پاسخ مردم به «ترامپ» : «مرگ بر آمریکا»
نوشته شده توسطرحیمی 22ام بهمن, 1395
فرم در حال بارگذاری ...
یک چیزی بگویید تا دلمان آرام شود...
نوشته شده توسطرحیمی 22ام بهمن, 1395
آقای علی خوشلفظ، بسیجی جانباز دوران دفاع مقدّس و راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» روز پنجشنبه ۱۳۹۵/۱۰/۱۶ با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار نمود.
گزیده دیدار: یک چیزی بگویید تا دلمان آرام شود…
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :
- کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 255.9 MB
- کیفیت متوسط و فرمت Mpeg و با حجم60.8 MB
- کیفیت پايين و فرمت Flv و با حجم 47.4 MB
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR فیلم و متن بخشهایی از این دیدار و گفتوگوی صمیمانه را به مناسبت برگزاری ششمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت و رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «وقتی مهتاب گم شد»، برای نخستین بار منتشر میکند:
خوشلفظ: فقط یک نکته بگویم؛ ببخشید من بسیجی آقای متوسّلیان بودم در دزلی و درگیریهای اوّل جنگ، فقط میدانم اگر الان جاویدالاثر آقای متوسّلیان اینجا بودند، یک نکته میگفتند: اینکه آقا! شما خیلی دارید درد میکشید، زجر میکشید؛ به هر حال این بحث اختلاسها و حقوقهای نجومی را میگویید، اینها گوش نمیدهند. یک چیزی بگویید که ما آرام بشویم؛ ما همچنان فدائی شما هستیم؛ دوست داریم ــ مثل همین که آقای متوسّلیان (اگر بود میگفت) ــ شما بیشتر از این درد نکشید و این همه آزار نبینید؛ واقعاً گوش (نمیکنند)، نمیدانم؛ یعنی ما حاضریم فدائی بشویم و بههرحال بیفتیم جلو. یک نکته که آراممان کند به هر حال (به ما بگویید).
معظّمٌله: آرام باشید. این چیزهایی که شما میبینید، اینها حوادث طبیعی یک راه دشوار به سمت قلّه است؛ هیچ انتظار نباید داشت که اگر ما میخواهیم برویم به قلّهی توچال یا قلّهی دماوند، در راه چاله نباشد، سنگ نباشد، باد نباشد، دود نباشد، گاز نباشد؛ مگر میشود؟ امّا داریم میرویم، داریم میرویم، عمده این است. اصلا نگران نباشید؛ این حوادث وجود دارد؛ اگر این حوادث نبود باید تعجّب میکردید. حالا بهمناسبت حضور آقایان، من در این جلسه خیلی بنا ندارم حرف بزنم، بنا دارم حرف بشنوم، امّا حالا شما ما را به حرف گرفتید.
...
خوشلفظ: ببخشید.
معظّمٌله: نه عیبی ندارد. یک لشکر فرهنگی، یک جبههی فرهنگی، حمله کرده به انقلاب و به نظام جمهوری اسلامی؛ یک عدّه هم جانانه دارند از آن دفاع میکنند، جانانه دفاع میکنند؛ همین کتابها، همین نوشتهها. علّت اینکه میبینید من اینقدر به شاعر انقلاب و به نویسندهی انقلاب ارادت دارم و قلباً علاقه دارم، علّتش این است؛ چون میبینم اینها دارند چهکار میکنند، چون میبینم در مقابلشان چه کسی ایستاده و چه کسانی ایستادهاند و چهکار دارند میکنند، این را من دارم میبینم؛ و میبینم که یک عدّهای سینهچاک ایستادهاند. شما راه هم که میروید، دارید مبارزه میکنید؛ شما، امثال شما آقای خوش لفظ! خوش لفظ، خوش معنا، خوش خواب،
یکی از حضار: خوش رفیق!
معظّمٌله: خوشرفیق،
یکی از حضار: خوش زخم!
معظّمٌله: خوشزخم ــ بله ــ یعنی شماها همینطور که دارید راه میروید، نفس میکشید، حرف میزنید، اظهار وجود میکنید، این خودش مبارزه است، این خودش دفاع است، یک دفاع فرهنگی است. این آقایان که شعر میگویند، کتاب مینویسند، کتاب منتشر میکنند، کارهای گوناگون فرهنگی میکنند ــ [مثل] تحقیقات فرهنگی ــ اینها همه سینهسپرکردن است. تقریباً چهل سال از انقلاب گذشته، توقّع بوده که دیگر اینها نباشند، امّا شما میبینید دارد رویِش پشت سرِ رویِش جلو میآید. اینها شوخی است؟
خوشلفظ: با نفَس شما است آقا.
معظّمٌله: نه نفَس [ما نیست]، ارادهی الهی است؛ ما همه وسیلهایم؛ ما کسی [نیستیم]؛ بخصوص حالا بنده که هیچ ولی شماها چرا. ما کسی و چیزی نیستیم. امّا میخواهم بگویم اینکه شما میگویید «آرامش، آرامش»، من آرامش دارم. من هیچ ناراحت [نیستم]. بعضیها می آیند میگویند «ما دلمان به حالتان خون است»؛ میگویم بیخود! من راحتم، من دارم حرکت میکنم، من دارم حرکت را میبینم، برای من روشن است که دارد چه اتّفاقی در کشور میافتد؛ بله البتّه، دشمنی هست، مخالفت هست، اگر نبود باید تعجب میکردیم، گروههایی هستند «سازمانیافته»، برای ضربهزدن از روزنهی فرهنگ، از روزنهی هنر؛ با هم ارتباط دارند، پول خرج میکنند، پول میگیرند، خیانت میکنند، خباثت میکنند، پستفطرتی نشان میدهند ــ از این کارها همه[شان] دارند میکنند ــ برای اینکه یک جوری، نگذارند این انقلاب حرکت بکند؛ انقلاب هم دارد حرکت میکند، سینهاش را سپر کرده؛ آمریکاییها اقرار میکنند به شکست، صهیونیستها اقرار میکنند به شکست، آنهایی هم که احمقتر از این هستند که اقرار کنند ــ مثل سعودیها و مانند اینها، چون مغرورند، احمقند ــ اقرار نمیکنند، امّا در دلشان اقرار میکنند، این است قضیّه. نخیر، هیچ نگران نباشید!
خوشلفظ: الحمدللّه؛ خدا سایهی شما را انشاءاللّه برای ما حفظ کند.
معظّمٌله: خدا انشاءاللّه سایهی شماها را کم نکند، سایهی رزمندگان را کم نکند، سایهی خانوادههای شهدا را کم نکند. خانوادههای شهدا گاهی میآیند اینجا پیش من؛ اصلاً زبان انسان قاصر است از اینکه این حالتی را که اینها دارند، توصیف کند. زن نسبتاً جوان که فرزند جوانتر از خودش رفته جبهه و در سوریه شهید شده، آمده و با یک شهامتی حرف میزند و با یک گذشتی حرف میزند! خب میدانید، حالا با وضع دوران دفاع مقدّس هم فرق دارد؛ آنجا صدای توپ دشمن را همه میشنفتند، اینجا صدای توپ را فقط گوشهای شنوا میشنوند، همه نمیشنوند، درعینحال در یک چنین شرایطی، این مادر، این همسر، این پدر [جوانشان را میفرستند]. چند روز پیش از این، یک عدّهای از آنها اینجا بودند؛ من اسم یک خانوادهای را آوردم، پدر خانواده [آمد]، دیدم یک مردی آمد جوان ــ خودش جوان بود، شاید مثلاً چهل و چند سال یا چهل و دو سه سال ــ این جوانش را، پسرش را [فرستاده بود]. گفتم پسر بزرگت بود؟ گفت بله. پسر بزرگِ جوانِ مثل گل را فرستاده سوریه! اینها مهم است؛ چیزهای عجیبی است. این انقلاب یک چیز عجیبی است؛ حتّی شماها هم که رفتهاید در دلش و آنجور کار کردهاید، هنوز به آن اعماق و ریزهکاریهایش نرسیدهاید؛ ما که بیشتر از شما نرسیدهایم؛ خیلی این انقلاب چیز عجیبی است. این برای اربابهای دنیا، حالاحالاها دردسرها خواهد داشت؛ این اوّل کار است الان. زنده باشید.
فرم در حال بارگذاری ...
پویشی مجازی برای حماسهای فراموش نشدنی: فردا همه می آییم
نوشته شده توسطرحیمی 21ام بهمن, 1395با فرارسیدن 22 بهمن روز پیروزی انقلاب اسلامی ایران چهره ی شهید و نقش خونین شهادت، در برابر چشم ها پدیدار می گردد و حضور یکپارچه مردم در این راهپیمایی عظیم نماد استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و تجدید بیعت با آرمان های مقدس امام خمینی (ره) و رهبرمعظم انقلاب می باشد.
یوم الله 22 بهمن نماد زرینی از وحدت و همبستگی ملت در سراسر ایران اسلامی است و مردم مومن و شهید پرور ایران همواره در امتداد نهضت سرخ عاشورا و با تبعیت از مقتدای خود، آماده ایثار و حماسه سازی هستند.
به همین مناسبت بار دیگر کاربران فضای مجازی دست به کار شده و با راه اندازی هشتگ های #ما_می آییم، #همه_می آییم و #22_ بهمن اعلام کردند که هم صدا با هموطنان خود درراهپیمایی 22 بهمن حضور پیدا می کنند ودر کنار هموطنان خود قرار می گیرند و نام زیبای “ایران” را سر می دهند و به همه نشان می دهند که این همبستگی که در سرزمین ایران وجود دارد همیشگی هست و با هیچ اتفاقی از بین نمی رود.
دشمنان سعی میکنند انقلاب را از یاد مردم ببرند؛اما مردم باحضور پرشور و گسترده در راهپیمایی 22 بهمن بار دیگر امید های واهی استکبار جهانی را به نامیدی آن ها تبدیل کرده و با انسجام و همدلی خود بار دیگر مشت محکمی بردهان آمریکا و دشمنانمان خواهند زد.
...
به خیل دشمنان بگو
به ڪوری دو چشمتان
مطیع امر رهبرۍ
رنگ عوض نمےڪند
❤️به عشق رهبرم مےآییم
ثابتمےڪنیم سید علے تنها نیست
وعده ۍ ما امروز سراسر کشور
باسلام
احسنت
منتظر حضور گرم و نظرات شما دوست عزیز هستیم!
فرم در حال بارگذاری ...
کاهش وزن به سبک استوایی
نوشته شده توسطرحیمی 21ام بهمن, 1395...
فرم در حال بارگذاری ...
انواع صبر از منظر قرآن
نوشته شده توسطرحیمی 21ام بهمن, 1395صبر در لغت به حبس، امساک ودرمحدودیت قراردادن اطلاق می شود. صبر در اصطلاح علم اخلاق به حفظ نفس از اضطراب، اعتراض و شکایت و همچنین به آرامش و طمأنینه گفته میشود. [۳]
صبر انواع مختلفی دارد، از جمله صبر در خوداری از سخن گفتن را “کتمان” و صبر در اجتناب از خوردن و آشامیدن را “صوم (روزه)” گویند.
صبر بدنی
صبری است که درمقابل مشکل هاییاستکهبر بدن و جسم انسانواردمیشود. این صبر یا با عمل تحقق مییابد، مثل انجام عبادات مشکل، یا با تحمل و استقامت، مثل صبر بر کتکهای شدید، امراض بزرگ و جراحات هولناک، که قرآن کریم درباره ی صبر ایوب نبی در برابر امراض و مصیبت هایش اینگونه از او یاد می کند: «وَاذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادیرَبَّهُ أَنِّیمَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ… إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا» [۱۲] [۱۳] «و به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است… ما ایوب را شکیبا یافتیم.» حضرت ایوب(ع) یکی از انبیاء بزرگ الهی است که دارای مال و فرزندان فراوان و بسیار اهل بخشش بود. اومورد امتحان های سخت الهی قرارگرفت. اموال او از بین رفت، فرزندان او هلاک شدند، بدن او دچار امراض سخت شد؛ اما او در برابر کوه مشکلات ومرض های شدیدی که براو وارد شد، صبر نمود و هیچ شکایتی نکرد.به همین دلیل به عنوان اسوه و الگوی صبر شناخته شد. [۱۴]
...
صبر نفسی
یکی از اقسام صبر، صبر در مقابل شهوات نفسانی است که قرآن اینگونه بیان کرده است: «فَأَمَّا مَنْ طَغی وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا… وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی…»؛ [۱۵] [۱۶] «امّا آن کسی که طغیان کرده،وزندگی دنیا رامقدّم داشته… وآن کس که ازمقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی بازدارد…».
این آیه به دوگروه ازانسان ها اشاره داردکه یک گروه ازآن ها درمقابل هوای نفس خود سر فرودآورده و درمقابل زرق و برق آن، صبرخود را ازکف داده؛ اماگروه دیگر به خاطر ترس از مقام پروردگار خویش، نفس خویش را حبس نموده و صبر راپیشهی خودمیسازد. [۱۷] [۱۸] [۱۹]
صبر دارای مراتب سه گانه است [۲۳]
صبر بر مکروهات و مصایب:
شکیبایی انسان دربرابرحوادث تلخ و ناگوار مثل خسارات مالی، مرگ عزیزان، بیماری و… از جمله مراتبصبر استکه قرآن کریم از آن اینگونه یادکرده است: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍمِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍمِنَا لْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَبَشِّرِالصَّابِرین الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون»؛ [۲۴] [۲۵] «قطعاً همهی شما را با چیزی از ترس، گرسنگی،وکاهش در مال ها و جان ها و میوهها، آزمایش میکنیم و بشارت ده به استقامتکنندگان! آنهاکه هرگاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما ازآنِ خدائیم و به سوی او باز میگردیم!» دراین آیه خداوند،به کسانی که دربرابرمصایب و مکروهات،صبرپیشه کرده اند،بشارت می دهد.چرا که آنان مالکیت حقیقی را ازآن خدا می دانند و او راصاحب حق هرگونه تصرفات در عالم به حساب می آورند؛ پس به طور قطع چنین کسی از وارد شدن مصایب و مشکلات متأثر نمی گردد. [۲۶]
صبر بر طاعت:
صبر بر طاعت تکالیفی که خدای متعال برعهدهی بندگان قرارداده و با دشواری هایی همراه است، اماممکن است انسان به خاطر دشواری در انجام آن کوتاهی کرده و آن را ترک کند. ازاین رو قرآن کریم انسان ها رابه صبر بر امتثال و ظایف دینی توصیه کرده است: [۲۷] «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ»
صبر در معصیت:
بالاترین مرحله از صبر، صبر بر معصیت است و آن ایستادگی در برابر شعلههای سرکش شهوات و هیجانهای برخاسته از هوی و هوس و یامقامات دنیوی است؛ چراکه بیشتر انسانها در برابر فقر و گرفتاری طغیان نمیکنند، اما وقتی خدا مقام، پول و صحّت بدن بدهد، آن وقت خیلی سخت است که خودش را سالم نگه دارد و صبرپیشه کند و این نعمت موجب غفلت ومعصیت او نگردد. ازاین قسم به صبر بر نعمت نیزتعبیرمی کنند. [۲۹] قرآن کریم دراینباره می فرماید: «وَلَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ إِلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»؛
منابع:
۳. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج۶، ص۱۸۲.۴.↑ المفردات فی غریب القرآن،ص۲۷۳.
۱۲. ص/سوره۳۸، آیه۴۱.
۱۳. ص/سوره۳۸، آیه۴۴.
۱۴. طباطبائی(علامه)، سیّدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن،قم،جامعۀمدرسینحوزۀعلمیهقم،۱۴۱۷ق، چاپ پنجم، ج۱۷، ص۲۰۹-
۱۵. نازعات/سوره۷۹، آیه۳۷.
۱۶. نازعات/سوره۷۹، آیه۴۰.
۱۷. تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۱۰۷.
۱۸. تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۱۰۹.
۱۹. تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۱۱۰.
۲۰. رعد/سوره۱۳، آیه۱۹.
۲۱. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.
۲۲. سبزواری نجفی، محمدبن حبیب الله؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دارالتعار
ف، ۱۴۰۶ق، چاپ اول، ج۴، ص۱۲۴.
۲۳. کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۹۱.
۲۴. بقره/سوره۲، آیه۱۵۵.
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۵۶.
۲۶. طیب، سید عبدالحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، ۱۳۷۸ش، چاپ دوم، ج۲، ص۲۵۹-۲۶۱.
۲۷. مدرسی، سید محمدتقی؛ من هدی القرآن، تهران، دار محبی الحسین، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج۷، ص۷۷.۲۸. مریم/سوره۱۹، آیه۶۵.
۲۸. مریم/سوره۱۹، آیه۶۵.
احسنت
منتظر حضور گرمتون در وبلاگ
http://bazigaran-haghighi.kowsarblog.ir/
هستم
فرم در حال بارگذاری ...
چه کسانی مشمول لعنت ملائکه هستند؟
نوشته شده توسطرحیمی 21ام بهمن, 1395...
فرم در حال بارگذاری ...
ترامپ به( خودشیفتگی بدخیم) مبتلا است
نوشته شده توسطرحیمی 20ام بهمن, 1395
فرم در حال بارگذاری ...
ماجرای خواندنی جفت کردن کفش علما از سوی آیت الله العظمی بروجردی
نوشته شده توسطرحیمی 20ام بهمن, 1395به گزارش تبیان به نقل ازخبرگزاری «حوزه»، آیت الله علوی بروجردی در نشست اعضای کمیسیون «درایت اجتماعی آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی»، گفت: بنده در ابتدای سخن خود به دو نکته دربارۀ سیره و روش آیت الله بروجردی که با امر حوزه مرتبط است، اشاره میکنم. مطلب اول اینکه مستشرقینی که دربارۀ شیعه مطلب نوشتهاند، همیشه بر این مسئله تأکید کردهاند که بقای شیعه مولود دو امر مرجعیت و عاشورا است.
این دو عامل شیعه را حفظ کرده است؛ آن هم در طول تاریخی که بسیار پر فراز و نشیب بوده، ما خلفای بنیامیه و بنیعباس را داشتهایم، قتلعامهای شیعه را داشتهایم. حداقل در دوران خودمان و در دوران عثمانی، هم از نظر زمانی و هم از نظر مکانی.در مسئله مرجعیت اینکه این قشر چه کاری انجام میدهد و چه هنری در طول تاریخ برای حفظ کیان شیعه و حفظ تفکر شیعه داشته است، اهمیت دارد؛ چون ما تفکر شیعه را همان تفکر اصیل اسلامی میدانیم. شیعه، ساخته شده حتی در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) یا بعد از پیغمبر (صلی الله علیه وآله) نیست. شیعه یعنی همان چیزی که به رسول اکرم (ص) به عنوان وحی نازل شده است، بقیه انحراف از آن مسیر است.
*استقرار و حمایت از علمای بلاد
مرحوم آیت الله بروجردی(قدس سره) روی حفظ قشر میانی روحانیت تأکیدات بسیاری داشتند. در رأس و اوج سازمان روحانیت، مرجعیت قرار دارد و در پایین آن طلبههای متعلم هستند. این فاصلۀ میانی یکی داخل حوزه است، که اساتید حوزه هستند و الان ما به آن کار نداریم؛ البته مرحوم آیت الله بروجردی(قدس سره) مشی خاصی نسبت به آنها داشتند که اگر فرصت شد عرض میکنم. اما بیرون از حوزه یعنی روحانیونی که در مقام امام جماعت در شهرها، به عنوان واعظ و روضهخوان هر جا که مشغول کارند هستند. مرحوم آیت الله بروجردی(قدس سره) بر قشر میانی روحانیت تأکید بسیاری میکردند. یعنی به این صورت که اگر شهری عالم ندارد، از اینجا به هر وسیلهای شده و با هر اصراری عالم را میفرستادند و در آن شهر مستقر کنند و از او حمایت میکردند. یعنی نه اینکه فقط مستقر کرده و به امان خدا رهایش کنند، نه؛ حتی در شهرهایی که روحانی داشت از او حمایت بیحدوحصر میکردند. آیت الله بروجردی(قدس سره) حتی از کسانی که با ایشان از نظر فکری مخالف بوده و مردم را از تقلید ایشان برمیگرداندند، حمایت میکردند. ایشان خصوصیتی داشتند که کمتر شنیده شده است و آن اینکه وقتی افراد از شهرستان وجوه را برایشان میآوردند، ایشان میپرسیدند شما از کدام شهر آمدهاید؟ و وقتی افراد اسم شهرشان را میگفتند، آقا میفرمودند ما آنجا این آقایان [عالمان و روحانیون] را به عنوان نماینده و وکیل خودمان تعیین کردهایم، لذا از شما پول مستقیم نمیگیریم. شما بروید به آن آقا مراجعه و با او حسابکتاب کنید. پول را به او بدهید، او برای ما بفرستد. شهر بود یا روستا تفاوت نمیکرد. روش ایشان چنین بود.
*خانه و مسجد هر عالم؛ دفتر آیت الله بروجردی
مرحوم آیت الله سید مهدی یثربی کاشانی برای من نقل فرمودند: وقتی برادر من مرحوم آیت الله سید علی یثربی(قدس سره) در قم فوت شد. ـ ایشان عالم بزرگی بود، آیت الله بروجردی در فوتش منبر رفتند و این تعبیر را کردند: «امروز ما دیگر از مایه میخوریم». ـ من سیوچند سال داشتم. آیت الله بروجردی من را خواستند و امر کردند تو برو کاشان جای برادرت و مستقر باش و اجازهای هم به من دادند. مرحوم آقای آیت الله سید مهدی یثربی میفرمودند: من رفتم کاشان و مشغول کار شدم، اما افراد خیلی به من توجه نمیکردند. حتی آن کسانی که برای امور شرعی خدمت برادرم میرفتند، سراغ من نمیآمدند. یک وقت دیدم سروکلهشان پیدا شد. یکی پس از دیگری آمدند. ایشان گفتند وقتی من تحقیق کردم چطور شد یک مرتبه این افراد پیش من آمدند: معلوم شد چندتا از اینها رفتهاند قم خدمت مرحوم آیت الله بروجردی حساب و کتاب کنند و پول بدهند. آیت الله بروجردی به آنها فرمودند: ما در کاشان آیت الله یثربی را نمایندۀ خودمان گذاشتهایم. شما پول را ببرید به ایشان بدهید تا ایشان پول را برای ما بفرستند، من مستقیم پول را قبول نمیکنم. مرحوم آقای آیت الله سید مهدی یثربی میفرمودند: راه خانۀ ما را مرحوم آیت الله بروجردی به اهالی کاشان یاد دادند. آیت الله بروجردی از دنیا رفتند، اما راه خانۀ من در مخیلۀ این آقایان ماند. اینگونه مرحوم آیت الله بروجردی عالم در شهرها مستقر میکردند؛ البته نه فقط عالمان در سطح بالا.
پدر من نقل میکردند خدمت مرحوم آیت الله بروجردی نشسته بودیم. عدهای از روستایی آمده بودند خدمت ایشان که وجوه بدهند. مجموع وجوهشان هم 25-30 تومان شد (تک تومان). 5 تومان، 2تومان، 5 ریال. آن زمان وضع وجوهات اینگونه بود. گفت وقتی نشستند و پولشان را درآوردند، آیت الله بروجردی از آنها پرسید شما در محل خودتان روحانی دارید؟ گفتند بله، آقای شیخ حسن هست که پیرمرد شده، اما آنجاست. ایشان بلافاصله گفته بود: عجب، آقا شیخ حسن خودمان. بعد پرسیده بودند این آقای شیخ حسن آنجا چه میکند. برای ایشان گفته بودند آقا سه وعده برایمان نماز میخواند، منبر میرود، احکام میگوید، دخترانمان را عقد میکند، نماز میتهایمان را میخواند. مرحوم آیت الله بروجردی فرموده بودند: شما سلام من را به ایشان برسانید، این پول را هم ببرید خدمت ایشان. بعد از این هم هر وجوهی داشتید، بدهید ایشان برای من بیاورد. آنها رفتند و پولشان را برداشتند تا به شیخ حسن بدهند. پدر من میفرمودند من از آیت الله بروجردی پرسیدم شما این آقای شیخ حسن را میشناختید؟ فرمودند: نه. گفتم پس چرا چنین گفتید؟ ایشان فرمودند: هر کسی برای شیعه کار میکند، از خودمان است. وقتی میگوییم «آقا شیخ حسن خودمان» و به او سلام میرسانم و میگویم دست او دست من است، او در منطقۀ خودش اوج میگیرد. این قشر میانی است.
...
*اعزام علما و مبلغین برای تقویت جایگاه روحانیت
آیت الله بروجردی موارد در بسیاری از قم یا از تهران واعظ به بلاد میفرستادند. مرحوم حاجی انصاری و مرحوم آقای محقق را به بلاد مختلف به عنوان واعظ میفرستادند و از آنان حمایت میکردند.
قضایای راجع به بهائیت و مسائل دیگر که پیش میآمد، ایشان هیأت و جمعی را میفرستادند که در آنجا جوانب روحانی مستقر را بگیرند و حمایت کنند. ایشان پول هم خرج میکردند. اهمیت در این است، در حالی به افراد میگفتند: این پول را به عالم منطقهات بده که این پول اینجا جمع نمیشد. آیت الله بروجردی وقتی که از دنیا رفتند، چیزی نزدیک به 750 هزار تومان قرض داشتند. اینطور نبود که اینجا پول از حد گذشته باشد که ایشان بگویند بروید، نه؛ همینجا احتیاج داشتند. گاهی روزی بود که لنگ شهریه بودند. کسی را میفرستادند از این طرف و آن طرف قرض میکردند تا شهریه راه بیفتد؛ اما ایشان حمایت از علمای بلاد را هیچ وقت ترک نکردند.
*علمای بلاد؛ واسطه بین مردم و مرجعیت
یکی از بزرگان عراق نقل فرمودند زمان صدام حزب بعث، در عراق و در سوریه کنگرهای داشتند که در زمان حسن البکر بود. خود میشل افلق، بنیانگذار حزب، و خود صدام حسین و شخصیتهای حزب بعث هم در عراق بودند. آنجا این بحث بود که موانع کار حزب بعث در بین مردم چیست. سخنرانها صحبت میکردند. افراد زیادی تأکید کردند مرجعیت بزرگترین مانع ماست. بیشتر جمعیت عراق شیعه و مرجعیت در نجف مستقر است و این مانعی برای حزب بعث است. آنها به این فکر افتادند که چگونه با مرجعیت مقابله کنند. دیدند نمیتوانند مستقیم با مرجعیت مقابله کنند، چون مرجعیت قداستی بین مردم داشت. آنها گفتند اگر بخواهیم دست به ترکیبش بزنیم، برایمان مسئله میشود. راهی که در آخر تأیید کردند و در کنگرۀ حزب اجرایی شد، این بود که مرجعیت ارتباط مستقیم با مردم ندارد. مردم روزمره اینگونه نیستند که از مراجع مسئله بپرسند یا به آنها مراجعه کنند، بلکه بین مرجعیت و مردم قشر میانی وجود دارد و آن عبارت است از امام جماعتها، منبریها، سخنرانان و علمای بلاد. درنتیجه حزب بعث کوشید قشر میانی را از بین ببرد تا ارتباط خودبهخود بریده شود و تلاش کردند و عملی هم شد. مثلاً امام جماعتی در بصره بود. در این شهر واعظ بود و کاری به کار حکومت هم نداشت. یا او را کشتند یا بیرونش کردند یا زندانش کردند. تقصیر سیاسی هم نداشت، میخواستند قشر میانی را حذف کنند و حذف کردند. این روحانی در حوزۀ نجف درس خوانده بود و مرحوم آیت الله خوئی(قدس سره) و مرحوم آیت الله حکیم در نجف بود. اما این ارتباط گسسته شده بود. نقش قشر میانی این است که ارتباط مرجعیت را با مردم حفظ میکند. کسی که دائم در دسترس روزانۀ مردم است و آنها را میبیند، امام جماعت است که در آن منطقه نشسته است. و لذا آیت الله بروجردی دفتر باز نکردند، نه در تهران و نه در هیچ شهر دیگری. آیت الله بروجردی میفرمودند: خانۀ هر عالم و مسجد هر عالم، دفتر من است. رویۀ ایشان چنین بود.
*حمایت از علمای بلاد برای حفظ قوام شیعه؛ هر چند اگر مخالف باشند
من این قصه را از مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی(قدس سره) شنیدم. ـ البته بعضی از بزرگان دیگر هم شنیدهاند و حتی نقلش هم کردهاند. ـ مرحوم آیتالله گلپایگانی(قدس سره) فرمودند: ما خدمت آیت الله بروجردی نشسته بودیم، نامهای برای ایشان آمد. نامه را باز کردند و خواندند و عصبانی شدند. مرحوم آیتالله بروجردی تعبیراتی کردند و گفتند: آقا من میدانم و خبر دارم این آقا به من بد میگوید و مردم را از تقلید من منصرف میکند، اما چه کنم؟ این آقا در آن شهر خدمت میکند و برای حال مردم مفید است. مرحوم آیتالله گلپایگانی گفتند از آیت الله بروجردی پرسیدم: آقا ایرادش چیست؟ آقا جواب داد: فردی آنجا هست که مخالف من است و بالای منبر هم از من بد میگوید. مردم این مسئله را به من نوشتهاند و گفتند اجازه بدهید: این آقا را که اینقدر به شما بد میگوید، با او برخورد کنیم.
مرحوم آیت الله گلپایگانی گفتند که آیت الله بروجردی فرمودند: من میدانم این آقا چه میکند و با من مخالف است، اما این آقا در آن شهر فرد مؤثری است و به شیعه خدمت میکند. به حساب مخالفتی که با من دارد، مردم به او پول نمیدهند. من به افرادی سپردهام بدون اینکه به او بگویند از طرف من ، به او پول بدهند تا این آقا بتواند در آن شهر دوام بیاورد.
همچنین پدر من نقل میکردند: خدمت آیت الله بروجردی نشسته بودیم. عدهای از تهران، خیابان لالهزار، مسجد ولایت آمدند. مرحوم آقای طالقانی(قدس سره) آنجا نماز میخواندند. شخصی که مرید آقای طالقانی بود، خدمت آیت الله بروجردی آمد و حساب و کتاب کرد ومبلغ دوهزار تومان پول آورده بود که به آیت الله بروجردی بدهد و بعد به مرحوم آیت الله بروجردی گفته بود که من دوهزار تومان به آقای طالقانی دادم. آقای طالقانی طرفدار آیت الله کاشانی بود. مرحوم آیت الله کاشانی هم با آیت الله بروجردی مسئله داشت. کسانی که در مجلس آیت الله بروجردی نشسته بودند، رو کردند به این آقا و گفتند آیت الله طالقانی حالش خوب است و هنوز هم سراغ آیت الله کاشانی میرود و هنوز هم برای آیت الله کاشانی تبلیغ میکند؟ این افراد این مطالب را تکرار میکردند که آیت الله بروجردی متوجه بشود که آقای طالقانی چنین است. آیت الله بروجردی هم رو کردند به این آقا و گفتند که آقای طالقانی در مسجد ولایت چه میکند؟ آن فرد گفت: آقای طالقانی سه وعده نماز میخواند، در هفته سهبار منبر میرود و احکام میگوید، تفسیر میگوید، برای خانمها جلسه دارد. آیت الله بروجردی رو کردند به اطرافیان خودشان و فرمودند: یک روحانی در یک شهر بیشتر از این چه باید بکند؟ به آن فرد گفتند: آن دوهزار تومان که آقای طالقانی دادی، من قبول دارم. این دوهزار تومان هم که برای من آوردی میبری خدمت ایشان [آقای طالقانی] تقدیم میکنی. از این به بعد هم حسابکتابت با ایشان باشد. ایشان که بگیرند، مثل این است که من گرفتهام. لازم هم شد بیا اینجا من به شما قبض بدهم.
درست است که آقای طالقانی مخالف است، اما یک هدف بزرگتر وجود دارد و آن قوام و حفظ شیعه است. این یک مطلب که میخواستم دربارۀ سیرۀ آیت الله بروجردی در حفظ قشر میانی عرض کنم.
*اهتمام آیت الله بروجردی به امر تبلیغ و ابلاغ پیام مرجعیت به مردم
آیت الله بروجردی در کار تبلیغ کوشا بودند. همه موظف بودند برای تبلیغ در محرم و صفر و ماه رمضان به شهرستانها بروند، حتی بزرگان. شاید شما نشنیده باشید، مرحوم آیت الله داماد(قدس سره) از اساتید خارج فقه و اصول بود. ایشان به زرند ساوه می رفتند، محرم و ماه رمضان برای تبلیغ میرفتند. مرحوم آیت الله آقا سید محمد باقر ابطحی به اقلید میرفتند. تمام بزرگان و بسیاری از مراجع برای تبلیغ میرفتند. آن زمان ما سال 47 به قم آمدیم. دو سال من تبلیغ نمیرفتم. مدرسۀ مرحوم آیت الله بروجردی سکونت داشتیم. آن زمان ماه رمضان در قم بودیم واین خیلی بد بود. من خدمت آقای صلواتی (حفظه الله) درس میخواندیم. بزرگان دیگری هم درس میدادند اما درسها خلوت بود. بد بود که طلبه در قم بماند و تبلیغ نرود. آیت الله بروجردی اهتمام بسیاری برای تبلیغ داشتند، اما مبلغین را همینطور مستقیم به روستاها و قصبات نمیفرستادند. در هر منطقهای آنها را به عالم آن منطقه معرفی میکردند. ایشان میفرمودند: آن عالم باید تشخیص بدهد که در مناطق مختلف چه کسانی به درد میخورند و بر این مبلغین باید نظارتی داشته باشند.
*خالی شدن شهرها از بزرگان و علما
پیشتر گفتهام که ما امروز به بزرگانی در شهرستانها نیاز داریم که در آنجا مستقر کنیم. شهرستانها درحال خالیشدن از این بزرگان است. ما ارتباطمان را با مردم از دست خواهیم داد. باید به این مسئله توجه داشته باشید.
ما الان رادیو و تلویزیون در اختیار داریم؛ اما روزی که امام در سال 42 و نهضت 15خرداد پیام داشت برای مردم ما که رادیو و تلویزیون نداشتیم. طلبههای مبلغ بودند که پیام مرجعیت و روحانیت را به انقلاب رساندند. آن علما و افرادی که در شهرستانها مستقرشده بودند هر کدام در شهر خودشان محوری برای حرکت شدند. برای نمونه آیت الله بروجردی، شهیدآیت الله صدوقی را برای تبلیغ فرستادند. و نیزآقای موسی صدر را ؛ یا شهید آیت الله اشرفی اصفهانی و دیگران را برای تبلیغ فرستادند.
*اهتمام ویژه آیتالله بروجردی به حفظ و ارتقای کیان مرجعیت
خصوصیت دیگر مرحوم آیت الله بروجردی در طول زندگیش اعتبار و احترامی بود که برای مرجع وقت داشتند. ایشان 37 ساله بودند که از نجف به بروجرد آمدند. 34 سال در بروجرد بودند و سپس به قم آمدند. آن ایامی که ایشان در بروجرد بودند، مرجع آیت الله آقا سید ابوالحسن بودند. به چهار نفر از بزرگان نامه نوشتند و از آنان پرسیدند که اعلم مراجع کیست؟ این چهار نفر عبارت بودند از: مرحوم آیت الله آقا سید ابوالحسن، مرحوم آیت الله حاج آقا سید حسین قمی، مرحوم میزرای نائینی و مرحوم آیت الله بروجردی. این چهار جواب موجود است. مرحوم میرزا جواب داده بودند: پاسخ این مسئله در رساله عملیه مذکور است، مراجعه شود. مرحوم آیت الله حاج آقا سید حسین قمی فرموده بودند: اعلم خودم هستم. مرحوم آیت الله آقا سید ابوالحسن فرموده بودند: تَزْكِیَةِ الْمَرْءِ نَفْسَه قبیح. مرحوم آیت الله بروجردی جواب داده بودند: امروز عَلَم اسلام بر دوش حضرت آیتالله آقا سید ابوالحسن اصفهانی است و با حضور ایشان سؤال از این مطلب موضوع ندارد. ایشان رساله ننوشتند که هیچ، حتی حاشیه بر عروه هم ننوشته بودند ایشان زمانی حاشیه العروه نوشتند که مرحوم از تهران از مرحوم آقاسید ابوالحسن اصفهانی سؤال کردند که ما در احتیاطات شما به چه کسی رجوع کنیم؟. ایشان نوشتهاند: به حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج آقا حسین بروجردی که در بروجرد ساکن اند. در این زمان مردم فشار آوردند که ما احتیاطات آقا سیدابوالحسن را میخواهیم، رجوع بکنیم.
مرحوم آیت الله العظمی سید عبدالکریم اردبیلی این قصه را برای من نقل کردند. ایشان گفتند: مرحوم آیت الله حجت نقل میکردندآیت الله سید ابوالحسن مریض شدند. اطبای نجف گفتند هوای نجف خوب نیست و ایشان باید به ایران بروند؛ لذا آیت الله حجت با آیت الله شیخ محمدتقی خوانساری(قدس سره) و مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر جلسه گذاشتند که اگر آقا سیدابوالحسن به ایران بیایند مراسم استقبال چگونه باشد؟ در آن جلسه بعضی گفتندبرای استقبال بیرون شهربرویم و بعضی دیگر گفتند به سلفچگان برویم. آیت الله حجت گفتندمن به آقایان گفتم: آیت الله بروجردی که اینجا هستند، برویم نظر ایشان را بپرسیم. اگر نظر ایشان غیر از این باشد، نظر ما فایده ندارد. آیت الله حجت فرمودند تا خدمت آیت الله بروجردی این موضوع را سؤال کردیم ایشان فرمودند: هنوز برای ما محرز نشده است که ایشان بناست به قم تشریف بیاورند یا حلب سوریه میخواهند بروند، اما اگر بنا باشد آیت الله آقا سیدابوالحسن به قم بیایند، رفتن ما تا مرز مسلم است. برنامه بریزیم که در شهرهای بین راه چه ترتیبی اتخاذ کنیم که از آیت الله آقا سیدابوالحسن تجلیل لازم صورت بگیرد. آیت الله بروجردی این معنا را در خصوص مرجع زمان خودش رعایت میکردند.
حاج محمدحسین احسن پیشکار و حسابدار ایشان بود. خودش برای من نقل کرد که آیت الله بروجردی در بروجرد در ماه رمضان بین دو نماز ظهر و عصر روی منبر مینشستند و مسئله میگفتند. ایشان میگفتند رسالۀ فارسی آقاسیدابوالحسن را به دست میگرفتند و از رو، فتوای آقاسیدابوالحسن را میخواندند، درحالیکه خودشان حاشیۀ عروه را نوشته بودند و آقاسیدابوالحسن به ایشان ارجاع احتیاط کرده بودند.
همچنین حاج محمد حسین میگفتند: من بعد از نماز آیت الله بروجردی مسئله میگفتم. در یک مسئله گفتم این فتوای آقاسیدابوالحسن است و این فتوای آیتالله بروجردی. تا اسم آیت الله بروجردی را میبردم، از داخل محراب داد زدند و گفتند: مردم مقلد سیدند، چرا ایجاد نفاق میکنی؟ چرا اختلاف ایجاد میکنی؟ ایشان حتی حاضر نمیشدند مقابل آقاسیدابوالحسن، نقل فتوای خودشان را تحمل کند.
*احترام فوق العاده آیت الله بروجردی به بزرگان و مراجع
ایشان نهتنها به بزرگان و مراجع عصر خودشان، بلکه به بزرگانی هم که به قم میآمدند احترام میگذاشتند. پدرم نقل میکرد، البته آیتالله شبیری زنجانی هم این جریان را از پدر من نقل کردهاند. به اینکه: مرحوم آیت الله آقاسیدعبدالهادی شیرازی به قم تشریف آوردند و به منزل آیت الله بروجردی آمدند. ایشان در آن زمان چشمشان نمیدید و نابینا شده بودند. ـ آیت الله محسنی ملایری میگویند: محل سکونت ایشان با منزل آیت الله بروجردی فاصله داشت با درشکه آمده بودند، آیت الله آقاسیدعبدالهادی شیرازی گفتند: قبل از رسیدن به خانۀ آیت الله بروجردی پیاده شویم و به اندازۀ هفت قدم پیاده برویم تا ثواب ببریم ـ. ایشان نزد آیت الله بروجردی نشستند و بعد از تمام شدن جلسه، وقتی آیت الله آقاسیدعبدالهادی شیرازی خواستند بروند دست آیت الله بروجردی را گرفته بودند. آیت الله بروجردی میخواستند ایشان را همراهی کنند و به بدرقۀ ایشان بروند. آیت الله آقاسیدعبدالهادی شیرازی نمیگذاشتند. آیت الله بروجردی پیشدستی کردند و آمدند کفشهای آیت الله آقا سیدعبدالهادی را جفت کردند. ـ آیت الله بروجردی از نظر رتبه به آیت الله سیدعبدالهادی مقدم بودند، اما کفشهای ایشان را جفت کردندـ. آیت الله سیدعبدالهادی دوباره دست ایشان را گرفتند و خم شدند تا دست آیت الله بروجردی را ببوسند. آیت الله بروجردی هم خم شدند دست آیت الله سیدعبدالهادی را ببوسند. پدر من میگفتند: دیدم که عمامهها به هم خورد اما نفهمیدم بوسیدن در چه مورد اتفاق افتاد. اما کسانی میگفتند آیت الله بروجردی دست آیت الله سیدعبدالهادی را بوسیدند. آیت الله شبیری به من میفرمودند: من از پدر شما، پرسیدم آیت الله خوئی هم که قم آمدند، شنیدم وقتی می خواستند تشریف ببرند آیت الله بروجردی جلوی پای ایشان کفشهایشان را جفت کردهاند. پدرم گفت: به ایشان [آیت الله شبیری] گفتم من در آن جلسه نبودم، اما آیت الله بروجردی که در مورد آیت الله آقا سیدعبدالهادی این کار را کردند، هیچ بعید نیست در مورد آیت الله خوئی هم همین عمل را انجام داده باشند.
بههرحال آیت الله بروجردی(قدس سره) خصوصیاتی داشتند و من شمهای از این خصوصیات را که شنیدهام، نقل کردم.
منبع: حوزه نیوز
فرم در حال بارگذاری ...
رسیدن به آرامش؛ دغدغه ی دیروز و امروز بشر
نوشته شده توسطرحیمی 20ام بهمن, 1395از جمله دغدغه های بشر از گذشته تاکنون، رسیدن به آرامش بوده که برای آن نیز تلاش های بسیاری کرده و راه های مختلفی طی نموده است. در این مسیر برخی رسیدن به آرامش را در به قدرت رسیدن و زیباترین شدن و یا ثروتمند شدن می دانند.
ولی از آنجا که طبع آدمی حریص آفریده شده «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا [معارج/19] هر آینه آدمی را حریص و ناشکیبا آفریده اند» در هیچ یک از موارد مذکور به آن آرامش مطلوب نمی رسند.
در جامعه کنونی نیز برخی با بهانه ی کسب آرامش دست به ارائه ی برنامه های معنوی انحرافی و یا ریاضتی می زنند، اما آنچه ما مدعی آن هستیم این است که چون خدای متعال سازنده بشر و خالق اوست، بنابراین کسی بهتر از او نمی داند که چه چیز موجبات آرامش آدمی را فراهم می کند. بنابراین در این نوشتار سعی می کنیم به نکاتی در این باره بپردازیم:
تا فرصت استفاده از امکانات مالی ، جانی و زمانی خود را داریم، به فکر استفاده از آن نیستیم؛ در حالیکه شاید بسیاری از انسان ها حسرت داشتن یک ثانیه از زندگی ما را داشته باشند.
بعنوان مثال در احوالات مردگان می خوانیم: «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّى أَعْمَلُ صالِحاً فِیْما تَرَکْتُ [مؤمنون آیه 99 و 100] پروردگارا! مرا باز گردانید، شاید در آنچه کوتاهى نمودم و ترک گفتم عمل صالحى انجام دهم»
تجربه ی دیروز چراغی برای فردا
از جمله مواردی که موجب سلب آرامش آدمی می شود، مواجهه با شکست در زندگی است. که معمولا اگر انسان از تجربیات گذشته خود و دیگران در این باب استفاده کند، درصد شکست او کمتر خواهد شد.
در کلامی، امام صادق علیه السلام ایشان استفاده از تجربه را از خصوصیات مومن می شمارد و می فرماید: «انسان مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.» [ الحدیث، ج 2 ، ص 7]
یعنی شخص مومن با در نظر گرفتن تجربه ی قبلی خود، مجددا در همان موضوع راه اشتباه قبلی را در پیش نمی گیرد.
و در کلامی از مولا علی علیه السلام خطاب به فرزندش استفاده از تجربیات گذشتگان را این چنین بیان می فرماید: «پسرم، اگرچه من به اندازه همه کسانی که پیش از من می زیسته اند عمر نکردم، اما در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا بدانجا که همانند یکی از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه آنها از اول تا آخر بوده ام. پس من قسمت زلال و مصفّای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک آن بازشناختم و سود و زیانش را دانستم،»[ نهج البلاغه: نامه 31]
خلاصه آنکه استفاده از تجربیات دیگران و عمر گذشته ی خودمان، نقش مهمی در انتخاب راه صحیح خواهد داشت.
استفاده از فرصت ها (این قافله ی عمر عجب می گذرد)
جمله ی معروفی است که می گوید تا ماهی در آب است قدر آب را نمی داند. حالِ بسیاری از ما انسان ها نیز همینگونه است. تا فرصت استفاده از امکانات مالی ، جانی و زمانی خود را داریم، به فکر استفاده از آن نیستیم؛ در حالیکه شاید بسیاری از انسان ها حسرت داشتن یک ثانیه از زندگی ما را داشته باشند.
بعنوان مثال در احوالات مردگان می خوانیم: «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّى أَعْمَلُ صالِحاً فِیْما تَرَکْتُ [مؤمنون آیه 99 و 100] پروردگارا! مرا باز گردانید، شاید در آنچه کوتاهى نمودم و ترک گفتم عمل صالحى انجام دهم»
پس انسان باید به این نکته توجه داشته باشد که روزگار جوانی و فرصت ها همیشه باقی نمی مانند؛ بلکه هر لحظه ممکن است زمان آن ها پایان یابد. پس چه بهتر که انسان ان را غنیمت شمارد.
برای رهایی از این غفلت انسان می توان خود را به جای کسانی بگذارد که حسرت داشتن یک لحظه و یا فرصت را دارند، مسلما چنین تاملی می تواند نقش مهمی در بیدار کردن نفس انسانی داشته باشد.
پیامبر صلى الله علیه و آله در اهمیت استفاده از فرصت ها می فرماید: «اغتنموا الفرص فانّها تمرّ مرّ السحاب[مستدرك الوسائل باب استحباب انتهارفرص الخیر ح 13731] فرصتهاى الهى را غنیمت بدانید كه مانند ابر زودگذر است و رد مىشود.»
...
ج: راز شکوفایی ( امیدواری)
در کلامی آمده که اگر خواستید بر جامعه ای تسلط پیدا کنید، اول امید را از آنان بگیرید. از بین رفتن امید در وجود انسان،موجب می شود که به هر حالت و وضعی راضی باشد و به راحتی از این طریق می توان بر او تسلط پیدا کرد و او نیز دیگر تلاشی در تغییر و ضعیت خود نخواهد داد.
شاید به همین دلیل است که مولا علی علیه السلام ناامیدی را بزرگترین بلا معرفی نموده است. [غرر الحکم، ح 2860]
البته ناامیدی مراتبی دارد، که ناامیدی از خود و خدای خود، می تواند از سایر مراتب آن سخت تر و نگران کننده تر باشد.
در قرآن کریم نیز علت اینکه چرا انسان باید به خدا توکل کند، نیز آمده: « وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْر فَهُوَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ [انعام/17] اگر خدا کمترین زیانى به تو برساند برطرف کننده آن، کسى جز او نخواهد بود، و اگر خیر و برکت و پیروزى و سعادتى به تو برساند از پرتو قدرت او است زیرا او است که بر همه چیز توانا است»
علت اصلی ناامیدی در، غفلت از توانایی ذاتی خود و همچنین نشناختن صفات حقه ی الهی است. مسلما شخصی که از توانایی های خود غافل است، مانند شخصی خواهد بود که بخواهد در دل شب بدون داشتن روشنایی حرکت کند، که این موجب ترس و وحشت او را فراهم می کند. بنابراین لازم است انسان در قدم اول به شناخت توانایی های ذاتی که خداوند به او داده، رو بیاورد.
در آیات شریفه ی قرآن نیز به این نکته اشاره شده که پیشرفت هر انسانی در گروی تلاش و سعی او خواهد بود: «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى [نجم/۳۹] و اینكه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست». که مسلما وقتی امیدی در کار نباشد، سعی و تلاشی نیز در کار نخواهد بود.
د: توکل
اگرچه انسان با استفاده از تجربیات و فرصت های زندگی ،شناخت توانایی های خود و زنده نگه داشتن روحیه ی امید، گام موثری را در پیمودن مسیر برداشته است، اما تا توکل به خدا در این مسیر با او همراه نشود، نمی توان امید به آرامش حقیقی داشت، چرا که در فرداهای زندگی نکات مبهم و تاریک بسیاری است و ترس از آن می تواند در حفظ آرامش، تزلزل ایجاد کند. البته توکل به این معناست که انسان با تکیه بر عواملی که گفته شد به همراه تلاش و توانایی خود، نتیجه ی کار را به خدای خود بسپارد و از او در طلب آنچه به خیر و صلاح اوست، امیدوار باشد، نه اینکه خود را کاملا کنار کشیده و هیچ عملی نداشته و بگوید من توکل کرده ام.
در قرآن کریم نیز علت اینکه چرا انسان باید به خدا توکل کند، نیز آمده: « وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْر فَهُوَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ [انعام/17] اگر خدا کمترین زیانى به تو برساند برطرف کننده آن، کسى جز او نخواهد بود، و اگر خیر و برکت و پیروزى و سعادتى به تو برساند از پرتو قدرت او است زیرا او است که بر همه چیز توانا است»
منابع: تبیان
سلام دوست گرامی .
ممنون از مطلب مفید شما .
خدا قوت .
فرم در حال بارگذاری ...
زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها + دانلود صوت
نوشته شده توسطرحیمی 20ام بهمن, 1395
به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا ( سلام الله علیها)،بخشهایی از زیارت این حضرت را باهم میخوانیم و میشنویم.
...
https://kowsarblog.ir/admin.php?ctrl=items&action=new&blog=9350
با سلام
بسیار زیبا بود
ماهي ها چه قدر اشتباه مي كنند ؛
قلاب علامت كدام سؤال است كه به آن پاسخ ميدهند ؟
آزمون زندگي ما پر از قلابهايي است كه وقتي اسير طعمه اش مي شويم، تازه مي فهميم ماهي ها بي تقصيرند !
حسد ، كينه ، خشم ، لذت ، غرور، انزجار، انتقام ، ترس ، شهوت
خداوندا دانشي عطا فرما تا از كنار اين قلابها بگذرم كه شايد دگر فرصتي براي برگشتن به پاكي دريا نباشد .
سلام
شما لطف دارید به بنده
ایامو پیشاپیش تسلیت عرض می کنم
ان شاء الله ماجور باشید .
در پناه امیرالمومنین
شنیده میشود از آسمان صدایی که…
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که …
نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که…
نوشت نام تورا، نام آشنایی که
پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه؛ یعنی، خدا غزل گفته است غزل قصیدهی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد
پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت برای وصف تو از عرش واژه بر میداشت
چرا که روی زمین واژهی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست
خدا فراتر از این واژهها کشیده تورا گمان کنم که تورا، اصلا آفریده تورا
که گرد چادر تو آسمان طواف کند
و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف کند
ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را پر از عفاف کند
کتاب زندگیات را مرور باید کرد مرور “کوثر” و “تطهیر” و “نور” باید کرد
در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهَیکم التکاثر بود
درون خانهی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برایت آماده است حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است
به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد… تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشک علی ساختی، به نان علی
از آسمان نگاهت ستاره میخواهم اگر اجازه دهی با اشاره میخواهم
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت نشسته بنویسم
شکسته آمدهام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده و مادری کن و اینبار هم اجازه بده
به افتخار بگوییم: از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است بی قرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه در کنار توایم
فضای سینه پر از عشق بی کرانه ی توست کرم نما و فرود آ که خانه، خانهی توست
با سلام
احسنت
منتظر نگاه گرمتون در وبلاگ بازیگران حقیقی هستیم …
اللهم عجل لولیک الفرج….
https://kowsarblog.ir/admin.php?ctrl=items&action=new&blog=9350
فرم در حال بارگذاری ...