موضوع: "سبک زندگی"
ماجرای مناظره فضال و ابو حنیفه چیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 7ام اسفند, 1396ابوحنیفه اندکی تامل کرد و سپس سر بلند کرد و گفت: (به او بگو) در مکانت و منزلت و افتخار برای ابوبکر و عمر، همین بس، که آن دو نفر در کنار قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مدفونند. (در حالیکه علی بن ابیطالب، فرسنگها دورتر، در نجف خاک شده است.) آیا حجت و دلیل بر افضلیت و برتری آن دو، بر علی از این بهتر؟
شاید بتوان یکی از ظریفترین و در عین حال جامعترین کلمات، در خصوص برتری نداشتن خلیفهی اول و دوم بر امیرالمؤمنین را، گفتگو و مناظره بین فضّال[۱] از شاگردان مکتب امام صادق (علیه السلام) و ابوحنیفه در این خصوص دانست،[۲] که در آن، به بهترین شکل، بر غصبی بودن مکان دفن عمر و ابوبکر، اشاره شده است.
روزی «فضّال بن حسن فضال کوفی» به همراه یکی از دوستانش، با ابوحنیفه برخورد نمود، در حالی که جمع کثیری از شاگردانش، در فقه و حدیث، گرداگرد او را گرفته بودند.
فضّال، به دوست همراهش گفت: والله دست از سر او بر نمیدارم، مگر اینکه جلو رفته و او را سر افکنده نمایم. دوستش به او گفت: تو که ابوحنیفه را میشناسی و از جایگاه و منزلت علمی و توان احتجاج او با خبری.
فضّال گفت: ساکت شو! هیچ دیدهای، حجت گمراهی، ب رحجت مؤمن برتری و علوّ پیدا کند؟
فضّال جلو رفت و سلام کرد، جمعیّت حاضر نیز، همه جواب سلام او را دادند.
فضّال رو به ابوحنیفه کرد و گفت: خدا رحمتت کند! من برادری دارم، که میگوید: بهترین خلق بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی بن ابیطالب (علیه السلام) است، امّا من به او میگویم: اینگونه نیست، بلکه بهترین مردم بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوبکر و بعد از او عمر است. شما نظرتان چیست؟
ابوحنيفه گفت: به برادرت بگو، چگونه علی را بر ابوبكر و عمر، مقدّم میداری، در حالیكه در غزوات و جنگها، پيامبر، ابوبكر و عمر را، نزد خود مینشاند و علی را به ميدان جنگ و مبارزه میفرستاد و اين خود دليل است، كه پيامبر آنان را بيشتر از علی، دوست میداشته است.
فضال بن حسن گفت: اتفاقاً اين سخن را به برادرم تذكر دادم، ولی او گفت: خدا در قرآن، در سورهی نساء میفرمايد: «فَضَّلَ اللهُ المُجاهِدينَ عَلَی القاعدينَ أجراً عَظيماً.[نساء/۹۵] پروردگار برتری داده است، مجاهدين را بر كسانیكه در گوشهای خزيدهاند، به اجر و مزدی بزرگ.» پس به موجب اين آيه، علی (عليه السّلام) افضل است، نه آن دو، كه از ترس در گوشهای مخفی میشدند.
مالک حقیقت دین باشیم یا طالب آن؟
نوشته شده توسطرحیمی 7ام اسفند, 1396
شاید شما با آدم هایی برخورد کرده باشید که فکر می کنند همه چیز را می دانند. خیال می کنند حقیقت و واقعیتی در دنیا نیست که به آن دست پیدا نکرده باشند؛ این آدم ها خودشان را مالک حقیقت می دانند و معمولا دیگران را طفل بی عقل و خرد می پندارند.
اما با اتکاء به چه منبع درک حقیقتی بعضی از ما انسان ها تا این حد اعتماد به نفس پیدا می کنیم؟ اگر انصاف داشته باشیم باید بپذیریم که حقائق عالم به قدری زیاد است که هیچکس نمی تواند در آخر عمر کوتاهش ادعا کند من همه چیز را درک کردم و فهمیدم.
گفته شده ابن سینا با همه نبوغ و هوشی که داشت آخر عمرش گفت:
تا بدانجا رسید دانش من، که بدانم همی که نادانم.
این را باید بپذیریم که نسبت ما به حقائق جهان، نسبت کودکی است که کنار ساحل مشغول بازی با ماسه ها و صدف هاست، ولی نمی داند که در دریای پهناور مقابل چشمش چه می گذرد.
برداشت هایمان از دین خود دین نیست
یک گروه از آدم های همه چیز فهم، کسانی هستند که تقیدات دینی دارند. حتما دیده اید کسانی را که حتی بدون گذراندن مراحل علوم دینی، در تمام پدیده های عالم نظر می دهند.
و یا متاسفانه بزرگانی که هیچگاه حاضر به تغییر در یافته های سابق خود نیستند و هر چه را از دین کشف کنند همان را دین تلقی می کنند.
آیت الله سید کمال حیدری در نقد این ماجرا می گوید:
«فهم عالمان از دین، لزوماً عین دین نیست. نقد و ابطال دیدگاه علما، به معنای نقد و ابطال خود دین نمی باشد. اگر فهم علما از دین عین دین باشد، پس باید به تعداد آراء علما دین داشته باشیم!
فواید قناعت
نوشته شده توسطرحیمی 6ام اسفند, 1396
قناعت دارای آثار مادی و معنوی فراوانی است که اگر انسان بدان توجه داشته باشد، رغبت و میل او به کسب این صفت پسندیده، یعنی قناعت بیشتر می شود. در ذیل به برخی از فواید قناعت از زبان امام علی علیه السلام اشاره می کنیم:
- عزت و سربلندی
همه انسان ها خواهان شخصیت، عزت و سربلندی هستند. فردی که دارای مناعت طبع و عزت نفس است، نزد همگان عزیز و سربلند و باهمت جلوه می کند، ولی کسی که به دیگران طمع و چشم داشت دارد، خود را ذلیل و اسیر ساخته و مردم با چشم حقارت به او می نگرند.
امام علی علیه السلام در این باره چه زیبا می فرماید:
قَدْ عَزَّ مَنْ قَنِع[1]؛ کسی که قناعت کرد، عزیز شد.
سعدی می گوید:
قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را
قناعت کن ای نفس، بر اندکی
که سلطان و درویش، بینی یکی
چو سیراب خواهی شدن زآب جوی
چرا ریزی از بهر برف آبروی
2- بی نیازی واقعی
فقر و احتیاج چیزی است که همه از آن نفرت دارند، چنان که غنی بودن و بی نیازی مورد علاقه همه است. بسیاری از مردم چون بی نیازی را در جمع آوری ثروت، امور مادی و تهیه تجملات می دانند، لذا تا آن جا که توان دارند، در تحصیل آنها تلاش می کنند، ولی هر اندازه انسان از این امور بیشتر بهره مند باشد، به خاطر حفظ و اداره آنها، دایره احتیاجاتش زیادتر خواهدبود و تنها چیزی که موجب بی نیازی انسان می گردد، قناعت به اموری است که برای انسان فراهم شده و احتیاجات ضروری او را برطرف می سازد. امام علی علیه السلام می فرماید:
ثَمَرَةُ القَناعَةِ الغِنی[2]؛ میوه قناعت بی نیازی است.
همچنین فرمود: وَ لا کنزَ أَغنَی مِنَ القَناعَةِ[3] ؛ هیچ گنجی بی نیاز کننده تر از قناعت نیست.
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
القناعَةُ مالٌ لاینفَدُ[4] ؛ قناعت، ثروتی است پایان ناپذیر.
همچنین آن حضرت می فرماید:
الغِنَی الاکبَرُ الیأسُ عَمّا فِی أَیدِی النّاسِ[5] ؛ برترین بی نیازی و دارایی، نومیدی است از آن چه در دست مردم است.
همچنین می فرماید:
مَن قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللّهُ فَهُوَ مِن اغنی النّاسِ[6] ؛ هر کس بدان چه خدا روزیش نموده قناعت ورزد او از غنی ترین مردم است.
چون قناعت را پیمبر گنج گفت
هرکسی را کی رسد گنج نهفت؟
3- آسایش خاطر و آرامش روان
بیشتر مردم سعی می کنند که آسایش و راحتی خود را با به دست آوردن مال و کسب مقام و تجملات زندگی فراهم سازند و هرگاه موفق نشدند آنها را به دست آورند، نگران شده و خود را بدبخت می دانند؛ در صورتی که امور یاد شده نه تنها موجب آسایش و راحتی انسان نمی گردد، بلکه بیشتر موجب ناراحتی و سلب آسایش می باشد. آن چه موجب آسایش و راحتی جسم و روح انسانی است، قناعت وبی توجهی به اموری مادی دنیا است. امام صادق علیه السلام می فرماید:
مَن قَنَعَ بِالمَقسُومِ استَراحَ مِنَ الهَمِّ وَ الکربِ وَ التَّعَبِ[7] ؛ هرکس به مقداری که روزی او است قناعت کند از پریشانی، غصه و رنج راحت می شود.
انسان عاقل از چه ویژگی هایی شناخته می شود؟
نوشته شده توسطرحیمی 6ام اسفند, 1396
ویژگى عاقل این است که در برابر رفتار جاهلانه بردبارى کند، از کسى که به او ظلم کرده درگذرد، در برابر زیر دست خود متواضع باشد، با بالا دست خود در طلب نیکى رقابت کند، هرگاه بخواهد سخن بگوید بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و سود برد و اگر بد بود سکوت کند و سالم ماند.
|
در طول تاریخ در هیچ مکتب و مذهب و در هیچ حزب و گروهی، بیشتر از مکتب اسلام و خصوصا “مذهب شیعه و در هیچ کتابی بیشتر از قرآن و در تعالیم هیچ پیامبری، بیش از بیانات پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله بر اهمیت عقل و استفاده از آن و چگونگی شکوفایی آن تکیه نشده است.
به راستی در کدام مکتب می توان سراغ گرفت که هرچه بی ارتباط با عقل و هرچه مخالف با عقل مداری باشد، بی ارزش خوانده شود؟ لذا به جرأت باید گفت که معتقدترین و متعهد ترین مکتب و کتاب و رهبر به حجیت عقل، مکتب اسلام و کتاب قرآن و شخص رسول اکرم صلی الله علیه وآله می باشد.
فریاد «أفلا تعقلون» و «لعلکم تعقلون» و «ان کنتم تعقلون» و «ماعبدالله بمثل العقل» و «العقل مطلح کل امر» و «العقل اقوی اساس» و هزاران فرمایش گهربار دیگر در آیات و روایات که از لسان ائمه گوش آدمیان را می نوازد، نشان از این اهمیت دارد.
بخشیدن خطای دیگران و نادیده گرفتن آن از بی توجهی، بی اعتنایی یا بی خیالی ناشی نمیشود و آن هایی که فکر می کنند بخشش مترادف سستی و زد و بند و مطالبه گری و… است، اشتباه میکنند.
در بیان تعریف عقل، سخن های بسیاری از طرف فلاسفه و منابع دینی و روایی بیان شده است که در این فرصت مجالی برای بیان این تعریفات نیست.
نکته ای که می خواهیم در این فرصت بیان کنیم، ویژگی هایی است که پیامبر خدا صلوات الله علیه برای انسان عاقل بیان کرده اند. ویژگی هایی که اگر با شخصیت هر یک از ما تطبیق پیدا کنند، ما را انسان عاقلی می کند که می توانیم از طریق چنین نورانیتی که به فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه واله:
“العقل نور یفرق به بین الحق والباطل: عقل، نوری است که به وسیله آن میان حق وباطل فرق نهاده می شود.”
عقل را نوری برای تمایز حق و باطل معرفی می کنند، در هر مسیر تاریک و باریکی به سلامت عبور کرد. (1)
پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) در بیانی می فرمایند:
صِفَةُ العاقِل اَن یَحلُمَ عَمَّن جَهِلَ عَلَیهِ وَ یَتَجاوَزَ عَمَّن ظَلَمَهُ وَ یَتواضَعَ لِمَن هُوَ دونَهُ وَ یُسابِقَ مَن فَوقَهُ فى طَلَبِ البِرِّ وَ اِذا اَرادَ اَن یَتَکَلَّمَ تَدَبَّرَ فَاِن کانَ خَیرا تَکَلَّمَ فَغَنِمَ وَ اِن کانَ شرّا سَکَتَ فَسَلِمَ وَ اِذا عَرَضَت لَهُ فِتنَةٌ اِستَعصَمَ بِاللّهِ وَ اَمسَکَ یَدَهُ وَ لِسانَهُ وَ اِذا رَى فَضیلَةً اِنتَهَزَ بِها لا یُفارِقُهُ الحَیاءُ وَ لا یَبدو مِنهُ الحِرصُ فَتِلکَ عَشرُ خِصالٍ یُعرَفُ بِهَا العاقِل:
ویژگى عاقل این است که در برابر رفتار جاهلانه بردبارى کند، از کسى که به او ظلم کرده درگذرد، در برابر زیر دست خود متواضع باشد، با بالا دست خود در طلب نیکى رقابت کند، هرگاه بخواهد سخن بگوید بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و سود برد و اگر بد بود سکوت کند و سالم ماند، هرگاه با فتنهاى رو به رو شود به خدا پناه برد، دست و زبان خود را نگاه دارد، هرگاه فضیلتى ببیند آن را غنیمت شمارد، شرم و حیا از او جدا نشود و حریص نباشد، اینها ده خصلتی هستند که عاقل با آنها شناخته مى شود. (2)
انواع «آثـــار اعمال انســـانــ »
نوشته شده توسطرحیمی 5ام اسفند, 1396
هر عملی دو اثر دارد یکی همین آثار ظاهری که من و شما آن را میبینیم و دیگری آثار باطنی است که به چشم ظاهر محسوس نیست، بلکه آن صورت برزخی اعمال و مربوط به بحث تجسم اعمال است و در قرآن هم بدان تصریح شد. |
. آثار ظاهری وباطنی اعمال:
هر عملی دو اثر دارد یکی همین آثار ظاهری که من و شما آن را میبینیم و دیگری آثار باطنی است که به چشم ظاهر محسوس نیست، بلکه آن صورت برزخی اعمال و مربوط به بحث تجسم اعمال است و در قرآن هم بدان تصریح شد. در اواخر کتاب معراج السعادة مرحوم نراقی صورت برزخی اعمال شرعیه آمده که نماز چه صورت برزخی دارد؟ روزه گرفتن و قرآن خواندن چه صورت برزخی و اخروی دارد؟ مؤلف مینویسد: هر مقدار از نماز که با توجه به حق و حضور باشد، یک صورت زیبایی مییابد، مثل یک ملکی که خیلی خوش سیما هست و هر قدر در نماز حواست بیشتر جمع باشد، این صورت زیباتر است و برای شما تا قیامت میماند، هر چند در دنیا دیده نمیشوند، ولی برای اولیای الهی در همین دنیا مشهود هستند.
شما عزیزان کتاب معراج السعادة را مطالعه کنید. این کتاب در امور اخلاقی هم درد را گفته و هم دوا را بیان کرده است.
▪ کرامتی از یک اولیای الهی:
یکی از علمای مهم قم نقل میکرد که یکی از مردان الهی به منزل ما آمد و مشغول صحبت بودیم که یکی از دوستانم آمد. تا این شخص وارد شد، آن مرد الهی بلند شد و با حالتی خاص از رفیقمان خواست که بیرون برود! آن شخص در حالیکه رنگ از صورتش پریده بود برگشت و از خانه بیرون رفت، سپس آن ولی خدا گفت: «بوی تعفن او، محله را گرفته است.» بعد که آن شخص را دیدم به او گفتم: چه شد که آن ولی خدا با تو چنین رفتاری کرد؟ گفت: صبح که بیدار شدم، دیدم غسل بر من واجب شده، ولی برای کاری عجله داشتم گفتم میروم دنبال کار و پس از آن غسل میکنم. بعد فراموش کردم و حتی نماز ظهر را هم بدون غسل خواندم. وقتی آن آقا این حرف را زد، تازه یادم آمد که غسل برایم واجب شده بود.
سبک زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها
نوشته شده توسطرحیمی 28ام بهمن, 1396
از میان معصومین علیهم السلام آن که زندگی پر برکتش به خصوص برای زنان مسلمان همچون خورشیدی نورافشانی می کند، وجود نازنین حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها است که آشنایی با سبک زندگی آن حضرت بسیار برای ما راهگشا خواهد بود. در جامعه امروز که نظام سرمایه داری غرب با تهاجم فرهنگی خود سعی دارد الگویی مبتذل و غیرانسانی برای زنان و دختران مسلمان ارائه کند مسلما پرداخت به ابعاد گوناگون شخصیتی آن حضرت می تواند الگوی عملی مناسبی برای جامعه شیعی باشد. |
خاندان وحی نبوت به عنوان بهترین اولیاء الهی داری سبک زندگی الهی بودند. و زندگی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) راهنمای بسیار روشنی است برای کسانی که بخواهند به بهترین حیات دنیوی و اخروی دست یابند. این مساله آنقدر پر اهمیت است که در برخی احادیث شیعه گی و پیروی از ایشان به التزام و تبعیت عملی از سبک زندگی ایشان در آمده است.
در زیارت مقدسه جامعه کبیره که از امام هادی علیه السلام نقل شده است می خوانیم:اَلسَّلامُ عَلی مَحاَّلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ(سلام بر جایگاه های شناسایی خدا)؛ آنچه از این فراز بر می آید این است که بهترین راه و جایگاه برای شناخت خدا و راه رسیدن به خدا بررسی زندگی ائمه و معصومین علیه السلام است.همین طور در فرازی دیگر از این زیارت امده است: مَنْ اَتیکُمْ نَجی وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک(هرکس به نزد شما آمد نجات یافت و هر کس نیامد هلاک شد).و ثمره وصال انسان به آن بزرگواران را طیباً لِخَلْقِنا وَ طَهارَةً لاِنْفُسِنا وَ تَزْکیةً لَنا وَ کفّارَةً لِذُنُوبِنا(موجب پاکی اخلاق ما و پاک شدن خود ما و تزکیه ما و کفاره گناهان ما) بیان می کند.
در فرازی از زیارت عاشورا می خوانیم:اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتی مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد. که همان اشاره به خواست خداوند و دعای شیعه برای قرار گرفتن در مسیر سبک زندگی اهل بیت علیه السلام است.
از میان معصومین علیه السلام آن که زندگی پر برکتش به خصوص برای زنان مسلمان همچون خورشیدی نورافشانی می کند، وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است که آشنایی با سبک زندگی آن حضرت بسیار برای ما راهگشا خواهد بود.
قرضی که دادن و گرفتنش حرام است
نوشته شده توسطرحیمی 28ام بهمن, 1396اگر قید شود که تنها اصل مال بازگردانده شود، همان قرضالحسنه و عملی بسیار پسندیده و نیکو است؛ ولی اگر در بازپس گیری قرض این گونه شرط گذاری شود حرام می شود.
قرض که در فارسی به معنای وام است؛ یک رفتار اقتصادی است که میتواند به دو شکل انجام گیرد. گاه وامدهنده افزون بر اصل وامی که پرداخته مبلغ یا چیزی را طلب میکند که به آن قرض ربوی میگویند؛ و گاه دیگر، وام دهنده چیزی را مطالبه نمی کند و تنها اصل مال خویش را بازپس میگیرد.
در اصطلاح فقه اسلامی، قرض، تمليك مال به ديگرى با ضمانت است به اينكه بر عهده وام گیرنده بازگرداندن مال باشد، اعمّ از اينكه عين يا مثل و يا قيمت آن باشد. (1)
یک معامله دو طرفه
قرض یک نوع معامله میان دو طرف است. در عقد قرارداد قرض که بهتر است نوشته شود، (2) اگر قید شود که تنها اصل مال بازگردانده شود، همان قرضالحسنه و عملی بسیار پسندیده و نیکو است؛ ولی اگر در بازپس گیری قرض، همراه با اصل قرض، مالی دیگر یا چیزی به آن افزوده شود، قرض ربوی و از نظر احکام اسلامی حرام است. (3)
برخی گمان میکنند فقط ربا دادن حرام است و قرض ربوی گرفتن اشکالی ندارد؛ این گمان اشتباه است و گیرنده قرض رَبَوی هم دچار کار حرام شده است. اگر زیاده را شرط نکنند بلکه بدهکار با رضایت و اختیار خودش چیزی بیشتر برگرداند اشکال ندارد بلکه برای بدهکار مستحب است که زیادتر برگرداند.
وقتی قرض بر صدقه برتری می یابد
خاصیت مهم قرض و علت برتری آن نسبت به صدقه این است که در قرض فرد قرض گیرنده چون خود را ملزم به بازپرداخت آن می بیند لذا باید تلاش کند تا بتواند از عهده دِین خود بر بیاید. ولی در صدقه این حالت نیست و اگر کسی به گرفتن صدقه عادت کند دیگر کار و تلاش برای کسب و رزق و روزی برایش مشکل خواهد بود.
در سوره بقره آیه ۲۴۵ میفرماید:«مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً کَثِیرَةً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْسُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون»
کیست که به خدا «قرض الحسنه اى» دهد، تا آن را براى او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزى بندگان را) محدود یا گسترده مى سازد و به سوى او باز مى گردید.»
موانع و مشکلات ازدواج و راه های برخورد با آن
نوشته شده توسطرحیمی 27ام بهمن, 13961. تحصيلات و ازدواج:
الف) بخاطر انواع و اقسام مزاحمت ها:
ب) ذهنيت هاي اطرافيان:
ج) از دست دادن موقعيت هاي مناسب:
د) عدم سازگاري:
ه) عدم تناسب تحصيلي:
کلیدهای طلایی ارتباط دختربا مادر
نوشته شده توسطرحیمی 27ام بهمن, 1396همواره ایجاد ارتباط درست بین مادر و فرزند عامل مهمی در سلامت ذهنی و همچنین اعتمادبه نفس فرزند بوده است و این موضوع به ویژه درباره ی دختران جوان نیزصدق می کند.بارها دختران جوان از ارتباط خود با مادرشان گله و شکایت داشته و انگشت اتهام را در این ارتباط ناموفق به سوی مادرانشان دراز کرده اند. ولی اگر دختران جوان با نگاهی تاملی به رفتار خود داشته باشند به این نتیجه می رسند خود آنان نیز در این ارتباط نا موفق بی تقصیر نیستند .در اینجا چند راهکار برای بهتر شدن رابطه دختران با مادرانشان بیان می کنیم:
سعی کنید او را درک کنید
سعی کنید مادرتان را درک کنید. این کار می تواند سخت باشد مخصوصا اگر شما به دلیل مشاجرات قبلی، احساس بدی از او داشته باشید. تلاش کنید که آرامش تان را حفظ کنید. بهترین زمان برای صحبت با مادرتان، وقتی است که هر دوی تان آرامش دارید. به جای بحث کردن بهتر است در مورد نتیجه ی کارتان به گفت وگو بنشینید. وقتی زمانی را برای درک احساسات مادرتان در نظر می گیرید، بدانید که افکارتان را - بدون این که او را متهم سازید یا از او شکایتی داشته باشید - با او شریک می کنید.
هرگاه خداوند خوبي خانوده اي رابخواهد
نوشته شده توسطرحیمی 26ام بهمن, 1396