موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"

معرفی کتاب: امام حسین(ع) و محرم

نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1391

     این کتاب، داستان ولادت آن حضرت و حکایت فطرس ملک را بازگو می‌کند و سپس به هفت سال حضور امام(ع) نزد پیامبر(ص) و مهربانی‌های حضرت با ایشان اشاره می‌کند.
     سفارش رسول خدا(ص) نسبت به حسنین(ع) در هنگام رحلت، شجاعت، رشادت و جانبازی امام حسین(ع) در جنگ صفین و نهروان، پیروی از امام حسن(ع) و دوران امامت آن بزرگوار، عنوان سایر مباحث این بخش را تشکیل می‌دهند.

     در ادامه، موضوعاتی با عنوان‌های موضع‌گیری اباعبدالله‌الحسین(ع) در دوران خلافت معاویه، غربت امام(ع) در عصر یزید، کوفیان و دعوت آنان از امام، چگونگی رخداد قیام و نهضت امام حسین(ع)، شهادت‌ هانی بن عروه، شهادت مسلم بن عقیل، شهادت دو طفلان مسلم و خطبه امام حسین(ع) قبل از خروج از مکه آورده شده است.

     اصل و نسب حضرت ابوالفضل(ع)، میلادیه آن حضرت، وفاداری او و جوانمردی‌اش، شهادت و مقام آن بزرگوار در روز قیامت، مباحث دیگر این بخش را تشکیل می‌دهند.

     از منابع مورد استفاده مولف در تدوین این اثر، می‌توان قرآن، اصول کافی، اعیان‌الشیعه، ارشاد، بحارالانوار، تحف‌العقول، تهذیب‌الاحکام، سنن ترمذی، کامل‌الزیارات، اللهوف، منتهی‌الآمال، مقتل خوارزمی و نفس‌المهموم را نام برد.

منبع: حریم یاس

سبک زندگي حسيني1

نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1391

     الگوهاي مکتبي، الگوي همه جانبه امت براي راه يابي به کمال و خودسازي و بندگي اند.حسین بن علي عليه السلام نيز از اين اسوه ‏هاي کامل و الگوهاي همه جانبه براي زندگي فردي و اجتماعي و روش‏هاي اخلاقي، عبادي و سياسي است.
     در عصر بازسازي ايماني و فرهنگي، توجه به ابعاد الگويي امام حسين عليه السلام ضروري است. آن حضرت، تنها در کربلا و در زمين حماسه و جهاد شهادت، الگوي ما نيست، بلکه در عرصه‏ هاي معنوي، اخلاقي، معاشرت، ادب و بزرگواري، تهجد و شب زنده داري، سخاوت و جوانمردي، انس با قرآن و تکريم انسان در يک کلمه، در
«سبک زندگي اسلامي» براي ما الگو و معيار است. در اين نوشته با گوشه‏ هايي از سيره حسيني و رهنمودهاي او که ما را با حيات طيبه ديني آشنا مي‏سازد، آشنا مي‏شويم:

1. خداباوري و ايمان
      عقيده ‌به خدا و باور داشتن «مبدأ و معاد»، کلمه نخست بيداري و مسلماني است.
      حسين بن علي عليهما السلام زندگي را بر پايه خدامحوري قرار داده بود و خدا را صادق و رازق و شاهد و عادل مي‏دانست و همه کارهايش را براي رضاي او انجام مي‏داد و حتي اگر خونش را نثار مي‏کرد و شهادت طلب بود، براي خدا بود و در آخرين لحظات حيات هم در گودي قتلگاه، نجواي عاشقانه اش با معبود، «الهي رضي بقضاءک، لا معبود سواک» بود. و در طول سفر کربلا، بارها با تکيه بر «انا لله و انا اليه راجعون» از اويي و به سوي اويي را مطرح کرد. وقتي هم اوضاع نابسامان کوفه و تجمع کوفيان براي جنگ با او را مطرح مي‏کردند، مي‏فرمود: «حسبي الله و نعم الوکيل»1 و تکيه گاهش فقط خدا بود.
      بر اساس همين باور بود که عشق به خدا داشت و مناجات او را دوست مي‏داشت و شب عاشورا را مهلت گرفت تا به تهجد و تلاوت و انس با خدا و قرآن بپردازد و در اوج نبرد عاشورا، به «نماز ظهر عاشورا» پرداخت. از اين رو، من و تو هنگام زيارت آن امام شهيد، چنين گواهي مي‏دهيم: «اشهد انّک قد اقمت الصلاه…».2
2. آزادگي و عزت
      خداوند، بندگان را آزاد آفريده و آنان را آزاد از قيد و بندهاي ظالمانة بشري مي‏پسندد.
      خدا عزيز است و براي پيامبر و اهل ايمان هم عزت را مي‏پسندد «و الله العزه و لرسوله و للمؤمنين»3
      عزت و آزادگي به آن است که انسان، کرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستي و ذلت و حقارت ندهد، ظلم ار نپذيرد، به پستي گناه آلوده نشود و اسير دنيا نگردد. حفظ اين جايگاه، مجاهدت‏هايي را مي‏طلبد و گاهي بايد جان داد، تا عزت و آزادگي را حفظ کرد.
      امام حسين عليه السلام مي‏فرمود: «موت في عزٍ خيرٌ في ذَلٍّ»4؛ مرگ با عزت، بهتر از زندگي ذليلانه است.
بر ما گمان بندگي زور برده اند
اي مرگ، همتي که نخواهيم اين قيود
      صحنة کربلا، جلوه اي از آزادگي بود. آن حضرت را ميان دو امر مخير کرده بودند: ‌يا مرگ و کشته شدن، يا ذلت و تسليم. او مرگ با افتخار را پذيرفت و به استقبال شمشيرها رفت و با شعار «هيهات منا الذله» خط بطلاني بر زندگي حقيرانه و مذلت‏بار کشيد.
او به سپاه دشمن هم که رفتارهاي ناجوانمردانه داشتند، فرمود: اگر دين نداريد و از روز قيامت نمي ترسيد، در دنيايتان آزاد مرد باشيد: «فکونوا احراراً في دنياکم»5
گر شما را به جهان ديني و آييني نيست
لااقل مردم آزاده به دنيا باشيد
      اين گونه است که حريت و عزت، از شاخصه‏هاي «زندگي حسيني» و «حيات عاشورايي» به شمار مي‏رود.

صفحات: 1· 2

دعای مکارم اخلاق (دانلود متن، ترجمه و صوت)+فایلwordوpdf

نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1391

 

      صحیفه سجادیه، زبور آل محمد(صلی الله علیه و آله) والاتر از آن است که نیازی به معرفی داشته باشد و کمتر کسی یافت می شود که از آن بی خبر باشد.
     دعای مکارم الاخلاق بیستمین دعای صحیفه است که معمولا در اواخرکتاب مفاتیح الجنان نیز منتشر می شود.

     ادعیه و اذکار معصومان(علیهم السلام) اقیانوس های مواج معارف آسمانی اند، ولی هر کدام جهت و برجستگی ویژه ای دارند;این دعا یک برنامه انسان سازی است که خلقیات کریمه و سجایای انسانی را بیان فرموده است، اگر کسی بتواند آن طوری که شایسته است به عمق معنا و مفهوم این دعا پی ببرد و آنها را به عمل بگیرد طبق فرموده امام سجاد علیه السلام به مقام رفیع انسانیت نایل می‌گردد.

     این دعا از سی قسمت تشکیل شده که هر قسمت با درود بر محمد و آل محمد شروع ‌گردیده و با در خواستهایی که هر کدام اخلاق پسندیده می‌باشد دنبال می گردد و همه آن سی قسمت مضمونشان درخواست توفیق الهی می‌باشد“موضوعات و درخواستهایی که در این سی فراز آمده بدین ترتیب می‌باشد:

     ایمان کامل ، بهترین عمل، تکمیل نیت، وسعت رزق، بی اعتنایی به ثروت مال اندوزان، توازن بین جسم و روح پایداری در راه حق، درخواست طول عمر مشروط، اصلاح خصلت ناپسند، درخواست تبدیل حسد به مودت، تبدیل دشمنی نزدیکان به دوستی، درخواست دستی توانا در مقابل ظالم، درخواست رفع خدعه مکاران، رد عیب جویی به خواهان گسترش عدل، درخواست رزق در کهنسالی، درخواست دفع ستم دیگران به حریم آمرزش الهی وارد شده، درخواست سخن گفتن در هدایت مردم و پیمودن راه برتر، درخواست پیروزی قیامت و عوامل استخلاص نفس، درخواست کفایت از عیب جویی مردم و دفع عوامل ضرر و زیان، درخواست تاج لیاقت وگشایش مالی، برکناری از اسراف و مصونیت از تباه شدن رزق، درخواست قضا حوائج، درخواست پایان عمر با عفو الهی، به یاد خدا بودن در تمام مواقع ، برترین درود خدا بر پیامبر، درخواست حسنه دنیا و آخرت و مصونیت از عذاب.


متن و ترجمه دعای مکارم الاخلاق:

در این قسمت از ملحقات دوم مفاتیح، دعای مکارم اخلاق که از امام سجاد علیه السلام نقل شده است (نیایش بیستم از صحیفه سجادیه)، را می خوانیم:

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ‏

 بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ايمان مرا به كامل‏ترين درجات ايمان‏

وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ‏

 و يقين مرا به برترين مراتب يقين و نيت مرا به نيكوترين نيتها و عمل مرا به بهترين اعمال فرا بر.

اَللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي‏

 اى خداوند، به لطف خود نيت مرا از هر شائبه مصون دار و به رحمت خود يقين مرا استوار گردان، و به قدرت خود فساد مرا به صلاح بدل نماى.

ادامه »

معرفی کتاب: ثار الله خون حسین(ع) در رگهای اسلام

نوشته شده توسطرحیمی 15ام آذر, 1391

      کتاب حاضر مجموعه ای است تحقیقی و مستند دربارۀ قیام امام حسین(ع) که دارای چهار فصل می باشد.

     نویسنده به جای اینکه به نگارش زندگی امام حسین(ع) دست یازد و احیاناّ به تکرار مکررات بپردازد، نکته هایی از زندگی آن حضرت و یارانش را برگزیده و درباره هریک به تحقیق پرداخته است . نویسنده در هر موضوعی که سخن گفته، منابع متعددی ارائه نموده ودر سراسر کتاب به بیش از سیصد اثر استناد کرده واز این نظر، کتابی است کم نظیر، تقریباٌ همه ی صفحات کتاب دارای پاورقی است و به کتاب های فروانی ارجاع داده شده است.

  •       در فصل اول کتاب از شخصیت امام حسین(ع) سخن رفته
  •       در فصل دوم گزارشی از کتابهای مقتل ارائه شده است.
  •       فصل سوم، که مفصلتر از دیگر فصلهاست، درباره ی قیام عاشورا وشهادت امام حسین(ع) و یاران اوست.
  •       سرانجام در فصل چهارم به رثا و سوگواری پرداخته شده است.

      پاره ای از مطالب کتاب عبارتند از :
      معنی جمله«کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلاء» ، جامعیت امام و جمع همه ارزشها در وجود او. امام و فتوحات خلفا. علت خوداری مسلم بن عقیل از ترور ابن زیاد، شهدای کوفه، بی اساس بودن این مطلب که شُرَیح فتوا به قتل امام حسین(ع) داده بود، بی اساس بودن این مطلب که امام حسین احرام حج را به عمره مفرده تبدیل کرد و اثبات اینکه امام ، محرم به احرام عمره مفرده بود و اساساٌ محرم به احرام حج نشده بود، نادرست بودن این سخن که اهل بیت امام حسین (ع) را ، غیر از امام سجاد(ع)، بر شتران بدون محمل سوار کردند، محل دفن سر امام و ……

منبع:حریم یاس

دعای حضرت خضر علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 14ام آذر, 1391

 

تعلیم دعای حضرت خضر علیه السلام از سوی امیرالمومنین علی علیه السلام به کمیل ابن زیاد نخعی

     دعای کمیل از دعاهای بسیار خوب و حاوی مضامین عالیه است،‌ و شیخ طوسی در مصباح المتهجد در اعمال شب نیمه شعبان آورده است،‌ و مجلسی در زادالمعاد و شیخ ابراهیم کفعمی در مصباح خود،‌ و در البلد الامین آورده است، و مرحوم سید ابن طاووس در اقبال در اعمال شب نیمه شعبان آورده و با دو سند نقل میکند:

     اول از جدش شیخ طوسی (ره ) بدین مضمون که: روایت شده است که: کمیل بن زیاد نخعی در شب نیمه شعبان امیرالمومنین علیه السلام را در حال سجده دید که به این دعا مشغول بودند.

     دوم از روایت دیگری بدین مضمون که: کمیل بن زیاد نخعی میگوید: من با مولای خود حضرت امیرالمومنین علیه السلام در مسجد بصره نشسته بودیم و با آن حضرت نیز جماعتی از اصحاب او بودند‌، پس بعضی از آنها از حضرت پرسیدند: معنای گفتار خداوند عزوجل: فیها یفرق کل امر حکیم چیست؟

     حضرت فرمودند: مراد شب نیمه شعبان است. سوگند به آن کسی که نفس علی در دست اوست،‌ هیچ بنده ای نیست مگر آنکه جمیع آن مقدراتی که بر او جاری می شود از خیر و شر در این شب قسمت او میگردد،‌ تا آخر سال در مثل چنین شب نیمه شعبانی که می آید. و هیچ بنده ای نیست که این شب را احیاء بدارد و به دعای حضرت خضر علیه السلام خدا را بخواند،‌ مگر آنکه دعایش مستجاب میشود.

     و چون حضرت از مسجد بیرون رفتند،‌ من شبانه به منزلش رفتم. حضرت فرمود: برای چه کاری آمدی؟ عرض کردم: ای امیرالمومنین برای یاد گرفتن دعای خضر آمدهام. حضرت فرمود: ای کمیل بنشین! و چون این دعا را حفظ کردی،‌ بخوان آن را در هر شب جمعه یا در هر ماهی یکبار،‌ و یا در هر سالی یکبار،‌ و یا در تمام مدت عمرت یکبار، از بلاها در امان خواهی بود و مورد نصرت خداوند و روزی خدا قرار میگیری! و هیچگاه مغفرت خدا از تو روی نخواهد گردانید!

ای کمیل! همنشینی زیاد تو با ما ایجاب نمود تا ما به درخواست تو پاسخ دهیم و از کان جود ما بهرمند گردی!

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

     اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُک ‏بِرَحْمَتِک الَّتى‏ وَسِعَتْ کلَّ شَىْ‏ءٍ، وَبِقُوَّتِک الَّتى‏  قَهَرْتَ‏ بِها کلَّشَىْ‏ءٍ، وَخَضَعَ لَها کلُّ شَىْ‏ءٍ، وَذَلَّ لَها کلُّ شَىْ‏ءٍ، وَبِجَبَرُوتِک الَّتى‏ غَلَبْتَ‏ بِها کلَّ شَىْ‏ءٍ، وَبِعِزَّتِک الَّتى‏ لا يقُومُ لَها شَىْ‏ءٌ، وَبِعَظَمَتِک الَّتى‏ مَلَأَتْ کلَ‏ شَىْ‏ءٍ،وَبِسُلْطانِک الَّذى‏ عَلا کلَّشَىْ‏ءٍ، وَبِوَجْهِک الْباقى‏ بَعْدَ فَنآءِ کلِّشَىْ‏ءٍ، وَبِأَسْمائِک الَّتى‏ مَلَأَتْ اَرْکانَ کلِّشَىْ‏ءٍ، وَبِعِلْمِک الَّذى‏ اَحاطَ بِکلِّشَىْ‏ءٍ، وَبِنُورِ وَجْهِک الَّذى‏ اَضآءَ لَهُ کلُّشىْ‏ءٍ، يا نُورُ يا قُدُّوسُ، يا اَوَّلَ الْأَوَّلِينَ، وَيا اخِرَ الْأخِرينَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى‏ تَهْتِک الْعِصَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ‏ الذُّنُوبَ الَّتى‏ تُنْزِلُ النِّقَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْلِىَ الذُّنُوبَ الَّتى‏ تُغَيرُ النِّعَمَ، اَللّهُمَ‏ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى‏ تَحْبِسُ الدُّعآءَ،اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى‏ تُنْزِلُ‏ الْبَلاءَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْلى‏ کلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ، وَکلَّ خَطيئَةٍ اَخْطَاْتُها، اَللّهُمَ‏ اِنّى‏ اَتَقَرَّبُ اِلَيک بِذِکرِک، وَاَسْتَشْفِعُ بِک اِلى‏ نَفْسِک، وَاَسْئَلُک بِجُودِک اَنْ‏ تُدْنِينى‏مِنْ‏قُرْبِک، وَاَنْ تُوزِعَنى‏ شُکرَک، وَاَنْ تُلْهِمَنى‏ ذِکرَک، اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُک‏ سُؤالَ خاضِع ٍ مُتَذَلِّل ٍ خاشِع ٍ، اَنْ تُسامِحَنى‏ وَتَرْحَمَنى‏، وَتَجْعَلَنى‏ بِقَِسْمِک‏ راضِياً قانِعاً، وَفى‏ جَميعِ الْأَحْوالِ مُتَواضِعاً، اَللّهُمَّ وَاَسْئَلُک سُؤالَ مَنِ‏ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَاَنْزَلَ بِک عِنْدَ الشَّدآئِدِ حاجَتَهُ، وَعَظُمَ فيما عِنْدَک رَغْبَتُهُ، اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُک، وَعَلا مَکانُک، وَخَفِىَ مَکرُک، وَظَهَرَ اَمْرُک، وَغَلَبَ قَهْرُک، وَجَرَتْ قُدْرَتُک، وَلا يمْکنُ الْفِرارُ مِنْ حُکومَتِک، اَللّهُمَّ لااَجِدُ لِذُنُوبى‏ غافِراً، وَلالِقَبائِحى‏ ساتِراً، وَلالِشَىْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبيحِ‏ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيرَک، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک وَبِحَمْدِک ظَلَمْتُ نَفْسى‏، وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلى‏، وَسَکنْتُ اِلى‏ قَديمِ ذِکرِک لى‏، وَمَنِّک عَلَىَّ، اَللّهُمَ‏ مَوْلاىَ کمْ مِنْ قَبيحٍ سَتَرْتَهُ، وَکمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاءِ اَقَلْتَهُ، وَکمْ مِنْ عِثارٍ وَقَيتَهُ، وَکمْ مِنْ مَکرُوهٍ دَفَعْتَهُ، وَکمْ مِنْ ثَنآءٍ جَميلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ‏ نَشَرْتَهُ، اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى‏، وَاَفْرَطَ بى‏ سُوءُ حالى‏، وَقَصُرَتْ بى‏ اَعْمالى‏، وَقَعَدَتْ بى‏ اَغْلالى‏، وَحَبَسَنى‏ عَنْ نَفْعى‏ بُعْدُ اَمَلى‏، وَخَدَعَتْنِى الدُّنْيا بِغُرُورِها، وَنَفْسى‏ بِجِنايتِها وَمِطالى‏، يا سَيدى‏ فَاَسْئَلُک بِعِزَّتِک اَنْ لا يحْجُبَ‏ عَنْک دُعآئى‏، سُوءُ عَمَلى‏ وَفِعالى‏، وَلا تَفْضَحْنى‏ بِخَفِىِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيهِ مِنْ‏ سِرّى‏، وَلا تُعاجِلْنى‏ بِالْعُقُوبَةِ عَلى‏ ما عَمِلْتُهُ فى‏ خَلَواتى‏، مِنْ سُوءِ فِعْلى‏ وَاِسآئَتى‏، وَدَوامِ تَفْريطى‏ وَجَهالَتى‏، وَکثْرَةِ شَهَواتى‏ وَغَفْلَتى‏، وَ کنِ اللَّهُمَ‏ بِعِزَّتِک لى‏ فى‏ کلِّ الْأَحْوالِ رَؤُفاً، وَعَلَىَّ فى‏ جَميعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً، اِلهى‏ وَرَبّى‏ مَنْ لى‏ غَيرُک، اَسْئَلُهُ کشْفَ ضُرّى‏ وَالنَّظَرَ فى‏ اَمْرى‏، اِلهى‏ وَمَوْلاىَ اَجْرَيتَ عَلَىَّ حُکماً اِتَّبَعْتُ فيهِ هَوى‏ نَفْسى‏، وَلَمْ اَحْتَرِسْ فيهِ مِنْ‏ تَزْيينِ عَدُوّى‏، فَغَرَّنى‏ بِما اَهْوى‏، وَاَسْعَدَهُ عَلى‏ ذلِک الْقَضآءُ، فَتَجاوَزْتُ‏ بِما جَرى‏، عَلَىَّ مِنْ ذلِک بَعْضَ حُدُودِک، وَخالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِک، فَلَک ‏الْحَمْدُ عَلَىَّ فى‏ جَميعِ ذلِک، وَلا حُجَّةَ لى‏ فيما جَرى‏ عَلَىَّ فيهِ قَضآؤُک، وَاَلْزَمَنى‏ حُکمُک وَبَلآؤُک، وَقَدْ اَتَيتُک يا اِلهى‏ بَعْدَ تَقْصيرى‏ وَاِسْرافى‏ عَلى‏ نَفْسى‏، مُعْتَذِراً نادِماً مُنْکسِراً مُسْتَقيلاً، مُسْتَغْفِراً مُنيباً، مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً، لااَجِدُ مَفَرّاًمِمَّا کانَ مِنّى‏، وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَيهِ فى‏ اَمْرى‏، غَيرَ قَبُولِک‏ عُذْرى‏، وَاِدْخالِک اِياىَ فى‏ سَعَةِ رَحْمَتِک، اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرى‏، وَارْحَمْ‏ شِدَّةَ ضُرّى‏، وَفُکنى‏ مِنْ شَدِّ وَثاقى‏، يارَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنى‏، وَرِقَّةَ جِلْدى‏، وَدِقَّةَ عَظْمى‏، يا مَنْ بَدَءَ خَلْقى‏ وَذِکرى‏، وَتَرْبِيتى‏ وَبِرّى‏ وَتَغْذِيتى‏، هَبْنى‏ لِابْتِدآءِ کرَمِک، وَسالِفِ بِرِّک بى‏، يا اِلهى‏ وَسَيدى‏ وَرَبّى‏، اَتُراک‏ مُعَذِّبى‏بِنارِک بَعْدَ تَوْحيدِک، وَبَعْدَ مَا انْطَوى‏ عَلَيهِ قَلْبى‏ مِنْ مَعْرِفَتِک، وَلَهِجَ بِهِ‏ لِسانى‏ مِنْ ذِکرِک، وَاعْتَقَدَهُ ضَميرى‏ مِنْ حُبِّک، وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافى‏ وَدُعآئى‏ خاضِعاً لِرُبُوبِيتِک، هَيهاتَ اَنْتَ اَکرَمُ مِنْ اَنْ تُضَيعَ مَنْ رَبَّيتَهُ، اَوْ تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَيتَهُ، اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ اوَيتَهُ، اَوْ تُسَلِّمَ اِلَى الْبَلآءِ مَنْ کفَيتَهُ‏ وَرَحِمْتَهُ، وَلَيتَ شِعْرى‏ يا سَيدى‏ وَاِلهى‏ وَمَوْلاىَ، اَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلى‏ وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِک ساجِدَةً، وَعَلى‏ اَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحيدِک صادِقَةً، وَبِشُکرِک مادِحَةً، وَعَلى‏ قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِيتِک مُحَقِّقَةً، وَعَلى‏ ضَمآئِرَ حَوَتْ‏ مِنَ الْعِلْمِ بِک حَتّى‏ صارَتْ خاشِعَةً، وَعَلى‏ جَوارِحَ سَعَتْ اِلى‏ اَوْطانِ‏ تَعَبُّدِک طآئِعَةً، وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِک مُذْعِنَةً، ما هکذَا الظَّنُّ بِک، وَلا اُخْبِرْنا بِفَضْلِک عَنْک يا کريمُ يا رَبِّ، وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفى‏ عَنْ قَليلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها، وَمايجْرى‏ فيها مِنَ الْمَکارِهِ عَلى‏ اَهْلِها، عَلى‏ اَنَّ ذلِک‏ بَلاءٌ وَمَکرُوهٌ قَليلٌ مَکثُهُ، يسيرٌ بَقآئُهُ، قَصيرٌ مُدَّتُهُ، فَکيفَ احْتِمالى‏ لِبَلاءِ الْاخِرَةِ، وَجَليلِ وُقُوعِ الْمَکارِهِ فيها، وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَيدُومُ مَقامُهُ، وَلا يخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ، لِأَنَّهُ لا يکــونُ اِلاَّ عَنْ‏ غَضَبِک وَاْنتِقامِک وَسَخَطِک، وَهذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ وَالْاَرْضُ، يا سَيدِى‏، فَکيفَ لى‏ وَاَنَا عَبْدُک الضَّعيفُ الذَّليلُ الْحَقيرُ الْمِسْکينُ‏ الْمُسْتَکينُ، يا اِلهى‏ وَرَبّى‏ وَسَيدِى‏ وَمَوْلاىَ لِأَىِّ الْأُمُورِ اِلَيک اَشْکو، وَلِما مِنْها اَضِجُّ وَاَبْکى‏، لِأَليمِ‏الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ، اَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ وَمُدَّتِهِ، فَلَئِنْ صَيرْتَنى‏ لِلْعُقُوباتِ مَعَ اَعْدآئِک، وَجَمَعْتَ بَينى‏ وَبَينَ اَهْلِ بَلائِک، وَفَرَّقْتَ‏بَينى‏وَبَينَ‏اَحِبَّآئِک وَاَوْليآئِک، فَهَبْنى‏ يا اِلهى‏ وَسَيدِى‏ وَمَوْلاىَ وَرَبّى‏، صَبَرْتُ عَلى‏ عَذابِک، فَکيفَ اَصْبِرُ عَلى‏ فِراقِک، وَهَبْنى‏ صَبَرْتُ عَلى‏ حَرِّ نارِک فَکيفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى‏ کرامَتِک، اَمْ کيفَ اَسْکنُ فِى النَّارِ وَرَجآئى‏ عَفْوُک، فَبِعِزَّتِک يا سَيدى‏ وَمَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً، لَئِنْ تَرَکتَنى‏ ناطِقاً، لَأَضِجَّنَّ اِلَيک بَينَ اَهْلِها ضَجيجَ الْأمِلينَ، وَلَأَصْرُخَنَّ اِلَيک صُراخَ‏ الْمَسْتَصْرِخينَ، وَلَاَبْکينَّ عَلَيک بُکآءَ الْفاقِدينَ، وَلَأُنادِينَّک اَينَ کنْتَ يا وَلِىَّ الْمُؤْمِنينَ، يا غايةَ امالِ الْعارِفينَ، ياغِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، يا حَبيبَ‏ قُلُوبِ‏الصَّادِقينَ، وَيااِلهَ الْعالَمينَ، اَفَتُراک سُبْحانَک يا اِلهى‏ وَبِحَمْدِک، تَسْمَعُ‏ فيها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ، وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيتِهِ، وَحُبِسَ بَينَ‏اَطْباقِهابِجُرْمِهِ وَجَريرَتِهِ، وَهُوَ يضِجُّ اِلَيک ضَجيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِک، وَيناديک بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحيدِک، وَيتَوَسَّلُ اِلَيک بِرُبُوبِيتِک، يا مَوْلاىَ‏ فَکيفَ يبْقى‏ فِى الْعَذابِ وَهُوَ يرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِک، اَمْ کيفَ تُؤْلِمُهُ‏ النَّارُ وَهُوَ يأْمَلُ فَضْلَک وَرَحْمَتَک، اَمْ کيفَ يحْرِقُهُ لَهيبُها وَاَنْتَ تَسْمَعُ‏ صَوْتَهُ وَتَرى‏ مَکانَهُ، اَمْ کيفَ يشْتَمِلُ عَلَيهِ زَفيرُها وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ، اَمْ‏ کيفَ يتَقَلْقَلُ بَينَ اَطْباقِها وَاَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ، اَمْ کيفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيتُها وَهُوَ يناديک يا رَبَّهُ، اَمْ کيفَ يرْجُو فَضْلَک فى‏ عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُکهُ فيها، هَيهاتَ‏ ما ذلِک الظَّنُ‏بِک،وَلَاالْمَعْرُوفُ‏مِنْ‏فَضْلِک، وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدينَ‏ مِنْ بِرِّک وَاِحْسانِک، فَبِالْيقينِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَکمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذيبِ جاحِديک، وَقَضَيتَ بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِديک، لَجَعَلْتَ النَّارَ کلَّها بَرْداً وَسَلاماً، وَما کانَ لِأَحَدٍ فيها مَقَرّاً وَلا مُقاماً، لکنَّک تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُک، اَقْسَمْتَ اَنْ تَمْلَأَها مِنَ الْکافِرينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ اَجْمَعينَ، وَاَنْ تُخَلِّدَ فيهَا الْمُعانِدينَ، وَاَنْتَ جَلَّ ثَناؤُک قُلْتَ مُبْتَدِئاً، وَتَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعامِ مُتَکرِّماً، «اَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کمَنْ کانَ فاسِقاً، لا يسْتَوُونَ» اِلهى‏ وَسَيدى‏ فَاَسْئَلُک‏ بِالْقُدْرَةِ الَّتى‏ قَدَّرْتَها، وَبِالْقَضِيةِ الَّتى‏ حَتَمْتَها وَحَکمْتَها، وَغَلَبْتَ مَنْ‏ عَلَيهِ اَجْرَيتَها، اَنْ تَهَبَ لى‏ فى‏ هذِهِ اللَّيلَةِ وَفى‏ هذِهِ السَّاعَةِ، کلَّ جُرْمٍ‏ اَجْرَمْتُهُ، وَکلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ، وَکلَّ قَبِيحٍ اَسْرَرْتُهُ، وَکلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ، کتَمْتُهُ‏ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَيتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ، وَکلَّ سَيئَةٍ اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْکرامَ الْکاتِبينَ، الَّذينَ وَکلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما يکــونُ مِنّى‏، وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى‏، وَکنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَىَّ مِنْ وَرآئِهِمْ، وَالشَّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ، وَبِرَحْمَتِک‏ اَخْفَيتَهُ وَبِفَضْلِک سَتَرْتَهُ، وَاَنْ تُوَفِّرَ حَظّى‏ مِنْ کلِ‏ّ خَيرٍ اَنْزَلْتَهُ، اَوْ اِحْسانٍ‏ فَضَّلْتَهُ، اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ، اَوْرِزْقٍ بَسَطْتَهُ، اَوْذَنْبٍ تَغْفِرُهُ، اَوْخَطَأٍتَسْتُرُهُ، يا رَبِ‏ّ يارَبِ‏ّ يارَبِّ، يااِلهى‏ وَسَيدى‏ وَمَوْلاىَ وَمالِک رِقّى‏،يامَنْ‏بِيدِهِ ناصِيتى‏ ياعَليماً بِضُرّى‏ وَمَسْکنَتى‏، ياخَبيراً بِفَقْرى‏ وَفاقَتى‏، يارَبِّ يارَبِّ يا رَبِّ، اَسْئَلُک بِحَقِّک وَقُدْسِک، وَاَعْظَمِ صِفاتِک وَاَسْمآئِک، اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى‏ مِنَ‏ اللَّيلِ وَالنَّهارِ بِذِکرِک مَعْمُورَةً، وَبِخِدْمَتِک مَوْصُولَةً، وَاَعْمالى‏ عِنْدَک‏ مَقْبُولَةً، حَتّى‏ تَکــونَ اَعْمالى‏ وَاَوْرادى‏ کلُّها وِرْداً واحِداً، وَحالى‏ فى‏ خِدْمَتِک سَرْمَداً، يا سَيدى‏ يا مَنْ عَلَيهِ مُعَوَّلى‏، يا مَنْ اِلَيهِ شَکوْتُ اَحْوالى‏، يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ، قَوِّ عَلى‏ خِدْمَتِک جَوارِحى‏، وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزيمَةِ جَوانِحى‏، وَهَبْ لِىَ الْجِدَّ فى‏ خَشْيتِک، وَالدَّوامَ فِى الْإِتِّصالِ بِخِدْمَتِک، حَتّى‏ اَسْرَحَ اِلَيک‏ فى‏ مَيادينِ السَّابِقينَ، وَاُسْرِعَ اِلَيک فِى الْبارِزينَ، وَاَشْتاقَ اِلى‏ قُرْبِک فِى الْمُشْتاقينَ، وَاَدْنُوَ مِنْک دُنُوَّ الْمُخْلِصينَ، وَاَخافَک مَخافَةَ الْمُوقِنينَ، وَاَجْتَمِعَ فى‏ جِوارِک مَعَ الْمُؤْمِنينَ، اَللّهُمَّ وَمَنْ اَرادَنى‏ بِسُوءٍ فَاَرِدْهُ، وَمَنْ کادَنى‏ فَکدْهُ وَاجْعَلْنى‏ مِنْ اَحْسَنِ عَبيدِک نَصيباً عِنْدَک، وَاَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْک، وَاَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيک، فَاِنَّهُ لا ينالُ ذلِک اِلاَّ بِفَضْلِک، وَجُدْ لى‏ بِجُودِک، وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِک، وَاحْفَظْنى‏ بِرَحْمَتِک، وَاجْعَلْ‏ لِسانى‏ بِذِکرِک لَهِجاً، وَقَلْبى‏ بِحُبِّک مُتَيماً، وَمُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِک، وَاَقِلْنى‏ عَثْرَتى‏، وَاغْفِرْ زَلَّتى‏، فَاِنَّک قَضَيتَ عَلى‏ عِبادِک بِعِبادَتِک، وَاَمَرْتَهُمْ‏ بِدُعآئِک، وَضَمِنْتَ لَهُمُ الْإِجابَةَ، فَاِلَيک يارَبِ‏نَصَبْتُ‏وَجْهى‏،وَاِلَيک يا رَبِ‏ مَدَدْتُ يدى‏، فَبِعِزَّتِک اسْتَجِبْ لى‏ دُعآئى‏، وَبَلِّغْنى‏ مُناىَ، وَلا تَقْطَعْ مِنْ‏ فَضْلِک رَجآئى‏، وَاکفِنى‏ شَرَّ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنْ اَعْدآئى‏، يا سَريعَ الرِّضا، اِغْفِرْ لِمَنْ لايمْلِک اِلَّا الدُّعآءَ، فَاِنَّک فَعَّالٌ لِما تَشآءُ، يا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ، وَذِکرُهُ شِفآءٌ، وَطاعَتُهُ غِنىً، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ‏مالِهِ‏الرَّجآءُ وَسِلاحُهُ الْبُکآءُ، يا سابِغَ النِّعَمِ، يادافِعَ‏النِّقَمِ، يانُورَالْمُسْتَوْحِشينَ فِى الظُّلَمِ، ياعالِماً لايعَلَّمُ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَافْعَلْ بى‏ ما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَالْأَئِمَّةِ الْمَيامينَ مِنْ الِهِ(أهْلِه)، وَسَلَّمَ تَسْليماً کثيراً.

     خدايا من از تو مى‏خواهم‏ بحق آن رحمتت که همه چيز را فرا گرفته و به آن نيرويت که همه چيز را بوسيله آن مقهور خويش کردى و همه چيز در برابر آن خاضع و همه در پيش آن خوار است و به جبروت تو که بوسيله آن چيره گشتى‏ بر هر چيز و به عزتت که چيزى در برابرش نه‏ايستد و به آن عظمت و بزرگيت که پرکرده هر چيز را و به آن سلطنت و پادشاهيت که بر هر چيز برترى گرفته و به ذات پاکت که پس از نابودى هر چيز باقى است و به نامهاى مقدست که اساس هر موجودى را پرکرده و به آن علم و دانشت که احاطه يافته به هر چيز و به نور ذاتت که روشن شد در پرتوش هر چيز اى نور حقيقى و اى منزه از هر عيب اى آغاز موجودات اولين و اى پايان‏ آخرين خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را که پرده‏ها را بدرد خدايا بيامرز برايم آن‏ گناهانى را که عقاب و کيفرها را فرو ريزد خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را که نعمت‏ها را تغيير دهد خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را که از (اجابت) دعا جلوگيرى کند خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را که بلا نازل کند خدايا بيامرز برايم هر گناهى که کرده‏ام و هر خطايى که از من سر زده‏ خدايا من به سوى تو تقرب جويم بوسيله ذکر تو و شفيع آورم بدرگاهت خودت را و به جود و کرمت از تو مى‏خواهم که‏ مرا به مقام قرب خويش نزديک سازى و شکر و سپاسگذاريت را بر من روزى کنى و ذکر خود را به من الهام کنى خدايا از تو درخواست‏مى‏کنم‏درخواست‏شخص‏فروتن‏خوارترسان‏که‏بر من آسان‏گيرى وبه‏من‏رحم‏کنى‏ومرابه‏آنچه‏برايم‏قسمت کرده‏اى‏ راضى و قانعم سازى و در تمام حالات فروتنم کنى خدايا از تو درخواست کنم درخواست کسى که سخت‏ فقير و بى‏چيز شده و خواسته‏اش را هنگام سختيها پيش تو آورده و اميدش بدانچه نزد تو است بسيار بزرگ است‏ خدايا سلطنت و پادشاهيت بس بزرگ و مقامت بسى بلند است مکر و تدبيرت در کارها پنهان و امر و فرمانت آشکار است‏ قهرت غالب و قدرت و نيرويت نافذ است و گريز از تحت حکومت تو ممکن نيست خدايا نيابم براى گناهانم آمرزنده‏اى و نه براى کارهاى زشتم پرده‏پوشى و نه کسى را که عمل زشت‏ مرا به کار نيک تبديل کند جز تو، نيست معبودى جز تو منزهى تو و به حمد تو مشغولم من به خويشتن‏ ستم کردم و در اثر نادانيم دليرى کردم و به اينکه هميشه از قديم به ياد من بوده وبر من لطف و بخشش داشتى آسوده خاطرنشستم اى خدا اى مولاى من چه بسيار زشتيها که از من‏پوشاندى و چه بسيار بلاهاى سنگين که از من بازگرداندى و چه بسيار لغزشها که از آن نگهم داشتى و چه بسيار ناراحتيها که از من دور کردى و چه بسيار مدح و ثناى خوبى که‏من‏شايسته‏اش‏نبودم‏و تو آن را منتشر ساختى خدايا بلاى من بسى بزرگ است و بدى حالم از حد گذشته و اعمالم نارسا است و زنجيرهاى علايق مرا خانه‏نشين و آرزوهاى دور و دراز مرا از رسيدن به منافعم بازداشته و دنيا با ظواهر فريبنده‏اش مرا گول زد و نفسم بوسيله جنايتش و به مسامحه گذراندم اى آقاى من پس از تو مى‏خواهم به عزتت که بدى رفتار و کردار من دعايم را از اجابتت جلوگيرى نکند و رسوا نکنى مرا به آنچه از اسرار پنهانى من‏ اطلاع دارى و شتاب نکنى در عقوبتم براى رفتار بد و کارهاى بدى که در خلوت انجام دادم و ادامه دادنم به تقصير و نادانى و زيادى شهوت‏رانى و بى‏خبريم و خدايا به عزتت سوگند که در تمام احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام امور بر من عطوفت فرما اى معبود من و اى پروردگار من جز تو که را دارم که رفع گرفتارى و توجه در کارم را از او درخواست کنم اى خداى من و اى مولاى من تو بر من حکمى را مقرر داشتى که در اجراى آن پيروى هواى نفسم را کردم و از فريبکارى دشمنم در اين باره نهراسيدم پس او هم طبق دلخواه خويش گولم زد و قضا (و قدر) هم با او کمک‏کردودراثر همين ماجراى شومى که بر سرم آمد نسبت به پاره‏اى از حدود و احکامت تجاوز کردم و در برخى از دستوراتت راه مخالفت را پيمودم پس در تمام آنچه پيش آمده تو را ستايش مى‏کنم و اکنون از حکمى که درباره کيفر من جارى گشته و قضا و آزمايش تو مرا بدان ملزم ساخته حجت و برهانى ندارم و اينک اى معبود من در حالى به درگاهت آمده‏ام که درباره‏ات کوتاهى کرده و بر خود زياده ‏روى ‏نموده ‏و عذرخواه و پشيمان و دل‏شکسته و پوزش‏جو و آمرزش طلب و بازگشت کنان و به گناه خويش اقرار و اذعان و اعتراف دارم و راه گريزى از آنچه از من سر زده نيابم و پناهگاهى که بدان رو آورم در کار خويش ندارم جز اينکه‏ تو عذرم بپذيرى و مرا در فراخناى رحمتت درآورى پس اى خداى من عذرم بپذير و بر سخت‏پريشانيم رحم کن و از بند سخت گناهانم رهائيم ده اى پروردگار من بر ناتوانى بدنم و نازکى پوست تنم‏ و باريکى استخوانم رحم کن اى کسى که آغاز کردى به آفرينش من‏وبه‏يادمن‏وبپرورشم‏وبه‏احسان‏وخوراک دادنم اکنون به همان بزرگوارى و کرم نخستت و سابقه احسانى که به من داشتى مرا ببخش اى معبود من و اى آقاى من و اى پروردگارم آيا تو به راستى‏ چنانى که مرا به آتش عذاب کنى پس از اينکه به يگانگيت اقرار دارم و دلم به نور معرفتت آباد گشته و زبانم به ذکر تو گويا شده و نهادم به دوستى تو پيوند شده و پس از اعتراف صادقانه و دعاى خاضعانه‏ام به مقام بنده‏پرورى و ربوبيتت؟ بسيار دور است! تو بزرگوارتر از آنى که از نظر دور دارى کسى را که خود پروريده‏اى يا دور گردانى کسى را که خود نزديکش کرده يا تسليم بلا و گرفتارى کنى کسى را که خود سرپرستى کرده‏ و به لطف پروريده‏اى و کاش مى‏دانستم اى آقا و معبود و مولايم آيا چيره مى‏کنى آتش دوزخ را بر چهره‏هايى که در برابر عظمتت به سجده افتاده و بر زبانهايى که صادقانه به يگانگيت گويا شده و سپاسگزارانه به شکرت باز شده و بر دلهايى که از روى يقين به خدائيت اعتراف کرده‏اند و بر نهادهايى که‏ علم و معرفتت آنها را فرا گرفته تا به جايى که در برابرت خاشع گشته و بر اعضاء و جوارحى که مشتاقانه به پرستشگاهايت‏ شتافته و با حال اقرار به گناه جوياى آمرزش تو هستند چنين گمانى به تو نيست و از فضل تو چنين خبرى به ما نرسيده اى خداى کريم اى پروردگار من و تو ناتوانى مرا در مقابل اندکى از بلاى‏ دنيا و کيفرهاى ناچيز آن و ناملايماتى که معمولاً بر اهل آن مى‏رسد مى‏دانى در صورتى‏که اين‏ بلا و ناراحتى دوامش کم است و دورانش اندک و مدتش کوتاه است‏ آخرت و آن ناملايمات بزرگ را در آنجا دارم در صورتى‏که آن بلا مدتش طولانى و دوامش هميشگى است و تخفيفى براى مبتلايان به آن نيست زيرا آن بلا از خشم و انتقام و غضب تو سرچشمه گرفته و آن هم چيزى است که آسمانها و زمين تاب تحمل آن را ندارند اى آقاى من تا چه رسد به من بنده ناتوان خوار ناچيز مستمند بيچاره! اى معبود و پروردگار و آقا و مولاى من آيا براى کداميک از گرفتاريهايم به تو شکايت کنم‏ و براى کداميک از آنها شيون و گريه‏کنم؟ آيا براى عذاب دردناک و سخت يا براى بلاى طولانى و مديد پس اگر بنا شود مرا بخاطر کيفرهايم در زمره دشمنانت اندازى و مرا با گرفتاران در بلا و عذابت در يکجا گردآورى و ميان من و دوستانت جدايى اندازى گيرم که اى معبود و آقا و مولا و پروردگارم من بر عذاب تو صبر کنم اما چگونه بر دورى از تو طاقت آورم و گيرم که اى معبود من حرارت آتشت را تحمل کنم اما چگونه چشم پوشيدن از بزرگواريت را بر خود هموار سازم يا چگونه در ميان آتش‏ بمانم با اينکه اميد عفو تو را دارم پس به عزتت سوگند اى آقا و مولاى من براستى سوگند مى‏خورم که اگر زبانم را در آنجا بازبگذارى حتماً در ميان دوزخيان شيون را بسويت سر دهم شيون اشخاص آرزومند و مسلماً چون فريادرس‏ خواهان به درگاهت فرياد برآرم و قطعاً مانند عزيز گمگشتگان بر دورى تو گريه و زارى کنم و با صداى بلند تو را مى‏خوانم و مى‏گويم کجايى‏ اى يار و نگهدار مؤمنان اى منتهاى آرمان عارفان اى فريادرس درماندگان اى محبوب‏ دل راستگويان و اى حيران کننده عالميان آيا براستى چنان مى‏بينى اى منزه و معبودم که به ستايشت مشغولم که بشنوى‏ در آن آتش صداى بنده مسلمانى را که در اثر مخالفتش در آنجا زندانى شده و مزه عذاب آتش را به خاطر نافرمانيش چشيده و در ميان طبقات دوزخ به واسطه جرم و جنايتش گرفتار شده و در آن حال به درگاهت شيون کند شيون شخصى که آرزومند رحمت‏ تو است و به زبان يگانه‏پرستان تو را فرياد زند و به بنده پروريت متوسل گردد اى مولاى من‏ پس چگونه در عذاب بماند با اينکه به بردبارى سابقه دارت چشم اميد دارد يا چگونه‏ آتش او را بيازارد با اينکه آرزوى فضل و رحمت تو را دارد يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند با اينکه تو صدايش را بشنوى‏ و جايش را ببينى يا چگونه شراره‏هاى آتش او را دربرگيرد با اينکه تو ناتوانيش دانى يا چگونه در ميان طبقات آتش دست و پا زند با اينکه تو صدق و راستگوئيش را دانى يا چگونه موکلان دوزخ او راباتندى‏برانندبااينکه تو را به‏ پروردگارى‏بخواندياچگونه‏ممکن‏است‏که‏اميدفضل‏تورادرآزادى‏خويش‏داشته باشد ولى تو او را به حال خود واگذارى چه بسيار از تو دور است و چنين گمانى به تو نيست و فضل تو اينسان معروف نيست و نه شباهت با رفتار تو نسبت به يگانه‏پرستان دارد با آن نيکى و احسانت که نسبت بدانها دارى و من بطور قطع مى‏دانم که اگر فرمان تو در معذب ساختن‏ منکرانت صادر نشده بود و حکم تو به هميشه ماندن در عذاب براى دشمنانت در کار نبود حتماً آتش دوزخ را هر چه بود به تمامى سرد و سالم مى‏کردى و هيچکس در آن منزل و مأوا نداشت ولى تو اى خدايى که تمام نامهايت مقدس است سوگند ياد کرده‏اى که دوزخ را از کافران از پريان و آدميان پرکنى و دشمنانت را براى هميشه در آن جا دهى و تو که‏ حمد ثنايت برجسته است در ابتداء بدون سابقه فرمودى و به اين انعام از روى بزرگوارى تفضل کردى‏(که فرمودى) «آيا کسى‏که مؤمن است مانند کسى است که فاسق است؟ نه يکسان نيستند» اى معبود من و اى آقاى‏ من بحق آن نيرويى که مقدرش کردى و به فرمانى که مسلمش کردى و صادر فرمودى‏ و بر هر کس آن را اجرا کردى مسلط گشتى از تو مى‏خواهم که ببخشى بر من در اين شب و در اين ساعت هر جرمى را را که مرتکب شده‏ام و هر گناهى را که از من سرزده و هر کار زشتى را که پنهان کرده‏ام و هر نادانى که کردم چه کتمان کردم‏ و چه آشکار چه پنهان کردم و چه در عيان و هر کار بدى را که به نويسندگان گراميت دستور يادداشت کردنش را دادى همان نويسندگانى‏ که آنها را موکل بر ثبت اعمال من کردى و آنها را به ضميمه اعضاء و جوارحم گواه بر من کردى و اضافه بر آنها خودت نيز مراقب من بودى و گواه اعمالى بودى که از ايشان پنهان مى‏ماند والبته‏به‏واسطه‏رحمتت بود که آنها را پنهان داشتى و از روى فضل خود پوشاندى و نيز خواهم که بهره‏ام را وافر و سرشار گردانى‏ازهرخيرى‏که‏فروريزى يا احسانى‏ که بفرمائى يا نيکيهايى که پخش کنى يا رزقى که بگسترانى يا گناهى که بيامرزى يا خطايى که بپوشانى پروردگارا پروردگارا پروردگارا اى معبود من اى آقا و مولايم و اى مالک من اى کسى‏که اختيارم بدست او است اى داناى بر پريشانى و بى‏نوائيم اى آگه از بى‏چيزى و نداريم پروردگارا، پروردگارا پروردگارا از تو مى‏خواهم به حق خودت و به ذات مقدست و به بزرگترين صفات و اسمائت که اوقاتم را در شب و روز به ياد خودت معمور و آباد گردانى و به خدمتت پيوسته دارى و اعمالم را مقبول درگاهت گردانى تا اعمال و گفتارم همه يک جهت براى تو باشد و حالم هميشه در خدمت تو مصروف گردد اى آقاى من اى کسى که تکيه‏گاهم او است اى کسى‏که شکايت احوال خويش به درگاه او برم پروردگارا پروردگارا پروردگارا نيرو ده بر انجام خدمتت اعضاى مرا و دلم را براى عزيمت‏ به سويت محکم گردان و به من عطا فرما تا تن و جان را در ميدانهاى پيشتازان بسويت برانم و در زمره شتابندگان بسويت بشتابم و در صف مشتاقان اشتياق‏ تقربت را جويم و چون نزديک شدن مخلصان به تو نزديک گردم و چون يقين کنندگان از تو بترسم‏ و در جوار رحمتت با مؤمنان در يکجا گرد آيم خدايا هر که بد مرا خواهد بدش را بخواه و هر که به من مکر کند به مکر خويش دچارش کن و نصيبم را پيش خود بهتر از ديگر بندگانت قرار ده‏ و منزلتم را نزد خود نزديکتر از ايشان کن و رتبه‏ام را در پيشگاهت مخصوص‏تر از ديگران گردان که براستى جز به فضل تو کسى به اين مقام نرسد و به جود و بخشش خود به من جود کن و به مجد و بزرگوارى خود بر من توجه فرما و به رحمت خود مرا نگهدار و قرار ده زبانم را به ذکرت گويا و دلم را به دوستيت بى‏قرار و شيدا و با اجابت نيکت بر من منت بنه و لغزشم را ناديده گير و گناهم را بيامرز زيرا که تو خود بندگانت را به پرستش خويش فرمان دادى و به دعا کردن‏ به درگاهت مأمور ساختى و اجابت دعايشان را ضمانت کردى پس اى پروردگار من به سوى تو روى خود بداشتم و به درگاه تو اى پروردگارم‏ دست حاجت دراز کردم پس به عزتت دعايم را مستجاب فرما و به آرزويم برسان و اميدم را از فضل خويش قطع منما و شر دشمنانم را از جن و انس کفايت فرما اى خداى زودگذر بيامرز کسى را که جز دعا چيزى ندارد که براستى تو هر چه را بخواهى انجام دهى اى کسى که نامش دوا است‏ و يادش شفاء است و طاعتش توانگرى است ترحم فرما بر کسى‏که سرمايه‏اش اميد و ساز و برگش گريه و زارى است اى‏ تمام دهنده نعمتها و اى برطرف کننده گرفتاريها اى روشنى وحشت‏زدگان در تاريکيها اى داناى بى معلم‏ درود فرست بر محمد و آل محمد و انجام ده درباره من آنچه را که تو شايسته آنى و درود خدا بر پيامبر و پيشوايان با برکت از خاندانش و سلام فراوان‏

————————————————————————————-

  1. کمیل بن زیاد نخعى - که دعاى کمیل به نام او معروف است - از یاران خاصّ امیر مؤمنان على(ع) به شمار مى آید. شیخ مفید; او را از پیشگامان در محبّت به على(ع) و مقرّبان آن حضرت دانسته است، وى از سوى امیر مؤمنان(ع) به زمامدارى منطقه «هیت» منصوب شد.در نهج البلاغه سفارش هایى از امیر مؤمنان به وى نقل شده است که بسیار ارزنده و پرمحتواست. کمیل بن زیاد، به خاطر تشیّع و وفادارى به امیر مؤمنان(ع) - همان گونه که مولایش به وى خبر داده بود - به دست حجّاج خونخوار به شهادت رسید. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 17، صفحه 149، شرح نهج البلاغه علاّمه خویى، جلد 21، صفحه 219، و معجم رجال الحدیث، جلد 15، صفحه 132.

 

یک امام جمعه اهل‌سنت : عزاداری بر امام حسین(ع) از مصادیق ذکر است.

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1391

     خداوند در قرآن فرموده واذکروا ایام الله ایام خدا را یادآوری کنید و تعظیم شعائر را ترک نکنید و ایام عزاداری بر امام حسین(ع) از مصادیق ذکر است.        

     ماموستا مجتهدی، امام جمعه اهل سنت سنندج در گفتگو با خبرنگار حوزه در کردستان اظهار داشت: فضایل اهل‌بیت(ع) در کتب اهل سنت انکارناپذیر است و هیچ کسی نمی‌تواند بر آن خدشه‌ای وارد کند.

     وی افزود: وقتی امام حسین به سوی کربلا خارج می شدند به مردم فرمودند:«ای مردم ما برای کشته شدن و شهادت می رویم» از آن جمعیت انبوه فقط 72 تن از یاران وفادارش امام را همراهی کردند و وقتی به کربلا رسیدند فرمودند:«هذه کربلا، موضعُ کربٍ و بلا».

     ماموستا مجتهدی با اشاره به اینکه کوفیان در بیعت با امام هزاران نامه به امام نوشتند، خاطر نشان ساخت: با این حال کوفیان راه را بر امام بستند و وی را شهید و اهل بیتش را اسیر کردند.

     وی علت این کار کوفیان را ریاست طلبی و بی بصیرتی دانست و افزود: وقتی امام با عمرسعد رودرروشد به او فرمود: آیا مرا نمی شناسی؟ من نوه پیغمبر شما و زاده زهرای مرضیه ام. عمر سعد در جواب امام گفت: می دانم که به روی چه کسی راه را بسته ام ولی ملک ری روشنی چشم من است و من توانم آن را رها کنم.

     این روحانی اهل‌سنت در ادامه به بیان فضائل اهل بیت به ویژه امام حسین(ع) در کتب اهل سنت پرداخت و گفت: فضائل اهل بیت در کتب اهل سنت انکار ناپذیر است و هیچ کس نمی تواند خدشه ای برآنها وارد بکند.

     وی تصریح کرد: کتاب نور الابصار شیخ شبلنجی از علمای معروف و از بزرگان اهل سنت مملو از فضایل و سیره اهل بیت علیهم السلام است.

     امام جمعه اهل‌سنت سنندج با رد گفته های وهابیون مبنی بر اینکه نباید عزاداری کرد، گفت: ایام عزاداری امام حسین از مصادیق ذکر است و خداوند در قرآن فرموده: «اذکروا ایام الله». ایام خدا را یادآوری کنید و تعظیم شعائر را ترک نکنید بنابراین وقتی آسمان و زمین بر حسین می گریند چرا ما نباید بر ایشان گریه کنیم؟

     ماموستا مجتهدی در پایان اشعاری از امام شافعی در فضائل اهلبیت انشاد کرد:

     آل النبیّ ذریعتی و هُمُ الیه وسیلتی أرجُو بِأن اُعطی غداً، بِیَدِ الیمینِ صحیفتی

«اهل بیت پیامبر وسیله من برای رسیدن به خداوند هستند، که امید دارم بدین وسیله فردای قیامت نامه عمل من به دست راستم داده شود.

منبع:خبرگزاری حوزه

دانلود نرم افزار دویست داستان از فضایل حضرت زینب (س)(مخصوص موبایل)

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1391

استقبال توصیف ناپذیر مردم بروجرد از ضریح مقدس امام حسین علیه السلام + عکس

نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1391

      حقیقتاً این شکوه و شور حسینی در میان این مردم آدم را بهت زده می کرد. مردمی که از ساعت 9 صبح تا رسیدن کاروان عشق مشتاقانه دلهایشان پرپر میزد تا نگاه های خیس و گریانشان را به ضریح حضرت متبرک کنند…

     نه سرما را درک می کردند و نه خستگی ایستادن مداوم و نه تلخی انتظار ..

     بلکه این انتظار خیلی هم شیرین و دوست داشتنی بود.

     “کاروان سفینه النجاه” طبق برنامه ریزی مسئولان قرار بود راس ساعت 9 صبح در میدان “آیت الله بروجردی"_ میدان ورودی شهر بروجرد_باشد.اما غافل از اینکه شور و احساسات و عشق مردم قابل حساب و کتاب و برنامه مادی  نیست.

     عاشقان حسین با چشمانی اشکبار 30 کیلومتر! قبل از میدان ورودی در انتظار بودند..

     طبق آمار مسئولان محلی حدود دویست هزار نفر به استقبال ضریح ابا عبدالله آمده بودند و این ازدحام باعث شد تا کاروان عاشقی مسیر 105 کیلومتری اراک تا بروجرد را در 10ساعت بپیماید.شیفتگان و دلدادکان به حسین از بخش ها و روستاهای اطراف شهر خود را با پای پیاده و بعضاً برهنه به ورودی شهر و قبل از آن رسانیده بودند تا از نسیم روحبش عطر حسین بی نصیب نمانند…

     عشق این مردم به حسین علیه السلام قابل وصف نیست…

     ای حسین!

     مگر این دلهای عاشق از تو چه دیده اند که اینگونه دیوانه وار، شوق دیدن ضریحت ،ساعت ها انتظار را بر آنها گوارا می کند…


این اشک ها به پای شما آتشم زدند               شکر خدا برای شما آتشم زذند

من جبرییل سوخته بالم ،نگاه کن                     معراج چشم های شما آتشم زدند

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ …

 

 

 

 

 

 

 

 

http://img.irna.ir/1391/13910911/80436961/80436961-3512168.jpg

http://media.irna.ir/1391/13910911/80435910/80435910-3510355.jpg

 

 

مدت زمان غيبت و امتحانات سخت و دشوار

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1391

    

     بر حسب آن چه كه مشهور است در دوره غيبتِ حضرت مهدى(عليه السلام) كه بسيار طول خواهد كشيد امتحانات سخت پيش مى آيد بگونه اى كه شخص با ايمان صبح مى كند ولى در حالى كه كافر شده است به شب وارد مى شود آيا اين گونه امتحان ها در زمان هاى نزديك به ظهور است يا در تمام طول مدت غيبت چنين امتحان هايى جريان دارد؟

     بر طبق اصول اسلامى، دنيا محل امتحان و آزمايش است و مردم در هر واقعه اى كه برايشان پيش مى آيد در حال امتحان هستند. در حال جوانى، يا پيرى، در توان گرى، در نيازمندى، در تندرستى، در بيمارى، در قدرت، در رياست، چه در زمان حضور امام (عليه السلام) يا در دوره غيبت آن حضرت باشند فرق نمى كند، هميشه در حال امتحان اند.

     قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:

     (اَحَسِبَ النّاسُ اَن يُترَكُوا اَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُون)(1).

     («آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند ـ ايمان آورده ايم ـ به حال خود رها مى شوند و آزمايش نخواهند شد ؟!».)

     چنانكه مى دانيم در زمان خود پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در عين حال كه همه برنامه ها و رويدادها امتحان بود گاهى امتحان هاى شديدى پيش آمد كه جز عده اى اندك از عهده آن سالم بيرون نمى آمدند. مثلا در جنگ ها غير از افرادى چون على بن ابى طالب (عليه السلام) و ابو دجانه و… در جهاد و دفاع از اسلام و پيغمبر نمى توانستند زياد مقاومت كنند چون در آزمايش هاى سخت تعداد معدودى توان پايدارى دارند چه بسا افرادى كه از ترس فرار مى كردند نقل شده است كه در يكى از جنگ ها عثمان از صحنه جنگ گريخت و بعد از سه روز برگشت، يا پس از رحلت پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) آن امتحان سخت پيش آمد كه سه يا هفت نفر بيشتر نتوانستند از عهده آن سالم بيرون بيايند و در خطى كه پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم)معين كرده بودند ثابت قدم بمانند بعدها هم اين قبيل امتحانات ادامه يافت و هم چنان ادامه خواهد داشت تا به قول قرآن

(لِيَميزَ اللهُ الخَبيثَ مِنَ الطَّيِبِ)(2).

     («اين ها همه به خاطر آن است كه خداوند ـ مى خواهد ـ ناپاك را از پاك جدا سازد».)

صفحات: 1· 2

خصلت هاى ممتاز امام سجاد علیه السلام از زبان حضرت باقر عليه السّلام

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آذر, 1391

      حضرت باقرالعلوم عليه السّلام صفات و خصلت هائى را پيرامون پدرش ، حضرت سجّاد، زين العابدين عليه السّلام بيان فرموده است كه بسيار قابل توجّه و كسب فيض است :
     در هر شبانه روز همچون اميرالمؤ منين علىّ عليه السّلام هزار ركعت نماز به جا مى آورد، پانصد درخت خرما داشت كه كنار هر درختى دو ركعت نماز مى خواند.
     چون آماده نماز مى گرديد، رنگ چهره اش دگرگون مى گشت و به هنگام ايستادن به نماز، همچون عبدى ذليل و فروتن كه در برابر پادشاهى عظيم و جليل قرار گرفته ؛ و تمام اعضاء بدنش از ترس و خوف الهى مى لرزيد.
     نمازش همانند كسى بود كه در حال وداع و آخرين ملاقات و ديدار با پروردگارش باشد.
    هنگام نماز به هيچ كسى و هيچ سمتى توجّه نداشت ؛ و تمام توجّهش به خداى متعال بود، به طورى كه گاهى عبايش از روى شانه هايش مى افتاد و اهميّتى نمى داد، وقتى به حضرتش گفته مى شد، در پاسخ مى فرمود: آيا نمى دانيد در مقابل چه قدرتى ايستاده و با چه كسى سخن مى گويم ؟!

صفحات: 1· 2