موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"

هدایت گری انقلاب ها و نقش امام سجادعلیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 28ام آبان, 1393

پس از شهادت امام حسين ‏عليه السلام، مدينة الرسول به قيام برخاست و عامل يزيد بن معاويه را در مدینه از حكومت بر كنار كرد. در مكّه عبداللَّه بن زبير قيام كرد و خواهان خلافت شد. در كوفه، قيامى به رهبرى سليمان بن صرد و سپس ‏به رهبرى مختار صورت پذيرفت. بدين سان، وقوع قيام ها و انقلاب ها، ويژگى حيات سياسى حاكم بر كشور اسلامى و شيوه و روش شاخص آن در رويارويى با طغيان و تباهى به شمار مى‏آمد.

از اين رو مى‏ توان روزگار زندگى امام سجّاد عليه السلام به ويژه اندكى پس از واقعه عاشورا را عصر قيام ها و انقلاب ها نامگذارى كرد.

انقلاب قرآنی کدام است؟

انقلاب به خودى خود، هدفى مقدّس نيست، بلكه هدف مقدّس، همين ‏ارزش هاى والايى است كه موجبات انقلاب ها را فراهم مى ‏آورد. و گرنه ‏زيان اين انقلاب ها فراتر و بزرگ تر از سود آن خواهد بود. آيا مگر انقلاب فى ‏نفسه، طغيان عليه نظام حاكم و آشفته ساختن فضاى امنيّت و ايجاد اضطراب و خونريزى نيست؟. البته! بنابراين انقلاب، وضعيتى استثنائى ‏است كه عقلا آن را نمى ‏پسندند امّا همين انقلاب شرعيت و قداست خود را از همان ‏اهداف والايى كه قصد رسيدن و تحقّق بخشيدن به آنها را دارد، كسب مى ‏كند.

انقلاب به معنى كلّى خود، مردم را از تاريكي هاى جمود و نادانى و ستم به روشنايىِ حركت، عقل و عدالت ‏هدايت مى ‏كند که ويژگى ‏و شاخصه زندگى پيامبران و امامان و بندگان نيك خداوند گشته است.

از آنجا كه انقلاب زنگار غفلت و بى تفاوتى را از دل مى ‏زدايد و ابرهاى درهم و تاريك ستم و تجاوز را از تشكيلات ‏انقلابيون دور و پراكنده مى ‏سازد، و كابوس طغيان و تباهى را از جامعه ريشه كن ‏مى‏ كند، مسئوليّت هر رزمنده و نشان حقانيت هر فرد با كرامت و با شرف م ى‏گردد. از اين روست كه وحى نيز در ضمن تعبير “قيام براى خدا”بر هدف انقلاب ها تأكيد كرده است. خداوند متعال مى ‏فرمايد:

«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ …»(سبأ/46)

“بگو همانا شما را به يك سخن پند مى‏دهم آن كه به خاطر خدا قيام كنيد…”

و نيز مى ‏فرمايد:

«قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ …»(المائدة/8)

“نگهداران عدالت باشيد و براى خدا گواهى دهيد.”

همچنين وضعيّت انقلاب هايى كه به بركت شهادت امام حسين‏ عليه السلام، تمام‏ آفاق ديار اسلام را فراگرفته بود، به هويّت و رنگ و روح و ارزش نياز داشت تا در ضمير امّت استوار گردد و همچون بارقه‏اى زود گذر و طوفانى‏ گذرا از پرتو افشانى و حركت باز نايستد. اين انقلاب مى ‏بايست راهى، ‏مكتبى و مستقيم براى خود برگزيند تا آلت دست افراد آزمند يا متهورى ‏همچون عبداللَّه بن زبير، كه از انقلاب به بدترين شكل سوء استفاده ‏مى‏ كردند، قرار نگيرد.

ابن زبير پس از شهادت امام حسين ‏عليه السلام به منبر مى ‏رود و بر آن‏ حضرت‏ درود مى ‏فرستد و قاتلش را لعن کرده و آنگاه يزيد را از خلافت خلع ‏مى ‏كند؛ امّا همين كه پايه ‏هاى حاكميتش را مستحكم مى ‏پندارد، كينه خود را با اهل بيت پيامبر آشكار مى‏ گرداند و حتّى بر پيامبر صلى الله عليه وآله هم درود نمى ‏فرستد.

ادامه »

دست مارا هم جدا کنید!

نوشته شده توسطرحیمی 28ام آبان, 1393

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام حكايت فرمايند: روزى در مراسم حجّ و طواف كعبه الهى، زنى چون ديگر مسلمان ها مشغول طواف كردن بود، در حالتى كه دستش از آستين عبايش بيرون و نمايان بود، كه ناگاه مرد بوالهوسى - كه او نيز مشغول طواف كعبه الهى بود - چشمش به آن زن افتاد و ديد كه دستش نمايان است، نزديك او آمد و دست خود را بر روى مُچ دست زن كشيد.

در اين لحظه به قدرت خداوند متعال دست مرد - هوس باز - به دست آن زن - بى مبالات - چسبيده شد؛ و هر چه تلاش كردند نتوانستند دست خود را از يكديگر جدا سازند.

افرادى كه در حال طواف بودند، اطراف اين زن و مرد جمع شدند و هركس به نوعى فعاليّت كرد تا شايد دست هاى اين دو نفر را از يكديگر جدا كنند، ولى سودى نبخشيد؛ و در اثر ازدحام جمعّت ، طواف قطع گرديد.

و بعد از آن كه نااميد گشتند، فقهاء و قضات آمدند و هر يك به شكلى نظريّه اى صادر كرد:

بعضى گفتند: بايد دست زن قطع شود؛ چون دستش را ظاهر گردانيده و سبب فساد و گناه شده است و برخى گفتند: بلكه مرد مقصّر است؛ و بايد دست او قطع گردد.چون بين آن ها اختلاف نظر پيدا شد و نتوانستند اين مشكل را حلّ نمايند، به ناچار در جستجوى اهل بيت و فرزندان رسول خدا صلوات اللّه عليهم اجمعين بر آمدند؛ و سؤ ال كردند كه كدام يك از ايشان در مراسم حجّ مشاركت كرده است ؟

گفته شد: حضرت ابا عبداللّه الحسين علیه السلام شب گذشته وارد مكّه شده است ؛ و تنها او مى تواند مشكل گشا باشد، پس شخصى را فرستادند تا امام حسين علیه السلام را در آن جمع بياورد.

وقتى حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام در آن جمع حضور يافت ، امير مكّه خطاب به حضرت كرد و گفت : يابن رسول اللّه ! نظري شما درباره اين مرد و زن چيست ؟

حضرت رو به جانب كعبه الهى نمود و دست هاى خود را به سمت آسمان بلند كرد و دعائى را زمزمه نمود؛ و چون دعاى حضرت خاتمه يافت دست مرد از زن جدا شد.

امير مكّه پرسيد: اكنون آن ها را چگونه مجازات كنيم ؟

امام حسين فرمود: ديگر مجازاتى بر آن ها نيست، (زيرا خداوند توانا آن ها را مجازات نمود).

تهذيب الا حكام : ج 5، ص 470، ح 293، مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 51

 

شما آقا و ارباب مایید!

دست ما هم بر گردن دنیا گره خورده برای ما هم دعا کنید!

مصیبة ما اعظمها چرا؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام آبان, 1393

 

چرا بزرگترین مصیبت؟

در موارد مختلفی از زیارات و کلمات ائمه معصومین علیهم السلام از حادثه کربلا به عنوان بزرگترین مصیبت در عالم هستی از بدو خلقت تا روز قیامت، نام برده اند مثلا می خوانیم: «مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السماوات و الارض.» با توجه به این که حوادث فاجعه باری، بارها و بارها برای مسلمین و شیعیان پیش آمده است که در ظاهر بعضی از آن ها از حادثه کربلا، مصیبت بارتر بوده است، سؤال این است که چرا مصیبت سالار شهیدان را به این عنوان ذکر کرده اند؟

شاید جواب سؤال این باشد که اگر ما در ماهیت و کیفیت این حادثه دقت کنیم، جواب سؤال را پیدا می نمائیم.

وقتی همه خصوصیات حادثه کربلا در کنار هم جمع می شوند، واقعا این حادثه در نوع خود از جهت مظلومیت و مصیبت بار بودن، بی نظیر است.

نمونه هایی از این خصوصیات عبارتند از:

1 - در کربلا حجت خدا را شهید کردند.

2 - شهادت او به دست کسانی بود که او را دعوت نمودند تا او را یاری نمایند.

3 - پسران و برادران و دیگر اقوام و یارانش را قبل از او به شهادت رساندند!

4 - کسانی او را شهید کردند که در ظاهر مسلمان بودند و نماز می خواندند و خود را پیرو جد حسین علیه السلام می دانستند!

5 - مردمی او را شهید کردند که کاملا او را می شناختند و از مقام و منزلت او آگاهی داشتند!

6 - با این که در کنار آب فرات بود، او را تشنه شهید کردند و آب را بر کودکان و اهل حرمش بستند.

7 - بعد از کشتنش، اموال او را حتی وسایل شخصی او از قبیل انگشتر و نعلین و عمامه اش را غارت کردند!

8 - خیمه ها را آتش زدند و اهل بیتش را ترسانده و آزار رساندند!

9 - اهل بیت او را که منسوب به پیامبرشان بود، به اسیری بردند!

10 - سر مقدسش را بر بالای نیزه در شهرها گرداندند!

11 - بر بدن نازنینش، اسب دواندند!

12 - سه روز بدنش بر روی خاک افتاده بود و کسی نبود تا او را دفن کند تا عاقبت اهل روستا آمدند و او را دفن نمودند!

13 - کسی دستور کشتن او را داد (یزید) که جد و پدرش آزاد کرده جد حسین علیه السلام بودند!

14 - او را بدون جرم و گناهی کشتند!

15 - کسانی او را تشنه شهید کردند که گروهی از آن ها (لشکر حر) چند روز قبل به وسیله همین حسین علیه السلام از تشنگی نجات یافتند!

16 - به خاطر تبلیغات سوء، مردم شام شهادت او را جشن گرفتند!

17 - همه موجودات حتی ماهیان دریا و درختان برای او اشک ریختند!

ادامه »

سیل گنه برد مرا!!!

نوشته شده توسطرحیمی 26ام آبان, 1393

حافظ از دست مده صحبت این کشتی نوح          ورنه این سیل حوادث بکند بنیادت

 

من اگر اشک به دادم نرسد می میرم



فرزندان خود را برای خدا تربیت کنیم!

نوشته شده توسطرحیمی 25ام آبان, 1393

تربیت اساسی ترین مساله انسان است که بدون آن به سعادت دنیا وآخرت نایل نمی گردد. معصومین علیهم السلام همچنان که در سایرابعاد زندگی، چراغ هدایت پیروان خود بوده اند در زمینه تربیت نیز بهترین و مطمئن ترین الگویند.

در این مقاله نکاتی از دفتر زرین دیدگاه و سیره تربیتی حضرت امام باقر علیه السلام به پیروان آن حضرت تقدیم می نماید.

الف- آداب تربیتی پس از تولد:

از امتیازات تربیت اسلامی این است که در آن علاوه بر زمینه سازی مناسب در قبل از تولد فرزند و بلکه پیش از ازدواج والدین،تربیت از آغازین لحظه تولد به طور عملی شروع می شود و آداب و سنن ویژه ای نسبت به نوزادان سفارش شده است که در اینجا به برخی ازآنها که در کلمات گوهربار امام باقرعلیه السلام مورد توجه واقع گردیداشاره می شود. گفتن اقامه در گوش و باز کردن کام نوزاد با آب فرات: امام باقرعلیه السلام فرمودند:

«شایسته است کام نوزاد با آب فرات بازگردد و در گوشش اقامه گفته شود.»(1) عقیقه و نامگذاری: آنحضرت فرمودند: «هرگاه برای شما فرزندی بدنیا آمد در روزهفتم اگر پسر است گوسفند نر و اگر دختر است گوسفند ماده برایش عقیقه کنید و از گوشت آن به قابله بدهید و در روز هفتم او رانامگذاری کنید.(2) نکته مهم در نامگذاری انتخاب نام نیکو وپرهیز از نامهای ناخوشایند است. زیرا نام نیکو مایه سرورفرزند و نام ناخوشایند باعث نگرانی و دغدغه خاطر او می گردد،امام باقرعلیه السلام در سخنان خود برخی از نامهای نیکو و غیر نیکو رابیان کرده اند. آن حضرت در این زمینه فرمودند: «اصدق الاسماءما سمی بالعبودیه و افضلها اسماء الانبیاء»(3) صادقترین نامها، نامهایی است که بندگی خداوند را تداعی نماید و بهترین آنها نامهای پیامبران است. و در حدیث دیگری فرمودند:

«مبغوض ترین نامها نزد خداوند نامهای «حارث، مالک و خالد»است »(4)

صفحات: 1· 2

فضائل اصحاب سید الشهداء علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 20ام آبان, 1393

فضائل اصحاب سید الشهداءعلیه السلام در کلام آیت الله وحید خراسانی

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین واللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

برنامه ی اهل علم در دو کلمه است. این همه دستگاه ها برای برنامه ریزی طلاب، ولی اثری، نتیجه ای؟! ابدا، چرا؟ چون برنامه، برنامه ای است که خدا معیّن کرده. برنامه ی طلاب معیّن شده ، محتاج به تعیین زید و عمرو نیست؛ آن برنامه دو جمله است:

جمله اول: لیتفقهوا في الدین ،

جمله دوم: ولینذروا قومهم. دیگر سوم ندارد. منتها باید کار کرد این دو کلمه را فهمید.
وقت را باید غنیمت شمرد. عمر من و تو چیست؟ بافته است از یک ریسمان ؛ رشته های این ریسمان چیست؟ نفسی که ما می کشیم؛ هر نفسی یک رشته را پاره می کند. خواه ناخواه می رسد به آخرین رشته فاذا جاء اجلَهم ، دیگر نه تقدیمی است ، نه تأخیر، چون بافت تمام شد.
هر نفسی باید محصولی بدهد، آن محصول چیست؟ دو کلمه است: کلمه اولی: التفقه في الدین، فصلش ایام گذشته بود، دوم : ولینذروا قومهم، فصلش دهه آخر صفر است.
خوشا به حال کسانی که فهمیدند ، از این عمر بهره بردند. به میرزای شیرازی… . میرزا خصوصیاتی دارد؛ شناختن رجال علم، خودش فنی است. ریشه افکار نائینی که فحل الفحول متأخرین است در افکار میرزای شیرازی پیدا می شود. میرزا با آن مشاغل علمی ، با آن گرفتاری های اجتماعی فرصت ملاقات با احدی نداشت. یک روز یک معمّمی با لباس کهنه ای درِ خانه میرزا نمایان شد، به حاجب گفت: من به میرزا کار دارم ، گفت: دسترسی به میرزا برای اعلام میسر نیست تا چه برسد به تو. گفت: فقط تو برو به میرزا بگو: فلانی دم در است. میرزا مشتغل، با آن همه مشاغل ! دربان آمد، گفت: شیخی است با لباس مندرسی، بر درگاه حاضر شده، این کلمه را گفت. تا به میرزا اسم را گفت، رنگ میرزا پرید ، لباس پوشید، خود میرزا آمد تا دم در. شیخ را مقدم بر خودش قرار داد، خودش پشت سر . همه اعلام متحیّر اند، مثل استاد حاج شیخ عبدالکریم، سید، مثل میرزا محمد تقی شیرازی، اعیان همه مبهوت اند در این رفتار.

شیخ را نشاند به مسند خودش، میرزا جلو [او نشست]، مدتی مکالمه بود خلوت ، بعد هم حرکت کرد، میرزا رفت

تا دم در. شیخ رفت. میرزا همچنان نگاه می کرد به قد و بالا، تا وقتی از نظر پنهان شد.

همه متحیّر که این چه واقعه ای بود. پرسیدند مقربّین که این رفتار چه بود؟ این شخص که بود؟ گفت: یک کلمه من می گویم: حاضرم تمام آنچه در همه عمرم انجام دادم، همه را بدهم، کار این شیخ را در نامه عمل من بنویسند. بهت اصحاب خاص بیشتر شد، پرسیدند: مگر چه داستانی است؟ گفت: من و این هم بحث بودیم، - خوب فکر کنید، چه چور بردند و چه جور ما باختیم - گفت: من و او هم بحث بودیم، او از من آینده اش درخشان تر بود، یک روز آمد پیش من ، گفت: من تکلیفم را تشخیص دادم، گفتم: چیست؟ گفت: تکلیف من این است، منطقه ای پیدا کردم که در آنجا ذکری از اهل بیت نیست، همه مردم آن سامان بیگانه اند از مذهب، می روم آنجا. گفتم چه می کنی؟ گفت: سکنی در مسجد می کنم، بعد هم در مسجد مکتب باز می کنم، بچه های آنها را از الفبا درس می دهم، کار من این است دیگر بعد از این.

میرزای شیرازی منقلب ، شرح حال را داد، گفت: رفت در آن منطقه ، زندگی این جور گذشت بر این فرد. آشیانه اش مسجد ، آنجا مکتبی تأسیس کرد ، به مردم اعلان کرد: من اطفال شما را مجانی درس می دهم، مردم هم از خدا می خواستند. روز از الفبا شروع کرد به آن بچه ها . زندگی هم این جور گذشت بر این مرد: شبها که تاریک می شد، می رفت در کوچه ها، نان های خشکی که از سفره ها دور ریخته بودند جمع می کرد. این قوتش ، آن کارش. آن بچه ها به ثمر رسیدند، تمام آن منطقه منقلب شد. من از خدا می خواهم، همه اعمالم را ، علمم، عملم ، تدریسم ، نمازهای شبم، همه را در نامه عمل او بنویسند، فقط کاری که او کرد در نامه من[نوشته شود].

جاهدوا فی الله حق جهاده.

حالا این شیخ ، که پیش میرزا این جور آبرومند است، پیش امام زمان چیست؟ این است که مغتنم بشمارید دهه آخر صفر، ول معطل نگردید، بروید در مناطق محروم، زنده کنید مذهب را. یک گنهگار را اگر توبه بدهید، یک جاهل به یک مسئله را در همان مسئله دانا کنید، اجرت چقدر است؟ اجرت اجر احیاء تمام بشر است. من أحیاها… کسی که یک انسان را زنده کند، آنچنان است که تمام ناس را از بدو تا ختم زنده کرده است، بعد هم خود حجت خدا فرمود: إحیاء نفس به اخراج اوست از یک گمراهی به یک هدایت، من ضلال إلی هدی . این فوز عظیم را از دست ندهید.

صفحات: 1· 2

اندرز شیطان به حضرت یحیی علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 19ام آبان, 1393

امام صادق علیه السلام درباره سخنانی که میان حضرت یحیی علیه السلام و ابلیس(لعنت الله علیه)رد و بدل شد می فرماید:

ابلیس بر یحیی بن زکریا علیه السلام ظاهر شد در حالیکه آویزهایی از هر چیز بر او بود.یحیی به ابلیس گفت:این آویزها چیست؟

شیطان گفت:این ها شهوات و امیالی است که فرزند آدم گرفتار آنها شده است.

یحیی گفت:آیا چیزی از آنها برای من نیز هست؟شیطان گفت:هرگاه از خوراک سیر شوی تو را از نماز و یاد خدا باز داریم.

یحیی گفت:با خدا عهد می کنم که هرگز معده خود را از غذا پر نکنم.

ابلیس گفت:با خدا عهد می کنم که هرگز انسانی را اندرز ندهم.

ناله های فراق 2 - مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف (مهد ی سماواتی)

نوشته شده توسطرحیمی 18ام آبان, 1393


دعای فرج

مناجات با امام زمان

بیا که از قدمت سبزی بهار می آید

نمیگیرم دل از دامت ببندی یا که بگشایی

به خوبا سر میزنی مگر بدا دل ندارن

ای جان جهان، جهان جان ادرکنی - سبک 1

ای جان جهان، جهان جان ادرکنی - سبک 2

ای جان جهان، جهان جان ادرکنی - سبک 3

ای جان جهان، جهان جان ادرکنی - سبک 4

ای جان جهان، جهان جان ادرکنی - سبک 5

ای جان جهان، جهان جان ادرکنی - سبک 6

ای جان جهان، جهان جان ادرکنی - سبک 7

حیف از تو که گل باشی و من خار تو باشم

دست ببر بر آسمان تا مگر از دعای تو

بر دیده ما ضیا بده مهدی جان - سبک 1

بر دیده ما ضیا بده مهدی جان - سبک 2

بر دیده ما ضیا بده مهدی جان - سبک 3

بر دیده ما ضیا بده مهدی جان - سبک 4

بر دیده ما ضیا بده مهدی جان - سبک 5

بر دیده ما ضیا بده مهدی جان - سبک 6

بر دیده ما ضیا بده مهدی جان - سبک 7

چشم یعقوب به دیدار تو حیران ماند

نه صبر به دل مانده نه در سینه قرارم - سبک 1

نه صبر به دل مانده نه در سینه قرارم - سبک 2

نشسته ام سر ره تا که یار باز آید - سبک1

نشسته ام سر ره تا که یار باز آید - سبک 2

نشسته ام سر ره تا که یار باز آید - سبک 3

مه مبارک در ابر آرمیده بیا - سبک 1

مه مبارک در ابر آرمیده بیا - سبک 2

بیا که از قدمت سبزی بهار بیاید - سبک 1

بیا که از قدمت سبزی بهار بیاید - سبک 2

من خارم و به سایه ی گل جا گرفتم

جمال روشنت خورشید ایمان است

الا ظهور تو عید تمام منتظران

ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا

تا بیفتاد به دامت دل چون بسمل من - سبک 1

تا بیفتاد به دامت دل چون بسمل من - سبک 2

شب حرمان دل ما به سحر نزدیک است

هر شب به دل غم زده سودای تو دارم

دل در بهر نور باشد

من دل به دو چشم یار دارم - سبک 1

من دل به دو چشم یار دارم - سبک 2

من دل به دو چشم یار دارم - سبک 3

سال هاست دوخته ام تا شررم گردانی

دل مرده ام ز خاک درت زنده می شوم

اگر به دیده ظاهر تو را نمیبینم - سبک 1

اگر به دیده ظاهر تو را نمیبینم - سبک 2

چو ذره به مهر تو زیستم

دولت این است که یک لحظه گدای تو شوم

باز هم ای صبح جمعه آمدی مولا نیامد

گر راه ندارم به حریمت نظری کن

دوست دارم موسم شادی و غم..

تا دوستدار مصحف و در دین احمدی

چهره بنمای که رخسار تو دیدن دارد

برای دانلود کردن مرثیه ها، روی آیکون کلیک راست نموده و  گزینه …Save Target As را انتخاب نمایید.

منبع:سایت آوینی

مداحی های اربعین حسینی سال 92-91(صوتی و تصویری)

نوشته شده توسطرحیمی 17ام آبان, 1393

ناله های فراق 1 - مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف (محمود کریمی)

نوشته شده توسطرحیمی 17ام آبان, 1393


سلام آقا، فدای تو، غصه من غم‌های تو، درد و بلات برای من، درد سرهام برای تو

مناجات با امام زمان (عج) (محمود کریمی)

دانلود با لینک مستقیم:

کیفیت عالی.

download_icon1

کیفیت خوب.
download_icon1

شعر:

سلام آقا، فدای تو
غصه من غم‌های تو
درد و بلات برای من
درد سرهام برای تو

سلام آقا فدای تو
باز دلمو آتیش زدی
گفتی یک روز جمعه میای
این جمعه هم نیومدی

آقام آقام، آقام آقام

شما کجا و من کجا
تو خوب خوب من بد بد
آخه چقدر مهربونی
راه دادی و بده اومد

من اومدم با اشک و آه
خسته‌ام و مونده تو راه
می‌خوام که رو سفید بشم
شبیه اون غلام سیاه

زنده باشم برای تو
بنده زر خرید بشم
کشته بشم به پای تو
کاشکی بشه شهید بشم

صفحات: 1· 2