« بیست جمله برگزیده از مقام رهبری درباره عزاداری حضرت سیدالشهدازمان جاریست و تکرار... »

تدبر در سوره فجر+دانلود فایل پاورپوینت و تدریس

نوشته شده توسطرحیمی 15ام آبان, 1392

آیه ۶ - ۱۴

أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ (۶)إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ (۷)الَّتی‏ لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ (۸)

وَ ثَمُودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ (۹)وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ (۱۰)

الَّذینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ (۱۱)فَأَکْثَرُوا فیهَا الْفَسادَ (۱۲)

فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ (۱۳)إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ (۱۴)

غرق مظاهر دنیوی هستند و نعمات و امکانات مادی احاطه شان کرده است؛ به پیامبر اعظم(صلی‏ الله‏ علیه ‏وآله) و اطرافیان ایشان با دیده حقارت می نگرند و با تکیه بر قدرت دنیوی خود دربرابر ایشان گردن کشی و طغیان می کنند.

(ای پیامبر) آیا ندیدی که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟«۶» با ارم، آن شهرى که پایه ها و ستونها (و قصرها و بناهاى عالى) داشت«۷» که مانند آن در هیچ یک از شهرها ساخته نشده بود«۸» و با قوم ثمود چه کرد؟ همانان که در آن درّه، صخره ها را مى کندند و در کوهها خانه مى ساختند.«۹» آیا ندانسته اى که خدا با فرعون که صاحب میخها بود، چه کرد؟«۱۰» همان کسانى که در شهرها سر به طغیان برداشتند«۱۱» و در آنها تباهى بسیار به بار آوردند.«۱۲» پس پروردگارت تازیانه عذابی شدید و متوالی را بر آنها فرود آورد.«۱۳» چرا که قطعاً پروردگار تو در کمینگاه اعمال بندگان است و زمانی که به طغیان و سرکشی رسند، آنان را عذاب سختی خواهد کرد.«۱۴»

عاقبت مذکور در این کلام، مربوط به کسانی است که قدرت و شوکت خاصی در این دنیا داشته و چند روزی از آن بهره مند بوده اند و با اتکا به این قدرت ظاهری، طغیان و فساد پیشه کرده بودند. خدای متعالی به رسول خود(صلی‏ الله‏ علیه ‏وآله) می فرماید که آیا ندیدی پروردگار تو با آن طغیانگران چه کرد؟ و پس از بیان عذاب سخت آنان، علت آن را  ذکر می کند و بدین ترتیب، به طغیانگران معاصر قرآن نیز هشدار می دهد؛ همانان که همچون سرکشان پیشین، از کمین الهی غافل هستند و با غوطه خوردن در نعمت و دارایی، فرعون صفتانه با پیامبر اکرم(صلی‏ الله‏ علیه ‏وآله) مخالفت می کنند؛ بدانند پروردگار او در کمین است و در ورای این نعمات و داراییهای دنیوی، آنان را رصد می کند و در هر زمانی که صلاح بداند، با عذاب سخت خود با ایشان برخورد خواهد کرد.

تهدید دنیاگرایان طغیانگر

عذاب سخت و دردناک، سرنوشتی است که پروردگار برای دنیازدگان طغیانگر رقم زده است؛ چرا که او در کمینگاه است.

آیه ۱۵ تا ۲۶

فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ (۱۵)

وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ (۱۶)

کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ (۱۷)وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکینِ (۱۸)

وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا (۱۹)وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا (۲۰)

کَلاَّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا (۲۱)وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا (۲۲)

وَ جی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى‏ (۲۳)

یَقُولُ یا لَیْتَنی‏ قَدَّمْتُ لِحَیاتی‏ (۲۴)فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ (۲۵)

وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ (۲۶)

چرا انسان گرفتار طغیان می شود و مکنت و ثروت دنیا او را سرکش و متجاوز می کند؟

اما انسان به گونه ای است که وقتى پروردگارش او را مى آزماید، بدین طریق که عزیزش مى دارد و نعمتش مى بخشد، مى گوید: پروردگارم مرا عزیز داشته و انجام هر کارى را  بر من روا دانسته است«۱۵» و امّا وقتى او را مى آزماید، بدین طریق که روزى را بر او تنگ مى گیرد، مى گوید: پروردگارم مرا خوار شمرده است.«۱۶» نه، هرگز چنین نیست که خوارى در بینوایى و کرامت در توانگرى باشد؛ اینها وسیله آزمایش شماست؛ بلکه واقعیت این است که شما یتیم را (از مال پدر محروم کرده و) گرامى نمى دارید«۱۷» و یکدیگر را بر اطعام بینوا ترغیب نمى کنید«۱۸» و میراث یتیمان را همان گونه که هست، بدون تمییز حلال و حرام آن، یکجا مى خورید«۱۹» و مال را بسیار زیاد دوست مى دارید.«۲۰»

آری، شما برای دنیا ارزش استقلالی قائلید و به همین دلیل، نعمت بخشیدن خدا را، ارزش دادن خدا به خود (اکرام) می دانید و سلب نعمت را، سلب ارزش از خود (اهانت) به شمار می آورید و به این ترتیب، از جنبه ابتلاییِ دادن و گرفتن نعمات غافل می شوید و با توهم اکرام و اهانت، دچار طغیان و سرکشی می گردید.

آرى، هرگز این نگاه استقلالی به مال دنیا و حب شدید به آن درست نبوده و راه به جایی نخواهد برد؛ آن گاه که زمین را خرد و ذرّه ذرّه گردانند«۲۱» و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان، صف در صف بیایند«۲۲» و دوزخ در آن روز آورده شود؛ آن روز انسان متوجه مى شود که همه نعمتها و محنتها وسیله آزمون الهى بوده است، ولى این توجه کجا براى او سودمند است؟«۲۳» آن روز انسان مى گوید: اى کاش براى زندگى آخرتم که حیات واقعى است، کار شایسته اى پیش فرستاده بودم.«۲۴» پس در آن روز هیچ کس به سختىِ عذاب خدا عذاب نکند«۲۵» و هیچ کس به سختىِ در بند کشیدن او در بند نکشد.«۲۶»

توبیخ نظام فکری و عملی دنیامحور

توبیخ و انذار کسانی که برای مال دنیا ارزش اصالی قائلند و از حیثیت ابتلایی و امتحانیِ انعام و امساک الهی غفلت می ورزند.

آیه ۲۷ - ۳۰

یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (۲۷)ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً (۲۸)

فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی (۲۹)وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی‏ (۳۰)

در آن میانه پراضطراب که جهنم غرّان، کشان کشان به عرصه آورده شده و هیچ کس به سختی عذاب خدا عذاب نکند و به سختیِ او در بند نکشد، به نفس آرام و مطمئن خطاب می رسد که آسوده از همه این پریشانیهای محشر، مستقیم به سوی پروردگار خود بازگرد؛ مگر او کیست و چه کرده است که با چنین آرامش و اکرام و اجلال خاص به سوی بهشت مخصوص پروردگار خوانده می شود؟

آری، او نفس مطمئنه است؛ همو که به سوی پروردگار خود آرام گرفته و به آنچه او رضایت دارد، راضی می شود و در نتیجه، دنیا را سرای گذر دانسته، دادن نعمت و تنگی رزق را ابتلا و امتحان الهی می داند و به همین سبب، زیادی نعمت، او را به طغیان و تباهی و استکبار نمی کشد و فقر و نداری، او را در ورطه کفر و ترک شکر قرار نمی دهد، بلکه او در جایگاه عبودیت استقرار می یابد و با افراط یا تفریط، از صراط مستقیم منحرف نمی گردد.

اى نفس مطمَئنّه و آرام«۲۷» به سوى پروردگارت بازگرد که تو به پیشامدهایى که او برایت مقدّر کرد و به احکام و آیینى که براى تو مقرّر داشت، خشنود بودى و خدا نیز از تو خشنود بود.«۲۸» این گونه مرا بندگى کردى، پس در میان بندگان راستین من درآى.«۲۹» و به بهشت من وارد شو.«۳۰»

بشارت به نفس مطمئنه

اطمینان و آرامش برخاسته از نگرش ابتلایی به دنیا، مایه آرامش و سعادت در عرصه معاد.

سیر هدایتی سوره

در فضایی که دارایی، ملاک کرامت و بزرگی به حساب آید، هر چه بر میزان بهره مندی از نعمات و امکانات دنیوی افزوده شود، بر میزان طغیان و سرکشی و دنیاگرایی اضافه خواهد شد. در چنین فضایی، توانگران با تکیه بر دارایی خود، در مقابل رسول حق و منادی معاد جبهه می گیرند و کسانی که از روزی کمی برخوردارند، کفران پیشه کرده، به فکر آماده شدن برای روز واپسین نخواهند بود.

همه چیز براساس مال دنیا تعریف می شود و احساس قدرت کاذب، روحیه ایستادگی در مقابل حق را در آنان تقویت می کند و همین سرمنشأ فراگیری فساد می گردد.

سوره مبارکه در چنین فضایی وارد میدان هدایت می شود: ابتدا با سوگندهایی ذهن صاحبان خرد را جلب محتوای خود می کند. آن گاه با خطاب به رسول خود(صلی‏ الله‏ علیه ‏وآله)، از طغیانگرانی یاد می کند که پروردگار سرنوشت بدی برایشان رقم زده است؛ کسانی که از جهت بهره مندی از امکانات مادی و مظاهر قدرت، در اوج بودند، اما طغیان کردند و فساد را در زمین گستردند و پروردگار، تازیانه عذاب را بر سرشان نواخت؛ چرا که او در ورای این نعمات و داراییها در کمین بود.

پس از بیان عاقبت آن اقوام دنیازده و طغیانگر، به اصل و ریشه فکری و عملی طغیان می پردازد. چه توهم، علقه یا رفتاری سبب می شود که انسان از پی دارایی و احساس قدرت در دنیا، سر به طغیان نهد و از رصد و کمین الهی غافل گردد؟ آری، توهم اکرام و اهانت به گاه انعام و امساک نعمت، ترک یتیم نوازی، دوری از تشویق به اطعام مساکین، چپاول مال یتیم و در یک کلام، علقه شدید به مال دنیا انسان را از جنبه ابتلایی دنیا غافل می کند و دچار طغیان می­سازد.

دیگر تنها امیدِ این محب سرسپرده مال دنیا، ترساندن او از قیامت است؛ روزی که زمین استوار زیر پایش را ذره ذره گردانند و امر پروردگار و فرشتگان او صف در صف بیاید و جهنم سوزان آورده شود. او باید بداند که اگر در دنیا از خواب این غفلت بیدار نشود، در آن روز خواهد شد، اما با حسرتی جانسوز. از یک سو سرنوشت ابدی خود را می نگرد و از سوی دیگر، دستان خالی خود را؛ دستانی که برای هیچ یتیم و نیازمندی آشنا نیست و آلودگی دست اندازی بر مال دیگران بر آن نمایان است، اما دیگر چه سود؟!

آیا همگان در این گرداب دنیاپرستی غرق می گردند و چنین عاقبتی را در پیش دارند؟ نه، تو ای نفس مطمئنه که امواج بلا و مصیبت یا دارایی و نعمت، دریای آرام وجودت را متلاطم نساخت و با نگرش ابتلاییِ خود به دنیا، نه داشتن آن به طغیانت کشید و نه فقدانش به کفران! تو در نهایت اکرام و اجلال به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی که از او راضی هستی و او از تو خوشنود و در زمره بندگان و میانه بهشت مخصوص او وارد شو!

توبیخ و انذار نسبت به دنیاگرایی

دلبستگی و حب شدید مال دنیا، منشأ شکست در امتحان الهی و ریشه طغیان و کفران عاقبت سوز است.

استناد و استدلال

تشخیص سیاقهای سوره

این سوره مبارکه دارای چهار سیاق است: آیه ۱ -۵، آیه ۶ - ۱۴، آیه ۱۵ - ۲۶ و آیه ۲۷ - ۳۰٫

وجه گسست سیاق دوم از سیاق نخست: فقدان اتصال ادبی و آغاز سیر جدید مفهومی (سرگذشت طغیانگران) در آیه ششم.

وجه گسست سیاق سوم از سیاق دوم: آغاز سیر مفهومی جدید (نگرش انسان به دارایی و نداری در دنیا) در آیه پانزدهم. گفتنی است که وجود «فاء» در ابتدای آیه شانزدهم مانع انفصال سیاقی نیست، زیرا این حرف قابلیت برقراری ارتباط بین دو کلمه، دو جمله و دو سیاق را دارد. در مواردی که انقطاع سیر مفهومی دال بر انفصال سیاقی است، «فاء» دلیل عطف دو سیاق خواهد بود.

وجه گسست سیاق چهارم از سیاق سوم: فقدان اتصال ادبی و شروع سیر مفهومی جدید با خطاب به نفس مطمئنه در آیه بیست و هفتم. گفتنی است که ظرف خطاب مذکور، روز قیامت است، اما این امر دلیل بر اتصال سیاقی نیست، زیرا پیش از این سخنی از نفس مطمئنه در میان نبوده است.

تشخیص فضای سخن و جهت هدایتی سوره

فضای سخن و جهت هدایتی سیاق نخست

  1. فضای سخن: فضای این آیات، نیاز به تأکید و دلیل آن، سوگند های مکرّر است.
  2. جهت هدایتی: ذکر سوگند برای تأکید و اطمینان زایی در مخاطب نسبت به مطلب مورد نظر متکلم است. بنابراین هرگاه سوگندی یاد می شود، شنونده منتظر سخن مورد تأکید گوینده می ماند. از این رو در بیشتر موارد، بعد از ذکر قسم، جواب آن یا همان سخن مؤکّد بیان می شود. در این سوره مبارکه بعد از بیان قسمها و جمله (هل فی ذلک قسم لذی حجر) که تتمه قسم است، به جواب قسم تصریح نمی شود و ذهن شنونده بعد از اقرار به کفایت قسمهای مذکور (هل فی ذلک قسم لذی حجر: استفهام تقریری)، سخت منتظر جواب آن می ماند. این انتظار با محتوای بسیار بلند و غنی سوره پاسخ می گیرد.

بر این اساس، جهت هدایتی این آیات چنین خواهد بود: «سوگند برای تاکید جهت هدایتی سوره: سوگند به میـعادهـای دل بریدن از دنیا در راستای تأکید جهت هدایتی سوره».

فضای سخن و جهت هدایتی سیاق دوم

  1. فضای سخن: بجا بودن بیان عاقبت عاد، فرعون و ثمود با وصف طغیان و فساد و بجا بودن استفهام تقریری خطاب به پیامبر(صلی‏الله‏علیه‏وآله) و همچنین تکیه بر اضافه «ربّ» به «کاف» خطاب: (ألم تر کیف فعل ربک بعاد… فصب علیهم ربک…)، شاهد آن است که طغیان دنیاگرایان، سدّ راه رسول اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله) شده است. قدرت و مکنت ایشان، گمان ایستادگی در برابر تعلیم دین را برایشان ایجاد کرده است.
  2. جهت هدایتی: آیه ششم تا دوازدهم سؤال از عاقبت عاد و ثمود و فرعون است و در ضمن به توصیف آنها می­پردازد. آیه سیزدهم از گرفتاری آنان به عذاب سخت پروردگار حکایت می کند و (ألم تر کیـف فـعل ربـک) را شـرح می دهد و در نهایت، آیه چهاردهم علت این سرنوشت دردناک را بیان می کند؛ بنابراین در آیات این سیاق، دو رکن اصلی وجود دارد:

‌أ. رکن نخست: عاد، ثمود، فرعون که در دو جنبه با یکدیگر مشترک اند:

  • وصفی: برای هر سه اوصافی ذکر شده است که قدر جامع آن قدرت ظاهری دنیوی در نتیجه بهره مندی از نعمات و امکانات مادی است: (بعاد إرم ذات العماد التی لم یخلق مثلها فی البلاد)؛ (ثمود الذین جابواالصخر بالواد)؛ (فرعون ذی الاوتاد).
  • فعلی: طغیان و فساد: (الذین طغوا فی البلاد فاکثروا فیها الفساد) آنان کسانی بودند که  در شهرها سر به طغیان برداشتند و در نتیجه، در آنها فساد بسیار به بار آوردند.

بنابراین دنیازدگی و طغیانگری، دو جنبه مشترک عاد، ثمود و فرعون است.

‌ب. رکن دوم: (کیف فعل ربک) بیان اجمالی و (فصبّ علیهم ربک سوط عذاب إن ربک لبالمرصاد) بیان تفصیلی است.

در نهایت، جهت هدایتی سیاق از مجموع دو رکن استفاده می شود: «تهدید دنیاگرایان طغیانگر: عذاب سخت و دردناک، سرنوشتی است که پروردگار برای دنیازدگان طغیانگر رقم زده است؛ چرا که او در کمین گاه است».

فضای سخن و جهت هدایتی سیاق سوم

  1. فضای سخن: دنیاگرایی فضا را پر کرده است و هر کس براساس میزان دارایی خود، برای خویش کرامت و بزرگی قائل است. یتیم و مسکین فراموش شده ، حقشان پامال اغنیای دنیاطلب می گردد. قرینه این فضا، صدق اخبار آیات پانزدهم تا بیستم است.
  2. جهت هدایتی: این آیات در سه فراز به طرح نگرش غلط انسان به دنیا و ردع از آن می پردازد: ابتدا در آیات پانزدهم و شانزدهم، اصل آن تصور غلط را بیان می فرماید. سپس به وسیله «کلاّ» آن را ردع کرده و توسط «بل» از آن اضراب می کند.

سؤال این است که محتوای بعد از اضراب که با لحن توبیخی آمده است، با محتوای ردع شده، یعنی همان تصور باطل انسان، چه رابطه ای دارد؟ بررسی موارد مشابه این اسلوب در قرآن کریم و همچنین ادامه آیات این سیاق، پاسخ این سؤال را مشخص می کند.

از موارد استعمال کاربرد اسلوب «کلاّ بل» این گونه به دست می آید که این اسلوب در جایی است که تصور یا سخن باطلی مطرح شده و ردع می گردد و سپس به امری که صاحب تصور یا گوینده سخن به آن توجه نکرده است، اشاره می شود؛ امری که ریشه اصلی تصور یا سخن باطل اوست: (شخص می گوید:…؛ نه، هرگز چنین نیست که تصور می­کند، بلکه ریشه پندار باطل او این است که…).

تطبیق این معنی بر آیات سوره فجر این گونه خواهد بود: هرگز چنین نیست که انسان تصور می­کند؛ یعنی تصور کرامت در نزد خدا به هنگام انعام، و خواری در پیشگاه او به هنگام تنگ گرفتن روزی، درست نیست، بلکه واقعیتی که شما از آن غافلید و همان چنین تصور غلطی را در شما ایجاد کرده، این است که شما اهل اکرام یتیم نیستید و… .

ادامه آیات، ریشه ای بودن محتوای مابعد «بل» را شفاف تر می سازد، زیرا در چهارمین جمله (وتحبون المال حبا جمّا) به مطلبی اشاره می شود که اصل و عامل سه جمله قبل است: حب مال امری معنوی و قلبی است و در پایان سیری از امور رفتاری آمده و ریشه آن را بیان کرده است؛ بنابراین تعلّق خاطر و حب شدید به مال دنیا که حتی مانع ترحم به یتیم و مسکین گشته و دست چپاول بر میراث ایتام را گشوده است، واقعیتی است که آن پندار باطل را در انسان ایجاد کرده و نظام ارزش گذاری او را ناموزون ساخته است؛ همان پنداری که براساس آن، نفس نعمت دادن، اکرام و نداشتن نعمت، خواری به حساب می آید.

آری، کسی که برای دنیا ارزش استقلالی قائل است، نفس دادن دنیا را ارزش دادن به خود (اکرام) و نفس گرفتن دنیا را سلب ارزش از خود (اهانت) به حساب می آورد و همین وضعیت، او را دچار طغیان و سرکشی دربرابر پروردگار می سازد.

تا اینجا از این تصور باطل ردع شد و ریشه اصلی آن، حب دنیا دانسته شد. آیات بعدی با بیانی انذاری، عذاب خدا در روز قیامت را به یاد آورده و به انسان هشدار می دهد که متذکر شدن و توجه به امتحانی بودن مال دنیا در آن روز، دیگر ثمری نخواهد داشت.

بدین ترتیب، جهت اصلی سیاق در راستای توبیخ نسبت به دلبستگی و حب شدید مال دنیاست که علاوه بر تأثیر سوء در نظام ارزش گذاری او، سبب غفلت از امتحانی بودن دنیا می­گردد. غفلتی که در عرصه پراضـطراب معاد از بین خواهد رفت، ولی دیگر سودی ندارد.

بر این اساس، جهت هدایتی آیات شانزدهم تا بیست و ششم چنین است: «توبیخ نظام فکری و عملی دنیامحور: توبیخ و انذار کسانی که برای مال دنیا ارزش اصالی قائلند و از حیثیت ابتلایی و امتحانیِ انعام و امساک الهی غفلت می ورزند».

فضای سخن و جهت هدایتی سیاق چهارم

  1. فضای سخن: فضای این آیات، نیاز به ارائه الگوی خداگرایی (نفس مطمئنه) و بیان حسن عاقبت آن به منظور تشویق و ترغیب است و از بجا بودن آن استفاده می شود.
  2. جهت هدایتی: این سیاق حاوی یک منادای موصوف و یک امر در جواب نداست. جهت هدایتی نیز از مجموع این دو استفاده می شود؛ بدین بیان که امر مورد نظر، یعنی (ارجعی الی ربک…)، ریشه در وصف مذکور برای منادی دارد و به عبارت دیگر (النفس المطمئنه) جلب کننده خطاب (ارجعی الی ربک) است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که آرامش و اطمینانی که در نفس مطمئنه وجود دارد، مایه رضایت و سعادتی است که (ارجعی) به سوی آن فرا می خواند.

باید توجه داشت که به قرینه آیات پیشین، نفس مطمئنه آن است که برای دنیا ارزش استقلالی قائل نیست و انعام و امساک نعمت از جانب خدا را دلیل بر اکرام و اهانت به خویش نمی داند، بلکه آن را ابتلایی از جانب حق به شمار می­آورد و شکر یا صبر پیشه می کند.

پس جهت هدایتی آیات بیست و هفتم تا سی ام چنین خواهد بود: «بشارت به نفس مطمئنه: اطمینان و آرامش برخاسته از نگرش ابتلایی به دنیا، مایه آرامش و سعادت در عرصه معاد».

فضای سخن و جهت هدایتی سوره

  1. فضای سخن: با توجه به آنچه در سیاقهای پیشین گفته شد، فضای کلی سوره، دنیاگرایی است.
  2. جهت هدایتی: نسبت سیاقهای سوره از این قرار است:

‌أ.سیاق نخست در راستای تأکید بر محتوای کلی سوره است.

‌ب.سیاق پایانی، هرچند سیاق مستقلی است، اما به چند دلیل، فرع سیاق پیشین است:

  • نفس مطمئنه در مقابل انسان دنیامحور سیاق پیشین است؛ با این حال در سیاق سوم، نظام غلط بینشی و رفتاری انسان و ریشه های آن به طور تفصیلی مطرح گردید و مورد توبیخ و انذار تفصیلی واقع شد، ولی برای بیان بینش، صفات و سیره عملی نفس مطمئنه، تنها به کلمه «المطمئنة» بسنده شد و تفصیل آن به مخاطب واگذار گردید.
  • خطاب به نفس مطمئنه در ظرف قیامت و در فضای انذار از عذاب آن روز مطرح شد و این فضا، خود در راستای توبیخ و ردع نسبت به حب شدید مال دنیا در سیاق قبل بوده و فرع آن است.

‌ج.از بین سیاق دوم و سوم، به چند دلیل سیاق سوم اصالت دارد:

  • سیاق دوم درباره سرنوشت طغیانگران گذشته سخن می گوید و در سیاق سوم، به صورت مستقیم با مخاطبان فعلی سخن گفته شده است؛ بنابراین سیاق دوم در حکم مقدمه برای غرض سیاق سوم است.
  • سیاق سوم، سخن را از امثال عاد، ثمود و فرعون فراتر برد، از ریشه های چنین رویکردی درباره انسان بحث می کند.
  • وجود «فاء» در ابتدای سیاق سوم، مانع اصالت جهت این سیاق نمی گردد؛ زیرا حرف «فاء» بر یک نحوه ترتب و تفرع دلالت دارد، ولی این تفرع، اعم از آن است که ماقبل «فاء» مقصود اصلی در بیان و مابعد آن، فرع ذکری باشد و یا اینکه ماقبل «فاء» مقدمه بیانی و مابعد آن، نتیجه مقصود بالذکر باشد؛ بنابراین نسبت غرضی، میان قبل و بعد «فاء» بر کیفیت این ارتباط حاکم است و در کلام مذکور نیز با ادله پیشین، اصالت غرضی سیاق سوم ثابت شد.

بر این اساس، جهت هدایتی سوره چنین است: «توبیخ و انذار نسبت به دنیاگرایی: دلبستگی و حب شدید مال دنیا، منشأ شکست در امتحان الهی و ریشه طغیان و کفران عاقبت سوز است».

 



منبع :موسسه تدبر در کلام وحی

صفحات: · 2

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(1)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
1.0 stars
(1.0)
نظر از: زهرا شهیدی [بازدید کننده]
زهرا شهیدی
1 stars

به نظر من شما میتونید سایت بهتری داشته باشید.(باتشکر)

1392/11/16 @ 12:22


فرم در حال بارگذاری ...