« اگر ملّتی از این تشر نترسید، از این اَخم جا نخورد، ابرقدرت‌ها را به عقب‌نشینی وادار میکنددهه اول محرم چه اعمالی دارد؟ »

اشعار برگزیده ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه السلام (ویژه محرم ۹۷)

نوشته شده توسطرحیمی 19ام شهریور, 1397

 

شاعران آیینی کشورمان هر کدام به یاد عزای سالار شهیدان علیه السلام و یاران وفادارشان ابیاتی را سروده‌اند که در آستانه روز اول ماه محرم الحرام، شما می توانید اشعار ویژه حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه السلام را در اینجا مشاهده کنید.

شعر برگزیده «قاسم نعمتی» ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیلعلیه السلام

تن بى سر شده، چون بیکس و بى یار شود
بازى دست اراذل سر بازار شود
ترسم این است بلایى که سر من امد
بین گودال سر جسم تو تکرار شود

پوشیه چادر خلخال النگو معجر
همه را کوفه نامرد خریدار شود
من ندیدم سر خونى نشده در این شهر
کودک و پیر کسى وارد دربار شود
 
سنگ از بام کند کار عمود اهن
همه سر‌ها به خدا مثل علمدار شود
سر هر کوچه کمى از بدنم ریخت است
خاک راه پسر حیدر کرار شود
 
سر بر نیزه و سنگ و چقدر چشم چران
دختران فاطمه بد جور گرفتار شود
سر دروازه حسین منتظرات میمانم
تا که اى نیزه نشین لحظه دیدار شود
 
حنجر پاره شده ارثیه پهلو شد
نوک نیزه اثرش، چون نوک مسمار شود
 

شعر برگزیده «رسول عسگری» ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه السلام

تو خودت پسر داری پسر عمو

چنتایی قمر داری پسر عمو
چی کشیدم که اونا بزرگ بشن
از دلم خبر داری پسر عمو

با خودت بیار فقط فدات بشن
الهی شهید کربلات بشن
قابل تو رو ندارن پسرام
بچه هام قربون بچه هات بشن

اولش گَرم و الان سردن حسین
چقد این کوفیا نامردن حسین
اینا ارزون دادن اون دنیاشونو
واسه دِرهَم با تو لَج کردن حسین

کی میگه درده اینا دینه؟ نیا!
دست رد زدن به این سینه نیا!
شاید این نامه به دستت برسه
دو شبه دعام فقط اینه! نیا!

اینجا حتی ندارم یه دادرسی
کاش به روز من نیفته هیچ کسی
دست من بشکنه که نوشت بیا
حالا من موندم و این دل واپسی

هیچ کسی پشت سرم نماز نخوند
هیچ کسی دوروبرم دیگه نموند
خدا خیرش بده این پیره زنو
توی این بی کسی آب به من رسوند

چش چرونای بی بند و بارشون
اکثراً کنیز دارن کنارشون
حالا که داری میای بیا…. فقط
دختراتو جون من نیارشون

شعر برگزیده «حسن لطفی» ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه السلام

یاکریم غریب این شهرم
که جدا مانده ام زلانه خود
کوچه گرد غریبم و راهم
ندهد هیچکس به خانه خود

سر دارالاماره ام، اما چشمهایم هنوز منتظر است
سر دارالاماره میبینم
کاروانی غریب در به در است

به سلامی که بر همه گفتم
کس جوابی نداد در این شهر
غیر طوعه کسی به دستانم
ظرف آبی نداد در این شهر

از دل دشت‌های تفتیده
حال و روزم ببین بیا برگرد
جان طفلانِ من به کوفه میا
جان ام البنین بیا برگرد

همه چشم انتظار تو اینجا
همه سر گرم تیر یا نیزه
همه مشتاق دیدنت، اما با کمان و سنان و با نیزه

پیر زن‌ها و پیر مردانش
شده مشغول خیزران سازی
کودکان جای مشق در هر روز
گرم بازی سنگ اندازی

بازی تازه‌ای شروع شده است
همه دنبال تیری از چوبند
به خیالی که نیزه می‌بینند
به نوک نیزه سنگ میکوبند

چه کنم تا نیاوری با خود
محمل و محرمان قافله را
که ز. دارالاماره میشنوم
خنده‌های بلند حرمله را

یاس‌ها به جای خود اینجا
غنچه‌ای لاله رو نمیماند
تیرهایش سه شعبه دارد وای
اثری از گلو نمی‌ماند

جان دلشوره‌های خواهرتان
کاروان را بگو که برگردد
فکر انگشترت امانم برد
ساربان را بگو که برگردد

کاش میشد ز. محمل زینب
باد از پرده اش گذر نکند
کاش میشد به روی اهل حرم
چشم نامحرمی نظر نکند

کاش میشد کم از سر طفلان
نشود دست‌های سقایت
چشمهایش اگر نظر بخورد
وای بر دختران نوپایت

تشنه ام تشنه کام و میبینم
بعد من با لبت چه‌ها شده است
عاقبت کوفه میرسی، اما گیسوانت ز نی رها شده است

شعر برگزیده «امیر عظیمی» ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه السلام

سلام شاه کربلا یا حسین
درود ای خون خدا یا حسین

سلام بر پرچم ماه غمت
به گریه کن های شما یا حسین

سرود دل های عزادار چیست؟
بیا نگار آشنا یا حسین

صدایی از کوفه ولی می رسد
جگرخراش و غم فزا یا حسین

مسلمت از بلندی مقتلش
فقط تو را کرده صدا یا حسین

نامه نوشتم که بیا، ای غریب
جان علی کوفه نیا یا حسین

کوفه نیا به اصغرت رحم کن
به قاسم و به اکبرت رحم کن

جماعتی قصد سرت کرده اند
سرور مسلم، به سرت رحم کن

خنجر تیز کوفیان آخته
پسر عمو به حنجرت رحم کن

به اسب خود نعل قوی می زنند
به استخوان پیکرت رحم کن

دختری از پدر طلا خواسته
به گوش های دخترت رحم کن

صحبت شان با اسرا سیلی است
حسین جان، به خواهرت رحم کن

اشعار برگزیده ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل (ع)

شعر برگزیده «قاسم نعمتی» ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه السلام

هیچکس مثل من اینگونه گرفتار نشد

با شکوه آمده و بی کس و بی یار نشد

حال و روز منِ آواره تماشا دارد

تکیه گاهم بجز این گوشۀ دیوار نشد

روزه دارم من و لب تشنه وسر گردانم

بین این شهر کسی بانیِ افطار نشد

دست بر دست زنم دل نِگرام چه کنم

مثل من هیچ سَفیری خجل از یار نشد

خواستم تابرسانم به تو پیغام، میا

پسر فاطمه، شرمنده ام انگار، نشد

گر زنی سینه سپر کرده برایم صد شکر

سینه اش سوخته از داغیِ مسمار نشد

اهل این شهر همه سنگ زن و سر شک

اشعار برگزیده ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل (ع)


شعر برگزیده «علی اکبر لطیفیان» ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه السلام

دلم مبتلای یتیمان مسلم
سرم خاک پای یتیمان مسلم
که هستم گدای یتیمان مسلم
یتیم و وحید و فرید و اسیرند
دوتا مستجار و دوتا مستجیرند

دوتا مثل چشمه دوتا مثل آب و …
دوتا ماهتاب و دوتا آفتاب و …
دوتا یوسفِ رفته زیر نقاب و …
دو صاحب کرامت دو صاحب مدارج
دو باب العنایت دو باب الحوائج

دوتا قرص ماهی که همتا ندارند
دوتا بی گناهی که بابا ندارند
دو بی سر پناهی که مأوا ندارند
یکی روح مسلم یکی جان مسلم
الهی به قربان طفلان مسلم

دوتا یاکریم هوایِ حسین اند
دو گلدسته یِ کربلایِ حسین اند
فدایِ همه بچه هایِ حسین اند
دوتا طفل بی جان دوتا طفل بی سر
یکی نذر اکبر یکی نذر اصغر

دو عاشق که در دل قراری ندارند
دو خسته که راهِ فراری ندارند
به جز گریه کردن که کاری ندارند
دلِ عالم از اشک اینان شکسته
شده مویشان بسته، دندان شکسته

چه شد بر دهانِ دوتا بچه‌ها زد؟
چرا گردن آن دو را از قفا زد؟
یکی بر سرش زد یکی دست و پا زد
به زانو نشست و کبوتر کُشی کرد
کنار برادر، برادر کُشی کرد

بدن در فرات و سر هر دو را بُرد
به کیسه نهاد و به بزم جفا بُرد
گمان خولی است و سر شاه را بُرد
گرفتار خشم عبیدِ لعین شد
اجابت ز یا اَحکَمَ الحاکمین شد

اشعار برگزیده ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل (ع)

 شعر برگزیده «میلاد حسنی» ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه السلام

ای کاش دست من قلم میشد
تا واسه تو نامه نمیدادم
با خون نوشتم اسمتو بعدش
بی سر به پای اسمت افتادم

از بام افتادم چه تقدیری
از بام افتادم چه تعبیری
یادش بخیر اون روزی که گفتی
تو سربلند از رو زمین میری

تو با سر بی تن میای اینجا
یه گوشه تو این شهر بُق کردم.
اما برات بازار و‌ای یوسف
با این تن بی سر غرق کردم

آره قناره نردبون میشه
از آسمون تا اینکه سر باشم
بالای این دروازه هم خوبه
تا به خدا نزدیک‌تر باشم

اشعار برگزیده ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل (ع)

 شعر برگزیده «علی رضوانی» ویژه شهادت حضرت مسلم‌بن‌عقیل علیه السلام

نفس کشیدن او به شماره افتاده
کنارش چشم کبودش ستاره افتاده

بزرگ مردی خود را به او نشان میداد
همین که طوعه پی راه چاره افتاده

کنار غربت اشکش مکرراً ذکر …
… حسین گوشه‌ی لب‌های پاره افتاده

اذان شد و سرش از پیکرش زمین افتاد
شبیه طفل که از گاهواره افتاده

اذان ظهر شدو پیکر بدون سرش
به زیر سایه‌ی تلخ مناره افتاده

فقط به خاطر افتادن حسین ز. اسب
سرش ز. سردر دارالإماره افتاده

برای خنده مردم دم غروب تنش
از این قناره روی آن قناره افتاده

چقدر مسلم غمدیده را صدا میزد
عزیز فاطمه وقتی که دست و پا میزد

 

باشگاه خبرنگاران



فرم در حال بارگذاری ...