بهانههایی برای بچهدار نشدن!
نوشته شده توسطرحیمی 14ام اردیبهشت, 1393 «تعریفها» زندگی آدمها را عوض میکند
چگونگی تعریف ما از زندگی و پدیدههای آن، قطعاً مدار زندگیمان را عوض میکند. امروزه تعریف ما مثلاً از پدر بودن یا مادر بودن خراب شده است. یعنی به خاطر فضای زندگی تکنولوژیک، به خاطر فرهنگهای القایی، به خاطر تهاجم فرهنگی و بسیاری مسائل دیگر، تعاریف ما تغییر کرده است. ما در موضوع فرزند دچار استحالهی در تعریف شدهایم. مثلاً فرزند در بعضی موارد به ابزار پیونددهندهی زن و شوهری تبدیل میشود که در آستانهی جدا شدن هستند! برخی افراد برای این فرزند میآورند که زندگیشان را گرم کند! انگار که این فرزند چسب دوقلو است! در یک نگاه دیگر، فرزند عصای پیری است. در نگاهی دیگر، فرزند برای لذت بچهداشتن است. در نگاهی، اگر فرزند نیاوریم، چه کنیم؟ این عوامل پرکردن بیمعنی زندگی است و البته هرکدام از این تعاریف را فرض بگیرید، یک منظومهای را هم بعد از خودش ایجاد و ایجاب میکند.
برخی افراد برای این فرزند میآورند که زندگیشان را گرم کند! انگار که این فرزند چسب دوقلو است!
احکام الهی یک سلسلهی واحد است
اسلام دیدگاهی در مورد فرزند و رزق و روزی او دارد و صراحتاً میگوید:
«لا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکمْ خَشْیة إِمْلَاقٍ»۱ بچههایتان را از ترس گرسنهماندن و فقیرشدن نکُشید.
این دستور اسلام، و یک منظومهای از معارف است. البته در آن زمان بلد نبودند جلوی تشکیل نطفه را بگیرند و بچه را میکشتند، اما الان بلد هستند و کلاً بچهدار نمیشوند! اگرچه این یک بحث فقهی است و میگویند این دقیقا آن نیست، ولی طرح موضوعش همان است. بالاخره اگر کسی پیشگیری کند، باز هم همان وجه «خشیة املاق» مهم است. یعنی نیت «خشیة املاق» نیت الهی نیست.
اگر خداوند چنین دستوری میدهد، فرزند را نیز یک طور خاصی تعریف میکند. خداوند یک منظومهی احکام ایجاد میکند. ما نفقه را نمیدهیم، مهریه هم واقعاً صداق و صداقت نیست، هیچ چیز را درست انجام نمیدهیم، بعد میگوییم چرا باید مثلاً ارث زن نصف باشد؟ خب این یک بستهی مالی بوده که امروزه ۹ قسمت آن را اجرا نمیکنند و بعد میگویند دهمین قسمتش اجرایی نیست و اگر میشود، قانونش را عوض کنید. اگر دربارهی هر چیزی در عالم اینطوری عمل کنیم، نتیجهاش همینگونه میشود. قوانین اسلام یک بستهی کامل است ولذا با حذف بخشی از آنها قطعاً بخشهای دیگر آسیب میبیند.
فرزند جایگاه والایی در منظومهی توحیدی دارد
یک بحث استثنائی قرآن دربارهی فرزند، در آیات ابتدایی سورهی مبارکهی «مریم» و در مورد حضرت زکریا علیهالسلام است. جناب زکریا اینگونه به پروردگارش میگوید که:
«قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِک رَبِّ شَقِیاً»۲ پروردگارا من پیر شدهام، ولی اینطور هم نیستم که بگویم نمیشود؛
« وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی»۳ من یک مَوالیای دارم و نگرانشان هستم.
منظورش از موالی چیست؟ آیا یعنی خانوادهای دارد؟ نهخیر؛ میگوید:
«وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی» و ضمناً هم میدانم که «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیّاً»۴.
نمیگوید من از جانب تو غلام میخواهم. نمیگوید: فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلداً، بلکه میگوید: «فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلیّاً». میگوید «ولیّ» میخواهم. یعنی یک مسیری را آمده و یک حرکت توحیدی را شروع کرده و حالا نگران است که در آینده برای این حرکت چه اتفاقی خواهد افتاد. یعنی میخواهد یک کسی این حرکت توحیدی را ادامه دهد. بعد توضیح میدهد و میگوید:
«یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوب»۵. ارث نبوت برایش مهم است، نه اینکه من دچار کهولت سن هستم و میترسم این پولهایی که جمع کردهام، چه خواهد شد! او «ولیّ» میخواهد. میگوید من پرچم توحید را برافراشتهام و بعد از رفتنم نگران این پرچم توحید هستم. به خاطر اینکه موسی وقتی از میان قومش رفت، همهی تلاشهای او را به هم ریختند. پس حالا من یک کسی را میخواهم که ولیّ باشد تا این پرچم توحید را به دست او بسپارم. فرزندش را برای ادامهی ولایتش میخواهد و این همان نگاهی است که همهی انبیاء به فرزندانشان دارند.
ابراهیم نبیعلیهالسلام فرزندش اسماعیل را ادامهی آن حرکت توحید در نظر میگیرد. بعد از انبیاء هم ما در وصیتنامهی امیرالمؤمنینعلیهالسلام همین دغدغهی توحیدی را میبینیم. یا همچنین در وصیتنامهی امام خمینیرضواناللهعلیه.
آنها فرزند را در این منظومه میخواستند. در این منظومه فرزند از اول نذر توحید شده است و ما این را در قرآن داریم. در سورهی مبارکهی آلعمران برمیخوریم به خانمی که از آن تعبیر میشود به «امْرَأَةُ عِمْرَانَ». این همسر عمران، همان مادر حضرت مریم است که «نَذَرْتُ لَک مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا»۶؛ فرزند درون رحمش را نذر خداوند کرد و این یعنی همان بستهی «نگران رزق نباش»، زیرا این فرزند افق بلندی دارد.
مادرش میگوید من این بچه را به دنیا میآورم، ولی این بچه برای من نیست؛ این بچهی تو است که یک مدتی به من امانتش میدهی تا بزرگش کنم. این کودک من، آزادِ در راه توست و در بند من نیست، بچهی نذرشده است. خداوند متعال هم متقابلاً میفرماید:
«فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا»۷ یعنی قبولش کرد و رشدش را بر عهده گرفت. خداوند کفالت فرزند ما را بر عهده میگیرد، ولی به شرطی که او را سپرده باشیم به خدا.
یکی از حیلههای شیطان، تربیت است
در منظومهی توحیدی میتوان گفت که خیال آدمها باید کاملاً از رزق و روزی راحت باشد. حتی بهتر بگویم که خیال آدمها باید از رشد و تربیت فرزندشان هم راحت باشد. الان یکی از دغدغههای مذهبیهای ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است. این یکی از فتنههای شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری است که: آیا اگر بچههایی به دنیا بیاورم، میرسم تربیتشان کنم یا نه؟
یعنی همان «خَشیَةَ إملاقٍ» را به اسم تربیت مطرح و وسوسه میکند. قرآن صریحاً گفته که اگر پدران و مادران توانستند فرزندانشان را نذر خداوندشان کنند، خداوند خودش تربیت آن را کفایت میکند. در قرآن، آنجا که میگوید شیطان از چپ و راست و جلو و عقب میآید، مرحوم علامهی طباطبایی توضیح میدهد که یعنی به اسم کار خوب، مانع کار خوب میشود.
الان یکی از دغدغههای مذهبیهای ما رزق نیست، بلکه تربیت صحیح فرزندان است. این یکی از فتنههای شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری است.
من نمیخواهم بگویم که اگر چنین کاری کردیم، دیگر لازم نیست به رشد و تربیت بچهها اقدام کنیم؛ بلکه میگویم آدم برای رشد و رزقش تلاش کند و خیالش هم راحت باشد که کسی پشتش ایستاده است. مگر شده کسی به خدا اعتماد کند و جواب نگیرد؟ مشکل اینجاست که ما به شکل «بگیر و نگیر» اعتماد میکنیم؛ یکی دو روز اعتماد میکنیم، اما شک میکنیم و دیگر ادامه نمیدهیم. چقدر آدمها در تاریخ از ترس ذلیلنشدن، ذلیلانه زندگی میکنند. این روایت را امیرالمؤمنین علیهالسلام فرموده که: از ترس ذلیلشدن، ذلیل زندگی نکنید. اگر در “منظومهی اعتماد به خدا” همه چیز درست و کامل چیده شود، و این زنجیره قطع و وصل نداشته باشد و اتصالی نکند، این سیستم قطعاً درست کار خواهد کرد.
برای بچهنخواستن باید جواب داشته باشیم
حضرت علامهی طباطبایی در تفسیر المیزان نوشتهاند: بشری که الان به وجود آمده، ماحصل توالد نسل قبلی خودش است. بشر آیندهای که الان نیست نیز حاصل توالد نسل امروز است. شما تصور کن اگر مردمان ده نسل پیش به این جمعبندی میرسیدند که هیچ احتیاجی به فرزندآوری نیست و چرا زحمت بچهداری را به خودشان بدهند؛ یعنی اگر ده نسل پیش تصمیم میگرفتند که این ماجرا را قطع کنند، نسل امروز اصلاً وجود نداشت. یعنی بودن من و شما بر روی زمین حاصل یک توالدی است که از قبل اتفاق افتاده است. اگر با یک دید بشردوستانه هم به این مسأله نگاه کنیم، باید برای توالد ارزش قائل باشیم.
حالا حرف سر همین است و قرآن صراحتاً میفرماید: «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یکن شَیئاً مَّذْکورًا»۸ شیئ بوده، اما مذکور نبوده است. یعنی الان هم انسانهای نسل آینده هستند، اما مذکور نیستند و شما باید بگویید به چه حقی او را غیر مذکورش کردهای؟ ما احساس میکنیم چیزی به گردن ما نیست و همین است که هست، دلم نخواست! حال آنکه در آن دنیا باید در قبال چنین نخواستنهایی پاسخگو باشیم. از سوی دیگر در مورد ارتقای شخصیت خود انسان هم تجربهی عینی نشان میدهد که هیچ بستری مانند فرزند و فرزندآوری، برای فضای عملکرد یک انسان مفید نیست و آن را به چالش نمیکشد.
متأسفانه بعضیها آنقدر در زندگی دچار افسردگیهای متعدد هستند که میگویند اگر به خودم بود، ترجیح میدادم به دنیا نیایم و اصلاً چه بهتر که به دنیا نمیآمدم؛ این برمیگردد به یک معضل دیگر. ما در زندگی متأسفانه بعضی جاها از حداقلهای زندگی بشری فاصله گرفتهایم. حتی بنیان زندگی بشری که مبتنی بر امید و حرکت است هم ضربه خورده است. هیچ چیز به اندازهی امید در جریان بشریت مهم نیست. لذا هر کسی و در هر حکومتی، اگر امید را از بین ببرد، این از هر خیانتی بدتر است. بشریت به امید زنده است.
*پژوهشگر علوم قرآنی :هانی چیتچیان
پینوشتها:
۱. سورهی مبارکهی إسراء، آیهی ۳۱
۲. سورهی مبارکهی مریم، آیهی ۴
۳. بخشی از آیهی پنجم سورهی مبارکهی مریم
۴. بخشی از آیهی پنجم سورهی مبارکهی مریم
۵. بخشی از آیهی ششم سورهی مبارکهی مریم
۶. بخشی از آیهی سیوپنجم سورهی مبارکهی آلعمران
۷. بخشی از آیهی سیوهفت سورهی مبارکهی آلعمران
۸. سورهی مبارکهی انسان، آیهی 1
دلم خواست... ویرانگر موجودیت انسان!
نوشته شده توسطرحیمی 3ام اردیبهشت, 1393
حضرت علی علیه السلام در خطبه 42 نهج البلاغه می فرمایند:
اى مردم شدیدترین خوف و هراسى كه درباره شما دارم، براى دو چیز است:
- پیروى از هوى
- درازى آرزو.
اما پیروى از هوى آدمى را از برخوردارى از حق جلوگیرى مى كند و درازى آرزو، آخرت را به فراموشى مى سپارد.
پیروى از هوى مزاحم حق یابى
هوى عبارتست از امواجى كه از جوشش غرائز حیوانى سر مىكشد و فضاى درون را تیره و تاریك مىسازد و عوامل و وسایل درك و دریافت حقیقت را فلج مىكند. این هوى با اینكه داراى جوهر و مبناى اصیلى جز خواستن بىمحاسبه چیز دیگرى نیست، مىتواند همه اصالتها و حقایق ریشهدار را از جلو چشم انسان و عقل و وجدان او دور كند. این همان «میخواهم» است كه به هیچ علت و دلیلى جز خود تكیه نمیكند. و این یك سخن بىاساس است كه در موقع سۆال از كسی كه مطابق هوى عملى كرده است، بعنوان جواب بگوید: كه «دلم خواست» كدام دل؟
دلم خواست ویرانگر موجودیت انسان
دل و هوى؟! دل جایگاه دریافت عالىترین حقایق است، دل همان جنبه ملكوتى انسان است كه خدا را بوسیله آن در مىیابد. دل جایگاه تصفیه همه مفاهیم و موضوعاتى است كه حواس طبیعى آنها را به عقل نظرى تحویل مىدهد و عقل نظرى بدون اینكه بتواند آنها را از جنبه ارزشها و عظمتها درك كند،به دل تحویل مىدهد. «دلم خواست كردم» از آن جملات ویرانگر موجودیت آدمى است كه با صورت حق بجانبش، آتش به ریشه همه اصول و قوانین مبتنى بر حق و حقیقت مىزند.هوى همان امواج بىمحاسبهایست كه از جوشش غرایز انسانى سر بر مىكشند و بدون اعتناء به «باید»ها و «شاید»ها و «نباید»ها و «نشاید»ها همه اصالتها را به بازى گرفته و سرمایههاى حیات گرانبهاى آدمى را مستهلك مىسازند. گاهى«هوى محورى» بقدرى شدت پیدا مىكند كه تا سرحد معبودیت پیش مىرود. این خطر تباه كننده را خداوند سبحان در قرآن مجید گوشزد فرموده است:
افرایت من اتخذ الهه هواه (جاثیه 23) آیا كسی كه هواى خود را براى خویشتن معبود اتخاذ كرده است؟!)
مهار هوی نفس، مهار کوه آتشفشان است
مهار كردن هوى براى وصول به حق و حقیقت، درست شبیه مهار كردن كوه آتشفشان است كه مىتواند مقدمهاى براى استخراج مواد معدنى با ارزش آن كوه بوده باشد. درون آدمى داراى نیروها و استعدادهاى بسیار گرانبهائى است مانند معادن با ارزش در شكم كوه آتش فشان، هنگامی كه هوىها به تموج در مىآیند، نه تنها آن نیروها و استعدادها خفه مىشوند، بلكه انسان در آن موقع بصورت آتشفشانى در مىآید كه تبدیل به موجود خطرناك نیز مىگردد.
بطور قطع باید گفت: دردهاى بی درمان بشرى كه سرتاسر تاریخ ما را فرا گرفته است، میكربى جز هواهاى نفسانى ماند.
هر كجا ستمى و تجاوزى دیدید، فورا به سراغ كشف ریشه اصلى آن بپردازید، خواهید دید كه ریشه اصلى آن ستم و تجاوز هواى نفسانى یك یا چند نفر بوده است. دلیل اینكه در این مسئله ادعاى قطع و یقین كردیم اینست كه هر چه مقابل هوى است، اصیل و حقیقت است و جاى تردید نیست كه از واقعیات اصیل و حقیقت هرگز ظلم و تجاوزى بوجود نمىآید. خطاها و اشتباه كاری ها ممكن است مردم یا خودانسان را براى مدتى حتى براى همیشه از برخوردارى از حقایق و اصالتها محروم نماید، ولى این محرومیت ظلم و تجاوز نیست، دلیل روشن این مسئله اینست كه بشر در طول تاریخ گذشتهاش بجهت غوطهور شدن در مجهول هائى كه به ضرر او تمام شده است، احساس ظلم و تجاوز نمىكند، بلكه تاسف مىخورد از اینكه چرا آن مجهولات را دیر كشف كرده است. بعنوان مثال: هزاران شاید میلیونها نفر در قرون و اعصار گذشته از بیمارى سل رنج برده و رخت از این دنیا بر بستهاند، اما بدان جهت كه جهل به معالجه سل یك پدیده اختیارى و از روى هوى نبوده است، هیچ عاقلى نمیتواند گذشتگان را توبیخ كند به اینكه چرا بیماران مسلول شما رنج كشیدند و از دنیا رفتند و شما ظالم و تجاوز كارید!! ولى اگر یك یا چند انسان در امروز دواى بیمارى سل را به جهت سود پرستى كه آشكارترین مصداق هوى پرستى است، براى بالا بردن قیمت آن احتكار كنند، بدون تردید اینان ستمكار و متعدى و مبارزه كننده با حق و محارب با خدا هستند. از این رو مبارزه و جهاد با نفس امری ضروری و واجب است.
ثمرات جهاد با نفس
همان گونه که در جبهه نظامی، مبارزان با دشمن، به پیروزی و عزت می رسند و وادادگان و فراریان از جبهه، شکست می خورند و بدنام می شوند، در جبهه «جهاد نفس» هم هر کس ایستادگی کند و تن به «اسارت نفس» ندهد و از «فرماندهی عقل» پیروی کند، نفس اماره را از میدان به در می کند و به جای اسیر نفس شدن، «امیر نفس» می شود.
همه دوست دارند به خودسازی و کمال برسند و گناه نکنند؛ راهش چیست؟ تقویت اراده و غلبه بر هوای نفس و «نه» گفتن به شهوات و آزادی از اسارت هوس ها و نتیجه آن هم رسیدن به «رضای الهی» و «بهشت برین» خواهد بود.
در کلمات رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده است:
«جاهدوا اهواءکم تملکوا انفسکم؛(میزان الحکمه، حدیث 2766) با هوای نفس خود بجنگید؛ تا مالک خودتان بشوید».
وقتی کسی مالک نفس خود شد، زمام اختیارش در دست هوای نفس نخواهد بود و همچون سواری است که زمام در دست اوست؛ هر گاه که بخواهد، حرکت می کند و هر گاه که بخواهد، می ایستد؛ در برخورد با گناه ها «توقف» می کند؛ از بیراهه ها، بر می گردد؛ درآمدهای حرام را نمی پذیرد؛ ارتباط های خلاف شرع را نفی می کند؛ به لبخندهای مسموم و هولناک، اخم می کند؛ به ورطه شهوت ها نمی افتد؛ به شیطان، سواری نمی دهد و عاقبت و آینده اش را در قمار هوس و لذت های زودگذر نمی بازد.
قرآن کریم، به کسانی که از خدا می ترسند و نفس خود را از هوا و هوس باز می دارند، مژده بهشت می دهد و دستاورد این جهاد با نفس و مخالفت با هوا را خلود در بهشت می داند؛
«و اما مَن خافَ مَقام ربّه و نهی النّفس عَنِ الهوی فَإنّ الجنّه هی المأوی».
امام علی علیه السلام می فرماید: من این نفس خود را با تقوا رام می سازم؛ تا روز قیامت، ایمن به صحرای محشر آید.(نهج البلاغه ترجمه دشتی نامه 45)
با دشمن نفس، صلح کردن ننگ است
چون در همه حال، با خرد در جنگ است
هر چند سخن ز آشتی می گوید
خصمی است که آتش بس او نیرنگ است
همین منبرها و مجالس روضه خوانی ...
نوشته شده توسطرحیمی 1ام اردیبهشت, 1393
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری در خجسته سالروز ولادت با سعادت بانوی برگزیده ی دو عالم حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها و فرزند برومندش امام خمینی کبیر (ره) فضای حسینیه ی امام خمینی مملو از عطر دل انگیز فضائل و مناقب فاطمی شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار که با حضور جمعی از شاعران و ذاکرین اهل بیت علیهم السلام برپا شد با تبریک ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و گرامیداشت تقارن این روز با میلاد امام خمینی (ره) درس بزرگ زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها را برای جامعه بشری، «تلاش»، «کوشش» و «پاک زندگی کردن» خواندند و فرمودند:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
عید سعید ولادت سیّدهى طاهرهى معصومه (سلاماللهعلیها) و ولادت رهبر بزرگ و عظیمالقدر انقلاب بر همهى شما برادران عزیز، بلبلان گوینده و غزلخوان بوستان محبّت اهلبیت و ولایت خاندان پیغمبر مبارک باد.
خدا را شکر میکنیم؛ این یکى از نعمتهاى بزرگ خدا در حقّ ما است که منبع الهام براى جامعهى اسلامى و شیعى، با ولادتها، با زندگىنامهها، با دوران شهادتها، پىدرپى و بهطور متواتر به جامعهى ما الهام میدهد؛ این را خیلى باید قدر دانست. در ولادت امیرالمؤمنین، ولادت پیغمبر، ولادت امام حسن، ولادت امام حسین، ولادت فاطمهى زهرا، یاد این ستارگان فروزان و این عَلَمهاى رهنُماى انسان، در دلها زنده میشود؛ این خیلى مغتنم است. و خدا را شکر، این جلسهى ما هم به برکت انوار فاطمى (سلاماللهالزّاکیاتعلیها) سالهاى متمادى است که برقرار است و بهرهمند میکند ما را، فضاى کار ما را، فضاى زندگى ما را، بلکه فضاى کشور را.(۱)
قطعاً ذهن محدود بشرى نمیتواند ابعاد شخصیّتهاى آسمانى و افلاکى از قبیل فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) را محاسبه و اندازهگیرى کند؛ [این] در شعر دوستانى که خواندند بود، عقلها توان این را ندارند که این ابعاد معنوى را تقویم کنند، تقدیر کنند، اندازهگیرى کنند؛ لکن میشود از رفتارها الگو گرفت. مقامات معنوى، یک مسئله است؛ رفتارهایى که جلوى چشم ما است، یک مسئلهى [دیگر] است. نه به این معنا که ما قادر باشیم نسخهى دوّم آن رفتارها را از خودمان بُروز بدهیم، این نیست؛ امّا میتوان دنبالهرو بود. امیرالمؤمنین فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلى ذلِک وَ لکِن اَعینونى بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ؛(۲) بعد از آنکه شیوهى زندگى خود را - که در آن مقام والا، با آن همه امکانات، با آنچنان زهدى زندگى میکند - بیان کرد، فرمود: شما نمیتوانید مثل من رفتار کنید؛ امّا میتوانید به من کمک کنید؛ با چه چیزى؟ «بِوَرَعٍ»، با ورع خودتان، با پرهیز خودتان از گناه، با اجتهاد و کوشش و تلاش خودتان؛ اینها وظیفهى من و شما است. هدفها را براى ما ترسیم کردند، هم هدفهاى فردى و شخصى را، هم هدفهاى اجتماعى و سیاسى و کلّى را. در هدف شخصى، رسیدن به اوج مقام کرامت انسانى هدف والاى ما است؛ همه هم وعده داده شدهاند که بتوانند این پرواز بلند و بىحد را انجام بدهند؛ توانایى شما جوانها از ماها هم بیشتر است. این اهداف شخصى است.
صفحات: 1· 2
مسئله زن از مسئله خانواده قابل تفکیک نیست!
نوشته شده توسطرحیمی 30ام فروردین, 1393
اگر کسی بخواهد مسئله زن را جدا از خانواده بحث کند دچار اختلال در فهم و تشخیص علاج خواهد شد.
در آستانه ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز زن، صبح امروز جمعی از بانوان نخبه و برگزیده کشور با حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی(ره) دیدار کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (شنبه) در دیدار صدها نفر از زنان فرهیخته و نخبه، تشکیل یک مرکز عالی فرا قوه ای را برای تدوین راهبردی صحیح در قبال مسئله «مهم زن و خانواده»، ضروری خواندند و افزودند: دستیابی به این راهبرد همه جانبه و قابل اجرا، نیازمند سه مسئله است: پرهیز کامل از مرجعیت دادن به تفکرات «غلط، کلیشه ای و متحجر غربی» در امور زنان، تکیه بر متون و معارف ناب اسلامی و پرداختن به مسائلی که حقیقتاً مسائل اصلی زنان محسوب می شوند.
ایشان با تبریک میلاد پربرکت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، تقارن این میلاد خجسته را با هفته زن و روز تکریم مادر، فرصتی برای درس گرفتن از زندگی بانوی دو عالم حضرت صدیقه کبری (س) برشمردند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به معصومیت و مقامات معنویِ عالی و برتر آن حضرت آن هم در سن جوانی افزودند: باید با نگاهی نو و دقیق به زندگی سیده ی زنان عالم، خصلتهای برجسته ی ایشان نظیر تقوا، عفت، طهارت، مجاهدت، شوهرداری، فرزندداری، سیاست فهمی و حضور در مهمترین عرصه های حیات یک انسان را به معنای واقعی کلمه، الگو قرار داد.
حضرت آیت الله خامنه ای، برخورداری ایران اسلامی از انبوه زنان فرزانه، تحصیلکرده، خوشفکر و ممتاز را از نعمات الهی و جزو بزرگترین افتخارات جمهوری اسلامی خواندند و خاطرنشان کردند: این واقعیت که در تاریخ ایران بی سابقه است مدیون نگاه مبارک و پرطراوت اسلام و دیدگاههای کارگشای امام خمینی (ره) است.
ایشان بروز کاملاً برجسته هویت و شخصیت مستقل زن ایرانی در عرصه دفاع مقدس را یک نقطه درخشان دیگر برشمردند و از «عظمت و صبر و استقامت پرشکوه» مادران و همسران شهیدان و جانبازان تجلیل کردند.
رهبر انقلاب اسلامی مسئله زن را از جهات مختلف برای جامعه بشری در خور فکر و تحقیق و پیگیری دانستند و سه جهت مهم را در این زمینه مطرح کردند:
اول: چگونه می توان از ظرفیت عظیم زنان، به شکل صحیح و سالم استفاده کرد؟
دوم: بهره گیری از مسئله ظریف و حساس جنسیت در روند تعالی و نه انحطاط بشر، چگونه امکان پذیر است. و سوم: با توجه به تفاوتهای طبیعی زن و مرد، چه رفتاری باید در جامعه بشری نهادینه شود که جلوی ظلم به زن را در خانواده و اجتماع بگیرد؟
ایشان در همین زمینه، زن و خانواده را دو مسئله غیر قابل تفکیک برشمردند و خاطر نشان کردند: هرکس اگر مسئله زن را جدا از مسئله خانواده مورد بررسی قرار دهد در فهم مسئله و تشخیص علاج آن، دچار اختلال می شود.
رهبر انقلاب، برای پاسخ به سوالات مطرح شده و بررسی همه ابعاد مسئله زن و خانواده، تشکیل مرکزی مطالعاتی و کاری را لازم خواندند و افزودند: این مرکز فراقوه ای باید راهبردی صحیح و همه جانبه را درباره «زن»، تدوین کند و با پیگیری های لازم این راهبرد را اجرایی نماید.
ایشان تدوین این راهبرد و پرداختن به مسئله زن را در هر دستگاه یا مرکزی، نیازمند پایبندی به الزاماتی مهم برشمردند.
رهبر انقلاب در تبیین این الزامات، ابتدا، «پرهیز و دوری کامل از فرآورده های غربی» را مورد تأکید قرار دادند.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: غربی ها به دلایل مختلف، مسئله زن را بد فهمیده اند اما همان فهم غلط و تباه کننده را سکه رایج دنیا کرده اند و با هوچی گری، مجال حرف زدن به دیگران و مخالفان را نمی دهند.
ایشان افزودند: البته باید از دیدگاه غربیها درباره ابعاد مختلف مسئله زن آگاه بود اما باید با ایستادگی در مقابل مرجعیت این افکار، ذهن را از این تفکرات «کهنه اما نو نما» و «خائنانه اما ظاهراً دلسوزانه»، تخلیه کرد چرا که این تفکرات، مطلقاً نمی تواند هدایت و سعادت جوامع بشری را به دنبال بیاورد.
حضرت آیت الله خامنه ای، نگاه مادی و غیرالهی به هستی و جهان را ریشه انحراف عمیق تفکرات غربی درباره زن برشمردند و افزودند: نگاه کاسب کارانه به ظرفیت زنان در مسائل اقتصادی از جمله اشتغال و نگاه تحقیرآمیز به زن و تنزل دادن او به وسیله ای برای اطفای شهوات مردان، مبانی دیگری است که تفکرات غربی را درباره زنان، کاملاً ظالمانه و متحجرانه ساخته است.
ایشان با استناد به برخی مقالات و کتابهایی که در غرب درباره اوضاع واقعی زنان، منتشر می شود افزودند: اگر می خواهیم نگاه ما به مسئله زن، «سالم، منطقی، دقیق و راهگشا» باشد باید از افکار غربی در مسائلی نظیر اشتغال و برابری جنسی کاملاً فاصله بگیریم.
ایشان «برابری جنسی زن و مرد» را از جمله حرفهای کاملاً غلط غرب خواندند و افزودند: برابری همیشه به معنای عدالت نیست، عدالت همیشه حق است، اما برابری گاه «حق» است و گاه «باطل».
رهبر انقلاب این سؤال را مطرح کردند که با کدام منطق باید زنان، که خداوند آنان را از لحاظ جسمی و عاطفی برای منطقه ویژه ای از زندگی آفریده است در عرصه هایی وارد کنیم که آنها را دچار رنج و سختی می کند؟
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر نگاه انسانی اسلام به مسئله زن افزودند: در بسیاری از مسائل از جمله سیر مقامات معنوی هیچ تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد اما قالبها متفاوت است و این واقعیت در کنار عرصه های مشترک، منطقاً عرصه های متفاوتی را نیز به همراه می آورد.
رهبر انقلاب با انتقاد از زیر بنای فکری بسیاری از کنوانسیونهای جهانی خاطرنشان کردند: اصرار غربی ها روی این زیربنای غلط، جامعه بشری را تباه می کند به همین دلیل برای دستیابی به نگاه صحیح و متوازن، باید از این مبانی برحذر بود.
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین دومین الزام دستیابی به راهبرد صحیح در مسئله زن، تکیه بر متون اسلامی را ضروری خواندند.
ایشان افزودند: در نگاه به مسئله زن نباید هر چیزی را که به نام دین بر سر زبانهاست قبول کرد اما باید اصولی را که شایستگان با شیوه درست استنباط از «قرآن و سنت و حدیث» ارائه می کنند تکیه گاه اصلی قرار داد.
رهبر انقلاب، دوری از مسائل فرعی و پرداختن به مسائل اصلی را سومین الزام دستیابی به راهبرد صحیح در مسئله زن خواندند و خاطرنشان کردند: مسئله خانواده بخصوص «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده»، مسئله ای اصلی است که باید به آن پرداخت.
ایشان تأکید کردند: باید عوامل سلب آرامش و سکینه روحی زن در خانواده را جستجو کرد و با شیوه های گوناگون از جمله قانون و تبلیغ صحیح، این موانع را برطرف کرد.
حضرت آیت الله خامنه ای با ابراز تأسف از اینکه در محیطهای قدیمی و جدید، زن موجودی درجه 2 و موظف به خدمتگزاری تصور می شود افزودند: این مسئله، درست نقطه مقابل نگاه فقه مترقی اسلام به زن است.
رهبر انقلاب افزودند: متأسفانه برخی، چیزهایی را از اسلام می گیرند اما برای اینکه غربی ها بدشان نیاید مسائلی از غرب را هم به آن اضافه می کنند که این قابل قبول نیست.
رهبر انقلاب برخورداری زن از فرصت تحصیل و رشد و تعالی را یک ضرورت برشمردند و خاطرنشان کردند: برخلاف برخی دیدگاهها، اشتغال از مسائل اصلی مربوط به زنان نیست البته اشتغال و مدیریت مادام که با مسئله اصلی یعنی خانواده منافاتی پیدا نکند، ایرادی ندارد.
ایشان با اشاره به مسائلی که درباره تحصیل زنان در برخی رشته های تحصیلی دانشگاهی مطرح شد افزودند: اگر در این مسئله تفاوتی هم باشد ضدعدالت نیست چرا که نباید رشته های تحصیلی و مشاغلی که متناسب با طبیعت زنان نیست به آنان تحمیل شود.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: اینکه زنان برخی مشاغل را برعهده نگیرند هیچ ننگ و نقصی نیست بلکه آن چیزی غلط است که متناسب با طبیعت الهی زن نباشد.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان سخنانشان، زنان فهمیده و تحصیلکرده و ممتاز را، بهترین اشخاص برای پیگیری صحیح مسائل زنان خواندند و آنان را به تلاش در این زمینه دعوت کردند.
پیش از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی خانم مولاوردی معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در گزارشی از مسائل مربوط به زنان گفت: به لحاظ شاخص سلامت و مشارکت اجتماعی بانوان از وضع بسیار خوبی در منطقه برخورداریم و زنان جامعه نقش مؤثر و بی بدیلی در تحقق شعار «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» خواهند داشت.
چگونه کودکان را به نماز علاقهمند کنیم؟
نوشته شده توسطرحیمی 28ام فروردین, 1393
والدین باید همچون باغبانی دانا و دلسوز، بستر رشد گلهای باغ خود را بشناسند و با بهرهگیری از زمینههای مناسب، شاهد شکفتن گلهای باغشان باشند تا عطر دلانگیز عشق و بندگی را در قلوب آنان به یادگار بگذارند.
تربیت الهی انسان، نیازمند مقدمات و زمینههایی است تا والدین بتوانند در این امر موفق شده و فرهنگ نماز را در وجود فرزندانشان ماندگار کنند.
والدین باید همچون باغبانی دانا و دلسوز، بستر رشد گلهای باغ خود را بشناسند و با بهرهگیری از زمینههای مناسب، شاهد شکفتن گلهای باغشان باشند تا عطر دلانگیز عشق و بندگی را در قلوب آنان به یادگار بگذارند.
زمینهسازی و فراهم کردن شرایط و بهرهگیری از زمینههای مختلف مادی و معنوی، لازم است بیشتر در دوران کودکی و نوجوانی و قبل از سن بلوغ شرعی تحقق یابد تا والدین بتوانند در این سن، فرزندانشان را با نماز و نحوه ارتباط با خدا آشنا سازند، وگرنه در سن بلوغ و بعد از آن، دچار مشکل خواهند شد.
زمینههای تربیتی نماز را به زمینههای بیرونی مانند محیط خانوادگی و رفتار و برخورد اطرافیان با کودک و نوجوان، و زمینههای درونی که مربوط به خود کودک و نوجوان است، میتوان تقسیم کرد.
زمینههای بیرونی
محیط خانواده، محیط اجتماع و تمام کسانی که به نحوی با کودک و نوجوان ارتباط دارند، زمینههای بیرونی محسوب میشوند، این زمینهها میتواند اثر و نقش سازنده یا تخریبی بر آنان بگذارد، کودکان و نوجوانان بـه امور محسوس و ظاهری توجه بیشتری دارند، بـه همین دلیل، این امور برایشان با اهمیتتر است.
فراهم ساختن زمینههای بیرونی تربیت به منظور ترغیب کودک و نوجوان به نماز، میتواند محرک فعالیت، حرکت و تمایل او به سوی فرامین الهی و رهنمودهای قرآن کریم باشد. در ذیل، برخی از این زمینهها، به اختصار مورد بررسی قرار میگیرد:
- طرح و گفتگو درباره نماز
اگر والدین در حضور کودک و نوجوان، مسایل و معارف مربوط به نماز را طرح و درباره آن گفتوگو کنند، به طور غیر مستقیم بر آنها تأثیر خواهد گذاشت، صحبت و گفتوگو درباره نماز میتواند در قالب شعر و سرود، قصه و حکایت، توضیح مطالب مربوط به نماز، طرح و نقاشی و مانند آن انجام شود تا در ذهن و روان کودک و نوجوان، اثر گذاشته و با توجه به حس کنجکاویای که دارند، خود به فعالیت فکری و عملی در این موضوع وادار شوند.
نکته قابل ذکر اینکه، والدین نباید چنین فکر کنند که نسبت به مسایل نماز آگاه هستند، پس چه ضرورتی دارد این مطالب را بین خود مطرح کنند؟ طرح و گفتوگوی عمدی درباره نماز، بیانگر اهمیتی است که والدین به این امر میدهند و موجب جلب توجه کودک و نوجوان به جایگاه ارزشی نماز میشود.
والدینی که هر چند وقت یکبار، کودک و نوجوان خود را با اخلاق حسنه و دعوت محبت آمیز به مساجد و اماکن مذهبی میبرند، در علاقهمند کردن فرزندان خود به نماز، موفقتر از دیگرانند.
- ارتباط با دوستانِ نمازخوان
والدین سعی کنند با خانوادهها و افراد متدین، ارتباط و رفت و آمد داشته باشند، چرا که چنین خانوادههایی، فرزندان متدین و نمازخوانی دارند که میتوانند بر افکار و اعمال کودک آنان، اثر مثبت و سازنده بگذارند. همچنین لازم است کودک و نوجوان ترغیب شود تا دوستانی برگزیند که برای نماز و آداب اسلامی، اهمیت قائل هستند، زیرا در مواقعی، تأثیر رفتار و گفتار کودکان بر یکدیگر، بیشتر از سایرین است.
علاوه بر اینها، عمل نمازگزاران کودک و نوجوان در جمع همسالان خود، میتواند احساس نیاز به شخصیت جمعی آنها را ارضا کند. تکرار این گونه موارد موجب اُنس و علاقه آنان به نماز خواهد شد.
- ارائه الگو
میل به داشتن الگوی مطلوب در کودکان و نوجوانان مشهود است و دوست دارند از کسی یا کسانی که از هر جهت مورد علاقه آنان است، تقلید کنند و رفتار و گفتارشان را مطابق رفتار الگو تنظیم کرده تا شبیه و مانند آن شوند. والدین با بهرهگیری از این میل و خواسته آنان، میتوانند الگوهای بسیار خوب و عالی از کـسانی که اهل عبودیت و نماز هستند به آنها معرفی کنند، انبیای الهی، امامان معصوم (ع) و انسانهای وارسته، از جمله الگوهای ارزنده و درخشانی هستند که میتوان به کودک و نوجوان معرفی کرد تا در سایه آن، به گمراهی گرفتار نشود.
علاوه بر این، خود والدین با اعتقاد و پایبندی نسبت به دین، به ویژه با اهمیت دادن به نماز و عملکرد و رفتار درست، میتوانند الگوی ارزنده و مفیدی برای فرزندانشان باشند، خصوصاً هنگامی که عامل گفتههای خود نیز هستند.
بنابر این، کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی خود، محتاج الگو هستند تا بتوانند افکار، آرزوها و تلاشهای خود را مطابق آن تنظیم کنند، اینان در مسایل الهی و دینی نیز که به طور فطری با آن در ارتباطند، در جستوجوی یک الگوی معنوی هستند، وجود چنین فردی، آنان را در امر به هدایت و رستگاری، کمک شایانی خواهد کرد.
- نماز در حضور کودک و نوجوان
یکی از عواملی که میتواند باعث شوق و علاقه به نماز و آداب الهی در کودک و نوجوان شود، آموزش بصری است، زیرا اینگونه آموزشها به دلیل اثربخشی و تأثیر بیشتر، موجب یادگیری، تغییر رفتار یا ایجاد رفتار تازه میشود. علاوه بر این، آموزش بصری عمیقتر بوده و دیرتر فراموش میشود و زودتر از آموزشهای دیگر تأثیر میگذارد.
والدینی که هر چند وقت یکبار، کودک و نوجوان خود را با اخلاق حسنه و دعوت محبت آمیز به مساجد و اماکن مذهبی میبرند، در علاقهمند کردن فرزندان خود به نماز، موفقتر از دیگرانند. البته این کار در صورتی موفقیتآمیز است که به خستگی و دلزدگی کودک و نوجوان منجر نشود.
نماز خواندن در منزل و در حضور کودک نیز اثر مثبت و سازندهای خواهد گذاشت، مثلاً اگر والدین در اتاقی که کودک مشغول بازی و یا نقاشی است، سجاده خود را پهن کرده به نماز بایستند، اثر معنوی ماندگاری خواهد گذاشت.
- جاذبههای ظاهری
ظواهر زیبا و جاذبههای گوناگون، به خودی خود شوقآور و رغبتانگیزند، این ظواهر و جاذبهها (صادق یا کاذب) بر روح کودک و نوجوان، تأثیر بیشتری میگذارد، به طوری که در بسیاری مواقع، بدون داشتن دلیل درست به سوی چیزی که دارای ظاهری زیبا است، کشیده میشود.
والدین میتوانند از آنچه که مربوط به ظواهر نماز است، در ترغیب فرزندانشان بهره گیرند تا به تدریج به نماز عادت کرده و سپس به باطن نماز اُنس یابند. به عبارت دیگر، از شور و اشتیاق ظاهری بـه شعور باطنی و آگاهی درباره نماز نایل شوند.
اگر والدین مطابق میل و خواسته کودک و نوجوان برایشان سجاده زیبا، مهر و تسبیح دلخواه، عطر، لباس مناسب برای پسران و مقنعه و چادر نماز برای دختران تهیه کنند، به یقین کار ارزنده و صحیحی را انجام دادهاند، خواندن نماز با صوت و قرائت زیبا و دلانگیز و یا تهیه سرودهای دلنشین درباره نماز، میتواند زمینههای رغبت آنان را به عمل صالحی چون نماز فراهم کنند.
منبع: فارس
«تنها آرام کنندهی دلها»
نوشته شده توسطرحیمی 28ام فروردین, 1393(هدایت شدگان) کسانی هستند که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد. بدانید که تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد.
آیه 28 سوره رعد:
الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قَلُوبُهُم بذکرِ اللَّهِ أَلَا بذکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
(هدایت شدگان) کسانی هستند که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد. بدانید که تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد.
* یاد خدا تنها به ذکر زبانی نیست، اگر چه یکی از مصادیق روشن یاد خداست، زیرا آنچه مهم است یاد خدا بودن در تمام حالات، خصوصاً در وقت گناه است.
یاد خداوند برکات بسیار دارد، از جمله:
الف: یاد نعمتهای او، عامل شکر اوست.
ب: یاد قدرت او، سبب توکّل بر اوست.
ج: یاد الطاف او، مایه محبّت اوست.
د: یاد قهر و خشم او، عامل خوف از اوست.
ه: یاد عظمت و بزرگی او، سبب خشیت در مقابل اوست.
و: یاد علم او به پنهان و آشکار، مایه حیا و پاکدامنی است.
ز: یاد عفو و کرم او، مایه امید و توبه است.
ح: یاد عدل او، عامل تقوا و پرهیزکاری است.
* انسان، بینهایت طلب است و کمال مطلق میخواهد، ولی چون هر چیزی غیر از خداوند محدود است و وجود عارضی دارد، دل را آرام نمیگرداند. در مقابل کسانی که با یاد خدا آرامش مییابند، عدهای هم به متاع قلیل دنیا راضی میشوند. «رضوا بالحیاة الدنیا واطمأنوا بها»
* نماز، ذکر الهی و مایه آرامش است. «و اقم الصّلاة لذکری» (طه، 14)، «الا بذکر اللَّه تطمئن»
نماز، ذکر الهی و مایه آرامش است.
* ممکن است معنای «الا بذکر اللَّه تطمئن القلوب» این باشد که به واسطه ذکر و یادی که خدا از شما میکند، دلهایتان آرام میگیرد، یعنی اگر بدانیم خداوند ما را یاد میکند و ما در محضر او هستیم، دلهایمان آرامش مییابد. چنانکه حضرت نوح (علیهالسلام) به واسطه کلام الهی «اصنع الفلک باعیننا» (هود، 37) آرام گرفت و امام حسین (علیهالسلام) به هنگام شهادت علی اصغرش با عبارت «هیّن علیّ انّه به عین اللَّه» این آرامش را ابراز فرمود و یا در دعای عرفه آمده است: «یا ذاکر الذاکرین»
* نشانه انابه واقعی، ایمان و اطمینان به خداست. «من اناب، الذین امنوا …»
* ایمان بدون اطمینان قلبی، کامل و کارساز نیست. «امنوا وتطمئن قلوبهم»
* یاد خدا با زبان، کفایت نمیکند، اطمینان قلبی هم میخواهد. «تطمئن قلوبهم بذکر اللَّه»
* تنها یاد خدا، مایهی آرامش دل میشود. «بذکر اللَّه تطمئن القلوب»
نامه یک طلبه کمسواد به یک روحانی باسواد
نوشته شده توسطرحیمی 27ام فروردین, 1393نویسنده تارنمای “کلبه طلبگی” در بروز رسانی وبلاگ خود چنین نوشت:
گفتند:مقدمه
گفتم:بی مقدمه …
گفتند :نمی شود
و من نوشتم:می خواهم بر سر گنجینه ام بروم و دفتر خاطرات خود را که مدتهاست نگشودام را برداشته و مروری بر گذشته داشته باشم.
صدای ورق زدنم را در اتاق خالی پر از سکوتم می شنیدم که ناگهان صفحه ای توجه مرا به خود جلب کرد.
صفحه ای که در آن نقش حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی را حک کرده بودم که اهمیت آن روز را برای من یاد آوری کرده باشم، همان روزی که ملت غیور ایران در اوج فشارهای غربی علیه ایران با حضور خود در انتخابات سرنوشتی را برای این مرزو بوم رقم زدند که در چنین شرایطی یک استثنا به شمار می آمد.
نتیجه این حضور حداکثری مردم شخصی را از نسل آدم و از قشر روحانیون در صندلی ریاست جمهوری نشاند که هم روحانی بود و هم روحانی…!!!
***
این است متن نامه یک طلبه کم سواد به یک روحانی باسواد
سلام آقای روحانی حقوق دان
سلامی به گرمی آفتاب، سلامی به بلندای آسمان آبی و سلامی به بزرگی عزت و غرور ایرانیان
این چه معنایی دارد که رئیس جمهور یک کشور بزرگ و با افتخار؛ در سخنان اخیرش؛ گذاشته و برنداشته به منتقدان یک توافق خارجی بگوید: “کم سواد"؟!
گیریم همه بی سواد و بعضی آقایان ریش پرفسور دار باسواد!
آقایان باسواد، توافق ژنو به ما ربطی ندارد پس چرا عصاره ملت نیز از محتوای آن بی خبرند؟!
(لبخند با طعنه) اِ هِ بیخیال بگذریم…
اینکه به یک لبو فروش و راننده تاکسی های زحمتکش کنایه بزنید که “به شما چه ربطی دارد که انرژی هسته ای چیست و اساساً حق مسلم هست یا نه؟!”
واینکه مردم را در صف های طولانی سبد کالایی جمع کنید به امید اینکه پیام صف های سبد کالا، این باشد روحانی، متشکریم…
اینها و همه اینها شد عزت؟!نمی دانم چون کم سوادم.
و نمی دانم خاطرتان هست که در 18 خرداد 92 در ورزشگاه شهید شیرودی خطاب به این ملت اینگونه گفتید:«من عزت و غرور ایرانیان را باز خواهم گرداند … اگر می خواهید عزت و شکوه و عظمت به همه ایرانیان برگردد، پای صندوق آراء بشتابید.
بارها و بارها واریز یارانه به حساب مردم را برابر با گداپروری دانسته و باعث خورد شدن عزت و آبروی مردم دانستید!
خاطرتان هست که گفتید: “صدقه گرفتن افتخار نیست بلکه صدقه دادن افتخار است؛ باید کار را به جایی برسانیم که به جای اینکه مردم دستشان را به سوی دولت دراز کنند، دولت دستش را به سوی مردم دراز کند.”
حال انصاف بدهید، این است آن عزتی که شایسته ی این ملت بزرگ بود؟!
سرما، صف، زنبیل و… مردم را اینطور تکریم میکنند!
بماند که چه تعداد پیرزن و پیرمرد زیر دست و پا وجان خود را از دست دادند! و بماند که چند نفر دیگر گریبان گیر سبدی خواهند شد که به نام نیازمندان و به کام توانمندان در فروشگاه ها عرضه می شود!
اگر راستش را بخواهید اصلا تقصیر شما نیست! تقصیر ماست! وقتی بی مهابا به دغدغه ی نان بپردازی و به جای اعتماد به روزی رسان، به شعارهای دهان پرکن خلق اون چنگ زنی، باید هم اینگونه در داخل و خارج ذلیل خاص و عام شوی…
آری، از ماست که بر ماست
آقای روحانی این ها حرف یک هم زبان شماست، به قول طلبه ها توجیه بس است کمی تقوا پیشه کنیم و به خود آئیم.
من و تو هرچه باشیم برای خود خطوط قرمزی داریم که باید رعایت کنیم!
شما که حقوق دان هستید کمی هم به حقوق ملت شریف ایران توجه کنید!!!
با دیدن بیگانه رنگ عوض نکرده و آنها را ذو الحق ندانیم!
***
پ.ن:اگه مطلب ناقص بود به پای کم سوادی ما بزارین انشاا… کمی که باسواد شدم کاملش می کنم.
منبع:
نامه جمعی از اساتید و مدیران مدارس علمیه قم به رهبر انقلاب چه بود؟
نوشته شده توسطرحیمی 26ام فروردین, 1393جمعی از اساتید و مدیران مدارس علمیه قم در نامهای خطاب به رهبر انقلاب عنوان کردند:
هر سستی و کندی در این مسیر نگرانیم و بر این باوریم که با استقامت بر ارزشهای انقلاب، تقویت ساخت درونی کشور و تاکید بر اقتصاد مقاومتی میتوان مشکلات را پشت سر گذاشت.
به گزارش “ندای انقلاب”، متن نامه اساتید و مدیران مدارس علمیه قم به رهبر معظم انقلاب به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله العظمی خامنهای (دامت برکاته)
با سلام و تحیات وافر
انقلاب اسلامی ایران که با منطق اسلام و دغدغه دین خدا در زمین باورها و تعهدات جامعه مسلمانان جوانه زد و به لطف الهی در برابر انواع فتنههای داخلی و بدخواهیهای متنوع دشمنان منطقهای و بینالمللی ایستاد، امروز پس از گذشت سی و پنج سال، همچنان بر شعارهای اصلی و حیاتبخش خود پایدار است و با فراگیر شدن امواج آن در میان سایر ملتها و ظهور بیداری گسترده اسلامی به آیندهای امیدبخش مینگرد و در آستانه تشکیل تمدن نوین اسلامی قرار دارد.
ما به لطف تعلیمات امام خمینی و رهنمودهای حضرتعالی که هر دو از معلمان دلسوز توحید گسترده و کاربردی اسلامی برای جامعه ما بودهاید، صاحب نگاهی متفاوت به ضرورتهای زندگی اسلامی خویش گشتهایم. از این رو با اجازه از محضر پرفیضتان و پس از مروری بر این برداشتها و باورها به طرح مواردی از مسائل روز میپردازیم.
تمدن نوینی که این ملت به حکم آیین توحیدی اسلام به سوی آن در حرکت است، به دستهای التذاذات و تمتعات دنیوی و ابتهاجات مادی خلاصه نمیگردد؛ فهمی جدید از حیات بشری و رویهای برخاسته از منویات توحیدی، ضد طاغوتی و مهجور افتاده رسول گرامی اسلام (ص) و اهل بیت آن حضرت (ع) است.
تردید نداشته و نداریم که حرکت ما به سمت این تمدن نوین از دل تقابلها و ناخشنودیهای دشمنان خدا میگذرد. آمریکا که در مدرسه امام امت “طاغوت و شیطان بزرگ” خوانده میشود، پرکارتر از دیگر دولتهای سلطهگر با تمام توان و امکان خود، به دشمنی با ما و هر ملت آزادیخواهی پرداخت، ولی حاصل تمام این دشمنیها نفرت روز به رشد و بیسابقه بینالمللی، فرسودگی شعارهای پرطمطراق چندین ساله افول قدرت و ضعف بنیههای درونی اوست. ما از تقابلی که در این چند دهه با مستکبران خونریز عالم داشتهایم نزد خود مردم دنیا و خدای عالم پشیمان نیستیم و به همین جهت نیازی به تجدیدنظر در دیپلماسی جهانی خویش نمیبینیم. در هیچ جای قرآن دوستی دشمنان خدا با امت خداجو وعده داده نشده است، بلکه پروردگار متعال همواره مومنان را از اندیشه دوستی با کفار برحذر داشته و هرگامی در دوستی با ایشان را با گسستن از اهل ایمان مساوی دانسته است.
همواره پیش و پس از انقلاب افرادی بودهاند که در افتادن با زورگویان را ممکن یا مفید نمیشمردند و به واسطه تحلیلهای به ظاهر عمیق و عالمانه از نظامات بینالمللی و جایگاه ابرقدرتها، دوام آوردن بدون آمریکا را ممکن نمیدیدند، چه رسد به اینکه این کشور کوچک و حکومت نوپای بنای مخالفت با دشمنی با آمریکا بگذارد. همه اینها در حالی بود که این ملت به رهنمود امام عزیزمان چنین کرد و پیروز شد. در نگاه اینان امام شخصیتی افراطی به نظر میرسید که گرفتار دستهای شعارهای حماسی بود و واقعیات را نمیدید و به عواقب کار نمیاندیشید.
دلهایی تا این پایه سست و نگاههایی تا این اندازه کوتاه اگر نتوانست به نام عقلانیت سیاسی و یا شعار “ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه” تسلیم را به باور ملی تبدیل کند، لاجرم صلح را با الهام از صلح حدیبیه پیشنهاد خواهد کرد، اما در زمانی که ملت و کشور انقلابی ما صدایش در دنیا شنیده شده، ساخت درونی آن محکمتر شده، قدرت و جربزه ایستادگی در برابر نظام سلطه را به اثبات رسانده، از عمقی استراتژیک در منطقه برخوردار گشته، در اثر ایستادگی به جوشش درونی افتاده و دانش، فناوری و اقتصادی درونزا را تجربه کرده، تن دادن به مطالبات نظام سلطه شباهتی به صلح حدیبیه که یک فتح مبین بود، ندارد.
اکنون همه کارگزاران عزیز این نهضت موظف هستند پس از برخورداری از دلی مومن و اندیشهای انقلابی، توده مومنان را برای تحمل دشواریهای این حرکت انقلابی مهیا کنند و با تدابیر درست راههای کم هزینهای برای تحقق این رسالت تاریخی و حیات فخر آفرین بیابند.
چندی است که موضوع انرژی هستهای، به بهانه جدید نظام سلطه برای درافتادن با نهضت و نظام اسلامی، بدل شده است. دولت محترم یازدهم در برابر این زورگوییها دست به تدبیر جدیدی زد و گفتوگوها را به توافقنامه ژنو ختم نمود. ما به دلسوزی کارگزاران اسلامی اعتقاد داریم، ولی مانند حضرتعالی به مذاکره خوشبین نیستیم و عهدشکنی مکرر آمریکا را نشانی بر این بیاعتمادی میدانیم و از آنجا که توافقنامه ژنو را رخدادی ملی و بسته به محتوای آن سرنوشتساز میبینیم، چند نگرانی بر آمده از آن را با شما در میان میگذاریم. امیدواریم این مطالبه محترمانه و دلسوزانه که از بن مایه علمی و عقبه کارشناسی برخوردار است مایه رنجش خدمتگزاران ملت نگردد.
اینکه در توافقنامه رفع تحریمها را تا مدتی نامعلوم ولی طولانی به عقب انداختهایم،
اینکه مطابق این توافق خود را تا انتهای گام اول از عده برگههای برنده محروم ساختهایم،
اینکه در این توافقنامه تاریخی هیچ تصریحی بر حق هستهای خویش نکردهایم،
اینکه با پذیرش عبارتهای مبهم راه توافق را به ضرر خویش و به نفع دشمنی که سلاح تحریم به دست گرفته متزلزل کردهایم،
اینکه در انتهای گام نهایی تنها تعلیق بخشی از تحریمها که تحریمهای هستهای است وعده داده شده،
اینکه حقوق مطلق پذیرفته در معاهده ان پی تی را محدود کردهایم،
اینکه در این توافقنامه بازرسیهای فراتر از معمول و ارائه اطلاعات وسیع راهبردی را پذیرفتهایم،
اینکه شرایطی پدید آوردهایم که به دشمنان اجازه طرح مسائلی چون توان موشکی کشور، پشتیبانی از حزبالله لبنان، اتهام نقض حقوق بشر، موضعگیری در جنگ سوریه، رسمیت یافتن دولت اسرائیل و … را دادهایم و مشاهده تفاوت برداشت مسئولان دولتی و طرف مقابل از محتوای توافقنامه، اینها اموری نیستند که بتوانیم تنها در حد یک نگرانی گذرا با آن برخورد کنیم.
از طرفی نیز علیرغم ادعای گشایش در عرصه دیپلماسی با اهانتها و تهدیدهای مکرر آمریکا به حمله نظامی و مخالفت صریح آنان با حضور ایران در اجلاس ژنو ۲ روبهرو شدیم.
در کنار اینها دیدارهای وزیر خارجه ایران با همتای آمریکایی خود، گفتوگوی تلفنی رئیس جمهور محترم با رئیس جمهور جنایتکار آمریکا و اینکه قبل از جلسه مهم مذاکرات خزانه کشور را خالی اعلام کنیم، پس از تهدید به روی میز بودن گزینه نظامی بگوییم آمریکا با یک بمب میتواند توان تسلیحاتی ما را به کلی نابود کند، آنگاه که دشمنان از تلقی موثر افتادن تحریمها شادمانی میکردند، با ایجاد صفهای طولانی تصویر یک کشور قحطیزده را به نمایش درآوریم. یا مکررا کشور را در معرض انواع بحرانها معرفی نماییم، نشان از تعجیل در تحلیل تصمیم دارد که بر نگرانیها میافزاید و موجب شده که مراجع عظام تقلید (دامت برکاتهم) و بزرگان حوزه درباره حساسیتهای این توافقات و ظرافتهای آن تذکراتی به دولتیان بدهند.
بی تردید با مشاهده نشاط و شادمانی دشمنان از حصول این توافق، و برخوردهای تحقیر آمیز مکرر آنان پس از آن، بنا به رهنمود امام راحل که خوشحالی دشمن را نشان از نقصان رفتارمان معرفی میکرد، این نگرانیها عمق بیشتری میگیرد. البته نگرانی بالاتر این است که بینش بلند و باور نیرومند استکبارستیزی و تقابل بیپایان با امداد الهی که از جلوههای توحید مبسوط اسلامی است به مرزهای فراموشی نزدیک شود.
از سوی دیگر این انقلاب از اساس انقلابی فرهنگی بوده و دستیابی به تمدن نوین اسلامی از رهگذر پایداری بر این فرهنگ و تقویت آن میگذرد. اما رویکردها و رویدادهای اخیر عرصه فرهنگ با آهنگ حرکت امتی که آرمان تمدنسازی در سر دارد همساز نیست.
زیر سوال بردن اساسیترین باورهای دینی در نشریات، بازگشت عناصر معلومالحال به عرصه فرهنگ، تجلیل از افرادی که هیچگونه سنخیتی با میانی ارزشی انقلاب ندارند و زمینهسازی برای فعالیت آنها و تغییرات گسترده در وزارت علوم که موجب عکسالعمل مراجع عظام تقلید و بزرگان حوزه شده است، بر این نگرانیها میافزاید. آنچه همواره حضرت عالی از نخبگان خواستهاید درک شرایط ویژه تاریخی و نگاه به افق روشن تشکیل تمدن اسلامی است ما نیز از هر سستی و کندی در این مسیر نگرانیم و بر این باوریم که با استقامت بر ارزشهای انقلاب، تقویت ساخت درونی کشور و تاکید بر اقتصاد مقاومتی میتوان مسائل و مشکلات سنگین را پشت سر گذاشت. از این رو آمادهایم بر اساس رهنمودهای شما با گامهای استوار سهم خود را در این مقطع خاص از تاریخ اسلام ایفا نماییم.
سعادت این کشور، توفیق کارگزاران و بقای عمر حضرتعالی را از خداوند متعال مسئلت داریم.
جمعی از اساتید دروس خارج و سطوح عالی و مدیران مدارس حوزه علمیه قم
حضرات آیات و حجج اسلام
محمود عبداللهی عضو جامعه مدرسین، عضو شورای عالی حوزههای علمیه
غلامرضا فیاضی: عضو جامعه مدرسین، رییس هیات مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی، مدیر مرکز آموزش تخصصی فلسفه اسلامی، مدرس خارج فلسفه
سید مصطفی موسوی اصفهانی: عضو جامعه مدرسین و مدرس مطرح عالی حوزه
محمد باقر تحریری: استاد اخلاق و مدرس خارج اصول، فلسفه و تفسیر
حسن رمضانی خراسانی: مدرس خارج فلسفه و عرفان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
سیدمحمد مهدی میرباقری: مدرس خارج فقه و اصول و مدیر فرهنگستان علوم اسلامی
سیدصمصامالدین قوامی: مدرس خارج فقه و اصول، مدیر بنیاد قهی مدیریت اسلامی
سید عبدالله پناهنده: استاد اخلاق و مدرس خاهرج فقه و اصول
سیدرحیم توکل: استاد اخلاق و مدرس خارج فقه و اصول
محمد عمومی: مدرس خارج فقه و اصول، مدیر مدرسه عالی فقه و اخلاق دارالمهدی
حسن جعفرزاده: مدرس خارج فقه و اصول، مدیر مرکز جامع علوم اسلامی
محمد محمدی قائینی: مدرس خاهرج فقه و اصول
محمدحسن قمی: مدرس خارج فقه و اصول
محمدعلی حیدری: مدرس خارج فقه و اصول
محمدرضا عابدینی: مدرس سطوح عالی حوزه
مسعود عالی: مدرس عالی حوزه و عضو هیئت امنای مرکز جامعه علوم اسلامی
علی امینینژاد: مدرس سطوح عالی حوزه پژوهشگر مرکز تحقیقات فقهی قوه قضائیه
محمدرضا فلاح شیروانی: مدرس سطوح عالی حوزه، مدیر موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
محمدباقر ادیبی لاریجانی: مدرس سطوح عالی حوزه
رضا اسلامی: مدرس سطوح عالی حوزه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
محمد عالمزاده نوری: مدرس سطوح عالی حوزه و مدیر گروه اخلاق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
عزیزالله مهریزی: مدرس سطوح عالی حوزه
علیا کبر صبرآمیز: مدرس سطح عالی حوزه
یدالله لونی: مدرس سطوح عالی حوزه
سیدمهدی هاشمیان: مدرس سطوح عالی حوزه
احمد فربهی: مدرس سطوح عالی حوزه
عباسعلی آزاد: مدرس سطوح عالی حوزه
محمد وحیدی: مدرس سطوح عالی حوزه
سعید صلحمیرزایی: مدرس سطوح عالی حوزه
حسین بهادر: مدرس سطوح عالی حوزه
امیر رحمانی: مدرس سطوح عالی حوزه
محمدتقی اکبرنژاد: مدرس سطوح عالی حوزه
محمدجواد عابدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر عباسعلی شاملی: عضو هیئت علمی جامعهالمصطفی(ص)، مدرس سطوح عالی حوزه، عضو شورای علمی گفتمان شیعه و کاتولیک و عضو شورای علمی دفتر یونیسف در تهران
دکتر احمد رهدار: عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره)، مدیر موسسه مطالعات و تحقیقات فتوح اندیشه
دکتر سیدحسین میرمعزی: عضو هیئت علمی و معاون آموزشی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، عضو هیئت موسس انجمن اقتصاد حوزه علمیه و عضو انجمن اقتصاد اسلامی ایران
دکتر حمیدرضا شاکرین: عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر سیدسجاد ایزدهی: عضو هیئت علمی و مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر علیاصغر هادوینیا: عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر احمدعلی یوسفی: عضو هیئت علمی و مدیر گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رئیس انجمن اقتصادت حوزه علمیه
دکتر رمضان علیتبار: عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر سیدمحمد حسین جواهری: عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
محمود احمدی میانجی: عضو هیئت علمی جامعهالمصطفی(ص)، مدرس سطوح عالی حوزه و عضو هیئت مدیره انجمن علمی حدیث حوزه علمیه
مهدی رستمنژاد: عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) و مدرس سطوح عالی حوزه
دکتر محمود نمازی: عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
حسین مظفری: عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مدرس سطوح عالی حوزه
ذبیحالله نعیمیان: عضو هیئت علمی پژوهشگاه تقریب مذاهب
دکتر نصرالله آقاجانی: عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، مدرس مرکز تخصصی حوزه
دکتر حسن غفاریفر: مدیر گروه تبلیغ موسسه آموزش عالی امام رضا(ع) مدرس مراکز تخصصی حوزه
حسن حاجیحسینی: محقق و مدرس مراکز تخصصی حوزه
حمید ملکی مدیر مرکز تخصصی تفسیر قرآن کریم حوزه علمیه قم و مدیر مدرسه علمیه معصومیه(س)
سید محمد واحدی: مدیر مدرسه علمیه حقانی و مدرس سطوح عالی حوزه
عبدالجلیل محمودی: مدیر مدرسه علمیه خاتمالانبیاء(ص)، مدرس سطوح عالی حوزه
مهدی اقبالی: مدیر مدرسه علمیه علوی
ابراهیم شفیعی: مدیر مدرسه علمیه رشد
اسماعیل پوروهاب: مدیر مدرسه علمیه صدوقی (فاز ۴)
سیدمحمدصادق حجازی: مدیر مدرسه علمیه امام باقر(ع)
از ماست که بر ماست!
نوشته شده توسطرحیمی 24ام فروردین, 1393این همه بلاها که بر سر ما میآید، با دست خودمان به وجود آمده است و علت و سببش خود ما هستیم. خودمان، نیزه به پهلوی خود میزنیم و آخ میگوییم و سپس از دست خود فغان و ناله میکنیم.
این همه بلاها که از زمان مشروطه تا به حال بر ما و ملت ما وارد شده و میشود، همه به دست امثال خود ماست، و مولود مشروطه است، و به امضا و تأیید خود ما به وجود آمده است. در مشروطه به دروغ و فریب چنین وانمود کردند که میخواهند احکام اسلام اجرا شود، و در رأس مجلس شورا و تشکیلات قانونگذاری، شش نفر از فقهای طراز اول که قوانین مجلس را با احکام شرع تطبیق مینمایند، خواهند بود. (البته برای تنفیذ احکام «شرع» نه «شر»!).
از سوی دیگر از زمان مشروطه تاکنون تبلیغ کردند که اسلام قابل اجرا نیست. کفار و استعمارگران در دروغ گفتن و فریب دادن ماهرند و ما در فریب خوردن!
در نامهای که مرحوم شیخ فضلالله نوریبرای شهرستانها نوشته بود، آمده است:
ای مردم مسلمان، خود انصاف دهید آیا اخلاق ایرانیها در دوران مشروطه عوض شده یا نه، و فلان کار، تشبه به اروپاییها شده یا نه؟! حتی این مطلب را هم به صراحت گفتند که اسلام برای حکومت، ناقص است. مگر حکومت بنیالعباس پانصد سال طول نکشید؟! بدتر از استبداد را در مشروطه کردند. رئیس مجلس را کشتند و… بعد معلوم شد که اینها مُحلّل هستند و مطلب چیز دیگربوده است.[۱]
اگر کسی در اینگونه جریانات از مقصد دور نرود و فریب نخورد و گمراه نشود، باید خوشحال باشد. عجیبتر اینکه مقدمات این مطالب و امضا و تأسیس مشروطه به دست علما فراهم شد، و مجلس با وکلای آنچنانی آن هم با نظارت شش فقیه و… تشکیل شد، ولی سرانجام کار به جایی رسید که به وکلای مجلس گفتند:
یا باید عمامهها را از سر بردارید، یا از مجلس بیرون بروید!
وزیر دربار گفته بود:وکلای مُعَمم به جای عمامه باید کلاه پهلوی بر سر بگذارند!
۱. در جای دیگر فرمودند: مشروطه برای این بود که ایران را از حلقوم روسیه درآورده و به کام انگلیس کنند و چنین کردند.
در محضر بهجت، ج1، ص 117.
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه
نوشته شده توسطرحیمی 23ام فروردین, 1393
بهار آمد و دلهای ما در همجواری، دگرگونی طبیعت و شادمانه های عید، رنگ نو گرفت.
و ای کاش این نوشدن در امتداد نورانیت واقعی باشد که تنها در سایه محبت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) …
بهار آمد و دلهای ما در همجواری، دگرگونی طبیعت و شادمانه های عید، رنگ نو گرفت. و ای کاش این نوشدن در امتداد نورانیت واقعی باشد که تنها در سایه محبت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و نور منیر و سراج مستنیر مولانا المهدی(عج) شکل می گیرد و نضج می یابد.
به گزارش خبرگزاری حوزه/ بهار آمد و دلهای ما در همجواری دگرگونی طبیعت و شادمانه های عید، رنگ نو گرفت.
این اولین دلگویه سال جدید است؛ سالی که بر تارکش نام «فرهنگ» نقش بسته و امید ان می رود تا با استعانت همه آحاد ملت رشید ایران بتوانیم قطره ای و گامی و لمحه ای و لحظه ای، به سوی فرهنگ مهدوی حرکت کنیم و رنگ عشق پذیریم و بوی یار گیریم.
امسال سال فرهنگ است که به عزمی جزم نیازمند و به اعتقادی حقیقی محتاج است.
اعتقاد به اینکه می توان با ریسمان محکم فرهنگ دینی و مهدوی، از سنگلاخ زندگی در عصر آخر گذشت و در ساحل امن یار، مأوی گزید.
باری؛ بهار آمد و دلهای ما در همجواری دگرگونی طبیعت و شادمانه های عید، رنگ نو گرفت. و ای کاش این نوشدن در امتداد نورانیت واقعی باشد که تنها در سایه محبت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و نور منیر و سراج مستنیر مولانا المهدی(عج) شکل می گیرد و نضج می یابد.
در این نوبه از دلگویه های مان دو حدیث از بیان و کلام ناب و تابناک حضرت صادق آل محمد(ع) در ذکر یاد و ایمان مهدوی برمی خوانیم تا چراغ راهمان باشد و سپس به ترنم نجوای دلهایمان در فراق یار گوش جان می سپاریم.
دستاویز مومن در عصر غیبت؛ تقوا و دین
قال الصادق (ع):
إنَّ لِصاحِبِ هذَا الأمرِ غَيبَتاً ، فَليَتَّقِ اللهَ عَبدٌ وَ ليَتَمَسَّك بِدينِهِ .
همانا صاحب اين امر را غيبتي باشد . از اين رو بنده بايد از خداي پروا پيشه كند و به دين خويش تمسك جويد .
(الكافي1/335)
انکار مهدی(عج)، انکار محمد(ع) است
و مَن أقَرَّ بِالأئِمَّهِ مِن آبائي وَ وُلدي وَ جَحَدَ المَهديَّ مِن وُلدي ، كانَ كَمَن أقَرَّ بِجَميعِ الأنبياءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً صلي الله عليه و آله و سلم .
هر كه به امامان از نياكان و فرزندانم معتقد باشد و مهدي از فرزندانم را نكار كند ، همانند كسي است كه به همگي پيامبران معتقد باشد و محمد صلي الله عليه و آله و سلم را انكار كند .
(كمال الدين 2/411 و 338)
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه
تو کدام آینه ای ؟ صل علی آیینه
تو کدام آینه ای ، ای شرف الشمس غریب
که زد از دوری دیدار تو چشمم پینه
از همه آینه ها زلف رها کرده تری
می زنند آینه ها سنگ تو را بر سینه
یکسال دیگر هم بدون تو گذشت و من و شعر و تقویم در عبور فصلهای زمینی، تنها هوهوی تکراری بادها را شنیدیم و به اجساد نیمهجان برگها چشم دوختیم. مادر چهار فصل سبز و زرد و نارنجی و سپید فهمیدیم که هیچ رنگی مثل آبی، بوی آرامش نمیدهد و هیچ کرانه بیکرانهای وسعت دریا را ندارد و تو آرامشی در دل داشتی و دریایی در نگاه… این روزها حرکت عقربههای ساعت نیز معنی دیگری دارد و من میدانم که تا آن سپیده موعود، باید به همین عقربهها خیره بمانم و لبهای پُرزمزمهام را با نام آسمانیات معطر کنم. گفتهای که در ضمیر تو هیاهو نیست و مرا با همین کلام کوتاه به دردی عمیق و درونسوز مبتلا کردهای، راستی تا کی باید درد خاموشی را تحمل کنم؟
نمیدانم نسیم صبحگاهی در گوش ریحانههای باغچه چه گفته است که آنها نیز چون من چشم به آسمان دوختهاند، بیقراریشان را بارها دیدهام، اما افسوس که زبان آنها را نمیدانم!
شکفتن شکوفههای بهاری، حرارت کوچههای تابستان، لحظههای رویاگونه پاییز و ابرهای پُربرف زمستان با من از «تو» میگویند!
من و شعر و تقویم تو را حتی در خوشههای انگور نیز دیدهایم و بوی وصل تو را در هیئت فرشتگان شنیدهایم، پیشانی مست دشت، از فوجفوج پرنده عاشق سخن میگوید که از زیارت چشم تو باز میگردند و در نهانخانه یادت، آرام میگیرند. اگر کوه بودم شاید فقط یک روز دوری از تو را تاب میآورم و میبینی که کوه نیام! اما خصلت کوه را میدانم…
هر صبح رایحهات را با مشام جان میشنوم و در این رایحه، چیزی مرا بیش از پیش به سمت خود میخواند و زنبیل عاطفهام را سرشار از تو میسازد، به راستی تو ریشه در عشق داری و ما ـ ساکنان سیاره سرگردانی ـ همه آرزومان این است که ریشههای خود را پاس داریم. یک سال دیگر هم گذشت! با تمام خوبیهایش، بدیهایش، کاستیهایش و من مثل چشمی کنجکاو و بهتزده تو را در تمام ترانههایم، عاشقانه جستجو کردم. گاه ورقپارههایی را که در بایگانی دلم بود، پیش روی دیده گشودم تا شاید لبخندی، ردّ پایی و یا نشانهای از تو لابهلای آن حروف سربی پوسیده پیدا کنم اما نبود!
حتی سیاهمشقهایم به جستجوی تو بودند ای سپیدتر از پیشانی سپیده! و تو با کولهبار تنهاییات، به دورهای دور رفتهای، گفته بودی که حضورت در زمین، مثل تولد جوانه در خاک اتفاق خواهد افتاد و من در پاییز تقویم، در زیر برگهای خشک و روی هم تلمبار شده، بارها تو را مثل اتفاق سبزی زیر آنهمه برگ، التماس کردم اما نبودی! و بدون تو یعنی غربت! و غربت دست کلمات را میبندد…
بارها در بزرگراه خاطرات قدم زدهام و گمنامتر از سایه درختان آن حوالی، نام تو را کاویدهام! بارها در نقطهچینهای شعر شاعر کوچههای شهر، یعنی نسیم به دنبال واژهای آشنا بودهام، واژهای که لااقل به مرز متبرک افاضههای آبیات نزدیک باشد.
آی… شولای صبح به تن! بتاب… و فصل سرد زمینیام را با عطر نفست شکوفا کن!
میدانی اگر نباشی من و شعر پژمردهایم و هیچ روزی در تقویم روشن نیست!
اگر نباشی! غم همهجا را قاب میگیرد و در دل این قاب، تصویری جز افول آرزوهای انسانهای عصر تصویر نیست!
یک سال دیگر بیترانه حضورت گذشت!
و هرکس به زبانی تو را آرزو کرد و چیزی گفت! من و شعر همه آنها را در حاشیه تقویم نوشتهایم!
یک سر سوزن به تو نزدیک شدهام…
به اندازه یک آه سرد، یا به اندازه نفسی گرم! راستی از کدام مسیر میآیی؟ از کدام جاده؟ میدانم! این مسیرها ما را اسیر کردهاند! پیر کردهاند!
نمیخواهم سر درد دل را با تو باز کنم، با تو باید حرفهایی از جنس عشق و انتظار گفت و غمهای زمین را به زمینیان واگذار کرد. راستش حقارت بعضی حرفها به حقارت گوینده و شنونده باز میگردد و در تکلم ما خبری از این حقارت نیست، اگر هم باشد از سوی من است! چراکه بزرگی نام تو را فرهیختگان زمین میدانند و هر که از تو بنویسد یا با تو سخن بگوید خود را به دریا متصل کرده است، هرچند قطرهای ناچیز باشد…
و من و شعر آن قطره ناچیزیم که وصل دریا را میطلبیم و با واژههای کمبضاعت خود به پیشواز فصلی روشن میآییم، امید که از ما بپذیری…
لوح محفوظ خدا! آینگی کن یک صبح
که جهان پر شده از آتش و کفر و کینه
در همه آینه ها نام تو را کاشته ایم
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه
*اشعار: علیرضا قزوه، حمید هنرجو