راه های انس با نماز

نوشته شده توسطرحیمی 1ام اسفند, 1393

 

حق نماز از منظر امام سجاد علیه السلام چیست؟

هیچ وسیله ای مستحکم ‌تر و دائمى ‌تر از نماز براى ارتباط میان انسان با خدا نیست، خداوند در قرآن می ‌فرماید: برای یاد من و ذکر من نماز بپادارید، «اقم الصلوة لذکری»، ناآشناترین انسان ‌ها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز مى‌ کنند و برجسته ‌ترین اولیاى خدا نیز بهشت خلوت انس خود با محبوب را در نماز مى جویند.

مرغ مألوف که با خانه خدا انس گرفت

گر به سنگش بزنی جای دگر می‌ نرودسعدی

عیب یاب نماز

جایگاه و اهمیت نماز، شرایط، آثار و کارکردهای آن بر همگان واضح است و هر کس بنا بر اعتقادات و باورهای خود به گونه ‌ای با نماز ارتباط برقرار می ‌سازد و این واجب الهی را اقامه می ‌کند، اما اینکه چگونه می ‌توان با نماز انس گرفت و با اشتیاق و علاقه وافر آن را اقامه کرد، پرسشی است که برای بسیاری از نمازگزاران نیز لاینحل مانده است؛ زیرا با وجود جایگاه والا و توصیف‌ های بلندی که پیرامون نماز در آموزه ‌های دینی ارائه شده است، اقامه این فریضه چه بسا به صورت تکراری و کلیشه‌ ای در آمده و آن ‌گونه که بایسته و شایسته مقام آن است، به قداست و اهمیت آن توجه نمی ‌شود.

 

تقویت خداباوری و دلدادگی

همه ما آفریده خدا هستیم و بنده او، خدایی که تار و پود وجود ما را با لطف و عنایت خود به هم پیوند زده و بند بند وجودمان را با کرَم خویش آراسته است، خدایی که برای زندگی بهتر بندگان خود عجایب و شگفتی های فراوانی در زمین و آسمان تعبیه کرده که با مرور زمان، یافته ‌های دانشمندان، عظمت خالق و عجز و کوچکی انسان را بیش از پیش نمایان می ‌سازد. نیز شگفتی ‌هایی که در بدن و خلقت خاکی انسان تعبیه شده که اگر بشر دو پا بخواهد نسخه ‌ای مشابه آن بسازد، نیازمند تجهیزات و فضایی گسترده و با صرف هزینه ‌های هنگفتی است که به فرض موفقیت، قطعاً بسیاری از کارکردها و مؤلفه‌ های آن نسخه اصلی را نیز دارا نخواهد بود، شگفتی ‌هایی که در زمین و آسمان و دریا و خشکی حیرت و تعجب همگان را برانگیخته است.

وقتی انسان به این عظمت ها بنگرد، به حقارت و ناچیزی خود بیشتر واقف شده، از اینکه خدای بزرگ با تمام عظمت و قدرت و شوکت خود، به او فرصت زندگی و انتخاب و شناخت داده است، جبهه شکر می ‌ساید و محبت و دوستی او را به دل خواهد گرفت و عاشق او خواهد شد. این دلدادگی و عشق و محبت، زمانی بیشتر رخ خواهد داد که بداند خدای قادر متعال با تمام بزرگی و عظمتش، بیشتر از هر کس و هر چیزی به انسان نزدیک بوده و به او عشق می ‌ورزد و منتظر مراجعه انسان و مشتاق شنیدن صدای اوست، چه افتخاری از این بالاتر که خدای مهربان، از میان تمام مخلوقات خود، انسان را برای همنشینی و هم سخنی با خود برگزیده است و فرصت و رخصت خلوت کردن و خواندن او را در هر زمان و مکانی را به او داده است.

خالق با عظمتی که منتظر انسان است و مشتاق شنیدن صدای مناجات او، مگر نه این است که هر عاشقی از خلوت با معشوق و سخن گفتن با او لذت می ‌برد؟ پس ما چگونه عاشقی هستیم که حتی لحظات و دقایقی را برای معشوقش صرف نمی ‌کند و در پیشگاهش به نماز نمی ‌ایستد؟

نمازی که محکم ‌ترین رشته الفت بین بندگان و خداست و تجلی بخش محبت و انس به خدای کریم و لحظه ‌های عاشقی با معبود و محبوبی که همنشینی و قرابت با او با هیچ لذتی همسان نیست، به همین سبب است که سید ساجدان و زینت عابدان، می ‌فرمایند:

حق نماز این است که بدانى نماز، در آمدن به پیشگاه معبود یگانه است و تو در نماز پیش روى او ایستاده ‌اى، پس آنگاه که بر این حقیقت آگاه شدی، سزاوار آنى که در نماز ایستى، ایستادن کسى که خواهنده و ترسنده، بیمناک و امیدوار و مستمند و زارى کننده است و خداى را بزرگ مى ‌دارد. و چه دردناک و تلخ است، وقتی خدایی با آن همه عظمت به سوی ما می ‌آید و مشتاق دیدار و حضور ما بوده، ولی ما از او فاصله می ‌گیریم، چه زیبا می ‌فرماید امام سجاد علیه السلام:

«یَا رَبِّ إِنَّکَ تَدْعُونِی فَأُوَلِّی عَنْکَ وَ تَتَحَبَّبُ إِلَیَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَیْکَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَیَّ فَلا أَقْبَلُ مِنْکَ کَأَنَّ لِیَ التَّطَوُّلَ عَلَیْکَ…»؛

ای پروردگارم تو مرا می ‌خوانی ولی من از تو رو می ‌گردانم و تو با من دوستی می ‌کنی ولی من با تو دشمنی می ‌کنم و تو به من محبت کنی و من نمی ‌پذیرم، گویا من منتی بر تو دارم.

بنابراین یکی از بهترین راهکارهای انس با نماز، شناخت خالق و آشنایی با الطاف و مراحم کریمانه اوست که هر لحظه به سوی انسان روان می ‌سازد و زندگی انسان را در سایه مهر و محبت خود هدایت می ‌کند.

منبع : پیام مقام معظم رهبری به اولین اجلاس سراسری نماز، 16/7/1370

 


فرم در حال بارگذاری ...

راهی به سوی خدا

نوشته شده توسطرحیمی 30ام بهمن, 1393

در بنی اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می شد! درب خانه اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به دام می کشید، هرکس به نزد او می آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می داد!

عابدی از آنجا می گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی هایم از بین خواهد رفت!!
رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می ترسم،

زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند.
گفت: ای زن! من از خدا می ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می خورد و سخت می گریست!
زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می خواست  مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال توبه کرد و در را بست و جامه کهنه ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می دهم، شاید با من ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد.
بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟

گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین خدا شدند!.

پی نوشت:

عرفان اسلامی، استاد حسین انصاریان. لئالی الاخبار

منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

دختران بخت بسته یا خواستگاران بخت برگشته

نوشته شده توسطرحیمی 29ام بهمن, 1393

 

 


من دختری 22ساله و همین ترم کارشناسی رو تموم کردم و قراره به زودی کارمند بانک بشم. خانواده تحصیلکرده و نسبتا مذهبی دارم با وضعیت مالی خوب و قیافه معمولی نسبتا خوب. من تا حالا شخصیتم اجازه نداده که بخواهم با پسری دوست باشم و درعین اینکه در خانه و جمع دوستام خیلی شوخ هستم ولی همیشه جلوی یک پسر متانتم را حفظ کردم من از جنبه های زیادی واقعا نیاز به یک همسر دارم که با او به آرامش برسم و دوست دارم به این نیازم از راه شرعی اش پاسخ بدهم ولی من یک دخترم! حق اینکه بروم سراغ کسی که می دانم همسر مناسبی می تواند برایم باشد را ندارم. سؤالم از شما این است که چرا دختر وقتی احساس نیاز به ازدواج می کند مثل پسر نمی تواند اقدام کند و کسی را که مطابق میلش هست انتخاب کند؟ چرا باید آنقدر صبر کند تا شاید یکی بیاید خواستگاریش و آن هم اگر نروند و پشت سرشان را هم نگاه نکنن! من با شرایط نسبتا خوبی که دارم خواستگاری ندارم و تکلیف من چیست؟ مگر خدا خودش نمی گوید که اگر نیازی در وجود شما قرار دادم راه ازدواج هم برای پاسخگویی به این نیاز شما قرار داده ام؟! حتما این فقط راجع به پسرها صدق می کند که می توانند بروند خواستگاری دختر مورد علاقیشان نه ما دخترها که اگر پیشنهاد از طرف ما باشد از چشم هرچه پسر و آدمه می افتیم و محکوم می شویم به خیلی چیزها.

...


با نگاه به اطرافیان و دوستان و هم کلاسی هام کم کم دارم به این نتیجه میرسم که دختر هرچه بیشتر خودش را زیباتر نشان بدهد یا سر و زبون دار باشد یا عشوه­ بیشتر بیاید و اهل دوست پسر باشد بیشتر طرفدار پیدا میکند! بیشتر دخترهایی مثل من که اهل هیچکدام از اینها نیستند باید همیشه تنها باشند! چرا؟ من موافقم که خواستگاری از طرف دختر واقعاً بعدها به ضررش تموم میشه، اما تکلیف من چیه؟

پاسخ:
شاید از عنوان تعجب کنید. دختران زیادی وقتی خواستگاران می آیند و می روند و پشت سرشان را هم نگاه نمی کنند احتمال می دهند بختشان را بسته باشند و یا سحرشان کرده باشند. در واقع این چنین نیست. بسیاری از خواستگاران خودشان بخت برگشته هستند و خودشان با نافرمانی خدا لگد به بخت خودشان زده اند. خواستگاران بخت برگشته وقتی به خواستگاری دختر متدین و معنوی ای می روند، خودشان یا خانوادة آنها شرم می کنند که ادعا کنند خواستگار همتا و همنفس و هم پرواز آن دختر هست بنابراین ترجیح می دهند برودند و پشت سرشان را هم نگاه نکنند.

قرآن می فرماید: 

الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيبَاتُ لِلطَّيبِينَ وَالطَّيبُونَ لِلطَّيبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ(النور/26)

انسان های پاک برای انسان های پاک و انسان های پلید برای انسان های پلید هستند پاکی و پلید بودن درجاتی دارد. اگر حیا و متانت اجازه میداد از پسران خواستگاری کنید، دختران پاکی مثل شما، دور بسیاری از آنها خط می-کشدید و سراغشان نمی رفتید. که گفته اند کبوتر با کبوتر باز با باز. دختر مؤمن و خدا دوست، تمایل قلبی ندارند از پسری خواستگاری کنند که با زن و دختر مردم بگو بخند دارد، خوش و بش می کند، نام دختران زیادی را در گوشیش داره، هر روز در فضای حقیقی یا مجازی، دنبال یکی است، معتاد به همراهی با دوستان ناباک و دیدن فیلم های مبتذل و رقص است. برخی از دختران که ابتدا خوشی ها و لذت های آنی و لهوی برایشان امتیاز محسوب می شود، بعد از این که با این افراد ازدواج می کنند تازه می فهمند که شوهرشان چشم و دل و ذهن شان از هنرپیشه ها و رقص ها و خوانندگان پر است. و جایی برای او در قلب و ذهنش ندارد. خیلی از این افراد در مشاوره ها اینها را از سر دردی که نمی توانند پیش هرکسی بگویند بیان می کند و می گویند: خودم کردم که لعنت بر خودم باد. دختران به خاطر طبیعت و روحیاتی که دارن تمایل دارند نازشان را بکشند تا ناز بکشد. دختری که با هزار امید سراغ مرد دلخواه خودش می رود و آن مرد با بی رغبتی به او پاسخ رد می دهد یا پاسخ مثبت می دهد و در زندگی پیوسته به رخ دختر می کشد تاب و تحمل خود را از دست خواهد داد و احساس سرشکستگی و خرد شدن و تحقیر خواهد کرد. دختری که به خواستگاری پسری می رود، اعتبارش نزد مادر و شوهر خواهرش نسبت به دختری که مادر شوهر ازش خواستگاری کرده به مراتب پایین تر است.
می گویند مگر حضرت خدیجه از پیامبر خواستگاری نکرد؟ مگر حضرت شعیب برای دخترانش از موسی(ع) خواستگاری نکرد؟ بله خواستگاری کردند ولی کار نیکان را قیاس از خویش نکنیم. بله اگر واقعاً مردی از نظر باور و سجایای اخلاقی موسی و محمدوار(ع) یافتید سلام ما را به ایشان برسانید و در خواستگاری کردن از ایشان شک نکنید چون اگر شما هم کفو همتایش باشید، جواب مثبت می دهد و در طول زندگی به رخت نمی کشد و به تعبیر امروزی ها برای خود کلاس نمی گذارد که بله تو التماسم را کردی و به پایم افتادی و هزاران دختر برایم صف کشیده بودند. اگر همتایش نباشید چنان انسان وار عمل می کند که شما بدانید که از پیوند زناشویی به صلاحتان نبوده و تحقیر که نمی شوید هیچ، بلکه خوشحال هم می شوید.
چه باید کرد؟
1. همیشه زود ازدواج کردن به معنی خوشبختی نیست. افراد زیادی هستند که زود ازدواج کرده اند هر روز اختلاف و مشاجره دارند و چیزی که نمی چشند مزه آرامش است.
2. اگر خواستگاران برود و پشت سرشان را هم نگاه نکنند به معنی این نیست که شخصیت شما خرد شده باشد، خود را لایق و همتای گوهر وجود معنوی شما نیافته اند. هیچ طلا فروشی با رفتن مشتری ای که توان خریدن طلا ندارد، احساس بی احترامی نمی کند. آیا می دانید حضرت معصوم(س) به دلیل نداشتن همتا و هم کفو اختیارا مردی را به همسری قبول نکرد؟
3. برنگشتن خواستگار برای ادامه مذاکرات خواستگاری علل مختلف مادی و معنوی دارد: گناه مانع رزق و نعمت ها از جمله ازدواج می شود..، بی نمازی، داشتن بدگو و کارشکن، سوء تفاهم ها، همتا نیافتن خود و خانواده ها، انتظارات زیاد دختر و خانواده اش، انتظارات زیاد مرد از زن، مسکوت گذاشتن طولانی مدت داستان خواستگاری و طاقچه بالا گذاشتن و ناز کردن و کلاس گذاشتن که دختر خواستگار پشت خواستگار براش می آید، همتا نبودن در سبک تربیتی و فرهنگی، شلختگی دختر و خانواد، داشتن فرد معتاد در منزل، داشتن دختران بیوه و طلاق گرفته، سحر و جادو و…. سحر و جادو حقیقت دارد، ولی افراد کمی هستند که علم سحر و جادو کنند و اغلب افراد مدعی دروغگو شیاد اند. اغلب مردم به جایی این که بر علل دیگر تمرکز کنند و آن عایق ها را رفع کنند مستقیم گمان می کنند سحر و طلسم شده اند. آیت الله بهجت درباره باطل کردن سحر فرمودند، این موارد را مراعات و عمل کنید تا ان-شاء الله مشکل برطرف گردد:

قرآن کوچکی را همیشه همراه داشته باشید.
معوذتین را بخوانید و تکرار نمایید.
آیت الکرسی را بخوانید و در منزل نصب نمایید.
چهار قل را بخوانید و تکرار کنید، خصوصا وقت خواب.
در موقع اذان با صدای نسبتا بلند، اذان بگویید.
روزی 50 آیه از قرآن کریم با صدای نسبتا بلند بخوانید.

4. از آیت الله بهجت سؤال شد: ازدواج جوانی سر نمی گیرد و به اصطلاح عوام بختش باز نمی شود و از شما راهنمایی می خواهد؟ پاسخ دادند: نماز جعفر طیار علیه السلام بخواند و پس از آن دعایی که در کتاب زادالمعاد مجلسی آمده [این دعا از امام جعفر صادق علیه السلام توسط مفضل بن عمر روایت شده است و در مفاتیح الجنان در ضمن نماز جعفر طیار ذکر شده است] که در این هنگام خوانده شود، بخواند و در پی آن به سجده رود و تلاش کند که حتما گریه کند گر چه به مقدار کم و همین که چشمش را اشک گرفت حاجتش را از خدا بخواهد.
5. این عمل را تا زمانی که حاجتش روا شود انجام دهد، و اگر نشد بداند که یا کم خوانده و یا با اعتقاد کامل نخوانده است.
6. اگر دیر ازدواج کنید و با فرد همتای خود ازدواج کنید، بهتر از این است که ازدواج کنید و هر روز اختلاف و ناسازگاری داشته باشید. خانمی می گفت 8 ساله ازدواج کرده ایم دختر شش ساله دارم. همسرم نام همکارانش در گوشی همراهش است با آنها پیامک بازی می کند وقتی فهمیدم رمز برایش گذاشته، بعد فهمید در فیس بوک با آنها ارتباط دارد و به بهانه مأموریت تفریح می رود او وسائل خودش را قفل می کند و….
7. در برابر پسری هم می گفت: همسرم خوشگلی و زیبایی و دلبری برایم ندارد. در شغلم هر روز با زنانی ارتباط دارم که آرایش های مختلف می کنند و از همسرم سر هستند. گاهی نسبت به همسرم دلزده می شوم. اهل گناه نیستم که با دختران و زنان راحت باشم و ارتباط گناه آلود داشته باشم. احساس می کنم اگر دنبال ازدواج موقت بروم به او خیانت کرده ام همیشه دعا می کنم خدا مهرش را در دلم بیندازد برای این که عشقم کم رنگ نشود کار در مغازه را به شاگردم می سپارم تا با زنان روبرو نشوم و….
8. خب به نظر شما کدام یک از این دو مرد مناسب زندگی است؟
9. آیا زنانی که عشوه می آیند و دلربایی می کنند احتمال به دست می آورن شوهری مثل مرد اول را دارند یا دوم؟ اگر زنی زود شوهری مثل مرد اولی به دست آورد، آیا در دنیا و آخرت زیان کار نشده؟ اگر دختری صبر کند و تلخی انتظار را تحمل کند تا به گنج برسد و مردی از نمونه دوم گزینش کند، آیا برنده در این گزینش نشده است؟
10. به هرحال قبول داریم مجرد بودن سبب مشکلات ذهنی و عاطفی و معنوی می شود، اما باید با برنامه های مختلف ورزشی و فرهنگی و آموزش مهارت های زندگی و زنانگی و خانه داری و….سبب شوید از رکود بودن رها شوید و چون چشمه و رود در جریان زلال. دخترانی که پویا و سرزنده و اجتماعی و اهل کار و هنر هستند و به خدا توکل می کنند و اهل توسل به ائمه هستند فرصت ازدواج موفق بیشتری خواهند داشت
11. خداوند فرموده: اگر تقوا داشته باشید از جایی که فکرش را هم نمی کنید رزق و روزی تان( ازدواج، آرامش و..) می دهم به این رفیقم مان خدا اعتماد کنیم
12. همیشه دعای تان این باشد: خداوندا مرا آن ده که آن به.[1]


پی نوشت :
1.ماهنامه خانه خوبان ویژه خانواده ها، ، اردیبهشت و خرداد 1392، ش56

 

 

نظر از: ادهمي فيروز ابادي [عضو] 
ادهمي فيروز ابادي

سلام عالی بود.
التماس دعا

1397/04/26 @ 07:54
نظر از: طاهر [عضو] 

بسیار عالی بود؛ ممنون؛ خدا به همراهتان

1393/12/03 @ 18:37


فرم در حال بارگذاری ...

روش خواندن نماز شب + دانلود کتاب مخصوص کامپیوتر و موبایل

نوشته شده توسطرحیمی 26ام بهمن, 1393

 
یک نماز شب ساده و آسان چنین است:

چهار نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نافله شب،

بعد یک نماز دو رکعتی به نیت نماز شفع،

بعد یک نماز یک رکعتی به نیت نماز وتر.

که مجموعا 11 رکعت می شود.

 اما چنانچه مایل باشید مطالب بیشتری درباره نماز شب بدانید و برخی از مستحبات و آداب را هم رعایت کنید، مطالب زیر را هم ملاحظه کنید:

الف: وقت نماز شب:

وقت نماز شب از نصف شب تا اذان صبح است. و نماز شب در سحر از فضیلت بیشتری برخوردار است و تمام ثلث آخر شب سحر محسوب می شود. بهترین وقت سحر هم نزدیک اذان صبح است.

ب: رکعات نماز شب:

نماز شب یازده رکعت است که 8 رکعت آن(4 نماز دو رکعتی) به نیت نافله شب خوانده می شود مانند نماز صبح و بعد از آن 2 رکعت به نیت نماز شفع می خواند و در آخر هم یک رکعت به نام نماز وتر بجا می آورد.

ج: مستحبات نماز شب:

مستحب است که در قنوت نماز وتر 70 مرتبه «استغفرالله ربی و اتوب الیه» بگوید و برای 40 مؤمن دعا و استغفار کند و 300 مرتبه «الهی العفو» بگوید و هفت مرتبه «اللهم هذا مقام العائذ بک من النار» بخواند. البته اگر کمتر از این مقدارها هم بگوید، ایرادی ندارد.

و: برخی احکام نماز شب:

چنانچه مقداری از نماز شب را خوانده باشد و اذان صبح (طلوع فجر) سر رسد، می تواند بقیه نماز شب را هم به نیت اداء، بعد از نماز صبح بخواند.

اگر وقت کم باشد می تواند تنها نماز شفع و وتر را بخواند و اگر کمتر وقت داشته باشد، تنها شفع را بخواند.

نماز شب را می توان نشسته، خوابیده یا حتی در حال راه رفتن هم خواند.

خواندن دو رکعت نافله صبح، قبل از نماز صبح، از شفع و وتر افضل است.

(با استفاده از تحریر الوسیله حضرت امام خمینی(ره) ج 1 ص 123 و کتاب خودسازی، تزکیه و تهذیب نفس، آیت الله ابراهیم امینی ص 281 ـ 279)

 جهت اطلاعات بیشتر، برخی اطلاعات دیگر، درباره نماز شب در ادامه ، خدمتتان ارائه می گردد:

...

1. فضیلت نماز شب

الف: از منظر آیات:

 در بین نمازهای مستحبی، نماز شب از فضیلت بیشتری برخوردار است و در قرآن کریم درباره آن تأکید و سفارش بسیار شده است. خدای متعال به پیامبرش می فرماید: «مقداری از شب را برای عبادت و بندگی بیدار باش که این افزون [بر واجب] ویژه توست، امید است پروردگارت، تو را [به سبب این عبادت ویژه] به جایگاهی ستوده برانگیزد.[1]»

و در تعریف بندگان خاص الهی می گوید: «کسانی که شب را برای پروردگارشان با سجده و قیام به صبح می رسانند.[2]»

و در توصیف مؤمنین می فرماید: «شب ها ملازم بستر و خواب نیستند، بلکه پهلو از بستر خواب جدا کنند و با بیم و امید خدای را بخوانند و از آنچه به آنها دادیم انفاق کنند، پس کسی نمی داند چه نعمتهایی که موجب چشم روشنی آنها می شود و در پاداش اعمالشان ذخیره شده است.[3]»

ب: از منظر روایات: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خدای متعال به دنیا وحی کرد که خدمتگزارانت را به تعب بینداز و تارکین خودت را خدمت کن هنگامی که بنده خدا در تاریکی شب با پروردگارش خلوت و مناجات می کند، خدا قلبش را نورانی می گرداند، وقتی می گوید: یارب یارب از جانب خدا گفته می شود: لبیک عبدی، هر چه می خواهی طلب کن تا عطا کنم و خدا به فرشتگانش گوید… شما شاهد باشید که بنده ام را آمرزیدم.[4]»

و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اشراف امت من حاملین قرآن و شب زنده داران هستند.[5]» و فرمود: «آن قدر جبرئیل درباره نماز شب به من سفارش کرد که گمان کردم نیکان امت من شب را نخواهند خوابید.[6]» و باز فرمود: «دو رکعت نماز در وسط شب، از دنیا و آنچه که در آن است؛ نزد من محبوبتر است.[7]»

 

2. آثار نماز شب در روایات:

 امام صادق علیه السلام فرمود: «نماز شب صورت را زیبا و خلق را نیکو و انسان را خوشبو می کند، رزق را زیاد و قرض را ادا می کند و اندوه را برطرف می سازد و چشم را جلا می دهد.[8]»

پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمود: «نماز شب وسیله ای است برای خوشنودی خدا و دوستی ملائکه، نماز شب سنت و روش پیامبران و نور معرفت و ریشه ایمان می باشد. بدن را آرامش می دهد و شیطان را خشمگین می کند سلاحی بر علیه دشمنان و وسیله ای است برای اجابت دعا و قبول شدن اعمال، روزی انسان را توسعه می دهد، شفیع بین ملک الموت و نمازگزار می شود، چراغ و فرش قبر و جواب(دو فرشته) نکیر و منکر می باشد. در قبر تا قیامت مونس و زائر نمازگزار خواهد بود. نماز بر سرش سایه می افکند، تاجی برسرش و لباسی بر بدنش می گردد، نور پیش رویش، حائل بین او و آتش دوزخ خواهد بود، برای مؤمن حجتی است نزد خدا و وسیله سنگین شدن میزان اعمال و حکم عبور بر صراط و کلید بهشت می باشد زیرا نماز تکبیر است و حمد و ستایش و تسبیح و تمجید و تقدیس و تعظیم و قرائت و دعا و البته بهترین اعمال خواندن نماز در اول وقت آن است.[9]»

 

همچنین نگاه کنید به:

دانلود كتاب: نماز شب /بسام عطیه فرج/مترجم : عبدالغنی براهویی

دانلود فایل zip (حجم:656 کیلوبایت)

******************

فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید (جدید)
apk :دانلود کتاب به فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید نسخه 2 به بالا

حجم : 4.4MB

*************************************

فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید
apk :دانلود کتاب به فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید تا نسخه 2

حجم : 441KB

**************************************

فرمت ghm برای درج در بازار موبایل های اندروید، آی او اس و ویندوز فون
ghm :دانلود کتاب به فرمت ghm برای درج در بازار موبایل های اندروید، آی او اس و ویندوز فون

حجم : 223KB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

**************************************

فرمت jar برای موبایل های قدیمی مانند جاوا و سیمبین
jar :دانلود کتاب به فرمت jar برای موبایل های قدیمی مانند جاوا و سیمبین

حجم : 386KB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

*******************************

فرمت epub برای استفاده در سیستم های مختلف  با نمایش ساختار اصلی کتاب
epub :دانلود کتاب به فرمت epub برای استفاده در سیستم های مختلف

حجم : 234KB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

**********************************************

فرمت pdf برای استفاده در سیستم های مختلف  با نمایش ساختار اصلی کتاب
pdf :دانلود کتاب به فرمت pdf برای استفاده در سیستم های مختلف با کیفیت بالا

حجم : 760KB

راهنمای استفاده از این نرم افزار را می توانید در این قسمت مشاهده نمایید.

*******************************************************

فرمت html برای استفاده در سیستم های مختلف
html :دانلود کتاب به فرمت html برای استفاده در سیستم های مختلف

حجم : 179KB

*************************************************************

کتاب نماز شب، کلید حلّ مشکلات

http://www.hawzah.net/fa/bookview.html?BookID=45320

 

پی نوشت:



[1] سوره اسراء، آیه 79.

[2] سوره فرقان، آیه 64.

[3] سوره سجده، آیه 16.

[4] بحار الأنوار، ج 87، ص 139.

[5] بحار الأنوار، ج 87، ص 138.

[6] بحار الأنوار، ج 87، ص 130.

[7] بحار الأنوار،  ج 87، ص 148.

[8] بحار الأنوار،  ج 87، ص 153.

[9] بحار الأنوار ج 87، ص 161.

منبع: پایگاه حوزه
نظر از: سلام [بازدید کننده]
سلام

سلام چرا دانلود نمیشه؟

1398/02/02 @ 19:30
نظر از: آذرمگين [عضو] 
آذرمگين

عالی بود.خوشحال میشم به وبلاگ من هم سربزنید
mahdi1373.hc.com
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

1393/11/26 @ 16:52
نظر از: رضايت [عضو] 

ممنون از موضوع جالبتون

1393/11/26 @ 14:24


فرم در حال بارگذاری ...

دعای علوی مصری +متن ، ترجمه و شرح

نوشته شده توسطرحیمی 25ام بهمن, 1393

 دعای علوی مصری یكی از دعاهای شریف و عظیم الشأن است كه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن را به یكی از سادات بزرگوار به نام محمدبن علی كه سلسله نسبش به امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می رسیده و در مصر ساكن بوده است، یاد داده اند؛ و از این رو به دعای علوی مصری مشهور شده است.
این دعا در كتاب شریف “مهج الدعوات"، تألیف سیدبن طاووس و “بحارالانوار” مرحوم مجلسی نقل شده است. امام زمان(عج) شیوه خواندن این دعا را به محمدبن علی مصری این گونه آموزش دادند: «در شب جمعه بپاخیز و غسل كن و نماز شب را انجام بده؛ پس از سجده شكر دو زانو بنشین، و با حال تضرع و زاری این دعا را بخوان»(بحارالانوار، ج92، ص267)

 دانلودترجمه و شرح دعای علوی مصری

دانلود pdf دعای علوی مصری


فمن ذلك الدعاء المعروف بدعاء العلوي المصري لكل شديدة و عظيمة :

أَخْبَرَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ حَمَّادٍ الْمِصْرِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَلَوِيُّ الْحُسَيْنِيُّ الْمِصْرِيُّ قَالَ أَصَابَنِي غَمٌّ شَدِيدٌ وَ دَهَمَنِي أَمْرٌ عَظِيمٌ مِنْ قِبَلِ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَلَدِي مِنْ مُلُوكِهِ فَخَشِيتُهُ خَشْيَةً لَمْ أَرْجُ لِنَفْسِي مِنْهَا مَخْلَصاً فَقَصَدْتُ مَشْهَدَ سَادَاتِي وَ آبَائِي ص بِالْحَائِرِ لَائِذاً بِهِمْ وَ عَائِذاً بِقُبُورِهِمْ وَ مُسْتَجِيراً مِنْ عَظِيمِ سَطْوَةِ مَنْ كُنْتُ أَخَافُهُ وَ أَقَمْتُ بِهَا خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً أَدْعُو وَ أَتَضَرَّعُ لَيْلًا وَ نَهَاراً فَتَرَاءَى لِي قَائِمُ الزَّمَانِ وَ وَلِيُّ الرَّحْمَنِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ أَفْضَلُ التَّحِيَّةِ وَ السَّلَامِ فَأَتَانِي وَ أَنَا بَيْنَ النَّائِمِ وَ الْيَقْظَانِ فَقَالَ يَا بُنَيَّ خِفْتَ فُلَاناً فَقُلْتُ نَعَمْ أَرَادَنِي بِكَيْتَ وَ كَيْتَ فَالْتَجَأْتُ إِلَى سَادَاتِي ع أَشْكُو إِلَيْهِمْ لِيُخَلِّصُونِي مِنْهُ فَقَالَ لِي هَلَّا دَعَوْتَ اللَّهَ رَبَّكَ وَ رَبَّ آبَائِكَ بِالْأَدْعِيَةِ الَّتِي دَعَا بِهَا أَجْدَادِيَ الْأَنْبِيَاءُ ص حَيْثُ كَانُوا فِي الشِدَّةِ فَكَشَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُمْ ذَلِكَ قُلْتُ وَ بِمَا ذَا دَعَوْهُ بِهِ لِأَدْعُوَهُ بِهِ قَالَ ع إِذَا كَانَ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ فَقُمْ فَاغْتَسِلْ وَ صَلِّ صَلَاتَكَ فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ سَجْدَةِ الشُّكْرِ فَقُلْ وَ أَنْتَ بَارِكٌ عَلَى رُكْبَتَيْكَ وَ ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ مُبْتَهِلًا قَالَ وَ كَانَ يَأْتِينِي خَمْسَ لَيَالٍ مُتَوَالِيَاتٍ يُكَرِّرُ عَلَيَّ الْقَوْلَ وَ هَذَا الدُّعَاءَ حَتَّى حَفِظْتُهُ وَ انْقَطَعَ مَجِيؤُهُ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ- فَقُمْتُ وَ اغْتَسَلْتُ وَ غَيَّرْتُ ثِيَابِي وَ تَطَيَّبْتُ وَ صَلَّيْتُ مَا وَجَبَ عَلَيَّ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ وَ جَثَوْتُ عَلَى رُكْبَتَيَّ فَدَعَوْتُ اللَّهَ تَعَالَى بِهَذَا الدُّعَاءِ فَأَتَانِي ع لَيْلَةَ السَّبْتِ كَهَيْئَةِ الَّتِي يَأْتِينِي فَقَالَ لِي قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكَ يَا مُحَمَّدُ وَ قُتِلَ عَدُوُّكَ وَ أَهْلَكَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ فَرَاغِكَ‏ مِنَ الدُّعَاءِ قَالَ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ لَمْ يَكُنْ لِي هِمَّةٌ غَيْرُ وَدَاعِ سَادَاتِي ص وَ الرِّحْلَةُ نَحْوَ الْمَنْزِلِ الَّذِي هَرَبْتُ مِنْهُ فَلَمَّا بَلَغْتُ بَعْضَ الطَّرِيقِ إِذَا رَسُولُ أَوْلَادِي وَ كُتُبُهُمْ بِأَنَّ الرَّجُلَ الَّذِي هَرَبْتُ مِنْهُ جَمَعَ قَوْماً وَ اتَّخَذَ لَهُمْ دَعْوَةً فَأَكَلُوا وَ شَرِبُوا وَ تَفَرَّقَ الْقَوْمُ فَنَامَ هُوَ وَ غِلْمَانُهُ فِي الْمَكَانِ فَأَصْبَحَ النَّاسُ وَ لَمْ يُسْمَعْ لَهُمْ حِسٌّ فَكَشَفَ عَنْهُ الْغِطَاءَ فَإِذَا بِهِ مَذْبُوحاً مِنْ قَفَاهُ وَ دِمَاؤُهُ تَسِيلُ وَ ذَلِكَ فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ وَ لَا يَدْرُونَ مَنْ فَعَلَ بِهِ ذَلِكَ وَ يَأْمُرُونَنِي بِالْمُبَادَرَةِ نَحْوَ الْمَنْزِلِ فَلَمَّا وَافَيْتُ إِلَى الْمَنْزِلِ وَ سَأَلْتُ عَنْهُ وَ فِي أَيِّ وَقْتٍ كَانَ قَتْلُهُ فَإِذَا هُوَ عِنْدَ فَرَاغِي مِنَ الدُّعَاءِ. وَ هَذَا الدُّعَاءُ :

اینک با هم به سخنان بقیّة الله (دعای علوی مصری) گوش می سپاریم.
و این است آن دعایی که حضرت بقیّة الله تعلیم فرمودند:

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

رَبِّ مَنْ ذَا الَّذِي دَعَاكَ فَلَمْ تُجِبْهُ وَ مَنْ ذَا الَّذِي سَأَلَكَ فَلَمْ تُعْطِهِ وَ مَنْ ذَا الَّذِي نَاجَاكَ فَخَيَّبْتَهُ أَوْ تَقَرَّبَ إِلَيْكَ فَأَبْعَدْتَهُ

بارخدایا! چه کسی دعا کرد و تو او را اجابت نفرمودی؟ کدامیک از بندگان دست نیاز به سوی تو دراز کرد و تو او را محروم نمودی؟ کدام بنده ای با تو مناجات کرد و تو را مأیوس ساختی؟ چه کسی از بندگانت تقاضای نزدیک بودن به تو را داشت و تو او را از در خانه ات راندی؟

وَ رَبِّ هَذَا فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ مَعَ عِنَادِهِ وَ كُفْرِهِ وَ عُتُوِّهِ وَ إِذْعَانِهِ الرُّبُوبِيَّةَ لِنَفْسِهِ وَ عِلْمِكَ بِأَنَّهُ لَا يَتُوبُ وَ لَا يَرْجِعُ وَ لَا يَئُوبُ وَ لَا يُؤْمِنُ وَ لَا يَخْشَعُ اسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ أَعْطَيْتَهُ سُؤْلَهُ كَرَماً مِنْكَ وَ جُوداً وَ قِلَّةَ مِقْدَارٍ لِمَا سَأَلَكَ عِنْدَكَ مَعَ عِظَمِهِ عِنْدَهُ أَخْذاً بِحُجَّتِكَ عَلَيْهِ وَ تَأْكِيداً لَهَا حِينَ فَجَرَ وَ كَفَرَ وَ اسْتَطَالَ عَلَى قَوْمِهِ وَ تَجَبَّرَ وَ بِكُفْرِهِ عَلَيْهِمْ افْتَخَرَ وَ بِظُلْمِهِ لِنَفْسِهِ تَكَبَّرَ وَ بِحِلْمِكَ عَنْهُ اسْتَكْبَرَ فَكَتَبَ وَ حَكَمَ عَلَى نَفْسِهِ جُرْأَةً مِنْهُ إِنَّ جَزَاءَ مِثْلِهِ أَنْ يُغْرَقَ فِي الْبَحْرِ فَجَزَيْتَهُ بِمَا حَكَمَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ

خداوندا! آن فرعونی که در مقابل دستگاه با عظمت تو کاخها برافراشت و سرکشیها نمود و دعوی خدایی کرد و با اینکه تو می دانستی، توبه نمی کند و قلبش در برابر ذات پاک تو خاضع نخواهد شد، دعایش را مستجاب کردی و خواسته او را برآوردی و با اینکه حاجت او برای ذات پاک تو ناچیز و برای او بزرگ بود تو حجّت را بر او اتمام کردی هنگامی که به ذات پاک تو کفر ورزید و راه بدیها را پیمود و بر ملّت خود راه ظلم و ستم در پیش گرفت و در سایه ی کفر خود بر‌ آنها استیلا یافت و بر آنان فخر می فروخت و از حلم تو سوء استفاده کرد و راه تکبّر در پیش گرفت و خود بر خویشتن حکم نمود، که پاداش کسی مانند او غرق شدن در دریاست و تو نیز آن حکم را اجرا فرمودی و او را در دریا غرق کردی.

...

إِلَهِي وَ أَنَا عَبْدُكَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ مُعْتَرِفٌ لَكَ بِالْعُبُودِيَّةِ مُقِرٌّ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ خَالِقِي لَا إِلَهَ لِي غَيْرُكَ وَ لَا رَبَّ لِي سِوَاكَ مُوقِنٌ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ رَبِّي وَ إِلَيْكَ مَرَدِّي وَ إِيَابِي عَالِمٌ بِأَنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ وَ تَحْكُمُ مَا تُرِيدُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكْمِكَ وَ لَا رَادَّ لِقَضَائِكَ وَ أَنَّكَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ لَمْ تَكُنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ لَمْ تَبِنْ عَنْ شَيْ‏ءٍ كُنْتَ قَبْلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ أَنْتَ الْكَائِنُ بَعْدَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ الْمُكَوِّنُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ بِتَقْدِيرٍوَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

بار خدایا! من بنده ای از بندگان و فرزند بنده و کنیزی از کنیزان توام؛ به خدایی تو معترفم و به اینکه خدایی نیست جز ذات پاک تو که یگانه آفریننده و تنها خدا و تربیت کننده ی منی. معتقدم که خدا و رب من تو هستی که بر همه چیز توانایی و هرچه بخواهی انجام می دهی و هر حکمی را که اراده فرمایی، صادر می کنی. هیچ کس نمی تواند حکم تو را رد کند و حتماً فرمان تو باید اجرا شود. اول جهان هستی و آخر آن، ظاهر آن و باطن آن تویی. از چیزی خلق نشده و از چیزی جدا نشده ای. قبل از هر چیز تو بوده ای و پس از آن نیز تو خواهی بود. همه چیز را تو آفریدی و آفرینش همه موجودات بر اساس تقدیر حکیمانه تو مقرّر است و تو شنوا و دانایی.

وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ كَذَلِكَ كُنْتَ وَ تَكُونُ وَ أَنْتَ حَيٌّ قَيُّومٌ لَا تَأْخُذُكَ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ وَ لَا تُوصَفُ بِالْأَوْهَامِ وَ لَا تُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ- وَ لَا تُقَاسُ بِالْمِقْيَاسِ وَ لَا تُشَبَّهُ بِالنَّاسِ وَ إِنَّ الْخَلْقَ كُلَّهُمْ عَبِيدُكَ وَ إِمَاؤُكَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ نَحْنُ الْمَرْبُوبُونَ وَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ نَحْنُ الْمَخْلُوقُونَ وَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ نَحْنُ الْمَرْزُوقُونَ

 شهادت می دهم که ذات پاک تو چنین بوده و چنین خواهد بود. ذات مقدّست زنده است و نظام جهان هستی در سایه وجود تو اداره می شود و سستی و خواب در وجودت راه ندارد. همگان از عهده وصف تو ناتوانند و با حواس ظاهر (چشم، گوش و…) شناخته نخواهی شد. با مقیاسها و معیارهای متداول میان مردم تو را نمی توان سنجید و به انسان ها نمی توان تشبیهت کرد. نمی توان آفریده شدگان همه بنده و کنیز تو اند و تو پروردگار مایی و ما مخلوق تو و اسیر قدرت بی نهایت تو هستیم. آفریننده ما تویی و ما، آفریده تو هستیم. تو روزی دهنده ما هستی و ما روزی خواران تو هستیم.

فَلَكَ الْحَمْدُ يَا إِلَهِي إِذْ خَلَقْتَنِي بَشَراً سَوِيّاً وَ جَعَلْتَنِي غَنِيّاً مَكْفِيّاً بَعْدَ مَا كُنْتُ طِفْلًا صَبِيّاً تَقُوتُنِي مِنَ الثَّدْيِ لَبَناً مَرِيئاً وَ غَذَّيْتَنِي غِذَاءً طَيِّباً هَنِيئاً وَ جَعَلْتَنِي ذَكَراً مِثَالًا سَوِيّاً

اینک تو را حمد می کنم که مرا انسانی کامل [از نظر اعضاء و جوارح] خلق فرمودی و از غیر خودت بی نیازم ساختی. کودکی خردسال بودم که از سینه مادر شیر گوارایی برای آماده نمودی و غذایی پاکیزه و گوارا در دسترسم قرار دادی و بدین وسیله رشد کرده، قامتی رسا یافتم.

فَلَكَ الْحَمْدُ حَمْداً إِنْ عُدَّ لَمْ يُحْصَ وَ إِنْ وُضِعَ لَمْ يَتَّسِعْ لَهُ شَيْ‏ءٌ- حَمْداً يَفُوقُ عَلَى جَمِيعِ حَمْدِ الْحَامِدِينَ وَ يَعْلُو عَلَى حَمْدِ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ يَفْخُمُ وَ يَعْظُمُ عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ وَ كُلَّمَا حَمِدَ اللَّهَ شَيْ‏ءٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ كَمَا يُحِبُّ اللَّهُ أَنْ يُحْمَدَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ مَا خَلَقَ وَ زِنَةَ مَا خَلَقَ وَ زِنَةَ أَجَلِّ مَا خَلَقَ وَ بِوَزْنِ أَخَفِّ مَا خَلَقَ وَ بِعَدَدِ أَصْغَرِ مَا خَلَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ حَتَّى يَرْضَى رَبُّنَا وَ بَعْدَ الرِّضَا

پس حمد و ستایش سزاور ذات پاک تو است؛ آن هم ستایشی برتر و بالاتر از ستایش همه ستایشگران که هیچ ثنایی بدان نرسد؛ ستایشی برتر از تمام اقسام حمد و ثنایی که ستایشگران انجام داده اند و ستایشی ارجمند تر از همه امور و گرانقدرتر از هر سپاسی که آفریده ای به درگاه خداوند می کند. آری، حمد مختصّ ذات پاک خداوندی است چنانکه می پسندد؛ سپاسی برابر با تعداد همه آفریدگان و هموزن همه موجودات و مساوی با بزرگترین و کوچکترین و خُردترین آنها؛ حمدی که خداوند را خرسند سازد و با خشنودی خداوند برابر باشد.

وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَغْفِرَ لِي ذَنْبِي وَ أَنْ يَحْمَدَ لِي أَمْرِي وَ يَتُوبَ عَلَيَّ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

از او تقاضا می کنم که بر محمد و آل محمد درود فرستد و مرا ببخشد و اعمال مرا نیکو فرموده، توبه ام را بپذیرد، که او بسیار توبه پذیر و مهربان است.

إِلَهِي وَ إِنِّي أَنَا أَدْعُوكَ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ صَفْوَتُكَ أَبُونَا آدَمُ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ هُوَ مُسِي‏ءٌ ظَالِمٌ حِينَ أَصَابَ الْخَطِيئَةَ فَغَفَرْتَ لَهُ خَطِيئَتَهُ وَ تُبْتَ عَلَيْهِ وَ اسْتَجَبْتَ لَهُ دَعْوَتَهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي وَ تَرْضَى عَنِّي فَإِنْ لَمْ تَرْضَ عَنِّي فَاعْفُ عَنِّي فَإِنِّي مُسِي‏ءٌ ظَالِمٌ خَاطِئٌ عَاصٍ وَ قَدْ يَعْفُو السَّيِّدُ عَنْ عَبْدِهِ وَ لَيْسَ بِرَاضٍ عَنْهُ وَ أَنْ تُرْضِيَ عَنِّي خَلْقَكَ وَ تُمِيطَ عَنِّي حَقَّكَ

خداوندا! تو را به نامی می خوانم و به اسمی قسم می دهم که برگزیده ات، پدر ما آدم(ع)،‌ تو را به آن خواند و تو او را اجابت کرده و توبه اش را پذیرفتی و در حالی که او گناه کرده و بر خودش ستم روا داشته بود، تو او را بخشیدی و دعایش را مستجاب فرمودی و او را به خود نزدیک ساختی. ای کسی که از من به من نزدیکتری! از پیشگاه مقدّست استدعا می کنم که بر محمد و آل محمد درود فرستی و از گناهان من بگذری و از من خشنود گردی و اگر از من خشنود نمی شوی، پس مرا عفو فرما که من گناهکار و ستمگرم و لغزشم زیاد است. آری، چه بسا مولایی که ازبنده خود درمی گذرد در حالی که از او راضی نیست. تقاضای دیگرم این است که بندگانت را از من راضی نمایی و حق خودت را درباره من نادیده محسوب فرمایی.

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ إِدْرِيسُ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَجَعَلْتَهُ صِدِّيقاً نَبِيّاً وَ رَفَعْتَهُ مَكاناً عَلِيًّا وَ اسْتَجَبْتَ دُعَاءَهُ وَ كُنَتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ أَنْ تَجْعَلَ مَآبِي إِلَى جَنَّتِكَ وَ مَحَلِّي فِي رَحْمَتِكَ وَ تُسْكِنَنِي فِيهَا بِعَفْوِكَ وَ تُزَوِّجَنِي مِنْ حُورِهَا بِقُدْرَتِكَ يَا قَدِيرُ

بارالها! من تو را به نامی می خوانم که ادریس(ع) تو را بدان خواند و تو او را به مقام راستگویان و درست کرداران و به پیامبری رساندی و مقامی بس بلند به او ارزانی فرمودی؛ دعایش را مستجاب کردی و او را به خود نزدیک ساختی. اکنون ای نزدیکتر از من به خودم! از درگاه با عظمت تو استدعا می کنم که بر محمد و آل محمد درود فرستی و پایان کار مرا بهشت برین قرار دهی و مرا در دریای رحمت خود غوطه ور سازی و با آمرزش گناهان، مرا در بهشت جای دهی و حوریان بهشتی را با من همسر فرمایی، به توانایی بی نهایت تو ای قادر متعال!

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ نُوحٌ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ. فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ. وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى‏ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ- وَ نَجَّيْتَهُ عَلى‏ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ فَاسْتَجَبْتَ دُعَاءَهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّي‏ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُنْجِيَنِي مِنْ ظُلْمِ مَنْ يُرِيدُ ظُلْمِي وَ تَكُفَّ عَنِّي بَأْسَ مَنْ يُرِيدُ هَضْمِي وَ تَكْفِيَنِي شَرَّ كُلِّ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ عَدُوٍّ قَاهِرٍ وَ مُسْتَخِفٍّ قَادِرٍ وَ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ كُلِّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ وَ إِنْسِيٍّ شَدِيدٍ وَ كَيْدِ كُلِّ مَكِيدٍ يَا حَلِيمُ يَا وَدُودُ

خداوندا! تو را به نامی می خوانم که نوح(ع) در سایه آن به درگاهت بار یافت و عرضه داشت: «خداوندا! من مغلوب و مقهور گشته ام، پس مرا یاری کن. و [در قرآن فرمودی که] درهای آسمان را گشودیم و بارانی کوبنده و ویرانگر فرو فرستادیم و از زمین چشمه های پر آب به جوشش درآوردیم! و آبها از زمین و آسمان به هم پیوستند و آنچه مقدّر بود، انجام شد و نوح از آن دریای خروشان نجات یافت و بر کشتی ساخته شده از چوب و میخ سوار شد.» [پروردگارا!] تو نیاز و احتیاج او را تأمین نمودی و او را به خود نزدیک ساختی. اکنون ای نزدیکترین افراد به من! از درگاهت استدعا می کنم که درود خودت را بر محمد و آل محمد فرو فرستاده، مرا از ستم هر ظالمی که اندیشه ستمی درباره من دارد رهایی بخشی و شرّ هر زمامدار جفا کار و دشمن توانا و هر صاحب قدرت خوارکننده و زور گوی کینه توز و شیطان رانده شده و انسان بدرفتاری را از من دور فرمایی و مرا از نقشه و کید فریب دهندگان در امان داری، ای بردبار و حلیم و ای خدای مهربان!

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ عَبْدُكَ وَ نَبِيُّكَ صَالِحٌ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَنَجَّيْتَهُ مِنَ الْخَسْفِ وَ أَعْلَيْتَهُ عَلَى عَدُوِّهِ وَ اسْتَجَبْتَ دُعَاءَهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخَلِّصَنِي مِنْ شَرِّ مَا يُرِيدُنِي أَعْدَائِي بِهِ وَ سَعَى بِي حُسَّادِي وَ تُكْفِنِيهِمْ بِكِفَايَتِكَ وَ تَتَوَلَّانِي بِوَلَايَتِكَ وَ تَهْدِيَ قَلْبِي بِهُدَاكَ وَ تُؤَيِّدَنِي بِتَقْوَاكَ وَ تُبَصِّرَنِي [تَنْصُرَنِي‏] بِمَا فِيهِ رِضَاكَ وَ تُغْنِيَنِي بِغِنَاكَ يَا حَلِيمُ

خداوندا! تو را به نامی که بنده و پیامبرت صالح(ع) تو را به آن خواند و دعا کرد، می خوانم. تو دعایش را مستجاب نمودی و او را از فرو رفتن در زمین حفظ فرمودی و بر دشمنانش او را برتری بخشیدی و در مقام قرب، منزلش دادی. ای خداوند نزدیک! صلوات و درود مرا برحبیب خود محمد و آْل او فرو فرست و مرا از شرّ دشمنانم، ایمن دار و از بدیهای حسودان حفظم کن و خودت امور مرا کفایت نما و در زیر لوای ولایت خود مرا هدایت کن و قلب مرا به خود متوجه فرما و به وسیله تقوی و بصیرت و توفیق تحصیل رضای خود را به من عنایت کن و با بی نیازی و ثروتهای مادی و معنوی خود مرا بی نیاز فرما، ای خداوند حلیم و بردبار!

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ عَبْدُكَ وَ نَبِيُّكَ وَ خَلِيلُكَ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ السَّلَامُ حِينَ أَرَادَ نُمْرُودُ إِلْقَاءَهُ فِي النَّارِ فَجَعَلْتَ لَهُ النَّارَ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ اسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُبَرِّدَ عَنِّي حَرَّ نَارِكَ وَ تُطْفِئَ عَنِّي لَهِيبَهَا وَ تَكْفِيَنِي حَرَّهَا وَ تَجْعَلَ نَائِرَةَ أَعْدَائِي فِي شِعَارِهِمْ وَ دِثَارِهِمْ- وَ تَرُدَّ كَيْدَهُمْ فِي نُحُورِهِمْ وَ تُبَارِكَ لِي فِيمَا أَعْطَيْتَنِيهِ كَمَا بَارَكْتَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ الْحَمِيدُ الْمَجِيدُ

بارخدایا! تو را به همان نامی که بنده صالح و پیامبر بزرگت ابراهیم(ع) خواند و تو او را از آتش نمرود نجات دادی، می خوانم که بر محمّد و آل او درود فرستی و آتشی را که دشمنان برای من افروخته اند به جان خودشان برگردانی. آنچه را که به من عنایت فرمودی بدان گونه که بر آن حضرت (ابراهیم(ع)) و خاندان عزیزش مبارک نمودی، بر من نیز مبارک گردان، ای آن که ذات پاکت، بخشنده و ستوده و بزرگوار است!

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِالاسْمِ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ إِسْمَاعِيلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَجَعَلْتَهُ نَبِيّاً وَ رَسُولًا وَ جَعَلْتَ لَهُ حَرَمَكَ مَنْسَكاً وَ مَسْكَناً وَ مَأْوًي وَ اسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ نَجَّيْتَهُ مِنَ الذَّبْحِ وَ قَرَّبْتَهُ رَحْمَةً مِنْكَ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْسَحَ لِي فِي قَبْرِي وَ تَحُطَّ عَنِّي وِزْرِي وَ تَشُدَّ لِي أَزْرِي وَ تَغْفِرَ لِي ذَنْبِي وَ تَرْزُقَنِي التَّوْبَةَ بِحَطِّ السَّيِّئَاتِ وَ تَضَاعُفِ الْحَسَنَاتِ وَ كَشْفِ الْبَلِيَّاتِ وَ رِبْحِ التِّجَارَاتِ وَ دَفْعِ مَعَرَّةِ السِّعَايَاتِ إِنَّكَ مُجِيبُ الدَّعَوَاتِ وَ مُنْزِلَ الْبَرَكَاتِ وَ قَاضِي الْحَاجَاتِ وَ مُعْطِي الْخَيْرَاتِ وَ جَبَّارِ السَّمَاوَاتِ

خداوندا! به اسمی که اسماعیل(ع) تو را بدان خواند و در سایه آن نام، او را به پیامبری رساندی و خانه خودت را منزل و پناهگاه او قرار دادی و دعایش را مستجاب نمودی و از قربانی شدن نجاتش دادی و از بهشت برایش گوسفند قربانی (فِدا) فرستادی و او را به خویش نزدیک ساختی. ای از همه نزدیکتر به من! از پیشگاه مقدّست استدعا می کنم که بر پیامبر عزیزت حضرت محمد بن عبدالله و خاندان گرامی اش درود خود را نازل فرمایی. خانه قبر مرا وسیع کن و بار سنگینی گناه را از دوشم بردار و توانمندی و پایمردی نصیبم فرما. گناهانم را بیامرز و با پاک نمودن گناهانم، مرا به مقام توبه نایل فرما. خوبیهایم را دو چندان ساز و گره از مشکلاتم بگشا و در تجارت بهره مندم ساز و آزار بدگوییها را از من دور گردان، ای آن که ذات پاکت اجابت کننده دعاها، عطاکننده همه خوبیها، فرو فرستنده تمام برکات و فرمانروای مطلق آسمانها است!

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِمَا سَأَلَكَ بِهِ ابْنُ خَلِيلِكَ إِسْمَاعِيلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ الَّذِي نَجَّيْتَهُ مِنَ الذَّبْحِ وَ فَدَيْتَهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ وَ قَلَبْتَ‏ لَهُ الْمِشْقَصَ حَتَّى نَاجَاكَ مُوقِناً بِذَبْحِهِ رَاضِياً بِأَمْرِ وَالِدِهِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُنْجِيَنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ بَلِيَّةٍ وَ تَصْرِفَ عَنِّي كُلَّ ظُلْمَةٍ وَخِيمَةٍ وَ تَكْفِيَنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أُمُورِ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ مَا أُحَاذِرُهُ وَ أَخْشَاهُ وَ مِنْ شَرِّ خَلْقِكَ أَجْمَعِينَ بِحَقِّ آلِ يس

خداوندا! از تو درخواست می کنم به چیزی که اسماعیل(ع) فرزند خلیل تو را بدان خواندت و تو او را از کشته شدن نجات دادی و قربانی بزرگ برایش فرستادی و جلوی تیزی کارد را گرفتی و به آن اجازه بریدن ندادی و در حالی که او خود را برای ذبح شدن آماده نموده و امر پدر را اطاعت کرده و راضی بدین امر بود، دعایش را مستجاب نمودی و او را به مقام قرب نایل کردی ای خدایی که از همه به من نزدیکتری! از پیشگاه مقدّست استدعا می کنم که درود خود را بر محمّد و آل محمّد فرو فرستی و مرا از هر بدی و سختی برهانی و ظلم ستمگران را از من دور نمایی و در امور دنیوی و اخری که بر آنها بیمناک هستم، مرا کفایت کنی و از شرّ همه مخلوقات در امان خودت نگاهم داری، به حقّ آل یس.(2)

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ لُوطٌ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَنَجَّيْتَهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْخَسْفِ وَ الْهَدْمِ وَ الْمَثُلَاتِ وَ الشِدَّةِ وَ الْجُهْدِ وَ أَخْرَجْتَهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ وَ اسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَأْذَنَ لِي بِجَمِيعِ [بِجَمْعِ مَا شُتِّتَ مِنْ شَمْلِي وَ تُقِرَّ عَيْنِي بِوَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ تُصْلِحَ لِي أُمُورِي وَ تُبَارِكَ لِي فِي جَمِيعِ أَحْوَالِي وَ تُبَلِّغَنِي فِي نَفْسِي آمَالِي- وَ أَنْ تُجِيرَنِي مِنَ النَّارِ وَ تَكْفِيَنِي شَرَّ الْأَشْرَارِ بِالْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ وَ نُورِ الْأَنْوَارِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّةِ الْمَهْدِيِّينَ وَ الصَّفْوَةِ الْمُنْتَجَبِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ وَ تَرْزُقَنِي مُجَالَسَتَهُمْ وَ تَمُنَّ عَلَيَّ بِمُرَافَقَتِهِمْ وَ تُوَفِّقَ لِي صُحْبَتَهُمْ مَعَ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ وَ مَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ أَجْمَعِينَ وَ حَمَلَةِ عَرْشِكَ وَ الْكَرُوبِيِّينَ

خداوندا! به نامی که لوط تو را بدان خواند و تو او و فرزندانش را از فرو رفتن در زمین ونابود شدن و شکنجه دیدن، نجات دادی و آنان را از گرداب نیستی، به سلامت بیرون بردی، تو را به همان نام می خوانم و از تو که ازمن به من نزدیکتری تقاضا می کنم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و از آتش سوزان جهنّم مرا در پناه لطف خود نگاه داشته، اجازه فرمایی که نابسامانی هایم سامان گیرد و چشمم به خاندان و فرزندانم روشن گردد و تمام کارهای مرا بر من مبارک فرمایی و مرا به آرزوهای خودم برسانی. [خدایا!] شرّ بدخواهان را از من دور کن و مرا در آتش غضب خود نسوزان. به وسیله برگزیدگانت محمّد و آل محمّد که همگی مشعلهای فروزان جهان وجود و هدایت کننده بندگان تو اند بر من منّت گذاشته، افتخار مصاحبت و همنشینی با این ذوات مقدّسه را به من عنایت فرما و نیز افتخار معاشرت و مصاحبت و مجالست با همه بندگان صالح خود مانند انبیا و اوصیا و ملائکه مقرّب و حاملان عرش و ساکنان آستان با عظمتت را نصیبم فرما.

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي سَأَلَكَ بِهِ يَعْقُوبُ وَ قَدْ كُفَّ بَصَرُهُ وَ شُتِّتَ شَمْلُهُ [جَمْعُهُ‏] وَ فُقِدَ قُرَّةُ عَيْنِهِ ابْنُهُ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ جَمَعْتَ شَمْلَهُ وَ أَقْرَرْتَ عَيْنَهُ وَ كَشَفْتَ ضُرَّهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَأْذَنَ لِي بِجَمِيعِ مَا تَبَدَّدَ مِنْ أَمْرِي وَ تُقِرَّ عَيْنِي بِوَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ تُصْلِحَ شَأْنِي كُلَّهُ وَ تُبَارِكَ لِي فِي جَمِيعِ أَحْوَالِي وَ تُبَلِّغَنِي فِي نَفْسِي وَ آمَالِي وَ تُصْلِحَ لِي أَفْعَالِي وَ تَمُنَّ عَلَيَّ يَا كَرِيمُ يَا ذَا الْمَعَالِي بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

بارخدایا! در نتیجه هجران یوسف،‌ یعقوب پیامبر بینایی خود را از دست داده و افراد خاندانش متلاشی و جمعشان پراکنده شده بود و او مایه روشنایی دیده اش، یوسف را نمی یافت تا اینکه با توّسل به یکی از اسماء مقدّسه ات تو را خواند و درنتیجه اجابتش فرمودی و یوسف را به او بازگرداندی و جمع پریشانش را به هم پیوند زدی و چشمان نابینایش را روشن ساختی و دردهای او را درمان کردی و او را به خود نزدیک نمودی. اینک ای خداوندی که به [همه بندگانت] نزدیکی! من تو را به همان نام می خوانم و از درگاه با عظمتت می خواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستاده، به من اجازه فرمایی که به خاندانم بپیوندم و پریشانی هایم سامان گیرد و خاندان و فرزندانم مایه روشنایی دیده ام شوند و تمام امور برایم آسان گردد و به خواسته ها و آرزوهایم برسم و بر من منّت گذار، که شأن تو کَرَم است. [آری، تو کریمی]. ای خداوندی که از نظر مقام و مرتبت بر همه برتری داری و ای کسی که رحمت بی نهایتت همه ی موجودات را فراگرفته است و همگان در دنیا از آن بهره مندند! مرا از این رحمت (رحمانیّت) و نیز رحیمیّت خود در دو جهان بهره مند فرما.

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ عَبْدُكَ وَ نَبِيُّكَ يُوسُفُ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ نَجَّيْتَهُ مِنْ غَيَابَتِ الْجُبِّ وَ كَشَفْتَ ضُرَّهُ وَ كَفَيْتَهُ كَيْدَ إِخْوَتِهِ وَ جَعَلْتَهُ بَعْد الْعُبُودِيَّةِ مَلِكاً وَ اسْتَجَبْتَ دُعَاءَهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَدْفَعَ عَنِّي كَيْدَ كُلِّ كَائِدٍ وَ شَرِّ كُلِّ حَاسِدٍ- إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ

خداوندا! تو را به نامی می خوانم که بنده و پیامبرت یوسف(ع) تو را بدان خواند و دعایش را مستجاب فرمودی و او را از قعر چاه، نجات دادی و مهمّاتش را کفایت کردی و او را از کید و مکر برادرانش رهایی بخشیدی و پس از اینکه او را به عنوان یک بنده و برده فروختند، به پادشاهی مصرش رساندی و دعایش را اجابت فرمودی و وی را به مقام قرب نایل ساختی. ای خدای نزدیک به همه! از تو می خواهم که بر محمّد و آل او درود فرستی و کید و مکر هر مکار و حیله گر را از من دور فرموده و از حسد حسودان، مرا در پناه خود محفوظ داری. البته ذات پاک تو بر هر چیزی قادر و تواناست.

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ عَبْدُكَ وَ نَبِيُّكَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ إِذْ قُلْتَ تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ وَ نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا وَ ضَرَبْتَ لَهُ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً وَ نَجَّيْتَهُ وَ مَنْ مَعَهُ [تَبِعَهُ‏] مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَغْرَقْتَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا وَ اسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ خَلْقِكَ وَ تُقَرِّبَنِي مِنْ عَفْوِكَ وَ تَنْشُرَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ مَا تُغْنِيَنِي بِهِ عَنْ جَمِيعِ خَلْقِكَ وَ يَكُونُ لِي بَلَاغاً أَنَالُ بِهِ مَغْفِرَتَكَ وَ رِضْوَانَكَ يَا وَلِيِّي وَ وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ

خداوندا! تو را به نامی می خوانم که بنده و پیامبرت موسی بن عمران(ع) ذات پاک تو را بدان خواند، چه آنکه در قرآنت فرموده ای: «موسی را از وادی مقدّس طور ایمن خواندیم و برای مناجات با خود او را به خود نزدیک کردیم.» [خداوندا!] دریا را برای او خشک کردی و او و همراهانش را نجات دادی و فرعون و هامان و یارانش را غرق نمودی و دعای موسی را اجابت فرموده، او را به خود نزدیک ساختی. اینک، ای خدایی که نزدیکی! تو را به همان نام می خوانم و از تو می خواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و مرا از شرّ مخلوقاتت محفوظ بداری و از بخشندگی خود مرا بهره مند سازی و فضل و لطف خود را به من ارزانی داری، آن چنان فضلی که مرا از همه آفریدگانت بی نیاز فرمایی تا به آمرزش و رضوان تو دست پیدا کنم، از ولیّ و صاحب اختیار همه بندگان و مؤمنان!

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِالاسْمِ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ عَبْدُكَ وَ نَبِيُّكَ دَاوُدُ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ سَخَّرْتَ لَهُ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ مَعَهُ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكَارِ- وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ وَ شَدَدْتَ مُلْكَهُ وَ آتَيْتَهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ وَ أَلَنْتَ لَهُ الْحَدِيدَ وَ عَلَّمْتَهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَهُمْ وَ غَفَرْتَ ذَنْبَهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُسَخِّرَ لِي جَمِيعَ أُمُورِي وَ تُسَهِّلَ لِي تَقْدِيرِي وَ تَرْزُقَنِي مَغْفِرَتَكَ وَ عِبَادَتَكَ وَ تَدْفَعَ عَنِّي ظُلْمَ الظَّالِمِينَ وَ كَيْدَ الْكَائِدِينَ وَ مَكْرَ الْمَاكِرِينَ وَ سَطَوَاتِ الْفَرَاعِنَةِ الْجَبَّارِينَ وَ حَسَدَ الْحَاسِدِينَ يَا أَمَانَ الْخَائِفِينَ وَ جَارَ الْمُسْتَجِيرِينَ وَ ثِقَةَ الْوَاثِقِينَ وَ ذَرِيعَةَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَجَاءَ الْمُتَوَكِّلِينَ وَ مُعْتَمَدَ الصَّالِحِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

پروردگارا! تو را به نامی می خوانم که داود [علیه السلام]، بنده و پیامبرت تو را بدان خواند. دعایش را مستجاب کردی و کوهها را برای او مسخّر نمودی و طوری که صبح و شام با او همصدا شده، با تو مناجات می کردند؛ پرندگان را گرد او جمع کردی که همه به سوی او بیایند و با وی هم آواز شوند؛ سلطنتش را قوی و پهناور ساختی و او را زیور حکمت و شناخت حقّ از باطل، مفتخر ساختی؛ آهن را در دستش نرم کردی و ساختن زره را به او آموختی؛ از گناهانش صرف نظر نمودی و به خود نزدیکش ساختی. اکنون، ای خداوند از همه به من نزدیکتر! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و همه کارها و مشکلاتم را مسخّر من قرار ده؛ مقدّرات مرا آسان ساز؛ گناهانم را بیامرز و مرا به عبادت خود موفق گردان و ظلم ظالمان،‌ نیرنگ نیرنگبازان، قدرت فرعونیان و حسد حسودان را از من دور فرما، ای امان دهنده ترسیدگان و پناه دهنده پناه خواهان و تکیه گاه اطمینان دارندگان و امید متوکّلان و امید دهنده به نیکوکاران! ای مهربانترین مهربانان!

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِالاسْمِ الَّذِي سَأَلَكَ بِهِ عَبْدُكَ وَ نَبِيُّكَ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ إِذْ قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ أَطَعْتَ لَهُ الْخَلْقَ وَ حَمَلْتَهُ عَلَى الرِّيحِ وَ عَلَّمْتَهُ مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ سَخَّرْتَ لَهُ الشَّيَاطِينَ مِنْ كُلِّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ. وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ‏ فِي الْأَصْفادِ هَذَا عَطَاؤُكَ لَا عَطَاءُ غَيْرِكَ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَهْدِيَ لِي قَلْبِي وَ تَجْمَعَ لِي لُبِّي وَ تَكْفِيَنِي هَمِّي وَ تُؤْمِنَ خَوْفِي وَ تَفُكَّ أَسْرِي وَ تَشُدَّ أَزْرِي وَ تُمْهِلَنِي وَ تُنَفِّسَنِي وَ تَسْتَجِيبَ دُعَائِي وَ تَسْمَعَ نِدَائِي وَ لَا تَجْعَلَ فِي النَّارِ مَأْوَايَ وَ لَا الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّي وَ أَنْ تُوَسِّعَ عَلَيَّ رِزْقِي وَ تُحَسِّنَ خُلُقِي وَ تُعْتِقَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ فَإِنَّكَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ مُؤَمَّلِي

خداوندا! تو را به نامی می خوانم که بنده و پیامبرت سلیمان بن داود(ع) در زیر سایه آن نام با تو مناجات کرد و «گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و سلطنتی به من عطا فرما که پس از من به کسی اعطاء نکنی» و تو خواسته او را اجابت فرمودی و خلایق را مسخّر او قرار دادی، باد را تحت فرمان وی گذاشتی، زبان پرندگان [بلکه همه موجودات] را به او آموختی و شیاطین را مطیع او قرار دادی که وی برخی از آنان را به ساختن کاخهای مرتفع و باغها مأمور کرد و گروهی را در دریاها به غواصی واداشت و جمعی را که موجب گمراهی خلق بودند، در غل و زنجیر به بند کشید. خداوندا! این همه بخشندگی مختصّ ذات پاک تو است و دیگری را چنین بخشایشی نیست. تو او را به خود نزدیک ساختی. ای نزدیک به من! از تو می خواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و عقل و خِرَدم را بارور سازی، مشکلاتم را جوابگو باشی، ترس و هراس را از دلم بیرون کنی، از قید و بند نجاتم دهی، پایمردی و توانایی ام عطا کنی، مهلتم دهی و پریشانی ام رارفع و دعایم را اجابت فرمایی، ناله ام را بشنوی و جایگاه مرا در دوزخ قرار ندهی، دنیا را خواسته بزرگ من نسازی،‌ روزی مرا زیاد فرمایی، حُسن و خوبی رفتار به من عنایت کنی و مرا از آتش خلاص فرمایی. تو سرور و مولای منی و به لطف تو امید و آرزو بسته ام.

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ أَيُّوبُ لَمَّا حَلَّ بِهِ الْبَلَاءُ بَعْدَ الصِّحَّةِ وَ نَزَلَ السَّقَمُ مِنْهُ مَنْزِلَ الْعَافِيَةِ وَ الضَّيقُ بَعْدَ السَّعَةِ وَ الْقُدْرَةِ فَكَشَفْتَ ضُرَّهُ وَ رَدَدْتَ عَلَيْهِ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ حِينَ نَادَاكَ دَاعِياً لَكَ رَاغِباً إِلَيْكَ رَاجِياً لِفَضْلِكَ شَاكِياً إِلَيْكَ رَبِّ إِنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ كَشَفْتَ ضُرَّهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَكْشِفَ ضُرِّي- وَ تُعَافِيَنِي فِي نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ وُلْدِي وَ إِخْوَانِي فِيكَ عَافِيَةً بَاقِيَةً شَافِيَةً كَافِيَةً وَافِرَةً هَادِئَةً نَامِيَةً مُسْتَغْنِيَةً عَنِ الْأَطِبَّاءِ وَ الْأَدْوِيَةِ وَ تَجْعَلَهَا شِعَارِي وَ دِثَارِي وَ تُمَتِّعَنِي بِسَمْعِي وَ بَصَرِي وَ تَجْعَلَهُمَا الْوَارِثَيْنِ مِنِّي- إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ

بارخدایا! تو را به نامی می خوانم که ایّوب(ع) تو را بدان خواند، آنگاه که بلا بر او نازل شد و بیماری جای سلامتی را گرفت و تنگی معیشت جای نعمت های فراوان را پر کرد. او تو را خواند و تو مشکلاتش را حل نمودی و خاندانش را به او بازگرداندی و شمار آنان را دو چندان قرار دادی. ایّوب به درگاه تو دست نیاز برداشته، با امید به فضل و کَرَمت شکایت خویش را چنین عرضه داشت «خداوندا! بیچارگی به من روی آورده و همانا گذشت تو از همه بالاتر است.» در آن زمان دعایش را اجابت فرمودی و گرفتاری اش را مرتفع ساختی و وی را به خود نزدیک گرداندی. ای خدای از همه نزدیکتر! تو را می خوانم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و گرفتاریهایم را برطرف نمایی و عافیت همه جانبه در مورد خود و خاندان و فرزندان و برادران به من لطف فرمایی که برای همیشه برای من و خانواده ام باقی بماند، آن چنان عافیتی که مرا از طبیب بی نیاز سازد، و مرا از اعضا و جوارحم بهره مند فرما به طوری که تا آخرین لحظه زندگی من، سالم و همراهم باشند. آری، تو بر همه چیز قادر و توانایی.

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ يُونُسُ بْنُ مَتَّى فِي بَطْنِ الْحُوتِ حِينَ نَادَاكَ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ- أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ أَنْبَتَّ عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ وَ أَرْسَلْتَهُ إِلى‏ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَسْتَجِيبَ دُعَائِي وَ تُدَارِكَنِي بِعَفْوِكَ فَقَدْ غَرِقْتُ فِي بَحْرِ الظُّلْمِ لِنَفْسِي وَ رَكِبَتْنِي مَظَالِمُ كَثِيرَةٌ لِخَلْقِكَ عَلَيَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتُرْنِي مِنْهُمْ وَ أَعْتِقْنِي مِنَ النَّارِ وَ اجْعَلْنِي مِنْ عُتَقَائِكَ وَ طُلَقَائِكَ مِنَ النَّارِ فِي مَقَامِي هَذَا بِمَنِّكَ يَا مَنَّانُ.

بار خدایا! تو را به نامی می خوانم که یونس بن متّی در شکم ماهی تو را به آن خواند. آنگاه که در تاریکیهای سه گانه بانگ برآورد که «خدایی جز ذات پاک تو نیست و من از ستمکارانم [که به نفس خود ظلم کردم]» اما تو از همه رحم کننده تری. پس دعای او را اجابت نمودی و او به خواسته اش رسید و برای وی درخت کدویی رویاندی و او را سوی صد هزار نفر یا بیشتر فرستادی و به خودت نزدیکش ساختی. اینک ای نزدیکتر از من به من! از پیشگاه مقدّست استدعا می کنم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و دعایم را مستجاب فرمایی و عفو و بخشش خود را شامل حالم نمایی، زیرا من خود را در دریای ظلم به نفس غرق نموده و درباره بندگان تو ستم کرده ام. [خداوندا!] بر محمّد و آل محمّد درود فرست و مرا در زیر سایه ولایت آنها نگاهداری فرما و از آتش دوزخ آزاد ساز. در همین لحظه مرا از آزادشدگان از آتش قرار ده و بر من منّت گذار، ای خداوند کریم!

إِلَهِي وأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ عَبْدُكَ وَ نَبِيُّكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ إِذْ أَيَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ أَنْطَقْتَهُ فِي الْمَهْدِ فَأَحْيَا بِهِ الْمَوْتَى وَ أَبْرَأَ بِهِ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِكَ وَ خَلَقَ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَصَارَ طَائِراً بِإِذْنِكَ- وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُفَرِّغَنِي لِمَا خُلِقْتُ لَهُ وَ لَا تَشْغَلَنِي بِمَا قَدْ تَكَلَّفْتَهُ لِي وَ تَجْعَلَنِي مِنْ عِبَادِكَ وَ زُهَّادِكَ فِي الدُّنْيَا وَ مِمَّنْ خَلَقْتَهُ لِلْعَافِيَةِ وَ هَنَّأْتَهُ بِهَا مَعَ كَرَامَتِكَ يَا كَرِيمُ يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ

خداوندا! تو را به نامی می خوانم که بنده و پیامبرت عیسی بن مریم(ع) تو را به آن خواند، هنگامی که او را به وسیله روح القدس تأیید فرمودی و قدرت سخن گفتن در گهواره به او لطف کردی و مردگان را به وسیله او زنده ساختی و بیماریهای سخت و لاعلاج مانند پیسی و خوره را به دست او شفا مرحمت نمودی. او مجسّمه پرندگان را از خاک می ساخت بر آن می دمید و به فرمان تو روح در آن کالبد پیدا می شد. تو او را به خود نزدیک ساختی. ای از همه نزدیکتر به من! از تو می خواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و به من آرامش فکر و خیال عنایت فرمایی تا آنچه را که به خاطرش آفریده شده ام، خوب انجام دهم و مرا بدانچه خود عهده دار آن شده ای [مانند روزی و غیره] تکلیف مفرما. مرا بنده خویش و به دنیا بی علاقه قرار ده تا از کسانی باشم که به عافیت کامل دست پیدا کرده اند و مرا مورد الطاف خودت قرار داده باشی، ای خدای کریم و ای بلند مقام و ای آفریدگار بزرگ!

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ آصَفُ بْنُ بَرْخِيَا عَلَى عَرْشِ مَلِكَةِ سَبَإٍ فَكَانَ أَقَلَّ مِنْ لَحْظَةِ الطَّرْفِ حَتَّى كَانَ مُصَوَّراً بَيْنَ يَدَيْهِ فَلَمَّا رَأَتْهُ قِيلَ أَ هكَذا عَرْشُكِ قالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ فَاسْتَجَبْتَ دُعَاءَهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تُكَفِّرَ عَنِّي سَيِّئَاتِي وَ تَقْبَلَ مِنِّي حَسَنَاتِي وَ تَقْبَلَ تَوْبَتِي وَ تَتُوبَ عَلَيَّ وَ تُغْنِيَ فَقْرِي وَ تَجْبُرَ كَسْرِي وَ تُحْيِيَ فُؤَادِي بِذِكْرِكَ وَ تُحْيِيَنِي فِي عَافِيَةٍ وَ تُمِيتَنِي فِي عَافِيَةٍ

خداوندا! تو را به نامی که آصف بن برخیا برای انتقال تخت پادشاهی ملکه سبا به وسیله آن نام به پیشگاه مقدّست روی آورد و در زمانی کوتاه تر از یک چشم بر هم زدن، تخت در برابرشان قرار گرفت به طوری که ملکه سبا چون آن را بدید گفت «گویا همان است». [خداوندا!] احتیاج او را برآوردی و او را به خود نزدیک ساختی. اینک ای نزدیکترین کس به من! از تو می خواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و از بدیهایم چشم پوشی فرمایی. [خدایا!] کارهای خوبم را بپذیر،‌ توبه ام را قبول فرما و رحمتت را شامل حالم گردان، احتیاجاتم را خود کفایت فرما، کمبودهایم را جبران کن، دلم را به یاد خودت زنده نگاه دار و زندگی و مرگم را همراه با عافیت قرار ده.

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِالاسْمِ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ عَبْدُكَ وَ نَبِيُّكَ زَكَرِيَّا عَلَيْهِ السَّلَامُ حِينَ سَأَلَكَ دَاعِياً لَكَ رَاغِباً إِلَيْكَ رَاجِياً لِفَضْلِكَ فَقَامَ فِي الْمِحْرَابِ يُنَادِي نِداءً خَفِيًّا فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا. يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا فَوَهَبْتَ لَهُ يَحْيَى وَ اسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُبْقِىَ لِي أَوْلَادِي وَ أَنْ تُمَتِّعَنِي بِهِمْ وَ تَجْعَلَنِي وَ إِيَّاهُمْ مُؤْمِنِينَ لَكَ رَاغِبِينَ فِي ثَوَابِكَ خَائِفِينَ مِنْ عِقَابِكَ رَاجِينَ لِمَا عِنْدَكَ آيِسِينَ مِمَّا عِنْدَ غَيْرِكَ حَتَّى تُحْيِيَنَا حَيَاةً طَيِّبَةً وَ تُمِيتَنَا مَيْتَةً طَيِّبَةً إِنَّكَ فَعَّالٌ لِمَا تُرِيدُ

پروردگارا! تو را به نامی می خوانم که بنده و پیامبرت زکریا(ع) ذات پاک تو را به آن خواند و دست نیاز به سویت بلند نمود و در محراب عبادت با ندایی آرام تو را خواند و عرضه داشت: «خداوندا! به من فرزندی عطا فرما که وارث من و وارث آل یعقوب باشد و او را راضی قرار بده.» [خداوندا!] تو یحیی را به او لطف فرمودی و دعایش را مستجاب کردی و او را به خود نزدیک ساختی. ای نزدیک به من! تو را به همان نام می خوانم و تقاضایم این است که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و فرزندانم را برای من نگاه داری و مرا از آنان بهره مند سازی و من و فرزندانم را به زیور بندگی مزیّن فرمایی و خلاصه اینکه بنده تو باشم. [خدایا!] ما را به نعمتهای اخروی علاقه مند فرما و از عذابهای آن در هراس دار؛ امید ما به تو باشد و از غیر تو منقطع باشیم تا اینکه به زندگی واقعی برسیم. آری، زندگی ما پاکیزه و مرگ ما هم پاکیزه باشد؛ همانا ذات پاکت آنچه اراده فرماید، انجام می دهد.

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِالاسْمِ الَّذِي سَأَلَتْكَ بِهِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْتَ لَهَا دُعَاءَهَا وَ كُنْتَ مِنْهَا قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُقِرَّ عَيْنِي بِالنَّظَرِ إِلَى جَنَّتِكَ وَ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَ أَوْلِيَائِكَ وَ تُفَرِّجَنِي بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تُؤْنِسَنِي بِهِ وَ بِآلِهِ وَ بِمُصَاحَبَتِهِمْ وَ مُرَافَقَتِهِمْ وَ تُمَكِّنَ لِي فِيهَا وَ تُنْجِيَنِي مِنَ النَّارِ وَ مَا أُعِدَّ لِأَهْلِهَا مِنَ السَّلَاسِلِ وَ الْأَغْلَالِ وَ الشَّدَائِدِ وَ الْأَنْكَالِ وَ أَنْوَاعِ الْعَذَابِ بِعَفْوِكَ يَا كَرِيمُ

خداوندا! به نامی می خوانمت که همسر فرعون تو را به آن خواند، هنگامی که عرض کرد: «خداوندا! برای من در بهشت کاخی بنا کن و مرا از چنگال فرعون نجات ده و مرا از شرّ این قوم جفاکار رهایی بخش». تو خواسته اش را برآوردی و او را به خویش نزدیک ساختی. اینک ای خدای نزدیک به من! از تو می خواهم که بر محمّد و آل او درود فرستی و دیدگان مرا به دیدن بهشت روشنی بخشی؛ زیارت چهره کریمانه اولیای خود را نصیبم فرمایی؛ مرا همدم و همنشین محمّد و آل محمّد قرار دهی؛ در پناه این خاندان مسرورم نمایی؛ مرا در بهشت منزل دهی و از آنچه برای دوزخیان چون زنجیرهای گران، آهنهای گداخته، سختیهای فراوان و خواری ابدی و دیگر عذابها آماده فرموده ای مرا دور قرار دهی؛ البتّه با بخشایش و بزرگواری تو، ای کریم!

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَتْكَ بِهِ عَبْدَتُكَ وَ صِدِّيقَتُكَ مَرْيَمُ الْبَتُولُ وَ أُمُّ الْمَسِيحِ الرَّسُولِ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ إِذْ قُلْتَ وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا- وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ فَاسْتَجَبْتَ لَهَا دُعَاءَهَا وَ كُنْتَ مِنْهَا قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُحْصِنَنِي بِحِصْنِكَ الْحَصِينِ وَ تَحْجُبَنِي بِحِجَابِكَ الْمَنِيعِ وَ تُحْرِزَنِي بِحِرْزِكَ الْوَثِيقِ وَ تَكْفِيَنِي بِكِفَايَتِكَ الْكَافِيَةِ مِنْ شَرِّ كُلِّ طَاغٍ وَ ظُلْمِ كُلِّ بَاغٍ وَ مَكْرِ كُلِّ مَاكِرٍ وَ غَدْرِ كُلِّ غَادِرٍ وَ سِحْرِ كُلِّ سَاحِرٍ وَ جَوْرِ كُلِّ سُلْطَانٍ جَائِرٍ بِمَنْعِكَ يَا مَنِيعُ

خداوندا! به نامی که مریم بتول، بنده ی راستگو درست کردارت، تو را بدان خواند که در قرآن فرموده ای: «مریم دختر عمران بانویی که خود را پاک نگاه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم. او کلمات و کتب پروردگارش را باور داشت و از فرمانبرداران بود». پس دعایش را مستجاب نمودی و او را به خود نزدیک ساختی،‌ اکنون،‌ ای خدای نزدیک به من! به همان نام تو را می خوانم و از تو می خواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و مرا در قلعه محکم خود نگاهداری فرمایی و در پرده های شکوه و جلال مرا محفوظم داری و در پناهگاه خلل ناپذیر خود جایم دهی و از شرّ هر طغیانگر و ستم پیشه در امانم داری. نیرنگ نیرنگبازان و فریب فریبکاران را از من دور گردانی و در برابر سحر جادوگران و فرمانروایان گنه پیشه مرا کفایت فرمایی،‌ به رفعت شأن تو ای والا مقام!

إِلَهِي وَ أَسْأَلُكَ بِالاسْمِ الَّذِي دَعَاكَ بِهِ عَبْدُكَ وَ نَبِيُّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ خِيَرَتُكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ أَمِينُكَ عَلَى وَحْيِكَ وَ بَعِيثُكَ إِلَى بَرِيَّتِكَ وَ رَسُولُكَ إِلَى خَلْقِكَ مُحَمَّدٌ خَاصَّتُكَ وَ خَالِصَتُكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فَاسْتَجَبْتَ دُعَاءَهُ وَ أَيَّدْتَهُ بِجُنُودٍ لَمْ يَرَوْهَا وَ جَعَلْتَ كَلِمَتَكَ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلى‏ وَ كُنْتَ مِنْهُ قَرِيباً يَا قَرِيبُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَاةً زَاكِيَةً طَيِّبَةً نَامِيَةً بَاقِيَةً مُبَارَكَةً كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى أَبِيهِمْ إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ بَارِكْ عَلَيْهِمْ كَمَا بَارَكْتَ عَلَيْهِمْ وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ كَمَا سَلَّمْتَ عَلَيْهِمْ وَ زِدْهُمْ فَوْقَ ذَلِكَ كُلِّهِ زِيَادَةً مِنْ عِنْدِكَ وَ اخْلُطْنِي بِهِمْ وَ اجْعَلْنِي مِنْهُمْ وَ احْشُرْنِي مَعَهُمْ وَ فِي زُمْرَتِهِمْ حَتَّى تَسْقِيَنِي مِنْ حَوْضِهِمْ وَ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَتِهِمْ وَ تَجْمَعَنِي وَ إِيَّاهُمْ وَ تُقِرَّ عَيْنِي بِهِمْ وَ تُعْطِيَنِي سُؤْلِي وَ تُبَلِّغَنِي آمَالِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي- وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي وَ تُبَلِّغَهُمْ سَلَامِي وَ تَرُدَّ عَلَيَّ مِنْهُمُ السَّلَامَ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ

خداوندا! تو را به نامی می خوانم که بنده پاکیزه و برگزیده ات و بهترین شخصیّت میان بندگان و مخلوقاتت و آنکه او را امین وحی خود قرار دادی و بر عموم مردم به رسالت مبعوث فرمودی،‌ آن محمّدی که (صلّی الله علیه و آله و سلّم) او را خالص و برگزیده برای خویش قرار دادی، پس دعای او را مستجاب فرمودی و به وسیله نیروهای نامرئی، وی را مدد رساندی و دین مقدّس اسلام را یاری کردی و آیین کفر را سرنگون و او را به خود نزدیک ساختی، اکنون، ای پروردگار از همه چیز به من نزدیکتر [حتی از خودم به خودم]! از پیشگاه مقدّست تقاضا می کنم که بر محمّد و آل او درود فرستی و درودی که پاکیزه و در حال رشد و تکامل باشد و همان طوری که بر پدرشان ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، و برکات خود را بر آن حضرت و آل او ارزانی فرما همچنان که بر ابراهیم و فرزندان او نازل فرمودی. [خداوندا!] مرا نیز از این الطاف بهره مند ساز و از جمله آنان محسوبم فرما و در زمره آنان محشورم کن تا اینکه از حوض کوثر سیراب شودم. [بار خدایا!] مرا در میان خاندان محمّد و آل محمّد قرار ده و با آن عزیزان همراهم فرما و چشمانم را به زیارت این دودمان پاک روشن کن. [خداوندا!] خواسته هایم را برآور و مرا به آرزوهایم در دو جهان نایل فرما. حیات و مرگ مرا آن گونه که می خواهی قرار ده [تا با ایمان زندگی کنم و با ایمان از دنیا بروم]. سلام مرا به خاندان عزیز نبوّت برسان و پاسخ سلام مرا به من بازگردان. سلام و رحمت بی نهایت الهی بر این خاندان باد.

إِلَهِي وَ أَنْتَ الَّذِي تُنَادِي فِي إِنْصَافِ كُلِّ لَيْلَةٍ هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ أَمْ هَلْ مِنْ دَاعٍ فَأُجِيبَهُ أَمْ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ أَمْ هَلْ مِنْ رَاجٍ فَأُبَلِّغَهُ رَجَاهُ أَمْ هَلْ مِنْ مُؤَمِّلٍ فَأُبَلِّغَهُ أَمَلَهُ هَا أَنَا سَائِلُكَ بِفِنَائِكَ وَ مِسْكِينُكَ بِبَابِكَ وَ ضَعِيفُكَ بِبَابِكَ وَ فَقِيرُكَ بِبَابِكَ وَ مُؤَمِّلُكَ بِفِنَائِكَ أَسْأَلُكَ نَائِلَكَ وَ أَرْجُو رَحْمَتَكَ وَ أُؤَمِّلُ عَفْوَكَ وَ أَلْتَمِسُ غُفْرَانَكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِي سُؤْلِي وَ بَلِّغْنِي أَمَلِي وَ اجْبُرْ فَقْرِي وَ ارْحَمْ عِصْيَانِي وَ اعْفُ عَنْ ذُنُوبِي وَ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ الْمَظَالِمِ لِعِبَادِكَ رَكِبَتْنِي وَ قَوِّ ضَعْفِي وَ أَعِزَّ مَسْكَنَتِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي وَ اغْفِرْ جُرْمِي وَ أَنْعِمْ بِآلِي وَ أَكْثِرْ مِنَ الْحَلَالِ مَالِي وَ خِرْ لِي فِي جَمِيعِ أُمُورِي وَ أَفْعَالِي وَ رَضِّنِي بِهَا وَ ارْحَمْنِي وَ وَالِدَيَّ وَ مَا وَلَدَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ إِنَّكَ سَمِيعُ الدَّعَوَاتِ وَ أَلْهِمْنِي مِنْ بِرِّهِمَا مَا أَسْتَحِقُّ بِهِ ثَوَابَكَ وَ الْجَنَّةَ وَ تَقَبَّلْ حَسَنَاتِهِمَا وَ اغْفِرْ سَيِّئَاتِهِمَا وَ اجْزِهِمَا بِأَحْسَنِ مَا فَعَلَا بِي ثَوَابَكَ وَ الْجَنَّةَ-

خداوندا! منادی در نیمه های شب از جانب تو ندا می کند: آیا سؤال کننده ای هست تا خواهش او را برآورده کنم؟ آیا دعا کننده ای هست تا دعای او را اجابت کنم؟ آیا گنهکاری هست تا در سایه توبه، ‌گناهان او را ببخشم؟ آیا امیدواری هست تا او را به امیدش برسانم؟ اینک، ای خداوند بزرگ! من دست نیاز و گدایی به در خانه تو آوردم و مسکینی هستم که در خانه تو را می کوبم؛ درمانده ای هستم که بر در خانه ات ایستاده ام، مستمندی هستم که به در خانه ات روی آورده ام؛ آرزومندی هستم که به امید رسیدن به آرزوی خود به درگاهت رو کرده ام. به رحمتت امیدوار و به آمرزشت نیازمندم. پس بر محمّد و آل محمّد درود بفرست و خواسته ام را برآور و مرا به آرزویم برسان. فقر و تهیدستی مرا جبران فرما، بر سرکشی من رحم کن و از گناهانم درگذر؛ از [عقاب] ستمهایی که بر بندگانت روا داشتم نجاتم ده؛ ناتوانی ام را به قدرت و بیچارگی ام را به عزّت مبدّل ساز؛‌ مرا ثابت قدم بدار و لغزشهایم را ببخش؛ کارم را اصلاح فرما؛ ثروت فراوان و حلال نصیبم کن؛ در هر کاری برایم اراده خیر فرما و مرا از آن خشنود ساز. [خداوندا!] من و پدر و مادرم و فرزندان آنان را از مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان مسلمان، اعمّ از زنده و مرده، همگی را از رحمت بی نهایت خود بهره مند فرما؛ همانا تو با ذات پاک خود، دعا را می شنوی و اجابت می فرمایی. [خدایا!] راه خدمت و نیکوکاری نسبت به پدر و مادر را به من بنما تا شایسته قرب تو و بهشت برین گردم. اعمال خوب پدر و مادرم را بپذیر و گناهان آنان را بیامرز و پاداش آندو را بالاتر از آنچه کردند، ثواب و بهشت خودت قرار ده.

إِلَهِي وَ قَدْ عَلِمْتُ يَقِيناً أَنَّكَ لَا تَأْمُرُ بِالظُّلْمِ وَ لَا تَرْضَاهُ وَ لَا تَمِيلُ إِلَيْهِ وَ لَا تَهْوَاهُ وَ لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَغْشَاهُ وَ تَعْلَمُ مَا فِيهِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ مِنْ ظُلْمِ عِبَادِكَ وَ بَغْيِهِمْ عَلَيْنَا وَ تَعَدِّيهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ لَا مَعْرُوفٍ بَلْ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً وَ زُوراً وَ بُهْتَاناً فَإِنْ كُنْتَ جَعَلْتَ لَهُمْ مُدَّةً لَا بُدَّ مِنْ بُلُوغِهَا أَوْ كَتَبْتَ لَهُمْ آجَالًا يَنَالُونَهَا فَقَدْ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ وَ وَعْدُكَ الصِّدْقُ- يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ

خداوندا! یقین دارم که امر به ظلم و ستم نمی کنی و بدان راضی و خشنود نیستی؛ به ظلم گرایش نداری و بیداد گری را دوست نمی داری؛ کسی را گرفتار تاریکی نمی کنی و می دانی که گروه ستمگران تا چه اندازه ای بر بندگانت ستم روا داشته اند (بدانان جفا کرده و بدون هیچ حقّی به آنها تعدّی نموده اند) این نابکاران، تنها پایگاهشان ظلم و کینه توزی و کلمات ناپسند و بُهتان است. حال اگر برای این دسته، زمانی را مقرّر فرموده ای که باید به پایان برسد یا اجل آنان را معین کرده ای که باید بدان دست یابند، از آن طرف خود در قرآن سخن گفته ای که حقّ است و وعده فرموده ای که حتماً باید انجام شود و آن قابل تکرار نیست: «خداوند آنچه را که بخواهد محو می کند و آنچه را که اراده فرماید ثابت می دارد و نزد اوست امُّ الکتاب»،

فَأَنَا أَسْأَلُكَ بِكُلِّ مَا سَأَلَكَ بِهِ أَنْبِيَاؤُكَ الْمُرْسَلُونَ وَ رُسُلُكَ وَ أَسْأَلُكَ بِمَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ مَلَائِكَتُكَ الْمُقَرَّبُونَ أَنْ تَمْحُوَ مِنْ أُمِّ الْكِتَابِ ذَلِكَ وَ تَكْتُبَ لَهُمُ الِاضْمِحْلَالَ وَ الْمَحْقَ- حَتَّى تُقَرِّبَ آجَالَهُمْ وَ تَقْضِيَ مُدَّتَهُمْ- وَ تُذْهِبَ أَيَّامَهُمْ وَ تَبْتُرَ أَعْمَارَهُمْ وَ تُهْلِكَ فُجَّارَهُمْ وَ تُسَلِّطَ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ حَتَّى لَا تُبْقِيَ مِنْهُمْ أَحَداً وَ لَا تُنَجِّيَ مِنْهُمْ أَحَداً وَ تُفَرِّقَ جُمُوعَهُمْ وَ تَكِلَّ سِلَاحَهُمْ وَ تُبَدِّدَ شَمْلَهُمْ وَ تُقَطِّعَ آجَالَهُمْ وَ تُقَصِّرَ أَعْمَارَهُمْ وَ تُزَلْزِلَ أَقْدَامَهُمْ وَ تُطَهِّرَ بِلَادَكَ مِنْهُمْ وَ تُظْهِرَ عِبَادَكَ عَلَيْهِمْ فَقَدْ غَيَّرُوا سُنَّتَكَ وَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَ هَتَكُوا حَرِيمَكَ وَ أَتَوْا عَلَى مَا نَهَيْتَهُمْ عَنْهُ وَ عَتَوْا عُتُوّاً كَبِيراً كَبِيراً وَ ضَلُّوا ضَلَالًا بَعِيداً

اینک تو را به چیزی می خوانم که همه انبیاء و فرستادگان و بندگان صالح و ملائکه مقرّب، تو را بدان خواندند، که این مهلت را برای این دسته از امّ الکتاب محو فرمائی و به جای آن نابودی آنان را مقرّر نمایی تا این که مدت زندگی آنان خاتمه یافته، مرگشان فرا رسد، بدکاران آنها را هلاک فرمایی و بعضی از آنها را بر برخی دیگر مسلط سازی تا اینکه احدی از آنان باقی نماند و هیچ یک از آنان را از این سختیها نجات ندهی. [خدایا!] جمعیت آنان را از هم بپاش و اسلحه آنها را از کار بینداز، وحدتشان را به تفرقه مبدّل کن و مرگشان را برسان؛ عمرشان را کوتاه کن؛ گامها و قدمهایشان را بلغزان، شهرهای خود را از لوث وجودشان پاک کن و بندگانت را بر آنان پیروز گردان. آری، اینها سنّتهای تو را دگرگون ساختند، پیمان تو را شکستند، هتک احترام تو نمودند، آنچه را نهی فرموده بودی به جای آوردند و به سرکشی و گردن فرازی پرداختند و در گمراهی آشکار غوطه ور شدند.

فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ أْذَنْ لِجَمْعِهِمْ بِالشَّتَاتِ وَ لِحَيِّهِمْ بِالْمَمَاتِ وَ لِأَزْوَاجِهِمْ بِالنَّهَبَاتِ وَ خَلِّصْ عِبَادَكَ مِنْ ظُلْمِهِمْ وَ اقْبِضْ أَيْدِيَهُمْ عَنْ هَضْمِهِمْ وَ طَهِّرْ أَرْضَكَ مِنْهُمْ وَ أْذَنْ بِحَصْدِ نَبَاتِهِمْ وَ اسْتِيصَالِ شَافَتِهِمْ وَ شَتَاتِ شَمْلِهِمْ وَ هَدْمِ بُنْيَانِهِمْ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ

[خداوندا!] بر محمّد و آل محمّد درود فرست و جمع این کافران و بیدادگران را پریشان ساز و مرگ را بر زندگان آنان، مسلّط فرما، همسران آنها را بدنام کن، بندگانت را از جفای آنان نجات ده؛ دست ایشان را از چپاول و غارت اموال مردم کوتاه نما؛ زمین را از لوث وجودشان پاک فرما؛ زراعتشان را نابود ساز؛ بنیادشان را از ریشه برکن؛ پیوندشان را مبدّل به جدایی فرما و پیکرشان را در هم شکن، ای پرورگار صاحب جلال و کَرَم!

وَ أَسْأَلُكَ يَا إِلَهِي وَ إِلَهَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ رَبِّي وَ رَبِّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ أَدْعُوكَ بِمَا دَعَاكَ بِهِ عَبْدَاكَ وَ رَسُولَاكَ وَ نَبِيَّاكَ وَ صَفِيَّاكَ مُوسَى وَ هَارُونَ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ حِينَ قَالا دَاعِيَيْنِ لَكَ رَاجِيَيْنِ لِفَضْلِكَ- رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوالًا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَلا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ فَمَنَنْتَ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمَا بِالْإِجَابَةِ لَهُمَا إِلَى أَنْ قَرَعْتَ سَمْعَهُمَا بِأَمْرِكَ فَقُلْتَ اللَّهُمَّ رَبِّ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَطْمِسَ عَلَى أَمْوَالِ هَؤُلَاءِ الظَّلَمَةِ وَ أَنْ تُشَدِّدَ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ أَنْ تَخْسِفَ بِهِمْ بِرَّكَ وَ أَنْ تُغْرِقَهُمْ فِي بَحْرِكَ فَإِنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا فِيهِمَا لَكَ وَ أَرِ الْخَلْقَ قُدْرَتَكَ فِيهِمْ وَ بَطْشَتَكَ عَلَيْهِمْ فَافْعَلْ ذَلِكَ بِهِمْ وَ عَجِّلْ لَهُمْ ذَلِكَ يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ خَيْرَ مَنْ دُعِيَ وَ خَيْرَ مَنْ تَذَلَّلَتْ لَهُ الْوُجُوهُ وَ رُفِعَتْ إِلَيْهِ‏ الْأَيْدِي وَ دُعِيَ بِالْأَلْسُنِ وَ شَخَصَتْ إِلَيْهِ الْأَبْصَارُ وَ أَمَّتْ إِلَيْهِ الْقُلُوبُ وَ نُقِلَتْ إِلَيْهِ الْأَقْدَامُ وَ تُحُوكِمَ إِلَيْهِ فِي الْأَعْمَالِ

ای معبود من و همه مخلوقات، و ای پروردگار من و همه موجودات! به درگاهت دست نیاز دراز می کنم و از تو می خواهم که آنچه را که به دو بنده و پیامبر و برگزیده ات، موسی و هارون که البتّه با دلی پر از امید تو را خواندند، عطا فرمودی و در دعایشان چنین عرضه داشتند: «ای پروردگار ما! تو فرعون و عمّالش را از زینتها و ثروت دنیا برخوردار فرموده ای که بدین وسیله بندگان تو را از راه منحرف کنند. خداوندا! دارایی آنها را نابود فرما و دلهایشان را سخت بر بند که اینان ایمان نیاورند تا هنگامی که عذاب دردناک را مشاهده کنند». پس تو ای خدا! بر آندو (موسی و هارون(ع)) منّت گذاشته،‌ دعایشان را مستجاب فرمودی و به گوش جان شنیدند که: «دعایتان اجابت شد،‌ استقامت کنید و راه نادانان را نپویید.» [آری، به همان نام تو را می خوانم] که بر محمّد و آل او درود فرستاده، اموال این ستمکاران را نابود کن و دلهایشان را سخت بربند. آنان را در دل خشکی فرو بر و برکاتت را از آنها بگیر و آنها را در دریاها غرق کن؛ زیرا آسمان و زمین و هرچه در آن هست ملک توست. [خداوندا!‌] قدرت زوال ناپذیر و سیطره عظیم خود را به مخلوقاتت بنما و این تقاضا را درباره آنان عملی فرما و هرچه زودتر عذاب ستمگران را برسان، ای بهتر از همه سؤال شوندگان، و ای از همه بهتر و بالاتر در اجابت دعا، و ای بهترین کسی که همه موجودات در مقابل عظمت او سر تعظیم فرود می آورند و دست نیاز به سوی او دراز می کنند و با زبان خود او را می خوانند و همه چشمها به سوی او دوخته شده و دلها به سوی او متوجّه است و حرکتها به سوی او منتهی می شود و قضاوت در اعمال را به سوی او می برند!

إِلَهِي وَ أَنَا عَبْدُكَ أَسْأَلُكَ مِنْ أَسْمَائِكَ بِأَبْهَاهَا وَ كُلُّ أَسْمَائِكَ بَهِيٌّ بَلْ أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ كُلِّهَا أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُرْكِسَهُمْ عَلَى أُمِّ رُءُوسِهِمْ فِي زُبْيَتِهِمْ وَ تُرْدِيَهُمْ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِمْ وَ ارْمِهِمْ بِحَجَرِهِمْ وَ ذَكِّهِمْ بِمَشَاقِصِهِمْ وَ اكْبُبْهُمْ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ وَ اخْنُقْهُمْ بِوَتَرِهِمْ وَ ارْدُدْ كَيْدَهُمْ فِي نُحُورِهِمْ وَ أَوْبِقْهُمْ بِنَدَامَتِهِمْ حَتَّى يَسْتَخْذِلُوا وَ يَتَضَاءَلُوا بَعْدَ نِخْوَتِهِمْ وَ يَنْقَمِعُوا بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِمْ أَذِلَّاءَ مَأْسُورِينَ فِي رِبْقِ حَبَائِلِهِمُ الَّتِي كَانُوا يُؤَمِّلُونَ أَنْ يَرَوْنَا فِيهَا وَ تُرِيَنَا قُدْرَتَكَ فِيهِمْ وَ سُلْطَانَكَ عَلَيْهِمْ- وَ تَأْخُذَهُمْ أَخْذَ الْقُرى‏ وَ هِيَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَكَ الْأَلِيمُ الشَّدِيدُ وَ تَأْخُذَهُمْ يَا رَبِّ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ فَإِنَّكَ عَزِيزٌ مُقْتَدِرٌ شَدِيدُ الْعِقَابِ شَدِيدُ الْمِحَالِ

خداوندا! من بنده تو هستم و تو را با نام گرانقدرت می خوانم و می دانم که همه نامهای تو ارزنده و حیاتبخش اند. پس تو را به همه نامهایت می خوانم و عرضه می دارم که بر محمّد و آل محمّد درود بفرست و این فرومایگان را در دامهایی که [برای مردم] گسترده اند، گرفتار فرما و آنان را در گودالهایی که [برای مردم] کنده اند سرنگون ساز. با تیرهای خودشان آنان را از پای درآور؛ با کاردهایی که خود آماده نموده اند، جانشان را بگیر؛ دماغ پر از غرورشان را به خاک مذلّت بمال؛ گلویشان را بفشار؛ نیرنگشان را به خودشان بازگردان و ندامتشان را سبب هلاکشان قرار ده، ‌تا پس از گردنکشی ها خوار و ضعیف شوند و پس از مهلتی که به آنها داده شده،‌ ذلیل و زبون گردند و در نهایت پستی اسیر همان بندهایی شوند که آرزو داشتند ما را در آن بندها ببینند. [خداوندا!] برای همیشه حکومت زوال ناپذیرت را درباره آنان به ما بنما و چنان که قبل از آنها نیروی ستمگران را در هم شکستی، این گروه را نیز به آنها ملحق فرما و تمام قدرت وجودی را از آنان بگیر. آری، عذاب و کیفر تو دردناک و کشنده است، زیرا نیرو و قدرتت بی نهایت است.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ إِيرَادَهُمْ عَذَابَكَ الَّذِي أَعْدَدْتَهُ لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَمْثَالِهِمْ وَ الطَّاغِينَ مِنْ نُظَرَائِهِمْ وَ ارْفَعْ حِلْمَكَ عَنْهُمْ وَ احْلُلْ عَلَيْهِمْ غَضَبَكَ الَّذِي لَا يَقُومُ لَهُ شَيْ‏ءٌ وَ أْمُرْ فِي تَعْجِيلِ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ بِأَمْرِكَ الَّذِي لَا يُرَدُّ وَ لَا يُؤَخَّرُ فَإِنَّكَ شَاهِدُ كُلِّ نَجْوَى وَ عَالِمُ كُلِّ فَحْوَى وَ لَا تَخْفَى عَلَيْكَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ خَافِيَةٌ وَ لَا تَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ خَائِنَةٌ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ عَالِمٌ بِمَا فِي الضَّمَائِرِ وَ الْقُلُوبِ

خداوندا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و عذابی را که برای ستمگران و گردن کشان و امثال آنان فراهم نموده ای هرچه زودتر بر این دسته از ظالمان نازل کن. حلم و بردباری خود را از آنان بردار و خشم و غضب خود را که هیچ قدرتی توان تحمّل آن را ندارد بر آنان مسلّط فرما و فرمان ده که این عذاب با شتاب بیشتر آنان را در کام خود فرو برد؛ فرمانی که هرگز کسی آن را نادیده نخواهد گرفت و هرگز تأخیری در آن روی نخواهد داد. همانا ذات پاکت گواه بر هر گفتار نهانی است و تو به آنچه در دلها می گذرد آگاهی و هیچ یک از کارهای بندگان بر تو پوشیده نمی ماند و اعمال خیانت بار آنان از تو پنهان نخواهد بود، زیرا تو بر عالم غیب و آنچه در قلب و جان آفریده شدگان می گذرد، آگاهی.

وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ وَ أُنَادِيكَ بِمَا نَادَاكَ بِهِ سَيِّدِي وَ سَأَلَكَ بِهِ نُوحٌ إِذْ قُلْتَ تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ- وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ أَجَلِ اللَّهُمَّ يَا رَبِّ أَنْتَ نِعْمَ الْمُجِيبُ وَ نِعْمَ الْمَدْعُوُّ وَ نِعْمَ الْمَسْئُولُ وَ نِعْمَ الْمُعْطِي أَنْتَ الَّذِي لَا تُخَيِّبُ سَائِلَكَ وَ لَا تَرُدُّ رَاجِيَكَ وَ لَا تَطْرُدُ الْمُلِحَّ عَنْ بَابِكَ وَ لَا تَرُدُّ دُعَاءَ سَائِلِكَ وَ لَا تَمُلُّ دُعَاءَ مَنْ أَمَّلَكَ وَ لَا تَتَبَرَّمُ بِكَثْرَةِ حَوَائِجِهِمْ إِلَيْكَ وَ لَا بِقَضَائِهَا لَهُمْ فَإِنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِ جَمِيع‏ خَلْقِكَ إِلَيْكَ فِي أَسْرَعِ لَحْظٍ مِنْ لَمْحِ الطَّرْفِ وَ أَخَفُّ عَلَيْكَ وَ أَهْوَنُ عِنْدَكَ مِنْ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ وَ حَاجَتِي يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ مُعْتَمَدِي وَ رَجَائِي أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِي ذَنْبِي فَقَدْ جِئْتُكَ ثَقِيلَ الظَّهْرِ بِعَظِيمِ مَا بَارَزْتُكَ بِهِ مِنْ سَيِّئَاتِي- وَ رَكِبَنِي مِنْ مَظَالِمِ عِبَادِكَ مَا لَا يَكْفِينِي وَ لَا يُخَلِّصُنِي مِنْهَا غَيْرُكَ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ وَ لَا يَمْلِكُهُ سِوَاكَ فَامْحُ يَا سَيِّدِي كَثْرَةَ سَيِّئَاتِي بِيَسِيرِ عَبَرَاتِي بَلْ بِقَسَاوَةِ قَلْبِي وَ جُمُودِ عَيْنِي لَا بَلْ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ أَنَا شَيْ‏ءٌ فَلْتَسَعْنِي رَحْمَتُكَ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

خداوندا! از پیشگاه مقدّست می خواهم و تو را به نامی قسم می دهم که آقا و مولای من نوح پیامبر تو را خواند و در قرآنت از زبان نوح چنین فرموده ای: «به تحقیق،‌ نوح ما را خواند و نیکو جوابش دادیم». آری، ای خداوند یکتا و ای آفریدگار من! تو پاسخگویی نیکو و بهترین کسی هستی که به درگاهت دست نیاز می آوردند و تو را می خوانند و به آنها عطا می کنی. تو هرگز گدای در خانه ات را ناامید نمی کنی و دعای آرزومندان بارگاه با عظمتت را مستجاب می فرمایی. کسی که در حاجتش اصرار ورزد او را نمی رانی و کسی که به درگاهت دست نیاز آورد، ‌او را ردّ نمی کنی. فزونی نیاز حاجت مندان تو را آزرده نمی کند و برآوردن خواسته ها بر تو سنگین نمی آید. برآوردن حوایج تمام نیازمندان برای تو از یک چشم بر هم زدن آسانتر و از [حمل] یک بال مگس سهلتر خواهد بود. اینک حاجت من، ای سیّد و مولای بزرگوارم! این است که بر محمّد و آل محمّد درود فرستاده، گناهانم را بیامرزی. من با بار سنگین گناه به سوی تو آمده ام،‌ آن هم با گناهان آشکار،‌ و درباره ی بندگانت مظالمی مرتکب شده ام که غیر از ذات پاک تو دیگری توان جبران آن را ندارد و نیز قدرتمندی غیر از تو قادر بر انجام آن (رد واقعی مظالم نسبت به بندگان) نیست و جز تو کسی توان نجات مرا ندارد و ذات پاک تو ست که همه چیز را در اختیار دارد. اینک، ای مولای من! گناهان سنگین مرا در برابر ریختن چند قطره اشک در مقابل آستان کبریایی ات محو و نابود کن. چه کنم که قلبم تیره و چشمانم خشکیده است؛ بلکه از باب رحمت واسعه ی تو که همه چیز را فراگرفته است و من هم یکی از چیزها (اشیاء) هستم رحمت بی نهایتت شامل حالم گردد،‌ ای مهربانترین مهربانان!

لَا تَمْتَحِنِّي فِي هَذِهِ الدُّنْيَا بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْمِحَنِ وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَيَّ مَنْ لَا يَرْحَمُنِي وَ لَا تُهْلِكْنِي بِذُنُوبِي وَ عَجِّلْ خَلَاصِي مِنْ كُلِّ مَكْرُوهٍ وَ ادْفَعْ عَنِّي كُلَّ ظُلْمٍ وَ لَا تَهْتِكْ سِتْرِي وَ لَا تَفْضَحْنِي يَوْمَ جَمْعِكَ الْخَلَائِقَ لِلْحِسَابِ يَا جَزِيلَ الْعَطَاءِ وَ الثَّوَابِ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُحْيِيَنِي حَيَاةَ السُّعَدَاءِ وَ تُمِيتَنِي مِيتَةَ الشُّهَدَاءِ وَ تَقْبَلَنِي قَبُولَ الْأَوِدَّاءِ وَ تَحْفَظَنِي فِي هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ مِنْ شَرِّ سَلَاطِينِهَا وَ فُجَّارِهَا وَ شِرَارِهَا وَ مُحِبِّيهَا وَ الْعَامِلِينَ لَهَا وَ مَا فِيهَا وَ قِنِي شَرَّ طُغَاتِهَا وَ حُسَّادِهَا وَ بَاغِيَ الشِّرْكِ فِيهَا حَتَّى تَكْفِيَنِي مَكْرَ الْمَكَرَةِ وَ تَفْقَأَ عَنِّي أَعْيُنَ الْكَفَرَةِ وَ تُفْحِمَ عَنِّي أَلْسُنَ الْفَجَرَةِ وَ تَقْبِضَ لِي عَلَى أَيْدِي الظَّلَمَةِ وَ تُوهِنَ عَنِّي كَيْدَهُمْ وَ تُمِيتَهُمْ بِغَيْظِهِمْ وَ تَشْغَلَهُمْ بِأَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ وَ أَفْئِدَتِهِمْ وَ تَجْعَلَنِي مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ فِي أَمْنِكَ وَ أَمَانِكَ وَ حِرْزِكَ وَ سُلْطَانِكَ وَ حِجَابِكَ وَ كَنَفِكَ وَ عِيَاذِكَ وَ جَارِكَ وَ مِنْ جَارِ السَّوْءِ وَ جَلِيسِ السَّوْءِ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ- إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ-

مرا در این دنیا آزمایش مکن. آن کس را که رحم ندارد بر من مسلّط مفرما. به خاطر گناهانم مرا هلاک نکن. مرا از همه بدیها نجات بده. همه ستمها را از من دور کن. پرده از روی بدیهایم عقب مزن و در روز حساب در میان مردم رسوایم نکن. ای کسی که بخشش و عطای تو قطعی است! از تو تمنّا دارم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و مرا مانند نیکبختان زنده کنی و مانند شهیدان بمیرانی. آنچنان که دوستان خودت را می پذیرد مرا نیز بپذیر و در این دنیای بی ارزش مرا از شرّ پادشاهان و فسادورزان و دیوسیرتان و دنیاطلبان و کارگزاران آن در امان خودت بدار و از شرّ گردن فرازان و حسودان و مشرکان بدرفتار نگهبانم باش تا در برابر نیرنگ فریبکاران مرا کفایت کنی. چشم کافران را درآور و از دیدن من آنان را محروم فرما. زبان نابکاران را در مورد من، گنگ ساز. دست ستم پیشگان را از دراز شدن به طرف من کوتاه گردان و مرا از مکرشان در امان بدار. آنها را با همان خشم و کینه ای که دارند بمیران. گوشها و چشمها و دلهایشان را به خودشان مشغول کن و مرا از میان همه این سختیها و رنجها در پناه و امنیت و آرامش و حفاظت و قدرت و نگهبانی و سرپرستی و بنده نوازی خودت قرار ده و نیز مرا از همسایه و همنشین بد حفظ فرما، که تو بر هر چیز توانایی. همانا ولیّ و سرپرست من خداوندی است که کتاب را نازل فرموده و از بندگان صالحش نگاهداری می کند.

اللَّهُمَّ بِكَ أَعُوذُ وَ بِكَ أَلُوذُ وَ لَكَ أَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ أَرْجُو وَ بِكَ أَسْتَعِينُ وَ بِكَ أَسْتَكْفِي وَ بِكَ أَسْتَغِيثُ وَ بِكَ أَسْتَنْقِذُ وَ مِنْكَ أَسْأَلُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَا تَرُدَّنِي إِلَّا بِذَنْبٍ مَغْفُورٍ وَ سَعْيٍ مَشْكُورٍ وَ تِجَارَةٍ لَنْ تَبُورَ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ لَا تَفْعَلْ بِي مَا أَنَا أَهْلُهُ فَإِنَّكَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ وَ أَهْلُ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ

خداوندا! به تو پناه می برم و به حمایت تو دل بسته ام؛ تو را می پرستم و به لطف تو امیدوارم؛ از تو کمک می خواهم و خودم را به تو می سپارم؛ از تو امان می طلبم و از آستان عزّت تو استمداد می جویم،‌ و از درگاه با عظمت تو می خواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و مرا از درگاه باشکوه خود، جز با گناهان آمرزیده شده و کوشش به ثمر رسیده و تجارتی سودبخش و بدون زیان،‌ باز نگردانی و آنچه شایسته مقام کبریایی تو است درباره من رفتار کنی نه آن گونه که من سزاوارم. همانا تو شایسته تقوی و آمرزش و لطف و بخششی.

إِلَهِي وَ قَدْ أَطَلْتُ دُعَائِي وَ أَكْثَرْتُ خِطَابِي وَ ضِيقُ‏ صَدْرِي. حَدَانِي عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ وَ حَمَلَنِي عَلَيْهِ عِلْماً مِنِّي بِأَنَّهُ يُجْزِيكَ مِنْهُ قَدْرَ الْمِلْحِ فِي الْعَجِينِ بَلْ يَكْفِيكَ عَزْمُ إِرَادَةٍ وَ أَنْ يَقُولَ الْعَبْدُ بِنِيَّةٍ صَادِقَةٍ وَ لِسَانٍ صَادِقٍ يَا رَبِّ فَتَكُونُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِكَ بِكَ وَ قَدْ نَاجَاكَ بِعَزْمِ الْإِرَادَةِ قَلْبِي فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُقْرِنَ دُعَائِي بِالْإِجَابَةِ مِنْكَ وَ تُبَلِّغَنِي مَا أَمَّلْتُهُ فِيكَ مِنَّةً مِنْكَ وَ طَوْلًا وَ قُوَّةً وَ حَوْلًا لَا تُقِيمُنِي مِنْ مَقَامِي هَذَا إِلَّا بِقَضَاءِ جَمِيعِ مَا سَأَلْتُكَ فَإِنَّهُ عَلَيْكَ يَسِيرٌ وَ خَطَرُهُ عِنْدِي جَلِيلٌ كَثِيرٌ وَ أَنْتَ عَلَيْهِ قَدِيرٌ يَا سَمِيعُ يَا بَصِيرُ

خداوندا! دعاهایم را طولانی کردم و خواسته هایم را برشمردم. تنگی سینه مرا بر آن داشت، زیرا می دانم یک اشاره و یک «یا الله» گفتن کافی است و از همه نیازهای من مطّلعی و احتیاج به تفصیل ندارد. آری، به شرط اینکه من راست بگویم و نیّت من خالص باشد، همان توجّه کفایت می کند. [خداوندا!] قلب من با اراده تو را خواند. اینک از پیشگاه مقدّس تو استدعا می کنم که بر محمّد و آل او درود فرستی و دعای مرا به اجابت مقرون فرمایی و مرا به آروزهایم برسانی،‌ چون همه قدرتها از آن تو است، و من از جای خوم برنخیزم مگر با حوایج برآورده شده؛ چه آنکه انجام خواسته های من برای تو بسیار ناچیز و برای من سخت مهمّ است. تو قادر بر انجام آن هستی،‌ ای خداوند بینا و شنوا!

إِلَهِي وَ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ مِنَ النَّارِ وَ الْهَارِبِ مِنْكَ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبٍ تَهَجَّمَتْهُ وَ عُيُوبٍ فَضَحَتْهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ انْظُرْ إِلَيَّ نَظْرَةً رَحِيمَةً أَفُوزُ بِهَا إِلَى جَنَّتِكَ وَ اعْطِفْ عَلَيَّ عَطْفَةً أَنْجُو بِهَا مِنْ عِقَابِكَ فَإِنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ لَكَ وَ بِيَدِكَ وَ مَفَاتِيحَهُمَا وَ مَغَالِيقَهُمَا إِلَيْكَ وَ أَنْتَ عَلَى ذَلِكَ قَادِرٌ وَ هُوَ عَلَيْكَ هَيِّنٌ يَسِيرٌ فَافْعَلْ بِي مَا سَأَلْتُكَ يَا قَدِيرُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصِيرُ- وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ‏

 

بارالها! در جایگاه کسی قرار گرفته ام که از ترس آتش به تو پناه آورده و از عذاب تو به سوی تو گریخته است؛ گناهان بر او یورش برده و کارهای زشت او آبرویش را ریخته است. پس بر محمّد و آل محمّد درود فرست و با دیده رحمت بر من بنگر تا در پرتو آن رستگار شوم و در بهشت جایگزین گردم، و مهر و لطف خود را شامل حالم فرما تا از عذاب عالم آخرت در امان باشم. [خداوندا!] بهشت و دوزخ از آن تو و در دست توانای توست و کلید گشودن و بستن آن در دست تو. پس آنچه استدعا کردم برای من مقرّر فرما، ای خداوند توانا! همه تواناییها و قدرتها در سایه عنایت خداوندی است؛‌ بنابراین خدا ما را کفایت می کند و او بهترین یاوران، آن هم نیکو یاوری است. حمد و سپاس مختصّ ذات پاک خداوند جهانیان است و درود خداوند و تحیّات او بر محمّد و آل محمّد باد.

  منبع:موسسه فرهنگی و هنری نور راسخون وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(5)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(2)
8 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
3.9 stars
(3.9)
نظر از: حسين [بازدید کننده]
حسين
5 stars

ياصاحب الزمان ادركني،ياصاحب الزمان اغيثني

1398/09/20 @ 11:46
نظر از: مجتبی [بازدید کننده]
مجتبی
4 stars

سلام به همگی
من سه ال چهار شب پیش خواب دیدم یکی بهم این دعای مصری رو بخون منم مجدد ازش پرسیدم مصری گفت آره مصری بعد از دو سه روزی امروز یادم افتاد این دعا رو تو اینترنت جستجو کردم دیدن همچین دعایی وجود داره که تا به حال اسم این دعا هیچ جایی ندیده بودم و به گوشم نخورده بود ندیدم تا الان جایی این دعا رو بخونن میخواستم بدونم طریقه قرائتش همین که توسایت نوشته شده که نیم شب جمعه با غسل و نماز شب بعدم این دعا رو بخوونم درسته؟واینکه کسی که تو خواب دیدم کی میتونه باشه؟چون چند سالی خیلی گرفتار و همه کارم به هم ریخته بود به هر در میزدم درست نمیشد.‌

1397/12/14 @ 20:43
نظر از: ناشناس [بازدید کننده]
ناشناس

سلام، این دعا از دعاهای عظیم الشان می باشد و طبق گفته ابن طاووس این دعا نباید در اختیار همه قرار گرفته شود و دلیل آنهم در سند دعا ذکر شده است .به نظرم بهتر است این دعا را از داخل سایت بردارید.

1397/10/25 @ 10:02
نظر از: علی [بازدید کننده]
علی

سلام
فایل صوتی داره این دعا؟؟

1397/09/23 @ 00:45
نظر از: عصمت [بازدید کننده]
عصمت
5 stars

خداوند از شما و حاج اقای محلمون راضی باشه که منو با این دعا اشنا کرد ، با خوندنش خیلی سبک شدم و حس خیلی عالی دارم.خدایا شکرت

1397/08/24 @ 06:20
نظر از: مهدی [بازدید کننده]
مهدی

سلام
با دوستم مشهد اومدیم،می گه این دعا تو ی جایی برگزار میشه
هی اسرار می کنه که بریم،از اونجایی که دارم می بینم طولانیه اسرارشو برا شرکت تو این دعا قبول نمی کنم
تقریبا ۲ساعت طول می کشه،منم حوصلم نمی گیره ساعت یکونیم شب بلند شم باهاش برم که نیم ساعت با ماشین تا حرم فاصله داره

1397/04/21 @ 23:26
نظر از: علیزاده [بازدید کننده]
علیزاده
1 stars

با سلام ضمن تشکر از حجت الاسلام حاج آقا علوی من به امید برآورده شدن حاجتم این دعا رو خوندم و از متن زیبایش لذت بردم
التماس دعا

1396/05/13 @ 17:21
نظر از: طوبی [عضو] 
طوبی

سلام
امیدوارم با توکل به در گاه الهی همواره پیروز و سرافراز باشید . . .☺️

1395/09/19 @ 14:54
نظر از: خانم جوانی [بازدید کننده]  
خانم جوانی
5 stars

من خودم شاهد معجزه این دعا در زندگی چند تن از دوستان و اقوام
بودم.
ان شاءالله امام مهدی علیه السلام هر چه زودتر ظهور کنند تا همه به زندگی خوب به معنای واقعی کلمه برسند.
این دعا را برای تعجیل در فرجشون هم بخونیم.

1395/09/15 @ 00:05
نظر از: سارا دباغی [بازدید کننده]
سارا دباغی

بسم الله الرحمن الرحیم
دعایی است که از نظر معنایی بسیار شیرین وپرمحتوی است امیدوارم روزی برسه که شیعیان دورهمی مثل دعای کمیل شبای جمعه بخوانند برای تعجیل در ظهور اقا امام زمان
الهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم

1395/08/14 @ 23:33
نظر از: یااباعبدالله الحسین (ع) [عضو] 
5 stars

۹. مدينه! شهر رسول خدا! خدا حافظ
مزار گمشده! گلدسته ها! خدا حافظ
کميل وندبه و شب هاي اشک ودلتنگي
کبوتران غريب آشنا! خدا حافظ
غروب هاي غم انگيز پشت قبرستان
سپيده هاي سلام و دعا، خدا حافظ

۱۰. کاروان رفته و حالا زسفر مي آيد
بوي اسفند و گل و عطر و شکر مي آيد
شعر در وضع چنين منظره اي مي ماند
کاروان مي رسد و چاوش خوان مي خواند:
بارالها! نشود لال به هنگام ممات
هر زباني که فرستد به محمد صلوات

1395/06/14 @ 01:09
نظر از: mina [بازدید کننده]
mina
1 stars

بعضی از دعاها نباید علنی باشند ودر اختیار همه کسی قراربگیرند مثل همین دعا

1395/05/08 @ 16:11
نظر از: محمد رزمی [بازدید کننده]
محمد رزمی
5 stars

با سلام

دعای عظیم الشاءن و بزرگی هست

واقعا مشکلم با خوندن این دعا حل شد

قاضی حکم نا عادلانه ای داده بود

این دعا را خوندیم

قاضی را برکنار کردند و کل مشکل حل شد
الحمدلله به برکت این دعا

1395/04/03 @ 22:28


فرم در حال بارگذاری ...

ن والقلم و ما یسطرون

نوشته شده توسطرحیمی 25ام بهمن, 1393

همه سرشان با صداي انفجار خمپاره ي 60 و سرو صداي پيك دسته از سنگر ، بيرون آورده بودند .

چهره وحشت زده پيك كه به زحمت مي توانست حرف بزند همه را ترسانده بود .

یكي از بچه ها كه از سنگر بيرون پريد و رفت به سمت سنگر فرماندهي دسته . با چهره ي رنگ پريده برگشت و گفت : « غلامي شهيد شد »

محمد غلامي از بچه هاي گنبد بود كه روز قبل جايگزين فرمانده شده بود .

وقتي بالاي سرش رفتم به پيك دسته حق دادم كه آن طور ترسيده باشد . خمپاره درست به فرق سرش اصابت كرده بود .

وقتي به دقت به پيكر شهيد نگاه كردم ، در دستش خودكاري را ديدم كه نوك آن روي دفترچه قرار داشت .

همان لحظه به كنجكاو شدم آخرين جمله اي را كه نوشت بخوانم . خم شدم و خودكار و دفترچه را از دستش در آوردم .

روي كاغذ را خون ، مغز و موي سر پوشانده بود و نوشته اصلاً معلوم نبود .

صفحه كاغذ را پاك كردم . مو در بدنم سيخ شد . لرزش را در خودم احساس كردم .

جمله پر رنگ نوشته شده بود .« خدايا مرگ مرا شهادت درراه خود قرار بده »

آن روز آيه ، « ن والقلم و مايسطرون » برايم تفسير شد و تا امروز مرا در طلب آن قلم و دفتر ، سرگردان كوچه باغ هاي خاطرات كرده است .


منبع : راوی:حميد رسولي


فرم در حال بارگذاری ...

پيدايش ، رويكرد و فرجام گروه هاي معاند و اپوزيسيون (قسمت دوم)

نوشته شده توسطرحیمی 23ام بهمن, 1393

شناسايي و بررسي تحليلي

پيدايش ، رويكرد و فرجام گروه هاي معاند و اپوزيسيون

( قسمت دوم )

سرفصل‌ها :
تعريف اپوزيسيون:
الف : عدم ملاك بودن كميت
ب : مخالفت با اصل و اساس نظام
ج : نوع فعاليت 
طبقه بندي اپوزيسيون بر اساس خاستگاه فكري
الف : گروه هاي معروف به چپ
ب : گروه هاي معروف به راست
تغييرات اپوزيسيون قبل و بعد از دهه 70
الف : تغييرساختار تشكيلاتي از سلسله مراتبي به گروهي
ب : تغيير شيوه فعاليت از عمدتاً مخفي به كاملاً آشكار
ج : تغيير فعاليت از شيوه براندازي سخت به براندازي نرم
د : تغيير گرايش فعاليت از سلولي به اتحاد و ائتلاف
ه : تغيير نگرش از حكومت هاي اتوپيايي به سمت جمهوري و دمكراسي
علل وعوامل تغييرات در اپوزيسيون بعد از دهه 70
الف : تغيير شرايط بين المللي
ب : ثبات نظام جمهوري اسلامي
ج : مديريت مناسب اپوزيسيون توسط دستگاه هاي ذي ربط

...

 
مقدمه ؛
 
براي شناخت گروه هاي معاند و احزاب اپوزيسيون و اين كه اين معاني بر چه كساني بار مي شود يا در حقيقت اپوزيسيون كيست ؟ و چرا به آنها اپوزيسيون اطلاق مي گردد لازم است ابتدا تعريفي دقيق و همه جانبه از آن ارائه داده تا بتوانيم به راحتي مصداقهاي آن را شناسايي و مورد بررسي قرار دهيم.
هر تعريف داراي دو وي‍‍‍ژگي مهم و كلي است . به عبارت ديگر هر تعريفي بايد جامع و مانع باشد. جامع يعني اينكه تعريف همه مصاديق خود را در بر گيرد و مانع يعني اينكه آن تعريف به گونه اي باشد كه هيچ مصداق غير خودش را در خود راه ندهد.
براي روشن تر شدن مسئله به اين مثال توجه كنيد:
چنانچه در خصوص تعريف “انسان ” گفته شود “انسان حيوان است” اين يك تعريف جامع مي باشد زيرا تمامي انسانها حيوان هستند لاكن تعريف مانعي نيست زيرا ساير حيوانات ديگر را مشمول خود نموده است كه انسان نيستند. اما اگر در تعريف انسان گفته شود ” انسان حيوان ناطق ضاحك است ” چنين تعريفي يك تعريف جامع و مانع است و در حقيقت كامل مي باشد.
در مورد تعريف اپوزيسيون نيز چنين است اگر تعريف ما از اپوزسيون جامع و مانع نباشد درتشخيص مصاديق آن دچار مشكل شده و اختلاف ديدگاهي در مورد افراد، احزاب و جريانات از آن ناشي خواهد شد. بنابراين ارائه يك تعريف دقيق و كامل براي پرهيز از اختلافات ضروري به نظر مي رسد. البته بر همين اساس افراد سياسي ،جناحي و رسانه اي از كلمه اپوزسيون به غلط در غير جاي خود استفاده نموده و تلاش مي كنند ساير احزاب و گروهها را با اين كلمه از ميدان به در كنند. با عنايت به اينكه اپوزسيون داراي بار منفي بوده مي‌تواند اين مسئله تبعات زيادي را براي جامعه به دنبال داشته باشد.
1-تعريف اپوزيسيون:
 
      تعريفي كه از اپوزيسيون مورد نظر ماست به شرح زير مي باشد.
“به هر فرد، گروه، حزب، دسته، جمعيت، فكر، مرام كه مخالف نظام حاكم بوده و براي براندازي آن تلاش و فعاليت نمايد اپوزيسيون گفته مي شود. “
در اين تعريف سه نكته اساسي لحاظ گرديده است:
 
الف: در اين تعريف “تعداد” (كميت) ملاك نمي باشد، ممكن است در يك نظامي يك نفر بدون اينكه در ابتدا داراي حزب و گروه و تشكيلات باشد اپوزيسيون نظام بوده و در جهت مخالفت با آن فعاليت نمايد. بنابراين در نظامهاي گوناگون تعداد افراد اپوزيسيون آن نظام ممكن است متغير باشد در نتيجه هر نامي كه براي تعدادي از اپوزيسيون نظام ها گذاشته شودمي تواند در اين تعريف گنجانده شود از قبيل سازمان ، انجمن، هيئت و ….         
 
ب: هر نظامي كه در عرصه بين المللي تشكيل مي شود فارغ از اينكه آن نظام داراي چه ايدئولوژي و يا گرايش فكري سياسي بوده و چه ديدگاهي دارد همه اين نظام ها بلا استثناء داراي يك چارچوب و هدف هستند. افراد، گروهها و احزابي هستند كه درون اين چارچوب با يكديگر رقابت مي كنند و در نتيجه اين رقابت هر از چندي يك گروه دولت حاكم بر آن نظام را در دست مي گيرد/. دولت يك تيم از افراد سياسي،اقتصادي،فرهنگي و … هستند كه داراي برنامه و دكترين بوده و معتقد اين برنامه و دكترين اهداف نظام را پيش خواهد برد و در نتيجه تبليغات، مردم به آنها راي داده و دولت را به آنها مي سپارند. ازسوي ديگر گروهها و احزاب ديگر در درون همان نظام و از همان ابتدا با برنامه هاي دولت حاكم مخالفت مي كنند و معتقدند كه برنامه ها و دكترين آنهاست كه اهداف و چارچوب نظام را به پيش خواهد برد . لذا ضمن مخالفت قانوني با دولت، برنامه هاي خود را تبليغ مي كنند و چندي بعد ممكن است مردم به برنامه هاي آنها راي دهند و دولت را به آنها بسپارند . در حقيقت به اين احزاب و گروهها كه در چارچوب يك نظام با يكديگر رقابت مي كنند اپوزيسيون گفته نمي شود. بلكه آنها رقيب يكديگر هستند . به عنوان مثال : در نظام ايالات متحده آمريكا هنگامي كه حزب جمهوري خواه دولت را در دست دارد از همان ابتدا حزب دمكرات با برنامه ها و دكترين حزب جمهوري خواه مخالفت كرده و برنامه هاي خود را تبليغ مي كند در نتيجه ممكن است چهار يا هشت سال بعد حزب دمكرات با راي مردم سكان دولت را در دست بگيرند و اين چرخه همينطور ادامه پيدا مي‌كند.
در نظام جمهوري اسلامي نيز مدتي دولت دوران جنگ سكان هدايت دولت را در دست گرفت و بعد از مدتي با راي مردم دولت سازندگي ، بعد از مدتي دولت اصلاح طلبان و چندي بعد دولت اصول گرا و بعد از آن ممكن است دولت ديگري با راي مردم قدرت دولت را در دست بگيرد . هر كدام از دولتهاي فوق كه مشغول هدايت دولت هستند ممكن است ساير گروهها در چارچوب قانوني با دولت وقت مخالفتهايي را اعمال نمايند. بنابراين به اين گروهها و احزاب ،اپوزيسيون اطلاق نمي شود بلكه همانطور كه گفتيم به آنها رقيب گفته مي شود. اما احزاب و گروهها و دسته هايي هستند كه مخالفت با دولت فقط ملاك عمل آنها نيست . اين گروهها با اصل و اساس نظام مخالفت مي كنند و در صدد هستند كه نظام حاكم را سرنگون كرده و يك نظام جديد را در كشور خود حاكم گردانند . مثلاً : در كشور تركيه كه نظام لائيك حاكم است برخي از گروهها و احزاب تلاش مي كنند كه نظام لائيك تركيه را از بين برده و يك نظام اسلامي جايگزين آن نمايند. بنابراين نتيجه ميگيريم اپوزيسيون به افراد و احزاب و گروههايي اطلاق مي شود كه مخالفت خود را بر پايه مخالفت بااصل و اساس نظام موجود گذاشته باشند و در صدد باشند كه نظام جديدي را پايه‌ريزي نمايند.
 
ج: يكي از نكات مهم در اين تعريف بحث مهم فعاليت مي باشد . فعاليت مورد نظر در اين تعريف عبارت است از هر نوع اقدامي كه در جهت براندازي نظام حاكم پي ريزي شود خواه اين فعاليت يك اطلاعيه ، يك سخنراني و يا يك مصاحبه باشد، خواه يك اقدام ترور يا بمب گذاري و يا اقدام براندازانه. 
همه اين اقدامات به عنوان فعاليت عليه نظام حاكم تلقي خواهد شد . در اينجا ممكن است اين شائبه پيش آيد كه آيا هيچ فرقي بين يك مصاحبه يا سخنراني و يك اقدام بمب گذاري و ترور به عنوان فعاليت عليه نظام وجود ندارد؟
در جواب بايد گفت كه خير. هيچ فرقي از نظر اطلاق فعاليت بر اين اقدامات وجود ندارد زيرا همه آنها اقداماتي است كه عليه نظام حاكم با نيت و در جهت براندازي صورت گرفته است. تنها فرقي كه در اين نوع فعاليتها وجود دارد نوع برخورد با كساني است كه اين اقدامات را انجام داده اند مثلاٌ: ممكن است كسي كه يك اطلاعيه و يا مصاحبه و يا سخنراني عليه نظام حاكم انجام داده است از طرف دستگاههاي ذي ربط احضار و در يك محيط دوستانه با آنها صحبت شده و آنها را متنبه كرده و سپس آزاد نمايند. اما در اقداماتي مانند ترور و يا بمب گذاري ، اقدام كنندگان با احكامي همچون زندان طويل المدت و يا اعدام روبرو مي شوند . از طرف ديگر در بعضي از مواقع و برخي از نظامها ممكن است همين اطلاعيه يا مصاحبه و يا سخنراني در جهت براندازي بتواند آن نظام را با مشكلات عديده و متمادي روبرو نمايد و اقداماتي مانند ترور و بمب گذاري وحدت آحاد آن نظام را بيشتر نمايد.
در پايان بحث “تعريف” يك نكته قابل ذكر است و آن اينكه اولاً همه اپوزيسيوني كه با نظام حاكم مخالفت مي كنند طبيعتاً با دولت حاكم هم مخالف هستند . ثانياً اين تعريف فقط در كشورهايي كه داراي نظامهاي چند حزبي هستند صادق است. در كشورهاي تك حزبي مشخص است هر كس با دولت حاكم مخالف باشدبدان معني است كه با نظام حاكم هم مخالف است زيرا دولت و نظام نعل به نعل تابع هم هستند.
 
 2-طبقه بندي اپوزيسيون بر اساس خاستگاه فكري :
    سال 1370 يك نقطه عطفي در بررسي و شناخت اپوزيسيون جمهوري اسلامي است همانطور كه مي دانيم دهه 70 از اهميت خاصي برخوردار است هم براي نظام ما و هم براي نظام بين الملل .
تغيير و تحولاتي كه قبل و بعد از دهه 70 روي داده است اهميت اين موضوع را دو چندان مي كند . بنابراين محور بحث ما از اين به بعد به قبل و بعد از دهه 70 تقسيم بندي مي گردد.
قبل از دهه 70 نظام بين الملل به دو قطب عمده دسته بندي مي شد. يك قطب ،نظام سرمايه داري و كاپيتاليسم به سردمداري آمريكا و جهان غرب و قطب ديگر نظام كمونيسم به سردمداري كشور شوروي سابق و اقمار آن.
احزاب و گروههاي اپوزيسيون كشور ما نيز به پيروي از ساير اپوزيسيون كشورهاي ديگر هر كدام به لحاظ ساختار فكري به يكي از اين دو قطب وابسته بودند و آبشخور فكري و عقيدتي آنها از يكي از اين دو قطب پيروي مي كرد. با اين توضيح به طور عموم مي توان گروههاي اپوزيسيون را به دو دسته كلي تقسيم بندي نمود.
 
الف: گروههاي معروف به چپ : مانند چريكهاي فدايي خلق (اقليت و اكثريت) حزب كمونيست ايران ، سازمان انقلابي پيكار، سازمان انقلابي راه كارگر ، حزب توده و …و همه گروههايي كه مرام آنها كمونيستي و چپ بود را مي توان در اين دسته وارد نمود.
 
ب: گروههاي معروف به راست : مانند سلطنت طلبان ، درفش كاوياني ، جبهه ملي ، گروه بختيار، نهضت آزادي و …و همه گروههايي كه داراي مشي و مرام كاپيتاليستي و يا سرمايه داري و يا ليبرال دمكراسي باشند را مي توان در اين تقسيم بندي جاي داد.
در اين ميان گروههايي از اپوزيسيون هم وجود داشتند كه در وحله اول در هيچ يك از طبقه بندي فوق قرار نمي گرفتند مانند گروه فرقان ليكن چنانچه هر يك از اين گروهها كه در مقابل نظام مقدس جمهوري اسلامي ايستاده اند را واكاوي و بررسي نماييم قطعاً در يكي از تقسيم بندي فوق قرار خواهند گرفت.
 
 
3- تغييرات اپوزيسيون قبل و بعد از دهه 70 :
 
در اين بخش به تغيير و تحولاتي كلي اپوزيسيون پرداخته خواهد شد.
 
الف: تغيير ساختار تشكيلاتي از سلسله مراتبي به گروهي
 
       قبل از دهه 70 ساختار تشكيلاتي اكثريت گروههاي اپوزيسيون به صورت سلسله مراتبي بود بدين معني كه در راس هر گروه يك قوه عاقله ( متشكل از يك يا چند نفر ) قرار مي گرفت، اين قوه عاقله در برخي از گروهها رهبر يا دبير كل ،هيئت سياسي، هيئت اجرايي، شوراي مركزي و يا … ناميده مي شد . اين قوه عاقله داراي چند زير مجموعه بود و هر كدام از اين زير مجموعه نيز خود به زير مجموعه هاي كوچكتر تقسيم مي شدند و به همين ترتيب اين زير مجموعه ها ادامه پيدا مي كرد تا به افراد مي رسيد در اين ساختار اغلب تصميم گيري‌ها در قوه عاقله انجام و به عنوان دستور و بخشنامه به زير مجموعه هاي مربوطه ارجاء و در انتها افراد آن را اجرا مي‌كردند. از سوي ديگر افراد و اعضاي سازمان مجاز نبودند نظرات شخصي خود را به مرحله اجرا بگذارند زيرا در اين صورت بر خلاف دستور تشكيلات مطبوع خود رفتار كرده بودند و مورد برخورد تشكيلات قرار مي گرفتند. اما بعد از دهه 70 اين روش به كلي منسوخ و ساختار تشكيلاتي آنها از سلسله مراتبي به گروهي تغيير كرد بدين ترتيب كه همه اعضاي رسمي سازمان ضمن برخورداري از حق رأي مي توانند در همه تصميم گيري‌هاي سازمان مشاركت داشته باشند و در اين صورت رأي اكثريت اعضا ملاك عمل قرار مي‌گيرد وقوه عاقله مي بايست رأي اكثريت را اجرا نمايد.
ب: تغيير شيوه فعاليت از عمدتأ مخفي به كاملأ آشكار
 
 قبل از دهه 70 فعاليت اكثريت اپوزيسيون به صورت مخفيانه انجام مي گرفت . خانه هاي تيمي، اجراي قرارها، نوشتن مقاله ها، اماكن تشكيلاتي و اسامي اعضاي سازمان اكثرأ به صورت مخفي و با پوشش انجام مي‌گرفت به عنوان مثال : چنانچه قرار بود در خصوص يك مسئله مثلأ “جنگ” اطلاعيه پخش شود تصميم گيري در خصوص محتويات اطلاعيه ، بخش مربوطه ، عوامل پخش، زمان پخش و چگونگي پخش اطلاعيه همه و همه به صورت مخفيانه انجام مي گرفت. تمامي مسائل سازمان بر همين اصول استوار بود . اما بعد از دهه 70 اين مسائل كاملأ تغيير نمود و اكثريت مسائل سازماني صورت كاملأ آشكار به خود گرفت . اسامي مستعار از بين رفت و اسامي واقعي اعضاي سازمان جاي آن را گرفت ، تصاوير اعضاي اصلي سازمانها بر روي رسانه ها و اينترنت منتشر شد،جلسات سازمانها با حضور اصحاب رسانه ها و نماينده ساير گروهها تشكيل و اطلاعيه با نام و امضاء نويسنده آنها منتشر شد. به صورت كلي سازمانها و اعضاي آنها تلاش نمودند كه كليه فعاليتهاي آنها آشكار و در سايتها و رسانه انعكاس علني پيدا كند .
ج: تغيير فعاليت از شيوه براندازي سخت به براندازي نرم
 
 قبل از دهه 70 فعاليت اپوزيسيون در قالب براندازي سخت صورت مي گرفت . حمل سلاح، كپسول سيانور، قرارهاي مخفيانه، تعقيب و ضد تعقيب همه و همه از مواردي بود كه اعضاي سازمانهاي اپوزيسيون به شدت آنها را رعايت و جزء لاينفك اصول تشكيلاتي آنها بود.
از جمله موارد ديگر تشكيل تيمهاي عملياتي، تشكيل بخشهاي مخفي و … را مي توان نام برد. اما بعد از دهه 70 گروههاي اپوزيسيون از اين مسائل دست برداشتند و به تأسيس انجمنهاي علمي گوناگون، برگزاري كلاسهاي آموزشي در تمامي زمينه ها براي اعضاي سازمان و حتي ساير اعضاي جامعه پرداختند. آنها سعي نمودند از امكانات شهري و اجتماعي كه به صورت قانوني مي توانستند فراهم كنند استفاده نموده نگاه و بخشي از جامعه را به سوي خود معطوف دارند.
حال اينكه تفاوتهاي براندازي نرم و سخت چيست؟ هر كدام از اين دو روش چه محاسن و چه معايبي دارد؟ شيوه ها و روشهاي هر كدام چيست؟ تأثير هر كدام از اين روشها در جامعه و آحاد آن به چه كيفيتي مي باشد؟ بحثي است كه پرداختن به آن مقوله اي ديگر را مي طلبد كه مي توان آن را در مباحثي همچون جنگ نرم و براندازي نرم پيگيري نمود.
د: تغيير گرايش فعاليت از سلولي به اتحاد و ائتلاف
 
سازمانها و گروههاي اپوزيسيون در قبل از دهه 70 هر كدام به صورت سلولي يا مستقل عمل مي كردند بدين معني كه هر گروهي خود را به تنهايي آلترناتيو جمهوري اسلامي مي دانست و تلاش مي كرد كه ضمن سرنگوني جمهوري اسلامي نظام مورد علاقه خود را جايگزين آن نمايد. اين مسئله در اطلاعيه ها، مقالات و نشريات آنها به صورت روشن بيان مي گرديد. به عنوان مثال : حزب توده معتقد بود كه تنها آلترناتيو و جانشين نظام جمهوري اسلامي گروه متبوع آنها مي باشد و همه تلاش خود را معطوف اين مسئله مي كرد وهيچيك از آنها حاضرنبودند حتي در تئوري هم كه شده سهمي براي سايرين قائل شوند .بررسي اين مسئله كه اين نظريات تا چه حد با شرايط ايران اسلامي مطابقت دارد و تا چه ميزان مي توانند همراهي مردم و جامعه را به دنبال خود داشته باشند از جمله مباحثي است كه معمولأ يا به آن نمي پرداختند و يا توهم گونه مي پنداشتند كه زمينه راه اندازي چنين نظامهايي در ايران فراهم است .
اما با گذشت زمان و مهاجرت اجباري اعضا و كادرهاي اين گروهها به خارج از كشور آنها را از خواب خرگوشي بيدار نمود و يخهاي فكري آنها باز شد در نتيجه به سمت اتحاد هاي مختلف گرايش پيدا نمودند. گروههاي چپ سعي كردند از اختلافات جزئي چشم پوشي نموده و بستر را براي يكپارچه كردن گروههاي هم سو فراهم نمايند، بدين ترتيب گروههاي مانند سازمان اكثريت، سازمان جمهوري خواهان ملي ، حزب دمكراتيك مردم ايران و بخشي از اعضاي گروهك كشتگر، اتحاد جمهوري خواهان ايران “آجا” را راه اندازي نمودند. گروهي ديگري از سازمانهاي چپ مانند بخشي از حزب توده ،سازمان اقليت، سازمان انقلابي راه كارگر، حزب كمونيست ايران و … اتحاد جمهوري خواهان لائيك را برپا نمودند، در طيف گروههاي راست، سلطنت طلبان، جبهه ملي و مشروطه خواهان پادشاهي ، سازمان جمهوري خواهان را سازماندهي كردند. مجددأ با گذشت زمان و عدم كارآيي اين اتحادها و مخصوصأ بعد از حمله آمريكا به عراق و افغانستان قوه عاقله گروههاي اپوزيسيون به اين نتيجه رسيدند كه كليت اپوزسيون گذشته از همه اختلاف نظرهايي كه با هم دارند يك نقطه اشتراك در ميان آنها وجود دارد و آن براندازي نظام جمهوري اسلامي است لذا با رهنمود عوامل سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا، انگليس و اسرائيل حول محور مشترك براندازي نظام با يكديگر ائتلاف نمودند يعني گروههايي كه قبل از دهه 70 كاملأ با هم مرزبندي داشته و اصطلاحأ سايه همديگر را با تير مي زدند در يك جبهه واحد عليه نظام وارد مبارزه شدند كه نمونه عيني آن را در وقايع تيرماه سال 78 و اغتشاشات روز عاشوراي سال 88 به خوبي مي توان جستجو نمود.
ه: تغيير نگرش از حكومتهاي اتو پيايي به سمت جمهوري و دمكراسي
 
سازمان ها و گروه هاي اپوزيسيون قبل از دهه 70 هر كدام خود را به تنهايي آلترناتيو جمهوري اسلامي مي‌دانستند و براي دوران بعد از سرنگوني ، حكومت هاي مورد نظر خود را كه ناشي از عقبه فكري آنها بود مطرح مي كردند . اكثر اين گروه ها به دنبال حكومت هاي آرماني بودند . در نوشته ها و سخنان تئوريسين هاي آنها يك ناكجا آباد و مدينه فاضله هميشه مطرح بود.مثلا حزب توده به دنبال استقرار يك حكومت كمونيستي كه در نهايت به سوسياليسم ختم شود بود و تلاش مي كرد مقدمات برپايي اين حكومت را در ايران مهيا نمايد يا سازمان راه كارگر به دنبال جايگزيني حكومت پرولتارياي كارگري در ايران بود و يا حتي گروه هاي سلطنت طلبان تلاش مي كردند مجددا حكومت سلطنتي در ايران برپا نمايند كه در اين نظام، پادشاه سلطنت كند نه حكومت. در نتيجه تقريبا تمامي گروه ها و احزاب اپوزيسيون حكومت غايي مورد نظر خود را يك حكومت اتوپيايي و حكومتي كه تا كنون شكل واقعي ويا به عبارتي “واقعا موجود” را نداشته است بيان مي نمودند . اما بعد از دهه 70 و با تغييرشرايط داخلي و خارجي و تاثيرپذيري از كشورهايي كه به آنجا مهاجرت كرده بودند تغيير نگرش فكري در آنها پديد آمد و به اين نتيجه رسيدند كه اينگونه حكومتها حداقل با شرايط كنوني كشور ما همخواني ندارد و بايد به سمت واقعيت ها پيش رفت لذا عنوان كردند كه به دنبال حكومتي مانند همه حكومت هاي جمهوري كه در غرب وجود دارد هستند،زعم خود كه حداقل دمكراسي در آنها رعايت شود . 
4- علل و عوامل تغييرات در اپوزيسيون بعد از دهه 70
      عوامل بررسي شده در قسمت 3 از اهميت خاصي برخوردار است و مي طلبد كه پيرامون آن تحقيقات گسترده اي صورت گرفته و مسائل به صورت عميق و ژرف مورد تدقيق موشكافانه قرار گيرد. لاكن مهمتر از آن بررسي اين مسئله است كه چرا اين تغيير و تحولات رخ داد و چگونه اين گروهها و سازمان ها اين تغييرات را پذيرفتند. اين چرخش 180 درجه اي باعث گرديد بسياري از اصول اوليه سازمانهاي مورد علاقه خود را زير پا گذاشته و از آن چشم پوشي نمايند. با توجه به مطالب فوق مهمترين علل و عوامل اين تغييرات را مي توان چنين بيان نمود:
الف: تغيير شرايط بين المللي
 
با نگاه سطحي به مسائل جهاني و بررسي مختصر آن مي توان به سادگي شرايط بين المللي قبل و بعد از دهه 70 را احصا و تفاوت آن را با وضوح و شفافيت فوق العاده ملاحظه نمود . يكي از اين موارد پيشرفت تكنولوژي مي باشد. وضعيت تكنولوژي قبل و بعد از دهه 70 اصلأ با يكديگر قابل مقايسه نيست. ويدئو، فاكس، موبايل ، كامپيوتر، ماهواره، تجارت الكترونيك، اينترنت،چت و گفتگو، اطاق پالتاك همه و همه از مصاديق پيشرفت تكنولوژي هستند كه تا قبل از دهه 70 فقط در داستانهاي تخيلي قابل پذيرش بود لاكن بعد از دهه 70 همه آنها به واقعيت تبديل و جزء لاينفك زندگي بشريت گرديد.
باز از جمله اين موارد مي توان به انفجار اطلاعات اشاره نمود با پيشرفت تكنولوژي درهاي اطلاعات محرمانه و غير قابل دسترسي بر روي بشريت باز گرديد. همه مردم حتي در ممالك، شهرها و روستاهاي دور افتاده نيزبا يك جستجوي ساده مي توانستند به هر نوع اطلاعاتي كه مورد نياز آنها بود دسترسي داشته باشند. ديگر هيچ پديده و اتفاقي در جهان قابل مخفي كردن نبود و در كمتر از حد تصور در تمام جهان گسترش پيدا مي كرد. مردم جهان با دسترسي به اينترنت و ماهواره به راحتي در منازل خود مي توانستند اطلاعات گوناگون را از اقصا نقاط جهان در برابر ديدگان خود ملاحظه كنند كه تا قبل از آن براي بدست آوردن هر كدام از آنها زحمات، هزينه ، وقت و عمر زيادي را بايد صرف مي نمودند.
ب: ثبات نظام جمهوري اسلامي
 
زهنيت عمومي اپوزيسيون و افكار عمومي اعضا و هواداران آنها قبل از دهه 70 بگونه اي بود كه احساس مي‌كردند در هر يك از مشكلات پيش روي جمهوري اسلامي امكان و درصد سرنگوني نظام بسيار بالاست و همواره بر اين اعتقاد بودند كه سرانجام جمهوري اسلامي در برابر يكي از اين بحرانها و موانع زانو زده و سرنگوني انجام خواهد شد و آنها قدرت را در دست خواهند گرفت حتي در دهه 60 كه سيل مهاجرت اعضاي آنها به خارج از كشور شروع گرديد بر اين اعتقاد بودند كه مهاجرت ديري نخواهد پاييد و با سرنگوني نظام، آنها ظفرمندانه وارد كشور خواهند شد به همين خاطر در كشورهايي كه به آنجا مهاجرت كرده بودند حالت اسكان موقت را براي خود انتخاب و بقول تئورسين هاي گروهها اپوزيسيون ” چمدانهاي خود را باز نكرده بودند” و اين فكر و زهنيت كه به زودي نظام سرنگون خواهد شد و آنها به كشور باز مي گردند انگيزه، پشتكار و تلاش آنهارا در مبارزه با نظام دو چندان مي كرد. از طرف ديگر مشكلات عديده اي كه اپوزيسيون ،استكبار جهاني و مخالفين منطقه اي نظام براي آن بوجود آورده بودند بازتاب يك نظام با ثبات نبود. قائله ها و اغتشاشاتي كه در اقصا نقاط كشور بروز كرده و گروههاي اپوزيسيون با حمايت قدرتهاي جهاني و منطقه اي به آن دامن مي زدند از قبيل قائله كردستان ، قائله گروههاي چپ در تركمن صحرا، گروههاي وابسته خلق بلوچ در جنوب شرقي كشور، بلواي گروههاي موسوم به خلق عرب در جنوب كشور از جمله مواردي بود كه اپوزيسيون براي سرنگوني نظام به آن دل خوش كرده بود . با فروكش كردن اين بحرانها جنگي ويرانگر با حمايت اكثريت قريب به اتفاق كشورهاي اروپايي با سردمداري ايالات متحده آمريكا و چشم پوشي اتحاد جماهير شوروي بر نهال نو پاي انقلاب اسلامي تحميل گرديد. اين جنگ بقدري اپوزيسيون را با توهم سرنگوني برسر شوق آورد كه سازمان منافقين يعني حرفه اي ترين سازمان تشكيلاتي اپوزيسيون را وادار كرد در كشور متخاصم يعني عراق و در نزديكي هاي مرز ايران اردو زده تا به محض سرنگوني نظام اولين گروه از اپوزيسيون باشد كه وارد كشور مي گردد. علاوه بر همه اين موارد وضعيتي بود كه نظام در عرصه بين المللي با آن روبرو بود با كار شكني دولتمردان اروپايي و آمريكايي و لابي قدرتمند صهيونيست ها در مجامع بين المللي نظام از دستيابي به كرسي هاي بين المللي و عرض اندام در اين سازمانها به دور مانده بود.
از طرف ديگر اپوزسيون بر اين باور بود كه اگر با هيچ يك از اين عوامل سرنگوني نظام تحقق نيابد با توجه به كهولت سن رهبري نظام كه به عنوان ستون اصلي استواري آن در برابر مشكلات بود به زودي اين رهبري را از دست خواهد داد و جنگ قدرت در درون كشور شروع و در نهايت سهولت خواسته آنها يعني سقوط نظام جامه عمل به خود خواهد پوشيد. با شروع سالهاي ابتدايي دهه 70 نظام به سلامت از همه اين دشواري ها عبور كرده بود بحرانها مهار ، جنگ طلبان در رسيدن به اهداف خود ناكام، جانشين قدرتمند رهبري انتخاب و نظام در عرصه بين المللي به يك بازيگر تأثير گذار تبديل شده بود. همه اين رويدادها يأس و نا اميدي اپوزسيون را به دنبال داشت . اسكان هاي موقت به دائمي و چمدان هاي بسته باز گرديد. تأثير اين عوامل بقدري عميق بود كه بسياري از سازمانها و گروههاي اپوزيسيون شعار سرنگوني را از صدر و ذيل اطلاعيه ها و شاه بيت سخنراني ها ، مصاحبه ها و مقالات خود حذف نمودند.
 
ج: مديريت مناسب اپوزيسيون توسط دستگاههاي ذي ربط
 
 با بررسي انقلابات مردمي كه در كشورهاي مختلف دنيا روي داده پي به چگونگي برخورد انقلابيون با اپوزيسيون خود خواهيم برد. انقلاب بلوشويكها در روسيه ، انقلاب جمهوريخواهان در فرانسه ، انقلاب كمونيستي مائو در چين و يا انقلاباتي كه در دهه هاي گذشته تحت عنوان انقلابات مخملي در كشورهاي گرجستان ، لهستان، ليتواني، اوكراين و … روي داد با مختصر تحقيق و تفحص در سرگذشت آنها يك نكته به خوبي بدست خواهد آمد و آن اينكه همه اين انقلابات با توجه به نو پا بودن آنها به شدت با اپوزيسيون خود برخورد كردند و به صورت مبالغه آميزي آنها را از مواهب شهروندي و اجتماعي محروم و با قوه قهرآميز فعالين و كادرهاي اصلي و فرعي آنها را روانه جوخه هاي اعدام ، زندانهاي طولاني و تبعيدهاي گوناگون كردند. كافي بود يك نفر از اعضاي يك خانواده عضو و يا حتي مشكوك به فعاليت در يكي از سازمانهاي اپوزيسيون باشد تمامي اعضاي خانواده با محروميت ها و آزار و اذيت هاي گوناگون روبرو مي گرديدند. اين مسئله بقدري با شدت و حدت اعمال مي شد كه اعتراض شديد سازمانها و گروههاي حقوق بشري را (كه در ابتدا حامي اين انقلابها بودند) به دنبال داشت.

اما در انقلاب اسلامي ايران دستگاههاي ذي ربط امر اپوزيسيون علي رغم جوان بودن ، نداشتن هيچگونه آموزش خاص و حرفه اي ، مرتبط نبودن با هيچ يك از سرويسهاي اطلاعاتي رايج در دنيا ، فقط وفقط بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام و با سعه صدر تمام و تسامح و تساهل وصف ناپذير بد اخلاقي ها و هنجار شكني اپوزسيون را تا زماني كه سلاح در دست نگرفته بودند و به ترور و قتل دست نزده بودند تحمل كردند و بعد از مقابله و سپس تسليم با مدارا با آنها رفتار نمودند كه اين مسئله تأثير شديدي بر اعضا و هواداران اين گروهها كه اندك تعقل و علاقه اي به كشور و مردم خود داشتند، گذاشت تا آنجا كه بسياري از آنها از مبارزه و رويارويي با نظام دست كشيده يا به صف مردم علاقمند به انقلاب اسلامي پيوستند و يا به زندگي عادي خود برگشتند.

وزارت اطلاعات


فرم در حال بارگذاری ...

حسرت‌بارترین لحظه عمر انسان

نوشته شده توسطرحیمی 22ام بهمن, 1393

 


حسرت فوت دیگر مساله ای است که هیچ گاه نمی تواند وصفی از شدت و سختی آن پیدا کرد؛ انسان در آن لحظات غرق در حسرت است، که چه می توانسته باشد و چه شده است.

آیت الله وحید در درس تفسیر سوره یس که در مسجد اعظم برگزار شد اظهارداشت :

لحظات مرگ و جان دادن بسیار سهمگین است که توصیف آن در حد بیان نمی آید.



وی با ذکر این مطلب که در خصوص «ما خلفکم» در سوره یس تنها باید کسانی بحث کنند که به تشریع و تکوین احاطه داشته باشند، افزود : در اینجا باید این مساله را از بیان و کلام حضرت امیرالمومنین(ع) جویا شویم که سفر آخرت چگونه سفری است؟

این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: به قول امام علی علیه السلام آنچه که در هنگام و پس از مرگ رخ می‎دهد وصف شدنی نیست و کسی نمی داند که چگونه باید از این سختی عبور کند.

 آیت الله وحید خراسانی خاطرنشان کرد: هنگام مرگ و جان دادن دو مساله قابل وصف و تحمل نیست؛ اول سکرات موت است که همان بیرون کشیده شدن روح از تمامی سلول های بدن است.

وی گفت: حسرت فوت دیگر مساله ای است که هیچ گاه نمی تواند وصفی از شدت و سختی آن پیدا کرد؛ انسان در آن لحظات غرق در حسرت است، که چه می توانسته باشد و چه شده است.

وی بیان کرد: مرگ ابتدا بین منطق و زبان ما حایل می شود؛ یعنی او با چشمش می بیند و می شنود، ولی کاری نمی تواند بکند و زبانش نیز لال است و این لحظه بسیار سخت و سهمگین است.

معظم له یادآورشد: در هنگام مرگ، زبان لال می شود، ولی عقل و فکر فعال است و در این حین است که تفکر می کند چه کرده و چه بوده و چه شده است.

وی با ذکر این مطلب که باید با اعمال نیک و گذشته صالح و پاک اجازه ندهیم که لحظات ما به غفلت بگذرد و در لحظات سخت مرگ حسرت خور باشیم گفت: هر جمله و فرازی از این مطالب، بحثی دارد؛ حسرت بزرگ انسان عملکرد او در زندگی است.

 آیت الله وحید خراسانی اظهارکرد:انسان در این لحظات به این مساله فکر می کند که این اندوخته ای که با حرام و حلال بدست آورده است دیگر سودی برای او ندارد و فقط بهره اش برای دیگران است و اوست که باید عقوبات و تبعاتش را تحمل کند.

وی یادآورشد: انسان در این لحظات با خود می گوید که ای کاش آن همکارم که به من حسرت می خورد که چرا این همه اموال به من رسیده است، همه این اموال به او می رسید و دیگر چیزی به من نمی رسید؛ یعنی اینکه انسان نباید بخاطرمال دنیا حق و ناحق کند و حق کسی را بگیرد زیرا وقتی مرگ از راه می رسد دیگری هیچ چیز به درد او نمی خورد.

 آیت الله وحید خراسانی در ادامه با اشاره به از کار افتادن تدریجی چشم و گوش در مراحل موت، خاطرنشان کرد: پس از اینکه گوش و چشم گرفته شد، روح از جسد خارج می شود و تا از جسد خارج می شود گندیده شدن بدن آغاز می شود و این همه هیاهو دم مرگ ازبین خواهد رفت و هر کسی که به هرچه مغرور باشد از بین می رود؛ کسی که به بمب اتمش می نازید دم مرگ می فهمد که واقعا چه داشت و چه نداشت؟

وی گفت: در ادامه حضرت امیر علیه اسلام بیان می کنند که در این لحظه است که همانهایی که دور این فرد می گردیدند، این مردار را زودتر بر می دارند تا مبادا بماند و به تعفنش گرفتار شوند و در نهایت امر او را به گودالی به نام قبر می برند و در مرحله آخر او را به عملش تسلیم می کنند و این است عاقبت انسان پر مدعا و مغرور.

خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران

 

نظر از: آذرمگين [عضو] 
آذرمگين

عالی بود.خوشحال میشم به وبلاگ من هم سربزنید
mahdi1373.hc.com

1393/11/23 @ 08:07


فرم در حال بارگذاری ...

پيدايش ، رويكرد و فرجام گروه هاي معاند و اپوزيسيون (قسمت اول)

نوشته شده توسطرحیمی 21ام بهمن, 1393

شناسايي و بررسي تحليلي

پيدايش ، رويكرد و فرجام گروه هاي معاند و اپوزيسيون

قسمت (اول )
بسمه تعالي
  مقدمه:
          براي اينكه يك نظام سياسي پايدار بماند بايد داراي ارزش ها و اصولي عقلي و مورد پسند جامعه و مردم باشد ، تا مردم از آن حمايت نمايند ودر مقابل نظام حاكم از مردم خود دفاع نموده و امنيت ورفاه آن ها را تامين نمايد .
لذا نظام هاي حاكم در جهان هر كدام بر اساس ديدگاه خاصي ايجاد شده و ادامه حيات مي دهند .
از طرفي هم در همان جوامع گروه هائي پيدا مي شوند كه بنا به عقايد خود با نظام همراه نبوده و مخالفت مي ورزند يا به مقابله با نظام حاكم مي پردازند .
در اين مبحث به بررسي گروه هاي معاند عليه نظام جمهوري اسلامي ايران خواهيم پرداخت .  

تعريف نظام:
         واژه اي است كه به يك تئوري يا نظريه اي بنام تئوري سيستم ها اشاره داشته،و اين تئوري در چند دهه اخير در علوم انساني وسياسي مورد استفاده قرار گرفته است.
1)  تعريفي كه از نظام به طور مشترك بين علوم مختلف وجود دارد البته با تفاوت هايي اين است كه گردهم آمدن مجموعه ي اجزاي متفاوتي كه در تعامل با يكديگر تحت قاعده خاصي كنار هم قرار ميگيرند وپيكره واحدي را مي سازند كه اين پيكره واحد يك هدف خاصي را دنبال مي كند يا محصول خاصي را توليد خواهد نمود.
2)  مثلا وقتي مي گوييد ، ايران يك كشور جهان سومي است ، در حقيقت شما به يك تئوري اشاره كرده ايد بنام تئوري سه جهاني كه آقاي مائو براي اولين بار آن رامطرح كرده است .
3)  خصوصيات يك نظام به طور كلي و برجسته به شرح زير است:
4) 1-هر نظام يا سيستم يا ارگان يا نهاد داراي اجزاي خاص خود است.
5 -هر نظام داراي يك ورودي خاص است.مثلا ورودي ماشين سوخت آن است.

6-هر نظام داراي يك خروجي خاص خود است.آنچه به عنوان محصول از نظام هاي مختلف خارج مي شود ، متفاوت از هم است.اگر در ورودي يك نظام خللي بوجود آيد ، در خروجي آن هم خلل ايجاد خواهد شد.

...

تعاريف :
1-محيط ؛
 يعني فضايي كه اجزاي آن نظام يا سيستم در آن شناور هستند.اين محيط مي تواند داخلي يا خارجي باشد .
-  محيط داخلي
محيط داخلي يعني فضايي كه بين اجزاي آن سيستم وجود دارد.
- محيط خارجي
يعني محيطي كه كل سيستم و نظام در آن محيط شناورهستند.
2-انعطاف پذيري يا الاستيسيته يا كشاني ؛
به قدرت انطباق جزء و يا كل از يك سيستم ،با محيط گفته مي شود .
هر نظام داراي يك ضريب كشاني يا انطباق است ،كه هر چه اين ضريب بالاتر باشد، قدرت استمرار اين نظام بيشتر خواهد بود وبالعكس.
3-كنترل ؛
هر نظامي داراي يك جزء كنترل كننده است ، كه همه ي اجزا را كنترل مي كند . اين كنترل كننده يك جزء هشدار دهنده نيز مي باشد.
4-تهديد ؛
 عواملي كه تعادل نظام را به هم مي زنند تهديدي براي هرنظام بوده و آن سيستم را به چالش مي كشند  .
5-باز خورد يا feed back  ؛
 يعني تآثير خروجي بر ورودي ، بدين معنا كه محصول توليدي يك سيستم، چه باز تابي در جامعه دارد . لذا بر اساس آن مي آيند كار سيستم را تنظيم يا تغيير مي دهند .
6- زاويه ي ديد ؛
در علوم سياسي و انساني و … بحث مهمي بنام زاويه ديد ،وجود دارد كه تاثير جدي در همه مسائل مي گذارد.
مثال: اگر چند گل در يك جا وجود داشته باشد از چند نفر مي پرسند چند گل مي بيني ، يكي مي گويد : 8 عدد ، يكي مي گويد : 7 عدد و … . هر كسي از يك نظر يا زاويه ديد خود اعلام نظر مي كند ، يكي از لحاظ رنگ ، يكي از لحاظ بو ، ديگري از لحاظ شكل مي گويد . اين نشان مي دهد كه يك پديده داراي زواياي مختلفي است.
در اين درس هم جريانات را از زواياي مختلف بر اساس مدل ها دسته بندي مي كنيم :
-  كليت نظام جمهوري اسلامي را در يك نماد سه ضلعي نشان مي دهيم
در يك ضلع پرسنل سياسي قرار دارد يعني مسئولان تراز اول
در ضلع ديگر تصميمات و سياست هاي كلان نظام
در ضلع سوم بنياد هاي نظري و بنياد هاي ارزشي
 
          مسئولان تراز اول             تصميمات كلان
                                                 بنياد هاي نظري

براساس سه ضلع بالا جريانات سياسي اجتماعي را دسته بندي مي كنند:
1-جرياناتي كه هر سه ضلع را قبول دارند. حداكثرافراد سياسي را قبول دارند. چنين جرياناتي را جريانات محافظه كار مي گويند.
در روان شناسي سياسي ، رفتار سياسي و رفتار جمعي سياسي گروهها  ، و تشكل ها  ،واحزاب ودسته ها در نظام را ، مورد بحث وبررسي قرار مي دهند لذا در اين مطالعات ، دسته جات سياسي به تيپ هاي مختلف رفتار سياسي تقسيم بندي مي شوند . يكي از اين تيپ ها، رفتار سياسي محافظه كاري است.
محافظه كاري، در تيپ رفتار سياسي يعني رفتار سياسي اي كه وضع موجود را برمي تابد، وضع موجود را تاييد مي كند، دنبال تغيير و دگرگوني وضع موجود نيست . در واقع در اين جا به معني محافظت وضع موجود است.
2-جرياناتي كه هم با پرسنل سياسي و هم با تصميمات وسياست ها (با دو بعد ) مخالفند اين جمعيت ،جمعيت اصلاح طلبند.
تيپ ديگري كه عكس محافظه كاري است مثل راديكال كه دگرگون طلب است.رفتار سياسي جمعي آنها اصلاح طلبي است كه به دنبال دگرگوني همه جانبه نيست اما دنبال دگرگوني هاي جزئي است. در واقع يك رفتار سياسي ديگري است ، كه ليبرال بوده و رفتار سازشكارانه دارد.
3-جرياناتي كه با هر 3 بعد مخالفند از لحاظ تيپ شناسي راديكال يا شورشي يا برانداز مي گويند.
مدل بعدي از يك جامعه شناس معروف بنام رابرت مرتون است كه جريانات را بر اساس كار كردي و ناكاركردي در جامعه يا هنجار و نا هنجاري در جامعه دسته بندي كرده است كه ما اين مدل را بر اساس جامعه خودمان اصلاح و بومي مي كنيم  .
مدل اصلاح شده مرتوني:
دو پارامتر در اين مدل وجود دارد؛
 الف: هدف: يعني اهدافي كه نظام جمهوري اسلامي به دنبال آن است.
 ب: وسيله: يعني نظم و تنظيماتي كه به صورت قانون و نظم اجتماعي بر جامعه حاكم شده است.
بر اساس اين دو پارامتر جدولي رسم مي كنيم تا جريانات اجتماعي را تقسيم بندي كنيم :








جريانات
هدف
وسيله
گروه
A
+
+
گروه هاي هم گرا
B
+
-
گروه هاي افراطي يا نيمه هم گرا
C
-
+
اپوزسيون قانوني يا نيمه هم گرا
D
-
-
گروههاي شورشي و برانداز يا ناهم گرا




نماد پذيرش: +
نماد رد كردن: -
 
حال بر اساس همين مدل پارامترها را عوض مي كنيم.
  




جريانات
اسلاميت
جمهوريت
الف
+
+ گروه هاي هم گرا
ب
+
- گروه هاي نيمه هم گرا
ج
-
+ گروه هاي نيمه هم گرا
د
-
- گروه هاي واگراوشورشي




توضيح جدول :
جريانات حاضر در انقلاب مشروطيت .
1-  جريان ناسيوناليسم به معناي مليت  پرستي و ملي گرايي است .
درزمان مشروطيت سردمدارناسيوناليسم زين العابدين مراغه اي بود. مثلا در آلمان ناسيوناليسم افراطي به صورت نازيسم ظهور پيدا كرد، در ايتاليا به صورت فاشيسم و…
2-  ليبراليسم به معناي آزادي خواهي است .
  جريان ليبراليسم در انقلاب مشروطيت ايران ، توسط ميرزا ملكم خان كه در فرانسه تحصيل كرده بود  و افرادي همچون طالب زاده يا طالب اوف و آخوندوف هدايت مي شد.
3-  دموكراسي = ماركسيسم
افرادي در مشروطيت مثل آقاي اسكندري كه ليدر اين جريان بود و حيدر خان و سلطان زاده ادامه دهندگان آن بودند.
4- تجدد خواهي يعني نو خواهي و نو گرايي.
اين گروه تأكيد افراطي بر غرب گرايي داشتند. سردمداراين جريان سيد حسن تقي زاده بود كه كوركورانه از غرب تقليد مي نمود .
5- جريانات اسلامي زمان مشروطيت؛
1/5 – مكتب سامرا ،
افراد اين جريان پيروان مكتب ميرزاي شيرازي بودند كه يك مرجع عام بود و چون در شهر سامرا زندگي مي كرد از سامرا به عنوان كد اين مكتب استفاده شده است . نماينده اين مكتب در انقلاب مشروطه آقاي شيخ فضل الله نوري بود. اين مكتب داراي اصولي به شرح زير است.
· خصوصيات مكتب سامرا:
الف: باز شناسي سياست در شريعت اسلام( در اين مكتب اصل بر شريعت است كه سياست درآن جاي دارد ) .
ب: ولايت فقيه ،حكومت مورد قبول شيعه درزمان عينيت امام زمان عليه السلام
ج: اولويت مشروعيت بر مقبوليت يا جمهوريت
د: اصل اصالت وظيفه يا تكليف
ه:  ايجادحكومت تام و تمام اسلامي
2/5 – مكتب نجف ،
       افراد اين جريان پيروان مكتب آخوند خراساني بودند ، لذا با توجه به اينكه آخوند در نجف زندگي مي كرد  اين جريان را مكتب نجف مي ناميم.
·خصوصيات مكتب نجف:
الف: باز شناسي شريعت در سياست ، ( دراين مكتب موضوع اصلي سياست است و شريعت در آن جاي دارد )
  ب: اصل وكالت فقيه (يعني فقيه از طرف مردم و در چارچوب نقطه نظرات موكل عمل مي كند.)
ج: اصل اصالت ساخت و چارچوب حكومت اهميت بيشتري دارد و اولويت اول است.
د: اولويت مقبوليت بر مشروعيت يعني اول پذيرش مردم بعد شرع
ه­: اصل حكومت حد مقدور ، يعني در زمان غيبت فقط در حد مقدور مي توان تشكيل حكومت داد و در حد تمام و تام نمي توان.
3/5 -جريان اتحاد اسلام ،
اين جريان  توسط آقاي سيد جمال الدين اسد آبادي بنانهاده شد كه سه شعار اصلي دارد:
الف: بازگشت به قران
ب: مبارزه همه جانبه با استعمار
ج: اتحاد جوامع اسلامي
4/5 – مكتب قم ،
 مكتب قم به مكتب امام خميني( ره ) مي گوئيم كه تلفيقي از دو مكتب سامرا و نجف است .
حال به بررسي اين مي پردازيم كه انقلاب اسلامي بر اساس كدام يك از اين مكاتب پايه گذاري شده و همچنان ادامه دارد.
 مكتب نجف :                                                                      مكتب سامرا :
                      
                                          مكتب قم :
شعار اصلي مكتب قم : استقلال ،آزادي ،جمهوري اسلامي
خصوصيات اين مكتب :
الف : باز شناسي سياست در شريعت و باز شناسي شريعت در سياست . ( ديانت ما عين سياست ما ، سياست ما عين ديانت ما)
ب: ولايت فقيه حكومت مورد قبول شيعه در زمان غيبت
ج: مقبوليت يا جمهوريت و اسلاميت در يك رتبه از ارزش قرار دارند.
د: هم ساخت حكومت مهم است وهم وظيفه و موظف به اجراي احكام اسلامي مي با شد .
ه : حكومت تام و تمام منتها با يك سرعت خاصي .
رويكرد ها نسبت به دين :
1- رويكرد ديني
2- رويكرد غير ديني يا سكولار
3- رويكرد هاي ضد دين يا الحادي
رويكرد هاي ديني 
 الف – رويكرد ديني اصولگرائي يعني تمام فعاليت ها بر اساس اصول و پايه و مبناي دين باشد . ( رويكرد پايه گرا يا اورتودوكس )
 ب – رويكرد ايد ئولوژيكي به دين دارد.
 ج – رويكرد ديني دموكراتيك ، رويكرد دموكراتيك به دين دارد .
  
 الف – رويكرد اصول گرائي
·وجوبي ( حكومت اسلامي و ديني را بر مي تابند )
·امتناعي ( در زمان غيبت امام عصر عج حكومت ديني را قبول ندارند ونظرشان اين است كه نبايد وارد مسائل سياسي شد . )
ب- رويكرد ايدئولوژيك به دين
       اسلام را در چار چوب ايدئولوژي هاي مطرح در دنيا مي بينند ( ايدئولوژي هاي مطرح در دنيا شامل ناسيوناليسم ، ليبراليسم ، ماركسيسم و …مي باشند ) ايدئولوژي هاي مذكور داراي سه بخش يا جز هستند .
 ابعاد ايدئولوژي :
1- بخش فلسفي يا جهان بيني ، به نحوه ي نگرش به جهان و انسان گفته مي شود .
2- بخش اخلاقي به حوزه رفتاري وكرداري بر مي گردد . ( بايد ها و نبايد ها )
3-بخش سياسي در اين مبحث به چارچوب و مدل اداره ي جامعه مي پردازند.
  در نهايت با رويكرد  فوق ، اسلامي التقاتي بنا مي شود تا استكبار بتواند به اهداف خود نائل آيد .
  هدف اين گروه از متفكرين مطرح ساختن اسلام به عنوان يك ايدئولوژي وهم سطح ساختن آن با ايدئولوژي هاي ديگر است . ( ايدئولوژي هاي مطرح شده تفكر انساني هستند در صورتي كه اسلام تفكر و ساخته بشر نيست )
ج- رويكرد دموكراتيك به دين :
 دين را بر اساس چارچوب دموكراتيك و مردم سالاري مي دانند. 
 خصوصيات رويكرد هاي ديني :
  الف: رويكرد اصول گرايي و جوبي ،
· شريعت گرا: بر اساس شريعت و فقه عمل مي كنند.
· غرب ستيز
· مدرنيته را بر نمي تابد: يعني مكتب اخلاقي خاصي كه به عنوان مدرنيته و مدرنيسم مطرح است را قبول ندارد ولي با مدرنيزاسيون مخالف نيست.
+  مدرنيزاسيون : يعني مدرن كردن ، نوسازي ، نوكردن صنعت ، نو كردن روش هاي مديريتي
+ مدرنيته و مدرنيسم مكتب هستند يعني چارچوب خصوصيات اخلاقي و رفتاري و انساني هستند كه از پشرفت تكنيك و صنعت نتيجه گرفته شده است. از جمله حس گرايي، سكولار،
مدرنيسم يعني مكتب پرستش نو گرايي
مدرنيته به مفهوم چارچوب ايدئولوژي است .
ب: خصوصيات رويكرد ايدئولوژيك ؛
·  بعضاً شريعت گرا است .
·  غرب ستيز نيست ولي منتقد است.
·  منتقد مدرنيته است .
· حكومت اسلامي را مشروط قبول دارد.
ج: رويكرد دموكراتيك ؛
· شريعت گرا نيست
· غرب ستيز نيست و براي انطباق در چارچوب جهاني غرب تلاش مي كند.
· مدرنيته را بر مي تابد و بحث سنت و مدرن را مطرح مي كند.
· حكومت اسلامي را هم برنمي تابد و به دنبال حكومت سكولارند.
د- رويكردهاي غير ديني يا سكولار ؛
· جدايي دين از سياست و حكومت يك امراين جهاني و عرفي است.
گروه هاي مطرح اين رويكرد شامل :
 گروه هاي سلطنت طلب مشروطه خواه
  ناسيوناليست ها ، ملي گراها مثل حزب جبهه ملي
4- رويكرد هاي ضد دين يا الحادي نه تنها نسبت به دين بي طرف نيستند و بلكه آن را مانع ومخل فعاليت هاي سياسي و اجتماعي و انواع ترقي بشر مي دانند. از جمله : گروه هاي ماركسيستي به دليل پايه و اساسي كه در مباني فلسفي شان دارند. مانند كلام معروف كارل ماركس كه مي گويد دين افيون ملت هاست . دين ستم طبقاتي است و … وبا دين به عنوان مخل پشرفت مبارزه مي كنند.
گروه هاي ماركسيستي كه در جامعه ما هستند مثل : حزب توده، چريك هاي فدايي خلق (اكثريت و اقليت) ، راه كارگر ، حزب كمونيست كارگري ، حزب رنجبران و حزب طوفان مي باشند.
يك گروه سلطنت طلب هم هستند كه مبارزه زير بنايي با دين مي كنند.
عرفان طبيعت گرا: ماديت و طبيعت
فمنيسم:  femen\female به معناي زن گرايي ، ترجيح زن بر مرد
 موج اول – ماري كرافت (خواست حقوق مدني )
 موج دوم – سيمون ديوار برزي
 موج سوم – مارگارت ميد الغارحست
شيطان پرستي به چند شاخه تقسيم مي شود كه حرف اصلي و خلاصه شده ي آن ، اين است كه همه دين ها ومقدسات در طول تاريخ شكست خوردند و هميشه دين داران در اقليت اند .پس قدرت شيطان بيشتر است و ما به سمت آن مي رويم.
شاخه تاريخي شيطان پرستي دنباله جريان پرستش از ارواح خبيثه است .
شيطان پرستي جديد فلسفي كه مضمون مادي گرايانه ي اومانيستي غرب است كه به اين شكل در آمده است. مثلاٌ: فردي كليسا ساخته و انجيل شيطاني نوشته است.
شاخه ديگر شيطان پرستي بنام شر پرستي :پرستش تمام اعمالي كه به عنوان شرارت و به عنوان پستي و رذالت در كليسا مطرح مي شود بر ايشان ممدوح است. مثل: خونخواري ، استفاده مواد مخدر در اندازه زياد و موسيقي هاي حاد و شهوت راني .
كاباليسم شاخه اي از عرفان يهودي است كه به نوعي به شيطان پرستي نزديك شده است.
 عرفان صفت گرا : معنويت و روحانيت را از عرفان جدا و يك ، سير مادي براي سلوك در نظر مي‏ گيرد.
وزارت اطلاعات


فرم در حال بارگذاری ...

جنس این نامه از بیدارسازی فطرت است/اروپایی‌ها باید بدانند که مادر امام زمان ما یک اروپایی است.

نوشته شده توسطرحیمی 21ام بهمن, 1393


نامۀ اخیر مقام معظم رهبری به جوانان مغرب زمین، فصل جدیدی برای مخاطب قرار دادن فطرت انسان‌ها گشوده است،

گفت: این نامه از جنس بیدارسازی فطرت است.

حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان استاد حوزه و دانشگاه در ادامه درسنامه تاریخ تحلیلی اسلام در هیئت هفتگی شهدای گمنام، در ادامۀ بحث مراحل دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، با تبیین بخش‌هایی از نامه رهبر انقلاب به جوانان غربی، پیشنهادی برای تعامل تأثیرگذار با اروپا و مسیحیان ارائه داد. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده این سخنرانی را می‌خوانید:

نامۀ اخیر رهبر انقلاب فصل جدیدی از گفتگو با اهل عالم بر مبنای «فطرت» گشوده است.

نامۀ اخیر مقام معظم رهبری به جوانان مغرب زمین، فصل جدیدی را در انقلاب اسلامی و فعالیت‌های فرهنگی ـ جهادیِ جوانان انقلابی گشوده است. به عبارت دیگر، این نامه فصل جدیدی را برای گفتگوی ما با اهل عالم گشوده است؛ گفتگویی که با مخاطب قرار دادن فطرت انسان‌ها آغاز می‌شود. امروز بسترهای مادّی این فعالیت‌ها و ارتباط‌ نیز فراهم است، و مسلماً اگر این وسایل ارتباط جمعی به خوبی به نفع حقّ استفاده شود، قدرت فطرت بشر، خودش را نشان خواهد داد.

فطرت و گرایش طبیعی انسان به حقیقت، آن‌قدر قدرتمند است که هم می‌تواند بالاترین قدرت‌های پوشالی را به زیر بکشد و آنها را نابود کند و هم می‌تواند بزرگترین قدرت را برای حق و حقیقت ایجاد کند، کمااینکه بعد از ظهور، این قدرتِ فطرت خواهد بود که برای برپایی حکومت امام زمان علیه السلام قدرت ایجاد می‌کند. با تکیه بر همین فطرت بشر است که ایمان شکل می‌گیرد و ثبات پیدا می‌کند.

عملیاتِ بیدارسازی و شکوفا کردن فطرت‌ها نیاز به تدبیر دارد.

یکی از تدبیرهای قرآنی «تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ» است.

ما نباید فطرت انسان‌ها را دستِ کم بگیریم. بعضی‌ها اساساً به انسان‌ها به عنوان ربات‌هایی نگاه می‌کنند که برنامه‌ریزان مختلف(مثلاً پدر و مادر، آموزش و پرورش و…) برای آنها برنامه‌ریزی می‌کنند؛ ولی این نگاه درستی نیست. زیرا هر انسان از دنیای پیش از تولد با خودش دارایی‌هایی به همراه می‌آورد. کمااینکه خداوند می‌فرماید:

«فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»(شمس/۸) خیلی‌ الهامات به انسان شده است، منتها ما باید قدرت و مهارت این را داشته باشیم که از موانع عبور کنیم و به فطرت انسان‌ها دسترسی پیدا کنیم.

ما باید هنر بیدار کردن فطرت‌ها را داشته باشیم، کمااینکه ابلیس هنر اغواگری و فریب دادن انسان‌ها را در حدّ نهایتش دارد. ما باید بتوانیم به فطرت‌ها دسترسی پیدا کنیم. و برای عملیاتِ دسترسی به فطرت انسان‌ها و بیدار ساختن و شکوفا کردن فطرت انسان‌ها باید واقعاً تدبیر داشته باشیم. یکی از تدبیرهایی که باید انجام دهیم، همان روشی است که خداوند در قرآن فرموده است: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ»(آل‌عمران/۶۴) یعنی بیایید روی وجوه مشترکی که داریم، تکیه کنیم. بالاخره ما به خدا معتقد هستیم، از همین‌جا شروع کنیم و جلو برویم.

...

***پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با تکیه بر داشته‌های قلبی انسان‌ها فطرت آنها را بیدار می‌کرد

ما الان در علم کلام، کلامی که بتواند فطرت‌ها را بیدار کند و وجه مشترکی برای همۀ ابناء بشر باشد، آن کلام را به نحو احسن تولید نکرده‌ایم. در حالی که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم به راحتی از همین عملیات بیدارسازی فطرت استفاده می‌کردند و به سراغ داشته‌های انسان‌ها می‌رفتند و با استفاده از آن، فطرت انسان‌ها را بیدار می‌کردند. مثلاً شخصی از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پرسید: شما به چه چیزی دعوت می‌کنید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: به همان خدایی که وقت تنهایی صدایش می‌زنی یا وقتی که گرفتار هستی، از او کمک می‌خواهی. ما هم به همان خدا دعوت می‌کنیم. آن مرد با همین کلام ساده، مسلمان شد.(أَتَى رَجُلٌ النَّبِیَّ فَقَالَ إِلَى‏ مَا تَدْعُو یَا مُحَمَّدُ فَقَالَ‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی‏ وَ أَدْعُوکَ إِلَى مَنْ إِنْ أَصَابَکَ ضُرٌّ فَدَعَوْتَهُ کَشَفَهُ عَنْکَ وَ إِنِ اسْتَعَنْتَ بِهِ وَ أَنْتَ مَقْهُورٌ أَعَانَکَ وَ إِنْ سَأَلْتَهُ وَ أَنْتَ مُقِلٌّ أَغْنَاکَ وَ إِنْ ضَلَلْتَ فِی فَلَاةِ الْأَرْضِ أَرْشَدَک؛ مشکات‌الانوار/ص۷۵ و ‏فَقُلْتُ إِلَى مَا تَدْعُو یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: أَدْعُوکَ إِلَى الَّذِی إِذَا کُنْتَ بِأَرْضِ فَلَاةٍ فَأَضْلَلْتَ رَاحِلَتَکَ فَدَعَوْتَهُ أَجَابَکَ وَ أَدْعُوکَ إِلَى الَّذِی إِذَا اسْتَنَّتْ أَرْضُکَ أَوْ أَجْدَبَتْ فَدَعَوْتَهُ أَجَابَکَ. قَالَ: فَقُلْتُ: وَ أَبِیکَ لَنِعْمَ الرَّبُّ هَذَا فَأَسْلَمْتُ؛ کنزالفوائد/۱/۲۱۲) الان هم وقتی در نوشته‌های شخصیِ انسان‌های مختلف با همۀ مسلک‌ها و تفاوت‌هایی که دارند، نگاه می‌کنید از جنس این سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خیلی یافت می‌شود.

***در جریان بیدارسازی فطرت انسان‌ها، باید بر «وجوه مشترک» تأکید کنیم/ الان وقت تأکید بر تمایزات نیست

ما باید در جریان بیدارسازی فطرت انسان‌ها، بر وجوه مشترک تأکید کنیم. الان وقت تأکید بر تمایزات ما نیست؛ الان وقت پیدا کردن وجوه مشترک و تأکید بر وجوه مشترک است. الان معلوم است که ما تمایز یافته‌ایم و همۀ دنیا این تمایز ما را فهمیده‌اند. یکی از مسئولین فرهنگی فرانسه، گفته است در این چند هفتۀ اخیر(بعد از پیام رهبر انقلاب) فروش قرآن در فرانسه دو برابر شده است.(واحد مرکزی خبر؛ خبر ۳۷۹۱۹۰) این‌ها نشان می‌دهد که ما مشهود و معلوم هستیم و دیگر ناشناخته نیستیم. اینکه سعی کنیم خودمان را به عنوان یک اقلیت حفظ کنیم، دیگر نباید مدّ نظر ما باشد. نامۀ اخیر مقام معظم رهبری نشان می‌دهد که اولاً ما یک اقلیت نیستیم و ثانیاً اقلیتی نیستیم که در معرض آسیب یا نابودی باشد.

ما باید به دنبال بیدارسازی فطرت‌ها باشیم. فطرت‌ها خیلی قدرت دارند. فطرت‌ها وقتی بیدار می‌شوند و در معرض نام امام حسین علیه السلام قرار می‌گیرند، در معرض عزاداری امام حسین علیه السلام یا اربعین و زیارت کربلا قرار می‌گیرند، متحول می‌شوند و این کار فطرت است. کمااینکه وقتی فطرت‌ها بیدار می‌شوند و جوانان ما به زیارت مناطق دفاع مقدس می‌روند، این‌همه تحول در جوان‌ها پدید می‌آید و اینها کار فطرت است، کار معلمین نیست؛ این چیزی از جنس تلاوت است.

نامۀ اخیر رهبر انقلاب، چیزی از جنس «تلاوت» است/ تلاوت اولین مأموریت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود

تلاوت اولین مأموریت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بود(اینجا) در جریان تلاوت، مردم در معرض آیات الهی قرار می‌گیرند و آیات الهی با فطرت انسان‌ها یک کاری انجام می‌دهد که فطرت انسان‌ها بیدار می‌شود. البته اینکه آیات الهی با فطرت بشر چه‌کار می‌کنند، به این سادگی قابل تبیین نیست ولی آیات قرآن واقعاً روی دل انسان‌ها کار می‌کنند. و شما می‌توانید خاطرات کسانی که با آیات قرآن مسلمان شده‌اند را مطالعه کنید و ببینید این چه اتفاق عجیب و جالبی است.

نامۀ اخیر رهبر انقلاب، چیزی از جنس«یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِه»(آل‌عمران/۱۶۴) است، یعنی آنها را در معرض آیات الهی قرار می‌دهد. هنوز به مرحلۀ «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»(آل عمران/۱۶۴) نرسیده است.

رهبر انقلاب از موقعیت و شأن و مرتبت خودشان استفاده کردند؛ همین‌که ایشان در رأس یک حکومت هستند -آن‌هم حکومتی که با حکومت‌های غربی یک مواجهاتی دارد- دعوت ایشان خیلی معنادار می‌شود. همین‌که ایشان در رأس حکومت مستقلی هستند که این‌همه مسأله و چالش برای قدرت‌ها درست کرده است، در اینکه این نامه برای اهل جهان معنادار باشد خیلی تأثیر دارد و الا اگر ایشان صرفاً یک عالم دینی در میان سایر علماء بودند و نامه‌ای می‌نوشتند، شعاع تأثیر آن نامه خیلی کمتر از الان می‌شد.

این خیلی مهم است که شخصی به این اقتدار برسد که یک کشور و یک انقلاب را در اوج اقتدار رهبری کند و بعد، از همۀ این قدرت برای انتقال یک پیام استفاده کند؛ پیامی که مردم را به «تلاوت» دعوت می‌کند. این یکی از فواید انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و حاکمیت دینی است.

***این نامه از جنس تلاوت است و تلاوت از جنس بیدارسازی فطرت/ «قرار ذهنی» با «قرار روحی» فرق می‌کند؛ «قرار فطری» عمیق‌تر است

این نامه از جنس تلاوت است و تلاوت هم از جنس بیدارسازی فطرت است. فطرت انسان فوق‌العاده قدرت دارد. قرارهای ذهنی‌ای که ما می‌گذاریم اصلاً این قدرت را ندارند. بعضی‌ها برای خودشان قرار ذهنی گذاشته‌اند که یهودی یا مسیحی یا حتی مسلمان باشند ولی هنوز فطرت‌شان شکوفا نشده و فطرت‌شان گواهی نداده است که مسیرشان برحقّ است. گاهی اوقات انسان برای خودش یک قرار ذهنی می‌گذارد که «من به فلان موضوع علاقه یا ارادت داشته باشم» ولی این فقط یک قرار ذهنی است و با «قرار روحی» فرق می‌کند.

آن دل بی‌قرار انسان و آن بی‌قراری ذاتی انسان که به فطرت انسان برمی‌گردد، حسابش خیلی بالاتر از این قرارهای ذهنی است که برای خودمان می‌گذاریم. خیلی‌ها قرار گذاشته‌اند که «اهل این دین یا اهل آن دین» باشند، ولی این‌ها یک‌سری قرارهای ذهنی است که برطرف‌شدنی است. شما می‌توانید از این قرارها عبور کنید. منتها قرار فطری بسیار عمیق‌تر از این حرفهاست.

***با مردم غرب باید با «زبان فطرت» صحبت کنیم/

اگر « زبان فطرت» جوانان غرب را کشف کنید، سخن‌تان خیلی موثر خواهد بود

فطرت انسان‌ها بین انسان‌ها یگانگی ایجاد می‌کند. متفکرین غربی خیلی سعی کرده‌اند که برخی از سبک‌های زندگی را که به نفع مستکبران و زورگویان عالم تمام می‌شود را توجیه کنند و به این وسیله، حاکمیت خودشان را تثبیت یا تقویت کنند. در حالی که انسان‌ها همه از یک جنس هستند و یک روحیه بیشتر ندارند. مهمترین دردِ همۀ انسان‌ها خداپرستی و آن وابستگی عمیق انسان‌ها به خداست که این در فطرت انسان است.

کسانی که می‌خواهند با مردم مغرب زمین صحبت کنند، اگر با زبان فطرت حرف بزنند یا بتوانند زبان فطرت آنها را کشف کنند، سخن‌شان خیلی مؤثر خواهد بود. و البته زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمۀ هدی علیه السلام و قرآن کریم، برای اینکه زبان فطرت انسان را باز کند، خیلی قدرت دارند.

***گفتگو با جوانان غربی را باید از «وجوه مشترک» آغاز کنیم/

در ازدواج امام عسکری علیه السلام یک «وجه مشترک» بین مسلمانان و مسیحیان وجود دارد

این گفتگو باید از وجوه مشترک آغاز شود و باید بر این وجوه مشترک تأکید شود تا کم‌کم به آن نقطۀ مطلوب برسیم. در اینجا -به مناسبت میلاد امام حسن عسکری علیه السلام- یکی از این وجوه مشترک را که از عجایب تاریخ است، بیان می‌کنیم و آن هم ماجرای ازدواج امام حسن عسکری علیه السلام است. ایشان ازدواج عجیبی داشتند و شاید بتوان آن‌را عجیب‌ترین ازدواج تاریخ دانست. حکمت ازدواج پیچیده و عجیب حضرت نرگس خاتون با امام حسن عسکری علیه السلام یکی از موضوعاتی است که انسان می‌تواند مدت‌ها دربارۀ آن فکر کند تا به برخی از اسرار و رموز آن پی ببرد.

این داستان کاملاً عاشقانه، پیچیده و زیبا، خیلی الهام‌بخش و البته سرگرم‌کننده است. گویا این داستان برای امروز طراحی شده است؛ یعنی روزگاری که خیلی از مردم اوقات فراغت خودشان را با این‌قبیل داستان‌ها می‌گذرانند. حتی اگر شبیه این داستان را هم به نام هر کس دیگری درست کنید، داستان جذابی می‌شود، یعنی برای جذاب بودن این داستان لازم نیست شما شیعه باشید. این داستان در متن خودش دارد یک وجه مشترکی را بین مسلمانان و مسیحیان ایجاد می‌کند.

***تمام اروپایی‌ها باید بدانند که مادر امام زمان ما یک اروپایی است/

چرا تاکنون این خبر را به آن‌ها نرسانده‌اید؟

تمام اروپایی‌ها باید بدانند که مادر امام زمانِ ما و مادر آن کسی که در انتظارش هستیم، یک اروپایی است. با توجه به اینکه این داستان جذاب، با فطرت و دلِ انسان‌ها ارتباط برقرار می‌کند، شما فکر کنید اگر اروپایی‌ها این موضوع را بدانند، چه اتفاقی می‌افتد؟ چرا شما تا کنون این خبر را به آن‌ها نرسانده‌اید؟

***مادر امام زمان رومی بوده است

حضرت نرگس خاتون از نوادگان حضرت شمعون علیه السلام وصیّ حضرت مسیح علیه السلام است و از فرزندان پادشاه روم است. و داستان زندگی و ازدواج ایشان هم یک داستان بسیار زیبا و جذاب است. در ضمن، سندهایی که برای این داستان وجود دارد، خیلی بیشتر از سند بسیاری از داستان‌هایی است که الان خیلی از مردم دارند با اعتقاد به آنها زندگی می‌کنند.(این داستان در کتب روایی ما از جمله «کمال‌الدین شیخ صدوق» و «الغیبه شیخ طوسی» و «دلایل الامامه» نقل شده است).

خلاصه اینکه مادرِ مولای ما امام زمان علیه السلام، از اهالی روم بوده‌اند. حالا ما با این قصۀ جذاب چه‌کار باید کنیم؟ بروید فکر کنید که چگونه می‌توان در این زمینه کار کرد؟ خوب است بدانید که یکی از دوستان طلبه، این داستان زیبا و جذاب را به تفصیل نوشته‌اند و به صورت رمّان درآورده‌اند.(هرچند خطاب این کتاب به مسلمانان است نه مسیحیان و اروپاییان)

***داستان زیبای ازدواج امام حسن عسکری علیه السلام با دختر رومی

اصل داستان از این قرار است که شخصی به نام «محمد بن بحر الشیبانی» نقل می‌کند: در سال ۲۸۶ وارد کربلا شدم و قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کردم و بعد هم به زیارت امام موسی بن جعفر علیه السلام رفتم. در آنجا حال معنوی بسیار خوشی داشتم و گریه می‌کردم. وقتی اشک‌های خود را پاک کردم، دیدم یک پیرمرد بسیار مسن و قامت‌خمیده‌ای دارد با کسی صحبت می‌کند. از بیانات او فهمیدم که انسان صاحب‌دلی است. نزد او رفتم و گفتم: من به دنبال شخص وارسته‌ای بودم که بتوانم از او علوم و معارف عمیق را دریافت کنم.

شما می‌توانید این معارف را به من بدهید؟ آن پیرمرد می‌گوید: من از کجا به تو اطمینان پیدا کنم؟ او می‌گوید: من با خودم روایاتی- از اهل‌بیت علیه السلام- دارم. بعد هم روایات را به او نشان می‌دهد و آن پیرمرد به او اطمینان پیدا می‌کند.

آن پیرمرد داستانی از زندگی خودش را نقل می‌کند که در ارتباط با امام حسن عسکری علیه السلام بوده است. داستان از این قرار بود که او مدت‌ها خدمت امام هادی علیه السلام می‌رسیده است.

و امام هادی علیه السلام به ایشان احکامی را آموزش می‌دادند؛ از جمله احکامی که امام علیه السلام به او یاد داده بود، احکام خرید و فروش غلام و کنیز بود. و لذا او در این موضوع، خیلی وارد شده بود. او می‌گوید: یک‌بار پاسی از شب گذشته بود که امام هادی علیه السلام مرا صدا زد. رفتم دیدم که فرزندشان امام حسن عسکری علیه السلام نیز حضور دارند و حضرت حکیمه خاتون(س) هم در پشت پرده، حاضر هستند.

حضرت به من فرمود: می‌خواهم یک مأموریتِ بسیار مهم و خطیر به تو بدهم. آیا حاضری این مأموریت را انجام دهی؟ گفتم: بله آقای من. حضرت به من فرمود: به بغداد برو. در آنجا با کشتی، یک ‌گروه از کنیزان را می‌آورند. وقتی آنها را آوردند، ابتدا جلو نمی‌روی. یک کنیزی در بین آنها هست که حجاب کاملی دارد، از پشت پردۀ نازکی که روی صورتش انداخته است، نگاه می‌کند. او حاضر نمی‌شود کسی او را بخرد. تو جلو می‌روی و نامۀ مرا به آن کنیز می‌دهی و او را با این مبلغی که در کیسه به تو می‌دهم، می‌خری و می‌آوری.

پیرمرد می‌گوید: من طبق آدرس و مشخصاتی که حضرت دادند، به بغداد رفتم. دیدم یک کشتی آمد و در آن عده‌ای از کنیزان را آورده‌اند که نتیجۀ یکی از درگیری‌های مسلمانان با رومیان در سرحدات بود. همان‌طور که امام هادی علیه السلام فرموده بود دیگران آمدند و کنیزان را خریدند ولی این خانم با ابراز نارحتی، اجازه نمی‌داد کسی او را بخرد. آن خانم می‌گفت: باید یک کسی که قلبم به دین و ایمانش آرام می‌شود، بیاید و مرا بخرد تا من حاضر شوم با او همراه شوم.

پیرمرد می‌گوید: وقتی کار به اینجا رسید، من نامۀ امام هادی علیه السلام را به کسی که فروشندۀ برده‌ها بود، دادم و گفتم این نامه را به آن خانم(کنیز) بده. آن خانم وقتی نامه را دید، صدای شیوه و گریه‌اش بلند شد و نامه را روی چشمان خود قرار داد و بعد گفت: من با این کسی که نامه را آورده است، همراهی خواهم کرد. من هم مبلغ را به فروشنده دادم و ایشان را آوردم.

***حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به حضرت عیسی علیه السلام:

می‌خواهم از نوۀ وصیّ‌تان برای نوۀ وصیّ ام خواستگاری کنم

حضرت نرگس خاتون در راه، داستان خودش را برای آن پیرمرد بازگو می‌کند و می‌فرماید: من از نوادگان شمعون، وصیّ حضرت عیسی علیه السلام هستم. و از بستگان پادشاه روم هستم. ۱۳ ساله بودم که پادشاه روم می‌خواست مرا به ازدواج برادرزادۀ خودش درآورد. صحن و سرای مجللی را ترتیب داده بودند و آزین بسته بودند که این مراسم ازدواج برگزار شود.

وقتی می‌خواستند اذکار مربوط به عقد را از کتاب‌های مقدس خودشان بخوانند، ناگهان تمام صلیب‌ها و تزئینات فروریخت و لذا آنها گفتند که این ازدواج نحوست دارد و نباید صورت بگیرد. بالاخره آن پادشاه نیز این وضعیت را به فال بد می‌گیرد و ازدواج به‌هم می‌خورد. من یک‌شب، حضرت عیسی علیه السلام و جدّ خودم حضرت شمعون را در خواب دیدم و شخصی را دیدم که نزد حضرت عیسی علیه السلام آمد و عیسی علیه السلام تمام‌قامت بلند شد و به ایشان احترام گذاشت و من متوجه شدم آن شخص بزرگوار، حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در آن جلسه به عیسی علیه السلام می‌فرماید: می‌خواهم از نوۀ شمعون وصیّ شما برای نوۀ وصیّ خودم خواستگاری کنم. و من در آن جلسه، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را دیدم و در همان عالم رؤیا، شیفتۀ ایشان شدم.

ماجرای اسارت حضرت نرگس خاتون هم این‌طور بود که در جریان یک نبرد بین مسلمانان و رومیان، ایشان جزء همراهان پادشاه بودند و بعد از اینکه لشکر روم شکست می‌خورد، ایشان که با لباس مبدّل در جمع کنیزان قرار گرفته بود، به اسارت در می‌آید و به همراه سایر کنیزان با یک کشتی به سمت بغداد فرستاده می‌شود. آن پیرمرد هم که از طرف امام هادی علیه السلام مأمور شده بود حضرت نرگس خاتون را به منزل امام هادی علیه السلام می‌برد و حضرت حکیمه خاتون(خواهر امام هادی علیه السلام) اولین کسی بود که ایشان را در آغوش می‌گیرد.

پایگاه خبری فاروج


فرم در حال بارگذاری ...