دعوت | قسمت اول
نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1395شاخصه های انقلابیگری
کلیپ صوتی دعوت رهبر انقلاب از همه مردم برای ایجاد و حفظ روحیه انقلابی
کیفیت خوب 1/99 MB دریافت |
دعوت به «انقلابی بودن» و «انقلابی ماندن» یکی از پرتکرارترین توصیههای رهبر انقلاب در دیدار با اقشار گوناگون مردم و نیز مسئولین کشور در دیدارهای خصوصی و عمومی ایشان بهویژه در ماههای اخیر بوده است.
ایشان در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۱۴ با بیان اینکه امام بزرگوار (رحمةاللهعلیه)، ریل حرکت کشور را به سمت هدفهای بزرگ یعنی «حاکمیت دین خدا»، «تحقق عدالت اجتماعی واقعی»، «ریشهکنی فقر و جهل»، «ریشهکنی استضعاف و آسیبهای اجتماعی»، «برقراری منظومهی ارزشهای اسلامی»، «تأمین سلامت جسمی و اخلاقی و معنوی»، «پیشرفت علمی کشور»، «تأمین عزت و هویت ملی و اقتدار بینالمللی» و «فعال کردن ظرفیتهای کشور» تغییر داد، افزودند:
این اهداف، قابل تحقق هستند و تنها شرط تحققشان، حرکت در مسیر انقلاب و انقلابیگری است. ایشان در ادامه به تبیین معیارهای اصلی انقلابیگری در پنج شاخص عمده پرداختند.
در همین راستا، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR مجموعهی صوتی «دعوت» را دربارهی «شاخصهای انقلابیگری» منتشر مینماید. نخستین بخش از این مجموعه، به شاخصهی «پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی اسلام و انقلاب» اختصاص دارد.
ادامه دارد..
فرم در حال بارگذاری ...
یا ایها العزیز! ذلیل معاصی ام
نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1395محض رضای ذائقه می خوانم از شما
با اینكه روضه خوانم و می خوانم از شما
فهمیده ام كه هیچ نمی دانم از شما
یا ایها العزیز! ذلیل معاصی ام
باید ز شرم چهره بپوشانم از شما
می ترسم از رسیدن آن جمعه ای كه من
جای سلام، روی بگردانم از شما
رویی نمانده است که به چشمت نظر كنم
پس بی دلیل نیست گریزانم از شما
من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما
من نان به نرخ نام تو خوردم، حلال كن
محض رضای ذائقه می خوانم از شما
اللهم عجل لولیک الفرج
فرم در حال بارگذاری ...
مقاومت | پایبندی به ارزشهای اساسی
نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ(فصلت/30)
به يقين کساني که گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل ميشوند که: «نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتي که به شما وعده داده شده است!
پیامها:
1- آن چه ایمان را بارور مىكند و به نتیجه مىرساند، مقاومت است وگرنه چه بسیار مؤمنانى كه بد عاقبت شدند. «قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا»
2- استقامت، در كنار ایمان ارزش است وگرنه كفّار نیز بر باطل خود استقامت دارند. «قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا»
3- فرشتگان بر غیر پیامبران نیز نازل مىشوند. «تتنزّل علیهم الملائكة»
4- بر مؤمنان مقاوم فرشتگان نازل مىشوند. «تتنزّل علیهم الملائكة» و بر گناهكاران، شیاطین. «هل انبّئكم على من تنزل الشیاطین تنزّل على كل افّاك اثیم»(شعراء/221)
5 - مقاومتِ در راه حقّ، هم خوف از آینده را برطرف مىكند. «لا تخافوا» و هم حزن و اندوه نسبت به گذشته را. «لا تحزنوا»
6- بالاترین هدیه ى آسمانى كه فرشتگان براى مؤمنان مقاوم مىآورند، آرامش روحى و روانى است. «لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا»
کسانی سر کار بیایند که مصداق انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا باشند
...
>در تعبیر قرآنی، پایبندی به ارزشها را «استقامت» نام نهادهاند.
اگر این پایبندی به ارزشهای اساسی وجود داشت -که این شاخص اوّل[انقلابیگری] بود- حرکت، حرکت مستمر و مستقیم خواهد بود و در تندباد حوادث، این حرکت تغییر پیدا نمیکند. [امّا] اگر این پایبندی وجود نداشت، نقطهی مقابل این پایبندی، عملگرایی افراطی است؛ یعنی هر روزی به یک طرف رفتن و هر حادثهای انسان را به یک طرف کشاندن:
میکِشد از هر طرف، چون پَر کاهی مرا
وسوسهی اینوآن، دمدمهی خویشتن
این میشود عملگرایی؛ هر روزی انعطاف به یک جهت و به یک سمت؛ این منافات دارد با آن پایبندی. در تعبیر قرآنی، این پایبندی به ارزشها را «استقامت» نام نهادهاند:
فَاستَقِم کَمآ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک(هود/112) -آیهی قرآن در سورهی مبارکهی هود- یا
اِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِکَةُ اَلّا تَخافُوا وَ لَا تَحزَنوا وَ اَبشِروا بِالجَنَّة؛(فصلت/30)
در تعبیر قرآنی، اسم این پایبندی به مبانی و ارزشها استقامت است.۱۳۹۵/۰۳/۱۴بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
اهل استقامت بودن؛ از معیارهای کاندیدای اصلح
مردم علاوه بر همت بر حضور، همت بر انتخابِ خوب هم داشته باشند. همان طور كه عرض كردیم، یك انتخاب خوب، یك انتخاب درست، نه فقط در طول چهار سال، گاهی در طول دهها سال تأثیراتش برای كشور باقی میماند. برای انتخابِ خوب باید فكر كرد، باید معیارها را شناخت. من انشاءاللّه در آینده مطالبی عرض خواهم كرد؛ اما اجمالاً معیار اصلی این است كه كسانی سر كار بیایند كه همتشان بر حفظ عزت و حركت كشور در جهت هدفهای انقلاب باشد. آنچه ما در این سالهای طولانی از خیرات و بركات به دست آوردهایم، به بركت هدفهای انقلاب بوده است؛ هر جائی كه ما كم آوردیم، عقب ماندیم، شكست خوردیم، به خاطر غفلت از هدفهای انقلاب اسلامی و هدفهای اسلامی بوده است. كسانی سر كار بیایند كه مصداق: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا»(فصلت/30) باشند؛ اهل استقامت، اهل ایستادگی باشند؛ زرهی پولادین از یاد خدا و از توكل به خدا بر تن خودشان بپوشند و وارد میدان شوند.۱۳۹۲/۰۲/۲۵بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
فرم در حال بارگذاری ...
اثر تربيت فرزند در وضعيت اخروی پدر و مادر + فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 16ام دی, 1395رهبر معظم انقلاب با شرح حديث اخلاق، اثر تربيت فرزند در وضعيت اخروی پدر و مادر را بیان می کنند.
لینک دانلود اثر تربيت فرزند در وضعيت اخروی پدر و مادر در بیانات رهبری
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/4970289166/profile_pictures/_evocache/_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1490304208)
با سلام احسنت
به وبلاگ خودتون هم نظر بدید
http://bazigaran-haghighi.kowsarblog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...
عباد الرحمن
نوشته شده توسطرحیمی 16ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا(الفرقان/63)
بندگان (خاص خداوند) رحمان، کساني هستند که با آرامش و بيتکبر بر زمين راه ميروند؛ و هنگامي که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام ميگويند (و با بياعتنايي و بزرگواري ميگذرند)
پیام ها:
1- ایمان واعتقاد انسان، در رفتار شخصى او مؤثّر است. «عبادالرحمن… یمشون»
2 - تواضع، ثمره ى بندگى و نخستین نشانه ى آن است. «هوناً»
3- سرچشمه ى مدارا و نرمخویى بندگان خدا، ایمان است، نه ترس و ضعف آنان. «عباد الرحمن الّذین یمشون…»
4- مُدارا و حلم و حوصله، از صفات بارز مؤمنان است. «قالوا سلاما»
5- تواضع باید هم در عمل باشد، «یمشون… هونا»، هم در كلام، «قالوا سلاما» و هم در عبادت. «سجداً و قیاماً»
6- با افراد نادان و فرومایه مجادله نكنید. «قالوا سلاما» (آنان سخنى در شأن خود مىگویند، ولى شما سخنى عالمانه و كریمانه بگویید)
عباد الرحمن چه کسانی هستند؟
آیات 63 تا 68 سوره فرقان به بیان صفات عباد الرحمن همچون تواضع، رفتار آنها در برابر جاهلان، عبادت و انفاق پرداخته است .
موضوع بحث عبادالرحمن از روایتی در جلد سوم اصول کافی گرفته شده است: روزی همام نزد امام علی علیه السلام آمد و از او در مورد صفات مؤمنان پرسید و امام شروع به برشمردن این صفات کردند; تا اینکه همام روح از بدنش خارج شد و جان سپرد.
...
بحث ادبی و لغوی
عباد جمع «عبد» به معنی بندگان است و به مناسبت اضافه آن به «رحمان »، مقصود از آن عبدالله می باشد; چه آنکه رحمان از اوصاف و اسامی پروردگار متعال جل جلاله است.
«رحمان » کلمه ای است مبارک که در قرآن کریم مکررا ذکر شده است. 113 مرتبه در بسم الله آغاز سوره ها آمده و 56 بار در آیات داخل سوره های قرآن مجید که پنج مورد آن در سوره فرقان است. انتخاب لفظ رحمان بجای الله و اضافه لفظ عباد به آن، ممکن است به این دلیل باشد که سخن از بندگانی است که مشمول رحمت واسعه الهی قرار گرفته اند، به سوی کانون رحمت سیر می کنند، رحمت فراگیر الهی در دنیا و رحمت خاص الهی در آخرت، آنان را فرا گرفته و خداوند عالیترین درجات و مقامات را به آنان خواهد داد; چنانکه در پایان این آیات کریمه می خوانیم: اولئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقون فیها تحیة و سلاما;«غرفه بهشتی به آنان جزا داده خواهد شد بخاطر آن صبر و پایمردی که نمودند و در آنجا تحیت و سلام نثار آنان خواهد گردید.» (1)
چنانچه می دانیم همه انسانها بندگان خدایند. اکنون با لحاظ این مطلب، پرسشی پیش می آید که چگونه از یک سو همه انسانها، بلکه تمامی موجودات بندگان خدا هستند و از دیگر سو، به مقتضای آیات محل بحث، بندگان خدا واجد نشانه های خاص و مزایا و مشخصات ویژه ای می باشند؟
در پاسخ به این پرسش می گوییم: عبودیت به معنی تذلل به دو گونه است: 1- قهری و طبیعی 2- ارادی و اختیاری
اصطلاح عبد به این معناست که همه موجودات بطور قهری متواضعند; ولی نوع دیگری از عبودیت و فرمانبرداری اضطراری نیست; بلکه اختیاری و ارادی است و ویژه گروه و جمعیت مخصوصی است و آیات محل بحث، ناظر به حال آنان می باشد.
تواضع :
و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا; «بندگان خاص خداوند رحمان، آنها هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند.» (2)
نخستین توصیفی که از عبادالرحمن شده است، نفی کبر و غرور و خودخواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن او آشکار است; زیرا ملکات اخلاقی، همیشه خود را در لابلای اعمال و حرکات انسان نشان می دهند تا آنجا که از چگونگی راه رفتن انسان می توان، با دقت و موشکافی به قسمت قابل توجهی از اخلاق او پی برد. آری این مؤمنان، بنده خداوند رحمان هستند، و نخستین نشانه بندگی همان تواضع است.
اگر انسان کمترین شناختی از خود و جهان هستی داشته باشد، می داند در برابر این عالم بزرگ چه اندازه کوچک است و دیگر جایی برای فخر فروشی خود نمی بیند. (3) «ان الله لا یحب من کان مختالا فخورا.» (4)
گروهی معتقدند که راه رفتن در زمین کنایه از زندگی و معاشرت آنان با مردم است. مؤمنان علاوه بر خدا در برابر مردم نیز متواضعند. و با رفق و لینت با مردم رفتار می کنند. (5) و چون چنین هستند لا جرم نه به خدا استکبار می ورزند و نه خواهان استعلا بر مردم هستند. هرگز برای به دست آوردن عزت موهومی که در دشمنان خدا می بینند در برابر آنها اظهار خضوع و ذلت نمی کنند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «تواضع و فروتنی اساس هرگونه شرافت عظیم و مرتبه بلندی است. و اگر تواضع، زبان و لغتی داشت هر آینه، به ما از حقایق پوشیده و اسرار نهان و نتایجش، خبر می داد. تواضع باید برای خدا و در راه خدا باشد، وگرنه مکر و تکبر است; اگر چه بصورت تواضع باشد. و چون تواضع برای خدا باشد; خداوند متعال او را عزت و بزرگی داده و شرافت بر دیگران پیدا می کند.» (6) سعدی در این خصوص می گوید:
فروتن بود هوشمند گزین نهد شاخ پر میوه سربر زمین چو سیل اندر آمد به هول و نهیب فتاد از بلندی به سر در نشیب
خواجه نصیر می فرماید: «باید که در رفتن سبکی نکند و به تعجیل نرود، که آن امارت طیش بود، و در تانی و ابطا نیز مبالغت نکند که امارت کسل بود و مانند متکبران نخرامد و چون زنان و مخنثان کتف نجنباند و دوشها بخسباند و ازدست فرو گذاشتن و جنبانیدن هم احتراز کند و اعتدال در همه احوال نگاه دارد. و چون می رود بسیار باز پس نگردد که آن فعل اهرجان بود.» (7)
حضرت عیسی علیه السلام فرمود: «خوشا به حال تواضع کنندگان در دنیا که در روز قیامت بر منبرها خواهند بود.» (8)
برخورد با جاهلان
و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ; «و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند به آنها سلام می گویند.»
دومین صفت عبادالرحمان که در آیه 63 از سوره فرقان برای عبادالرحمن ذکر شده این است که چون از جاهلان حرکات درشتی مشاهده می کنند و یا سخنانی زشت و ناشی از جهل می شنوند، پاسخی سالم می دهند و به سخنی سالم و خالی از لغو و گناه جواب می گویند: بدین معنی که بندگان رحمان، جهل جاهلان را با جهل، پاسخ نمی دهند، زبان خود را به حرفهای زشت و ناپسند نمی آلایند و در پاسخ جاهلان مرتکب گناه نمی شوند.
قتاده می گوید: اخلاق مسلمین این بود که سر بسر جاهلان نمی گذاشتند و ابن عباس هم می گوید: در برابر کسی که جهالت می کرد، جهالت نمی کردند. (9)
البته قابل ذکر است که سلام گفتن آنها سلامی است که نشانه بی اعتنایی توام با بزرگواری است، نه ناشی از ضعف; «لیس سلاما من التسلیم انها هو من التسلم » (10) ; سلامی که دلیل عدم مقابله به مثل در برابر جاهلان و سبک مغزان است; سلام، وداع گفتن به سخنان بی رویه آنهاست «طلب السلامة و السکوت » (11) ; سلامی که نشانه حلم و بردباری و بزرگواری است. (12)
قابل توجه است که این روش، بهترین ادب اسلامی و انسانی و عالیترین و مترقی ترین شیوه اخلاقی است که انسان می تواند بدون زحمت و صرف مال، فقط با این سلاح اخلاقی دشمن را وادار به عقب نشینی کند و یا او را از دشمنی و کینه توزی برگرداند و به دوستی با خودش، او را از صف دشمنان و مخالفان خویشتن خارج و به دوستان صمیمی خود ملحق گرداند; ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوة کانه ولی حمیم (13) .
حضرت محمدصلی الله علیه وآله در جواب شخصی که از او سؤال کرد چه کسانی دارای نیکوترین اخلاق هستند؟ جواب داد: «من سلم المسلمون من لسانه و یده.» (14)
اعمالی که بنده خدا در زندگی این جهان خود مرتکب می شود، دو قسم است: یکی کارهایی که موافق با هواهای نفسانی اوست و دیگری آنچه مکروه طبع اوست و او در انجام هر دوی آنها محتاج به صبر است و درنتیجه هیچ گاه از صبر بی نیاز نیست. امور موافق با خواهش نفسانی او از قبیل صحت، سلامت، مال، کثرت پیروان و بالاخره کلیه نیازمندیهای زندگانی بیش از اندازه محتاج به صبر هستند; زیرا هرگاه انسان خودداری نکند و به آنها مایل گردد و به امور مباح زندگی سرگرم شود، آخر الامر به سرکشی و طغیان مبتلا می شود. رسول اکرم صلی الله علیه وآله در این مورد فرمودند: «صبر نیمی از ایمان است.» و در پنجاه و هفتمین آیه از سوره بقره می خوانیم: «اولئک علیهم صلوات من ربهم و اولئک هم المهتدون.» (15)
بنابراین عبادالرحمن کسانی هستند که: «و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لکم اعمالکم سلام علیکم.» (16)
عبادت در شب
والذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما; «کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام می کنند.» (17)
از دیگر صفات عبادالرحمن و بندگان خالص خداوند، شب زنده داری و عبادت در شب است که در اسلام روی آن تاکید فراوانی شده است; زیرا دو خصوصیت و امتیاز دارد: 1- زحمت و رنج عبادت در شب به مراتب بیشتر از زحمت و رنج عبادت در روز است و قهرا هرچه زحمت و سختی عملی افزون تر باشد، ارزش و اعتبار آن نیز بیشتر خواهد بود همچنان که رسول خدا فرمود: افضل العبادات احمزها; «برترین عبادات تلخ ترین و دشوارترین آنهاست.»
طبق فرموده خدای متعال آنان شب را در حالت سجده و عبادت به روز می آورند، روز یک جهان تواضع و صبر دارند و شب در یک کلمه بیتوته للرب می کنند، آری شب زنده داری برای پروردگار; نه شب زنده داری برای ریا و خودنمایی و نه شب زنده داری بی هدف.
2- عبادت در شب از ریا و خودنمایی دورتر است; زیرا انسان به هنگام شب در خلوت و تنهایی و دور از دیگران بسر می برد و بی شک هرچه جنبه اخلاص انسان بیشتر باشد و هر اندازه عبادت او از ریا دورتر باشد و در دل شب ظلمانی به عبادت و نماز بپردازد، ارزش عملش بیشتر خواهد بود.
حضرت محمدصلی الله علیه وآله فرمود: از اخلاق مؤمنان است که: 1- در نماز جماعت حاضرند. 2- در شب عابدند و در روز شیر دلیرند. 3- شبها به عبادت خیزند. (18)
سجده و قیام، رمز عبادت و نماز یکی از مصادیق عبادت است. اگر حضرت علی علیه السلام را الگوی خود بدانیم و چنین انسان کاملی را که همه ارزشهای انسانی بطور هماهنگ در او رشد کرده است، پیشوای خود قرار دهیم می بینیم وقتی که شب می شود هیچ عارفی به پای او نمی رسد. آن روح عبادت که جذب شدن و پرواز به سوی ملکوت است، بشدت در او رخ می دهد; مثل حالتی که انسان در مطلبی داغ می شود، و آن عشق الهی در وجودش شعله می کشد که اصلا گویی در این عالم نیست.
امام علی علیه السلام گروهی را اینطور توصیف می کند: با مردم هستند و با مردم نیستند; در حالی که با مردمند روحشان به عالیترین[مقامها] وابسته است. (19) در حال عبادت تیر را از بدنش بیرون می آورند ولی آنچنان مجذوب حق و عبادت است که متوجه نمی شود و حس نمی کند. کثرت سجده و عبادت و کثرت گریه کردن از خصوصیات عبادالرحمن است. (20) و خداوند این گروه را می ستاید. در اسلام تاکید فراوان بر عبادت در شب شده چنانچه خداوند به موسی بن عمران علیه السلام خطاب کرد: قم فی ظلمة اللیل اجعل قبرک روضة من ریاض الجنة; «در تیرگی شب به عبادت برخیز تا قبر تو را باغی از باغهای بهشت قرار دهم.» (21)
دعا
والذین یقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها کان غراما ; «آنها کسانی هستند که می گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما برطرف گردان که عذابش سخت و با دوام است.» (22)
یکی از عوامل تعدیل انسان و از جمله وسایل اصلاح وی، ترس از مجازات است. اگر تخلف از قانون، عقوبت و کیفری داشته باشد، قهرا مردم پایبند قانون می شوند. در واقع باید گفت: جعل قانون بدون قرار داد کیفر، برای متخلفان، در حکم نبود قانون است، زیرا در آن صورت بود و نبود قانون یکسان است.
خداوند حکیم نیز برای گناهکاران و متخلفان عقوبت و عذاب قرار داده است; مرکز شکنجه و عذاب عصیانگران، جهنم خواهد بود. مؤمنان جهنم را به چشم ندیده اند، ولی وجود آن برای ایشان قطعی و آتش دوزخ در نظرشان مجسم است و چون می دانند که نه به واسطه اعمال خود در منع و صرف این عذاب می توانند تکیه کنند و نه نیرویی بدون اذن خدا شعله های سوزان و وحشت انگیز آن را می تواند خاموش کند، بنابراین پیوسته می گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما دور کن که عذابی بسیار سخت و پر دوام دارد. (23)
انفاق
والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما; «آنها کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف می کنند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو حد اعتدالی دارند.» (24)
قوانینی که بر جهان هستی حاکم است و در عالم خلقت جریان دارد، بر دو گونه است: 1- قسمتی از آنها قوانین عمومی است که بر تمامی مظاهر هستی حاکم است. 2- قسم دیگر قوانینی است که ویژه موجودات ذی حیات است مثلا مساله نظم از جمله قوانین عمومی است; انفاق نیز از قوانین سراسری و همگانی است. اصل انفاق از امتیازات انسان نیست; بلکه در مورد همه موجودات و حتی در جمادات هم مطرح است، مانند زمین یا خورشید که تمام جهان را از نور خود منور می کند، بنابراین کسی که از انفاق خودداری می کند، از خاک هم پست تر است.
موضوع اصلی انفاق، اعتدال در آن است. انه تعالی و صفهم بالقصد الذی هو بین اللغو و التقصیر (25) ; تقصیر از انفاق مفاسد بزرگی را به دنبال دارد، همچنین اسراف موجب فساد مال است.
کلمه انفاق به معنای بذل مال و صرف آن در رفع حوایج خویشتن یا دیگران است. کلمه اسراف به معنای تجاوز از حدی است که رعایت آن سزاوار است، در مقابل قتر که به معنای کم انفاق کردن است. اما معنای قوام این است که بندگان رحمان، انفاقشان همواره در حد وسط و میانه است پس صدر آیه دو طرف افراط و تفریط در انفاق را نفی کرده و ذیل آن حد وسط را ثابت می کند. (26)
در مورد اسراف برخی گفته اند: اسراف، خرج کردن مال است در راه معاصی و اقتار، امساک از خرج کردن مال است در راه حق. پس مقصود این است که بندگان خدا مال خود را در راه حق صرف می کنند; نه از این کار امساک می کنند و نه مال خود را در راه معصیت صرف می کنند.
برخی گفته اند: اسراف، زیاده روی و اقتار، امساک از ادای حق خداست. پس مقصود از آیه این است که مال خود را به زیاده روی و بخل و امساک خرج نمی کنند، بلکه بطور صحیح انفاق می کنند. رسول گرامی صلی الله علیه وآله فرمود: «هر کس مال را در راه انفاق بدهد ولی زیاده روی کند، اسراف کرده و هرکس مال را از راه حق منع کند، مرتکب قتر شده است. امام علی علیه السلام فرمود: صرف کردن مال در راه خوردنیها و آشامیدنیها اسراف نیست، گو اینکه زیاد باشد. بلکه خرج کردن مال ، ما بین اسراف و امساک است. (27)
توحید
والذین لا یدعون مع الله الها آخر; «آنها کسانی هستند که معبود دیگری را با خدا نمی خوانند».
از جمله صفات عبادالرحمن که در شصت و هشتمین آیه سوره فرقان ذکر شده این است که آنها بیشتر از یک معبود ندارند و آن هم ذات لایزال خداوند است، آنان در کنار پروردگار ما معبود دیگری نمی جویند و عبادت نمی کنند. عبادت و بندگی خدا، موضوعی فطری و مسلم است و غیر او را به پرستش گرفتن خلاف حق و فطرت است و از این رو عبادالرحمن جز به خدا به احدی روی نمی آورند. خواندن خدای دیگر با خداوند متعال بر دو گونه است: یکی اعتقاد بر وجود دو مبدا و دو مؤثر در عرض یکدیگر برای جمال هستی، و دیگری ریا که در اصطلاح شرک خفی نامیده می شود (کسی که هم خدا را عبادت کند هم غیر خدا را) بنابراین، تعبیر عبادت این است که مشرکان تنها غیر خدا را می پرستند، زیرا پرستیدن دو خدا با اصول سازگار نیست، ولی همچنان پرستش شده واقعی خداست; زیرا حتی مشرکان نیز الهه ای پایین تر از خدا را می پرستند تا شفیع آنها نزد خداوند باشند. بنابراین، در اصل خداوند پرستیده می شود چون پرستش خدا فطری است; پس توجه به سوی غیر خدا توجه به خداست، هرچند که نامی از خدا به میان نیاورند. شاید تعبیر مذکور به این معنی باشد که بندگان رحمان کسانی هستند که با وجود خدا، غیر خدا را نمی پرستند. (28) خداوند می فرماید: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا ; «پس کسی که امید ملاقات پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد و احدی را شریک در عبادت خدا قرار ندهد.»
اجمالا باید به این نکته توجه داشت که حقیقت دین، لا اله الاالله است و «لا» در آغاز این جمله رمز انقطاع کلی از همه ماسوی الله و اتصال به ذات لایزال الهی است. اینجاست که حضرت علی بن الحسین علیه السلام در دعای شریف و مناجات عارفانه خود می گوید: و ابرء قلبی من الریا و الشک و السمعة فی دینک حتی یکون عملی خالصا لک یا ارحم الراحمین ; بار خدایا قلبم را از ریا و شک و شهرت و آوازه طلبی در دین خودت بری گردان تا عملم خالص برای تو باشد، ای مهربان ترین مهربانان.»
غزالی می فرماید که ریا را دو فضیحت است و دو مصیبت. اما فضیحت: یکی فضیحت است و آن امروز بر رؤوس ملائکه است که چون عمل بنده را فرشتگان برند و بدان شادی کنند حق تعالی فرماید که: او را به سجن(زندان) ببرید زیرا او هیچ عملی انجام نداده پس آن عمل را باز گردانند و آن بنده و عمل او هر دو مفتضح گردند و دوم فضیحت علانیه است. روز قیامت منادی ندا کند کجایند آنها که مردم را می پرستیدند؟ برخیزید و مزد از آن کسی طلب کنید که عمل برای او می کردید که من عملی را که چیزی به آن آمیخته باشند، قبول نکنم.
از رسول خداصلی الله علیه وآله پرسیدند اخلاص چیست: فرمود: «یعنی هوای نفس خود را نپرستی و تابع او نباشی و عبادت نکنی. الا برای خدای تعالی; و در طاعت داری مستقیم شوی و این اشارت است بدانکه هرچه غیر خداست، نظر از آن قطع کنی; و به حقیقت اخلاص این است، و ضد آن ریاست و ریا ارادت نفع دنیاست به عمل آخرت. (29)
قتل نفس
ولا یقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق ; «و انسانی را که خداوند خونش را حرام کرده، جز بحق به قتل نمی رسانند.»
محل بحث آیه 68 سوره فرقان، مرکب از دو قسمت است یکی مستثنی منه و دیگری مستثنی، در قسمت آغاز، می خوانیم که آنان نفسی را که خداوند حرام کرده از بین نمی برند. مقصود از نفسی که خداوند حرام گردانیده نفس مسلمان است و دیگر معاهد ما که در ذمه اسلام آمده و از این رهگذر کسب صیانت کرده و مال و جانش محترم و محفوظ باشد. «عن ابی مسعودرحمه الله: یا رسول الله، ای الذنب اعظم؟ قال: ان تقتل ولدک خشیة ان یاکل معک ». (30) یکی از این نفوس محترم، فرزند انسان است که نباید بخاطر تنگدستی و فقر آنها را کشت. قسمت دوم «الا بالحق » افاده می کند که احیانا قتل مسلمانان و ذمی بر اثر عواملی جایز و واجب می گردد و نیز اگر مرتکب قتل نفس محترمه ای شده باشند، ولی مقتول می تواند قاتل را قصاص کند.
قسمت دوم آیه شریفه مورد بحث، موارد خاصه ای را ذکر می کند که قتل نفس، نه تنها گناه نیست، بلکه احیانا لازم و مورد تحسین و ستایش است. چنانکه در قرآن کریم در وصف مؤمنانی که با خدای خویش معامله می کنند می فرماید:
ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون ; «خداوند از مؤمنان، جانها و مالهایشان را خریداری می کند در مقابل اینکه برای آنان بهشت می باشد، آنان می جنگد در راه خدا، پس می کشند و کشته می شوند.»
زنا
و لایزنون و من یفعل ذلک یلق اثاما; «و زنا نمی کنند، و هرکس چنین کند مجازاتش را خواهد دید.»
از جمله صفات عبادالرحمن که در شصت و هشتمین آیه سوره فرقان ذکر شده، پرهیز از زناکاری است. امام علی علیه السلام می فرماید: «غیرتدار و جوانمرد هرگز زنا نکند چون نمی پسندد با اهلش زنا کنند. غیرت و جوانمردیش اجازه نمی دهد که با زنی که به او حرام است، همبستر شود.» (31) آری آنان که تن به بی عفتی داده و رو به ناپاکی آورده آلوده به زنا باشند از بندگی خدا بی بهره اند و راه به حریم والای عبادالرحمن نمی برند. قابل توجه است که خداوند، پس از قتل نفس، موضوع زنا را ذکر کرده این دو مطلب را در کنار هم آورده است. نتیجه این می شود که عبادالرحمن نه انسان کشی می کنند نه زنا، و از این دو عمل ناروا برکنارند. اکنون باید دید چه مناسبتی بین قتل نفس و زنا می باشد؟ می توان فت بدان جهت است که قتل، نابود کردن شخص انسان و زنا نابود کردن شخصیت انسان است.
سیوطی نقل کرده که: لقمان همواره می فرمود: «یا بنی ایاک و الزنا فان اوله مخافة و آخره ندامة » (32) ; فرزندم از زنا پرهیز کن که آغاز آن ترس و هراس و پایان آن ندامت و پشیمانی است.
رسول خداصلی الله علیه وآله فرموده اند که چهار چیز است که یکی از آنها داخل خانه ای نمی شود مگر آنکه آن را خراب کند و برکت از آنجا برگیرد: خیانت در امانت، دزدی، شرب خمر و زنا و همچنین فرمودند: ننالید زمین هرگز جز از چند چیز: 1- خون حرام 2- آب غسل زنا که برزمین ریخت و…. (33)
بندگان خدا از زنا خودداری می کنند و از اینجا استفاده می شود که بزرگترین گناهان بعد از شرک و قتل نفس، زناست. ابن مسعود می گوید: از پیامبر خداصلی الله علیه وآله پرسیدم: چه گناهی بزرگتر است، فرمود: اینکه برای آفریدگار خدا شریک قرار دهی. پرسیدم: دیگر چه؟ فرمود: اینکه با زن همسایه خود زنا کنی و خداوند در تصدیق گفتار پیامبر خود فرمود: و هرکس این چنین کند، مجازاتش را خواهد دید. (34)
یک سؤال و پاسخ به آن
در مباحث گذشته خواندیم که عبادالرحمن غیر خدا را بندگی نکرده نفسی را به حرام از بین نمی برند و زنا نمی کنند. اکنون ممکن است سؤالی به ذهن بیاید که این امر، مخصوصا «زنا» از اموری است که هر مسلمانی از آنها اجتناب می کند و اختصاص به عبادالرحمن ندارد. مسلمان و مؤمن،آدم نمی کشد و به خدای دیگر جز خدای یکتا قائل نخواهد بود و آلوده به زنا نمی گردد، اکنون چه شده که این امور از صفات عبادالرحمن به شمار آمده است؟
پاسخ آنکه ; جهت و خصوصیتی در هریک از این امور است که با لحاظ آن خصوصیت بجاست که این امور را از صفات عبادالرحمن بدانیم. اما عدم پرستش خدای یکتا بدین جهت است که یکی از اقسام شرک، طبق مطالب گذشته، «ریا»ست که افراد کمی می توانند از قید آن خلاص گردند. تنها بندگان زبده در این نقطه به موفقیت می رسند. گاهی سالها می گذرد و خود انسان هم توجه ندارد که غیر خدا در عبادت و عمل او مؤثر بوده است و بعد بر اثر رویدادی متوجه امر می شود. (35)
منابع :
اخلاق ناصری: خواجه نصیرالدین طوسی، انتشارات خوارزمی، تکجلدی
اصول کافی: ابن جعفر محمدبن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 3
بحار الانوار الجامعه لدررالاخبار الائمة الاطهار: مولی محمد باقر مجلسی،انتشارات مؤسسة الوفاء
ترجمه و شرح نهج البلاغه: حاج سید علینقی فیض الاسلام، ج 1-6
تفسیر القرآن العظیم: الحافظ عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن کثیر القریشی الدمشقی، انتشارات دارالقلم، ج 3
تفسیر روح الجنان و روض الجنان: جمال الدین شیخ فتوح رازی، انتشارات مکتبة الاسلامیه
التفسیر الکبیر، امام فخر رازی، چاپ سوم، ج 23-24
تفسیر مجمع البیان: ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مترجم: احمد بهشتی، مصحح: رصا ستوده، انتشارات فراهانی،
تفسیر نمونه: آیة الله ناصر مکارم شیرازی، چاپ ششم، دارالکتب الاسلامیه، ج 15
الجامع الاحکام القرآن: محمدبن احمد الانصاری القرطبی، دار الاحیاء التراث العربی، ج 13
جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام: شیخ محمد حسن نجفی، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 13
حقایق: مولی محسن فیض کاشانی، ترجمه ساعدی خراسانی، انتشارات شمس، تکجلدی
حلیة المتقین: ملا محمد باقر مجلسی، انتشارات حسینی
الدر المنثور فی التفسیر بالماثور: علامه شیخ جلال الدین عبدالرحمن السیوطی، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی
روضة الواعظین: علامه زین المحدثین محمد بن الفتال النیشابوری، انتشارات مؤسسة الاعلمی للمطبوعات
سفینة البحار و مدینة الحکم والآثار: حاج شیخ عباس قمی، انتشارات فراهانی، دوجلدی
الصافی فی تفسیر قرآن: محسن فیض کاشانی، چاپ سوم، انتشارات مکتبة الاسلامیه
عین الحیوة: ملا محمد باقر مجلسی، انتشارات قائم، تکجلدی
الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل: محمود بن عمر الزمخشری، انتشارات بلاغه
مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه: امام جعفر صادق علیه السلام، چاپ اول، انتشارات قلم، 2000ج
معراج السعاده: ملا احمد نراقی، انتشارات علمیه اسلامیه، تکجلدی
مکارم اخلاق: الشیخ الجلیل رضی الدین ابی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، انتشارات موسسة الاعلمی للمطبوعات، تکجلدی
المنجد فی اللغة و الاعلام: انتشارات دارالمشرق، چاپ 21
منهاج العابدین: امام محمد غزالی، ترجمه: عمربن عبدالجبار سعدی ساوی، انتشارات انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، تکجلدی
المیزان فی تفسیر القرآن: علامه محمد حسین طباطبایی، چاپ سوم، ج 30
پی نوشتها:
1) فرقان، 75.
2) فرقان، 63.
3) بحار الانوار الجامعه لدرر الاخبار الائمة الاطهار، ملا محمدباقر مجلسی، ج 3، ص 579.
4) نساء، 36.
5) تفسیر روح الجنان و روض الجنان، جمال الدین ابوالفتوح رازی، ص 311.
6) مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، امام صادق(ع)، ص 244.
7) اخلاق ناصری، خواجه نصیر الدین طوسی، ص 232.
8) معراج السعادة، ملا احمد نراقی، ص 238.
9) تفسیر مجمع البیان، ابوعلی الحسن الطبرسی، ج 17، ص 322.
10) الجامع الاحکام القرآن، محمد بن احمد الانصاری القرطبی، ج 13، ص 69.
11) التفسیر الکبیر، امام فخر رازی، ج 23-24، ص 108.
12) تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج 15، ص 147.
13) فصلت، 34.
14) مکارم اخلاق، حسن بن فضل طبرسی، تکجلدی، ص 472.
15) حقایق، ملا محسن فیض کاشانی، تکجلدی، ص 308.
16) القصص، 55 ; الصافی فی تفسیر القرآن، ملا محسن فیض کاشانی، تکجلدی، ص 203.
17) فرقان، 64.
18) اصول کافی، محمدبن یعقوب بن اسحاق الکلینی، ج 3، ص 328.
19) هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استوعره المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الاعلی.
20) روضة الواعظین، علامه زین المحدثین محمدبن فتال النیسابوری، تکجلدی، ص 322.
21) سفینة البحار و مدینة الحکم و الاثار، عباس قمی، ج 2، ص 46.
22) فرقان، 65.
23) تفسیر مجمع البیان، ج 17، ص 223.
24) فرقان، 67.
25) تفسیر کبیر، ج 23-24، ص 109.
26) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه محمد حسین طباطبایی. ج 30، ص 68. و المنجد فی اللغة و الاعلام.
27) تفسیر مجمع البیان، ج 17، ص 223.
28) تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 3، ص 69.
29) منهاج العابدین،امام محمد غزالی، ص 162،163 و 165.
30) تفسیر الکشاف، محمودبن عمر الزمخشری، ج 3، ص 294.
31) نهج البلاغه، سید علینقی فیض الاسلام، ج 1-6، حکمت 297 (ما زنی غیور قط.)
32) الدر المنشور فی التفسیر بالماثور، علامه شیخ جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، ج 5، ص 78.
33) حلیة المتقین، ملا محمد باقر مجلسی، تکجلدی، ص 472.
34) جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج 13، ص 2.
35) تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 23-24،ص 272.
حوزه
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/1287379885/profile_pictures/_evocache/khat_khati_03_calligraphy_brush_1_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1567337012)
سلام
عالی بود
موفق باشید
وَ عِبادُ الرَّحمن…
عاشق این نامم…
بارها این آیه را خواندم و لذّت بردم…
آنان که آنقدر سبک بال بر روی زمین راه می روند که نزدیک است هر لحظه به آسمان روند…
با اَهل آسمان بیشتر اَز اَهل زمین اُنس دارند…
آنچنان اَز جهنم یاد می کنند اِنگار آن را می بینند…
خواب و خوراک برایشان نمانده…
خاموش می سوزند…
عشق است دیگر…
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/4970289166/profile_pictures/_evocache/_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1490304208)
با سلام احسنت
به وبلاگ خودتون هم نظر بدید
http://bazigaran-haghighi.kowsarblog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...
آیا حرمت «زنا» فقط برای جلوگیری از تولد فرزندان نامشروع است؟
نوشته شده توسطرحیمی 15ام دی, 1395آیا «زنا» فقط برای جلوگیری از تولد فرزندان نامشروع، حرام است؟
در پاسخ باید گفت قطعا چنین نیست، چون در «زنا» ۶ اثر سوء وجود دارد که سه اثر آن در دنیا و سه اثر آن در آخرت رخ میدهد.
بخش عظیمی از دین مبین اسلام را فروع و درسهای زندگیساز آن تشکیل داده است و شکی نیست که بیشتر افراد جامعه، مجتهد و فقیه نیستند تا خود بتوانند احکام الهی را از منابع غنی آن به دست آورده، دیگران را نیز از باران رحمت احکام خداوندی بهرهمند سازد و وظیفه تقلید از فقهای جامعالشرایط را در زمان غیبت کبری دارد.
همچنین احکامی که به همت سفیران نور از کلام نورانی الهی و سنت پرنور معصومین علیه السلام استخراج شده و در کتابهای فارسی و عربی در اختیار مقلدان و پیروان آنها قرار گرفته دربرگیرنده اصطلاحات خاص و لغات متناسب با هر بحث است که فهم آن را برای عموم مردم مشکل کرده است.
از طرفی چراها و پرسشهای فراوانی در ارتباط با احکام مختلف مطرح است که پاسخ آنها در کتابهای گوناگون و به مناسبت بحث از آن موضوع مطرح شده که دسترسی توده مردم به آنها سخت است.
حجتالاسلام محمد وحیدی استاد حوزه علمیه قم در کتابی با عنوان «فلسفه و اسرار احکام» به بیان برخی از فلسفه احکام دین اسلام از جمله فلسفه تحریم زنا پرداخته است:
فلسفه تحریم زنا
1. پیدایش هرج و مرج در نظام خانواده و از میان رفتن رابطه فرزندان و پدران و این که فرزندان نامشروع تحت پوشش حمایت کسی نیستند؛ نه در آغاز تولد و نه به هنگام بزرگ شدن.
2. فرزندان نامشروع از عنصر محبت که نقش تعیین کنندهای در مبارزه با جنایتها و خشونتها دارد محروم میشوند و جامعه انسانی به یک جامعه کاملاً حیوانی توأم با خشونت در همه ابعاد تبدیل میشود.
...
3. این عمل ننگین سبب انواع برخوردها و کشمکشهای فردی و اجتماعی در میان هوسبازان است.
4. این عمل باعث اشاعه انواع بیماریها است.
5. این عمل غالباً سبب سقط جنین و کشتن فرزندان و قطع نسل میشود.
6. نباید فراموش کرد که هدف از ازدواج تنها مسأله اشباع غریزه جنسی نیست بلکه اشتراک در تشکیل زندگی و انس روحی و آرامش فکری، و تربیت فرزندان و همکاری در همه شئون حیات از آثار ازدواج است.امام علیبنابیطالب علیه السلام در حدیثی میفرماید: از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شنیدم که چنین میفرمود «فِی الزِّنَا سِتُّ خِصَالٍ ثَلَاثٌ مِنْهَا فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثٌ فِی الْآخِرَةِ فَأَمَّا الَّتِی فِی الدُّنْیَا فَیَذْهَبُ بِالْبَهَاءِ وَ یُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ یَقْطَعُ الرِّزْقَ وَ أَمَّا الَّتِی فِی الْآخِرَةِ فَسُوءُ الْحِسَابِ وَ سَخَطُ الرَّحْمَنِ وَ الْخُلُودُ فِی النَّارِ»؛
در زنا 6 اثر سوء وجود دارد که سه اثر آن در دنیا و سه اثر آن در آخرت است. اما آنها که در دنیا است یکی این است که صفا و نورانیت را از انسان میگیرد، روزی را قطع میکند و تسریع در نابودی انسانها مینماید. و اما آن سه که در آخرت است غضب پروردگار، سختی حساب و دخول، یا خلود در آتش دوزخ است.
فرزندان نامشروع
پرسش: اسلام با آن که در برابر انحرافات روانی فرزندان زنا و تمایل آنان به گناه تنها پدران و مادران آنها را مسئول میشناسد ولی برای خود آنان در برابر این موضوع هیچ گونه مسئولیت و گناهی قائل نیست با این حال چرا آنان را از شغلهای مهم و حساس اجتماعی مانند مرجعیت تقلید و قضاوت محروم کرده و با داشتن لیاقت کافی از نظر علمی باز هم به آنان اجازه عهدهدار شدن چنین مسئولیتهای بزرگی را نداده است؟
پاسخ: این عمل اسلام فقط جنبه یک احتیاط لازم و صحیح و معقولی را دارد که درباره فرزندان نامشروع اعمال شده است؛ زیرا پُست مرجعیت تقلید و یا قضاوت در واقع سروکار داشتن با افکار و عقاید و اموال و نوامیس و جان و اجتماع است و بدون تردید عاقلانه نیست که اسلام اختیار حیاتیترین موضوعات مادی و معنوی جامعه را در دست کسانی قرار دهد که «نسبت به دیگران» دارای تمایل بیشتری به گناه و ناپاکی هستند، واگذاری این پستهای حساس نه تنها به والدالزنا و کسانی که از طریق نامشروع متولد شدند برخلاف مصلحت اجتماع و احتیاط است بلکه به افراد عادی و مشروع هم (با داشتن صلاحیت و لیاقت علمی) در اسلام غیر جایز است مگر آن که «علاوه بر علم» دارای عدالت و مصونیت اخلاقی باشند.
شدت احتیاط اسلام را در واگذاری این گونه پستها که با مصالح حیاتی جامعه سروکار دارد از این جا میتوان به دست آورد که علی علیه السلام نخستین جانشین معصوم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در دستورالعملی که برای مالک اشتر در آن هنگامی که او را به سوی استانداری مصر میفرستد صادر میکند چنین مینویسد: «ثم اختر للحکم بینالناس افضل رعیتک فی نفسک؛ یعنی قاضی را از شریفترین و بهترین افراد ملت خود انتخاب نماید.
بنابراین محرومیتی که فرزندان نامشروع از نظر شغلهای حساس اجتماعی مانند مرجعیت تقلید و قضاوت در اسلام دارند نه از آن نظر است که این دسته حتماً از این شغل و پُست، سوءاستفاده کرده و دچار لغزش و گناه میشوند بلکه این محرومیت تنها یک احتیاط صحیح و منطقی است که اسلام آن را انجام داده و انسانهای غیرقانونی را به علت اینکه احتمال لغزش در آنها بیش از افراد طبیعی و عادی است از شغلهای حساس اجتماعی محروم ساخته است و به عبارت دیگر این کار، تحقیری به آنها نیست بلکه اهمیت دادن به مصالح جهانی اجتماع است که این پُستها با آنها سروکار دارد.
فارس
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/4970289166/profile_pictures/_evocache/_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1490304208)
با سلام احسنت
به وبلاگ خودتون هم نظر بدید
http://bazigaran-haghighi.kowsarblog.ir/
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/11091m/profile_pictures/_evocache/img_20200219_121852_422.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1582102173)
سلام و عرض احترام .
بسیار مطلب خوبی بود .
سربلند باشید .
فرم در حال بارگذاری ...
چگونه آرزوهایمان را به فرصت تبدیل کنیم
نوشته شده توسطرحیمی 15ام دی, 1395
رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد گفت:
آرزوی طولانی تهدید است، ولی آرزوی کوتاه فرصت. چطور آرزو را کوتاه کنیم؟!
آنچه کوتاهکننده آرزو است و آرزو را پیشران میکند، صدق عمل است. در مقابل، آنچه شخص را بیچاره میکند، تردید در عمل است.
حجتالاسلام محمدجواد حاجعلیاکبری در جلسه دیگری از سلسله جلسات «شرح صحیفه سجادیه» که در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی«سرچشمه» برگزار شد، به شرح دعای چهلم صحیفه سجادیه پرداخت. مشروح این سخنان را در ادامه میخوانیم:
یاد مرگ، موضوع دعای چهلم صحیفه سجادیه
«وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا نُعِیَ إِلَیْهِ مَیِّتٌ، أَوْ ذَکَرَ الْمَوْت»؛ موضوع بحث ما، چهلمین دعای صحیفه مبارکه سجادیه است و مربوط به جایی است که خبر مرگ شخصی را به حضرت میدادند یا خود حضرت به یاد مرگ میافتادند.
از عنوان دعا استفاده میشود که وقتی خبر رحلت کسی به انسان برسد، یا به هر دلیلی خودش به یاد مرگ افتاد، فرصت مغتنمی پیش آمده که نباید آن را از دست داد. از این فرصت مغتنم میتوان استفاده کرد و فیض، دعا، ذکر و درخواست داشت. اصل این دعا برای ما پیام دارد و پیامش این است که این فرصت را باید غنیمت شمرد و استفاده کرد.
سؤال مهم این است که از چنین فرصتی چگونه استفاده کنیم و چه ذکری داشته باشیم؟
این کار بزرگی است که در دعای چهلم انجام گرفته و امام، کار ما را آسان کرده است و با داشتن این دعای نورانی، نقشه روشنی برای بهرهبرداری از چنین فرصتی را داریم.
غیر از روش تفصیلی که در دعای هشتم داشتیم، روش گزارشی هم داریم و گزارش، چیزی بین ترجمه و شرح است. در این دعا گزارش داریم و به تعبیری، ترجمه تفسیری یا ترجمه تفصیلی میکنیم. بنابراین برداشتهای اصلی از متن دعا رخ میدهد و هدفی که در این دعا نقطهی مرکزی است، برجستهسازی میشود. ضمناً برخی از مستندات از قرآن کریم و کلمات اولیای خدا نیز در گوشه و کنار متن صحیفه مبارکه نقل میشود.
موضوع این دعا، مسئلهی مرگ و یاد مرگ است که موضوع بسیار مهمی است و در اواخر دعای هشتم، این مسئله را تا حدی بررسی کردیم؛ همانجا که حضرت از مرگ بدون آمادگی، به خدای متعال پناه بردند.
...
آثار و نتایج یاد مرگ
یکی از بهترین راهها برای آمادگی و استعداد مرگ، ذکر و یاد است. تقریباً و بلکه تحقیقاً در درمان تمام آسیبهای اخلاقی، یک درمان مشترک داشتیم و آن یاد مرگ بود که همیشه در صدر درمانهای مشترک قرار داشت. درمان حسد، بخل، حرص، آرزوی طولانی و… ذکر الموت است. معلوم میشود یاد مرگ چه کیمیا و کمک بزرگی برای سالک است و کار ما را پیش میبرد و کشف مانع میکند یا آنها را کاهش میدهد. رازش این است که سه حادثهی اصلی در زندگی داریم که اولین مورد، ولادت است که اصلاً آن را به یاد نمیآوریم. البته شنیدهام یکی از بزرگان زمان ما، یعنی آیتالله بهاءالدینی فرموده بودند: من ولادت خودم را یادم است. البته این جزء نوادر است و خود ایشان هم جزء نوادر روزگار بودهاند.
سومین حادثه اصلی زندگی ما، ورود به درگاه خداوند متعال و لحظه بعث است. ما با قیامت فاصله داریم و تصویر روشنی از آن نداریم و درک آن نیاز به کار دارد. اگر انسان درک کند، غوغا میشود. در بیانات و کلمات اولیای خدا در مورد بعث مطالبی هست. برای نمونه، علی علیه السلام میگوید: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ، وَ طُولِ الطَّرِیقِ، وَ بُعْدِ السَّفَرِ، وَ عَظِیمِ الْمَوْرِدِ؛ آه از کمی زاد، و درازی راه، و دوری سفر، و عظمت قیامت».
دومین حادثه که در بین دو حادثه عظیم دیگر قرار دارد، مرگ است. مرگ دائماً اطراف ما اتفاق میافتد و میتوانیم از آن برای خودمان تصویر ذهنی بسازیم و از حمل و کفن و دفن و… تصویر ذهنی داریم. این ذکر که مرگ را به عنوان پایان دنیا و آغاز یک عالم ناشناخته، پیش چشم ما میآورد، تأثیر فوقالعادهای برای ما دارد و با نگرش توحیدی و اسلامی، نجاتبخش و کمککننده است.
1. شتاب در سیر و سلوک
مرگ، یک کمککننده و سرعتدهنده بسیار جدی برای عبور از موانع است. بزرگترین مانع بر سر راه سالک، دنیا است که پای انسان را میگیرد، او را اسیر میکند و باعث میشود انسان تکان نخورد و سرعتگیر سالک، بلکه متوقفکننده او است. چه اینکه در روایت داریم: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة؛ دوست داشتن دنیا، سرچشمه همه گناهان است». آن طرف جاذبه دنیایی و این طرف میل نفس ما به دنیا است و وقتی این دو به هم میرسند، انسان را هلاک میکند. «حب الدنیا» نسبت به همه خطاها جنبه ریاست دارد. حال تصور کنید دارویی پیدا کنید که این مانع را برطرف کند یا کاهش دهد و باعث مدیریت میل نفسانی انسان یا کاهش جاذبه دنیا شود. این دارو خیلی مهم و کمک فوق العادهای است. ذکر مرگ، موانع را کاهش میدهد و بلکه آنها را رفع میکند و به انسان حرکت و سرعت میدهد. پس پدیده مبارکی است.
در روایات ما به ذکر مرگ، سفارشهای فراوانی شده است. از پیامبر اعظم (ص) روایت شده که افضل عبادتها، ذکر مرگ است. معلوم میشود ذکر مرگ، سهم بزرگی در بیدار کردن انسان و عبور دادن او از موانع بزرگ دارد.
دنیا با زینت خود، پیش چشم انسان عظمتی پیدا کرده و آبرویی برای خود ایجاد کرده است. به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام : «تَزَیَّنَتْ بِغُرُورِهَا وَ غَرَّتْ بِزِینَتِهَا؛ به چیزهای فریبنده خود را آراسته و به آرایش خویش (مردم را) فریب داده است». اگر این پرده کنار زده شود و واقعیت دنیا پیش چشم انسان رخنمایی کند و انسان، چهره واقعی دنیا را ببیند، کمک خیلی بزرگی در راه سیر و سلوک خواهد بود. در این صورت انسان میتواند بهآسانی از دنیا عبور کند و به آخرت برسد و به تعبیری با عبور از ظاهر به باطن یا از مجاز به حقیقت برسد. اسم رمز این عبور، ذکر مرگ است.
2. دستیابی به مقام شهدا
شخصی به پیامبر گفت: آیا کسی با شهدا محشور میشود؟! مقام و اجر و جایگاه شهید معیار است و به همین دلیل در روایات خیلی مثال زده میشود و اگر بگویند فلان کار اجر شهادت دارد، یعنی ثواب عظیمی دارد. حضرت در پاسخ آن شخص فرمودند: کسی که در شبانهروز بیست بار یاد مرگ بیفتد. جالب است که حضرت عدد بیان کردهاند.
3. کسب مقام زهد
علاقه به دنیا در چنین کسی ریشهکن میشود و ریشه فضیلتها که زهد است در او ایجاد میشود. در روایت نبوی وارد شده است: «أفضَلُ الزُّهدِ فی الدّنیا ذِکرُ المَوتِ»؛ زهد پایه و اساس همه فضیلتها است، همانطور که ریشه تمام بدبختیها حب دنیا است. همه کسانی که به مقامات عالی نائل شدهاند، شرط زهد را قبول کردهاند و بعد از قبول زهد، این مقامات به آنها داده شده است. این ذکر مقدس، زهد میآورد و بت شهوت را میشکند و به شما تسلط به شهوات میدهد. دایره شهوات خیلی گسترده است و تمام تمنیات نفسانی را در بر میگیرد. عمده این تمنیات با طول الامل (آرزوهای طولانی) ایجاد میشود و وقتی آرزوی انسان متوجه دنیا میشود، گرد و غباری جلوی چشمِ عقل او میآید و انسان نمیفهمد کجا میرود و قدم بعدی و افق پیش رو چه خواهد بود. عاملی که میتواند گرد و غبارِ آرزوها را بنشاند و محیط عقل را شفاف سازد، ذکر الموت است که اکسیر اعظم است.
4. زنده و رقیق شدن دل
ذکر الموت، دل را زنده و رقیق میکند و استعدادهای معنوی انسان را فعال میسازد و به میدان میآورد. این رقّت قلب خیلی خوب است و دلِ نرم، سرمایهی خیلی بزرگی برای سالک است. علامت دلِ نرم، اشک است که خیلی قیمتی است. اگر روز و شبی بر شما بگذرد که اشک نداشته باشید و دلتان نلرزیده باشد، آن روز را باخته و خراب کردهاید.
ذکر مرگ، ریشه غفلت را میکَند و قلب را تقویت و طبع را رقیق میکند.
پیامبر اعظم (ص) در بیانی فرمودهاند: «أکثِروا ذِکرَ المَوتِ ، فما مِن عَبدٍ أکثَرَ ذِکرَهُ إلاّ أحیا اللّه ُ قلبَهُ و هَوَّنَ علَیهِ المَوتَ؛ مرگ را فراوان یاد کنید؛ زیرا هیچ بندهای آن را بسیار یاد نکرد، مگر اینکه خداوند دلش را زنده گردانید و مردن را بر او آسان ساخت».
یکی از آثار ذکر مرگ، متلاشی کردن گناهان و پاکسازی انسان و تبییض (سفید کردن) او است.
آن حضرت در تعبیر زیبای دیگری فرمودهاند: «فإن ذَکَرتُموهُ عِندَ الغِنی هَدَمَهُ و إن ذَکَرتُموهُ عِندَ الفَقرِ أرضاکُم بعَیشِکُم؛ اگر در هنگام توانگری به یاد مرگ باشید، آن را بر هم میزند و اگر به هنگام ناداری به یادش باشید، شما را به زندگیتان خشنود میسازد».
راهکاری برای کوتاه کردن آرزو
وقتی امام سجاد علیه السلام خبر مرگ کسی را میشنیدند یا خودشان به مرگ توجه میکردند، این دعا را بیان میکردند و چقدر دعا در آن لحظات خوب است.
این مقدمه را عرض کردم تا از این دعا و اثر ذکر مرگ نگذریم. ذکر مرگ، حلّال کثیری از مشکلات است و به همین دلیل، به خودم و برادران و خواهران عزیز توصیه میکنم که این کیمیا و اکسیر را از دست ندهند.
اما حضرت چه میگویند؟
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِ وَ آلِهِ…»
ابتدا حضرت با صلوات شروع میکنند که ادب و عرض ارادت و استمداد است.
بلافاصله بعد از کمک گرفتن از ولیّ کامل، در مقام دعا بیان میکنند: «وَ اکْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ». چون ما آن شرحهای طولانی در مورد آرزو را داشتیم، کارمان آسان میشود. خدایا! ما را در برابر آرزوی طولانی کفایت کن؛ یعنی ما را نگاه دار. خدایا! این سد بزرگ را که در مقابل ما است، با عمل صادقانه کوتاه کن. آنچه آرزو را از یک تهدید به فرصت تبدیل میسازد، کوتاه کردن آن است.
آرزوی طولانی تهدید است، ولی آرزوی کوتاه فرصت. چطور آرزو را کوتاه کنیم؟! آنچه کوتاهکننده آرزو است و آرزو را پیشران میکند، صدق عمل است. در مقابل، آنچه شخص را بیچاره میکند، تردید در عمل است. انسان میخواهد کاری را انجام دهد، مدام یک قدم جلو میرود و یک قدم عقب میآید. ریشه این تردید، تسویف است. چرا شخص دچار تسویف میشود؟ چون به خودش وقت و فرصت میدهد. با صدق عمل و اقدام میتوانیم با این مسئله مقابله کنیم. بهترین کار، اقدام بهوقت و بههنگام است.
با وجود آنکه مولا وسعت وقت برای نماز داده، باز هم روی نماز اول وقت تأکید شده است. نماز اول وقت و تأکید روی اول وقت بودن، دلایل زیاد عرفانی و سلوکی دارد؛ ولی اگر همه آنها را کنار بگذاریم، یکی از دلایل مهم آن است که از کجا معلوم پنج دقیقه دیگر زنده باشم و بتوانم نماز بخوانم؟! اقدام بههنگام در همه زمینهها، برای سالک پیشبرنده است و بدبختی بزرگ، تسویف است. عمل درست و بهوقت خیلی مهم است.
کلمه «عنّا» بیانگر این است که ما را نجات بده و به تعبیری گویا دست و پای انسان بسته شده است.
پیامدهای آرزوی طولانی
«حَتَّی لَا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لَا اسْتِیفَاءَ یَوْمٍ بَعْدَ یَوْمٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لَا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ». خدایا! کمک کن در موقعیتی قرار بگیرم که توقع ساعتی بعد از این ساعت و روزی بعد از امروز نداشته باشم. امام علیه السلام شما را به یک نقطه عجیب برمیگردانند و آن اینکه حتی توقع نفس بعدی را نداشته باشید.
برخی جاها طول الامل، توقع نفس بعدی، در بعضی موارد، توقع روز بعد امروز و در برخی جاها، ماه بعد از این ماه است. طول الامل نسبی است و با عملی که میخواهیم انجام دهیم و زمان آن تناسب دارد. گاهی فقط یک لحظه است که اگر آن را صید و شکار نکنی، مرغ از قفس پریده و دیگر دستت به او نمیرسد. گاهی اگر حتی به اندازه یک نفس مهلت و فرصت بخواهی، تسویف، کار دست تو میدهد و فرصت را از تو میگیرد. گاهی به تناسب جنس عمل، روز بعد از امروز یا سال بعد از امسال، فرصت را از انسان میگیرد. مثلاً چنانچه شما الان به امید اینکه هفته آینده در جلسه صحیفه شرکت کنی، در این جلسه شرکت نکنی، دچار طول الامل شدهای و تسویف تو را گرفتار و محروم کرده است. این جلسه هفتگی است، ولی برخی چیزها به لحظه است و اگر در همان لحظه شکار نشود، گرفتار طول الامل شدهای.
حضرت بیان میدارند که: خدایا! ما گرفتار تسویف نشویم و فکر نکنیم که بعد از امروز و بلکه بعد از نَفَسِ الان، نفس دیگری خواهیم داشت. همه اینها ناظر به قدر دانستن فرصتها است.
یکی از دوستان ما که در مجلس ختم شخص دیگری شرکت کرده بود، در همانجا قبض روح شده بود. یکی دیگر از دوستان ما از جلسهای خارج میشده و بیرون میآمده که جلوی در و در همان مجلس تمام کرده است. قدم وارد شدن به این جلسه را داشته، اما قدم خارج شدن برای او نوشته نشده بود.
«وَ سَلِّمْنا مِنْ غُروُرِهِ»؛ ما را از فریب آرزوها سالم بدار. طول الامل عقل و دل را بیمار میکند و عمل انسان را نیز مختل میسازد؛ چرا که او را گرفتار تسویف میکند.
«وَ امِنّا مِنْ شُرُورِهِ»؛ ما را از شرهای آن نجات بده. از جمع بستن شرّ، معلوم میشود که طول الامل، مجموعهای از بلاها و آفتها را برای انسان ایجاد میکند.
درمان آرزوی طولانی
امام، طول الامل را با ذکر مرگ درمان میکند. انسان با دیدن مرگ دیگران، باید یاد مرگ خود میافتد. اما اکنون، غافل هستیم و دنبال سن و سال و دلیل مرگ متوفی میگردیم و همه چیز را با همان شخص تطبیق میدهیم و از احوال شخصی خودمان غافل هستیم.
در سلام بر اموات میگوییم: «وَ إنّا اِنْشاءاللهُ بِکُمْ لاحِقُونَ؛ و ما به خواست خداوند، به شما ملحق خواهیم شد».
وقتی خبر مرگ دیگری را با خودت تطبیق دادی و به خودت گرفتی، این ذکر مقدس در قلب تو مینشیند و وقتی که نشست، آرزوهای تو را تعدیل، تنظیم و مدیریت میکند. آرزوهایی که نفس شما را میگیرد، از سر راه برمیدارد و آنها را کوتاه میسازد.
تکمله مطالبی که بیان شد، این است: «وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَیْنَ أَیْدِینَا نَصْباً، وَ لَا تَجْعَلْ ذِکْرَنَا لَهُ غِبّاً»؛ خدایا! مرگ را پیش چشم من و دقیقاً در مقابل من حاضر کن، آنهم به نحو واضح و متجسّم. خدایا! یاد مرگ را در من مستمر قرار بده و یکی در میان نباشد و بین آن فاصلهای نباشد. «غِبّ» به معنای یکی در میان یا فاصله است.
فارس
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/4970289166/profile_pictures/_evocache/_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1490304208)
با سلام احسنت
به وبلاگ خودتون هم نظر بدید
http://bazigaran-haghighi.kowsarblog.ir/
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/0016425332/profile_pictures/_evocache/download_2_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1462783914)
شهیدان قصه پر سوز عشقند / شهیدان شمع عالمسوز عشقند
شهیدان راهیان کوی یارند / شهیدان عاشق وخونین تبارند
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/1287379885/profile_pictures/_evocache/khat_khati_03_calligraphy_brush_1_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1567337012)
خوشا آنانکه مردانه می میرند و تو ای عزیز!
خوب می دانی که تنها کسانی مردانه می میرند که مردانه زیسته باشند.
سید شهیدان اهل قلم
فرم در حال بارگذاری ...
آسیبهای بالا رفتن سن ازدواج چیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 15ام دی, 1395بر اساس آمار،اعداد و ارقام منتشر شده در رسانه ها،سن یک میلیون و 300 هزار جوان از حد متعارف برای ازدواج گذشته است و این پدیده،معضلی است که بصورت بالقوه،مستعد ظهور و بروز رفتارهایی پرخطر و نابهنجار است.
![دغدغه افزایش و تکثر جوانان مجرد/ آسیب های بالا رفتن سن ازدواج چیست؟ دغدغه افزایش و تکثر جوانان مجرد/ آسیب های بالا رفتن سن ازدواج چیست؟](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/10/15/5656511_663.jpg)
برای بررسی و تحلیلی دقیق از علل موثر در بروز این پدیده،باید مولفه های متعددی اعم از اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی، مورد بحث و واکاوی قرار گیرد.
...
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/ivan/profile_pictures/_evocache/images_32_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1504411828)
با سلام و خدا قوت
ممنون از مطالب خوبتون
ممنون میشم از وبلاگ ما در لینک زیر دیدن کنید
منتظر نظرات شما دوست عزیز هستیم
http://ivan.kowsarblog.ir/?p=316191&more=1&c=1&tb=1&pb=1
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/f.balochi/profile_pictures/_evocache/_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1489408133)
تلنگر خوبي براي جوانان مجرد بود
فرم در حال بارگذاری ...
همانندی
نوشته شده توسطرحیمی 15ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيبَاتُ لِلطَّيبِينَ وَالطَّيبُونَ لِلطَّيبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ(النور/26)
زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نيز به زنان ناپاک تعلق دارند؛ و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند!
نکته ها:
1- طبع افراد پلید چنین است كه به سراغ پلیدىها مىروند، برخلاف افراد پاك طینت كه به سراغ خوبىها مىروند. «الخبیثیات للخبیثین… الطیّبات للطیّبین»
2- بهره گیرى از نعمتها و طیّبات، حقّ اهل ایمان است. «والطّیّبات للطّیبّین»
3- سالم ماندن نسلهاى پاك، از توصیه هاى قرآن است. «والطیّبات للطّیبّین»
4- حمایت از پاكدامن ها لازم است. «اولئك مبرؤن ممّا یقولون»
5 - معنویّات بر مادیّات مقدّم است. (در قرآن هر جا عبارت «رزق كریم» آمده، قبلش عبارت «لهم مغفرة» آمده است.)
این آیه یك اصل كلّى را مطرح مىكند كه در انتخاب همسر باید دقّت كرد و اصل را بر ایمان و پاكدامنى گذاشت، نه زیبایى و ثروت. معنایش این نیست كه اگر مردى یا زنى خوب بود حتماً همسرش نیز خوب بوده و مشمول مغفرت و رزق كریم و اهل بهشت است. زیرا قرآن ملاك را ایمان و تقوا و عمل صالح مىداند و لذا با اینكه حضرت نوح و لوط، طیّب بودند، امّا همسرانشان از خبیثات و دوزخىاند.
كلمه ى «طیّب» به معناى دلپسند و مطلوب است و در قرآن در توصیف مال، ذرّیه، فرزند، كلام، شهر، همسر، غذا و رزق، مسكن، درخت و تحیّت آمده است و در مقابل آن كلمهى «خَبیث» است كه آن هم براى مال، انسان، همسر، سخن، عمل و شجره به عنوان وصف مطرح شده است.
این آیه را چند نوع مىتوان معنا كرد:
الف: با توجّه به آیات قبل كه دربارهى تهمت به زنان پاكدامن و ماجراى افك بود و با توجّه به جملهى: «مبرّئون ممّا یقولون»، معناى آیه این باشد كه كلمات خبیث مثل تهمت و افترا، شایسته افراد خبیث و سخنان پاك شایستهى افراد پاك است و مردم پلید سخن زشت مىگویند و مردم پاك، سخنان پاك مىگویند.
ب: ممكناست مراد آیه بیان یك حكم شرعىباشد كه ازدواج پاكان با ناپاكان ممنوع است. نظیر آیه اوّل همین سوره كه فرمود: «الزّانى لایَنكح الاّ زانیة» مرد زناكار جز زن زناكار را به همسرى نگیرد، همان گونه كه روایتى از امام باقرعلیه السلام این معنا را تأیید مىكند.(39)
ج: ممكن است مراد آیه همسویى فكرى، عقیدتى، اخلاقى وبه اصطلاح همشأن و همكفو بودن همسر باشد. یعنى هر كس بطور طبیعى به سراغ همفكر خود مىرود.
ذرّهاى كه در همه ارض و سماست
جنس خود را همچو كاه و كهرباست
ناریان مر ناریان را جاذبند
نوریان مر نوریان را طالبند
در قرآن، براى رزق اوصافى ذكر شده است از جمله:
«رزقاً حسنا»(40)، (رزقٌ كریم»(41)، (رَزَقكم اللّه حلالاً طیّبا»(42)، (یَرزُقه من حیث لایَحتسب»(43)، (یُرزَقون فیها بغیر حساب»(44)
مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/4970289166/profile_pictures/_evocache/_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1490304208)
احسنت زیبا بود
لطفا به وبلاگ خودتون سر بزنید http://bazigaran-haghighi.kowsarblog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...
شیخ نمر کیست؟ + اینفوگرافیک
نوشته شده توسطرحیمی 14ام دی, 1395مواضع شیخ نمر علیه آل سعود، آشنایی با شیعیان مظلوم عربستان و زندگانی شیخ نمر از جمله موضوعات تشریح شده در اینفوگرافی «بشارت سقوط آل سعود»می باشد که به همت مرکز تخصصی اینفونگاره تبیین و تولید شده است.
اینفونگاره | اما شیخ نمر باقر النمر کیست؟
این روحانی برجسته شیعی عربستاني، در سال 1379 هجري قمري مصادف با 1968 ميلادي، در شهر “العواميه” در استان القطيف در شرق عربستان در خانوادهاي اهل علم و دين به دنيا آمد که از آن علمايي چون “آيتالله شيخ محمد بن ناصر آل نمر” (قدس سره) و خطباي حسيني چون جدش حاج “علي بن ناصر آل نمر” سر بر آورده بودند. مواضع شیخ نمر علیه آل سعود، آشنایی با شیعیان مظلوم عربستان و زندگانی شیخ نمر از جمله موضوعات تشریح شده در اینفوگرافی «بشارت سقوط آل سعود»می باشد که به همت مرکز تخصصی اینفونگاره تبیین و تولید شده است.
… برای مشاهده و دریافت اینفوگرافیک در سایز بزرگتر بر روی آن کلیک کنید …
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/4970289166/profile_pictures/_evocache/_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1490304208)
احسنت زیبا بود
لطفا به وبلاگ خودتون سر بزنید http://bazigaran-haghighi.kowsarblog.ir/
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/f.dehsangi/profile_pictures/_evocache/35574781_233860273880302_2246812239963095040_n.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1557162402)
با سلام وخسته نباشید
مطلبتون زیبا بود
منتظر نگاه گرمتون هستیم
یاحق…
فرم در حال بارگذاری ...