« دیدگاه امام خمینی درباره مبارزات آیت الله کاشانیدل سوخته های شهادت...... »

آیت الله سید ابوالقاسم كاشانی، رایت استقلال

نوشته شده توسطرحیمی 30ام تیر, 1395

مقام معظم رهبری:

آیت الله سید ابوالقاسم كاشانی کسی است که اگر نبود،

نهضت ملی شدن نفت یقیناً در این کشور به وقوع نمی پیوست.

من به جوانان عرض می کنم ، با تاریخ گذشته ی نزدیک کشورتان آشنا شوید؛

چون یکی از راههای فریب و اغواگری، تحریف تاریخ است که

امروز متاسفانه این کار به وفور صورت می گیرد.

سپیده صبح

در سحرگاهی مبارك از سال 1264 ش . در تهران ، سپیده ای نمایان گشت كه او را ((ابوالقاسم )) نامیدند.
پدرش ، آیة الله حاج سید مصطفی كاشانی ، از علما و مراجع بزرگ شیعه در عصر خویش بود كه در سال 1280 ش . از ایران به نجف اشراف هجری كرد و به تحقیق و تدریس پرداخت .
سید ابوالقاسم كه در این هنگام ، جوانی شانزده ساله بود - همراه پدر عازم نجف اشرف گردید و در آنجا علاوه بر استفاده از حلقه درس پدر و دیگر اساتید، دوره سطح را به پایان برد و سپس در درس آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی و آیة الله آخوند خراسانی شركت جست .
او از همان آغاز جوانی به نكته سنجی و دقت نظر مشهور شده و در دانش ‍ سر آمد بود؛ بطوری كه در 25 سالگی به درجه اجتهاد دست یافت و بزرگانی مانند آیة الله شیخ الشریعه اصفهانی ، آیة الله آقا ضیاء الدین عراقی و آیة الله صدر در نوشته های خود، مقام علمی اش را با القابی نظیر ((شكافنده دریای علم ))، ((كلید در گنجهای دقیق )) و… ستودند و آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی ، تقلید از وی را تاءیید می نمود.(384)
او از جوانی دارای افكار آزادیخواهانه و ستم ستیز بود و از این رو در منطقه ای به وسعت جهان اسلام با استعمار و استبداد وارد مبارزه شد.
آیة الله كاشانی در نهضت مشروطه ، مشاور شخصیتی چون آیة الله آخوند خراسانی (از رهبران اصلی نهضت ) بود و او را در تصمیم گیری ها و تنظیم اعلامیه ها یاری می داد.
در جنگ جهانی اول - كه نیروهای انگلیسی بعضی از شهرهای عراق از جمله ((فاو)) و ((بصیره )) را اشغال كرده بودند، آیة الله كاشانی به دلیل جوان بودن و پرشورتر بودن ، در صف اول نبرد علمای شیعه با متجاوزین قرار داشت ، آنان با جنگهای چریكی و پی در پی ، نیروی های دشمن را در منطقه ((كوت العماره )) زمین گیر كردند و سرانجام پس از هیجده ماه جنگ و مقاومت ، به كمك دولت عثمانی ، نیروهای انگلیسی را وادار به تسلیم نمودند.

>

انقلاب 1920 عراق

او در این انقلاب نقشی یگانه داشت ، آیة الله كاشانی به منظور آماده كردن ، مردم و سران عشایر برای مبارزه با سلطه استعمار، از نجف به كاظمین رفت و آنجا را برای شروع یك حركت انقلاب برگزید.
با آغاز فعالیتهای ضد استعماریش ، علمای بزرگی چون آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی با نوشتن نامه هایی به یاری وی برخاستند و به دنبال آن ، عمده ای از سران عشایر نیز به تاءیید حركت او پرداختند.
پس از آن كه راههای مسالمت آمیز برای استقلال عراق به نتیجه نرسید، آیة الله كاشانی عده ای را در پانزدهم شعبان 1338 ق . به منزل خود در كربلا فرا خواند. و مساءله قیام مسلحانه بر ضد استعمار انگلیس را به بحث گذاشت . در آن جلسه مخفیانه تصمیم بر آن شد كه پنج نفر از شركت كنندگان ، مساءله را با آیة الله شیرازی در میان بگذارند و آنان نیز پس از صحبت با آن مرجع بزرگ ، از او اجازه قیام مسلحانه گرفتند.
با شروع نبرد بین انقلابیون و نیروهای انگلیسی ، آقای كاشانی از آیة الله شیرازی فتوای جهاد گرفت و به این ترتیب قیام در سرتاسر مناطق اشغالی فراگیر شد و بعضی از شهرها و مناطق بدست مسلمانان آزاد گردید.(385)
پس از شكست انقلاب عراق ، او به تقاضای عده ای از مردم عراق و سران عشایر برای در امان ماندن از كینه استعمار انگلیس ، عازم ایران گردید و بعد از چند روز توقف در شهر قم ، در سی ام بهمن 1299 وارد تهران شد.

انتقام جوئی استعمار

با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین ، استعمار انگلیس كه از مبارزات آیة الله كاشانی در عراق ضربات سختی خورده بود با شایع كردن همكاری او با آلمانیها، تصمیم به دستگیری اش گرفت تا بدون مزاحمت وی بتواند در انتخابات دوره چهاردهم مجلس دخالت كند. به همین منظور در خرداد 1322 چند افسر انگلیسی برای دستگیری آن روحانی مجاهد به منزلش هجوم بردند. اما بر اثر هوشیاری و فداكاری یارانش تا كام ماندند آیة الله كاشانی به ناچار مخفی گردد.
كاشانی مدت یك سال ، مخفیانه به مبارزه اش ادامه داد تا این كه انگلیسیها در هنگام انتخابات مجلس از محل اقامتش در تهران (امامزاده قاسم شمیران ) با خبر شده و او را دستگیر كردند. با وجود اینكه وی از سوی مردم تهران به عنوان نماینده انتخاب گردیده بود، به دستور فرستاد ارتش ‍ متفقین ، از لیست اسامی نمایندگان حذف شد و به زندان روسها در رشت فرستاده شد. او پس از چندی به زندان انگلیسیها در اراك و سپس به زندانی در كرمانشاه منتقل گردید.
سرانجام پس از تحمل یك سال و چهار ماه زندان در سخت ترین شرایط، در 24 مرداد 1324 آزاد گشت و روز جمعه ، سی و یكم شهریور، میان انبوه استقبال كنندگان وارد تهران شد.(386)

مخالفت با دولت قوام

در انتخابات دوره پانزدهم مجلس ، نخست وزیر (قوام السلطنه ) در صدد بود تا آن را بصورت فرمایشی برگزار كند. مجاهد نستوه كه چندین ماه از آزادی اش نگذشته بود، برای افشا كردن ماهیت قوام بپاخاست و پس از سخنرانی در تهران ، عازم مشهد شد و در شهرهای مسیرش ، مردم را از وابسته بودن قوام به انگلیس و دخالت او در انتخابات آگاه می كرد. قوام از این اقدام به وحشت افتاد و او را در تیرماه 1325 در بین راه شاهرود - مشهد دستگیر كه و به بهجت آباد قزوین تبعید نمود.
آیة الله كاشانی یك سال در تبعید بسر برد تا این كه بر اثر فشارهای سیاسی از سوی علما و مردم ، در 21 خرداد 1326 آزاد گردید و دوباره به تهران برگشت .
شاه ایران پس از اقوام ، عبدالحسین هژیر، یكی دیگر از نوكران استعمار، را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی كرد.
كاشانی كه از وابستگی هژیر اطلاع داشت ، به مخالفت برخاست و در 27 خرداد 1327 یعنی روزی كه قرار بود، هژیر برای گرفتن راءی اعتماد به مجلس برود، مردم را به راهپیمایی در جلوی مجلس فرا خواند. مردم در آن روز تظاهرات پرشوری به راه انداختند به گونه ای عده ای در درگیری با مزدوران رژیم به شهادت رسیدند.
تبعید به لبنان
مخالفتهای آیة الله كاشانی سبب گشت تا در آستانه تشكیل مجلس مؤ سسان برای تغییر قانون اساسی ، او را از ایران دور گردانند. از این رو پس از واقعه ساختگی ترور ناموفق شاه بدست فخرایی در پانزدهم بهمن 1327، به دستور هژیر آیة الله كاشانی را به بهانه دست داشتن در ترور دستگیر و به لبنان تبعید كردند.
او در تبعیدگاه بیروت نیز از آنچه كه در ایران می گذشت ، غافل نبود و در اعلامیه هایش خطاب به ملت ایران و نمایندگان مجلس ، آنان را به وظائفشان توجه می داد.(387)
سرانجام اعلامیه ها مؤ ثر افتاد و آیة الله كاشانی و تعدادی دیگر از افراد مبارز در انتخابات دوره شانزدهم راءی لازم را به دست آورند. ولی رژیم برای جلوگیری از ورود نمایندگان واقعی ملت به مجلس ، در تعداد آراء تقلب كرد.
مردم از این كار رژیم خشمگین گشتند و سید حسین امامی كه از طرفداران كاشانی و شاهد تعویض آراء بود، به دستور فدائیان اسلام ، هژیر (كارگردان تقلب در آراء) را ترور كرد وبه هیات ننگین او خاتمه داد.
از این رو پس از تشكیل مجلس شانزدهم ، منصور الملك ، نخست وزیر وقت ایران با فرستادن تلگراف ، از آیة الله كاشانی عذر خواهی كرد و خواستار بازگشت وی به ایران شد و او در روز بیستم خرداد 1329 به وطنش برگشت .

مبارزه با رزم آرا

سپهبد رزم آرا به منظور تمدید و توسعه امتیاز نفت جنوب (قرار داد گس - گلشائیان ) در پنچم تیر 1329 به مقام نخست وزیری رسید.
روحانی مجاهد كه هدف روی كار آمدن رزم آرا را دریافته بود، با نخست وزیر به مخالفت برخاست و مردم و نمایندگان را از نقشه شوم دشمن آگاه كرد.
به دنبال مخالفت وی با رزم آرا، بازار تهران به حال تعطیل در آمد و هزاران نفر در میدان بهارستان اجتماع كرده تا از ورود او به مجلس جلوگیر كنند.
آیة الله كاشانی برای جلوگیری از تصویب قرار داد نفت در مجلس ، اعلامیه ای خطاب به ملت ایران ، درباره ملی كردن صنعت نفت صادر كرد.(388)
اما رزم آرا با گستاخی تمام و بی اعتنا به نظر علما و نمایندگان مجلس و مردم ، همچنان بر تصویب قرار دادالحاقی نفت جنوب پافشاری می كرد و با بی شرمی ، در حضور نمایندگان ملت به لیاقت مردم ایران در اداره صنعت نفت ،اهانت نمود.
سر انجام رزم آرا در شانزدهم اسفند 1339 با گلوله آتشین خلیل طهماسبی (از اعضاء فدائیان اسلام ) از پای در آمد و پرونده خیانتش بسته شد.
او در برداشتن آخرین گامها برای ملی كردن صنعت نفت ، همزمان با دفن جنازه رزم آرا، دستور برپایی تظاهرات همگانی را صادر كرد.
وقتی این خبر به گوش نوكران استعمار رسید، آنان سر درگم شدند و كفیل نخست وزیری با عجله هیاءت وزیران را به جلسه ای اضطراری فرا خواند. در این جلسه تصمیم گرفته شد تا با كاشانی مذاكره كنند و او را از این اقدام منصرف نمایند و یا تظاهرات را به تاءخیر بیندازد. اما آن رهبر آگاه ، فرصت را از دست نداد و گفت : من آرامش تظاهرات را تا آخرین دقیقه تضمین می كنم به شرط این كه شما نظم ما را بر هم نزنید.
از این رو تظاهرات بزرگ صد هزار نفری در تهران با شعارهایی در حمایت از اسلام و مخالفت با دخالت انگلیس در امور ایران به راه افتاد.
ملی شدن صنعت نفت
پس از ترور رزم آرا هیچكس جراءت مقاومت در برابر طرح ملی شدن صنعت نفت را نداشت . از این رو با تلاش تعداد كمی از نمایندگان مجلس ، در 24 اسفند 1339، طرح ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی به تصویب رسید و در 29 اسفند همان سال از تصویب مجلس سنا نیز گذشت و به این ترتیب در اثر تلاش و فداكاری مردم به رهبری آیة الله كاشانی یكی از آرزوهای ملت ستمدیده ایران ، به ثمره نشست .
حسین علاء كه پس از رزم آرا به نخست وزیری رسیده بود، بیش از دو ماه دوام نیاورد. بعد از استعفای علاء، دكتر مصدق در هفتم اردیبهشت 1330 به نخست وزیری رسید و آیة الله كاشانی در حمایت از او اعلام داشت كه دست وی را در انتخاب وزیران باز خواهد گذاشت و هیچ گونه دخالتی در این باره نخواهد كرد.
او برای پشتیبانی از دولت دكتر مصدق در برابر كار شكنی ها و تهدیدهای انگلستان ، مردم را به اجتماع در میدان بهارستان فراخواند و طی پیامی كه برای اجتماع كنندگان فرستاد، آنان را نسبت به كارشكنیهای انگلیس و همدستی آمریكا با وی ، آگاه كرد.(389)
همچنین هنگامی كه دولت مصدق برای تامین كمبود بودجه دولت ، اقدام به پخش اوراق قرضه كرد، آیة الله كاشانی مردم را به یاری دولت فراخواند و خرید اوراق قرضه را بر همه افراد واجب نمود.(390)
پس از تهدید دولت مصدق از سوی استعمار مبنی بر دخالت نظامی و گسیل داشتن چهار هزار چترباز و حركت ناوهای جنگی به طرف سواحل ایران ، مجاهد سخن به میان آورد و گفت : اگر انگلیسیها به خاك ایران تجاوز كنند، خوزستان را برای آنها به جهنم تبدیل می كند.(391)
در نتیجه انگلیس موقعیت را برای دخالت نظامی مناسب ندید و با همكاری آمریكا به محاصره اقتصادی ایران دست زد.

توجه به جهان اسلام

آیة الله كاشانی هیچگاه از مسائل جهان اسلام غافل نبود؛ از این رو سال 1326 ش . كه تاءسیس دولت غاصب اسرائیل اعلام گردید، اعلامیه ای خطاب به مسلمانان جهان صادر كرد و در آن ، ضمن بر شمردن اهداف تشكیل سازمان ملل و شعارهای دروغین آن ، به موضع گیری ظالمانه سازمان ملل درباره اندونزی ، مصر و فلسطین اشاره كرد و راءی این سازمان در تقسیم سرزمین فلسطین بین صهیونیستهای مهاجر و مردم عرب و مسلمان آن را زیر سؤ ال برد. او مسلمانان را نسبت به فسادی كه دولت غاصب اسرائیل در آینده ایجاد خواهد كرد، هشدار داد و از آنان خواست تا تمام كوشش خود را برای ریشه كن كردن این غده سرطانی بكار گیرند.(392)
او مردم ایران را به تظاهرات بر ضد اسرائیل غاصب دعوت كرد كه در روز بیستم دیماه 1326، بیش از سی هزار نفر در تهران به این دعوت لبیك گفتند.
وی در سی ام اردیبهشت 1327 بار دیگر مردم را به تظاهرات بر ضد اسرائیل فراخواند و خود در اجتماع پر شور تظاهر كنندگان سخنرانی نمود و وضع نابسامان مسلمانان را نتیجه دخالت استعمارگران در امور آنها و از بین رفتن روح اتحاد و دوری از احكام اسلام دانست .(393)
آیة الله كاشانی مسلمانان مصر را نیز در مبارزات استقلال طلبانه آنان ، مورد حمایت قرار و در بحران كانال سوئز، پیام تاءییدی خطاب به جمال عبدالناصر (رئیس جمهور مصر) فرستاد و در مسجد ارك تهران مراسمی برای گرامی داشت یاد شهدای مصر و ارج نهادن به فداكاریهایشان برپا كرد.
او در جریان مبارزه مردم مسلمان تونس برای رهایی از سلطه استعمار فرانسه ، بیانیه ای صادر كرد و تنفر شدید خود را نسبت به بر قراری جو ترور و وحشت توسط فرانسه در خاك تونس ، بیان داشت . وی در این باره از آقای مصدق خواست تا به نماینده ایران در سازمان ملل دستور دهد كه تلاش ‍ كند قضیه تونس در دستور كار شورای امنیت قرار گیرد و هر چه زودتر به تونس استقلال كامل داده شود.(394)
آیة الله كاشانی در سال 1331 ش . پس از بازگشت از مراسم حج ، نامه ای به تمام كشورهای اسلامی فرستاد و از آنها خواست برای شركت در كنگره اسلامی و تبادل نظر درباره اتحاد جهان اسلام ، نمایندگانی به ایران بفرستند.(395)
این فكر با استقبال شایانی در میان كشورهای اسلامی روبرو گشت و نظرهای موافق پی در پی به ایران می رسید؛ اما استعمارگران كه از اندیشه اتحاد جهان اسلام وحشت داشتند، به كمك جیره خواران داخلی خود تصمیم گرفتند، شخصیت آیة الله كاشانی را ترور نمایند. از این رو زمزمه های مخالفت با تشكیل كنگره ، از حلقومهای مختلف بلند شد و از تحقق این فكر جلوگیری كردند.

نخست وزیری چهار روزه

دكتر مصدق در 25/4/1331 نسبت به در اختیار گرفتن وزارت جنگ (كه به دست شاه بود) با شاه اختلاف پیدا كرد و به دنبال آن بدون این كه مجلس یا كسی دیگر را در جریان قرار دهد، استعفا داد.
شاه نیز با اشاره انگلیس ، احمد قوام را به عنوان نخست وزیر معرفی كرد. قوام برای كنترل اوضاع ، به فریب و تهدید مردم دست زد تا استعمار را در برگرداندن منافع از دست رفته اش یاری دهد.
در فضایی كه كسی جراءت اعتراض نداشت و همه مهر خاموشی بر لب زده بودند، آیة الله كاشانی خروشی دیگر آغاز كرد و با نادیده گرفتن یاوه های قوام ، یك بار دیگر ملت ایران را برای به نمایش گذاردن قدرت خویش به قیام دعوت و ضمن اعلامیه ای اظهار داشت :
((… احمد قوام باید بداند كه در سرزمینی كه مردم رنجدیده آن پس از سالهای رنج و تعب ، شانه از زیر بار دیكتاتوری بیرون كشیده اند، نباید رسما اختناق افكار عقاید را اعلام و مردم را به اعدام جمعی تهدید نماید. من صریحا می گویم كه بر عموم برادران مسلمان لازم است در این راه جهاد اكبر، كمر همت بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت كنند كه تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است …))(396)
به دنبال انتشار این اعلامیه ، مردم برای مبارزه به صحنه آمدند و تلاش شاه و قوام برای به سازش كشاندن كاشانی مؤ ثر نیفتاد، از این رو قوام در شب 29 تیره ماه 1331 حكم دستگیری آن مجاهد نستوه را صادر كرد.
فردای آن شب كه ماءموران امنیتی برای دستگیری او رفتند، بسیار دیر بود. زیرا مردم منزل رهبر خویش را تا محدوده صد متری همچون نگینی در میان گرفته بودند.
دراین هنگام ، آیة الله كاشانی در مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی آخرین ضربه را بر پیكر نیمه جان دولت قوام نواخت و اعلام داشت كه : روی كار آمدن قوام ، زیر نظر انگلیسیها بود و ما تا آخرین قطره خون ایستادگی خواهیم كرد و اگر اقوام تا 48 ساعت دیگر، استعفا ندهد، خود كفن می پوشم و پیشاپیش صفوف مردم مسلمان حكومت او را سرنگون خواهم كرد.(397)
پس از این مصاحبه ، مردم با هجوم یكپارچه و جانفشانی بسیار، در كمتر از بیست ساعت دولت قوام را ساقط كردند و نخست وزیری اش چهار روز بیشتر طول نكشید.
به این تربیت دكتر مصدق بعد از پنج روز خانه نشینی و انزوا، دوباره به نخست وزیری رسید.

منزوی كردن آیة الله كاشانی

در این هنگام استعمار انگلیس برای ضربه زدن به جبهه انقلابیون ، نقشه ترور شخصیت كاشانی را اجرا كرد و از رو تبلیغات وسیعی علیه او به راه انداخت و دشمنان آگاه و دوستان نادان دست به دست هم داده تا به آرزوی نامیمون استعمار جامه عمل بپوشانند و ضمن ایجاد شكاف بین مصدق و آن عالم بیدار عده ای به طرفداری از مصدق ، خانه آیة الله كاشانی را با مواد آتش زا، چوب و سنگ مورد حمله قرار دادند.(398)
با این حال ، وقتی این روحانی دلسوز نسبت به دولت مصدق احساس خطر كرد در روز 27 مرداد 1332 نامه ای به مصدق نوشت و او را از وقوع یك كودتا به دست زاهدی آگاه كرد.(399)
ولی با تاءسف در اثر بی توجهی ، سهل انگاری و همكاری مصدق با عوامل كودتا(400)، در روز 28 مرداد 1332 سرلشكر زاهدی به كمك آمریكا كودتا كرد و مصدق بدون هیچگونه مقاومت شایسته ای كشور را به دشمن سپرد و نتایج سالها تلاش و فداكاری ملت بر باد رفت .

خروشی دیگر

زاهدی پس از به قدرت رسیدن ، امینی را به منظور امضای قراردادی با كنسرسیوم نفتی متشكل از كمپانیهای نفتی انگلیس ، آمریكا، هلند و فرانسه تعیین نمود.
در این هنگام آیة الله كاشانی با فریادی حسینی ، سكوت مرگبار حاكم بر جامعه را شكست و با صدور اعلامیه ای ، مردم را از خیانتهای زاهدی و هجوم دوباره استعمارگران به كشور، آگاه كرد(401)درباره رابطه با انگلستان اعلام كرد: روزی كه دولت تجدید رابطه را اعلام بكند، روز عزای ملی است و مردم باید نوار سیاه به سینه خو نصب كنند.(402)
او در جریان انتخابات دوره هیجدهم مجلس ، شبنامه ای علیه انتخابات نمایشی و فرمایشی زاهدی پخش كرد و با فرستادن نامه ای به دبیر كل وقت سازمان ملل وضع اسفبار ایران ، جو ترور و وحشت و نیز برگزاری انتخابات در محیطی ناسالم و بسیاری مسائل دیگر را بیان كرد تا همگان را از اوضاع ایران آگاه سازد.(403)

تا مرز شهادت

در سال 1334 ش . شاه برای اینكه در پیوستن به پیمان«سنتو» مشكلی از جانب كاشانی نداشته باشد، ترتیبی داد تا در دیماه او را به بهانه شركت در ترور رزم آرا دستگیر و روانه زندان كنند.
آنگاه وی را پس از شكنجه های بسیار به پای میز محاكمه كشیدند و تا آستانه اعدام پیش بردند. ولی به موجب اعتراض یكپارچه روحانیت ، بویژه آیة الله بروجردی ، به ناچار از اعدامش دست كشیده و پس از مدتی آزادش ‍ كردند.
سرانجام روحانی مجاهد با دلی پرخون از شكست نهضت و برقراری دوباره حكومت فساد، در 23 اسفند 1340 چشم از جهان فرو بست و پیكرش در میان انبوه مشتاقان تا حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام تشییع گردید و بین مزار آن حضرت و امامزاده حمزه به خاك سپرده شد.

منبع: حوزه


فرم در حال بارگذاری ...