت به رو‌به‌رو اشاره کردم. مصادف جهت انگشت‌هايم را گرفت و به روبه‌رو خيره شد و آرام گفت: «چند اسب‌سوارند.» و ادامه داد: «و شايد چند شترسوار.» هنوز سرم را به نشانه‌ي تأييد تکان نداده بودم که هيجان‌زده گفت: «يک کاوران‌اند اسحاق، يک کاروان تجاري!»

به سياهي‌هايي که هر لحظه بزرگ و بزرگ‌تر مي‌شدند نگاه کردم. از اين فاصله مي‌شد تعداد شترها را تشخيص داد. با تعجب به مصادف نگاه کردم. گفت: «از مصر مي‌آيند. شايد بتوانند از اوضاع بازار مصر خبري بدهند.»

هوا تاريک شده بود که دو کاروان به هم رسيدند و توقف کردند. همراه چند نفر از اهالي کاروان به سمت مرد ميان‌سالي که تيرگي چهره‌اش در تاريکي هوا به سياهي مي‌زد، رفتم. مرد جلوتر از بقيه ايستاده بود. خطوط چهره‌اش از پختگي‌اش خبر مي‌داد و احتمالاً رئيس کاروان بود.

مصادف جلوتر از بقيه رفت و سلام کرد:

- سلام برادران، خسته نباشيد. از مصر مي‌آييد؟

- سلام برادر، بله از مصر مي‌آييم. يک روز است در راهيم. شما تاجر هستيد؟

- بله، از حجاز مي‌آييم، از مدينه. از بازار مصر خبر داري؟ وضع خريد و فروش آن‌جا چطور است؟

- شلوغ است و پررونق. از همه‌جا براي تجارت مي‌آيند، ولي برخي اجناس کمياب شده و قيمت زيادي دارد. مردم هم سخت به آن‌ها احتياج دارند…

آتش از لابه‌لاي خارها زبانه مي‌کشيد و بالا مي‌آمد. شعله‌هاي سرخ و زرد و آتش در تاريکي شب مي‌درخشيد و با نسيم ملايمي که مي‌وزيد به اين سو و آن سو خم مي‌شد.

ادامه »

ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1397

 

امام صادق علیه السلام که ششمین امام معصوم است و مذهب شیعه را با نام او به عنوان مذهب جعفری می شناسند، در سال 80 یا 83 قمری در مدینه به دنیا آمد و پس از رحلت پدر، رهبری فکری و سیاسی شیعیان اصیل پیرو مذهب امامیه را بر عهده گرفت. آن حضرت تا سال 148 قمری در قید حیات بود. در این مدت هزاران شاگرد در محفل درسش حاضر می شدند و مورد ستایش تمامی عالمان عصر خویش بود. در متون دینی شیعه، چندین هزار روایت از آن حضرت در تفسیر، اخلاق و به ویژه فقه، رسیده که باعث عظمت حدیث شیعه و موجب تقویت بنیه علمی آن است.

برگی از دفتر زندگی امام صادق علیه السلام

جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، ششمین امام شیعیان، و پنجمین امام از نسل امیر المؤمنین علیه السلام کنیه او ابو عبد الله و لقب مشهورش «صادق» است. لقبهای دیگری نیز دارد، از آن جمله صابر، طاهر، و فاضل. اما چون فقیهان و محدثان معاصر او که شیعه وی هم نبوده اند، حضرتش را به درستی حدیث و راستگویی در نقل روایت بدین لقب ستوده اند، لقب صادق شهرت یافته است.

ولادت او ماه ربیع الاول سال هشتاد و سوم از هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله ، و در هفدهم آن ماه بوده است. ولی بعض مورخان و تذکره نویسان ولادت حضرتش را در سال هشتادم از هجرت نوشته اند و در ماه شوال سال صد و چهل و هشت هجری به دیدار پروردگار شتافت. مدت زندگانی او شصت و پنج سال بوده است.

نام مادر او فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و ام فروه کنیت داشته است.

بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام باقر علیه السلام بود. جز آنکه کمی باریکتر و بلندتر بود. مردی بود میانه بالا، افروخته روی،پیچیده موی و پیوسته صورتش چون آفتاب می درخشید. در جوانی موهای سرش سیاه بود. بینی اش کشیده و وسط آن اندکی بر آمده بودو برگونه راستش خال سیاهی داشت. محاسن آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد تنک بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامی فاصله داشت. بسیار لبخند می زد و چون نام پیامبر برده می شد رنگ رخسارش زرد و سبز می شد. در پیری سفیدی موی سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.

شناسنامه

شناخت مختصری از زندگانی امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام از میلاد تا میعاد

شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام

 

ادامه »

روضه امام صادق "علیه السلام" با نوای حاج سعید حدادیان

نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1397

انتظار فرج نباید ابزاری برای سستی منتظران شود

نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1397

 

سخنران حرم مطهر رضوی تاکید کرد:

انتظار فرج نباید ابزاری برای سستی و خمودگی شود، بلکه بر اساس تعالیم اسلام فرد منتظر باید همواره در تکاپو و تلاش باشد.

در نشستی که به همت اداره زائران غیر ایرانی آستان قدس رضوی ویژه زائران عرب زبان در رواق غدیر برگزار شد، شيخ محمد الفرطوسي با بیان اینکه انتظار ظهور باید به طور عملی در جامعه نمود داشته باشد، گفت:

انتظار ظهور تلاش برای اصلاح امور، اجرای امر به معروف و نهی از منکر، ترویج سنت و سیره پیامبرصلی الله علیه و آله و پیروی از ولی امر است و اگر فردی فقط به زبان خود را منتظر بداند و هیچ کوششی در این راه انجام ندهد در واقع کمک به گسترش ظلم کرده است.

وی افزود: فرد منتظر باید در برابر آحاد جامعه احساس مسئولیت کرده و در راه اصلاح و ساختن افراد تلاش کند و این امر تنها از راه امر به معروف و نهی از منکر محقق می‌شود که در آموزه‌های اسلام و سیره اهل بیت علیهم السلام بسیار مورد تأکید قرار گرفته است.

الفرطوسي در ادامه با اشاره به صفات منتظران واقعی حضرت مهدی(عج) خاطرنشان کرد: معرفت و شناخت نسبت به آن امام همام، آمادگی برای ظهور در هر لحظه، دعای فراوان برای فرج آن حضرت و انجام وظایف و تکالیف شرعی از مهم ترین شاخصه‌های منتظران واقعی است.

سخنران حرم مطهر رضوی تصریح کرد:

اگر ما ولی عصر(عج) را ناظر بر اعمال و گفتار خود بدانیم، با خودسازی و تقوا خود را مهیای ظهور کرده‌ایم و این به معنای توسعه فرهنگ مهدویت است.

آستان نیوز

 

مدح و مناجات با امام زمان (عج) با نوای حاج غلامرضا سازگار

نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1397

نشانه کمال مرد چیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 14ام تیر, 1397

 

امام علی علیه السلام:

حَسبُكَ مِن كَمالِ المَرءِ تَركُهُ ما لا يُحمَدُ بِهِ . . . ومِن حُسنِ خُلُقِهِ كَفُّهُ أذاهُ .

براى پى بردن به كمال مرد ، تو را همين [ نشانه ] بس كه آنچه را پسنديده نيست ، ترك مى كند… و در خوش خويى اش همين بس كه آزارش به كسى نمى رسد .

 نزهة الناظر: ص ٧٠ ح ١٣٨

سرانجام دنیا

نوشته شده توسطرحیمی 13ام تیر, 1397

 

The Day when there will not benefit [anyone] wealth or children

ترجمه و شرح حکمت 132 نهج البلاغه: سرانجام دنیا

وَ قَالَ (علیه السلام):

إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ:

 

لِدُوا لِلْمَوْتِ، وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ، وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ.

 

[و فرمود:] خدا را فرشته اى است كه هر روز بانگ بر مى دارد:

بزاييد براى مردن و

فراهم كنيد براى نابود گشتن و

بسازيد براى ويران شدن.

 

شرح : پیام امام امیر المومنین ( مکارم شیرازی )

پيام فرشته الهى:
امام(علیه السلام) در این کلام حکیمانه کوتاه و پربار به سرنوشت انسان ها و مواهب و نعمت هاى آنها اشاره کرده مى فرماید:

«خداوند فرشته اى دارد که همه روز بانگ مى زند بزایید براى مردن و گردآورید براى فنا و بنا کنید براى ویران شدن».

لام در «لِلْمَوْتِ» و «لِلْفَناءِ» و «لِلْخَرابِ» لام سببیّه نیست، بلکه لام غایت است; یعنى فرزند بزایید ولى عاقبتش مرگ است و اموال گردآورى کنید سرانجامش فناست و بناهاى پرشکوه برپا سازید عاقبت آن ویرانى است.

شبیه چیزى است که در قرآن مجید در داستان فرعون و همسرش به هنگام گرفتن قنداقه موسى از آب نیل آمده است «(فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً);

(هنگامى که مادرش به فرمان خدا او را به دریا افکند) خاندان فرعون او را (از آب) گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد»(1) یعنى عاقبت کار چنین شد.

ادامه »

شناخت امام زمان عليه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1397

 

در طول تاريخ تشيع عده‌اي به دلايلي، در موضوع مهدويّت دچار انحرافات جدّي شدند. بر اين اساس يکی از وظايف مهم در برابر اين نوع كژروي‌ها، شناخت واقعي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و موضوعات مربوط به ايشان است. از اين رو در اين مجال به موضوع شناخت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) اشاره شده و در پايان اين سلسله مطالب نيز به مناسبت در باره «مهدي شخصي» و «مهدي نوعي» بحثي کوتاه ارائه خواهد شد

از شناخت خداوند تا شناخت امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) هدف از آفرينش، بندگي خداوند متعال است1 و اساس و پايه بندگي، شناخت او است.2عالي ترين تبلور اين معرفت، شناخت پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و اوصيای او است. بي گمان يكي از وظايف مهم بندگان در مقابل پروردگار، شناخت آن وجود مقدس است. اين معرفت زماني به كمال مي‌رسد كه پيامبران خداوند ـ به ويژه پيامبر خاتم(صلي الله عليه و آله وسلم) ـ را به خوبي شناخته باشند. اين مهم نيز حاصل نمي گردد؛ مگر با شناخت اوصياي او به خصوص آخرين حجّت الهي.
امام حسين بن علي(عليهما السلام) به اصحاب خود فرمود:

«اي مردم! همانا خداوند متعال بندگان را نيافريد، مگر براي آنكه او را بشناسند. پس در آن هنگام كه او را شناختند، بندگي او را خواهند كرد. و آن هنگام كه او را بندگي كردند، با عبادت او از عبادت غير او بي نياز مي‌گردند».

شخصي پرسيد: «اي پسر رسول خدا! پدر و مادرم به فدايت، معناي شناخت خدا چيست؟»

سالار شهيدان(عليه السلام) در پاسخ فرمود:

مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامهم الَّذِي يجِبُ عَلَيهِمْ طَاعَتُهُ»«أَيهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلا لِيعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ»؛؛3

«معرفت خدا عبارت است از اينکه اهل هر زمان امامي را كه اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسد». 

بنابراين به روشنی معلوم می‌شود كه شناخت امام، از معرفت خداوند جدا نيست؛ بلكه يكی از ابعاد آن است. در دعايی صادر شده از ناحيه مقدسه آمده است:

«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حجّتكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حجّتكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»؛4

«خدايا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناساني، پيامبرت را نمي شناسم. خدايا! رسول خود را به من بشناسان که اگر رسول خود را به من نشناساني، حجّت تو را نمي شناسم. خدايا! حجّتت را به من بشناسان که اگر حجّت خود را به من نشناساني، از دين خود گمراه مي‌شوم».

امامت نقش اساسی در حفظ نظام و كمال بشر و حركت او به سوي خدا و اجراي احكام الهی دارد و اطاعت امر امام، از نظر شرع و عقل واجب است. از اين رو در وجوب شناخت امام ـ بر حسب حكم عقل و شرع ـ جاي هيچ گونه ترديد و شبهه‌اي نيست؛ زيرا هم مقدمه اطاعت است و بدون وجوب آن، اطاعت و نصب امام بيهوده خواهد بود، و هم بر حسب آنچه در روايات استفاده مي‌شود، بالخصوص واجب است.5

اميرمؤمنان علي(عليه السلام) در اين باره فرمود:

«… وَ إِنَّمَا الائِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَي خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَي عِبَادِهِ و لايدْخُلُ الْجَنَّةَ إلا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لايدْخُلُ النَّارَ إِلامَنْ أَنْكَرَهُم؛6

«پيشوايان، مديران الهي بر مردمند و رؤساي بندگان او هستند. هيچ کس ـ مگر شخصی که آنها را بشناسد و آنان نيز او را بشناسند ـ وارد بهشت نخواهد شد. و کسي ـ جز آنکه آنها را انکار کند و آنان نيز او را انکار کنند ـ داخل دوزخ نگردد».

اگر براي كسي اين معرفت به دست آمد، هرگز تقديم يا تأخير ظهور مهدي آل محمد(عليهم السلام) گرد ملال بر خاطرش ننشاند.

وقتي ابو بصير از حضرت صادق(عليه السلام) پرسيد: آيا براي من افتخار حضور درمحضر قائم آل محمد(عليهم السلام) حاصل مي شود؟

آن حضرت فرمود: »«أَ لَسْتَ تَعْرِفُ إِمَامَكَ؛ «آيا امام خود را نمي‌شناسي؟»

عرض كرد: مي‌شناسم؛ به خدا سوگند! شما هستيد

پس آن حضرت فرمود:

«وَ اللَّهِ مَا تُبَالِي يا أَبَا بَصِيرٍ أَلا تَكُونَ مُحْتَبِياً بِسَيفِكَ فِي ظِلِّ رِوَاقِ الْقَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيهِ؛7

«به خداوند سوگند! [در اين صورت] هيچ جاي نگراني نيست! اگر اين توفيق را نيابي كه به همراه قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ، شمشير به دست گرفته باشي»؛ يعني، با اين شناخت به درجه كسي رسيده‌اي كه در جوار حضرت مهدی(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، در راه خدا به جهاد بر مي‌خيزد.
امام همچنين می فرمايد: …

«…اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الاَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يقُومَ صَاحِبُ هَذَا الاَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ لا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ؛8

«امام خود را بشناس! پس همانا هنگامی که امام خود را شناختی، هيچ آسيبی به تو نخواهد رسيد؛ از اينکه امر ظهور جلو بيفتد و يا اينکه عقب بيفتد. هر کس که امام خويش را شناخت و آن گاه پيش از آنکه صاحب الامر قيام فرمايد از دنيا رفت، بسان کسی است که در سپاه آن حضرت حضور پيدا کرده است. نه، بلکه بسان کسی است که زير پرچم ايشان حاضر شده باشد…». 

نويسنده:خدامراد سلیمیان

  • 1. آيه:gو ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدونf ؛ ذاريات(15)، آيه 56.
  • 2. «اول عبادة الله معرفته». شيخ صدوق، توحيد ، ص34؛ شيخ طوسی، امالی، ص22.
  • 3. شيخ صدوق(ره)، علل الشرايع، ج1، ص9.
  • 4. كافي، ج 1، ص 342 .
  • 5. لطف الله صافي گلپايگاني، پيرامون معرفت امام(عليه السلام)، ص69.
  • 6. نهج ‏البلاغه، ص 212، خطبه 152.
  • 7. محمد بن يعقوب کلينی، كافي، ج 1 ، ص371.
  • 8. نعماني، الغيبة، ص 329، ح2؛ کافي، ج1، ص371.

 

درسنامه مهدویت1-ص117 تا ص119


پیمان شکنی (ترجمه و شرح خطبه 4 نهج البلاغه)

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1397

 

 

مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِكُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ أَتَوَسَّمُكُمْ بِحِلْيَةِ الْمُغْتَرِّينَ حَتَّى سَتَرَنِي عَنْكُمْ جِلْبَابُ الدِّينِ وَ بَصَّرَنِيكُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ أَقَمْتُ لَكُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِي جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لَا دَلِيلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لَا تُمِيهُونَ.

ترجمه دکتری شهیدی:

پيوسته پيمان شكنى شما را مى پاييدم، و نشان فريفتگى را در چهره تان مى ديدم.

راه دينداران را مى پيموديد، و آن نبوديد كه مى نموديد.

به صفاى باطن درون شما را مى خواندم، و بر شما حكم ظاهرى مى راندم.

بر راه حقّ ايستادم، و آن را از راههاى گمراهى جدا كردم،و به شما نشان دادم.

حالى كه مى پوييديد، و راهنمايى نمى ديديد، چاه مى كنديد، و به آبى نمى رسيديد.

 

شرح : پیام امام امیر المومنین ( علامه جعفری (ره )

«مازلت انتظر بكم عواقب الغدر واتوسمكم بحليه المغترين» (من همواره انتظار بروز نتايج خيانتگري شما را مي‌كشيدم و آثار فريب خوردگي شما را به فراست دريافته بودم).
 
داستان ناكثين (پيمان‌شكنان) براي توضيح لازم درباره ناكثين كه يكي از وقيح‌ترين انحرافات بشري (پيمان‌شكني) را براه انداخته، پيشرفت عادلانه‌ترين حكومت تاريخ را متوقف ساختند، مجبوريم، اصل داستان را بطور مختصر متذكر شويم و سپس با روش تحليلي نتايج و عوامل پيمان‌شكني را مطرح نماييم.
 
بنا به تحقيق شارحان نهج‌البلاغه، از آنجمله ابن بي الحديد، اميرالمومنين علیه السلام اين خطبه را پس از پايان جنگ جمل بيان فرموده است و مخاطب در جملات فوق طلحه و زبير و پيروان آنان مي‌باشند. اين دو نفر با اميرالمومنين بيعت كرده بودند. سپس با دغل‌بازهاي معاويه، از او روي گردان شده جنگ جمل را بر پا كردند. داستان اين دو نفر بطور اختصار چنين است:
 
پس از آنكه مهاجرين و انصار با اميرالمومنين علیه السلام بيعت كردند. آنحضرت به معاويه نوشت: مردم عثمان را بدون مشورت با من كشتند وسپس با مشورت و اجتماع ميان خود با من بيعت نمودند، موقعي كه نامه من بتو رسيد، با من بيعت كن و بزرگان اهل شام رابه نزد من بفرست. وقتي كه فرستاده اميرالمومنين به نزد معاويه رسيد و معاويه نامه آن حضرت را خواند، مردي را از قبيله بني‌عميس انتخاب نموده نامه‌اي بوسيله او به زبير بن عوام نوشت.
در اين نامه جملات زير آمده است:
بسم‌الله الرحمن الرحيم، اين نامه از معاويه بن ابي‌سفيان است به بنده خدا زبير اميرالمومنين!!

سلام بر تو باد، پس از حمد و ثناي خداوند، من از اهل شام براي تو بيعت گرفتم، آنان پذيرفتند و اجتماع به اين بيعت نمودند، چنانكه گله گوسفند اجتماع مي‌كنند. تو كوفه و بصر را زير نظر داشته باش، مبادا فرزند ابيطالب براي بدست آوردن آن دو شهر از تو سبقت بگيرد، زيرا پس از رفتن اين دو شهر از دست ما، چيزي باقي نمي‌ماند. و از اهل شام براي طلحه بن عبيدالله بعنوان جانشيني براي تو بيعت گرفته‌ام. تظاهر به مطالبه خون عثمان نماييد و مردم را به اين تظاهر دعوت كنيد و در اين راه جديت نماييد و خود را آماده سازيد، خداوند شما را پيروز و رقيب شما را رسوا مي‌نمايد. وقتي كه اين نامه به زبير رسيد، خوشحال گشت و طلحه را از مضمون نامه مطلع ساخت و آن دو ترديدي در خيرخواهي معاويه به خود راه ندادند و از آن موقع به مخالفت با علي عليه‌السلام تصميم گرفتند. چند روز از بيعت طلحه و زبير با علي علیه السلام گذشته بود كه آن دو نفر نزد او آمده گفتند: يا اميرالمومنين، تو از جفا و خشونتي كه در تمام دوران خلافت عثمان بر ما گذشت، اطلاع داري و ميداني كه همواره بني‌اميه منظور عثمان بود. خداوند پس از او خلافت را به تو عنايت كرده است، ما را به بعضي از رياستها نصب فرما.

ادامه »

چه کاری روزی انسان را زیاد میکند؟

نوشته شده توسطرحیمی 11ام تیر, 1397

 

امام علی علیه السلام:

مُواساةُ الأَخِ فِي اللّهِ عز و جل يَزيدُ فِي الرِّزقِ

 

مواسات نسبت به برادر دينى ، روزى را مى افزايد .

 الخصال : ص ٥٠٤ ح ٢