امواج موبایل سرطانزا است؟
نوشته شده توسطرحیمی 14ام اردیبهشت, 1397
یکی از موضوعات چالش برانگیز و پر بحث، نقش امواج تلفن همراه و دکل های مخابراتی بر سلامت انسان و احتمال افزایش خطر ابتلا به انواع مختلف سرطان از جمله سرطان مغز است.
بحث سرطان زا بودن امواج تلفن همراه موضوعی است که در تحقیقات مختلف، تأیید یا تکذیب می شود و این مسأله، باعث سردرگمی مردم شده است. به عنوان مثال، چندی قبل دانشمندان کشف کردند که تشعشعات تلفنهای همراه برای انسان خطری ندارد، ولی در موش ها موجب ایجاد سرطان می شود.
اما نتایج مطالعه جدیدی که در انگلیس انجام شده و نتایج آن در Journal of Public Health and Environment منتشر شد، عنوان می کند که میزان ابتلا به تومور بدخیم مغز طی دو دهه گذشته در این کشور دو برابر شده است و این روند “هشدار دهنده” ابتلا به سرطان با امواج تلفن همراه مرتبط است.
نتایج تحقیقات جدید محققان نشان می دهد، میزان ابتلا به تومور بدخیم مغز در این انگلیس طی دو دهه گذشته تقریبا دو برابر شده است که نگرانی در مورد نقش تلفن همراه در بروز انواع مختلف سرطان را افزایش می دهد.
در این مطالعه، افزایش نوع تهاجی و مرگبار تومور مغزی موسوم به گليوبلاستوما مولتی فرم (GBM) ارزیابی شد. طی 21 سال گذشته، 79 هزار و 241 مورد ابتلا به تومور مغزی در این کشور ثبت شد؛ نتایج به دست آمده نشان داد که تعداد موارد ابتلا به GBM در انگلستان از 1250 مورد در سال 1995 به حدود 3000 مورد (در سال 2017) افزایش یافت.
به گفته محققان، افزایش میزان ابتلا به تومور مغزی در لوب تمپورال قدامی می تواند ناشی از استفاده از تلفن همراه و تلفن های بی سیم باشد.
پروفسور دنیس هنشاو (Denis Henshaw) مدیر مرکز کودکان مبتلا به سرطان در انگلیس تأکید کرد: نتایج تحقیقات ما نشان می دهد، به جای نادیده گرفتن عوامل تأثیرگذار در بروز سرطان و تمرکز صرف بر روی درمان، باید تحقیقات بیشتری بر روی عوامل خطر (از جمله تلفن همراه) انجام شود.
با وجود این نتایج، برخی کارشناسان معتقدند که افزایش خطر ابتلا به سرطان می تواند ناشی از دلایل دیگر باشد.
در سال 2015، کمیته علمی کمیسیون اروپا نتایج تحقیقاتی را منتشر کرد که نشان می داد، قرار گرفتن در معرض تابش الکترومغناطیسی فرکانس رادیویی تلفن همراه با افزایش خطر ابتلا به تومور مغزی یا سایر سرطان های سر و گردن همراه نیست.
در این گزارش تأکید شده است، اگرچه بعید است که تلفن همراه خطر ابتلا به تومور مغزی را افزایش دهد، اما نمی توان احتمال این خطر را به طور کامل کنار گذاشت.
چه اقدامات احتیاطی انجام دهیم؟
درحالی که هنوز تحقیقات در زمینه بی خطر بودن استفاده از تلفن همراه و ارتباط تابش الکترومغناطیسی فرکانس رادیویی تلفن همراه امواج با بروز انواع مختلف سرطان ادامه دارد، مردم باید با رعایت برخی نکات احتیاطی، خطرات احتمالی را کاهش دهند.
سازمان غذا و دارو (FDA) آمریکا به کاربران تلفن همراه پیشنهاد کرده است که مدت زمان مکالمه با تلفن همراه (و تلفن بی سیم) را کاهش دهند. در عین حال، برای مکالمه از هندزفری استفاده کرده و خطرهای احتمالی را کاهش دهند.
سیناپرس
![سیستم های امنیتی سیستم های امنیتی](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/shared/global/avatars/_evocache/default_avatar_unknown.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1425391638?size=64&default=https%3A%2F%2Fkowsarblog.ir%2Fmedia%2Fshared%2Fglobal%2Favatars%2Fdefault_avatar_unknown.jpg)
مطالب خیلی جذابی دارید من واقعا شما را تحسین میکنم بخاطر اینکه بدون هیچ چشم داشتی این اطلاعات رو به رایگان در اختیار بازدید کنددگان قرار میدهید.
اگر قابل بدونید من هم در سیستم های امنیتی فعالیت دارم و به من هم سر بزنید.
https://2rbin.co
باز هم سپاس
فرم در حال بارگذاری ...
چرا برخی در سخن گفتن از امام زمان (عج) کم فروشی می کنند؟ +صوت
نوشته شده توسطرحیمی 14ام اردیبهشت, 1397
بعضی از گفتن دشمنی با دشمنان امام زمان (عج) ابا می کنند؛ وای بر کم فروشان، چرا از معارف حق فقط بخش جزئی آن را میگویید؟
حجت الاسلام احمد پناهیان در یکی از سخنرانی های خود درباره وحاکمیت خداوند روی زمین توسط وجود مبارک صاحب الزمان (عج) و کمفرشی برخی در اشاره به این مسئله مهم صحبت کرده است.
متن کامل این سخنرانی را در ادامه بخوانید؛
ولادت امام زمان (عج) از بعضی جهات، بسیار به ولادت حضرت محمد (ص) شباهت دارد. یکی از این شباهت ها این است که حضرت حجت (عج) در بدو ولادت، آیات سوره قصص را تلاوت کردند؛
«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ».
و ما اراده داشتیم که بر آن طایفه ضعیف و ذلیل شده در آن سرزمین منّت گذارده و آنها را پیشوایان (خلق) قرار دهیم و وارث (ملک و جاه فرعونیان) گردانیم.
بحث اصلی، بحث حاکمیت خداوند روی زمین توسط وجود مبارک صاحب الزمان (عج) است. این بحث از بسیاری از فضایل و ویژگیهای حضرت مهم تر است. خداوند متعال چرا این مسئله حاکمیت را در بدو ولادت آن حضرت برجسته کرد؟ چون آن منتی که ویژه است نسبت به ولادت حضرت حجت، تحقق حاکمیت خداوند روی زمین است؛ یعنی همه مردم باید در نیمه شعبان، منتقل به قدرت مطلقه خداوند در حاکمیت منتقل شوند. چیز دیگری جز این نیست.
...
واقعا تعجب میکنم؛ چرا برخی از امام زمان (عج) یک ساعت صحبت میکنند و کلمهای از حکومت اسلامی امروز نمی گویند؟! آن هم امروز که مسئله اصلی دنیا، این حکومت است. از کدام امام زمان حرف می زنید؟ امام زمانی که اراده حق به حاکمیتش نیست و اگر هست مقدمه حاکمیت او چیست؟ چه کسی می تواند چهل سال قدرت نمایی بقیه الله الاعظم را نادیده بگیرد؟ چقدر باید انسان کور باشد که این قدرت را که الان در عالم ایجاد شده است، قدرت مطلقه حق نبیند؟! چقدر باید انسان جاهل باشد که نداند «ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماویه و منتهاه»؛ اگر خیری در عالم اتفاق می افتد، منشأ آن امام زمان است و ولی حق. هرکسی که این را نداند، حق بر منبر نشستن ندارد.
اشراف کوفه با امیرالمونین (ع) در جنگ همراه نشدند؛ وقتی ایشان از جنگ برگشتند، فرمودند اگر شما نسبت به من تردید دارید، و تردید شما منجر شد به اینکه به جبهه نبرد نیایید، شما هم جزو دشمنان به حساب می آیید. بعضی ممکن است خودشان هم ندانند که دشمنی می کنند.
این انقلاب اسلامی - که از همان اول امام خمینی (ره) فرمودند سرآغاز حکومت الهی است به پرچمداری حضرت حجت- جهت گیری هایش هم عیناً جهت گیری حکومت حضرت بقیه الله است. امام زمان (عج) وقتی حکومت می کنند، چه اتفاقاتی را در عالم رقم می زنند؟ جامعه امام زمان چه جامعه ای است؟ اولین ویژگی که درباره ایشان پس از ظهور برشمردند، چیست؟ قلع و قمع مستکبرین.
شما وقتی منتظر امام عصر هستی، یعنی منتظر تجلی قدرت اسلام هستی. قدرت اسلام در کجا خود را نشان می دهد؟ اولین میدان مبارزه با مسکتبران جهان است. امام زمانی که اولین ماموریتش قلع و قمع مستکبرین است، با چه کسی خواهد جنگید؟ اگر با استکبار جهانی نمیجنگند، اگر با صهیونیسم نمی جنگند، پس با چه کسی خواهند جنگید؟!
مأموریت ما آمادگی جهان برای مطالبه حاکمیت امام عدل است. آن وقت بعضی از گفتن دشمنی با دشمنان حضرت حجت ابا می کنند. وای بر کم فروشان؛ چرا از معارف حق فقط بخش جزئی آن را می گویید؟ نکند قلب سیاه شما تردید دارد در اینکه امروز جریان سلطه، آمریکا و اسرائیل دشمن درجه یک حکومت مهدی فاطمه هستند؟ چند ماه قبل بن سلمان ملعون گفت که ما اجازه نمی دهیم پای ایران به عربستان باز شود؛ چون معتقد به مهدی (عج) هستند و ظهور مهدی با سیطره بر عالم محقق می شود.
مسئله حکومت امام زمان امروز اولین مسئله دشمنان اسلام است؛ چرا مسئله اول دوستان ولی عصر (عج) نیست؟!
شمادر ادامه می توانید فایل صوتی این سخنرانی را دریافت کنید.
سخنرانی حجت الاسلام احمد پناهیان
فرم در حال بارگذاری ...
فرم در حال بارگذاری ...
آینده سازی عاشقانه
نوشته شده توسطرحیمی 14ام اردیبهشت, 1397
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار معلمان و فرهنگیان فرمودند:
«شما درآمد یک معلّم را مقایسه کنید با درآمد فلان سرمایهدار، و بچّهتاجر؛ خب این را معلّم میبیند، میداند؛ اینهایی که وارد وادی معلّمی میشوند شاید خیلیشان میتوانستند یک جادّهی دیگری را در پیش بگیرند و یک منبع درآمد بالاتر و بیشتری برای خودشان فراهم کنند؛ امّا نکردند. بخشی از انگیزههای معلّمی عشق و محبّت و احساس مسئولیّت است. آیندهسازی میکنند با قناعت، رنج تربیت جوان و نوجوان را بر عهده میگیرند با نجابت، با صبر و سکون.» ۱۳۹۵/۰۲/۱۳
بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان
به مناسبت هفتهی معلم
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید عزیزان من؛ امیدوارم که انشاءالله روز معلّم و یادبودهای گرامی این روز برای همهی شما فرزندان عزیزم، برادران و خواهران عزیزم مایهی شادکامی و سعادت و افتخار ابدی باشد.
اوّلاً بعد از تبریک این روز، یاد شهدای شما را باید گرامی بداریم؛ چه شهدای معلّم که حدود چهارهزار معلّم شهید شدند و رقم کوچکی نیست، و چه شهدای دانشآموز که بیش از ۳۶ هزار دانشآموز ما در طول دفاع مقدّس به شهادت رسیدند. اگر نَفَس گرم معلّم نبود، معلوم نبود که دانشآموز در همهی شرایط، راهی جبهه بشود؛ این افتخار هم برمیگردد به معلّمین.
...
بعد از این، نوبت این است که من از شما -جامعهی معلّمی کشور- سپاسگزاری کنم؛ چون جامعهی معلّمین یک جامعهای است که یک کار دشوار را با بازده مادّی اندک بر عهده گرفته. معلّم رنج مواجههی تربیتی با جوان و نوجوان را بر دوش دارد؛ این کار کوچکی نیست؛ سخت است. مسئولیّت سنگینی هم دارد؛ همه هم از معلّم توقّع دارند و دلشان میخواهد که این نونهالشان، جوانشان، کودکشان وقتی رفت مدرسه، با تربیت معلّم، مثل دستهی گل در داخل خانواده بدرخشد؛ انسان اینجور دلش میخواهد؛ همه توقّع دارند از معلّم. درعینحال شما درآمد یک معلّم را مقایسه کنید با درآمد فلان سرمایهدار، فلان پولدار، فلان بچّهتاجر؛ خب این را معلّم میبیند، میداند؛ اینهایی که وارد وادی معلّمی میشوند شاید خیلیشان -حالا نگوییم همهشان؛ بسیاری از اینها- میتوانستند یک جادّهی دیگری را در پیش بگیرند و یک منبع درآمد بالاتر و بیشتری برای خودشان فراهم کنند؛ [امّا] نکردند. بخشی از انگیزههای معلّمی عشق است؛ محبّت است، احساس مسئولیّت است. آیندهسازی میکنند با قناعت، رنج تربیت جوان و نوجوان را بر عهده میگیرند با نجابت، با صبر و سکون. نمیخواهم یک حکم کلّی بکنم؛ بالاخره در هر جامعهای، در هر لباسی ممکن است تعدادی هم باشند که مطلوب نباشند، لکن سیاق کلّی جامعهی معلّمین این است که عرض میکنم. ما خودمان زیر دست این معلّمها درس خواندیم، حرف شنفتیم، یاد گرفتیم؛ میدانیم معلّم چهجوری است.
خب، یک خصوصیّت معلّمی که [اگر] شما معلّمان عزیز و نومعلّمان و جامعهی معلّمین به آن توجّه کنند خوب است، این است که در این کاری که با این خصوصیّات عرض کردیم -رنج زیاد و بازده مادّی کم- امکان اخلاص هست؛ [این] خیلی مهم است. نجات انسان در زندگی ابدی بهوسیلهی اخلاص است؛ برای خدا، برای حقیقت کار کردن، مخلصانه کار کردن مایهی نجات است؛ این در خیلی از جاها پیدا نمیشود. خیلی از کارها را انسان خیال میکند برای خدا انجام داده، بعد یک خرده که خودش با انصاف دقّت میکند، میبیند داخلش قاطی دارد. وَ اَستَغفِرُکَ مِمّا اَرَدتُ بِه وَجهَکَ فَخالَطَنی ما لَیسَ لَک؛(۲) این دعا یکی از دعاهای بین نافلهی صبح و فریضهی صبح است که میگوید خدایا من استغفار میکنم از آن عملی که خواستم برای تو آن را انجام بدهم امّا در بین آن «فَخالَطَنی ما لَیسَ لَک»، یک انگیزه و نیّت غیرخدایی وارد شد؛ خیلی از کارهای ما اینجوری است. بنده خودم را عرض میکنم. آنجایی که انسان امکان دارد اخلاص بورزد غنیمت است؛ یکی از آنجاها معلّمی است. میتوانید بااخلاص کار کنید؛ و اگر بااخلاص کار کردید، کارتان برکت پیدا خواهد کرد.
نمونهی روشن و حیّوحاضر آن شهید مطهّری است. آیتالله مطهّری بااخلاص حرکت میکرد، کارش برای خدا بود؛ ما از نزدیک با ایشان معاشر بودیم، کارش را میدیدیم؛ نیّتش را میفهمیدیم. آدمی بود زمانشناس، نیازشناس؛ نیازها را میدانست، میفهمید و مینشست برای خدا، برای پُر کردن خلأ این نیازها، بااخلاص کار میکرد و فکر میکرد و میگفت و مینوشت و تلاش میکرد و برخورد میکرد. نتیجهی اخلاص او این شده است که کارهای او ماندگار است؛ دهها سال است شهید شده امّا کتابهای او را به قول سعدی «چون کاغذ زر میبرند»؛(۳) کسانی که اهل فکرند، اهل فهمیدنند، دنبال فهمیدنند، دنبال کتابهای شهید مطهّری میدوند. این اخلاص است.
وقتی شما بااخلاص کار میکنید، هرکدام از این نوجوانها و جوانهایی که زیرِ دست شما هستند، میتوانند آیندهای برای این کشور بسازند که این آینده مایهی سعادت جاودانهی شما بشود که معلّم او هستید؛ ولو کسی شما را نشناسد. معلّمهای امام بزرگوار را -آنهایی که در بچّگی او را درس دادند- کسی نمیشناسد امّا آثار امام در نامهی عمل آنها هم نوشته میشود که این مرد را اینجوری تربیت کردند، اینجوری بار آوردند.
خب، گفتیم اخلاص؛ این خطاب به شما بود؛ [امّا] معنایش این نیست که حالا چون جامعهی معلّمی اخلاص دارد و قناعت دارد، پس مسئولان کشور از مسائل مادّی معلّمان غافل بمانند؛ نه، بارها گفتیم، بارهای دیگر هم خواهیم گفت؛ مسئولان باید بدانند هر هزینهای که در آموزشوپرورش میکنند هزینهی سرمایهای است، هزینهی محض نیست؛ پولی که آنجا خرج میشود، در واقع، سرمایهگذاری دارد میشود؛ به این چشم به آموزشوپرورش نگاه کنند، به این چشم بودجهگذاری کنند، به این چشم امکانات معیشتی فراهم کنند. بعضی از بدخواهان هم هستند که از مشکلاتِ معیشتیِ جامعهی معلّمین، سوءاستفاده میکنند؛ بنده شنیدهام بعضی حتّی در داخل خود آموزشوپرورش این سوءاستفادهها را میکنند؛ وضعِ معیشتیِ دارای کمبودِ جامعهی معلّمی، موجب میشود کسانی سوءاستفاده کنند. تا امروز، به توفیق الهی، جامعهی معلّم خودش را سالم و پاکیزه نگه داشته، لکن بعضیها دارند کار میکنند و تلاش میکنند که از این حرکتهای ناسالم به وجود بیاورند.
خب، حالا موضوع اصلی را مطرح کنیم. عزیزان من! شما یک نسلی را میخواهید تربیت کنید؛ کشور شما و آیندهی شما به چگونه نسلی نیاز دارد؟ این مهم است. اینجور هم نیست که ما در یک میدان خالی بخواهیم کار کنیم؛ نخیر. فرض کنید که یکوقت یک نفر جودوکار یا کونگفوکار در میدان خالی مدام بنا میکند حرکات جودوکاری انجام دادن، کسی هم در مقابلش نیست، خب راحت است؛ یا [کسی] در میدان خالی شمشیربازی میکند و ضربه میزند، کسی هم در مقابلش نیست؛ امّا گاهی در مقابل شما یک حریفی وجود دارد، ضربهی شما را خنثی میکند، مانع وارد آمدن ضربه به خودش میشود و متقابلاً ضربه میزند؛ ما امروز با یکچنین حریفی مواجهیم. حریف کیست؟ نظام سلطهی بینالمللی. حالا بعضیها ممکن است تعجّب کنند که [مگر] آموزشوپرورش ما با نظام سلطهی بینالمللی مواجه است؛ بله. نظام سلطهی بینالمللی که امروز مظهرش حکومت آمریکا است، سرمایهدارهای بزرگ صهیونیستاند و بعضی از دولتهای مستکبر دیگر؛ اینها نمایندگان و نمادهای نظام سلطهی بینالمللی هستند. من مفصّل این نظام سلطه را در صحبتهای عمومی مطرح کردهام و معنا کردهام که نظام سلطهی بینالمللی یعنی چه. این نظام سلطهی بینالمللی برای ملّتها -نه فقط ملّت ما، [بلکه] برای هر ملّتی که بتواند- برنامه دارد؛ او هم میخواهد نسلی که آیندهی این کشور را و این کشورها را میسازد، با یک قوارهای و با یک شاکلهای تربیت بشود که برای او مفید باشد؛ نسلی در کشورها تربیت بشود که فکر او را داشته باشد، فرهنگ او را داشته باشد، نگاه و سلیقهی او را به مسائل جهانی داشته باشد. این نسل تربیت میشود، البتّه باسواد هم میشود، محقّق هم میشود، سیاستمدار هم میشود و در کشورهای مختلف [جزو] مسئولان کشور هم میشوند. خب برای یک مجموعهی استعمارگر چهچیزی بهتر از اینکه مسئولان یک کشور، صاحبنظران یک کشور و صاحبان رأی در یک کشور، مثل آنها فکر کنند و مثل آنها عمل بکنند؟ کار را برای آنها آسان میکند دیگر. این برنامهی استعماریِ فرهنگی است. البتّه مال امروز هم نیست؛ شاید دهها سال است که این برنامه دارد انجام میگیرد.
متفکّرین سیاست غربی بارها گفتهاند بهجای اینکه ما مثل دوران استعمار قرن نوزدهمی برویم کشورگشایی کنیم و حاکم نظامی بگذاریم و پول خرج کنیم و اسلحه بفرستیم و جنگ و جدال راه بیندازیم، بهتر از آن و آسانتر از آن و کمهزینهتر از آن این است که نخبگان و زبدگان آنها را بیاوریم فکر خودمان را به آنها تزریق کنیم، آنها را بفرستیم به کشورشان، آنها میشوند سربازهای بیجیره و مواجب ما؛ همانی که او میخواهد، این عمل میکند. شما امروز چنین دولتهایی سراغ ندارید؟ در منطقهی ما از این دولتها کمند؟ [که] همان حرفی را میزند که آمریکا میخواهد بزند، همان کاری را میکند که او میخواهد بکند؛ خرجش را هم متحمّل میشود، هزینهاش را هم متحمّل میشود، [امّا] برای او کار میکند. نه فقط از او امتیاز نمیگیرد و پول نمیگیرد، بلکه پول هم خرج میکند؛ امتیازش فقط این است که استکبار مانع سقوط او به دست عوامل مخالف میشود و او را نگه میدارد. یک برنامهی اینجوری دارند برای نسل ما؛ برای همین دانشآموزی که زیر دست شما است همین برنامه را دارند. حالا چقدر بتوانند یا نتوانند بحث دیگری است، امّا این برنامه هست. فکر خودشان را ترویج میکنند، فرهنگ خودشان را ترویج میکنند، زبان خودشان را ترویج میکنند.
من همینجا این حرفی را که گاهی هم گفتهام به مسئولین آموزشوپرورش [تکرار میکنم]؛ شاید به مسئولین محترم فعلی نگفته باشم امّا قبلها مکرّر گفتهام؛ این اصرار بر ترویج زبان انگلیسی در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجی را باید بلد بود امّا زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست، زبان علم که فقط انگلیسی نیست. چرا زبانهای دیگر را در مدارس بهعنوان درس زبان معیّن نمیکنند؟ چه اصراری است؟ این میراث دوران طاغوت است، این میراث دوران پهلوی است. [مثلاً] زبان اسپانیولی؛ امروز کسانی که به زبان اسپانیولی حرف میزنند کمتر از کسانی نیستند که به زبان انگلیسی حرف میزنند؛ در کشورهای مختلف، در آمریکای لاتین یا در آفریقا کسان زیادی هستند. مثلاً میگویم؛ بنده حالا مروّج [زبان] اسپانیا نیستم که بخواهم برای آنها کار بکنم، امّا مثال دارم میزنم. چرا زبان فرانسه یا زبان آلمانی تعلیم داده نمیشود؟ زبانهای کشورهای پیشرفتهی شرقی هم زبان بیگانه است، اینها هم زبان علم است. آقا جان! در کشورهای دیگر به این مسئله توجّه میکنند و جلوی نفوذ و دخالت و توسعهی زبان بیگانه را میگیرند؛ ما حالا از پاپ کاتولیکتر شدهایم! آمدهایم میدان را باز کردهایم و علاوه بر اینکه این زبان را کردهایم زبانِ خارجیِ انحصاریِ مدارسمان، مدام داریم میآوریمش [در مقاطع] پایین؛ در دبستانها و در مهدِکودکها! چرا؟ ما که میخواهیم زبان فارسی را ترویج کنیم، باید یک عالَم خرج کنیم و زحمت بکشیم. [وقتی] کرسی زبان را در یکجا تعطیل میکنند، باید تماسهای دیپلماتیک بگیریم که چرا کرسی زبان را تعطیل کردید. نمیگذارند، اجازهی دانشجو گرفتن نمیدهند، امتیاز نمیدهند، برای اینکه زبان فارسی را یکجا میخواهیم ترویج کنیم؛ آنوقت ما بیاییم زبان آنها را خودمان با پول خودمان، با خرج خودمان، با مشکلات خودمان ترویج کنیم. این عقلائی است؟ من نمیفهمم! این را داخل پرانتز گفتم، برای اینکه همه بدانند، توجّه کنند. [البتّه] نمیگویم که فردا برویم زبان انگلیسی را در مدارس تعطیل کنیم؛ نه، حرف من این نیست؛ حرف این است که بدانیم چهکار داریم میکنیم؛ بدانیم طرف میخواهد چگونه نسلی در این کشور پرورش بیابد، و با چه خصوصیّاتی.
خب، این حالا آن نسلی [است] که سلطهی بینالمللی -نظام سلطه- میخواهد. ما چه؟ ما چگونه نسلی میخواهیم؟ این سوگندنامه خیلی خوب بود؛ این سوگندنامه را من، قبل از اینکه بیایم اینجا، آنطرف آوردند و نگاه کردم؛ حالا هم با دقّت گوش کردم. ضمناً بدانید: سوگند که خوردید، بر شما لازم شد؛ سوگندِ با نیّت که انسان میخورد، این دیگر واجبالاجرا است، باید بر طبقش عمل کنید؛ سوگند خوب بود، سوگندنامه خوب بود.
ما اوّلچیزی که لازم است برای دانشآموز خودمان در نظر بگیریم، این است که در او هویّت مستقلّ ملّی و دینی به وجود بیاوریم؛ این اوّلین چیز؛ هویّت مستقل و با عزّت. جوانمان را جوری بار بیاوریم که دنبال سیاست مستقل باشد، دنبال اقتصاد مستقل باشد، دنبال فرهنگ مستقل باشد؛ وابستگی، رُکون(۴) به دیگران، اعتماد به دیگران و تکیهی به دیگران در وجود او بهعنوان یک روحیه رشد نکند. ما از این جهت دچار آسیبیم؛ این را به شما عرض بکنم! شما میبینید یک کلمهی فرنگی که وارد کشور میشود، فوراً بزرگ و کوچک و عمامهای و غیرعمامهای و مانند اینها، همه این کلمه را بهکار میبرند. خب چرا آقا جان؟ چرا ما اینقدر مشتاقیم و تشنهایم که تعبیرات فرنگی بهکار ببریم؟ چرا؟ این همان حالتی است که به ارث برای ما گذاشتهاند. این همان حالت دوران طاغوت است که دوران جوانی خود ما است. بنده یادم است؛ من خودم هم آن وقتیکه جوان بودم، کأنّه مسابقه گذاشته بودیم که از این تعبیرات فرنگی استفاده کنیم. هرکه از این تعبیرات بیشتر استفاده میکرد، نشاندهندهی این بود که روشنفکرتر است و آگاهتر است و مانند اینها. این غلط است. هویّت مستقل، اوّلین چیزی است که ما بایستی در جوان خودمان، در نوجوان خودمان رشد بدهیم و پرورش بدهیم. بعد آنوقت اقتصاد مقاومتی معنا پیدا میکند. اینجور نیست که بعد ما برای اینکه بخواهیم اقتصاد مقاومتی انجام بگیرد، مسئولین بالای دولتی بیایند بنشینند صد جلسه پشتسرهم تشکیل بدهند و مرتّب آئیننامه، مرتّب بخشنامه، مرتّب فلان؛ آخرش هم حالا به آن صورتی که کامل است انجام نگیرد. الان خب دارند تلاش میکنند که این اقتصاد مقاومتی تحقّق پیدا کند. وقتی روحیه، روحیهی استقلال و مقاومت و ایستادگیِ در مقابل دیگران نیست، خب سخت است دیگر. وقتی عادت میکنیم که یک ذخیرهای را -که در خانهها معمولاً خانوادههای عاقل و بافکر ذخیرههایی نگه میدارند برای خودشان؛ ما هم یک ذخیرهی خداداد داریم و آن نفت است- مرتّب دربیاوریم و بفروشیم، مرتّب دربیاوریم و بفروشیم، بدون ارزش افزوده؛ یکوقت این را تبدیلش میکنیم به یک چیزی که دارای ارزش افزوده است، خیلی خب، قابل قبول است، امّا نخیر، بدون هیچ ارزش افزودهای، همین [فقط] درمیآوریم و میفروشیم. بعضی از این رؤسای کشورها که آمدهاند پیش ما، گله کردهاند که ما تراز تجاریمان با شما همسان نیست، شما به ما بیشتر میفروشید و کمتر میخرید، بنده مکرّر به چندین نفر از اینها گفتهام که آنچه شما میخرید، عمدهاش نفت است؛ نفت یعنی پول، نفت یعنی طلا؛ ما ارزش افزودهای از نفت بهدست نمیآوریم؛ ثروتمان را از زیر خاک درمیآوریم و میدهیم به شما. این را نمیشود در حساب تراز تجاری قرار داد. اینها مهم است. هویّت مستقل وقتی بود، از اینجور زندگی کردن انسان دور میشود؛ آنوقت اقتصاد مقاومتی معنا پیدا میکند، اقتصاد بدون نفت معنا پیدا میکند، فرهنگ مستقل معنا پیدا میکند.
ما باید شاخصهای ممتاز و برجسته را در دانشآموزمان زنده کنیم؛ بله، در همین سوگندنامه هم بود که فطرت خداداد او را فعّال کنیم؛ بله، درست است؛ در همهی من و شما، خدای متعال یک مایهای قرار داده که این مایه قابل رشد پیدا کردن است و میشود از آن استفاده کرد. این را در این بچّه فعّال کنید، رشد بدهید.
این شاخصها اینها است؛ حالا عمدهاش مفاهیم جریانساز، در او مفاهیم جریانساز و عملساز را تولید کنیم و به راه بیندازیم و زنده کنیم؛ ایمان؛ اندیشهورزی، یاد بگیرد فکر کند؛ مشارکت اجتماعی، دوری از انزواهای اجتماعی نامطلوب؛ تکافل(۵) اجتماعی که یک معنای خیلی والای اسلامی دارد.
اصلاح الگوی مصرف؛ این حقیر، بارها راجع به اصلاح الگوی مصرف صحبت کردهام -در سخنرانیهای اوّل سال، با مسئولین، در جلسات خصوصی، در جلسات عمومی- امّا الگوی مصرف ما هنوز اصلاح نشده؛ ما بد مصرف میکنیم. همین مسئلهی جنس خارجی که من چند روز قبل(۶) اینجا در حسینیّه، با جمعی در میان گذاشتم، از همین قبیل است. این قاچاقهای دهها و صدها میلیاردیِ وسایل لوکس، از همین قبیل است. این بچّهبازیهای داخل خیابانها -که بچّهپولدارهای نوکیسه، با آن خودروهای کذائی میآیند دائم راه میروند، دائماً رژه میروند، دائماً پُز میدهند- بهخاطر همین چیزها است؛ اصلاح الگوی مصرف. این را باید از کودکی به این جوان و نوجوان یاد داد.
تحمّل مخالف؛ بله، تا یک کسی یک مختصر تنهای زد به ما، ما برگردیم با مشت به سینهاش بکوبیم؛ این عدم تحمّل است. اسلام این را از ما نمیخواهد؛ اسلام عکس این را از ما میخواهد؛ رُحَمآءُ بَینَهُم.(۷)
ادب؛ مؤدّب بودن. حالا خیلی از شما قاعدتاً با فضای مجازی آشنایید؛ واقعاً در فضای مجازی ادب رعایت میشود؟ حیا رعایت میشود؟ خب نمیشود دیگر؛ یا در بخش مهمّی [رعایت] نمیشود. اینها را باید رشد داد در نوجوان و جوان.
تدیّن؛ اشرافی بار نیامدن؛ زندگی اشرافی را بر اینها تزریق نکردن. البتّه حالا اگر بخواهم من اینجا فهرست کنم و بنویسم و بخوانم، یک چند صفحه میشود؛ یکمقداریاش اینها است.
اینها را شما باید انجام بدهید؛ این کار شما است، این کار مقدّس شما است. شما هستید که این نسل را اینجوری پرورش میدهید و فرهنگسازی میکنید. اگرچنانچه توانستید این مفاهیم جریانساز را در ذهن دانشآموزتان رسوخ بدهید، خدمت بزرگی به آیندهی کشورتان کردهاید. معلّم خوشبختانه اینجوری است؛ چون تعلیم میدهد، چون یاد میدهد، یک تسلّط روحی و فرهنگی بهطور طبیعی بر دانشآموز دارد -حالا آن دانشآموزهای بداخلاق را که در بعضی از کلاسها هستند کار نداریم امّا بهطور عموم اینجوری است؛ در حوزههای علمیّه که متعلّم و طلبه در مقابل استاد مثل عبد خاضع است؛ حالا در فرهنگ جدید اینجوری نیست لکن بالاخره یک تسلّطی معلّم دارد بر شاگرد- میتوانید از آن استفاده کنید.
خب، دستگاههای مختلف نقش دارند؛ میتوانند در این زمینه این فضا را در آموزشوپرورش بهوجود بیاورند که معلّم بتواند کارش را آسان انجام بدهد و وفادار بماند به همین مضمون این سوگندنامه و این مطالبی که ما عرض کردیم.
یکی، معاونت پرورشی است که سفارش شد و خوشبختانه راهاندازی کردند و معاونت پرورشی را فعّال کردند، لکن کافی نیست؛ معاونت پرورشی وظیفهی سنگینتری بر عهده دارد. فعّالیّت پرتلاش، هدفمند، هوشمند و سالم؛ هم سالم از لحاظ اعتقادی، هم سالم از لحاظ سیاسی، هم سالم از لحاظ اخلاقی؛ اینها جزو مسئولیّتهای معاونت پرورشی است؛ باید اینها را رعایت کنید. اگرچنانچه نسبت به هرکدام از اینها -چه استقامت در درست حرکتکردنِ دینی، چه اخلاقی و چه سیاسی- خطایی در آنجا سربزند، این ضربهزدن به آموزشوپرورش و ضربهزدن به این نسل است.
یکی از مسئولین در این زمینه صداوسیما است؛ صداوسیما خیلی نقش میتواند ایفا کند. من سال گذشته هم گفتم،(۸) عمل نشده، آنچنانکه باید عمل نشده؛ صداوسیما باید یک سرفصل کاری مخصوص آموزشوپرورش داشته باشد؛ آدمهای با فکر، بنشینند برنامهریزی کنند. چند روز پیش -شاید هفتهی پیش- جمعی از نوجوانها و جوانهای دانشآموز اینجا در حسینیّه بودند و برایشان بنده صحبت کردم.(۹) یکیشان یک نامهای به من داد، دیدم حرف حسابی میزند؛ نوشته بود که در صداوسیما برای کودکان برنامه هست، برای بزرگها برنامه هست، برای ما جوانهای دبیرستانی برنامه نیست. دیدم راست میگوید، حرف درستی است. کدام برنامه را برای این جوان فراهم کردید که بتواند از آن استفادهی روحی، استفادهی فکری، استفادهی دینی، استفادهی علمی کند. البتّه برنامههای علمی در بعضی از شبکهها هست، اینها برنامه نیست؛ برنامهسازی باید بشود؛ هنرمندانه کار باید بشود. این هم یک دستگاه که دستگاه موظّفی است.
یکی وزارت ارتباطات [است]. این فضای مجازی امروز از فضای حقیقیِ زندگی ما چند برابر بزرگتر شده؛ بعضیها اصلاً در فضای مجازی تنفّس میکنند؛ اصلاً آنجا تنفّس میکنند، زندگیشان در فضای مجازی است. جوانان هم سروکار دارند با فضای مجازی، با انواعواقسام چیزها و کارها، با برنامههای علمیاش، با اینترنتش، با شبکههای اجتماعیاش، با مبادلات و امثال اینها سروکار دارند؛ خب، اینجا لغزشگاه است. هیچکس نمیگوید آقا جادّه نکش. اگر شما در یک منطقهای جادّهای لازم دارید، خیلی خب، جادّه بکش، جادّهی اتوبان هم بکش امّا مواظب باش! آنجایی که ریزش کوه محتمل است، آنجا محاسبهی لازم را بکنید. ما به دستگاههای ارتباطی خودمان، به مجموعهی وزارت ارتباطات و شورای عالی مجازی -که بنده از آن هم گله دارم- سفارشمان این است. ما نمیگوییم این راه را ببندید؛ نه، اینکه بیعقلی است. یک کسانی نشستهاند، فکر کردهاند، یک راهی باز کردهاند بهعنوان این فضای مجازی و به قول خودشان سایبری؛ خیلی خب، از این استفاده کنید منتها استفادهی درست بکنید؛ دیگران دارند استفادهی درست میکنند؛ بعضی از کشورها طبق فرهنگ خودشان این دستگاهها را قبضه کردهاند. ما چرا نمیکنیم؟ چرا حواسمان نیست؟ چرا رها میکنیم این فضای غیرقابل کنترل و غیرمنضبط را؟ مسئولند، یکی از مسئولین هم همینها هستند؛ دستگاه وزارت ارتباطات است.
باید همهی اینها کمک کنند به آموزشوپرورش؛ آموزشوپرورش بهتنهایی نمیتواند همهی کارها را انجام بدهد؛ اینها باید کمک کنند. اینکه من بارها گفتهام دستگاهها بایستی کمک کنند به آموزشوپرورش، خب، کمکها اینها است؛ همهاش ذهنشان به کمکهای مالی و مادّی و پولی نرود؛ کمکها اینها است؛ باید همه همکاری بکنند تا آموزش پرورش بتواند واقعاً سرپا بِایستد و کار خودش را انجام بدهد.
یکی از کارهایی که باید در آموزشوپرورش انجام بگیرد، تزریق روحیهی شادابی و جوانی در معلّم است؛ نگذاریم معلّم پیر بشود. پیرِ سنّی مرادم نیست؛ بعضیها سنّشان جوان است امّا روحیهشان پیر است؛ بعضی روحیهشان جوان است بااینکه سنّشان زیاد است. معلّمی را سراغ داریم که به نظرم حدود هفتاد سال است معلّمی میکند، [امّا] دست برنداشته؛ اینها قیمت دارد. این روحیهها را باید در آموزش پرورش احیا کرد.
نظام آموزشی ما نظام فرسوده و قدیمی و کهنهای است. نظام آموزشی کهنه است؛ این را ما از اروپاییها گرفتیم، همینجور نگهش داشتیم، مثل یک چیز موزهای مقدّس که دست به آن نخورَد! هرگاهیکباری گوشهکنارش را یک کمی کم و زیاد کردیم؛ نظام، نظام کهنهای است؛ باید نوسازی بشود. خب، حالا البتّه همین طرح تحوّل که آقای وزیر اشاره کردند، این یک گامی است در این راه؛ خوب است لکن این را من میخواهم بگویم، برای نوسازی نظام آموزشوپرورش، ما باز نگاه نکنیم به دست دیگران، ببینیم حالا در فلان کشور اروپایی چه اتّفاقی افتاده، ما هم همان را رونویسی کنیم. نه آقا، صاحبان فکر بنشینند -البتّه از تجربهها خوب است استفاده کنند- خودشان طرّاحی کنند، نظام نوین را طرّاحی کنند. حالا همین طرح تحوّل که علیالظّاهر خوب تهیّه شده، یک گامی است؛ همین را با دقّت و با نگاه انتقادی اجرا کنند؛ نگاه کنند و ببینند کجاهایش اشکال دارد. بالاخره در هر نوشتهی غیرالهی و هر کار بشری یک اشکالی هست؛ بگردیم آن اشکال را پیدا کنیم. اشکالات را شناسایی کنیم، عیوب را شناسایی کنیم، یک نظام پاکیزهی منظّم خوبی طرّاحی کنیم.
یکی از چیزهایی که در آموزشوپرورش خیلی مهم است، همین دانشگاه فرهنگیان است؛ همین که این جوانهای عزیزمان، [یعنی] دانشجومعلّمها، آنجا هستند. این بسیار مهم است. هرچه میتوان باید برای این مجموعه سرمایهگذاری در توسعهی کمّی و کیفی کرد؛ با همان معیارهای متعالی که برای معلّم لازم است. عرض کردم، این سوگندنامهای که خواندید خوب بود، به شرطی که عمل کنید به این سوگندنامه؛ واقعاً متعهّد باشیم به آنچه به آن سوگند میخوریم. دورههای آموزش کوتاهمدّت هم میگذارند که البتّه اینها خیلی کارساز نیست.
یکی از چیزهایی که در آموزشوپرورش مهم است، مسئلهی فنّیوحرفهایها است که بنده مکرّر روی آن تکیه کردهام. کودک ما دوازده سال، تا جوان میشود، درس میخواند برای اینکه برود دانشگاه؛ آیا برای همهی مشاغلی که در جامعه وجود دارد، سِیر این مسیر و رفتن به دانشگاه لازم است؟ آنطور که به من گزارش دادهاند، میگویند دوازده هزار نوع شغل وجود دارد؛ آیا برای همهی این دوازده هزار نوع شغل، همین درسها و همین مسیر و رفتن به دانشگاه لازم است؟ یا نه، باید آنچه هدف است، مهارتافزایی باشد، کارآمدی باشد برای کارهای مختلف، برای استعدادهای گوناگون؛ بعضیها نخبه هستند در کار هنر، که [اگر] یک چیز صنعتی دستش بدهی درمیمانَد؛ بعضیها بعکس، نخبه هستند در کار صنعت؛ یکی نخبه است در کار فکر و فلسفه، یکی نخبه است در کار مسائل اجتماعی، یکی نخبه است در کارهای خدماتی. ببینیم، پیدا کنیم استعدادها را، شناسایی کنیم و ورز بدهیم این استعدادها را تا اینکه ورزیده بشوند، تا اینکه بتوانند کار کنند، تا بتوانند ابتکار کنند. این همه ما روی ابتکار تکیه میکنیم، خب ابتکار را چه کسی میتواند انجام بدهد؟ هر آدم معمولیای که نمیتواند ابتکار انجام بدهد، بایستی ورزیده بشود تا بتواند در یک زمینهای ابتکار انجام بدهد.
یک مطلبی هم دربارهی [استفاده از] این نام و نشانههای دوران طاغوت که من میبینم بعضیها اصرار دارند؛ این را هم من نمیفهمم معنایش را که حتماً باید بگوییم «پیشآهنگی»! خب پیشآهنگی یک اصطلاحِ مال دوران طاغوت است؛ چه لزومی دارد؟ این تعبیرات و این الفاظ، هرکدام پشتسر خودشان یک بار معنایی دارند. جزو بزرگترین کارهای جمهوری اسلامی، جعل اصطلاحاتی بود با بارهای معنایی، مثلاً فرض کنید استکبار، مستضعفین، نظام سلطه؛ اینجور تعابیر چیزهایی است که ملّتهای دیگر، نخبگان سیاسی و فعّال و مبارزاتی ملّتهای دیگر از ما قاپیدند آنها را. [تعابیر طاغوتی] چه لزومی دارد؟ ما بسیج دانشآموزی داریم فرض بفرمایید، گروههای پیشتاز دانشآموزی مثلاً داریم یا جامعهی اسلامی دانشآموزی، انجمنهای اسلامی دانشآموزی؛ این تعبیرات، تعبیراتی است مال جمهوری اسلامی. چه لزومی دارد ما حتماً دنبال تعبیرات قدیمی برویم؟
یک مطلب هم راجع به این مسائل مدارس موجود خودمان عرض بکنم. خب حالا [اینکه] مسئلهی آموزشوپرورش طبق قانون اساسی و آنچنانکه انسان درست فکر میکند میفهمد، یک مسئلهی حاکمیّتی است، معنایش این نیست که حتماً همهی بارَش باید بر دوش دولت باشد؛ لکن دولت باید در مسئلهی آموزشوپرورش نقشآفرینی کند. اینکه ما مدارس دولتی را مدام تبدیل کنیم به غیرانتفاعی، معلوم نیست خیلی این یک کار پختهی درستی باشد؛ حالا اسمش مدارس غیرانتفاعی است امّا بعضی از اینها مدارس انتفاعی است، نه غیرانتفاعی؛ با آن شهریههای کذایی که شنیدهام از بعضیها میگیرند. سطح مدارس دولتی را بالا ببریم تا رغبت خانوادهها به این مدارس بیشتر بشود.
وقت زیاد گذشت، صحبت ما خیلی طول کشید، آخرین عرض من این است که کشور را باید بسازید عزیزان من؛ شماها باید بسازید. از جملهی عناصری که میتوانند کشور را بسازند شما معلّمها هستید؛ از این فرصت هم استفاده کنید؛ از فرصت تواناییهایتان. خوشبختانه آنچه در مورد وزیر محترم شنیدهایم و دیدهایم، ایشان الحمدلله از لحاظ سلامت فکری و سلامت عملی مورد قبول هستند؛ از این فرصت استفاده کنید. البتّه ایشان هم باید سعی کنند که همکارانشان هم همینجور از لحاظ سلامت فکری و سلامت عملی واقعاً کسانی باشند که بشود به آنها در این کار بزرگ اعتماد کرد. کشور را شما باید بسازید؛ کشور را باید قدرتمند کنید. قدرت فقط به سلاح نیست؛ مهمترین ابزار قدرت و مهمترین عنصر قدرتساز، علم و شخصیّت ملّی است. شخصیّت افراد، ایستادگی، هویّت، هویّت انقلابی؛ اینها است که قدرت میسازد. ایمان، به ملّت ما قدرت داد، انقلاب، به ملّت ما قدرت داد. وقتی قدرت داشته باشید و دشمن ببیند قدرت شما را، ناچار عقبنشینی خواهد کرد؛ وقتی ما در مقابل دشمن از نشان دادن و عرضه کردن مبانی و عناصر قدرت خودمان اجتناب کنیم، پرهیز کنیم، بترسیم، ملاحظه کنیم، دشمن پُررو میشود.
اینکه امروز شما میبینید دشمنان حرفهای بزرگتر از دهان خودشان میزنند، همهاش قابل پاسخگویی است از سوی ملّت ایران. مینشینند طرّاحی میکنند که ایران باید در خلیجفارس رزمایش نظامی نداشته باشد؛ چه غلطهای عجیبغریبی! او از آن طرف دنیا میآید اینجا رزمایش راه میاندازد؛ شما اینجا چهکار میکنید؟ خب بروید در همان خلیج خوکها؛(۱۰) بروید آنجاها و هرجا میخواهید رزمایش [کنید]. در خلیجفارس شما چهکار میکنید؟ خلیجفارس خانهی ما است. خلیجفارس جای حضور ملّت بزرگ ایران است؛ ساحل خلیجفارس بهاضافهی سواحل زیادی از دریای عمّان، متعلّق به این ملّت است؛ باید حضور داشته باشد، باید رزمایش کند، باید اظهار قدرت بکند. ما ملّتی هستیم با تاریخ، قدرتمند؛ حالا پادشاهان ضعیفِ روسیاهی آمدند و یک چندصباحی ماها را عقب زدند و خاک مُرده پاشیدند روی این کشور؛ آنها رفتند و گورشان را گم کردند. ملّت، ملّت بیداری است، ملّت بزرگی است، مگر اجازه میدهد؟ اینجوری بایستی با این قدرتهای زیادهخواه، افزونطلب و انحصارطلب مواجه شد. گفتم من، مسلّماً اینها در مقابل ما شکست خوردند؛ دلیل شکستشان خیلی واضح است، چون اینها میخواستند جمهوری اسلامی نباشد؛ جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه هست، دَهها برابر قدرتمندتر از اوّل هم شده؛ خب این شکست است. قرآن این را به ما یاد داده: تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم؛(۱۱) خودتان را آنجور آماده کنید که دشمن خدا و دشمن شما، واهمه داشته باشند و هراس داشته باشند از شما. دشمن؛ مراد همسایه نیست، مراد رقیب نیست، مراد آن کشوری که با ما دشمنی نمیکند نیست؛ دشمن، [یعنی] آنکه دشمنی میکند که او را هم همه میشناسند.
از خداوند متعال میخواهیم که شما را، ما را توفیق بدهد تا بتوانیم آن راهی را که مایهی رضای خدا و مرضیّ الهی است انشاءالله ادامه بدهیم. انشاءالله فردای این کشور به برکت وجود نورانی فعّالِ با عزّت شما جوانها، فردایی خواهد بود که مایهی سعادت همهی ملّت خواهد شد.
۲) اقبالالاعمال، ج ۱، ص ۱۲۳ (با اندکی تفاوت)
۳) گلستان، مقدّمه
۴) تمایل، گرایش
۵) کفیل یکدیگر شدن
۶) بیانات در دیدار کارگران (۱۳۹۵/۲/۸)
۷) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲۹؛ « …با همدیگر مهربانند…»
۸) بیانات در دیدار جمعى از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور (۱۳۹۴/۲/۱۶)
۹) بیانات در دیدار اعضای انجمنهای اسلامی دانشآموزان سراسر کشور (۱۳۹۵/۲/۱)
۱۰) خندهی حضّار
۱۱) سورهی انفال، بخشی از آیهی ۶۰
فرم در حال بارگذاری ...
صبح امید| نماهنگ
نوشته شده توسطرحیمی 14ام اردیبهشت, 1397
نماهنگ: نماهنگ | صبح امید
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :
کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 207.3 MB
فرم در حال بارگذاری ...
هدایت به امر
نوشته شده توسطرحیمی 10ام اردیبهشت, 1397
سخن ما دراین نوبت، بررسی رابطه وجودی ما و مهدی ،علیه السلام، در دوران غیبت، و تا سرآمدن این ایام تلخ جدایی است; و این که آیا غیبت قهری امام زمان ما ،علیه السلام، مانع ازآن خواهدبود که از خورشید وجود او بهره بگیریم و به عبارت دیگر، آیا لزوماً باید او را ببینیم تا از هدایت معنوی و باطنی و از رهنمود تشریعی و حقوقی، اخلاقی و عقیدتی آن وجود بزرگوار برخوردار شویم؟ توجه به این نکته لازم است که حضور امام ، علیه السلام، در عین غیبت او امری مسلم است و حتی اگر از دیدگاه زیست شناسی نوین به این موضوع بنگریم، راهی برای توجیه علمی طول عمر امام زمانمان می یابیم.
فرضا این کشف جدید دانشمندان علوم زیستی را می پذیریم که مرگ و پیری، حاصل عملکرد یک ژن خاص در بدن آدمی است و بی تردید اگر این ژن ویژه از وجود مادی کسی رخت بربندد، پیری و مرگ او نیز تا مدتی که خدا بخواهد به تاخیر می افتد. بعلاوه چنانکه خواهد آمد، تاثیر هدایت باطنی و معنوی امام ،علیه السلام، اصولا بر وجود جسمانی آن امام همام پایه ندارد و وجود مقدس ائمه دیگر ما ، علیهم السلام، نیز در عین عدم حضور جسمانی در این دنیا، از چنین تاثیر و هدایتی برخوردارند.
...
به هر تقدیر عمده اشکال موجود در فهم ما از امامت مهدی ،علیه السلام، به تفسیر محدود ما از معنای حقیقی ولایت آن حضرت و به فراموشی سپردن وجه اصلی امامت ائمه هدی ، علیهم السلام، یعنی «هدایت به امر»، باز می گردد. ما همواره بر این گمان بوده ایم که وظیفه اصلی ائمه ، علیهم السلام، بیان فروع فقهی و احکام الهی و یا حداکثر برقراری حکومت عدل اسلامی است و چون از هزار و اندی سال پیش و تا مدتی نامعلوم حکومت در اقصی آفاق گیتی از دست معصومان ، علیهم السلام، بیرون بوده وظهور و قیام بزرگمردان فرهیخته و آشنای با سیاستی همچون امام عارفان حضرت روح الله، رضوان الله تعالی علیه، و یاران و سپهداران و جانشین گرامی آن حضرت، به برقراری همه زوایای مکتب تشیع و اقامه همه حدود الهی توفیق نیافته است و حتی در آن دوران کوتاهی که امیرالمؤمنین علی ، علیه السلام، زمام حکومت جامعه را به دست گرفتند نیز، وجود مغرضان و معارضان و معاندان از ادامه حکومت آن بزرگوار مانع شده است، پس دیگر امامتی تحقق نیافته و هیچ مامومی به پیروی از امام معصوم زمان خویش، به سر منزل مقصود و هدف متعالی خلقت نرسیده است.
اگرچنین پنداری پذیرفته باشد، ما به خطا جبر جامعه و تاثیر تخلف ناپذیر شیطان رابرحیات روحانی و رحمانی فرد غالب دانسته ایم، و با قبول چیرگی روح جمعی حاکم، دست خدا را نیز در هدایت خلق بسته دیده ایم. در این چنین حالتی یا ناگزیر باید بر همه ادله برهانی و عقلی و نقلی که وجود حجتی معصوم را در هر زمانه ثابت می دانند چشم اغماض و انکار بربندیم، و یا ادامه حیات جامعه بشری را در دوران غیبت، عبث بینگاریم و از این دلیل محکم عقلی که فاعل حکیم و فرزانه ای چون خداوند متعال به فعل بیهوده و عبث دست تمی یازد، دست برداریم که این هر دو ناممکن اند.
حالت کنونی امام عصر ،عجل الله تعالی فرجه الشریف، و یاران وفادار ایشان در این دوران بی دردی، به حال انبیاء بزرگ الهی و یاران ایشان شبیه است که در عین بودن در اقلیت، از تلاش گسترده خود برای نشر معارف خدایی ست برنمی داشتند، و علی رغم همه آن لرزشها که بنا به آیه دویست و چهاردهم سوره مبارکه بقره به خود دیدند و همه آزار و اذیتی که از ناباوران - یا به تعبیر صحیحتر نامؤمنان، و مومنان سست ایمان، و منافقان پنهان در صفوف ایشان - شنیدند، پیوند خود را با امام و مقتدای خود نگسستند و این رشته پیوند را بر تن ندریدند. چرا که هماره نصر و دستگیری و یاری خدا را نزدیک، و امامشان را کنار و همراه خود می یافتند. اینک می نگریم به حال آن جوان نوپایی (اویس قرنی) که در عصر حضور و ظهور پیامبر گرامی اسلام ،صلی الله علیه وآله و سلم، به آن وجود گرامی ایمان آورد و عاشقانه و عالمانه بر مسیر حق ترسیم شده از سوی آن نبی مکرم سیر کرد، اما به علت بعد مسافت سرزمین خود با میعادگاه رسول، هیچ گاه به دیدار روی آن نبی شریف توفیق نیافت، و حتی آن زمان که به عشق دیدار روی امام خود، سر و قدم به سوی مدینه کشاند به علت عدم حضور نبی مکرم اسلام ،صلی الله علیه وآله و سلم، - در آن مدت - در شهر مدینه، با دستانی بظاهر تهی به کاشانه خود بازگشت، چرا که مادر جز روزی به او فرصت دیدار نداده بود. جوانی که پس از بازگشت پیامبر به شهر مدینه، رایحه خوش ولایت او، نفس قدسی نبی مکرم ،صلی الله علیه وآله وسلم، از حضور پیش هنگام او خبر می داد و عطر ولایتی که آن جوان را در دوران برومندی، در صف مدافعان و پاسداران حقیقی ولایت امیرمؤمنان علی ،علیه السلام، قرار داد و در هنگام شک و تردید و دو دلی دست و دامان او را از آلودگی به حرام سیاسی، و حرام اجتماعی و دینی و اخلاقی، دور نگهداشت.
به سخن اصلی خود در این مقاله باز می گردیم. اگر هدایت الهی و به تبع آن نحوه راهنمایی اولیاء معصوم او را به سه گونه تقسیم کنیم:
1. هدایت فطری که همان بستر اصلی صراط مستقیم الهی و راه خویشتنداران یا متقین است
«اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون »1
این گروه بر رهنمودی از پروردگارشان استوارند و این گروه همان گروه رستگارند
2. هدایت تشریعی قرآنی که بهره مندان از آن نیز به تصریح آیات نخستین سوره مبارکه بقره و آیه کریمه بیست و ششم این سوره مبارکه، همچنین آیه کریمه هشتاد و دوم از سوره مبارکه اسراء، و بلکه، همه آیات کلام الهی، همان خویشتنداران مؤمن و مؤمنان صالح هستند.
3. هدایت به امر یا هدایت تکوینی و باطنی امام معصوم ،علیه الصلوة والسلام، که نه از مقوله هدایت تکوینی است که هر مولودی بر آن زاده می شود و استمرار آن به کوشش و جد و جهد کوشنده نیاز دارد، و نه از مقوله هدایت تشریعی که با تشریح و تبیین احکام و عقاید آمده در قرآن از سوی نبی مکرم اسلام و ائمه هدی ،علیهم السلام، صورت تحقق به خودمی پذیرد،دراین صورت:
ما اینک تنها از بخشی از هدایت تشریعی قرآنی - آن بخشی که به شرح و بیان ائمه معصوم ،علیهم السلام، نیاز دارد - بی بهره ایم و آن محرومیت را نیز با تمسک به اصول القاء شده از سوی معصومان ،علیهم السلام، و با اجتهاد روشمند مجتهدان حقیقی جبران می کنیم. اما بی گمان، نه باب هدایت فطری بسته است و نه درباره متوسلان به مقام عصمت و طهارت، باب فیاض «هدایت به امر».
تفاوت وجودی «هدایت به امر» با «هدایت تشریعی »، در ابزار کار آن و هم در غایت و نهایت آن یعنی «عالم امر» و «مقاومات نفسانی » نهفته است. چه اگر هدایت قرآنی و هم هدایت تشریعی شارحان معصوم قرآن و سنت نبوی، با ابزار لفظ صورت می گیرد و محتاج تعلیم و تعلم و ریاضت علمی است، اما «هدایت به امر»، هدایت با وجه ملکوتی وجود امام معصوم ، علیه السلام، یعنی بعد روحانی آن امام همام و از مقوله ای جدا از عالم جسمانی و مربوط به عالم نفوس است. به سخن ساده تر اگر «امر» را - چنانکه از آیات قرآنی برمی آید - با «کلمه کن وجودی » که به زبان ساده، با اراده و خواست الهی همسان و در واقع به معنی پیدایش آنی و غیر تدریجی آفریده ای از آفریدگان خداست، برابر بگیریم:
«انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون.
امر او تنها آنکه: چون چیزی را اراده می کند به او بگوید: «باش »، پس باشد». 2
«و ما امرنا الا واحده کلمح بالبصر. یعنی امر ما جز یک آن نیست، همچون برهم زدن پلکی!» 3
و هم اگر مقام عالی و متعالی انبیاء بزرگواری چون ابراهیم ،علیه الصلوة والسلام - یا بخشی از دودمان آن حضرت ، علیهم الصلوة والسلام - را که پس از تحمل سختیها و گذر از امتحانات فراوان الهی به مقام شامخ امامت دست یافتند در نظر آوریم، و گذشته آن بزرگواران را که تا پیش از تصدی مقام منصوب امامت، تنها شارع و شارح احکام فردی و اجتماعی و پس از رسیدن به آن مقام منیع، «هادی به امر» و «رساننده خواهنده به خواسته متعالی او»، لقب گرفته اند مورد تامل قرار دهیم، «هدایت به امر» معنایی جز رساندن بندگان به کمال وجودی، از طریق نوعی تصرف تکوینی در وجود آنها و رفع حجب و پرده های ظلمانی - موانع شیطانی تکامل نفس - و حجب و پرده های روحانی و نورانی - موانعی که گرچه شیطانی نیستند، اما از عالم ماده یا دستکم خواسته های نفسانی فراتر نمی روند، همچون عبادت خداوند از ترس دوزخ یا شوق بهشت، یا دعای مربوط به بعد جسمانی و برای رفع آلام و دردها و مشکلات این جهانی، و فراموش کردن مراتب تکامل نفس و بسنده کردن و اکتفا به حداقل واجبات شرعی و در نهایت نهادن دست ایشان در ید قدرت الهی نخواهدداشت.
استاد استادان ما مرحوم علامه طباطبایی ،رضوان الله تعالی علیه، در شرح این موضوع و در تفسیر آیه کریمه هفتاد و سوم از سوره مبارکه انبیاء می فرمایند:
«هدایت به امر خدا از فیوضات معنوی و مقامات باطنی است که مؤمنین به وسیله عمل صالح [ و با توسل و تمسک به ذیل دامان ائمه علیهم السلام] به سوی آن هدایت می شوند و به این وسیله به رحمت پروردگارشان ملبس می گردند. و چون امام به وسیله امر هدایت می کند …
به وسیله (قدرت خدادادی که از زمان و مکان و امور جسمانی بری و به بعد ملکوتی وجود امام و جنبه باطنی حضور او ، علیه السلام، مربوط است) می فهمیم که خود امام، پیش از دیگران به آن هدایت متلبس است و این هدایت از طریق او به سایر مردم منتشر می شود و ایشان نیز بر حسب اختلافاتی که در مقامات دارند، هر کس به قدر استعداد خود از آن بهره مند می گردد.»
حضرت علامه ،رضوان الله تعالی علیه، در ادامه به جایگاه وجودی امام معصوم ،علیه السلام، در این بعد هدایی اشاره کرده است:
«امام رابط میان مردم و پروردگارشان در اخذ فیوضات ظاهری و باطنی است. همچنان که پیغمبر رابط میان مردم و خداوند متعال است در گرفتن فیوضات ظاهری، یعنی شرایع الهی که از راه وحی نازل گشته و از ناحیه پیغمبر به سایر مردم منتشر می شود و نیز می فهمیم که امام دلیلی است که نفوس را به سوی مقاماتشان راهنمایی می کند [و آنان را در باطن و ظاهر هر دو به خدا می رساند; در باطن از طریق هدایت باطنی و نوعی تاثیر در نفوس و هموار کردن راه تکامل و دادن توفیق درک حقایق یا همان شرح صدر، و همچنین باز کردن چشم بصیرت آدمی در شناختن راههای انحرافی و مسلکهای سیاسی و اعتقادی گوناگون و استواری بر صراط مستقیم و عدم انحراف به سوی ائمه شیطانی، و در ظاهر از طریق نشر حقایق و بیان فروع فقهی و اخلاقی و وعظ (موعظه) لفظی و کلامی]، همچنان که پیغمبر دلیلی است که مردم را به سوی اعتقادات حقه و اعمال صالح [آن هم تنها از طریق تعلیم و تدریس و وعظ و خطابه و سیره قولی و عملی] راه می نماید. البته بعضی از اولیاء خدا تنها پیغمبرند [همچون بسیاری از پیامبران بنی اسرائیل] و بعضی تنهاامامند [همچون ائمه معصوم ما، علیهم السلام، که در بعد ظاهری «مجری تعالیم قرآن آسمانی و شارح سنت و کلمت نبوی » و در بعد باطنی «رساننده نفوس به مقامات باطنی و روحانی » هستند] و بعضی هر دو مقام را دارند [یعنی هم «شارع و شارح » احکام اند و هم «هادی به امر»ند، هم «قانونگذار» و مجری آن قانونند و هم از قدرت تاثیر در نفوس و کائنات و رساندن انسانها به کمال وجودی برخوردارند. هم حکومت تشکیل می دهند و در میان خلق داوری می کنند و هم خواص اصحاب خود را به یک چشم برهم زدن به پله های بالای قلل رفیع کمال می رسانند] و مانند ابراهیم و دو فرزندش [و نبی مکرم اسلام] علیهم السلام ».4
بنابراین در ایام غیبت عصاره عالم امکان، گرچه دست ما از جنبه حکمی و حکومتی امام ما حضرت مهدی ، علیه السلام، کوتاه است، و گرچه امکان حضور در محضر او در عالم جسمانی هماره وبرای همه کس میسر نیست، اما بی تردید جنبه ملکوتی وجود آن امام همام ، علیه السلام، و هدایت به امر آن حضرت ،علیه السلام، در دو گستره خصوصی و عمومی شامل حال همه شیعیان و پیروان خالص آن گرامی و در هر دو گستره، رساننده خواهندگان و پرسندگان و متوسلان، به مقامات عالیه وجودی است. هدایتی که به سبب ملکوتی بودن آن از عوارض عارض بر ماده یعنی مکان و زمان تهی است.
از جمله بارزترین مصادیق مشمول این هدایت الهی در گستره خصوصی و به گونه ای آشکار و برجسته، داستان «کربلایی کاظم » (مرحوم کربلایی محمدکاظم کریمی اراکی فراهانی ساروقی)، پیرمرد ساده دل و روستایی و بی سوادی است که در همین دوران معاصر، مشمول لطف و عنایت معصوم ،علیه السلام، واقع شد، و علی رغم عدم آشنایی با درس وکتاب و مدرسه، به گونه ای معجزه آسا تمامی قرآن را - به یک چشم برهم زدن - در سینه فراخ و ولایی خود جا داد.
و امروزه ودردوران قدیم کم نبوده و نیستند عالمان برجسته و فرهیخته ای که قلم آنها از فیض ربانی وجود معصوم ، علیه السلام، مایه می گرفته، یا همچون شیخ عالیقدر صدوق ، علیه الرحمة، برجستگانی که به دعای حضرت ولی عصر ، روحی و ارواح العالمین له الفداء، به این دنیا گام نهاده اندو صد البته فیض وجودی امام ،علیه السلام، در همه موارد و درباره هر کسی لزوما چنین برجسته و یا در این بعد نیست، و اگر هر یک از ما، مروری کوتاه بر لحظات توسل و انقطاع خود به درگاه آن امام همام ، علیه السلام، و ساعات و آنات و روزهای پس از آن داشته باشیم، از این چنین فیوضاتی به خواست خدا خبر می یابیم. پس گرچه رتبه ها مختلفند و قیاس آنها با یکدیگر قیاس مع الفارق است، اما بی تردید در اصل این تاثیر و پایندگی آن در وجود برخی نمی توان غافل ماند. در این میان آنچه قبول این هدایت را میسر می سازد و در تندباد حوادث پیچیده سیاسی و اجتماعی و روزمرگیهای ناگزیر زندگی امروزین، اعطاء چشم بصیرت و قوه پایداری و دینداری را از سوی حجت زمانه ،علیه الصلوة والسلام، سهل الوصول می گرداند، عمل صالح و ایجاد رابطه روحی و روانی و سنخیت وجودی با آن امام همام،علیه السلام،وتحکیم این رابطه از طریق ذکردائم و توسل و زیارت، عمل بظاهروباطن شریعت اسلامی است.که «الیه یصعدالکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه »
سخن پاک به سوی او بالا می رود و هر کار شایسته آن را در مکانی بالاتر می نشاند.
1. سوره بقره (2)، آیه 5.
2. سوره یس (54)، آیه 83.
3. سوره قمر (36)، آیه 50.
4. موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، ترجمه و تفسیر المیزان، ج 14، ص 457.
امین میرزایی ، موعود > بهمن و اسفند 1376، شماره 6 ، صفحه 54
فرم در حال بارگذاری ...
اتاقِ جنگ علیه ایران وزارت خزانه داری آمریکاست!
نوشته شده توسطرحیمی 10ام اردیبهشت, 1397
گزارش تصویری | لوح | متن بیانات | نماهنگ
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید عزیزان من؛ فضای حسینیّهی ما را با حضور صادقانه، مؤمنانه، انقلابی خودتان، با بیاناتتان، با اظهاراتتان نورانی کردید و شیرینی دیدار با جمع عظیمی از طبقهی زحمتکشِ مؤمنِ فداکار را به ما چشاندید. حقیقتاً جامعهی کارگری ما -همینطور که اشاره کردند، بنده هم مکرّر گفتهام- یک طبقهی با اخلاص، مؤمن، صادق، زحمتکش، نهفقط زحمت در کارخانه، [بلکه] زحمت در فضای انقلاب برای اصل انقلاب، برای دفاع از انقلاب، برای دوران جنگ تحمیلی [است].
امروز، نزدیک به روز نیمهی شعبان است. یک جمله راجع به عید نیمهی شعبان عرض بکنم و آن جمله این است که نیمهی شعبان، مظهر امید به آینده است؛ یعنی همهی امیدهایی که ما به چیزی پیدا میکنیم، ممکن است بشود، ممکن است نشود؛ امّا امید به اصلاح نهایی بهوسیلهی ولیّ مطلق حضرت حق، حضرت صاحبالزّمان (عجّلالله تعالی فرجه و ارواحنا فداه) امید غیر قابل تخلّف است.
...
یک نکته هم دربارهی ماه شعبان است؛ از ماه شعبان نباید غفلت کرد. ماه شعبان از اوّل تا آخرش عید است، مثل ماه رمضان. ماه رمضان هم از اوّل تا آخرش عید است، عیدِ اولیاءالله. هر روزی که در آن موقعیّتی وجود داشته باشد که انسان بتواند به صفای نفسِ خود، به نورانیّتِ دلِ خود بپردازد، آن روز، روزِ مغتنم و روزِ عید است. ماه شعبان، ماهِ همین فرصتها است، از روز اوّل تا روز آخر. استغفارِ در این ماه، دعای در این ماه، زیارتِ در این ماه، تضرّعِ در این ماه، قرآن خواندنِ در این ماه، نماز خواندنِ در این ماه، اینها همه فرصت است. ما برای آبادیِ دنیا همهی تلاشمان را باید به کار ببریم و در این تردیدی نیست امّا برای آبادیِ دل هم باید تلاش کنیم؛ دلمان را باید آباد کنیم. با دلِ آباد است که میتوان دنیای خوب آفرید؛ دل اگر آباد نبود، دل اگر چرکین بود، دل اگر سیاه و گنهکار بود، تکنولوژی را ممکن است جلو ببرد، و فنّاوری به وضعی که امروز رسیده و بالاتر از آن برسد، امّا دنیا، دنیای شیرینی نیست؛ دنیا، دنیای تلخ است، دنیا، دنیای بیعدالتی است؛ دنیای شیرین آنوقتی [محقّق] میشود که تصمیمگیرندگان، اقدامکنندگان، حرکتکنندگان، و اگر بشود عامّهی مردم، دلهایشان آباد باشد، دلهایشان روشن باشد. از ماه شعبان غفلت نکنید.
یک جمله بنده عرض میکنم در مورد مسائل کارگری؛ یک جمله هم -البتّه کوتاه- دربارهی مسائل جهانیای که مبتلابه هستیم. در مورد مسائل کارگری، نیروی انسانی یکی از بزرگترین ثروتهای هر کشور است؛ یعنی وجودِ کارگر، طرّاح، مهندس، فعّالِ برای تولید در هر زمینهای در کشور، ارزشش برای کشور بمراتب از منابع زیرزمینی و از طلا و از نفت و از الماس و مانند اینها بیشتر است؛ آن که میتواند یک کشور را آباد کند، این است. الان شما ببینید، کشورهایی در دنیا هستند که همه یا بیشترِ الماسِ عالم از کشور آنها تهیّه میشود و تولید میشود امّا خودشان در بدبختی و فقر دارند زندگی میکنند؛ چرا؟ چون نیروی انسانی کافی ندارند، نیروی انسانی فعّال ندارند، نیروی انسانی بافکر ندارند. نیروی انسانی بزرگترین ثروت یک کشور است، و نیروی انسانی همین شما هستید؛ شما کارگر، شما کارآفرین، شما مهندس، شما طرّاح، شما فعّالِ گوناگون در بخشهای مختلف کاری، نیروی انسانی هستید. این ارزش والای نیروی انسانی است، که طبقهی کارگر از جملهی این ارزش والا و این ثروتِ عظیم است.
تلاش کارگران ما یک تلاش فوق متعارف و متوسّط دنیا است ازلحاظ ارزشآفرینی. بنده این را در مورد بخشهای مختلف، در مورد دانشجوها، در مورد محقّقین و پژوهشگران مکرّر گفتهام، بعد هم تحقیقاتی که گزارش میکنند، همه تأیید میکند این معنا را؛ در مورد کارگرها هم عقیدهی بنده این است. کارگر ایرانی یکی از بهترین کارگرهای دنیا است، یعنی دست هنرمند او و اندیشه و فکر و انگیزهی بالای او از متوسّط جهانی بالاتر است. و این در حالی است که در دوران اختناق، در دوران ظلم پهلوی، قبل از آن هم در دوران غفلت و خواب دائمی قاجاری، به کار و کارگری و جامعهی کارگری و تولید و مسائل ملّی توجّهی نمیشده است؛ البتّه در دوران قاجار بهخاطر حماقت و عقبماندگی ذهنی، در دوران پهلوی بهخاطر خیانت. درعینحال در دوران انقلاب که نیروی کار و کارگر تحرّکی پیدا کرده و نشاط جدیدی پیدا کرده است و ازلحاظ کمّیّت و کیفیّت پیش رفته، ما مشاهده میکنیم که متوسّطِ تواناییها و برجستگیهای کارگر ایرانی از متوسّط دنیا بالاتر است.
دیروز اینجا یک نمایشگاه کوچکی از تولیدات داخلی درست کردند که بنده ببینم.(۵) من رفتم و چند ساعت مشغول دیدن این نمایشگاه بودم، کارهای شماها را دیدم. واقعاً باید دست هنرمند کارگر ایرانی را بوسید، باید دست شماها را بوسید! این تولیدِ داخلیِ باارزش ازلحاظ کیفیّت، با اینهمه گرفتاریای که ما داریم، با این تحریمها که جلوِ موادّ اوّلیّه را میگیرند، جلوِ ماشین پیشرفته را میگیرند، انواع و اقسام مشکلات را مستکبرین عالَم جلوِ پای ما میگذارند؛ درعینحال وقتی انسان به محصول نگاه میکند، میبیند عجب برجستگیای دارد! همه چیز [هم بود]! دیروز اینجا دهها شرکت، محصولات خودشان را -که همین کارهای دست شما است- آوردند اینجا ما دیدیم؛ از قُماش(۶) و کفش و لباس دوخته و وسایل زندگی و چینی و بلور بگیرید تا دارو و لوازم آرایش و وسایل خانه و یخچال و ابزار و لوازمتحریر و همه چیز، که اینجا دیروز به ما نشان دادند -که چند ساعت هم طول کشید- همه برجسته بود، همه ممتاز بود. انسان واقعاً در مقابلِ نیروی کارِ داخلی سر تعظیم فرو میآورد! آنوقت بنده که میگویم حمایت از کالای ایرانی، یک عدّهای یا باور نمیکنند یا تصدیق نمیکنند یا عمل نمیکنند! خب حمایت از کالای ایرانی یعنی حمایت از این کارگر، یعنی حمایت از نیروی کار، یعنی حمایت از تولید! این حمایت، همهجانبه است؛ هم مردم باید حمایت کنند، هم دولت باید حمایت کند؛ همه باید حمایت کنند.
مشکلاتی را مطرح میکردند که این مشکلات، هم مال کارآفرین است، هم مال کارگر است؛ مشکل بیمه، مشکل کمبود امکانات، مشکل نقدینگی، مشکل موانع مالیاتی، مشکل از ناحیهی بانک، مشکل از ناحیهی وزارت اقتصاد، مشکل از جاهای مختلف؛ این مشکلات باید برطرف بشود، باید بهطور جازم و کامل اقدام بشود برای رفع این مشکلات. وقتی مشکلات برطرف شد، وقتی کالای ایرانی مورد حمایت قرار گرفت، وقتی قدر کار کارگر ایرانی دانسته شد، آنوقت دیگر ما شاهد این نخواهیم بود که یک کارخانهای بگوید «من با یکسوّم ظرفیّت دارم کار میکنم». دیروز بعضیها به ما همین را میگفتند ما اینقدر امکانات داریم و اینجور داریم کار میکنیم: با یکسوّم ظرفیّت، با نصف ظرفیّت. خب چرا؟ آن دوسوّم دیگر کارگرهایش کجا هستند؟ این میشود آن بیکاریِ متراکم در داخل کشور. اینکه ما میگوییم «حمایت از کالای ایرانی»، یعنی کار آفریده بشود، کار به وجود بیاید؛ یعنی کارگر بیکار نداشته باشیم؛ یعنی جوان تحصیلکردهی ما فقط به فکر پشتِمیزنشینی نباشد؛ بداند مطابق شأن خودش، در بخشهای مختلف، میتواند کار بکند. اگر حمایت از کالای ایرانی شد، این پیش میآید. چرا یک عدّهای اصرار دارند پولشان را بریزند در جیب کمپانی خارجی؟ این چه مرضی است که جنس خارجی باید مصرف بشود؟ یکوقت جنسِ ایرانیِ مشابه نداریم، خب بله، بحثی نیست؛ بعضی از اجناس هست که تولیدش در داخل منطبق با صرفه نیست، صرفه ندارد؛ خیلی خب! در داخل، جنس مشابه آن را نداریم. [امّا وقتی] مشابه جنسی در داخل هست، تولید میشود و در کیفیّت هم بعضی مثل کیفیّت مشابه خارجی است، بعضی بالاتر از کیفیّت مشابه خارجی است، چرا بایستی یک عدّهای اصرار داشته باشند که حتماً بروند جنس خارجی و فلان مارک خارجی و مانند اینها را مصرف کنند؟ این چه مرضی است؟ این چه بدفهمی و کجفهمیای است که بعضی دارند؟ کالای ایرانی مصرف کنیم. تصمیم بگیریم؛ مؤسّسات بزرگ، خود دولت، دیگران، همه تصمیم بگیرند که از کالای [ایرانی حمایت کنند]. ما تعصّب علیه دیگران نداریم، نمیخواهیم دشمنی کنیم؛ ما میخواهیم فرزند خودمان، جوان خودمان و کارگر خودمان را وادار کنیم به کار؛ میخواهیم او را سرگرم اشتغال کنیم، میخواهیم او را از مضرّات بیکاری نجات بدهیم. بیکاری خیلی مضرّات دارد؛ مضرّات اجتماعی دارد، مضرّات امنیّتی دارد، مضرّات اخلاقی دارد، انواع و اقسام مضرّات دارد. این را میخواهیم؛ راهش همین حمایت از کالای ایرانی است. از کالای ایرانی، از تولید ایرانی، بایستی طرفداری بشود و حمایت بشود.
بهترین مقابلهی با دشمن هم این است. ببینید عزیزان من! دشمنان ما فهمیدهاند و دانستهاند که در جنگ سخت نظامی طرْفی نخواهند بست. چند سال قبل از این، یک رئیسجمهور دیگر آمریکا -که آن هم مثل این بداخلاق و بیربطگو و هجوگو بود- یک چیزهایی گفت علیه ما. بنده در سخنرانی همان چند سال پیش گفتم «آقاجان، دوران بزندررو گذشته؛ بزنید، میخورید».(۷) میدانند این را؛ این را میدانند که اگر وارد درگیری و برخورد سخت و نظامی با ما بشوند، پایشان گیر میافتد. بله، به ما ضربه میزنند، امّا خودشان ممکن است چند برابر ضربه بخورند؛ این را فهمیدهاند. راهی که پیدا کردند، جنگ اقتصادی و جنگ فرهنگی و مانند اینها است. حالا بحث فرهنگی به کنار، [امّا] امروز آنچه مطرح است برای دشمنان ما، جنگ اقتصادی است. اتاق جنگ آمریکا علیه ما عبارت است از وزارت خزانهداری آمریکا که همان وزارت اقتصاد و داراییشان است؛ آنجا اتاق جنگ با ما است. خب راه مقابلهی با جنگ اقتصادی چیست؟ این است که ما در داخل به اقتصاد خودمان بپردازیم. وقتی اقتصاد ما متّکی بود، وابسته بود، مشکلات به وجود میآید. البتّه بنده عقیده ندارم به اینکه رابطهی اقتصادی را از دنیا باید قطع کرد یا میتوان قطع کرد؛ معلوم است که نمیتوان؛ امروز همهی دنیا به هم مربوط و متّصل است امّا تکیهی به بیرون از مرزها غلط اندر غلط است؛ نباید تکیه کرد. بله، بروند با زرنگی، با تدبیر، با سیاستگذاری درست، با پیگیری صحیح، با جدّیّت، ارتباطات با دنیا [برقرار کنند]. دنیا بزرگ است؛ دنیا که فقط آمریکا و چند کشور اروپایی نیست؛ دنیا خیلی وسیع است؛ بروند ارتباطات را برقرار کنند به آن مقداری که لازم هست امّا چشم ندوزند به هیچ نیروی خارجی؛ چشم بدوزند به عنصر داخلی، چشم بدوزند به این ارزش بزرگ: نیروی انسانی داخل. وقتی مردم ببینند که ما مسئولین اصرار داریم بر اینکه مشکلاتمان را در داخل حل کنیم و از ظرفیّتهای داخلی استفاده کنیم، ولو یک سختیای هم برایشان پیش بیاید، تحمّل میکنند، کمکمان میکنند؛ این را مسئولین محترم کشور باید توجّه داشته باشند که تکیهی به خارج نبایستی کرد.
یک راه آمریکاییها برای مقابلهی با نظام آزادیخواهِ مستقلّ جمهوری اسلامی -که آنها با همین آزادیخواهیاش مخالفند، با همین مستقل بودنش مخالفند، میگویند زیر پرچم ما باشید، زیر چتر ما باشید، دستور ما را اطاعت کنید، طبق خواست ما سیاستگذاری کنید چون اسلحهی ما بیشتر است، چون قدرت ما زیادتر است، [چون] پول ما افزونتر است؛ آنها این را میخواهند- همین کار اقتصادی است، یک [راه] -هم برای اینکه شماها مطّلع باشید و توجّه داشته باشید- تحریک بعضی از دولتهای کمفهم، چه تعبیر کنیم! دولتهای بیتوجّه در منطقهی خودمان به ایجاد اختلاف و درگیری و دعوا و این چیزها است. آمریکاییها میروند مینشینند پهلوی این سعودیها که آنها را تحریک کنند علیه جمهوری اسلامی؛ خب شما که میخواهید تحریک کنید، چرا صهیونیستها را که نوکر خودتان هستند -به یک معنا نوکرند، به یک معنا اربابند- تحریک نمیکنید؟ آن بدبختها -سعودیها- را چرا تحریک میکنید؟ میگویند میخواهیم جنگ مسلمان با مسلمان راه بیفتد. یکی از برنامههای آنها تشویق کردن و تحریص کردن و تحریک کردن یک کشورهایی از [این] قبیل است -که حالا من سعودی را بهعنوان مثال عرض کردم- برای مواجهه و مقابله و سینهبهسینه شدن با جمهوری اسلامی. آنها اگر عقل داشته باشند، باید گول این دشمن را نخورند؛ اگر با جمهوری اسلامی سینهبهسینه بشوند، قطعاً ضربه میخورند و شکست میخورند. آنها میخواهند هزینهی مقابلهی با نظام جمهوری اسلامی و ملّت مقتدر ایران را خودشان متحمّل نشوند و هزینهاش را به دوش این دولتهای اینجوری در منطقه بگذارند.
کار آمریکا ایجاد ناامنی است؛ هرجا آمریکاییها در این سالها پا گذاشتند ناامنی ایجاد کردند. در هر نقطهای -چه نقطهی غرب آسیا که ما هستیم، چه در نقاط دیگر عالم؛ هرجا که رفتند- ایجاد ناامنی کردند؛ یا جنگ داخلی راه انداختند، یا برادرکُشی راه انداختند، برای مردم بدبختی آوردند هرجا که رفتند. برای همین هم هست که جای پای آمریکا در منطقهی غرب آسیا باید برچیده بشود؛ آمریکاییها بایستی از منطقهی غرب آسیا بیرون بروند؛ آن که باید پایش قطع بشود از اینجا آمریکا است، نه جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی خود ما هستیم، ما اهل اینجاییم، خلیج فارس خانهی ما است، غرب آسیا خانهی ما است، اینجا خانهی ما است؛ شما بیگانهاید، شما از راه دور آمدهاید، شما اهداف خباثتآمیز دارید، شما میخواهید فتنه ایجاد کنید، شما باید بروید. و بدانید آمریکاییها و بقیّهی کسانی که مثل آنها هستند از این منطقه پایشان قطع خواهد شد.
یکی از چیزهایی که در باب مسئلهی حمایت از کالای ایرانی بنده تأکید دارم و بارها هم این را گفتهایم -حالا آقای وزیر هم اینجا هستند- و انشاءالله بایست بهطور جدّی در دولت و اطراف قضیّه دنبال بشود مسئلهی جلوگیری از واردات بیرویّه و جلوگیری جدّی از قاچاق است که شکایت و گِلهی خیلی از این مسئولان و کسانی که در زمینهی مسائل کالای ایرانی فعّالند [مثل] کارآفرین، سرمایهگذار، کارگر ماهر و دیگران این است که جنس خارجی میآید، غالباً هم با کیفیّت پایین و رقابت میکند -رقابت نابرابر و نامتوازن- با جنس داخلی و رواج جنس داخلی را محدود میکند؛ این از جملهی چیزهایی است که حتماً بایستی جلویش گرفته بشود. البتّه مطالبی که آقای وزیر امروز اینجا گفتند و کارهایی که انجام گرفته است یا دارد انجام میگیرد اینها کارهای باارزشی است؛ انشاءالله دنبال کنند که تحقّق پیدا بکند و خروجی کارها دیده بشود، یعنی احساس بشود خروجی کارها؛ و انشاءالله روزبهروز جامعهی کارگری ما، بخصوص جوانهای عزیز کارگر، به آینده دلگرمتر و امیدوارتر بشوند.
۱) در ابتدای این دیدار، آقای علی ربیعی (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) گزارشی ارائه کرد.
۲) فرازی از زیارت آل یاسین
۳) احتجاج ، ج ۲ ، ص ۴۹۳ (زیارت آل یاسین)
۴) تیره و تاریک شده
۵) بازدید از نمایشگاه کالای ایرانی در حسینیّهی امام خمینی (قدّس سرّه الشّریف) در تاریخ ۱۳۹۷/۲/۹
۶) پارچه
۷) از جمله، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۸۶/۶/۳۱)
فرم در حال بارگذاری ...
متاع دنیا
نوشته شده توسطرحیمی 7ام اردیبهشت, 1397
شرح و تفسير حکمت 367 نهج البلاغه
نهج البلاغه با مرور قرنها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزونتر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی علیه السلام درباره قرآن آمده است:
« ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه »
قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان میپذیرد و نه اسرار آن منقضی میشود.
در سخن مشابهی نیز آمده است : «لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را میتوان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی میشود و از بین میرود.
سخنان امام علی علیه السلام در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بیش از هزار سال از عمر این کتاب شریف میگذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی علیه السلام تلاشهایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.
وقال علیه السلام:يَا أَيُّهَا النَّاسُ، مَتَاعُ الدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِىءٌ فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ! قُلْعَتُهَا أَحْظَى مِنْ طُمَأْنِينَتِهَا، وَ بُلْغَتُهَا أَزْكَى مِنْ ثَرْوَتِهَا. حُكِمَ عَلَى مُكْثِرٍ بِالْفَاقَةِ، وَ أُعِينَ مَنْ غَنِيَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ. وَ مَنْ رَاقَهُ زِبْرِجُهَا أَعْقَبَتْ نَاظِرَيْهِ كَمَهاً، وَ مَنِ اسْتَشْعَرَ الشَّغَفَ بِهَا مَلاََتْ ضَمِيرَهُ أَشْجَاناً، لَهُنَّ رَقْصٌ عَلَى سُوَيْدَاءِ قَلْبِهِ هَمٌّ يَشْغَلُهُ، وَ غَمٌّ يَحْزُنُهُ، كَذلِکَ حَتَّى يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ فَيُلْقَى بِالْفَضَاءِ مُنْقَطِعاً أَبْهَرَاهُ، هَيِّناً عَلَى آللّهِ فَنَاؤُهُ، وَ عَلَى الاِْخْوَانِ إِلْقَاؤُهُ. وَإِنَّما يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الاِعْتِبَارِ، وَيَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الاِضْطِرَارِ، وَ يَسْمَعُ فِيهَا بِأُذُنِ الْمَقْتِ وَ الاِْبْغَاضِ، إِنْ قِيلَ أَثْرَى قِيلَ أَكْدَى! وَإِنْ فُرِحَ لَهُ بِالْبَقَاءِ حُزِنَ لَهُ بِالْفَنَاءِ! هذَا وَ لَمْ يَأْتِهِمْ «يَوْمٌ فِيهِ يُبْلِسُونَ».
امام(عليه السلام) فرمود:
اى مردم! متاع دنيا همچون گياهان خشكيده «وباخيز» است بنابراين از چنين چراگاهى دورى كنيد. دل كندن از آن لذت بخش تر است از دل بستن و اعتماد به آن، و استفاده از آن به مقدار نياز بهتر است از جمع كردن و انباشتن ثروت آن.
كسى كه از آن بسيار گردآورى كند محكوم به فقر و نيازمندى است و هر آن كس از آن بى نيازى جويد به آسايش و آرامش خود كمك كرده است. كسى كه زر و زيورهاى دنيا در نظرش شگفت انگيز باشد قلب او نابينا مى شود و آن كس كه عشق آن را به خداوند بى اهميت و افكندنش به گورستان براى دوستانش آسان است.
(امام(عليه السلام) فرمود:)
انسان مؤمن، تنها با چشم عبرت به دنيا مى نگرد، از مواهب آن به مقدار ضرورت بهره مى گيرد و آهنگ دلرباى آن را با بغض و نفرت مى شنود. هرگاه گفته شود فلان كس توانگر شد (ديرى نمى پايد كه) گفته مى شود بدبخت و بى نوا گشت و هرگاه مردم از فكر بقاى او (در اين جهان) شاد شوند (چيزى نمى گذرد كه) خبر مرگ او آن ها را محزون مى كند. اين حال دنياى آنهاست و هنوز روزى كه در آن به راستى غمگين و مأيوس شوند (روز رستاخيز) فرانرسيده است.
...
امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى در دو بخش كه هركدام ديگرى را تكميل مى كند سخن مى گويد. در بخش نخست، بى ارزش بودن دنيا را با تعبيرات قاطع و كوبنده بيان كرده و داد سخن را در اين قسمت داده و براى دنيا به هفت عيب بزرگ اشاره مى كند. نخست مى فرمايد:
«اى مردم! متاع دنيا همچون گياهان خشكيده وباخيز است بنابراين از چنين چراگاهى دورى كنيد»;
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ، مَتَاعُ الدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِىءٌ فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ!). چه تعبير جالب و گويايى! زيرا «حطام» در اصل از ماده «حطم» (بر وزن ختم) به معناى شكستن و خرد كردن چيزى گرفته شده است و غالباً به شكستن اشياء خشك مانند ساقه هاى خشك گياهان اطلاق مى شود و به همين دليل گاهى به كاه، «حطام» اطلاق مى گردد. امام(عليه السلام) متاع دنيا را در اين جا تشبيه به همان گياهان خشكيده و خردشده اى كه آذوقه حيوانات است نموده اما گياهى كه با ميكروب وبا آغشته شده و حتى سبب مرگ حيوان مى شود، و به دنبال آن هشدار مى دهد كه از اين چراگاه بى ارزش خطرناك دورى كنيد. اين سخن در واقع برگرفته از تعبيرات قرآن مجيد است آن جا كه درباره زندگى دنيا مى فرمايد:
«(اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَينَكُمْ وَتَكاثُرٌ فِى الاَْمْوالِ وَالاَْوْلادِ كَمَثَلِ غَيث أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يكُونُ حُطاماً);
بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مى برد، سپس خشك مى شود به گونه اى كه آن را زردرنگ مى بينى; سپس تبديل به كاه مى شود!». ولى امام(عليه السلام) تصريح مى فرمايد كه اين گياه خشكيده خرد شده كم ارزش، آلوده به وبا نيز مى باشد كه آن را مبدل به شىء خطرناكى مى كند. سپس در ادامه اين سخن به دو عيب ديگر از عيوب دنيا اشاره كرده، مى فرمايد: «دل كندن از آن لذت بخش تر است از دل بستن و اعتماد به آن و استفاده از آن به مقدار نياز بهتر است از جمع كردن و انباشتن ثروت آن»;
(قُلْعَتُهَا أَحْظَى مِنْ طُمَأْنِينَتِهَا، وَ بُلْغَتُهَا أَزْكَى مِنْ ثَرْوَتِهَا).
امام(عليه السلام) در اين دو ويژگى، راه استفاده از مواهب دنيا را نشان مى دهد. نخست اين كه انسان دل به آن نبندد و به آن اعتماد نكند و ديگر اين كه به مقدار نياز و حاجت از آن بهره گيرد و درپى ثروت اندوزى و جمع كردن مال از طريق حرام و حلال نباشد. بديهى است كسى كه دل به دنيا نبندد اكثر نگرانى هاى او برطرف مى شود زيرا دلبستگى به دنيا توأم با نگرانى هاى فراوانى به دليل حفظ يا از دست رفتن آن و حسد حسودان و كينه توزى دشمنان است. به گفته حافظ: حافظا ترك جهان گفتن طريق خوش دلى است *** تا نپندارى كه احوال جهان داران خوش است «قُلعَة» به معناى كوچ كردن و دل كندن است و از مادّه «قَلع» (بر وزن نفع) گرفته شده است. «بُلغَة» به معناى زاد و توشه اى است كه انسان با آن به مقصد مى رسد و به تعبير ديگر به معناى مقدار نياز و حاجت است. در چهارمين و پنجمين وصف دنيا مى فرمايد: «كسى كه از آن بسيار گردآورى كند محكوم به فقر و نيازمندى است و هر آنكس از آن بى نيازى جويد به آسايش و آرامش او كمك شده است»; (حُكِمَ عَلَى مُكْثِر بِالْفَاقَةِ، وَ أُعِينَ مَنْ غَنِيَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ). دليل آن روشن است، دنياپرستانى كه درپى جمع اموال اند غالباً بخيل اند حتى درباره خويشتن، و بسيارى از آن ها زندگانى فقيرانه اى دارند. ازاين رو بسيارى معتقدند كه نيازمندترين افراد در دنيا سلاطين و پادشاهان اند. اضافه بر اين، اين گونه افراد حريص اند و حرصى كه در جمع كردن مال دنيا دارند از تلاشى كه فقير براى به دست آوردن نيازهاى خود مى كند بيشتر است. آن ها هرگز سير نمى شوند و به همين دليل فقير واقعى هستند. معروف است كه روزى بهلول بر هارون الرشيد، خليفه عباسى وارد شد و سكه بى ارزشى در دست او گذاشت. هارون بسيار تعجب كرد و با عصبانيت سؤال كرد: اين چيست؟ گفت: من نذر كرده بودم سكه اى به فقيرترين مردم بدهم و كسى را از تو فقيرتر نمى شناسم. امام صادق(عليه السلام) در تأكيد بر گفتار جدش اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْيا أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَينَ عَينَيهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ ينَلْ مِنَ الدُّنْيا إِلاَّ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الاْخِرَةُ أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْغِنَى فِى قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَهُ; كسى كه صبح و شام كند در حالى كه بيشترين فكر او متوجه دنيا باشد خداوند فقر را پيش روى او قرار مى دهد و امور او را متشتت مى سازد و از دنيا چيزى بيش از آنچه براى او مقدر شده پيدا نمى كند اما كسى كه صبح و شام كند در حالى كه بيشترين فكر او متوجه آخرت باشد خداوند غنا و بى نيازى را در قلب او قرار مى دهد و كار او را سامان مى بخشد». سپس در ششمين و هفتمين وصف دنيا مى فرمايد: «كسى كه زر و زيورهاى دنيا در نظرش شگفت انگيز باشد نابينايىِ قلب خواهد داشت و آنكس كه عشق آن را به دل بگيرد درونش پر از غم و اندوه مى شود; اندوه هايى كه بر كانون قلبش پيوسته مى رقصند و همواره اندوه سنگينى او را مشغول مى سازد و غمى جانكاه او را محزون مى نمايد»; (وَمَنْ رَاقَهُ زِبْرِجُهَا أَعْقَبَتْ نَاظِرَيْهِ كَمَهاً، وَ مَنِ اسْتَشْعَرَ الشَّغَفَ بِهَا مَلاََتْ ضَمِيرَهُ أَشْجَاناً، لَهُنَّ رَقْصٌ عَلَى سُوَيْدَاءِ قَلْبِهِ هَمٌّ يَشْغَلُهُ ، وَ غَمٌّ يَحْزُنُهُ). چه تعبير گويايى امام(عليه السلام) درباره دنياپرستان فرموده و حالاتى را كه ما پيوسته در آن ها مى بينيم به زيباترين وجه بيان فرموده است; زرق و برق دنيا انسان را كور مى كند و دلبستگى به آن غم و اندوه را بر قلب مسلط مى سازد زيرا اين دلبستگى سبب مى شود كه زياده خواهى كند و هرگاه به آنچه مى خواهد، نرسد اندوهگين مى شود و از آن دردناك تر زمانى است كه چيزى را از دست مى دهد. از سوى ديگر حسودان پيوسته براى از بين بردن امكانات او نقشه مى كشند و دزدان و راهزنان در كمين مال و ثروت او هستند و حوادث پيش بينى نشده هر روز ممكن است بخشى از امكانات او را از ميان بردارد، طلبكاران از او مطالبه كنند و بدهكاران بدهى خود را نپردازند. مجموع اين عوامل غم و اندوه جاويدان را بر قلب او مسلط مى سازد. «زبرج» به معناى زينت و «كمه» به معناى نابينايى و «شغف» به معناى عشق و علاقه شديد است. «اشجان» جمع «شَجَن» (بر وزن عجم) به معناى حزن و اندوه است. «رقص» در لغت به هرگونه حركت و جولان و غليان، اطلاق مى شود هر چند در اصطلاح عامه به حركات موزون طرب انگيز گفته مى شود و منظور امام(عليه السلام)اين است كه غم و اندوه، پيوسته در كانون قلب آن ها در حركت است. «سويداء» «مصغر سوداء» اشاره به دانه سياهى است كه به اعتقاد قدما در درون دل وجود دارد و مركز عشق و علاقه محسوب مى شود و بعيد نيست آن را بتوانيم بر دريچه هاى قلب تطبيق كنيم. «هم» به معناى دل مشغولى و نگرانى است و «غم» به معناى اندوه است و به گفته مجمع البحرين «هم» به معناى نگرانى اى است كه قبل از وقوع حادثه حاصل مى شود و «غم» به معناى اندوهى است كه به هنگام وقوع، حاصل مى گردد و «حزن» حالتى است كه بعد از گذشتن حادثه رخ مى دهد. در خطبه 109 نهج البلاغه نيز آمده است: «وَ مَنْ عَشِقَ شَيئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَأَمْرَضَ قَلْبَه; كسى كه به چيزى عشق ورزد آن چيز چشم او را نابينا و قلب او را بيمار مى كند». تاريخ نيز نمونه هاى روشنى به ما نشان مى دهد از كسانى كه براثر حب دنيا چنان نابينا شدند كه واضح ترين مسائل را نمى ديدند. ازجمله در داستان عمر سعد و مأموريت او در كربلا مى خوانيم: هنگامى كه ابن زياد اين مأموريت را به او پيشنهاد كرد و وعده حاكميت بر مُلك رى را نيز به او داد ابن سعد امتناع كرد و گفت: مرا معذور دار. ابن زياد گفت: فرمان ملك رى را به ما بازگردان. عمر سعد گفت: يك روز به من مهلت بده تا بينديشم. هنگامى كه از نزد ابن زياد خارج شد و با دوستان خود مشورت كرد. هركس شنيد، او را از اين كار نهى كرد ازجمله خواهرزاده اش حمزة بن مغيره به او گفت: تو را به خدا سوگند مى دهم كه از اين كار صرف نظر كنى، به خدا قسم اگر تمام دنيا مال تو باشد و از تو بگيرند بهتر از اين است كه روز قيامت خدا را ملاقات كنى در حالى كه خون حسين(عليه السلام) بر گردن تو باشد. ابن سعد گفت: مى پذيرم. عبدالله بن يسار مى گويد: نزد عمر سعد آمدم رو به من كرد و گفت: امير ابن زياد چنين دستورى به من داده و من خوددارى كردم گفتم: كار بسيار خوبى كردى. سپس از نزد عمر سعد خارج شدم ولى كسى آمد خبر داد كه ابن سعد مردم را براى جنگ با امام حسين(عليه السلام)دعوت مى كند. با عجله نزد او برگشتم، او نشسته بود، هنگامى كه مرا ديد صورتش را از من برگرداند. فهميدم كه عزم خود را براى اين كار جزم كرده (و سخن گفتن با او فايده اى ندارد). مى دانيم كه اين مرد كوردل هرگز به مقصود خود نرسيد و در ميان مردم كوفه انگشت نما بود و حتى كودكان كوفه هنگامى كه او را مى ديدند به او سنگ پرتاب مى كردند و مى گفتند: «هذا قاتل الحسين(عليه السلام)». و اين است همان كوردلى كه امام(عليه السلام)در كلمات حكيمانه مذكور به آن اشاره كرده است. آنگاه امام(عليه السلام) به پايان كار اين گروه از دنياپرستان كوردل اشاره كرده، مى فرمايد: «اين وضع همچنان ادامه مى يابد تا آن جا كه (پنجه مرگ) گلويش را مى فشارد و او را به گوشه اى مى اندازد در حالى كه رگ هاى حياتش قطع شده، مرگ او در پيشگاه خداوند بى اهميت و افكندنش به گورستان براى دوستانش آسان است»; (كَذلِكَ حَتَّى يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ فَيُلْقَى بِالْفَضَاءِ مُنْقَطِعاً أَبْهَرَاهُ، هَيِّناً عَلَى اللّهِ فَنَاؤُهُ، وَ عَلَى الاِْخْوَانِ إِلْقَاؤُهُ). «كظم» در اصل به معناى بستن سر مَشكى است كه پر از آب باشد و از روى كنايه، به گلو به خصوص در زمانى كه انسان پر از خشم شده باشد و از ابراز خشم خوددارى كند اطلاق مى شود. «ابهراه» تثنيه «ابهر» اشاره به دو رگى است كه خون را از تمام بدن به قلب مى رسانند و اگر قطع شوند انسان مى ميرد. امام(عليه السلام) ترسيم بسيار دقيقى از سرنوشت انسان به خصوص دنياپرستان در اين گفتار حكيمانه كرده است و آن اين كه دنياپرستان پيوسته غرق نگرانى ها درباره آينده و غم و اندوه درباره آنچه از دست داده اند مى باشند تا اين كه ناگهان مرگشان فرامى رسد و گلويشان فشرده مى گردد و به صورت جسم بى جانى درمى آيند و دوستان سعى مى كنند هرچه زودتر او را از خانه و كاشانه اش بيرون ببرند و به خاك هاى قبرستان خاموش بسپارند. و به گفته شاعر: دنيا كه در او ثبات است كم مى بينم *** با يك فرحش هزار غم مى بينم اين كهنه رباطى است كه از هر طرفش *** راهى به بيابان عدم مى بينم اين بحث را با حديثى از امام صادق(عليه السلام) كه در كتاب شريف كافى آمده است پايان مى دهيم. امام(عليه السلام) مى فرمايد: عيسى بن مريم (با يارانش) از كنار قريه اى عبور مى كرد كه تمام اهل آن و حتى پرندگان و حيواناتشان مرده بودند، عيسى گفت: اين ها به مرگ طبيعى نمرده اند بلكه با خشم الهى از دنيا رفته اند اگر به طور طبيعى و متفرق از دنيا مى رفتند يكديگر را دفن مى نمودند. حواريون گفتند: اى روح اللَّه دعا كن خداوند آن ها را براى ما زنده كند تا به ما خبر دهند اعمالشان چه بوده است؟ تا از آن بپرهيزيم. حضرت عيسى از خداوند تقاضاى زنده شدن آن ها را كرد، ندايى از آسمان آمد كه آن ها را صدا كن، عيسى شب هنگام در كنار قطعه زمينى ايستاد و صدا زد: اى مردم قريه! يكى از آن ها پاسخ گفت: لبيك يا روح اللَّه! فرمود: واى بر شما، اعمال شما چه بود (كه اين گونه به غضب الهى گرفتار شديد)؟ او در پاسخ گفت: عبادت طاغوت و دنياپرستى با ترس كم (از خداوند) و آرزوهاى دراز و بى خبرى همراه با لهو و لعب. عيسى فرمود: عشق شما به دنيا چگونه بود؟ گفت: مانند عشق كودك به مادرش. هنگامى كه دنيا به سوى ما روى مى آورد خوشحال مى شديم و مسرور، و هنگامى كه پشت مى كرد گريه مى كرديم و محزون مى شديم. عيسى گفت: عبادت طاغوت شما چگونه بود؟ گفت: اطاعت از گنهكاران. گفت: پايان كار شما چگونه بود؟ عرض كرد: شب در نهايت عافيت و تندرستى بوديم، صبح در ميان جهنم… . در پايان عيسى به حواريون نگاه كرد و گفت: اى دوستان خدا، خوردن نان خشك با نمكى كه آن را درست نساييده باشند و خوابيدن بر روى خاك، بسيار بهتر است هنگامى كه توأم با عافيت در دنيا و آخرت باشى. شيوه مؤمنان راستين امام(عليه السلام) در اين بخش به بيان حالات مؤمنانى مى پردازد كه به عكس دنياپرستان، قناعت پيشه و ساده زيست هستند، مى فرمايد: «انسان مؤمن، تنها با چشم عبرت به دنيا مى نگرد از مواهب آن به مقدار ضرورت بهره مى گيرد و آهنگ دلرباى آن را با بغض و دشمنى مى شنود»; (وَ إِنَّما يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الاِعْتِبَارِ، وَيَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الاِضْطِرَارِ، وَ يَسْمَعُ فِيهَا بِأُذُنِ الْمَقْتِ وَالاِْبْغَاضِ). «يقتات» از مادّه «قوت» به معنى بهره گيرى از قوت دنياست و «مقت» به معنى غضب و «ابغاض» به معنى خشم است. آرى! مؤمنان راستين چشم عبرت بين دارند و گوشى كه حقايق را مى شنود و در برابر نداى شيطان و هواى نفس، بدبين و خشمگين اند آن ها بر اساس كفاف و عفاف زندگى مى كنند و به اندازه نياز از دنيا بهره مى گيرند و خود را آلوده آنچه دنياپرستان گرفتارش هستند، نمى كنند. درست است كه آنچه امام(عليه السلام) درباره مؤمنان مى فرمايد به صورت جمله خبريه است ولى در واقع، منظور، امر كردن است يعنى شخص مؤمن بايد به ديده عبرت به دنيا بنگرد و به مقدار ضرورت از آن قناعت كند و پيام دنيا و دنياپرستان را با خشم بشنود. مرحوم علامه مجلسى در جلد 22 بحارالانوار حديثى از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه مناسب اين مقام است. امام (عليه السلام)مى فرمايد: سلمان فارسى از بازار آهنگران در كوفه عبور مى كرد، جوانى را ديد كه ناگهان صيحه اى زد و به روى زمين افتاد، مردم اطراف او جمع شدند و هنگامى كه سلمان را ديدند به او گفتند: اى بنده مقرب خدا! اين جوان گرفتار بيمارى صرع است چيزى در گوش او بخوان تا شفا يابد. سلمان نزديك او شد جوان به هوش آمد و چشم باز كرد و به سلمان گفت: اى بنده خدا! آن گونه كه اين ها خيال مى كنند من بيمار نيستم از كنار اين آهنگران عبور مى كردم كه ديدم با پتك بر آهن مى كوبند; به ياد اين آيه شريفه افتادم كه مى فرمايد: «(وَلَهُمْ مَّقَامِعُ مِنْ حَدِيد); و براى آنان گرزهايى از آهن (سوزان) است». هنگامى كه به ياد اين آيه افتادم از ترس عذاب الهى هوش از سرم پريد، سلمان او را به عنوان برادر خويش برگزيد و در قلبش شيرينى محبت الهى وارد شد و همچنان با او بود تا زمانى كه آن جوان بيمار شد. سلمان به سراغ او آمد و در كنار بالينش نشست، جوان در حال جان دادن بود، سلمان به فرشته مرگ خطاب كرد و گفت: با اين برادرم مدارا كن، فرشته مرگ به او گفت: اى بنده خدا من با همه مؤمنان مدارا مى كنم.
اميرمؤمنان(عليه السلام) در پايان مى فرمايد:
«وضع دنيا به قدرى ناپايدار است كه هرگاه گفته شود فلان كس توانگر شد (ديرى نمى پايد كه) گفته مى شود بى خير و بى نوا گشت و هرگاه از فكر بقاى او (در اين جهان) شاد شوند (چيزى نمى گذرد كه) خبر مرگ او آن ها را محزون مى كند. اين حال دنياى آنهاست و هنوز روزى كه در آن غمگين و مأيوس شوند فرانرسيده است»;
(إِنْ قِيلَ أَثْرَى قِيلَ أَكْدَى! وَ إِنْ فُرِحَ لَهُ بِالْبَقَاءِ حُزِنَ لَهُ بِالْفَنَاءِ! هذَا وَلَمْ يَأْتِهِمْ «يَوْمٌ فِيهِ يُبْلِسُونَ»).
«اثرى» به معناى توانگر شد از ماده «ثروت» گرفته شده است. «اكدى» به معناى بخيل و فقير و بى نوا گرديد از ماده «كُدية» (بر وزن حُجره) در اصل به معناى سختى و صلابت زمين است سپس آن را به افراد بخيل و گاه فقير اطلاق كرده اند. «يبلسون» از ماده «ابلاس» در اصل به معناى اندوه است و به معناى يأس و نااميدى نيز به كار مى رود. امام(عليه السلام) در اين بخش از كلام خود بى اعتبارى و سرعت تغيير دنيا را بيان مى فرمايد و نشان مى دهد كه ميان توانگرى و فقر و همچنين زندگى و مرگ فاصله چندانى نيست; شب مى خوابد و توانگر است، صبح برمى خيزد و فقير، چراكه ثروت هاى او براثر حادثه اى بر باد رفته و ورشكست شده و به خاك سياه نشسته است. گاه در نهايت سلامت و شادابى زندگى مى كند اما حوادث پيش بينى نشده ناگهان خرمن زندگى او را درو مى كند و همه را متحير مى سازد. قرآن مجيد نيز ناپايدارى دنيا را بارها به گياهانى تشبيه مى كند كه در فصل بهار مى رويند و سرسبز و خرم و پرطراوت اند اما چيزى نمى گذرد كه خزان فرامى رسد و همگى خشكيده و زرد مى شوند و تندباد خزان، آن ها را جدا كرده و به هر سو پراكنده مى كند. تهامى، شاعر و اديب نكته دان شيعه و شهيد راه ولايت قصيده معروفى دارد كه به مناسبت از دست دادن فرزند دلبندش سروده و از بهترين اشعار عرب در اين زمينه است و با اين شعر آغاز مى شود: حُكْمُ المَنِيَّةِ فِي البَرِيَّةِ جاري *** ما هذِهِ الدُّنيا بِدارِ قَرارِ حكم مرگ در تمام انسان ها جارى است و اين جهان جاى قرار و ثبات نيست. سپس مى افزايد:
بَيْنا تَرى الإنسانَ فيها مُخْبِراً *** حتّى يُرى خَبَراً مِن الأخبارِ
در حالى كه انسان زنده است و از حوادث مختلف خبر مى دهد ناگهان طومار زندگانى اش پيچيده مى شود و خودش جزء اخبار مى گردد.
باشگاه خبرنگاران
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/keshtkaran/profile_pictures/_evocache/11.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1473523908)
سلام
وبلاگ خوبی دارید. به وبلاگ منم سر بزنید!
فرم در حال بارگذاری ...
گلچین اشعار ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 7ام اردیبهشت, 1397تاریخ ادبیات فارسی شاهد سرودن اشعار زیادی به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام بوده است.ما نیز در ایجا بخشی از اشعار سروده شده به مناسبت ولادت این حضرت را آوردهایم:
![گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع)](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/2/5/7918605_759.jpg)
ای اهل سماوات بریزید ستاره
میلاد محمّد شده تکرار دوباره
امشب همه والشمس بخوانید
از پارۀ دل گل بفشانید
یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علیاکبر
این آینۀ ختم رسل هست حسین است
انگار محمّد به سرِ دست حسین است
این لاله و ریحان حسین است
والله قسم جان حسین است
یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علیاکبر
این در دل شب شمع شب تار حسین است
در دامن گهواره گرفتار حسین است
هم ختم رسل را جگر است این
هم خون خدا را پسر است این
یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علیاکبر
میکال بخوانید بر او لاله ببارد
جبرییل بگویید بر او وحی بیارد
لیلا ثمرت باد مبارک
قرص قمرت باد مبارک
یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علیاکبر
سر تا بهقدم حسن خدایی علیاکبر
انگار که پیغمبر مایی علیاکبر
تو چشم و چراغ همه هستی
قرآن حسین بر سر دستی
یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علیاکبر
یا فاطمه امشب به عروست نظری کن
در بیت امام شهدا جلوهگری کن
لیلا که سلامش ز خدا باد
بر دستهگلت دستهگلی داد
یوسف زهرا علی اکبر
خوش آمدی علیاکبر
غلامرضا سازگار
...
![گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع)](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/2/5/7918604_234.jpg)
دلم را هوای تو پر کرده است
غم آشنای تو پر کرده است
حسینیه و مسجد و دیر را
نسیم دعای تو پر کرده است
تو پیغمبری و بلاد مرا
اذان صدای تو پر کرده است
چه باکی ز گمراهی ام جاده را
اگر رد پای تو پر کرده است
هزاران سده می شود که خدا
سبو را برای تو پر کرده است
دلم را به گیسوی تو بسته اند
به طاق دو ابروی تو بسته اند
من از گیسوانت پریشان ترم
زچشم خراب تو ویران ترم
تواز نور خورشید پیداتری
من از نور مهتاب پنهان ترم
کویرم ولی از کرامات تو
من از عطر گلهای بارن ، ترم
تو لیلایی و بلکه لیلاترین
من از آهوان تو حیران ترم
اگر روی تو قبله گاه من است
من از هر مسلمان مسلمان ترم
تو موسایی و رود نیلت منم
شرار غمی و خلیلت منم
فدای دو چشمان شهلایتان
به قربان این قد و بالایتان
مگر از کدامین جهت آمدی
ملک می چکد از سراپایتان
نگاه تو کرده است مجنونمان
خدای تو کرده است لیلایتان
اسیران زلف تو را چاره نیست
به قربان طرح معمایتان
تو آنی که روح القدس می شود
گدای نسیم نفس هایتان
جمال تو پیغمبر اکرمی است
اسیری زلف تو هم عالمی است
تو در سینه ما حرم می زنی
برای دلم حرف غم می زنی
تو آنی که در قله مأذنه
قدم می زنی و علم می زنی
سحر با اذان سحر گاهی ات
سکوت دلم را به هم می زنی
تو گیسو کمندی و بالابلند
مرا می کشی تا قدم می زنی
تو درمحضر ماه ام البنین
ادب می کنی حرف کم می زنی
نبودی اگر نامی از گل نبود
ترنم نبود و تغزل نبود
تو شهزاده ای و علی اکبری
علی اکبری یا که پیغمبری ؟
در خانه ات ازدحام گداست
ولی خم به ابرو نمی آوری
تو آنی که در بین گهواره ات
به نازی دل عمه را می بری
مرا از مناجات شب بهتر است
دو رکعت نماز علی اکبری
برای اذان گفتن کربلا
تو از هر کس دیگری بهتری
نمازت نیاز شب کربلاست
گرفتار تو زینب کربلاست
خدایی ترین جلوه بی نیاز
موذن ترین زمین حجاز
غلامی کوی تو را کرده ام
اگر آبرومندم و سرفراز
ندیدیم در این کوچه های کرم
کسی را شبیه تو مهمان نواز
کنار خرابات گهواره ات
اذانی بگو تا بخوانم نماز
بیا از بقایای خاکسترم
حسینیه ام لیلا بساز
مرا تا بهشت نگاهت ببر
به پابوسی قتلگاهت ببر
مرا وصل دریا شدن بهتر است
گرفتار لیلا شدن بهتر است
کنار حریم کریمانه ات
مرا مردن از پا شدن بهتر است
به پای رکاب تو له له زدن
مرا از مسیحا شدن بهتر است
تو ممسوس حقی و جذب خدا
تو را اربا اربا شدن بهتر است
فراقت توان پدر را گرفت
کنار تو پس تا شدن بهتر است
دو چشمان تو اختران حسین
قد و قامتت سایبان حسین
علی اکبر لطیفیان
![گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع)](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/2/5/7918603_458.jpg)
امروز پیک خوش خبر هی حلقه بر در میزند
بر در مکرر حلقه را از عشق دلبر میزند
از نغمه در مرغ دل در سینه ام ژر میزند
شادی به صد شور و شعف از هر دری سر میزند
از شوق دل روح الامین شهپر به شهپر میزند
از عشق اکبر نعره ی الاه و اکبر میزند
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او میگوید محمد امده
بشنو تو از ژرفای دل فریاد درد اییل را
افشا گر رازی مگو گلبانگ میکییل را
از فرط شادی کن نظر لبخند عزراییل را
در وصف هاجر گوش کن تکبیر جبراییل را
کاورده از بهر خلیل امروز اسماعیل را
تا در جهان سازد علم او پرچم تجلیل را
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محمد امده
در خانه ی خون خدا امده خدا را مظهری
قد قامتی مه طلعتی مه پاره ای مه پیکری
دریا دلی شیر او ژنی صف بشکنی نام اوری
اسلام را جان پروری پیغام را پیغمبری
نسل جوان را در جهان در خط قران رهبری
خواند حدیث عشق را در گوش زهره مشتری
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او گوید محمد امده
از لیلی حسن قدم مصداق خاتم زد قدم
مصداق ختم النبیا در ملک عالم زد قدم
در سنگر خون و شرف ان ذبح اعظم زد قدم
الاله خونین تن ماه محرم زد قدم
از دامن مریم مگر عیسی بن مریم زد قدم
در جبهه ی حق ز امر حق روح مجسم زد قدم
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او گوید محمد امده
در ماه شعبان جلوه گر شد زامر داور این پسر
کز مرز باور بگذرد با دادن سر این پسر
رونق به دین حق دهد در دشت باور این پسر
از کشته سازد پشته ها از خصم کافر این پسر
از شوق جانان بسپرد خنجر به خنجر این پسر
گردد به دشت کربلا چون لاله پرپر این پسر
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محمد امده
باید حسین بن علی سر مست و شیدایش کند
تا در منای قرب حق چون هدیه اهدایش کند
از فرط شیدایی ورا مجنون لیلا یش کند
در سن هجده سالگی مهمان زهرایش کند
وقت شهادت دیده را محو تماشایش کند
تا در میان خاک و خون چون لاله پیدایش کند
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محمد امده
حمید کریمی
![گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع)](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/2/5/7918601_228.jpg)
هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری
هم اینکه درعشیره شماازهمه سری
گفتااگرکه ختم رسالت نمیرسید
حتما تو اخرین نبی هستی پیمبری
وقتی تورا بدست پدر داد مادرت
بوسیدروی ماهت و گفتا که محشری
بایدبرای رزم تو لشکربیاورند
الحق عرب ندیده شبیه ت دلاوری
وقتی لجام اسب کشیدی سوی نبرد
دشمن ندید اکبری یا این که حیدری
دشمن چشیده مزه شمشیر تیز تو
وقتی چو شیر بر صف او حمله میبری
اقا شما کرامتتان هم محمدیست
حالا شما به کرببلایم نمیبری
صدبار گفته اند و مانیز گفته ایم
اقا غلام دربدرت را نمیخری
مهدی مومنی
![گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع)](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/2/5/7918600_265.jpg)
باده در جام دلم سرریز شد
سینه از عشق خدا لبریز شد
فصل اندوه و غم و غصه گذشت
لحظه هامان بس طرب انگیز شد
عرش حق آئینه بندان،فرش نیز
کو به کو روشن ،چراغ آویز شد
جرعه ای از باده ساقی بنوش
دیگ رحمت آمده امشب به جوش
سینه و طور تجلا عجبا
ذره و وصف ز بیضا عجبا
قطره و وصل به دریا نه عجب
نم و توصیف ز دریا عجبا
تا که دیدند رخ چون نبی اش
همه گفتند خدایا عجبا
یوسف کنعان دل آمد خدا
مهر بی پایان دل امد خدا
می زنم امشب ز مینای دگر
تا کشم تصویر زیبای دگر
آمده حسن خدای لم یزل
چون پیمبر یا که مولای دگر
سر زده موسی ز طور دیگری
آمده امشب مسیحای دگر
نام زیبایش چو نام حیدر است
او علی سر تا به پا پیغمبر است
خانه خون خدا غوغا شده
گوئیا که محشری برپا شده
ام لیلا زاداه لیلا،هر طرف
صحبت از لیلای این لیلا شده
این طرف مسرور گردیده علی
شادمان در آن طرف زهرا شده
کوری چشم حسودان شد پدر
چون خدا بر او عطا کرده پسر
مادر گیتی نزاید چون تویی
سروری را می سزاید چون تویی
ناتوان باشد بشر در مدحتان
حق تعالی می ستاید چون تویی
آفتاب از شرم رویت در حجاب
رفته و بالا نیاید چون تویی
ای قیامت آن قد و بالای تو
کار ما بسته به یک امضای تو
یک نظر بنشین جمالش را ببین
می برد دل از امیرالمومنین
برق لبخندش گرفته شهر را
روشن از نورش یسارست ویمین
نجل زیبای ولایت را ثمر
حلقه سبز امامت را نگین
خالق اکبر که اکبر داده است
هدیه بر حیدر پیمبر داده است
ای طواف من به گرد روی تو
طاق محرابم خم ابروی تو
تو مطهر زاده ای مولای من
عالمی گردیده مست بوی تو
باب حاجات همه بر من نگر
آمدم با قلب پرخون سوی تو
لحظه ای گیسوی خود را تاب ده
قطره ای ما را شراب ناب ده
میلاد یعقوبی
![گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع)](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/2/5/7918599_456.jpg)
عشقت میان سینهی من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشهنگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته
عمریست آقاجان دلم از دست رفته
پائین پای مرقدت مأوا گرفته
سرو رشید خوش قد و بالای ارباب
ششگوشه هم با نور تو معنا گرفته
از کودکی آوارهی کوی تو هستم
دست دلم را حضرت زهرا گرفته
مانند جدت رحمهٌ للعالمینی
حیف است دست خالی ما را نبینی
زلف تو را موج پریشان میشناسد
چشم تو را آیات باران میشناسد
عطر تو و پیراهنت را یوسف شهر!
کوچه به کوچه صبح کنعان میشناسد
اعجاز چشمان تو را آیه به آیه
آری دل تازه مسلمان میشناسد
آقا کرامات نگاه روشنت را
خورشید در هر صبحگاهان میشناسد
خشم و خروش و هیبتت را بین میدان
هوهوی رعد و برق طوفان میشناسد
خورشید از شرم نگاهت رو گرفته
در ساحل نورانیات پهلو گرفته
بالاتر از حد تصورها کمالت
دل میبرد از اهل این عالم خیالت
صبح ازل چشمان مبهوت ملائک
بودند شیدای تماشای جمالت
میجوشد از خاک قدمهای تو زمزم
کوثر شراب خانگی لایزالت
کی میشود با بالهای این چنینی
پرواز تا اوج شکوه بیمثالت
آنجا که بال جبرئیل آتش گرفته
بام نخست پر کشیدنهای بالت
خُلقاً و خَلقاً، منطقاً عین رسولی
دیگر چه گویم از تو و خوی و خصالت
وقتی که تکبیرت طنین انداز میشد
میگفت لیلا مادرت: شیرم حلالت
میریزد از عطر نگاهت یاس آقا
تنها تویی همشانه با عباس، آقا
هر صبح بر لب نغمهی تکبیر داری
تو آفتابی، صبح عالمگیر داری
با حلقههای گیسوی پر پیچ و تابت
صد کاروان دل در تب زنجیر داری
از لهجهات عطر خدا میبارد آقا
هر گاه بر لب نغمهی تکبیر داری
از میمنه تا میسره میپاشد از هم
وقتی که در دستان خود شمشیر داری
باید برایت ذوالفقاری دست و پا کرد
حیدر شدی و هیبتی چون شیر داری
از هیبت چشم تو دشمن میگریزد
پلکی بزن تا عالمی بر هم بریزد
حالا که خاکم را سرشته دستهایت
بگذار تا باشم همیشه خاک پایت
بال و پری میخواهم امشب از تو آقا
تا که تمام عمر باشم در هوایت
آه ای اذانگوی سحرهای مدینه
یاد نبی را زنده میسازد صدایت
ای آفتاب کربلای حضرت عشق
بگذار باشم زائر پائین پایت
عمریست از مهر تو در دل توشه دارم
شوق طواف مرقد ششگوشه دارم
یوسف رحیمی
![گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع)](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/2/5/7918598_633.jpg)
گرچه دارد بی عدد زیبا اثر نقاش تو
از تو زیباتر کجا دارد دگر نقاش تو ؟
کرده با نقش تو خود را جلوه گر نقاش تو
با رخت ، بر رخ کشیده صد هنر نقاش تو
بس نمک خرج تو کرده با شکر نقاش تو
عاشقت باشد ز هر کس بیشتر نقاش تو
شد قیامت بسکه سیمای تو را محشر کشید
گوئیا الله و اکبر گو ، علی اکبر کشید
.
بر تو و بر آنکه نقشت را قلم زد آفرین
بر تو و سر پنجه های حی سرمد آفرین
آفرین هم بر تو هم بر آل احمد آفرین
هر یکی را در دو عالم باد بی حد آفرین
بیش از آن خلقی که هر دم بر تو گوید آفرین
گفته صورت آفرین بر صورتت صد آفرین
.
جان خود دادن به جانان ، گشت رسم عالمین
از همان روزی که خالق هدیه دادت بر حسین
.
با تو بسته دست مهر و ماه و اختر را حسین
با تو رسوا کرده هر از ماه بهتر را حسین
با تو دارد احمد و زهرا و حیدر را حسین
در تو بیند حُسن های هر پیمبر را حسین
تا تو را دارد، چه حاجت در و گوهر را حسین ؟
قدر زر زرگر شناسد قدر اکبر را حسین
.
زاده ی لیلا که هر لیلاست مجنونت علی
هست مجنونت تمام عمر مدیونت علی
.
اینکه منهم از تو میخوانم ز آقائی توست
اینکه بر خوان تو مهمانم ز آقائی توست
مورم اما با سلیمانم ز آقائی توست
اینکه خود را از تو میدانم ز آقائی توست
گر بود یک ذره ایمانم ز آقائی توست
اینکه جائی در نمی مانم ز آقائی توست
.
تا ملائک حلقه در گوشان دربار توأند
نوکرانی همچو من ، یک عمر سربار توأند
.
جز به گلزار تو ، کی خاری چو من گل میکند ؟
جز تو ، کوه صبر ، کی ما را تحمل میکند ؟
جز تو بر کاهی چه کس کوهی تفضُّل میکند ؟
بدتر از من را گل روی تو بلبل میکند
خوب داند دل اگر بر تو توسل میکند
استجابت را خدا با تو تقبّل میکند
.
یا علی اکبر مرا گر آبرو باشد ز توست
در گِلم ای گُل اگر هم رنگ و بو باشد ز توست
حاج حیدر توکلی
![گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع)](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/2/5/7918597_158.jpg)
زیباتر از این ماه در عالم قمری نیست
خورشید شده پا به فرار و خبری نیست
با تیغ نگاهش به ملک بال و پری نیست
زیباتر از او روی زمین گُل پسری نیست
مشتاق ترین شب به ره عشق سحر شد
چشم همه روشن شده..ارباب پدر شد
تب کرده از این جلوه گری حضرت مولا
هر کس که تو را دیده شده محوِ تماشا
این کیست که امشب شده مجنونیِ لیلا؟
حق باشد اگر گفته خدا تبارک الله
آئینه ترین کَس به پیمبر علی اکبر
غوغا نه قیامت نه که محشر علی اکبر
در پیچ و خم زلف شما باد اسیر است
هر کس که خودش را به جنون داد…اسیر است
هر کس که به امضای تو آزاد…اسیر است
شیعه به تو از لحظه ی میلاد اسیر است
هنگام اذانت شده ای عشق سحر کن
بر ما و دل مضطر ما نیز نظر کن
در معرکه ها کارِ تو چون حیدر کرار
دشمن شده با خشم نگاه تو گرفتار
ای وای اگر تیغ کشی همچو علمدار
آنوقت شود معرکه از تیغ تو تب دار
صد ناز بنازیم بر این ضربتِ شصتت
میدان همه چون موم گرفتارِ دو دستت
عالم همه چون نقطه ی پرگارِ تو باشد
ارباب به والله گرفتار تو باشد
آقاست هر آنکس که بدهکار تو باشد
جبریل در افلاک علمدار تو باشد
یک بار دگر معجزه ای کن که ببینیم
در کرببلا پائین شش گوشه نشینیم
جز دست تو و دست علمدار علم نیست
جز جان تو روى لب ارباب قسم نیست
فرقى به میان عرب و نسل عجم نیست
جز عشق تو در فکر مدافع حرم نیست
نقش است به پیشانىِ من عمه ى سادات
جانم به فداى حرمت قبله ى حاجات
آرمان صائمى
![گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) گلچین بهترین اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع)](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1397/2/5/7918606_362.jpg)
باز هم آسمان این خانه
شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچهی بنی هاشم
بوی عطر محمدی دارد
در شبستان زلف تو ترسا
خال بر گونهی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویت محراب
وه که لیلا چه معبدی دارد
کار چشم تو مبتلا کردن
خاک را با نظر طلا کردن
این زلیخای نفس ما یوسف
عاشق توست هر بدی دارد
خَلق تو خُلق تو تعالی الله!
چه شکوهی ست در تو یا الله
این علی تا که میرسد به خدا
صلوات محمدی دارد
قاسم صرافان
عاشق آن است که پر می گیرد
فقط از عشق خبر می گیرد
از جگر آتش اگر می گیرد
عشق را مدّ نظر می گیرد
منطق منطقه ی ما عشق است
مذهب مطلقه ی ما عشق است
بی دل آن است که دل داده به تو
کار و بارش فقط افتاده به تو
سجده کرده خود سجاده به تو
می رسد آخر این جاده به تو
راهی جاده ی مجنون شدنیم
بس که آماده ی مجنون شدنیم
ما همه در به در لیلاییم
بیش تر دور و بر لیلاییم
سائل پشت درِ لیلاییم
زیرِ دینِ پسرِ لیلاییم
تو علی اکبر لیلا هستی
نوه ی اول زهرا هستی
کیستی محشر در گهواره؟
فاتح خیبر در گهواره
یا که پیغمبر در گهواره
خنده ات اکبر در گهواره
همه را یاد نبی می انداخـت
یاد میلاد نبی می انداخت
صابر خراسانی
فرم در حال بارگذاری ...
مولودی میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام با نوای حاج میثم مطیعی
نوشته شده توسطرحیمی 7ام اردیبهشت, 1397
فرم در حال بارگذاری ...