« احترام استاد | هشت گام کلیدی برای پیشگیری از آنفلوآنزا » |
شتاب در تربیت فرزند
نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398
بازخوانی نامه 31 نهج البلاغه؛
شتاب در تربیت فرزند
امام علی علیه السلام در قسمتی از نامه 31 کتاب شریف نهج البلاغه به فرزند ارشد خود امام حسن علیه السلام می فرماید:
اى فرزند ، هنگامى كه ديدم به سن پيرى رسيده ام و سستى و ناتوانيم روى در فزونى دارد ، به نوشتن اين اندرز مبادرت ورزيدم و در آن خصلتهايى را آوردم ، پيش از آنكه مرگ بر من شتاب آورد و نتوانم آنچه در دل دارم با تو بگويم يا همانگونه كه در جسم،نقصان پديد مى آيد ، در انديشه ام نيز فتور و نقصان پديد آيد يا پيش از آنكه تو را اندرز دهم ، هواى نفس بر تو غالب آيد و اين جهان تو را مفتون خويش گرداند یا تو چون اشترى رمنده شوى كه سر به فرمان نمى آورد و اندرز من در تو كارگر نيفتد .
امام در ادامه می افزاید:
دل جوانان نوخاسته ، چونان زمين ناكشته است كه هر تخم در آن افكنند ، بپذيردش و بپروردش . من نيز پيش از آنكه دلت سخت و اندرزناپذير شود و خردت به ديگر چيزها گرايد ، چيزى از ادب به تو مى آموزم تا با تمام تلاش ، به كارپردازى و بهره خويش از آنچه اهل تجربه خواستار آن بوده اند و به محك خويش آزموده اند ، حاصل كنى و ديگر نيازمند آن نشوى كه خود ، آزمون از سرگيرى .
امام ادامه می دهد:در اين رهگذر ، از ادب به تو آن رسد كه ما با تحمل رنج به دست آورده ايم و آن حقايق كه براى ما تاريك بوده براى تو روشن گردد .
همچنین امام اول شیعیان در مورد تجربه گرفتن خود از گذشتگان می فرماید: فرزندم ، اگر چه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده ام ، ولى در كارهاشان نگريسته ام و در سرگذشتشان انديشيده ام و در آثارشان سير كرده ام ، تا آنجا كه گويى خود يكى از آنان شده ام و به پايمردى آنچه از آنان به من رسيده ، چنان است كه پندارى از آغاز تا انجام با آنان زيسته ام و دريافته ام كه در كارها آنچه صافى و عارى از شايبه است كدام است و آنچه كدر و شايبه آميز است ، كدام . چه كارى سودمند است و چه كارى زيان آور . پس براى تو از هر عمل ، پاكيزه تر آن را برگزيدم و جميل و پسنديده اش را اختيار كردم و آنچه را كه مجهول و سبب سرگردانى تو شود ، به يك سو نهادم و چونان پدرى شفيق كه در كار فرزند خود مى نگرد ، در كار تو نگريستم و براى تو از ادب چيزها اندوختم كه بياموزى و به كار بندى .
امام در ادامه این بخش به فرزندش می فرماید: تو هنوز در روزهاى آغازين جوانى هستى و در عنفوان آن . هنوز نيتى پاك دارى و نفسى دور از آلودگى . مصمم شدم كه نخست كتاب خدا را به تو بياموزم و از تأويل آن آگاهت سازم و بيش از پيش به آيين اسلامت آشنا گردانم تا احكام حلال و حرام آن را فراگيرى و از اين امور به ديگر چيزها نپرداختم . سپس ، ترسيدم كه مباد آنچه سبب اختلاف عقايد و آراء مردم شده و كار را بر آنان مشتبه ساخته ، تو را نيز به اشتباه اندازد . در آغاز نمى خواستم تو را به اين راه كشانم ، ولى با خود انديشيدم كه اگر در استحكام عقايد تو بكوشم بهتر از اين است كه تو را تسليم جريانى سازم كه در آن از هلاكت ايمنى نيست .
امام علی علیه السلام در ادامه می فرماید:بدان اميد بستم كه خداوند تو را به رستگارى توفيق دهد و تو را راه راست نمايد . پس به كار بستن اين وصيتم را به تو سفارش مى كنم و بدان ، اى فرزند ، كه بهترين و محبوبترين چيزى كه از اين اندرز فرا مى گيرى ، ترس از خداست و اكتفا به آنچه بر تو واجب ساخته و گرفتن شيوه اى كه پيشينيانت ، يعنى نياكانت و نيكان خاندانت ، بدان كار كرده اند . زيرا آنان همواره در كار خود نظر مى كردند ، همانگونه كه تو بايد نظر كنى و به حال خود مى انديشيدند،همان گونه كه تو بايد بينديشى تا سرانجام ، به جايى رسيدند كه آنچه نيكى بود ، بدان عمل كردند و از انجام آنچه بدان مكلف نبودند ، باز ايستادند . پس اگر نفس تو از به كار بردن شيوه آنان سرباز مى زند و مى خواهد خود حقايق را دريابد ، چنانكه آنان دريافته بودند ، پس بكوش تا هر چه طلب مى كنى از روى فهم و علم باشد ، نه به ورطه شبهات افتادن و به بحث و جدل بيهوده پرداختن . پيش از آنكه در اين طريق نظر كنى و قدم در آن نهى از خداى خود يارى بخواه و براى توفيق يافتنت به او روى آور و از هر چه تو را به شبهه مى كشاند يا به گمراهيت منجر مى شود ، احتراز كن و چون يقين كردى كه دلت صفا يافت و خاشع شد و انديشه ات از پراكندگى برست و همه سعى تو منحصر در آن گرديد ، آنگاه به آنچه در اين وصيت براى تو ، بوضوح ، بيان داشته ام ، بنگر و اگر نتوانستى به آنچه دوست دارى ، دست يابى و براى تو آسودگى نظر و انديشه حاصل نيامد ، بدان كه مانند شترى هستى كه پيش پاى خود را نمى بيند و در تاريكى گام برمى دارد . كسى كه به خطا مى رود و حق و باطل را به هم مى آميزد ، طالب دين نيست و بهتر آن است كه از رفتن باز ايستد .
اى فرزند ، وصيت مرا نيكو درياب و بدان كه مرگ در دست همان كسى است كه زندگى در دست اوست و آنكه مى آفريند ، همان است كه مى ميراند و آنكه فناكننده است ، همان است كه باز مى گرداند و آنكه مبتلا كننده است همان است كه شفا مى بخشد و دنيا استقرار نيافته مگر بر آن حال كه خداوند براى آن مقرر داشته ، از نعمتها و آزمايشها و پاداش روز جزا يا امور ديگرى كه خواسته و ما را از آنها آگاهى نيست . اگر درك بعضى از اين امور بر تو دشوار آمد ، آن را به حساب نادانى خود گذار ، زيرا تو در آغاز نادان آفريده شده اى ، سپس دانا گرديده اى و چه بسيارند چيزهايى كه تو نمى دانى و انديشه ات در آن حيران است و بصيرتت بدان راه نمى جويد ، ولى بعدها مى بينى و مى شناسى .
فرم در حال بارگذاری ...