موضوعات: "ادبی" یا "شعر" یا "خلوت دل"
دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
نوشته شده توسطرحیمی 14ام مرداد, 1395امام رضا علیه السلام :
«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَهَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنى.»
«هرکس معصومه را در قم زیارت کند،مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.»
امام رضا علیه السلام در روایتى دیگر مى فرماید:
هرکس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا خواهرم را در «قم» زیارت کند که ثواب زیارت مرا در مى یابد.
دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم، بین زائران گم شد
نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد
به یاد مسجد و باب الجواد افتادم
سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد
به محض بردن نام امام آینه ها
لبان آینه هایت پر از تبسّم شد
آقا صدایم کن که برگردم به سویت
نوشته شده توسطرحیمی 11ام مرداد, 1395آقا صدایم کن که برگردم به سویت
همراه کفترها نشینم روبهرویت
شاید برایم زائری گندم بپاشد
گیرم شفا از گندم تسبیح گویت
آقا صدایم کن که خود را کنج صحنات
یک بار دیگر گم کنم در گفتگویت
دستی گذارم عاشقانه روی سینه
در یک سلام ساده پاکوبان به بویت
آقا سلام! اینجا من و دلتنگی و تو
نور نگاهی! آبروی آبرویت
آقا تمام شهر یعنی مرقد تو
آقا رهایی یعنی افتادن به خویت
آقا تمام آسمانها بسته قندیل
از دیدن خورشید لبخند نکویت
آقا بگو یک جرعه سقاخانهات را
قسمت کنند این خسته را در آرزویت
آقا بگو با او کسی همدم نباشد
وقتی که باشد در حرم گرم وضویت
آقا بگو تنهاییاش بسیار باشد
تازه شود آهوی سرگردان کویت
ای کاش میشد بار دیگر… جان مولا!
ایوان طلا… کنج حرم… جان عمویت!
نقارهها آهنگ سرمستی بگیرند
تا جان بگیرد این دل در جستجویت
در ازدحام جمعیت باران بگیرم
لمس ضریح… آیات قرآن… بند مویت…
پرواز… درد دل… سرود اشک… آغوش…
مهمانی لطف خدا… راز مگویت…
مصطفی کارگر
شعری که «آقا» برای هر بیتش یک آفرین گفت ...+ دانلود فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1395«سید محمدمهدی شفیعی»، شاعر روحانی و جوان کشورمان با شعرخوانی در محضر مقام معظم رهبری تحسین همه را برانگیخت.
شعری که «آقا» برای هر بیتش یک آفرین گفت …
کوه باشی سیل یا باران… چه فرقی میکند
سرو باشی باد یا توفان…. چه فرقی میکند
مرزها سهم زمینند و تو سهم آسمان
آسمان شام یا ایران … چه فرقی میکند
قفل باید بشکند، باید قفس را بشکنیم
حصر الزهرا و آبادان … چه فرقی میکند
مرز ما عشق است، هرجا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزّه، حلب، تهران … چه فرقی میکند
هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست
بی شهادت مرگ یا خسران … چه فرقی میکند
شعله در شعله تن ققنوس می سوزد ولی
لحظه آغاز یا پایان … چه فرقی میکند
شعرخوانی سید محمدمهدی شفیعی درحضوررهبرانقلاب | دانلود فیلم
سید محمد مهدی شفیعی این شعر را در محضر رهبر انقلاب اسلامی خواند.
آقا بعد از خاتمه فرمودند: هم لفظ هم مناسبت و هم معنا نو بود.
منبع:تسنیم
قصه ی کوچه
نوشته شده توسطرحیمی 9ام مرداد, 1395تیره ای ازتبار تاریکی
آبروی مدینه رابردند
پابرهنه بدون عمامه
دست بسته…
توراکجا بردند!؟
بازتکرارمی شود درشهر
قصه ی کوچه…
خانه…
آتش..در
اشعار آیینی ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 8ام مرداد, 1395شهادت صادق آل عبا، امام جعفر صادق علیه السلام بر شیعیان تسلیت باد
اشعار آیینی ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
روضه را از داغ تو کرب و بلایش می کنم
چشم وقتی آرزوی اشک نم نم می کند
میرود اول بساطش را فراهم می کند
میرود اول سراغ روضه ای جانسوز و بعد
از دل خود التماس یک جهان غم می کند
مینشیند گوشه ای زانوی غم میگیرد و
صحبت از هرچیز غیر از اشک را کم می کند
روضه بسیار است اما چشم تارم روضه ی
پیرمردی با دل خون را مقدم می کند
روضه میخواند ز قبر بی چراغ و زائرش
آرزوی سنگ قبر و صحن و پرچم می کند
میکشد طرحی شبیه گنبد شاه نجف
گنبد و گلدسته ای زیبا مجسم می کند
آتش افتاده بجان در دوباره شعله اش
صحنه را در پیش چشم خلق مبهم می کند
سن بالا پابرهنه در پی مرکب یقین
قامت یک پیرمرد زار را خم می کند
باز دستی در طناب و باز هم زخم زبان
یادی از دست کبود عمه اش هم می کند
لقمه نانی نیست اینجا ضعف دارم عمه جان..
گشنگی حال مرا بدجور درهم میکند..
قافله دیگر زهم پاشیده شد اما سنان..
باز با شلاق و با سیلی منظم می کند..
حرف یک طفل سه ساله آمد و بی اختیار
باز قلب عاشقم یاد محرم می کند
روضه را از داغ تو کرب و بلایش می کنم
حق بی بی را شب سوم ادایش می کنم
سید پوریا هاشمی
رنج نامه نانوشته شیعه
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1395نفس نفس زدنم را حسین می بیند
جراحت بدنم را حسین می بیند
نحیف هستم و آتش به جانم افتاده
و شعله های تنم را حسین می بیند
دویدن از پیِ مرکب برای من سم است
نحیف تر شدنم را حسین می بیند
حریم شخصی من جای این اراذل نیست
غریبی وطنم را حسین می بیند
چقدر سخت بُوَد مادرت زمین بخورد
ندای واحَسَنم را حسین می بیند
شبیه دامن طفل سه ساله می سوزم
عزای سوختنم را حسین می بیند
تمام فکر من این است لحظه ی تدفین
سفیدی کفنم را حسین می بیند
فقط برای حسین سینه زن شوید امّا
دو دست سینه زنم را حسین می بیند
حمید رمی
آرزوی شهادت
نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395
کاش اسم تو آخرین کلامم باشد
پروانه شدن حُسن ختامم باشد
مانند کبوترانِ در خون خفته
عنوان “شهید” قبل نامم باشد…
سیدعلیرضا شفیعی
سر سجاده دوره اش کردند
نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395روضه حضرت امام صادق علیه السلام
پیرِمردى که بینِ سجاده
همه دم ذکرِ او خدا مى بود
کنجِ این خانه ى پُر از ماتم
روحِ او از تنش جدا مى بود
روضه هاى مدینه را مى خواند
روضه ى کوچه و درو دیوار
در خودش سخت مى شکست آقا
تا که مى گفت از در و مسمار
ناله مى زد از ته جگرش
گریه هایش چه گریه آور بود
نفسش حبس مى شد و مى گفت
مادرم نوبهارِ حیدر بود
شبى اما به ناگهان دشمن
به درِ خانه اش شراره کشید
او که سرگرمِ ذکرِ یارب بود
شعله ها را به چشم خود مى دید
خدایی شعر پرمضمون عشقی (به یاد سپهبدشهید علی صیاد شیرازی)
نوشته شده توسطرحیمی 5ام مرداد, 1395
تو مست باده گلگون عشقی
تو هم درد دل پرخون عشقی
تو در هر نیمه شب در کوی یارب
به سیل اشک، یک سیحون عشقی
تو در طی طریق وصل جانان
مراد و اصلِ بی چون عشقی
تو در گنجینه اخلاص و عرفان
خدایی شعر پرمضمون عشقی
تو هم چون مالک اشتر به میدان
سراسر شعله ای، مشحون عشقی
تو رازی بودی اندر سینه ما
که رخشان دُرّه ای مکنون عشقی
تو صیادی شهادت صید کردی
شهید شاهدی، مفتون عشقی
به بانگ «ارجعی» لبیک گفتی
چرا؟ چون واله و مجنون عشقی
ناصر آراسته
بدون پر نمی شود پرواز
نوشته شده توسطرحیمی 3ام مرداد, 1395دلم به هوای حرم هوایی شد
هوای دلم به سوی حرم راهی شد
پرم ده که بال شکسته ام اینجا
و دور از شما زار و بی کسم اینجا
زمانه سخت فشرده گلویم را
زبس که تازیانه زده قلبم ریشم را
…
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ