حیف است که خطبه صدیقه طاهره سلام الله علیها را «فدکیه» بنامیم

نوشته شده توسطرحیمی 24ام بهمن, 1395

«خطبه فدکیه» از جمله مواردی است که در آن حضرت زهرا سلام‌الله علیها به ایراد سخن پرداخته است. یکی از مواردی که در روایات آمده است هنگامى که خبر غصب فدک به حضرت صدیقه کبری رسید، لباس به تن کرده و چادر بر سر نهاد و با گروهى از زنان فامیل و خدمتکاران خود بسوى مسجد روانه شد، در حالی که راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، به مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله در آمد.

سپس لحظه‏‌اى سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آن گاه کلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد.

برای درک بیشتر مضامین خطبه فدکیه،‌گفت‌وگویی را با حجت‌الاسلام محمدعلی مهدوی‌راد عضو هیأت علمی دانشگاه تهران داشته‌ایم که در ادامه می‌آید:

 

به عنوان سؤال نخست، آیا نامیدن خطبه‌ای از حضرت زهرا سلام الله علیها به نام خطبه فدکیه، صحیح است و آیا این خطبه فقط به بیان مسئله غصب فدک پرداخته است؟

ابتدا کمی تردید داشتم وقتی از یکی از شخصیت‌های بسیار بزرگ هم پرسیدم، هم دیدم و هم شنیدم تردیدم زایل شد. خیلی ظلم است که ما نام این خطبه را خطبه فدکیه بگذاریم واقعاً انعکاس ماجرای فدک در این خطبه، بسیار حاشیه‌ای است حتی اگر خلیفه اول به خاطر به هم زدن اوضاعی که این خطبه در مسجد ایجاد کرده بود به ماجرای فدکیه می‌پرداخت، شاید حضرت زهرا سلام الله علیها همان اندک را هم نمی‌پرداخت.

واقعیت این است که حتی اگر کسی از آگاهی‌های بسیار ژرف الهی هم برخوردار نبود با برنامه‌ریزی‌هایی که شده بود و ایجاد جریان‌هایی که در خانه رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود می‌دانست که آینده، آینده‌ای پرماجرا است و وقتی که ماجرا آن‌گونه اتفاق افتاد و به تعبیر حضرت علی علیه السلام «لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابن أبی قحافه وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ» و… آب بر جویی رفت که آورنده و رقم‌زننده دین یعنی رسول‌الله صلی الله علیه و آله آن را اراده نکرده بود و کاملاً مشهود بود که حرکت دینی و الهی و آموزه‌های نبوی از آن‌حدی که وجود دارد بیرون خواهد رفت.

...

به تعبیر بسیار دقیق بعضی از عالمان، حضرت زهرا سلام الله علیها تا هنوز که مردم، گرم بودند و اصحاب هنوز در یاد پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و هنوز آب ریخته شده بر روی قبر نخشکیده بود و زخم به وجود آمده از رفتن رسول‌الله در سینه‌ها التیام نیافته بود، می‌فرماید: که بیدار باشید اوضاع از چه قرار است؟ گذشته‌تان چه بود، با وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چه شده‌اید، الان زمینه چه شدن ایجاد خواهد شد؛ این کل فضای خطبه است.

بنده دیدم که استاد محمدرضا حکیمی هم نوشته‌اند و شنیده‌ام که فرمودند حیف است که این خطبه، فدکیه نامیده شود و چنان پنداشته می‌شود که این همه آموزه‌های عظیم و ژرفی که با آن بلاغت در این خطبه وجود دارد فقط به خاطر باغ است که آن هم در مسیر رهبری، امامت و ولایت، خودش را می‌توانست نشان دهد.

آقای مهدوی‌راد می‌شود ترسیمی از محورهایی که در خبطه موسوم به فدکیه آمده، برای ما داشته باشید؟

واقعاً وزن بلاغت در این خطبه‌ همان وزن بلاغت نبوی و علوی است. ابتدا حمد خدا و ایجاد یک فضای معنوی است و سپس دقیق‌ترین تعبیرها برای این که رأسِ، رسالت و امامت و بسیاری از حکام برای چیست. تعبیر خیلی لطیفی که حضرت فرمودند: «طاعتنا نظاماً لأمه»؛ امامت و رهبری و پیشوایی نگه دارنده بدنه جامعه و ابعاد جامعه از تفرقه و آتش‌ نفاق و سوزاندن آن است و عملاً اطاعت از رهبری و امامت و ولایت را متبلور می‌کند.

در خطبه فدکیه، در جملاتی بسیار کوتاه، حضرت زهرا سلام الله علیها یک جامعه‌شناس و روان‌شناسی و موضع‌شناسی انجام داد‌ه‌اند و اشاره فرموده‌اند که گذشته‌تان آن بود که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «وَکُنتُم عَلىٰ شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ»؛ شما در سراشیبی سقوط به دره هولناک شرک و تفرقه و جهالت بودید پیامبر آمد شما را نجات داد و وقتی پیغمبر نجات‌تان داد شما کسانی بودید که شاخ شرک را شکاندید خصوصاً به انصار خطاب کردند که ای فرزندان انصار، شما همان فریاد برآوردندگانی بودید که شرک را به لرزه درمی‌آوردید، پس چرا اکنون چنین شده‌اید؟!‌ در جلوی چشمانتان به من ظلم می‌کنند، جلوی چشمان شما به میراث من غارت می‌کنند، شما سکوت کرده‌اید و سخنی نمی‌گویید.

حضرت زهرا سلام الله علیها  دو نکته فرموده‌اند وقتی که این چرا را مطرح کردند جواب آن را در دو جمله بیان فرمودند مبنی براینکه «لفلول الحد، و خور القناه»؛ « فلولِ الحد» یعنی کُندی تیزی سرِ نیزه. سرِ نیزه وقتی که تیز تیز است وقتی از دور آن را پرتاب کنیم دیوار را سوراخ می‌کند و مقصدی را که اراده کردیم درهم می‌شکند. این بُرش و تیزی، کُند شده است. «و خَور الفناة» سرنیزه، پَرّه پرّه شده و اثرش را از دست داده است.

حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرماید؛‌1- شما قاطعیت خود را از دست داده‌اید و دوم اینکه دچار تفرقه شده‌اید. به تعبیر بنده 1- مبتلا به بی‌غیرتی شده‌اید، 2- مبتلا به من من شده‌‌اید یعنی در جلوی چشم شما به میراث پیامبرتان توهین می‌شود و توجهی نمی‌کنید، خانواده پیامبر مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند در حالی که شما خودتان از پیامبر نقل کرده‌اید که «یکرم الرجل فی اهل بیته» اگر بنا باشد به کسی احترام کنید به خانواده‌اش احترام بگذارید، اگر بنا باشد کسی محترم باشد باید فرزندانش در میان شما محترم باشد شما در جلوی چشم‌تان این اتفاقات را می‌بینید و آن صراحت و قاطعیت که وقتی شرک را می‌دیدید و سر بر می‌آوردید آن قاطعیت‌تان از بین رفته است.

بسیاری از تحلیل‌گران تاریخ اسلام، دیدند درست است که انصار در یک هول و هراس داشتند فضا را می‌دیدند اما شعار «منا امیر» و «منکم الأمیر» انصار، عملاً جوّ را به نفع توطئه‌گران تغییر داد اگر انصار را یک دست بودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قبلاً مکرر به انصار سفارش کرده و فرموده بودند که بعد از من به شما ظلم می‌شود مواظب باشید.

 

بسامد آیات قرآن کریم در این خطبه چگونه است؟

اینقدر این خطبه فدکیه دقیق، ژرف و عمیق است آیاتی که حضرت زهرا سلام الله علیها در این خطبه خواندند از جمله؛ «أفان مات او قتل، انقبلتم علی اعقابکم؛» به مسلمانان خطاب کرده و فرموده این خداوند سبحان قبلاً به شما اعلام کرده بود که «إِنَّک مَیِّتٌ وَ إِنهُم مَّیِّتُونَ» پیغمبر تو می‌میری، همه می‌میرند. حال حضرت زهرا سلام الله علیها به آنها خطاب می‌کند که اگر پیامبر رحلت کرد یا کشته شد شما باید جفتک بزنید. باید از معیارهای حق، بازگردید باید همه آنچه را که به دست آورده‌اید را از دست بدهید؟! پیامبر 23 سال برای شما معیار و آیات قرآن، ثقلین گذاشته و فریاد زده که اگر فتنه‌ها برکشید و جامعه به سوی سیاهی و تباهی و تاریکی رفت «فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ». 23 سال برای شما فریاد زده که دست از اهل بیت من، ثقلین، علی بن ابیطالب نکشید.

از روزی که پیغمبر دعوتش را علنی کرد تا روزی که از میان مردم رفت تا آخرین لحظه‌ای که قلم و دوات خواست 25 مرتبه،‌ علی علیه السلام را به عنوان امام و ادامه دهنده مسیر آینده معرفی کرد. چه شد؟! شما به عقب‌باز می‌گردید. «انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ» جمع‌بندی بنده از این خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها این است که باید عنوان آن را «بازخوانی میراث بعثت» بگذاریم. بعثتی اتفاق افتاده، میراثی داشته و یک جامعه را از این پلشتی و زشتی بیرون آورده و به یک جامعه مؤمن که روی پای خودش ایستاد و حرکت می‌کند، تبدیل کرده است. در مدینه واقعاً پایه یک حکومت انسانی را بنیان نهاده و اکنون در آستانه فروپاشی و رجعت به آن جاهلیت قبل است.

متأسفانه این فریادها و حق‌گویی‌ها و حق‌نمایی‌ها، آنچنانی که می‌بایست اثرگذار نبود و بعد از 25 سال که علی علیه السلام حاکمیت را به مدت کوتاهی به دست گرفت، فرمود: «أَلَا وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ»؛ روزگار شما به مانند روزگار پیش از بعثت باز گشته است. یعنی خو و خصلت جاهلی در میان شما دوباره عودت کرده است.

در واقع خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها نشان دادن جایگاه بعثت است، موقعیت بعثت و آثاری است که بعثت نبی‌ خاتم صلی الله علیه و آله برجای گذاشت به نقشی که آفرید و هشدار بر رجعت است که بر می‌گردد به همان جای اول اگر هوشیار نباشید.

 

در آن بازه زمانی که ماجراهای هتک حریم نبوت به وجود آمد، زن‌ها چگونه عمل کردند؟

خانم‌ها اینقدر مظلوم بودند کاری نکردند، نه لگدی به حق زدند، آنهایی هم که آمدند مسجد و اطراف حضرت زهرا سلام الله علیها را گرفتند خانم‌ها بودند. اما در خطبه بعدی، یک بخش آن خطاب به خانم‌های انصار است آنجا هم خطاب به خانم‌هایی است که بروند به شوهرانشان بگویند. واقعاً خانم‌ها بزرگواری کردند بعد از ماجرای غصب فدک، به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند حضرت را دلداری دادند.

 

کدام بخش از خطبه فدکیه بیشتر مورد توجه و تأکید حضرت زهرا سلام الله علیها بوده است؟

تکیه بر اینکه این احکام، هر کدام برای چه چیزی بوده، مخصوصاً امامت و تفسیری که از امامت دارند،‌جایگاه علی علیه السلام یعنی یکی از موارد عجیبی که حضرت اشاره کردند شکستن بت‌ها و زدودن شرک به وسیله پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. از این رو بلافاصله می‌فرمایند هرگاه که شاخ شرک در می‌آمد و نفاق دندانش را نشان می‌داد پیغمبر، برادرش علی بن ابی‌طالب را به کام فتنه می‌فرستاد تا فتنه را خاموش کند این دقیقاً اشاره بر ماجرای شکستن بت‌ها است و چون مدت زیادی از آن نگذشته بود و همه مردم در جریان آن بودند و با وجود اینکه اسناد زیادی در این خصوص وجود دارد اما مزدوران تاریخ بر روی آن سرپوش انداخته‌اند.

بنده در کتابی با اسناد و تفاصیل نوشته‌ام که شب هجرت پیغمبر صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه که «لیلة المبیت» نام دارد شبی که علی علیه السلام در جای پیامبر صلی الله علیه و آله خوابید آن شب هم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بت‌ها را شکانده است. یعنی حضرت، ابتدای شب همراه با حضرت علی علیه السلام رفتند وبت‌ها را شکاندند بعد پیامبر رفت و علی علیه السلام در جای ایشان خوابید.

و بار دیگری که حضرت علی همراه با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بت‌ها را شکستند در فتح مکه بوده است. علامه مجلسی و یکی از عالمان بزرگ نیشابور از مذهب کرّامیه هم نوشته که بت‌شکنی حضرت رسول و علی علیه السلام دو مرتبه در طول تاریخ اتفاق افتاده است. و حضرت زهرا سلام الله علیها در این خطبه به شکاندن بت‌ها توسط علی علیه السلام اشاره می‌کند.

 

در پایان بفرمایید توصیه‌های شما برای آشنایی بهتر و بیشتر سبک زندگی و سیره حضرت زهرا سلام الله علیها چیست؟

باید به این مسئله به صورت تاریخی نگریست، وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها موضع می‌گیرد، سخن می‌گوید، خطبه‌ می‌خواند و حتی زمان که حضرت سکوت می‌کند و سخن نمی‌گوید و… ما از حضرت زهرا سلام الله علیها چیزهایی کمی در دست‌ها است و نوع زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها که موارد بسیار ژرف در آن وجود دارد و همین میراث اندکی که از حضرت زهرا سلام الله علیها در قالب خطبه بر جای مانده یا روایت‌ها یا تفسیر بعضی از آیات، اگر خوب طبقه‌بندی شود بسیار جای تأمل و تفکر دارد.

ای کاش همه کسانی که می‌خواهند درباره حضرت زهرا سلام الله علیها سخن بگویند به جای تکرار مکررات، بروند این موارد را نگاه کنند. هم از طریق شیعه و هم از طریق اهل تسنن مسند حضرت فاطمه سلام الله علیها داریم یعنی روایت‌هایی که یک جا جمع شده است. البته در این خطبه‌ها هم نکات مهمی وجود دارد که می‌تواند شناخت ما را نسبت به سیره این بانوی بزرگوار افزایش دهد.

فارس


فرم در حال بارگذاری ...

الگوهایی برای نسل امروز

نوشته شده توسطرحیمی 24ام بهمن, 1395

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif خانم زهرا پناهی‌روا، همسر شهید علی چیت‌سازیان، به گفته‌ی خانم ضرابی‌زاده، نویسنده‌ی کتاب گلستان یازدهم، در ابتدا تمایلی به بیان خاطرات خود نداشت. شاید او تصور می‌کرد که زندگی یک سال‌ و اندی با شهید چیت‌سازیان، آن‌چنان‌که باید از جذابیت برخوردار نباشد. اما پس از شروع و ثبت خاطرات، و حالا که کتاب گلستان یازدهم منتشر شده و رهبر انقلاب نیز آن را خوانده و بر آن تقریظ نوشته‌اند، معلوم شد که همین زمان اندک نیز می‌تواند تا چه اندازه مهم، و حتی دارای عناصر جذابیت داستانی باشد. گفت‌وگویی کوتاهی با ایشان انجام داده‌ایم که بدین شرح است:
 
* سال‌ها از شهادت شهید علی چیت‌سازیان می‌گذرد، چه اتفاقی افتاد که پس از این زمان طولانی به انتشار کتاب روایت زندگی مشترک‌تان با شهید چیت‌سازیان راضی شدید؟
شاید بیست‌وپنج، شش سال از شهادت همسرم می­‌گذرد ولی در این سنوات افراد زیادی مراجعه کردند تا من خاطراتم را عنوان کنم و گوشه­‌ای از زندگی­‌ام را به تصویر بکشم. خیلی از نویسندگان مراجعه کردند، ولی من خودم خیلی راضی نبودم. شاید هم اینگونه احساس می­‌کردم که این زندگی مشترک یک سال‌وهشت ماهی که از ازدواج ما تا شهادت علی‌آقا به‌طول کشید به‌دلیل حساسیت من به تمام لحظاتش قابل درک و بیان نباشد، از سوی دیگر یادآوری خاطرات تکه‌تکه و جدا از هم بود و احساس می‌کردم شاید نتوانم آن‌ها را به‌عنوان یک مجموعه به رشته‌ی تحریر دربیاورم. به هر حال چند سال با همین موقعیت سپری شد تا اینکه حوزه‌ی هنری زمانی که من به تهران نقل مکان کرده بودم، جرقه‌ای را در ذهن من ایجاد کرد. حوزه‌ی هنری جلساتی داشت که در آن راویان دفاع مقدس، خاطرات و اتفاقات را روایت می‌کردند. در این جلسات من احساس کردم که بتوانم ورود پیدا کنم  و حتی این زندگی مختصر و خاطرات اندکی که داشتم را بیان کنم.

بچه­‌های ما، نسل جوان ما اگر بخواهند ماندگار باشند باید کاری برای جامعه و در اصل برای خودشان انجام دهند. در این راه می‌توانند از این الگوها استفاده کنند. برای انتخاب­‌های خوب، برای گرفتن تصمیم‌های درست در زندگی فردی و اجتماعی خود می‌توانند از این الگوهای واقعی کمک بگیرند.

...



امیدوار بودم که بشود یک اثر ماندگار منتشر شود تا اینکه کتاب دختر «شینا» توسط سرکار خانم ضرابی­‌زاده به رشته‌ی تحریر درآمد. خیلی خوشحال شدم از انتشار این کتاب، چون راوی آن کتاب، مرحوم خانم محمدی کنعان، دوست خودم بود و از قدیم او را می­‌شناختم­. دیدم کتاب خیلی شیوا نوشته شده است و جذابیت خاصی دارد. وقتی حوزه‌ی هنری این پیشنهاد را دادند که خاطرات ما به شکل کتاب منتشر شود و خانم ضرابی‌زاده را به‌عنوان نویسنده پیشنهاد کردند، به این دلیل که کار قبلی ایشان برایم جذابیت خاصی داشت و دورادور ایشان را می­‌شناختم برای این کار متمایل شدم. تا قبل از این هم ایشان را از نزدیک ندیده بودم، اما هنگامی که آمدند و با هم صحبت کردیم اخلاق­ و منش­ رفتاری­شان خیلی به دلم نشست.

همچنین ایشان یک خانم بودند و این خیلی مهم بود. چون من بسیار راحت‌تر می‌توانستم احساسات یک زن را به ایشان منتقل کنم و ایشان هم راحت‌تر می‌توانستند آن‌ها را درک کنند. خانم ضرابی‌زاده با صبر و حوصله‌ی زیاد خاطرات مشترک ما را نوشتند. در این زمانی‌که بنده و خانم ضرابی‌زاده با هم در ارتباط بودیم، ایشان خیلی زحمت کشیدند تا بتوانند این کتاب را به نگارش درآورند. زمان‌ زیادی را صرف کردند و بسیاری از اوقات رنج دوری از خانواده را تحمل کردند و در کنار من بودند تا بتوانند آن اعتقاد و احساس واقعی من را در کتاب منعکس کنند تا ان‌شاءالله این کتاب یک اثر ماندگار شود.
 
* پایین آمدن آستانه‌ی تحمل در جوانان و به‌ویژه در میان زوج‌های جوان، از معضلات جدی نهاد خانواده در جامعه‌ی ما است، به‌نظر شما انتشار و مطالعه‌ی کتاب‌هایی با موضوع روایت زندگی مشترک شهدا به حل این معضل کمک می‌کند؟
بله به‌نظر من بسیار کمک می‌کند. اما برای این تأثیر لازم است تا مواردی رعایت شود. ابتدا نیاز داریم تا نویسندگان و اهل قلم بتوانند آن احساس و علقه‌ی بین همسران را به‌طور کامل به کتاب منتقل کنند تا عنصر جذابیت در کتاب به‌وجود بیاید، در عین حالی که باید مستند و واقعی باشد. این اولین مرحله است. اقدام دوم تبلیغات مؤثر و هدفمند است. کتاب‌هایی با این مضمون باید به شیوه‌ی درستی رسانه­‌ای شوند تا بتوانیم الگوهای درست و واقعی را به نسل جوان منتقل کنیم. در مدارس و دانشگاه‌ها ما می‌توانیم با تبلیغاتی درست، این الگو‌ی زندگی را به جوانان معرفی کنیم.

 من فکر می­‌کنم در حال حاضر نمی­‌توانیم به بچه­‌های این نسل بگوییم شما حتما اینگونه عمل کنید، نه، فاصله‌ی زندگی من یک فاصله‌ی سی ساله است با جوان امروزی. این نگرشی که ما داشتیم به‌هر حال در موقعیت و در فضای دفاع مقدس بود که می‌خواستیم یک کاری برای انقلاب اسلامی انجام دهیم. بی‌تردید امروز اقتضائات زمانی خود را دارد اما می­‌توانیم آن احساسات پاک و آن انگیزه­‌های زیبای خالی از تجمل را به جوان‌های این نسل منتقل کنیم و بگوییم زندگی را خیلی سخت نگیرید. زندگی می­‌گذرد و می­‌رود، آن چیزی که می­‌ماند اخلاق، رفتار و منش یک جوان است که ماندگار می­‌شود.

e="text-align: center;">
عکس پوستری: تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «گلستان یازدهم»
بچه­‌های ما، نسل جوان ما اگر بخواهند ماندگار باشند باید کاری برای جامعه و در اصل برای خودشان انجام دهند. در این راه می‌توانند از این الگوها استفاده کنند. برای انتخاب­‌های خوب، برای گرفتن تصمیم‌های درست در زندگی فردی و اجتماعی خود می‌توانند از این الگوهای واقعی کمک بگیرند.
 
* رهبر انقلاب بر ثبت و روایت زندگی فردی شهدا و نوع ارتباط آن‌ها با همسر، فرزند و اقوام‌شان بارها تأکید کرده‌اند و کتاب گلستان یازدهم را می‌توان نمونه‌ی اعلای چنین روایتی دانست که در جلسه‌ای هم ایشان از این کتاب تقدیر کردند و در نهایت تقریظی هم بر این کتاب نوشتند، نظر شما درباره‌ی این اتفاق چیست؟
بنده سعادت نداشتم در آن جلسه حضور داشته باشم اما بیانات سرکار خانم ضرابی­‌زاده و همه‌ی کسانی که در آن محفل بسیار معنوی حضور داشتند برای من مایه‌ی افتخار و مباهات است. بر خودم می­‌بالم که در آن جلسه‌ی معنوی سرکار خانم ضرابی­‌زاده توانستند حضور پیدا کنند و کتاب گلستان یازدهم را تقدیم آقا بکنند. این باعث افتخار همه‌ی خانواده­‌های شهدا و مخصوصا برای من است، به‌عنوان یک عضو کوچک از جامعه‌ی خانواده شهدا. باعث افتخار است که آقا این دیدگاه را درباره‌ی این کتاب دارند. امیدوارم انشالله همه‌ی عزیزانی که در این وادی حضور دارند و زحمت می­‌کشند، بتوانند صحبت­‌های آقا و منویات ایشان به مرحله‌ی عمل برسانند. من تشکر می­‌کنم و امیدوارم این اجازه را بدهند که ما ایشان را از نزدیک زیارت کنیم.

پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: افسر جوان...نوری [عضو] 
5 stars

موفق باشید احسنت

1395/11/25 @ 00:07
نظر از: بني جمالي [عضو] 
5 stars

سلام دوست عزیز
ممنون از مطلب خوبتون
خداوند اجرشان را افزون کند
یا علی…..

1395/11/24 @ 23:43


فرم در حال بارگذاری ...

منجلابها

نوشته شده توسطرحیمی 24ام بهمن, 1395

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:

«امامِ انقلابیِ ما کشور را از منجلابها بیرون کشید… از منجلاب وابستگی،  عقب‌ماندگی، فساد سیاسی، فساد اخلاقی و حقارت بین‌المللی».

این عباراتی‌ست که رهبر انقلاب در تاریخ ۹۵/۳/۱۴ در حرم امام خمینی رحمه‌الله بیان فرمودند.

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در اطلاع‌نگاشت «منجلابها»، وضعیت ایرانِ دوران پهلوی را در عرصه اقتصادی براساس بیانات رهبر انقلاب مرور میکند.

نظر از: مدرسه حضرت فاطمه (س) سقز [عضو] 

سلام خداقوت
کاش مسولین یه کم به فکر کشور بودندواینقدرفسادبه بار نمی آوردن ….

1395/11/25 @ 23:29


فرم در حال بارگذاری ...

سيب ها روي خاک غلطيدند

نوشته شده توسطرحیمی 24ام بهمن, 1395

شعرخوانی «سید حمیدرضا برقعی» به مناسبت «شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)»(3:00)(6.9 MB)

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر با صدای حاج محمود کریمی

زیر باران ، دوشنبه ، بعد از ظهر… با صدای علی فانی

دانلود شعرخوانی «سید حمیدرضا برقعی»

زير باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقي مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان ديدم

زن همسايه بر زمين افتاد

سيب ها روي خاک غلطيدند

چادرش در ميان گرد وغبار

قبلا اين صحنه را… نمي دانم

در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید،حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

گفت:آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم…

دست من را بگیر،گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد

 

صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن ! این صدای روضهء کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم

در ودیوار خانه ای مشکی است

مربع

با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ء ما چقدر تاریک است

گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است…

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: كوثر [عضو] 
5 stars
1395/11/24 @ 21:56


فرم در حال بارگذاری ...

جان مرا چوب زدن یعنی چه

نوشته شده توسطرحیمی 24ام بهمن, 1395
آیت الله بهجت ره
 
آیه الله بهجت بسیار کتوم بود و اسرار خود را با کسی درمیان نمی گذاشت و از احوال خود با کسی سخن نمی گفت. کوچک و بزرگ به این مساله معترف اند و به خوبی می دانند که او حتی با اطرافیان نزدیکش هم از خودش سخن نمی گفت.

  آیه الله بهجت را همه می شناسند. چه کسانی که در قم بوده اند و حضور او را درک کرده اند و چه  کسانی که در جاهای دیگری زندگی می کنند اما اوازه و شهرت او به گوششان خورده است. آیه الله بهجت یک شخصیت برجسته در فقه و اصول و عرفان بود.

 وقتی کسی قرار است ولی خدا شود باید از خیلی فراز و نشیب ها عبور کند. سختی بکشد و امتحان پس بدهد تا نمره قبولی بگیرد. به این راحتی ها کسی ولی خدا نمی شود.

  شما نمی توانید کسی را پیدا کنید که بخورد و بخوابد و زندگی او عاری از مشکلات باشد ولی به مقامات معنوی دست بیابد.

  کسی که قرار است هدایت جامعه ای را به عهده بگیرد باید اول خودش امتحان شود و عیار و معیارش مشخص شود سپس وارد جامعه شده و هدایت آن را بعهده بگیرد.

در حقیقت باید در بستری که خدای متعال برای او فراهم کرده رشد کند و از امتحانات الهی سربلند بیرون بیاید.

  این اولیای الهی هر کدام شاخصه های مربوط به خودشان را داشتند و هر کدام به صفتی شناخته شده بودند. اگر چه برخی جامع صفات عالیه اند اما هر کدام به صفت خاصی شناخته می شوند.

...

 آیه الله بهجت بسیار کتوم بود و اسرار خود را با کسی درمیان نمی گذاشت و از احوال خود با کسی سخن نمی گفت. کوچک و بزرگ به این مساله معترف اند و به خوبی می دانند که او حتی با اطرافیان نزدیکش هم از خودش سخن نمی گفت.

 در این نوشتار به ابعاد فاش نشده دیگری از زندگی آن مرد بزرگ از زبان فرزندش اشاره خواهیم کرد.

داستان کودکی ایشان از سالها قبل تر شروع می شود و به داستان پدرشان بر می گردد که معروف است. پدر آیت الله بهجت در نوجوانی در حال مرگ بوده که ندایی را می شنود که این را رها کنید، او پدر محمد تقی است.

 خلاصه ایشان جانی دوباره می گیرد و همه تعجب می کنند. بعد ازدواج می کند و فرزندانش متولد می شوند و این داستان را فراموش کرده بوده تا موقع تولد فرزند سومش به یاد می آورد که وقتی کوچک بوده به او گفتند که پدر محمد تقی است. اولین پسر را محمد مهدی و دومی را محمد حسین و سومی را که به یاد می آورد نامش را محمد تقی می گذارد.

 محمد تقی هفت ساله بوده که در حوض خانه می افتد و خفه می شود. از دست دادن این بچه برای آنها غم سنگینی است و مادر آیت الله بهجت متوسل می شود تا این فرزند را خداوند به آنها می دهد و نامش را محمد تقی می گذارند. محمد تقی ثانی؛ که من در یادداشت های پدر ایشان دیده بودم که نامشان را محمد تقی دومی نوشته بودند.

 از آنجا که خداوند کسانی را که می خواهد پرورش دهد با رنج پرورش می دهد و در ناز و نعمت نمی خواباند، آیت الله بهجت هم در 16 ماهگی مادر جوان خود را از دست می دهد. مادر ایشان حدود 28 سال داشته است.

 یکی از اقوام که اینها را برای من تعریف می کرد گفت انسانهای بزرگ به راحتی می توانند با اموات ارتباط برقرار کنند و سپس به پدرم گفت: آقا شما مادرتان را در خواب دیده اید؟ پدرم گفت: بله؛ ایشان پرسید که مادرتان چه شکلی بود؟ پدرم گفت: چادرش را پایین آورده بود و صورتش پوشیده بود.

 آن فرد تعجب کرد و گفت: عجب مگر شما پسرش نبودید؟ مگر نامحرم بودید که این کار را کرده بود؟ پدرم لبخندی زد و اشک گوشه چشمش جمع شد و گفت: شاید می خواسته تا محبت مادر و فرزندی دوباره در وجود من زنده نشود. ایشان خیلی زود از محبت مادری محروم می شود و خواهر بزرگ ایشان متکفل امور او می شود.

 پدرم از خاطرات کودکی با خواهرش تعریف می کرد . ایشان می گفت روزی خواهرم داشت نشاءهای گوجه فرنگی و بادمجان را در باغچه می کاشت.

 من کوچک بودم و پشت سر او می رفتم و می دیدم که نشاء سبز را در داخل خاک می گذارد، آن را بر می داشتم و همین طور تا آخر خط هرچه کاشته بود را برداشتم. در آخر یک دسته نشاء به او دادم. خواهرم گفت چرا تمام کارهای مرا خراب کردی و یک بار مرا زد.

 من گریه کردم و عمویم گفت که چرا او را می زنی؟ او هم می خواسته خدمت کند و قصد بدی نداشته. این خاطره از حدود سه سالگی  در ذهن ایشان باقی بود.

 پدر ایشان نیز خیلی به او علاقه داشته و او را مکتب خانه گذاشته بود. ایشان در مکتب خانه باهوش بوده و خوب درس می خوانده و عزیز بوده است. یک بار مربی مکتب خانه برای اینکه از بقیه زهر چشم بگیرد، او را تنبیه می کند.

  او که اصلا توقع نداشته تنبیه شود، پیش پدر رفته و ناراحتی می کند. پدر او چون شاعر بوده برایش قصیده ای می گوید که مفصل است. این شعر را داخل پاکتی به محمد تقی می دهد تا به معلمش بدهد. مقداری از آن این بود:

 

محمد تقی جان مرا چوب زدن یعنی چه        گل و بستان مرا چوب زدن یعنی چه

 آیت الله بهجت از کودکی اعمالی را انجام می داده که با کودک سازگار نبوده است. هم مکتبی های او برای من می گفتند که در مکتب کارهای بچه گانه نمی کرد و خیلی جدی بود و اگر مسئول نظم ما می شد، مثل یک فرمانده همه را به صف می کرد.

 سپس پدرم تا 13 سالگی مقداری از درس طلبگی را در همان جا خواند. بعد سیدی که وضع مالی خوبی داشته و زمین دار بوده  و خیلی به آیت الله بهجت علاقه مند بوده، خانواده  او را تحریک می کند تا او را همراهش به عراق بفرستند. علت علاقه این سید هم معلوم نبوده است.

 من ایشان را در کودکی دیده بودم و این سید خیلی مرا دوست داشت. همیشه وقتی وارد خانه آنها می شدیم، مرا می گرفت و بر روی طاقچه ای می نشاند.

 خلاصه این سید می خواسته پدرم را با خود ببرد که بار اول موفق نمی شود و آنها برای بار دوم و با کاروان بعدی عازم می شوند.

 برگرفته از خبرگزاری فارس.

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: كوثر [عضو] 
5 stars
1395/11/24 @ 21:37


فرم در حال بارگذاری ...

از عسل شیرین تر ، از گرگ درنده تر

نوشته شده توسطرحیمی 24ام بهمن, 1395
 از عسل شيرين تر ، از گرگ درنده تر

گرنه موش دزد در انبان ماست

گندم اعمال چل ساله کجاست

اول ای جان دفع شر موش کن

بعد از آن در جمع گندم جوش کن(1)

 چه چیزی اتفاق می افتد که ما هرچه عبادت می کنیم باز اول راهیم؟ هرچه نماز شب می خوانیم باز اندر خم یک کوچه ایم؟ اگر خوب دقت کنیم می بینم بعضی گناهان هستند که خواسته و ناخواسته از نتایج اعمال عبادی ما می کاهند. بعضی موشهای به ظاهر کوچک هستند که محصولی را که ما چهل سال به زحمت جمع کرده ایم به تدریج از انبار ما می دزند. یکی از این گناهان که لطافت را از روح ما می دزدد و مانع سیر و سلوک ما میشود «ریا» است.

ریاکار کیست؟

مولایمان علی علیه السلام فرد ریاکار را چنین معرفی می فرمایند:

1- وقتی چشمش به مردم می افتد بانشاط می شود،

2- وقتی تنهاست کسلی و تنبلی می ورزد 3- و دوست دارد که در هر کاری ستایش شود.(2)

خداوند متعال در آیات 5-261سوره مبارکه بقره به بحث انفاق پرداخته اند و در آنجا ریاکاری را موجب بطلان عمل معرفی می کند. در آیه 264، انفاق همراه با ریا را ؛ مثل کشت دانه روی سنگی سخت تشبیه می کند که با آمدن اندک باد و طوفانی، دانه به هوا بر می خیزد و هیچ ثمر و فایده ای عاید انفاق کننده نمی شود.(3)

...

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مردم ریاکار را در ظاهر میش و در باطن گرگ معرفی می فرمایند: « وای بر کسانی که دین را وسیله کسب دنیا می کنند و با زبان نرم خود در برابر مردم به لباس میش در می آیند، گفتارشان از عسل شیرین تر است و دلهایشان دل گرگ است. خداوند متعال می فرماید: آیا به رحمت من مغرور می شوند؟! »

(4)

فرجام ریاکاران

 فرجام بدی در انتظار ریاکاران است.در روایت آمده است که «فرشته با خوشحالی عمل بنده را بالا می برد و چون کارهای نیکش را بالا برد، خداوند عز و جل می فرماید: آنها را در سجین(دفتر اعمال گنهکاران ) گذارید؛ این کارها برای من انجام نشده است.(5)

امام صادق(علیه السلام): در روز رستاخیز بنده ای را که نماز خوانده، می آورند. او می گوید: پروردگارا! من برای رضای تو نماز خواندم، اما به او گفته شود: نه، بلکه برای آن نماز خواندی گفته شود: فلانی چه نماز خوبی می خواند. او را به دوزخ برید.(6) 

امام صادق در روایتی دیگر از پدر گرامیشان نقل می فرمایند که فرمود: از پیامبر خدا پرسیده شد: فردای قیامت رهایی و رستگاری در چیست؟ فرمود: به راستی تنها رستگاری در این است که خدا را نفریبید که خدا نیز شما را فریب دهد زیرا به راستی هر که خدا را فریب دهد (و در حقیقت خود را فریفته) خداوند نیز او را فریب دهد و ایمان را از او برگیرد.عرض کردند : چگونه خدا را می فریبد؟ فرمود: آنچه را که خدای گرامی و بزرگ فرمان داده برای جز خدا انجام می دهد. در ریا از خدا پروا دارید که به راستی، ریا شرک به خداست، همانا ریاکار در روز رستاخیز به چهار نام فرا خوانند: ای کافر، ای زشتکار،ای فریبکار، ای زیانکار! کردارت بیهوده ماند و پاداشت تباه شد و نصیبی از آن تو نگشت، امروز پاداشت را از آنکس که برایش عمل انجام دادی بازستان.(7)

سوال: آیا اگر ما کار خیری انجام دادیم و دیگران متوجه شوند ، ما هم از تعریف دیگران خوشحال بشویم این نیز ریا محسوب می شود؟

با توجه به احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیه السلام بایست گفت که: خیر. این عمل موجب ریا نمی شود. روزی زراره از امام محمد باقر علیه السلام درباره شخصی که کار خوبی انجام می دهد و انسانی او را می بیند و او خوشحال می شود پرسید .حضرت در جواب فرمودند: اشکالی ندارد، همه دوست دارند کار نیکشان در میان مردم نمایان شود، به شرط اینکه آن کار خوب را به همین منظور انجام نداده باشد.(8)

البته ثواب و اجر کار خیر نهانی خیلی بیشتر از عمل خیر آشکار است. همانطور که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: عبادت و حسنه نهایی بهتر از آشکار است. انجام آشکار این کارها برای کسی خوب است که بخواهد الگو قرار گیرد.(9)

یکی از خوبی های عبادت نهانی دور بودن از ترس آلودگی به بیماری«ریا»ست. امام صادق علیه السلام می فرمایند: هر که در نهان کار نیک انجام دهد، برایش ثواب کار نهانی نوشته می شود و چون آن را به زبان آورد، آن عمل نهانی پاک می شود و ثواب عملی آشکار نوشته می گردد و اگر برای دومین بار به زبان آورد ثواب عمل آشکار هم پاک می شود وبرایش ریا می نویسند». (10) ریا نیز توجه به غیر خدا یا به تعبیر پیامبر اکرم شرک کوچک است.(11)   

بحث را با مناجاتی از مولا علی علیه السلام به پایان می بریم . خداوندا! به تو پناه می برم از این که ظاهرم در نگاه مردم نیکو باشد و باطنم، که بر تو آشکار است، زشت. و خود را ریاکارانه نزد مردم، به چیزی که تو بهتر از من بدان دانایی، بیارایم. پس ظاهر نیکویم را برای مردم آشکار دارم و بدی کردارم را نزد تو آورم و بدین سان به بندگان تو نزدیک شوم و از خشنودی تو دور مانم.(12) 

باشد که اعمال و عبادات ما خالی از هرگونه ریا و ملهم از این فراز نورانی مولا باشد.(الهی آمین) 

……………….

پی نوشت ها:

1-مثنوی معنوی

2-اصول کافی. جلد دوم ص 295 ح 8

3- یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ماله رئاءالناس و لا یومن بالله و الیوم الاخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فآصابه وابل فترکه صلدا لا یقدرون علی شیء مما کسبوا و الله لا یهدی القوم الکافرین(بقره 264) 

4-اعلام الدین: 295

5-روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، اصول کافی، جلد 2، ص 295،حدیث 7

6-منتخب میزان الحکمه، ری شهری، حدیث 2484  

7-ثواب الاعمال و عقاب الاعمال- شیخ صدوق ترجمه صادق حسن زاده ص 585

8-اصول کافی جلد دوم ص 297ح 8

9- کنز العمال 5273

10-  منتخب میزان الحکمه، ری شهری، حدیث2488

11- پیامبراکرم صلی الله علیه و آله : بیشترین نگرانی من برای شماشرک کوچک است. عرض کردند: ای رسول خدا! شرک کوچک چیست؟ فرمود: ریا(منتخب میزان الحکمه، ری شهری، حدیث2480)

12- (نهج البلاغه حکمت 276)

  سید کریم قاسم زاده / تبیان

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مريم [عضو] 
5 stars

سلام
خداقوت
بسیارخوب

1395/11/25 @ 11:33
نظر از: كوثر [عضو] 
5 stars
1395/11/24 @ 21:38


فرم در حال بارگذاری ...

فاطمه علیهاالسلام اسوه حیات زیبا

نوشته شده توسطرحیمی 24ام بهمن, 1395
فاطمه(س) اسوه حیات زیبا
 
گاهی شکوه بانوی بزرگ جهان، چنان دل و جان را لبریز می سازد که توان سخن گفتن را از انسان می گیرد. جایگاه رفیع فاطمه اطهر علیهاالسلام خیره کننده دیدگان هر بیناست.

 

سیره رفتاری حضرت زهرا علیهاالسلام

گاهی شکوه بانوی بزرگ جهان، چنان دل و جان را لبریز می سازد که توان سخن گفتن را از انسان می گیرد. جایگاه رفیع فاطمه اطهر علیهاالسلام خیره کننده دیدگان هر بیناست. باری! برخی در شناختن و شناساندن این بانو، که مادرِ عصمت و آینه عفاف است، به دامن روایات و آیاتی پناه می برند که گویای شأن والای اوست.

در شأن فاطمه علیهاالسلام آیات بسیاری نازل گشته و روایات نیز همچون دریایی موّاج و متلاطم طراوت بخش ساحل اندیشه ها و کرانه های معرفت است.

امّا در این میان، راه دیگری نیز وجود دارد که ما را با ژرفای کمالات و جلوه فضیلت های این بانو آشنا می سازد، آن هم نگریستن به سیره عملی و شیوه رفتاری آن بزرگوار است. در واقع، زندگینامه زیبا و پرنکته و آموزنده او در ابعاد گونه گون، آینه ای است که نوری از بزرگی ها و فضیلت های او را بر رواق دلمان می تاباند و شبستان جان را همچون روز، روشن می سازد.

نگارنده در این نوشته مروری دارد بر چند فراز برجسته از زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام که بیشتر کاربردی و عملی است؛ چرا که فاطمه علیهاالسلام «اسوه» و «الگو» است.

...

پس شایسته است که در بند بند این بخش های نورانی از حیات فاطمه علیهاالسلام ، به دقت بنگریم و با نگرشی جامع درس هایی را که از این نمونه ها می آموزیم، در کلاس زندگی به کار بندیم.

1. معنویت در خانه فاطمه علیهاالسلام

زندگی حضرت فاطمه علیهاالسلام سراسر نور و پر از معنویت بود. او توانست در خانه کوچک خود، با تمام مشکلات، به عرفان کامل برسد. وی به جایی رسید که جبرئیل امین بر او نازل می شد.

فاطمه علیهاالسلام عاشق عبادت بود. او در تسلیم و اطاعت و در استقبال از عبادت، چنان به پیش رفت که حتی سلامت خویش را از یاد بُرد.

امام باقر علیه السلام در شأن عبادت او فرمود: «کانت تَقُومُ حَتّی تَورَّمَ قدماها»

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به او فرمود:

«دخترم از خدا چیزی بخواه که جبرئیل از جانب خدا وعده اجابت داده است.»،

فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: «حاجتی جز توفیق در بندگی خدا ندارم. آرزویم این است ناظر جمال او باشم و به وجه کریمش نظاره کنم» و خود در مناجاتش می فرمود: «أسالک لذّة النّظر الی وجهک».

همسر و فرزندان او، عاشق معبود یگانه بودند. خانه ای که پر از نور و نماز و قرآن و عبادت است، ارزشمند است.

حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام هر دو عاشقانه و خالصانه عبادت می کردند. این طور نبود که فقط علی علیه السلام در نماز غرق شود؛ بلکه فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز چنان در محراب به عبادت می ایستاد که از شدّت ترس، نَفَسش به شماره می افتاد.

امروز باید زن و مرد به این زوج ملکوتی اقتدا کنند و هر دو به معراج عرفان، معنویّت و سیر و سلوک برسند.

علاّمه مجلسی قدس سره در مورد خانه علی و فاطمه علیهماالسلام از انس بن مالک، و بُریره نقل می کند:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم این آیه شریفه را خواند: «فی بیوتٍ اَذِنَ اللّهُ اَن تُرْفَعَ و یُذْکَرَ فیها اسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بالْغُدُوِّ والآصالِ»1؛ در خانه هایی (مانند معابد، مساجد و منازل انبیا و اولیا) خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد و در آن، ذکر نام خدا شود و صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.

مردی برخاست و سؤال کرد: ای رسول خدا! این خانه ها کدامند؟

حضرت فرمود: خانه های انبیا. سپس ابوبکر برخاست و پرسید: ای رسول خدا! آیا این خانه (اشاره به خانه علی و فاطمه) نیز از همان خانه هاست؟ حضرت فرمود: آری و از برترین آنان است.

ابن عباس می گوید: در مسجد پیامبر بودیم که یکی از قاریان قرآن آیه «فی بیوتٍ اذِنَ اللّهُ…» را تلاوت کرد. پرسیدم: ای رسول خدا! این خانه ها کدام خانه ها هستند؟

حضرت فرمود: خانه های انبیا. و سپس با دست خویش به خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام اشاره کرد.2

2. ایمان فاطمه علیهاالسلام

امام باقر علیه السلام می فرماید: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سلمان را برای رساندن پیامی به خانه فاطمه علیهاالسلام فرستاد. سلمان می گوید: سپس از درنگ کوتاهی در پشت درخانه آن حضرت، سلام گفتم، صدای فاطمه علیهاالسلام را از داخل خانه شنیدم که قرآن می خواند و در بیرون اتاق، دستاس در حال چرخیدن بود. ماجرا را به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خبر دادم. آن حضرت تبسّمی کرده و فرمود:

«یا سلمانُ اِنَّ ابنَتی فاطمةَ مَلاءَ اللّهُ قَلْبَها و جَوارِحَها الی مشاشِها…؛ ای سلمان! خداوند قلب، اعضا و جوارح دخترم فاطمه را تا فرق سرش مملوّ از ایمان کرده است. دخترم خود را در اطاعت و عبادت خدا قرار داده. پس خداوند فرشته ای را به نام زوقابیل (جبرئیل) فرستاده تا به جای او دستاس را بگرداند.»3

3. در محراب عبادت

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: دخترم فاطمه، سرور زنان جهان از اوّلین و آخرین است. هنگامی که او در محراب عبادت می ایستد، هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرّبین بر او سلام گفته و همان ندایی را که به مریم می گفتند، به فاطمه علیهاالسلام می گویند که: «اِنَّ اللّهَ اصطَفـاکِ و طَهَّرَکِ واصْطفـاکِ علی نِساءالعالمینَ»4

حَسن بَصری (زاهد معروف) می گوید: «لم یَکُنْ فی الاُمّةِ اَزْهَدَ و لا اَعْبَدَ مِنْ فاطِمَةَ…؛ در امت اسلام عابدتر از فاطمه علیهاالسلام نبود. وی آنقدر نماز می خواند و عبادت می کرد که دو پای مبارکش ورم می نمود.»5

4. فاطمه علیهاالسلام و مائده آسمانی

حضرت فاطمه علیهاالسلام به نماز، علاقه فراوانی داشت و هرگاه حاجتی داشت، به نماز متوسّل می شد. سه روز بود که در خانه علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام غذا یافت نمی شد و آنان این مدت را بدون غذا سپری کردند. علی علیه السلام وارد منزل شد در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نشسته و فاطمه علیهاالسلام نماز می خواند و بین این دو نفر ظرفی سرپوشیده بود. وقتی فاطمه علیهاالسلام از نماز فارغ شد، سرپوش را از آن ظرف برداشت اما ظرف مملوّ از نان و گوشت بود. علی علیه السلام فرمود: ای فاطمه! این از کجا برایت رسیده؟ گفت: از جانب خدا نازل شده است. خداوند به هر که بخواهد، روزی می دهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: آیا می خواهید نظیر این را برای شما نقل کنم؟ گفتند: بله، ای رسول خدا! فرمود: ای علی! مَثَل شما مثل زکریاست که هر وقت بر حضرت مریم علیهاالسلام وارد می شد، می دید که در محراب عبادت است و در نزد وی خوراک نهاده شده است. زکریا می فرمود: ای مریم! این از کجا آمده است؟ مریم در جواب می گفت: از جانب خدا! خدا هرکس را که بخواهد، روزی می دهد. آن گاه آن غذا را یک ماه خوردند و آن کاسه همان ظرفی است که حضرت مهدی «قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم » در آن غذا می خورد.6

5. حضرت زهرا علیهاالسلام و ترس از قیامت

حضرت زهرا علیهاالسلام به شدّت از روز قیامت و سختی آن نگران بود. او از پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درباره چگونگی زنده شدن و احوال قیامت سؤالات بسیاری می نمود.

علاّمه مجلسی قدس سره می نویسد:

هنگامی که آیه «و اِنَّ جَهَنَّم لَمَوعِدُهُم اجمعین لها سبعةُ ابوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنهُمْ جُزءٌ مَقْسومٌ»7 بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل شد، آن حضرت به شدّت گریست و یارانش نیز با گریه آن حضرت، گریه کردند؛ اما کسی نمی دانست که پیامبر چرا می گرید و جبرئیل چه چیزی را بر او نازل کرده که باعث گریه فراوان پیامبر شده است. از طرفی، هیچ کس یارای سخن گفتن با آن حضرت را نداشت. اصحاب چون می دانستند وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نگاهش به فاطمه علیهاالسلام می افتد، شاد می گردد، فردی را به خانه فاطمه علیهاالسلام فرستادند تا وی را از این ماجرا و گریه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باخبر سازد. دختر رسول خدا با شنیدن این خبر برآشفت و خانه را به قصد مسجد و دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ترک گفت. هنگامی که فاطمه علیهاالسلام نزد پیامبر آمد، فرمود: «پدرجان! جانم فدایت باد! چه چیز تو را به گریه درآورده است؟!». پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آنچه را که جبرئیل بر او نازل کرده بود، بر دخترش تلاوت کرد. فاطمه علیهاالسلام از شدّت ترس و وحشت، با صورت بر زمین افتاد، در حالی که می فرمود: «اَلوَیْلُ وِ ثُمَّ الوَیْلُ لِمَنْ دَخَلَ فِی النّار؛ وای، پس وای بر کسی که وارد دوزخ شود!»

علی علیه السلام دست بر سر می گذاشت و فریاد می زد: «وا بُعْدَ سَفَراه وا قِلّة زاداهُ فی سَفَرِالقیامة؛ وای از دوری سفر، وای از کمی توشه راه سفر قیامت!»

6. اُنس با قرآن کریم

توجّه ویژه حضرت زهرا علیهاالسلام به قرآن کریم، درس دیگری به شیفتگان این کتاب آسمانی می دهد. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «حُبِّبَ اِلیَّ مِنْ دنیاکُمْ ثلاث، تِلاوَتُ کتاب اللّهِ، والنَّظَرُ فی وجه رسول اللّهِ وَالإِنفاقُ فی سبیل اللّه؛ سه چیز از دنیای شما را دوست دارم: تلاوت قرآن کریم، نگاه به چهره مقدّس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ؛ انفاق در راه خدا.»8

فاطمه زهرا علیهاالسلام ، با قرآن مأنوس بود و پیوسته از خانه کوچکش آوای خوش قرآن به گوش می رسید. گفته های یاران و اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مؤیّد این سیره و شیوه آن بانوی باعظمت است.

حضرت فاطمه علیهاالسلام به قرآن اهمیت می داد به گونه ای که وصیّت کرد در شب اوّل قبر، علی علیه السلام بر مزارش بسیار قرآن بخواند. حتّی خادمه اش فضّه نیز تا بیست سال به غیر قرآن لب نگشود و جز با قرآن پاسخ نداد.

7. دعا برای دیگران

فاطمه علیهاالسلام چگونه سخن گفتن با خدا و دعا کردن را به آیندگان آموخت. او در دعا نیز همه را بر خود مقدّم می داشت. امام حسن علیه السلام می فرماید:

مادرم فاطمه علیهاالسلام را در شب جمعه ای دیدم که پیوسته در حال رکوع و سجود بود تا این که صبح دمید و شنیدم که مردان و زنان با ایمان را نام می بُرد و بسیار برای آنان دعا می کرد؛ اما ندیدم حتّی یک بار برای خود دعا کند. از روی تعجّب گفتم: مادر! چرا برای خودت دعا نمی کنی و از خدا چیزی نمی خواهی ؛ همان گونه که برای دیگران دعا می کنی؟ مادرم در پاسخ فرمود: «یا بُنیَّ! اَلْجار ثُمّ الدّار؛ فرزندم! اوّل همسایه سپس اهل خانه.»9

8. احترام به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم

هنگامی که آیه «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً»10 بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل گشت؛ حضرت فاطمه علیهاالسلام پدر را «رسول اللّه» خطاب کرد. امام حسین علیه السلام از مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل می کند:

از آن روزی که این آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل شد، هیبت آن حضرت، مانع شد که او را «پدر» خطاب کنم، از این رو می گفتم: یا رسول اللّه. چون پیامبر چنین دید، فرمود: «دخترم! این آیه درباره تو و اهل بیت تو نازل نشده است؛ زیرا تو از من هستی و من از تو. تو مرا پدر خطاب کن. دخترم! این آیه درباره مُستکبران نازل گشته که احترام مرا نگه نمی دارند. پدر گفتن تو برای آرامش قلب من بهتر و به خشنودی خداوند نزدیک تر است.» سپس پیشانی مرا بوسید و مقداری از آب دهان خود را به [صورت] من کشید که از آن پس هرگز نیاز به عطر پیدا نکردم.11

«ادب» نمودار شخصیت انسان و بزرگ ترین سرمایه است. علی علیه السلام فرمود: «لامیراث کَالأَدَب؛ هیچ ارثی گران بهاتر از ادب نیست.»

ادب، سیره رایج بین این دختر و پدر بزرگوارش بود. هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نزد فاطمه علیهاالسلام می رفت، او بر می خاست و پدر را می بوسید و او را در جای خود می نشانید. البته رسول خدا هم به فاطمه اش عنایت ویژه داشت؛ چرا که وی کوثر الهی بود که به او کرامت شده است.

9. سبقت گرفتن در سلام

آن حضرت به پیروی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به سلام کردن بسیار اهمیت می داد. در روایت آمده است که شخصی گفت: نزد حضرت فاطمه علیه السلام آمدم، تا مرا دید، سلام کرد و در این امرِ نیکو بر من پیشی گرفت. سپس فرمود: چه چیز تو را به اینجا آورده است؟ عرض کردم: به جهت به دست آوردن خیر و برکت. فاطمه علیهاالسلام فرمود: پدرم مرا خبر داد که هرکس سه روز نزد من و یا پدرم آید و سلام کند، خداوند بهشت را بر وی واجب می گرداند.12

10. تحمّل سختی ها

در روزهای نخست شکل گیری حکومت اسلامی در مدینه، مسلمانان با مشکلات بسیاری مواجه بودند. بسیاری از مهاجران و انصار، با تنگدستی روزگار می گذراندند. در این حال علی علیه السلام نیز همانند سایر مسلمانان زندگی می کرد و هنگام توانمندی، دیگران را برخود مقدّم می داشت. تا چند سال، وضع به همین منوال سپری شد. علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام در خانه زیراندازی جز یک پوست گوسفند نداشتند. فاطمه علیهاالسلام صبر کرد و سختی های زندگی را به خاطر رضای خدا و خشنودی پدر و شوهر خویش تحمّل نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ضمن باخبر بودن از وضع زندگی علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام ، پیوسته دختر خود را به صبر و شکیبایی در برابر مشکلات زندگی فرامی خواند.

اَنَس می گوید: روزی فاطمه علیهاالسلام خدمت پدر آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه! من و پسر عمویم زیراندازی جز یک پوست گوسفند نداریم. شب ها خودمان از آن استفاده می کنیم و روزها علف شترمان را روی آن پهن می نماییم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: دخترم! صبر کن؛ زیرا موسی بن عمران تا ده سال از روزهای زندگی خود را سپری کرد، در حالی که چیزی جز یک عبای قطوانیه نداشت.13

فاطمه علیهاالسلام هنگام سختی ها می فرمود: «یا رسول اللّه! خداوند را در برابر نعمت هایش ستایش می کنم و بر نعمت های ظاهری اش شکر گزارم.»14 او ساده زندگی می کرد و از تحمّل مشکلات زندگی پرهیز نداشت تا به شیرینی های آخرت برسد. وسایل زندگی حضرت ساده و مهریه اش اندک بود. او آیین خانه داری و همسر داری را به خوبی مراعات می کرد و در زندگی، واقعاً شریک همسرش بود. گاهی که در خانه غذایی نبود و کودکان گرسنه بودند، فاطمه علیهاالسلام به علی علیه السلام چیزی نمی گفت و چیزی از او درخواست نمی کرد. او بیم داشت از این که همسرش نتواند خواسته او را برآورده کند و شرمنده شود. فاطمه علیهاالسلام در جواب علی علیه السلام که می فرمود: چرا به من خبر ندادی تا غذایی برای شما تهیه کنم؟ می گفت: ای ابوالحسن! من از خدایم شرم می کنم که تو را به چیزی که بر آن قدرت نداری، تکلیف کنم!

آری، فاطمه علیهاالسلام در تمام عرصه ها نمونه و الگوست. در خانواده، همدم رنج ها و غصّه های شوهر بود و پناه او.

علی علیه السلام می فرمود: وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می کردم، تمام غم و اندوهم برطرف می شد. هرگز کاری نکردم که فاطمه از من خشمناک و ناراحت شود. فاطمه نیز هرگز مرا خشمناک نساخت.

11. حجاب و عفاف

حضرت زهرا علیهاالسلام هم در سخن، معلّم حجاب بود، هم در رفتار، اسوه عفاف. وی عقیده داشت: «بهترین چیز برای زن، آن است که نه مردان نامحرم او را ببینند و نه او مردان نامحرم را.» علی علیه السلام می فرماید: روزی با گروهی از اصحاب، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بودیم. آن حضرت به اصحاب فرمود: صلاح و مصلحت زن در چیست؟ هیچ کس نتوانست پاسخ صحیحی بدهد، وقتی که اصحاب متفرّق شدند، من به خانه رفتم و موضوع سؤال رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را به فاطمه علیهاالسلام گفتم. فرمود: من جوابش را می دانم:

«صلاح زن در آن است که مردان بیگانه را نبیند و مردان بیگانه هم او را نبینند.»

من هنگامی که خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رسیدم، عرض کردم: فاطمه علیهاالسلام در پاسخ سؤال شما چنین فرموده است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سخنِ پخته و منطقی زهرا علیهاالسلام را پسندید و فرمود: «فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است.»15

البته در توضیح فرموده حضرت زهرا علیهاالسلام می توان گفت که عدم رعایت پوشش از طرف زنان در جامعه، می تواند فساد مردان را به دنبال داشته باشد که سرانجام این بی مبالاتی، به سستی بنیان خانواده و اجتماع خواهد انجامید.

پس بهترین، زیباترین و با صفاترین زندگی برای زنان در پرتو سخن پرمغز زهرا علیهاالسلام خلاصه می شود که: «صلاح زن در آن است که نه او مرد بیگانه را ببیند و نه مرد بیگانه او را.»

حضرت زهرا علیهاالسلام همان گونه که فرمود، طبق آن نیز رفتار کرد. تا آنجا حجاب را رعایت می کرد که روزی یکی از مسلمانان به نام «ابن مکتوم» که نابینا بود، به خانه فاطمه علیهاالسلام آمد. فاطمه از آن اتاق به اتاق دیگری رفت، به او گفتند: ابن مکتوم نابیناست. حضرت فرمود: او نابیناست؛ اما من که نابینا نیستم…!

از وصیّت های فاطمه علیهاالسلام این بود که: «پس از مرگ، بدن مرا داخل تابوتی بگذارید، تا حجم بدنم پیدا نشود.» این شیوه تا آن زمان مرسوم نبود و این وصیّت، درسی از عفاف و حجاب و حیا بود که بانوان باید آن را مورد توجّه قرار دهند.

ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است  ارزنده ترین زینت زن، حفظ حجاب است

فرمان خدا، قول نبیّ، نصّ کتاب است  از بهر زنان افضلِ طاعات، حجاب است

12. انفاق و ایثار

نمونه بارز انفاق و ایثار آن بزرگوار، بخشش «لباس عروسی» به زن فقیر، آن هم در شب عروسی است.

هنگامی که موکب عروس رهسپار خانه علی علیه السلام بود، زن سائلی پیش آمد، و در برابر عروس اظهار احتیاج به لباس نمود. فاطمه علیهاالسلام مظهر تقوا و ایثار، همراهان را به دور خود جمع کرد، و بی درنگ «لباس عروسی» را از تن در آورد و به آن زن فقیر بخشید. حضرت با این عمل، دیگری را برخود مقدّم داشت. این عمل وی به قدری جالب و این فداکاری، به اندازه ای بزرگ است که تاکنون تاریخ نتوانسته نمونه ای از آن را در خاطره خود ثبت نماید. آری، زهرای اطهر با همان لباس معمولی به خانه شوهر رفت و سند ایثار در چهره درخشان زندگی اش ثبت گردید.16

فاطمه علیهاالسلام و خانواده اش، مأوای بیچارگان و نیازمندان بودند. علی علیه السلام و زهرا سه روز روزه نذر گرفتند و هر سه روز، غذای افطار خود را به یتیم، مسکین و اسیر دادند. خدای متعال در تقدیر از این ایثار خالصانه، که جز به خاطر خدا انگیزه دیگری نداشت، سوره «هل أتی» را نازل فرمود.

13. فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی

فاطمه علیهاالسلام در برابر مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی، بی تفاوت نبود و پیوسته جبهه حق را یاری می کرد. در صحنه های اجتماعی و دفاع از دین و رهبر، حاضر بود. حضرت در جنگ اُحُد شرکت داشت و به امدادگری و مداوای زخم های رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مشغول بود. پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم که خلافت غصب شد و «فدک» را از او گرفتند، همراه زنان بنی هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر، در خطبه ای غرّا که پشت پرده خواند، از بدعت ها، ستم ها، حق کشی ها، فراموش کردن وصیّت پیامبر و احیای سنّت های جاهلی انتقاد کرد.

فاطمه علیهاالسلام در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبری امت اسلامی، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود دانست. گاهی شب ها همراه علی علیه السلام به در خانه مهاجرین و انصار می رفت و حمایت از ولایت و وصیت رسول را در یادها زنده می کرد و آنان را به دفاع از حقّ شوهرش در مسئله خلافت و حقّ خودش فرا می خواند، اگرچه جز کلامی سرد و بی مهر نمی شنید!

فاطمه علیهاالسلام عنایت ویژه ای به مسئله دفاع از امامت و ولایت امام علی علیه السلام داشت و به عنوان یک وظیفه اجتماعی در قالب های مختلف، روی آن اهتمام و جدّیت می ورزید. در مسئله «فدک» آن چیزی که جوهر اصلی کارها و پیگیری های حضرت فاطمه علیهاالسلام بود، همان دفاع از «حقّ ولایت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام » بود. حتّی آخرین وصیّت او یعنی تشییع، به خاک سپاری و مخفی نگه داشتن قبر هم در واقع تداوم حضور سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا علیهاالسلام بود. این وصیّت، میزان هدفداری و بزرگواری ایشان را نشان می دهد. تا حضرت زنده بود، علی علیه السلام حامی نیرومندی داشت. به تعبیر بعضی از بزرگان: «به خاطر فاطمه علیهاالسلام ، حُرمت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام را تا حدّی پاس می داشتند؛ اما پس از شهادت آن مظلومه، علی علیه السلام تنها و بی پناه و مظلوم تر شد.» در یک جمله، فاطمه، فدایی امامت و رهبریت شد.

اینها و نمونه هایی دیگر از سیره رفتاری آن بانوی بی همتا، جلوه های الگو بودن او برای همه فضیلت خواهان و حق جویان است که در پی «اُسوه» و سر مشق «چگونه زیستن»اند.

امید است این خصلت ها و رفتارها، چون تابلویی، پیوسته در برابر دیدگان مان باشد. و اگر همواره آن حضرت را سرمشق و اسوه می دانیم و معرّفی می کنیم، «ابعاد الگویی» او را نیز در قالب سیره عملی و رفتاری حضرتش بشناسیم و بشناسانیم. زیرا این گونه، بهتر می توان مَشی و مرام فاطمی را در بستر زندگی و اخلاق عینی پیاده کرد.

نکته ها

الف) ناگفته نماند آنچه فاطمه علیهاالسلام را اسوه و نمونه ساخته، کمال انسانی اوست و بدین خاطر، متعلّق به عالم انسانیت است.

ارزش های انسانی، اختصاص به زن یا مرد ندارد و به تبع آن، اسوه های انسانی نیز همین گونه اند.

در یک جمله، فاطمه علیهاالسلام چنان که اسوه زنان است، اسوه مردان نیز هست. همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامان علیهم السلام این چنین اند.

ب) باید توجّه داشت که سنّت های الهی و قوانین هستی، که قواعد حاکم بر زندگی انسان بخشی از آن است، همه ثابت و غیر قابل تغییرند. رابطه انسان با خدا و با جامعه و طبیعت، رابطه ای است که در جوهر خود از اصول ثابتی تبعیت می کند و قابل تغییر نیست و حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان زنی که عالِم به این ارزش ها بوده و بر طبق موازین الهی و انسانی زندگی می کرده، می تواند الگوی همه انسان ها تا «انتهای تاریخ» باشد.

به عبارت دیگر، همان طور که «دین» امر ثابتی است، «الگو»هم می تواند ثابت و جاودانه باشد؛ لذا زندگی و سلوک آن حضرت همواره برای انسان ها «چه در حال و چه در آینده» اسوه و الگوست.

ج) از خصوصیات اسوه های الهی این است که همواره از سایر افراد بشر در مراتب کمال انسانی پیشقدم هستند و این تقدّم به صورتی است که بشر هرچه در ابعاد مختلف رشد کند، بازهم نمی تواند بی نیاز از آنان باشد. ما انسان ها هرچه سعی و تلاش کنیم، به افق فضائل آنان نمی رسیم و نمی توانیم در حدود آنان و مانند آنها عمل کنیم، ولی باید در محدوده توان و استعداد خود در مسیر آنان حرکت نماییم.

این که می گوییم فاطمه علیهاالسلام یا سایر حضرات معصومان علیهم السلام الگوی همگانند، بدان معنا نیست که باید فاطمه علیهاالسلام یا علی علیه السلام شد، بلکه مقصود «فاطمه وار بودن و فاطمه گونه زیستن» است… .

در سخنی از صادق آل محمّد علیه السلام آمده است: به خدا سوگند! من شما و روح های تان و بوی خوش تان را دوست می دارم. ما را در این جهت با پرهیزکاری و تلاش خود یاری کنید. هرگز به ولایت ما نمی رسید جز با کوشش و تقوا. و کسی که دیگری را به عنوان «امام» و «اسوه» برگزیده است، باید عملش مطابق با عمل او باشد.17

پی نوشت ها:

1. نور / 35.

2. فاطمه در کلام اهل سنّت، ص 343.

3. مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 338.

4. آل عمران / 42؛ اَمالی، صدوق، ص 437.

5. ربیع الابرار، ج 2، ص 104.

6. بحارالانوار، ج 42، ص 31.

7. حجر / 44.

8. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 17.

9. علل الشرایع، ص 215.

10. نور، / 63.

11. بحارالانوار، ج 43، ص 93.

12. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 63.

13. احقاق الحق، ج 10، ص 400.

14. سفینة البحار، ج 1، ص 571.

15. کشف الغمّه، ج 2، ص 92. البته در بعضی از روایات آمده امام حسن(ع) سؤال رسول خدا(ص) را از مادرش پرسید و زهرا(س) جواب فوق را داد. ر.ک: وسایل الشیعه، ج 2، ص 9.

16.با اقتباس ازالوقایع والحوادث،ملبوبی،ج4،ص186.

17. ارشاد القلوب، دیلمی، ص 101، چ بیروت.

  مجله فرهنگ كوثر تابستان 1382، شماره 58

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: متین [عضو] 
5 stars

سلام دوست گرامی .
بسیار مطلب کاملی بود .
سربلند باشید .

1395/11/24 @ 21:47
نظر از: كوثر [عضو] 
5 stars
1395/11/24 @ 21:39


فرم در حال بارگذاری ...

عالم آزمایشگاه خدا

نوشته شده توسطرحیمی 24ام بهمن, 1395

اگر کسی بیاید و بیان حقایق کند، اثر دارد و می‌شود با بیان حقایق، رشد را از غیّ مشخص کرد. در این صورت انتخاب با خود انسان است

 

عالم آزمایشگاه خدا

 کسی دلش خواست غیّ را انتخاب می‌کند یعنی طاغوت را و کسی هم رشد و هدایت را برمی‌گزیند. کسی که هدایت را انتخاب کرد، زمینه ایمان به خداوند در وی فراهم می‌شود؛ یعنی فطرت درونی وی شروع به پرورش می‌کند. ….  اگر کسی بیاید و بیان حقایق کند، اثر دارد و می‌شود با بیان حقایق، رشد را از غیّ مشخص کرد. در این صورت انتخاب با خود انسان است. کسی دلش خواست غیّ را انتخاب می‌کند یعنی طاغوت را و کسی هم رشد و هدایت را برمی‌گزیند. کسی که هدایت را انتخاب کرد، زمینه ایمان به خداوند در وی فراهم می‌شود؛ یعنی فطرت درونی وی شروع به پرورش می‌کند. اصولاً بین دو راهی قرار گرفتن و مختار بودن انسان، وسیله امتحان انسان‌هاست و این ابزار امتحان نباید دست بخورد.

چرا خداوند به ابلیس طول عمر داد؟ چون ابزار امتحان است.

در روایت دارد که برانداختن کوه‌های ریشه‌دار آسان‌تر از هلاک کردن سلطان جوری است که مهلت ظلم کردنش تمام نشده است! چرا؟ چون او قطب رذایل است و عده‌ای به وسیله او باید امتحان بشوند. وگرنه اگر با اجبار بخواهد کاری صورت گیرد پیغمبرها می‌توانستند در انسان‌ها تصرف بکنند تا صالح بشوند. حضرت نوح و لوط‌ علیهما‌السلام در همسرانشان تصرف می‌کردند تا خوب بشوند.

...

امام حسن‌ علیه‌السلام آیا نمی‌توانستند تصرف کنند تا همسرشان قاتل ایشان نشود؟! عالم، عالم امتحان است. منقول است که عمروعاص در یک جریانی رو در روی امام علی‌ علیه‌السلام قرار گرفت ولی حضرت مأمور نبودند او را بکشند، چرا؟ چون باید مردم توسط او امتحان بشوند و ابزار امتحان نباید دست بخورد و به هیچ‌وجه لازمه این‌ها اجبار نیست. کرم ابریشم وقتی داخل پیله قرار می‌گیرد می‌شود پروانه، و به این منظور داخل پیله برگ توت قرار می‌دهند تا داخل پیله شود و دوره‌اش را تمام کند و کامل شود. حیات دنیا برای انسان مثل پیله و سختی‌ها و حوادث زندگی به‌عنوان طعمه است که انسان داخل پیله خودسازی شود؛ این‌که در روایت آمده «من اخلص لله اربعین صباحاً…» انسان چهل روز در دستگاه خدا باشد و از حال و هوای ارتباط صمیمی با خدا بیرون نرود. «ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه»؛ به وقوع می‌پیوندد.

عهد و پیمان با خدا

رسیدن به این مرحله لازمه‌اش این است که انسان با خدای خودش یک قراری بگذارد که می‌خواهم بین غی و گمراهی و رشد و هدایت، در مسیر هدایت حرکت کنم که ایمان حقیقی، همین است. در روایت آمده که احدی نیست من به دلش نگاه کنم و بدانم که این می‌خواهد بنده بشود و می‌خواهد حرف مرا گوش بدهد، اگر چنین شد تولیت عالم وجود، مدیریتش را به عهده می‌گیرد! چه جوری مدیریتش را به عهده می‌گیرد؟ خداوند حضرت موسی را چه طور مدیریت کرد؟ موسی در خانه فرعون بود، غذای او را می‌خورد، اما گمشده‌اش خدا بود می‌خواست بفهمد که برای چه خلق شده و در عالم باید چکار بکند. شاهد این‌که خداوند مدیریتش می‌کند این آیه است.

«الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات الی النّور»؛ خدا می‌فرماید آمدن از سمت ظلمات به سوی نور بدون گذرنامه ما امکان‌پذیر نیست. این‌طور نیست که از دست ما در برود. پس محور در مسئله فقط نیت و پیمان با خداست. آن‌چه مهم است این است که یک لحظه انسان بیاید با خدا قرار بگذارد و بگوید خدایا می‌خواهم خودم را وقف راهت بکنم. هر که آدم شد از این‌جا شروع شد.

افق حوزه

نظر از: خادم المهدی [عضو] 

سلام
خسته نباشی

1395/11/24 @ 21:26


فرم در حال بارگذاری ...

امید بخش ترین آیه قرآن کریم کدام است؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام بهمن, 1395

حضرت علی علیه السلام بر جمعی وارد شده و از آنها سؤال فرمودند:

]آیا می دانید امید بخش ترین آیه قرآن کدام است؟!

نقل است هرکس به فراخور حال خویش آیه ای را عنوان کرد. بعضی گفتند: آیه

«إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ»[1]

یعنی خداوند جز شرک، گناهان دیگر را می بخشد.
 
بعض دیگر بر آن بودند که این آیه است؛

«وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحیمًا»[2]

یعنی هرکس خلافکار و ظالم باشد ولی استغفار کند، خداوند را بخشنده و مهربان خواهد یافت.
 
عدّه ای اظهار داشتند آیه

«یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا»[3]

یعنی ای بندگان من که در حقّ خود اسراف کرده اید! از رحمت خدا مأیوس نشوید، زیرا او همه گناهان را می بخشد.
 
تعدادی هم نظر به این آیه داشتند؛

«وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ»[4]

یعنی کسانی که اگر کار زشتی انجام دادند و به خودشان ظلم کردند، یاد خداوند می کنند و برای گناهان خویش استغفار می نمایند، و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد.
 
بعد از اینکه حضرت نظرات آنان را شنید، فرمودند:
 
از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود:

امید بخش ترین آیه در قرآن این آیه است:

«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»[5]
 
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه دادند:

یا علی! سوگند به خداوندی که مرا بشیر و نذیر به سوی مردم مبعوث کرد، وقتی که انسان برای نماز وضو بگیرد، گناهانش ریخته می شود، و زمانی که رو به قبله کند، پاک می شود. یا علی! مثال اقامه کننده نمازهای روزانه، مثل کسی است که هر روز پنج مرتبه در نهر آبی که جلوی منزل اوست خود را شستشو کند.[6]
 
[1]. نساء، 48.
 
[2]. نساء، 110.
 
[3]. زمر، 53.
 
[4]. آل عمران، 134.
 
[5]. هود، 114.
 
[6]. تفاسیر مجمع البیان و کنزالدقائق‏.

 ندای وحی

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: ... [عضو] 
5 stars

دیگر آن خنده‌ی زیبا به لب مولا نیست

همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست

قطره‌ی اشک علی تا به ته چاه رسید

چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست

شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد

1395/11/24 @ 17:19
نظر از: خادم المهدی [عضو] 

سلام
خدا خیرت بده
کمی امیدوار شدیم

1395/11/24 @ 09:02


فرم در حال بارگذاری ...

دانلود گاهنامه ظهور (نشریه داخلی حوزه علمیه محدثه سلام الله علیها) شماره 29

نوشته شده توسطرحیمی 23ام بهمن, 1395

دانلود گاهنامه ظهور (نشریه داخلی حوزه علمیه محدثه سلام الله علیها) شماره 28


گاهنامه ظهور شماره 29 دیماه95

جهت دانلود برروی تصویر کلیک نمایید.


نسخه pdf

حجم 8.6 MB




فرم در حال بارگذاری ...