دعا برای دفع بلا/شرح حدیث اخلاقی از حضرت آیتالله خامنهای
نوشته شده توسطرحیمی 9ام بهمن, 1392شرح حدیث اخلاقی از حضرت آیتالله خامنهای
حضرت آیتالله العظمی خامنهای در باب دعا برای دفع بلا، حدیثی اخلاقی را شرح دادند.
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :
- کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 13.8 MB
- کیفیت پايين و فرمت Flv و با حجم 9.2 MB
- مناسب برای تلفن همراه و فرمت 3gp و با حجم 5.7 MB
«برد-برد» را مردم زمانی میگویند که دزدی صورت بگیرد
نوشته شده توسطرحیمی 9ام بهمن, 1392«برد برد» را مردم زمانی میگویند که دزدی صورت بگیرد و مردم داد میزنند برد برد! و دیپلماتها زمانی میگویند که به یک پیروزی بزرگ برسند!
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، وبلاگ فرهنگ پرواز نوشت:
1- یارانه: همان گداپروری سابق از دولت به ملت و در زمان کنونی به عملی میگویند که از کدخدا به دولت صورت میگیرد.
2- برد-برد: «برد برد» را مردم زمانی میگویند که دزدی صورت بگیرد و مردم داد میزنند برد برد! و دیپلماتها زمانی میگویند که به یک پیروزی بزرگ برسند!
3- لبو فروش: افرادی هستند که خواسته یا ناخواسته به شغل شریف کلاه گذاشتن مبادرت نفرموده! در انتخاباتها افرادی اصیل و تحصیل کرده هستند و در زمان کنونی افرادی بیسواد!
4- خزانه خالی: مکانی است که خالی از پُر است و شاید هم پُر از خالی است! ولی با هوای موجود آنجا میتوان برای تغییر دکوراسیون مهمترین اتاق ساختمان پاستور؛ میلیاردی هزینه کرد!
5- غلط کردم: به عمل و سخنی میگویند که یکی از سران فتنه سبز این روزها برای بازگشت به قدرت ناچار است در هر سخنرانی آن را چند بار تکرار کند.
6- تخلیه تهران: ابتکاریترین روش برای مشکل آلودگی هوای تهران که میشد از عضو کابینه اعتدال شنید!
7- پلمب: به عملی میگویند که یک عده 10 سال پیش انجام دادند و این بار برای محکم کاری دوباره انجام میدهند و معیاری برای افزایش عزت پاسپورتهای ایرانی…
8- مشاور: پاچه خوار سابق و در زمان حال کسی است که نصف مردم را بیقانون و افراطی بداند …!
9- قهوه: چیزی است که هر چه بیشتر با غربیها خورده شود نشان از پیشرفت دیپلماسی و گشایش در تحریمهاست!
10- چای: چیزی که درجهاش از قهوه پایینتر است و بیشتر در شهرستان ژنو با بانو اشتون خورده میشود و نشان دهنده میزان پیروزی در مذاکرات است.
11- 2 هزار و 600 : میزان تیز بودن تیغ کمباینهای شایسته سالاری است! عزل 2600 مدیر در عرض 6 ماه.
12- پیام 24 خرداد: به پیامی میگویند که صدای خواندن و شنیدن آن از صدای موتور کمباینهای کشاورزان شدیدتر بوده و نتیجه نخواندن آن را مدیران 24 دانشگاه به خوبی میدانند.
13- فروختن: به عملی میگویند که حقوقدانها از آن سر رشتهای ندارند و برای همین بجای فروختن معمولاً به اکسید کردن مواد مربوطه روی میآورند.
14- خاطره: به عملی میگویند که افراد بعد از خوردن پستههای لب خندان زیاد در هنگام خواب برایشان اتفاق میافتد و بعد آن را برای تاریخ نگاری استفاده میکنند!
15- ویژه خواری: به عملی میگویند که اگر کسی که از ما نباشد انجام دهد فساد است! ولی اگر کسی از ما باشد انجام دهد از نبوغ اقتصادی وی به حساب میآید؛ گفتنی است افرادی با 12 اتهام اقتصادی و امنیتی هیچگاه ویژه خواری نکرده! بلکه تغذیه ویژه کردهاند.
16- کارت زرد: به چیزی میگویند که اگر برای دولت قبل باشد حق است و اگر برای این دولت باشد با واکنش شدید استوانه و سایر اشکال هندسی طرفدار او مواجه میشود!
17- تئوریسین: به کسی میگویند که از شاگردان کنل ولادیمر لیاخوف روسی ( کسی که مجلس ملی را به توپ بست) باشد! گفتنی است این فرد قبلاً توسط دوستانش قرار بود شهید اصلاحات در ایران شود البته زهی خیال باطل!
18- آشتی کنان: فرقی ندارد که طرف مقابل دعوا شیطان کوچک باشد یا بزرگ؛ مهم آن است که در مواردی با هر نوع شیطان و با هر اندازهای انسان بتواند یا با تلفن یا تنها در اتاقی قهوه میل کند!
19- شهرداری: آرزو بر آقازادهها عیب نیست! تعریف دیگری ندارد.
20- اتوبان: مکانی است که هم مردم آزار دارد و هم مداح و گاهی اوقات در ساعت 2 نصف شب تعدادی خبرنگار و دوربین موبایل در آنجا یافت میشود؛ اکنون برای ساختن شایعه توسط یک عده از آن استفاده میشود!
21- دلار: در سابق از افزایش ارزش آن برای اعلام ورود آقازاده معروف به کشور و از کاهش دادن ارزش آن برای اعلام حضور استوانه در انتخابات استفاده میشده است و از وزن آن برای کوبین رقیب توسط اشکال هندسی شبیه به استوانه استفاده میشود! اکنون وسیلهای است برای ترساندن مردم از چرخهای سانترفیوژ!
22- آقوی همساده: به فردی میگویند که با آمدن دولت معتدل، دیگر هیچ حرفی برای گفتن ندارد.
23- 800 گرم: وزن پنیری است که دولت برای جلوگیری از پوکی استخوان افراد حمل کننده سبد کالا به مردم میدهد.
متن، ترجمه و صوت دعای مشلول + دانلود
نوشته شده توسطرحیمی 8ام بهمن, 1392امام حسین علیه السلام فرمود:
«من با پدرم، علی علیه السلام در شب تاریکی به طواف خانه خدا مشغول بودیم، در این هنگام، متوجه ناله های جانگداز و آهی آتشین شدیم، شخصی دست نیاز به درگاه بی نیاز دراز کرده و با سوز و گدازی بی سابقه به تضرع و زاری مشغول است.
پدرم فرمود: ای حسین! آیا می شنوی ناله گناهکاری را که به درگاه خدا پناه آورده و با قلبی پاک، اشک ندامت و پشیمانی می ریزد؟ او را پیدا کن و پیش من بیاور».
امام حسین علیه السلام فرمود: «در آن شب تاریک، گرد خانه حق گشتم تا او را در میان رکن و مقام پیدا کرده، به خدمت پدرم آوردم.
حضرت علی علیه السلام دید جوانی است زیبا و خوش اندام با لباسهای گرانبها؛به او فرمود: تو کیستی؟
عرض کرد: مردی از اعرابم؛ پرسید: این ناله و فریاد برای چه بود؟ گفت: از من چه می پرسی یا علی علیه السلام! که بار گناهم پشتم را خمیده و نافرمانی پدر و نفرین او اساس زندگیم را درهم پاشیده و سلامتی را از من ربوده است؟!
حضرت فرمود: قصه تو چیست؟
گفت: پدر پیری داشتم که به من خیلی مهربان بود، ولی من شب و روز به کاری زشت، مشغول بودم و هرچه پدرم مرا نصیحت و راهنمایی میکرد نمیپذیرفتم، بلکه گاهی او را آزار رسانده، دشنامش میدادم.یک روز پولی خواستم و در نزد او سراغ داشتم، برای پیدا کردن آن پول، نزدیک صندوقی که در آنجا پنهان بود، رفتم تا پول را بردارم، پدرم از من جلوگیری کرد، من دست او را فشردم و بر زمینش انداختم، خواست از جای برخیزد از شدت درد نتوانست، پولها را برداشتم و در پی کار خود رفتم،
در آن دم شنیدم که گفت: به خانه خدا میروم و تو را نفرین می کنم؛ چند روز روزه گرفت و نماز خواند، پس از آن آماده سفر شد و بر شتر سوار شد و به جانب مکه حرکت کرد و رفت تا خود را به کعبه رساند؛ من شاهد کارهایش بودم، دست به پرده کعبه گرفت و با آهی سوزان مرا نفرین کرد، به خدا قسم هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگی مرا فرا گرفت و تندرستی را از من سلب نمود؛ بعد پیراهن خود را بالا زد، دیدیم یک طرف بدن او خشک شده و حس و حرکتی ندارد.
جوان گفت: بعد از این پیشامد بسیار پشیمان شدم و نزد او رفته و عذر خواهی کردم ولی او نپذیرفت و به طرف خانه رهسپار گشت. سه سال بر همین منوال گذشت و همیشه از او پوزش می خواستم و او رد می کرد تا این که سال سوم ایام حج درخواست کردم همان جایی که مرا نفرین کرده ای دعا کن، شاید خداوند سلامتی را به برکت دعای تو به من بازگردان، قبول کرد و با هم به طرف مکه حرکت کردیم تا به وادی اراک رسیدیم؛ شب تاریکی بود، ناگاه مرغی از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و پر زدن او، شتر پدرم رمید و او را از پشت خود بر زمین افکند، پدرم میان دو سنگ واقع شد و از تصادم به آنها مُرد و او را همان جا دفن کردم؛ این گرفتاری من فقط به واسطه نفرین و نارضایتی پدرم می باشد.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
فریادرس تو دعایی است که پیغمبر به من تعلیم داده است، به تو می آموزم و هر کس آن دعا، که اسم اعظم در آن است، بخواند بیچارگی و اندوه و درد و مرض و فقر و تنگدستی از او برطرف میگردد و گناهانش آمرزیده میشود و حضرت مقداری از مزایای آن دعا را شمرد».
امام حسین علیه السلام فرمود: «من از امتیازات آن دعا بیشتر از جوان بر سلامتی خویش مسرور شدم.
آنگاه حضرت فرمود: در شب دهم ذیحجه، دعا را بخوان، و صبحگاه پیش من آی تا تو را ببینم؛ و نسخه دعا را به او داده بعد از چندی جوان با شدادی به سوی ما آمد و نسخه دعا را تسلیم کرد. وقتی که از او جستجو کردیم، سالمش یافتیم و گفت: به خدا این دعا اسم اعظم دارد، سوگند به پروردگار کعبه، دعایم مستجاب شد و حاجتم برآورده گردید.
حضرت فرمود: قصه شفا یافتن خود را بگو. او گفت: در شب دهم همین که دیدگان مردم به خواب رفت دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا نالیدم و اشک ندامت ریختم؛ برای مرتبه دوم، خواستم بخوانم آوازی از غیب آمد: ای جوان! کافی است؛ خدا را به اسم اعظم، قسم دادی و دعایت مستجاب شد؛ پس از لحظه ای به خواب رفتم،
یغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم که دست بر بدن من گذاشت و فرمود: «احتفظ بالله العظیم فانک علی خیر» از خواب بیدار شدم و خود را سالم یافتم».
آن دعایی که حضرت، تعلیم داد دعای مشلول است که اول آن این است:
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا ذَا الْجَلالِ وَالاِْكرامِ
يا حَىُّ يا قَيّوُمُ يا حَىُّ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ،يا هُوَ
يا مَنْ لا يَعْلَمُ ما هُوَ وَلا كَيْفَ هُوَ وَلا حَيْثُ هُوَ اِلاّ هُوَ، ……. [1] .
دانلود فایل صوتی:
دعای مشلول با نوای استاد فرهمند
“دعای مشلول” با نوای حاج میثم مطیعی 61.64 MB
دعای مشلول با نوای سید مهدی المنوری
دعای مشلول با نوای سید ولید المزیدی
دعای مشلول با نوای سيد عادل علوي
دعای مشلول با نوای الیاس المرزوق
متن و ترجمه
موسوم به دعاء الشّاب المأخوذ بذنبه منقول از کتب کفعمى و مهج الدّعوات ، و آن دعائى است که تعلیم فرموده آنرا حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام بجوانى که بواسطه گناه و ستم در حقّ پدر خویش شل شده بود پس این دعا را خواند در خواب حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله را دید که دست بر اندام او مالید و فرمود محافظت کن بر اسم اعظم خدا که کار تو بخیر خواهد بود پس بیدار شد در حالتى که تندرست بود و دعا این است :
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ بِسْمِ اللّهِ
خدایا از تو مى خواهم به نامت بسم الله
الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکرامِ یا حَىُّ یا قَیّوُمُ یا حَىُّ لا اِلهَ
الرحمن الرحیم اى صاحب جلال و بزرگوارى اى زنده پاینده اى زنده اى که معبودى
اِلاّ اَنْتَ یاهُوَ یامَنْ لایَعْلَمُ ما هُوَ وَ لاکَیْفَ هُوَ وَ لا اَیْنَ هُوَ وَ لا حَیْثُ هُوَ
جز تو نیست اى کسى که جز او کسى نداند که چیست او و چگونه است او و درکجاست او و در کدام
اِلاّ هُوَ یا ذَاالْمُلْکِ وَالْمَلَکوُتِ یا ذَاالْعِزَّهِ وَالْجَبَروُتِ یا مَلِکُ یاقُدُّوسُ یا
سو است اى داراى ملک و ملکوت اى داراى عزت و جبروت (قهر و قدرت ) اى پادشاه جهان اى منزه از هر عیب اى
سَلامُ یا مُؤْمِنُ یا مُهَیْمِنُ یا عَزیزُ یا جَبّارُ یا مُتَکَبِّرُ یا خالِقُ یا
سالم از هر نقص اى ایمنى بخش اى نگهبان اى عزیز اى داراى قهر اى با عظمت اى آفریننده اى
بارِئُ یا مُصَوِّرُ یا مُفیدُ یا مُدَبِّرُ یا شَدیدُ یا مُبْدِئُ یا مُعیدُ یا مُبیدُ
پدید آورنده اى صورت بخش اى سود دهنده اى تدبیر کننده اى محکم کار اى سبب آغازخلقت و اى سبب پایان آن اى نابود کننده
یا وَدُودُ یا مَحْمُودُ یا مَعْبوُدُ یا بَعیدُ یا قَریبُ یا مُجیبُ یا رَقیبُ یا
اى محبت شعار اى پسندیده اى معبود خلق اى دور و اى نزدیک اى پاسخ دهنده اى نگهبان اى
حَسیبُ یا بَدیعُ یا رَفیعُ یا مَنیعُ یا سَمیعُ یا عَلیمُ یا حَلیمُ یا کَریمُ
حساب دارنده اى نوین آفرین اى رفیع مقام اى بلند مرتبه اى شنوا اى دانا اى بردبار اى کریم
یا حَکیمُ یا قَدیمُ یا عَلِىُّ یا عَظیمُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا
اى فرازنه اى قدیم اى والا اى بزرگ اى مهرپیشه و اى نعمت بخش اى پاداش ده اى
مُسْتَعانُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا وَکیلُ یا کَفیلُ یا مُقیلُ یا مُنیلُ یا نَبیلُ
یارى جسته شده اى پُر جلالت اى زیبا اى وکیل اى کفیل اى درگذرنده اى نعمت رساننده اى ماهر
یا دَلیلُ یا هادى یا بادى یا اَوَّلُ یا اخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا قآئِمُ یا
اى راهنما اى رهبر اى آغاز کننده اى اول اى آخر اى ظاهر اى باطن اى استوار اى
دآئِمُ یا عالِمُ یا حاکِمُ یا قاضى یا عادِلُ یا فاصِلُ یا واصِلُ یا طاهِرُ
ابدى اى دانا اى حکم فرما اى داور اى دادگر اى جدا کننده اى پیوند کننده اى پاک
یا مُطَهِّرُ یا قادِرُ یا مُقْتَدِرُ یا کَبیرُ یا مُتَکَبِّرُ یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ
اى پاکیزه اى توانا اى با اقتدار اى بزرگ اى با عظمت اى یگانه اى تک اى بى نیاز
یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا اَحَدٌ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ صاحِبَهٌ
اى کسى که نزاید و زائیده نشده و نیست برایش همتایى هیچکس و نیست برایش همسر و رفیقى
وَ لا کانَ مَعَهُ وَزیرٌ وَلااتَّخَذَ مَعَهُ مُشیرا وَلاَ احْتاجَ اِلى ظَهیرٍ وَ لا
و نباشد با او وزیرى و نگرفته براى خود مشاورى و نه نیازمند به کمک کارى است و نه
کانَ مَعَهُ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ فَتَعالَیْتَ عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ
معبودى جز او است شایسته ستایشى جز تو نیست پس تو برترى از آنچه ستمکاران گویند
عُلُوّا کَبیرا یا عَلِىُّ یا شامِخُ یا باذِخُ یا فَتّاحُ یا نَفّاحُ یا مُرْتاحُ یا
بسیار برتر، اى والا اى بلند رتبه اى والا مقام اى گشاینده اى عطا بخشنده اى فرح بخش اى
مُفَرِّجُ یا ناصِرُ یا مُنْتَصِرُ یا مُدْرِکُ یا مُهْلِکُ یا مُنْتَقِمُ یا باعِثُ یا
گشایش دهنده اى یاور اى مددکار اى دریابنده اى هلاک کننده اى انتقام گیرنده اى برانگیزنده اى
وارِثُ یا طالِبُ یا غالِبُ یا مَنْ لا یَفُوتُهُ هارِبٌ یا تَوّابُ یا اَوّابُ
ارث برنده اى جوینده اى پیروزمند اى کسى که از دستش نرود گریز پایى اى توبه پذیر اى رجوع پذیر
یا وَهّابُ یا مُسَبِّبَ الاْسْبابِ یا مُفَتِّحَ الاْبْوابِ یا مَنْ حَیْثُ ما دُعِىَ
اى بخشنده اى سبب ساز هر سبب اى گشاینده درهاى بسته اى کسى که هر زمان بخوانندش
اَجابَ یا طَهُورُ یا شَکُورُ یا عَفُوُّ یا غَفُورُ یا نُورَ النُّورِ یا مُدَبِّرَ
اجابت کند اى پاکى بخش اى پاداش ده شاکران اى درگذرنده اى آمرزنده اى نور روشنیها اى تدبیر کننده
الاُْموُرِ یا لَطیفُ یا خَبیرُ یا مُجیرُ یا مُنیرُ یا بَصیرُ یا ظَهیرُ یا کَبیرُ یا
امور اى نعمت بخش اى بینا اى پناه ده اى روشنى ده اى بینا اى پشتیبان اى بزرگ اى
وِتْرُ یا فَرْدُ یا اَبَدُ یا سَنَدُ یا صَمَدُ یا کافى یا شافى یا وافى یا
یگانه اى بى همتا اى جاویدان اى تکیه گاه اى بى نیاز اى کفایت کننده اى شفا دهنده اى وفا دار اى
مُعافى یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا مُتَکَرِّمُ یا مُتَفَرِّدُ یا
صحت بخش اى نیکوکار اى زیب بخش اى نعمت ده اى فزون بخش اى بزرگوار اى یگانه شناخته شده ، اى که از برترى
مَنْ عَلا فَقَهَرَ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ یا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ یا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ
بر همه قاهر است اى که فرمانروا است و نیرومند اى که در درونى و از درون آگاه اى بپرستندش و او پاداش دهد
یا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ یا مَنْ لا تَحْویهِ الْفِکَرُ وَ لا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ وَ لا
اى که نافرمانیش کنند و بیامرزد اى که در فکرها نگنجد و دیده اى او را درنیابد و هیچ
یَخْفى عَلَیْهِ اَثَرٌ یا رازِقَ الْبَشَرِ یا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ یا عالِىَ الْمَکانِ یا
کارى بر او پنهان نماند اى روزى ده بشر اى اندازه گیر هر اندازه اى والا مکان اى
شَدیدَ الاْرْکانِ یا مُبَدِّلَ الزَّمانِ یا قابِلَ الْقُرْبانِ یا ذَاالْمَنِّ
سخت قدرت اى جابجا کننده زمان اى قبول کننده قربانى اى دارنده نعمت
وَالاِْحْسانِ یا ذَاالْعِزَّهِ وَالسُّلْطانِ یا رَحیمُ یا رَحمنُ یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ
و احسان اى صاحب عزت و سلطنت اى بخشاینده اى مهربان اى که هر روز
فى شَاْنٍ یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ شَاْنٍ یا عَظیمَ الشَّاْنِ یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ
در کارى است اى که کارى از کار دیگر سرگرمش نکند اى بزرگ مقام اى که در هر
مَکانٍ یا سامِعَ الاْصْواتِ یا مُجیبَ الدَّعَواتِ یا مُنْجِحَ الطَّلِباتِ یا
جا هستى اى شنواى هر صدا اى اجابت کننده دعاها اى برآرنده خواسته ها اى
قاضِىَ الْحاجاتِ یا مُنْزِلَ الْبَرَکاتِ یا راحِمَ الْعَبَراتِ یا مُقیلَ
روا کننده حاجتها اى فرو فرستنده برکات اى رحم کننده بر اشکها (و گریه ها) اى نادیده گیر
الْعَثَراتِ یا کاشِفَ الْکُرُباتِ یا وَلِىَّ الْحَسَناتِ یا رافِعَ الدَّرَجاتِ یا
لغزشها اى برطرف کننده ناراحتیها اى بدست دارنده نیکیها اى بالا برنده مقامها اى
مُؤْتِىَ السُّؤُلاتِ یا مُحْیِىَ الاْمْواتِ یا جامِعَ الشَّتاتِ یا مُطَّلِعا عَلَى
دهنده خواسته ها اى زنده کننده مرده ها اى گردآورنده پراکنده ها اى آگاه بر
النِّیّاتِ یا رادَّ ما قَدْ فاتَ یا مَنْ لا تَشْتَبِهُ عَلَیْهِ الاْصْواتُ یا مَنْ لا
نیّتهاى دل اى برگرداننده آنچه از دست رفته ، اى که صداها بر او مشتبه نشود اى که (زیادى ) خواهشها او را
تُضْجِرُهُ الْمَسْئَلاتُ وَ لا تَغْشاهُ الظُّلُماتُ یا نُورَ الاْرْضِ
به ستوه و خستگى در نیاورد و تاریکیها او را فرا نگیرد اى روشنى زمین
والسَّمواتِ یا سابِغَ النِّعَمِ یا دافِعَ النِّقَمِ یا بارِئَ النَّسَمِ یا جامِعَ
و آسمانها اى سرشار دهنده نعمتها اى جلوگیر رنج و ملالها اى آفریننده انسان اى گردآورنده
الاُْمَمِ یا شافِىَ السَّقَمِ یا خالِقَ النُّورِ وَالظُّلَمِ یا ذَاالْجُودِ وَالْکَرَمِ یا
ملتها اى بهبودى ده بیماریها اى خالق روشنى و تاریکیها اى صاحب جود و کرم اى
مَنْ لا یَطَاءُ عَرْشَهُ قَدَمٌ یا اَجْوَدَ الاْجْوَدینَ یا اَکْرَمَ الاْکْرَمینَ یا اَسْمَعَ
که گامى به عرشش نرسد اى بخشنده ترین بخشندگان اى کریم ترین کریمان اى شنواترین
السّامِعینَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ یا اَمانَ الْخائِفینَ
شنوایان اى بیناترین بینایان اى پناه پناه جویان اى ایمنى بخش ترسناکان
یا ظَهْرَ اللاّجینَ یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا غایَهَ
اى پشت و پناه پناهندگان اى یاور مؤ منان اى فریادرس فریادطلبان اى منتها مقصود
الطّالِبینَ یا صاحِبَ کُلِّ غَریبٍ یا مُونِسَ کُلِّ وَحیدٍ یا مَلْجَاَ کُلِّ
خواهندگان اى رفیق هر غریب و مونس هر تنها اى پناه هر
طَریدٍ یا مَاْوى کُلِّ شَریدٍ یا حافِظَ کُلِّ ضآلَّهٍ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ
آواره اى جاى ده هر گریخته اى نگهدار هر گمشده اى رحم کننده پیر کهن سال
یا رازِقَ الّطِفْلِ الصَّغیرِ یا جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیرِ یا فک کُلِّ اَسیرٍ یا
اى روزى ده کودک خردسال اى پیوند دهنده استخوان شکسته اى رها کننده هر گرفتار دربند اى
مُغْنِىَ الْبآئِسِ الْفَقیرِ یا عِصْمَهَ الْخائِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لَهُ التَّدْبیرُ
بى نیاز کن هر بینواى مستمند اى پناه ترسناکِ پناه جو اى که چاره اندیشى
وَالتَّقْدیرُ یا مَنِ الْعَسیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسیرٌ یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلى
و اندازه گیرى کارها بدست او است اى که هر مشکلى براى او سهل و آسان است اى که بى نیازى از
تَفْسیرٍ یا مَنْ هُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ خَبیرٌ یا
شرح و تفسیر اى که بر هر چیز توانایى اى که بهر چیز خبیر و آگاهى اى
مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ بَصیرٌ یا مُرْسِلَ الرِّیاحِ یا فالِقَ الاِْصْباحِ یا باعِثَ
که به هر چیز بینایى اى فرستنده بادها اى شکافنده روشنى صبح اى برانگیزنده
الاْرْواحِ یا ذَاالْجُودِ وَالسَّماحِ یا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتاحٍ یا سامِعَ کُلِّ
جانها اى صاحب جود و سخا اى که بدست قدرت او است هر کلید اى شنونده هر
صَوْتٍ یا سابِقَ کُلِّ فَوْتٍ یا مُحْیِىَ کُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ المَوْتِ یا عُدَّتى
صدا اى جلوتر از هر گذشته اى زنده کننده هر شخصى پس از مرگ اى ذخیره من در روز
فى شِدَّتى یا حافِظى فى غُرْبَتى یا مُونِسى فى وَحْدَتى یا وَلِیى
سختى و دشوارى اى نگهدارم در روز غربت و بى کسى اى همدمم در تنهایى اى ولى
فى نِعْمَتى یا کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ وَ تُسَلِّمُنىِ الاْقارِبُ
نعمتم اى پناهگاه من در آن هنگام که راهها مرا مانده و خسته کنند و نزدیکان
وَ یَخْذُلُنى کُلُّ صاحِبٍ یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ
مرا واگذارند و هر رفیق و دوستى دست از یاریم بکشند اى تکیه گاه هرکس که تکیه گاهى ندارد اى پشتوان آن کس که پشتوانه ندارد
یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یا کَهْفَ مَنْ لا کَهْفَ لَهُ
اى ذخیره تهیدستان اى نگهدار کسى که نگهدارى ندارد اى پناهگاه آن کس که پناهگاهى ندارد
یا کَنْزَ مَنْ لا کَنْزَ لَهُ یا رُکْنَ مَنْ لا رُکْنَ لَهُ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ
اى گنج بى گنجان اى پایه محکم آن کس که پایه محکمى ندارد اى فریادرس کسى که فریادرس ندارد
یا جارَ مَنْ لا جارَ لَهُ یا جارِىَ اللَّصیقَ یا رُکْنِىَ الْوَثیقَ یا اِلهى
اى همسایه بى همسایگان اى همسایه به من پیوسته اى رکن استوار من اى معبود
بِالتَّحْقیقِ یا رَبَّ الْبَیْتِ الْعَتیقِ یا شَفیقُ یا رَفیقُ فُکَّنى مِنْ حَلَقِ
مسلَّم من اى پروردگار خانه کعبه اى مهربان اى رفیق آزادم کن از حلقه هاى
الْمَضیقِ وَاصْرِفْ عَنّى کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ وَ ضیقٍ وَاکْفِنى شَرَّ ما لا اُطیقُ
تنگ (روزگار) و بگردان از من هر غم و اندوه و فشارى را و کفایت کن مرا از هر چه طاقتش را ندارم
وَاَعِنّى عَلى ما اُطیقُ یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ یا کاشِفَ ضُرِّ
و یاریم کن بر آنچه طاقتش را دارم اى که یوسف را به یعقوب برگرداندى اى که ایوب را از گرفتارى
اَیُّوبَ یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ یا رافِعَ عیسَى بْنِ مَرْیَمَ وَ مُنْجِیَهُ مِنْ
نجات بخشیدى اى آمرزنده خطاى داود اى بالا برنده عیسى بن مریم و نجات دهنده او از
اَیْدِى الْیَهوُدِ یا مُجیبَ نِدآءِ یُونُسَ فِى الظُّلُماتِ یا مُصْطَفِىَ
دست یهود اى پاسخ دهنده آواز یونس در تاریکیهاى دریا اى برگزیننده
مُوسى بِالْکَلِماتِ یا مَنْ غَفَرَ لِآدَمَ خَطیَّئَتَهُ وَرَفَعَ اِدْریسَ مَکانا
موسى (بوسیله سخن گفتن ) بدان کلمات اى که بخشیدى بر آدم خطایش را و ادریس را از رحمت خویش به جایى
عَلِیّا بِرَحْمَتِهِ یا مَنْ نَجّى نُوحاً مِنَ الْغَرَقِ یا مَنْ اَهْلَکَ عاداً الاْوُلى
بلند بردى اى که نوح را از غرق نجات دادى اى که قوم عاد قدیم را هلاک کردى
وَ ثَمُودَ فَما اَبْقى وَ قَوْمَ نوُحٍ مِنْ قَبْلُ اِنَّهُمْ کانُوا هُمْ اَظْلَمَ وَ اَطْغى
و ثمودیان را باقى نگذاشتى و پیش از آنها قوم نوح را که آنها ستمگرتر و سرکش تر بودند
وَالْمُؤْتَفِکَهَ اَهْوى یا مَنْ دَمَّرَ عَلى قَوْمِ لوُطٍ وَ دَمْدَمَ عَلى قَوْمِ
و دهکده هاى واژگون را بیفکندى اى که نابودى بر قوم لوط فرستادى و هلاک کردى قوم
شُعَیْبٍ یا مَنِ اتَّخَذَ اِبْراهیمَ خَلیلا یا مَنِ اتَّخَذَ مُوسى کَلیما وَاتَّخَذَ
شعیب را اى که ابراهیم را خلیل گرفتى اى که موسى را هم سخن خود ساختى و
مُحَمَّدا صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ حَبیبا یا مُؤْتِىَ لُقْمانَ
محمد صلى الله علیه و آله را حبیب خود کردى اى که به لقمان
الْحِکْمَهَ وَالْواهِبَ لِسُلَیْمانَ مُلْکا لا یَنْبَغى لاِحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ یا مَنْ
حکمت عطا کردى و به سلیمان فرمانروایى و پادشاهى آن چنانى دادى که براى هیچکس پس از او
نَصَرَ ذَاالْقَرْنَیْنِ عَلَى الْمُلُوکِ الْجَبابِرَهِ یا مَنْ اَعْطَى الْخِضْرَ الْحَیوهَ
شایسته نبود اى که ذوالقرنین را بر پادشاهان سرکش یارى دادى اى که به خضر آب حیات دادى
وَرَدَّ لِیُوشَعَ بْنِ نوُنٍ الشَّمْسَ بَعْدَ غرُوُبِها یا مَنْ رَبَطَ عَلى قَلْبِ اُمِّ
و براى یوشع بن نون آفتاب را پس از غروب کردن برگرداندى اى که به دل مادر موسى آرامش بخشیدى
مُوسى وَاَحْصَنَ فَرْجَ مَرْیَمَ ابْنَتِ عِمْرانَ یا مَنْ حَصَّنَ یَحْیَى بْنَ
و دامن مریم دختر عمران را از آلودگى نگهداشتى اى که یحیى بن
زَکَرِیّا مِنَ الذَّنْبِ وَسَکَّنَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبَ یا مَنْ بَشَّرَ زَکَرِیّا
زکریا را از گناه حفظ کردى و خشم موسى را فرو نشاندى اى که زکریا را به ولادت
بِیَحْیى یا مَنْ فَدا اِسْماعیلَ مِنَ الذَّبْحِ بِذِبْحٍ عَظیمٍ یا مَنْ قَبِلَ قُرْبانَ
یحیى مژده دادى اى که اسماعیل را به آن ذبح عظیم فدا فرستادى اى که قربانى
هابیلَ وَجَعَلَ اللَّعْنَهَ عَلى قابیلَ یا هازِمَ الاْحْزابِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ
هابیل را پذیرفتى و لعنت را بر قابیل مقرر ساختى اى پراکنده کننده احزاب براى پشتیبانى محمد صلى الله
عَلَیْهِ وَ آلِهِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلى جَمیعِ الْمُرْسَلینَ
علیه و آله درود فرست بر محمد و آل محمد و بر تمامى رسولان
وَ مَلاَّئِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَ اَهْلِ طاعَتِکَ اَجْمَعینَ وَ اَسْئَلُکَ بِکُلِّ مَسْئَلَهٍ
و فرشتگان مقرب و همه آنان که فرمانبردارى تو کنند و از تو مى خواهم به هر سؤ الى
سَئَلَکَ بِها اَحَدٌ مِمَّنْ رَضیتَ عَنْهُ فَحَتَمْتَ لَهُ عَلَى الاِْجابَهِ یا اَللّهُ یا
که از تو مى کنند هر یک از آن اشخاصى که از آنها راضى هستى و در نتیجه اجابت را برایش مسلم کردى اى خدا اى
اَللّهُ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ
خدا اى خدا اى بخشاینده اى بخشاینده اى بخشاینده اى مهربان اى مهربان اى مهربان
یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ یا ذَاالْجَلالِ وَ الاِْکْرامِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ
اى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال و بزرگوارى
بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ اَسْئَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ اَوْ اَنْزَلْتَهُ فى
بدان بدان بدان بدان بدان بدان بدان تو را مى خوانم به حق هر نامى که خود را بدان نامیدى یا در
شَىْءٍ مِنْ کُتُبِکَ اَوِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فِى عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ وَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ
یکى از کتابهاى خود آن را نازل کردى یا آن را در علم غیب براى خویشتن برگزیدى و بدان وسائلى که
مِنْ عَرْشِکَ وَ بِمُنْتَهَى الرَّحْمَهِ مِنْ کِتابِکَ وَ بِما لَوْ اَنَّ ما فِى الاْرْضِ
عرشت را عزت بخشید و به منتهاى رحمت از کتابت و بدانچه ((اگر
مِنْ شَجَرَهٍ اَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ اَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ
هر درختى که در زمین است قلم باشند و دریا با هفت دریاى دیگر که آن را کمک دهند مرکب بود کلمات
اللّهِ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ وَ اَسْئَلُکَ بِاَسْمآئِکَ الْحُسْنَى الَّتى نَعَتَّها فى
خدا تمام نمى شد براستى خدا نیرومند و فرزانه است )) و از تو مى خواهم به حق آن نامهاى نیکویت که در
کِتابِکَ فَقُلْتَ وَلِلّهِ الاْسْمآءُ الْحُسْنى فَادْعوُهُ بِها وَ قُلْتَ اُدْعُونى
قرآن توصیفشان کرده اى و فرموده اى : ((وبراى خدا است نامهاى نیکو پس او را بدان نامها بخوانید)) و باز فرمودى ((مرا بخوانید
اَسْتَجِبْ لَکُمْ وَ قُلْتَ وَ اِذا سَئَلَکَ عِبادى عَنّى فَانّى قَریبٌ اُجیبُ
تا اجابت کنم شما را)) و نیز فرمودى ((و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند پس من نزدیکم و پاسخ دهم
دَعْوَهَ الدّاعِ اِذا دَعانِ وَ قُلْتَ یا عِبادِىَ الّذَینَ اَسْرَفوُا عَلى اَنْفُسِهِمْ
دعاى خواننده را هنگامى که مرا بخواند)) و فرمودى ((اى بندگان من که بر نفس خویش اسراف و زیاده روى کردید
لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ
از رحمت خدا نومید نشوید که خدا همه گناهان را بیامرزد و او است آمرزنده
الرَّحیمُ وَاَنَا اَسْاَلُکَ یا اِلهى وَ اَدْعُوکَ یا رَبِّ وَ اَرْجُوکَ یا سَیِّدى
مهربان )) و من از تو مى خواهم اى معبودم و مى خوانمت پروردگارا و امیدوار توام اى آقاى من
وَ اَطْمَعُ فى اِجابَتى یا مَوْلاىَ کَما وَعَدْتَنى وَ قَدْ دَعَوْتُکَ کَما
و از تو طمع اجابت دارم اى مولاى من چنانچه به من وعده داده اى و من تو را خواندم چنانچه
اَمَرْتَنى فَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ یا کَریمُ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
به من دستور دادى پس انجام ده درباره من آن آنچه را تو شایسته آنى اى کریم وستایش مخصوص پروردگار جهانیان است
وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعینَ
و درود خدا بر محمد و آلش همگى
پس ذکر کن حاجت خود را که برآورده است ان شاء الله تعالى ، و در روایت مهج الدّعوات است که نمى خوانى این دعا را مگر آنکه با طهارت باشى .
پی نوشت ها:
[1] بحارالانوار، ج 9 ص-562 پند تاریخ ج-1 مهج الدعوات ص_153 نقل از داستانهایی از زندگانی حضرت علی علیهالسلام، ص191.
احكام قرآني بانوان
نوشته شده توسطرحیمی 8ام بهمن, 1392کلام نور
حضرت زهرا (سلام الله عليها) :
از زندگاني دنياي شما تنها سه چيز را دوست دارم:
تلاوت قرآن
نگاه كردن به چهره رسول خدا
و انفاق در راه خدا
1) تمام چیزهایی که بر جنب حرام است بر حائض نیز حرام میباشد.[1]
توضيح: بنابراين رساندن جایی از بدن به خطّ قرآن برای حائض حرام بوده و حکم مسّ اسامی متبرکه نیز مطابق آنچه در درس اوّل و دوّم گذشت میباشد. (البته به اختلاف فتاوي توجه فرماييد)
2) توقف در مسجد و رساندن جایی از بدن به خطّ قرآن و کارهای دیگری که بر حائض حرام است بر نفساء هم حرام میباشد و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مکروه است، بر نفساء هم واجب و مستحب و مکروه میباشد.[2]
3) در جواز مسِّ قرآن، مجردِ پاک شدن حائض کافی نیست بلکه حائض تا غسل نکرده مسّ خط قرآن بر او حلال نمیشود.[3]
4) مطابق با نظر حضرات آيات عظام امام، اراکی، بهجت، فاضل: خواندن سورهای که سجده واجب دارد بر حائض و نفسا حرام میباشد گرچه یک حرف از این چهار سوره را هم بخواند.[4] ولي به نظر حضرات سیستانی، تبریزی، مکارم، صافی و شبيري زنجانی ، فقط خواندن آیۀ سجدۀ واجب بر حائض و نفساء حرام میباشد.[5]
5) خواندنِ قرآن گرچه کمتر از هفت آیه باشد و نیز همراه داشتنِ قرآن و رساندنِ جایی از بدن به حاشیه و مابین خطهای قرآن، برای حائض مکروه است.[6]
6) بنا به نظر برخی که برای حائض خواندن هیچ قسمت از سورۀ سجدۀ واجبدار را جایز نمیدانند، حائض اگر دعای کمیل بخواند اقوی این است که آیۀ «اَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُون» را نخواند چون جزء سورۀ «سجده» است.[7]
7) مستحب است حائض در وقت هر نمازی لباس و بدنش را تطهیر نماید و در جای نماز خود رو به قبله نشسته به ذکر و دعا و صلوات مشغول شود و قرائت قرآن نیز مستحب است هر چند در غیر این وقت (وقت نماز) مکروه است.[8]
8) اگر زني بوسيله خوردن قرص از عادت ماهانه جلوگيري كند مي تواند در آن حال قرآن تلاوت كند.[9]
9) مستحاضه قلیله اگر بخواهد غیر از نماز کاری انجام دهد که شرط آن وضو داشتن است مثلاً بخواهد جایی از بدن را به خط قرآن برساند باید وضو بگیرد و وضویی که برای نماز گرفته کافی نیست.[10]
10) برای مستحاضه خواندن سورهای (یا آیهای) که سجدۀ واجب دارد، جایز است.[11]
11) اگر بانوان در استحاضه كثيره يا متوسطه بخواهند پيش از وقتِ نماز جايي از بدن خود را به خط قرآن برسانند بايد غسل كنند و وضو هم بگيرند.[12]
12) در هنگام ازدواج مي توان مهريه را فقط يك جلد كلام الله مجيد قرار داد ولي در اين صورت بايد مشخصات قرآن از جمله ويژگي ها و قيمت آن معلوم باشد.[13]
13) بانوان براي كسب معارف اعتقادي كه دانستن آن ضروري است و نيز براي يادگيري وظايف شرعي مي توانند بدون كسب اجازه از همسر خود ، از منزل خارج شوند.
توضيح: بنابراين خارج شدن بانوان براي شركت در جلسات آموزش علوم و فنون قرآني و ساير معلوماتي كه دانستن آن در عين شايسته بودن واجب نيست بايد با اجازه همسر باشد.[14]
14) بانوان مي توانند در هنگام اجراي عقد نكاح با همسر خود شرط نمايند كه در جلسات شركت كرده و يا تدريس و آموزش قرآن را بدون محدوديت ادامه دهند.[15]
پی نوشت
[1]. بنیهاشمی خمینی سیدمحمدحسن ، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص249 مسأله 450 مطابق با فتواي تمامي مراجع تقليد
[2] . همان، ص286 مسأله513 مطابق با نظر حضرات آيات امام خميني ، بهجت ، فاضل ، صافي گلپايگاني و مكارم شيرازي.
[3] . همان ، ص 254 مسأله 467 ، مطابق با فتواي تمامي مراجع عظام
[4] . بنیهاشمی خمینی سیدمحمدحسن ، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص205 مسأله 355.
[5] . همان .
[6] . حجت هادی ، قرآن در آئینه احکام،ص28. توضیح: کراهت در اینجا به معنی کمتر بودنِ ثوابِ عبادت است نه به معنای بهتر بودنِ ترک عمل.
[7] . همان، ص28.
[8] . همان،ص28.
[9]. برگرفته از كتاب استفتائات قرآني اثر غلامرضا نيشابوري ص59 مطايق با نظر حضرات آيات مكارم شيرازي ، تبريزي و فاضل لنكراني.
[10] . بنیهاشمی خمینی سیدمحمدحسن ، توضیح المسائل مراجع، ج1، ص239 مسأله 427 مطابق با فتواي حضرات آيات امام خميني ، فاضل لنكراني ، بهجت ، مكارم شيرازي ، سيستاني و مطابق با فتواي حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني چنين فردي بايد اين كارها را در حال اختيار ترك كند مطالق با فتواي مرحوم آيت الله العظمي تبريزي و آيت الله العظمي شبيري زنجاني بنابر احتياط واجب در حالت اختيار نمي تواند مس كلمات قرآن نمايد و در صورت اضطرار بايد وضو بگيرد.
[11] . همان،ص240 مسأله 428 مطابق با نظر حضرات آيات امام خميني ، فاضل لنكراني ، صافي گلپايگاني ، سيستاني ، تبريزي ، شبيري زنجاني ، مستحاضه در صورتي كه غسلهاي واجب خود را انجام دهد مي تواند آيه و يا سوره سجده دار را بخواند (ادامه مسأله از آيت الله العظمي سيستاني و تبريزي : و بعيد نيست كه اين كار بدون غسل نيز جايز باشد هر چند احتياط مستحب ترك آنست)
[12]. همان صفحه 240 مسأله 429 مطابق با فتواي حضرات آيات امام خميني و فاضل لنكراني
[13]. برگرفته از كتاب استفتائات قرآني اثر غلامرضا نيشابوري ص56 مطايق با نظر حضرات آيات مكارم شيرازي ، تبريزي و فاضل لنكراني.
[14]. مطابق با نظر حضرات آيات … فاضل لنكراني جامع المسائل آيت الله فاضل لنكراني ص460 سؤال1625
[15]. برگرفته از كتاب استفتائات قرآني اثر غلامرضا نيشابوري ص58 مطايق با نظر حضرات آيات مكارم شيرازي ، تبريزي و فاضل لنكراني.
منبع: سازمان دارالقرآن الکریم کشور
شهید بی سَری که حاج قاسم سلیمانی ماجرای شهادتش را روایت کرد+تصاویر
نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1392شهید عزالدین از اهالی منطقه صور لبنان بود که در اولین روزهای درگیریهای منطقه غوطه توسط مین زخمی شد و به اسارت تکفیریها درآمد.
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ گروهک تروریستی موسوم به دولت اسلامی عراق و “داعش” سر «ذوالفقار حسن عزالدین» رزمنده 17 ساله حزبالله که در منطقه الغوطه شرقی دمشق به اسارت این گروه تکفیری درآمد از بدن جدا کردند.
شهید عزالدین از اهالی منطقه “صور” لبنان بود که در اولین روزهای درگیریهای منطقه غوطه توسط مین زخمی شد و به اسارت تکفیریها درآمد.
براساس این گزارش، شهید عزالدین هنگام اسارت بیهوش شده و بعد از به هوش آمدن و سؤالهای پیاپی تروریستها از وی؛ او را مانند سرور و سالار شهیدان به شهادت رساندند.
در ویدیویی کوتاه که پایگاههای وابسته به تروریستهای تکفیری از زمان به اسارت درآمدن این رزمنده حزبالله منتشر کردهاند شهید عزالدین به سوالات پیاپی تروریست تکفیری به شرح زیر پاسخ داده است:
تروریست تکفیری: اسمت چیه؟
ذوالفقار حسن: محمد
ــ : اهل کجایی؟
ذوالفقار حسن: از زهیران
ــ : لبنانی؟
ذوالفقار حسن: آره لبنانیم
ــ : جز ارتش حزبالله هستی؟
ذوالفقار حسن درحالی که به آنان نگاه میکند سخنی نمیگوید…
ــ : برای چی آمدی اینجا؟
ذوالفقار حسن با تأخیر میگوید: ما در راه خدا اینجا هستیم
ــ : تو برای چی اینجا هستی؟ در راه حزب خدا؟ به خاطر بشار اینجا هستی؟
ذوالفقار حسن: نه به خاطر بشار نیست
ــ : به خاطر چی اینجا هستی؟
ذوالفقار حسن: به خدا به خاطر مقدسات آمدهام
ــ : به خاطر زینب(س)؟
ذوالفقار حسن از درد به خود میپیچد و دو بار آه بلندی میکشد و در پایان وقتی تروریست تکفیری بار دیگر میپرسد: برای چه کسی آمدی؟ ذوالفقار حسن چیزی نمیگوید…
گفتنی است منابع خبری لبنانی چندی پیش گزارش داده بودند که نیروهای حزب الله در سوریه توانستند پیکر شهید ذوالفقار حسن عزالدین را که تروریستهای تکفیری پس از به شهادت رساندن وی با خود برده بودند پس بگیرند. اما این خبر از سوی خانواده این شهید و حزبالله و مقاومت اسلامی تایید نشده است و بدون شک پیکر شهید کماکان در تصرف تکفیریهای داعش قرار دارد.
خانواده این شهید والامقام از دوستانش روایت کردند که وی در خواب دیده که سرش گوش تا گوش بریده میشود، با ترس از خواب بیدار شده و بار دیگر به خواب میرود. اینبار حضرت امام حسین(ع) را در خواب دیده که به وی میفرماید:
عزیز من! سر تو را خواهند برید همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت. اما دردی حس نخواهی کرد، چون فرشتگان از هر طرف تو را دربر خواهند گرفت.
صفحات: 1· 2
آموزش تجوید
نوشته شده توسطرحیمی 5ام بهمن, 13926. درس ششم / صداي الف كشيده
صداي الف كشيده نوع دوم
11. درس يازدهم / حروف ناخوانا 1 (و ـ ا)
12. درس دوازدهم/حروف ناخوانا 2 (ل ـ ي)
15. درس پانزدهم / ارزشيابي (3)
16. درس شانزدهم / اشباع حرف (ه)
سوره تبت، آيات (1 تا 5)
17. درس هفدهم / حروف مقطعه
سوره دخان ـ آيات (1 تا 6)
سوره روم ـ آيات (1 تا 5)
سوره ابراهيم ـ آيات (1 تا 2)
سوره اعراف ـ آيات (1 تا 3)
سوره مريم ـ آيات (1 تا 4)
سوره شوري ـ آيات (1 تا 5)
18. درس هجدهم / مواردي كه او ، اُ خوانده ميشود
نحوه نگارش (آ) در قرآن كريم
سوره نمل ـ آيات (1 تا 7) سوره بقره ـ آيات (285 تا 286)
20. درس بيستم / تنوين نزد حروف ساكن
سوره لقمان ـ آيات (1 تا آخر)
سوره لقمان به شيوه قرآنهاي عربي
سورهها و اذكار نماز