موضوع: "تفسیر"

برداشتی از سوره مبارکه «عصر»

نوشته شده توسطرحیمی 21ام مهر, 1391

سوره ‏ی پر محتوایی در قرآن کریم به نام «عصر» وجود دارد می‏ توان از آیات آن تعبیرهایی در مورد امر به معروف و نهی از منکر برداشت کرد. سوره ‏ی مبارکه چنین می‏فرماید:

     (بسم الله الرحمن الرحیم والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.)

     به نام خداوند بخشنده‏ ی مهربان. سوگند به زمان که آدمی در خسران است، مرگ آنهایی که ایمان آوردند، کارهای شایسته انجام دادند، یکدیگر را به حق سفارش کردند و یکدیگر را به صبر توصیه نمودند.

     در تفسیر آیات این سوره‏ ی مبارکه می ‏توان چنین گفت: قسم به عصر و عصاره‏ ی علام خلقت؛ یعنی حضرت ولی عصر (عج)، همانا انسانها همگی زیانکارند، مگر آنان که دو بال برای پرواز به سوی سعادت داشته باشند. نخسین بال،ایمان و انجام دادن عمل صالح و بال دوم امر به معروف و نهی از منکر است. کسانی که در عین ایمان به خدا انجام دادن اعمال صالح، به حق سفارش و در مقابل گناه صبر می‏کنند.

     ملتی که یک بال داشته باشد؛ یعنی صرفاً ایمان داشته باشد و به دستورهای دینی هم عمل کند (ایمان فردی)، در آسمان کمال نمی‏ تواند پرواز کند. چنین مردمی در صورتی می ‏توانند پرواز کنند که علاوه بر آن که خود نماز می‏ خوانند، خمس می‏ دهند و در راه خدا جهاد می‏ کنند، دیگران را نیز به این کارها دعوت کنند.

     اگر کسی ایمان نداشته باشد اما امر به معروف و نهی از منکر کند، مانند عالم بی عمل است؛ یعنی عالمی که مردم را به کارهای نیک دعوت می‏ کند، اما خود بدن عمل نمی‏ کند. در روایات آمده است که در قیامت عالم بی عمل را به جهنم می‏ برند و در آنجا از بوی بد او اهل دوزخ به خدا شکایت می‏ کنند. بنابراین، کسی که بگوید ولی عمل نکند، یک بال دارد و نیز کسی که عمل کند اما نگوید، باز هم یک بال دارد و نمی‏تواند به سعادت برسد.

یک آیه، یک تفسیر

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391

 

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(الحشر/19)

     کلمه (نسيان ) که مصدر فعل (نسوا) است به معناى زايل شدن صورت معلوم از صفحه خاطر است ، البته بعد از آنکه در صفحه خاطر نقش بسته بود. اين معناى اصلى (نسيان ) است، ولى در استعمال آن توسعه دادند، و در مطلق روگردانى ازچيزى که قبلا مورد توجه بوده نيز استعمال نمودند. آيه شريفه (و قيل اليوم ننسيکم کما نسيتم لقاء يومکم هذا و ماويکم النار و ما لکم من ناصرين )، در معناى دوم استعمال شده .

     بيان رابطه و ملازمه بين فراموش کردن خدا و فراموش کردن خود ( وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ  …)

     آيه شريفه مورد بحث به حسب لبّ معنا، به منزله تاکيدى براى مضمون آيه قبلى است ، گويا فرموده : براى روز حساب و جزاء عمل صالح از پيش بفرستيد، عملى که جانهايتان با آن زنده شود، و زنهار زند گى خود را در آن روز فراموش مکنيد. و چون سبب فراموش ‍ کردن نفس فراموش کردن خدا است ، زيرا وقتى انسان خدا را فراموش کرد اسماى حسنى و صفات علياى او را که صفات ذاتى انسان ارتباط مستقيم با آن دارد نيز فراموش مى کند، يعنى فقر و حاجت ذاتى خود را از ياد مى برد، قهرا انسان نفس خود را مستقل در هستى مى پندارد، و به خيالش چنين مى رسد که حيات و قدرت و علم ، و ساير کمالاتى که در خود سراغ دارد از خودش است ، و نيز ساير اسباب طبيعى عالم را صاحب استقلال در تاثير مى پندارد، و خيال مى کند که اين خود آنهايند که يا تاثير مى کنند و يا متاثر مى شوند.

     اينجا است که بر نفس خود اعتماد مى کند، با اينکه بايد بر پروردگارش اعتماد نموده ، اميدوار او و ترسان از او باشد، نه اميدوار به اسباب ظاهرى ، و نه ترسان از آنها، و به غير پروردگارش تکيه و اطمينان نکند، بلکه به پروردگارش اطمينان کند.

     و کوتاه سخن اينکه: چنين کسى پروردگار خود و بازگشتش به سوى او را فراموش مى کند، و از توجه به خدا اعراض نموده ، به غير او توجه مى کند، نتيجه همه اينها اين مى شود که خودش را هم فراموش کند، براى اينکه او از خودش تصورى دارد که آن نيست. او خود را موجودى مستقل الوجود، و مالک کمالات ظاهر خود، و مستقل در تدبير امور خود مى داند. موجودى مى پندارد که از اسباب طبيعى عالم کمک گرفته، خود را اداره مى کند، در حالى که انسان اين نيست، بلکه موجودى است وابسته ، و سراپا جهل و عجز و ذلت و فقر، و امثال اينها. و آنچه از کمال از قبيل وجود، علم، قدرت، عزت، غنى و امثال آن دارد کمال خودش نيست، بلکه کمال پروردگارش است، و پايان زندگى او و نظائر او، يعنى همه اسباب طبيعى عالم، به پرور دگارش است .

     حاصل اينکه: علت فراموش کردن خويش فراموش کردن خدا است. و چون چنين بود آيه شريفه نهى از فراموشى خويشتن را به نهى از فراموش کردن خداى تعالى مبدل کرد، چون انقطاع مسبب به انقطاع سببش بليغ ‌تر و موکدتر است، و به اين هم اکتفاء نکرد که از فراموش کردن خدا نهيى کلى کند، و مثلا بفرمايد: (و لا تنسوا اللّه فينسيکم انفسکم - زنهار خدا را فراموش نکنيد،که اگر بکنيد خدا خود شما را از يادتان مى برد) بلکه مطلب را به بيانى اداء کرد که نظير اعطاى حکم به وسيله مثال باشد، و در نتيجه موثرتر واقع شود، و به قبول طرف نزديک تر باشد، لذا ايشان را نهى کرد از اينکه از کسانى باشند که خدارا فراموش کردند. و در اين تعبير اشاره اى هم به سرنوشت يهوديانى کرد که قبل از اين آيه سرگذشتشان را بيان نموده بود، يعنى يهوديان بنى النضير، و بنى قينقاع . و نيز منافقينى که حالشان در دشمنى و مخالفت با خدا و رسولش حال همان يهوديان بود.

     و لذا فرمود: ( وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ ) و دنبالش به عنوان نتيجه گيرى فرمود: (فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ  ) که در حقيقت نتيجه گيرى مسبب است از سبب . آنگاه دنبالش فرمود: ( أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ) و با اين جمله راهنمايى کرد بر اينکه چنين کسانى فاسقان حقيقى هستند، يعنى از زعبوديت خارجند.

     و آيه شريفه هر چند از فراموش کردن خداى تعالى نهى نموده ، و فراموش کردن خويشتن را فرع آن و نتيجه آن دانسته ، ليکن از آنجا که آيه در سياق آيه قبلى واقع شده، با سياقش دلالت مى کند بر امر به ذکر خدا، و مراقبت او. ساده تر بگويم : لفظ آيه از فراموش کردن خدا نهى مى کند ولى سياق به ذکر خدا امر مى نمايد.

منبع: تفسیر المیزان

تفسیر جزء سیم قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی (صوتی)

نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1391

 

تفسیر جزء سیم قرآن با کلام حجت الاسلام قرائتی

     برای دانلود کردن تفسیر سوره های قرآن، روی آیکون  کلیک راست نموده و  گزینه …Save Target As را انتخاب نمایید.

ردیف

سوره

اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 النَّبأ ( آیه 1 تا 15 ) 1,145 0:07:48
2 النَّبأ ( آیه 16 تا 30 ) 1,047 0:07:08
3 النَّبأ ( آیه 31 تا 40 ) 1,110 0:07:34
4 النّازعات ( آیه 1 تا 14 ) 1,129 0:07:41
5 النّازعات ( آیه 15 تا 23 ) 1,060 0:07:13

دانلود بقیه تفسیر در ادامه مطلب

صفحات: 1· 2· 3