اصول فرهنگ انتظار

نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1394

 جامعه موعود

موضوع سخن ما، ارتباط فرهنگ انتظار و عاشوراست و مسئولیتی که پيوند میان اين دو امر بر دوش ما می گذارد. این انتظار چه اصول و پايه هايي دارد و بر اساس چه اعتقاداتي منتظر وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) هستيم؟ بر اساس اين اعتقاد ما منتظر چه تحولي در عالم هستيم؟ بحث از جامعه موعود بحثي است كه مكاتب مختلف به آن پرداخته اند. حتي مكتب هاي مادي هم كه اصولا به خداي متعال معتقد نيستند، یک جامعه آرماني را باور دارند.

ليبرال دموكراسي جامعه موعودی را تعريف مي كند که بر اساس اعتقاد به خداي متعال و حكمت حكيمانه او ترسيم نشده است. آن ها می گویند عقلانيت بشر رفته رفته رشد مي كند و به جايي مي رسد كه جامعه موعودٍ جهاني و مطلوب را مي سازد. كمونيزم ها هم معتقد بودند تاريخ خود به سمت کمون ثانوی حركت مي كند. در باور آنها هیچ اراده حكيمانه اي، جهان را به سمت جامعه موعود مورد نظرشان حركت نمي دهد.

اعتقاد اديان الهي به خصوص اسلام و تشيع بر این است که جامعه جهاني به دست موعودی سامان می یابد و بر مدار حق قرار مي گيرد؛ «يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى»[1] بعد از اينكه همه چيز آشفته شد و هوای نفس، همه جا را فرا گرفت، همه چیز به دست امام زمان(عج) بر محور حق و عبادت و بندگي اصلاح می شود که این باورها براساس اصولی شکل گرفته است:

اعتقاد به توحید

این گونه نيست كه جهان يك عالم مادي ازليست، بلكه خدايی حكيم اين جهان را آفريده و بعد هم در دل اين خلقت موجودي به نام انسان را با هدفی مشخص پدید آورده که بازگشت این انسان هم در نهایت به سوی خداوند متعال است.

...

هدف از خلقت انسان

خداوند متعال انسان را در این دنيا نيافريده است؛ يعني آغاز خلقت ما در اين دنيا نيست و انسان براي اين عالم خاكي آفريده نشده است. ظرفيت وجودي و استعدادهاي انسان بيشتر از آن است كه در اين دنيا به نتيجه برسد. بلكه کاروان انسانی از دور دست به راه افتاده، از اين عالم عبور مي كند و به عوالم بعدي وارد مي شود. خداي حكيم انسان را با ظرفیت مشخصی آفریده. براي اينكه آن ظرفيت ها فعال شوند، او را از عوالمي عبور می دهد. عوالمي كه قرار است انسان از آن عبور کند متناسب با رشد انسان است. ابتدا عالم دنياست.

باید پرسید انسان برای چه كاري به دنیا مي آيد؟ آیا هدف خداي متعال از آفرینش، خوردن، آشامیدن، خوابیدن و ارضای غرایز است؟ هدف پروردگار از دادن نعمت ها این است که ما سرمايه ها را هماهنگ كنيم و همه را با هم در ميسر عبادت و بندگي خداي متعال حرکت دهیم. تا آن جا که «حتى يكون أعمالي و إرادتي [و أورادي ] كلها وردا واحدا و حالي في خدمتك سرمدا.»[2]

حال، نتيجه اش چه مي شود؟ نتيجه اش اين مي شود كه همه استعدادهاي ما شكوفا خواهد شد. ما به اندازه ظرفيت خودمان به قرب مي رسيم. رحمت خداي متعال را مي چشيم و دريچه هاي رحمت به سوي ما باز مي شود. سرچشمه هاي رحمت به سوي ما مي جوشد و ما مي توانيم در نعمت هاي خداي متعال غرق بشویم. حتی می توانیم در این سیر درجات پايين بهشت را هم پشت سر بگذاريم و به جایی برسيم که: «بِمَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ»[3] نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده است. «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ» [4] خدا چه چیزی براي آنها در نظر گرفته: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ »[5] هيچ کس نمی داند خداي متعال چه گوهرهايي را براي آنها پنهان كرده است.

نیاز به هدایتگر

ناگفته پیداست ما در رسيدن به مقام توحيد محتاج هدایت انبيا و اوليا هستيم. آن انبيا و اوليا محور هدايت بشرند. جريان هدايت و عبادت و توحيد در جهان را آنان سرپرستي مي کنند.

جهان عرصه عبادت اولیا

ما معتقديم كه خداي متعال براي هدايت ما، انسان هايي را فرستاده كه دست بشر را بگيرند و به سمت خداي متعال پيش ببرند. اگر اين اعتقاد را عميق تر كنيم، درمی یابیم که در اصل، هدف از خلقت، آن ها هستند؛ «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكَ»[6] عالم براي عبادت آن ها خلق شده است. خداي متعال دست، چشم، گوش و زبان را به ما داده كه ما بتوانيم به وسيله آن ها رشد كنيم. پس اصل، رشد ماست و اين جسم قالبي است كه در اين دنيا براي ما خلق كرده است. بنابراين در اين نگاه، اولياي الهي اصلند و خداوند جهان را براي عبادت آن ها آفريده است.

خلقت هماهنگ جهان

خداوند تمام اعضا را متناسب با ما خلق كرده. این گونه نيست كه خداي متعال بدنی براي ما آفريده باشد که دور ريخته شود. حتی اين بدن هم به گونه اي خلق شده كه قابلیت رشد دارد. او هم همراه با عبادت ما رشد مي كند. بنابراين خداي متعال جهان را كاملا هماهنگ خلق كرده. در اين پيكري هم كه به ما داده، ميل به قرب وجود دارد؛ «يسبح لله ما في السموات و ما في الارض»؛ هرچه در آسمان و زمين است، تسبيح گوي خداست. اين ها هم موجود زنده اند. اين ها هم تسبيح مي گويند. برای مثال وقتي مومن غذا می خورد نه تنها به بدنش انرژي می رساند، بلکه با اين انرژي، عبادت هم مي كند.

بعد هم عالم ملکوت را خلق كرده است. ملائكه هم منتظرند كه اين طعام در اختيار آن ها قرار گيرد. عبادت ما طعام آن هاست. حضرت در روایتی فرمودند: وقتي به معراج رفتم، ديدم فرشتگان از خشت طلا و نقره خانه مي سازند. پرسيدم: جبرئيل! اين ها چه مي كنند؟ گفت: برای مومنان خانه مي سازند. حضرت فرمودند: پس چرا گاهي مشغولند و گاهي دست بر مي دارند؟ جبرئيل گفت: يا رسول الله! اگر برايشان از دنيا مواد و مصالح برسد، مي سازند و اگر نرسد بی کار می مانند. حضرت پرسیدند: مصالحش چيست؟ پاسخ آمد: تسبيحات اربعه.

حال باید دید حقيقت اين اذكار چيست؟ چگونه مي شود كه اين اذكار به مصالح عالم ملكوت تبدیل شود؟ باید دانست عمل ما ملكوتي دارد. ملائک هم منتظرند مثل كشاورزي كه مشتاقانه دانه را می کارد آن ها هم مشتاقانه منتظر دریافت عمل مومن هستند.

رسیدن به ملکوت از مسیر اراده ولیّ خدا

اگر گفته مي شود خداي متعال عالم را براي نبي اكرم(ص) آفريده، معنايش اين نيست كه به عالم ظلم شده. در حقیقت شفاعت نبي اكرم(ص) است كه عالم را به قرب و كمال مي رساند؛ یعنی خدا عالم را براي او آفريده و همه طفيل حضرت خلق شده اند. اگر اراده يك مومن جذب اراده ولي الله بشود، خود اين اراده نور مي گيرد و به بهشت راه پيدا مي كند. راه يافتن به ملكوت عالم، از مسير اراده وليّ الله صورت می گیرد. مانند غذا که در بدن یک مؤمن به انرژی تبدیل می شود و در صورت نخوردن، بدن دچار اختلال می شود. اگر جذب اراده او شدي از طريق عبادت او به قرب خدا مي رسي. شايد يك معناي بنا عبدالله، بنا عرف الله همين باشد؛ به وسيله ما خدا عبادت مي شود، به وسيله ما معرفت خدا به دست مي آید.

پس خداي متعال عالم را براي عبادت نبي اكرم و سجده حضرت(ص) آفريده ولي اگر عالم جذب اين سجده شد، با سجده حضرت همه عالم به كمال و قرب مي رسد.

مهلت به دستگاه ابلیس

در كنار اين جريان، دستگاه های دیگری هم پدید می آیند؛ مانند دستگاه ابلیس. البته پدید آمدن این جریان هدف اصلي خلقت نیست؛ يعني خداي متعال موازی با خلقت نبي اكرم، دستگاه ابلیس را هم خلق كرده که در عرض هم دو هدف مستقل دارند. پس اراده ها بايد دو راه در عالم دنيا داشته باشند تا بتوانند انتخاب كنند. فقط دستگاه نبي اكرم(ص) نیست که امداد می شود؛ دستگاه ابليس هم امداد مي شود: «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ»؛[7] به او هم مهلت داده مي شود. ولي طبیعتا اين گونه نيست كه دستگاه ابليس، موازي با دستگاه حضرت رشد كند؛ یعنی هرگز نمی تواند دستگاه ايمان را بربچيند.

شیطان روز اول چنین رجز خواند: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ »؛[8] سر راه مستقيمشان مي نشينم. «لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ»؛[9] در دلشان هوس ايجاد مي كنم. به آنها فرمان مي دهم: «لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ»؛[10] دنیا را در نظرشان تزيين مي كنم. پس به او اجازه دادند که هر كاري انجام دهد؛ «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»؛[11] مي گويد: تا قیامت به من مهلت بده. به او مي گویند: اين گونه نيست: «فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ إِلىَ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»؛[12] مهلت تو مهلت معيني است. این گونه نيست هر چه تو مي خواهي به تو بدهيم.

جنگ میان حق و باطل

همواره در میان اين دو دستگاه (دستگاه انبیاء و هدایت و دستگاه ابلیس و ضلالت) جنگ و درگيري وجود دارد و اين درگيري هم از سرآغاز بوده و ادامه خواهد داشت.

پس از آشنا شدن با این اصول باید دانست که تمامی این اصل ها در آموزه مهدویت وجود دارد. از سوی دیگر دو دستگاه یاد شده همواره با هم در ستیزند. حال موضوع درگيري چيست؟ آيا موضوع اصلي درگيري بر سر دنيا و جلوه هاي دنياست؟ انبيا مي خواهند عالم را به سمت عبادت خدا هدایت کنند، ابليس مي خواهد عالم را به سمت معصيت ببرد. انبيا مي خواهند ارواح را به يك روح واحد تبدیل کنند؛ انبيا مي خواهند همه زندگي اجتماعی بشر رنگ عبادت بگیرد. شيطان و ابليس و دشمنان انبيا مي خواهند همه زندگي بشر را به استكبار و نفسانيات تبديل كنند. ابليس مي خواهد همه ارواح را دور خودش جمع كند.

بلوغ عالم در چشيدن طعم عبادت و بندگي است. ظرفيت انسان ها باید به جايي برسد كه با همه وجودشان، مشتاقانه خدا را عبادت كنند؛ وقتي مؤمن تصميم مي گيرد موحد بشود، بايد منازل و مراحلي را پشت سر بگذارد. بايد قدم به قدم طعم ايمان را بچشد؛ «حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا»[13] بر قلوب شما حرام است تا وقتی دل از دنیا بر نداشته اید شيريني ايمان را بچشيد. در غیر این صورت شيريني عبادت و ايمان در كام شما زنده نمي شود و نمی توانید آن حلاوت ها را بچشيد.

مؤمن آرام آرام پيش مي رود و کم کم در مقاماتي كه اربابان معرفت گفته اند غرق می شود تا اینکه به جايي برسد كه رفته رفته بفهمد همه زندگي اجتماعي اش بايد آهنگ خدا پيدا كند. اين امري است كه تدريجاً بر محور ولايت معصومين اتفاق مي افتد. آن ها هستند كه ولايتشان آرام آرام بشر را رشد مي دهد. يك معلم الهي تدريجا شاگرد را جذب روح خود مي كند. مثل مادري كه به كودك شير مي دهد. تدريجاً او را سِير مي دهد و هدايت مي كند تا به بلوغي برسد كه فقط خدا را ببیند. اين يك سير تدريجي است و بايد مراحلي را پشت سر گذاشت. این گونه است که شيطنت ها، ناخالصي ها و هواهاي نفس از او گرفته مي شود و به يك روح خاشع، خاضع، عابد و موحد تبدیل می شود.

اگر انسان ها بخواهند به صورت اجتماعي به جايي برسند تا هم دلي و همكاري شدت پيدا كند و آهنگ خدایی بگیرد باید رفته رفته تلاش کنند. يعني ممكن نيست این اتفاق در زمان حضرت نوح(ع) بيفتد. ممكن نيست اين اتفاق در زمان حضرت ابراهيم و ظهور اسلام واقع شود. بلکه تنها با فداكاري انبیا در طول تاریخ بشر به دست می آید.

وظیفه ما در عصر ظهور

مرحوم مجلسي نقل فرمودند: وقتي نمرود آن آتش عظيم را به پا كرد تا وجود مقدس ابراهيم خليل(ع)را بسوزاند، زنبور عسل، بال خودش را تر كرده بود و روي آتش مي كشيد و مي خواست اين آتش را خاموش كند. خوب آتش با امر خدا آرام گرفت: «يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهيمَ »،[14] ولي زنبور به كار خودش مشغول بود. ما كه نمي توانيم كار وليّ خدا را انجام دهيم ولي مي توانيم وظیفه خود را انجام بدهيم؛ یعنی كار خومان را بر دوش ولي خدا نیندازیم. تلاش كنيم به شفاعت آن ها برسیم.

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ»[15] او دعوت مي كند، او فرا مي خواند، او جذب مي كند. اگر اجابت كردي، قدم به قدم تو را پيش مي برد، ولي كار ما اجابت است. اين کمترین كاري است كه ما بايد انجام دهیم. این گونه به سمتي حركت مي کنیم كه همه اراده هاي مومنين جذب ولايت وليّ الله مي شوند و آهنگ جهان يكپارچه عبادت و سجده مي شود و جز نجواي لا اله الا الله به گوش نمی رسد. شايد بتوان این آیه را این گونه معنا كرد: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ»؛[16] همه ما گرد وليّ الله هستیم و به پشتوانه حضور ایشان جرات مي كنيم بگوييم «اياك نعبد». حقيقت عبادت از آن ايشان است. جريان «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» اين است که همه عبادت ها را حضرت انجام می دهد. البته ما هم بايد در مسیر عبادت عظيم عالم نقش ايفا کنیم.

دولت کریمه

«اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ فِي سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[17]

در دعاي افتتاح ماه رمضان كه ما را در شب هاي ماه رمضان با امام زمان پيوند مي دهد با دولت كريمه حضرت آشنا می شویم. خدايا! اين رغبت را به تو داريم و اين اميد را به تو بستيم. در اين ماه ضيافت كه ما را به آن دولت كريمه برساني. دولت كريمه، دولتي است كه همه چيزش آهنگ خدا دارد. با اين دولت اسلام و اهل اسلام را عزيز مي كني و نفاق و اهلش را ذليلي مي كني. در اين دولت كريمه اين نقش را به ما دادي تا ما دعوت کننده به بندگی تو باشیم و داعيا الي الله بودنِ امام زمان و نبي اكرم(ص) در وجود ما روشن شود. دست ديگران را بگيريم و به راه تو هدایت کنیم. اگر چنين شد كرامت دنيا و آخرت را اينگونه نصيب ما كن. اين تصوير، دورنمايي بسیار محدود از چشم انداز عصر ظهور است.

بلای سیدالشهدا(علیه السلام)، مهمترین بلای مؤمن

بی شک اگر شيعه بتواند خودش را زودتر به قافله كربلا برساند انشاءالله ظهور حضرت نزديك مي شود. وقتی بلاها را پشت سر بگذاریم، ظرفیت پيدا می شود. مهمترین بلا براي مومن، بلاي سيدالشهدا و اولياء خداست. شیعه هرچه زودتر بتواند این موضوع را درک کند، به درك ولايت وليّ الله نزديك مي شود. همان طور نفوسي كه به شکل فردی غرق در عاشورا هستند زودتر به امام زمان(عج) می رسند. جامعه شيعه هم باید بتواند به صورت اجتماعي طعم این مصيبت را بچشد و جذب بشود؛ زیرا اگراين فاصله كوتاه بشود زودتر آمادگي پيدا مي كند.

ذکر مصیبت

«السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعاً سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَار وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُمْ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِين»[18] کاروان امام حسين(ع) از ماه رجب به راه افتادند و رفته رفته به طرف ميعادگاهشان، كربلا نزديك مي شوند. امام حسين قدم به قدم آن ها را هدايت كرد تا به اين قرارگاه الهي برسند. آن هايي كه احساس مي كردند درك سياسي دارند و به حضرت می گفتند: نرويد، اگر هم مي رويد، اهل بيت را با خود نبريد، نواميس رسول خدا را با خودتان نبريد. آن ها در حسب ظاهر پايان كار را مي ديدند. اين سفر يعني شهادت امام حسين، يعني قطعه قطعه شدن جوان ها، يعني پرپر شدن علي اصغر. ولي نمي دانستند حضرت از ازل قول داده و اين روح هاي بلند از ازل با امام حسين(ع) عهد بستند. چطور امام حسين مي تواند آن ها را كنار بزند؟

براي هيچ كس به اندازه امام حسين(ع) اسارت خواهرش سخت نيست. براي هيچ كس به اندازه امام حسين شنيدن صداي العطش اين دخترك ها در كربلا سخت نيست. براي هيچ كس تماشاي بدن قطعه قطعه علي اكبر به اندازه امام حسين سخت نبوده است. هيچ كس به اندازه امام حسين آن سختي وداع را تحمل نكرده. كسي كه وقتي دشمن به طرف خيمه هايش حركت كرد، توانش را جمع كرد و فرمود: اگر دين نداريد آزاده باشيد با من مي جنگيد، با اهل حرم چكار داريد؟

يا بقية الله چقدر برايش سخت بود. نه اهل بیت راضي شدند از امام حسين جدا بشوند و نه امام حسين راضي شد اين ها را جا بگذارد. گويا این ها در مدينه قدم به قدم آماده می شدند تا به كربلا برسند.

وقتی رسیدند حضرت فرمود: اسم اين سرزمين چیست؟ قاضريات، نينوا. فرمود: آيا نام ديگري هم دارد؟ گفتند: كربلا. فرمود: «إنزلوا، هاهنا محطّ رحالنا، ومسفك دمائنا، و هنا محلّ قبورنا!»[19]بار بيندازيد عزيزانم! اينجا محل ريختن خون هاي ماست. اينجا محل دفن ماست. سپس عزيزانش را جمع كرد. به اهل بيتش نگاه كرد و گريست. خدايا! مي بيني بني اميه با ما چه كردند. حضرت آن ها را آماده كرده بود. پس بار خودشان را در اين وداع برداشتند. وداع كردند و رفتند. حالا براي سفر اسارت آماده شده بودند. فقط دختر امام حسين بود که بی تابی می کرد. دل از بابا بر نمي داشت. نه امام حسين دست از دختر بر مي داشت و نه دختر دل از بابا می کند. اجازه بدهيد من مي خواهم كنار بابا بمانم.

چون چاره نيست مي روم و مي گذارمت اي پاره پاره تن به خدا مي سپارمت

حجت الاسلام و المسلمین میرباقری

پی نوشت:

[1] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، مجلسی، ج 51، ص 130، باب 2 ما ورد عن أمير المؤمنين صلوات الله عليه في ذلك ….. ص 109.

[2] . إقبال الأعمال، سیدبن طاووس، 709، فصل فيما نذكره من الدعاء و القسم علی الله جل….ص 709

[3] . إرشاد القلوب إلى الصواب، شیخ حرعاملی، ج 2، ص 441، الثالث: في فضل زيارته ع و ما جاء في ذلك من الأخبار و الآثار ….. ص 441

[4] . السجدة : 17

[5] .همان

[6] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 16، ص 405، باب 12- نادر في اللطائف في فضل نبيناص… ص 409

[7] . الإسراء : 20

[8] . الأعراف : 16

[9] . النساء : 119

[10] . الحجر : 39

[11] . الحجر : 42

[12] .ص: 80،81

[13] . الكافي، شیخ کلینی،ج 2، ص 128، باب ذم الدنيا و الزهد فيها ….. ص 128

[14] . الأنبياء : 69

[15] . الأنفال : 24

[16] . الفاتحة : 5

[17] . الكافي، شیخ کلینی، ج 3، ص 424، باب تهيئة الإمام للجمعة و خطبته و الانصات…ص 421

[18] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 98، ص 292، باب 24- كيفية زيارته صلوات الله عليه یوم عاشوراء…ص 290

[19] . مع الركب الحسينى (ج 3)، محمدجوادطبسی، 288، 17- نينوى: ….. ص : 284

 


فرم در حال بارگذاری ...

چهل حديث پيرامون روزه و روزه‌دار

نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1394

 


كسي كه روزه او را از غذاهاي مورد علاقه‌اش باز دارد برخداست كه به او از غذاهاي بهشتي بخورانند و از شرابهاي بهشتي به او بنوشاند.

هر كس كه در روز بسيار گرم براي خدا روزه بگيرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را مي‌گمارد تا دست‌به چهره او بكشند و او را بشارت دهند تا هنگامي كه افطار كند.

1- پايه‌هاي اسلام
قال الباقر عليه السلام : بني الاسلام علي خمسة اشياء، علي الصلوة و الزكاة و الحج و الصوم و الولايه.
اسلام بر پنج چيز استوار است، برنماز و زكات حج و روزه و ولايت (رهبري اسلامي). 1

2- فلسفه روزه
قال الصادق عليه السلام : انما فرض الله الصيام ليستوي به الغني و الفقير.
خداوند روزه را واجب كرده تا بدين وسيله دارا و ندار (غني و فقير) مساوي گردند. 2

3- روزه آزمون اخلاص
قال اميرالمومنين عليه السلام : فرض الله الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق
خداوند روزه را واجب كرد تا به وسيله آن اخلاص خلق را بيازمايد. 3

4- روزه ياد آور قيامت
قال الرضا عليه السلام : انما امروا بالصوم لكي يعرفوا الم الجوع و العطش فيستدلوا علي فقر الاخر.
مردم به انجام روزه امر شده‌اند تا درد گرسنگي و تشنگي را بفهمند و به واسطه آن فقر و بيچارگي آخرت را بيابند. 4

5- روزه زكات بدن
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : لكل شيئي زكاة و زكاة الابدان الصيام.
براي هر چيزي زكاتي است و زكات بدنها روزه است. 5

...

>

6- روزه سپر آتش
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : الصوم جنة من النار.
روزه سپر آتش (جهنم) است. 6

7- اهميت روزه
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : الصوم في الحر جهاد.
روزه گرفتن در گرما، جهاد است. 7

8- روزه نفس
قال اميرالمومنين عليه السلام : صوم النفس عن لذات الدنيا انفع الصيام.
روزه نفس از لذتهاي دنيوي سودمندترين روزه‌هاست. 8

9- روزه واقعي
قال اميرالمومنين عليه السلام : الصيام اجتناب المحارم كما يمتنع الرجل من الطعام و الشراب.
روزه پرهيز از حرامها است همچنانكه شخص از خوردني و نوشيدني پرهيز مي‌كند. 9

10- برترين روزه
قال اميرالمومنين عليه السلام : صوم القلب خير من صيام اللسان و صوم اللسان خير من صيام البطن.
روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شكم است. 10

11- روزه چشم و گوش
قال الصادق عليه السلام : اذا صمت فليصم سمعك و بصرك و شعرك و جلدك.
آنگاه كه روزه مي‌گيري بايد چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه‌دار باشند. 11

12- روزه اعضا و جوارح
عن فاطمه الزهرا سلام الله عليها : ما يصنع الصائم بصيامه اذا لم يصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه.
رزه‌داري كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزه‌اش به چه كارش خواهد آمد. 12

13- روزه ناقص
قال الباقر عليه السلام : لا صيام لمن عصي الامام و لا صيام لعبد ابق حتي يرجع و لا صيام لامراة ناشزة حتي تتوب و لاصيام لولد عاق حتي يبر.
روزه اين افراد كامل نيست:
1 - كسي كه امام (رهبر) را نافرماني كند.
2 - بنده فراري تا زماني كه برگردد.
3 - زني كه اطاعت‌شوهر نكرده تا اينكه توبه كند.
4 - فرزندي كه نافرمان شده تا اينكه فرمانبردار شود. 13

14- روزه بي ارزش
قال اميرالمومنين عليه السلام : كم من صائم ليس له من صيامه الا الجوع و الظما و كم من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العناء.
چه بسا روزه‌داري كه از روزه‌اش جز گرسنگي و تشنگي بهره‌اي ندارد و چه بسا شب زنده‌داري كه از نمازش جز بيخوابي و سختي سودي نمي‌برد. 14

15- روزه و صبر
قال الصادق عليه السلام : عن الصادق عليه السلام في قول الله عزوجل «واستعينوا بالصبر و الصلوة‌» قال: الصبر الصوم.
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند عزو جل كه فرموده است: از صبر و نماز كمك بگيريد، صبر، روزه است. 15

16- روزه و صدقه
قال الصادق عليه السلام : صدقه درهم افضل من صيام يوم.
يك درهم صدقه دادن از يك روز روزه مستحبي برتر و والاتر است. 16

17- پاداش روزه
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : قال الله تعالي الصوم لي و انا اجزي به
روزه براي من است و من پاداش آن را مي‌دهم. 17

18- جرعه نوشان بهشت
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : من منعه الصوم من طعام يشتهيه كان حقا علي الله ان يطعمه من طعام الجنة و يسقيه من شرابها.
كسي كه روزه او را از غذاهاي مورد علاقه‌اش باز دارد برخداست كه به او از غذاهاي بهشتي بخورانند و از شرابهاي بهشتي به او بنوشاند. 18

19- خوشا بحال روزه داران
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : طوبي لمن ظما او جاع لله اولئك الذين يشبعون يوم القيامة
خوشا بحال كساني كه براي خدا گرسنه و تشنه شده‌اند اينان در روز قيامت‌سير مي‌شوند. 19

20- مژده به روزه‌داران
قال الصادق عليه السلام : من صام لله عزوجل يوما في شدة الحر فاصابه ظما و كل الله به الف ملك يمسحون وجهه و يبشرونه حتي اذا افطر.
هر كس كه در روز بسيار گرم براي خدا روزه بگيرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را مي‌گمارد تا دست‌به چهره او بكشند و او را بشارت دهند تا هنگامي كه افطار كند. 20

21- شادي روزه دار
قال الصادق عليه السلام : للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه
براي روزه دار دو سرور و خوشحالي است:
1 - هنگام افطار
2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قيامت) 21

22- بهشت و باب روزه‌دارن
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : ان للجنة بابا يدعي الريان لا يدخل منه الا الصائمون.
براي بهشت دري است‌بنام (ريان) كه از آن فقط روزه داران وارد مي‌شوند. 22

23- دعاي روزه‌داران
قال الكاظم عليه السلام : دعوة الصائم تستجاب عند افطاره
دعاي شخص روزه‌دار هنگام افطار مستجاب مي‌شود. 23

24- بهار مومنان
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : الشتاء ربيع المومن يطول فيه ليله فيستعين به علي قيامه و يقصر فيه نهاره فيستعين به علي صيامه.
زمستان بهار مومن است از شبهاي طولاني‌اش براي شب زنده‌داري واز روزهاي كوتاهش براي روزه داري بهره مي‌گيرد. 24

25 -روزه مستحبي
قال الصادق عليه السلام : من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلك صيام ثلاثة ايام من كل شهر.
هر كس كار نيكي انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است. 25

26- روزه ماه رجب
قال الكاظم عليه السلام : رجب نهر في الجنه اشد بياضا من اللبن و احلي من العسل فمن صام يوما من رجب سقاه الله من ذلك النهر.
رجب نام نهري است در بهشت از شير سفيدتر و از عسل شيرين‌تر هركس يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد خداوند از آن نهر به او مي‌نوشاند. 26

27- روزه ماه شعبان
امام صادق عليه السلام : من صام ثلاثة ايام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان كتب الله له صوم شهرين متتابعين.
هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگيرد و به روزه ماه رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه دو ماه پي در پي را برايش محسوب مي‌كند. 27

28- افطاري دادن
قال الصادق عليه السلام : من فطر صائما فله مثل اجره
هر كس روزه داري را افطار دهد، براي او هم مثل اجر روزه دار است. 28

29- افطاري دادن
قال الكاظم عليه السلام : فطرك اخاك الصائم خير من صيامك.
افطاري دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبي) بهتر است. 29

30- روزه خواري
قال الصادق عليه السلام : من افطر يوما من شهر رمضان خرج روح الايمان منه
هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مي‌شود 30

31- رمضان ماه خدا
قال اميرالمومنين عليه السلام : شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهري
رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است. 31

32- رمضان ماه رحمت
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : … و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رمضان ماهي است كه ابتدايش رحمت است و ميانه‌اش مغفرت و پايانش آزادي از آتش جهنم. 32

33- فضيلت ماه رمضان
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : ان ابواب السماء تفتح في اول ليلة من شهر رمضان و لا تغلق الي اخر ليلة منه
درهاي آسمان در اولين شب ماه رمضان گشوده مي‌شود و تا آخرين شب آن بسته نخواهد شد. 33

34- اهميت ماه رمضان
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : لو يعلم العبد ما في رمضان لود ان يكون رمضان السنة
اگر بنده «خدا» مي‌دانست كه در ماه رمضان چيست [چه بركتي وجود دارد] دوست مي‌داشت كه تمام سال، رمضان باشد. 34

35- قرآن و ماه رمضان
قال الرضا عليه السلام : من قرا في شهر رمضان اية من كتاب الله كان كمن ختم القران في غيره من الشهور.
هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماههاي ديگر تمام قرآن را بخواند. 35

36- شب سرنوشت‌ساز
قال الصادق عليه السلام : راس السنة ليلة القدر يكتب فيها ما يكون من السنة الي السنة.
آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آينده نوشته مي‌شود. 36

37- برتري شب قدر
امام صادق عليه السلام : قال لابي عبد الله عليه السلام كيف تكون ليلة القدر خيرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فيها خير من العمل في الف شهر ليس فيها ليلة القدر.
از امام صادق (عليه السلام) سوال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمود: كار نيك در آن شب از كار در هزار ماه كه در آنها شب قدر نباشد بهتر است. 37

38- تقدير اعمال
قال الصادق عليه السلام : التقدير في ليلة تسعة عشر و الابرام في ليلة احدي و عشرين و الامضاء في ليلة ثلاث و عشرين.
برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام مي‌گيرد و تصويب آن در شب بيست ويكم و تنفيذ آن در شب بيست‌سوم. 38

39- احياء شب قدر
عن فضيل بن يسار قال: كان ابو جعفر (عليه السلام) اذا كان ليلة احدي و عشرين و ليلة ثلاث و عشرين اخذ في الدعا حتي يزول الليل فاذا زال الليل صلي.
فضيل بن يسار گويد:
امام باقر (عليه السلام) در شب بيست و يكم و بيست‌سوم ماه رمضان مشغول دعا مي‌شد تا شب بسر آيد و آنگاه كه شب به پايان مي‌رسيد نماز صبح را مي‌خواند. 39

40- زكات فطره
قال الصادق عليه السلام : ان من تمام الصوم اعطاء الزكاة يعني الفطرة كما ان الصلوة علي النبي (صلي الله عليه و آله) من تمام الصلوة.
تكميل روزه به پرداخت زكاة يعني فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر (صلي الله عليه و آله) كمال نماز است. 40

پى نوشت ها:

1. فروع كافي، ج 4 ص 62، ح 1
2. من لا يحضره الفقيه، ج 2 ص 43، ح 1
3. نهج البلاغه، حكمت 252
4. وسائل الشيعه، ج 4 ص 4 ح 5 و علل الشرايع، ص 10
5. الكافي، ج 4، ص 62، ح 3
6. الكافي، ج 4 ص 162
7. بحار الانوار، ج 96، ص 257
8. غرر الحكم، ج 1 ص 416 ح 64
9. بحار ج 93 ص 249
10. غرر الحكم، ج 1، ص 417، ح 80
11. الکافي ج 4 ص 87، ح 1
12. بحار، ج 93 ص 295
13. بحار الانوار ج 93، ص 295.
14. نهج البلاغه، حكمت 145
15. وسائل الشيعه، ج 7 ص 298، ح 3
16. وسائل الشيعه، ج 7 ص 218، ح 6
17. وسائل الشيعه ج 7 ص 294، ح 15 و 16; 27 و 30
18. بحار الانوار ج 93 ص 331
19. وسائل الشيعه، ج 7 ص 299، ح‌2.
20. الكافي، ج 4 ص 64 ح 8 و بحار الانوار ج 93 ص 247
21. وسائل الشيعه، ج 7 ص 290 و 294 ح‌6 و 26.
22. وسائل الشيعه، ج 7 ص 295، ح‌31 و معاني الاخبار ص 116
23. بحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33.
24. وسائل الشيعه، ج 7 ص 302، ح 3.
25. وسائل الشيعه، ج 7، ص 313، ح 33
26. من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 56 ح 2 و وسائل الشيعه ج 7 ص 350 ح 3
27. وسائل الشيعه ج 7 ص 375،ح 22
28. الكافي، ج 4 ص 68، ح 1
29. الكافي، ج 4 ص 68، ح 2
30. وسائل الشيعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5 و من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 73، ح 9
31. وسائل الشيعه، ج 7 ص 266، ح 23.
32. بحار الانوار، ج 93، ص 342
33. بحار الانوار، ج 93، ص 344
34. بحار الانوار، ج 93، ص 346
35. بحار الانوار ج 93، ص 346
36. وسائل الشيعه، ج 7 ص 258 ح 8
37. وسائل الشيعه، ج 7 ص 256، ح 2
38. وسائل الشيعه، ج 7 ص 259
39. وسائل الشيعه، ج 7، ص 260، ح 4
40. وسائل الشيعه، ج 6 ص 221، ح 5

منبع: http://www.bashgah.net

 


فرم در حال بارگذاری ...

مراحل ذکر و مقام مخلصین

نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1394

حضرت یوسف(عليه السلام) در مقام مخلصین

سلامت تمام وجود مبارك حضرت يوسف (عليه السلام) سبب شد تا فيوضات خاصّ حضرت حقّ به او برسد. به طورى كه قرآن كريم نقل مى كند؛ مقامات با عظمتى را مانند مقام «اجتبا»؛ يعنى انتخاب او از ميان همه بندگان به عنوان انتخاب اصلح و مقامِ با عظمتى چون مقام علمِ تأويل احاديث ؛ يعنى درك اسرار خواب هاى واقعى و مقام اتمام نعمت؛ يعنى كامل شدن همه نعمت ها بر او و مقام صدّيقى، انسانى كه همه باطن و ظاهر او صدقِ محض است و مقام دانش گسترده كه فوق دانش همه مردم است، البته به تعبير قرآن: عليم و در نهايت به مقام مخلَصين- نه مخلِصين- برسد.

يقيناً اگر در وجود مبارك او عيب، نقص و بيمارى باطنى وجود داشت، به مقدار همان نقص، عيب و بيمارى، از فيوضات حضرت حقّ محروم مى شد. حقّش بود كه چنان سلامتيى را دارا شود؛ چون معلّمِ آگاه و پاكى مانند حضرت يعقوب (عليه السلام) را داشت كه در كنار اين معلّم، متعلّم بسيار فوق العاده اى بود؛ يعنى آنچه از ارزش ها كه در اين معلّم بود، به او منتقل شد.

قابليت گسترش ظرفيت حضرت يوسف (عليه السلام)

خيلى عجيب است كه خدا در قرآن مى فرمايد: پدر به او گفت: آنچه را كه خدا در حقّ تو انجام مى دهد، همانى است كه در حقّ پدران تو؛ حضرت ابراهيم و اسحاق (عليهما السلام) انجام مى داد: «كَمَآ أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَ هِيمَ وَ إِسْحقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» يعنى پسرم! چنين ظرفيتى براى تو به وجود خواهد آمد. آن ظرفيت عظيم و گسترده معنوى پدرانت- ابراهيم و اسحاق (عليهما السلام)- در تو نيز به وجود خواهد آمد.

حضرت يوسف (عليه السلام) كنار اين معلّم، به تحصيل معرفت كامل معنوى نائل شد و از همان زمان تحصيل، علم را به عمل تبديل كرد و به تعبير قرآن مجيد، غرق در ذكر الله شد. به معناى آسان تر، از همان ابتداى جوانى، خدا محور همه شؤون زندگى ايشان شد و هر قدمى كه برداشت، به عشق خدا برداشت.

مفهوم ذكر در قرآن

در قرآن مجيد پروردگار به همه خطاب مى كند؛ «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا» بندگان من! غرق در ياد كثير من شويد. آنهايى كه راه را رفتند، جاده را طى كردند و به آنجايى كه بايد برسند، رسيدند، مى فرمايند: «ليس الذكر الكثير بالعدد» نمى خواهد خدا در اين آيه بگويد كه روزى هزار «سبحان الله» بگوييد: «بل الذكر الكثير بالحضور» . «ذكر كثير»؛ يعنى احاطه اى كه با همه وجود خود را در محضر حضرت حق حاضر بدانى. خداوند متعال از كثير، عدد را منظور نظر نگرفته است.

...

>

تقسيم بندى مراحل ذكر

صدرالمتألهين شيرازى (قدس سره) وقتى اين آيه را تحليل مى كند و اين حضور را توضيح مى دهد، انسان را بهت زده مى كند.

ايشان مى گويد: اين حضور با شش مرحله تحقّق پيدا مى كند.

اول؛ ذكر زبان، دوم؛ ذكر اعضاى بدن، سوم؛ ذكر نفس، چهارم؛ ذكر قلب، پنجم؛ ذكر نفس و ششم؛ ذكر سرّ است؛ يعنى آن حقيقت نهايى باطن انسان. خدا فرموده است: «الانسان سرّى و انا سرّه» انسان رمز من است و من نيز رمز انسان هستم. وجود ما مغز است و بدن ما پوست مانند پوست گردو. قلب ما مغز و سرّ ما روغنِ مغز است كه اگر آن روغن نباشد، يا باشد، اما كاربردى نداشته باشد، مغز پژمرده مى شود و مى پوسد. آن وقت به اين شخص، انسان خشك، بى حال، بى مهر، بى محبت، بى سود و بى منفعت مى گويند. سرّ، همان روغنِ وجود است. در اين زمينه بحث هاى زيبايى شده است كه خواندنى، يافتنى و درك كردنى است.

فرزند از آن مرد الهى سؤال كرد: پدر! چه شده است كه به اينجا رسيدى؟ گفت: نمى توانم براى تو بگويم. مگر قابل بيان است؟ ولى وقتى خودت راه را برسى و لذت آن را درك كنى، مى فهمى. من كه نمى توانم لذّت را با لفظ براى تو معنى كنم.

اگر من لفظ لذت را بر زبان جارى كنم، تو چه مى فهمى كه حقيقت آن چيست؟ آن كسى كه عسل نخورده است، با شنيدن لفظ عسل چه مزه اى را درك مى كند.

ذكر زبانى در حضرت يوسف (عليه السلام)

همه اين شش مرتبه ذكر در حضرت يوسف (عليه السلام) بوده است. اما ذكر زبان، اقرار به وحدانيت حضرت حق است. در اين زمينه نبايد كسى ساكت باشد. اين اقرار به وحدانيت گاهى به طور آزاد است كه من مى گويم: «لا اله الا الله» و راست مى گويم.

همين نيز فقط مهم است؛ چون در آيه اول سوره مباركه منافقون مى بينيد؛ «إِذَا جَآءَكَ الْمُنفِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ» منافقان همه اهل نفاق هستند، يا رسول الله! وقتى نزد تو مى آيند، مى گويند: يقيناً ما شهادت مى دهيم كه تو فرستاده خدا هستى، «وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنفِقِينَ لَكذِبُونَ» ولى من شهادت مى دهم كه اين ها در اين شهادت به رسالت تو دروغ مى گويند. اين ذكر نيست، دروغگويى است.

اين كه من بگويم: «لا اله الا الله» و راست نگويم؛ يعنى به لوازم توحيد نيز ملتزم نباشم، نه به او علاقه داشته و نه كارى دارم و نه به دنبال شؤونش هستم و نه مى خواهم حرف او را گوش كنم، اين شهادت دروغ است. البته اگر خودم را در محضر او بدانم، در برابر او چنين بى ادبىِ سنگينى را نخواهم كرد كه در مقابل او دروغ بگويم.

صداقت در ذكر زبانى

كسى كه نزد اهل دلى مى رفت، با شوق و ذوق مى گفت: شب چهارشنبه در جمكران بودم. آن اهل دل گفت: براى چه به جمكران رفتى؟ گفت: آقا امام زمان (عليه السلام) شب هاى چهارشنبه در جمكران است. گفت: مى دانم، تو براى چه رفتى؟ رفتى امشب دويست بار؛ يعنى صد بار در ركعت اول و صد بار در ركعت دوم به دروغ «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»

گفتى و آمدى؟ واقعاً تو راست مى گويى؟ يعنى تو بنده هوى، هوس، پول، مقام و خودت نيستى؟ رفتى رو به روى خدا، دويست بار به خدا دروغ گفتى و آمدى؟ چرا رفتى؟ اقلًا اگر امشب نمى رفتى، دويست دروغ در نامه عملت نبود.

اگر «لا اله الا الله» بگويد و راست بگويد، اين ذكر زبان است. به پيغمبر (صلى الله عليه و آله) راست بگويد: «اشهد أنّك رسول الله» ، به حضرت ابى عبدالله (عليه السلام) راست بگويد:

«اشهد انّك الامام البرّ التقىّ الرضىّ الزكىّ الهادى المهدىّ» و دروغ نگويد. آن كسى كه دروغ مى گويد، به امام نيز دروغ مى گويد كه تو امام هستى؛ چون امام او طاغوت است.

رفتار و گفتار صادقانه حضرت يوسف (عليه السلام )

حضرت يوسف (عليه السلام) مناجات هايى در زندان، چاه و روى تخت حكومت دارد كه وقتى كسى تنها در خانه اش اين مناجات ها را مى خواند، مى خواهد با همه وجود چشم شود و گريه كند؛ چون ايشان راست مى گويد. مى دانيد چه زمانى مردم «لا اله الا الله» را راست مى گويند؟ آن وقت كه خدا را مانند آفتاب وسط روز باور داشته باشند. اين ذكر است.

وقتى در زندان افتاد، خرابى زندان و مأمورهاى خشن را ديد، خدا در قرآن مى فرمايد: «قَالَ رَبّ السّجْنُ أَحَبُّ إِلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ» گفت: مولاى من، اين زندان نزد من عزيزتر از كاخ عزيز مصر و دعوت آن زن است. اين راست گفتن خيلى كار مى خواهد كه به خدا راست بگويد كه: اين اتاق تنگ و تاريك، با اين مأمورهاى خشن كه اگر كسى دير بجنبد، او را شلاق مى زنند، نان خشك براى او مى آورند و تحقيرش مى كنند، براى من از كاخ محبوبتر است، اگر راست نمى گفت كه خدا نقل نمى كرد؛ چون خدا دروغ را نقل نمى كند.

معناى اقرار و ذكر لسانى

اين اقرار زبان است. اقرار از باب افعال است، يعنى اثبات و مستقر كردن. در تمام روايات دارد: «الايمان اقرار باللسان»

نمى گويد: «الكلام باللسان»، «الاقرار، أقرّ يقرّ اقراراً»؛ يعنى «أثبت يثبت اثباتاً».

وقتى «لا اله الا الله» مى گويم؛ چون مى بينم كه هست و مى گويم. به لفظ كارى ندارد. «لا اله الا الله» را مى شود به طوطى نيز ياد داد و رفقا را دعوت كرد و طوطى ده مرتبه «لا اله الا الله» بگويد، اما چه قيمت و ارزشى دارد؟

راستگوترين راستگويان عالم

تك و تنها، كسى بالاى سرش نبود، تشنه، گرسنه، بدن خون آلود، صورتش را روى خاك گذاشته و يك خط با خدا حرف راست زد. اين راستگويى كار خيلى مشكلى است. كسى كه در مقابل چشمش هفتاد و يك بدن قطعه قطعه شده باشد، آن هم چه بدن هايى! مگر تا به حال ارزش اصحاب ايشان روشن شده است؟ عصر تاسوعا ايشان به قمر بنى هاشم فرموده بود: «بنفسى انت» جانم فداى تو.

امام صادق (عليه السلام) درباره على اكبر فرمود: در اين عالم جز بندگى خدا شغلى در همه شؤون نداشت و به تجارتى جز تجارتى كه طرف مقابلش خدا بود، دست نزد.

كسى كه چشمش به اين ها افتاده باشد و از آن طرف نيز صداى ناله جانسوز هشتاد و چهار زن و بچه را بشنود و بعد راست بگويد، اينجا راست گفتن فقط كار امام حسين (عليه السلام) است.

آن وقتى كه خدا در عالم ملكوت، قبل از خلقت انسان ها، تابلوى كربلا را به تمام فرشتگان نشان داد؛ چون ما روايات زيادى داريم كه خدا كربلا را به آنها خبر داده است. آن زمانى كه تابلوى عاشورا را به تمام فرشتگان، ارواح ملكوتيان و در علمش به ارواح انسان ها نشان داد كه كدام يك از شما اين روز را انتخاب مى كنيد، قبل از اينكه كسى وارد ميدان شود، حضرت ابى عبدالله (عليه السلام) گفته است: من.

اصلًا نگذاشته هيچ فرشته، پيغمبر، امام و اوليايى بگويند: من، همين كه گفت، خدا نيز فرمود: قسمت تو باشد. ولى ظهورش در روز عاشورا بود. در زيارت عاشورا مى خوانيم: مصيبت شما بر آسمان ها و زمين سنگين بود. كسى كه در آن حادثه بتواند راست بگويد؛ صورت روى خاك بگذارد و بگويد:

«الهى رضاً بقضائك صبراً على بلائك لامعبود سواك» من در دو عالم غير از تو محبوبى ندارم. راست گفت كه بر صفحه هستى اين سه جمله ثابت ماند.

هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما

امر خدا به معيت با راستگويان

اين آيه هميشه به يادتان بماند. امر واجب حضرت حقّ است: «وَ كُونُوا مَعَ الصدِقِينَ» خود را با گروه راستگويان پيوند بزنيد. فقط آن گروه را قبول دارم. اين ذكر «اقرار باللسان» است، ولى راست بگويد.

مرحوم قاضى، استاد علامه طباطبايى بود. علامه مى فرمودند: من هر چه دارم، از ايشان دارم. ايشان به علامه مى فرمودند: هر چه مى خواهى از دو راه به دست بياور: يكى نماز شب و ديگر توسل به حضرت سيدالشهداء (عليه السلام). اگر بدون اين دو كار، تمام كتاب هاى جهان را بخوانى، به جايى نمى رسى؛ چون كتاب ها بدون اين دو، نور را منتقل نمى كنند.

مرحوم قاضى مى فرمايد: شب دير آمد، در قفل بود. گفتند: استاد! چه كنيم؟

اين ها كسانى بودند كه مزاحم احدى نمى شدند. اگر مى آمدند و مى دانستند كه اهل خانه خواب هستند، پشت درب، در كوچه مى خوابيدند. مى گفتند: به ما گفته اند كه تا اجازه نداشته باشى، خواب را بيدار نكن.

گفت: من درب را با حرف راستى كه مى زنم، باز مى كنم. مرحوم قاضى مى فرمايد: استادم نگاهى به آن قفل قديمى كرد و با حال خاصى گفت: «يا فاطمة الزهراء»

شما با حرف راست، رزق خدا را مى توانيد جلب كنيد و زياد رفيق خوب پيدا كنيد. با حرف راست مى توانيد زلف خود را به زلف ملائكه پيوند بزنيد.

اشك و گريه صادقانه

استادى داشتم كه چند ماه به رحلتش مانده براى من با گريه تعريف كرد. به خدا قسم! در روايت دارد كه اگر در دوره عمر خود يكبار گريه راست كنيد، آن اشك را خود خدا مى گيرد و نزد هيچ فرشته اى نمى گذارد. اگر در قيامت به دوزخ محكوم شويد و مى خواهند شما را به جهنم ببرند، خدا مى فرمايد: او چيزى نزد من دارد كه باعث نجات است و آن اين است كه يك بار، قطره اشكى از روى صدق و راستى گريه كرد.

ايشان به من گفت: شب چهارشنبه اى با چند نفر از شاگردان خصوصى استاد، مرحوم قاضى با ايشان همراه شديم و به مسجد كوفه رفتيم. هنوز برق به نجف نياورده بودند.

عبادات و ذكرهايى كه استاد به ما ياد داده بود را انجام داديم. بعضى ها كارشان تمام بود و بعضى ها هنوز اواخر كارشان بود. چراغ معمولى قديمى كه چراغ موشى مى گفتند در انتهاى مسجد روشن بود و نور كمى در صحن بود. مار جعفرى زهردارى، نمى دانيم از كجا وارد مسجد شد.

ما با ديدن مار، وحشت زده به كنارى آمديم. آنهايى كه اعمالشان تمام نشده بود، نزديك بود با ديدن مار، از ترس كار را قطع كنند. اما استاد آرام به مار گفت: «مت» بمير! مار نيز خشك شد و مرد. بعد ايشان گوشه اى نشست و بقيه اعمال را تمام كرد و فرمود: برويم.

گفت: پشت سرش راه افتاديم. يكى از ما شكّ كرد. با خود گفت: بروم ببينم واقعاً مار مرده است يا نه. رفت و برگشت. استاد گفت: من راست گفتم بمير. دروغ نگفتم. رفتى مرا امتحان كنى؟ من كه اهل دروغ نيستم؛ يعنى نيت او از رفتن را خواند.

ذكر توسلى به پيشگاه پروردگار

بياييد راست بگوييم. راستگويى، ذكر زبان است. اين ذكرها براى ما چه كار مى كند؟ معلوم مى شود راه گرفتن فيوضات از منبع آن، چيست. دومين فرد عالم خلقت؛ يعنى اميرالمؤمنين (عليه السلام) شب ها صورت روى خاك مى گذارد و مى گويد: «آه من قلّة الزاد و طول الطريق و بعد السفر»

آن وقت اگر ما به كريم بگوييم نداريم، كريم به ندار چه مى خواهد بگويد؟ مى خواهد بگويد: چه آوردى؟ نه. اخلاق كريم اين نيست كه به گدا بگويد چه آوردى؟ بلكه اخلاق كريم اين است كه به گدا بگويد: چه مى خواهى؟

يا ربّ به سرّ و سرّ ذات بى مثالت روشن دلم گردان به اشراق جمالت

عمرى است دل دارد تمنّاى وصالت با يك نظر درد فراقم ساز درمان

نالم به كويت حالى از درد جدايى گريم كه شايد پرده از رو برگشايى

تو افكنى بر من نگاه دلربايى من بنگرم آن حسن كل با ديده جان

حجت الاسلام والمسلمین انصاریان


فرم در حال بارگذاری ...

نزول الطاف در ماه رمضان

نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1394

 

فیض عام خداوند در ماه رمضان

در ماه مبارک رمضان، افرادی که روزه می گیرند و حتی افرادی که روزه نمی گیرند از برکات این ماه استفاده می کنند. یک فیض و لطف عامی عالم را فرا می گیرد؛ حالا روزه دارها و نماز خوان ها از سفره خصوصی و خاصی پذیرایی می شوند و عموم مردم، حتی عموم خلقت هم از سفره عام خدای متعال که رحمان و رحیم هست بهره می برند و با این رحمانیت خدا برای کافر و شقی و آدم های بد هم عنایتی می شود. در این ماه تحول خاصی در عالم هست؛ یعنی عنایات الهی و رحمت معنوی ریزش دارد، منتهی به مومنین و خواص بیشتر لطف و عنایت می شود.

پیامبرخدا صلی الله… می فرمایند:

«أيّها الناس انّ ابواب الجنان في هذا الشهر مفتّحة فاسألوا ربّكم ان لا يغلقها عليكم، و ابواب النّيران مغلقة فاسألوا ربّكم ان لا يفتحها عليكم، و الشياطين مغلولة فاسألوا ربكم الا يسلّطها عليكم»[1].

مردم! در ماه مبارک رمضان درهای بهشت به سوی شما باز شده است؛ از خدا بخواهید که این درهای بهشت هیچ وقت به روی شما بسته نشود. درهای بهشت چیست؟ درهای بهشت یعنی صفات خوب، اعمال خوب، کارهای خوبی که در این ماه موفق شدیم انجام بدهیم؛ انشاءالله بعد از ماه مبارک رمضان هم ادامه بدهیم.

خیلی ها در ماه مبارک رمضان با نماز جماعت و مسجد آشنا شدند، در جلسات و دعاها شرکت کردند، بداخلاقی نکردند، پیمان بستند که با خلق خدا، با خانواده و اطرافیانشان مهربان باشند. کسی که می تواند یک ماه عصبانی نشود، بعد یک ماه هم می تواند؛ یعنی در بهشت به رویش باز شده، این راه را باید ادامه بدهد. گاهی در این ماه رفیق خوب پیدا می کنید؛ قدرش را بدانید، رفاقت را ادامه بدهید؛ یکی از راه های مهم بهشت رفیق خوب است. در جلسات دعا و قرآن شرکت کنید؛ حالا هر شب نشد هفته ای یکبار، هر چند روز یکبار شرکت کنید. کسی که در ماه مبارک رمضان با فامیلش آشتی کرده، صله رحم کرده، مثل این که با خدا آشتی کرده است؛ چون اگر کسی با فامیلش قهر بکند، خدا هم رحمتش را قطع می کند. کسی که در ماه مبارک رمضان با فامیلش آشتی کند، خدا او را به رحمت خودش وصل می کند.

...

>

پیامبر خدا در فراز دیگر خطبه شعبانیه فرمودند:

«و ابواب النّيران مغلقة فاسألوا ربّكم ان لا يفتحها عليكم» در این ماه درهای جهنم به روی شما بسته شده، از خدای متعال بخواهید که این درها همیشه بسته باشد و درهای جهنم دیگر هیچ وقت باز نشود. درهای جهنم یعنی گناهان، بدی ها، رفقای بد، جلسات بد و امثال اینها. احیاناً انسان آلودگی هایی داشته که در این ماه توبه کرده و از بدی ها فاصله گرفته است. از خدا بخواهید و کمک بگیرید که درهای جهنم بسته بشوند و تا سال آینده برای ما هیچ وقت باز نشوند.

در فراز سوم فرمودند: «و الشياطين مغلولة فاسألوا ربكم الا يسلّطها عليكم.» شیطان ها در این ماه در غل و زنجیرند، از خدای متعال بخواهید که شیطان هیچ وقت بر شما مسلط نشود. چون کاربرد شیطان در ماه مبارک رمضان خیلی کم است؛ حتی نیروی انتظامی آمار داده که در ایام ماه مبارک رمضان فساد، ظلم، تعدی، خیانت خیلی کم می شود. شیاطین انسی و جنی در غل و زنجیرند؛ یعنی افرادی که به ما هجوم می آورند و وسوسه می کنند، چه شیطان درونی و چه شیطان بیرونی، کاربردشان در ماه مبارک رمضان کم است. این پاکیزگی و نورانیتی را که خدای متعال در ماه مبارک رمضان برای ما مرحمت فرمود، از حالات و روحیات خوش که قطعا در درونمان قرار گرفته، برای همیشه نگه داریم.

نزول الطاف خداوند در عید فطر

خدای متعال در پایان ماه مبارک رمضان، عید فطر را قرار داده و این هم سنتی است برای اعطاء خداوند به بندگانش؛ اگر خدا نمی خواست عیدی بدهد، نمی خواست لطف وعنایت بکند، چرا آخر ماه عید قرار داده است؟ روایت داریم که در هر روز ماه رمضان خدا یک میلیون نفر از آتش جهنم نجات می دهد؛ اما شب آخر ماه و عید فطر به تعداد کل ماه آدم از آتش جهنم آزاد می کند.

خدای متعال بعد از یک ماه مهمانی یک عیدی ویژه و یک جشن ویژه قرار داده و چه دستور زیبایی که روز عید فطر باید همه افطار بکنیم و واجب است که روزه نگیریم و مقداری از مالمان را کفاره بدهیم که کفاره اش هم جزء واجبات خیلی مهم است، غسل بکنیم و بعد برویم در زیر آسمان نماز بخوانیم. تنها نمازی که پنج قنوت دارد، نماز عید فطر است. دو رکعت نماز دسته جمعی زیر آسمان بعد از یک ماه روزه گرفتن و نیایش و دعا و تضرع، همه اش لطف و عنایت خاص خداست. باید دسته جمعی برویم زیر آسمان و در قنوت نماز عید دعا بکنیم که خدایا! امروز را برای مسلمین عید قرار دادی و در آن شرافت و فضیلت نهادی؛ اگر خدا نمی خواست لطف بکند، نمی خواست عنایت بکند، در دعا را به روی ما می بست و این عید را قرار نمی داد؛ «جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيدا»[2] .

اگر پدری می گوید عید است و جشن تولد می گیرد، می خواهد کادو و عیدی بدهد، می خواهد هدیه بدهد و لطف کند، می خواهد شادی و سرور ایجاد کند؛ خدای بزرگی که این عید را برای پیامبر و اهل بیت و مسلمین قرار داده، می خواهد لطف و عنایتش را در حد اعلا و نهایت به سر بندگانش بریزد.

چه چیزهای خوبی در قنوت از خدای متعال می خواهیم! بنده دعایی به این جامعی و کاملی ندیدم؛ بعد از این که ستایش و مدح و ثنا می کنیم،

می گوییم: «اللَّهُمَّ [أَنْتَ أَهْلُ ] أَهْلَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ»[3]؛ یکی از وسایل اجابت دعا، مدح و ستایش و ثنای خداست که رحمت او را ریزان می کند. بعد می گوییم:

«أَدْخِلْنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ»[4]. خدایا هر خیری که به پیامبر و آل محمد مرحمت کردی، به ما هم مرحمت فرما؛

«وَ أَخْرِجْنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ»[5]. خدایا هر سوء و بدی که از پیامبر و آلش دور کردی، از ما هم دور بفرما. یعنی از همان سرچشمه ای که بهترین خلقت (14معصوم) از آن می آشامند و می نوشند، به ما هم بنوشان.

پیامبرخدا می فرماید: «أَبِيتُ عِنْدَ رَبِّي يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِي»[6]. من پیش پروردگارم شب را به صبح می کنم، از من پذیرایی می کند (پذیرای های معنوی).

بعد مي گوییم: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ»[7]. به هر خیر و خوبی که خوبان عالم در طول قرون متمادی از تو خواستند، همه آن خیرها را از تو می خواهیم و از هر شر و بدی که همه خوبان عالم به تو پناه بردند، ما هم به تو پناه می بریم.

مسلماً در خود عید و اعمال آن و دعاهای قنوتش، الطاف و عنایات خاصی هست؛ لذا غسل روز عید فطر، زیارت امام حسین علیه السلام، نماز عید و دعا کردن برای دیگران را فراموش نکنیم و به یاد فقراء و مستضعفان باشیم.

حجةالاسلام والمسلمین فرحزاد

[1] . سیدبن طاووس/ الإقبال بالأعمال الحسنة/ ج1/ ص : 23.

[2] . شیخ عباس قمی/ مفاتيح الجنان/1/ ص : 245.

[3] . همان

[4] . شیخ کلینی/ الكافي/ ج2/ ص:522.

[5] . همان

[6] . مجلسی/ بحارالأنوار/ ج6/ ص:202.

[7] . شیخ عباس قمی/ مفاتيح الجنان/ 1/ ص : 245.

 


فرم در حال بارگذاری ...

برتري ماه رمضان بر ماه هاي ديگر

نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1394

 

«قال رسول الله صلی الله… هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ»[1].

ای لطف عمیم تو خطا پوش همه      وی حـلقه بنـدگیت در گـوش همه

بـردار خـدایـا زکـرم بـار گـنـاه      در روز فروماندگی از دوش همه

گر من گنه جمله جهان کردستم      لطف تو امید است که گیرد دستم

گفتی که به وقت عجز دستت گیرم      عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم

صلوات، سنگینی میزان در قیامت

ذکر صلوات در همه ایام و مکان ها و زمان ها سفارش شده است، چه اینکه بهترین ذکر و دعای مستجاب و بهترین وسیله برای تقرب به پیامبر و آل پیامبر است؛ ولی در شب جمعه و ماه مبارک رمضان سفارش ویژه برای این ذکر شده است. یک فراز از خطبه شعبانیه در فضلیت این ذکر است. پیامبر عظیم الشان می فرماید:

«وَ مَنْ أَكْثَرَ فِیهِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَی ثَقَّلَ اللَّهُ مِیزَانَهُ یوْمَ یخَفِّفُ الْمَوَازِینَ»[2].

اگر کسی در این ماه زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، خداوند مهربان میزان حسنات او را سنگین خواهد کرد.

اگر میزان حسنات هم سنگین بشود، وارد بهشت می شود؛ «فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَهُوَ فىِ عِیشَةٍ رَّاضِیةٍ»[3].

و اگر هم خدای نکرده میزان حسناتش سبک باشد، اهل جهنم می شود. پیامبر صلی الله… می فرماید:

در روزی که میزان حسنات سبک است، اگر کسی می خواهد میزان حسناتش سنگین بشود، در این ماه مبارک زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد.


برتری ماه رمضان بر تمام ماه ها

«لو یعلم العباد ما فی رمضان لتمنت أن یكون رمضان سنة»[4]. اگر مردم می دانستند که ماه مبارک رمضان چقدر فضلیت و ثواب و برتری دارد، آرزو می کردند که ای کاش این ماه یک سال بود.

مثل مسافرتی که خوش می گذرد و می گویی چقدر کوتاه بود، ای کاش مدتش طولانی می شد.

پیامبر صلی الله… فرمود:

اگر مردم فضلیت این ماه را می دانستند، می گفتند: ای کاش ماه رمضان یک سال بو، چرا یک ماه است. یک سال یعنی دوازده ماه، ماه رمضان باشد، یعنی درهای جهنم همیشه بسته و درهای بهشت هم همیشه باز باشد، سفره الهی همیشه پهن باشد و شیاطین همیشه در غل و زنجیر باشند.

در فضیلت این ماه تعبیرهای عجیبی آمده است. «أَنْفَاسُكُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ»[5]. نفس هایتان در این ماه تسبیح و خوابتان عبادت است.

هر موجودی ذکرش مناسب و فراخور حال خودش است. نمی دانیم ذکر موجودات چه ذکری است؛ ولی آیات فراوانی داریم که همه موجودات تسبیح و ذکر دارند، فکر و فهم دارند؛ گوش های ما آن ذکرها را نمی شنود، ولی اولیاء خداوند می شنوند.

روایت داریم: سنگ ریزه در دست اعرابی ذکر گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»[6].

...

>

در این ماه مبارک رمضان نفس های شما، ثواب تسبیح را دارد، نفس کشیدنی که اختیاری نیست. شما در بیست و چهار ساعت شبانه روز در همه حالات مشغول فعالیت و یا خواب و استراحت هستید، نفس خودش می آید و می رود، شش کار می کند، اکسیژن استفاده می کند؛ ولی نفسی که آدم روزه دار می کشد، عبادت خداست. حالا ببین در ماه رمضان چه خبر است؟ خوابیدن ما در این ماه عبادت است.

شاعری در زمان مولا امیرالمومنین علیه السلام در ماه رمضان شراب خورد. به حضرت امیر علیه السلام خبر دادند. تازیانه و حد شراب هشتاد تا است؛ اما حضرت بعد از هشتاد تا چند تا هم اضافه به او شلاق زدند. سوال کردند که حد شراب هشتاد تاست، چرا بیشتر به او تازیانه زدید؟ فرمودند:

به خاطر این که در ماه مبارک رمضان شراب خورده، حد بالاتر می رود، بی حرمتیش بیشتر است. هم گناه و هم ثواب در ماه مبارک رمضان سنگین تر است.

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«أیها الناس إن هذا الشهر شهر فضله الله على سائر الشهور كفضلنا أهل البیت على سائر الناس»[7] .

برتری ماه مبارک رمضان بر بقیه ماه ها مثل برتری ما امامان بر بقیه خلق است.

آیا انسان معمولی را ما می توانیم با امیرالمومنین علیه السلام قیاس کنیم؟ یک انسان معمولی را با امام زمان قیاس کنیم؟ امامان معصوم را نمی توان با کسی در عالم قیاس کرد، آن ها حسابشان جداست، آن ها مافوق انسان های معمولی هستند. «فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكْرَمِینَ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِینَ حَیثُ لَا یلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا یفُوقُهُ فَائِقٌ»[8] . از گذشته ها و آینده ها هیچ کس به عظمت این ها نه می رسد و نه پی می برد. خدا به چهارده معصوم علیهم السلام چیزهایی داده که در عالم به هیچ کس نداده است. امیرالمومنین علیه السلام لیلة المبیت در جای پیامبر خوابید و جان پیامبر را حفظ کرد. در واقع امیرالمومنین علیه السلام با این کارشان قرآن و اسلام و توحید و لا اله الا الله و مکتب و همه چیز را حفظ کردند. یک نفس کشیدن مولا در آن شب بالاتر از عبادت جن و انس است. حالا با این اوصاف می شود بیاییم این شخصیت ها را با کسی قیاس بکنیم؟

همان طوری که امامان بر بقیه مردم شرافت دارند، برتری ماه رمضان بر ماه رجب و شعبان و شوال و محرم و ربیع و بقیه ماه ها هم مثل برتری اهل بیت بر بقیه انسان ها است. پیامبر عظیم الشان فرمود:

کسی که ماه رمضان را درک بکند و آمرزیده نشود، خدا او را از رحمت خودش دور می کند.

شعور موجودات عالم

قبر پیامبر عظیم الشان، حضرت زهراء، امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام در مدینه منوره است. آن هایی که مدینه و کربلا نرفتند، با چنگ و دندان عرق جبین بریزند و لو قرض بکنند و آبرومندانه خودشان را به مدینه و کربلا برسانند. در مدینه جایی است که به نام ستون توبه معروف است و بین قبر پیامبر و منبر پیامبر قرار دارد که مستحب است آنجا نماز بخوانید. روایات شیعه و سنی می گویند که آن جا باغی از باغ های بهشت است که نماز خواندنش خیلی فضیلت دارد. ابولبابه گناهی مرتکب شده بود و همه طردش کردند؛ خودش را به آن ستون بست و گفت: تا خدا مرا نیامرزد، خودم را از این ستون رها نمی کنم. همه به حالش رقت کردند تا این که آیه ای در اجابت و قبولی توبه اش نازل شد و پیامبر آمدند و او را باز کردند. و آن ستون به ستون توبه معروف شد.

یک ستون دیگر هم اسمش ستون حنانه است. زمانی که پیامبر عظیم الشان به مدینه آمدند، هنوز مسجد آن سر و وضع را نداشت و جای این ستون درختی بود که پیامبر عظیم الشان بعد از نماز اگر سخنرانی می کردند، به آن درخت تکیه می دادند و ایستاده برای مردم صحبت می کردند. یکی از خانم ها مدتی در نماز پیامبر شرکت کرد، دلش برای پیامبر سوخت که به حالت ایستاده برای مردم صحبت می کند. پسرش نجار بود، به پسرش دستور داد یک منبر سه پله ای برای حضرت درست کرد. آمدند به حضرت گفتند: آقا منبری درست کردیم تا هم جمعیت شما را ببیند و هم ایستاده سخنرانی نکنید، اذیت می شوید. پیامبر هم قبول نمودند و رد احسان نکردند. فردای آن روز که خواستند سخنرانی کنند، به آن درخت تکیه ندادند و روی منبر نشستند. تا شروع به خطبه خواندن کردند، از آن درخت ناله ایی به گوش ها رسید که همه شنیدند. این درخت مثل مادری که بچه اش از دنیا رفته یا می خواهد از دنیا برود، ناله می زد و گریه می کرد. حنانه یعنی ناله کننده، حنین یعنی ناله جانسوز و از ته دل. این درخت آن چنان ناله زد که همه متحیر شدند. درخت حنانه از هجر رسول همچون ارباب عقول ناله اش بلند شد. آن قدر ناله کرد که پیامبر از منبر پایین آمدند و آن درخت را بغل کردند و نوازش نمودند. مثل یک مادر مهربانی که بچه اش بی تابی می کند، بچه را بغل می کند می نوازد. آن قدر این درخت را نوازش کردند تا ناله اش خوابید.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

اگر پیامبر از منبر به زیر نمی آمدند و این درخت را نوازش نمی کردند، این درخت تا روز قیامت ناله می کرد. پیامبر او را آرام و ساکت کردند.

کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو

یعنی از یک چوب خشک کمتر نباش، یک چوب خشک با پیامبر مانوس شد.

باز برای این که این مساله بیشتر جا بیفتد، پیامبر وقتی از کنار کوه احد رد می شدند، فرمودند: «هَذَا أُحُدٌ جَبَلٌ یحِبُّنَا وَ نُحِبُّهُ»[9]. این کوه احد را می بینید؟ این کوه احد ما را دوست دارد و ما هم او را دوست داریم. آدم از کوه احد که سنگ است عقب نماند، از یک درختی که نبات و گیاه است عقب نماند. اگر ما هم از فراق امام زمان ناله بکنیم، امام زمان می آید آراممان می کند. در فراق پیامبر ناله مان در بیاید، حتما پیامبر می آید و دست نوازش و محبت به سرمان می کشد و آرام و ساکتمان می کند. چه قدر خوب است انسان در این ماه رمضان پیوندها را از غیر خدا و بیگانه ها ببرد.

رو سینه را چون سینه ها هفت آب شوی از کینه ها

وانگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

می خواهی خدا به تو لطف و عنایت بکند، این سینه و دلت را پاک و پاکیزه کن. اگر در لیوانی مگس و پشه ای افتاده باشد، شما در آن لیوان آب و چای می خورید؟ می گویید میکروبی و آلوده است. دل ما هم تا وقتی که آلوده است، در آن فیض و رحمت و لطف الهی ریخته نمی شود. باید ظرف آلوده پاکش کرد تا پاک نکنید مواد سالم و به درد بخور در آن ریخته نمی شود. شراب عشق هم همان شراب محبت است. محبت خدا و اولیاء خدا را که به یک کوه و سنگ می دهند، به یک چوب و حیوان می دهند، چرا ما لیاقت نداشته باشیم که به ما هم بدهند.

شتر امام سجاد علیه السلام بعد از شهادت امام مفقود شد. همه جا را گشتند، دیدند به قبرستان بقیع رفته و سر قبر امام سجاد علیه السلام نشسته و صورتش را به خاک قبر می مالد و ناله می کند. شتر را به منزل امام سجاد برگرداندند و بعد از مدتی دوباره دیدند شتر گمشده است. تفقد کردند و دیدند باز به قبرستان بقیع، سر قبر امام سجاد رفته است. امام سجاد علیه السلام با این شتر بیست و پنج سفر مکه رفته بودند. آدم از یک شتر و سنگ و چوب خجالت می کشد. دوباره برگرداندند. بار سوم که دوباره به قبرستان رفت، به امام باقر علیه السلام گفتند: چه کار کنیم؟ آقا فرمودند: رهایش کنید. شتر بر سر قبر امام سجاد آن قدر سر و صورتش را به خاک قبر مالید تا از دنیا رفت.

روایت داریم: یکی از حیواناتی که به بهشت می رود، همین شتر است. سگ اصحاب کهف و الاغ بلعم باعوراء و شتر امام سجاد(ع )و الاغ پیامبر علیه السلام به بهشت می روند. خیلی ننگ و عار است آدمیزادی که اشرف مخلوقات است، بهشتی نشود و آن وقت این شتر و سگ اصحاب کهف بهشتی بشوند. خدا ما را انسان و اشرف مخلوقات قرار داده است که در خلقت انسان، خدا «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»[10]. گفته است. خدا در خلقت بقیه موجودات «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ» نفرمود؛ اما ما را که خلق کرد و روح در آن دمیده شد، فرمود: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ». مفسرین گفته اند: معنی این آیه یعنی خدا بهترین مخلوق ها را خلق کرده است که ماها باشیم.

اهل بیت، قابل قیاس با دیگران نیستند

خدا حضرت موسی علیه السلام را برای شاگردی حضرت خضر فرستاد تا علم فرا گیرد. حضرت خضر هم مطالب مهمی به او یاد داد. روایت داریم که اگر حضرت موسی تحمل می کرد، حضرت خضر هزار مورد از اسرار را به او یاد می داد؛ ولی حضرت خضر از اول به حضرت موسی گفت: تو استطاعت نداری شاگردی مرا بکنی. موسی کلیم الله گفت: من می توانم صبر بکنم. حضرت خضر فرمود: تو نمی توانی صبر بکنی؛ اگر طاقت داری، هر کاری که من کردم اعتراض نکن. حضرت خضر در سفر دریایی که می رفتند، کشتی را سوراخ کرد؛ حضرت موسی اعتراض نمود. حضرت خضر گفت: من کشتی را سوراخ کردم که معیوب باشد و این غارتگرها آن را غارت نکنند.

بعد از پیاده شدن از کشتی، حضرت خضر بچه ای را کشت. باز حضرت موسی طاقت نیاورد و اعتراض کرد. حضرت خضر گفت: این فتنه می کرد، پدر و مادرش را بی دین می کرد؛ به جای این بچه ایی که من به امر الهی کشتم، خدا دختری به این پدر و مادر می دهد که از نسل آن دختر هفتاد پیامبر به وجود می آید. خدا امر کرده من این کار را بکنم.

بعد به روستایی رسیدند که در آن روستا از آن ها پذیرایی و کمک و احترامی نکردند. حضرت خضر فرمود: بیا این دیوار را بنا کنیم. حضرت موسی گفت: مردم این محل به ما کمک نکردند، مهمان نوازی نکردند. حالا بیاییم برایشان در این آفتاب سوزان عرق بریزیم و کمک هم بکنیم. حضرت خضر گفت: نگفتم نباید اعتراض بکنی، باید حرف استاد را گوش بدهی. حضرت موسی کلیم الله در سه مورد رفوزه شد.

آن وقت حضرت موسی و حضرت خضر آمدند کنار دریا و دیدند پرنده ای با نوک منقار به آب دریا می زند و دوباره در دریا می ریزد. نوک منقار چه قدر آب می گیرد؟ بیشتر از چند قطره آب نمی گیرد. ای موسی و ای خضر، می دانید این پرنده به شما چه می خواهد بگوید؟ گفتند: نه، نمی دانیم. خطاب شد این پرنده می خواهد به شما بگوید که علم شما دو تا پیامبر با همه چیزهایی که بلد هستید، در کنار علم محمد و آل محمد مثل قطرات نوک منقار این پرنده در مقابل این دریا است. موسی کلیم الله و خضر پیامبر را نمی توانیم با این ها قیاس بکنیم؛ آن وقت بقیه آدم ها را می توانیم قیاس بکنیم؟ هیچ کسی را با امامان قیاس نکنید. این نهایت بی معرفتی در حق امامان معصوم است. موسی کلیم الله و عیسی روح الله شیعه این خانواده هستند، دوست دارند که جزء این امت باشند. «لَا یقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ»[11] . هیچ کسی با آل پیامبر قابل قیاس نیست. خدا به این ها چیزهای خاصی داده است.

ذکر مصیبت

امام صادق علیه السلام فرمود: من می ترسم فضائل زیارت قبر جدم اباعبدالله را بگویم، مردم دیگر به خانه خدا نروند. معلوم می شود خیلی از فضائلش را به ما نگفتند. هر قدمی که برای زیارت قبر اباعبدالله برداشته می شود، ثواب یک حج عمره دارد. امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که قدرت داشته باشد به زیارت قبر آقا اباعبدالله برود و نرود، عاق پیامبر و اهل بیت است. یعنی ما از او راضی نیستیم. فرمود: آن هایی که قدرت دارند و به زیارت قبر اباعبدالله الحسین علیه السلام نروند، در بهشت مهمان هستند، از خودشان خانه ندارند. چون بهشت از نور جمال آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام پخش شده است.

آقا اباعبدالله از مال و جان و عزیزان و برادران و خواهر و جوان و طفل شش ماهه اش در راه خدا گذشته است. چه کسی در عالم این قدر فداکاری و گذشت کرده است؟

آن لحظه های آخری که آقا اباعبدالله در گودی قتلگاه افتاده بودند، صدا می زدند: «اسْقُونِی شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ». [12]ای قوم یک جرعه آب به من بدهید، جگرم از تشنگی می سوزد. در روایت داریم: آن قدر عطش بر آقا غلبه کرده بود که بین آقا و آسمان هاله ای از دود پیدا شده بود. عطش که شدید بشود، بینایی چشم کم می شود. اما آقا هر چه ناله زد، کسی جوابش را نداد. یک وقت آقا دیدند سینه مبارکشان سنگین شد؛  «و الشمر جالس علی صدره». شخصی می گوید: من دلم سوخت، اجازه گرفتم که آب بیاورم؛ اما وقتی که برگشتم، دیدم آن ملعون از گودی قتلگاه بیرون آمد؛ دامن نحسش را کنار زد، دیدم سر مبارک اباعبدالله را بریده است.

حجةالاسلام و المسلمین فرحزاد

[1] . مجلسی/ بحارالأنوار/ ج93/ ص:337.

[2] . فتال نیشابورى/ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین/ ج 2/ ص: 338.

[3] . سورة القارعه: 6،7.

[4] . شیخ صدوق/ فضائل الأشهرالثلاثة/ ص: 139.

[5] . شیخ حرعاملی/ وسائل الشیعة/ ج10/ ص:303.

[6] . شیخ کلینی/ الكافی/ ج1/ ص: 514.

[7] . شیخ صدوق/ فضائل الأشهرالثلاثة/ ص: 71.

[8] . شیخ صدوق/ من لایحضره الفقیه/ ج2/ ص :609.

[9] . مجلسی/ بحارالأنوار/ ج21/ ص: 185.

[10] . المؤمنون: 14.

[11] . عبدالحمیدابن ابى الحدید معتزلى/ شرح نهج البلاغة/ ج1/ ص:133.

[12] . مجلسی/ بحارالأنوار/ ج33/ ص:7 .

 


فرم در حال بارگذاری ...

برنامه اذان گو ویژه اندروید Salman Azangoo V2.0

نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1394

حجم نرم افزار 11.21 مگابایت
 دانلود فایل
 برای اندروید 2.3 و بالاتر

توضیحات :

برنامه اذان گو ویژه دستگاه های اندرویدی با طراحی زیبا و قدرتمند

برخی از ویژگی های نرم افزار به اختصار آمده است:

- قابلیت پخش و محاسبه زمان اذان براساس موقعیت جغرافیایی و فرمول محاسبه دلخواه
- تقویم کامل شمسی همراه با مناسبت ها و تعطیلات
- قبله نمای دقیق براساس موقعیت جغرافیایی
- قابلیت اطلاع رسانی در مورد نزدیک شدن به زمان قضای نمازهای پنجگانه
- قابلیت اطلاع رسانی مناسبت های هرروز در زمان دلخواه
- قابلیت پخش اذان با صدای مؤذن دلخواه خود
- دارای ویجت



فرم در حال بارگذاری ...

دانلود متن کتاب ها و سخنرانی های آيت الله حق شناس (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1394

کتابهای ذیل گزيده‌اي از سخنان مرحوم آيت‌الله ميرزا عبدالكريم حق شناس قدس سره الشريف است كه پياده‌سازي، ويرايش و موضوع بندي شده و براي استفاده در خدمت همه‌ی مشتاقان معارف ناب اخلاق اسلامي قرار گرفته است.

مرحوم حاج ميرزا جواد آقا (ره) مي فرمايند:

غرض از احياء گرفتن در اين شبها اين است كه قلب شما متوجه ذكر پروردگار باشد، قلباً متذكر باشيد.

اگر قلباً در مقام مراقبه نباشيد؛ مانند اين است كه يك كسي با يك كسي صحبت مي كند؛

اما اين طرف و آن طرف را نگاه مي كند.

اين خيلي بد است،آقاجان!

بايد قلباً شما متوجه پروردگار باشید.


زملک تا ملکوت جلد1 doc   24.8 MB

زملک تا ملکوت 1            pdf  

زملک تا ملکوت جلد 2  8.6 MB

راهنمای سلوک  8.2 MB

وبسايت مرحوم آيت الّله ميرزا عبد الکريم حق شناس


فرم در حال بارگذاری ...

دستور مخصوص زيارت عاشورا به سفارش آیت الله حق شناس (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1394

 

بسم الله الرحمن الرحيم

” يا اَيهاالذينُ امنوا اِتَقوالله وابتَغوا ِاليه الْوسيلَه َو جاهدوا فيِ َسبيله لَعلَكُم تٌفْلِحون “(سوره مائده آيه 35)

خاكساري و عرض حاجات به آستان مقدس چهارده كوكب منوّر آسمان ربوبي سفارش و تأكيد بزرگان ما بوده كه به عنوان راهگشاي مصائب و دشواريهاي مادي و معنوي و دست يافتن بر فراز قله هاي معرفت ياري دهنده مومنان و متقيان است.

در اين راستا يكي از نافذترين و چشمگيرترين دريچه هاي رهائي از بند مشكلات دنيوي و اخروي درياچه اي است مملوّ از امواج پرتلاطم عشق به خاندان نبوي به نام زيارت عاشورا. كه رحمت بي انتهاي اين دعاي شريف همواره مشمول گريختگان از دنيا و سوق داده شدگان به اين سفينه رحيمي مي باشد، كه هر عاشقي به مقتضاي حال خود از سرچشمة اين كوثر و فيض رحماني سيراب شده و در اين درياي وسيع شناور مي گردد.

از آنجايي كه در امور دنيا و آخرت براي هر امري آدابي مخصوص به خود مي باشد، زيارت عاشورا نيز از اين قاعده مستثني نبوده و مشتمل بر آداب و حالات مخصوص به خود ميباشد , كه اين آداب را حضرت آيت الله حق شناس از استاد فرزانه خود حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره) نقل مي كنند كه اميد است هديه مبارك و گرانقدري باشد از گنجينه فيوضات اولياءالله براي شيفتگان معرفت الهي.

مقدمه :

الف - صد مرتبه ذکر الّله اکبر گفته شود.

ب - لعن و سلامی که در انتهای زيارت عاشورا مي باشد را به ترتيب هر كدام فقط 1 بار گفته شود.
ج - زيارت عاشورا از اول تا ابتداي صد لعن خوانده شود ، اين قسمت مربوط به مقدمه زيارت عاشورا ميباشد.
در اين قسمت نيازی به گفتن صد لعن و صد سلام نيست و زيارت تا سر صد لعن و سلام خوانده ميشود و پس از آن ادامه زيارت عاشورا به صورت زير ميباشد:

د - دو ركعت نماز هديه به حضرت ابا عبدالله خوانده شود، اين نماز با نماز آخر زيارت عاشورا متفاوت است و نيت آن بايد هديه به حضرت ابا عبدالله باشد.

هـ - پس از خواندن نماز هديه به حضرت ابا عبدالله صد مرتبه ذکر الّله اکبر گفته شود.

پنج مورد فوق مقدمه زيارت عاشورادر اين دستور مخصوص زيارت عاشورا مي باشد و بايد توجّه شود که در مقدمه که در بخش فوق توضيح داده شده است زيارت عاشورا تا سر صد لعن و سلام خوانده شده است و به طور کامل خوانده نشده است که پس از انجام موارد فوق به عنوان مقدمه ادامه زيارت عاشورا به صورت زير خوانده ميشود که مشروح زيارت ميباشد .

ادامه زيارت عاشورا :

الف - زيارت عاشورا از اول تا آ خر خوانده شود- در خواندن زيارت لعن و سلام هر کدام صد مرتبه گفته شود.

ب - پس از اتمام زيارت دو ركعت نماز زيارت خوانده شود . ( اين نماز جزء زيارت عاشورا است )

 

توضيحات :

1) در طول خواندن زيارت عاشورا مراقبت از اعمال لازم ميباشد .( ترك محرمات، فعل واجبات )

2) حرف نزدن بين زيارت عاشورا ( در يك مجلس خوانده شود ).

3) شروع زيارت عاشورا روز چهارشنبه باشد.

4) اداي صحيح عبارات زيارت عاشورا .

5) به جز اهل منزل كسي از خواندن زيارت عاشورا مطلع نگردد.

6) بين طلوع و غروب آفتاب خوانده شود.

7) چهل روز مستمر خوانده شود و هر روز صدقه براي سلامتي آقا امام زمان (عج) داده شود.

8) بانوان در ايام خاص , خواندن زيارت عاشورا را به شخص ديگري واگذار نمايند.

در خاتمه از تمامي خوانندگان عزيز التماس دعاي فراوان داريم.

 

 

وب سایت مرحوم آيت الّله ميرزا عبد الکريم حق شناس(ره)


فرم در حال بارگذاری ...

وقتی خدا اراده می کند.

نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1394

إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ(النحل/40)
ما وقتي چيزي را اراده کنيم همين قدر به آن مي‏گوييم باش بي‏درنگ موجود مي‏شود.


امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند :

خداوند متعال به داوود (علیه السلام) وحی نمود :

ای داوود ، تو اراده می کنی و من هم اراده می کنم ولی فقط اراده ی من تحقق می یابد .

پس اگر تو تسلیم اراده ی من شوی ،

من آنچه را که تو اراده کرده ای به تو می دهم .

و اگر تسلیم اراده ی من نشوی ،

تو را در آن چیزی که اراده کرده ای ، دچار رنج و تعب می کنم

و باز هم فقط اراده ی من تحقق می یابد .

نظر از: احمدي [عضو] 

با خدا باش و پادشاهی کن . . .

1394/04/08 @ 10:02


فرم در حال بارگذاری ...

آرام ولي مصمم

نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1394


دو قطره آب اگر كنار هم قرار بگيرند چه مي كنند؟

جواب: آنها تصوير قطره ديگر را در خود ديده وبه هم مي پيوندند و يك قطره بزرگتر تشكيل مي دهند.

اگر چند سنگ به هم نزديك شوند چه مي شود.؟

آنها هيچ گاه با هم يكي نمي شوند.

شايد تصوير سنگ ديگر را تا حدودي در خود ببينند!

هر چه سخت تر و قالبي تر باشيد فهم ديگران برايتان مشكل تر و در نتيجه احتمال بزرگتر شدنتان نيز كاهش مي يابد.

مهارتهائي كه شما را در جهت آرامش، بزرگوار تر و اجتماعي تر شدن كمك خواهد كرد را به ياد داشته باشيد

نرمي مدارا پشتكار بخشش

حال چه چيزي سخت تر و مقاوم تر است.

...

آب يا سنگ!؟

اگر سنگي از كوه سرازير شود و به مانعي برخورد كند چه مي كند؟

اگر مانع كوچك باشد از روي آن عبور مي كند.
اگر متوسط باشد آن ر ا در هم مي شكند.
اگر بزرگ تر باشد پشت آن مي ايستد تا تقدير بعدي چه باشد.

اما آب چه مي كند:

ابتدا سعي مي كند مانع را با خود همراه كند

اگر نتوانست

آنگاه بدون دردسر به دنبال فرار از كوچكترين روزنه مي گردد

و اگر نتوانست

صبر مي كند تا به اندازه كافي قوي شود آنگاه يا از روي مانع عبور مي كند و يا مانع را در هم مي شكند

آب در عين نرمي و لطافت در مقايسه با سنگ به مراتب سر سخت تر و در رسيدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است.

سنگ، پشت اولين مانع جدي مي ايستد ولي آب راه خود را به سمت دريا مي يابد

در زندگي بايد معناي واقعي سرسختي و استواري و مصمم بودن را در دل نرمي و گذشت جست وجو كرد.

گاهي لازم است كوتاه بيائي

گاهي نگاهت را به سمت ديگري بدوز

صبور بايد بود

اما هميشه مصمم

اداره کل مشاوره معاونت تهذیب

نظر از: احمدي [عضو] 

سلام دوست عزیز
نوشته زیباو خواندنی بود.
در پناه حق

1394/04/08 @ 10:05
نظر از:  

سلام علیکم
خیلی عالی بود

1394/04/08 @ 09:54


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم