موضوعات: "سیر و سلوک" یا "نکات اخلاقی"

آیت الله غروی اصفهانی روزی هزار بار سوره قدر را می خواند

نوشته شده توسطرحیمی 21ام اردیبهشت, 1395

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيلَةِ الْقَدْرِ(القدر/1)
ما [قرآن را] در شب قدر نازل کرديم

وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيلَةُ الْقَدْرِ(القدر/2)
و از شب قدر چه آگاهت کرد

لَيلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ(القدر/3)
شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است

تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ(القدر/4)
در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براي هر کاري [که مقرر شده است] فرود آيند

سَلَامٌ هِي حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ(القدر/5)
[آن شب] تا دم صبح صلح و سلام است


آینه:

آیت الله العظمی غروی اصفهانی (ره) فرموده بودند: «خوب است انسان در شبانه روز هزار مرتبه سوره قدر را بخواند».

آیت الله العظمی محمد حسین غروی اصفهانی (ره) ارادت و عشق عجیبی به اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها داشتند و در مجالس عزای حسینی علیه السلام  خودشان مبادرت به پذیرایی کرده و کفش های مردم را جفت می کردند و در هنگام پذیرایی نیز پیوسته چیزی می خواندند.

مرحوم آیت الله شیخ علی محمد بروجردی از شاگردان برجسته آیت الله قاضی (ره) از ایشان می پرسند: آقا چه می خوانید؟

ایشان فرموده بودند: «خوب است انسان در شبانه روز هزار مرتبه سوره قدر را بخواند».

از ویژگی های بارز این عالم ربانی این بود هر روز عصر به زیارت بارگاه مطهر امیرالمومنین علیه السلام می رفتند و زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام می خواندند. آن مرحوم از خدا خواسته بود تا آخر عمر توفیق انجام این اعمال را به ایشان بدهد و خداوند هم توفیق داد؛ به طوری که هر روز هزار مرتبه سوره قدر و زیارت عاشورا با صد لعن و سلام را قرائت می نمودند.                            

    منبع: مؤسسه سیره علماء

به جای اینکه عابد باشی عبد باش …

نوشته شده توسطرحیمی 18ام اردیبهشت, 1395

علامه حسن زاده آملی:

ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ” ﻋـﺎﺑـﺪ” ﺑﺎﺷﯽ،

” ﻋـَﺒﺪ” ﺑـﺎﺵ !

ﺷـﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ ۶۰۰۰ ﺳـﺎﻝ ﻋﺒـﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ،

ﻋـﺎﺑـﺪ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ

“ﻋـَﺒـﺪ ” ﻧـﺸﺪ …

ﺗــﺎ ﻋـَﺒـﺪ ﻧـﺸﻮﯼ، ﻋﺒﺎﺩﺗﺖ ﺳـﻮﺩﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻧـﺪﺍﺭﺩ؛

ﻋـَﺒﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ:

ﺑﺒـﯿﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﭼﻪ ﻣﯽﺧـﻮﺍﻫﺪ، ﻧﻪ ﺩﻟﺖ…

نکته‌ای که اولیاء خدا تأکید شدیدی روی آن دارند و به عنوان بهترین راه، برای عبد شدنِ پروردگار عالم می‌دانند؛ این است که انسان از کسانی که شر هستند دوری بجوید

و به کسانی که خیرند، نزدیک شود.

 

همنشین اثر عجیبی دارد. این مطلب، آن‌قدر مهم است که باید مدام تکرار شود؛

چون در هر زمینه‌ای که ورود پیدا کنی، چه مبحث اخلاقی، چه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و … می‌بینی

 

آنچه که موثر است، همنشین است.

ادامه »

هفت خصلت که بنده را عابد می‌کند

نوشته شده توسطرحیمی 18ام اردیبهشت, 1395

از اخبار معراجیه هست که از جانب خدا وحی شد:

ای احمد صلی الله علیه و آله ! آیا می دانی چه وقت بنده عابد می شود؟

حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: خیر،

خدای تعالی فرمود:

وقتی که هفت خصلت در او جمع باشد؛

  1. تقوائی که مانع از گناه شود.
  2. سکوت از سخنان بیهوده.
  3. ترسی که هرروز به گریه او بیفزاید.
  4. حیائی که در تنهائی از من شرم کند.
  5. قناعت به غذای ضروری.
  6. دشمنی دنیا برای اینکه من آن را دشمن دارم.
  7. دوستی نیکان.

منابع:
المواعظ العددیه، باب هفتم، ص195، فصل دوم
زبده الاحادیث، جلداول، ص144
نصایح، نوشته مرحوم ایت الله مشکینی
احادیث الطلاب
آموزه های اخلاقی در کلام معصومین(علیه السلام)

 

​کفاره با برکت فراموش کردن یک عمل مستحبی

نوشته شده توسطرحیمی 12ام اردیبهشت, 1395

چند روزی را در این دنیا و بر سر سفره پر زرق و برق آن به میهمانی هستیم، حال اگر از همه جا غافل شویم و غرق در زینت های دنیا گردیم همه چیز را باخته ایم، اما اگر از فرصت انفاق بهره ببریم، سعادتمند خواهیم شد.

خداوند متعال در قرآن می فرماید:

«مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ»( بقره/3)

از آنچه به ايشان روزى داده‏ايم انفاق مى‏ كنند

حکایت؛ صاحب بن عباد در کودکی هر گاه برای تعلم و قرائت قرآن به مسجد می رفته مادر او یک دینار و یک درهم به او می ‏داده و می‏ گفته این پول را به اولین فقیری که می‏بینی بده تا از بلایا دور باشی، او بدین منوال عمل می‏کرد تا زمانی که بزرگ شد باز هر شب برای اینکه فراموش نکند به خادم خود می‏ گفت: یک دینار و یک درهم زیر، زیرانداز بگذار تا صبح به فقیر بدهد.

مدتی وضع بدین ترتیب بود تا اینکه یک شب خادم فراموش نمود دینار و درهم را در جای همیشگی بگذارد چون صاحب طبق معمول پس از نماز صبح زیرانداز را کنار زد، دینار و درهمی ندید این را به فال بد گرفت و به نزدیک شدن مرگ خود تاویل نمود، آنگاه به خادمان گفت: آنچه در این جا فرش و زیر انداز هست بردارید و به اولین نیازمندی که می‏ بینید بدهید، تا کفاره تاخیر امروز در پرداخت دینار و درهم باشد.

خادم، مرد هاشمی نابینائی را دید که زنی دست او را گرفته است، به او گفت، اینها را از ما قبول کن، مرد پرسید اینها چیست؟

گفت: یک زیرانداز دیبا و یک پشتی دیبا است با شنیدن این سخن، مرد نابینا از هوش رفت.

صاحب بن عباد را از واقعه آگاه ساختند صاحب بر سر آن مرد حاضر شد و بر او آب پاشید چون به هوش آمد، علت تغییر حال او را جویا شد که مرد گفت: اگر سخن مرا نمی‏ پذیرید از این زن بپرسید! به او گفتند خودت تعریف کن! مرد نابینا گفت: من آبرومند هستم، دختری دارم که شخصی به خواستگاریش آمد، برای او جهیزیه‏ ای تهیه کردیم، اما دیشب مادرش گفت؛ دلم می ‏خواهد برای دخترمان یک زیرانداز و پشتی دیبا تهیه کنیم و من به او گفتم ما از کجا چنین چیزهائی فراهم کنیم؟ امروز که در کوچه این آقایان را دیدم و آن خواسته همسرم محقق شد، حق داشتم که از هوش بروم.

صاحب بن عباد پس از شنیدن این ماجرا جهیزیه ‏ای مناسب خرید و تحویل پدر دختر داد و داماد او را طلبید و دست مایه ‏ای ارزشمندی هم در اختیارش‏ گذاشت. 1

ای رهروی که خیر به مردم رسانده ای آسوده رو، که بار تو بر دوش سائل است2

1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستان هایی از علما

2. صائب تبریزی

منبع: خبرگزاری حوزه

 

چقدر به مرگ نزدیکیم، ولی در فکر آن نیستیم!

نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1395

انسان چقدر به مرگ نزدیک است و درعین‌حال چقدر آن را دور می‌پندارد و از آن غافل است! آقای حائری۱ می‌فرمود: «در خواب دیدم که عزرائیل به من فرمود: شما باید استراحت کنید».

با اینکه می‌دانیم خواهیم مرد، بلکه فقط وقت مرگ معلوم و یا مظنون ما نیست؛ زیرا هر شب در عوالمی از برزخ می‌رویم که هیچ اختیارش دست ما نیست، چنان‌که قرآن شریف می‌فرماید:

«قَضَی عَلَیهَا الْمَوْتَ؛ مرگ را به‌صورت حتمی بر آن نوشته است»۲همچنین می‌فرماید:

«فَيُمْسِكُ الَّتي‏ قَضى‏ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْری؛ آن‌گاه نَفْسِ کسی را که خداوند مرگ او را حتمی نموده نگاه می‌دارد و دیگری را رها می‌کند».۳

و در سجده نخست بعد از بیدار شدن از خواب برای انجام نماز شب مستحب، وارد شده است که گفته شود:

«أَلْحَمْدُ لله الذی أَحْیانی بَعْدَ ما أَماتَنی؛ سپاس خدایی را که مرا بعد از مرگ، زنده گردانید»،۴

بااین‌همه، این‌گونه از مرگ غافل هستیم! بله، اشخاصی بودند که همیشه مهیا، منتظر و به یاد مرگ بودند.

منبع:در محضر بهجت، ج۱، ص۲۸

۱.مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری، فرزند حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم.
۲.زمر: ۴۲.
۳.همان.
۴.اصول کافی، ج‌۲، ص‌۵۳۹؛ من لایحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۴۸۰.

 

 

​ویژگی کسانی که کمبود محبت دارند!

نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1395

انسان نیازمند به محبت است.

اگر کسی خود را بی‌نیاز نشان داد، یا دارد عزّت خود را حفظ می‌کند یا مغرور است و یا ناامید از دریافت محبت است.

انسان اگر نیازش به محبت شدید بشود از هر کسی محبت را می‌پذیرد و به خطا می‌افتد ولی اگر چشم و دل سیر باشد، دیگر جز از خدا و اولیاء خدا محبت نمی‌پذیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: بیان معنوی/استادپناهیان

نیت خوب و پاک

نوشته شده توسطرحیمی 1ام اردیبهشت, 1395

خدا غذا را برای شما می‌خواهد. وقتی شما آماده و طالب هستید غذای خوب می‌فرستد، زیبا و فشنگ و با برکت. این به نیّت‌ها مربوط است. البته گوینده هم وظیفه‌ای دارد. باید نیّت کند که خدایا من چیزی ندارم.

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:

قلب شما هرکجا هست من هم همان‌جا هستم. شما هر چه دوست دارید برایتان می‌گویم. هر چه مطالبی بهتر و عالی‌تر بشنوید مربوط به خود شماست. قشنگ وضو می‌گیری. نیّت قشنگی هم که داری. یعنی هر چه بخواهی زیباست. خداوند به شما مرحمت کرده است. خوش به حال نیت‌های شما و خوش به حال من که دچار نیت‌های شما هستم. نیّت خوب گوینده را همان جا می‌برد که دوست دارید. با ادب به مجلس بیایید. گوینده در اختیار مستمع است. اگر مستمع با ادب بنشیند و طالب خیر باشد، خدا گوینده را بر می‌گرداند.

از وعّاظ بپرسید: چه شد امشب منبر خوبی داشتید؟

می‌گوید: اتفاقا راجع به موضوعی مطالعه کرده بودم، اما تا آمدم بسم‌ا… بگویم همه یادم رفت و خدا مرا این جا آورد.

اگر دیدید منبری غیر عادی شد و چیز خوب و عالی از کار در آمد با این که خوب از کار در نیامد، هر دو مربوط به مستمعین است. مستمعین او را به این جا کشانده‌اند. مستمع هرچه قشنگ‌ترف زیباتر و با ادب‌تر باشد، گوینده به همان سو می‌رود. ریش گوینده به دست مستمع است.

خدا غذا را برای شما می‌خواهد. وقتی شما آماده و طالب هستید غذای خوب می‌فرستد، زیبا و فشنگ و با برکت. این به نیّت‌ها مربوط است. البته گوینده هم وظیفه‌ای دارد. باید نیّت کند که خدایا من چیزی ندارم. هر چه خیر است برای بندگانت مرحمت کن. ولی شما هم آماده باش. از خدا بخواه که چیزهای خوب نصیبت کند.

کتاب طوبی محبت – ص 160
مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی

آثار و فوايد ذكر خدا

نوشته شده توسطرحیمی 31ام فروردین, 1395

«ذكر الهى» چون نسيم فرحبخش، حيات معنوى را به انسان هديه مى كند; قلب خسته و افسرده انسان با «ياد خدا» طراوت مى يابد و در كشاكش مشكلات و انبوه گرفتاريها به ياد معشوق است كه اطمينان و آرامش را براى جانها به ارمغان مى آورد.

انسانى كه در هر لحظه به ياد خداوند و فقر و احتياج خويش به ذات اقدس الهى و عقاب و ثواب باشد، در درون خويش راهى براى رشد و نمو رذائل اخلاقى و ارتكاب معاصى نخواهد گذاشت و همواره در صدد رشد و تعالى خويش مى باشد.

بنابراين «ذكر و ياد خدا» از مهم ترين عوامل رسيدن به قرب الهى است كه انسان را از جهان ماده به عالم معنا و معنويت مى رساند.

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا» (احزاب41/42)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را بسيار ياد كنيد و او را در صبحگاه و شامگاه تسبيح كنيد.

 

مفهوم ذكر

 

«ذكر» در لغت به معناى «ياد كردن» است، خواه با زبان باشد يا با قلب يا هردو، خواه بعد از نسيان باشد يا در ادامه ذكر. و نيز «ذكر» به معناى «حفظ شىء» است و خلاف نسيان مى باشد.
به بيان ديگر، «ذكر» عبارتست از اينكه آدمى نيروى ادراك خود را متوجه ياد شده كند، يا به اينكه نام او را ببرد و يا صفات او را به زبان جارى كند و مصداق مهمتر اينكه در قلب به ياد او باشد.
طبق اين معنا ذكر معناى عامى دارد كه هر چيزى را شامل مى شود، امّا آنچه خداوند در قرآن كريم به آن امر فرموده، «ذكر خداوند» و «يادآورى نعمتهاى الهى» مى باشد كه در سايه آن انسان غبار غفلت و دورى را از قلب خود بزدايد و برجان و روح خسته خويش، با باران ياد الهى گلهاى طاعت و بندگى را بروياند.

ادامه »

10 فضیلت اخلاقی برتر از دیدگاه امام صادق علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 28ام فروردین, 1395

امام صادق علیه السلام فرمود: مکارم اخلاق ده چیز است، اگر می‌توانی آن‌ها را داشته باش…

 

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمودند:
مکارم اخلاق ده چیز است، اگر می‌توانی آن‌ها را داشته باش، زیرا گاهی شخصی آن‌ها را دارد و فرزندش ندارد، و گاهی در فرزند هست و در پدرش نیست، و گاهی در برده هست و در آزاد نیست.

عرض شد آنها چه هستند؟

امام علیه السلام فرمود:
1. صادقانه و شجاعانه در راه خدا جنگیدن.               
2. راستگویی.         
3. امانت داری.              
4. صله رحم.            
5. پذیرایی از مهمان.            
6. غذا دادن به سائل (کسی که غذا می طلبد)
7. جبران کردن نیکی ها.          
8. انجام ندادن کاری که باعث مذمت همسایه شود( یعنی مراعات نکردن حق همسایه ).         
9. مراعات حق رفیق.                        
10. و سر همه مکارم بهتر و عالی‌تر ازهمه (حیا و شرم) است زیرا کسی که در برابر خالق و مخلوق حیا و شرم داشته باشد همه این مکارم اخلاق را رعایت می‌کند.      
منابع:
مستدرک الوسائل، جلد11، ص190 
الکافی، جلد2، ص55
وسائل الشیعه، جلد15، ص182
احادیث الطلاب، ح3097
الخصال، جلد2، ص431
امالی طوسی، ص10
بحارالانوار، جلد69، ص372
بحارالانوار، جلد70، ص367

سرمشق نیکو

نوشته شده توسطرحیمی 23ام فروردین, 1395
یک سرمشق نیکو من می خواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوان های انقلابی و مؤمن و عاشق امام، که حرف می زنند، می نویسند، اقدام می کنند؛ کاملًا رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسی، ما را وارد کند که نسبت به آن کس از جاده حق تعدی کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد.

من یک خاطره از امام (رحمه الله) نقل می کنم. ما یک شب در خدمت امام (رحمه الله) بودیم.

من از ایشان پرسیدم: نظر شما نسبت به فلان کس چیست؟ نمی خواهم اسم بیاورم؛ یکی از چهره های معروف دنیای اسلام در دوران نزدیک به ما که همه نام او را شنیدند، همه می شناسند- امام (رحمه الله) تأملی کردند،

گفتند: «نمی شناسم». بعد هم یک جمله مذمت آمیزی راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد.

من فردای آن روز یا پس فردا- درست یادم نیست- صبح با امام (رحمه الله) کاری داشتم، رفتم خدمت ایشان. به مجردی که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کاری را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند: «راجع به آن کسی که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید،” همین، نمی شناسم"؛ یعنی آن جمله مذمت آمیزی را که بعد از «نمی شناسم» گفته بودند، پاک کردند.

ببینید، این خیلی مهم است. آن جمله مذمت آمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم به کلی از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنی یا تصرف معنوی ایشان بود یا کم حافظگی من بود؛ نمی دانم چه بود، اما این قدر یادم هست که یک جمله مذمت آمیزی بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند:” نه، همان نمی شناسم". ببنید، اسوه است.[1]

« لَقَدْ کانَ لَکمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُوا اللّهَ وَ الْیوْمَ اْلآخِرَ وَ ذَکرَ اللّهَ کثیرًا»[2]؛

«برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آن ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند، و خدا را بسیار یاد می کنند».[3]

پی نوشت

[1] مقام معظم رهبرى( مد)، خطبه‏ هاى نماز جمعه تهران در حرم امام خمينى( ره)، 14/ 3/ 1389.

[2]  احزاب( 33): 21.

[3] جمعى از نويسندگان، نامه جامعه، 111جلد، توس - قم - ايران، چاپ: 1، 1383 ه.ش.

منبع : نامه جامعه، شماره 110، ص: 56


 
مداحی های محرم