« بهانههایی برای بچهدار نشدن! | همین منبرها و مجالس روضه خوانی ... » |
دلم خواست... ویرانگر موجودیت انسان!
نوشته شده توسطرحیمی 3ام اردیبهشت, 1393
حضرت علی علیه السلام در خطبه 42 نهج البلاغه می فرمایند:
اى مردم شدیدترین خوف و هراسى كه درباره شما دارم، براى دو چیز است:
- پیروى از هوى
- درازى آرزو.
اما پیروى از هوى آدمى را از برخوردارى از حق جلوگیرى مى كند و درازى آرزو، آخرت را به فراموشى مى سپارد.
پیروى از هوى مزاحم حق یابى
هوى عبارتست از امواجى كه از جوشش غرائز حیوانى سر مىكشد و فضاى درون را تیره و تاریك مىسازد و عوامل و وسایل درك و دریافت حقیقت را فلج مىكند. این هوى با اینكه داراى جوهر و مبناى اصیلى جز خواستن بىمحاسبه چیز دیگرى نیست، مىتواند همه اصالتها و حقایق ریشهدار را از جلو چشم انسان و عقل و وجدان او دور كند. این همان «میخواهم» است كه به هیچ علت و دلیلى جز خود تكیه نمیكند. و این یك سخن بىاساس است كه در موقع سۆال از كسی كه مطابق هوى عملى كرده است، بعنوان جواب بگوید: كه «دلم خواست» كدام دل؟
دلم خواست ویرانگر موجودیت انسان
دل و هوى؟! دل جایگاه دریافت عالىترین حقایق است، دل همان جنبه ملكوتى انسان است كه خدا را بوسیله آن در مىیابد. دل جایگاه تصفیه همه مفاهیم و موضوعاتى است كه حواس طبیعى آنها را به عقل نظرى تحویل مىدهد و عقل نظرى بدون اینكه بتواند آنها را از جنبه ارزشها و عظمتها درك كند،به دل تحویل مىدهد. «دلم خواست كردم» از آن جملات ویرانگر موجودیت آدمى است كه با صورت حق بجانبش، آتش به ریشه همه اصول و قوانین مبتنى بر حق و حقیقت مىزند.هوى همان امواج بىمحاسبهایست كه از جوشش غرایز انسانى سر بر مىكشند و بدون اعتناء به «باید»ها و «شاید»ها و «نباید»ها و «نشاید»ها همه اصالتها را به بازى گرفته و سرمایههاى حیات گرانبهاى آدمى را مستهلك مىسازند. گاهى«هوى محورى» بقدرى شدت پیدا مىكند كه تا سرحد معبودیت پیش مىرود. این خطر تباه كننده را خداوند سبحان در قرآن مجید گوشزد فرموده است:
افرایت من اتخذ الهه هواه (جاثیه 23) آیا كسی كه هواى خود را براى خویشتن معبود اتخاذ كرده است؟!)
مهار هوی نفس، مهار کوه آتشفشان است
مهار كردن هوى براى وصول به حق و حقیقت، درست شبیه مهار كردن كوه آتشفشان است كه مىتواند مقدمهاى براى استخراج مواد معدنى با ارزش آن كوه بوده باشد. درون آدمى داراى نیروها و استعدادهاى بسیار گرانبهائى است مانند معادن با ارزش در شكم كوه آتش فشان، هنگامی كه هوىها به تموج در مىآیند، نه تنها آن نیروها و استعدادها خفه مىشوند، بلكه انسان در آن موقع بصورت آتشفشانى در مىآید كه تبدیل به موجود خطرناك نیز مىگردد.
بطور قطع باید گفت: دردهاى بی درمان بشرى كه سرتاسر تاریخ ما را فرا گرفته است، میكربى جز هواهاى نفسانى ماند.
هر كجا ستمى و تجاوزى دیدید، فورا به سراغ كشف ریشه اصلى آن بپردازید، خواهید دید كه ریشه اصلى آن ستم و تجاوز هواى نفسانى یك یا چند نفر بوده است. دلیل اینكه در این مسئله ادعاى قطع و یقین كردیم اینست كه هر چه مقابل هوى است، اصیل و حقیقت است و جاى تردید نیست كه از واقعیات اصیل و حقیقت هرگز ظلم و تجاوزى بوجود نمىآید. خطاها و اشتباه كاری ها ممكن است مردم یا خودانسان را براى مدتى حتى براى همیشه از برخوردارى از حقایق و اصالتها محروم نماید، ولى این محرومیت ظلم و تجاوز نیست، دلیل روشن این مسئله اینست كه بشر در طول تاریخ گذشتهاش بجهت غوطهور شدن در مجهول هائى كه به ضرر او تمام شده است، احساس ظلم و تجاوز نمىكند، بلكه تاسف مىخورد از اینكه چرا آن مجهولات را دیر كشف كرده است. بعنوان مثال: هزاران شاید میلیونها نفر در قرون و اعصار گذشته از بیمارى سل رنج برده و رخت از این دنیا بر بستهاند، اما بدان جهت كه جهل به معالجه سل یك پدیده اختیارى و از روى هوى نبوده است، هیچ عاقلى نمیتواند گذشتگان را توبیخ كند به اینكه چرا بیماران مسلول شما رنج كشیدند و از دنیا رفتند و شما ظالم و تجاوز كارید!! ولى اگر یك یا چند انسان در امروز دواى بیمارى سل را به جهت سود پرستى كه آشكارترین مصداق هوى پرستى است، براى بالا بردن قیمت آن احتكار كنند، بدون تردید اینان ستمكار و متعدى و مبارزه كننده با حق و محارب با خدا هستند. از این رو مبارزه و جهاد با نفس امری ضروری و واجب است.
ثمرات جهاد با نفس
همان گونه که در جبهه نظامی، مبارزان با دشمن، به پیروزی و عزت می رسند و وادادگان و فراریان از جبهه، شکست می خورند و بدنام می شوند، در جبهه «جهاد نفس» هم هر کس ایستادگی کند و تن به «اسارت نفس» ندهد و از «فرماندهی عقل» پیروی کند، نفس اماره را از میدان به در می کند و به جای اسیر نفس شدن، «امیر نفس» می شود.
همه دوست دارند به خودسازی و کمال برسند و گناه نکنند؛ راهش چیست؟ تقویت اراده و غلبه بر هوای نفس و «نه» گفتن به شهوات و آزادی از اسارت هوس ها و نتیجه آن هم رسیدن به «رضای الهی» و «بهشت برین» خواهد بود.
در کلمات رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده است:
«جاهدوا اهواءکم تملکوا انفسکم؛(میزان الحکمه، حدیث 2766) با هوای نفس خود بجنگید؛ تا مالک خودتان بشوید».
وقتی کسی مالک نفس خود شد، زمام اختیارش در دست هوای نفس نخواهد بود و همچون سواری است که زمام در دست اوست؛ هر گاه که بخواهد، حرکت می کند و هر گاه که بخواهد، می ایستد؛ در برخورد با گناه ها «توقف» می کند؛ از بیراهه ها، بر می گردد؛ درآمدهای حرام را نمی پذیرد؛ ارتباط های خلاف شرع را نفی می کند؛ به لبخندهای مسموم و هولناک، اخم می کند؛ به ورطه شهوت ها نمی افتد؛ به شیطان، سواری نمی دهد و عاقبت و آینده اش را در قمار هوس و لذت های زودگذر نمی بازد.
قرآن کریم، به کسانی که از خدا می ترسند و نفس خود را از هوا و هوس باز می دارند، مژده بهشت می دهد و دستاورد این جهاد با نفس و مخالفت با هوا را خلود در بهشت می داند؛
«و اما مَن خافَ مَقام ربّه و نهی النّفس عَنِ الهوی فَإنّ الجنّه هی المأوی».
امام علی علیه السلام می فرماید: من این نفس خود را با تقوا رام می سازم؛ تا روز قیامت، ایمن به صحرای محشر آید.(نهج البلاغه ترجمه دشتی نامه 45)
با دشمن نفس، صلح کردن ننگ است
چون در همه حال، با خرد در جنگ است
هر چند سخن ز آشتی می گوید
خصمی است که آتش بس او نیرنگ است
فرم در حال بارگذاری ...