« ( عطر یار ) | عفاف، حریم عاشقی » |
حمله ی لشکر ساپورت ها به ... تهران نه ایران!
نوشته شده توسطرحیمی 17ام مرداد, 1392به گزارش “ادیان نیوز”،البته این از خاصیت های جامعه ی آوانگارد و مدپرست است که برای ذایقه سازی و هویت بخشی به پدیده های نو و گاها ناساز با فضای عمومی، اقدام به نامگذاری خاص بر روی آنها می کنند.
اینکه چرا و چه کسی نام «جوراب شلواری» های سابق را «ساپورت» نهاده و اصلا این نام از خارج کشور همراه با این جوراب شلواری های رنگ آمیری شده وارد شده یا خیر، موضوع بحث ما نیست.
داستان از این قرار است که از زمستان 1391 برخی زنان خیابانی تهران در حرکتی کاملا مشکوک و سیستماتیک اقدام به پوشیدن جوراب شلواری هایی نمودند که منظره ی بدن نمای از زانو به پایین این پوشش ها قدری عجیب می نمود.
متاسفانه اقدامی در برخورد با این پوشش (که عملا شلوار را از زیر مانتو حذف کرده بود) از سوی هیچکدام از مبادی مسئول صورت نگرفت.
این روزها..
ساپورت های رنگارنگ در حال فتح خیابانهای تهران است.
اکنون به وفور دختران و زنانی در سطح شهر تهران دیده می شوند که پیراهنی کشی و مجلسی را (که هیچ ربط و شباهتی به مانتو ندارد و صرفا پیراهنی است که تا نیمی از نشیمنگاه امتداد دارد) بر تن داشته و پوشش تمامی نیم تنه ی تحتانی بدن را برعهده ی ساپورت نازک و گاها رنگ بدن خویش گذاشته اند.
روز گذشته برای دیدن فیلم «هیس!..دختر ها فریاد نمیزنند» به سینما پردیس رفته بودم تا یکی دیگر از فیلمهای سینمای مولف را ببینم.
انبوه زنان و دختران ساپورت پوشی که مردانشان با عضلات ستبر و بدنسازی شده (مردانی که حکماً به اندازه ی جوجه خروس هم غیور نبودند) دیده میشد و در این میان دخترکی با آرایشی غلیظ و موهایی افشان با ساپورتی مشکی خودنمایی می کرد چرا که با فونت نستعلیق سایز 90 و سفید روی ران ها و ساق پاهای خویش(بر روی ساپورت) اشعاری مورب و حالت ابر و باد ادبیاتی نوشته شده بود.
هرچه کردم نتوانستم قید خواندن اشعار بزنم.
دقیق تر شدم.
نوشته بود : شوش..جوادیه…راه آهن..شوش..میدان راه آهن…ترمینال جنوب..
نمی دانستم بخندم یا عصبانی شوم.
طراحی ابلیس کار خودش را برای کسانی که نمی خواهند به ساپورتها چشم بدوزند کرده بود..
چشم ها کنجکاو خواندن اشعار می شوند.
بعید نیست در آینده ی نه چندان دور که جدول متقاطع کلمات را بر روی برجستگی بدن زنان و دختران ایرانی در فضاهای عمومی شاهد باشیم.
نگرانم..
نگران شهرستان هایی که قرار است مورد حمله ی ساپورت ها قرار گیرند.
پروژه ی «حیازدایی» دشمن همچنان ادامه دارد و ما همچنان در غار اصحاب کهف خوابیم./
yadam nabood ma sansoor to khoonemoone omran matalab e mano nazarid inja!
“چشم هارو باید شست جورِ دیگر باید دید”
من ۴ ساله از ایران اومدم انگلیس، روز خروجم روزه بودم برا ۴۸ ساعت ( داستانش بمن )،
غورآن و هم ۲ بر در کردم با ۶ تفسیر،
هیچ ادعای مسلمانی هم ندارم.
ولی اینجا کشور اسوار گریختهٔ انگلستان، چیزی داره که همه یه علی علی کردنتون و آقا گفتنتنمون و شب بیداری همون نداره!
اینجا تواین خیابونش ملت کوتاه میپوشن، گاهی هم زیرش چیزی نمیپیوشند! ولی برید ببینید و بپرسید کسی نگاه نمیکنه، کسی پچ پچ نمیکنه کسی کار نداره به کار همه که چرا اینو پوشیده اونو پوشیده!
چرا؟ چون اینجا همه امکان سکس کردن دارند، همه به زندگی خودشون کاردارن و مهمتر از همه هیچ کی “ندید پدید” نیست!
خیالتون و راحت کنم این کشسها مال یه سری مردِ ندید و پدید که هنجارهای جنسیش به فنا رفته.
حالا برید و روش فکر کنید که چرا اینجا هیچ دختری از نگاه آلوده رنج نمیبره مگه این که خودش بخواد، نه مثل جمعی ما که اگه نخواد و بخواد فرقی نداره.
————————————————————
پاسخ:با سلام
دوست عزیز ما در جامعه اسلامی زندگی می کنیم که برای خود قوانین و آداب خاص دارد و با جامعه انگلیس متفاوت است.در جامعه و قانون اسلام امر مهمی به نام “امر به معروف و نهی از منکر"وجود دارد که صرف نظر کردن از آن تبعات نابخشودنی برای جامعه خواهد داشت.طبق این قانون افراد جامعه نمی توانند به راحتی(آنطور که در انگلیس مرسوم است)از کنار انحراف دیگر افراد گذر کنند.
بابت اظهار نظر از شما ممنونم
شاد باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام. من هم این مطلب را چند روز پیش در منبع اصلی دیدم. واقعاً جای تأسف است. روز به روز از حجاب خانمها کم می شود. دشمن خیلی آرام و حساب شده، اول مانتوهای گشاد و بلند را کم کم کوتاه کرد،بعد کم کم مانتوها تنگ و چسبان شدند، بعد استین ها گشاد شد طوری که حجاب دست ناقص شد، بعد کم کم آستین ها چسبان و تنگ شد بعد هم هر روز آب رفت، دیگه چیزی نمانده مانتوها آستین حلقه ای شوند!شلوارها هم اول کوتاه شد تا زیر زانو.حالاهم که جوراب شلواری!
خدا رحم کند به آخر و عاقبت این خانم های بی حجاب، اگر مجال پیدا کنن از غربی ها بی پرواترند!
به ما هم سری بزنید ممنونم
سلام علیکم بر همه ی دوستان گلم در مدرسه ی علمیه ی محدثه ی بروجرد و سلامی از راه دور به سرکار خانم رازجوی عزیز!خدا قوت بابت این همه تلاشی که در این وبلاگ زیبا متحمل می شوید تا مطالب نابی را به یادگار بگذارید.از این مطلب زیبایتان هم ممنونم.من در تهران زندگی نمی کنم شهرم بزرگ نیست نامش پایتخت نیست اما می فهمم که چه درد بزرگی ست وقتی حیا و عفت از یک زن دور می شود و با فطرت خود بیگانه می شوند.خداوند همه ی ما را به راه راست هدایت کند.به کا هم سری بزنید مهربان.
سلام
متاسفانه این قضیه در تهران و اکثر شهرهای شمالی بصورت کاملا افسار گسیخته دیده میشه و به سرعت در حال گسترش هست.
مهدی جون خودتو خسته نکن ما دگه ادم نمیشیم
یاعلی
دعا کنید فقط اقا بیاد
فرم در حال بارگذاری ...