«تهذیب نفس» هدف و غایت بعثت پیامبران الهی بوده و از اینرو همواره مورد توجه رهبران الهی از آدم تا خاتم، از خاتم الانبیاء تا خاتم الاوصیاء و مربیان نفوس انسانی بوده است. هر کدام از انبیاء الهی به نوبه خود، بشر را به تزکیهی نفس فراخواندهاند و در این راه از هیچ گونه سعی و تلاش دریغ نکردهاند. انبیاء و رهبران آسمانی و دینی «خُلق مجسم» بودند و مردم آن زمان به پاکی و طهارت آنها شهادت میدادند به همین خاطر مردم به ویژه جوانان تحت تأثیر آنها قرار میگرفتند. پس از دوران ائمه اطهار ودر غیبت کبری، علمای دین نیز به مسئلهی تهذیب نفس و تهذیب اخلاق توجّههی ویژهای را مبذول داشتند و با نگارش کتب اخلاقی سعی بر آن داشتند تا با تشریح منازل، تنظیم مراحل، تبیین موانع و… این سیر معنوی و روحانی را به صورتی قاعدهمند ارائه کرده و رهپویان طریق کمال را در این مسیر راهنمائی نمایند. از آن جمله میتوان به مکارم الاخلاق طبرسی، جامع السعادات نراقی، المحجة البیضاءفیض کاشانی، معراج السعادة ملامهدی نراقی و… اشاره کرد. تحقیق حاضر در پی آن است تا با استناد به آثار تألیف شده در این زمینه شمِّهای از جوانب مختلف این سیر انسانساز را به نمایش گذارد و گزارشی مختصری از مراحل، موانع و… آنرا ارائه دهد.
توضیح واژگان کلیدی بحث
الف) تزکیه
تزکیه مصدر ثلاثی مزید از باب تفعیل و از ریشهی لغوی زکا، یزکو، زکاء میباشد. راغب اصفهانی در بیان معنای واژهی زکات مینویسد: «زکات، رشد و نموی است که ناشی از برکت خداوند است و هم به امور دنیوی و هم امور اخروی را شامل میشود.» [1]با این بیان میتوان تزکیه را به معنا دانست[2]: 1- رشد و نمو دادن 2- پاکیزه و اصطلاح کردن.
امّا در اصطلاح، تزکیه به معنای پاکیزه کردن و پالایش روح و قلب و نفس از صفات رذیله است به این معنا که انسان تلاش نماید، روح نفس و قلب خویش را پاک و منزه ومطهر نماید. در قرآن کریم واژه تزکیه به کار نرفته اما واژگان هم ریشه آن بیش از پنجاه بار آمده است،
ب) تهذیب
در لغت مصدر ثلاثی مزید از باب تفعیل است و ثلاثی مجرد آن «هذب» به معنای قطع کردن درخت، بهبود یافتن از مریضی و اصلاح کردن از معایب میآید. امّا در اصطلاح کلمه تهذیب به معنای پاکیزه کردن، خالص کردن، اصطلاح کردن شعر یا نثر از عیب و نقص و پاکیزه کردن اخلاق است. ذکر این نکته ضروری است که تزکیه و تهذیب از نظر معنای اصطلاحی به یک معنا است که در واقع عبارت است از پاک کردن نفس از آلودگیهای اخلاقی برای گام برداشتن در جهت فضائل اخلاقی که در نهایت موجب کمال و سعادت واقعی انسان در دنیا و آخرت میشود، و فرآیندی درونی است که از طریق آن فرد تلاش میکند، نفس خود را از آلودگیها پاک کردن و با تدریج عنان نفس خود را بدست بگیرد.
اهمیت و جایگاه موضوع
در ضرورت و اهمیت تهذیب نفس همین بس که جهاد اکبر نام گرفته است. امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: «هیچ برتری و فضیلتی همانند جهاد نیست و هیچ جهادی در قدر و منزلت با جهاد با نفس برابری ندارد.» [3]
دلائل اهمیّت پرداختن این موضوع را میتوان به این نحو برشمرد:
1- خودسازی بزرگترین هدف پیامبران بوده است قرآن مجید میفرماید: «هو الذی بعث فی الامّیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم…»[4] (اوست خدایی که به میان مردم اُمی، پیامبری از خودشان مبعوث داشت تا آیاتش را برای آنها بخواند و ایشان را تزکیه کند و کتاب و حکمتشان بیاموزد.)
2- از برخی آیات قرآنی میتوان استفاده کرد که تهذیب نفس تأمین کنندهی سعادت و زمینه ساز رسیدن انسان به هدف نهایی خلقت خویش و مایهی رستگاری است؛ همچنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید: «قد افلح من زکاها»[5]، (هرکس به تزکیهی نفس روی آورد رستگار شد.)
3- خودسازی و نبرد با وسوسههای نفس، تمام ابعاد شخصیت انسان را تحت تأثیر خود قرار میدهد و با ایجاد تعادل در قوای باطنی انسان، باعث رشد اخلاقی و دستیابی به شخصیّتی والا و برتر میگردد و لذا علاوه بر منظر دین، از منظر اخلاق نیز تهذیب نفس دارای جایگاه ویژهای است و کسی که بخواهد شخصیت متعالی داشته باشد باید به خودسازی روی آورد.
4- علاوه بر ساحت اخلاق، تهذیب نفس زمینه ساز رشد عقلانی و پرورش و زایش اندیشه است. اگر تهذیب نفس سبُک شمرده شود و امیال نفسانی طغیان کند ، کانون عقل به تسخیر کانون دل در خواهد آمد و قوای اندیشه انسان به خمودی خواهد گرایید. از همین روست که در کلام گهرباری از حضرت علی علیه السلام مسئله تهذیب نفس و اطاعت از عقل در کنار هم آمده و آندو ملازم یکدیگر دانسته شده است. ایشان میفرمایند:
«طوبی لمن عصی فرعون هواه و اطاع موسی تقواه او عقله»[6]
(خوشا به حال آن کس که با فرعون هوای نفس خود مبارزه کند و از موسای عقل و تقوای خود اطاعت کند.)
زمان آغاز تهذیب نفس
خودسازی به عنوان یک فریضهی عقلی در همهی ادوار زندگی واجب است و در هیچ لحظهای از عمر نباید آن را ترک گفت زیرا وعید پروردگار وحشتناک و وعدههای نعیم او بسیار بزرگ است. سهولت خودسازی، در همه دورانهای زندگی به یک اندازه نیست، کسی که دوران جوانی را سپری کرده و در میانسالی به فکر دوری از گناه افتاده به دشواری میتواند کام خود را از لذات حرام، محروم سازد. البته این مسئله پس از انتباه و خارج شدن از خواب غفلت است که خود خروج از غفلت نیز کار آسانی نیست. گواهی عقل به دشوار بودن خودسازی پس از دورهی جوانی و سهل بودن آن در دورهی نوجوانی و جوانی، از آن روست که خودسازی متوقف بر شناخت، ایمان و عمل است. آموختن در سنین پائینتر زمینه و بستر بیشتری دارد ضمن اینکه ایمان در قلب سالم وارد میشود و قلب نوجوان و جوان سالم تر و به فطرت اوّلیه خود نزدیکتر است، عمل نیز برای تبدیل شدن به ملکهای نفسانی و عادتی صحیح، نیازمند تکرار و تمرین است و یافتن مهارت عملی در دوران بعد از جوانی به آسانی تحصیل نمیشود.از پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل شده است:«من تعلم فی شبابه کان بمنزلة الرسم فی الحجر و من تعلم و هو کبیر کان بمنزلة الکتاب علی وجه الماء«[7]
کسی که در جوانی بیاموزد علم او همچون نقش بر سنگ ماندگار است و کسی که در حال پیری بیاموزد علم او همچون نوشته بر آب است.
این روایت بیان میکند که کسب معارف در جوانی آسانتر و ماندگارتر است. همچنین از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) روایت شده است:«اوصیکم بالشبان خیراً فانهم ارق افئدة، ان الله بعثنی بشیراً و نذیراً فحالفنی الشبان فخالفنی الشیوخ»[8]( شما را به نیکی دربارهی جوانان سفارش میکنم، زیرا قلب نرمتری دارند، خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را نوید دهم و انذار کنم و پس از آن، جوانان با من پیمان بستند ولی پیران با من مخالفت کردند)امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نامهای خطاب به فرزند خود میفرماید: «انما قلب الحدیث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیء قبلته. فبادرتک بالأدب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لُبّک»[9] (دل جوان همچون زمین ناکشته است، هر چه در آن کشت کنند بپذیرد، پس تو را ادب آموختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت سرگرم چیزهائی دیگر شود.)امام علی (علیهالسلام) در این نامه پذیرندگی و صفائی دل جوان و آمادگی عقل او را مورد توجّه قرار داده و اقدام به تربیت را در این سنین مؤثر میداند.
مراحل خودسازی
دربارهی مراحل خودسازی، عارفان مسلمان منازلی را شناسائی و معرفی کردهاند و آنرا «مراحل سلوک» مینامند و در آثار مختلف عرفانی از حدود سی تا صد مرحله را ذکر کردهاند و برخی از آنان این مراحل پر شمار را در چهار مرحله کلی تقسیم کردهاند.
- پیراستن باطن از رذایل نفسانی و خارج شدن از اطاعت شهوت و غضب، این مرحله را تخلیه خواندهاند.
- مطابق ساختن اعمال و ظواهر خود با آداب شرعی، یعنی انجام دادن واجبات و ترک محرمات و عمل به مستحبات و ترک مکروهات، این مرحله را تجلیه نامیدهاند.
- آراستن باطن به فضایل و کمالات معنوی و تخلق به اخلاق و صفات الهی این مرحله را تحلیه (آراستن) میگویند.
- فانی شدن روح در شهود حق، این مرحله را فنا مینامند و آخرین منزل سلوک است. هر یک از این منازل چهارگانه، در درون خود مراحلی و منازلی دارد که شرح آنها نیازمند مقدّماتی دربارهی معانی مصطلحات عرفانی است و از حدود این نوشته خارج است.
روش کلی تهذیب نفس
برای پیمودن هر یک از مراحل خودسازی پیش از هر چیز آگاهی و زائل شدن غفلت لازم است. تنها انسان بیدار میتواند در مبدأ و معاد خویش اندیشه کند و نواقص عمل خویش را در مقایسه با مقصدش دریابد، پس هرکسی باید در ابتدا بیاندیشد و اعمال خود را مورد ارزیابی قرار دهد و آنگاه باید تصمیم به حرکت گرفته و سمت و سوی حرکتش را به سوی مقصد حقیقی متوجه سازد. برای آنکه اقدام او مؤثر باشد و با توفیق قرین گردد، نخست باید با خود بنای مشارطه بگذارد و شرط کند اعمال نادرست گذشته را ترک کند و اعمال خود را با فرمان خداوند منطبق سازد و بکوشد نیّت خود را خالص نماید. او باید این شرط را در یاد خود نگاه دارد و با هر عملی که در روز انجام میدهد این شرط را در درون خود متذکر گردد و مراقب باشد از شرط خود تجاوز نکند. مراقبت او از وفاداری به شرط، از آن روست که خود را در مقابل مقامی مسئول و متعهّد میداند که رقیب و شاهد اعمال است و تخلف از عهد و شرط را نمیپسندد. از اینرو برای آنکه از این رقیب همیشه حاضر حیا کند و از شرط خود تخطی ننماید، همواره شرط خود را به یاد میآورد و از فکر زیرپا گذاشتن شرط و تعهّد خود خارج میشود. او باید پس از مراقبت کافی، در پایان هر روز به محاسبه بپردازد و عمل خود را با شرطهایش مقایسه کند، محاسبه موجب شناخت کاستیهای گذشته میشود و خود منشأ تحکیم عزم و قرار دادن شرط تازه خواهد شد. به هنگام محاسبه باید بر هر توفیقی شکرگزاری کرده و به خاطر هر خطایی استغفار کند و برای آنکه نتیجه محاسبه، دستاویز شیطان برای فریفتن وی نگردد، باید از یأس و ناامیدی پرهیز کرده و با محاسبه هر چه دقیقتر راه را بر عجب و غرور ببندد. محاسبهی دقیق وقتی ممکن میشود که به یاد محاسبهی دقیق قیامت باشیم و این آیات الهی را به خاطر بیاوریم. از جمله این آیهی شریفه که میفرماید: «یوم یبعثهم الله جمیعاً فینبّئهُم بما عملوا احصاهُ الله و نسوه واللهُ علی کل شیءٍ شهید» [10] (روزی که خداوند همه آنان را برمیانگیزد و به آنچه کردهاند آگاهشان میگرداند خدا کارهایشان را برشمرده است و حال آنکه آنها آن را فراموش کردهاند و خدا بر هر چیزی گواه است.)
و نیز این سفارش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را یاد آوریم که: «عبادالله زنوا انفسکم من قبل ان توزنوا و حاسبوها من قبل ان تحاسبوا و…» (بندگان خدا، کردار و گفتار خود را بسنجید پیش از آنکه کارهای شما را بسنجند، و حساب نفس خود را برسید، پیش از آنکه به حسابتان برسند، فرصت را غنیمت دانید پیش از آنکه مرگ گلویتان را بگیرد و نفس کشیدن نتوانید، فرمانبردار شوید پیش از آنکه فرمانبرتان سازند و بدانید آنکه نتواند خود ار پند دهد تا از گناه بازدارد، دیگری پند دهنده و بازدارنده او از گناه نخواهد بود.)[11] پس از محاسبه ممکن است معلوم گردد تخلف از شرط به چه شکل صورت گرفته است. یا انجام فعلی است که ترک آن شرط شده بود و یا ترک فعلی است که انجام آن شرط شده بود. در صورت اوّل باید نفس را کیفر کرد و در کیفر نفس کوتاهی روا نیست؛ زیرا ممکن است معصیت و بدکاری به تدریج عادی شود و نفس از آن پرهیز نکند، این کیفر باید مطابق دستورات شرع باشد و با شرایط انسان و ظرفیتهای جسمی و روحی فرد تناسب داشته باشد. در صورت دوم یعنی ترک چیزی که انجام آن شرط شده بود، باید اعمالی از عبادات و طاعات را برخود تحمیل کند تا مانند جریمهای او را وادار نماید پیمان و شرط خود را رعایت نماید و بهترین وعظ و موعظه این است که ما خود، واعظ خویش باشیم، امام محمد باقر (علیهالسلام) فرمود: «من لم یجعل الله له من نفسه واعظاً فان مواعظ الناس لن تغنی عنه شیئاً»[12](کسی که خداوند نفس او را واعظ او قرار ندهد مواعظ دیگران در مورد او فایدهای ندارد)
عوامل زمینهساز تهذیب نفس
عوامل و اسباب متعدّدی در عالم خارج یا درون انسان وجود دارد که هر یک نوعی در تهذیب نفس انسان نقش دارند که این عوامل عبارتند از:
- توفیق الهی: مهمترین عامل تزکیه بشر توفیق الهی و فراهم کردن اسباب از جانب خدا است. اگر فضل و رحمت خداوند در این مورد وجود نداشته باشد هیچ انسانی قادر به تزکیه خود نخواهد بود. خداوند در قرآن کریم میفرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ و مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ و لَوْلا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكي مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَ لكِنَّ اللّهَ يُزَكّي مَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، پاى از پى گامهاى شيطان منهيد، و هر كس پاى بر جاى گامهاى شيطان نهد [بداند كه] او به زشتكارى و ناپسند وامىدارد، و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمىشد، ولى [اين] خداست كه هر كس را بخواهد پاك مىگرداند و خدا[ست كه] شنواى داناست[13] امّا باید توجّه داشت که تزکیه بشر از سوی خداوند دو نوع است، گاهی موهبتی است و گاهی اکتسابی است به این معنی که خداوند از همان آغاز برخی انسانها همچون انبیاء امامان و برخی اولیاء خالص الهی را بر فطرت پاک خلق کرده و آنان را در برابر آلودگیها از حمایت ویژه خود برخوردار کرده است و گاهی اکتسابی است که بشر خود باید با تلاش، نفس خویش را از آلودگیها منزه سازد ولی خداوند اسباب و زمینههای تزکیه را فراهم میکند، مانند فرستادن پیامبران الهی برای آشنا کردن انسان با معارف دینی و تطهیر انسان و یا توفیق توبهی انسان از گناه و پذیرش توبه یا امور دیگری همچون عبادات که برای حصول تزکیه تشریع نموده است و تزکیه خداوند تنها شامل کسانی میشود که استعداد تزکیه را داشته باشد و با زبان استمداد از خداوند تزکیه را طلب نماید
- رهبران الهی: پیامبران، امامان و دیگر رهبران الهی با آشنا کردن انسانها با معارف دین از دیگر عوامل عمده تزکیه ی انسانها به شمار میروند. خداوند میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلىَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُواْ عَلَيهِْمْ ءَايَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَة...خداوند بر مؤمنان منت نهاد هنگامی که در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواهد و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.»[14] نقش پیشوایان دین در تزکیه و خودسازی انسانهای تنها به انتقال معارف و هدایت گفتاری آنها خلاصه نمیشود؛ بلکه سلوک رفتاری و منش اخلاقی آنها میتواند الگوی رفتاری مناسبی برای سوق دادن انسانهای به سمت خودسازی و تهذیب اخلاق باشد. از همین روست که یکی از شرایط پیشوایان الهی و هر آن کس که وظیفه تزکیه دیگران را برعهده دارد تزکیهی خود قبل از دیگران است چنانکه به پیامبر که وظیفه تزکیهی مردم را برعهده دارد فرمان میدهد که از آلودگیها دوری نماید «وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ، وَ الرِّجْزَ فَاهْجُر»[15] منظور از «تطهیر لباس» در آیهی شریفه همانگونه که برخی مفسّرین بیان داشته اند[16]، تزکیهی نفس است چنان که «رجز» نیز تمام افعال و اختلاف ناپسند و گناهان را شامل است. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز در روایتی فرمودند: «کسی که امامت دیگران را بر عهده دارد باید قبل از تربیت دیگران به تربیت خود بپردازد.»[17]
- قرآن کریم: قرآن کتابی است که میتواند سرلوحهی انسان برای انجام خودسازی و پیش گرفتن تهذیب نفس باشد. چراکه کتابی است که از سوی خداوند برای خارج کردن انسانهای از ظلمات جهل و گرداب اعمال ناشایاست نازل شده است. خداوند میفرماید: الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلي صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميدِ الف، لام، راء. كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آورى: به سوى راه آن شكست ناپذير ستوده[18 از اینرو عمل به قرآن انسان را از تاریکیها به سوی نور و روشنائی هدایت میکند و باعث میشود انسان از آلودگیهای جهالت شرک و گناه پاک گردیده و نفس خود را تطهیر نماید.
- ایمان و عمل صالح: پذیرش دین الهی و انجام اعمال نیک از دیگر عوامل تزکیه در نگاه قرآن است.[19] عمل صالح اختصاص به کاری خاص نداشته بلکه انسان هر کاری را خالصانه و به قصد تقرب به خدا انجام دهد موجب دور شدن از آلودگیها و تهذیب نفس خواهد شد.[20]
- تقوا: خداوند در طبیعت آدمی هم زمینه ارتکاب فجور و هم زمینه کسب تقوا را به ودیعه نهاده و تنها کسی را اهل فلاح و رستگاری دانسته است که راه تقوا را برگزیده و بدین وسیله خود را تزکیه نماید. [21] در آیهی دیگری مؤمنان را از خودستایی و پاک شمردن خود بر حذر داشته و خداوند را آگاهتر از حال تقواپیشگان معرفی کرده است. [22] ازین آیه بدست میآید که تنها راه دستیابی به تزکیه تقوا و عمل است نه ادعا وحرف.
- خوف خداوند: خوف از خداوند باعث میشود، انسان نفس خود را از هواها و خواستههای باطل نهی کرده و از ارتکاب گناه دور ماند.
- عبادت نیز یکی از عوامل تزکیهی نفس به شمار میآید.
در پایان به چند نکته مهم در باب تهذیب نفس یادآوری میکنیم:
- همانگونه که برای حفظ تندرستی و سلامت بدن، ریاضت و ورزش لازم است در خودسازی و تهذیب نفس نیز ریاضت و مبارزه و جهاد با نفس ضرورت دارد.
- همانگونه که در پرورش اندام، از نرمش و فعالیتهای ساده و اندک آغاز میشود و به تدریج به ورزشهای سنگینتر وارد میشوند در تربیت روح نیز باید از اندک شروع کرد و به تدریج به مراحل بالاتر رسید.
- همان طور که در ورزش بدنی تداوم واستمرار لازم است، در ریاضت نفسانی نیز تداوم، شرط رسیدن به مقصد است. امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «قلیل من عمل مدوم علیه خیرٌ من کثیرٍ مملول منهُ[23] (عمل اندکی که پیوسته باشد بهتر است از بسیاری که تو را خسته و وامانده سازد.)
- چنان که در سلامت جسم فعل و ترک (دارو و پرهیز) هر دو با هم مؤثر است، در سلامت و تهذیب روح نیز فعل و ترک هر دو لازم است مانند ادای واجبات و ترک محرمات.
- مهمترین چیزی که در جمیع مراحل باید رعایت شود، نیّت و حضور قلب و اخلاص است، خداوند در قرآن بر این نکته تأکید دارد که در مسیر دین و پرستش باید اخلاص داشته باشید. خداوند در قرآن کریم میفرماید: « به آنها دستوری داده نشده بود جز این که خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند.»[24]
موانع تهذیب نفس
پیمودن راه کمال و نیل به مقالات عالی کار سهل و سادهای نیست، بلکه بسیار مهم و دشوار است و موانعی در این راه وجود دارد که انسان مرید، باید در برطرف ساختن آنها جهاد کند والا به مقصد نخواهد رسید. ما در ذیل به مهمترین آنها میپردازپم.
مانع اوّل: تداوم گناه
انجام هرگناه به منزلهی برداشتن قدمی در جهت خلاف هدف نهایی خلقت و لکّه تاریکی بر صفحهی دل است. هر چه قدر که انسان بر انجام گناه اصرار ورزد، صفحهی دل او تاریکتر شده و بازگشت را برای او دشوارتر میسازد تا جایئکه امکان دارد به طور کلی زمینهی اصلاح نفس و تهذیب اخلاق در وی از بین برود و هیچگاه موفّق به خودسازی نگردد. دلی که در اثر ارتکاب گناه آلوده و تاریک شده نمیتواند مرکز تابش انوار الهی باشد. حضرت صادق (علیهالسلام) فرمودند: «وقتی انسان مرتکب گناه شد یک نقطه سیاه در قلبش پیدا میشود پس اگر از گناه توبه کرد نقطه سیاه محو میگردد و اگر همچنان به معصیت ادامه داد نقطه سیاه نیز تدریجاً بزرگ میشود تا اینکه بر مجموع قلب غلبه نماید، در این صورت هرگز به فلاح و رستگاری نخواهد رسید.[25] همچنین ایشان در جای دیگری فرموند: پدرم فرمود برای قلب انسان چیزی بدتر از گناه نیست زیرا گناه با قلب به جنگ و ستیز میپردازد تا اینکه بر آن غلبه کند، در این صورت قلب واژگون میگردد.[26]
مانع دوّم: تعلقات دنیایی
یکی از موانع بزرگ مسیر کمال و خودسازی تعلقات مادی است. تعلقّاتی مانند علاقه به مال و ثروت علاقه به همسر و فرزند، علاقه به خانه و اسباب زندگی، علاقه به جاه و مقام و ریاست علاقه به پدر و مادر و برادر و خواهر حتی علاقه به علم و دانش میتواند انسان را از حرکت و هجرت و سلوک باز دارند و یا لااقل طی طریق را برای وی دشوار سازند. قلبی که با محسوسات انس گرفته و شیفته و دلباختهی آنها است چگونه میتواند از آنها دست بردارد و به عالم بالا سیر و صعود کند. علاوه بر آن، بر طبق احادیث، حبّ دنیا ریشه تمام گناهان میباشد و انسان گناهکار نمیتواند به مقام قرب الهی صعود نماید. از همین رو رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «اوّلین چیزی که بوسیلهی آن معصیت خدا انجام گرفت شش صفت بود: علاقه به دنیا، علاقه به ریاست، علاقه به زن، علاقه به خدا، علاقه به خواب، علاقه به راحتی»[27] همچنین حضرت امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «محبت دنیا ریشهی هر گناهی است»[28] البته نباید از نظر دور داشت که آنچه مذموم است، دلبستگی و تعلّق خاطر مفرط به امور دنیوی است، نه خود آنها. انسان سالک مانند سائر انسانها برای ادامهی زندگی به خدا و لباس و مسکن و همسر دارد و برای تأمین آنها ناچار است کار کند. برای بر نسل باید ازدواج کند برای ادارهی زندگی اجتماعی ناچار است، مسئوولیت اجتماعی بپذیرد و بهمین جهت در شرع مقدس اسلام از هیچیک از اینها مذمت نشده بلکه با قصد قربت همه اینها میتواند عبادت محسوب شوند، مگر پیامبر گرامی اسلام و امیرالمؤمنین و امام سجاد و سائز ائمه (علیهالسلام) کار و کوشش نمیکردند. امّا نقطهی انحراف زمانی است که تمتّع از آنها وی را چنان به خود مشغول سازد که انسان هدفی به غیر از آنها را دنبال نکند و از هدف خلقت خویش که همانا قرب الی الله است، غافل ماند. همچنانکه در روایت از امام صادق به این امر اشاره شده است. ایشان میفرمایند: «دورترین حالات بنده از خدا وقتی است که هدفی جز سیر کردن شکم و تأمین خواستههای شهوانی نداشته باشد.»[29]
مانع سوّم: پرخوری
یکی از موانع تهذیب نفس، پرخوری و شکم پرستی است، شخصی که شبانه روز تلاش میکند غذاهای خوب و لذیذ تهیه کند و شکم را از انواع غذاها انباشته سازد چگونه میتواند با خدای خویش خلوت کند، با او انس بگیرد و راز و نیاز کند. انسان با شکم انباشته از غذا چگونه میتواند حال عبادت و دعا داشته باشد. کسی که لذّتش را در خوردن و آشامیدن میداند، چگونه میتواند طعم ولذت مناجات را بچشد و به همین جهت اسلام از پرخوری مذمت نموده است. حضرت صادق (علیهالسلام) به ابوبصیر فرمود: شکم در اثر پرخوری طغیان میکند و نزدیکترین احوال بنده به خدا هنگامی است که شکمش خالی باشد و بدترین حالات وقتی است که شکمش پر باشد.[30] حضرت صادق (علیهالسلام) فرمود: خداوند سبحان پرخوری را مذموم میداند.[31] رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: پرخوری نکنید که نور معرفت در قلب شما خاموش میگردد.[32] حضرت صادق در حدیثی فرمود، برای قلب مؤمن چیزی زیانبارتر از پرخوری نیست، پرخوری باعث قساوت قلب و تحریک شهوت میشود و گرسنگی خودش مومن و غذای روح و طعام قلب و صحت بدن میباشد.[33] امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: هنگامی که خدا صلاح بندهاش را بخواهد قلت کلام و قلت طعام و قلت خواب را به او الهام میکند. [34] اما یادآوری این مطلب هم ضروری است که سالک الی الله نیز مانند سائر مردم برای زنده ماندن و نیروی عبادت نیاز به غذا دارد اما باید به مقدار تأمین نیازهای بدن غذا بخورد و از پرخوری جدّاً اجتناب نماید. زیرا پرخوری اسباب کسالت و بیرغبتی به عبادت و قساوت قلب و غفلت از یاد خدا میشود بر عکس کم خوری و گرسنگی موجب سبکی و آمادگی برای عبادت و توجه به خدا میشود و این موضوع کاملاً مشهود است که انسان در حال گرسنگی از صفای روح و نورانیت و حال خوش برخوردار است که با شکم پر، برخوردار نخواهد بود.
مانع چهارم، سخنان غیر ضروری
یکی از اموری که سالک را از حرکت و نیل به مقصد بازمیدارد و مانع توجه و حضور قلب میشود سخنان بیفایده و غیر ضروری است. خداوند متعال به انسان نیروی تکلم داده تا نیازهای خویش را برطرف سازد. اگر به مقدار نیاز سخن گفت، ازین نعمت بزرگ درست استفاده کرده است، اما اگر به سخنان بیهوده و غیر ضروری پرداخت، این نعمت الهی را تضییع خواهد کرد. علاوه بر آن در اثر زیاد حرف زدن و پراکنده گوئی، فکرش پراکنده و پریشان میشود و نمیتواند نسبت به خداوند متعال توجه کامل و حضور قلب پیدا کند و به تزکیهی نفس بپردازد، به همین جهت در احادیث از پر حرفی و سخنان بیفائده مذمت شده است از باب نمونه: پیامبر اکرم(ص) فرمود: « مردم سه دسته اند 1 - غنيمت برنده 2 - افراد سالم از خطا 3 - متضرر. دسته اول که مغتنم مي باشند کساني هستند که ذکر خداوند بر زبان آنها جاري است و دسته دوم که افراد سالم هستند کساني مي باشند که ساکتند و دسته سوم يعني اهل خسران کساني هستند که وارد در سخنان باطل مي شوند.[35] و نیز فرمودند: «زبانت را نگهدار که این بهترین هدیه است برای نفس خودت، آنگاه فرمود، انسان به حقیقت ایمان نائل نمیشود مگر اینکه زبانش را نگهدارد.»[36]
در همین رابطهی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: زبانت را نگهدار و سخنانت را بشمار تا اینکه کلامت در غیر امر خیر تقلیل یابد.[37] امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: سه چیز از علائم فهم و فقاهت میباشد: بردباری و علم سکوت و سکوت دری است از درهای حکمت، سکوت موجب محبت میشود و دلیل هر خیری است. [38] به هر حال بر سالک لازم است زبان خویش را کاملاً کنترل کند و سنجیده سخن بگوید، از ولنگاری و پرحرفی جدّاً اجتناب کند، در مورد امور دنیا به مقداری سخن گوید که برای زندگی او ضرورت دارد و در عوض زبانش را به گفتن ذکر و ورد و مطالب علمی و مطالب سودمند و مفید اجتماعی مشغول بدارد.
مانع پنجم: ضعف اراده
یکی از موانع بزرگ این راه که شاید مهمترین آنها باشد ضعف و اراده و عدم قدرت تصمیم گیری است. این مانع انسان را از شروع در عمل باز میدارد. شیطان و نفس اماره ابتدا سعی میکند موضوع ریاضت و مسیر و سلوک را کوچک و غیرضروری جلوه دهند. تلاش میکنند، انسان را به انجام وظایف صوری، بدون توجه و حضور قلب، قانع سازند، میگویند. تو وظیفهای جز انجام این عبادتها نداری. چه کار داری با حضور قلب و توجه و ذکر و تهذیب نفس و اگر احیاناً به فکر افتاد با صدها حیله و نیرنگ او را از اراده باز میدارند و گاهی موضوع را آنقدر برایش دشوار جلوه میدهند که مأبوس و ناامید گردد.لیکن انسان باید جلوی وسوسههای شیطان و نفس اماره را بگیرد. با مراجعه به آیات و احادیث و کتب معرفت و اخلاق به ارزش و ضرورت سیر و سلوک واقف گردد و بداند که تهذیب رأس همه امور است و موجب فراهم آمدن سعادت دنیا و آخرت است.
مانع ششم: حبّ ذات
وقتی سالک، تمام موانع را برطرف ساخت و از همهی مراحل گذشت، تازه با مانع بسیار بزرگی مواجه میشود و آن حب ذات است. تازه متوجه میشود همهی اعمال و حرکات و عبادتهایش از حبّ ذات نشأت میگیرد چراکه عبادت و ریاضت و ذکر و دعا و نماز و روزهاش، به منظور استکمال نفس و پاداش اخروی است که نتیجهاش عائد نفس میشود و چنین عبادتهایی گرچه انسان را به بهشت و ثواب اخروی نائل میگرداند، لیکن انسان را به مقام شامخ ذکر و شهود و لقاء، ارتقاء نخواهند داد. سالک تا از مقام خودخواهی و خودبینی نگذرد، نور خدا در دلش تجلی نخواهد کرد و تا از مقام ذات و حب نفس هجرت نکند به بارگاه قدس الهی بار نخواهد یافت. بنابراین بر انسان سالک لازم و ضروری است که با ریاضت و جهاد خویشتن را از محدوده حب ذات خارج سازد و حب ذات را به حب خدا تبدیل نماید و همه کارهایش را صرفاًٌ برای رضای خدا انجام دهد. اگر غذا میخورد بدان منظور باشد که محبوب ازلی زنده ماندنش را خواسته است و اگر عبادت میکند بدان جهت باشد که خدای را سزاوار پرستش میداند. چنین فردی نه طالب دنیا است و نه طالب عقبی، بلکه طالب خداست. حتی کشف و کرامت را نمیخواهد و جزم معبود حقیقی مطلوب و منظوری ندارد. اگر از این مرحله دشوار نیز گذشت و حتی شخصیت و هویت خویش را از دست داد، میتواند در بساط توحید قدم بگذارد و به مقام شامخ لقا و شهود ارتقا یابد و در بارگاه «فی مقعد صدقٍ عند ملیک مقتدر» نازل گردد.
نکته
موانع تزکیه نفس و خودسازی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: الف) موانع درونی ب) موانع بیرونی، موانع درونی خودسازی غالباً اخلاقی هستند، مانند: کبر و خودخواهی؛ خود کم بینی یا عقده حقارت؛ جهل به معرفت نفس و… امّا موانع بیرونی در امر خودسازی اختلال ایجاد میکنند مانند: مال دوستی؛ دلبستگیهای قومی و فامیلی؛ تشریفات زائد و دست و پاگیر و غیره.
آثار تهذیب نفس
بعد از آنکه مهمترین موانع تهذیب را برشمردیم حالا نوبت به آثار تهذیب نفس میرسد، اگر سالک موانع را برطرف ساخت و موفق شد که خود را از رذائل پاک کند و به فضائل آراسته گردد، چه آثاری را دنبال خواهد داشت، ما در این مقاله آثار تهذیب نفس را به اجمال ذکر میکنیم امّا باید مقدّمتاً بیان کنیم که که بازگشت آثار و فوائد تزکیه به خود انسان است و خداوند بهرهای از این تلاش معنوی انسان نخواهد برد. «… فانما یتزکّی لنفسه و الی الله المصیر»[39]
- تزکیه و پاک کردن نفس از آلودگی باعث رستگاری است. قد افلح من تزکّی[40] (به یقین کسی که پاکی جست(و خود را تزکیه کرد) رستگار شد.)
- انفاق به انگیزهی تزکیهی نفس، رضایت خاطر از پاداش الهی را به همراه میآورد. «الّذی یؤتی ماله یتزکّی… و لسوف یرضی»[41] (… و او همان کسی است که مال خود را (در راه خدا) میبخشد تا پاک شود و در این راه جز رضایت الهی هدف دیگر ندارد و از همین سو در نهایت از لطف پروردگار خویش خرسند خواهد شد.»
- پاک کردن و تهذیب نفس از گناه زمینه ساز درک حقایق قرآن و استفاده از معارف بلند قرآن کریم است:«انه لقرآن کریم، لا یمسّه الاّ المطهرون»[42] بدرستیکه آن قرآن کریمی است… و جز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند (دست یابند) توضیح اینکه قرآن کریم ظاهری دارد و باطنی و دست یابی به معانی ظاهری قرآن برای اغلب انسانها میّسر است امّا به معانی باطنی قرآن جز پاکدلان دست نخواهند یافت، طهارت در آیه 79-77 سورهی واقعه هم طهارت ظاهری را شامل میشود و دلالت بر حرمت قرآن بر غیر طاهرین دارد و هم شامل طهارت باطنی میشود و به این مطلب اشاره دارد که تنها کسانی به اسرار و معانی باطنی قرآن دست مییابند که قلوب آنان از آلودگیهای شرک و گناه پاک باشد و دست یافتن به تمام یا بخشی ازین معانی بستگی به مقدار طهارت باطنی فرد دارد که در درجه اول پیامبر و امامان معصوم هستند و در درجات بعد دیگر انسانها، هر یک به اندازهی طهارت نفس خود از باطن این کتاب بهرهمند میشوند.
- علاقه انسان به پاکسازی خود از گناهان، زمینهی جلب محبت خداوند است:«… انّ الله یحبّ التوابین و یحبّ المتطهرین»[43] خداوند توبه کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.» علاوه بر موارد فوق میتوان مواردی دیگر را نیز به عنوان اثرات و برکات تهذیب نفس برشمرد که عبارتند از: دریافت پاداش الهی و رسیدن به نعمات بهشتی؛ خشنودی از قضا و قدر الهی، قناعت ورزی و رضایتمندی از زندگی و معیشت و… اشاره کرد.
نویسنده:کبری فاطمه
منابع و مراجع
1- القرآن الکریم
2- نهج البلاغه
3- حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، 1408 هـ.شـ.ق
4- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم، الدارالشامیه، بیروت: دمشق، چ2: 1412ق.
5- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چ3: 1372
6- فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، تهران: انتشارات فرهنگ اسلامی، چ3: 1378
7- قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371هـ.ش.
8- قمی، شیخ عباس، سفينة البحار، قم، انتشارات اسوه، 1375
9- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 هـ.ق.
10- مکارم، محمد، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.
11- نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، موسسة آل البیت الاحیاء التراث، 1408
12- همدانی، محمد هادی، مصباح الفقیه، کتاب الزکوة، فجر قرآن، 1386
پی نوشتها:
[1] . المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص107. المنجمد فی اللغه، ج1، ص202.
[2] - همدانی، محمد هادی، مصباح الفقیه، کتاب الزکوة، فجر قرآن، 1386 ،صلیاللهعلیهوآلهوسلم 2
[3] . فلسفی، محمد تقی،گفتار فلسفی اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، ج2، ص162.
[4] . جمعه/2.
[5] . شمس/10.
[6] - عيون الحكم و المواعظ، صلیاللهعلیهوآلهوسلم 314.
[7] . علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 1، صلیاللهعلیهوآلهوسلم 222
[8] - سفينة البحار، ج2، صلیاللهعلیهوآلهوسلم 176
[9] . نهج البلاغه، نامه31.
[10] . مجادله/ 6.
[11] . نهج البلاغه، خطبه90.
[12] . سفينة البحار، ماده وعظ.
[13] - نور/ 21
[14] . آل عمران/164.
[15] . مدثر/4و5
[16] . مجمع البیان، ج10، ص581.
[17] . نهج البلاغه، حکمت73.
[18] - ابراهیم/ 1
[19] . طه/75و76.
[20] . هود/114.
[21] . شمس/9و10.
[22] . نجم/32.
[23] . نهج البلاغه، حکمت،444.
[24] . بیّنه/5
[25] . بحارالانوار، ج73، ص327.
[26] . بحارالانوار، ج73، ص312.
[27] . بحارالانوار، ج73، ص94.
[28] . بحارالانوار، ج73، ص90.
[29] . «عن ابی عبدالله (ع) قال: ابعد مایکون العبد عن الله عزوجلّ اذا لمّ یهمّه الا بطنه و فرجه» بحارالانوار، ج73، ص18.
[30] . وسائل الشیعه، ج16، ص496.
[31] . وسائل الشیعه، ج16، ص497.
[32] . مستدرک الوسائل، ج3، ص81.
[33] . مستدرک الوسائل، ج3، ص80.
[34] . مستدرک الوسائل، ج3، ص81.
[35] . قال رسول اللّه صلي اللّه عليه و آله : المجالس ثلاثه غانم و سالم و شاحب، فاالغانم الذي يذکر اللّه و السالم فالساکت و الشاحب الذي يخوض في الباطل»بحارالانوار، ج71، ص289.
[36] . بحارالانوار، ج71، ص298.
[37] . بحارالانوار، ج71، ص281.
[38] . بحارالانوار، ج71، ص294.
[39] . فاطر/18.
[40] . اعلی/14.
[41] . لیل/19و18.
[42] . واقعه/79-77.
[43] . بقره/222