« آفت هاى انقلاب را بشناسیم (4- دور شدن از اسلام به واسطه نزديكى به مكتب هاى انحرافى ) | مهمترین مسائل دنیای اسلام در پیام رهبر معظم انقلاب به کنگره حج: » |
هادى امت ( به مناسبت پانزدهم ذى الحجه ولادت حضرت امام هادى عليه السلام )
نوشته شده توسطرحیمی 9ام آبان, 1391
اى روى تو خورشيد هدايت هادى عليه السلام
گلواژه دفتر ولايت هادى عليه السلام
هستى تو دهم امام و ما را باشد
از لطف تو اميد عنايت هادى عليه السلام
هادى امت
امام پيوند قدسى آسمان و زمين است . تجلى سيطره روح الهى بر تن خاكى ، و امامت طيف گسترده و مائده روحانى خداوند است كه تاريخ را و ابديت روح آدميان را به خويش فرا مى خواند. اينعقلخاكى ، جز به مدد نسيمى كه از گلستان هدايت امام مى وزد، به سرا پرده قداست و طهارت افلاكى راه نمى برد.
تصوير تابناك امامت فرا راه مردمان است در طريق عبوديت . و زمزمه جارى كلام امام و درياى طراوت وشفافيت حضور امام مشتاقان را به سوى حقيقت مى كشاند.
بشريت ، اگر تن به هدايت آسمانىامام در ندهد، به در يوزگى خاك و امامان دروغين ناپاك در خواهد افتاد و شيعه در تلاطم امواج خروشان تاريخ و در انبوه در هم پيچيده دشواريها و درشتى ها، هماره چشم به اى نه درخشان امامت دوخته است و سر بر استان آسمان ولايت سائيده است و اين است كه در درا زناى زمان و چرخش چرخ روزگار، بر سرپاى خويشتن ايستاده است .
امامان شيعه در روزگار خود - هر يك بر حسب اوضاع وشرايط روزگار و احوال و افعال آدميان - به گونه اى نگهبان حريم حرمت عقل و وحى بوده اند.
آنچه از تفاوت و اختلاف عرصه هاى عمل ، كلام و حركت امامان به چشم مى آيد اگر چه از بيرون و منظر تاريخى ناپيوسته و گونه گون باشد. در درون و باطن از انجام و پيوستگى برخوردار است تعيين حركت و شيوه هاى عمل در نظام ولايت و امامت محتاج بازنگرى و باز سنجى تاريخ زندگى امامان است
نگرشى كه بر مبناى توحيد و
بنيادهاى استوار هدايت گرىامام متكى باشد، از ژرف نگرى و آينده بينى و هوشيارى پيامبرانه امامان به شگفت خواهد آمد. اگر يك سو قيام خونبارامام حسين عليه السلام است . و يك سو صلح سرخ امام حسن عليه السلام ، و اگر يك طرف نشر علم و احكام و انديشه هاى كلامى و فقهى و… است ، در عصر امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام - و يك طرف ، حفظ و استمرار بخشيدن به تداوم خط ولايت - در عصر امام جواد عليه السلام و امام هادى عليه السلام - همه و همه تصويرى واحد است از آيينه تابناك و درخشنده امامت.
ss="MsoNormal" dir="RTL" style="text-indent: 36pt; line-height: 150%; direction: rtl; unicode-bidi: embed; text-align: justify;">مورخى كه بى عنايت به اين گونه گونى عرصه ها و عرضه ها در پى تاريخ نگارى و درخشان است كه زندگانى آسمانى اش كتاب سترگ حقيقت است .حضرتش نيمه ذى الحجه در سال دويست و دوازده هجرى در حوالى مدينه چشم عالميان را به چهره ملكوتى خويش گشود. پدر بزرگوارش ، حضرت امام جواد آيت خداوند در زمين و مادرش حضرت ثمانه مغربيه (كه به سيده شهرت دارد) است. نام حضرت شعلى است كه رمز آسمانى عروج انسان است و ميراث خاندان عصمت ، ناصح ، نقى ، هادى ،فقيه ، عالم ، شهيد و خالص از القاب حضرت است كه هر يك برخاسته از منش و شخصيت گرانقدر و روحانى اوست. دوران امامت آن حضرت از سال 220 هجرى - سال شهادت پدربزرگوارش ، امام جواد 7 - تا سال 254 هجرى - تاريخ شهادت خود آن حضرت - به درازاكشيد. 34 سال از عمر 52 ساله آن حضرت بر سه سكوى پاسدارى از حريم قرآن و رسالت وامامت گذشت. حضرتش ، همچون پدر، در خردسالى (به تقريب هشت سالگى ) به امامت رسيد واعجاز امامت ديگر بار در چهره امامى ديگر تجلى كرد.
اگر چه ستمكاران ناباورانه در عهد امامت حضرت جواد عليه السلام به سختى از امامت و توانايى پيامبر گونه او درسن خردسالى شكست خورده و دچار گونه اى حيرت ديوانه وار گشته بودند، اما در عهدامامت حضرت هادى عليه السلام نيز، از خردسالى حضرتش بر نتابيدند و در پى برهم زدن وآشوبگرى در انديشه شيعى برآنند و ديگر بار حضرت را به آزمايشهاى علمى و فكرى آزمودند تا شايد رخنه اى در سد مستحكم امامت دراندازند، جنيدى نامى را بر حضرت گماردند تا او را در خردسالى مجاب كند. امام او سرگشته و حيران از جوشش چشمه هاى علم حضرت به شگفت در آمد و حلقه محبت و ولايت حضرت را در گوش كرد. مى گفت:
نمى دانم خردسالى چنين كه ديوارهاى مدينه او را در بر گرفته اند،اينهمه علم و معرفت را از كجا فرا چنگ آورده است!
عصر زندگى امام هادى عليه السلام ، عصرى پر تلاطم و آكنده از دشواريها و ستمگرى ها - براى شيعيان - بود.
آشفتگى سياسى و اقتصادى و درهم پاشيدگى اوضاع اصلاح اجتماعى ، مجال را براى حاكمان ستمگر تنگ نمى كرد و آنان بر تعصب و تقويت پايه هاى جور و ستم مى افزودند
زمامداران خونخوار عباسى از هر فرصتى براى نابودى و از ميان برداشتن - تنها مخالفان سر سخت خود، (شيعيان ) سود مى جستند.
اين زمان ، حفظ تجمع شيعيان واستمرار بخشيدن به مقاومت و امر ارشاد سياسى و اجتماعى ، رسالت خطير و حساس امامت بود. دستگيرى و تعقيب بزرگان شيعه، همچون محمد بن صالح و محمد بن محمد الحسينى و… و نيز شهادت بسيارى از آنان همچون يحيى بن عمر و… و ايذاء و آزار شيعيان ،كار را بر آنان چنان دشوار ساخته بود كه اگر نقش امامت حضرت در كار نبود، اثرى ازشيعه بر جاى نمى ماند.
و روشن است كه امام نيز از خطر توطئه و دسيسه هاى شوم جباران روزگار و خونخوارى همچون متوكل در امان نمى ماند. امام جماعت حرمين (مكه ومدينه ) از سوى دستگاه خلافت ، به متوكل عباسى نوشت كه :
اگرترا به مكه و مدينه حاجتى هست ، على بن محمد (هادى ) را از اين ديار بيرون بركه بيشتر اين ناحيه را مطيع خود گردانيده است .
و اين پس ازسعايت مخالفان و دشمنان و تفتيش مكرر و چند باره خانه حضرت بود كه هيچ به دست نياورده بودند.
مسعودى آورده است كه:در باب حضرت امام على النقى عليه السلام - نزد متوكل سعايت كردند و گفتند كه در منزل آن جناب اسلحه بسيارو نامه هاى فراوان است كه شيعيان او از قم براى او فرستاده اند و آن جناب عزم آندارد كه بر تو خروج كند …يحيى بن هرثمه از فرماندهان ارتش متوكل مى گويد: سراى او را بازرسى كردم و در آن جز قرآن و كتب علمى چيزى نيافتم.
تماماين جريانهاى اجتماعى ، عاقبت متوكل را مجبور كرد كه امام را به سامرا، مقر حكومت خويش فرا بخواند تا حضرتش را در حيطه مراقبت و اطلاع خويش محصور كند.
و اين بودكه به قريب بيست سال از زندگى حضرت در سامرا و مقر حكومت عباسى گذشت. در تمام ايندوره بيست ساله حضور جماعتى از بنى عباس - كه تاريخ آن را ياد مى كند - نشانگر تلاش حكومت عباسى براى تنگ كردن مجال بر حضرت امام هادى عليه السلام است.
تاريخ صحنه هاى شگفت را از حضور امام در عرصه مقاومت و ظلم ستيزى در حافظه خود گنجانيده است.گاه حضرت را به اجبار به مجلس عيش متوكل وارد مى كنند و متوكل حضرتش را (نعوذ بالله ). به باده نوشى مى خواند و آن گاه كه امامم خردمندانه اهانت او را پاسخ مىگويد از امام مى خواهد كه دست كم شعرى بخواند و امام گرچه شاعر نيست ، اما دشمن رابا تير ابياتى شگرف شگفت بر زمين عجز و ناتوانى مى دوزد:
با توا على قلل الا جبالتحرسهم
غلب الرجال فلم تنفعهمالقلل
و استترلوا بعد عز منمعاقلهم
و اتسكنوا حفرا يا بنسما نزلوا
… ستمگران بر قله كوههاى خانه ساختند ولى چه سود كه كوهها نيز يارى شان نكردند…
آنگاه از فراز كوه ها به شيب گورها درافتادند… چه جايگاه پليدى !
تربيت شاگردان و پرورش مردان سترگى كه هر يك زمانهاى را متحير مى سازند و دنيايى را مبهوت مى كنند از ديگر بركات فيض حضور حضرت است ،بزرگانى همچون حسين ابن سعيد، ابو هاشم جعفرى ، عبد العظيم حسنى و ابن سيكت (شاعرشهيد) از آبشخور روحانى فيض امام سيراب گشته اند.
سر انجام ، جباران زمانه ،عظمت حضور امام را تاب نياوردند و حماسه شهادت كه ميراث خاندان ولايت است ، دوباره تاريخ را به چرخش در آورد، امام عليه السلام را به زهر دشمنى و كينه ، به شهادت رساندند، و سوگ حضرتش را جاودانه ساختند.
اما دريغ كه چراغ هدايت خاموش گردد ودر كار امامت شكست در گيرد!!
ميلاد حضرتش بر شيفتگان حضرت خجسته باد
از عاشورا تا غدير/ محمد عسكرى
فرم در حال بارگذاری ...