موضوعات: "ادبی" یا "شعر" یا "خلوت دل"
باور نمیکنم!
نوشته شده توسطرحیمی 4ام مهر, 1397
یک نوزادی کنار خانۀ کعبه تشنه شد
کمی گریه کرد، پاشو رو زمین میکشید
مادرش چند بار هروله کرد، آب از زمین جوشید
اما شنیدم اینجا هم کودکی تشنه بود
چرا اینجا چشمهای از زمین نجوشید؟
مگه مادرش مهاجری در راه خدا نبود؟
مگه مادرش هروله نکرد؟
مگر این کودک فرزند ولی خدا نبود؟
راستی عاقبت این کودک چه شد؟
آمدهام کسی به من بگوید این کودک نازنین آخرسر چگونه سیراب شد؟
به من میگویند:
اینجا خیمهگاه بود، ولی قتلگاه شد. باور نمیکنم.
اینجا محل آزادگان عالم بود، ولی محل اسارت خانوادههایشان شد. باور نمیکنم.
اینجا محل عبادت اولیاء خدا بود، ولی محل سم ستوران دشمنان خدا شد.
باور نمیکنم.
شعر خوانی استاد شهریار در وصف امام حسین علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 1ام مهر, 1397
محمد حسین شهریار از شاعرانی بود که ارادت خاصی به ائمه اطهار داشت و در نمونه اشعار او می توان به شعری که در وصف امام حسین علیه السلام سروده اشاره کرد.
حسینه یرلر آغلار گویلر آغلار
«حسینه یرلر آغلار گویلر آغلار
بتول و مرتضی، پیغمبر آغلار»
حسینـون نوحـهسین «دلـریش» یازاندا
مسلمـان سهلدیـر کــه کافـر آغـلار
کوراولمیش گوزلرین قان دوتدی شمرین
کی گؤروسون اؤز الینده خنجر آغلار
حسینــون کؤینگــی زهــرا الینــده
چکـر قیحــا قیـامت، محشـر آغـلار
آتانـــدا حرملــه اوخ کــربـــلاده
گؤریدین دشمـن آغـلار، لشکر آغلار
قـوجاقینــدا، گؤریــدین امّ لیـــلا
آلــیب نــعش علــیّاکبــر آغـــلار
رباب، نیسگیل دؤشونده سوء گؤرنده
علــیِّاصغــری یــاد ایلــر آغـــلار
باشینــدا کاکــل اکبــــر هـــواسی
یل آغـلار، سنبـل آغـلار، عنبر آغلار
یازانـــدا آل طــه نوحـهسین مــن
قلـم گـوردوم سیزیلـدار، دفتـر آغلار
علـی، شقّالقمـر محـراب تیلیت قان
قولاق وئر، مسجد اوخشار منبر آغلار
علیــدن، شهریــار، سنبیــر اشـاره
قوجاقــلار قبـری، مالکاشتـر آغـلار
دانلود شعر خوانی شهریار در وصف اباعبدالله علیه السلام
باشگاه خبرنگاران
اشعار شب هفتم ماه محرم
نوشته شده توسطرحیمی 25ام شهریور, 1397
وحید قاسمی
دل آقا اسیر زلفت بود
خنده ات باده ی حیاتش بود
نخ قنداقه ی مطهرتان
لنگر کشتی نجاتش بود
**
یل شش ماهه ای عجیب که نیست
نوه ی حیدری جگر داری
بی جهت حرمله سه شعبه نساخت
با عمو می پری جگر داری
**
گریه هایت برای آب نبود
پدرت را غریب می دیدی
تا که پلک تو را عطش می بست
خواب شیب الخضیب می دیدی
**
حنجرت را بهانه می دیدند
بغض شان جنگ با علی دارد
کوفه با دیدنت هراسان گفت :
چقدر کربلا علی دارد
**
خورجینی که در خیال خودش
سود خلخالها کلان تر بود
از هیاهوی نیزه ها فهمید
از پدر هم سرت گران تر بود
**
رفتی از نیزه سر در آوردی
بین سرها ، سری در آوردی
ناقه ی عمه را حجاب شدی
وقتی از سایه معجر آوردی
دل سقا شکست و جاری شد دل سقا شکست و جاری شد
نوشته شده توسطرحیمی 23ام شهریور, 1397
تشنه بودیم رفت و آب آوَرد، رفت آب آوَرَد، شراب آوَرد دل سقا شکست و جاری شد بادهای که در آن شنا کردیم
?صلی الله علیک یا اباعبدالله ?
گریه بود اولین صدا، آری! روز اول که چشم وا کردیم
کشتهی اشک! همه اسم تو را با همان اشکها صدا کردیم
شیر میداد مادر و فکرش پیش شش ماههی تو بود انگار
شیر مادر اگر که کم خوردیم به «علی اصغر» اقتدا کردیم
داشت کم کم سه سالمان میشد، چقدر یک سه ساله شیرین است
با گل خنده در دل بابا خودمان را چه خوب جا کردیم
سیزده ساله… اهل درد شدیم، با تو بار آمدیم و مرد شدیم
زیر یک تانک یا دم شمشیر… ، عهد را موبه مو وفا کردیم
یاد «اکبر» جوان شدن هم داشت، رفتنش قد کمان شدن هم داشت
- کاش میشد دوباره برگردد، … چقدر با تو هی دعا کردیم
تشنه بودیم رفت و آب آوَرد، رفت آب آوَرَد، شراب آوَرد
دل سقا شکست و جاری شد بادهای که در آن شنا کردیم
هر کجا بوی سیب میآید، عاشق تو: «حبیب» میآید
پیر گشتیم و این جوانی را نذر میخانهی شما کردیم
افتخار سیاهپوشی را از غلامِ سیاهتان داریم
این دل، آن خاک تیره بود که بعد، با نگاه شما طلا کردیم
بیت «حُرّ» میرسد به آغوشت، باز با دیدهی خطاپوشت
نظری کن اگر دوباره در این بیت کوچک هم اشتبا کردیم
تا که دیدیم ربنایت را زیر باران تیر میخواندی
ما نماز درست و بی عشقِ همهی عمر را قضا کردیم
با تو اینبار در نماز شدیم، بر سر نی چه سر فراز شدیم
شعله از مثنوی زبانه کشید، راز نی را که برملا کردیم
شب سوم دوباره برگشتیم، در پی پیکر پدر گشتیم
بدن پاره پارهای دیدیم، فکر یک تکه بوریا کردیم
دل عاشق تبش که بالا رفت، از غمت تا به حال اغما رفت،
کمی از تربت تو بوئیدیم درد این سینه را دوا کردیم
قاسم_صرافان
شعرخوانی زیبای حمیدرضا برقعهای در همایش شیرخوارگان حسینی
نوشته شده توسطرحیمی 23ام شهریور, 1397
دقایقی پیش سید حمیدرضا برقعهای در بخشی از همایش شیرخوارگان حسینی در مصلی امام خمینی(ره)، به شعرخوانی پرداخت.
این شعرخوانی زیبا را میتوانید در فیلم زیر مشاهده کنید.
اشعار ویژه شب پنجم ماه محرم
نوشته شده توسطرحیمی 23ام شهریور, 1397
روضه حضرت عبدالله بن حسن (علیه السلام)
این هم از جنس آسمانی هاست
حیدری از عشیره ی زهراست
یاکریم است و با کریمان است
رود نه برکه نه خودش دریاست
خون خیبر گشا به رگ هایش
او که هست؟ از نژاد شیر خداست
با حوانان هاشمی بوده
آخرین درس خوانده ی سقاست
می نویسد عمو و بر لب او
وقت خواندن فقط فقط باباست
مجتبی زاده ای شبیه حسن
شرف الشمس سید الشهداست
عطری از کوی فاطمه دارد
نفسش بوی فاطمه دارد
کوه آرامشی اگر دارد
آتشی هم به زیر سر دارد
موج سر میزند به صخره چه باک
دل به دریا زدن خطر دارد
پسر مجتبی است می دانم
بچه ی شیر هم جگر دارد
همه رفتند او فقط مانده
حال تنهاست و یک نفر دارد
آن هم آن سو میان گودالی
لشگری را به دور و بر دارد
آرزو داشت بال و پر بشود
دست خود را رها کند بدود
جگرش بی شکیب میسوزد
نفسش با لحیب میسوزد
می وزد باد گرم صحرا و
روی خشکش عجیب میسوزد
بین جمع سپاه سیرابی
یک نفر یک غریب میسوزد
دست بردار از دلم عمه
که تنم عنقریب میسوزد
روی آن شیب گرم میبینی؟
روی شیب الخضیب میسوزد
سینه اش را ندیدی از زخمِ…
…نوک تیری مهیب میسوزد
چشم بلبل که خیره بر گل شد
ناگهان دست عمه اش شل شد
دید چشمش به آسمان وا بود
تشنه بود و میان خون ها بود
لحظه های جسارت و غارت
در دل قتلگاه بلوا بود
رحم در چشم نا نجیبی نیست
بین خولی و شمر دعوا بود
دید دست جماعتی نامرد
تکه های لباس پیدا بود
لبه ی تیغ ها که پائین رفت
ساقه ی نیزه ها به بالا بود
داد زد حرام زاده نزن
پسرش را ز دست داده نزن
خنده بر اشک های ما نکنید
این چنین با غریب تا نکنید
دست های مرا جدا سازید
تار مویی از او جدا نکنید
پیرمرد است بر زمین خورده
نیزه ی خویش را عصا نکنید
با خدا حرف میزند آرام
جان زهرا سر و صدا نکنید
دستش از کتف او جدا تا شد
باز هم پای حرمله وا شد
حسن لطفی
***
اشعار ویژه شب چهارم ماه محرم
نوشته شده توسطرحیمی 22ام شهریور, 1397
اشعار ویژه شهادت طفلان حضرت زینب “سلام الله علیها” را در ادامه می خوانید:
حرم امن نگاه تو که باشد بهتر
گِله از چشم سیاه تو که باشد بهتر
زندگی بی تو اگر هست خدایی ننگ است
مرگ در خِیل سپاه تو که باشد بهتر
سایه ات تا که بماند به سر اهل حرم
نعش ها بر سر راه تو که باشد بهتر
کفن ماست دو تا برگ برات جنت
پای این برگه گواه تو که باشد بهتر
دو قمر از سحر خانه ی زینب هستیم
ما دو تا شیر نر از خانه ی زینب هستیم
سر زلف تو سلامت ،سر ما رفته به باد
مادر ما به جز عشقت که به ما یاد نداد
از ازل دست تمنای دو عاشق پیشه
پای شش گوشه ی آن قلب رحیمت افتاد
به نخ معجر زینب به نخ چادر او
میدهد چشم تو آخر به دل ما ،مراد
احتیاطا که به انگور لبت دست زدیم
سفره ای پهن شد از این هوس مادر زاد
حکم شد تا که علی اکبر زینب باشیم
مرهم زخم دل مضطر زینب باشیم
سر چه خوب است که در پات سر نیزه شود
بدنی زود تر از تو سپر نیزه شود
مثل آن لحظه ی تاریخی اربا اربا
وا شود راه و تماشا ،گذر نیزه شود
بین هرچیز که فکرش به سر دشمن هست
به قد و قامت مان تا به کمر نیزه شود
شاخه ی ادعیه ی مادرمان از طوبی ست
آرزو کرده تن ما شجر نیزه شود
سفره ی نذر ابالفضل ادا خواهد شد
حاجت عمه ی سادات ادا خواهد شد
رضا دین پرور
هوای کهنهی این شهر تازه دم کرده
نوشته شده توسطرحیمی 19ام شهریور, 1397
سروده «رحمان نوازنی»
هوای کهنهی این شهر تازه دم کرده
گناهکاریمان «تُنزل النِقم» کرده
«ظلمتُ نَفسی» ما را شنید دلبر و گفت :
امان ز نفس کسی که به خود ستم کرده
به شوق یوسف اگر چشممان چو یعقوب است
هنوز گریه به درد فراق کم کرده
چه میشود سحری دیده بارد و بیند
کریم، بارش باران به ما کرم کرده
ای آسمان ز چه گشتی بخیل؟ پر وا کن
گناه کرده اگر شیعه، توبه هم کرده
به توبههای محرم قسم که شوق ظهور
فدائیان تو را با تو همقسم کرده
محرم آمد و غم شد فزونتر و دیدم
کتیبهای هوس شعر محتشم کرده
دوباره چادر مشکی وصلهدارش را
زنی برای پسربچهاش علم کرده
هوای کرب و بلا جان تازهام داده
دل حزین مرا راهی حرم کرده
امام عشق و محبت! خدا کند بینم
نسیم کرب و بلا آسمانیام کرده
بوی محرم
نوشته شده توسطرحیمی 17ام شهریور, 1397#بوی-محرم
عاشقانت میفروشند عیش را، غم میخرند
دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند
باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد
بچهها دارند از بازار پرچم میخرند
مثل خار و خس در این سیل به راه افتادهایم*
باز درهم آمدیم و باز درهم میخرند
ماهها در یک طرف ماه محرم یک طرف
بیشتر از ماهها ماه محرم میخرند
اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته
ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم میخرند
تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم
بچههاى ما در این خانه حاتم میخرند
این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد
اشک کالایىست که در هر دو عالم میخرند
گریه بر مظلوم تکوینا تقربآور است
در حسینیه مرا، حتى نخواهم، میخرند
مطمئنا روضهاى یا گریهاى در کار هست
هر کجا عصیانى از فرزند آدم میخرند
عدهاى دم میدهند و عدهاى دم میزنند
پنج تن هم این وسط دارند از دم میخرند
گریهکن زهراست، ما تنها سیاهى لشگریم
باز با این حال شکل گریه را هم میخرند
اولین گریهکن مسلم رسول الله بود
گریه بر دندان مسلم را مسلم میخرند
*مثل خار و خس در این سیل به راه افتادهایم (علامه طباطبایى.ره.)
باشگاه خبرنگاران
پر پروانه
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1397
ز سوز غم پر پروانه مي سوخت
ز داغ لاله اي گل خانه مي سوخت
ز برق حادثه گنجينه عشق
چو شمعي در دل ويرانه مي سوخت
وجودش را شرر زد آشنائي
که از جورش دل بيگانه مي سوخت
بنوشيد آب از پيمانه زهر
دل پاکش از اين پيمانه مي سوخت
ز آواي جواد آن جان زهرا
نهال گلشن جانانه مي سوخت
ميان حجره بود و ناله مي کرد
به حال وي دلي آنجا نمي سوخت
به ياد روي بابا در مدينه
پسر چون شعله ور کاشانه مي سوخت
ميان لاله هاي اشک ياسر
چراغ چشم آن دردانه مي سوخت
محمود تاری یاسر