« چگونه گناه کنیم؟صحبتهای بی مورد با نامحرم! »

اعمال ماه ذى الحجّه

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1393

اعمال مختصّ روزها و شب هاى اين ماه

روز اوّل ماه روز هشتم ماه شب نهم (شب عرفه) روز نهم (روز عرفه) شب دهم روز دهم (روز عيد قربان) روز عيد غدير (روز هيجدهم) روز بيست و چهارم (روز خاتم بخشى على(عليه السلام) و روز مباهله) روز بيست و پنجم (روز نزول سوره هل أتى) روز آخر ذى الحجّه


روز اوّل ماه

روز اوّل ماه ذى الحجّه روز مباركى است و براى آن اعمالى چند نقل شده است:
روزه گرفتن. در روايتى از امام موسى بن جعفر(عليهما السلام) نقل شده است كه هر كس روز اوّل ماه ذى الحجّه را روزه بگيرد، خداوند براى وى پاداش عظيمى را مى نويسد.(1)
خواندن نماز حضرت فاطمه(عليها السلام). مرحوم «شيخ طوسى» فرموده است: مستحب است در اين روز، نماز حضرت فاطمه(عليها السلام) را بخواند و اين نماز چهار ركعت است (هر دو ركعت به يك سلام) و همانند نماز حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) است; در هر ركعت، يك مرتبه سوره حمد و پنجاه مرتبه سوره قل هو الله را بخواند و بعد از سلام تسبيح حضرت فاطمه(عليها السلام) را بگويد، آنگاه بخواند:   سُبْحانَ ذِى الْعِزِّ الشّامِخِ الْمُنيفِ، سُبْحانَ ذِى الْجَلالِ الْباذِخِ الْعَظيمِ، منزه است خداى صاحب عزت بلند و والا منزه است صاحب شوكت مرتفع و بزرگ سُبْحانَ ذِى الْمُلْكِ الْفاخِرِ الْقَديمِ، سُبْحانَ مَنْ يَرى اَ ثَرَ النَّمْلَةِ فِى منزه است صاحب فرمانروايى گرانمايه و ديرينه منزه است آن كس كه بيند جاى پاى مور را بر الصَّفا، سُبْحانَ مَنْ يَرى وَقْعَ الطَّيْرِ فِى الْهَوآءِ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ هكَذا وَلا روى سنگ خارا منزه است آن كس كه بيند ردّ عبور پرنده را در هوا منزه است آن كس كه فقط او چنين است هَكَذا غَيْرُهُ.(2) و جز او چنين نيست.

نيم ساعت قبل از ظهر، دو ركعت نماز بگزارد و در هر ركعت، يك مرتبه سوره حمد و ده مرتبه سوره قل هو الله و ده مرتبه آية الكرسى و ده مرتبه سوره إنّا أنزلناه را بخواند.(3)
هر كس از ظالمى خوف داشته باشد در اين روز بگويد:
«حَسْبى حَسْبى حَسْبى مِنْ سُؤالى، عِلْمُكَ بِحالى»، تا خداوند او را از شرّ آن ظالم حفظ كند.(4)
1. مصباح المتهجّد، صفحه 671.
2. مصباح المتهجّد، صفحه 671.
3. اقبال، صفحه 325.
4. همان مدرك.


روز هشتم ماه

روز هشتم ذى الحجّه را روز «ترويه» مى نامند و به روايت امام صادق(عليه السلام) روزه در آن، كفّاره گناهان زيادى است.(1) 1. همان مدرك

شب نهم (شب عرفه)

شب عرفه از شب هاى مبارك و بافضيلت است كه عبادت و توبه و راز و نياز با حضرت حقّ در آن بسيار پرارزش است.
در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: شب عرفه شبى است كه دعاها در آن مستجاب است، و كسى كه آن شب را به عبادت بپردازد، پاداش سالها عبادت را دارد و اين شب، شبِ مناجات و توبه است.(1)
براى اين شب، اعمالى نقل شده است:
1ـ اين دعا را كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده است بخواند، و در پاداش آن فرموده هر كس آن را در شب عرفه يا شب هاى جمعه بخواند، خداوند او را بيامرزد: اَللّهُمَّ يا شاهِدَ كُلِّ نَجْوى، وَمَوْضِعَ كُلِّ شَكْوى، وَعالِمَ كُلِّ خَفِيَّة، خدايا اى آگاه هر رازو مرجع هر شكايت و داناى هر پنهان وَمُنْتَهى كُلِّ حاجَة، يا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ عَلَى الْعِبادِ، يا كَريمَ الْعَفْوِ، يا حَسَنَ و منتهاى هر حاجت اى آغازنده نعمت ها بر بندگان اى بزرگوار گذشت اى نيكو التَّجاوُزِ، يا جَوادُ، يا مَنْ لا يُوارى مِنْهُ لَيْلٌ داج، وَلا بَحْرٌ عَجّاجٌ، وَلا درگذر اى بخشنده اى كه نه شب تار چيزى را از تو پنهان كند و نه درياى مواج و نه سَمآءٌ ذاتُ اَبْراج، وَلا ظُلَمٌ ذاتُ ارْتِياج، يا مَنِ الظُّلْمَةُ عِنْدَهُ ضِيآءٌ، آسمان برج دار و نه تاريكيهاى پيچيده درهم اى كسى كه تاريكى در پيش او روشن است اَسْئَلُكَ بِنُورِ وَجْهِكَ الْكَريمِ، اَلَّذى تَجَلَّيْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ فَجَعَلْتَهُ دَكّاً، وَخَرَّ از تو خواهم به حق نور ذات بزرگوارت همان كه بدان وسيله بر كوه تجلى فرمودى و آن را متلاشى كردى مُوسى صَعِقاً، وَبِاسْمِكَ الَّذى رَفَعْتَ بِهِ السَّمواتِ بِلا عَمَد، وَسَطَحْتَ بِهِ و موسى مدهوش بر زمين افتاد و به همان نامت كه آسمانها را بدون ستون برافراشتى و الاَْرْضَ عَلى وَجْهِ ماء جَمَد، وَبِاسْمِكَ الْمَخْزُونِ الْمَكْنُونِ الْمَكْتُوبِ زمين را بر روى آبى منجمد شده پهن كردى و بدان نامت كه پيش تو در گنجينه و در پرده و نوشته الطّاهِرِ، اَلَّذى اِذا دُعيتَ بِهِ اَجَبْتَ، وَاِذا سُئِلْتَ بِهِ اَعْطَيْتَ، وَبِاسْمِكَ و پاكيزه است همانكه هرگاه بدان نام بخوانندت اجابت كنى و هرگاه بدان از تو خواهند عطافرمايى السُّبُوحِ الْقُدُّوسِ الْبُرْهانِ، اَلَّذى هُوَ نُورٌ عَلى كُلِّ نُور، وَنُورٌ مِنْ نُور، و به حق نام منزه و مقدس و برهان تو كه آن نور است بر هر نورى و نور است از نورى يُضيىُ مِنْهُ كُلُّ نُور، اِذا بَلَغَ الاَْرْضَ انْشَقَّتْ، وَاِذا بَلَغَ السَّمواتِ فُتِحَتْ، كه روشنى گيرد از آن هر نور چون به زمين رسد شكافته شود و چون به آسمانها رسد گشوده شوند وَاِذا بَلَغَ الْعَرْشَ اهْتَزَّ، وَبِاسْمِكَ الَّذى تَرْتَعِدُ مِنْهُ فَرآئِصُ مَلائِكَتِكَ، و چون به عرش رسد بلرزد و به حق آن نامت كه بلرزد از آن اندام فرشتگانت وَاَسْئَلُكَ بِحَقِّ جَبْرَئيلَ وَميكائيلَ وَاِسْرافيلَ، وَبِحَقِّ مُحَمَّد الْمُصْطَفى و از تو خواهم به حق جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و به حق محمّد مصطفى صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَعَلى جَميعِ الاَْنْبِيآءِ وَجَميعِ الْمَلائِكَةِ، وَبِالاِْسْمِ كه درود خدا بر او و آلش و بر جميع پيمبران و همه فرشتگان و به حق آن نامى الَّذى مَشى بِهِ الْخِضْرُ عَلى قُلَلِ الْمآءِ، كَما مَشى بِهِ عَلى جَدَدِ الاَْرْضِ، كه حضرت خضر بوسيله آن بر روى امواج آب دريا راه مى رفت چنانچه بر روى زمين هموار راه مى رفت وَبِاسْمِكَ الَّذى فَلَقْتَ بِهِ الْبَحْرَ لِمُوسى، وَاَغْرَقْتَ فِرْعَوْنَ وَقَوْمَهُ، و به حق آن نامت كه شكافتى بدان دريا را براى موسى و غرق كردى فرعون و قوم او را وَاَنْجَيْتَ بِهِ مُوسَى بْنَ عِمْرانَ وَمَنْ مَعَهُ، وَبِاسْمِكَ الَّذى دَعاكَ بِهِ مُوسَى و نجات دادى بدان موسى بن عمران و همراهانش را و به حق آن نامت كه موسى بْنُ عِمْرانَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الاَْيْمَنِ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَاَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً بن عمران بوسيله آن تو را خواند از جانب راست كوه طور و اجابتش كردى و محبّت خود را بر دلش انداختى مِنْكَ، وَبِاسْمِكَ الَّذى بِهِ اَحْيى عيسَى بْنُ مَرْيَمَ الْمَوْتى، وَتَكَلَّمَ فِى الْمَهْدِ و به حق آن نامت كه عيسى بن مريم بوسيله اش مردگان را زنده كرد و در گهواره در زمان كودكى سخن گفت صَبِيّاً، وَاَبْرَءَ الاَْكْمَهَ وَالاَْبْرَصَ بِاِذْنِكَ، وَبِاسْمِكَ الَّذى دَعاكَ بِهِ حَمَلَةُ و كور مادرزاد و مبتلاى به مرض برص را به اذن تو شفا دادو بدان نامت كه خواند بوسيله آن تو را حاملين عَرْشِكَ، وَجَبْرَئيلُ وَميكآئيلُ وَاِسْرافيلُ، وَحَبيبُكَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عرشت و جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و حبيبت محمّد صلى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَمَلائِكَتُكَ الْمُقَرَّبُونَ، وَاَنْبِيآؤُكَ الْمُرْسَلُونَ، وَعِبادُكَ عليه و آله و فرشتگان مقرّب و پيمبران مرسلت و بندگان الصّالِحُونَ مِنْ اَهْلِ السَّمواتِ وَالاَْرَضينَ، وَبِاسْمِكَ الَّذى دَعاكَ بِهِ شايسته ات از اهل آسمانها و زمينها و بدان نامت كه يونس تو را بدان نام خواند ذُوالنُّونِ، اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ تَقْدِرَ عَلَيْهِ،فَنادى فِى الظُّلُماتِ،اَنْ در آن هنگام كه خشمناك برفت و گمان داشت كه بر او سخت نگيرى پس ندا كرد در ميان تاريكيها كه لا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَك اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَنَجَّيْتَهُ معبودى جز تو نيست منزهى تو و براستى من از ستمكاران هستم پس تو اجابتش كردى و از اندوه نجاتش دادى مِنَ الْغَمِّ، وَكَذلِكَ تُنْجِى الْمُؤْمِنينَ، وَبِاسْمِكَ الْعَظيمِ الَّذى دَعاكَ بِهِ داوُدُ، و اين چنين نجات دهى مؤمنان را و بدان نام عظيمت كه داود وَخَرَّ لَكَ ساجِداً، فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ، وَبِاسْمِكَ الَّذى دَعَتْكَ بِهِ اسِيَةُ امْرَأَةُ بدان نام تو را خواند و برايت به سجده افتاد پس گناهش آمرزيدى و بدان نامت كه آسيه همسر فِرْعَوْنَ، اِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لى عِنْدَكَ بَيْتاً فِى الْجَنَّةِ، وَ نَجِّنى مِنْ فِرعَوْنَ فرعون بدان نام تو را خواند و گفت: پروردگارا براى من نزد خود در بهشت خانه اى بنا كن و نجاتم ده از فرعون و وَعَمَلِهِ، وَ نَجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ، فَاسْتَجَبْتَ لَها دُعائَها، وَ بِاسْمِكَ كردارش و نجاتم ده از دست مردم ستمكار پس دعايش را اجابت كردى و بدان نامت الَّذى دَعاكَ بِهِ اَيُّوبُ، اِذْ حَلَّ بِهِ الْبَلاءُ، فَعافَيْتَهُ وَ اتَيْتَهُ اَهْلَهُ، وَمِثْلَهُمْ كه ايوب تو را بدان خواند در آن هنگام كه بلا بر او نازل شد پس او را تندرست كرده و كسانش را به او دادى و نظايرشان را مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِكَ وَذِكْرى لِلْعابِدينَ، وَبِاسْمِكَ الَّذى دَعاكَ بِهِ نيز از رحمت خويش و پندى براى پرستش كنندگان و بدان نامت كه يَعْقُوبُ، فَرَدَدْتَ عَلَيْهِ بَصَرَهُ، وَقُرَّةَ عَيْنِهِ يُوسُفَ، وَجَمَعْتَ شَمْلَهُ، يعقوب تو را بدان نام خواند پس بيناييش را و نور ديده اش يوسف را به او بازگرداندىو پريشانيش را برطرف كردى وَبِاسْمِكَ الَّذى دَعاكَ بِهِ سُلَيْمانُ، فَوَهَبْتَ لَهُ مُلْكاً لا يَنْبَغى لاَِحَد مِنْ و بدان نامت كه سليمان بدان تو را خواند پس بدو سلطنتى دادى كه شايسته نبود براى هيچ كس بَعْدِهِ، اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّابُ، وَبِاسْمِكَ الَّذى سَخَّرْتَ بِهِ الْبُراقَ لِمُحَمَّد صَلَّى پس از او و براستى تو پربخششى و بدان نامت كه براق را براى محمّد صلى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ، اِذْ قالَ تَعالى: سُبْحانَ الَّذى اَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الله عليه و آله مسخر كردى آن جا كه فرمودى: «منزه است خدايى كه راه برد بنده اش را شبانه از الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصى. وَقَوْلُهُ: سُبْحانَ الَّذى سَخَّرَ لَنا مسجدالحرام تا مسجد اقصى» و گفتار ديگرت: «منزه است خدايى كه مسخر كرد براى ما هذا وَما كُنّا لَهُ مُقْرِنينَ، وَاِنّا اِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ. وَبِاسْمِكَ الَّذى تَنَزَّلَ بِهِ اين را وگرنه ما نيروى تسخيرش را نداشتيم و ما بسوى پروردگارمان باز مى گرديم» و بدان نامت كه نازل مى شد بوسيله آن جَبْرَئيلُ عَلى مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَبِاسْمِكَ الَّذى دَعاكَ بِهِ آدَمُ، جبرئيل بر محمّد صلى الله عليه و آله و بدان نامت كه خواند بدان نام تو را آدم فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ، وَاَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ، وَاَسْئَلُكَ بِحَقِّ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَبِحَقِّ پس گناهش آمرزيدى و در بهشتت جايش دادى و از تو خواهم به حق قرآن عظيم و به حق مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِيّينَ، وَبِحَقِّ اِبْراهيمَ، وَبِحَقِّ فَصْلِكَ يَوْمَ الْقَضآءِ، وَبِحَقِّ محمّد خاتم پيمبرانو به حق ابراهيم و به حق جدا كردنت حق و باطل را در روز داورى و به حق الْمَوازينِ اِذا نُصِبَتْ، وَالصُّحُفِ اِذا نُشِرَتْ، وَبِحَقِّ الْقَلَمِ وَما جَرى، ميزانها هنگامى كه نصب گردد و نامه ها آنگاه كه گشوده شود و به حق قلم و آنچه بنويسد وَاللَّوْحِ وَما اَحْصى، وَبِحَقِّ الاِْسْمِ الَّذى كَتَبْتَهُ عَلى سُرادِقِ الْعَرْشِ قَبْلَ و لوح و آنچه بشمارد و به حق آن نامت كه نوشتى آن را بر سراپرده هاى عرش پيش از آن كه خَلْقِكَ الْخَلْقَ وَالدُّنْيا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ بِاَلْفَىْ عام، وَاَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ خلق را بيافرينى و دنيا و خورشيد و ماه را خلق فرمايى و گواهى دهم كه معبودى جز اللهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَاَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ خداى يگانه نيست كه شريكى ندارد و اين كه محمّد بنده و رسول او است و از تو خواهم بدان نام الْمَخْزُونِ فى خَزآئِنِكَ، اَلَّذِى اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فى عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ، لَمْ محفوظ در خزينه هايت كه مخصوص خود ساختى آن را در علم غيب در نزد خويشتن و يَظْهَرْ عَلَيْهِ اَحَدٌ مِنْ خَلْقِكَ، لا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، وَلا نَبِىٌّ مُرْسَلٌ، وَلا عَبْدٌ آگاه نشد بر آن هيچ كس از خلق تو نه فرشته مقربى و نه پيامبر مرسلى و نه بنده مُصْطَفىً، وَاَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذى شَقَقْتَ بِهِ الْبِحارَ، وَقامَتْ بِهِ الْجِبالُ، برگزيده اى و از تو خواهم بدان نامت كه شكافتى بدان درياها را و برپا شد بدان كوهها وَاخْتَلَفَ بِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ، وَبِحَقِّ السَّبْعِ الْمَثانى، وَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، و در رفت و آمد شد بدان شب و روز و به حق سوره مباركه حمد و قرآن عظيم و وَبِحَقِّ الْكِرامِ الْكاتِبينَ، وَبِحَقِّ طه وَ يس، وَكهيعص، وَحمعسق، وَبِحَقِّ به حق نويسندگان ارجمندت و به حق طه و يس و كهيعص و حمعسق و به حق تَوْراةِ مُوسى، وَاِنْجيلِ عيسى، وَزَبُورِ داوُدَ، وَفُرْقانِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ تورات موسى و انجيل عيسى و زبور داود و قرآن محمّد كه درود تو عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَعَلى جَميعِ الرُّسُلِ، وَبِاهِيّاً شَراهِيّاً، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ بر او و آلش و بر جميع رسولان باد و به حق آهى و شراهى (كه دو نام اعظم يا نام دو تن از بزرگان دين است) خدايا از تو خواهم به حق تِلْكَ الْمُناجاتِ، اَلَّتى بَيْنَكَ وَبَيْنَ مُوسَى بْنِ عِمْرانَ فَوْقَ جَبَلِ طُورِ آن مناجاتى كه ميان تو و موسى بن عمران در بالاى كوه طور سَيْنآءَ، وَاَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذى عَلَّمْتَهُ مَلَكَ الْمَوْتِ لِقَبْضِ الاَْرْواحِ، سينا گذشت و از تو خواهم به آن نامت كه آن را براى گرفتن جانها به ملك الموت ياد دادى وَاَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذى كُتِبَ عَلى وَرَقِ الزَّيْتُونِ، فَخَضَعَتِ النّيرانُ لِتِلْكَ و از تو خواهم بدان نامت كه نوشته شد به برگ زيتون و آتشها در مقابل آن نام فروتن گشت الْوَرَقَةِ، فَقُلْتَ: يا نارُ كُونى بَرْداً وَسَلاماً. وَاَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذى كَتَبْتَهُ و فرمودى «اى آتش سرد و سلامت باش» و از تو خواهم بدان نامت كه نوشتى آن را بر عَلى سُرادِقِ الْمَجْدِ وَالْكَرامَةِ، يا مَنْ لا يُحْفيهِ سآئِلٌ، وَلا يَنْقُصُهُ نآئِلٌ، سراپرده هاى مجد و كرامت اى كه درمانده اش نكند سائلى و نكاهدش دادن جايزه اى، يا مَنْ بِهِ يُسْتَغاثُ وَاِلَيْهِ يُلْجَأُ، اَسْئَلُكَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ، وَمُنْتَهَى اى كه به او استغاثه شود و به او پناه برند از تو خواهم به حق آنچه موجب عزت عرشت گشته الرَّحْمَةِ مِنْ كِتابِكَ، وَبِاسْمِكَ الاَْعْظَمِ، وَجَدِّكَ الاَْعْلى، وَكَلِماتِكَ و به آخرين حد نهايى رحمت از كتاب تو و به اسم اعظمت و مقام والاترت و كلمات التّآمّاتِ الْعُلى، اَللّـهُمَّ رَبَّ الرِّياحِ وَما ذَرَتْ، وَالسَّمآءِ وَما اَظَلَّتْ، كامله و والايت خدايااى پروردگار بادها و آنچه پراكنده كنند و پروردگار آسمان و آنچه را سايه كنند وَالاَْرْضِ وَما اَقَلَّتْ، وَالشَّياطينِ وَما اَضَلَّتْ، وَالْبِحارِ وَما جَرَتْ، و پروردگار زمين و آنچه برخود دارد و پروردگار شياطين و آنچه را گمراه كنند و درياها و آنچه را همراه برند وَبِحَقِّ كُلِّ حَقٍّ هُوَ عَلَيْكَ حَـقٌّ، وَبِحَـقِّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ، و به حق هر حقى كه بر توست و به حق فرشتگان مقربت وَالرَّوْحانِيّينَ وَالْكَرُوبِيّينَ، وَالْمُسَبِّحينَ لَكَ بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ لا يَفْتُرُونَ، و روحانيان و كروبيان و آنان كه تسبيحت كنند به شب و روز بى آن كه سستى كنند وَبِحَقِّ اِبْراهيمَ خَليلِكَ، وَبِحَقِّ كُلِّ وَلِىٍّ يُناديكَ بَيْنَ الصَّفا وَالْمَرْوَةِ، و به حق ابراهيم خليل توو به حق هر ولى و دوستى كه تو را در ميان صفا و مروه صدا زند وَتَسْتَجيبُ لَهُ دُعآئَهُ، يا مُجيبُ اَسْئَلُكَ بِحَقِّ هذِهِ الاَْسْماءِ، وَبِهذِهِ و دعايش را به اجابت رسانى اى اجابت كننده از تو خواهم به حق اين نامها و به اين الدَّعَواتِ، اَنْ تَغْفِرَ لَنا ما قَدَّمْنا وَما اَخَّرْنا، وَما اَسْرَرْنا وَما اَعْلَنّا، وَما دعاها كه بيامرزى آنچه ازگناهان كه از پيش داشته و از اين پس داريم و آنچه پنهان كرده و آنچه را آشكار كرديم و آنچه را اَبْدَيْنا وَما اَخْفَيْنا، وَما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ، ظاهر كرده و آنچه را مخفى كرديم و آنچه را تو بدان آگاهترى از ما كه براستى تو بر هر چيز توانايى بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، يا حافِظَ كُلِّ غَريب، يا مُونِسَ كُلِّ وَحيد، به رحمتت اى مهربانترين مهربانان اى نگهدار هر غريب اى همدم هر تنها يا قُوَّةَ كُلِّ ضَعيف، يا ناصِرَ كُلِّ مَظْلُوم، يا رازِقَ كُلِّ مَحْرُوم، يا مُونِسَ اى نيروى هر ناتوان اى ياور هر ستمديده اى روزى ده هر محروم اى مونس كُلِّ مُسْتَوْحِش، يا صاحِبَ كُلِّ مُسافِر، يا عِمادَ كُلِّ حاضِر، يا غافِرَ كُلِّ هر وحشت زده اى همراه هر مسافر اى تكيه گاه هر حاضر در وطن اى آمرزنده هر ذَنْب وَخَطيئَة، يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، يا صَريخَ الْمُسْتَصْرِخينَ، يا گناه و خطا اى فريادرس فريادخواهان اى دادرس دادخواهان اى كاشِفَ كَرْبِ الْمَكْرُوبينَ، يا فارِجَ هَمِّ الْمَهْمُوميـنَ، يـا بَـديـعَ برطرف كننده محنت محنت زدگان اى غمزداى غمزدگان اى پديد آرنده السَّمواتِ وَالاَْرَضينَ، يا مُنْتَهى غايَةِ الطّالِبينَ، يا مُجيبَ دَعْوَةِ آسمانها و زمينها اى منتهاى مقصود جويندگان اى اجابت كننده دعاى الْمُضْطَرّينَ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، يا رَبَّ الْعالَمينَ، يا دَيّانَ يَوْمِ الدّينِ، يا درماندگان اى مهربانترين مهربانان اى پروردگار جهانيان اى جزا دهنده روز جزا اى اَجْوَدَ الاَْجْوَدينَ، يا اَكْرَمَ الاَْكْرَمينَ، يا اَسْمَعَ السّامِعينَ، يا اَبْصَرَ بخشنده ترين بخشندگان اى با كرمترين كريمان اى شنواترين شنوايان اى بيناترين النّاظِرينَ، يا اَقْدَرَ الْقادِرينَ، اِغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ، وَاغْفِرْ لِىَ بينايان اى قادرترين قدرتمندان بيامرز از من آن گناهانى را كه نعمتها را تغيير دهد و بيامرز از من الذُّنُوبَ الَّتى تُورِثُ النَّدَمَ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُورِثُ السَّقَمَ، وَاغْفِرْ گناهانى را كه پشيمانى به بار آورد و بيامرز از من گناهانى را كه موجب بيماريها گردد و بيامرز لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِكُ الْعِصَمَ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَرُدُّ الدُّعآءَ، از من گناهانى را كه پرده ها بدرد و بيامرز از من گناهانى را كه دعا را باز گرداند وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ قَطْرَ السَّمآءِ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى و بيامرز از من گناهانى را كه باران را از آسمان جلوگيرى كند و بيامرز از من گناهانى را كه تُعَجِّلُ الْفَنآءَ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَجْلِبُ الشَّقآءَ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ شتاب در نابودى كند و بيامرز از من گناهانى راكه بدبختى آرد و بيامرز از من گناهانى الَّتى تُظْلِمُ الْهَوآءَ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَكْشِفُ الْغِطآءَ، وَاغْفِرْ لِىَ كه هوا را تاريك كند و بيامرز از من گناهانى را كه پرده را بالا زند و بيامرز از من الذُّنُوبَ الَّتى لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا اَللهُ، وَاحْمِلْ عَنّى كُلَّ تَبِعَة لاَِحَد مِنْ گناهانى را كه جز تو كسى آنها را نيامرزد اى خدا و بردار از دوش من هر حقى كه از يكى از خَلْقِكَ، وَاجْعَلْ لى مِنْ اَمْرى فَرَجاً وَمَخْرَجاً وَيُسْراً، وَاَنْزِلْ يَقينَكَ فى خلق تو بر گردن من است و قرار ده براى من در كارم گشايش و آسانى و وسيله بيرون آمدنى و فرود آر يقينت را در صَدْرى، وَرَجآءَكَ فى قَلْبى، حَتّى لا اَرْجُوَ غَيْرَكَ، اَللّـهُمَّ احْفَظْنى سينه ام و اميدت رادر دلم تا اميدى به كسى جز تو نداشته باشم خدايا مرا حفظ كن وَعافِنى فى مَقامى، وَاصْحَبْنى فى لَيْلى وَنَهارى، وَمِنْ بَيْنِ يَدَىَّ و عافيتم ده در جايگاهم و همراه من باش در شب و روزم و از پيش رو وَخَلْفى، وَعَـنْ يَمينى وَعَنْ شِمالى، وَمِنْ فَوْقى وَمِنْ تَحْتى، وَيَسِّرْ لِىَ و پشت سرم و از راست و چپم و از بالاى سر و زير پايم و راه را بر من هموار كن السَّبيلَ، وَاَحْسِنْ لِىَ التَّيْسيرَ، وَلا تَخْذُلْنى فِى الْعَسيرِ، وَاهْدِنى يا خَيْرَ و آسانى خوشى برايم پيش آور و در دشواريها خوارم مكن و راهنماييم كن اى بهترين دَليل، وَلا تَكِلْنى اِلى نَفْسى فِى الاُْمُورِ، وَلَقِّنى كُلَّ سُرُور، وَاقْلِبْنى اِلى راهنما و در كارها مرا به خودم وامگذار و هر سرور و خوشحالى را به دلم انداز و بازگردان مرا بسوى اَهْلى بِالْفَلاحِ وَالنَّجاحِ، مَحْبُوراً فِى الْعاجِلِ وَالاْجِلِ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ خانواده ام به رستگارى و كاميابى و آراسته به شادكامى در دنيا و آخرت كه براستى توبر هر چيز شَىْء قَديرٌ، وَارْزُقْنى مِنْ فَضْلِكَ، وَاَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ طَيِّباتِ رِزْقِكَ، توانايى و از فضل خويش روزيم كن و فراخ گردان بر من از روزيهاى پاكيزه ات وَاسْتَعْمِلْنى فى طاعَتِكَ، وَاَجِرْنى مِنْ عَذابِكَ وَنارِكَ، وَاقْلِبْنى اِذا و وادارم كن به انجام طاعتت و پناهم ده از عذاب و آتش دوزخت و بگردانم به رحمت خود هنگامى تَوَفَّيْتَنى اِلى جَنَّتِكَ بِرَحْمَتِكَ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِكَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِكَ، كه مرا از اين جهان بيرون برى بسوى بهشتت خدايا به تو پناه برم از زوال نعمتت وَمِنْ تَحْويلِ عافِيَتِكَ، وَمِنْ حُلُولِ نَقِمَتِكَ، وَمِنْ نُزُولِ عَذابِكَ، وَاَعُوذُ و از تغيير يافتن عافيتت و از آمدن عقوبتت و از نازل شدن عذابت و به تو پناه برم بِكَ مِنْ جَهْدِ الْبَلاءِ، وَدَرَكِ الشَّقآءِ، وَمِنْ سُوءِ الْقَضآءِ، وَشَماتَةِ الاَْعْدآءِ، از سختى بلا و گرفتارى و رسيدن بدبختى و از تقدير بدو شماتت دشمنان وَمِنْ شَرِّ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ، وَمِنْ شَرِّ ما فِى الْكِتابِ الْمُنْزَلِ، اَللّـهُمَّ لا و از شرّ آنچه از آسمان فرود آيد و از شرّ آنچه دركتاب منزل خود (قرآن) بيان فرموده اى خدايا تَجْعَلْنى مِنَ الاَْشْرارِ، وَلا مِنْ اَصْحابِ النّارِ، وَلا تَحْرِمْنى صُحْبَةَ مرا از اشرار و از اهل دوزخ قرارم مده و از مصاحبت نيكان محرومم مفرما الاَْخْيارِ، وَاَحْيِنى حَياةً طَيِّبَةً، وَتَوَفَّنى وَفاةً طَيِّبَةً تُلْحِقُنى بِالاَْبْرارِ، و به زندگى پاكيزه زنده ام بدار و به مرگ پاكيزه اى بميرانم كه به نيكان ملحقم دارى وَارْزُقْنى مُرافَقَةَ الاَْنْبِيآءِ فى مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَليك مُقْتَدِر، اَللّـهُمَّ لَكَ و رفاقت پيمبران را روزيم گردانى در جايگاه پسنديده نزد پادشاهى نيرومند خدايا از آن الْحَمْدُ عَلى حُسْنِ بَلائِكَ وَصُنْعِكَ، وَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى الاِْسْلامِ، وَ ]اتِّباعِ[ توست ستايش بر خوش آزمايشى و خوش رفتاريت و تو راست ستايش بر نعمت دين اسلام و پيروى السُّنَةِ، يا رَبِّ كَما هَدَيْتَهُمْ لِدينِكَ، وَعَلَّمْتَهُمْ كِتابَكَ، فَاهْدِنا وَعَلِّمْنا، طريقه (پيمبران) پروردگارا چنانچه آن پيمبران را به دين خود راهنمايى كردى و كتاب خود را به آنان ياد دادى ما را نيز هدايت كرده و يادمان ده وَلَكَ الْحَمْدُ عَلى حُسْنِ بَلائِكَ وَصُنْعِكَ عِنْدى خآصَّةً، كَما خَلَقْتَنى و تو راست ستايش بر خصوص آزمايش و رفتار نيكت درباره شخص من كه مرا آفريدى فَاَحْسَنْتَ خَلْقى، وَعَلَّمْتَنى فَاَحْسَنْتَ تَعْليمى، وَهَدَيْتَنى فَاَحْسَنْتَ و خلقتم را نيكو كردى و يادم دادى و نيكو ياد دادى و هدايتم كردى و نيكو هِدايَتى، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى اِنْعامِكَ عَلَىَّ قَديماً وَحَديثاً، فَكَمْ مِنْ كَرْب يا هدايت كردى پس تو راست ستايش بر نعمت بخشيت نسبت به من از زمان قديم و جديد پس چه بسيار محنتى كه اى سَيِّدى قَدْ فَرَّجْتَهُ، وَكَمْ مِنْ غَمٍّ يا سَيِّدى قَدْ نَفَّسْتَهُ، وَكَمْ مِنْ هَمٍّ يا آقاى من تو آن را گشودى و چه بسيار اندوهى كه اى سَيِّدى قَدْ كَشَفْتَهُ، وَكَمْ مِنْ بَلاء يا سَيِّدى قَدْ صَرَفْتَهُ، وَكَمْ مِنْ عَيْب يا آقاى من تو آن را زدودى و چه بسيار غم و غصه اى كه اى آقاى من تو آن را برطرف كردى و چه بسيار بلا و گرفتارى اى آقاى من كه تو آن را باز گرداندى و چه بسيار عيبى اى سَيِّدى قَدْ سَتَرْتَهُ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى كُلِّ حال فى كُلِّ مَثْوىً وَزَمان، آقاى من كه تو آن را پوشاندى پس تو راست ستايش بر هر حال و در هر جا و هر زمان وَمُنْقَلَب وَمُقام، وَعَلى هذِهِ الْحالِ وَكُلِّ حال، اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ اَفْضَلِ و هر منزل و هر مقام و بر اين حال و هر حال خدايا قرار ده مرا از بهترين عِبادِكَ نَصيباً فى هذَا الْيَوْمِ ]فِى هذِهِ اللَّيْلَةِ[ مِنْ خَيْر تَقْسِمُهُ، اَوْ ضُرٍّ بندگانت در بهره مندى اين روز از هر خيرى كه قسمت كنى يا گرفتارى تَكْشِفُهُ، اَوْ سُوء تَصْرِفُهُ، اَوْ بَلاء تَدْفَعُهُ، اَوْ خَيْر تَسُوقُهُ، اَوْ رَحْمَة كه برطرف كنى يا بدى كه بازش گردانى يا بلايى كه دفعش كنى يا خيرى كه بفرستى يا رحمتى تَنْشُرُها، اَوْ عافِيَة تُلْبِسُها، فَاِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ، وَبِيَدِكَ خَزآئِنُ كه بگسترانى يا جامه تندرستى كه بپوشانى كه براستى تو بر هر چيز توانايى و خزينه هاى آسمانها السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، وَاَنْتَ الْواحِدُ الْكَريمُ الْمُعْطِى الَّذى لا يُرَدُّ سآئِلُهُ، و زمين بدست توست و تويى خداى يگانه بزرگوار عطابخشى كه خواهنده اش دست خالى بازنگردد وَلا يُخَيَّبُ آمِلُهُ، وَلا يَنْقُصُ نآئِلُهُ، وَلا يَنْفَدُ ما عِنْدَهُ، بَلْ يَزْدادُ كَثْرَةً و آرزومندش نااميد نشود و عطاهايش نقصان نپذيرد و خزينه اش پايان ندارد بلكه همواره به زيادى وَطيباً، وَعَطآءً وَجُوداً، وَارْزُقْنى مِنْ خَزآئِنِكَ الَّتى لا تَفْنى، وَمِنْ و پاكيزگى و عطا و جودش بيفزايد و روزيم كن از خزينه هايت كه فنا نپذيرد و از رحمت رَحْمَتِكَ الْواسِعَةِ، اِنَّ عَطآئَكَ لَمْ يَكُنْ مَحْظُوراً، وَاَنْتَ عَلى كُلِّ شَىْء وسيعت كه براستى عطاى تو از كسى منع نشده و تو بر هر چيز قَديرٌ، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.(2) توانايى به رحمتت اى مهربانترين مهربانان. 2ـ مستحب است اين تسبيحات را بخواند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: هركس در شب عرفه اين تسبيحات ده گانه را هزار مرتبه بخواند، هر حاجتى از خداوند بخواهد، جز خواسته اى كه گناه باشد، برآورده مى شود: سُبْحانَ مَنْ فِى السَّماءِ عَرْشُهُ، سُبْحانَ الَّذِي فِى الاَْرْضِ سَطْوَتُهُ، منزّه است خدايى كه در آسمان است عرش او منزه است خدايى كه در زمين است فرمان و حكمش سُبْحانَ الَّذِي فِى الْبَحْرِ سَبيلُهُ، سُبْحانَ الَّذِي فِى النّارِ سُلْطانُهُ، سُبْحانَ منزّه است خدايى كه در دريا راه دارد منزّه است الَّذِي فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ، سُبْحانَ الَّذِي فِى الْقُبُورِ قَضاؤُهُ، سُبْحانَ الَّذِي خدايى كه در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزّه است خدايى كه در بهشت رحمت اوست منزّه است خدايى كه در گورها قضا و فرمانش جارى است منزّه است خدايى كه فِى الْهَواءِ اَمْرُهُ، سُبْحانَ الَّذِي رَفَعَ السَّماءَ، سُبْحانَ الَّذِي وَضَعَ الاَْرْضَ، در هوا امر اوست منزّه است خدايى كه آسمان را بالا برد منزّه است خدايى كه زمين را گسترد سُبْحانَ مَنْ لا مَنْجا مِنْهُ إلاّ إِلَيْهِ.(3) منزّه است خدايى كه ملجأ و پناهى از او نيست جز به سوى خودش.

زيارت امام حسين(عليه السلام). در روايتى امام باقر(عليه السلام) فرمود: هر كس در شب عرفه امام حسين(عليه السلام) را زيارت كند و تا روز عيد در آن جا بماند، خداوند او را از گرفتارى و مشكلات آن سال محفوظ بدارد.(4)
دعايى را كه در اعمال شب جمعه و روز عرفه نيز وارد شده است بخواند كه در اعمال شب جمعه (صفحه 966) خواهد آمد و ابتداى آن چنين است: أللّهُمّ مَن تَعَبَّأَ وَ تَهَيَّأَ وَ أَعَدَّ.(5)
1. همان مدرك.
2. اقبال، صفحه 325.
3. همان مدرك، صفحه 329.
4. اقبال، صفحه 330.
5. مصباح المتهجّد، صفحه 269.


روز نهم (روز عرفه)

مرحوم «علاّمه مجلسى» مى گويد: روز عرفه از اعياد بزرگ اسلامى است و كسى كه بتواند اين روز را در «عرفات» باشد، توفيق بزرگى دارد. اين روز اعمال و دعاهاى فراوانى دارد و بهترين عمل در اين روز، دعا است.(1)
اين روز، براى تقويت معرفت الهى، و رابطه عميق تر با حضرت حق و شناخت صفات جمال و جلال پروردگار، بسيار مناسب و مغتنم است.
اين روز، بويژه براى كسانى كه در سرزمين پرخاطره و انسان ساز «عرفات» باشند و در مناسك حج شركت داشته باشند، سعادت مضاعف خواهد بود; آنان كه در لباس سفيد احرام، با قلبى مملوّ از عشق خداوند، دعاى عرفه امام حسين(عليه السلام) را در سرزمين عرفات زمزمه مى كنند، از اين زلال معرفت ناب، بيش از ديگران سيراب مى شوند.
امام باقر(عليه السلام) از امام زين العابدين(عليه السلام) روايت كرده است كه آن حضرت در روز عرفه جمعى را مشاهده كرد كه دست نياز به سوى مردم دراز كرده و كمك مى خواستند! حضرت فرمود: واى بر شما! آيا از غير خدا در اين روز حاجت مى طلبيد در حالى كه در اين روز اميد مى رود كه فضل خداوند حتّى شامل بچّه هايى شود كه در شكم مادرانند.(2)
در روز عرفه، مخصوصاً دعا براى مؤمنان و دوستان بسيار سفارش شده است. چه آنان كه زنده اند و چه كسانى كه از دنيا رفته اند.(3)
از ابراهيم بن هاشم كه از بزرگان شيعه است چنين نقل شده كه: «عبد اللّه بن جندب» را در سرزمين عرفات ديدم كه در روز عرفه، غرق در دعا و راز و نياز بود. دست هاى خود را به سوى آسمان بلند كرده بود و اشك از چشمانش سرازير بود، و فراوان گريه مى كرد; در پايان نزد او رفتم و گفتم: وقوف و عبادت هيچ كس را مثل تو نديدم. گفت به خدا سوگند! فقط براى برادران مؤمن دعا كردم، زيرا از امام موسى كاظم(عليه السلام) شنيدم كه فرمود: هر كس براى برادران مؤمن خود دعا كند، از عرش ندا مى رسد كه صدهزار برابر آن براى خود تو خواهد بود، و من نخواستم از صد هزار برابر دعاى فرشتگان كه يقيناً مستجاب است، دست بردارم! و براى خودم دعا كنم كه نمى دانم مستجاب خواهد شد يا خير!(4)

اعمال روز عرفه:

براى روز عرفه چند عمل وارد شده است:
روزه گرفتن; كه پاداش فراوانى دارد. ولى اگر روزه در آن روز سبب ضعف و ناتوانى جهت دعا و انجام اعمال و عبادات روز عرفه شود ترك آن بهتر است!(5) (البتّه روزه مربوط به كسانى است كه در وطن هستند يا قصد اقامت ده روز كرده اند).
غسل كردن قبل از غروب آفتاب.(6)
3ـ زيارت امام حسين(عليه السلام)، كه زيارت آن حضرت در روز عرفه طبق روايتى از امام صادق(عليه السلام) پاداش حج و عمره بسيار، و جهاد فراوان دارد.(7)
در روايت ديگرى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه خداوند در روز عرفه، توجّه خاصّى به زائران قبر امام حسين(عليه السلام) دارد، حاجاتشان را برآورده مى سازد و گناهانشان را مى آمرزد.(8)
در حديث ديگرى از سه امام بزرگوار، حضرت امام صادق و امام كاظم و امام رضا(عليهم السلام) آمده است كه هر كس روز عرفه به زيارت امام حسين(عليه السلام) برود، خداوند او را با ايمان محكم همراه با اطمينان باز مى گرداند.(9)
به هر حال، همان گونه كه «سيّد بن طاووس»، در «اقبال» فرموده است: احاديث در فضيلت زيارت امام حسين(عليه السلام) در روز عرفه، متواتر است.(10) به همين دليل سيل مشتاقان در اين روز به سوى مرقد آن حضرت سرازير مى شود.
زيارت مخصوص امام حسين(عليه السلام) در روز عرفه، در بخش زيارات (صفحه 423) ذكر شد.
پس از نماز عصر، و قبل از آن كه دعاهاى روز عرفه را بخواند، دو ركعت نماز در زير آسمان، بجا آورد و به گناهان و خطاهاى خود اعتراف كند، كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: هر كس چنين كند، پاداش كسانى كه در سرزمين عرفاتند، را خواهد داشت و گناهانش آمرزيده گردد.(11)
مرحوم «شيخ كفعمى» كيفيّت نماز را اين گونه آورده است: پس از آن كه نماز ظهر و عصر را با ركوع و سجود نيكو، بجا آوردى، دو ركعت نماز بخوان ; در ركعت اوّل بعد از سوره حمد، سوره توحيد (قل هو اللّه احد) و در ركعت دوم، پس از سوره حمد، سوره قُل يا اَيُّهَا الْكافِرُون را بخوان. بعد از آن نيز چهار ركعت نماز بگزار (هر دو ركعت به يك سلام). و در هر ركعت بعد از سوره حمد، پنجاه مرتبه سوره توحيد را بخوان (كه نماز اميرالمؤمنين نيز به همين صورت است) آنگاه اين تسبيحات را كه از رسول خدا نقل شده است و «سيّدبن طاووس» آن را در «اقبال» آورده، بخوان:
سُبْحانَ مَنْ فِى السَّماءِ عَرْشُهُ… (اين تسبيحات را در اعمال شب عرفه ذكر كرديم).

آنگاه صد مرتبه بگو:  سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَرُ. منزّه است خدا و حمد از آن خداست و معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگ تر از توصيف است. و صد مرتبه سوره قُل هُوَ اللّهُ أحَد را بخوان.
صد مرتبه آية الكرسى.
صد مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد.

ده مرتبه
لااِلـهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيى معبودى جز خدا نيست يگانه اى كه شريك ندارد پادشاهى خاصّ اوست و از آن اوست حمد زنده كند وَيُميتُ، وَيُميتُ وَيُحْيى، وَهُوَ حَىٌّ لا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَهُوَ عَلى كُلِّ و بميراند و بميراند و زنده كند و اوست زنده اى كه نميرد هر چه خير است به دست اوست و او بر همه شَىْء قَديرٌ. چيز تواناست. ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذى لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ، وَاَتُوبُ اِلَيْهِ. آمرزش خواهم از خدايى كه معبود به حقى جز او نيست كه زنده و پاينده است و به سويش توبه كنم. ده مرتبه يا اَللهُ ـ ده مرتبه يا رَحْمنُ ـ ده مرتبه يا رَحيمُ ـ ده مرتبه يا بَديعَ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ ـ ده مرتبه يا حَىُّ يا قَيُّومُ ـ ده مرتبه يا حَنّانُ يا مَنّانُ ـ ده مرتبه يا لا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ ـ ده مرتبه آمينَ.
پس آنگاه بگو:
اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ يا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يا مَنْ يَحُولُ خدايا از تو خواهم اى كسى كه او نزديكتر است به من از رگ گردن اى كه حائل شود بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، يا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاَْعْلى وَ بِالاُْفُقِ الْمُبينِ، يا مَنْ هُوَ ميان انسان و دلش اى كه او در ديدگاه اعلى است و در افق آشكارى است اى كه او الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى، يا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ، وَ هُوَ السَّميعُ بخشاينده است و بر عرش استيلا دارد اى كه نيست مانندش چيزى و او شنوا و الْبَصيرُ، اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد. بينا است از تو خواهم كه درود فرستى بر محمّد و آل محمّد. آنگاه حاجت خود را از خداوند طلب كن كه برآورده خواهد شد، ان شاءاللّه.(12)
(دعاى كوتاه بالا دعاى بسيار پرمحتوايى است كه سزاوار است انسان هر زمان كه حال دعا پيدا كند از آن بهره گيرد و همچنين در قنوت هاى نماز مى توان از آن استفاده كرد; دعايى است كه جمله هاى آن غالباً از آيات قرآن گرفته شده و صفات جمال و جلال خداوند در آن منعكس است).
مرحوم «كفعمى» در ادامه مى افزايد: پس از آن اين صلوات را بخوان; امام صادق(عليه السلام) فرمود: هر كس بخواهد محمّد و آل محمّد را با صلوات بر آنان مسرور و خشنود سازد، اين صلوات را بخواند(13):
اَللّهُمَّ يا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى، وَيا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ، وَيا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، خدايا اى بخشنده ترين عطابخشان و اى بهترين درخواست شدگان و اى مهربانترين كسى كه از او مهربانى جويند اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ فِى الاَْوَّلينَ، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ فِى خدايا درود فرست بر محمّد و آلش در زمره پيشينيان و درود فرست بر محمّد و آلش در زمره الاْخِرينَ، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ فِى الْمَلاَِ الاَْعْلى، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّد پسينيان و درود فرست بر محمّد و آلش در ساكنين عالم بالا و درود فرست بر محمّد وَآلِهِ فِى الْمُرْسَلينَ، اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّداً وَ آلَهُ الْوَسيلَةَ وَ الْفَضيلَةَ، و آلش در زمره مرسلين خدايا عطا كن به محمّد و آلش مقام وسيله و فضيلت وَالشَّرَفَ وَ الرِّفْعَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْكَبيرَةَ، اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّد صَلَّى اللهُ و شرف و رفعت و درجه بلند خدايا من ايمان آوردم به محمّد صلى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ اَرَهُ، فَلا تَحْرِمْنى فِى الْقِيمَةِ رُؤْيَتَهُ، وَ ارْزُقْنى صُحْبَتَهُ، عليه و آله با اين كه او را نديده ام پس در روز قيامت از ديدارش محرومم مفرما و مصاحبت و همنشينى او را روزيم فرما وَتَوَفَّنى عَلى مِلَّتِهِ، وَ اسْقِنى مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِيّاً سآئِغاً هَنيئاً، لا و بر كيش او بميرانم و بنوشانم از حوض او (حوض كوثر) نوشاندنى سيراب و جانبخش و گوارا كه اَظْمَأُ بَعْدَهُ اَبَداً، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ، اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّد صَلَّى پس از آن هرگز تشنه نشوم كه براستى تو بر هر چيز توانايى خدايا من ايمان آورده ام به محمّد صلى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَلَمْ اَرَهُ، فَعَرِّفْنى فِى الْجِنانِ وَجْهَهُ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً الله عليه وآله و او را نديده ام پس در بهشت رويش را به من نشان ده خدايا برسان به محمّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ مِنّى، تَحِيَّةً كَثيرَةً وَسَلاماً. صلى الله عليه و آله از جانب من تحيتى بسيار و سلامى. آنگاه دعاى «امّ داوود» را بخوان (كه در اعمال نيمه ماه رجب ـ صفحه 647 ـ گذشت). سپس اين تسبيحات را كه پاداش فراوانى دارد،
بخوان:
سُبْحانَ اللهِ قَبْلَ كُلِّ اَحَد، وَ سُبْحانَ اللهِ بَعْدَ كُلِّ اَحَد، وَ سُبْحانَ اللهِ مَعَ منزه باد خدا پيش ازهر كس و منزه باد خدا پس از هركس و منزه باد خدا با كُلِّ اَحَد، وَ سُبْحانَ اللهِ يَبْقى رَبُّنا و يَفْنى كُلُّ أَحَد، وَ سُبْحانَ اللهِ تَسْبيحاً هركس و منزه باد خدا كه باقى ماند پروردگار ما و فانى شود هركس و منزه باد خدا تنزيهى يَفْضُلُ تَسْبيحَ الْمُسَبِّحينَ فَضْلاً كَثيراً قَبْلَ كُلِّ اَحَد، وَ سُبْحانَ اللهِ كه فزونى گيرد بر تسبيح تسبيح گويان فزونى بسيارى پيش از هركس و منزه باد خدا تَسْبيحاً يَفْضُلُ تَسْبيحَ الْمُسَبِّحينَ فَضْلاً كَثيراً بَعْدَ كُلِّ اَحَد، وَ سُبْحانَ تنزيهى كه فزونى گيرد برتسبيح تسبيح گويان فزونى بسيارى پس از هر كس و منزه باد اللهِ تَسْبيحاً يَفْضُلُ تَسْبيحَ الْمُسَبِّحينَ فَضْلاً كَثيراً مَعَ كُلِّ اَحَد، وَسُبْحانَ خدا تنزيهى كه فزونى گيرد بر تسبيح تسبيح گويان فزونى بسيار با هر كس، و منزه باد اللهِ تَسْبيحاً يَفْضُلُ تَسْبيحَ الْمُسَبِّحينَ فَضْلاً كَثيراً لِرَبِّنَا الْباقى وَيَفْنى كُلُّ خدا تنزيهى كه فزونى گيرد بر تسبيح تسبيح گويان برترى بسيارى براى پروردگار ما كه باقى ماند و جز او فانى شود هر اَحَد، وَ سُبْحانَ اللهِ تَسْبيحاً لا يُحْصى وَ لا يُدْرى وَ لا يُنْسى، وَ لا يَبْلى كس و منزه باد خدا تنزيهى كه به شماره در نيايد و دانسته نشود و فراموش نگردد و كهنه نشود وَ لا يَفْنى وَ لَيْسَ لَهُ مُنْتَهى، وَ سُبْحانَ اللهِ تَسْبيحاً يَدُومُ بِدَوامِهِ، وَ يَبْقى و فنا نپذيرد و انتهايى برايش نباشد و منزه باد خدا تنزيهى كه دوام داشته باشدبه دوام او و باقى ماند بِبَقآئِهِ فى سِنِى الْعالَمينَ، وَ شُهُورِ الدُّهُورِ، وَ اَيّامِ الدُّنْيا وَ ساعاتِ اللَّيْلِ به بقاى او در طول سالهاى اين جهان و ساير جهانيان و ماههاى اين روزگار و هر روزگار و روزهاى دنيا و ساعات شب وَ النَّهارِ، وَ سُبْحانَ اللهِ اَبَدَ الاَْبَدِ، وَمَعَ الاَْبَدِ مِمّا لا يُحْصيهِ الْعَدَدُ، وَ لا و روز و منزه باد خدا تا جاويدان است جاويد و و همراه با جاويد بد انسان كه شماره اش نتوان كرد و يُفْنيهِ الاَْمَدُ، وَ لا يَقْطَعُهُ الاَْبَدُ، وَتَبارَكَ اللهُ اَحْسَنُ الْخالِقينَ. زمان و مدت آن را به فنا نكشاند و قطعش نكند «هرگز» و بزرگ است خدا بهترين آفريدگان. بار ديگر همين دعا را بخوان، ولى بجاى سُبْحانَ اللّهِ قَبْلَ كلِّ أَحَد، بگو: وَ الْحَمْدُ لِلّه قَبْلَ كُلِّ اَحَد، و هر جا كه كلمه سُبْحانَ اللّه دارد; به جاى آن اَلْحَمدُ لِلّه بگو و دعا را تا آخر بخوان.

براى بار سوم از ابتدا شروع كن ولى اين بار به جاى سُبْحانَ اللّهِ، بگو: لا إِلهَ إلاّ اللّه. مثلاً بگو: لا إله إلاّ اللّه قَبْلَ كُلِّ أَحَد…

در مرتبه چهارم، دعا را از ابتدا شروع كن و تا آخر بخوان، ولى به جاى سبحان اللّه بگو أللّه اكبر. مثلاً مى گويى: أللّه أكبر قَبلَ كلِّ أحد…

سپس دعاى أللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّأ وَ تَهَيَّأَ را بخوان (كه در اعمال شب جمعه، صفحه 966 خواهد آمد).(14)

آنگاه با نهايت خشوع و فروتنى، دعاى چهل و هفتم «صحيفه سجّاديّه» را بخوان كه بسيار دعاى گران قدر و ارزشمندى است.(15)

5- دعاى معروف عرفه

از جمله دعاهايى كه خواندنش در روز عرفه سفارش شده است دعاى معروف و مشهور سالار شهيدان امام حسين(عليه السلام) است كه ازمحتواى بسيارباارزش وبى نظيرى برخورداراست;اين دعاى پرفيض،گنجينه اى از معارف اسلامى است كه راه خداشناسى و توبه و بازگشت به او را، به هر خداجوى مسلمانى مى آموزد، و روح را به بالاترين اوج معرفت، مى رساند; مى توان گفت يك دوره عرفان اسلامى در آن درج است.

بشر و بشير(16) از فرزندان «غالب اسدى» روايت كرده اند كه: عصر روز «عرفه» در سرزمين «عرفات» خدمت امام حسين(عليه السلام) بوديم كه آن حضرت با گروهى از اهل بيت و شيعيان خود، در نهايت خشوع و فروتنى، از خيمه خويش بيرون آمدند و در قسمت چپ كوه [= جبل الرحمه، كوه معروفى است در وسط عرفات] رو به سوى كعبه ايستادند و همانند فقير و نيازمندى كه چيزى طلب كند، دست ها را در برابر صورت گرفتند و اين دعا را خواندند:(17)

(براى توجّه بيشتر به محتواى اين دعا آن را به نه بخش تقسيم كرديم).
اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ، وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ ستايش خاص خدايى است كه نيست براى قضا و حكمش جلوگيرى و نه براى عطا و بخششش مانعى و نه مانند ساخته اش ساخته هيچ صانِع،وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ،فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ، واَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ، سازنده اى و اوست بخشنده وسعت ده كه آفريد انواع گوناگون پديده ها را و به حكمت خويش محكم ساخت مصنوعات را طلايه ها(ى عالم وجود) لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلايِعُ، وَ لا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ، جازى كُلِّ صانِع، بر او مخفى نيست و امانتها در نزد او ضايع نشود پاداش دهنده عمل هر سازنده وَ رائِشُ كُلِّ قانع، وَ راحِمُ كُلِّ ضارِع، وَ مُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَ الْكِتابِ الْجامِعِ و سامان دهنده زندگى هر قناعت پيشه و مهربان نسبت به هر نالان، فرو فرستنده هر سود و بهره و آن كتاب جامع كه بِالنُّورِ السّاطِعِ، وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ، وَ لِلْكُرُباتِ دافِعٌ، وَ لِلدَّرَجاتِ فرستادش بوسيله نور آن نور درخشان و اوست كه دعاها را شنواست و گرفتاريها را برطرف كند و درجات رافِعٌ، وَ لِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ، فَلا اِلهَ غَيْرُهُ، وَلا شَىْءَ يَعْدِلُهُ، وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ را بالا برد و گردنكشان را ريشه كن سازد پس معبودى جز او نيست و چيزى با او برابرى نكند و چيزى همانندش شَىْءٌ، وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ اللَّطيفُ الْخَبيرُ، وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ. نيست و او شنواست و بينا و دقيق و آگاه و او بر هر چيز تواناست. اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيْكَ، وَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ، مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى،وَ اِلَيْكَ خدايا من بسوى تو اشتياق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم اقرار دارم به اين كه تو پروردگار منى و بسوى توست مَرَدّى، اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيْئاً مَذْكُوراً، وَخَلَقْتَنى مِنَ بازگشت من آغاز كردى وجود مرا به رحمت خود پيش از آن كه باشم چيز قابل ذكرى و مرا از التُّرابِ، ثُمَّ اَسْكَنْتَنِى الاَْصْلابَ، آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ خاك آفريدى آنگاه در ميان صلبها جايم دادى و ايمنم ساختى از حوادث زمانه و تغييرات روزگار وَالسِّنينَ، فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْب اِلى رَحِم فى تَقادُم مِنَ الاَْيّامِ و سالها و همچنان همواره از صلبى به رحمى كوچ كردم در ايّام الْماضِيَةِ، وَالْقُرُونِ الْخالِيَةِ، لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِكَ بى وَلُطْفِكَ لى قديم و گذشته و قرنهاى پيشين و از روى مهر و رأفتى كه به من داشتى وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ، وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ، و احسانت نسبت به من مرا به جهان نياوردى در دوران حكومت پيشوايان كفر آنان كه پيمان تو را شكستند و فرستادگانت را تكذيب كردند لكِنَّكَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ يَسَّرْتَنى، وَفيهِ ولى در زمانى مرا بدنيا آوردى كه پيش از آن در علمت گذشته بود از هدايتى كه اسبابش را برايم مهيا فرمودى و در آن اَنْشَأْتَنى، وَمِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ، وَسَوابِغِ نِعَمِكَ، مرا نشو و نما دادى و پيش از اين نيز به من مهر ورزيدى بوسيله رفتار نيكويت و نعمتهاى شايانت فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ يُمْنى، وَاَسْكَنْتَنى فى ظُلُمات ثَلاث، بَيْنَ لَحْم كه پديد آوردى خلقتم را از منى ريخته شده و جايم دادى در سه پرده تاريكى (مشيمه و رحم و شكم) ميان گوشت وَدَم وَجِلْد، لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى، وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرى، ثُمَّ و خون و پوست و گواهم نساختى در خلقتم و واگذار نكردى به من چيزى از كار خودم را سپس اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِيّاً، وَحَفِظْتَنى بيرونم آوردى بدانچه در علمت گذشته بود از هدايتم بسوى دنيا خلقتى تمام و درست و در حال طفوليت و خردسالى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِيّاً، وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِيّاً، وَعَطَفْتَ عَلَىَّ در گهواره محافظتم كردى و روزيم دادى از غذاها شيرى گوارا و دل پرستاران رابر من مهربان قُلُوبَ الْحَواضِنِ، وَكَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ، وَكَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ كردى و عهده دار پرستاريم كردى مادران مهربان را و از آسيب جنيان نگهداريم كردى الْجآنِّ، وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ، فَتَعالَيْتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ، و از زيادى و نقصان سالمم داشتى پس برترى تو اى مهربان و اى بخشاينده حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ، اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابِغَ الاِْنْعامِ، وَرَبَّيْتَنى تا آنگاه كه لب به سخن گشودم و تمام كردى بر من نعمتهاى شايانت را و پرورشم دادى زايِداً فى كُلِّ عام، حَتّى إذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتى، وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى، اَوْجَبْتَ هر ساله زيادتر از سال پيش تا آنگاه كه خلقتم كامل شد و تاب و توانم به حد اعتدال رسيد واجب كردى عَلَىَّ حُجَتَّكَ، بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَكَ، وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِكْمَتِكَ، بر من حجت خود را بدين ترتيب كه معرفت خود را به من الهام فرمودى و بوسيله عجايب حكمتت به هراسم انداختى وَاَيْقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِكَوَاَرْضِكَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِكَ، وَنَبَّهْتَنى و بيدارم كردى بدانچه آفريدى در آسمان و زمينت از پديده هاى آفرينشت و آگاهم كردى لِشُكْرِكَ وَذِكْرِكَ، وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَكَ وَعِبادَتَكَ، وَفَهَّمْتَنى ما جآءَتْ به سپاسگزارى و ذكر خودت و اطاعت و عبادتت را بر من واجب كردى و آنچه بِهِ رُسُلُكَ، وَيَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ، وَمَنَنْتَ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ رسولانت آورده بودند به من فهماندى و پذيرفتن موجبات خشنوديت را برايم آسان كردى و در تمام اينها بِعَوْنِكَ وَلُطْفِكَ، ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَيْرِالثَّرى، لَمْ تَرْضَ لى يا اِلهى نِعْمَةً به يارى و لطف خود بر من منّت نهادى سپس به اين كه مرا از بهترين خاكها آفريدى راضى نشدى اى معبود من كه تنها از نعمتى دُونَ اُخرى، وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ، وَصُنُوفِ الرِّياشِ، بِمَنِّكَ برخوردار شوم و از ديگرى منع گردم بلكه روزيم دادى از انواع (نعمتهاى) زندگى و اقسام لوازم كامرانى و اين بواسطه آن نعمت بخشى الْعَظيمِ الاَْعْظَمِ عَلَىَّ، وَ اِحْسانِكَ الْقَديمِ اِلَىَّ، حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ بزرگ و بزرگترت بود بر من و آن احسان ديرينه ات بود نسبت به من تا اين كه تمام نعمتها را بر من كامل كردى جَميعَ النِّعَمِ، وَصَرَفْتَ عَنّى كُلَّ النِّقَمِ، لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلى وَجُرْأَتى عَلَيْكَ، و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى باز هم نادانى و دليرى من بر من جلوگيرت نشد اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما يُقَرِّبُنى اِلَيْكَ، وَوَفَّقْتَنى لِما يُزْلِفُنى لَدَيْكَ، فَاِنْ دَعَوْتُكَ از اين كه راهنماييم كردى بدانچه مرا به تو نزديك كند و موفقم داشتى بدانچه مرا به درگاهت مقرّب سازد كه اگر بخوانمت اَجَبْتَنى، وَاِنْ سَئَلْتُكَ اَعْطَيْتَنى، وَاِنْ اَطَعْتُكَ شَكَرْتَنى، وَاِنْ شَكَرْتُكَ پاسخم دهى و اگر بخواهم از توبه من عطا كنى و اگر اطاعتت كنم قدردانى كنى و اگر سپاسگزاريت كنم زِدْتَنى، كُلُّ ذلِكَ اِكْمالٌ لاَِنْعُمِكَ عَلَىَّ، وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ، فَسُبْحانَكَ بر من بيفزايى و همه اينها براى كامل ساختن نعمتهاى تو است بر من و احسانى كه به من دارى پس منزهى تو، سُبْحانَكَ مِنْ مُبْدِئ مُعيد حَميد مَجيد، تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُكَ، وَعَظُمَتْ منزه كه آغازنده نعمتى و بازگرداننده و ستوده و بزرگوارى بسى پاكيزه است نامهاى تو و بزرگ است الاؤُكَ، فَأَىَُّ نِعَمِكَ يا اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِكْراً، أَمْ اَىُّ عَطاياكَ أَقُومُ بِها نعمتهاى تو پس اى معبود من كدام يك از نعمتهايت را بشماره درآورده و ياد كنم يا براى كدام يك از عطاهايت به شُكْراً، وَهِىَ يا رَبِّ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ يُحْصِيَهَا الْعآدُّونَ، أَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا سپاسگزارى اقدام كنم در صورتى كه آنها اى پروردگار من بيش از آن است كه حسابگران بتوانند آنها را بشمارند يا دانش الْحافِظُونَ، ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنِّى اللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ، أَكْثَرُ حافظان بدانها رسد سپس اى خدا آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور كرده و باز داشتى بيشتر بوده مِمّا ظَهَرَ لى مِنَ الْعافِيَةِ وَالسَّرّآءِ. از آنچه برايم آشكار شد از تندرستى و خوشى. وَاَ نَا اَشْهَدُ يا اِلهى بِحَقيقَةِ ايمانى، وَعَقْدِ عَزَماتِ يَقينى، وَخالِصِ و من گواهى دهم خدايا به حقيقت ايمان خودم و بدانچه تصميمات يقينم بدان بسته استو توحيد خالص صَريحِ تَوْحيدى، وَباطِنِ مَكْنُونِ ضَميرى، وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ و بى شائبه خود و درون سرپوشيده نهادم و رشته هاى ديد نور بَصَرى، وَاَساريرِ صَفْحَةِ جَبينى، وَ خُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى، وَ خَذاريفِ چشمانم و خطوط صفحه پيشانيم و رخنه هاى راههاى تنفسم و پرده هاى مارِنِ عِرْنينى، وَ مَسارِبِ سِماخِ سَمْعى، وَ ما ضُمَّتْ وَ اَطْبَقَتْ عَلَيْهِ نرمه بينيم و راههاى پرده گوشم و آنچه بچسبد و روى هم قرار گيرد شَفَتاىَ، وَ حَرَكاتِ لَفْظِ لِسانى، وَمَغْرَزِ حَنَكِ فَمى وَفَكّى، وَ مَنابِتِ بر آن دو لبم و حركتهاى تلفظ زبانم و محل پيوست كام (فك بالاى) دهان و آرواره ام اَضْراسى، وَ مَساغِ مَطْعَمى وَ مَشْرَبى، وَحِمالَةِ اُمِّ رَأْسى، وَ بُلُوعِ فارِغِ و محل بيرون آمدن دندانهايم و محل چشيدن خوراك و آشاميدنيهايم و رشته و عصب مغز سرم و لوله (حلق) متصل به حَبآئِلِ عُنُقى، وَ مَا اشْتَمَلَ عَلَيْهِ تامُورُ صَدْرى، وَ حمائِلِ حَبْلِ وَتينى، رگهاى گردنم و آنچه در برگرفته آن را قفسه سينه ام و رشته هاى رگ قلبم وَ نِياطِ حِجابِ قَلْبى، وَ أَفْلاذِ حَواشى كَبِدى، وَ ما حَوَتْهُ شَراسيفُ و شاهرگ پرده دلم و پاره هاى گوشه و كنار جگرم و آنچه را در بردارد استخوانهاى اَضْلاعى، وَ حِقاقُ مَفاصِلى، وَقَبْضُ عَوامِلى، وَاَطْرافُ اَنامِلى، دنده هايم و سربندهاى استخوانهايم و انقباض عضلات بدنم و اطراف سر انگشتانم و وَلَحْمى وَ دَمى، وَشَعْرى وَ بَشَرى، وَ عَصَبى وَ قَصَبى، وَ عِظامى وَ مُخّى گوشتم و خونم و موى بدنم و بشره پوستم و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم وَ عُرُوقى، وَ جَميعُ جَوارِحى، وَ مَا انْتَسَجَ عَلى ذلِكَ اَيّامَ رِضاعى، وَ ما و رگهايم و تمام اعضا و جوارحم و آنچه بر اينها بافته شده از دوران شيرخوارگيم و آنچه را اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّى، وَ نَوْمى وَ يَقْظَتى وَسُكُونى، وَ حَرَكاتِ رُكُوعى زمين از من بر خود گرفته و خوابم و بيداريم و آرميدنم و حركتهاى ركوع و وَسُجُودى، اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَ اجْتَهَدْتُ مَدَى الاَْعصارِ وَ الاَْحْقابِ، لَوْ سجود من (گواهى دهم) كه اگر تصميم بگيرم و بكوشم در طول قرون و اعصار بر فرض كه چنين عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّىَ شُكْرَ واحِدَة مِنْ أَنْعُمِكَ، مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ اِلاَّ بِمَنِّكَ عمرى بكنم و بخواهم شكريكى از نعمتهاى تو را بجا آورم نخواهم توانست جز به لطف خود كه الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُكْرُكَ اَبَداً جَديداً، وَ ثَنآءً طارِفاً عَتيداً، اَجَلْ، وَ لَوْ آن خود واجب كند بر من سپاسگزاريت را دوباره از نو و موجب ستايشى تازه و ريشه دار گردد آرى و اگر حَرَصْتُ اَنـَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِكَ، أَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِكَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ، حريص باشم من و حسابگران از مخلوقت كه بخواهيم اندازه نعمت بخشيهاى تو را از گذشته و آينده ما حَصَرْناهُ عَدَداً، وَ لا اَحْصَيناهُ اَمَداً، هَيْهاتَ أنّى ذلِكَ، وَ اَنْتَ الْمُخْبِرُ به حساب درآوريم نتوانيم بشماره درآوريم و نه از نظر زمان و اندازه آن را احصا كنيم! هيهات! كجا چنين چيزى ميسر است و تو خود فى كِتابِكَ النّاطِقِ، وَ النَّبَأِ الصّادِقِ: وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها. در كتاب گويا و خبر راست و درستت خبر داده اى كه «اگر بشماريد نعمت خدا را احصا نتوانيد كرد» صَدَقَ كِتابُكَ اللّهُمَّ وَاِنْبآؤُكَ، وَ بَلَّغَتْ اَنْبِيآؤُكَ وَ رُسُلُكَ ما اَنْزَلْتَ عَلَيْهِمْ خدايا كتاب تو و خبرى كه دادى راست است و رساندند پيمبران و رسولانت هرچه را بر ايشان از وحى خويش مِنْ وَحْيِكَ، وَ شَرَعْتَ لَهُمْ وَ بِهِمْ(18) مِنْ دينِكَ. فرو فرستادى و آنچه را تشريع كردى براى آنها و بوسيله آنها از دين و آيين خود. غَيْرَ أَنّى يا اِلهى اَشْهَدُ بِجَهْدى وَ جِدّى، وَ مَبْلَغِ طاعَتى وَ وُسْعى، وَ أَقُولُ جز اين كه معبودا من گواهى دهم به سعى و كوششم و به اندازه رسايى طاعت و وسعم و از مُؤْمِناً مُوقِناً، اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَوْرُوثاً، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ روى ايمان و يقين مى گويم ستايش خدايى را سزاست كه نگيرد فرزندى تا از او ارث برند و نيست برايش شَريكٌ فى مُلْكِهِ فَيُضآدَّهُ فيمَا ابْتَدَعَ، وَ لا وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فيما شريكى در فرمانروايى تا با او ضدّيت كنند در آنچه پديد آوردو نه نگهدارى از خوارى دارد تا كمكش كند صَنَعَ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ، لَوْ كانَ فيهِما الِهَةٌ اِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتا وَ تَفَطَّرَتا، در آنچه بوجود آورد پس منزه باد منزه كه اگر بود در آسمان و زمين خدايانى جز او هر دو تباه مى شدند و از هم متلاشى مى گشتند سُبْحانَ اللهِ الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ، اَلَّذى لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ منزه است خداى يگانه يكتاى بى نيازى كه فرزند ندارد و فرزند كسى نيست و نيست برايش كُفُواً اَحَدٌ، اَلْحَمْدُ للهِِ حَمْداً يُعادِلُ حَمْدَ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ، وَ اَنْبِيآئِهِ همتايى هيچ كس ستايش خداى را است ستايشى كه برابر ستايش فرشتگان مقرّب او و پيمبران الْمُرْسَلينَ، وَ صَلَّى اللهُ عَلى خِيَرَتِهِ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِيّينَ، وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ مرسلش باشد و درود خدا بر بهترين خلقش محمّد خاتم پيمبران و آل پاك و الطّاهِرينَ الْمُخلَصينَ، وَسَلَّمَ. پاكيزه و خالص او باد و سلام. آنگاه حضرت، پس از ذكر آن همه اوصاف الهى و تسبيح و تقديس پروردگار حاجت خود را عرضه داشت و در حالى كه اشك از چشمان مباركش سرازير بود گفت: اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاكَ كَانّى اَراكَ، وَاَسْعِدْنى بِتَقْويكَ، وَلا تُشْقِنى خدايا چنانم ترسان خودت كن كه گويا مى بينمت و به پرهيزكارى از خويش خوشبختم گردان و به واسطه نافرمانيت بدبختم بِمَعْصِيَتِكَ، وَخِرْلى فى قَضآئِكَ، وَبارِكْ لى فى قَدَرِكَ، حَتّى لا أُحِبَّ مكن و در سرنوشت خود خير برايم مقدر كن و مقدراتت را برايم مبارك گردان تا چنان نباشم كه تَعْجيلَ ما اَخَّرْتَ، وَلا تَاْخيرَ ما عَجَّلْتَ، اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى، تعجيل آنچه را تو پس انداخته اى بخواهم و نه تأخير آنچه را تو پيش انداخته اى خدايا قرار ده بى نيازى در نفس من وَالْيَقينَ فى قَلْبى، وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى، وَالنُّورَ فى بَصَرى، وَالْبَصيرَةَ و يقين در دلم و اخلاص در كردارم و روشنى در ديده ام و بينايى فى دينى، وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى، وَاجْعَلْ سَمْعى وَبَصَرى اَلْوارِثَيْنِ مِنّى، در دينم و مرا از اعضا و جوارحم بهره مند كن و گوش و چشم مرا وارث من گردان (كه تا دم مرگ بسلامت باشند) وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى، وَاَرِنى فيهِ ثارى وَ مَآرِبى، وَاَقِرَّ بِذلِكَ و ياريم ده بر آن كس كه به من ستم كرده و انتقام گيرى مرا و آرزويم را درباره اش به من بنمايان و ديده ام را در اين باره عَيْنى، اَللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتى، وَاسْتُرْ عَوْرَتى، وَاغْفِرْ لى خَطيئَتى، وَاخْسَأْ روشن كن خدايا محنتم را برطرف كن و زشتيهايم بپوشان و خطايم بيامرز و شيطان شَيْطانى، وَفُكَّ رِهانى، وَاجْعَلْ لى يا اِلهى الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِى الاْخِرَةِ و اهريمنم را از من بران و ذمه ام را از گِرو بِرَهان و قرار ده خدايا براى من درجه والا در آخرت وَالاُْولى، اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنى، فَجَعَلْتَنى سَميعاً بَصيراً، وَلَكَ و در دنيا خدايا حمد تو راست كه مرا آفريدى و شنوا و بينا قرارم دادى الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنى، فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِيّاً رَحْمَةً بى، وَقَدْ كُنْتَ عَنْ و ستايش تو راست كه مرا آفريدى و از روى مهرى كه به من داشتى خلقتم را نيكو آراستى در صورتى كه تو از خَلْقى غَنِيّاً، رَبِّ بِما بَرَأْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى، رَبِّ بِما اَنْشَأْتَنى خلقت من بى نياز بودى پروردگارا به آن طور كه مرا پديدآوردى و در خلقتم اعتدال بكار بردى پروردگارا به آن طور كه بوجودم آوردى و فَاَحْسَنْتَ صُورَتى، رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى عافَيْتَنى، رَبِّ بِما صورتم را نيكو كردى پروردگارا به آن طور كه به من احسان كردى وعافيتم دادى پروردگارا آن چنانكه كَلاَْتَنى وَوَفَّقْتَنى، رَبِّ بِما اَنْعَمْتَ عَلَىَّ فَهَدَيْتَنى، رَبِّ بِما اَوْلَيْتَنى وَمِنْ مرا محافظت كردى و موفقم داشتى پروردگارا آن چنانكه بر من انعام كرده و هدايتم فرمودى پروردگارا چنانچه مرا مورد احسان قرار داده و از كُلِّ خَيْر اَعْطَيْتَنى، رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَسَقَيْتَنى، رَبِّ بِما اَغْنَيْتَنى هر خيرى به من عطا كردى پروردگارا آن چنانكه مرا خوراندى و نوشاندى پروردگارا آن چنانكه بى نيازم كردى وَاَقْنَيْتَنى، رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى، رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِكَ و سرمايه ام دادى پروردگارا آن چنانكه كمكم دادى و عزتم بخشيدى پروردگارا آن چنانكه مرا از خلعت باصفايت پوشاندى الصّافى، وَ يَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِكَ الْكافى، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، و از مصنوعاتت به حد كافى در اختيارم گذاردى (چنانكه اين همه انعام كردى) درود فرست بر محمّد و آل محمّد و وَاَعِنّى عَلى بَوآئِقِ الدُّهُورِ، وَ صُرُوفِ اللَّيالى وَ الاَْيّامِ، وَنَجِّنى مِنْ كمكم ده بر پيش آمدهاى ناگوار روزگار و كشمكشهاى شبها و روزها و از هراسهاى اَهْوالِ الدُّنْيا وَكُرُباتِ الاْخِرَةِ، وَاكْفِنى شَرَّ ما يَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى دنيا و اندوههاى آخرت نجاتم ده و از شر آنچه ستمگران در زمين انجام دهند مرا كفايت فرما الاَْرْضِ، اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاكْفِنى، وَما اَحْذَرُ فَقِنى، وَ فى نَفْسى وَ دينى خدايا از آنچه مى ترسم كفايتم كن و از آنچه برحذرم، نگاهم دار و خودم و دينم فَاحْرُسْنى، وَ فى سَفَرى فَاحْفَظْنى، وَ فى اَهْلى وَ مالى فَاخْلُفْنى، وَ فيما را حفظ كن و در سفر محافظتم كن و در خانواده و مالم جانشين من باش و در آنچه رَزَقْتَنى فَبارِكْ لى، وَ فى نَفْسى فَذَلِّلْنى، وَ فى اَعْيُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنى، روزيم كرده اى بركت ده و مرا در پيش خودم خوار كن و در چشم مردم بزرگم كن و وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ فَسَلِّمْنى، وَ بِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى، وَ بِسَريرَتى از شر جن و انس بسلامتم بدار و به گناهان رسوايم مكن و به انديشه هاى باطنم فَلا تُخْزِنى، وَ بِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى، وَ نِعَمَكَ فَلا تَسْلُبْنى، وَ اِلى غَيْرِكَ فَلا سرافكنده ام مكن و به كردارم دچارم مساز و نعمتهايت را از من مگير و بجز خودت به ديگرى تَكِلْنى، اِلهى اِلى مَنْ تَكِلُنى، اِلى قَريب فَيَقْطَعُنى، اَمْ اِلى بَعيد واگذارم مكن خدايا به كه واگذارم مى كنى آيا به خويشاوندى كه از من بِبُرَد يا بيگانه اى كه مرا از خود دور كند يا فَيَتَجَهَّمُنى، اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفينَ لى وَاَنْتَ رَبّى، وَمَليكُ اَمْرى، اَشْكُو به كسانى كه خوارم شمرند و تويى پروردگار من و زمامدار كار من بسوى اِلَيْكَ غُرْبَتى، وَ بُعْدَ دارى، وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّكْتَهُ اَمْرى، اِلهى فَلا تو شكايت آرم از غربت خود و دورى خانه ام و خواريم نزد كسى كه زمامدار كار من كردى خدايا پس تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَكَ، فَاِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سُبْحانَكَ غَيْرَ خشم خود را بر من مبار و اگر بر من خشم نكرده باشى باكى ندارم منزهى تو جز اين كه اَنَّ عافِيَتَكَ اَوْسَعُ لى، فَاَسْئَلُكَ يا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ در عين حال عافيت تو وسيعتر است براى من پس از تو خواهم پروردگارا به نور ذاتت كه روشن شد بدان الاَْرْضُ وَالسَّمواتُ، وَ كُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ، وَ صَلُحَ بِهِ اَمْرُ الاَْوَّلينَ زمين و آسمانها و برطرف شد بدان تاريكيها و اصلاح شد بدان كار اوّلين وَالاْخِرينَ، اَنْ لا تُميتَنى عَلى غَضَبِكَ، وَلا تُنْزِلَ بى سَخَطَكَ، لَكَ و آخرين كه مرا بر حال غضب خويش نميرانى و خشمت را بر من نازل مفرمايى مؤاخذه الْعُتْبى لَكَ الْعُتْبى(19) حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِك، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْـتَ. و بازخواست حق توست تا گاهى كه پيش از آن راضى شوى معبودى جز تو نيست. رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ، وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ، وَالْبَيْتِ الْعَتيقِ الَّذى اَحْلَلْتَهُ الْبَرَكَةَ، كه پروردگار شهر محترم و مشعر الحرام و خانه كعبه اى آن خانه اى كه بركت را بدان نازل كردى وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً، يا مَنْ عَفا عَنْ عَظيمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ، يا مَنْ اَسْبَغَ و آن را براى مردمان خانه امنى قرار دادى اى كسى كه از گناهان بزرگ به بردبارى خود درگذرى اى كه نعمتها را به النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ، يا مَنْ اَعْطَى الْجَزيلَ بِكَرَمِهِ، يا عُدَّتى فى شِدَّتى، يا فضل خود فراوان گردانى اى كه عطاياى شايان را به كرم خود بدهى اى ذخيره ام در سختى اى صاحِبى فى وَحْدَتى، يا غِياثى فى كُرْبَتى، يا وَلِيّى فى نِعْمَتى، يا اِلـهى رفيق و همدمم در تنهايى اى فريادرس من در گرفتارى اى ولى من در نعمتم اى معبود من وَاِلـهَ آبائى، اِبْراهيمَ وَاِسْماعيلَ، وَاِسْحقَ وَيَعْقُوبَ، وَرَبَّ جَبْرَئيلَ و معبود پدرانم ابراهيم و اسمعيل و (معبود) اسحاق و يعقوب و پروردگار جبرئيل وَميكائيلَ وَاِسْرافيلَ، وَربَّ مُحَمَّد خاتِمِ النَّبِيّينَ، وَ آلِهِ الْمُنْتَجَبينَ، و ميكائيل و اسرافيلو پروردگار محمّد خاتم پيمبران و آل برگزيده اش وَمُنْزِلَ التَّوراةِ وَالاِْنْجيلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ، وَمُنَزِّلَ كـهيعص، وَطـه و فروفرستنده تورات و انجيل و زبور و قرآن و نازل كننده كهيعص و طه وَيس، وَالْقُرآنِ الْحَكيمِ، اَنْتَ كَهْفى حينَ تُعْيينِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها، و «يس و قرآن حكمت آموز» تويى پناه من هنگامى كه درمانده ام كنند راهها با همه وسعتى كه دارند وَتَضيقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها، وَلَوْلا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهالِكينَ، وَاَنْتَ و زمين بر من تنگ گيرد با همه پهناوريش و اگر نبود رحمت تو بطور حتم من هلاك شده بودم و تويى مُقيلُ عَثْرَتى، وَلَوْلا سَتْرُكَ اِيّاىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحينَ، وَ اَنْتَ مُؤَيِّدى ناديده گير لغزشم و اگر پرده پوشى تو نبود مسلّماً من از رسواشدگان بودم و تويى كه بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى، وَ لَوْ لا نَصْرُكَ اِيّاىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبينَ، يا مَنْ به يارى خود مرا بر دشمنانم يارى دهى و اگر نبود يارى تومن مغلوب شده بودم اى كه خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفْعَةِ، فَاَوْلِيآئُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّونَ، يا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ مخصوص كرده خود را به بلندى و برترى و دوستانش بوسيله عزت او عزت يابند اى كه الْمُلُوكُ نيرَ الْمَذَلَّةِ عَلى اَعْناقِهِمْ، فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ، يَعْلَمُ خائِنَةَ پادشاهان در برابرش طوق خوارى به گردن گذارند و آنها از سَطَوَتَش ترسانند مى داند حركت (يا خيانت) الاَْعْيُنِ وَما تُخْفِى الصُّدُورُ، وَ غَيْبَ ما تَاْتى بِهِ الاَْزْمِنَةُ وَالدُّهُورُ، يا مَنْ چشمها و آنچه را سينه ها پنهان كنند و حوادثى كه در كمون زمانها و روزگارهاست اى كه لا يَعْلَمُ كَيْفَ هُوَ اِلاَّ هُوَ، يا مَنْ لا يَعْلَمُ ما هُوَ اِلاَّ هُوَ، يا مَنْ لا يَعْلَمُهُ اِلاَّ نداند چگونگى او را جز خود او اى كه نداند چيست او جز او اى كه نداند او را جز هُوَ(20)، يا مَنْ كَبَسَ الاَْرْضَ عَلَى الْمآءِ، وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ، يا مَنْ لَهُ خود او اى كه زمين را بر آب فرو بُردى و هوا را به آسمان بستى اى كه اَكْرَمُ الاَْسْمآءِ، يا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذى لا يَنْقَطِعُ اَبَداً، يا مُقَيِّضَ الرَّكْبِ گرامى ترين نامها از اوست اى دارنده احسانى كه هرگز قطع نشود اى گمارنده كاروان براى نجات لِيُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ، وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ، وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِيَّةِ يوسف در آن جاى بى آب و علف و بيرون آورنده اش از چاه و رساننده اش به پادشاهى پس از بندگى مَلِكاً، يا رادَّهُ عَلى يَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ، يا اى كه او را برگرداندى به يعقوب پس از آن كه ديدگانش از اندوه سفيد شده بود و آكنده از غم بود اى كاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى عَنْ اَيُّوبَ، وَمُمْسِكَ يَدَىْ اِبْراهيمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ، برطرف كننده سختى و گرفتارى از ايوب و اى نگهدارنده دستهاى ابراهيم از ذبح پسرش بَعْدَ كِبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ، يا مَنِ اسْتَجابَ لِزَكَرِيّا فَوَهَبَ لَهُ يَحْيى، وَلَمْ پس از سن پيرى و بسرآمدن عمرش اى كه دعاى زكريا را به اجابت رساندى و يحيى را به او بخشيدى و يَدَعْهُ فَرْداً وَحيداً، يا مَنْ اَخْرَجَ يُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ، يا مَنْ فَلَقَ او را تنها و بى كس وامگذاردى اى كه بيرون آورد يونس را از شكم ماهى اى كه شكافت الْبَحْرَ لِبَنى اِسْرآئيلَ فَاَنْجاهُمْ، وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقينَ، يا دريا را براى بنى اسرائيل و (از فرعونيان) نجاتشان دادو فرعون و لشكريانش را غرق كرد اى مَنْ اَرْسَلَ الرِّياحَ مُبَشِّرات بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ، يا مَنْ لَمْ يَعْجَلْ عَلى مَنْ كه فرستاد بادها را نويد دهندگانى پيشاپيش آمدن رحمتش اى كه شتاب نكند بر (عذاب) عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، يا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ، وَقَدْ نافرمانان از خلق خود اى كه نجات بخشيد ساحران (فرعون) را پس از سالها انكار (و كفر) و چنان غَدَوْا فى نِعْمَتِهِ يَاْكُلُونَ رِزْقَهُ، وَيَعْبُدُونَ غَيْرَهُ، وَقَدْ حآدُّوهُ وَنآدُّوهُ، بودند كه متنعّم به نعمتهاى خدا بودند كه روزيش را مى خوردند ولى پرستش ديگرى را مى كردند و با خدا دشمنى و ضديت داشتند وَكَذَّبُوا رُسُلَهُ، يا اَللهُ يا اَللهُ يا بَدىُ، يا بَديعاً لا نِدَّ لَكَ، يا دآئِماً لا نَفادَ لَكَ، و رسولانش را تكذيب مى كردند اى خدا اى خدا اى آغازنده اى پديدآورنده اى كه همتا ندارى اى جاويدانى كه زوال ندارى يا حَيّاً حينَ لا حَىَّ، يا مُحْيِىَ الْمَوْتى، يا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلى كُلِّ نَفْس بِما اى زنده در آنگاه كه زنده اى نبوداى زنده كن مردگان اى كه مراقبت دارى بر هركس بدانچه كَسَبَتْ، يا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرى فَلَمْ يَحْرِمْنى،وَعَظُمَتْ خَطيئَتى فَلَمْ انجام داده اى كه سپاسگزارى من برايش اندك است ولى محرومم نكند و خطايم بزرگ است ولى يَفْضَحْنى، وَ رَانى عَلَى الْمَعاصى فَلَمْ يَشْهَرْنى، يا مَنْ حَفِظَنى فى رسوايم نكند و مرا بر نافرمانى خويش بيند ولى پرده ام ندرد اى كه مرا در صِغَرى، يا مَنْ رَزَقَنى فى كِبَرى، يا مَنْ اَياديهِ عِنْدى لا تُحْصى، وَنِعَمُهُ كودكى محافظت كردى اى كه در بزرگى روزيم دادى اى كه اندازه مرحمت هايى كه به من كردى بشماره نيايد و نعمتهايش لا تُجازى، يا مَنْ عارَضَنى بِالْخَيْرِ وَالاِْحْسانِ، وَعارَضْتُهُ بِالاِْسائَةِ را تلافى ممكن نباشد اى كه روبه رو شد با من به نيكى و احسان ولى من با او به بدى وَالْعِصْيانِ، يا مَنْ هَدانى لِلاْيمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُكْرَ الاِْمْتِنانِ، يا و گناه روبه رو شدم اى كه مرا به ايمان هدايت كرد پيش از آن كه بشناسم طريقه سپاسگزارى نعمتش را اى كه مَنْ دَعَوْتُهُ مَريضاً فَشَفانى، وَعُرْياناً فَكَسانى، وَجائِعاً فَاَشْبَعَنى، خواندمش در حال بيمارى و او شفايم داد و در برهنگى و او مرا پوشاند و در گرسنگى و او سيرم كرد وَعَطْشاناً فَاَرْوانى، وَذَليلاً فَاَعَزَّنى، وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى، وَوَحيداً و در تشنگى و او سيرابم كرد و در خوارى و او عزتم بخشيد و در نادانى و او معرفتم بخشيد و در تنهايى فَكَثَّرَنى، وَغائِباً فَرَدَّنى، وَمُقِلاًّ فَاَغْنانى، وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى، وَغَنِيّاً فَلَمْ و او فزونى جمعيت داد و در دورى و او بازم گرداند و در ندارى و او دارايم كرد و در كمك خواهى و او ياريم داد و در ثروتمندى و او يَسْلُبْنى، وَاَمْسَكْتُ عَنْ جَميعِ ذلِكَ فَابْتَدَاَنى، فَلَكَ الْحَمْدُ وَالشُّكْرُ يا از من سلب نفرمود و (هنگامى كه) از همه اين خواسته ها دم بستم تو آغاز كردى پس از آن توست حمد و سپاس اى مَنْ اَقالَ عَثْرَتى، وَ نَفَّسَ كُرْبَتى، وَ اَجابَ دَعْوَتى، وَ سَتَرَ عَوْرَتى، كه لغزشم را ناديده گرفت و گرفتگى را از من دور كرد و دعايم را اجابت فرمود و عيبم را پوشاند و وَغَفَرَ ذُنُوبى، وَ بَلَّغَنى طَلِبَتى، وَ نَصَرَنى عَلى عَدُوّى، وَ اِنْ اَعُدَّ نِعَمَكَ گناهانم را آمرزيد و به خواسته ام رسانيد و بر دشمنم يارى داد و اگر بخواهم نعمتها و وَمِنَنَكَ وَكَرائِمَ مِنَحِكَ لا اُحْصيها، يا مَوْلاىَ اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ، اَنْتَ الَّذى عطاها و مراحم بزرگ تو را بشمارم نتوانم اى مولاى من اين تويى كه منّت نهادى و اين تويى كه اَنْعَمْتَ، اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذى اَفْضَلْتَ، اَنْتَ نعمت دادى اين تويى كه احسان فرمودى اين تويى كه نيكى كردى اين تويى كه فزونى بخشيدى اين تويى الَّذى اَكْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذى رَزَقْتَ، اَنْتَ الَّذى وَفَّقْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعْطَيْتَ، كه كامل كردى اين تويى كه روزى دادى اين تويى كه توفيق دادى اين تويى كه عطا كردى اَنْتَ الَّذى اَغْنَيْتَ، اَنْتَ الَّذى اَقْنَيْتَ، اَنْتَ الَّذى اوَيْتَ، اَنْتَ الَّذى كَفَيْتَ، اين تويى كه بى نياز كردى اين تويى كه ثروت بخشيدى اين تويى كه مأوى دادى اين تويى كه كفايت كردى اَنْتَ الَّذى هَدَيْتَ، اَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ، اَنْتَ الَّذى سَتَرْتَ، اَنْتَ الَّذى اين تويى كه هدايت كردى اين تويى كه نگهداشتى اين تويى كه پوشاندى اين تويى كه غَفَرْتَ، اَنْتَ الَّذى اَقَلْتَ، اَنْتَ الَّذى مَكَّنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعْزَزْتَ، اَنْتَ آمرزيدى اين تويى كه ناديده گرفتى اين تويى كه قدرت و چيرگى دادى اين تويى كه عزت بخشيدى اين تويى الَّذى اَعَنْتَ، اَنْتَ الَّذى عَضَدْتَ، اَنْتَ الَّذى اَيَّدْتَ، اَنْتَ الَّذى نَصَرْتَ، كه كمك كردى اين تويى كه پشتيبانى كردى اين تويى كه تأييد كردى اين تويى كه يارى كردى اَنْتَ الَّذى شَفَيْتَ، اَنْتَ الَّذى عافَيْتَ، اَنْتَ الَّذى اَكْرَمْتَ، تَبارَكْتَ اين تويى كه شفا دادى اين تويى كه عافيت دادى اين تويى كه اكرام كردى بزرگى و وَتَعالَيْتَ، فَلَكَ الْحَمْدُ دآئِماً، وَلَكَ الشُّكْرُ واصِباً اَبَداً، ثُمَّ اَنَا يا اِلهى برترى از توست و ستايش هميشه مخصوص تو است و سپاسگزارى دائمى و جاويد از آن تواست و اما من اى معبودم الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى، اَ نَا الَّذى اَسَاْتُ، اَ نَا الَّذى اَخْطَاْتُ، اَ نَا كسى هستم كه به گناهانم اعتراف دارم پس آنها را بيامرز و اين منم كه بد كردم اين منم كه خطا كردم اين منم الَّذى هَمَمْتُ، اَ نَا الَّذى جَهِلْتُ، اَنـَا الَّذى غَفَلْتُ، اَنـَا الَّذى سَهَوْتُ، اَنـَا كه (به بدى) همت گماشتم اين منم كه نادانى كردم اين منم كه غفلت ورزيدم اين منم كه فراموش كردم اين منم الَّذِى اعْتَمَدْتُ، اَنـَا الَّذى تَعَمَّدْتُ، اَ نَا الَّذى وَعَدْتُ، وَ اَ نَاالَّذى اَخْلَفْتُ، كه (به غير يا به خود) اعتماد كردم اين منم كه (به كاربد) تعمّد كردم اين منم كه وعده دادم و اين منم كه خلف وعده كردم اَ نَا الَّذى نَكَثْتُ، اَ نَا الَّذى اَقْرَرْتُ، اَ نَا الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِكَ عَلَىَّ اين منم كه پيمان شكنى كردم اين منم كه به بدى اقرار كردم اين منم كه به نعمت تو بر خود و در پيش خود اعتراف دارم وَعِنْدى، وَاَبُوءُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى، يا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ، و هُوَ و با گناهانم بسويت بازگشته ام پس آنها را بيامرز اى كه زيانش نرساند گناهان بندگان و الْغَنيُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ، از اطاعت ايشان بى نيازى و تو آنى كه هركس از بندگان كردار شايسته اى انجام دهد به رحمت خويش توفيقش دهى فَلَكَ الْحَمْدُ اِلـهى وَسَيِّدى، اِلـهى اَمَرْتَنى فَعَصَيْتُكَ، وَ نَهَيْتَنى فَارْتَكَبْتُ پس تو راست ستايش اى معبود و آقاى من خدايا به من دستور دادى و من نافرمانى كردم و نهى فرمودى ولى من نهى تو را مرتكب شدم نَهْيَكَ، فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَرآءَة لى فَاَعْتَذِرُ، وَ لا ذا قُوَّة فَاَنْتَصِرُ، فَبِأَىِّ شَىْء و اكنون به حالى افتاده ام كه نه وسيله تبرئه اى دارم كه پوزش خواهم و نه نيرويى دارم كه بدان يارى گيرم پس به چه وسيله اَسْتَقْبِلُكَ يا مَوْلاىَ، اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى اَمْ بِلِسانى، اَمْ بِيَدى اَمْ بِرِجْلى، با تو روبه رو شوم اى مولاى من آيا به گوشم يا به چشمم يا به زبانم يا به دستم يا به پايم اَلـَيْسَ كُلُّها نِعَمَكَ عِندى، وَ بِكُلِّها عَصَيْتُكَ يا مَوْلاىَ، فَلَكَ الْحُجَّةُ آيا همه اينها نعمتهاى تو نيست كه در پيش من بود و با همه آنها تو را معصيت كردم اى مولاى من پس تو حجت وَالسَّبيلُ عَلَىَّ، يا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الاْباءِ وَ الاُْمَّهاتِ اَنْ يَزْجُرُونى، وَ مِنَ و راه مؤاخذه بر من دارى اى كه مرا پوشاندى از پدران و مادران كه مرا از نزد خود برانند و از الْعَشائِرِ وَالاِْخْوانِ اَنْ يُعَيِّرُونى، وَمِنَ السَّلاطينِ اَنْ يُعاقِبُونى، وَ لَوِ فاميل و برادران كه مرا سرزنش كنند و از سلاطين و حكومتها كه مرا شكنجه كنند و اگر اطَّلَعُوا يا مَوْلاىَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنّى اِذاً ما اَنْظَرُونى، وَ لَرَفَضُونى آنها مطلع بودند اى مولاى من بر آنچه تو بر آن مطلعى از كار من در آن هنگام مهلتم نمى دادند و از خود دورم مى كردند وَ قَطَعُونى، فَها اَنـَا ذا يا اِلـهى بَيْنَ يَدَيْكَ، يا سَيِّدى خاضِعٌ ذَليلٌ حَصيرٌ و از من مى بريدند و اينك خدايا اين منم كه در پيشگاهت ايستاده اى آقاى من با حال خضوع و خوارى و درماندگى و كوچكى حَقيرٌ، لا ذُو بَرآئَة فَاَعْتَذِرُ، وَ لا ذُو قُوَّة فَاَنْتَصِرُ، وَلا ذُو حُجَّة فَاَحْتَجُّ نه وسيله تبرئه جويى دارم كه پوزش طلبم و نه نيرويى كه يارى جويمو نه حجت و برهانى كه بدان چنگ زنم بِها، وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ وَ لَمْ اَعْمَلْ سُوءاً، وَ ما عَسَى الْجُحُودُ وَ لَوْ و نه مى توانم بگويم كه گناه نكرده ام و كجا مى تواند انكار فرضاً كه جَحَدْتُ يا مَوْلاىَ يَنْفَعُنى، كَيْفَ وَ اَنّى ذلِكَ، وَ جَوارِحى كُلُّها شاهِدَةٌ انكار كنم اى مولاى من سودم بخشد! چگونه؟ و كجا؟ با اين كه تمام اعضاى من گواهند عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ، وَعَلِمْتُ(21) يَقيناً غَيْرَ ذى شَكٍّ اَنَّكَ سآئِلى مِنْ عَظايِمِ بر من به آنچه انجام داده و به يقين مى دانم و هيچ گونه شك و ترديدى ندارم كه تو از كارهاى بزرگ الاُْمُورِ، وَ اَنَّكَ الْحَكَمُ الْعَدْلُ الَّذى لا تَجُورُ، وَ عَدْلُكَ مُهْلِكى، وَ مِنْ كُلِّ از من پرسش خواهى كرد و تويى آن داور عادلى كه ستم نكند و همان عدالتت مرا هلاك كند و از تمام عَدْلِكَ مَهْرَبى، فَاِنْ تُعَذِّبْنى يا اِلـهى فَبِذُنُوبى بَعْدَ حُجَّتِكَ عَلَىَّ، وَ اِنْ عدالت تو مى گريزم اگر عذابم كنى خدايابواسطه گناهان من است پس از آن كه حجت بر من دارى و اگر تَعْفُ عَنّى فَبِحِلْمِكَ وَ جُودِكَ وَ كَرَمِكَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ از من درگذرى پس به بردبارى و بخشندگى و بزرگوارى توست معبودى جز تو نيست منزهى تو و من مِنَ الظّالِمينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ، لا اِلهَ از ستمكارانم معبودى جز تونيست منزهى تو و من از آمرزش خواهانم معبودى اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى جز تو نيست منزهى تو و من از يگانه پرستانم معبودى نيست جز تو منزهى تو و كُنْتُ مِنَ الْخآئِفينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْوَجِلينَ، لا اِلهَ من از ترسناكانم معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از هراسناكانم معبودى جز اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الرّاجينَ، لااِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى تو نيست منزهى تو و من از اميدوارانم معبودى نيست جز تو منزهى تو و من كُنْتُ مِنَ الرّاغِبينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلينَ، لا اِلهَ از مشتاقانم معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از تهليل (لااله الاالله) گويانم معبودى اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ السّـآئِلينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى جز تو نيست منزهى تو و من از خواهندگانم معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از كُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الْمُكَبِّرينَ، تسبيح گويانم معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از تكبير (الله اكبر) گويانم لااِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ رَبّى وَرَبُّ ابآئِىَ الاَْوَّلينَ. معبودى نيست جز تو منزّهى تو پروردگار من و پروردگار پدران پيشين من. اَللّهُمَّ هذا ثَنائى عَلَيْكَ مُمَجِّداً، وَاِخْلاصى لِذِكْرِكَ مُوَحِّداً، وَاِقْرارى خدايا اين است ستايش من بر تو در مقام تمجيدت و اين است اخلاص من بذكر در مقام يكتاپرستيت و اقرار من بِـالائِكَ مُعَدِّداً، وَاِنْ كُنْتُ مُقِرّاً اَنّى لَمْ اُحْصِها لِكَثْرَتِها وَسُبُوغِها به نعمتهايت در مقام شماره آنها گرچه من اقرار دارم كه آنها را نتوانم بشماره درآورم از بسيارى آنها و فراوانى وَتَظاهُرِها، وَتَقادُمِها اِلى حادِث، ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنى بِهِ مَعَها مُنْذُ و آشكارى آنها و پيشى جُستن آنها از زمان پيدايش من كه همواره در آن عهد مرا بوسيله آن نعمتها يادآورى مى كردى از آن ساعت كه مرا آفريدى خَلَقْتَنى، وَبَرَاْتَنى مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاِْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ، وَكَشْفِ الضُّرِّ، از همان ابتداى عمر كه از ندارى و فقر مرا به توانگرى درآوردى و گرفتاريم برطرف كردى وَتَسْبيبِ الْيُسْرِ، وَدَفْعِ الْعُسْرِ، وَتَفريجِ الْكَرْبِ، وَالْعافِيَةِ فِى الْبَدَنِ، و اسباب آسايش مرا فراهم ساختى و سختى را دفع نموده و اندوه را زدودى و تنم را تندرست وَالسَّلامَةِ فِى الدّينِ، وَلَوْ رَفَدَنى عَلى قَدْرِ ذِكْرِ نِعْمَتِكَ جَميعُ الْعالَمينَ و دينم را بسلامت داشتى و اگر ياريم دهند به اندازه اى كه نعمتت را ذكر كنم تمام جهانيان مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ، ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلى ذلِكَ، تَقَدَّسْتَ وَتَعالَيْتَ از اوّلين و آخرين نه من قدرت ذكرش را دارم نه آنها منزهى تو و برترى مِنْ رَبٍّ كَريم عَظيم رَحيم، لا تُحْصى الاؤُكَ، وَلا يُبْلَغُ ثَنآؤُكَ، وَلا از اين كه پروردگارى هستى كريم و بزرگ و مهربان كه مهرورزى هايت به شماره درنيايد و ستايشت به آخر نرسد تُكافى نَعْمآؤُكَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَتْمِمْ عَلَيْنا نِعَمَكَ، و نعمتهايت را تلافى نتوان كرد درود فرست بر محمّد و آل محمّد و كامل گردان بر ما نعمتهايت را وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِكَ، سُبْحانَكَ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اَللَّهُمَّ اِنَّكَ تُجيبُ الْمُضْطَرَّ، و بوسيله اطاعت خويش سعادتمندمان گردان منزهى تو معبودى جز تو نيست خدايا تويى كه اجابت كنى دعاى درمانده را وَتَكْشِفُ السُّوءَ، وَتُغيثُ الْمَكْرُوبَ، وَتَشْفِى السَّقيمَ، وَتُغْنِى الْفَقيرَ، و برطرف كنى بدى را و فريادرسى كنى از گرفتار و شفا دهى به بيمار و بى نياز كنى فقير را وَتَجْبُرُ الْكَسيرَ، وَتَرْحَمُ الصَّغيرَ، وَتُعينُ الْكَبيرَ، وَلَيْسَ دُونَكَ ظَهيرٌ، وَلا و مرمت كنى شكستگى را و رحم كنى به كودك خردسال و يارى دهى به پير كهنسالو جز تو پشتيبانى نيست و نه فَوْقَكَ قَديرٌ، وَاَنْتَ الْعَلِىُّ الْكَبيرُ، يا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ الاَْسيرِ، يا رازِقَ فوق (توانايى) تو توانايى و تويى والاى بزرگ اى رهاكننده اسير در كُند و زنجير اى روزى دهنده الطِّفْلِ الصَّغيرِ، يا عِصْمَةَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجيرِ، يا مَنْ لا شَريكَ لَهُ وَلا كودك خردسال اى پناه شخص ترسانى كه پناه جويد اى كه شريك و وَزيرَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَعْطِنى فى هذِهِ الْعَشِيَّةِ، اَفْضَلَ ما وزيرى براى او نيست درود فرست بر محمّد و آل محمّد و عطا كن به من در اين شام بهترين چيزى را اَعْطَيْتَ وَاَنـَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِكَ، مِنْ نِعْمَة تُوليها، وَ الاء تُجَدِّدُها، وَبَلِيَّة كه عطا كردى و دادى به يكى از بندگانت چه آن نعمتى باشد كه مى بخشى و يا احسانهايى كه تازه كنى و بلاهايى كه تَصْرِفُها، وَكُرْبَة تَكْشِفُها، وَدَعْوَة تَسْمَعُها، وَحَسَنَة تَتَقَبَّلُها، وَسَيِّئَة مى گردانى و غم و اندوهى كه برطرف كنى و دعايى كه اجابت كنى و كار نيكى كه بپذيرى و گناهانى كه تَتَغَمَّدُها، اِنَّكَ لَطيفٌ بِما تَشآءُ خَبيرٌ، وَعَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ، اَللَّهُمَّ اِنَّكَ بپوشانى كه براستى تو بهر چه خواهى دقيق و آگاهى و بر هرچيز توانايى خدايا تو اَقْرَبُ مَنْ دُعِىَ، وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ، وَاَكْرَمُ مَنْ عَفى، وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطى، نزديكترين كسى هستى كه خوانندت و از هر كس زودتر اجابت كنى و در گذشت از هر كس بزرگوارترى و در عطابخشى عطايت از همه وسيعتر وَاَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ، يا رَحمنَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَرحيمَهُما، لَيْسَ كَمِثْلِكَ و در اجابت درخواست از همه شنواترى اى بخشاينده دنيا و آخرت و مهربان آن دو براستى كسى كه مانند تو مَسْئُولٌ، وَلا سِواكَ مَاْمُولٌ، دَعَوْتُكَ فَاَجَبْتَنى، وَ سَئَلْتُكَ فَاَعْطَيْتَنى، از او درخواست شود نيست و جز تو آرزو شده اى نيست خواندمت و تو اجابت كردى و درخواست كردم و تو عطا كردى و وَرَغِبْتُ اِلَيْكَ فَرَحِمْتَنى، وَوَثِقْتُ بِكَ فَنَجَّيْتَنى، وَفَزِعْتُ اِلَيْكَ فَكَفَيْتَنى، به درگاه تو ميل كردم و تو مرا مورد مهر خويش قرار دادى و به تو اعتماد كردم و تو نجاتم دادى و به درگاه تو ناليدم و تو كفايتم كردى اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ، وَعَلى آلِهِ الطَّيِّبينَ خدايا درود فرست بر محمّد بنده و رسول و پيامبرت و بر آل پاك الطّاهِرينَ اَجْمَعينَ، وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَكَ، وَ هَنِّئْنا عَطآئَكَ، وَ اكْتُبْنا لَكَ و پاكيزه اش همگى و نعمتهاى خود را بر ما كامل گردان و عطايت را بر ما گوارا كن و نام ما را در زمره سپاسگزارانت بنويس شاكِرينَ، وَ لاِلائِكَ ذاكِرينَ، امينَ امينَ رَبَّ الْعالَمينَ، اَللّهُمَّ يا مَنْ مَلَكَ و هم جزء يادكنندگان نعمتهايت آمين آمين اى پروردگار جهانيان خدايا اى كه مالك آمد فَقَدَرَ، وَ قَدَرَ فَقَهَرَ، وَ عُصِىَ فَسَتَرَ، وَ اسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ، يا غايَةَ الطّالِبينَ و توانا، و تواناست و قاهر و نافرمانى شد ولى پوشاند و آمرزشش خواهند و آمرزد اى كمال مطلوب جويندگان الرّاغِبينَ، وَ مُنْتَهى اَمَلِ الرّاجينَ، يا مَنْ اَحاطَ بِكُلِّ شَىْء عِلْماً، وَوَسِعَ مشتاق و منتهاى آرزوى اميدواران اى كه دانشش به هر چيز احاطه دارد الْمُسْتَقيلينَ رَاْفَةً وَرَحْمَةً وَحِلْماً. و رأفت و مهر و بردباريش توبه جويان را فرا گرفته. اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ فى هذِهِ الْعَشِيَّةِ الَّتى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها، بِمُحَمَّد خدايا ما رو به درگاه تو آوريم در اين شبى كه آن را شرافت و بزرگى دادى بوسيله محمّد نَبِيِّكَ وَرَسُولِكَ، وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَاَمينِكَ عَلى وَحْيِكَ، اَلْبَشيرِ پيامبرت و فرستاده ات و برگزيده ات از آفريدگان و امين تو بر وحيت آن مژده دهنده النَّذيرِ، اَلسِّراجِ الْمُنيرِ، اَلَّذى اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمينَ، وَجَعَلْتَهُ رَحْمَةً و ترساننده و آن چراغ تابناك آن كه بوسيله اش بر مسلمانان نعمت بخشيدى و رحمت لِلْعالَمينَ، اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، كَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِكَ عالميان قرارش دادى خدايا درود فرست بر محمّد و آل محمّد چنانچه محمّد نزد تو شايسته مِنْكَ يا عَظيمُ، فَصَـلِّ عَلَيْـهِ وَعَلى آلِهِ الْمُنْتَجَبيـنَ الطَّيِّبيـنَ الطّاهِرينَ آن است اى خداى بزرگ پس درود فرست بر او و بر آل برگزيده پاك و پاكيزه اش اَجْمَعينَ، وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِكَ عَنّا، فَاِلَيْكَ عَجَّتِ الاَْصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ، همگى و بپوشان ما را به گذشت خود زيرا صداها با انواع مختلف لغتهاشان (و هركس به زبانى ناله اش) بسوى تو بلند است فَاجْعَلْ لَنَا اللّهُمَّ فى هذِهِ الْعَشِيَّةِ، نَصيباً مِنْ كُلِّ خَيْر تَقْسِمُهُ بَيْنَ عِبادِكَ، پس اى خدا براى ما قرار ده در اين شام بهره اى از هر خيرى كه ميان بندگانت تقسيم فرمايى وَنُور تَهْدى بِهِ، وَرَحْمَة تَنْشُرُها، وَبَرَكَة تُنْزِلُها، وَعافِيَة تُجَلِّلُها، وَرِزْق و نورى كه بدان هدايت فرمايى و رحمتى كه بگسترى آن را و بركتى كه نازلش كنى و عافيتى كه بپوشانى و روزى و رزقى كه تَبْسُطُهُ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، اَللّهُمَّ اَقْلِبْنا فى هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحينَ پهن كنى اى مهربانترين مهربانان خدايا برگردان ما را در اين هنگام پيروزمند و مُفْلِحينَ، مَبْرُورينَ غانِمينَ،وَلاتَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطينَ، وَلا تُخْلِنا مِنْ رستگار و پذيرفته و بهره مند و از نااميدان قرارمان مده و از رحمتت دست خاليمان رَحْمَتِكَ، وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِكَ، وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِكَ مفرما و محروممان مكن از آنچه از فضل تو آرزومنديم و جزء محرومان رحمتت قرارمان مده مَحْرُومينَ، وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِكَ قانِطينَ، وَلا تَرُدَّنا خائِبينَ، و نه نااميدمان كن از آن زيادى عطايت كه آرزومنديم و ناكام بازِمان مگردان و وَلا مِنْ بابِكَ مَطْرُودينَ، يا اَجْوَدَ الاَْجْوَدينَ، وَاَكْرَمَ الاَْكْرَمينَ، اِلَيْكَ از درگاهت مطرود و رانده مان مكن اى بخشنده ترين بخشندگان و كريمترين كريمان ما با اَقْبَلْنا مُوقِنينَ، وَ لِبَيْتِكَ الْحَرامِ امّينَ قاصِدينَ، فَاَعِنّا عَلى مَناسِكِنا، يقين به درگاه تو روآورديم و به آهنگ (زيارت) خانه محترم تو (كعبه بدين جا) آمديم پس كمك ده ما را بر انجام مناسك حج وَاَكْمِلْ لَنا حَجَّنا، وَاعْفُ عَنّا(22) وَعافِنا، فَقَدْ مَدَدْنا اِلَيْكَ اَيْدِيَنا، فَهِىَ بِذِلَّةِ و حجمان را كامل گردان و از ما درگذر و تندرستمان دار زيرا كه مابسوى تو دو دست (نياز)دراز كرده ايم و آن دستها چنان است كه به خوارى الاِْعْتِرافِ مَوْسُومَةٌ، اَللّهُمَّ فَاَعْطِنا فى هذِهِ الْعَشِيَّةِ ما سَئَلْناكَ، وَاكْفِنا مَا اعتراف به گناه نشاندار شده خدايا در اين شام به ما عطا كن آنچه را از تو خواسته ايم و كفايت كن از ما آنچه را از تو كفايت آن را خواستيم زيرا اسْتَكْفَيْناكَ، فَلا كافِىَ لَنا سِواكَ، وَلا رَبَّ لَنا غَيْرُكَ، نافِذٌ فينا حُكْمُكَ، كفايت كننده اى جز تو نداريم و پروردگارى غير از تو براى ما نيست تويى كه فرمانت درباره ما نافذ و دانشت مُحيطٌ بِنا عِلْمُكَ، عَدْلٌ فينا قَضآؤُكَ، اِقْضِ لَنَا الْخَيْرَ، وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ به ما احاطه دارد و حكمى كه درباره ما فرمايى ازروى عدالت است خدايا خير و نيكى براى ما مقرر كن و از اهل الْخَيْرِ، اَللّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا بِجُودِكَ عَظيمَ الاَْجْرِ، وَكَريمَ الذُّخْرِ، وَدَوامَ خير قرارمان ده خدايا واجب گردان براى ما از آن جودى كه دارى پاداشى بزرگ و ذخيره اى گرامى و آسايشى الْيُسْرِ، وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اَجْمَعينَ، وَلا تُهْلِكْنا مَعَ الْهالِكينَ، وَلا تَصْرِفْ هميشگى و بيامرز گناهان ما را همگى و در زمره هلاك شدگان بدست هلاكتمان مسپار و عَنّا رَاْفَتَكَ وَرَحْمَتَكَ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هذَا الْوَقْتِ مهر و رأفتت را از ما باز مگردان اى مهربانترين مهربانان خدايا قرارمان ده در اين وقت مِمَّنْ سَئَلَكَ فَاَعْطَيْتَهُ، وَشَكَرَكَ فَزِدْتَهُ، وَتابَ اِلَيْكَ فَقَبِلْتَهُ، وَتَنَصَّلَ اِلَيْكَ از كسانى كه از تو درخواست كرده و عطا فرموده اى و شكر تو را بجا آورده و نعمتت را بر آنها افزون كرده و بسويت بازگشته و پذيرفته اى مِنْ ذُنُوبِهِ كُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ، يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ، اَللّهُمَّ وَ نَقِّنا(23) وَ سَدِّدْنا، و از گناهان بسوى تو بيرون آمده و تو همه را آمرزيده اى، اى صاحب جلالت و بزرگوارى خدايا ما را پاكيزه و (در دين) محكممان گردان وَاقْبَلْ تَضَرُّعَنا، يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ، وَيا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، يا مَنْ لا و تضرع و زاريمان بپذير اى بهترين كسى كه ازاو درخواست شود و اى مهربانترين كسى كه از او مِهر خواهند اى كه يَخْفى عَلَيْهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ، وَلا لَحْظُ الْعُيُونِ، وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِى بر او پوشيده نيست بهم نهادن پلكهاى چشم و نه بر هم خوردن ديدگان و نه آنچه در مكنون ضمير مستقر گرديده الْمَكْنُونِ، وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَيْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ، اَلا كُلُّ ذلِكَ قَدْ اَحْصاهُ و نه آنچه در پرده دلها نهفته است آرى تمام آنها رادانش تو شماره كرده عِلْمُكَ، وَوَسِعَهُ حِلْمُكَ، سُبْحانَكَ وَتَعالَيْتَ عَمّا يَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً و بردباريت همه را در برگرفته است منزهى تو و برترى از آنچه ستمكاران گويند كَبيراً، تُسَبِّحُ لَكَ السَّمواتُ السَّبْعُ وَالاَْرَضُونَ وَمَنْ فيهِنَّ، وَاِنْ مِنْ شَىْء برترى بسيارى، تنزيه كنند تو را آسمانهاى هفتگانه و زمينها و هركه در آنهاست و چيزى نيست اِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ، يا ذَاالْجَلالِ جز آن كه به ستايش تو تسبيح كند پس تو راست ستايش و بزرگوارى و بلندى رتبه، اى صاحب جلالت وَالاِْكْرامِ، وَالْفَضْلِ وَالاِْنْعامِ، وَالاَْيادِى الْجِسامِ، وَاَنْتَ الْجَوادُ و بزرگوارى و فضل و نعمت بخشى و موهبتهاى بزرگ و تويى بخشنده الْكَريمُ الرَّؤُوفُ الرَّحيمُ، اَللّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَعافِنى بزرگوار رؤوف و مهربان خدايا فراخ گردان بر من از روزى حلال خود و عافيتم بخش فى بَدَنى وَ دينى، وَ امِنْ خَوْفى، وَ اَعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، اَللّهُمَّ لا تَمْكُرْ در تن و هم در دينم و ترسم را امان بخش و از آتش دوزخ آزادم كن خدايا مرا به مكر خود بى، وَلا تَسْتَدْرِجْنى، وَلا تَخْدَعْنى، وَ ادْرَءْ عَنّى شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ دچار مساز و در غفلت تدريجى بسوى نابودى مبر و فريبم مده و شرّ تبهكاران جن و وَالاِْنْسِ انس را از من دور كن آنگاه سر خود را به سوى آسمان بلند كرد و در حالى كه از ديده هاى مباركش اشك فراوان سرازيربود، با صداى بلند گفت: يا اَسْمَعَ السّامِعينَ، يا اَبْصَرَ النّاظِرينَ، وَيا اَسْرَعَ اى شنواترين شنوندگان اى بيناترين بينايان و اى سريعترين الْحاسِبينَ، وَيا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد السّادَةِ حساب رسان و اى مهربانترين مهربانان درود فرست بر محمّد و آل محمّد آن آقايان الْمَيامينِ، وَاَسْئَلُكَ اللّهُمَّ حاجَتِىَ الَّتى اِنْ اَعْطَيْتَنيها لَمْ يَضُرَّنى ما فرخنده و از تو اى خدا درخواست كنم حاجتم را كه اگر آن را به من عطا كنى ديگر هر چه را از من مَنَعْتَنى، وَاِنْ مَنَعْتَنيها لَمْ يَنْفَعْنى ما اَعْطَيْتَنى، اَسْئَلُكَ فَكاكَ رَقَبَتى مِنَ دريغ كنى زيانم نزند و اگر آنرا از من دريغ دارى ديگر سودم ندهد هر چه به من عطا كنى و آن اين است كه از تو خواهم مرا از النّارِ، لااِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، لَكَ الْمُلْكُ وَ لَكَ الْحَمْدُ، وَ اَنْتَ آتش دوزخ آزاد گردانى معبودى جز تو نيست يگانه اى كه شريك ندارى از توست فرمانروايى و از توست ستايش و تويى كه عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ، يا رَبِّ يا رَبِّ. بر هر چيز توانايى اى پروردگار اى پروردگار. جمله يا ربّ را به طور مكرّر مى گفت و كسانى كه اطراف آن حضرت بودند، به دعاى ايشان گوش مى دادند و تنها آمين مى گفتند و همراه آن حضرت صداهايشان به گريه بلند بود; تا آنگاه كه آفتاب غروب كرد و همگى به سوى «مشعرالحرام» حركت كردند.
مرحوم «سيّد بن طاووس» در «اقبال»، پس از جمله «يا ربّ، يا ربّ، يا ربّ»، فراز ديگرى را نيز آورده است كه چنين است:(24) اِلـهى اَنـَا الْفَقيرُ فى غِناىَ، فَكَيْفَ لا اَكُونُ فَقيراً فى فَقْرى، اِلـهى اَنـَا خدا من چنانم كه در حال توانگرى هم فقيرم پس چگونه فقير نباشم در حال تهيدستيم خدايا من الْجاهِلُ فى عِلْمى، فَكَيْفَ لا اَكُونُ جَهُولاً فى جَهْلى، اِلـهى اِنَّ اخْتِلافَ نادانم در عين دانشمندى پس چگونه نادان نباشم در عين نادانى خدايا براستى اختلاف تَدْبيرِكَ وَسُرْعَةَ طَوآءِ مَقاديرِكَ، مَنَعا عِبادَكَ الْعارِفينَ بِكَ عَنِ السُّكُونِ تدبير تو و سرعت تحول و پيچيدن در تقديرات تو جلوگيرى كنند از بندگان عارف تو كه به اِلى عَطآء، وَالْيَأْسِ مِنْكَ فى بَلاء، اِلهى مِنّى ما يَليقُ بِلُؤْمى، وَمِنْكَ ما عطايت دل آرام و مطمئن باشند و در بلاى تو مأيوس و نااميد شوند خدايا از من همان سرزند كه شايسته پستى من است و از تو انتظار رود آنچه يَليقُ بِكَرَمِكَ، اِلهى وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِاللُّطْفِ وَالرَّأْفَةِ لى قَبْلَ وُجُودِ شايسته بزرگوارى توست خدايا توخود را به لطف و مهر به من توصيف فرمودى پيش از آن كه ضَعْفى، اَفَتَمْنَعُنى مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفى، اِلهى اِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ ناتوان باشم آيا پس از ناتوانيم لطف و مهرت را از من دريغ مى دارى خدايا اگر كارهاى نيك مِنّى فَبِفَضْلِكَ، وَلَكَ الْمِنَّةُ عَلَىَّ، وَاِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوى مِنّى فَبِعَدْلِكَ، از من سرزند به فضل تو بستگى دارد و تو را منّتى است بر من و اگر كارهاى بد از من روى دهد آن هم بستگى به عدل تو دارد وَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ، اِلهى كَيْفَ تَكِلُنى وَقَدْ تَكَفَّلْتَ لى، وَكَيْفَ اُضامُ وَاَنْتَ و تو را بر من حجت است خدايا چگونه مرا وا مى گذارى در صورتى كه كفايتم كردى و چگونه مورد ستم واقع گردم با اين كه تو النّاصِرُ لى، اَمْ كَيْفَ اَخيبُ وَاَنْتَ الْحَفِىُّ بى، ها اَنـَا اَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِفَقْرى ياور منى يا چگونه نااميد گردم در صورتى كه تو نسبت به من مهربانى هم اكنون به درگاه تو توسل جويم بوسيله آن نيازى كه به درگاهت دارم اِلَيْكَ، وَكَيْفَ اَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ يَصِلَ اِلَيْكَ، اَمْ كَيْفَ اَشْكُو و چگونه توسل جويم بوسيله فقرى كه محال است پيرامون تو راه يابد يا چگونه از حال خويش به درگاهت شكوه كنم اِلَيْكَ حالى وَهُوَ لا يَخْفى عَلَيْكَ، اَمْ كَيْفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالى وَهُوَ مِنَكَ بَرَزٌ با اين كه حال من بر تو پنهان نيست يا چگونه با زبان (قال) ترجمه حال خود كنم در صورتى كه آنهم از پيش تو بُرُوز كرده اِلَيْكَ، اَمْ كَيْفَ تُخَيِّبُ امالى وَهِىَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَيْكَ، اَمْ كَيْفَ لا تُحْسِنُ به نزد خودت يا چگونه آرزوهايم به نوميدى گرايد با اين كه به آستان تو وارد شده يا چگونه احوالم را نيكو نكنى اَحْوالى وَبِكَ قامَتْ، اِلهى ما اَلْطَفَكَ بى مَعَ عَظيمِ جَهْلى، وَما اَرْحَمَكَ بى با اين كه احوال من به تو قائم است خدايا چه اندازه به من لطف دارى با اين نادانى عظيم من و چقدر به من مهر دارى با مَعَ قَبيحِ فِعْلى، اِلهى ما اَقْرَبَكَ مِنّى وَاَبْعَدَنى عَنْكَ، وَما اَرْاَفَكَ بى، فَمَا اين كردار زشت من خدايا چقدر تو به من نزديكى و در مقابل چقدر من از تو دورم و با اين همه كه تو نسبت به من مهربانى پس آن چيست الَّذى يَحْجُبُنى عَنْكَ، اِلهى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الاْثارِ وَتَنقُّلاتِ الاَْطْوارِ، كه مرا از تو محجوب دارد خدايا آن طورى كه من از روى اختلاف آثار و تغيير و تحول اطوار بدست آورده ام اَنَّ مُرادَكَ مِنّى اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى كُلِّ شَىْء، حَتّى لا اَجْهَلَكَ فى شَىْء، مقصود تو از من آن است كه خود را در هرچيزى (جداگانه) به من بشناسانى تا من در هيچ چيزى نسبت به تو جاهل نباشم اِلهى كُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمى اَنْطَقَنى كَرَمُكَ، وَكُلَّما ايَسَتْنى اَوْصافى خدايا هر اندازه پستى من زبانم را لال مى كند كرم تو آن را گويا مى كند و هراندازه اوصاف من مرا مأيوس مى كند اَطْمَعَتْنى مِنَنُكَ، اِلهى مَنْ كانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ، فَكَيْفَ لا تَكُونُ نعمتهاى تو به طمعم اندازد خدايا آن كس كه كارهاى خوبش كار بد باشد پس چگونه كار مَساويهِ مَساوِىَ، وَمَنْ كانَتْ حَقايِقُهُ دَعاوِىَ، فَكَيْفَ لاتَكُونُ دَعاويهِ بدش بد نباشد و آن كس كه حقيقت گويى هايش ادعايى بيش نباشد پس چگونه ادعاهايش دَعاوِىَ، اِلهى حُكْمُكَ النّافِذُ وَمَشِيَّتُكَ الْقاهِرَةُ لَمْ يَتْرُكا لِذى مَقال ادعا نباشد خدايا فرمان نافذت و مشيت قاهرت براى هيچ گوينده اى فرصت گفتار مَقالاً، وَلا لِذى حال حالاً، اِلهى كَمْ مِنْ طاعَة بَنَيْتُها، وَحالَة شَيَّدْتُها، نگذارد و براى هيچ صاحب حالى حال به جاى ننهد خدايا چه بسيار طاعتى كه پايه گذارى كردم و چه بسيار حالتى كه بنيادش كردم هَدَمَ اعْتِمادى عَلَيْها عَدْلُكَ، بَلْ اَقالَنى مِنْها فَضْلُكَ، اِلهى اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنّى ولى (ياد) عدل تو اعتمادى را كه بر آنها داشتم يكسره فرو ريخت بلكه فضل تو نيز اعتمادم را بهم زد خدايا تو مى دانى وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطّاعَةُ مِنّى فِعْلاً جَزْماً، فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّةً وَعَزْماً، اِلهى كَيْفَ كه اگر چه طاعت تو در من بصورت كارى مثبت ادامه ندارد ولى دوستى و تصميم بر انجام آن در من ادامه دارد خدايا چگونه اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ، وَكَيْفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ الاْمِرُ، اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْثارِ تصميم گيرم در صورتى كه تحت قهر توام و چگونه تصميم نگيرم با اين كه تو دستورم دهى خدايا تفكر (يا گردش) من در آثار تو يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ، فَاجْمَعْنى عَلَيْكَ بِخِدْمَة تُوصِلُنى اِلَيْكَ، كَيْفَ راه مرا به ديدارت دور سازد پس كردار مرا با خودت بوسيله خدمتى كه مرا به تو برساند چگونه يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَيْكَ، اَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ استدلال شود بر وجود تو به چيزى كه خود آن موجود در هستيش نيازمند به توست و آيا اساساً براى ما سواى تو ظهورى ما لَيْسَ لَكَ، حَتّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ، مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى هست كه در تو نباشد تا آن وسيله ظهور تو گردد تو كِى پنهان شده اى تا محتاج بدليلى باشيم دَليل يَدُلُّ عَليْكَ، وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى تَكُونَ الاْثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ كه به تو راهنمايى كند و چه وقت دور مانده اى تاآثار تو ما را به تو واصل گرداند اِلَيْكَ، عَمِيَتْ عَيْنٌ لاتَراكَ عَلَيْها رَقيباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْد لَمْ تَجْعَلْ لَهُ كور باد آن چشمى كه تو را نبيند كه مراقب او هستى و زيان كار باد سوداى آن بنده كه از مِنْ حُبِّكَ نَصيباً، اِلهى اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَى الاْثارِ، فَارْجِعْنى اِلَيْكَ محبّت خويش به او بهره اى ندادى خدايا فرمان دادى كه به آثار تو رجوع كنم پس بازم گردان بسوى خود (پس از مراجعه به آثار) بِكِسْوَةِ الاَْنْوارِ، وَهِدايَةِ الاِْسْتِبصارِ، حَتّى اَرْجِعَ اِلَيْكَ مِنْها، كَما دَخَلْتُ به پوششى از انوار و راهنمايى و از بينش جويى تا بازگردم بسويت پس از ديدن آثار هم چنانكه آمدم اِلَيْكَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَيْها، وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الاِْعْتِمادِ بسويت از آنها كه نهادم از نظر به آنها مصون مانده و همتم را از اعتماد بدانها برداشته باشم عَلَيْها، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْ قَديرٌ، اِلهى هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَهذا كه براستى تو بر هر چيز توانايى خدايا اين خوارى من است كه پيش رويت عيان و آشكار است و اين حالى لا يَخْفى عَلَيْكَ، مِنْكَ اَطْلُبُ الْوُصُولَ اِلَيْكَ، وَبِكَ اَسْتَدِلُّ عَلَيْكَ، حال (تباه) من است كه بر تو پوشيده نيست از تو خواهم كه مرا به خود برسانى و بوسيله ذات تو بر تو دليل مى جويم فَاهْدِنى بِنُورِكَ اِلَيْكَ، وَاَقِمْنى بِصِدْقِ الْعُبُودِيَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ، اِلهى عَلِّمْنى پس به نور خود مرا بر ذاتت راهنمايى فرما و به يادآر مرا با بندگى صادقانه در پيش رويت خدايا بياموز به مِنْ عِلْمِكَ الْمَخْزُونِ، وَصُنّى بِسِتْرِكَ الْمَصُونِ، اِلهى حَقِّقْنى بِحَقائِقِ من از دانش مخزونت و محفوظم دار به پرده مصونت خدايا مرا به حقائق اَهْلِ الْقُرْبِ، وَاسْلُكْ بى مَسْلَكَ اَهْلِ الْجَذْبِ، اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبيرِكَ لى نزديكان درگاهت بياراى و به راه اهل جذبه و شوقت ببر خدايا بى نياز كن مرا به تدبير خودت عَنْ تَدْبيرى، وَبِاخْتِيارِكَ(25) عَنِ اخْتِيارى، وَاَوْقِفْنى عَلى مَراكِزِ درباره ام از تدبير خودم و به اختيار خودت از اختيار خودم و بر جاهاى بيچارگى و درماندگيم مرا واقف گردان اضْطِرارى، اِلهى اَخْرِجْنى مِنْ ذُلِّ نَفْسى، وَطَهِّرْنى مِــنْ شَكّـى خدايا مرا از خوارى نفسم نجات ده و پاكم كن از شك وَشِرْكى قَبْلَ حُلُولِ رَمْسى، بِكَ اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنى، وَعَلَيْكَ اَتَوَكَّلُ فَلا و شرك خودم پيش از آن كه داخل گورم گردم به تو يارى جويم پس تو هم ياريم كن و بر تو توكل كنم پس تَكِلْنى، وَاِيّاكَ اَسْئَلُ فَلا تُخَيِّبْنى، وَفى فَضْلِكَ اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنى، مرا وامگذار و از تو درخواست كنم پس نااميدم مگردان و در فضل تو رغبت كرده ام پس محرومم مفرما وَبِجَنابِكَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنى، وَبِبابِكَ اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنى، اِلهى تَقَدَّسَ و به حضرت تو خود را بسته ام پس دورم مكن و به درگاه تو ايستاده ام پس طردم مكن خدايا مبرّاست رِضاكَ اَنْ يَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ، فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنّى، اِلهى اَنْتَ الْغَنِىُّ خشنودى تو از اين كه علت و سببى از جانب تو داشته باشد پس چگونه ممكن است من سبب آن گردم خدايا تو به بِذاتِكَ اَنْ يَصِلَ اِلَيْكَ النَّفْعُ مِنْكَ، فَكَيْفَ لا تَكُونُ غَنِيّاً عَنّى، اِلهى ذات خود بى نيازى از اين كه سودى از جانب خودت به تو برسد پس چگونه از من بى نياز نباشى خدايا اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ يُمَنّينى، وَاِنَّ الْهَوى بِوَثائِقِ الشَّهْوَةِ اَسَرَنى، فَكُنْ اَنْتَ براستى قضا و قدر مرا آرزومند مى كنند و از آن سو هواى نفس مرا به بندهاى شهوت اسير كرده پس تو النَّصيرَ لى حَتّى تَنْصُرَنى وَتُبَصِّرَنى، وَاَغْنِنى بِفَضْلِكَ حَتّى اَسْتَغْنِىَ بِكَ ياور من باش تا پيروزم كنى و بينايم كنى و بوسيله فضل خويش بى نيازم گردانى تا بوسيله تو عَنْ طَلَبى، اَنْتَ الَّذى اَشْرَقْتَ الاَْنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِيآئِكَ، حَتّى عَرَفُوكَ از طلب كردن بى نياز شوم تويى كه تاباندى انوار (معرفت) را در دل اوليايت تا اين كه تو را شناختند وَوَحَّدُوكَ، وَاَنْتَ الَّذى اَزَلْتَ الاَْغْيارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِكَ، حَتّى لَمْ و يگانه ات دانستند و تويى كه اغيار و بيگانگان را از دل دوستانت براندى تا اين كه كسى را جز يُحِبُّوا سِواكَ، وَلَمْ يَلْجَئُوا اِلى غَيْرِكَ، اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَيْثُ اَوْحَشَتْهُمُ تو دوست نداشته و به غير تو پناهنده و ملتجى نشوند و تويى مونس ايشان در آن جا كه الْعَوالِمُ، وَاَنْتَ الَّذى هَدَيْتَهُمْ حَيْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ، ماذا وَجَدَ مَنْ عوالم وجود آنها را به وحشت اندازد و تويى كه راهنماييشان كنى آنگاه كه نشانه ها برايشان آشكار گردد چه دارد آن كس كه تو را فَقَدَكَ، وَمَا الَّذى فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ، لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَكَ بَدَلاً، وَلَقَدْ گم كرده؟ و چه ندارد آن كس كه تو را يافته است براستى محروم است آن كس كه بجاى تو بديگرى راضى شود و بطور حتم خَسِرَ مَنْ بَغى عَنْكَ مُتَحَوِّلاً، كَيْفَ يُرْجى سِواكَ وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ زيانكار است كسى كه از تو به ديگرى روى كند چسان مى شود بغير تو اميدوار بود در صورتى كه تو اَذاقَ اَحِبّآئَهُ حَلاوَةَ الْمُؤانَسَةِ، فَقامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَمَلِّقينَ، وَيا مَنْ اَلْبَسَ به دوستانت شيرينى همدمى خود را چشاندى و آنها در برابرت به چاپلوسى برخاستند و اى خدايى كه پوشاندى اَوْلِيائَهُ مَلابِسَ هَيْبَتِهِ، فَقامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُسْتَغْفِرينَ، اَنْتَ الذّاكِرُ قَبْلَ بر اولياى خودت خلعتهاى هيبت خود را پس آنها در برابرت به آمرزش خواهى بپاخواستند تويى كه ياد كنى پيش از آن كه الذّاكِرينَ، وَاَنْتَ الْبادى بِالاِْحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدينَ، وَاَنْتَ الْجَوادُ ياد كنندگان يادت كنند و تويى آغازنده به احسان قبل از آن كه پرستش كنندگان بسويت توجه كنند و توئى بخشنده بِالْعَطآءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبينَ، وَاَنْتَ الْوَهّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ عطا پيش از آن كه خواهندگان از تو خواهند و توئى پربخشش و سپس همان را كه به ما بخشيده اى از ما الْمُسْتَقْرِضينَ، اِلهى اُطْلُبْنى بِرَحْمَتِكَ حَتّى اَصِلَ اِلَيْكَ، وَاجْذِبْنى بِمَنِّكَ به قرض مى خواهى خدايا مرا بوسيله رحمتت بطلب تا من به نعمت وصالت نائل گردم و بوسيله نعمتت مرا جذب كن تا حَتّى اُقْبِلَ عَلَيْكَ، اِلهى اِنَّ رَجآئى لا يَنْقَطِعُ عَنْكَ وَاِنْ عَصَيْتُكَ، كَما اَنَّ به تو رو كنم خدايا براستى اميد من از تو قطع نگردد و اگرچه نافرمانيت كنم چنانكه خَوْفى لا يُزايِلُنى وَاِنْ اَطَعْتُكَ، فَقَدْ دَفَعَتْنِى الْعَوالِمُ اِلَيْكَ، وَقَدْ اَوْقَعَنى ترسم و از تو زائل نشود و گرچه فرمانت برم همانا جهانيان مرا بسوى تو رانده اند و عِلْمى بِكَرَمِكَ عَلَيْكَ، اِلهى كَيْفَ اَخيبُ وَاَنْتَ اَمَلى، اَمْ كَيْفَ اُهانُ آن علمى كه به كرم تو دارم مرا به درگاه تو آورده خدايا چگونه نوميد شوم و تو آرزوى منى و چگونه پست و خوار شوم وَعَلَيْكَ مُتَّكَلى، اِلـهى كَيْفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى الذِّلَّةِ اَرْكَزْتَنى، اَمْ كَيْفَ لا با اين كه اعتمادم بر توست خدايا چگونه عزت جويم با اين كه در خوارى جايم دادى و چگونه عزت نجويم با اين كه اَسْتَعِزُّ وَاِلَيْكَ نَسَبْتَنى، اِلـهى كَيْفَ لا اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى فِى الْفُقَرآءِ به خود مُنْتَسِبَم كردى خدايا چگونه نيازمند نباشم با اين كه تو در نيازمندانم اَقَمْتَنى، اَمْ كَيْفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى بِجُودِكَ اَغْنَيْتَنى، وَاَنْتَ الَّذى لا اِلهَ جاى دادى يا چگونه نيازمند باشم و تويى كه به جود و بخششت بى نيازم كردى و تويى كه معبودى غَيْرُكَ، تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَىْء، فَما جَهِلَكَ شَىْءٌ، وَاَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى جز تو نيست شناساندى خود را به هر چيزو هيچ چيزى نيست كه تو را نشناسد و تويى كه شناساندى خود را به من در كُلِّ شَىْء، فَرَاَيْتُكَ ظاهِراً فى كُلِّ شَىْء، وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِكُلِّ شَىْء، يا مَنِ هر چيز و من تو را آشكار در هر چيز ديدم و تويى آشكار بر هر چيز اى كه اسْتَوى بِرَحْمانِيَّتِهِ، فَصارَ الْعَرْشُ غَيْباً فى ذاتِهِ، مَحَقْتَ الاْثارَ بِالاْثارِ، بوسيله مقام رحمانيت خود (بر همه چيز) احاطه كردى و عرش در ذاتش پنهان شد تويى كه آثار را به آثار نابود كردى وَمَحَوْتَ الاَْغْيارَ بِمُحيطاتِ اَفْلاكِ الاَْنْوارِ، يا مَنِ احْتَجَبَ فى و اغيار را به احاطه كننده هاى افلاك انوار محو كردى اى كه در سراپرده هاى عرشش سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ اَنْ تُدْرِكَهُ الاَْبْصارُ، يا مَنْ تَجَلّى بِكَمالِ بَهآئِهِ محتجب شد از اين كه ديده ها او را درك كنند اى كه تجلى كردى به كمال زيبايى و نورانيت فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ الاِْسْتِوآءَ، كَيْفَ تَخْفى وَاَنْتَ الظّاهِرُ، اَمْ كَيْفَ تَغيبُ و پابرجا شد عظمتش از استوارى چگونه پنهان شوى با اين كه تو آشكارى يا چگونه غايب شوى كه وَاَنْتَ الرَّقيبُ الْحاضِرُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ، وَالْحَمْدُ للهِِ وَحْدَهُ.(26) تو نگهبان و حاضرى براستى تو بر هر چيز توانايى و ستايش مخصوص خداست تنها. 6ـ در پايان روز عرفه اين دعا را بخوان: يا رَبِّ إنَّ ذُنُوبى لا تَضُرُّكَ، وَاِنَّ مَغْفِرَتَكَ لى لا تَنْقُصُكَ، فَاَعْطِنى ما لا پروردگارا همانا گناهان من زيانى به تو نزند و محققاً آمرزش تو از من نقصانى به تو نرساند پس عطا كن به من آنچه را يَنْقُصُكَ، وَاغْفِرْ لى ما لايَضُــرُّكَ.(27) نقصانت نرساند و بيامرز برايم آنچه را زيانت نزند. همچنين بخوان: اَللّهُمَّ لا تَحْرِمْنى خَيْرَ ما عِنْدَكَ لِشَرِّ ما عِنْدى، فَاِنْ اَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنى خدايا محرومم مكن از آن خيرى كه نزد توست بخاطر آن شرى كه در پيش من است پس اگر تو به بِتَعَبى وَنَصَبى، فَلا تَحْرِمْنى اَجْرَ الْمُصابِ عَلى مُصيبَتِهِ.(28) رنج و خستگيم رحم نمى كنى پس محرومم مدار از پاداش مصيبت ديده اى بر مصيبتش.

به هنگام غروب روز عرفه، دعاى عشرات را بخوان كه در بخش دعاهاى معروف (صفحه 108) گذشت. اين دعا كه خواندنش در هر صبح و شام مستحب است، آن را در پايان روز عرفه نيز بخوان.
مرحوم «سيّد بن طاووس» در اعمال روز عرفه، اين دعا را ذكر كرده است.(29)
1. زاد المعاد، صفحه 256.
2. خصال، جلد 2، صفحه 517، حديث 4.
3. زادالمعاد، صفحه 256.
4. زاد المعاد، صفحه 330 .
5. همان مدرك، صفحه 258 و مصباح كفعمى، صفحه 661 .
6. مصباح كفعمى، صفحه 661.
7. مصباح المتهجّد، صفحه 715.
8. همان مدرك.
9. بحارالانوار، جلد 98، صفحه 86، حديث 8.
10. اقبال، صفحه 332.
11. زاد المعاد، صفحه 258.
12. مصباح كفعمى، صفحه 661.
13. همان مدرك، صفحه 423.
14. مصباح كفعمى، صفحه 662.
15. همان مدرك، صفحه 671.
16. اين دو تن را از اصحاب امام حسين(عليه السلام) به شمار آورده اند و برخى از علماى «علم رجال» بشر بن غالب اسدى را از اصحاب
صفحه 301
اميرمؤمنان، امام حسن، امام حسين و امام سجاد(عليهم السلام) دانسته اند (معجم رجال الحديث، جلد 4، صفحه 227).
17. اين دعا را سيّد بن طاووس در اقبال، صفحه 339 و شيخ كفعمى در بلدالامين، صفحه 251 و علاّمه مجلسى در بحارالانوار، جلد 95، صفحه 216 آورده اند و ما آن را مطابق نسخه متداول كه با آنچه در بلدالامين است، تفاوت اندكى دارد، نقل مى كنيم.
18. در بلدالامين «لها و بها» آمده است.
19. در بلدالامين، يك بار «لك العُتبى» آمده است.
20. در بلدالامين آمده است: «يا من لا يعلم ما يعلمهُ الاّ هو».
21. كلمه «علمتُ» در بلدالامين نيامده.
22. بلدالامين: وَاعْفُ اللّهُمَّ عَنّا.
23. بلدالامين: وَفِّقنا.
24. گرچه بعضى از علما در معتبر بودن اين اضافه ترديد كرده اند، ولى انصاف اين است كه اين زيادتى نيز مضامين مهمّى دارد و در حال و هواى همان دعاى عرفه است و چيزى كه نشان دهد از اضافات گروه هاى منحرف است در آن نيافتيم.
25. اقبال: باختيارك لى.
26. اقبال، صفحه 348.
27. همان مدرك، صفحه 420.
28. اقبال، صفحه 420 .
29. همان مدرك، صفحه 417.


شب دهم

اعمال اين شب عبارت است از :
1ـ احياى شب دهم ذى الحجّه كه از شب هاى بابركت و ارزشمندى است. نقل شده است كه حضرت امير مؤمنان على(عليه السلام) اين شب را احيا مى داشت.(1)
2ـ غسل كردن در اين شب مستحب است.(2)
3ـ در اين شب زيارت امام حسين(عليه السلام) مستحب است، و در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه هر كس در چنين شبى امام حسين(عليه السلام) را زيارت كند، گناهانش آمرزيده مى شود.(3)
4ـ در اين شب اين دعا را بخواند:  يا دائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ، يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ، يا صاحِبَ اى كسى كه فضل و بخششت بر خلق دائمى است و اى آن كه دو دست احسانت به عطابخشى باز است اى صاحب الْمَواهِبِ السَّنَيِّةِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرى سَجِيَّةً، وَ اغْفِرْ لَنا بخششهاى ارجمند درود فرست بر محمّد و آلش كه بهترين مردمند در سرشت و نهاد، و بيامرز ما را يا ذَالْعُلى فى هذِهِ الْعَشِيَّةِ.(4) اى خداى بلند مرتبه در اين شب. 1. همان مدرك، صفحه 421.
2. زادالمعاد، صفحه 319.
3. اقبال، صفحه 421.
4. مصباح كفعمى، صفحه 647.

روز دهم (روز عيد قربان)

روز عيد قربان از اعياد مهمّ اسلامى است. اين روز يادآور اخلاص و بندگى حضرت ابراهيم(عليه السلام)در برابر پروردگار خويش است، آن جا كه فرمان حق براى ذبح اسماعيل صادر شد، و ابراهيم آن بنده فرمانبردار خداوند آماده اجراى اين فرمان شد و اسماعيل را به قربانگاه برد و كارد بر حلقومش نهاد، ولى ندايى رسيد كه اى ابراهيم از عهده اين آزمون الهى برآمدى! دست نگهدار كه فرمانبردارى خويش را به درستى اثبات كرده اى.
جبرئيل همراه با «قوچى» فرود آمد و ابراهيم آن را قربانى كرد، و سنّت قربانى در منا از آن روز برقرار شد، اين روز، روز عيد و خوشحالى و سرور است. زيرا علاوه بر اين كه بنده اى مخلص از آزمونى دشوار، سربلند بيرون آمد و بندگى خويش را در پيشگاه خداى بزرگ ثابت كرد، گروه عظيمى از بندگان مخلص خدا به او تأسّى جسته، به زيارت خانه خدا مى شتابند و مراسم منا و از جمله، قربانى را انجام مى دهند.

اعمال روز عيد قربان:
براى عيد قربان اعمالى چند نقل شده است:
1ـ غسل كردن است كه به گفته مرحوم «علاّمه مجلسى»، غسل در آن روز سنّت مؤكّد است تا آن جا كه بعضى از علما آن را واجب دانسته اند.(1)
2ـ نماز عيد قربان است و نحوه انجام آن، به همان كيفيّتى است كه در نماز عيد فطر گفته شد، و نماز عيد قربان در زمان غيبت امام(عليه السلام)مطابق مشهور فقهاى عظام، سنّت مؤكّد است.(2) (خواه به صورت جماعت خوانده شود يا فرادى).
3ـ مستحب است دعاهايى را كه پيش از نماز عيد و قبل از آن وارد شده است بخواند. به فرموده مرحوم «علاّمه مجلسى»، بهترين دعاها،دعاى چهل و هشتم «صحيفه كامله سجّاديه» است كه اوّلش اين است: أللّهُمَّ هذا يَومٌ مُبارَك و اگر دعاى چهل و ششم را نيز بخواند بهتر است.(3)
4ـ خواندن دعاى ندبه در اين روز و ساير اعياد مستحبّ است.(4)
5ـ قربانى كردن در اين روز براى همه مستحبّ مؤكّد است و بسيار سفارش شده است، تا آن جا كه برخى از علما آن را بر كسانى كه توانايى دارند واجب دانسته اند و مستحب است بعد از نماز عيد، كمى از گوشت آن بخورد.(5)
و نيز مستحبّ است هنگام قربانى اين دعا را كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است بخواند:  وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَ الاَْرْضَ، حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما أنَا من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمان ها و زمين را آفريده; من در ايمان خود خالصم و مِنَ الْمُشْرِكينَ، إنَّ صَلاتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ از مشركان نيستم. نماز و قربانى و زندگى و مرگم براى خداوندى است كه پروردگار الْعالَمينَ، لا شَريكَ لَهُ، وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ. اَللّهُمَّ مِنْكَ جهانيان است. شريكى براى او نيست. من به اين برنامه مأمور شدم و از مسلمانانم. خدايا از تو و وَلَكَ، بِسْمِ اللّهِ وَاللّهُ اَكْبَرُ. اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّى.(6) براى توست. به نام خدا و خداوند بزرگتر است. خدايا از من قبول فرما. (البتّه اگر به نيّت چند نفر قربانىِ مستحب انجام شود، بگويد: اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا)
بسيار مناسب است افراد توانگر، در اين روز قربانى نمايند و اكثر آن را به فقرا و نيازمندان انفاق كنند و به همسايگان و آشنايان نيز بدهند.
در روايتى است كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: امام على بن الحسين و امام باقر(عليهم السلام) گوشت قربانى را سه قسمت مى كردند; يك قسمت آن را به همسايگان مى دادند و يك قسمت آن را به نيازمندان و قسمت سوم را براى اهل خانه نگه مى داشتند.(7)
6ـ تكبيرات مشهور زير را بگويد; براى كسانى كه در اين ايّام توفيق حضور در مراسم حج و صحراى «منى» را دارند، بعد از پانزده نماز اين تكبيرها را مى خوانند; از نماز ظهر روز عيد، شروع كرده تا نماز صبح روز سيزدهم; ولى كسانى كه در آن جا نيستند، بعد از ده نماز آنها را مى خوانند، از نماز ظهر روز عيد آغاز نموده، تا نماز صبح روز دوازدهم، و آن تكبيرها مطابق روايت كتاب شريف «كافى» چنين است:
اَللهُ اَكْبَرُ، اَللهُ اَكْبَرُ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَكْبَرُ، اَللهُ اَكْبَرُ، و للهِِ الْحَمْدُ، اَللهُ اَكْبَرُ عَلى خدا بزرگتر از توصيف است معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگتر است و ستايش خاص خداست خدا بزرگتر است بر آنچه ما هَدانا; اَللهُ اَكْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهيمَةِ الاَْنعامِ; وَ الْحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما أبْلانا.(8) ما را راهنمايى كرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزيمان كرد از چهار پايان انعام (شتر و گاو و گوسفند) و ستايش خاصّ خداست براى آن كه آزمود ما را. حدّاقل اين تكبيرها را بعد از نماز در اين ايّام، يكبار بگويد ولى اگر تكرار نمايد، بهتر است، و حتّى اگر بعد از نوافل نيز بگويد خوب است.(9) 1. زادالمعاد، صفحه 319.
2. همان مدرك.
3. همان مدرك.
4. همان مدرك، صفحه 320.
5. همان مدرك.
6. زاد المعاد، صفحه 321 .
7. اقبال، صفحه 451.
8. كافى، جلد 4، صفحه 517، حديث 4.
9. زادالمعاد، صفحه 323.


روز عيد غدير (روز هيجدهم)

روز هيجدهم ذى الحجّه، يادآور روز مهمّى در تاريخ است. روزى است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پس از انجام حج در سال دهم هجرى به هنگام مراجعت به مدينه، مردم را در وادى «غدير» جمع كرد و فرمان خدا يعنى نصب على(عليه السلام) به امامت و ولايت بر امّت را به آنان ابلاغ كرد. و آن جا بود كه آيه (اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم، وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى، وَ رَضيتُ لَكُمُ الاْسْلامَ دِيناً)(1) نازل شد. و خداوند با برگزيدن على(عليه السلام) به امامت امّت، دين اسلام را كامل گردانيد و دشمنان را نااميد و مأيوس ساخت. اين روز را بايد به حق از عظيم ترين اعياد ناميد، همان گونه كه در روايات بر اهمّيّت فراوان اين روز و برترى آن بر ساير اعياد تأكيد شده است.
در روايتى از امام رضا(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «روز قيامت، چهار روز را كه زينت بسته اند به نزد عرش الهى آورند: روز عيد اضحى (قربان) روز عيد فطر، روز جمعه و روز عيد غدير. ولى در آن ميان، روز عيد غدير، از نظر زيبايى، مانند ماه است ميان ستارگان».(2)
در همان روايت، از اين روز، به عنوان «عيد اكبر» ياد شده است; روزى كه گناهان شيعيان (توبه كار) امير مؤمنان(عليه السلام) بخشيده مى شود و اين روز، روز شادى و سرور است، روزى است كه در آن تبسّم بر چهره مؤمنان نقش مى بندد.(3)
در روايت ديگرى آمده است كه از امام صادق(عليه السلام) پرسيدند: آيا براى مسلمانان غير از عيد فطر و عيد اضحى (قربان) عيد ديگرى نيز وجود دارد؟ فرمود: آرى. عيدى كه از آن دو روز، باعظمت تر و شريفتر است، و آن روزى است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، على(عليه السلام) را براى امامت امّت نصب فرمود و در روايت ديگر فرمود: آن روز هيجدهم ذى الحجّه است.(4)
بهر حال، شايسته است در اين روز مسلمانان با تشكيل مجالس جشن و سرور و مديحه سرايى و سخنرانى درباره روز عيد غدير و مسأله امامت امّت و مناقب و فضايل امير مؤمنان(عليه السلام)، آن را گرامى بدارند و فرزندان و جوانان و نوجوانان خود را با مسأله ولايت امير مؤمنان على(عليه السلام) و منابع آن از كتاب و سنّت و تاريخ آشناتر سازند.

اعمال روز عيد غدير:
براى اين روز اعمال متعدّدى روايت شده است:
1ـ روزه گرفتن است كه در روايتى از امام صادق(عليه السلام) روزه در چنين روزى برابر روزه شصت ماه شمرده شده! و در روايتى روزه روز غدير خم كفّاره شصت سال است.(5)
2ـ مرحوم «شيخ كفعمى» در «بلدالامين» غسل اين روز را مستحب دانسته است.(6)
3ـ احسان و نيكى به برادران مؤمن.
در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه فرمود: اين روز، روز عبادت است و روز اطعام و نيكى كردن و احسان به برادران دينى است.(7)
در روايت ديگرى امام رضا(عليه السلام) فرمود: كسى كه در اين روز، به خانواده و برادران مؤمن خود، توسعه در رزق و بخششها و انفاق ها دهد خداوند روزى او را زياد مى گرداند.(8)
4ـ زيارت امير مؤمنان على(عليه السلام) در اين روز بسيار بافضيلت است.
در روايتى از ابن ابى نصر (يكى از ياران برجسته امام رضا(عليه السلام)) نقل شده است كه حضرت به وى فرمود: هرجا كه هستى سعى كن در روز عيد غدير، خود را به كنار قبر مطهّر اميرمؤمنان(عليه السلام)
برسانى، چراكه در اين روز خداوند گناهان بسيارى از مردان و زنان مسلمان را مى بخشد و دو برابر كسانى كه خداوند آنها را در ماه رمضان و شب قدر و شب عيد فطر از دوزخ آزاد مى كند، در چنين روزى از آتش جهنّم رهايى مى دهد!(9)
براى امير مؤمنان(عليه السلام) در اين روز زيارت هايى نقل شده است كه معروفترين آن، زيارت معروف «امين الله» است كه در بخش زيارات (صفحه 260) گذشت و مى توان آن را از نزديك و يا از راه دور، خطاب به اميرمؤمنان(عليه السلام) خواند و همچنين زيارت مخصوصه اميرمؤمنان در روز عيد غدير كه در صفحه 280 گذشت.
5ـ امام رضا(عليه السلام) فرمود: در چنين روزى كه روز عيد و تبريك گفتن به يكديگر است، مناسب است مؤمنان وقتى به يكديگر مى رسند اين جملات را بگويند: اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكينَ بِوِلايَةِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَالاَْئِمَّةِ ستايش خاص خدايى است كه قرار داد ما را از تمسك جويان به ولايت اميرمؤمنان و ساير امامان عَلَيْهِمُ السَّلامُ.(10) عليهم السلام. 6ـ در چنين روزى وقتى برادر مؤمنت را ملاقات كردى بگو: اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذى اَكْرَمَنا بِهذَا الْيَوْمِ، وَجَعَلَنا مِنَ الْمُؤْمِنينَ، وَجَعَلَنا مِنَ ستايش خاص خدايى است كه گرامى داشت ما را به اين روز و قرارمان داد از ايمان آورندگان و قرارمان داد از الْمُوفينَ بِعَهْدِهِ اِلَيْنا، وَميثاقِهِ الَّذى واثَقَنا بِهِ، مِنْ وِلايَةِ وُلاةِ اَمْرِهِ، وفاكنندگان به عهدى كه با ما كرده بود و پيمانى كه با ما بسته بود از ولايت سرپرستان امر دين او وَالْقُوّامِ بِقِسْطِهِ، وَلَمْ يَجْعَلْنا مِنَ الْجاحِدينَ وَالْمُكَذِّبينَ بِيَوْمِ الدّينِ.(11) و برپادارندگان عدلش و قرارمان نداد از منكران و تكذيب كنندگان روز جزا. 7ـ دعاى ندبه را در اين روز بخواند(12)، كه در بخش دعاهاى معروف (صفحه 189) گذشت.
8ـ مرحوم «سيّد بن طاووس» به سند صحيح از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه در روز غدير، دو ركعت نماز بخوان، پس از نماز به سجده برو و صد مرتبه خدا را شكر كن (مثلاً بگو: شكراً لِلّه) و سر از سجده بردار و اين دعا را بخوان:
اَللّـهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُكَ بِاَنَّ لَكَ الْحَمْدَ، وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، وَاَنَّكَ واحِدٌ اَحَدٌ خدايا از تو درخواست كنم بدان كه از براى توست ستايش يگانه اى كه شريك ندارى و تويى يكتاى يگانه اى صَمَدٌ، لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ، وَلَمْ يَكُنْ لَكَ كُفُواً اَحَدٌ، وَاَنَّ مُحَمّداً عَبْدُكَ بى نياز كه فرزندى ندارى و فرزند كسى نيستى و نيست برايت همتايى هيچ كس و براستى محمّد بنده وَرَسُولُكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، يا مَنْ هُوَ كُلَّ يَوْم فى شَاْن، كَما كانَ مِنْ و رسول توست درودهاى تو بر او و آلش باد اى كه هر روز دركارى هستى چنانچه از شَاْنِكَ اَنْ تَفَضَّلْتَ عَلَىَّ، بِاَنْ جَعَلْتَنى مِنْ اَهْلِ اِجابَتِكَ، وَاَهْلِ دِينِكَ شأن تو بود كه بر من تفضل فرمودى به اين كه مرا از اهل اجابتت و از اهل دينت وَاَهْلِ دَعْوَتِكَ، وَوَفَّقْتَنى لِذلِكَ فى مُبْتَدَءِ خَلْقى، تَفَضُّلاً مِنْكَ وَكَرَماً و اهل دعوتت قرار دادى و موفقم داشتى بدان در آغاز آفرينشم از روى تفضل و كرم وَجُوداً، ثُمَّ اَرْدَفْتَ الْفَضْلَ فَضْلاً، وَالْجُودَ جُوداً، وَالْكَرَمَ كَرَماً، رَاْفَةً و بخششت سپس دنبال آوردى اين فضل را به فضلى دگر و اين بخشش را به بخششى دگر و اين كرم را به كرمى دگر كه آن هم مِنْكَ وَرَحْمَةً، اِلى اَنْ جَدَّدْتَ ذلِكَ الْعَهْدَ لى تَجْديداً بَعْدَ تَجديدِكَ از روى مهر و رحمتت بود تا بدان جا كه تازه كردى اين عهد را برايم از نو پس از تجديد خَلْقى، وَكُنْتُ نَسْياً مَنْسِيّاً ناسِياً ساهِياً غافِلاً، فَاَتْمَمْتَ نِعْمَتَكَ بِاَنْ آفرينشم در صورتى كه من در فراموشى بودم و فراموشكارى و بى خبرىو غفلت پس تو نعمتت را بر من تمام كردى به اين كه آن را به ذَكَّرْتَنى ذلِكَ، وَمَنَنْتَ بِهِ عَلَىَّ، وَهَدَيْتَنى لَهُ، فَلْيَكُنْ مِنْ شَاْنِكَ يا اِلهى يادم انداختى و بدان بر من منّت نهادى و بر آن راهنماييم كردى پس همچنان بايد از شأن تو باشد اى معبود وَسَيِّدى وَمَولاىَ اَنْ تُتِمَّ لى ذلِكَ، وَلاتَسْلُبَنيهِ حَتّى تَتَوَفّانى عَلى ذلِكَ، و آقا و مولاى من كه تمام كنى برايم آن نعمت را و از من سلب نفرمايى آن را تا هنگامى كه بميرانيم بر آن وَاَنتَ عَنّى راض، فَاِنَّكَ اَحَقُّ الْمُنعِمينَ اَنْ تُتِمَّ نِعمَتَكَ عَلَىَّ، اَللّـهُمَّ در حالى كه تو از من خشنود باشى كه براستى تو سزاوارترين نعمت بخشانى كه نعمتت را بر من به پايان رسانى خدايا سَمِعْنا وَاَطَعْنا وَاَجَبْنا داعِيَكَ بِمَنِّكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ غُفْرانَكَ رَبَّنا وَاِلَيْكَ شنيديم و پيروى كرديم و خواننده ات را اجابت كرديم به لطف تو پس از آن توست حمد و آمرزشت را خواهانيم پروردگارا و به سوى توست الْمَصيرُ، امَنّا بِاللهِ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَبِرَسُولِهِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ بازگشت ايمان داريم به خداى يگانه اى كه شريك ندارد و به رسولش محمّد صلى اللّه عليه و وَآلِهِ،وَصَدَّقْنا وَاَجَبْنا داعِىَ اللهِ،وَاتَّبَعْنَاالرَّسُولَ فى مُوالاةِ مَوْلينا وَمَوْلَى آله و تصديق كرديم و اجابت كرديم داعى خدا را و پيروى كرديم از رسول (او) در مورد دوستى و اطاعت مولايمان و مولاى الْمُؤْمِنينَ، اَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىِّ بْنِ اَبيطالِب، عَبْدِاللهِ وَاَخى رَسُولِهِ، مؤمنان امير مؤمنان على بن ابى طالب بنده خدا و برادر رسول او وَالصِّدِّيقِ الاَْكْبَرِ، وَالْحُجَّةِ عَلى بَرِيَّتِهِ، اَلمُؤَيِّدِ بِهِ نَبِيَّهُ وَدينَهُ الْحَقَّ و صديق اكبر و حجت او بر آفريدگانش آن كه خداوند پيامبرش و دين حق الْمُبينَ، عَلَماً لِدينِ اللهِ، وَخازِناً لِعِلْمِهِ، وَعَيْبَةَ غَيْبِ اللهِ، وَمَوْضِعَ سِرِّ اللهِ، آشكارش را بوسيله او تاييد كرد نشانه و پرچم دين خدا و خزينه دار دانش او و گنجينه غيب خدا و جايگاه راز خدا وَاَمينَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ، وَشاهِدَهُ فى بَرِيَّتِهِ، اَللّـهُمَّ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً و امين خدا بر خلق او و گواه او در آفريدگانش خدايا اى پروردگار ما ما شنيديم منادى يُنادى لِلاْيمانِ، اَنْ امِنُوا بِرَبِّكُمْ فَـامَنّا، رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا، وَكَفِّرْ عَنّا را كه ندا مى كرد براى ايمان (و مى گفت) ايمان آوريد به پروردگارتان پروردگارا ما هم ايمان آورديم پس بيامرز گناهانمان را و بديهامان سَيِّئاتِنا، وَتَوَفَّنا مَعَ الاَْبْرارِ، رَبَّنا وَ اتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ، وَلا را پوشيده دار و ما را با نيكان بميران پروردگارا عطا كن به ما چيزى را كه بوسيله فرستادگانت به ما وعده دادى و تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيمَةِ، اِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ، فَاِنّا يا رَبَّنا بِمَنِّكَ وَلُطْفِكَ اَجَبْنا در روز رستاخيز رسوايمان مكن كه براستى تو خلف وعده نمى كنى، پس ما اى پروردگار به احسان و لطف تو اجابت كرديم داعِيَكَ، وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَصَدَّقْناهُ، وَصَدَّقْنا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ، وَكَفَرْنا داعى تو را و پيروى كرديم از رسول تو و تصديقش كرديم و نيز تصديق كرديم مولاى مؤمنان را و كافر شديم بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ، فَوَلِّنا ما تَوَلَّيْنا، وَاحْشُرْنا مَعَ اَئِمَّتِنا، فَاِنّا بِهِمْ به جبت و طاغوت (غاصبان حقوق آن حضرت) پس والى ما گردان آن را كه ما به ولايت برگزيديم و با امامانمان محشورمان كن كه براستى ما بديشان مُؤْمِنُونَ مُوقِنُونَ، وَلَهُمْ مُسَلِّمُونَ، امَنّا بِسِرِّهِمْ وَعَلانِيَتِهِمْ، وَشاهِدِهِمْ ايمان و اعتقاد داريم و تسليم آنانيم ايمان داريم بر نهانشان و آشكارشان و حاضرشان وَغائِبِهِمْ، وَحَيِّهِمْ وَمَيِّتِهِمْ، وَرَضينا بِهِمْ اَئِمَّةً وَقادَةً وَسادَةً، وَ حَسْبُنا بِهِمْ و غايبشان و زنده شان و مرده شان و خشنوديم به امامتشان و آقاييشان و همانها ما را در بَيْنَنا وَبَيْنَ اللهِ دُونَ خَلْقِهِ، لا نَبْتَغى بِهِمْ بَدَلاً، وَلا نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِمْ وَليجَةً، مابين خود و خدا از ساير خلق كافى هستند نجوييم بجاى ايشان بدلى ونگيريم جز ايشان همدمى (يا معتمدى) وَبَرِئْنا اِلَى اللهِ مِنْ كُلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنَ الاَْوَّلينَ و بيزارى جوييم به درگاه خدا از هر كه برپا كند در برابرشان جنگى از جن و انس از اوّلين وَالاْخِرينَ، وَ كَفَرْنا بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَالأَوْثانِ الأَرْبَعَةِ، وَاَشْياعِهِمْ و آخرين و كافر شديم به جبت و طاغوت و بتهاى چهارگانه و دنبال روندگان وَاَتْباعِهِمْ، وَكُلِّ مَنْ والاهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ، مِنْ اَوَّلِ الدَّهرِ اِلى آخِرِهِ، و پيروانشان و هر كه دوستشان دارد از جن و انس از آغاز روزگار تا پايان آن اَللّـهُمَّ اِنّا نُشْهِدُكَ اَنـّا نَدينُ بِما دانَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَ الُ مُحَمَّد، صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ خدايا تو را گواه مى گيريم كه ما متدين هستيم بدانچه متدين شد بدان محمّد و آل محمّد درود خدا بر او وَعَلَيْهِمْ، وَقَوْلُنا ما قالُوا، وَدينُنا ما دانُوا بِهِ، ما قالُوا بِهِ قُلْنا، وَما دانُوا بِهِ و برايشان باد و گفتار ما همان است كه آنها گفتند و دين ما همان است كه آنها متدين بدان بودند هرچه را آنان گفتند ما هم گفتيم و هرچه را آنان متدين شدند دِنّا، وَما اَنْكَرُوا اَنْكَرْنا، وَمَنْ والَوْا والَيْنا، وَمَنْ عادَوْا عادَيْنا، وَمَنْ لَعَنُوا ما هم شديم و هرچه را انكار كردند ما انكار كرديم و هركه را دوست داشتند دوست داريم و هر كه را دشمن دارند دشمن داريم و هر كه را لعن كردند لَعَنّا، وَمَنْ تَبَرَّؤُا مِنْهُ تَبَرَّاْنا مِنْهُ، وَمَنْ تَرَحَّمُوا عَلَيْهِ تَرَحَّمْنا عَلَيْهِ، آمَنّا وَ لعن كنيم و از هر كه بيزارى جستند بيزارى جوئيم و بر هر كه ترحم كردند ترحم كنيم ايمان آورديم سَلَّمْنا، وَ رَضينا وَ اتَّبَعْنا مَوالِيَنا صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ، اَللّـهُمَّ فَتَمِّمْ لَنا ذلِكَ و تسليم و خشنود گشتيم و پيروى كرديم از سرورانمان درودهاى خدا بر ايشان باد خدايا پس تو آن را براى ما تكميل كن وَلاتَسْلُبْناهُ، وَ اجْعَلْهُ مُسْتَقِرّاً ثابِتاً عِنْدَنا، وَلا تَجْعَلْهُ مُسْتَعاراً، وَاَحْيِنا و از ما سلب مفرما و آن را پايگاهى ثابت در پيش ما قرار ده وپايگاه عاريت و موقتش قرار مده و زنده مان ما اَحْيَيْتَنا عَلَيْهِ، وَاَمِتْنا اِذا اَمَتَّنا عَلَيْهِ، الُ مُحَمَّد اَئِمَّتُنا، فَبِهِمْ نَاْتَمُّ وَاِيّاهُمْ دار بر همان تا هرگاه كه زنده مان دارى و بميرانمان بر آن هرگاه ميراندى مان، آل محمّد پيشوايان مايند به آنها اقتدا كنيم و آنان را نُوالى، وَعَدُوَّهُمْ عَدُوَّ اللهِ نُعادى، فَاجْعَلْنا مَعَهُمْ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَمِنَ دوست داريم و دشمنشان را كه دشمن خداست دشمن داريم پس ما را در دنيا و آخرت با ايشان قرار ده و از الْمُقَرَّبينَ، فَاِنّا بِذلِكَ راضُونَ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ. مقربان درگاهت گردان كه براستى ما به همان خشنوديم اى مهربانترين مهربانان. پس از پايان دعا، بار ديگر به سجده برو و صد مرتبه الحمد لله و صد مرتبه شكراً للهِ بگو.
امام(عليه السلام) در ادامه فرمود: هر كس كه اين عمل را بجا آورد، پاداش كسى را دارد كه در روز غدير، نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوده و با آن حضرت
بيعت كرده است.(13) (مرحوم محدّث قمى مى گويد: بهتر است كه اين نماز نزديك ظهر انجام شود كه مقارن نصب حضرت على(عليه السلام)به خلافت بوده است).
9ـ از «شيخ مفيد»(رحمه الله) نقل شده است كه اين دعا را در روز «غدير» مى خوانى:
اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد نَبِيِّكَ، وَعَلِىٍّ وَلِيِّكَ، وَالشَّاْنِ وَالْقَدْرِ الَّذى خدايا از تو درخواست كنم به حق محمّد پيامبرت و به حق على ولى تو و بدان منزلت و مرتبه اى كه بدان خَصَصْتَهُما بِهِ دُونَ خَلْقِكَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَعَلِىٍّ، وَاَنْ تَبْدَءَ بِهِما وسيله آن دو را از ساير مخلوق خود اختصاص دادى كه درود فرستى بر محمّد و على و از آنان شروع كنى فى كُلِّ خَيْر عاجِل، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد الاَْئِمَّةِ الْقادَةِ، در دادن هر خيرى كه فورى است خدايا درود فرست بر محمّد و آل محمّد پيشوايان رهبر وَالدُّعاةِ السّادَةِ، وَالنُّجُومِ الزّاهِرَةِ، وَالاَْعْلامِ الْباهِرَةِ، وَساسَةِ الْعِبادِ، و خوانندگان بزرگ و سرور و ستارگان درخشان و نشانه هاى فروزان و تدبيركنندگان كار بندگان وَاَرْكانِ الْبِلادِ، وَالنّاقَةِ الْمُرْسَلَةِ، وَالسَّفينَةِ النّاجِيَةِ، اَلْجارِيَةِ فِى اللُّجَجِ و پايه هاى جاهاى آباد و ناقه فرستاده شده و كشتى نجات كه روان است در درياهاى الْغامِرَةِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، خُزّانِ عِلْمِكَ، وَاَرْكانِ ژرف پرآب خدايا درود فرست بر محمّد و آل محمّد گنجينه هاى دانشت و پايه هاى تَوْحِيدِكَ، وَدَعآئِمِ دينِكَ، وَمَعادِنِ كَرامَتِكَ، وَصَفْوَتِكَ مِنْ بَرِيَّتِكَ، محكم توحيد تو و ستونهاى دين تو و معدنهاى كرامتت و برگزيدگان از خلقت وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، اَلاَْتْقِيآءِ النُّجَبآءِ الاَْبْرارِ، وَالْبابِ الْمُبْتَلى بِهِ و بهترين آفريدگانت آن پرهيزكاران و برگزيدگان نيكوكار و درگاهى كه مورد ابتلاى مردم است النّاسُ، مَنْ اَتاهُ نَجى، وَمَنْ اَباهُ هَوى، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ هر كه بدان درگاه آمد نجات يافت و هركه سرباز زد سقوط كرد خدايا درود فرست بر محمّد و آل مُحَمَّد، اَهْلِ الذِّكْرِ الَّذينَ اَمَرْتَ بِمَسْئَلَتِهِمْ، وَذَوِى الْقُرْبَى الَّذينَ اَمَرْتَ محمّد اهل ذكرى كه دستور فرمودى بپرسش مسائل از آنها و خويشاوندانى كه دستور فرمودى بِمَوَدَّتِهِمْ، وَفَرَضْتَ حَقَّهُمْ، وَجَعَلْتَ الْجَنَّةَ مَعادَ مَنِ اقْتَصَّ اثارَهُمْ، اَللّهُمَّ به دوست داشتنشان و حقشان را واجب كردى و بهشت را بازگشتگاه (و سرمنزل) كسى قرار دادى كه آثارشان را پيروى كند خدايا صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، كَما اَمَرُوا بِطاعَتِكَ، وَنَهَوْا عَنْ مَعْصِيَتِكَ، درود فرست بر محمّد و آل محمّد چنانچه دستور پيروى تو را دادند و از نافرمانيت نهى كردند وَدَلُّوا عِبادَكَ عَلى وَحْدانِيَّتِكَ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد نَبِيِّكَ و بندگانت را به يگانگيت راهنمايى كردند خدايامن از تو مى خواهم به حق محمّد پيامبرت وَنَجيبِكَ، وَصَفْوَتِكَ وَاَمينِكَ، وَرَسُولِكَ اِلى خَلْقِكَ، وَبِحَقِّ و گرامى و برگزيده و امين تو و فرستاده ات بسوى خلق و به حق اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَيَعْسُوبِ الدّينِ، وَقآئِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ، اَلْوَصِىِّ الْوَفِىِّ، اميرمؤمنان و پيشواى دين و رهبر سفيدرويان آن وصى با وفا وَالصِّدّيقِ الاَْكْبَرِ، وَالْفارُوقِ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ، وَالشّاهِدِ لَكَ، وَالدّالِّ و صديق اكبر و جداكننده بين حق و باطل و گواه تو و راهنمايى كننده عَلَيْكَ، وَالصّادِعِ بِاَمْرِكَ، وَالْمُجاهِدِ فى سَبيلِكَ، لَمْ تَاْخُذْهُ فيكَ لَوْمَةُ بر تو و آشكار كننده دستورت و جهادكننده در راهت آن كه نگيردش (و ناراحتش نكند) درباره تو ملامت لائِم، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَجْعَلَنى فى هذَا الْيَوْمِ ملامت كننده اى كه درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و مرا قرار دهى در اين روزى الَّذى عَقَدْتَ فيهِ لِوَلِيِّكَ الْعَهْدَ فى اَعْناقِ خَلْقِكَ، وَاَكْمَلْتَ لَهُمُ الدّينَ مِنَ كه بستى براى ولى خود پيمان (امامت) را در گردن خلق خود و كامل گرداندى براى آنها دين را از الْعارِفينَ بِحُرْمَتِهِ، وَالْمُقِرّينَ بِفَضْلِهِ، مِنْ عُتَقآئِكَ وَطُلَقائِكَ مِنَ النّارِ، عارفان به حرمتش و اقراركنندگان به فضل او از آزادشدگان و رهاشدگانت از آتش وَلا تُشْمِتْ بى حاسِدِى النِّعَمِ، اَللّـهُمَّ فَكَما جَعَلْتَهُ عيدَكَ الاَْكْبَرَ، و شاد مكن نسبت به من حسودانم را در نعمتهايت خدايا چنانچه آن را عيد بزرگ خود قرار داده اى وَسَمَّيْتَهُ فِى السَّمآءِ يَوْمَ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ، وَفِى الاَْرْضِ يَوْمَ الْميثاقِ و ناميدى آن را در آسمان روز عهد معهود و در زمين روز پيمان گرفتن الْمَاْخُوذِ، وَالْجَمْعِ الْمَسْئُولِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَقْرِرْ بِهِ و انجمن بازخواست شده درود فرست بر محمّد و آل محمّد و روشن كن بوسيله اش ديدگان عُيُونَنا، وَاجْمَعْ بِهِ شَمْلَنا، وَلا تُضِلَّنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا، وَاجْعَلْنا لاَِنْعُمِكَ مِنَ ما را و گردآور بدستش پراكندگى ما را و گمراهمان مكن پس از آن كه هدايتمان كردى و قرارمان ده از سپاسگزاران الشّاكِرينَ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذى عَرَّفَنا فَضْلَ هذَا الْيَوْمِ، نعمتهايت اى مهربانترين مهربانان ستايش خاص خدايى است كه شناساند به ما فضيلت اين روز را وَبَصَّرَنا حُرْمَتَهُ، وَكَرَّمَنا بِهِ، وَشَرَّفَنا بِمَعْرِفَتِهِ، وَهَدانا بِنُورِهِ، يا رَسُولَ و بينامان كرد به حرمت اين روز و گراميمان داشت بدان و شرافتمان داد به معرفتش و هدايتمان كرد به نورش اى رسول اللهِ يا اَميرَالْمُؤمِنينَ،عَلَيْكُما وَعَلى عِتْرَتِكُما وَعَلى مُحِبِّيكُما مِنّى اَفْضَلُ خدا اى اميرمؤمنان بر شما و بر عترت شما و بر دوستان شما بهترين السَّلامِ ما بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ، وَبِكُما اَتَوَجَّهُ اِلَى اللهِ رَبّى وَرَبِّكُما فى سلام و درود من باد تا برپاست شب و روز و بوسيله او رو كنم بسوى خدا پروردگار من و پروردگارتان در نَجاحِ طَلِبَتى، وَقَضآءِ حَوآئِجى، وَتَيْسيرِ اُمُورى، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ موفق شدن به مقصودم و برآورده شدن حاجاتم و آسان شدن كارهايم خدايا از تو خواهم بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَلْعَنَ به حق محمّد و آل محمّد كه درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و لعنت كنى مَنْ جَحَدَ حَقَّ هذَا الْيَوْمِ،وَاَنْكَرَ حُرْمَتَهُ، فَصَدَّ عَنْ سَبيلِكَ لاِِطْفآءِ نُورِكَ، كسى را كه انكار كند حق اين روز را و انكار كند حرمتش را وجلوگيرى كرد از راه تو براى خاموش كردن نورت فَاَبَى اللهُ اِلاَّ اَنْ يُتِمَّ نُورَهُ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّد نَبِيِّكَ، وَاكْشِفْ ولى خدا هم نمى خواهد جز آن كه نورش را آشكار كند خدايا گشايش ده به كار خاندان محمّد پيامبرت و برطرف كن عَنْهُمْ وَبِهِمْ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ الْكُرُباتِ، اَللّهُمَّ امْلاَءِ الاَْرْضَ بِهِمْ عَدْلاً، از ايشان و بوسيله ايشان از اهل ايمان گرفتاريها و محنتها راخدايا پركن زمين رابوسيله ايشان از عدل و داد كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، وَ اَنْجِزْلَهُمْ ما وَعَدْتَهُمْ، اِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ.(14) چنانچه پر شده از ستم و بيداد و وفا كن براى آنها آنچه را وعده دادى به آنها كه براستى تو خلف وعده نمى كنى. 10ـ به سبب عظمت روز «غدير» و مباركى و ميمنت آن، مناسب است كه برادران مؤمن، با يكديگر در اين روز، عقد اخوّت و برادرى بخوانند و پيوند برادرى و همكارى را ميان خويش عميق تر سازند.
مرحوم «حاجى نورى» در «مستدرك الوسائل» مى گويد: دست راست خود را بر دست راست برادر مؤمن خود بگذار و بگو: واخَيْتُكَ فِى اللهِ، وَصافَيْتُكَ فِى اللهِ، وَصافَحْتُكَ فِى اللهِ، وَعاهَدْتُ اللهَ برادر شدم با تو در راه خدا و دوست باصفايت شدم در راه خدا و مصافحه كردم با تو در راه خدا وعهد كردم با خدا وَمَلائِكَتَهُ وَكُتُبَهُ وَرُسُلَهُ وَاَنْبِيآئَهُ، وَالاَْئِمَّةَ الْمَعْصُومينَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ، و فرشتگانش و كتابهايش و رسولانش وپيمبرانش و امامان معصومين عليهم السلام عَلى اَنّى اِنْ كُنْتُ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الشَّفاعَةِ، وَاُذِنَ لى بِاَنْ اَدْخُلَ الْجَنَّةَ، بر اين كه اگر من از اهل بهشت و اهل شفاعت بودم و اجازه ام دادند كه لا اَدْخُلُها اِلاّ وَاَنْتَ مَعى داخل بهشت گردم داخل نشوم جز با تو آنگاه برادر مؤمن مى گويد: قَبِلْتُ. قبول كردم آنگاه بگو: اَسْقَطْتُ عَنْكَ جَميعَ حُقُوقِ الاُْخُوَّةِ، ما خَلاَ الشَّفاعَةَ وَ الدُّعآءَ وَ الزِّيارَةَ.(15) و ساقط كردم از تو تمامى حقوق برادرى را جز شفاعت و دعا و زيارت. در اين صورت، وقتى كه طرف مقابل قبول كرد، برادر معنوى يكديگر خواهند شد و چون وظيفه اخوّت بسيار سنگين است، همه حقوق برادرى را جز زيارت، دعا و شفاعت به يكديگر مى بخشند. 1. سوره مائده، آيه 3.
2. زادالمعاد، صفحه 323 و اقبال، صفحه 464 .
3. زاد المعاد، صفحه 324 و اقبال، صفحه 464.
4. مصباح المتهجّد، صفحه 736.
5. اقبال، صفحه 465.
6. بلدالامين، صفحه 259.
7. زادالمعاد، صفحه 327.
8. همان مدرك، صفحه 324.
9. اقبال، صفحه 468.
10. اقبال، صفحه 464.
11. بلدالامين، صفحه 263. در اقبال (صفحه 476) همين دعا با اندكى تفاوت، از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است.
12. مرحوم سيّد بن طاووس در اعمال روز عيد فطر، دعاى ندبه را ذكر كرده و گفته است: اين دعا را در عيدهاى چهارگانه مى خوانند (اقبال، صفحه 295).
13. اقبال، صفحه 472 و بحارالانوار، جلد 95، صفحه 298 .
14. بحارالانوار، جلد 95، صفحه 319 و اقبال، صفحه 492 (با اندكى تفاوت).
15. مستدرك الوسائل، جلد 6، صفحه 279، حديث 6843.

 

روز بيست و چهارم (روز خاتم بخشى على(عليه السلام) و روز مباهله)

بيست و چهارم ماه ذى الحجّه، يادآورِ دو خاطره مهمّ تاريخى در اسلام است:
1ـ روزى است كه امير مؤمنان على(عليه السلام) در آن روز، در حال ركوع انگشتر خود را به سائل فقير عنايت كرد; اين عمل خالصانه و ايثارگرانه امير مؤمنان(عليه السلام) بقدرى پرارزش بود كه آيه 55 سوره مائده در شأن آن نازل شد: «(إنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنوُا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ); سرپرست و ولىّ شما تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده اند; همانها كه نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع، زكات مى دهند!»(1)
جا دارد كه مؤمنان با يادآورى اين خاطره مهم و تفسير آيه شريفه، و ذكر مناقب و فضايل اميرمؤمنان(عليه السلام)اين روز را گرامى دارند و خود نيز در تصدّق و انفاق به فقرا و نيازمندان، به آن حضرت تأسّى جويند.
2ـ واقعه مهمّ ديگر «مباهله» رسول خدا با مسيحيان نجران است.(2)
پس از گفتگوى فراوان نصاراى نجران با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درباره حضرت مسيح(عليه السلام) سرانجام علماى نصارا از پذيرفتن حق خوددارى كردند و كار به مباهله كشيده شد. (مباهله يعنى نفرين كردن دو نفر نسبت به يكديگر كه هركس ناحق مى گويد گرفتار مجازات الهى شود).
براين امر توافق شد كه در چنين روزى مسيحيان نجران با رسول خدا «مباهله» نمايند و نفرين كنند كه هر گروه و جمعيّتى كه ناحق مى گويد، رسوا و مجازات شود.
خداوند طبق آيه 61 سوره آل عمران به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «(فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْنائَكُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُم وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكاذبِينَ); هرگاه بعد از علم و دانشى كه (درباره حضرت مسيح(عليه السلام)) به تو رسيده، كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خويش را دعوت نماييم شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله كنيم; و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
پيرو اين دستور الهى، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در حالى كه فرزندش حسين(عليه السلام) را در آغوش داشت و دست حسن(عليه السلام) را در دست گرفته بود و على و فاطمه(عليهما السلام) نيز همراه او بودند، به سمت محلّ مباهله حركت كرد. نصارا، چون چنين جمعيّتى و نشانه هايى را از نزديك شدن كيفر
الهى ديدند، وحشت كردند و از «مباهله» منصرف شدند و حاضر به پذيرفتن جزيه گرديدند.(3)
اين داستان نشانه ديگرى از عظمت اهل بيت(عليهم السلام) و حقّانيّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و دين اسلام است.
بنابراين، بسيار شايسته است مسلمانان در چنين روزى، با يادآورى و آگاهى بيشتر از اين جريان، عظمت و بزرگى رسول خدا و اهل بيت پاكش را به خاطر آورند و بر معرفت خويش نسبت به آنان بيفزايند، و به شكرانه آن به نيازمندان انفاق كنند.
به هر حال، اين روز، روز باعظمتى است كه چند عمل براى آن نقل شده است:
1ـ اين روز را به شكرانه اين بركات بزرگ، روزه بدارد.(4)
2ـ غسل كند و بهترين لباسش را بپوشد و خود را معطّر نمايد.(5)
3ـ نيم ساعت قبل از ظهر، دو ركعت نماز بخواند; در هر ركعتى يك مرتبه سوره «حمد» و ده بار سوره «قل هو اللّه احد»، ده بار «آية الكرسى» و ده بار سوره «انّا انزلناه» را بخواند.
در روايتى از امام صادق(عليه السلام) براى اين نماز پاداش فراوانى ذكر شده است.(6)
دعاى روز «مباهله» را بخواند كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است و آن چنين است:  اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِاَبْهاهُ، وَ كُلُّ بَهآئِكَ بَهِىٌّ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ خدايا از تو خواهم از درخشنده ترين مراتب درخشندگيت و همه مراتب آن درخشنده است خدايا از تو خواهم بِبَهآئِكَ كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِاَجَلِّهِ، وَ كُلُّ جَلالِكَ جَليلٌ، به تمام مراتب درخشندگيت خدايا از تو خواهم از باشوكت ترين مراتب جلالت و تمام مراتب جلال تو شوكتمند است اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِجَلالِكَ كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِاَجْمَلِهِ، خدايا از تو خواهم به همه مراتب جلالت خدايا از تو خواهم از زيباترين مراتب جمال تو و وَكُلُّ جَمالِكَ جَميلٌ،اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِجَمالِكَ كُلِّهِ،اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوكَ كَما همه مراتب جمالت زيباست خدايا از تو خواهم به همه مراتب جمالت خدايا تو را خوانم چنانچه اَمَرْتَنى، فَاسْتَجِبْ لى كَما وَعَدْتَنى، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ دستورم دادى پس دعايم را به اجابت رسان چنانچه وعده ام دادى خدايا از تو خواهم از بزرگترين بِاَعْظَمِها، وَ كُلُّ عَظَمَتِكَ عَظَيمَةٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّها، اَللّـهُمَّ مراتب عظمتت و همه مراتب آن بزرگ است خدايا از تو خواهم به همه عظمتت خدايا اِنّى اَسَئَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِاَنْوَرِهِ، وَ كُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِنُورِكَ از تو خواهم از تابنده ترين مراتب روشنيت و همه مراتب آن تابنده است خدايا از تو خواهم به تمام مراتب روشنيت كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ بِاَوْسَعِها، وَ كُلُّ رَحْمَتِكَ واسِعَةٌ، خدايا از تو خواهم از وسيع ترين مراتب رحمتت و همه رحمت تو وسيع است اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوكَ كَما اَمَرْتَنى، خدايا از تو خواهم به همه مراتب رحمتت خدايا تو را مى خوانم همچنانكه دستورم دادى فَاسْتَجِبْ لى كَما وَعَدْتَنى، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ كَمالِكَ بِاَكْمَلِهِ، وَ كُلُّ پس اجابت كن دعايم را چنانچه وعده فرمودى خدايا از تو خواهم از كاملترين مراتب كمالت و تمام كَمالِكَ كامِلٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ مراتب آن كامل است خدايا از تو خواهم به تمام مراتب كمالت خدايا از تو خواهم از كَلِماتِكَ بِاَتَمِّها، وَ كُلُّ كَلِماتِكَ تآمَّةٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِكَلِماتِكَ كُلِّهَا، تمامترين كلمات و سخنانت و تمام كلماتت تام و تمام است خدايا از تو خواهم به كلماتت همگى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ اَسْمآئِكَ بِاَكْبَرِها، وَكُلُّ اَسْمآئِكَ كَبيرَةٌ، اَللّهُمَّ اِنّى خدايا از تو خواهم به بزرگترين نامهايت و همه نامهايت بزرگ است خدايا از اَسْئَلُكَ بِاَسْمآئِكَ كُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوكَ كَما اَمَرْتَنى، فَاسْتَجِبْ لى كَما تو خواهم به نامهايت همگى خدايا من تو را مى خوانم چنانچه به من دستور دادى پس به اجابت رسان دعايم را وَعَدْتَنى، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ باَعَزِّها، وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَةٌ، چنانچه وعده ام فرمودى خدايا از تو خواهم به عزيزترين مراتب عزتت و همه مراتب تو عزيز است اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ مَشِيَّتِكَ بِاَمْضاها، خدايا از تو خواهم به همه مراتب عزتت خدايا از تو خواهم به گذراترين اراده و خواستت وَكُلُّ مَشِيَّتِكَ ماضِيَةٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِمَشِيَّتِكَ كُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ و همه مراتب اراده تو گذراست خدايا از تو خواهم به تمام مراتب اراده و خواستت خدايا از تو خواهم بِقُدْرَتِكَ الَّتِى اسْتَطَلْتَ بِها عَلى كُلِّ شَىْء، وَ كُلُّ قُدْرَتِكَ مُسْتَطيلَةٌ، اَللّهُمَّ بدان قدرتت كه بوسيله آن بر همه چيزبرترى گرفتى گرچه تمام مراتب قدرتت برترى گيرنده است خدايا اِنّى اَسْئَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوكَ كَما اَمَرْتَنى، فَاسْتَجِبْ لى از تو خواهم به تمام مراتب قدرتت خدايا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى تو هم اجابتم كن كَما وَعَدْتَنى، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِاَنْفَذِهِ وَكُلُّ عِلْمِكَ نافِذٌ، چنانچه وعده فرمودى خدايا از تو خواهم از نافذترين مراتب دانشت با اين كه تمام مراتب دانشت نافذ است اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِعِلْمِكَ كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِاَرْضاهُ، وَكُلُّ خدايا از تو خواهم به مراتب دانشت همگى خدايا از تو خواهم از پسنديده ترين گفتارت و تمام قَوْلِكَ رَضِىٌّ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ مَسآئِلِكَ گفتار تو پسنديده است خدايا از تو خواهم به همه گفتارت خدايا از تو خواهم به محبوبترين چيزى كه از تو درخواست شده بِاَحَبِّهآ، وَكُلُّها اِلَيْكَ حَبيبَةٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِمَسآئِلِكَ كُلِّها، اَللّـهُمَّ اِنّى و همه آنها پيش تو محبوب است خدايا از تو خواهم به تمام آنچه از تو درخواست شده خدايا من اَدْعُوكَ كَما اَمَرْتَنى، فَاسْتَجِبْ لى كَما وَعَدْتَنى، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابتم كن چنانچه وعده ام فرمودى خدايا از تو خواهم به شَرَفِكَ بِاَشْرَفِهِ، وَ كُلُّ شَرَفِكَ شَريفٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِشَرَفِكَ كُلِّهِ، شريفترين مراتب شرفت و تمامى مراتب شرف تو شريف است خدايااز تو خواهم به مراتب شرفت همگى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ سُلْطانِكَ بِاَدْوَمِهِ، وَ كُلُّ سُلطانِكَ دآئِمٌ، اَللّهُمَّ اِنّى خدايا از تو خواهم به حق بادوامترين مراتب سلطنتت و تمام مراتب آن دائمى است خدايا از تو اَسْئَلُكَ بِسُلْطانِكَ كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ مُلْكِكَ بِاَفْخَرِهِ، وَ كُلُّ مُلْكِكَ خواهم به مراتب سلطنتت همگى خدايا از تو خواهم به گرانمايه ترين مراتب فرمانرواييت و تمام مراتب فرمانرواييت فاخِرٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِمُلْكِكَ كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوكَ كَما اَمَرْتَنى، گرانمايه است خدايا از تو خواهم به تمام مراتب فرمانرواييت خدايا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى فَاسْتَجِبْ لى كَما وَعَدْتَنى، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ عَلائِكَ بِاَعْلاهُ، وَ كُلُّ پس اجابتم كن چنانچه وعده ام فرمودى خدايا از تو خواهم به والاترين مراتب بلنديت و تمام عَلائِكَ عال، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِعَلائِكَ كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ اياتِكَ مراتب بلندى تو والاست خدايا از تو خواهم به والاترين مراتب بلنديت همگى خدايا از تو خواهم به بِاَعْجَبِها، وَ كُلُّ اياتِكَ عَجيبَةٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِاياتِكَ كُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى شگفت ترين آيات و نشانه هايت و همه آيات تو شگفت است خدايا از تو خواهم به آياتت همگى خدايا از اَسْئَلُكَ مِنْ مَنِّكَ بِاَقْدَمِهِ، وَ كُلُّ مَنِّكَ قَديمٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِمَنِّكَ كُلِّهِ، تو خواهم به قديمترين نعمتت و همه نعمتهايت قديم است خدايا از تو خواهم به همه اقسام نعمتت اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوكَ كَما اَمَرْتَنى، فَاسْتَجِبْ لى كَما وَعَدْتَنى، اَللّهُمَّ اِنّى خدايا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابت كن دعايم را چنانچه وعده فرمودى خدايا من از اَسْئَلُكَ بِما اَنْتَ فيهِ مِنَ الشُّؤُونِ وَالْجَبَرُوتِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِكُلِّ شَأْن تو خواهم به آنچه تو در آنى از مقامات و قدرت و عظمتت خدايا از تو خواهم به حق هر مقام وَكُلِّ جَبَرُوت، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِما تُجيبُنى بِهِ حينَ اَسْئَلُكَ، يا اَللهُ يا لا و هر قدرت و عظمتى كه دارى خدايا من از تو خواهم بدانچه اجابتم كنى بدان هنگامى كه تورا خوانم اى خدا اى كه اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اَسْئَلُكَ بِبَهآءِ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، يا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اَسْئَلُكَ بِجَلالِ معبودى جز تو نيست از تو خواهم به درخشندگى (يا ارجمندى) كلمه «لااله الا انت» اى كه نيست معبودى جز تو از تو خواهم به جلال لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، يا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اَسْئَلُكَ بِلا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوكَ و كلمه «لا اله الا انت» اى كه معبودى جز تو نيست از تو خواهم به كلمه «لااله الاانت» خدايا تو را خوانم كَما اَمَرْتَنى، فَاسْتَجِبْ لى كَما وَعَدْتَنى، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ رِزْقِكَ چنانچه دستورم دادى پس اجابت كن دعايم را چنانچه وعده ام فرمودى خدايا از تو خواهم از عمومى ترين اقسام روزيت باَعَمِّهِ، وَ كُلُّ رِزْقِكَ عآمٌّ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِرِزْقِكَ كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ و تمام اقسام روزى تو عمومى است خدايا از تو خواهم به تمام اقسام روزى تو خدايا از تو خواهم مِنْ عَطآئِكَ بِاَهْنَأِهِ، وَ كُلُّ عَطآئِكَ هَنيئٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِعَطآئِكَ كُلِّهِ، از گواراترين عطاياى تو و تمام عطاهايت گواراست خدايا از تو خواهم به تمام عطايايت اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ خَيْرِكَ باَعْجَلِهِ، وَكُلُّ خَيْرِكَ عاجِلٌ، اَللّهُمَّ اِنّى خدايا از تو خواهم به فورى ترين خير و نيكيت و تمام نيكيهاى تو فورى است خدايا از اَسْئَلُكَ بِخَيْرِكَ كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ بِاَفْضَلِهِ، وَكُلُّ فَضْلِكَ تو خواهم به تمام نيكيهايت خدايا از تو خواهم به فزونترين فضل تو و همه فضل تو فاضِلٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِفَضْلِكَ كُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوكَ كَما اَمَرْتَنى، فزون است خدايا از تو خواهم به فضل تو همگى خدايا تو را خوانم چنانچه دستورم دادى فَاسْتَجِبْ لى كَما وَعَدْتَنى، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَابْعَثْنى پس اجابتم كن چنانچه وعده ام فرمودى خدايا درود فرست بر محمّد و آل محمّد و برانگيز مرا عَلَى الاِْيمانِ بِكَ، وَالتَّصْديقِ بِرَسُولِكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ، وَالْوِلايَةِ لِعَلِىِّ با داشتن ايمان به خودت و تصديق به رسولت كه درود بر او و آلش باد و ولايت على بْنِ اَبيطالِب، وَ الْبَرائَةِ مِنْ عَدُوِّهِ، وَالاْيتِمامِ بِالاَْئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّد عَلَيْهِمُ بن ابى طالب و بيزارى از دشمنش و اقتدا به امامان از آل محمّد عليهم السَّلامُ، فَاِنّى قَدْ رَضيتُ بِذلِكَ يا رَبِّ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد عَبْدِكَ السلام زيرا كه من خشنودم بدين اى پروردگار من خدايا درود فرست بر محمّد بنده وَرَسُولِكَ فِى الاَْوَّلينَ، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّد فِى الاْخِرينَ، وَصَلِّ عَلى و رسولت در زمره اوّلين و درود فرست بر محمّد در زمره آخرين و درود فرست مُحَمَّد فِى الْمَلاَءِ الاَْعْلى، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّد فِى الْمُرْسَلينَ، اَللّـهُمَّ اَعْطِ بر محمّد در عالم بالا و درود فرست بر محمّد در زمره مرسلين خدايا عطا كن مُحَمَّداً الْوَسيلَةَ، وَالشَّرَفَ وَالْفَضيلَةَ وَالدَّرَجَةَ الْكَبيرَةَ، اَللّـهُمَّ صَلِّ به محمّد مقام وسيله و شرف و فضيلت و درجه بزرگ را خدايا درود فرست عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَقَنِّعْنى بِما رَزَقْتَنى، وَبارِكْ لى فيما اتَيْتَنى، بر محمّد و آل محمّد و قانع كن مرا بدانچه روزيم كرده اى و بركت ده به من در آنچه به من داده اى وَاحْفَظْنى فى غَيْبَتى، وَكُلِّ غائِب هُوَ لى، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ و نگهدارى كن مرا در غيبتم و هر غايبى كه مربوط به من است خدايا درود فرست بر محمّد و آل مُحَمَّد، وَابْعَثْنى عَلَى الاِْيمانِ بِكَ، وَالتَّصْديقِ بِرَسُولِكَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى محمّد و برانگيزم بر ايمان به خودت و تصديق به رسولت خدايا درود فرست بر مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَسْئَلُكَ خَيْرَ الْخَيْرِ رِضْوانَكَ وَالْجَنَّةَ، وَاَعُوذُ بِكَ مِنْ محمّد و آل محمّد و از تو خواهم خوبترين خوبها را كه خشنودى تو و بهشت باشد و پناه برم به تو از شَرِّ الشَرِّ سَخَطِكَ وَالنّارِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاحْفَظْنى بدترين بدها كه خشم تو و آتش دوزخ باشد خدايا درود فرست بر محمّد و آل محمّد و محافظت كن مرا مِنْ كُلِّ مُصيبَة، وَمِنْ كُلِّ بَلِيَّة، وَمِنْ كُلِّ عُقُوبَة، وَمِنْ كُلِّ فِتْنَة، وَمِنْ كُلِّ از هر پيش آمد ناگوار و از هر گرفتارى و از هر شكنجه و از هر فتنه و از هر بَلاء، وَمِنْ كُلِّ شَرٍّ، وَمِنْ كُلِّ مَكْرُوه، وَمِنْ كُلِّ مُصيبَة، وَمِنْ كُلِّ افَة، بلا و از هر بدى و از هر ناراحتى و از هر مصيبت و از هر آفتى نَزَلَتْ اَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ اِلَى الاَْرْضِ فى هذِهِ السّاعَةِ، وَفى هذِهِ اللَّيْلَةِ، كه نازل شده يا بعد از اين از آسمان بزمين نازل شود در اين ساعت و در اين شب وَفى هذَا الْيَومِ، وَفى هذَا الشَّهْرِ، وَفى هذِهِ السَّنَةِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد و در اين روز و در اين ماه و در اين سال خدايا درود فرست بر محمّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاقْسِمْ لى مِنْ كُلِّ سُرُور، وَمِنْ كُلِّ بَهْجَة، وَمِنْ كُلِّ اسْتِقامَة، و آل محمّد و نصيبم كن از هر شادى و از هر خوشحالى و از هر پايدارى وَمِنْ كُلِّ فَرَج، وَمِنْ كُلِّ عافِيَة، وَمِنْ كُلِّ سَلامَة، وَمِنْ كُلِّ كَرامَة، وَمِنْ و از هر گشايشى و از هر تندرستى و از هر سلامتى و از هر كرامت و از كُلِّ رِزْق واسِع حَلال طَيِّب، وَمِنْ كُلِّ نِعْمَة، وِمَنْ كُلِّ سَعَة، نَزَلَتْ اَوْ هر روزى فراخ حلال پاكى و از هر نعمتى و از هر وسعتى كه نازل شده يا بعد از اين نازل شود تَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ اِلَى الاَْرْضِ فى هذِهِ السّاعَةِ، وَفى هذِهِ اللَّيْلَةِ، وَفى از آسمان به زمين در اين ساعت و در اين شب و در هذَا الْيَوْمِ، وَفى هذَا الشَّهْرِ، وَفى هذِهِ السَّنَةِ، اَللّهُمَّ اِنْ كانَتْ ذُنُوبى قَدْ اين روز و در اين ماه و در اين سال خدايا اگر چنانچه گناهانم اَخْلَقَتْ وَجْهى عِنْدَكَ، وَحالَتْ بَيْنى وَبَيْنَكَ، وَغَيَّرَتْ حالى عِنْدَكَ، شرمنده كرده است چهره ام را پيش تو و حائل شد ميان من و تو و حالم را پيش تو تغيير داده فَاِنّى اَسْئَلُكَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذى لا يُطْفَأُ، وَبِوجْهِ مُحَمَّد حَبيبِكَ پس از تو خواهم به حق نور ذاتت كه خاموش نشود و به آبروى محمّد مصطفى حبيب تو الْمُصْطَفى، وَبِوجْهِ وَلِيِّكَ عَلِىٍّ الْمُرْتَضى، وَبِحَقِّ اَوْلِيآئِكَ الَّذينَ و به آبروى ولى تو على مرتضى و به حق اوليايت كه برگزيدى انْتَجَبْتَهُمْ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَغْفِرَ لى ما مَضى مِنْ آنها را كه درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و بيامرزى برايم گذشته هاى از ذُنُوبى، وَاَنْ تَعْصِمَنى فيما بَقِىَ مِنْ عُمْرى، وَاَعُوذُ بِكَ اللّهُمَّ اَنْ اَعُودَ فى گناهانم را و نگاهم دارى در آينده عمرم و پناه مى برم به تو خدايا از اين كه بازگردم شَىْء مِنْ مَعاصيكَ اَبَداً ما اَبْقَيْتَنى، حَتّى تَتَوَفّانى وَاَنـَا لَكَ مُطيعٌ، وَاَنْتَ به يكى از گناهان و نافرمانيهايت هرگز تا زنده ام (يعنى) تا آنگاه كه مرا بميرانى و من فرمانبردار تو باشم و تو عَنّى راض، وَاَنْ تَخْتِمَ لى عَمَلى بِاَحْسَنِهِ، وَتَجْعَلَ لى ثَوابَهُ الْجَنَّةَ، وَاَنْ از من خشنود باشى و به انجام رسانى عمل مرا به نيكوترين آن و پاداش آن را برايم بهشت مقرّر دارى تَفْعَلَ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ، يا اَهْلَ التَّقْوى وَيا اَهْلَ الْمَغْفِرَةِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد و انجام دهى درباره من آنچه را تو شايسته آنى اى اهل تقوا و اى شايسته آمرزش درود فرست بر محمّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.(7) و آل محمّد و رحم كن به من به رحمت خويش اى مهربانترين مهربانان. 1. اقبال، صفحه 525.
2. همان مدرك، صفحه 496 و صفحه 515 و مصباح المتهجّد، صفحه 759.
3. براى آگاهى بيشتر از داستان مباهله و كتب فراوانى كه آن را نقل كرده اند، به تفسير نمونه، جلد 2، صفحه 437 به بعد (ذيل تفسير آيه 61 سوره آل عمران) مراجعه كنيد.
4. اقبال، صفحه 515.
5. همان مدرك.
6. مصباح المتهجّد، صفحه 758.
7. مصباح المتهجّد، صفحه 759.

روز بيست و پنجم (روز نزول سوره هل أتى)

روز بيست و پنجم ماه ذى الحجّه، روزى است كه سوره «هل اتى» در آن روز نازل شد.(1)
در شأن نزول اين سوره جمع زيادى از علماى شيعه و سنّى نقل كرده اند كه امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)بيمار شدند و پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عيادتشان آمد و به على(عليه السلام) فرمود: چه خوب است براى شفاى آنان نذرى كنى.
حضرت على(عليه السلام) و حضرت فاطمه(عليها السلام) و فضّه براى شفاى آنان سه روز روزه نذر كردند.
وقتى كه حسنين(عليهما السلام) شفا يافتند، آنان براى اداى نذر روزه گرفتند - و مطابق برخى از روايات حسنين(عليهما السلام) نيز روزه گرفتند ـ در حالى كه از نظر موادّ غذايى در زحمت بودند. به هنگام افطار كه مقدارى نان را براى افطار آماده كرده بودند، صداى مسكينى را شنيدند كه تقاضاى كمك داشت. على(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و فضّه و حسن و حسين(عليهما السلام) نان خود را به آن مسكين دادند و خود در آن شب جز آب ننوشيدند.
غروب فردا نيز به هنگام افطار يتيمى اظهار نياز كرد و بار ديگر جريان شب گذشته تكرار شد و آنان با مقدارى آب افطار كردند.
روز سوم نيز به هنگام غروب اسيرى به در خانه آنان آمد و آن خانواده كرامت و بزرگوارى و ايثار، از سهم نان خود گذشتند و آن را به اسير دادند.
فردا على(عليه السلام) دست حسن و حسين را گرفت و خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد، چشم پيامبر به بچّه ها افتاد كه از شدّت گرسنگى مى لرزيدند; علّت را جويا شد و على(عليه السلام) ماجرا را تعريف كرد. پيامبر(صلى الله عليه وآله)ناراحت شد و با هم به منزل حضرت زهرا(عليها السلام) آمدند، در اين حال جبرئيل فرود آمد و سوره هل أتى (انسان) را از جانب خداوند آورد. در اين سوره از ايثار توأم با اخلاص اهل بيت(عليهم السلام) به عظمت و بزرگى زياد ياد شده است.(2)

براى اين روز اعمالى ذكر شده است:
1ـ مرحوم «سيّد بن طاووس» از «شيخ مفيد» نقل مى كند كه مستحب است در چنين روزى روزه بگيرند، زيرا در چنين روزى خداوند فضيلت و برترى اهل بيت رسول خدا را آشكار ساخت.(3)
2ـ در شب بيست و پنجم و روز بيست و پنجم براى تأسّى به آن بزرگواران انفاق و اطعام و صدقه دادن به فقرا مناسب است.(4)
3ـ مناسب است در اين روز غسل زيارت انجام دهند و ائمّه(عليهم السلام) را زيارت كنند مخصوصاً خواندن زيارت جامعه در اين روز مناسب است.(5) 1. همان مدرك، صفحه 770 و اقبال صفحه 529.
2. براى آگاهى بيشتر و تفسير آيات موردنظر به تفسير نمونه، جلد 25، صفحه 343 به بعد (ذيل تفسير سوره انسان) مراجعه كنيد.
3. اقبال، صفحه 529.
4. همان مدرك.
5. زادالمعاد، صفحه 368.


روز آخر ذى الحجّه

اين روز، روز آخر سال اسلامى قمرى است. لذا مرحوم «سيّدبن طاووس» نقل كرده است كه در اين روز، دو ركعت نماز مى خوانى و در هر ركعت، يك مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه» و ده مرتبه «آية الكرسى» را مى خوانى و پس از نماز مى گويى: اَللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَل نَهَيْتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ، خدايا آنچه انجام دادم در اين سال از اعمالى كه مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى وَنَسيتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ، وَدَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَيْكَ، اَللّهُمَّ فَاِنّى و من آن را فراموش كردم ولى تو فراموشش نكردى و مرا به بازگشت بسويت خواندى پس از دليرى كردنم بر تو خدايا من از آن اَسْتَغْفِرُكَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لى، وَما عَمِلْتُ مِنْ عَمَل يُقَرِّبُنى اِلَيْكَ فَاقْبَلْهُ مِنّى، اعمال آمرزش مى طلبم پس بيامرز آنها را و هر عملى كه انجام دادم از اعمالى كه مرا به تو نزديك گرداند پس آن را از من قبول كن وَلا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْكَ ياكَريمُ. و قطع مكن اميدم را از خودت اى بزرگوار. وقتى چنين كردى شيطان مى گويد: واى بر من! هرچه در مدّت اين سال زحمت كشيدم (و او را وسوسه كردم) با اين عمل، همه را از بين برد و سالش را به خير پايان داد!(1)

مناسب است همين عمل، در پايان سال شمسى (روز آخر اسفندماه) نيز به قصد استحباب مطلق انجام شود.

1. اقبال، صفحه 530.

صفحات: · 2

نظر از: احمدي [عضو] 

سلام، خداقوت
در روز عرفه، دست های خود را به سوی آن بی نیاز بالا می بریم و پیوسته دعا می کنیم: خدایا! غروب این روز را با غروب گناهانمان یکی گردان…
عیدتان پیشاپیش مبارک
التماس دعا…

1393/07/11 @ 16:59


فرم در حال بارگذاری ...