استخاره و تصمیم گیری‌

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394

«روهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش»


یکی از نعمت هایی که خداوند به بشر داده و او را به وسیله آن از دیگر موجودات متمایز کرده است “عقل و قوه تفکر” است. در احادیث و آیات زیادی تشویق به تفکر و دوراندیشی شده ایم. نعمت عقل آن قدر مهم است که خداوند اجازه نمی دهد ما با الکل یا مواد مخدر دیگر سبب اخلال در نظام آن شویم. گاهی ممکن است در تصمیم گیری عقل مان به جایی قد ندهد در این جا باید سراغ کارشناسان با تجربه برویم و با آنها مشورت کنیم. حال اگر بعد از تفکر و مشورت باز هم در گزیش و تصمیم گیری متحیر و سرگردان ماندیم باید از استخاره کمک بگیریم و با توکل بر خداوند یه دله شویم.

برخی از افراد بدون در نظر گرفتن مراتب استخاره بدون این که فکر و تحلیل یا مشورت کرده باشند به استخاره روی می‌آورند. از نظر دینی این استخاره درست نیست ولی استخاره غیر متداول یعنی درخواست خیر در همه حال حتی حالت تفکر و مشورت در جای خود درست است و این منافاتی با استخاره متداول بین مزدم دارد.در امر مهمی مانند ازدواج هرگز قبل از تحقیق و پرس و جو و مشورت پاسخی ندهید. عمل کردن به استخاره واجب شرعی نیست و اگر استخاره بدون در نظر گرفتن مراتبش باشد نباید به آن عمل کرد.

...

نکته
- استخاره خوب به معنی این نیست که هرچه ما خواستیم به آن می رسیم و استخاره بد به معنی این نیست که اگر عمل کردیم منفعت ظاهری ندارد. ممکن است به نفع ما باشد که تجارت پر سودی را کنار بگذاریم و.. قرآن می فرماید چه بسا شما کاری را خیرو خوب می دانید حال آن که به ضرر شما است و برعکس.

- توصیه می‌شود که به هیچ وجه بدون دلیل به حالت شوخی یا تفریحی استخاره نگیرید. اگر چه در مواقع جایی برای استخاره نیست ولی اگر احیاناً استخاره بد بیابد هرچند نمی‌خواهید عمل کنید ولی از لحاظ روانی شما را آشفته می‌کند. در مورد خواب هم همین گونه است به ما گفته‌اند خواب را برای هرکسی تعریف نکنید اگر خواب آشفته بود به خدا پناه ببرید و صدقه بدهید. اگر خواب را برای کسی که صلاحیت ندارد تعریف کنیم با تعابیرشان ممکن است ما را آشفته کنند.

تحلیل سود و زیان
در هر کار مهمی می‌توان فهرستی از فوائد یا ضررهای آن نوشت این فهرست را باید با تفکر، مطالعه و مشورت با کارشناس تکمیل کرد. اگر به نتیجه رسیدیم که هیچ. اگر به نتیجه نرسیدم برای «انجام» یا «ترک» آن استخاره می‌کنیم.

تعارض و استخاره

مثال برای سه تعارض :
1- گرایشی – گرایشی: تعارض درگزینش یک دختر از دو مورد مطلوب.
2- اجتنابی – اجتنابی: تعارض بین تحمل درد و زدن آمپول
3- گرایشی- اجتنابی: عادت به بازی و راحت طلبی - بیداری شب امتحان

این تعارض ها باید حل شود و گرنه منشا اضطراب و تردید و تشویش ذهنی است. مثلا در تعارض اول ( گرایشی – گرایش) می توانیم برای گزینش یکی از آن دو دختر از مشاوره ازدواج، استخاره، قرعه کمک گرفت .

نکات قابل توجه
- در گرایشی – اجتنابی ممکن است تعارض بین یک هدف مطلوب و یک هدف نامطلوب باشد.
- تعارض دو نیروی وارده قدرت یکسانی دارند وگرنه تعارضی در کار نیست.
- تعارض باید حل شود برخی از رویارویی بالغانه(مسأله مدار) کمک می‌گیرند و برخی از کودکانه(هیجان مدار).
- استخاره دینی مصطلح نقش مهمی در تعارض بعد از تفکر و مشورت دارد.

ایستگاه شادی
ان‌شاء الله
ملانصرالدین روزی به بازار رفت تا دراز گوشی بخرد. مردی پیش آمد و پرسید: کجا می روی؟ گفت:به بازار تا درازگوشی بخرم. مردگفت: ان‌شاءالله بگوی. گفت: این‌جا چه لازم که این سخن بگویم؟ درازکوش در بازار است و پول در جیبم. چون به بازار رسید پولش را بدزدیدند. چون باز می‌گشت، همان مرد به استقبالش آمد و گفت: از کجا می‌آیی؟ گفت: از بازار می‌آیم ان‌شاءالله، پولم را زدند ان‌شاءالله، خر نخریدم ان‌شاءالله و دست از پا درازتر بازگشتم ان شاءالله!
شعار این هشدار
امام على عليه السلام :اِنتَهِزوا فُرَصَ الخَيرِ ؛ فَإِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ
از فرصت هاى خوب ، بهره گيريد ؛ زيرا مانند گذر ابرها ، مى گذرد.

 


فرم در حال بارگذاری ...

حمایت از کالای ایرانی

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394


فرم در حال بارگذاری ...

در هنگام گرفتاری این دعا را بخوانید!

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394

چه قدر نگران و آشفته ای؟! همش تو خودتی! چهره ات از فرط خستگی و درماندگی پژمرده شده! مشکل داری، غصه داری، گرفتاری؟!

چرا به دعا و مناجات رو نمی آوری!! حداقل حداقلش اینه که اگر هم دعاهات به استجابت نرسه که (دیر یا زود به شرط خیر بودن برایت مستجاب می شوند) دعا بهت آرامش می دهد…


امام سجاد(علیه السلام) در دعای 54 صحیفة سجادیه فرموده اند که هرگاه اندوه و گرفتاری دنیا به شما روی آورد این گونه خدا را بخوانید: «یا فارِجَ الهَمِّ وَ کاشِفَ الغَمِّ، یا رَحمنَ الدُّنیا والاخِرَةِ وَ رَحیمَهُما، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و الِ مُحَمّدٍ وَ افرُج هَمّی وَاکشِف غَمّی یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ یا مَن لَم یَلِد وَ لَم یوُلَد وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً اَحَدٌ اِعصِمنی وَ طَهِّرنی وَ اِذهَب بِبَلِیَّتی.

آن گاه آیة الکرسی (آیة 255 سورة بقره) و سورة فلق و ناس و توحید را بخوانید و بگویید:

«ای خدای من، مانند کسی که نیازمندیش به نهایت رسیده و فریاد رسی نمی یابد و نیرویش سست شده و نیرو دهنده ای نمی شناسد و گناهانش بسیار است و آمرزنده ای سراغ ندارد… جان مرا آن دم بازستان که در ایمان استوار باشم و رشته نیاز مرا از این جهان بگسل و میل و رغبت و نیاز مرا به آنچه در نزد توست قرار ده… خدایا میل و نیاز مرا در درخواست از خودت آن گونه قرار ده که آنچه دوستانت از تو می خواهند من نیز از تو بخواهم و از آنچه می ترسند بترسم…»

حواست باشه برای مال دنیا غصه نخوری!

...

امام صادق(علیه السلام) فرموده اند:

«کسی که صبح و شب کند در حالی که بزرگترین اندوهش دنیا و خواسته های مادی باشد خداوند فقر و نیازمندی را بر سر راهش می نهد و کارش را پراکنده می گرداند و در دنیا به آنچه خواسته دست نمی یابد، مگر چیزی که برای او مقدر شده باشد؛ اما کسی که صبح و شب کند در حالی که بزرگترین اندوهش آخرت و دینداری و تحصیل رضایت خدا و پرهیز از قهر و عذابش باشد خداوند غنا و بی نیازی را در دل او قرار می دهد و کارش را منظم می کند.»

از این رو،در تعالیم اسلامی، آمده است که به هنگام روی آوردن گرفتاری های دنیایی به سوی خدا برویم و آنها را از نزد او بجوییم تا مصداق این روایت نگردیم.

مرحوم آیت الله سید مرتضی کشمیری از عرفای به نامی است که بزرگان او را قبول داشته و کراماتی از او نقل کرده اند؛ ایشان از وجود نازنین امام زمان یک دعایی را شنیده و نقل می‌ کند که حضرت به من فرمودند؛ هر وقت به بن‌ بست رسیدی این دعا را بخوان:

«یا مَن إذا تضایقتِ الأمورُ فَتحَ لها باباً لم تَذهَب الیه الأوهامُ صَلِّ على محمد و آل محمد و افتح لأموریَ المتضایقةِ باباً لم یَذهَب الیه وَهمٌ یا ارحم الراحمین»


روایتی زیبا از امام هادی علیه السلام

روایت زیبایی از امام هادی علیه السلام نقل شده که فرمودند: اگر مشکل و معظلی پیش آمد که راه حل آن برایتان دشوار بود این دعا را زیاد بگویید:

یا من یکفی من کل شی‏ء و لا یکفی منه شی‏ء اکفنی ما اهمنی مما انا فیه.

ای خدایی که تو از هرچیزی کفایت می کنی و هیچ چیز از تو کفایت نمی کند، آنچه که برای من مهم شده است، تو آن را کفایت کن.

یعنی اگر همه اسباب آماده باشد ولی تو نخواهی و اراده تو نباشد و تو اراده اصلاح نداشته باشی نمی شود.

و از آن طرف اگر عوامل هم آماده نباشد ولی اراده تو بر آن باشد خودت همه چیز را درست و اصلاح می کنی…. (بیانات دکتر محسن میرباقری)


دعای رفع گرفتاری به نقل از آقا امام زمان(علیه السلام)

مرحوم آیت الله سید مرتضی کشمیری از عرفای به نامی است که بزرگان او را قبول داشته و کراماتی از او نقل کرده اند؛ ایشان از وجود نازنین امام زمان یک دعایی را شنیده و نقل می‌ کند که حضرت به من فرمودند؛ هر وقت به بن‌ بست رسیدی این دعا را بخوان:

«یا مَن إذا تضایقتِ الأمورُ فَتحَ لها باباً لم تَذهَب الیه الأوهامُ صَلِّ على محمد و آل محمد و افتح لأموریَ المتضایقةِ باباً لم یَذهَب الیه وَهمٌ یا ارحم الراحمین».

در این دعا بر خداوند عرضه می ‌داریم:

«ای خدایی که وقتی حلقه ‌های بلا به هم گره می ‌خورد و انسان را در فشار قرار می‌ دهد؛ در این زمان دری را به روی بندگان باز می‌ کند که فکر و وهم بشر هم به آن جا نمی رسید. خدایا صلوات خود را بر محمد و آل محمد نازل فرما و مرا که در بن بست گیر کرده ام، تو خودت راهی برایم باز کن که به عقل من نمی رسد.»

اگر همه اسباب آماده باشد ولی تو نخواهی و اراده تو نباشد و تو اراده اصلاح نداشته باشی نمی شود. و از آن طرف اگر عوامل هم آماده نباشد ولی اراده تو بر آن باشد خودت همه چیز را درست و اصلاح می کنی


دعای عظیم الشأن و سریع الإجابة

كفعمى در كتاب «بلد الامین»دعایى به روایت از موسى بن جعفر علیهما السلام نقل كرده و گفته است: این دعا عظیم الشأن‏ و سریع الاجابة است،و آن دعا این است:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَطَعْتُكَ فِی أَحَبِّ الْأَشْیَاءِ إِلَیْكَ وَ هُوَ التَّوْحِیدُ وَ لَمْ أَعْصِكَ فِی أَبْغَضِ الْأَشْیَاءِ إِلَیْكَ وَ هُوَ الْكُفْرُ فَاغْفِرْ لِی مَا بَیْنَهُمَا یَا مَنْ إِلَیْهِ مَفَرِّی آمِنِّی مِمَّا فَزِعْتُ مِنْهُ إِلَیْكَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الْكَثِیرَ مِنْ مَعَاصِیكَ وَ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ مِنْ طَاعَتِكَ یَا عُدَّتِی دُونَ الْعُدَدِ وَ یَا رَجَائِی وَ الْمُعْتَمَدَ وَ یَا كَهْفِی وَ السَّنَدَ وَ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُوْلَدْ وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُوا أَحَدٌ،
أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَیْتَهُمْ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِی خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَدا أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِالْوَحْدَانِیَّةِ الْكُبْرَى وَ الْمُحَمَّدِیَّةِ الْبَیْضَاءِ وَ الْعَلَوِیَّةِ الْعُلْیَا [الْعَلْیَاءِ] وَ بِجَمِیعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِكَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی حَجَبْتَهُ عَنْ خَلْقِكَ فَلَمْ یَخْرُجْ مِنْكَ إِلا إِلَیْكَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجا وَ مَخْرَجا وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لا أَحْتَسِبُ إِنَّكَ تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ
سپس حاجت خود را درخواست كن.

منابع:

زهرا اجلال/ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

سایت حوزه، بیانات حجت الاسلام صدیقی

سایت عرفان

صحیفه سجادیه

بیانات دکتر محسن میرباقری

 

 


فرم در حال بارگذاری ...

صلوات هم مداد است هم مداد پاک کن!

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394


صلوات هم نقش اثباتی دارد و هم نقش محوی. اینکه حضرت می‌فرمایند: هر یک صلوات وقتی در نامه عمل ثبت و ضبط می‌شود، ده حسنه نوشته می‌شود، نقش اثباتی است. از طرف دیگر حضرت در روایت دیگری می‌فرمایند، نقش محوی نیز دارد، یعنی نقش استغفار هم دارد .


رُوِیَ عَن الحَسنَ بن عَلِیٍّ العَسکَری (صَلَواتُ اللهُ عَلَیهما) قالَ:

« أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللَّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله وسلم)فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات‏»

روایت از امام عسکری (علیه السلام) منقول است که حضرت فرمودند:

زیاد به یاد خدا باشید، « اَکثِرُوا ذِکرَ اللهِ تَعالی »، این ذکر(یاد) به معنای ذکر درونی است، چون در جمله بعد دارد: «و ذِكْرَ الْمَوْتِ» و مرگ نیز فراموشت نشود، چون در این عبارت ذکر به معنای ذکر درونی است. ذکر در عبارت اوّل نیز به قرینه، به معنای یاد است، نه ذکر زبانی و این ذکر نقش سازنده دارد. حضرت می‌فرمایند: خدا یادت نرود، مرگ هم فراموش نشود. این دو سفارش، درونی بود؛ حضرت دو سفارش بیرونی هم فرموده اند.

سوم: قرآن زیاد بخوانید «وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ ». تلاوت قرآن آثار بسیار زیادی دارد و از نظر معنوی، نورانیّت می‌آورد.

چهارم: زیاد درود بر پیامبر بفرستید، «وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ».

حضرت سفارشات قبل را بدون علّت فرمودند و فقط برای همین سفارش علّت فرمودند:

«فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات» چون صلوات بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) ده حسنه محسوب می‌شود.

...

صلوات هم نقش اثباتی دارد و هم نقش محوی. اینکه حضرت می‌فرمایند: هر یک صلوات وقتی در نامه عمل ثبت و ضبط می‌شود، ده حسنه نوشته می‌شود، نقش اثباتی است. از طرف دیگر حضرت در روایت دیگری می‌فرمایند، نقش محوی نیز دارد، یعنی نقش استغفار هم دارد.

در روایت متعدّد داریم که صلوات نقش نفیی هم دارد، یعنی از یک طرف حسنه نوشته می‌شود از طرف دیگر، سیّئه‌ای هم پاک می‌شود، به تعبیر دیگر صلوات، دو چهره‌ای است؛ این که می گویند:

بهترین ذکر صلوات است، به علّت دو چهره‏ای بودن او است. صلوات هم مداد است، هم مداد پاک کن. لذا بسیار به صلوات سفارش شده است.

جنبه اثباتی صلوات نیز بحث مفصلی است، حتّی در یک روایت داریم وقتی کسی صلوات بفرستد، برایش ده حسنه می‌نویسند، از آن طرف ملائکه هفتاد صلوات برای او می‌فرستند، از طرف دیگر هم، خدا هفتصد درود بر او می‌فرستد. جنبه ضریب صلوات بسیار بالا است و ما نمی‌دانیم که در فرستادن یک صلوات چه خبرها است. لذا امام عسکری(علیه السلام) سفارش به صلوات فرمودند.(بحارالأنوار ج 75، ص 37 )
در روایت متعدّد داریم که صلوات نقش نفیی هم دارد، یعنی از یک طرف حسنه نوشته می‌شود از طرف دیگر، سیّئه‌ای هم پاک می‌شود، به تعبیر دیگر صلوات، دو چهره‌ای است؛ این که می گویند: بهترین ذکر صلوات است، به علّت دو چهره‏ای بودن او است. صلوات هم مداد است، هم مداد پاک کن. لذا بسیار به صلوات سفارش شده است.

نقل یک حکایت

روزی در خدمت حضرت آیت الله بهاءالدینی(ره)، از مرحوم آیت الله آخوند ملاعلی همدانی، دربارة فضیلت و اثر صلوات جریان ذیل نقل شد که مرحوم آیت الله آخوند گفته است:

فردی بود که پیش ما می آمد. زمانی آمد، دیدم بوی خوشی از او استشمام می کنم. بوی عطری که من تا آن وقت چیزی به آن معطری نبوییده بودم. به او گفتم: عطر خوبی استعمال کرده ای گفت: من عطر نزده ام گفتم: پس جریان چیست؟

گفت: شبی نبی خاتم(صلی الله علیه و آله) را در خواب دیدم. عده ای در خدمت حضرت عده ای بودند.

حضرت فرمود: کدام یک از شما بیشتر به من درود و صلوات فرستاده اند؟

من که دائم الصلوات هستم، خواستم بگویم و خود را معرفی کنم. امّا احتیاط کردم و با خود گفتم شاید از این افراد کسی باشد که بیش از من صلوات فرستاده باشد. مرتبه دوم نبی خاتم فرموده خود را تکرار کرد. باز همان شبهه برای من پیش آمد. برای سومین بار حضرت فرمود. عرض کردم خودتان بفرمایید.

فرمود: بیا جلو! نزدیک رفتم. حضرت لب های مرا بوسیدند. از آن زمان، این بوی خوش در من هست.

مرحوم آیت الله فرمود: هر گاه او پیش من می آمد، آن بوی خوش را استشمام می کردم و بالاتر این که، با در زدن او می گویم در را باز کنید! فلانی است. چون با در زدن او، بوی خوشی را استشمام می کنم.

آیت الله بهاءالدینی پس از نقل این ماجرا، در پاسخ فردی که درباره برتری ذکر صلوات پرسیده بود، بیان نمودند: ما به زیارت اهل قبور هم که می رویم، به جای قرآن و حمد و سوره، صلوات می فرستیم؛ سه صلوات به جای یک حمد. چون همه خیرات از نبی خاتم است.

در یک روایت داریم وقتی کسی صلوات بفرستد، برایش ده حسنه می‌نویسند، از آن طرف ملائکه هفتاد صلوات برای او می‌فرستند، از طرف دیگر هم خدا هفتصد درود بر او می‌فرستد. جنبه ضریب صلوات بسیار بالا است و ما نمی‌دانیم که در فرستادن یک صلوات چه خبرها است

شافعی ـ فقیه اهل سنت ـ در شعر مشهورش می گوید: اگر در نماز صلوات بر پیامبر و آلش نباشد، نماز درست نیست.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

روزی پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود: آیا بشارت بدهم تو را؟

عرض کرد: بله یا رسول الله، تو همیشه بشارت دهنده ای.

پیامبر فرمود: جبرئیل به من خبر عجیبی داد.

علی علیه السلام پرسید چه بود آن خبر؟

فرمود: مرا خبر داد که هر گاه فردی از امت من درود بر من بفرستد و آل و اهل بیت مرا نیز یاد کند، درهای آسمان به روی او گشوده شود و ملائکه هفتاد صلوات و درود بر او می فرستند و گناهان او مانند برگ درخت می ریزد

و خدا می فرماید: لبیک بنده من. ای ملائکة من! شما هفتاد صلوات بر او فرستادید، من هفتصد درود و صلوات بر او می فرستم. اما اگر صلوات بر من بفرستد و آل و اهل بیت مرا در صلوات یاد نکند، هفتاد پرده حجاب بین آن درود و آسمان قرار داده می شود و خدا می فرماید: لالبیک و لاسعدیک، ای ملائکه من! دعای او را بالا نبرید، مگر این که اهل بیت پیامبر را در صلوات یاد کند. و این حجاب و مانع هست تا اهل بیت مرا در صلوات به من ملحق کند.(سیری در آفاق، یادنامه آیت الله بهاءالدینی، ص 310)


منابع :پایگاه اطلاع رسانی آیت الله تهرانی، پایگاه حوزه، بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


فرم در حال بارگذاری ...

سه چيز با ارزش در پيشگاه حق

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394


پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

ثَلاثُ تَخرُقُ الْحُجُبَ وَ تَنْتَهِى إلَى مَا بَيْنَ يَدَى اللهِ:

صَرِيْرُ أَقْلامِ الْعُلَمَاءِ

وَ وَطْىُ أَقْدامِ الُْمجَاهِديْنَ

وَ صَوْتُ مَغازِلِ الُْمحْصَناتِ(1)

ترجمه

سه چيز است كه حجاب ها را پاره مى كند و به پيشگاه عظمت خدا مى رسد:

صداى گردش قلم هاى دانشمندان به هنگام نوشتن!

و صداى قدم هاى مجاهدان در ميدان جهاد!

و صداى چرخ نخ ريسى زنان پاكدامن!

شرح كوتاه

چه تعبير عجيب و پر معنا! سه صداست كه در اعماق هستى نفوذ مى كند و طنين آن تا ابديت پيش مى رود و به پيشگاه عظمت پروردگار مى رسد: آهنگ دانش و قلم، هر چند آهسته و كوتاه باشد، و آهنگ جهاد و فداكارى و آهنگ تلاش و كوشش كار هر چند به ظاهر كوچك باشد.

و در حقيقت اساس يك اجتماع سربلند انسانى را نيز همين سه چيز تشكيل مى دهد، دانش، جهاد، و كار.

1. از كتاب الشهاب فى الحكم و الاداب، صفحه 22.

برگرفته از یکصدو پنجاه درس زندگی/ آیت الله مکارم شیرازی


فرم در حال بارگذاری ...

سرچشمه تكبّر

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مرداد, 1394

ازحضرت امام صادق(عليه السلام) نقل شده:

ما مِنْ رَجُل تَجَبَّرَ أَؤ تَكَبَّرَ إلاّ لِذِلَّة يَجِدُها فِى نَفْسِهِ(1)

ترجمه

هيچ كس بر ديگران بزرگى نمى فروشد مگر به خاطر حقارتى كه در درون وجود خود احساس مى كند!

شرح كوتاه

     اين نكته امروز در پرتو تحقيقات روانشناسى و روانكاوى مسلّم شده است كه سرچشمه تكبّر و بزرگى فروختن بر ديگران چيزى جز عقده حقارت نيست; آنها كه مبتلا به اين عقده هستند و از آن رنج مى برند براى جبران كمبودهاى خود متوسل به اين وسيله غلط يعنى خود را به طور مصنوعى بزرگ نشان دادن مى شوند و از اين راه بر حقارت اجتماعى خود مى افزايند و بيش از پيش خود را منفور مى سازند.

     اين مسأله روانى به روشنى در گفتار معجزه آسايى كه در بالا از امام صادق(عليه السلام)نقل شده ديده مى شود.

     ولى افراد با ايمان بر اثر شخصيت درونى همواره در برابر ديگران متواضعند.

1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 225.

برگرفته از یکصدو پنجاه درس زندگی/ آیت الله مکارم شیرازی


فرم در حال بارگذاری ...

درد م از یار است و درمان نیز هم

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مرداد, 1394

(شعراء، / ۸۰)

هرگاه مريض شوم خداوند شفايم مى دهد.


...

۱امام على عليه السلام : اَلصِّحَّةُ اَفْضَلُ النِّعَمِ؛

سلامتى بهترين نعمت است.
[غررالحكم، ح ۱۰۵۰]

۲امام صادق عليه السلام : لا يَسْتَغْنى أَهْلُ كُلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلاثَةٍ يُفْزَعُ اِلَيْهِمْ فى أَمْرِ دُنْياهُمْ وَ آخِرَتِهِمْفَاِنْ عَدِموا ذلِكَ كانوا هَمَجا: فَقيهٌ عالِمٌ وَرِعٌ وَ اَميرٌ خَيِّرٌ مُطاعٌ وَ طَبيبٌ بَصيرٌ ثِقَةٌ؛

مردم هر شهرى به سه چيز نيازمندند كه در امور دنيا و آخرت خود به آنها رجوعكنند و اگر آن سه را نداشته باشند گرفتار سرگردانى مى شوند: دين شناسِ داناىِپرهيزكار، حاكم نيكوكارى كه مردم از او اطاعت كنند و پزشك داناى مورد اعتماد.
[تحف العقول، ص ۳۲۱]

۳امام رضا عليه السلام : أنَّ اللّه َ تَبارَكَ وَ تَعالى لَمْ يُبِحْ اَكْلاً وَلا شُرْبا اِلاّ ما فيهِ الْمَنْفَعَةُوَالصَّلاحُ وَ لَمْ يُحَرِّمْ اِلاّ ما فيهِ الضَّرَرُ وَالتَّلَفُ وَالْفَسادُ، فَكُلُّ نافِعٍ مُقَوٍّ لِلْجِسْمِ فيهِقُوَّةٌ لِلْبَدَنِ فَهُوَ حَلالٌ وَ كُلُّ مُضِرٍّ يَذْهَبُ بِالْقُوَّةِ أوْ قاتِلٍ فَحَرامٌ؛

خداوند تبارك و تعالى هيچ خوردنى و نوشيدنى را حلال نكرده است مگر آن كه درآن سود و صلاحى بوده و هيچ خوردنى و نوشيدنى را حرام ننموده، مگر آن كه در آ نزيان و نابودى و فسادى بوده است، پس هر چيز سودمندى نيرو بخش جسم، كه باعثتقويت بدن است حلال شده است و هر چيزى كه قواى جسمانى را از بين ببرد و ياموجب مرگ شود حرام است.
[مستدرك الوسائل، ج ۱۶، ص ۳۳۳، ح ۲]

۴امام صادق عليه السلام : اِنَّ نَبيّا مِنَ الاَْنْبياءِ مَرِضَ، فَقالَ: لا اَتَداوى حَتّى يَكونَالَّذى اَمْرَضَنى هُوَ الَّذى يَشْفينى. فَاَوحَى اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ لا اَشْفيكَ حَتّى تَتَداوى، فَاِنَّ الشِّفاءَ مِنّى ؛

پيامبرى از پيامبران بيمار شد. گفت درمان نمى كنم تا همان كسى كه بيمارم كردهاست، خود درمانم كند. خداوند عزوجل به او وحى فرستاد: «شفايت نمى دهم، مگر آن كهدرمان كنى، كه شفا از من است».
[مكارم الاخلاق، ص ۳۶۲]

۵پيامبر صلي الله عليه و آله : مَنْ تَداوى بِحَرامٍ، لم يَجْعَلِ اللّه ُ فيهِ شِفاءً؛

هر كس با حرام به مداوا بپردازد خداوند در آن شفا قرار نمى دهد.
[كنزالعمال، ح ۲۸۳۱۸]

۶پيامبر صلي الله عليه و آله : كُلُّ طَعامٍ لا يُذْكَرُ اِسْمُ اللّه ِ عَلَيْهِ، فَاِنَّما هُوَ داءٌ وَ لا بَرَكَةَ فيهِ وَ كَفّارَةُذلِكَ إن كانَتِ المائِدَةُ مَوضوعَةً أن تُسَمِّىَ و تُعيدَ يَدَكَ و اِن كانَت قَد رُفِعَت أن تُسَمِّىَاللّه َ و تَلعَقَ أصابِعَكَ؛

هر غذايى كه بر آن نام خدا برده نشود، درد است و هيچ بركتى در آن نيست و كفارهنبردن نام خدا اين است كه چنانچه سفره پهن است، نام خدا را ببرى و به خوردن غذاادامه دهى و اگر سفره جمع شده نام خدا را ببر و انگشتان خود را بليس.
[تاريخ دمشق، ج ۶۰، ص ۳۲۵]

۷امام على عليه السلام : اَلْمَعِدَةُ بَيْتُ الاَْدواءِ وَ الْحِميَةُ رَأسُ الدَّواءِ، وَ عَوِّدْ كُلَّ بَدَنٍ مَا اعْتادَ. لاصِحَّةَ مَعَ النَّهَمِ ؛

معده سراى دردهاست و پرهيز، بهترين درمان. هر بدنى را به همان كه خو مى گيرد،عادت دهيد. با پرخورى، تندرستى نخواهد بود.
[بحارالأنوار، ج ۵۹، ص ۲۶۸، ح ۵۲]

۸پيامبر صلي الله عليه و آله : مَنِ اسْتَقَلَّ بِدائِهِ فَلا يَتَداوَيَنَّ فَاِنَّهُ رُبَّ دَواءٍ يورِثُ الدّاءَ؛

هر كس مى تواند با بيمارى خود، سر كند، از درمان بپرهيزد، زيرا بسا دارويى كهخود، بيمارى زاست.
[نثر الدر، ج ۱، ص ۱۸۱]

۹امام حسين عليه السلام : فَبادِروا بِصِحَّةِ الاَْجْسامِ فى مُدَّةِ الاَْعْمارِ؛

در مدت عمر، در حفظ سلامت تن بكوشيد.
[تحف العقول، ص ۲۳۹]

۱۰امام على عليه السلام : مَنْ تَطَبَّبَ فَلْيَتَّقِ اللّه َ وَ لْيَنْصَحْ وَ لْيَجْتَهِدْ؛

هر كس طبابت مى كند، بايد تقواى الهى پيشه كند، خيرخواه باشد و سعى خود رابه كار برد.
[دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۴۴، ح ۵۰۳]

۱۱امام كاظم عليه السلام : اِدْفَعوا مُعالَجَةَ الاَْطِبّاءِ مَا انْدَفَعَ الدّاءُ عَنْكُمْ فَاِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ الْبِناءِ قَليلُهُيَجُرُّ اِلى كَثيرِهِ؛

تا زمانى كه بيمارى، به جد با شما درگير نشده است، درگير معالجه طبيبان نشويد،كه درمان به مانند ساختمان است كه اندك آن، شخص را به مقدار فراوانش مى كشاند.
[علل الشرايع، ص، ۴۶۵، ح ۱۷]

۱۲امام رضا عليه السلام : اِثْنانِ عَليلانِ اَبَدا: صَحيحٌ مُحْتَمٍ وَ عَليلٌ مُخَلِّطٌ ؛

دو گروه هميشه مريضند: سالمى كه پرهيز مى كند و مريضى كه پرهيز نمى كند.
[فقه الرضا، ص ۳۴۰]

۱۳امام رضا عليه السلام : اِذا جُعْتَ فَكُل وَاِذا عَطِشْتَ فَاشْرَبْ وَ اِذا هاجَ بِكَ البَولُ فَبُلْ، وَ لاتُجامِعْ اِلاّ مِنْ حاجَةٍ، وَ اِذا نَعَسْتَ فَنَم، فَاِنَّ ذلِكَ مَصَحَّةٌ لِلْبَدَنِ؛

چون گرسنه شدى بخور، چون تشنه شدى بنوش، چون ادرار بر تو فشار آورد، ادراركن، جز از سر نياز، با همسرت نزديكى مكن و چون احساس خواب آلودگى كردى،بخواب، كه اينها مايه تن درستى است.
[فقه الرضا، ص ۳۴۰]

۱۴امام صادق عليه السلام : مَنْ مَرِضَ ثَلاثَةَ اَيـّامٍ فَكَتَمَهُ وَ لَمْ يُخْبِر بِهِ اَحَدا اَبدَلَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ لَهُلَحْما خَيراً مِنْ لَحْمِهِ وَ دَماً خَيْرا مِنْ دَمِهِ وَ بَشَرَةً خَيْراً مِنْ بَشَرَتِهِ وَ شَعْرا خَيْرا مِنْشَعْرِهِ. قالَ: قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِداكَ! وَ كَيْفَ يُبْدِلُهُ؟ قالَ: يُبْدِلُهُ لَحْما وَ دَما وَ شَعرا وَبَشَرَةً لَمْ يُذْنِبْ فيهَا؛

هر كس سه روز بيمار باشد و آن را پنهان كند و هيچ كس را از آن آگاه نسازد، خداوندبراى او گوشتى بهتر از آن گوشت (كه در بيمارى از دست رفته است)، خونى بهتر ازخونش، پوستى بهتر از پوستش و مويى بهتر از مويش جايگزين مى كند. پرسيدم:فدايت شوم! چگونه جايگزين مى سازد؟ فرمودند: «براى او گوشت، خون، پوست و مويىرا جايگزين مى كند كه با آنها گناه نكرده است».
[كافى، ج ۳، ص ۱۱۶، ح ۶]

۱۵امام على عليه السلام : شُرْبُ الدَّواءِ لِلْجَسَدِ كَالصّابونِ لِلثَّوبِ، يُنَقّيهِ وَ لكِنْ يُخْلِقُهُ؛

نوشيدن دارو براى بدن، همانند صابون (پودر شوينده) براى لباس است كه آن راتميز مى كند، امّا فرسوده اش هم مى كند.
[شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج۲۰،ص ۳۰۰، ح ۴۲۲]

۱۶امام على عليه السلام : مَنْ غَرَسَ فى نَفْسِهِ مَحَبَّةَ اَنواعِ الطَّعامِ، اِجْتَنى ثِمارَ فُنونِ الاَْسْقامِ ؛

هر كس در دل خود، نهال علاقه به غذاهاى گوناگون را بكارد، محصول بيمارى هاىگوناگون از آن مى چيند.
[غررالحكم، ح ۹۲۱۹]

۱۷امام صادق عليه السلام : لَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فِى التُّفّاحِ، ماداوَوْا مَرضاهُمْ اِلاّ بِهِ، اَلا وَ اِنَّهُاَسْرَعُ شَىْ ءٍ مَنْفَعَةً لِلْفُؤادِ خاصَّةً وَ اِنَّهُ نَضوحَةٌ؛

اگر مردم مى دانستند چه خواصى در سيب وجود دارد، بيماران خود را تنها با آندرمان مى كردند. سيب سريع تر از هر چيزى به قلب فايده مى رساند؛ به ويژه آن كهخوشبو كننده است.
[طب الائمّة، ص ۱۳۵]

۱۸پيامبر صلي الله عليه و آله : سافِروا تَصِحُّوا وَ تُرْزَقوا؛

مسافرت برويد، تا سالم بمانيد و روزى كسب كنيد.
[نهج الفصاحه، ح ۱۷۲۶]

۱۹پيامبر صلي الله عليه و آله : لا تُداوِ اَحَدا حَتّى تَعْرِفَ داءَهُ؛

هيچ كس را درمان مكن، مگر آن گاه كه بيمارى او را بشناسى.
[الاصابة، ج ۳، ص ۲۸۹]

۲۰امام على عليه السلام : فى وَصيَّتِهِ لاِبْنِهِ الْحَسَنِ عليه السلام يا بُنَىَّ أَلا اُعَلِّمُكَ اَرْبَعَ خِصالٍ تَسْتَغْنىبِها عَنِ الطِّبِّ؟ فَقالَ: بَلى يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، قالَ: لاتَجْلِسْ عَلَى الطَّعامِ إِلاّ وَ اَنـْتَ جائِعٌوَلا تَقُمْ عَنِ الطَّعامِ إِلاّ وَ اَنـْتَ تَشْتَهيهِ، وَجَوِّدِ الْمَضْغَ، وَ إِذا نِمْتَ فَاعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَىالْخِلاءِ فَإِذَا اسْتَعْمَلْتَ هذَا اسْتَغْنَيْتَ عَنِ الطِّبِّ؛

در سفارشى به فرزند خود امام مجتبى عليه السلام فرمودند: فرزندم! آيا چهار نكته به تونياموزم كه با رعايت آنها از طبابت بى نياز شوى؟ عرض كرد: چرا، اى امير مؤمنان.حضرت فرمودند: تا گرسنه نشده اى غذا نخور و تا اشتها دارى از غذا دست بكش و غذا را خوب بجو و قبل از خوابيدن قضاى حاجت كن. اگر اين نكات را رعايت كنى، از طبابتبى نياز مى شوى.
[خصال، ص ۲۲۹]

۲۱امام رضا عليه السلام : مَنْ اَرادَ اَلاّ يَشْتَـكىَ مَثانَـتَهُ، فَلا يَحْبِسِ الْبَولَ وَ لَو عَلى ظَهْرِ دابَّتِهِ؛

هر كس مى خواهد مثانه اش به بيمارى اى مبتلا نشود، ادرار خود را نگه ندارد، حتىاگر بر پشت مَركب خود، نشسته باشد.
[طب الرضا عليه السلام، ص ۳۵]

۲۲پيامبر صلي الله عليه و آله : صوموا تَصِحّوا؛

روزه بگيريد تا تن درست بمانيد.
[دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۴۲]

۲۳امام صادق عليه السلام : يُسْتَحَبُّ لِلْمَريضِ اَنْ يُعطىَ السّائِلَ بِيَدِهِ وَ يَأمُرَ السّائِلَ اَنْ يَدْعُوَ لَهُ؛

شايسته است بيمار با دست خود، صدقه به سائل بدهد و از او بخواهد برايش، دعا كند.
[كافى، ج ۴، ص ۴، ح ۹]

۲۴پيامبر صلي الله عليه و آله : مَنْ سَعى لِمَريضٍ فى حاجَةٍ قَضاها اَو لَم يَقْضِها، خَرَجَ مِنْ ذُنوبِهِكَـيَومِ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ. فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الاَْنصارِ: بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى يا رَسولَ اللّه ِ، فَاِنْ كانَ الْمَريضُمِنْ اَهلِ بَيْتِهِ، اَوَ لَيْسَ ذلِكَ اَعْظَمَ اَجْرا اِذا سَعى فى حاجَةِ اَهْلِ بَيْتِهِ؟ قالَ: نَعَمْ؛

«هر كس در برآوردن نياز بيمارى بكوشد، خواه موفق بشود يا نشود گناهانش پاكمى شود، به سان آن روز كه از مادر متولد شده است». مردى از انصار گفت: اى پيامبر خدا،پدر و مادرم به فدايت! اگر بيمار از خانواده شخص باشد، اين كار پاداش بيشترى ندارد؟فرمودند: «چرا».
[من لا يحضره الفقيه، ج ۴، ص ۱۶،ح ۴۹۶۸]

۲۵پيامبر صلي الله عليه و آله : عَلَيْكُمْ بِالاْءِهليلَجَ الاَْسْوَدَ فَاِنَّهُ مِنْ شَجَرَةِ الْجَنَّةَ وَ طَعْمُهُ مُرٌّ و فيهِ شِفاءٌمِنْ كُلِّ داءٍ؛

هليله سياه بخوريد، كه از درختان بهشت است. مزه آن تلخ است ولى شفاى هردردى است.
[طب النبى، ص ۳۱]

۲۶امام على عليه السلام : اِنَّ الْحِجامَةَ تُصَحِّحُ الْبَدَنَ وَ تَشُدُّ الْعَقْلَ؛

حجامت، بدن را سالم و عقل را تقويت مى كند.
[خصال، ص ۶۱۱، ح ۱۰]

۲۷امام صادق عليه السلام : لا تَدَعِ الْعَشاءَ وَ لَوْ بِثَلاثِ لُقَمٍ بِمِلْحٍ. مَنْ تَرَكَ العَشاءَ لَيْلَةً ماتَ عِرقٌفى جَسَدِهِ وَ لا يَحيا اَبَدا ؛

شام را ترك نكن، هر چند به سه لقمه نان و نمك باشد. هر كس يك شام را ترك كند،يك رگ در بدن وى مى ميرد و ديگر هرگز زنده نمى شود.
[مكارم الاخلاق، ص ۱۹۵]

۲۸پيامبر صلي الله عليه و آله : مَنِ استَعمَلَ الْخَشَبَتَينِ اَمِنَ مِنْ عَذابِ الكَلْبَتَيْنِ؛

هر كس خلال و مسواك كند، از عذاب و درد انبر دندان كشى محفوظ مى ماند.
[طب النبى، ص ۲۱]

۲۹امام رضا عليه السلام : دُخولُ الحَمّامِ عَلَى البِطنَهَ يُوَلِّدُ القولنجَ. الاِغتِسالُ بِالماءِ البارِدِ بَعدَاَكلِ السَّمَكِ يورِثُ الفالِجَ… و اِتيانُ المَرأَةِ الحائِضِ يورِثُ الجُذامَ فِى الوَلدِ و الجِماعُمِن غَيرِ اهراقِ الماءِ عَلى أَثَرِهِ يوجِبُ الحَصاةَ. الجِماعُ بَعدَ الجِماعِ مِن غَيرِ فَصلٍ بَينَهُما بِغُسْلٍ يورِثُ لِلوَلَدِ الجُنونَ وَ كَثرَةُ اَكلِ البَيضِ و اِدمانُهُ يُوَلِّدُ الطَّحالَ و رِياحافى رَأسِ المَعِدَةِ. و الاِمْتِلاءُ مِنَ البَيضِ المَسلوقِ يورِثُ الرَّبوَ وَ الاِنبِهارَ. اَكلُ اللَّحمِالنَّىِّ يُوَلِّدُ الدُّودَ فِى البَطنِ. و اَكلُ التّينِ يَقْمَلُ مِنهُ الجَسَدُ اِذا اَدْمَنَ عَلَيهِ. و شُربُ الماءِالبارِدِ عَقيبَ الشَّى ءِ الحارِّ وَ الحَلاوَةِ يَذهَبُ بِالاَسنانِ. و الاِكثارُ مِن اَكلِ لُحومِالوَحشِ وَ البَقَرِ يورِثُ تَغَيُّرَ العَقلِ وَ تَحَيُّرَ الفَهمِ وَ تَبَلُّدَ الذِّهنِ وَ كَثرَةَ النِّسيانِ؛

حمام رفتن با شكم پُر باعث قولنج مى گردد. شستشو با آب سرد بعد از خوردنماهى، باعث فلج مى شود. همبسترى در حال حيض باعث جذام فرزند مى شود.همبسترى اى كه در پى آن دفع مَنى و ادرار نباشد باعث سنگ كليه و مثانه مى شود.جماع پى درپى بدون غسل باعث جنون فرزند مى شود. زياد خوردن تخم مرغ و استمراربر آن، باعث بيمارى طحال و گاز معده مى شود. انباشته كردن شكم از تخم مرغ آب پز باعث گرفتگى قلب و تنگى نفس مى شود.خوردن گوشت نپخته، باعث توليد كرم در معده مى شود. پيوسته انجير خوردن باعثچاقى مى شود. نوشيدن آب سرد بعد از غذاى داغ و شيرينى، باعث خرابى دندانمى گردد و زياد خوردن گوشت حيوانات وحشى (حلال گوشت) و گاو باعث تغيير(به هم ريختگى) عقل و سرگردانى فهم و كندذهنى و فراموشى مى شود.
[طب الرضا، ص ۷۵]

۳۰امام على عليه السلام : مَا اتَّخَمْتُ قَطُّ. فَقيلَ لَهُ: وَ لِمَ يا وَلىَّ اللّه ِ؟ قالَ: ما رَفَعْتُ لُقْمَةً اِلى فَمىاِلاّ ذَكَرْتُ اِسْمَ اللّه ِ سُبحانَهُ عَلَيْها؛

«هيچ گاه به سوء هاضمه مبتلا نشدم». پرسيدند: چرا؟ فرمودند: «زيرا هيچ لقمه اى بهسوى دهان نبردم، مگر اين كه نام خدا را بر آن، ياد كردم».
[محاسن، ج ۲، ص ۴۳۸، ح ۲۸۸]

۳۱امام سجاد عليه السلام : حُجّوا وَ اعْتَمِروا تَصِحَّ اَبْدانُـكُمْ وَ تَتَّسِعْ اَرْزاقُكُمْ وَ تُـكْفَوْنَ مَؤوناتِ عِيالِكُمْ. وَ قالَ: الحاجُّ مَغفورٌ لَهُ و مَوجوبٌ لَهُ الجَنَّةُ و مُستَأنَفٌ لَهُ العَمَلُ و مَحفوظٌ فىأهلِهِ و مالِهِ؛

به حج و عمره برويد تا تندرست بمانيد، روزيتان زياد شود و خرجى خانواده تانتأمين گردد. حاجى آمرزيده است و بهشت بر او واجب است و اعمالش از نو آغاز مى گرددو خانواده و مالش محفوظ مى ماند.
[كافى، ج ۴، ص ۲۵۲، ح ۱]

۳۲معصوم عليه السلام : دُهْنُ الحاجِبَينِ بِالبَنَفْسَجِ يَذْهَبُ بِالصُّداعِ؛

ماليدن روغن بنفشه به ابروها، سردرد را از ميان مى بَرَد.
[كافى، ج ۶ ، ص ۵۲۲، ح ۹]

۳۳امام صادق عليه السلام : ثَلاثَةٌ يَهْدِمْنَ الْبَدَنَ وَ رُبَّما قَتَلْنَ: دُخولُ الْحَمّامِ عَلَى الْبِطْنَةِ، وَالْغِشيانُ عَلَى الاِْمْتِلاءِ وَ نِكاحُ العَجائِزِ؛

سه چيز بدن را فرسوده مى كند و شايد هم نابود كند: حمّام رفتن با شكم پُر، آميزشكردن با شكم پُر و همبسترى با پير زنان.
[من لا يحضره الفقيه، ج ۳، ص ۵۵۵،ح ۴۹۰۴]

۳۴امام رضا عليه السلام : وَ مَنْ اَرادَ اَلاّ تُؤذِيَهُ مَعِدَتُهُ فَلا يَشْرَبْ بَينَ طَعامِهِ ماءً حَتّى يَفْرُغَ وَمَنْ فَعَلَ ذلِكَ رَطِبَ بَدَنُهُ، و ضَعُفَتْ مَعِدَتُهُ وَ لَمْ تَأخُذِ العُروقُ قُوَّةَ الطَّعامِ فَإِنَّهُ يَصيرُفِى الْمَعِدَةِ فِجّا اِذا صُبَّ الْماءُ عَلَى الطَّعامِ اَوَّلاً فَاَوّلاً؛

هر كس مى خواهد معده اش او را آزار نرساند، نبايد ميان غذا آب بنوشد تا غذاخوردن را به پايان رساند. هر كس ميان غذا آب خورد بدنش به رطوبت گرايد، معده اشضعيف گردد و رگ هايش قوّت غذا را به خود جذب نكند؛ زيرا هرگاه پى درپى روى غذاآب ريخته شود در معده نارسايى پديد آيد.
[طب الرضا، ص ۵۲]

۳۵امام صادق عليه السلام : … اِعلَم أنَّ آلامَ البَدَنِ و اَدواءَهُ تَخرُجُ بِخُروجِ الشَّعرِ فى مَسامِّهِو بِخُروجِ الأَظفارِ مِن اَنامِلِها و لِذلِكَ اُمِرَ الاِنسانُ بِالنّورَةِ و حَلقِ الرَّأسِو قَصِّ الاَظفارِ فى كُلِّ اُسبوعٍ لِيُسرِعَ الشَّعرُ وَ الاَظفارُ فِى النَّباتِ فَتَخرُجَ الآلامُوَ الاَدواءُ بِخُروجِهِما؛

بدان كه دردها و بيمارى هاى بدن، همراه با درآمدن موها از جايگاه خود و ناخن هااز انگشتان، از بدن بيرون مى روند. از همين رو، انسان به نوره كشيدن، سرتراشيدن(كوتاه كردن) و كوتاه كردن ناخن ها در هر هفته، موظف شده است، تا موها و ناخن هارشد شتابان ترى يابند و با درآمدن آنها، دردها و بيمارى ها از تن بيرون بروند.
[توحيد مفضل، ص ۳۲]

۳۶پيامبر صلي الله عليه و آله : اِذا دَخَلْتُمْ بَلَدا فَكُلوا مِنْ بَقلِهِ وَ بَصَلِهِ يَطْرُد عَنْكُمْ داءَهُ وَ يَذْهَبُبِالنَّصَبِ وَ يَشُدُّ الْعَصَبَ وَ يَزيدُ فِى الباهِ و يَذْهَبُ بِالْحُمّى؛

به هر جايى (شهرى و روستايى) وارد شديد، از سبزى و پياز آنجا بخوريد كه مرضآنجا را از شما دور مى كند و خستگى را مى برد، اعصاب را قوى مى كند، نيروى جنسى رامى افزايد و تب را مى برد.
[طب النبى، ص ۱۱]

۳۷امام صادق عليه السلام : اَقلِل مِن شُربِ الماءِ فَاِنَّهُ يَمُدُّ كُلَّ داءٍ وَ اجْتَنِبِ الدَّواءَ مَا احتَمَلَبَدَنُكَ الدّاءَ؛

كم آب بياشاميد، كه زياد آن هر مرضى را تقويت مى كند و تا بدنتان تحمل دارد ازمصرف دارو بپرهيزيد.
[كافى، ج ۶، ص ۳۸۲، ح ۲]

۳۸پيامبر صلي الله عليه و آله : عائِدُ الْمَريضِ فى مَخْرَفَةِ الْجَنَّةِ، فَاِذا جَلَسَ عِنْدَهُ غَمَرَتْهُ الرَّحْمَةَ؛

عيادت كننده بيمار، در نخلستان بهشت ميوه مى چيند و هرگاه نزد بيمار بنشيند،رحمت خدا او را فرا مى گيرد.
[كنزالعمال، ح ۲۵۱۲۷]

۳۹امام صادق عليه السلام : مَوْلى لِجَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام مَرِضَ بَعْضُ مَواليهِ فَخَرَجْنا إِلَيْهِ نَعودُهُوَنَحْنُ عِدَّةٌ مِنْ مَوالى جَعْفَرٍ فَاسْتَقْبَلَنا جَعْفَرٌ عليه السلام فى بَعْضِ الطَّريقِ فَقالَ لَنا أَيْنَتُريدونَ؟ فَقُلْنا: نُريدُ فُلانا نَعودُهُ فَقالَ لَنا: قِفوا، فَوَقَفْنا، فَقالَ: مَعَ أَحَدِكُمْ تُفّاحَةٌ أَوْسَفَرْجَلَةٌ أَوْ اُتْرُجَّةٌ أَوْ لُعْقَهٌ مِنْ طيبٍ أَوْ قِطْعَةٌ مِنْ عودِ بُخورٍ؟ فَقُلْنا: ما مَعَنا شَىْ ءٌ مِنْهذا، فَقالَ: أَما تَعْلَمونَ أَنَّ الْمَريضَ يَسْتَريحُ إِلى كُلِّ مااُدْخِلَ بِهِ عَلَيْهِ؛

يكى از وابستگان امام صادق عليه السلام گويد: يك نفر از ياران حضرت بيمار شد و ما عده اىاز ياران امام براى عيادت او بيرون رفتيم. در راه با حضرت صادق عليه السلامروبرو شديم. از ماپرسيدند: كجا مى رويد؟ عرض كرديم به عيادت فلانى مى رويم. فرمودند: بايستيد. ماايستاديم. حضرت فرمودند: آيا سيبى، بهى، تُرنجى، كمى عطر يا قطعه اى عود با يكى ازشما هست؟ عرض كرديم: از اين چيزها با خود نداريم. حضرت فرمودند: مگر نمى دانيدكه بيمار از اين كه چيزى برايش ببرند، آرامش مى يابد.
[كافى، ج ۳، ص ۱۱۸، ح ۳]

۴۰پيامبر صلي الله عليه و آله : اِغْتَنِموا بَردَ الرَّبيعِ فَاِنَّهُ يَفعَلُ بِاَبدانِكُمْ ما يَفعَلُ بِاَشجارِكُم وَ اجْتَنِبوابَردَ الخَريفِ فَاِنَّهُ يَفعَلُ بِاَبدانِكُم ما يَفعَلُ بِاَشجارِكُم ؛

غنيمت بدانيد هواى بهار را، زيرا كه با بدن هاى شما همان مى كند كه با درختان مى كند وخودتان را از هواى پائيز بپوشانيد كه با شما همان مى كند كه با درختان مى كند.
[بحارالأنوار، ج ۵۹، ص ۲۷۱، ح ۶۹]



فرم در حال بارگذاری ...

چگونه خدا را محبوب دیگران کنیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مرداد, 1394

عن النّبی صلّی الله علیه وآله و سلّم :

حبِّبوا الله إلیعبادِه یُحِبُّکُمُ الله [۱]

خداوند را نزد بندگانش محبوب گردانید تا خداوند شما را دوست بدارد.

یکی از نکاتی که از این روایت نورانی فهمیده می شود این است که تنها دوست داشتن خدا کافی نیست(هرچند این خودش یک تکلیف است) ، بلکه انسان باید برنامه ریزی و تلاش کند که دیگران هم خدا را دوست داشته باشند ، که این وظیفه مبلّغین است. مبلّغ وظیفه دارد خدا را برای مردم محبوب کند خصوصاً جوان ها خدادوست شوند. اگر علاقه بیاید همه چیز هم میآید.

محبّت است که انسان را وادار به انجام دستورات محبوب می کند ؛ به همین جهت طبق روایات ، این مسأله مورد تأکید خداوند متعال قرار گرفته است.

در روایتی خداوند به حضرت داود علیه السّلام می فرماید :«أحبِبني و حبّبني إلی خَلقي قال : یاربِّ نَعَم أنّا أُحِبُّکَ فَکَیفَ أحَبِّبُکَ إلی خَلقِکَ ؟ قال : اُذکُر أیادیَّ عندَهُم فَإنّکَ إذا ذَکَرتَ لهُم ذلکَ احبّوني»[۲]

خداوند می فرماید : ای داود مرا دوست بدار و نزد خلقم نیز محبوب گردان .

داود علیه السّلام عرض کرد :

پروردگارا ! من که دوستت دارم امّا چگونه تو را نزد بندگانت محبوب گردانم؟

خداوند فرمود : نعمت هایی که به آنها دادم گوشزدشان کن که اگر خوبی هایم را یادآورشان شوی مرا دوست خواهند داشت.

البته بیان همه نعمت های خداوند که امکان ندارد «إن تعدّوا نعمت الله لا تُحصوها» [۳] بلکه مبلّغ باید این هنر را داشته باشد که بخشی از این نعمت ها را تبیین کند.

یا در روایت دیگری داریم می فرماید :«أوحی الله تعالی إلی موسی علیه السّلام حبّبنی إلی خلقی و حبّب الخلق و إلیَّ قال : یاربِّ کیفَ أفعَلُ ؟ قال : ذکِّرهُم آلآئی و نعمآئی لِیُحبّوني فَلَئِن تَرُدَّ آبِقاً عن بابي أو ضالّاً عَن فنآئی أفضَلُ لکَ مِن عبادةِ مائةِ سنةٍ بصیامِ نَهارِهاَ و قیامِ لَیلِها»[۴]

فرمود : ای موسی! مرا نزد بندگانم و بندگانم را نزد من محبوب گردان.

موسی علیه السّلام گفت :

پروردگارا چه کنم؟

فرمود : احسان و نعمت هایم را به یادشان آور تا مرا دوست بدارند که اگر گریزپایی از درگاه مرا یا گمراهی از آستان مرا بازگردانی ، برایت از عبادت صد سال که روزهایش را روزه و شب هایش را بیدار باشی برتر است.

[۱] المعجم الکبیر، ج۸، ص۹۱.
[۲] میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج۲، ص۴۴۶.
[۳] سورۀ ابراهیم، آیۀ ۳۴.
[۴] تبلیغ در قرآن و حدیث، ص ۱۳۰.

 


فرم در حال بارگذاری ...

لحظه ای درنگ آدم عاقل!

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مرداد, 1394


ارزش یک مداد به مغز آن است.

مدادی که مغز ندارد چوبی بیش نیست و فقط به درد سوختن میخورد.

ارزش آدمی نیز به مغز اوست و گرنه هیچ بهایی ندارد.

دوزخ جای کسانی است که بی مغز بوده . یعنی از مغز خود هیچ بهره ای نبرده اند.

این سخن از اهل جهنم است که می گوید:

وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ(الملک/10)

و گويند اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقل کرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبوديم!

مجله الکترونیکی زندگی مهدوی

نظر از: خانم سادات [عضو] 

بهره مند شدیم

1394/05/08 @ 20:55


فرم در حال بارگذاری ...

چرا با در بسته مواجه می شویم ؟!

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مرداد, 1394

تاکنون فکر کرده ايد چرا بعضي وقتها کارها به راحتي رديف مي شود و به هرطرف مي رويم راه باز است و گاهي هم به هر دري مي زنيم بسته است و به اصطلاح کار پيچ مي آورد؟

آنچه مسلم است اين که «هيچ چيز تصادفي نيست» هرچند ما علت و حکمت آن را نفهميم. بر اين اساس حتماً رديف شدن کارها و به بن بست خودن ها هم علتي دارد که بايد آن را جستجو کرد.

وقتي به قرآن کريم مراجعه مي کنيم پاسخ را در آيه 124 سوره مبارکه طه مي يابيم آنجا که مي فرمايد:

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمَى(طه/124)

و هر کس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگي تنگ [و سختي] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مي‏کنيم

پس «غفلت از ياد خداوند» ريشه قرارگرفتن در بن بست هاست.

آري هرچه ياد خداوند درها را باز مي کند و موانع را کنار مي زند، غفلت از او باعث بسته شدن درهاست.

غفلت از خدا مثالهاي زيادي دارد: ظلم، دروغ و خيانت در کسب و کار، بدرفتاري و بدزباني با همسر، بي احترامي به والدين، خلف وعده، بي توجهي به حقوق فرزندان و خيانت در امانت همه از مصاديق غفلت از خداوند است.

...

اما سؤال مهم اين است که چه ارتباطي بين غفلت ما از خداوند و بسته شدن درهاست؟

بهتر است ادامه مطلب را در شعر داستاني زير تعقيب نماييد:

بود در ذهنم سؤالي سالها / در فضاي ذهن مي زد بالها
کرده مشغولم زمانهاي مديد / فهم اين قول خداوند مجيد
گر که تقوا بين مردم شد عيان / باب رحمت باز گردد سويشان
هرچه تقوا نعمتت افزون کند / معصيت آن را ز کف بيرون کند
اين معما ذهن من را کرد سير / چيست ربط پاکي و درهاي خير
بارش باران و رويش در زمين / ربط کِي دارند با تقوا و دين؟
از چه تا انسان گنه را دور کرد / اين زمين هم جنس خود را جور کرد؟
از کجا فهمد زمين وآسمان / ما بيفزوديم بر تقوايمان؟…
بود تا فرزانه اي را يافتم / حل اين مشکل از او من خواستم
گفت بهتر آن که با ذکر مثال / بازگويم با تو اين راز مقال
زرگري مشغول کار خويش بود / حلقه و انگشترش در پيش بود
سارقي غافل بدانجا پانهاد / چشم او بر حلقه زيبا فتاد
ديد زرگر را چو غرق کار خويش / گفت با خود، مي روم اکنون به پيش
تا بگيرد حلقه در جيبم قرار / مي کنم از در به ناگه من فرار
ليک تا گرديد سوي در روان / حلقه را در جيب خود کرده نهان
ناگهان در را به رويش بسته ديد / قفل بودي هرچه آن را مي کشيد.
گفت اکنون چون خطر بسيار شد / مي گذارم حلقه را در جاي خود
چون نهادي حلقه را آن بدگهر / شد روانه سوي در، بارِ دگر
تا که او آهنگن رفتن کرد ساز / با تعجب ديد در گرديده باز
گفت با خود چون که ديد اين صحنه را / بِه که برگردم بگيرم حلقه را
باز با حلقه چو آمد پشت در / ديد عين آن حقيقت سر به سر
چند نوبت بسته شد در، باز شد / در تعجب سارق از اين راز شد
رو به زرگر کرد و با وي گفت او / من نخواهم حلقه ات ليکن بگو
حلقه چون پي بُرد بر افکار من / از چه شد در، منطبق با کارِمن؟
گفت اي غافل ندانستي مگر / هست ناظر بر تو و در، يک نفر
من که بر کارت نظاره مي کنم / درب را من باز و بسته مي کنم
از همين جا مي فشارم دکمه را / مي کنم من باز، دربِ بسته را
چون که فهميدي مَثَل را، گوش کن / در طريق کسب تقوا، کوش کن
جمله درهاي زمين و آسمان / هست در دست خداي مهربان
آن که بر ما حکمِ ايمان مي دهد / خود به ابر و باد فرمان مي دهد
آن که مي گويد ره طغيان مجوي / خود به سبزيجات مي گويد بروي
آن که مي گويد تو از حق رو متاب / خود به خورشيدِ فلک گويد بتاب
بنده اي چون قصد تقوا مي کند / باب رحمت را بر او وا مي کند

مهدي عدالتيان

مجله الکترونیکی زندگی مهدوی

نظر از: خانم سادات [عضو] 

بهرمند شدیم

1394/05/08 @ 20:57


فرم در حال بارگذاری ...