« ای کاش د ر این بیت بسوزمعشق به مولا »

اهميت تقوى در قرآن

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391

     پس مراد از متقين در آيه كسانى هستند كه: لااقل زمين جان آنها شوره زار نباشد، و حداقل تقوى را داشته باشند و آماده پذيرش حق گردند و هرچه بيشتر به قرآن رجوع كنند روزنه وسيع ترى از نور هدايت به قلب و زمين تاريك وجود آنها مى تابد، تا در نهايت تمام وجود آنها نورانى مى شود به نور الهى كه (اللّه نور السماوات والارض).

     اگر كسى بگويد هدايت تشريعى خداوند براى كافر و مسلمان است، چرا اينجا مى فرمايد براى متقين است؟ مى گوييم بله، هدايت تشريعى براى همه است، امّانظر اين آيه به پذيرش و تأثر انسانهاست، كسانى از اين هدايت بهره مى برند، كه حداقل مراتب تقوى را دارا باشند.

2. (وَاعْلموُا اَنَّ اللّه مَعَ المُتَّقين) ـ بدانيد كه خداوند مصاحب با متقين است، خداوند در اين آيه تقوى را زمينه مصاحبت با خودش معرفى مى نمايد، به طورى كه ديگر بهشت با تمام جلوه هايش در نظر متقين هيچ جلوه اى ندارد، زيرا بهشت هم با جلوه هاى ملكوتى خداوند، بهشت شده است.

3. (وَلَو اَنّ اَهْلَ القُرى آمَنوُا وَاتّقُوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكات مِنَ السّماء وَالاَرْضِ)(2) ـ اگر اهل قريه ها ايمان آورده و تقوا پيشه مى كردند، بركات زمين و آسمان را بر آنها مى گشوديم، تقوى موجب ازدياد بركات ارضى و سماوى و عامل مؤثر در بهبود اقتصاد است، اين آيه اشاره دارد، به اين كه: تقوى علاوه بر منافع معنوى و اخروى، منافع مادى و دنيوى هم دارد، و موجب رونق كسب و كار است، در سوره نوح هم اشاره به اين مطلب شده است، آنجا كه مى فرمايد:

     (فَقُلْتُ اِسْتَغْفِروُا رَبَّكُم اِنَّه كانَ غَفّاراً يُرسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَيُمْدِدْكُمْ بِامْوال وَنَنين وَيَجْعَل لَكُم جَنّات وَيَجْعَل لَكُم اَنهاراً)،(3) در اين آيه ها حضرت نوح به قوم خود مى فرمايد: (از روش خود توبه و بازگشت كرده، و به دامن ايمان و تقوى روى آوريد تا خداوند باران را پس از خشكسالى فراوان، بر شما نازل كند، و شما را داراى اموال و فرزندان و باغها و نهرها نمايد). جاى هيچ تعجب نيست كه تقوى مى تواند منشأ اين همه خيرات و بركات و مؤثر در بهبود اقتصاد باشد، زيرا مگر تمام علل در اين عالمى كه نظامش مبتنى بر قانون عليت است روشن شده كه جاى تعجب باشد، بله همان طور كه معجزه انبيا مستثنى از قانون عليت نيست، و داراى علت است، منتها علت فوق عادى دارد، كه اراده پيامبر است، آبادانى و رشد اقتصادى هم عللى دارد، منتها يكى از علل آن تقوى و ايمان به خداوند است، كه فوق علل مادى و عادى است، و به همين جهت كه سبب فوق اسباب عادى است، معجزه را عملى فوق العاده مى دانند، نه محال ذاتى كه امكانش در عهده كسى نباشد، يعنى اگر شخص ديگرى هم بتواند آن اراده نبوى را كسب كند، معجزه تحقق ذاتى پيدا مى كند، ولى حكمت خداوند اجازه نمى دهد آن اراده را در اختيار افراد عادى قرار دهد.

4. (يا اَيُّها النّاسُ اِنّا خَلَقْناكُم مِنْ ذَكَر واُنْثى وَجَعَلْناكُمْ شُعُوباً وقَبائِلَ لِتَعارَفوُا اِنّ اكرَمَكم عِندَاللّه عليمٌ خبيرْ.)(4)

     تقوى در اين آيه مايه كرامت و ارزشمندى انسانها معرفى شده، خداوند مى فرمايد اى مردم (اى جهانيان) ما شما را از يك مرد و يك زن خلق كرديم، و شما را شعبه شعبه و قبيله قبيله قرار داديم، تا قرب و بعد نژادى و سببى يكديگر را بشناسيد، و در واقع با اين كار شناسنامه شما را كه وجه تميز شماست، صادر كرديم، امّا بدانيد كه قبيله و دسته و فرقه و گروه مايه كرامت نيست، بلكه كرامت در محور تقوا دور مى زند و خداوند عالم و آگاه بر بيك و بد مردم است.

5. (تَزَوَّدوُا فَاِنَّ خَيْرَ الزّادِ التّقوى)(5) ـ زاد و توشه برگيريد، زيرا اين سفر الى اللّه هم مثل بقيه سفرها، توشه مى خواهد، و بهترين زاد و آذوقه در اين سير، تقوى است، خداوند در اين آيه تقوى را به عنوان بهترين زاد و توشه براى عبور از گذرگاه زندگى و رسيدن به قرارگاه آخرت معرفى مى كند كه: (الدُّنيا دارُ مَمَرٍّ وَالاخِرَةُ دارُ مَققّر) و بهترين آذوقه را نيز براى نجات از دار الفناء به دارالبقاء تقوى مى داند كه (الدُّنيا دارُ فَناء والاخِرَةُ دارُ بَقاء).

     شايسته است كه براى تاييد اين آيه به سراغ نهج البلاغه على(عليه السلام) رويم، تا ببينيم چگونه على(عليه السلام) مولاى متقيان، اين معلم بزرگ بشريت، راه زيستن را به يارانش نشان مى دهد.

     قال على(عليه السلام): وَقَدْ رَجَعَ مِنْ صِفَّينِ، فَاَشْرَفَ عَلى القُبُورِ بِظاهِر الكُوفَةِ: يا اَهْلَ الدِّيارِ المُوحِشَةِ والمَحالِّ المُقْفِرَةِ وَالقُبُورِ المُظْلَمَةِ يا اَهْلَ التَّوْبَةِ، يا اَهْلَ الغُرْبَةِ، يا اَهْلَ الوَحْدَةِ، يا اَهْلَ الوَحْحشَءِ، اَنْتُم لَنا فَرَطٌ سابِقٌ وَنَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لاحِقٌ. اَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ وَاَمَّا الاَزْواجُ فَقَدْ نُحِحَتْ وَاَمّا الاَموالُ فَقَدْ قُسِّمَتْ. هذا خَبَرُ ما عِنْدَنا فَما خَبَرُ ما عِنْدَكُمْ؟

    ثُمَّ التَفَتَ اِلى اَصْحابِهِ فَقال: اَما لَوْ اُذِنَ لَهُمْ فِى الكَّلامِ لَأخَبُروكُمْ اِنَّ خَيْرَ الزّادِ التّقوى.

     على(عليه السلام) وقتى از جنگ صفين همراه با اصحاب خود بازمى گشتند، به قبرستان بيرون كوفه رسيدند، و خطاب كردند: اى ساكنين ديار وحشت، و محلهاى بى كسى و بى آب و علف، و اى اهل قبور تاريك، اى ساكنين خاك، اى اهل غربت، اى بى كسان، و اى اهل وحشت و ترس، شما پيشرو و جلودار ما بوديد، كه رفتيد، و ما پيرو شما كه به شما ملحق مى شويم، (اگر درباره دنيا و حالاتش از ما بپرسيد) مى گويم: امّاخانه هايتان را ساكن شدند، همسران شما ازدواج كرده و همسرى ديگران را برگزيدند، و اموال شما را نيز تقسيم كردند، اين خبرى است كه نزد ما است، شما چه خبر داريد از آنجا، سپس رو به اصحابش كرده،  فرمود: اگر اذن سخن گفتن به آنها داده مى شد شما را خبر مى دادند به اين كه بهترين زاد و توشه اين سفر تقوا است.

6. (يا بَنى آدَم قَدْ اَنْزَلنا عَليكم لِباساً يُوارى سَؤآتِكُم و ريشاً ولباسُ التَّقوى ذلكَ خيرٌ ذلكِ مِنْ آياتِ اللّهِ لَعَلَّهُم يَذَّكَّرُونَ)(6) «اى فرزندان آدم ما براى شما لباسى فرستاديم كه عورات و زشتى هاى شما را مى پوشاند، و براى شما زينت است، ولى لباس تقوى بهتر از لباس هاى عادى و ارزشمندتر است. اين همه از آيات الهى است، شايد كه متذكّر شويد». خداوند متعال در اين آيه تقوى را به عنوان لباس معرفى نموده است، لباس داراى سه خصوصيت مهم است:

  1. زينت انسان است
  2. حافظ انسان از گرما و سرما و مجروح شدن و خراشيدگى بدن است
  3. پوششى براى عيوب است. اين سه خصوصيت براى لباس معنوى يعنى تقوى نيز متصوّر است: هم زينت صاحبان تقوا است، و هم انسان را از مصائب و لغزشگاه هاى زندگى مى رهاند، و بالاخره عيب پوش انسان است، يعنى اگر عيبى هم در انسان باشد تحت الشعاع اين زينت الهى قرار مى گيرد، و جلوه اى و نمودى ندارد، توضيح بيشتر را در ذيل جمله و «ملبسهم الاقتصاد» خواهيم داد.

7. (تِلْكَ الجَنّةُ الِّتى نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَن كانَ تَقِيّاً)(7) ـ: «اين بهشتى است كه بندگان متقى و پرهيزكار خود را وارث آن مى گردانيم». خداوند در اين آيه سند مالكيت بهشت را براى متقين صادر و در دفتر اسناد رسمى خود يعنى قرآن به ثبت مى رساند.(8)

 پی نوشت:

  1. بقره، آيه 2.
  2. اعراف، آيه 96.
  3. نوح، آيات 10 تا 12.
  4. حجرات، آيه 13.
  5. بقره، آيه 197.
  6. سوره اعراف، آيه 26.
  7. سوره مريم، آيه 63.
  8. استاد بزرگوار هفت آيه براى اهميت تقوى در قرآن متذكّر شدند و ما براى تتميم كلام ايشان 13 خصلت و پيامد تقوى را كه (مرحوم خوئى در منهاج البراعة جلد 3 صفحه 7 ـ 346 ذيل خطبه 24) بيان فرموده اند متذكر مى شويم: 1. مدح و ثناء (اِن تصبروا و تتقوا فان ذلك من عزم الامور) 2. حفظ شدن از دشمنان (وان تبصروا وتتّقوا لا يضرّكم كيدهم شيئا) 3. تأييد و نصرت الهى (اِنّ اللّه مع المتقين) 4. اصلاح عمل (يا ايها الذين آمنوا اتّقوا اللّه وقولوا قَولاً سديداً يُصلح لكم اعمالكم) 5. بخشش گناهان (ويغفر لكم ذنوبكم) 6. محبت خدا (انّ اللّه يحب المتّقين) 7. قبول اعمال (انما يتقبل اللّه من المتقين) 8. اكرام (ان اكرمكم عند اللّه اتقاكم) 9. بشارت در موقع مرگ (الذين آمنوا وكانوا يتّقون لهم البُشرى فى الحياة الدنيا وفى الآخرة) 10. نجات از آتش (ثمّ نُنَجّى الذّين اتّقوا) 11. جاودانگى در بهشت (اُعِدّت للمتّقين) 12. آسان شدن حساب در وقت محاسبه اعمال (وما على الذين يتّقون من حسابهم مِنْ شىء) 13. نجات از شدائد و رزق حلال (ومن يتّق اللّه يجعل له مَخْرَجا وَيَرزُقْه من حيث لا يحتسب ومن يَتَوكّلْ عَلَى اللّه فهو حَسْبُه ان اللّه بالغ اُمْره قَد جَعَل اللّه لِكلّ شىء قدراً)

 

  • اخلاق اسلامى در نهج البلاغه  اكبر خادم الذاكرين

صفحات: · 2


فرم در حال بارگذاری ...