موضوع: "نکات اخلاقی"
آثار و فوايد ذكر خدا
نوشته شده توسطرحیمی 31ام فروردین, 1395«ذكر الهى» چون نسيم فرحبخش، حيات معنوى را به انسان هديه مى كند; قلب خسته و افسرده انسان با «ياد خدا» طراوت مى يابد و در كشاكش مشكلات و انبوه گرفتاريها به ياد معشوق است كه اطمينان و آرامش را براى جانها به ارمغان مى آورد.
انسانى كه در هر لحظه به ياد خداوند و فقر و احتياج خويش به ذات اقدس الهى و عقاب و ثواب باشد، در درون خويش راهى براى رشد و نمو رذائل اخلاقى و ارتكاب معاصى نخواهد گذاشت و همواره در صدد رشد و تعالى خويش مى باشد.
بنابراين «ذكر و ياد خدا» از مهم ترين عوامل رسيدن به قرب الهى است كه انسان را از جهان ماده به عالم معنا و معنويت مى رساند.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا» (احزاب41/42)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را بسيار ياد كنيد و او را در صبحگاه و شامگاه تسبيح كنيد.
«ذكر» در لغت به معناى «ياد كردن» است، خواه با زبان باشد يا با قلب يا هردو، خواه بعد از نسيان باشد يا در ادامه ذكر. و نيز «ذكر» به معناى «حفظ شىء» است و خلاف نسيان مى باشد.
به بيان ديگر، «ذكر» عبارتست از اينكه آدمى نيروى ادراك خود را متوجه ياد شده كند، يا به اينكه نام او را ببرد و يا صفات او را به زبان جارى كند و مصداق مهمتر اينكه در قلب به ياد او باشد.
طبق اين معنا ذكر معناى عامى دارد كه هر چيزى را شامل مى شود، امّا آنچه خداوند در قرآن كريم به آن امر فرموده، «ذكر خداوند» و «يادآورى نعمتهاى الهى» مى باشد كه در سايه آن انسان غبار غفلت و دورى را از قلب خود بزدايد و برجان و روح خسته خويش، با باران ياد الهى گلهاى طاعت و بندگى را بروياند.
10 فضیلت اخلاقی برتر از دیدگاه امام صادق علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 28ام فروردین, 1395امام صادق علیه السلام فرمود: مکارم اخلاق ده چیز است، اگر میتوانی آنها را داشته باش…
سرمشق نیکو
نوشته شده توسطرحیمی 23ام فروردین, 1395من یک خاطره از امام (رحمه الله) نقل می کنم. ما یک شب در خدمت امام (رحمه الله) بودیم.
من از ایشان پرسیدم: نظر شما نسبت به فلان کس چیست؟ نمی خواهم اسم بیاورم؛ یکی از چهره های معروف دنیای اسلام در دوران نزدیک به ما که همه نام او را شنیدند، همه می شناسند- امام (رحمه الله) تأملی کردند،
گفتند: «نمی شناسم». بعد هم یک جمله مذمت آمیزی راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد.
من فردای آن روز یا پس فردا- درست یادم نیست- صبح با امام (رحمه الله) کاری داشتم، رفتم خدمت ایشان. به مجردی که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کاری را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند: «راجع به آن کسی که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید،” همین، نمی شناسم"؛ یعنی آن جمله مذمت آمیزی را که بعد از «نمی شناسم» گفته بودند، پاک کردند.
ببینید، این خیلی مهم است. آن جمله مذمت آمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم به کلی از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنی یا تصرف معنوی ایشان بود یا کم حافظگی من بود؛ نمی دانم چه بود، اما این قدر یادم هست که یک جمله مذمت آمیزی بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند:” نه، همان نمی شناسم". ببنید، اسوه است.[1]
« لَقَدْ کانَ لَکمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُوا اللّهَ وَ الْیوْمَ اْلآخِرَ وَ ذَکرَ اللّهَ کثیرًا»[2]؛
«برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آن ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند، و خدا را بسیار یاد می کنند».[3]
پی نوشت
[1] مقام معظم رهبرى( مد)، خطبه هاى نماز جمعه تهران در حرم امام خمينى( ره)، 14/ 3/ 1389.
[3] جمعى از نويسندگان، نامه جامعه، 111جلد، توس - قم - ايران، چاپ: 1، 1383 ه.ش.
منبع : نامه جامعه، شماره 110، ص: 56
هدیه ای که شیخ اعظم به دشمن خود داد.
نوشته شده توسطرحیمی 22ام فروردین, 1395
از صفات بارز بندگان صالح و مخلص خداوند متعال عفو و گذشت است اما فضیلت برتر مومن واقعی این است که هنگامی که به او بدی کنند و او را مورد آزار قرار دهند علاوه بر بخشش و گذشت، بدی را با نیکی پاسخ دهد.
وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فصلت/34
هرگز نیکی و بدی یکسان نیستند، پس بدی را با نیکوترین خصلت دفع کن.
یکی از فرزندان مرحوم شیخ انصاری به واسطه نقل میکند، مردی روی قبر شیخ افتاده بود و با شدت گریه میکرد، وقتی علت گریه اش را پرسیدند، گفت جماعتی مرا وادار کردند تا شیخ را به قتل برسانم من شمشیرم را برداشتم و نیمه شب رفتم منزل شیخ، وقتی وارد اطاق شدم، دیدم روی سجاده در حال نماز است، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم بی حرکت ماند و خودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد، بدون آنکه بطرف من برگردد گفت:
خداوندا من چه کرده ام که فلان کس و فلان کس اسم همه آن جماعت را برد، فلان شخص ( اسم مرا برد ) را فرستاده اند که مرا بکشد، خدایا من آنها را بخشیدم تو هم آنها را ببخش. آن وقت من التماس کردم و عرض کردم آقا مرا ببخشید.
فرمود: آهسته حرف بزن کسی نفهمد، برو بخانه ات ولی صبح به نزد من بیا صبح شد، در فکر بودم بروم یا نروم و اگر نروم چه خواهد شد که بالاخره به خودم جرات داده و رفتم دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند، رفتم جلو سلام کردم، مخفیانه کیسه ای پول به من داد و فرمود: برو با این پول کاسبی کن. من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم و کاسبی کردم، از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازارم و هر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم.(با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل)
رکن اولیای خدا
نوشته شده توسطرحیمی 19ام فروردین, 1395اولياء آنهايی هستند كه خداوند در وصف آنان فرموده است:
«أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ».
این نصّ قرآن است. تمام عالم، بدون استثنا، همه مبتلا به دو آفت هستند:
ترس و حزن.
ترس از چه؟ از اينكه آنچه دارم، نبازم.
حزن از چه؟ از اینکه آنچه ندارم، چه جور به او برسم.
همه در اين بين، بين الخوف و الحزن گرفتار هستند. حالا كسانی كه به مقامی رسيدهاند كه « لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»، اينها كياناند؟! اين در قرآن است.
اما مفسّر قرآن خاتم پيغمبران (صلی الله علیه وآله) است. و بیان آن حضرت اين است:
اولياء الله كسانی هستند كه «سَكَتُوا فَكَانَ سُكُوتُهُمْ ذِكْراً وَ نَظَرُوا فَكَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَةً وَ نَطَقُوا فَكَانَ نُطْقُهُمْ حِكْمَةً وَ مَشَوْا فَكَانَ مَشْيُهُمْ بَيْنَ النَّاسِ بَرَكَةً»؛ نظر آنها عبرت است. مشی آنها، قدم آنها بركت است. سكوتشان ذكر است. نطقشان حكمت است. اگر آجال مكتوبهی الهيه بر آنها نبود، «لَمْ تَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب وَ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ».
اين اكسير احمر كجا پيدا میشود؟!
اينها همگی، من الأولين و الآخرين، ركنشان اميرالمؤمنين (علیه السلام) است! حالا آن كسی كه خودش ركن تمام اوليای خداست، بايد ديد ركن او كيست؛ ركن او هم فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است!
منبع:نکته ها/دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى
چکار کنیم طول عمر بیشتری داشته باشیم؟
نوشته شده توسطرحیمی 17ام فروردین, 1395امام صادق علیه السلام فرمودند: مردم با احسان[و کارهای نیک] خود بیش تر از آن زندگی می کنند که با عمرشان[که مقدّر شده است]؛ و با گناهانشان بیش تر می میرند تا[تمام شدن] عمرشان[که مقدّر شده است].
شرح
قبل از این که روایت را معنا کنم، مطلبی را تذکر می دهم. در معارفمان داریم: هر عملی که از ما صادر می شود، اثر وضعی دارد برای انسان. ولو اینکه خود انسان هم نفهمد. برایتان مثالی می زنم: اگر شما یک مایعی که در ظرفی است و خیال کردی آب است و تشنه بودی و خوردی و بعد معلوم شد آب نبود بلکه خمر و مشروب الکلی بود، دانستن و ندانستن تو روی این اثری ندارد و مست می شوی این مستی را اثر وضعی می گویند. چه بدانی، چه ندانی، این خوراک، این اثر را دارد. البتّه احکام شرعی بحث دیگری است و چون نمی دانستی جهنّم ندارد. این مطلب را گفتم تا بدانید اثر وضعی یعنی چه؟
هر عملی که در این عالم انجام می دهیم، اثر وضعی دارد و روی عمر ما اثر می گذارد، مهم این است. یک سنخ اعمال روی عمر انسان می گذارند. چطور؟ این سنخ اعمال تقدیرهای عمر، که خدا تقدیر فرموده را تغییر می دهند. این حرف ها بسیار مهم اند. در روایات داریم که یک سنخ از اعمال، موجب طول عمر می شوند. پای منبرها شنیده اید دیگر. حالا من می خواهم کامل برایتان توضیح دهم. مثلاً فرض کنید صله رحم مستحب است، روایات می گویند: طول عمر می آورد. اگر عمر من مشخّص است، طول عمر یعنی چه؟ معلوم می شود، با عمل خودم تغییر می کند. می توانم با یک سنخ اعمال طولانی اش کنم و از آن طرف می توانم کوتاهش کنم. چگونه؟ مثال می زنم. در روایات داریم، نعوذ بالله، زِنا موت فجأه می آورد. بسیاری از سکته ها به خاطر چیست؟ رواج زنا در جامعه. حالا می روم سراغ روایت. «یعِیشُ النَّاسُ بِإِحْسَانِهِمْ اَکثَرَ مِمَّا یعِیشُونَ بِاَعْمَارِهِمْ»، طول عمر زندگی مردم به سبب اثر وضعی احسان ها و نیکوکاری هایی که می کنند، بیشتر است از طول زندگی آن ها به اعمار؛ یعنی مقدّراتشان در عمر. «وَ یمُوتُونَ بِذُنُوبِهِمْ اَکثَرَ مِمَّا یمُوتُونَ بِآجَالِهِمْ»، از آن طرف مرگ انسان ها به سبب گناهان شان بیشتر است از مرگ آن ها به سبب مقدّرات شان. یعنی زندگی هایی که در دنیا به سبب عمل نیک می شود و مرگ هایی را که به سبب عمل زشت وگناه بوجود می آیند، بیشترند از آن چیزی که از نظر عمر برایت مقدّر شده است. دیگر امیدوارم بترسید از این که گناه عمرتان را کوتاه کند از آن طرف، امیدوار شوید که اطاعت و احسان، عمرتان را طولانی کند. ان شاء الله که مطلب معلوم شده باشد.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی(ره)
تدبیر مرحوم کاشف الغطاء برای کمک به فقرا
نوشته شده توسطرحیمی 16ام فروردین, 1395کمک کردن به افراد محتاج اگر با نیت خالص و برای جلب رضایت الهی باشد، علاوه بر گره گشایی از کار نیازمندان، تأثیرات زیادی دارد که بعضی از آن آثار، در همین جهان قابل مشاهده بوده و برخی از آن، در جهان دیگر ظاهر میگردد.
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ (بقره/195)
و در راه خدا انفاق كنيد.
وقتی شیخ جعفر کاشف الغطاء وارد قزوین شد و در خانه حاج عبدالوهاب منزل کرد، تجار کاروانسرای شاه استدعا نمودند، شیخ برای بازدید به بازار تشریف بیاورند، شیخ قبول نموده و به اتفاق حاج عبدالوهاب و سایر ملازمین به سمت بازار حرکت کردند، چون به بازار رسیدند، تجار به استقبال شیخ آمدند و درباره آن که شیخ اول به حجره و مغازه کدام یک وارد شود مجادله شد، چون همه می خواستند شیخ را به حجره خودشان ببرند.
وقتی شیخ کاشف الغطاء از این نزاع مطلع شد، از فرصت استفاده کرد و در وسط بازار ایستاد و فرمود هر که برای کمک به فقرا بیشتر پول بدهد من اول به حجره او وارد خواهم شد، سپس بعضی از تجار ظرفی را پر از درهم و دینارکرده و به حضور شیخ آورند، آن عالم بزرگوار اول فقرا را خواست و آن پول ها را بین آنها تقسیم کرد و پس از آن به حجره تجار تشریف برد. (با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل)
دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی
فردوسی
منبع:حوزه
برکات صلوات در کلام آیتالله بهجت قدسسره
نوشته شده توسطرحیمی 15ام فروردین, 1395ترک صلوات و دعا کردن به دعاهای شخصی، مانند رها کردن سرچشمه و بهدنبال جوی آب و یا حوض گشتن است؛ زیرا وقتی برای وسعت مقام و درجه واسطه فیض دعا میشود، دعاهای شخصی هم در آن گنجانده شده است.
***
خدا میداند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میتی هدیه کند، چه معنویتی، چه صورتی، چه واقعیتی برای همین یک صلوات است. باید به کمی و زیادی متوجه نباشد، به کیفیت اینها متوجه باشد.
***
کار آسان و کوچک ـ بعد از ملاحظه واجبات و محرمات ـ صلوات فرستادن است؛ صلوات عاشقانه و محبانه. صلوات محبتآور است و محبت انسان را بالا میکشد.
سؤال: برای رفع تحیّر و تشخیص تکلیف در امور مهمه باید چه کار کرد؟
جواب: صلوات زیاد بفرستد؛ [و] در طرق مختلفه که تحیر دارد، استخاره کند.
***
سؤال: کسی است که میگوید علاقهای به خواندن قرآن ندارم، چهکار کنم؟
جواب: زیاد صلوات بفرستد؛ علاقه دارد یا ندارد؟ صلوات بفرستد، همان هدایتش می کند.
***
سؤال: برای امر ازدواج پسرم ذکری بفرمایید؟
جواب: به همین نیت، زیاد صلوات بفرستید.
***
دانلود فیلم دانلود فیلم دانلود فیلم
سروران دنیا و آخرت
نوشته شده توسطرحیمی 14ام فروردین, 1395مجموعه «عطر ماندگار» شامل قطعات کوتاهی از شرح احادیث اخلاقی با بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی در ابتدای درس خارج فقه است. احادیث گنجانده شده در این مجموعه با مضامین اخلاقی و اجتماعی و قابل استفاده برای عموم جامعه است. منبع احادیثی که در این مجموعه شرح داده میشوند کتاب «الشافی فی العقاید و الاخلاق و الاحکام» است.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین
عَن زیدِ بنِ علیٍّ علیهالسلام عن اَبیه عن جده عن علیٍّ علیهماالسلام قالْ سادَةُ النّاس فِی الدُّنیا اَلأَسخیاء (الامالی شیخ صدوق، صفحهی ۸۴)
انسان سخی یعنی آن کسی که به دیگران پول میدهد، به دیگران کمک میکند از جمله کمک مالی میکند، این [افراد] در دنیا سرورانند؛ اینها برای اهل دنیا رئیس و مُطاعند. اما در آخرت چه؟
در آخرت که بحث پول و رشوه و این حرفها دیگر وجود ندارد. این روایت این را میخواهد بگوید.
در این جملهی سادَةُ النّاس فِی الدُّنیا اَلأَسخیاء جنبهی ارزشی مورد لحاظ نیست؛ طبیعت امر را بیان میکند؛ این [جمله] معنیاش این نیست که این سخاوت بد است یا خوب است؛ بله، اگر این سخاوت در جهت اهداف خوب مثل تقرب الی الله، کمک به فقیر و مستمند و کمک به مؤمن انجام بگیرد، کار خوبی است. اگر هدفِ دادن پول، تحقق یک مقصود مکرّم و قابل قبولی باشد البته خوب است.
اگر نه، هدف از این [سخاوت] اهداف مادی است، اهداف دنیایی است، اهداف خبیث است، برای رسیدن به مقاصد سوء است، خب بله، [این سخاوت] بد است. بنابراین در این جمله نگاه ارزشی نشده است به سخاوت؛ طبیعت امر را میخواهد بگوید. سادَةُ النّاس فِی الدُّنیا اَلأَسخیاء؛ اما در آخرت چه؟
و فِی الآخِرَةِ اَلأَتقِیاء
در آخرت، سروران مردم، بزرگان مردم، کسانی که در چشم خلائق عظمت پیدا میکنند، انسانهای باتقوا و پرهیزگار هستند. آنها هستند که میزان آنها میزان ثقیلی است، میزان سنگینی است.
راه سعادت
نوشته شده توسطرحیمی 11ام فروردین, 1395
پندهای عارفانه در کلام ملا حسین قلی همداني ره:
آسان شدن گناه!
اينكه ميبيني معصيت در نظرت سهل شده، به جهت اموري چند است كه بعضي از آنها را ذكر ميكنيم:
اولاً؛ فكر خود را تماماً متوجه به دنياي دني كردهاي. از اين جهت بالمره (بسيار) از نفع و ضرر اخروي غافل شدهاي. نميداني چه بسيار بسيار منافع و سعادت ابديه از تو فوت شد و چقدر ضررهاي بزرگ به خود زدهاي!
ثانياً؛ عجز و حاجت و فقر خودت را ملتفت نيستي كه ذرهذره بدنت به حفظ كاركنان او كه ملائكه باشند، بر پاست.
ثالثاً؛ نميداني كه در هر آني، در هر جزء از اجزاء بدنت، نعم (نعمتهاي) غيرمتناهيه، مرحمت از او شده و ميشود كه به بيان و بنان، ممكن نيست حصر آنها. با اينحال، چگونه نعمت او را در معصيت او صرف ميكني؟
رابعاً؛ چگونه غافلي از عقوبات سخت او؟! مگر نميداني كه مابين مرگ و قيامت هزار غصه هست و آسانترين آنها تلخي جانكندن است. چرا از شدايد قيامت، غافلي؟ امان از روزي كه از دهشت و وحشت او، مقربين در خوف و اضطراب ميباشند. چرا نباشند؟ از روزي كه زمين و هوايش آتش و جهنم به اطراف خلايق محيط و ملايك غلاظ و شداد در بگير و ببند. نيكان در وحشت و اضطراب و بدان در شكنجه و عذاب، آفتاب در بالاي سر و زمين گرمتر از كوره آهنگر. خطر حساب از يك طرف و دهشت صراط از يك طرف، كار هنوز به جهنم نرسيده، از آتش و سلاسل و اغلال او بگويم يا از مار و عقربهايش بيان نمايم؟ خلاصه، اينها مختصرنويسي است و اين فقراتي كه گفته شد، از هزار يك بيان نشد.
البته در اجتناب از معاصي كوتاهي مكن و اگر خداي نخواسته معصيت كردي، توبه نما و دوركعت نماز بجا آور و بعد از نماز، هفتاد مرتبه استغفار كن و سر به استغفار بگذار و در سجده از حضرت پروردگار عفو بخواه، اميدوارم عفو بفرمايد.
معاصي كبيره در بعضي از رسالههاي عمليه ثبت شده است؛ ياد بگير و ترك نما و زنهار پيرامون غيبت و دروغ و اذيت مگرد. لااقل يك ساعت به صبح مانده بيدار شو و سجده بجا بياور و آنچه در «منهاجالنجاة» مرحوم ملامحسن فيض رضواناللهجلجلالهعليه مذكور است، كافي و شافي است از براي عمل شب و روز تو؛ به همان نحو عمل نما و سعي كن كه عمل و ذكرت، به محض زبان نباشد و با حضور قلب باشد كه عمل بيحضور قلب، اصلاح قلب نميكند، اگر چه ثواب كمي دارد.
البته از غذاي حرام فرار كن، مخور مگر حلال. غذا را كم بخور و زياد مخور؛ يعني زياده بر حاجت بنيه مخور. نهچندان بخور كه تو را سنگين كند و از عمل باز دارد و نهچندان كم بخور كه ضعف آورد و به سبب ضعف از عبادت مانع شود؛ و هر قدر بتواني روزه بگير، به شرطي كه شب، جاي روز را پر نكني!