کلید واژه: "شعر اربعین"
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
نوشته شده توسطرحیمی 15ام آبان, 1395بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغ مان را زیر و رو کرد
از لاله های پرپرم چیزی نگویم
حق می دهم نشناسی ام؛ اما برادر
از آن چه آمد بر سرم، چیزی نگویم
وقت وداعِ آخرت، عالم به هم ریخت
از شیون اهل حرم چیزی نگویم
آتش گرفتن… بیشتر »
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نوشته شده توسطرحیمی 11ام آبان, 1395نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرد
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرد
زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری؟
جهان را زیر و رو کرده است گیسوی… بیشتر »
این اربعین به لطف خدا کربلاییام
نوشته شده توسطرحیمی 10ام آبان, 1395این روزها پر از تب مولا کجاییام
اما هنوز کوفهای از بی وفاییام
ای زخمی از دوروئی من! دوست دارمت
در گیر و دار تیرگی و روشناییام
گم کرده ام مسیر تو را در غبار شهر
اما اسیر توست دل روستاییام
گفتند کربلای زمینی... نیامدم
حالا که راه بسته شده من هواییام… بیشتر »
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت
نوشته شده توسطرحیمی 8ام آبان, 1395دوباره شهر پر از شور و شوق و شیدایی است دوباره حال همه عاشقان تماشایی است که فصل پر زدن از انزوای تنهایی است سفر حکایت یک اتفاق رویایی است
ببند بار سفر را که یار نزدیک است طلوع صبح شب انتظار نزدیک است
ببین که قفل قفس را شکسته، می آیند کبوتران حرم دسته… بیشتر »