« عافیتطلبی، دنیا پرستی و خود برتربینی با روحیه جهادی منافات دارد. | مداحی حاج مهدی سماواتی عزاداری حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بیت رهبری+دانلود » |
پیآمد انحراف از ولایت و دوری از عترت در بیانِ زَهرای اَطهَر سلام الله علیها
نوشته شده توسطرحیمی 21ام اسفند, 1394روزگار، رفتارش با باقی ماندهها مثل رفتارش با گذشتگان است.
آنچه در پی میآید متن کامل بیانات حضرت آية الله سيّد محمّد رضا مدرّسي طباطبايي يزدي است که در آغاز درس خارج اصول به مناسبت ایّام فاطمیّه سلام الله علیها در تاریخ 92/1/20 ایراد گردیده است.
أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان اللّعین الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلّ الله علی محمّد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
عن فاطمة صلوات الله و سلامه علیها: أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ؛(1)
به خدا سوگند اگر حقّ را بر اهلش واگذارده بودند و از عترت پيغمبرشان پيروى كرده بودند دربارهی خداوند و احکام خداوند، دو نفر (با هم) اختلاف نمىكردند.
در روایت جالبی که پدر جناب صدوق رحمهما الله (ابو الحسن على بن الحسين بن بابويه القمى معروف به صدوق اوّل) نقل میکند: راوی خدمت حضرت زهرا صلوات الله و سلامه علیها نزد قبر حضرت حمزه سلام الله علیه میرسد و آن حالت بکاء و انکساری که برای حضرت بوده مشاهده میکند منقلب میشود و بعضی مسایل را در آن ملاقات از خدمت حضرت سؤال میکند. سپس آن فرد دربارهی نص پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بر خلافت امیر المؤمنین علیه السلام سؤال میکند، حضرت هم مطالبی را میفرمایند تا اینکه میفرمایند:
أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ.
یعنی اگر زمام حکومت به دست ولیّ خدا قرار میگرفت و آن کسیکه از هر نظر شایستهی خلافت بود و وصیّ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بود بر مسند ولایت، استوار میشد آنچنان حقّ فراگیر میشد که دو نفر در آن اختلاف نمیکردند.
این تعبیر چه علی وجه الحقیقة یا علی وجه کنایهی از غلبه باشد ـ هر کدام که باشد ـ مطلبِ بسیار مهمّی را بیان میکند که به واسطهی انحراف از مسیر حقّ و سرپیچی از فرامین خداوند و پیروی از شهوات و مقام پرستی، آنچنان ضربهای به بشریّت وارد شده که اینهمه اختلافات و نزاعها و درگیریها و ضلالتها و ظلمها و تجاوزها ناشی از آن انحراف است. و اگر آن انحراف واقع نمیشد اینهمه مصیبت، اینهمه گمراهی، اینهمه ستم واقع نمیشد.
و چقدر انسانها بدبختند که گاهی بر ای برآورده نمودن هوسهای دنیاییشان و برای رسیدن به مطامع چهار صباح این زندگانی گذرایِ قصیرِ بیارزشِ بیریشهیِ بیدوام، منشأ اینهمه جنایت میشوند و متحمّل اینهمه جنایت میگردند.
اینها درس عبرت برای انسانهاست در همهی زمانها و همهی مکانها که گاهی فرد ـ نستجیر بالله ـ برای رسیدن به چیزهای تافه و بیارزشی، بارهای سنگینی از گناه را بر پشت خودش میگذارد که چه بسا جهنّم ابدی را برای خودش بخرد که:إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِين؛(2)
روزگار، رفتارش با باقی ماندهها مثل رفتارش با گذشتگان است.
همهی ماها مورد ابتلا هستیم. هر کسی به مقدار و موقعیّت خودش و ظرفیتی که دارد. جامعهی امروز ما، شرایط دنیای امروز ما، وضعیت جمهوری اسلامی، شرایطی که بر کشور ما حاکم است، شرایط بسیار حسّاسی است که چه بسا بعضی افراد به خاطر رسیدن به أطماع نفسانی خودشان حرکتهایی را انجام میدهند، کلماتی را میگویند، مواضعی را اتّخاذ میکنند که به آن أطماع دنیوی برسند در حالیکه منشأ ضررهای عظیم، ضایعات جبران ناپذیری برای مردم، اسلام و تشیّع میشوند.
و اینکه حضرت صلوات الله و سلامه علیها فرمودند:
أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ.
مطلب بسیار قابل تأمّلی است و جای تدبّر است و این کلام از فردی صادر شده است که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله دربارهی او فرمود:
… وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَي …؛(3)
فاطمه دختر من برترين زنان از اوّلين تا آخرين است. فاطمه زهرا پاره تن من است. زهرا نور چشم من است. زهرا ميوه قلب من است. زهرا روح و جان من است.
حضرت میفرمایند: زهرا بَضعهی من است، پارهی تن من است، روشنایی چشم من است، میوهی دل من است باز هم آرام نمیشود میفرماید: جان من است:
وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيّ.
امیدواریم که خداوند متعال ما را به وظایف خودمان آشنا کند و از شیعیان حقیقی فاطمه و اولاد فاطمه علیهم السلام قرار بدهد که در همان روایت دارد که خداوند متعال ملائکه را شاهد میگیرد که:
أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّار؛
شما را شاهد میگیرم که من شیعهی فاطمه را ایمن از آتش قرار دادم.
خداوند، همهی ما را از شیعیان حقیقی حضرت صلوات الله و سلامه علیها و عجّل الله تعالی فرج ابنها الحجة ابن الحسن قرار بدهد.
————————————————————————
پینوشت:
1. الإمامة و التبصرة من الحيرة (صدوق اوّل رحمه الله)، النص، ص1؛ كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر (ابو القاسم على بن محمد بن على خزاز قمى رازى رحمه الله)، ص199؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج36، ص352:
كفاية الأثر، عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الضَّحَّاكِ عَنْ هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ مَحْمُودِ بْنِ لَبِيدٍ قَالَ:
«لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله كَانَتْ فَاطِمَةُ صلواة الله و سلامه علیها تَأْتِي قُبُورَ الشُّهَدَاءِ وَ تَأْتِي قَبْرَ حَمْزَةَ وَ تَبْكِي هُنَاكَ فَلَمَّا كَانَ فِي بَعْضِ الْأَيَّامِ أَتَيْتُ قَبْرَ حَمْزَةَ فَوَجَدْتُهَا صلواة الله و سلامه علیها تَبْكِي هُنَاكَ فَأَمْهَلْتُهَا حَتَّى سَكَنَتْ فَأَتَيْتُهَا وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهَا وَ قُلْتُ: يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ! قَدْ وَ اللَّهِ قَطَعْتِ نِيَاطَ قَلْبِي مِنْ بُكَائِكِ.
فَقَالَتْ: يَا بَا عُمَرَ! وَ لَحَقٌّ لِيَ الْبُكَاءُ فَلَقَدْ أُصِبْتُ بِخَيْرِ الْآبَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله وَا شَوْقَاهْ! إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ أَنْشَأَتْ صلواة الله و سلامه علیها تَقُولُ:
إذا ماتَ یَومَاً مَیِّتٌ قَلَّ ذِکْرُهُ و ذِکْرُ أبِی مُذْ ماتَ وَ اللهِ أکْثَرُ
قُلْتُ: يَا سَيِّدَتِي! إِنِّي سَائِلُكِ عَنْ مَسْأَلَةٍ تَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي.
قَالَتْ: سَلْ.
قُلْتُ: هَلْ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِيٍّ صلواة الله و سلامه علیه بِالْإِمَامَةِ؟
قَالَتْ: وَا عَجَبَا! أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ!؟
قُلْتُ: قَدْ كَانَ ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَخْبِرِينِي بِمَا أُشِيرَ إِلَيْكِ.
قَالَتْ: أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ سِبْطَايَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
قُلْتُ: يَا سَيِّدَتِي! فَمَا بَالُهُ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ؟
قَالَتْ: يَا بَا عُمَرَ! لَقَدْ قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي أَوْ قَالَتْ: مَثَلُ عَلِيٍّ ثُمَّ قَالَتْ: أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَلَكِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ اللَّهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ حَتَّى إِذَا أَلْحَدُوا الْمَبْعُوثَ وَ أَوْدَعُوهُ الْجَدَثَ الْمَجْدُوثَ اخْتَارُوا بِشَهْوَتِهِمْ وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِمْ تَبّاً لَهُمْ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ يَقُولُ: (وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ)(القصص : 68) بَلْ سَمِعُوا وَلَكِنَّهُمْ كَمَا قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: (فَإِنَّها لاتَعْمَى الْأَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ)(الحجّ : 46) هَيْهَاتَ بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُمْ وَ نَسُوا آجَالَهُمْ (فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ)(محمّد : 8) أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنَ الْحَوْرِ بَعْدَ الْكَوْرِ؛
چون رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از دنيا رفت، فاطمه سلام اللَّه عليها نزد قبر شهدا (احد) و قبر حمزه مىآمد و در آنجا مىگريست؛ روزى آن حضرت را ديدم كه بالاى قبر حمزه آمده و گريه مىكند؛ او را به حال خود گذاردم تا آرام شد، (آنگاه) نزدش آمدم و بر او سلام كردم و عرض كردم: اى بانوى زنان! شما كه (با اين گريهی خود) شاهرگ قلب مرا پاره كردى؟
فرمود: اى ابا عمر! گريه بر من سزاوار است؛ زيرا به فقدان بهترينِ پدران يعنى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله گرفتار شدم. سپس اين شعر را انشا فرمود:
وقتی شخصی میمیرد، کمتر در یادها میماند، در حالیکه به خدا قسم، یاد پدرم از زمانیکه از دنیا رفته است بیشتر شده است.
عرض كردم: اى بانوى من سؤالى دارم كه در سينهی من خلجان كرده و مىخواهم از شما بپرسم؟
فرمود: بپرس.
عرض كردم: آيا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پيش از مرگش به امامت على عليه السّلام تصريح فرمودند؟
فرمود: بسيار عجيب است! آيا روز غدير خم را فراموش كردهايد؟
عرض كردم: بلى (قصّهی غدير خم) صحيح است ولى به آنچه در پنهانى (رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله) به شما خبر داده مرا آگاه فرما.
فرمود: خدا را گواه مىگيرم كه شنيدم مىفرمود: على بهترين كسى است كه او را پس از خود در ميان شما مىگذارم؛ و او امام و خليفهی بعد از من مىباشد، و پدرِ دو سبط من است، و نُه تن از صُلب حسين، امامان نيكوكارند كه اگر پيرويشان كنيد ايشان را راهنمايانى هدايتكننده و هدايتشده مىيابيد، و اگر مخالفتشان كنيد اختلاف تا روز قيامت در ميان شما باشد.
عرض كردم: اى بانوى من پس براى چه از گرفتن حقّش خوددارى كرد؟
فرمود: اى ابا عمر! رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: مَثَل امام (يا آنكه فرمود: مَثَل على) همانند كعبه است كه به سوى او روند و او به جانب كسى نيايد؛ سپس فرمود: به خدا سوگند اگر حقّ را بر اهلش واگذارده بودند و از عترت پيغمبرشان پيروى كرده بودند دربارهی خداوند، دو نفر (با هم) اختلاف نمىكردند و گذشتگان و آيندگان، (امامت) را از هم ارث مىبردند تا قائم ما كه نهمين فرزند حسين است قيام كند، ولكن آنكس كه خدايش به عقب انداخته، مقدّم داشتند و آنكس كه خدايش مقدّم داشته به عقب انداختند تا آنگاه كه فرستادهی حقّ (رسول خدا) را در لحد نهاده و به خاك سپردند، و خواستهی دل خود را برگزيده (و پيرويش كردند) و به رأى خود عمل نمودند، نابودى بر آنها باد! آيا نشنيدهاند كه خداى تعالى میفرمايد: «و خداى تو بيافريند و برگزيند آنچه خواهد و براى ايشان برگزيدن نيست» بلى شنيدهاند ولى اينان همچنانند كه خداى تعالى فرموده: «همانا كور نشوند ديدگان ولكن كور شوند دلهايى كه در سينههاست» هيهات! اينان آرزوهاى خود را در دنيا گسترش داده و اجلهای خود را فراموش كردند «نگونسارى بر آنان باد و (خدا) اعمالشان را بر باد داد».
بار پروردگارا! از گمراهشدن پس از هدايت به تو پناه مىبرم.
2. نهج البلاغة (تصحیح صبحي صالح)، خطبه157، ص221.
3. الأمالی (شیخ صدوق رحمه الله)، النص، ص113.
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:
وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ.
مَتَى قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا يَظْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِكَتِهِ: يَا مَلَائِكَتِي! انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ.
وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ فَلَا تَزَالُ بَعْدِي مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً بَاكِيَةً تَتَذَكَّرُ انْقِطَاعَ الْوَحْيِ عَنْ بَيْتِهَا مَرَّةً وَ تَتَذَكَّرُ فِرَاقِي أُخْرَى وَ تَسْتَوْحِشُ إِذَا جَنَّهَا اللَّيْلُ لِفَقْدِ صَوْتِيَ الَّذِي كَانَتْ تَسْتَمِعُ إِلَيْهِ إِذَا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ ثُمَّ تَرَى نَفْسَهَا ذَلِيلَةً بَعْدَ أَنْ كَانَتْ فِي أَيَّامِ أَبِيهَا عَزِيزَةً.
فَعِنْدَ ذَلِكَ يُؤْنِسُهَا اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِالْمَلَائِكَةِ فَنَادَتْهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ:
يَا فَاطِمَةُ! (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ)(آلعمران : 42)
يَا فَاطِمَةُ! (اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ)(آلعمران:43).
ثُمَّ يَبْتَدِئُ بِهَا الْوَجَعُ فَتَمْرَضُ فَيَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا مَرْيَمَ بنْتَ عِمْرَانَ تُمَرِّضُهَا وَ تُؤْنِسُهَا فِي عِلَّتِهَا فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ:
يَا رَبِّ! إِنِّي قَدْ سَئِمْتُ الْحَيَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْيَا فَأَلْحِقْنِي بِأَبِي فَيَلْحَقُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِي فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ:
اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين؛
فاطمه دختر من برترين زنان از اوّلين تا آخرين آنهاست. فاطمه زهرا پاره تن من است. زهرا نور دو چشم من است. زهرا ميوه قلب من است. زهرا روح و جان من است. زهرا حوريّهاى است كه به قيافهی انسان در آمده.
هنگامىكه فاطمه در مقابل پروردگار خود در ميان محراب عبادت مىايستد نور او براى ملائكه آسمان نظير نور ستارگان از براى اهل زمين مىدرخشد. خداوند به ملائكه خود مىفرمايد: اى ملائكهی من! به فاطمه كه برترين كنيزان من است نظر كنيد كه چگونه در مقابل من قرار گرفته است. اعضاء و جوارح او از خوف من مىلرزد. فاطمه با توجهِ قلبى، مشغول عبادت من شده است من شما را شاهد مىگيرم كه شيعيان وى را در امان مىگذارم.
سپس پيامبر خدا فرمود: هر گاه زهرا را مشاهده مىكنم آن ستمهايى به يادم مىآيد كه بعد از من در حقّ او خواهد شد. گويا مىبينم كه ذلّت، داخل خانه وى شده باشد. احترامش از دست رفته باشد. حقّش را غصب كرده باشند. از دريافت ارث خود ممنوع شده باشد. پهلوى او شكسته شده باشد. جنين وى سقط شده باشد و او فرياد مىزند: وا محمّداه! ولى كسى به دادش نمىرسد، استغاثه مىكند ولى كسى به فريادش نخواهد رسيد. لذا بعد از من دائما محزون، غصّهدار و گريان خواهد بود. گاهى يادآور مىشود كه وحى از خانهاش قطع شده، گاهى مفارقت مرا به خاطر خواهد آورد، شبها براى اينكه صداى تلاوت قرآن مرا در نماز شب نمىشنود دچار وحشت خواهد شد. سپس خويشتن را بعد از آنكه در ايام پدر، عزيزترين افراد بود ذليل خواهد ديد.
در همين زمان است كه خداى رئوف ملائكه را مونس فاطمه قرار مىدهد. ايشان فاطمه را به همانگونه ندا مىكنند كه حضرت مريم را ندا كردند و به وى مىگويند:
اى فاطمه! «خداوند تو را از ميان زنان جهانيان انتخاب كرده است».
اى فاطمه! «فرمانبردار پروردگار خويش باش و با افراد سجدهكننده و ركوعكننده سجود و ركوع نماى».
سپس درد و بيمارى بر او غلبه خواهد كرد. آنگاه خداوند سبحان، مريم بنت عمران را مىفرستد تا پرستار و مونس فاطمه باشد. در همين حال است كه فاطمه مىگويد:
پروردگارا! من از زندگى سير شده و از مردم دنيا بيزارم، مرا به پدرم ملحق نما! خداى توانا او را به من ملحق مىنمايد، زهرا اوّل كسى است از اهلبيت من كه به من ملحق خواهد شد. فاطمه در حالى كه محزون، غصّهدار، مغموم، با حقّى غصب گشته و شهيد شده، بر من وارد خواهد شد. من در آنهنگام مىگويم:
بار خدايا! هر كسى را كه به فاطمه ظلم كرده باشد لعن كن! آن كسى را كه حقّ زهرا را غصب نموده باشد عقاب و عذاب كن! آن كسى را كه فاطمه را ذليل كرده باشد، ذليل كن! آن كسى را كه ضربه به پهلوى فاطمه زد به طورىكه بچهی خود را سقط نمود، او را در دوزخ جاودانى كن! ملائكه مىگويند: آمين!
منبع:مؤسّسه علمي، پژوهشي، فرهنگي پرتو ثقلين
فرم در حال بارگذاری ...