موضوع: "امام جعفر صادق علیه السّلام"

سرچشمه تكبّر

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مرداد, 1394

ازحضرت امام صادق(عليه السلام) نقل شده:

ما مِنْ رَجُل تَجَبَّرَ أَؤ تَكَبَّرَ إلاّ لِذِلَّة يَجِدُها فِى نَفْسِهِ(1)

ترجمه

هيچ كس بر ديگران بزرگى نمى فروشد مگر به خاطر حقارتى كه در درون وجود خود احساس مى كند!

شرح كوتاه

     اين نكته امروز در پرتو تحقيقات روانشناسى و روانكاوى مسلّم شده است كه سرچشمه تكبّر و بزرگى فروختن بر ديگران چيزى جز عقده حقارت نيست; آنها كه مبتلا به اين عقده هستند و از آن رنج مى برند براى جبران كمبودهاى خود متوسل به اين وسيله غلط يعنى خود را به طور مصنوعى بزرگ نشان دادن مى شوند و از اين راه بر حقارت اجتماعى خود مى افزايند و بيش از پيش خود را منفور مى سازند.

     اين مسأله روانى به روشنى در گفتار معجزه آسايى كه در بالا از امام صادق(عليه السلام)نقل شده ديده مى شود.

     ولى افراد با ايمان بر اثر شخصيت درونى همواره در برابر ديگران متواضعند.

1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 225.

برگرفته از یکصدو پنجاه درس زندگی/ آیت الله مکارم شیرازی

در ميان دو مسؤوليت بزرگ

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1394

حضرت امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:

اَلْمُؤْمِنُ بَيْنَ مَخافَتَيْنِ: ذَنْبٌ قَدْ مَضَى لا يَدْرِى ما صُنْعُ اللهُ فيه وَ عُمْرٌ قَدْ بَقِىَ لا يَدرِى ما يَكْتَسِبُ فِيهِ(1)

ترجمه

     انسان با ايمان همواره از دو چيز نگران است از گناهان گذشته خود كه نمى داند خدا با او چه رفتار مى كند، و از عمر باقيمانده كه نمى داند خود چه خواهد كرد!

شرح كوتاه

     بارزترين نشانه ايمان، احساس مسؤوليت است، احساس مسؤوليت در برابر اعمالى كه انجام داده و احساس مسؤوليت در برابر وظايف و تكاليفى كه در پيش دارد.

     آن كسى كه اين دو احساس را دارد همواره به فكر جبران كوتاهى هاى گذشته است; و همچنين در فكر پيدا كردن بهترين راه ممكن براى استفاده از فرصت هاى باقيمانده، و اين هر دو رمز تكامل و پيشرفت يك انسان با يك ملت است، مردمى كه نه به اعمال گذشته مى انديشند و نه به فكر ساختن آينده اند، افرادى بينوا و بدبختند.


1. اصول كافى، جلد 2، صفحه 7.

برگرفته از یکصدو پنجاه درس زندگی/ آیت الله مکارم شیرازی

فکر گناه ارتکاب گناه نیست امّا...

نوشته شده توسطرحیمی 5ام مرداد, 1394

فکر گناه کردن نه در این دنیا و نه در آن دنیا عقوبتی ندارد و به سبب آن عذاب و بازخواست نمی شوید.

امام صادق(علیه السلام)می فرمایند:

اگر مومن قصد و فکر انجام خیر را داشته باشد ولی آن را انجام ندهد برایش یک حسنه نوشته می شود و اگر آن را انجام دهد برایش ده حسنه نوشته می شود و اگر قصد و فکر گناه را کرده باشد ولی آن را انجام ندهد برایش گناه و سیئه ای نوشته نمی شود ولی اگر آن را مرتکب شود برایش یک سیئه نوشته می شود[کافی ،ج2،ص428]

اما در این باره باید به پیامدهای اخلاقی آن نیز توجه شود چرا که این گونه افکار آثار وضعی دارند و عواقب بدی را به دنبال خود می آورند. در حقیقت فکر گناه سبب تنزل درجه انسان از لحاظ معنوی می شود و چه بسا درآینده موجب شود که فرد به گناه هم روی آورد بنابراین نباید ما برای ارتکاب گناه زمینه سازی کنیم و فکر گناه یکی از بسترهای ایجاد گناه است.

در روایات ما هم آمده است که این گونه افکار در قیامت به انسان عرضه می شود و خداوند آن ها را به انسان یاد آوری می نماید ولو در صف اعمال انسان قرار نگیرند و عقوبتی هم متوجه آن نباشدو همین امر موجب می گردد که اگر هم در صف بهشتیان قرار بگیرید در رتبه های پایین تر جای خواهید گرفت.

با فراهم آوردن فضایی مناسب از فکر گناه هم دوری کنیم چرا که جدای از تاثیرات سوء می تواند این دوری کردن موجب آرامش خاطر شما گردد. 

پايگاه حوزه

نقش قلم

نوشته شده توسطرحیمی 5ام مرداد, 1394

حضرت امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:

ما رَأَيْتُ باكِياً اَحسَنَ تَبَسُّماً مِنَ الْقَلَمِ!(1)

ترجمه

هيچ گريانى را نديدم كه همچون قلم به زيبايى تبسم كند.

شرح كوتاه

قلم گوياى عواطف و ترجمان خرد آدمى است.

قلم بنيان گذار تمدّن ها و گرداننده چرخ هاى جامعه است.

قلم در گريه هاى مداوم خود شرح دردهاى جانكاه انسانها مى گويد و در تبسّمى كه همواره در ميان دو لب دارد، نشاط عشق، و شوق حيات، و رمز زندگى و هزار گونه زيبايى نهفته است.

ولى افسوس همين قلم هنگامى كه به دست نا اهل افتد از قطره هاى اشكش، قطره هاى خون مى ريزد و تبسّمش نيشخندى است بر عالى ترين ارزش هاى انسانى!


1. از كتاب لطايف و ظرايف.

برگرفته از یکصدو پنجاه درس زندگی/ آیت الله مکارم شیرازی

 

تأثیرنگاه ناپاک

نوشته شده توسطرحیمی 3ام مرداد, 1394

پیمانه تدبیر

نوشته شده توسطرحیمی 3ام مرداد, 1394

حضرت امام صادق(عليه السلام) مى فرمايند:

صَلاحُ حالِ التّعايُشِ وَ التَّعاشُرِ مِلاَمِكْيال ثُلْثَاهُ فِطْنَةٌ وَثُلْثَهُ تَغافُلٌ(1)

ترجمه

     اصلاح وضع زندگى و معاشرت با پيمانه اى انجام مى شود كه دو سوّم آن هوشيارى است و يك سوّم آن بى اعتنايى و تغافل!

شرح كوتاه

أَفَلَا يتَدَبَّرُونَ…

     هيچ كارى بدون مطالعه و نقشه و هوشيارى سر نمى گيرد، همچنين هيچ كارى بدون بى اعتنايى هم به سامان نمى رسد. به تعبير بهتر و روشنتر: اگر ما بخواهيم بدون مطالعه و دقت كار كنيم مواجه با شكست خواهيم شد ولى اگر بخواهيم براى تمام احتمالات ممكن و حوادث پيش بينى نشده به هنگام انجام كارها خود را معطل سازيم به اين آسانى قادر بر انجام كارى نيستيم و براى يك كار بايد سال ها مطالعه كنيم، و نيز براى انتخاب دوست و شريك و همسر و مانند آن، لذا فرمود دو سوّم دقّت و يك سوّم بى اعتنايى.

1. از كتاب تحف العقول، صفحه 267.

برگرفته از یکصدو پنجاه درس زندگی/ آیت الله مکارم شیرازی

مالک نفس

نوشته شده توسطرحیمی 22ام تیر, 1394


امام صادق علیه السلام فرمودند:

مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ إذا رَغِبَ، وَ إذا رَهِبَ، وَ إ ذَااشْتَهى، وإذا غَضِبَ وَ إذا رَضِىَ، حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ:

هر که در چهار موقع ، مالک نفس خود باشد:

هنگام رفاه و توسعه زندگى،

هنگام سختى و تنگ دستى،

هنگام اشتها و آرزو و

هنگام خشم و غضب؛

خداوند متعال بر جسم او، آتش را حرام مى گرداند. وسائل الشیعه : ج 15 ص 162 ح 8.

از این دنیا خسته شدم!

نوشته شده توسطرحیمی 17ام تیر, 1394

«جَاءَ رَجُلٌ إِلَی الصَّادِقِ علیه السلام:

روزی کسی خدمت امام صادق علیه السّلام آمد

فَقَالَ قَدْ سَئِمْتُ الدُّنْیَا؛ و گفت: از این دنیا خسته شدم»

«فَأَتَمَنَّی عَلَی اللَّهِ الْمَوْتَ؛ جنابعالی برای من از خدا درخواستِ مرگ بکنید»!

«فَقَالَ علیه‎السّلام تَمَنَّ الْحَیَاةَ لِتُطِیعَ لَا لِتَعْصِیَ؛

حضرت فرمودند: برو و از خدا عمر بخواه که اطاعت خدا کنی، نه اینکه او را معصیت کنی»

«فَلَأَنْ تَعِیشَ فَتُطِیعَ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تَمُوتَ؛ تو اگر بمانی و اطاعتِ خدا کنی برای تو بهتر است، تا اینکه بمیری»

«فَلَا تَعْصِیَ وَ لَا تُطِیع؛چون وقتی مُردی، نه اطاعتی وجود دارد و نه عصیانی»،

هیچ‎کدام نیست! این خوب است یا اینکه بمانی و اطاعت خدا کنی؟

شکّی نیست ماندن و اطاعت خدا کردن بهتر است!

منبع:مجلسی، بحارالأنوار، ج 6، ص 128.

عدالت در علاقه و محبّت زنان

نوشته شده توسطرحیمی 18ام آذر, 1393

مولی متقیان حضرت امیر مومنان امام علی علیه السلام می فرمایند:

اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِی الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ . بحارالانوار،ج70،ص264

از ارتکاب معصیتهای الهی (حتی ) در نهان خودداری کنید

زیرا آن خدایی که شاهد است خود نیز حاکم است.



روزى ابن ابى العوجاء از هشام بن حكم پرسيد: آيا خداوند متعال حكيم و به همه امور و مسائل دانا است ؟

پاسخ داد: آرى ، او حكيم ترين و داناترين حكيمان و عالمان است .

پرسيد: آيه قرآن « …فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ …»(النساء/3) كه مى فرمايد: آنچه از زنان مورد علاقه شما قرار گيرد مى توانيد تا چهار زن ازدواج نمائيد و اگر نتوانستيد بين آن ها عدالت نمائيد، به يك نفر اكتفا كنيد، آيا ضرورى و حتمى است ؟

هشام گفت : بلى ، سپس پرسيد: پس اين آيه قرآن « وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَينَ النِّسَاءِ …»(النساء/129) كه مى فرمايد: هرگز نخواهيد توانست بين زنان به عدالت رفتار نمائيد، آيا با آيه قبل منافات ندارد؟

اگر خداوند، حكيم است ؛ پس چرا دو سخن مخالف و ضدّ يكديگر در يك موضوع ايراد مى نمايد؟

هشام از دادن پاسخ صحيح ساكت ماند؛ و سريع به سمت منزل امام صادق حركت نمود و چون به مدينه رسيد و بر آن حضرت وارد گرديد، امام فرمود: چه عجب ، الا ن كه موقع حجّ نيست ، چطور اين جا آمده اى ؟!

هشام گفت : به جهت يك مشكل علمى كه ابن ابى العوجاء از من سؤ ال نمود و نتوانستم جواب آن را بگويم ، به حضور شما آمدم ؛ و سپس داستان را به طور مشروح براى حضرت تعريف كرد.

حضرت فرمود: در رابطه با آيه اوّل ، مقصود مصارف و مخارج زن مى باشد يعنى اگر امكانات مالى برايتان فراهم بود و مايل بوديد، مى توانيد تا چهار زن را ازدواج نمائيد - و با آنها عادلانه رفتار نمائید؛ وگرنه بيش از يكى حقّ نداريد.

و امّا نسبت به دوّمين آيه قرآن، مقصود علاقه و محبّت است، كه امكان ندارد مردى نسبت به تمام همسران خود يك نوع ابراز علاقه و محبّت داشته باشد.

بنابراين در اين جهت ، رعايت عدالت امكان ندارد، برخلاف آيه اوّل كه امكان عدالت هست و مى توان براى هر كدام يك نوع لباس ، منزل ، خوراك و… تهيّه و در اختيار آن ها قرار داد.
بعد از آن هشام از حضرت صادق خداحافظى كرد و چون نزد ابن ابى العوجاء آمد و جواب حضرت را بازگو نمود، ابن ابى العوجاء گفت:به خدا قسم! اين جواب از خودت نمى باشد.

اعيان الشّيعة، ج 1، ص 662.

اندرز شیطان به حضرت یحیی علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 19ام آبان, 1393

امام صادق علیه السلام درباره سخنانی که میان حضرت یحیی علیه السلام و ابلیس(لعنت الله علیه)رد و بدل شد می فرماید:

ابلیس بر یحیی بن زکریا علیه السلام ظاهر شد در حالیکه آویزهایی از هر چیز بر او بود.یحیی به ابلیس گفت:این آویزها چیست؟

شیطان گفت:این ها شهوات و امیالی است که فرزند آدم گرفتار آنها شده است.

یحیی گفت:آیا چیزی از آنها برای من نیز هست؟شیطان گفت:هرگاه از خوراک سیر شوی تو را از نماز و یاد خدا باز داریم.

یحیی گفت:با خدا عهد می کنم که هرگز معده خود را از غذا پر نکنم.

ابلیس گفت:با خدا عهد می کنم که هرگز انسانی را اندرز ندهم.