موضوع: "مهدویت"

جنبش سفيانى یا داعش

نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1393

سفيانى از شخصيتهاى بارز در نهضت حضرت مهدى (عليه السلام) است. او دشمن سرسخت و روياروى آن حضرت مى باشد، هر چند كه امام (عليه السلام) در حقيقت با نيروهاى كافرى كه از سفيانى پشتيبانى مى كنند ربرواست .
روايات تصريح كرده است كه خروج سفيانى از وعده هاى حتمى خداوند است ، از امام زين العابدين (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

«امر قائم از سوى خداوند حتمى است و امر سفيانى نيز از جانب خداوند قطعى مى باشد و قائم ظهور نمى كند مگر پس از آمدن سفيانى »(1)

روايات مربوط به سفيانى متواتر اجمالى است(2) و پاره اى از آنها متواتر لفظى است(3) و اينك ما شمه اى از چگونگى شخصيت و جنبش او را ذكر كرده سپس به ارائه اخبار آن بطور پيوسته ، آنطور كه روايات نقل كرده اند مى پردازيم .

بيوگرافى سفيانى
بين دانشمندان اسلامى اتفاق نظر است كه وجه تسميه او به سفيانى به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است ، چرا كه وى از تبار ابوسفيان بشمار مى آيد، همانگونه كه فرزند زن جگرخوار نيز مى باشد به علت نسبت وى با جده اش هند زن ابوسفيان كه در جنگ احد وقتى حمزه سيدالشهداء به شهادت رسيد هند كوشيد تا جگر حمزه را از فرط كينه بدندان بكشد.

از اميرمؤ منان على (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:

«فرزند هند جگرخوار از وادى يابس (دره خشك ) خروج مى كند. او مردى است چهارشانه و بدقيافه ، داراى سرى بزرگ ، بر صورت او اثر آبله پيداست وقتى او را مى بينى پندارى كه يك چشم دارد، نامش ‍ عثمان و پدرش عيينه (عنبسه نسخه بدل ) او از فرزندان ابوسفيان است وارد سرزمين قرار و معين (با آرامش و آبى گوارا) مى شود و بر بالاى منبر آنجا قرار مى گيرد.»(4)

ميان شيعه معروف است كه او از اولاد عنبسه پسر ابوسفيان است و شايد از اين رو آن را عيينه دانسته اند كه كلمه عيينه در روايت با عنبسه اشتباه شده است . و در روايتى ديگر كه شيخ طوسى آن را روايت كرده است وى را از فرزندان عتبه پسر ابوسفيان ياد مى كند(5). و فرزندان ابوسفيان پنج نفرند: عتبه ، معاويه ، يزيد، عنبسه و حنظله .

ولى در يكى از نامه هاى اميرمؤ منان (عليه السلام ) به معاويه ، بطور صريح آمده است كه سفيانى از فرزندان معاويه است .

صفحات: 1· 2

او خواهد آمد (در حديث ديگران)

نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1393


خوشتر آن باشد كه سرّ دلبران
گفته آيد در حديث ديگران

پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرموند:

«مردي از خاندان من قيام مي‌كند كه در نام و سيرت شبيه من است.

او [جهان را] پر از عدل و داد خواهد كرد همانگونه كه از ظلم و ستم لبريز گشته باشد.»(معجم كبير، ج 10، ح 10229، ص 83.)

بخشي از عبارات «جاماسب نامه» از كتاب‌هاي مقدّس زرتشت چنين است:

«پيغمبر عرب، آخر پيغمبران باشد كه در ميان كوه‌هاي مكه پيدا شود…

و با بندگان خود چيز خورد و به روش بندگان نشيند…

و دين او اشرف اديان باشد و كتاب او باطل كند همه كتاب‌ها را…

و از فرزندان دختر پيغمبر كه خورشيد جهان و شاه زمان نام دارد، كسي پادشاه شود در دنيا به حكم يزدان، كه جانشين آخر آن پيغمبر باشد…

و دولت او تا به قيامت متصل باشد…».( اديان و مهدويت، ص 21)

بقیة الله الاعظم در کلام معصومین

نوشته شده توسطرحیمی 16ام مهر, 1393

 

موضوع امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از موضوعاتي است كه روايات بسياري درباره آن در اختيار ماست به گونه‌اي كه درباره مراحل مختلف زندگي آن حضرت همچون ولادت، دوران كودكي، غيبت صغري و كبري، علائم ظهور و روزگار ظهور و حكومت جهاني، به طور جداگانه احاديثي از پيشوايان ديني موجود است. چنانكه درباره خصوصيات ظاهري و اخلاقي آن بزرگوار، ويژگي‌هاي دوران غيبت او و فضيلت و پاداش منتظران ظهورش مجموعه ارزشمندي از روايات داريم و جالب اينكه بسياري از اين روايات هم در كتاب‌هاي شيعه و هم در آثار اهل سنّت نقل شده است. برخي از اين احاديث «متواتر»  است.

گفتني است كه يكي از ويژگي‌هاي قابل توجه امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن است كه همه معصومان(عليهم السلام) درباره آن حضرت سخنان نغزي ايراد فرموده‌اند كه مجموعه‌اي از معارف آگاهي بخش را فراهم كرده است و از اهميت فوق العاده قيام و انقلاب آن پرچمدار عدالت حكايت مي‌كند. مناسب است در اينجا از هر يك از آن پيشوايان بزرگ روايتي را نقل كنيم:

پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:

خوشا به حال آن كه مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ببيند و خوشا حال آن كه او را دوست بدارد و خوشا حال كسي كه امامت او را باور داشته باشد.

امام علي(عليه السلام) فرمود:

«منتظر فرج ]آل محمد(صلي الله عليه و آله وسلم)‌[ باشيد و از رحمت خدا نااميد نگرديد به راستي كه محبوبترين كارها نزد خداوند بزرگ، انتظار فرج است.»

در لوح فاطمه زهرا(عليها السلام) آمده است:

«… سپس به خاطر رحمت بر جهانيان سلسله اوصياء را به وجود فرزند امام حسن‌عسكري(عليه السلام) تكميل خواهم كرد؛ كسي كه كمال موسي و شكوه عيسي و صبر ايوب را داراست…».

امام حسن مجتبي(عليه السلام) در ضمن روايتي، پس از بيان برخي از مشكلات زمان بعد از رسول‌خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:

«خداوند در آخر الزمان مردي را برمي انگيزد… و او را به وسيله فرشتگان خود پشتيباني مي‌كند و يارانش را حفظ مي‌كند… و او را بر تمامي ساكنان زمين چيره مي‌سازد… او زمين را از عدالت و روشنايي و دليل آشكار پر مي‌سازد… خوشا حال آن كه روزگار او را ببيند و سخن او را بشنود.»

امام حسين(عليه السلام) فرمود:

«… خداوند به وسيله او ]امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) [ زمين را زنده مي‌كند پس از آن كه مرده باشد و به وسيله او آئين حق را بر تمامي دين‌ها پيروز گرداند هر چند مشركان را خوش نيايد. براي او غيبتي است كه گروهي در آن از دين باز مي‌گردند و گروهي ديگر بر دين استوار مي‌مانند… همانا آن كه در غيبت او بر اذيت‌ها و تكذيب‌ها شكيبايي كند؛ مانند كسي است كه پيش روي رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) با شمشير جهاد كرده باشد.»

امام سجاد(عليه السلام) فرمود:

«كسي كه در دوران غيبت قائم ما بر دوستي ما ثابت قدم باشد خداوند پاداش هزار شهيد از شهداي بدر و احد به او عنايت فرمايد.»

امام باقر(عليه السلام) فرمود:

«زماني بر مردم مي‌آيد كه امامشان غايب شود پس خوشا حال آن‌ها كه در آن زمان بر امر ]ولايت [ما ثابت بمانند…»

امام صادق(عليه السلام) فرمود:

«براي قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) دو غيبت است يكي از آنها كوتاه مدت و ديگري بلند مدت است.»

امام كاظم(عليه السلام) فرمود:

«امام ]مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) [ از ديدگان مردم پنهان مي‌شود ولي ياد او از دل‌هاي مؤمنان فراموش نمي‌شود.»

امام رضا(عليه السلام) فرمود:

«وقتي ]امام مهدي [قيام كند زمين به نور ]وجود[ او روشن گردد و آن بزرگوار، ترازوي عدالت را در ميان مردم قرار دهد؛ پس كسي به ديگري ستم نخواهد كرد.»

امام جواد(عليه السلام) فرمود:

«قائم ما آن كسي است كه ]مردم[ بايد در زمان غيبت، انتظار ظهور او را داشته باشند و چون قيام كرد به فرمان او گردن نهند.»

امام هادي(عليه السلام) فرمود:

«امام پس از من فرزندم حسن و پس از او فرزندش «قائم» است آن كه زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ستم و جور شده باشد.»

امام حسن عسكري(عليه السلام) فرمود:

«سپاس خداي را كه مرا از دنيا نبرد تا آن كه جانشين مرا به من نشان داد. او از نظر آفرينش و اخلاق، شبيه ترين مردم به رسول خداست…».


منبع:رایحه انتظار(حکومت مهدوی و وظایف منتظران)

امام پناه بی پناهان

نوشته شده توسطرحیمی 17ام شهریور, 1393


امام رضاعلیه السلام:

إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شَدِيدَةٌ فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اللَّه .

هرگاه برای شما پیشامد سختی روی داد

به وسیله ما از خداوند یاری بجوئید.

 

مستدرک ،ج 5 ،ص228


السلام علیک یا أبا عبدالله و علی الأرواح التی حلّت بفنائک، علیک منی سلام الله أبداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار، ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.


رسول‌خدا (ص) فرمودند:

«إِنَّ الحُسَـینَ مِصـباحُ الهُـدی وَسَفینَــة النّجاة.»

(حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.)

کشتی نجات است، چون از اهل‌بیتی است که یکی از دو ثقلین است

که پیامبر (ص) برای امت خود باقی گذاشته و فرموده است:

«مَثَلُ أهلِ بَیتی مَثَلُ سَفینَـةِ نوح مَن رَکَبَها نَجا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ.»

(مثل اهل‌بیت من مانند کشتی نوح است؛

هر که بر آن کشتی سوار شود،

نجات یابد و هر‌که از آن بازماند غرق شود.


یاحسین علیه السلام


عشق حسین تا به کجا می برد مرا

حکومت مستضعفان

نوشته شده توسطرحیمی 8ام شهریور, 1393


اعوذبالله‌من‌الشیطان‌الرجیم

 

«وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»

 

و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم

 

***

در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه امده است:

از امیرمؤمنان آورده ‏اند که فرمود:

و الذى فلق الحبّة و برأ النّسمة لتعطفنّ الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها، و تلا عقیب ذلک: و نرید ان نمن على الّذین…

به آن خدایى که دانه را شکافت و انسان را آفرید، دنیا پس از آنکه در برابر ما خاندان رسالت چموشى و سرکشى کرد، سرانجام بسان شتر خشن و بداخلاقى که به فرزند خویش محبت ورزد، به سوى ما روى خواهد آورد، و در برابر ما رام خواهد شد، و آن‏گاه به تلاوت آیه مورد بحث پرداخت که: و نرید أن نمنّ على الّذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین.

در روایت دیگرى در این مورد از پنجمین امام نور آورده‏ اند که روزى به فرزند گرانمایه‏ اش حضرت صادق نگاهى عمیق و پر راز افکند و فرمود:

هذا و اللّه من الّذین قال اللّه تعالى: و نرید ان نمن على الّذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة…

به خداى سوگند این فرزندم از همان کسانى است که خدا در مورد آنان فرموده است:

و ما مى ‏خواهیم بر آن کسانى که در آن سرزمین به ناتوانى کشیده شده‏ اند نعمتى گران ارزانى داریم و آنان را پیشوایان عدالت قرار دهیم…

چهارمین امام نور در تفسیر آیه فرمود:

و الّذى بعث محمدا بالحق بشیراً و نذیراً، انّ الابرار منّا اهل البیت و شیعتهم بمنزلة موسى و شیعته، و انّ عدوّنا و اشیاعهم بمنزلة فرعون و اشیاعه.

به خدایى که محمد صلى الله علیه وآله را به حق براى نوید دهى و هشدار به مردم برانگیخت، پیشوایان و نیکان ما خاندان وحى و رسالت و شیعیان آنان، بسان موسى و پیروان اویند و دشمنان ما و پیروان آنان بسان فرعون و فرعونیان، آرى، پیروزى و سرفرازى سرانجام از آن ماست.

حزن و اندوه بر مصائب غيبت

نوشته شده توسطرحیمی 31ام مرداد, 1393


 

سدير صيرفى گويد: با برخى از اصحاب بر امام صادق (عليه السلام) وارد شديم، او را نشسته بر خاك ديديم، در حالى كه عبايى خشن با آستين كوتاه پوشيده و با قلبى سوخته، همچون مادر فرزند از دست داده، مى گريست، رنگ چهره اش تغيير كرده و اندوه از گونه هاى مباركش پيدا بود و اشكهايش، لباسش را خيس كرده بود وناله مى كرد:

«مولاى من! غيبت تو، خواب را از چشمانم ربوده و زمين را بر من تنگ نموده و آسايش دلم را از من گرفته است!

مولاى من! غيبت تو، بلا و مصيبت مرا به فاجعه هاى ابدى پيوند داده، و از دست دادن ياران، يكى پس از ديگرى، اجتماع و شماره ما را از بين برده، هنوز سوزش اشكى كه از چشمم مى ريزد و ناله اى كه از دلم بر مى خيزد با ياد بلاها و سختى هاى ـ دوران غيبت تو ـ پايان نيافته كه درد و رنج شديدتر و دردناكترى در برابر ديدگانم شكل مى گيرد!»

سدير گويد: شگفت زده پرسيديم اين ماتم وگريه براى چيست؟!

امام صادق(عليه السلام) آهى عميق و سوزناك كشيد و فرمود:

اى واى! صبح امروز، در كتاب جفر نظر مى كردم و در باره ولادت و غيبت طولانى و طول عمر قائم ما و بلاهاى مؤمنين در آن زمان و ايجاد شك و ترديد در اثر طول غيبت و ارتداد اكثريت مردم از دين و خروج آنان از تعهد به اسلام، تأمل و دقتى داشتم، در اثر آن، رقّت مرا فرا گرفت و حزن و اندوه بر من چيره شد.»(كمال الدين ج 2 باب 33 ص353)

وقتى حال امام صادق(عليه السلام) ـ كه حدود يكصد سال قبل از آغاز دوره غيبت مى زيسته است ـ چنين باشد، بايد ديد حال سرگشتگان دوران غيبت و دورماندگان از چشمه زلال ولايت چگونه بايد باشد، بيهوده نيست كه در هر مناسبتى شادى آفرين يا غمبار، سفارش به قرائت دعاى ندبه شده ايم كه حديث اشك و سوز دل منتظران حضرت مهدى(عليه السلام) است.

وبى مورد نيست كه اين چنين بر دعاى براى فرج در زمان غيبت، تأكيد شده است.

امام زمان(عليه السلام) مى فرمايد:

«اكثر و الدعاء بتعجيل الفرج».(مکیال المکارم)

«براى نزديك شدن ظهور و فرج، بسيار دعا كنيد.»




اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ


خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و امید قطع شد


وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ


و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیری شد و تویی یاور و شکوه بسوی تو است


الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی


و اعتماد و تکیه ما چه در سختی و چه در آسانی بر تو است خدایا درود فرست بر


مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ


محمد و آل محمد آن زمامدارانی که پیرویشان را بر ما واجب کردی و بدین سبب مقام


وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ


و منزلتشان را به ما شناساندی به حق ایشان به ما گشایشی ده فوری و نزدیک مانند


الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی


چشم بر هم زدن یا نزدیکتر ای محمد ای علی ای علی ای محمد مرا کفایت کنید


فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ
الزَّمانِ

که شمایید کفایت کننده ام و مرا یاری کنید که شمایید یاور من ای سرور ما ای صاحب الزمان


الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ
السّاعَهَ السّاعَهَ

فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا دریاب مرا دریاب مرا همین ساعت

الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ 

همین ساعت هم اکنون زود زود زود ای خدا ای مهربانترین مهربانان

بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ

به حق محمد و آل پاکیزه اش


دعای سلامتی امام زمان عجل الله فرجه :

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ فِي هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَة وَلِيَّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَويلاً.

منبع:(امامت، غيبت، ظهور)/ واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران

چه اعمالی را شیعه باید هر روز برای امام عصر(عج) انجام دهد؟

نوشته شده توسطرحیمی 14ام مرداد, 1393


روایت حجت الاسلام صدیقی از توصیه مهم میرزا جواد آقا ملکی(ره)

حجت الاسلام و المسلمین صدیقی گفت: نباید با روزه گرفتن حس کنیم که کار خاصی انجام داده‌ایم بلکه عمل و عبادتی درست است که خجالتمان در برابر حضرت حق را افزایش دهد.

ذکر از نظر روایات و آیات عبارت است از دل دادن به خداوند متعال و اهل ذکر نیز کسی است که در نتیجه خلوت کردن با پروردگار آرامش به دست می‌آورد.

وی گفت: کسانی که اهل ذکر هستند نسبت به خداوند خشیت دارند خشیت با خوف متفاوت است خشیت به معنای این است که کسی را آن‌چنان بزرگ می‌دانی که عظمتش تو را می‌گیرد و در نهایت حالت شیفتگی و ذوب شدن در برابر این عظمت پیدا می‌کنی.

صدیقی ادامه داد: اگر عالمی را دیدید که دل در گرو حق تعالی داده است این عالم می‌تواند مرجع تقلید باشد اما کسی که آیه و روایات می‌داند اما بصیرت لازم را ندارد و ارتباط دلی با خداوند برقرار نکرده است این فرد نمی‌تواند مرجع و پایگاه مناسبی باشد.

امام جمعه موقت تهران، تصریح کرد: ما در کل دو نوع طلبه داریم یکی کسی است که به دنبال علم می‌رود تا مولا شود اما یک وقت عالمی داریم که علمش مانند نمازش است این فرد علم را بر خود واجب کرده چون می‌داند علم آدرس است.

وی با بیان این که عالم می‌تواند آدرس را با علم خود بیابد، گفت: این فرد با علم دین یاد می‌گیرد علم راه بندگی خداست هرچند راه معرفت تنها درس خواندن نیست. بلکه باید به این علم جهت داد اگر کسی بنده بود معرفت پیدا می‌کند و آن زمان علمش نیز یک مرحله از بندگی خواهد شد و آن زمان این فرد حلال و حرام و فضائل اخلاقی را رعایت می‌کند.

این استاد اخلاق گفت: خودسازی نیز مراحلی دارد که گفته می‌شود چهار مرحله خودسازی تجلیه، تخلیه، تحلیه و فناست تخلیه به معنای آن است که انسان باید برای رسیدن به خداوند قلب خود را جلا بدهد و در این رابطه علومی مانند احکام و اخلاق فرابگیرد تخلیه نیز به معنای دور کردن حجاب‌ها و خلوت کردن دل با خداست.

وی افزود: تحلیه نیز به معنای منقش کردن دل به نقش کمال و جمال حضرت مهدی(عج) است و به تعبیر دقیق‎تر به معنای الگو گرفتن از امام زمان می‌باشد وقتی این مراحل به خوبی صورت گرفت فنا شدن در یار قطعی خواهد شد و در این زمان است که غیر از او دیگر کسی را نمی‌خواهد.

امام جمعه موقت تهران با اشاره به این که ماه رمضان فرصت مناسبی برای به دست آوردن تقواست، اظهار کرد: البته به شرطی که با غفلت روزه نگیریم نباید جوری باشد که فکر کنیم باید خداوند در مقابل روزه ‌مان به ما چیزی بدهد، عبادت وقتی عبادت است که در مقابل خداوند انسان خجالتش بیشتر شود.

حجت الاسلام صدیقی بیان داشت: رئیس اهل ذکر امام زمان(عج) است ایشان در برابر ذات حق تعالی دارای خشیت فراوان بوده و مضطر است بنابراین کسی هم که به حضرت مهدی(عج) دل بدهد در حقیقت به خداوند دل داده است، دل نیز باید خدایی شود و اوج بگیرد تا به امام زمان(عج) برسد.

وی گفت: عکس خداوند در آیینه وجود حضرت مهدی(عج) است جان و قلب انسان نیز مانند آیینه‌ای است که متأسفانه تعلقات کثیره پوششی برای این آیینه می‌شود و مانند هزاران پرده جلوی دیدن آیینه را می‌گیرد.

این استاد اخلاق خاطرنشان کرد: روزی یاران امام صادق(ع) می‌بینند که ایشان بر روی خاک نشسته و به شدت گریه می‌کنند آن‌ها نیز از شدت گریه امام به گریه می‌افتند بعد از آن که امام صادق آرامتر می‌شوند از ایشان دلیل این گریه را می‌پرسند امام(ع) می فرمایند در صحیفه جدم امام علی(ع) زمان غیبت فرزندم مهدی(ع) را دیدم.

وی در پایان خاطرنشان کرد: آقا میرزا جواد آقا ملکی می گوید که سه کار است که شیعه باید هر روز آن را انجام دهد که این سه کار

خواندن دعای عهد،

خواندن و هدیه کردن سه بار توحید به امام زمان(عج)

و همچنین خواندن دعای فرج(اللهم عرفنی بنفسک) است.

منبع: صدای شیعه

امام زمان علیه‌السلام و سرانجام یهود

نوشته شده توسطرحیمی 24ام تیر, 1393


End of Judaism

یکی از دشمنان خطرناک حضرت مهدی علیه‌السلام و یارانش، یهود است؛ خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:
«همانا شدیدترین مردم، در دشمنی با آنان که ایمان آورده‌اند، یهودیان و مشرکان هستند.»
چنان که از بعضی روایات استفاده می‌شود، سفیانی سخت‌ترین دشمن امام زمان علیه‌السلام از جانب غربی‌ها و یهود حمایت می‌شود. اساساً سفیانی را برای حمایت از مرزهای اسرائیل و سرکوب نیروهای انقلابی، روی کار می‌آورند تا اربابان او از خطر حمله سپاه خراسانی و یاوران مهدی علیه‌السلام که برای آزادی «قدس»، به حرکت درآمده اند، در امان باشند. در آیاتی از سوره مبارکه «اسرا» چنین آمده است:
«ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دو بار در زمین، فساد خواهید کرد و برتری جویی بزرگی خواهید نمود. هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما می‌انگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند؛ حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانه ها را جست و جو می کنند و این وعده‌ای است قطعی، سپس شما را بر آنها چیره می‌کنیم و شما را به وسیله دارایی‌ها و فرزندانی کمک می‌کنیم و نفرات شما را بیشتر قرار می‌دهیم. اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می‌کنید و اگر بدی کنید، باز هم به خود می‌کنید و هنگامی که وعده دوم فرا رسد، آن چنان بر شما سخت خواهند گرفت که آثار غم و اندوه در صورت هایتان ظاهر می‌شود؛ داخل مسجد (الاقصی) می‌شوند، همان گونه که بار اول وارد شدند و آنچه را زیر سلطه خود می‌گیرند، در هم می‌کوبند.» (۱)
امام صادق علیه‌السلام در تفسیر جمله «بندگان پیکارجوی خود را علیه شما برمی‌انگیزیم» فرمودند:
«آنان کسانی هستند که خداوند، قبل از ظهور قائم، آنها را برمی‌انگیزد و آنان، دشمنی از دشمنان آل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را فرا نمی‌خوانند؛ مگر اینکه او را به قتل می‌رسانند.» (۲)
عیاشی در تفسیر خود، از امام باقر علیه‌السلام روایت کرده که حضرت، پس از تلاوت آیه «بعثنا علیکم عباداً لنا» فرمودند:
«او، قائم و یاران اویند که دارای قوّت و نیروی زیادی هستند.» (۳) از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که آن حضرت، آیه شریفه فوق را تلاوت فرمودند، یکی از یاران عرض کرد:
فدایت شوم! اینها چه کسانی هستند؟ حضرت سه مرتبه فرمودند: «به خدا قسم! آنان اهل قم هستند.» (۴)
بنا به ظاهر روایات موجود، در منابع شیعه و سنّی، مراد از نبرد مسلمانان با یهود در آخرالزّمان، همین نبرد است؛ چنان‌که از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده که فرمودند:
«قیامت برپا نمی شود؛ مگر آنکه بین مسلمانان و یهود، کارزاری رخ می‌دهد، به گونه‌ای که مسلمانان، همه آنها را به هلاکت می‌رسانند تا جایی که اگر شخصی یهودی (محارب) در پشت صخره یا درخت، پنهان شود، آن سنگ و درخت به صدا درآید و گوید: ای مسلمان! این یهودی (محارب) است که در پناه من مخفی شده، او را هلاک کن!» (۵)
از روایات یاد شده، به دست می‌آید که خداوند، به وسیله ایرانیان، زمینه ظهور را فراهم می‌کند و مقاومت یهود در برابر مسلمانان، در چند نوبت است و نابودی نهایی آنان، به دست حضرت مهدی علیه‌السلام است.
بیرون آوردن «تورات» اصلی، از «غار انطاکیه» و کوهی در «شام» و «فلسطین» و «دریاچه طبریّه»، توسط حضرت مهدی علیه‌السلام و استدلال آن حضرت بر یهودیان نیز، نمونه‌ای از برخوردهای فرهنگی است که در مقام ارائه برهان، از آن استفاده می‌شود. از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده که فرمودند:
«تورات و انجیل را از سرزمینی که انطاکیه نامیده می شود، بیرون می‌آورد.» (۶)
و نیز فرمودند:
«صندوق مقدس، از دریاچه طبریّه به دست وی آشکار می‌شود و یارانش آن را آورده و در پیشگاه او، در بیت المقدس قرار می‌دهند و چون یهودیان آن را مشاهده نمایند، جمعیت زیادی از آنها اسلام می‌آورند که حدود سی هزار هستند.» (۷)

پی‌نوشت‌ها:
۱٫ سوره مائده، آیه۸۳
۲٫ تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۱۳۸
۳٫ همان
۴٫ بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۱۶
۵٫ مسند احمد، ج۲، ص۴۱۷؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج۱، ص۳۱۲
۶٫ بحارالانوار، ج۵۱، ص۲۵
۷٫ معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج۱، ص۳۴۴؛ الملاحم و الفتن، ص۶۹
منبع: شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (۱۳۹۱)، دانشستان سرزمین‌های درگیر در واقعه‌ی شریف ظهور، ج۱، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم.

نویسنده: سیدحسین تقوی
منبع: اندیشکده مطالعات یهود

ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه

نوشته شده توسطرحیمی 23ام فروردین, 1393

ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه


بهار آمد و دلهای ما در همجواری، دگرگونی طبیعت و شادمانه های عید، رنگ نو گرفت.

و ای کاش این نوشدن در امتداد نورانیت واقعی باشد که تنها در سایه محبت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) …


 


 

بهار آمد و دلهای ما در همجواری، دگرگونی طبیعت و شادمانه های عید، رنگ نو گرفت. و ای کاش این نوشدن در امتداد نورانیت واقعی باشد که تنها در سایه محبت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و نور منیر و سراج مستنیر مولانا المهدی(عج) شکل می گیرد و نضج می یابد.

به گزارش خبرگزاری حوزه/ بهار آمد و دلهای ما در همجواری دگرگونی طبیعت و شادمانه های عید، رنگ نو گرفت.

این اولین دلگویه سال جدید است؛ سالی که بر تارکش نام «فرهنگ» نقش بسته و امید ان می رود تا با استعانت همه آحاد ملت رشید ایران بتوانیم قطره ای و گامی و لمحه ای و لحظه ای، به سوی فرهنگ مهدوی حرکت کنیم و رنگ عشق پذیریم و بوی یار گیریم.

امسال سال فرهنگ است که به عزمی جزم نیازمند و به اعتقادی حقیقی محتاج است.

اعتقاد به اینکه می توان با ریسمان محکم فرهنگ دینی و مهدوی، از سنگلاخ زندگی در عصر آخر گذشت و در ساحل امن یار، مأوی گزید.

باری؛ بهار آمد و دلهای ما در همجواری دگرگونی طبیعت و شادمانه های عید، رنگ نو گرفت. و ای کاش این نوشدن در امتداد نورانیت واقعی باشد که تنها در سایه محبت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و نور منیر و سراج مستنیر مولانا المهدی(عج) شکل می گیرد و نضج می یابد.

در این نوبه از دلگویه های مان دو حدیث از بیان و کلام ناب و تابناک حضرت صادق آل محمد(ع) در ذکر یاد و ایمان مهدوی برمی خوانیم تا چراغ راهمان باشد و سپس به ترنم نجوای دلهایمان در فراق یار گوش جان می سپاریم.

دستاویز مومن در عصر غیبت؛ تقوا و دین

قال الصادق (ع):

إنَّ لِصاحِبِ هذَا الأمرِ غَيبَتاً ، فَليَتَّقِ اللهَ عَبدٌ وَ ليَتَمَسَّك بِدينِهِ .

همانا صاحب اين امر را غيبتي باشد . از اين رو بنده بايد از خداي پروا پيشه كند و به دين خويش تمسك جويد .

(الكافي1/335)

انکار مهدی(عج)، انکار محمد(ع) است

و مَن أقَرَّ بِالأئِمَّهِ مِن آبائي وَ وُلدي وَ جَحَدَ المَهديَّ مِن وُلدي ، كانَ كَمَن أقَرَّ بِجَميعِ الأنبياءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً صلي الله عليه و آله و سلم .

هر كه به امامان از نياكان و فرزندانم معتقد باشد و مهدي از فرزندانم را نكار كند ، همانند كسي است كه به همگي پيامبران معتقد باشد و محمد صلي الله عليه و آله و سلم را انكار كند .

(كمال الدين 2/411 و 338)

ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه

تو کدام آینه ای ؟ صل علی آیینه

تو کدام آینه ای ، ای شرف الشمس غریب

که زد از دوری دیدار تو چشمم پینه

از همه آینه ها زلف رها کرده تری

می زنند آینه ها سنگ تو را بر سینه

یکسال دیگر هم بدون تو گذشت و من و شعر و تقویم در عبور فصلهای زمینی، تنها هوهوی تکراری بادها را شنیدیم و به اجساد نیمه‌جان برگها چشم دوختیم. مادر چهار فصل سبز و زرد و نارنجی و سپید فهمیدیم که هیچ رنگی مثل آبی، بوی آرامش نمی‌دهد و هیچ کرانه بی‌کرانه‌ای وسعت دریا را ندارد و تو آرامشی در دل داشتی و دریایی در نگاه… این روزها حرکت عقربه‌های ساعت نیز معنی دیگری دارد و من می‌دانم که تا آن سپیده موعود، باید به همین عقربه‌ها خیره بمانم و لبهای پُر‌زمزمه‌ام را با نام آسمانی‌ات معطر کنم. گفته‌ای که در ضمیر تو هیاهو نیست و مرا با همین کلام کوتاه به دردی عمیق و درون‌سوز مبتلا کرده‌ای، راستی تا کی باید درد خاموشی را تحمل کنم؟

نمی‌دانم نسیم صبحگاهی در گوش ریحانه‌های باغچه چه گفته است که آنها نیز چون من چشم به آسمان دوخته‌اند، بی‌قراری‌شان  را بارها دیده‌ام، ‌اما افسوس که زبان آنها را نمی‌دانم!

شکفتن شکوفه‌های بهاری، حرارت کوچه‌ها‌ی تابستان، لحظه‌های رویا‌گونه پاییز و ابر‌های پُر‌برف زمستان با من از «تو» می‌گویند!

من و شعر و تقویم تو را حتی در خوشه‌های انگور نیز دیده‌ایم و بوی وصل تو را در هیئت فرشتگان شنیده‌ایم، پیشانی مست دشت، از فوج‌فوج پرنده عاشق سخن می‌گوید که از زیارت چشم تو باز می‌گردند و در نهانخانه یادت، آرام می‌گیرند. اگر کوه بودم شاید فقط یک روز دوری از تو را تاب می‌آورم و می‌بینی که کوه نی‌ام! اما خصلت کوه را می‌دانم…

هر صبح رایحه‌ات را با مشام جان می‌شنوم و در این رایحه، چیزی مرا بیش از پیش به سمت خود می‌خواند و زنبیل عاطفه‌ام‌ را سرشار از تو می‌سازد، به راستی تو ریشه در عشق داری و ما ـ ساکنان سیاره سرگردانی ـ همه آرزومان این است که ریشه‌های خود را پاس داریم. یک سال دیگر هم گذشت! با تمام خوبیهایش، بدیهایش، کاستیهایش و من مثل چشمی کنجکاو و بهت‌زده تو را در تمام ترانه‌هایم، عاشقانه جستجو کردم. گاه ورق‌پاره‌هایی را که در بایگانی دلم بود، پیش روی دیده گشودم تا شاید لبخندی، ردّ پایی و یا نشانه‌ای از تو لابه‌لای آن حروف سربی پوسیده پیدا کنم اما نبود!

حتی سیاه‌مشق‌هایم به جستجوی تو بودند ای سپید‌تر از پیشانی سپیده! و تو با کوله‌بار تنهایی‌ات، به دورهای دور رفته‌ای، گفته بودی که حضورت در زمین، مثل تولد جوانه در خاک اتفاق خواهد افتاد و من در پاییز تقویم، در زیر برگهای خشک و روی هم تلمبار شده، بارها تو را مثل اتفاق سبزی زیر آن‌همه برگ، التماس کردم اما نبودی! و بدون تو یعنی غربت! و غربت دست کلمات را می‌بندد…

بارها در بزرگراه خاطرات قدم زده‌ام و گمنام‌تر از سایه درختان آن حوالی، نام تو را کاویده‌ام! بارها در نقطه‌چینهای شعر شاعر کوچه‌های شهر، یعنی نسیم به دنبال واژه‌ای آشنا بوده‌ام، واژه‌ای که لااقل به مرز متبرک افاضه‌های آبی‌ات نزدیک باشد.

آی… شولای صبح به تن! بتاب… و فصل سرد زمینی‌ام را با عطر نفست شکوفا کن!

می‌دانی اگر نباشی من و شعر پژمرده‌ایم و هیچ روزی در تقویم روشن نیست!

اگر نباشی! غم همه‌جا را قاب می‌گیرد و در دل این قاب، تصویری جز افول آرزوهای انسانهای عصر تصویر نیست!

یک سال دیگر بی‌ترانه حضورت گذشت!

و هر‌کس به زبانی تو را آرزو کرد و چیزی گفت! من و شعر همه آنها را در حاشیه تقویم نوشته‌ایم!

یک سر سوزن به تو نزدیک شده‌ام…

به اندازه یک آه سرد، یا به اندازه نفسی گرم! راستی از کدام مسیر می‌آیی؟ از کدام جاده؟ می‌دانم! این مسیرها ما را اسیر کرده‌اند! پیر کرده‌اند!

نمی‌خواهم سر درد دل را با تو باز کنم، با تو باید حرفهایی از جنس عشق و انتظار گفت و غمهای زمین را به زمینیان واگذار کرد. راستش حقارت بعضی حرفها به حقارت گوینده و شنونده باز می‌گردد و در تکلم ما خبری از این حقارت نیست، اگر هم باشد از سوی من است! چرا‌که بزرگی نام تو را فرهیختگان زمین می‌دانند و هر که از تو بنویسد یا با تو سخن بگوید خود را به دریا متصل کرده است، هر‌چند قطره‌ای ناچیز باشد…

و من و شعر آن قطره ناچیزیم که وصل دریا را می‌طلبیم و با واژه‌های کم‌بضاعت خود به پیشواز فصلی روشن می‌آییم، امید که از ما بپذیری…

لوح محفوظ خدا! آینگی کن یک صبح

که جهان پر شده از آتش و کفر و کینه

در همه آینه ها نام تو را کاشته ایم

ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه

*اشعار: علیرضا قزوه، حمید هنرجو

تَوَقَّعْ اَمْرَ صَاحِبِکَ لَیْلَکَ وَ نَهارَکَ

نوشته شده توسطرحیمی 9ام اسفند, 1392


شب و روز چشم انتظار ظهور مولایت صاحب الزمان باش.

انتظار، کيفيتي روحي است که موجب بوجود آمدن حالت آمادگي است براي آنچه انتظار دارند.و ضد آن يأس و نااميدي است. هر چه انتظار بيشتر باشد آمادگي بيشتر است.

هر چه عشق به «منتظر» افزون باشد آمادگي براي فرا رسيدن محبوب افزون مي گردد و دير آمدن و فراق محبوب دردناک مي گردد. تا بدانجا که انسان منتظر از خود بي خود مي شود و دردها و سختي هاي دردآور و مشکلات سخت خود را در راه محبوب حس نمي کند.همانند کسي که در پي شب پليدي، خسته از ظلمت و تاريکي چشم به افق دوخته و دميدن خورشيد را آرزو مي کند.

انتظار چه ويژگيهاي خاصي دارد؟

انتظار، در درجه نخست ويژه حيات و زندگي است. ماهيت زندگي انسان با انتظار و اميد به آينده عجين شده، به گونه اي که بدون انتظار، زندگي مفهومي ندارد.

هر انسان زنده اي که در انتظارهاي خويش، به تداوم حيات مي انديشد و بقاي خويش را انتظار دارد، تمام حرکت و سکون خود را در راستاي اين انتظار و در جهت متناسب با تداوم حيات قرار مي دهد.و لذا در روايات اسلامي مي بينيم که انتظار فرج از افضل اعمال امت پيامبر (ص) شمرده شده است.

يعني ويژگي انتظار در عمل در راه رسيدن به حيات است تا پيروان مهدي (عج) بکوشند تا خود را به امامشان نزديک کنند و مانند او بينديشند و امت با امام در انتظار به سر برند، زيرا امام نيز در انتظار ظهور خود به سر مي برد.

جامعه منتظر، هر حادثه اي هر چند عظيم و ويرانگر، و هر عاملي هر چند بازدارنده و يأس آفرين، او را از تحقق هدف هاي مورد انتظار مأيوس نمي کند و همواره به امام خود اقتدا مي کند

امامي که در برابر مشکلات شکننده و حوادث کوبنده قرن ها و عصرها استوار ايستاده است و ذره اي در اصالت راه و کار خود ترديد نکرده است.

امام مهدي (عج) مي فرمايند:

«… لإنّ الله معنا و لا فاقه بنا إلي غيره، و الحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنا… »(1):

چون خدا با ماست، نيازي به ديگري نيست، حقانيت با ما مي باشد و کناره گيري عده اي از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد.

آري! امام مهدي (عج) در چنين انتظاري به سر مي برد و با چنين ايماني در اين شب يلداي زندگي، استوار و تزلزل ناپذير ايستاده است.

و جامعه «منتظر» و امت چشم به راه نيز بايد اين ويژگي ها را در امام موعود و «منتظر» خويش خوب بشناسد و تا حد امکان مانند خود او در انتظار باشد..

مولاي ما!

«حتي ترانا و نراک»

انتظار: ديده به راه دوختن است،

لحظه شمارى كردن براى ديدار كسى يا انجام واقعه اى است،

به اميد كسى يا چيزى ماندن است،

چشم داشتن و توقّع كارى يا حادثه اى است،

نگران شخص عزيزى يا امر مهمّى بودن است.

انتظار: اميدوارى، چشم به راهى، آمادگى، نگرانى، چشم داشت و درنگ است.(2)

امّا انتظار مهدى(عليه السلام) : همه اين ها و فراتر از اين هاست

 

انتظار مهدى(عليه السلام):

ايمان به «غيب» اقرار به «ولايت» و باورداشت حق حاكميت «قرآن» است.

عصاره «يقين»، چكيده «تقوى» و خلاصه «عمل صالح» است.

عشق به «زيبايى ها»، التزام به «خوبى ها» و شوق به «كمالات» است.

«تلاش» براى «يافتن»، «مقاومت» براى «رسيدن» و «جهاد» براى «ساختن» است.

انتظار مهدى(عليه السلام) : روايت «اشتياق»، حديث «جستجو» و قصّه «وصل» است.

انتظار مهدى(عليه السلام) : اقتداى به او، بيعت با او، و سرسپارى به فرمان اوست. رمز پايدارى، سرّ استقامت و راز جانبازى در راه اوست.

انتظار مهدى(عليه السلام) : «عامل رشد»، «پشتوانه مقاومت و «ضامن پيروزى» پيروان امامت است.

انتظار مهدى(عليه السلام) : سنگربانى «عقيده»، مرزبانى «انديشه» و مبارزه در راه پاسدارى از «فرهنگ اسلام و ولايت» است.

 

انتظار مهدى(عليه السلام) :

انتظار روز ظهور اوست و انتظار روز ظهور او،

انتظار غلبه اسلام و قرآن است و انتظار غلبه اسلام و قرآن،

انتظار تحقق وعده هاى خداوند است.انشاء الله


پي نوشت ها :
1 . بحارالانوار، ج 53، ص 178
2 . با مراجعه به كتابهاى معتبر لغت، همچون: لسان العرب، مجمع
البحرين، مفردات راغب، المنجد، دهخدا، معين و … .

منبع: انتظار بهار و باران/واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران