« دنیا و آخرت با هم منافاتی ندارند | ماجرای غضب حضرت زهرا سلام الله علیها به کاشف الغطاء » |
حقوق رفاقت و معاشرت
نوشته شده توسطرحیمی 3ام اسفند, 1395
حقوق رفاقت و معاشرت
انسان، هنگامی که با معاشری صالح و دوستی پاک نهاد و رفیقی نیک سیرت و مصاحبی شایسته رفاقت و دوستی برقرار کرد، آن دو از نظر اسلام حقوقی بر یکدیگر پیدا می کنند که ادای آن حقوق گاهی لازم و زمانی واجب و وقتی هم مستحب است، مگر این که با اختیار خود، عهده یکدیگر را از اداء حقوق آزاد نمایند. اسلام، در زمینه حقوق دوستی و معاشرت حقایقی را ارائه داده است که انسان از وسعت قوانین این مکتب و برنامه های فراگیرش نسبت به همه امور، به ویژه باب معاشرت شگفت زده می شود. مسلماً تفصیل و توضیح هر حق و بیان تمام آثار، مقتضی این مختصر نیست، به ناچار به بخشی از این حقوق اشاره می شود.
حقوق معاشرت از دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام
امیرالمؤمنین علی علیه السلام از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت می کند که آن حضرت فرمود:
بر عهده مسلمان نسبت به برادر دینی اش سی حق قرار دارد که از آن آزاد نمی شود مگر به ادا کردن یا چشم پوشی طرف مقابل:
لغزشش را گذشت کند، بر گریه و اشک دیده اش رحمت آورد، عیبش را بپوشاند، از خطایش درگذرد، عذر و پوزشش را بپذیرد، از غیبتش جلوگیری نموده و آن را رد کند، خیرخواهی اش را نسبت به او تداوم بخشد، دوستی اش را حفظ نماید، عهد و پیمانش را رعایت کند، در بیماری به عیادتش رود، در تشییع جنازه اش حاضر شود، دعوتش را بپذیرد، هدیه اش را قبول کند، نیکی و عطایش را تلافی نماید، نعمتش را سپاس گزارد، یاری و کمک به او را نیکو انجام دهد، با رعایت عفت و پاکدامنی زوجه اش را حفظ کند، حاجتش را روا نماید، در رسیدن به خواسته اش او را همراهی کند، به هنگام عطسه او دعایش کند، به گم شده اش هدایتش نماید، سلامش را پاسخ دهد، کلامش را دلنشین نماید، بخشش او را نیک شمارد، سوگندش را تصدیق نماید، دوستش را دوست بدارد با او دشمنی نورزد، چه ظالم باشد چه مظلوم او را یاری دهد اما یاری اش در ظالم بودنش به اینکه از ظلمش جلوگیری کند و اما یاری اش در مظلوم بودنش به این که او را در گفتن حقش یاری دهد، او را تسلیم بلا و گرفتاری ننماید و خوارش ندارد، از خیر و خوبی آنچه برای خود دوست دارد برای او هم دوست بدارد و آنچه از بدی برای خود نمی پسندد برای او هم نپسندد.
سپس فرمود:
از رسول خدا شنیدم: یکی از شما چیزی از حقوق برادر دینی اش را وامی گذارد، پس در قیامت آن را از او مطالبه می کند، بر این اساس به نفع صاحب حق حکم داده می شود و بر ضد واگذارنده حق قضاوت می شود[1]
امام صادق علیه السلام فرمود:
«المُسْلِمُ أخُو المُسْلم، هُوَ عَینُهُ وَمِرآتُهُ وَدَلِیلُهُ، لَایخُونُهُ وَلَا یخْدَعُهُ وَلَا یظْلِمُهُ وَلَا یکذِبُهُ وَلَا یغْتَابُهُ»[2]
مسلمان برادر مسلمان است، او برای برادر مسلمانش چشم و آیینه و راهنماست، به او خیانت نمی کند و نسبت به او خدعه و حیله روا نمی دارد و به او ستم نمی ورزد و دروغ نمی گوید و از او غیبت نمی کند.
معلی بن خنیس می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: حق مسلمان بر مسلمان چیست؟
حضرت فرمود:
بر عهده مسلمان نسبت به برادر مسلمان و دوست الهی اش هفت حق، لازم و واجب است، حقی نیست مگر این که وجوبش بر او حتمی است، اگر یکی از آنها را ضایع کند از ولایت خدا و طاعتش بیرون می رود وهیچ بهره ای از بندگی نسبت به خدا در او نیست!!
به حضرت گفتم: آن حقوق چیست؟
فرمود:
ای معلی! به راستی که من نسبت به تو مهربانم و می ترسم که آنها را ضایع کنی و محافظت ننمایی و آگاه شوی و به کار نبندی.
به او گفتم: «لا حول لا قوّة إلّاباللَّه».
فرمود:
آسان ترین حق از آنها این است که:
1- دوست بداری برای او آنچه را برای خود دوست داری و ناپسند بداری برای او آنچه را برای خود ناپسند می داری.
2- از خشم او خود را کنار بداری و خوشنودی او را دنبال نمایی و از وی فرمان ببری.
3- او را با وجود خود و مال و زبان و دست و پایت یاری رسانی.
4- چشم او و آیینه و راهنمای او باشی.
5- سیر نباشی و او گرسنه باشد، سیراب نباشی و او تشنه باشد، پوشیده نباشی و او برهنه باشد.
6- اگر تو را خدمت کاری است و برادرت را خدمتکاری نیست، خدمت کارت را بفرستی تا جامه او را بشوید و خوراک او را بسازد و بستر خوابش را پهن کند.
7- به سوگندش وفادار باشی، دعوتش را بپذیری، در بیماری اش از او عیادت کنی، در تشییع جنازه اش حاضر شوی و هرگاه بدانی برای او حاجتی است به انجامش پیشدستی کنی و او را وادار ننمایی تا از تو درخواست کند بلکه برای انجام گرفتن حاجتش بشتاب و در برآوردنش بکوش و هرگاه چنین کنی دوستی خود را به دوستی او پیوستی و دوستی او را به دوستی خود پیوند داده ای [3]
امام صادق علیه السلام در بخشی از یک روایت مفصل درباره حقوق دو مسلمان بریکدیگر می فرماید:
وه چه بزرگ است حق مسلمان بر برادر مسلمان خودش.
وفرمود:
دوست بدار برای بردار مسلمانت آنچه را برای خود دوست داری و هرگاه نیازمند شوی از او بخواه و اگر او از تو خواست به او عطا کن، از هیچ کار خوب و خیری درباره او دل تنگ و خسته مشو و او هم از هیچ کار خوبی برای تو دلتنگ و خسته نشود. پشتوانه او باش که او پشتوانه توست چون غایب شود آبرو و شخصیت او را در غیبتش حفظ کن و چون حاضر باشد او را زیارت نما، او را گرامی دار و ارجمند شمار زیرا او از توست و تو از اویی و چون از تو گله مند باشد از او جدا مشو تا گذشت او را خواستار شوی و اگر به او خیری رسد، خدا را سپاس گزار و اگر گرفتار شود، زیر بازویش را بگیر و چون برای او دامی نهادند و سخن چینی کردند، به او کمک کن و اگر انسانی به برادر دینی اش بگوید: اف بر تو، دوستی معنوی میان آنان بریده شود [4]
ابان بن تغلب می گوید: با امام صادق علیه السلام در طواف کعبه بودم، مردی از یارانمان به سویم آمد، او از من درخواست کرده بود که به خاطر حاجتی که دارد با او بروم و به من اشاره کرد، امام صادق علیه السلام او را دید و به من فرمود: ابان این مرد تو را می خواهد؟ گفتم: آری؛ فرمود: با تو هم عقیده است؟ گفتم: آری؛ فرمود: با او برو و طواف خود را قطع کن، گفتم: اگر چه طواف واجب باشد؟ فرمود: آری.
با او رفتم، بعد از آن خدمت حضرت رسیدم و گفتم: از حق مؤمن بر مؤمن به من خبر ده، فرمود: آن را وامگذار، گفتم: من به فدایت! می خواهم و بر آن پافشاری کردم، فرمود: ابان! تا آنجا حق دارد که نیمی از ثروتت را به او بدهی، سپس به من نگاه کرد و دید چه حالی به من دست داده، فرمود: ای ابان! نمی دانی که خدا آنان را یاد کرده که دیگران را بر خود مقدم بدارند، گفتم: آری؛ من به فدایت، فرمود: اگر تو ثروتت را با او تقسیم کنی او را بر خود مقدم نداشته ای، همانا خود را با او برابر داشتی؛ هنگامی او را بر خود مقدم می داری که از آن بخشی که برای خود گذارده ای به او بدهی[5].
امام صادق علیه السلام می فرماید: امام باقر علیه السلام همواره می فرمود:
«عَظِّمُوا أَصْحَابَکمْ وَوَقِّرُوهُمْ وَلَا یتَجَهَّمْ بَعْضُکمْ بَعْضاً وَلَا تَضَارُّوا وَلَا تَحَاسَدُوا وَإیاکمْ وَالْبُخْلَ، کـونُوا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» [6]
یارانتان را بزرگ شمارید و به آنان احترام کنید و به یکدیگر روی ترش نکنید و به همدیگر زیان نرسانید و نسبت به هم حسد نورزید، از بخل بپرهیزید، بندگان با اخلاص خدا باشید.
امام صادق علیه السلام به یارانش می فرمود:
«إتَّقُوا اللَّهَ وَکـونُوا إخْوَةً بَررَةً مُتَحابِّینَ فِی اللَّه، مُتَوَاصِلِینَ، مُتَرَاحِمِینَ، تَزَاوَرُوا وَتَلَاقَوا وَتَذَاکرُوا أمْرَنَا وَأحیوْهُ»[7]
از خدا پروا کنید و برادرانِ نیک رفتاری باشید، به یکدیگر مهر ورزید، یکدیگر را زیارت کنید و با هم برخورد و ملاقات داشته باشید، آیین ما را در جمع یکدیگر یادآوری نمایید و آن را زنده نگه دارید.
امام باقر علیه السلام از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت می کند که آن حضرت فرمود:
جبرئیل برایم گفت: خدای عزوجل فرشته ای را به زمین فرستاد و آن فرشته آمد و آغاز رفتن کرد تا گذرش بر دری افتاد که مردی بر آن ایستاده بود و از صاحب خانه اجازه ورود می خواست، آن فرشته به وی گفت:
چه نیازی به صاحب این خانه داری؟ پاسخ داد: برادر دینی من است، برای خدای تبارک و تعالی از او دیدن می کنم، فرشته به او گفت: تو فقط برای همین آمدی؟ گفت: جز برای این کار نیامدم، به او گفت: من پیک خدایم به سوی تو و خدا به تو سلام می رساند و می فرماید: بهشت برای تو واجب است، آن فرشته گفت: خدای عزوجل می فرماید: هر مسلمانی از مسلمانی دیدار کند، او را دیدار نکرده بلکه مرا دیدار کرده و ثواب
و پاداش او بر عهده من؛ بهشت است [8]
امام باقر علیه السلام فرمود:
«تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِی وَجْهِ أخِیهِ حَسَنَةٌ وَصَرْفُ القَذی عَنْهُ حَسَنَةٌ وَمَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَی ءٍ أحَبَّ إلَی اللَّهِ مِنْ إدْخَالِ السُّرُورِ عَلَی المُؤْمِنِ»[9]
لبخند مرد به روی برادر دینی اش حسنه است و دور کردن خار و خاشاک نیز از وی حسنه می باشد و خدا به کاری محبوب تر از شاد کردن دل مؤمن بندگی نشده.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«لَقَضَاءُ حَاجَةِ امرِی ءٍ مُؤْمِنٍ أحَبُّ إلَی اللَّهِ مِنْ عِشْرِینَ حِجَّةٍ کلَ حِجَّةٍ ینْفِقُ فِیهَا صَاحُبَهَا مِأَةَ ألْفٍ»[10]
برآوردن حاجت یک مرد مؤمن در پیشگاه خدا از بیست حج محبوب تر است که در هر حجّی حاجی صد هزار درهم انفاق کند.
و نیز آن حضرت فرمود:
«مَا قَضی مُسْلِمٌ لِمُسْلِمٍ حَاجَةً إلّانَادَاهُ اللَّهُ تَبَارَک وَتَعَالی: عَلَی ثَوَابُک وَلَا أرْضی لَک بِدُونَ الجَنَّةِ»[11]
هیچ مسلمانی حاجت مسلمان را روا نکند مگر این که خدای تبارک و تعالی او را ندا دهد: پاداش تو بر عهده من است و کمتر از بهشت را برایت نمی پسندم.
پی نوشت ها
[1] عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْجِعَابِيِّ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْعَلَوِىِّ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: لِلْمُسْلِمِ عَلَى أَخِيهِ ثَلاثُونَ حَقّاً لا بَرَاءَةَ لَهُ مِنْهَا إِلّا بِالْأَدَاءِ أَوِ الْعَفْوِ يَغْفِرُ زَلَّتَهُ وَيَرْحَمُ عَبْرَتَهُ وَيَسْتُرُ عَوْرَتَهُ وَيُقِيلُ عَثْرَتَهُ وَيَقْبَلُ مَعْذِرَتَهُ وَيَرُدُّ غِيبَتَهُ وَيُدِيمُ نَصِيحَتَهُ وَيَحْفَظُ خُلَّتَهُ وَيَرْعَى ذِمَّتَهُ وَيَعُودُ مَرْضَتَهُ وَيَشْهَدُ مَيِّتَهُ وَيُجِيبُ دَعْوَتَهُ وَيَقْبَلُ هَدِيَّتَهُ وَيُكَافِئُ صِلَتَهُ وَيَشْكُرُ نِعْمَتَهُ وَيُحْسِنُ نُصْرَتَهُ وَيَحْفَظُ حَلِيلَتَهُ وَيَقْضِى حَاجَتَهُ وَيَشْفَعُ مَسْأَلَتَهُ وَيُسَمِّتُ عَطْسَتَهُ وَيُرْشِدُ ضَالَّتَهُ وَيَرُدُّ سَلامَهُ وَيُطِيبُ كَلامَهُ وَيَبَرُّ إِنْعَامَهُ وَيُصَدِّقُ إِقْسَامَهُ وَيُوَالِى وَلِيَّهُ وَلا يُعَادِيهِ وَيَنْصُرُهُ ظَالِماً وَمَظْلُوماً فَأَمَّا نُصْرَتُهُ ظَالِماً فَيَرُدُّهُ عَنْ ظُلْمِهِ وَأَمَّا نُصْرَتُهُ مَظْلُوماً فَيُعِينُهُ عَلَى أَخْذِ حَقِّهِ وَلا يُسْلِمُهُ وَلا يَخْذُلُهُ وَيُحِبُّ لَهُ مِنَ الْخَيْرِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ وَيَكْرَهُ لَهُ مِنَ الشَّرِّ مَا يَكْرَهُ لِنَفْسِهِ، ثُمَّ قَالَ عليه السلام: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَقُولُ: إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَدَعُ مِنْ حُقُوقِ أَخِيهِ شَيْئاً فَيُطَالِبُهُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيَقْضِى لَهُ وَعَلَيْهِ». كنز الفوائد: 1/ 306؛ وسائل الشيعة، 12/ 212، باب 122، حديث 16114؛ بحار الأنوار: 71/ 236، باب 15، حديث 36.
[2] الكافى: 2/ 166، باب أخوة المؤمنين، حديث 5؛ وسائل الشيعة: 12/ 204، باب 122، حديث 16094؛ بحار الأنوار: 71/ 270، باب 16، حديث 9.
[3] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى، عَنِ ابْنِ عِيسَى، عَنْ عَلِىِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ الْهَجَرِىِّ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ، عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ؟ قَالَ: «لَهُ سَبْعُ حُقُوقٍ وَاجِبَاتٍ مَا مِنْهُنَّ حَقٌّ إِلّا وَهُوَ عَلَيْهِ وَاجِبٌ إِنْ ضَيَّعَ مِنْهَا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ وَلايَةِ اللَّهِ وَطَاعَتِهِ وَلَمْ يَكُنْ للَّهِ فِيهِ مِنْ نَصِيبٍ، قُلْتُ: لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَمَا هِىَ؟ قَالَ: يَا مُعَلَّى إِنِّى عَلَيْكَ شَفِيقٌ أَخَافُ أَنْ تُضَيِّعَ وَلا تَحْفَظَ وَتَعْلَمَ وَلا تَعْمَلَ، قَالَ: قُلْتُ لَهُ: لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، قَالَ: أَيْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَتَكْرَهَ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ وَالْحَقُّ الثَّانِى أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَتَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ وَتُطِيعَ أَمْرَهُ وَالْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تُعِينَهُ بِنَفْسِكَ وَمَالِكَ وَلِسَانِكَ وَيَدِكَ وَرِجْلِكَ وَالْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَكُونَ عَيْنَهُ وَدَلِيلَهُ وَمِرْآتَهُ وَالْحَقُّ الْخَامِسُ لا تَشْبَعُ وَيَجُوعُ وَلا تَرْوَى وَيَظْمَأُ وَلا تَلْبَسُ وَيَعْرَى وَالْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ يَكُونَ لَكَ خَادِمٌ وَلَيْسَ لِأَخِيكَ خَادِمٌ فَوَاجِبٌ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَكَ فَيَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَيَصْنَعَ طَعَامَهُ وَيُمَهِّدَ فِرَاشَهُ وَالْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ وَتُجِيبَ دَعْوَتَهُ وَتَعُودَ مَرِيضَهُ وَتَشْهَدَ جَنَازَتَهُ وَإِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةً تُبَادِرُهُ إِلَى قَضَائِهَا وَلا تُلْجِئُهُ أَنْ يَسْأَلَكَهَا وَلَكِنْ تُبَادِرُهُ مُبَادَرَةً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ وَصَلْتَ وَلايَتَكَ بِوَلايَتِهِ وَوَلايَتَهُ بِوَلايَتك». الكافى: 2/ 169، باب حق المؤمن على أخيه، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 12/ 205، باب 122، حديث 16097؛ بحار الأنوار: 71/ 238، باب 15، حديث 40.
[4] عَنْ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: … «فَمَا أَعْظَمَ حَقَّ الْمُسْلِمِ عَلَى أَخِيهِ الْمُسْلِمِ وَقَالَ: أَحِبَّ لِأَخِيكَ الْمُسْلِمِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَإِذَا احْتَجْتَ فَسَلْهُ وَإِنْ سَأَلَكَ فَأَعْطِهِ لا تَمَلَّهُ خَيْراً وَلا يَمَلُّهُ لَكَ كُنْ لَهُ ظَهْراً فَإِنَّهُ لَكَ ظَهْرٌ إِذَا غَابَ فَاحْفَظْهُ فِى غَيْبَتِهِ وَإِذَا شَهِدَ فَزُرْهُ وَأَجِلَّهُ وَأَكْرِمْهُ فَإِنَّهُ مِنْكَ وَأَنْتَ مِنْهُ فَإِنْ كَانَ عَلَيْكَ عَاتِباً فَلا تُفَارِقْهُ حَتَّى تَسُلَّ سَخِيمَتَهُ وَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَإِنِ ابْتُلِىَ فَاعْضُدْهُ وَإِنْ تُمُحِّلَ لَهُ فَأَعِنْهُ وَإِذَا قَالَ الرَّجُلُ لأَخِيهِ أُفٍّ انْقَطَعَ مَا بَيْنَهُمَا مِنَ الْوَلايَةِ وَإِذَا قَالَ أَنْتَ عَدُوِّى كَفَرَ أَحَدُهُمَا فَإِذَا اتَّهَمَهُ انْمَاثَ الْإِيمَانُ فِى قَلْبِهِ كَمَا يَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِى الْمَاءِ». الكافى: 2/ 170، باب حق المؤمن على أخيه، حديث 5؛ وسائل الشيعة 12/ 206، باب 122، حديث 16098؛ بحار الأنوار: 71/ 243، باب 15، حديث 43.
[5] الكافى: 2/ 171، باب حق المؤمن على أخيه، حديث 8؛ وسائل الشيعة 12/ 209، باب 122، حديث 16106؛ بحار الأنوار: 71/ 248، باب 15، حديث 46.
[6] الكافى: 2/ 173، باب حق المؤمن على أخيه، حديث 12؛ وسائل الشيعة: 12/ 15، باب 5، حديث 15519.
[7] الكافى 2/ 175، باب التراحم والتعاطف، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 12/ 22، باب 10، حديث 15539؛ بحار الأنوار: 71/ 401، باب 28، حديث 45.
[8] عَلِىُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِىِّ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: حَدَّثَنِى جَبْرَئِيلُ عليه السلام: أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَهْبَطَ إِلَى الْأَرْضِ مَلَكاً فَأَقْبَلَ ذَلِكَ الْمَلَكُ يَمْشِى حَتَّى وَقَعَ إِلَى بَابٍ عَلَيْهِ رَجُلٌ يَسْتَأْذِنُ عَلَى رَبِّ الدَّارِ فَقَالَ لَهُ الْمَلَكُ مَا حَاجَتُكَ إِلَى رَبِّ هَذِهِ الدَّارِ، قَالَ: أَخٌ لِى مُسْلِمٌ زُرْتُهُ فِى اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى، قَالَ لَهُ الْمَلَكُ: مَا جَاءَ بِكَ إِلّا ذَاكَ فَقَالَ مَا جَاءَ بِى إِلّا ذَاكَ، فَقَالَ: إِنِّى رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكَ وَهُوَ يُقْرِئُكَ السَّلامَ وَيَقُولُ: وَجَبَتْ لَكَ الْجَنَّةُ وَقَالَ الْمَلَكُ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: أَيُّمَا مُسْلِمٍ زَارَ مُسْلِماً فَلَيْسَ إِيَّاهُ زَارَ إِيَّاىَ زَارَ وَثَوَابُهُ عَلَىَّ الْجَنَّةُ». الكافى: 2/ 176، باب زيارة الاخوان، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 14/ 583، باب 97، حديث 19864.
[9] الكافى: 2/ 188، باب ادخال السرور على المؤمنين، حديث 2؛ بحار الأنوار: 71/ 288، باب 20، حديث 15.
[10] الكافى: 2/ 193، باب قضاء حاجة المؤمن، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 16/ 363، باب 26، حديث 21769.
[11] الكافى: 2/ 194، باب قضاء حاجة المؤمن، حديث 7؛ بحار الأنوار: 71/ 285، باب 20، حديث 8.
معاشرت، ص: 242 , انصاریان حسین
فرم در حال بارگذاری ...