نیز تأکید شده است و سزاوار است در رودخانه غسل کند و اگر نباشد در سایه و پشت دیوار این کارها را انجام بدهد؛ تا کسی او را نبیند. غسل خود را با بسم الله شروع کرده و بعد از انجام آن بگوید: اللهم اجعله کفاره لذنوبی، و طهر دینی، و اذهب عنی الدرن؛ خدایا! این را کفاره گناهانم قرار ده، دینم را پاک گردان و پلیدیها را در من از بین ببر. آنگاه نماز صبح را آنگونه که شایسته است بجا آورده و سپس خدا را شکر نموده و دعایی را که از شیخ بزرگ محمد العمری - قدس سره العزیز - نقل شده بخواند.
اندوه بخاطر غیبت امام زمان و دعا برای فرج او و خواندن دعای ندبه. آنگاه مؤمنی که صاحب الزمان (علیه السلام) را امام خود میداند - کسی که حجت خدا، امام زمان، ناموس دنیا، سلطان امتها، عدل کامل خدا، خورشید تاریکیها و ماه کامل، گشایش نزدیک خدا، نشانه بزرگ خدا، خلیفه بزرگ خدا، امام، پسر امام، پسر ائمه، پسر پیامبر، پسر پیامبران - جان تمامی جهانیان فدای او باد - کسی که خداوند بوسیله او به وعدههایش جامه عمل میپوشاند وعدههایی از قبیل: گسترش عدل، از بین بردن ظلم، گستراندن فضل و غلبه قدرت او بر تمام قدرتها و دین او بر تمام ادیان و به هنگام غیبت امام خود، غصب حاکمیت او از طرف دشمنان، سختی شیعیان در سلطنت کفار و بدکاران و قتل، از بین بردن آبرو، غصب اموال، بدحالی و ذلت آنان را میبینید، باید خوشحالی او به غمی سنگین، خنده او به گریه و عید او به عزا تبدیل شده و دعای ندبه بخواند و مانند مادر بچه مرده گریه کند و برای فرج او دعا کند.
نماز عید قبل از خروج از منزل بنیت انجام دستور خداوند، با یک یا چند دانه خرما افطار نموده، و دعایی را که در این مورد رسیده است بخواند. زیرا در این دعا نیز امامش - درود و سلام خدا بر او و پدران و فرزندانش - ذکر شده و باید در مضمون دعا تأمل کند. زیرا دعا بروشنی باید نشانه دیدار با خدا را داشته باشد. اگر بتواند باید باندازه بزرگی خدا و شناخت منت او، در اجازه دیدارش بلکه دعوت به این کرامت، آنگونه که شایسته است ادب این مقام را رعایت کند. ولی خیلی بعید است این مخلوق ضعیف بتواند آنگونه که شایسته این مجلس است تواضع و احترام و شکرگزاری نماید. بنابراین باید همراه با اعتراف به ناتوانی باندازهای که میتواند سپاسگزار و متواضع باشد.
و اگر نتواند، نباید حضور در این مجلس برای او سبکتر از حضور در مجلس سلطان زمانش باشد. زیرا از سلطان غفلت نمی کند؛ بخصوص هنگام سخن گفتن با او. اگر سلطان بداند که دل رعیتش جای دیگر است او را از مجلس خود طرد، از حضور او جلوگیری و او را از عطایای خود محروم مینماید. بخصوص که بداند این غیر، دشمن سلطان است؛ که در این حالت بشدت بر او خشم می گیرد. و اگر از یاد و احترام به خدا غفلت کردی باید بدانی که این همه غفلت از پروردگار چیزی جز دوستی دنیا نمیباشد؛ دنیایی که دشمن خدا و دوستانش می باشد.
اگر پرده از جلو دیدگانت برداشته شده و ببینی بدنت آلوده به نجاستهای گناهان و باطن تو گرفتار انواع بیماریهایی است که تو را از چشم دیگران می اندازد چه حالی خواهی داشت؟ آیا با این شکل و قیافه بر سر سفره پاکان، و بزرگانی که هیچ عیبی ندارند حاضر خواهی شد! اگر زیبایی باطنی آنان را ببینی از همنشینی آنان پرهیز خواهی کرد، چه رسد به این که سر سفره آنان بنشینی. و حتی اگر هزار چوب هم به تو بزنند راضی نمیشوی با این همه پلیدی که در تو هست، خود را به آنان نشان بدهی. برادرم! حال بد و وزر و وبال خود را بنگر و خود را مضطر به این مطلب بنما تا خداوند بدیهایت را پوشانده و بدیهایت را به خوبی تبدیل نماید. آنگاه درِ کرم حضرت اله را بکوب و صدا بزن: ای کریمترین کریمان! ای اجابت کننده دعای مضطرها! به پستی و ذلتی که نسبت به خودم روا داشتم رحم کن. تو از من به خودم مهربانتری بخصوص در مثل چنین روزی که مرا دعوت به دیدار خود نموده ای. من میهمان تو هستم پس راضی نشو که آبرویم پیش میهمانهایت بریزد. کارم را اصلاح کرده و از لباسهایی که به میهمانانت میدهی به من نیز عنایت فرما تا بتوانم زشتیها و نقایص خود را پوشانده خود را بیارایم و آبرویم را حفظ کنم.
اگر انسان با اضطرار واقعی روی به درگاه پروردگارش آورد محال است او را اجابت نکند. او کسی است که در قرآن خود فرموده است: امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء؛ ای کسی که هنگامی که مضطر او را بخواند، او را اجابت نموده و گرفتاریش را برطرف مینماید. بنابراین بنده باید اضطرار را در خود بوجود بیاورد. اغلب مردم روحیات بدی در خودی بوجود آورده و از صفات خوب غافل هستند. بهمین جهت نیز از خود خجالت نمیکشند تا بخاطر حیا و پوشاندن زشتیها و رسواییهای خود مضطر شوند. و اگر در این مورد عملی هم انجام بدهند، ناشی از چیزهایی است که بطور اتفاقی شنیده و مسموعات آنها خجالت و شرمی در آنها بوجود نمیآورد؛ چه رسد به این که آنچنان خجالت بکشند که به اضطرار برسند.
و خلاصه اگر شرمی که به اضطرار برسد بوجود آمد، اجابت نیز بدنبال آن آمده و گرفتاری برطرف می گردد. علامت اضطرار نیز این است که در هنگام عید قلب او شکسته، و از رد شدن بترسد؛ امیدوار عفو و فضل او بوده و امیدواری به کرم پروردگارش را بیشتر نماید؛ بانتظار رحمت و عنایت خداوند باشد آنگونه که بندگان صالح او هستند؛ و ترس خود را با ملاحظه این که امروز روز جایزه دادن و بدست آوردن فضیلت است از بین ببرد. در عین حال با گوشه چشم به عظمت خدا و بزرگی جنایت خود نگریسته و مانند کوتاهی کنندگانی که به دامن عفو فراوان او پناه آوردهاند، رفتار میکند؛ و تمام سعی و تلاش او برای استغفار و جلب رحمت و دیدن آثار قبولی است. و به نگهبانان و حامیان خود که از معصومین (علیهم السلام) میباشد، پناهنده شده تا او را شفاعت نمایند. و خداوند را به حق و آبروی آنان نزد خدا قسم میدهد که او را با عفو خود اکرام نموده، از فضل مخصوص خود محروم نکند، صورت کریم خود را از او برنگردانده، بخاطر آنان او را قبول نماید و آنگونه که با حزب و دوستان خود رفتار میکند با او نیز معامله کند. از بوجود آمدن این حالات معلوم میگردد که فیض قدسی شامل حال او شده است که باید خدا را بخاطر نجات و رهایی از خطر هلاک ثنا گفته، و از این به بعد با یاری گرفتن از پروردگار خود را از غفلت و انجام کارهایی که باعث هلاکت دائمی است دور بدارد.
آنچه درباره اضطرار به پوشش پروردگار گفتیم، فقط در کسی بوجود میآید که با چشم دل نجاست گناهان را بر اعضای بدنش و پلیدی عیوب دل بر روح و جانش را ببینید. آن هم نه مجازاً بلکه واقعاً این مطلب را درک کند و بفهمد که این نجاستها و پلیدیها نجستر و کثیفتر از چیزهای کثیف این عالم و بدبوتر از مردارهای بو گرفته دنیاست.
اگر کسی خود را در پیشگاه سرور رسولان و ائمه طاهرین و فرشتگان مقرب و سایر پیامبران و رسولان فرض نماید چه حالی خواهد داشت؟ فکر میکنم اگر انسان یک دهم این رسوایی را داشت، آرزو میکرد زمین او را فرو برد تا از این رسوایی رهایی یابد. مریم راستگو هنگام فرض رسوایی بین مردم، با این که نزد خدای عزوجل و فرشتگان پاک بود، گفت: بهر صورت تمامی ما به پوشش زیبای خدا محتاج بوده و اگر این پوشش از ما برداشته شود، رسوا خواهیم شد.
یکی از پوششهای زیبای او، همین شکل انسانی است که اگر از ما سلب شده و مردم شکل واقعی ما را ببینند رسوا میشویم. زیرا شکل روح متناسب با اخلاق و صفات است. مثلاً کسی که صفت غضب بر او غالب باشد، روح او بشکل سگ خواهد بود. مگر این که خُلق خود را با داروی حلم معالجه نموده، خشم تبدیل به شجاعت شده و شکل سگ به شکل انسانی شجاع تغییر یابد. و همینطور سایر اخلاق و صفات. بهمین جهت گذشتگان هر روز با آینه و غیره سیمای خود را بررسی میکردند تا مطمئن شوند که تغییر نکرده و مسخ نشده و پوشش خدا همچنان باقی است. و این شکلهای حقیقی گاهی اوقات به بعضی از اولیا نشان داده میشود و مردم را باین شکلها میبینند. از امام سجاد (علیه السلام) روایت شده است که پرده را از جلو دیدگان شخصی برداشته و شکل واقعی حاجیها را به او نشان داد و او در میان جمعیت فقط دو نفر را به شکل انسان دید.
هنگام برپایی نماز عید بصورت جماعت، مصیبت غیبت او را بیاد آور و بیاد داشته باش که امامت نماز عید از حقوق مخصوص امام زمان (عج) و برپایی آن از کارهای معروف اوست.
چون در روز عید خود را آشکار کند، دیده همگان بر زیبائیش خیره گردد. ارواح آنان بسوی زیبائیش سرازیر شوند و مردمک چشمانشان از فرط زیباییش هوس گلزار نمایند. عید من آن روزی است که با دیدگان شاد که زیباییش را تحسین میکند، آن زیبایی را ببینم.
آیا این مصیبت نیست که بجای نماز با امام (علیه السلام) با دیگران نماز بگزاریم! اگر بجای دیگران امام زمان (علیه السلام) خطبههای نماز عید را میخواند چه حالی داشتیم! و اگر او در میان ما بود روزگار ما چقدر با امروز فرق داشت!
آنگاه به آنچه در روایات درباره او آمده بنگر از قبیل: برکتها و نورهای زمان حضور او، گسترش عدل، برچیده شدن بساط ظلم و سرکشی، عزت اسلام، احترام قرآن، رواج ایمان، کامل شدن عقلها، تزکیه دلها، اصلاح اخلاق و از بین رفتن تفرقه و نفاق.
مناجات با امام زمان
آنگاه با صدای بلند او را مورد خطاب قرار داده و با زبان شوق به حضرت قدس او عرضه بدار:
ای پسر احمد! آیا به سوی تو راهی هست تا ملاقات شوی. چه وقت روزها را با تو سپری کرده و بهره مند میگردیم. چه زمانی وارد آبشخورهای فراوان و سیراب کننده ات شده و سیراب میگردیم؟ تشنگی زیاد ما طول کشید. چه هنگام از آب گوارایت استفاده خواهیم کرد؟
مولایم! سرورم!
چه وقت ما را دیده و ما نیز تو را میبینیم در حالی که پرچم پیروزی را برافراشته ای؟
مولایم!
چه زمانی یکدیگر را دیده و چشمان ما از دیدار تو روشن میگردد و با راهنمایی تو هدایت میشویم؟ و آنگاه ما را از حقایق امورمان آگاه کرده، گرهام به دست تو باز شده، نادانیها از بین رفته و کمالات کامل میشود.
آقا و مولایم! امید و آرزویم!
کاش سرنوشت خود را میدانستم، آیا با نور جمالت دیدگانم روشن خواهد شد! آیا از وصال گوارایت سیراب خواهم شد! یا با این اندوهها روانه قبرم شده و با غصهها و اندوه فراوان از این دنیا میروم!
آقایم!
طولانی شدن جدایی شما مرا کشته و امید وصال شما و آنچه درباره نشانههای ظهورتان فرمودید، زندهام میکند. چرا چنین نباشد که اگر این وعدههای در روایات و انتظار ظهور شما و آثار آن نبود از بین رفته بودیم. درود و سلام خدا بر کسی که ما را با این وعدهها و انتظار ظهور شما زنده کرده و ما را از آن آگاه نمود. زیرا این مطلب، امروز باعث زندگی بندگان مشتاق به شما و به وصال شماست و زبان حال همه ما میگوید:
مرا وعده دادند. مرا وعده دادند. و اعلام رأی دادگاه آیین عشق را به تأخیر انداختند، در حالی که آیین عشق آیین من است. دل را با یاد محبوب شاد گردان و گوشهایم را با وعده اش نوازش کن.
آقایم!
اگر نمیدانستم که گشایش بعد از سختی است، این سختیها بر دل و جان ما بیش از آن بود که بتوانیم آن را تحمل کنیم؛ ولی باین جهت که اینها علامت گشایش است تحمل آن برای ما آسان است و بدین جهت که باین وسیله به شما میرسیم این سختیها محبوب ماست.
آقایم!
مدت سپری شده و به آخر رسید. منتظر امر شما هستیم. با یاد شما زندگی کرده، و آثار ظهور شما را جستجو میکنیم.
آقایم!
کار سخت شده و ظلم و ستم فراوان، و فساد بیسابقهای سراسر گیتی را فرا گرفته است. هوای نفس نیز ضمیمه آن شده و آتش هواهای نفسانی شعله ور گردیده و گیتی را سوزانده است؛ بوسیله آن شهرها خراب، آبادانی نابود و انسانها و حیوانات از بین رفتهاند.
آقایم!
بلاها زیاد، مطالب پوشیده برملا گردیده و فقط به شما شکایت میکنم.
آقایم!
جدایی و هجران تو از تمام این سختیها سختتر است زیرا بلا بهمراه تو، نعمت و اذیت در مقابل دیدگان تو راحت است.
آقایم!
و از من انتقام بگیر، اگر این انتقام مرا به تو نزدیک مینماید. فدایت گردم در آن شتاب کن.
و با هر وسیلها ی که میخواهی مرا در عشقم به خودت آزمایش کن. و من آنچه رضای تو در آن است را انتخاب خواهم کرد.
و در هر حال، تو به من از خودم سزاوارتری. زیرا اگر تو نباشی، من هم نخواهم بود.
آقایم!
تو قدرت نابودی قبیله را داری، در راه عشق تو هر موجود زنده ای از نابودی لذت می برد.برده تو هرگز تقاضای آزادی نخواهد کرد. اگر تو او را رها کنی او تو را رها نمیکند.آن زیبایی که با جلال بزرگ خود آن را پوشانیده ای، هر نوع شکنجه ای را در اینجا گوارا میداند.
مولایم! آرزویم!
دلم آب شده به او رخصت بده تا باقیمانده خود را در آرزوی تو بگذراند. دستور بده خواب در چشمانم گذر کند. زیرا من مطیع این دستور هستم. شاید در عالم رؤیا وجود گرانقدر تو را ببینم و به من وحی شود.
حبیب من!
هر گاه باقیمانده جان من با آرزو زنده نمانده و فنای من مقتضی بقای تو باشد.
و اگر شیوه عشق از سنت چشم بر هم نهادن حمایت کند و از دیدارت محروم گردد.
سیاهی چشمی برای من باقی بگذار، شاید پیش از مرگم بوسیله آن، کسی را که تو را دیده است ببینم.
آه!
چیزی را که تو میخواهی کجا در من هست؛ هرگز. و بلکه پلک چشمان من فاقد پردهای از خاک پای تو است.
مولایم!
اگر مژده دهندهای با مهربانی از سوی تو آید و هستی من هم در مشتم قرار داشته باشد، آن را به تو تقدیم نموده و خواهم گفت: آن را بگیر.
سرور و مولایم! ای امام من!
بشکستگی من، بذلت من، بخضوع من، بفقر و نیاز خودم و به بینیازی تو. مرا به زیر دست خائنی واگذار مکن. چون من یکی از ضعیفان تو هستم.
آقایم! آنگاه که درباره رسیدن و وصل شدن به شما و لذت دیدار شما میاندیشم و در مورد احوال کسانی که آنها را به پناه خود نزدیک نموده، به آنان احسان کرده، مشرف به دیدار جمالت نموده، با تعلیم خود آنان را بزرگ داشته؛ با نوشانیدن جامهای توحید بر آنان منت گذاشته و شرافت آمدن در محفل اهل توحید را به آنان کرامت نمودی تأمل میکنم، نزدیک است قلبم از حسرت شکافته شده و از غیرت، دو تکه شود.
آه! آه! وای بر قلب کسی که مثل قلب من باشد.
ای پوست بدن من! پاکیزگی مرا سعادتمند نمیکند. و ای کبد من! بدون دیدار باید پاره پاره شوی.
آقایم!
خواهان شما، با سایر مشتاقین فرق دارد. زیرا زیبایی تو قابل مقایسه با زیبایی سایر معشوقها نبوده و بزرگی تو مانند دیگر بزرگیها نمیباشد. باین جهت که شما محبوبی هستی که علت ایجاد خواهان و دوستدار خود بوده و او در هر حال و برای هر کاری به شما احتیاج دارد؛ ولی دیگران چنین نیستند. بلکه در عالم محسوسات زیبایی وجود ندارد مگر این که مظهر گوشهای از زیبایی شما، و بزرگیی نیست مگر ناشی از یکی از آثار بزرگی شماست.
زیرا زیبایی شما مظهر زیبایی خداوند زیبا و زیبایی دیگران از مظاهر زیبایی شماست. و نیز بزرگی شما مظهر بزرگی (خداوند) بزرگ و بزرگی دیگران برگرفته از بزرگی شماست. شما منبع همه بزرگیها و زیباییها هستید. منظور از زیباترین زیباییها، و بزرگترین بزرگها، در دعای سحر، شما میباشید. و شمایید نورانیترین و درخشندهترین نور خدا.
و نیز جدایی و دوری شما مانند جدایی محبوبهای دیگر نیست. زیرا اگر محبوبهای دیگر دوستدار را ترک کنند، میگویند: محبوب او را ترک کرده، و بخاطر ترک کردن محبوب سرزنش متوجه دوستدار نمیگردد. ولی اگر شما کسی را ترک کنید، مردم او را سرزنش نموده و خود نیز خودش را سرزنش میکند. و هیچگونه تسلای خاطری نیز ندارد. زیرا نمیتوان گفت شما بیوفا بوده یا به دوستدار خود علاقمند نیستی. همه دوستدارانت اعتقاد دارند که دوستی و وفای تو بیش از دوستی و وفای آنان است. بنابراین اگر آنان را ترک کنی معلوم میشود، آنان کوتاهی نمودهاند. و کم محبتی آنان نشاندهنده نادانی آنان است.
به همین جهت کسی که او را ترک نمایی ورشکستهترین افراد است مگر این که خود را تسلی داده و بگوید: در آینده به شما رسیده و هجران شما پاداشی برای او در پی دارد. ولی چه پاداشی بزرگتر از دیدار شماست!
مولایم!
همه فدای تو. جانم فدای مجد ریشهداری که همتایی ندارد. جانم فدای شرافتی که لنگهای ندارد. تا کی برایت سرگردان بوده و تا کی و چگونه و با چه زبانی دربارهات بگویم؟ برای من سخت است که ببینم دیگران در مقابل تو و در مملکت تو تصرف، و بر پیروان و حتی بر خویشانت حکومت کرده و آنها به تو پناه آورده و از تو کمک میخواهند ولی جوابی نمیشنوند. پناه بر خدا از این مصیبتهای دردناک و سختیهای زیاد انا لله و انا الیه راجعون از مصیبت نبودن تو و طولانی بودن غیبتت در حالی که شیعیانت مانند گله گوسفندی شدهاند که چوپان آن نبوده و گرگها از هر طرف به آن حمله کردهاند گروهی را خورده و گروهی را برای ذخیره میکشند.
سرورم!
این مصیبتهای ما بود ولی ناراحتیهای شما بخاطر این مطالب برای ما سختتر بوده و دل ما را بیشتر بدرد میآورد تا مصیبتهایی که به خودمان وارد میآید. زیرا از رأفت شما به شیعیانتان و غیرت و رقت قلب شما آگاهی داریم. مگر جد شما امیرالمؤمنین (علیه السلام) نبود که از ربودن خلخال زن ذمی توسط لشکر معاویه شکایت کرده و میفرمود: اگر مسلمانی از این مطلب بمیرد او را قابل سرزنش نمیدانم. پس شما چه حالی دارید زمانی که بدانید با زنهای مسلمان چه میکنند! خداوند ملتت را یاری کند، مولایم! به خداوند و به سرور مردم محمد مصطفی و به علی مرتضی و به سرور بانوان و به پدران پاکت، امامان هدایت و شیران درنده نبرد و به حمزه، سرور شهیدان و به طیار در میان فرشتگان مقرب، از این پیش آمدهای ناگوار و اوضاع بد شکایت میکنیم.
بندگان گرفتارت را یاری کن ای یاور یاریخواهان. سرورشان را به آنان بنمایان ای مهربانترین مهربانان. و با آن ستم ستمکاران، حاکمیت کفار و حیلههای مخالفین را از آنان دور کن. و با فرج ولی خود، در فرج آنان تعجیل نما و بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور آن را پر از قسط و عدل گردان.
دیدگان مؤمنین را با جمال ولی دین روشن نموده و بهره آنان را با ظهور جلالش در میان جهانیان بیشتر گردان. عدل فراوان و حکومت بزرگ و عالی خود را آشکار نما و با آن حق را برپا و باطل را از بین ببر. اولیایت را با آن حاکم و دشمنانت را خوار فرما. با آن از ستمکاران و دشمنان برگزیدگانت انتقام بگیر. و در انجام وعدههایت در مورد یاری مؤمنین و عاقبت پرهیزکاران تعجیل فرما. ای راستگوترین راستگویان و تواناترین توانمندان!
و خلاصه اگر سالک در این دریا فرو رفته، نسبت به این امر اهتمام ورزیده و از این فجایع دلتنگ شود، بطور طبیعی حال او تغییر کرده، خوشحالی او به اندوه و عید او به عزا تبدیل میگردد. و با حسرت و شکستگی در مصلی حضور مییابد. خداوند متعال نیز نزد دلهای شکسته است. و اگر حسرتهای سابق را که بخاطر فهمیدن نقایص باطنی و تیرگیهای روحی میباشد به آن ضمیمه نموده و در حالی که مشغول خواندن دعاهای وارده، در راه میباشد، از منزل خود به سوی مصلی حرکت نماید، در چنین شرایطی تمامی اسباب پناه بردن به در فضل، کرم و جود مالک نفسها، ارواح و وجود برای او بوجود میآید.
بنیت قرار گرفتن در سایه عنایت خدا، در فضای بدون سقف نماز خوانده و بنیت فروتنی برای رب الارباب، انتقال از گناه به طاعت، از تکبر به تواضع و از دیدن خود به مقام فناء، بر خاک بنشیند، تا روح توجه در نماز کامل شود. زیرا توجه و رو به قبله کردن یعنی بریدن کامل از همه و توجه به سرپرست همه اشیاء و مالک و خالق آنها. و منظور از ایستادن روی دو پا این است که در حال ترس و امیدواری، و شوق و ترس است.
در نماز عید، تکبیر اهمیت زیادی دارد. بهمین جهت باید برای بدست آوردن روح تکبیر تلاش نمود. در کتاب مصباح الشریعه بنقل از امام صادق (علیه السلام) آمده است که فرمودند: بندهای که تکبیر بگوید ولی قبلاً از حقیقت آن روگردان باشد، خداوند به او میگوید: با من نیرنگ میکنی. به عزت و جلالم قسم تو را از شیرینی ذکرم محروم نموده و نمیگذارم به من نزدیک شده و از مناجاتم لذت ببری.
مطلب مهمی که انسان باید آن را رعایت کند، این است که بداند در رابطه با این نماز از او چه میخواهند، و چگونه باید مراقب خداوند بوده و چه حالی باید داشته باشد. باین جهت که تکلیف به نماز گرچه در همه جا از باب عنایت، لطف و احضار بندگان به مقام حضور است ولی در بعضی از آنها جهت ترس بیشتر بوده و بعضی دیگر فقط جهت ایجاد رغبت است. مثلاً نماز آیات از روی لطف و عنایت، ولی در مقام ترس از خشم و نازل شدن بلا واجب شده تا از شمول بلا امنیتی حاصل و بلا به وسیله نماز دفع شود. نماز عید نیز فقط برای گرفتن جایزه و کامل کردن نقصها و اعطای بخششهاست.
خلاصه تشریع عید و نماز آن بمنظور اظهار رأفت و رحمت، گستراندن جود و کرم و بخشش به رعیت است. اجازه عمومی در این مقام اقتضا میکند که بساط قهر و غضب برچیده و بیرقهای الطاف پروردگار افراشته شود. و خوف و ترس با این امر سازگاری ندارد؛ گرچه بنده مرتکب گناهان جهانیان شده باشد.
خوش گمانی به خداوند در این روز
در این منزل از منازل سالک جا دارد به خداوند خوش گمان بوده و به بخششهای بزرگ و عطایای عالی او امیدوار باشد. باندازه خوش گمانی به خداوند، لطیف نمودن درخواست عطوفت و رعایت آداب اطمینان به وعدههای خدا، جوایز نیز بیشتر شده، ابرهای جود باریده و مبارکی این روز آشکار میگردد.
بندهای در این روز نترسیده و انتظار خشم خداوند را ندارد مگر کسی که به او بدگمان بوده و امید به فضل او را در خود تقویت نکرده باشد و احتمال بدهد الطاف خدا شامل حال او نشود. و ممکن است کسی بخاطر بدگمانی در چنین اوقاتی، از لطف و رحمت الهی محروم شود.
بنابراین بحکم عقل و ادب و ایمان لازم است که امید بنده به ندیده گرفتن گناهان، عفو آن، بخشش نعمتهای خدا و رسیدن به آرزوها و اهداف، قویتر از ترس از مجازات و ذلت و خواری باشد؛ و گرچه از بندگان صالح خدا نباشد خود را در میان آنان وارد کند؛ با صورتهای آبرومند دوستان خداوند به او روی آورد؛ گر چه روی او از ستم گناهان سیاه شده باشد. خدای متعال به این مسائل توجه نمینماید؛ زیرا فراگیر نمودن احسان در چنین اوقاتی با حکمت او مخالف نیست. بنابراین هیچ مانعی در راه شمول بخشش و گسترش جود و فضل خداوند نمیباشد.
نمازگزار بعد از توجه به این امور و تأثیر گرفتن از آن با حیا و امید زیاد در مصلی حاضر شده و با شرمساری با گوشه چشم نگریسته و با امیدواری چشم میدوزد؛ و با آداب و شرایط آن نماز میخواند؛ فرادی یا با جماعت، هر کدام که مناسب با حال اوست همراه با رعایت اخلاص. البته اگر بتواند با جماعت بخواند بهتر است. در صورت فرادی خواندن، میتوان دو رکعت خواند یا چهار رکعت که در دو رکعت اول سبح اسم و الشمس و در رکعت دوم والضحی و قل هو الله احد خوانده و در رکعت اول هفت تکبیر میگوید: تکبیره الاحرام، و پنج تکبیر بعد از قرائت که بعد از هر کدام از آنها دعای معروف: اللهم اهل الکبریاء… را میخواند آنگاه تکبیر دیگری گفته و به رکوع میرود. اگر بخواهد میتواند بجای این دعا، دعای دیگری بخواند. و هنگامی که از نماز فارغ شد تکبیر مذکور را گفته و تسبیح حضرت زهرا (علیه السلام) را میگوید. و آنگاه دعایی را که برای بعد از نماز روایت شده است میخواند که دعای بسیار جامعی است. آنگاه با ذکر و دعای زیاد باید از روز عید مواظبت نماید. زیرا شیاطینی که در شهر رمضان زندانی و در زنجیر بودند و نمیتوانستند او را بفریبند، امروز رها شدهاند. و شاید با دعا و تضرع به خداوند متعال در جهت حفظ او از شر آنان بتواند از آنان رهایی یابد.
آنگاه دعای ندبه را با حضور قلب میخواند؛ دعایی که آداب معامله با خدای متعال، پیامبران و اولیای او و رفتار پیروان با امام خود را بطور کاملی می آموزد.
5. به پایان بردن این روز
به پایان بردن روز عید با توسل به نگهبان روز.) روز خود را با توسل و واگذاری به نگهبان این روز که از معصومین (علیهم السلام) میباشد و شفاعت خواستن از او به پایان برساند همانگونه که در سایر روزهای شریف نیز چنین میکرد. و نباید در این جهت کوتاهی کند که این از کارهای مهم است.
منبع:
المراقبات، مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی (ره)