موضوع: "امام حسین علیه السّلام"

عشق حسین تا به کجا می برد....

نوشته شده توسطرحیمی 2ام دی, 1392

دلنوشته اربعین : یادآور نبرد حق و باطل

نوشته شده توسطرحیمی 2ام دی, 1392

اربعین فرا می رسد تا دل های غم زده شیعیان را در سوگ مولا، بر سر جاری طهارت اشکها نشاند؛

اما اربعین فقط یادآور غم و اندوه و ماتم زدگی نیست که یادآور نبرد همیشگی حق و باطل و آزادگی و وارستگی عده ای پاکباخته در طول تاریخ است؛

همان هایی که چون مولایشان حضرت سیدالشهداء همه چیز را از دست دادند اما ننگ اسارت نفس و قید وبند و هوی و هوس را بر دل ها نزدند و سبکبار رخت بربستند تا با خون خویش بر تارک زمان حک کنند و بر کلام مولایشان صحه گذارند که :

إِنِّيْ لا أَرَيَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَالحَياةَ مَعَ الظّالِمِينَ إِلّا بَرَما

آری…

اربعین هرچند که با تازه شدن داغ و درد دل ما همراه است اما اشک، برای ما ، محبان مولا علی ، که مظلومان همیشه تاریخ بوده و هستیم ،یادآور پرچم برافراشته ما علیه ظلم و ظالمان است.

اربعین فرا می رسد تا تذکری برای دلها باشد که :

راه مولای ما حسین هنوز ادامه دارد…

و البته در این نبرد همیشگی ، جبهه یزید و یزیدیان و معاویه ها هم همچنان مملو از گرگ صفتان و کوردلان است وامروز در این جبهه سردمدار یزیدیان،آمریکا و صهیونیزم و یهودیان متوحشی است که وقیحانه خون انسانهای بی گناه را نردبان خود برای رسیدن به سرمایه های هنگفت و پولهای کلان نموده اند.

ننگ بر اینگونه زیستن خبیثشان که چگونه در عراق و سوریه و فلسطین و هرجای این دنیا، حقیقت را سر می برند تا آمال کثیفشان برآورده شود.

جبهه یزید امروز بداند که ما فرزندان و عاشقان حسین همچنان در برابر فرزندان نامشروع آکله اکباد ایستاده ایم و چون مولایمان حسین در راه یاری حق ، همه چیزمان را فدا خواهیم کرد.

مسلخ عشق آن قرارگاهی است که عاشقانه آن را از خدا می طلبیم و از او می خواهیم که فراز و نشیب های دنیا و زرق و برق های چشمگیر آن ،ذره ای از ارادت و اراده ما نکاهد و همه برای رسیدن به چنین منزلگاهی ،عارفانه هر روز نجوا می کنیم:

يا اَللّهُ يا رَحمانُ يا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ الْقُلوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دينِكَ

والعاقبه للمتقین

طلبه دانش آموخته رقیه رحیمی

نمایش تصویری حجاز تا کربلا (دانلود فابل پاورپوینت)

نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1392

همراه با سیدالشهدا (از مدینه تا کربلا)

فلسفه قیام ابی عبدالله الحسین (ع) را در سخنان آن حضرت، در آغاز حرکت از مدینه و موضع‌گیری‌های ایشان در برابر حوادثی که در منزلگاه‌های میان راه روی داده است، می‌توان یافت.
در این مجموعه سعی شده است ضمن آگاهی از نام منزلگاه‌ها و مسیر تقریبی حرکت امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا، با اهداف و دیدگاه‌های آن حضرت آشنا شده و مختصری از وضعیت سیاسی و اجتماعی آن عصر بیان شود.


برای دریافت فایل پاورپوینت حجاز تا کربلا اینجا را کلیک کنید.

رادیو قرآن

دانلود زیارت اربعین با نوای مداحان مشهور فارسی وعربی+متن و ترجمه و شرح

نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1392

1

 

مهدي صدقي 00:07:51 3.60 MB دانلود
2 مهدي صدقي 00:07:13 3.31 MB دانلود
3 علي عليزاده 00:09:49 2.25 MB دانلود
4 صادق الفدائي 00:10:13 2.34 MB دانلود
5 السيد حسين الرجائي 00:05:59 1.60 MB دانلود
6 السید قدیر حلّاج 00:08:45 2.01 MB دانلود
7 مداح عربي 00:07:22 1.69 MB دانلود

 

8 زیارت اربعین امیر رضا عرب

2,683 0:11:25
9 زیارت اربعین حاج احمد چينی

4,506 0:19:12
10 زیارت اربعین —-

2,697 0:09:11
11 زیارت اربعین سعید طوسی

2,717 0:09:15

 


ادامه »

مداحی های پنج سال گذشته حاج محمود کریمی در اربعین حسینی + دانلود

نوشته شده توسطرحیمی 30ام آذر, 1392

 

سال 91 دریافت
شور تو در سرم افتاد (جدید، روضه)
روضه روز اربعین (جدید،روضه)
ابی عبدالله حسین (جدید، نوحه)
باز هم زار و حزینه زینبم (جدید، واحد)

 

 

 

سال 90

دریافت
وقتی که دست تو روی سرم میاد
اربعینی از تو جدا مانده
راه محبین علی روشن است (در مورد شهید احمدی روشن)
نگاه گریه داری داشت زینب
چهل روزه که دارم میمیرم برات
خواهر نگو خاکستر خواهر می آید
درد ها می چکد از حال و هموای سفرش
یه عده می دونی کجا؟ یه عده حالا کربلا
از امام این به چه منوال گذشت

 

 

 

سال 89

دریافت
ای برادر قیام کن از خاک
دست و پایم کبود چشم تار و …
گرچه سرتاسر سفر بک سر از یک قافله…
ناز و مهر،مهر ورزان از نگاه زینب است
عشق اگر عشق است سر گردان راه زینب است
اگر چه پای فراق تو پیرتر گشتم مرا ببخش
شمع دلم بی سر شده
تو امام آل پیغمبر دختر فاطمه عالمه‌ی مادری
اگر چه شعله کشیدی تمام هستم
با یاد و یاس و لاله دارم یه دنیا ناله
باور نمی‌کنم که رسیدم کنار تو
ای شمس دلبری ای روح سروری  ای عشق مادری

 

 

 

سال 88 دریافت
ای برادر عباس، چشمای تو روشن
با هر غم بغض گلوم را خوردم
سر مزار خودم و غریب می خوانم

 

 

 

سال 87 و ماقبل دریافت
رسیده ام به مزارت، نه بر مزار خودم - روضه (سال 87)
خواهرت رسیده، با قد خمیده (سال  87 - شعر و روضه)
باور نمی کردم بعد تو زنده بمونم (سال 87)
رسیده ام به مزارت، نه بر مزار خودم (سال 87)
میان سرخی سینه افق ها، دربین وسعت دیدگان صحرا (سال 86)
تویی که بین تمومی دنیا راز دلم رو می دونی
شهاب روشن آسمون رسیده ، نسیمی از بهشت بر زمین وزیده
غم دل کجا ببرم،نه تو اون حسین منی، نه من زینب تو
ای برادر پاشو خواهرت رسیده
عربی
ستر ناموس نبوت چون حجاب زینب است
گفت برخیز و بیا تا به زیارت برویم روضه
چرا رنگ لبت چون ارغوان است
ناله ی یا فاطمه در حرم افتاد، وای وای وای وای علم افتاد
می آید یارم منزل به منزل، از دل صحرا کاروان دل
بی یار و یاور در دل صحرا، کاروانی بی پناه
جنگیدم به نفس های آتشینم
حاجتی نیست کسی سفره ی دل باز کند - روضه
چشمای بی خواب آوردم
عمه سادات بی قراره غصه و غم هاش بی شماره

با تشکر از خبرگزاری عتبات

اربعین فصل پیام

نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1392

وقتى كه گرد و خاك پيكار عاشورا فرو نشست و صداى چكاچك شمشيرها، با واپسين تپش قلب مجاهد مردان ، خاموش گشت و زمانى كه خنجر سياه كين ، فرياد سرخ حسين عليه السلام را همراه حنجره اش بريد دوران پس از حسين يعنى فصل پيام آغاز شد.

عصر عاشورا آغاز رسالت بود و از همان ساعت ، خون گرم سالار شهيدان ، دروازه دلهايى را گشود كه با هيچ لشگرى بجز خون فتح نمى شد.

عصر عاشورا پايان حضور جسمانى امام حسين در صحنه و آغاز عصر عشق به حسين بود و از آن غروب سرخ فام تا امروز، بشريت در عصر حسين زيست كرده است ،

كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا.


پس از آنكه كارزار پايان يافت و حسين ، عمود خيمه عشق ، بر زمين افتاد و طوفان طف فرو خوابيد، مبارزه نوينى در برابر ظلم آغاز و جبهه اى به وسعت قلب همه انسانها باز شد. اين بار قهرمان داستان زينب است و زبان گوياى او و امام سجاد عليه السلام شمشير برانى است كه رگ حيات ستم را قطع مى كند.

كاروان اسرا، از كانون حماسه دور مى شود و حال و هواى آنان ائينه تمام نماى ماهيت نهضت حسين است . از سرهاى بريده نور مى بارد و از راس نورانى حسين عليه السلام آواى قرآن بگوش مى رسد:

ام حسبت آن اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من اياتنا عجبا

شبها، اهل بيت قرآن و نماز شب مى خوانند و ذكر خدا از لبانشان جدا نمى شود و از اسارت خويش و شهادت مردانشان پشيمان نيستند.

اين قافله بجاى آنكه نشانه افتخارات لشكر كوفه باشد نمايشگر قساوت يزيديان و مظلوميت و حقانيت سپاه جان باخته عشق است .

زينب ماموريتى ويژه و سنگين به عهده دارد. شهداء در قتلگاه آراميده اند و تكليف خود را به بخوبى انجام داده اند و شاهدان بايد در طول مسير، رسالت تبليغى خود را به انجام رسانند. آيا اسارت و زنجير مانع از انجام تكليفشان خواهد بود؟ آيا كشته شدن عزيزانشان و تالمات روحى ناشى از آن ، آنان را از مسئوليت خطير ابلاغ پيام باز خواهد داشت ؟

خيابانهاى كوفه و شام و مجلس يزيد و ابن زياد جواب اين پرسشها را بخوبى مى دهد كه هيچ نيرويى قادر نيست ايمان زينب و زبان رساى على گونه اش را به زنجير كشد.

دست ستم در پوشش تبليغاتى عوامفريبانه و زهر آلوده به خون فرزندان فاطمه آلوده شده است و جو مسموم تحريف حقايق هنوز اجازه نمى دهد تا مردم از ماهيت جنگ نينوا آگاه شوند. فريادى روشنگر لازم است تا مردم پشت جبهه را از عوام فريبى ها و تحريف ها آگاه شوند. فريادى روشنگر لازم است تا مردم پشت جبهه را از عوام فريبى ها و تحريف ها آگاه سازد. جنگ تبليغاتى آغاز مى گردد. جنگى نابرابر كه در يك طرف ، حكومت با تمام ساز و برگ تبليغاتى و در طرف ديگر زنان و كودكانى داغديده ، گرسنه و خسته .

زينب در كوفه و شام پرده از چهره كريه بنى اميه برداشته و با منطق علوى ، مغلطه ها و سفسطه هاى ابن زياد و يزيد را افشار مى كند و با افشاگريهاى روشنى بخش خود، از جنايت هولناكى كه در سرزمين خونبار تف رخ داده پرده بر مى دارد و بدين ترتيب نقاب از سيماى حسينيان و فرزندان رسول خدا كنار مى رود و…

اعتراضها، قيامهاى و انقلابها يكى پس از ديگرى آغاز مى شود و پيام كربلا به گوش تاريخ مى رسد و عاشورا را جاودانگى مى يابد و قتلگاه حسين عليه السلام قبله گاه مى گردد و امت هاى افسرده را جانى دوباره مى بخشد.


در فصل پيام خون ، زينب عاشورايى در تبعيد به پا مى كند و جوامع بشرى از آن تاريخ به بعد گلواژه آزادى و شهادت را از شجره خونين كربلا مى چينند. و اينك اى حسين ! آرامگاه و بارگاه تو آرامش بارگاههاى متعفن طاغوتيان را بر هم زده و زيارتگاه شيفتگان حق و تشنگان عدالت ، گشته است و تربت پاك تو سربازان عاشقى تربيت كرده است كه در طول تاريخ عاشوراها ساخته اند و پرچم امر به معروف و نهى از منكر را كه در كربلا برافراشتى بر تارك تاريخ به جنبش در آورده اند و خيمه عشقى كه در نينوا زدى همچنان بر پا نگهداشته اند.

ياد بود رستاخيز عاشوراى تو هر سال با شكوهتر از سال پيش بر پا مى شود و هر محرم و صفر شور و شعور و عشق و عقل ، در صحنه جامعه و در درون انسانها به ملاقات هم مى آيند، اگر عشق تو در دلها نبود عقل بى پناه مى ماند و اگر شور تو بر سرها نبود شعور مى خشكيد.

ياد بود رستاخيز تو هر سال از عاشورا تا اربعين ، خلق جهان را متوجه پيام قيامت مى كند. عاشورا روز شهادت حماسه سازان و اربعين روز زيارت مرقد عاشور سازان است .

عاشورا خروس خون حسين و اربعين ، پژواك اين فرياد ظلم شكن است . عاشورا و اربعين نقطه ابتدا و انتهاى عشق نيست بلكه چله عارفانه شيعه است ولى نه مثل چله درويشان و مرتاضان در كنج عزلت و خانقاه . بلكه همچون خود حسين در ميانه انسانها و جامعه .

عاشورا تا اربعين نقطه اوج عشق حسين است و در اين چهل روز، حسين عليه السلام تنها سخن محافل و مجالس است تا در طول عمر انسان بهانه بيدارى ظلم ستيزى باشد.

عاشورا زمانه خون و ايثار و اربعين بهانه تبليغ و پيمان است ، عاشورا روزى است كه حسين با تاريخ سخن گفت و اربعين روزى كه تاريخ ، پاى درس حسين عليه السلام مى نشيند.

عاشورا روزى كشت خون خدا در كوير جامعه ظلم زده و و اربعين آغاز برداشت اولين ثمره آن است . اربعين فرصتى براى اعلام همبستگى با عاشورا است .

زيارت اولين زائران حسين و بازگشت اهل بيت امام بر سر خاك گلگون شهيدان بهانه اى منطقى براى تاسيس عزاى اربعين بود. اولين حسين عليه السلام چه جابر باشد و چه ديگران و جابر قبل از اهل بيت به كربلا آمده باشد يا پس از آنان و اين حضور چه در اربعين اول باشد و چه در اربعين دوم ، تغييرى در فلسفه اعلام اربعين به عنوان چهل روز عزاى براى حسين عليه السلام ايجاد نمى كند.

چهل روز متوالى - از عاشورا تا اربعين در واقع مراسم سالانه و رسمى اعلام انزجار از ظالمان تاريخ است و در اين اعتراض عمومى ، حسين سمبل شجاعت ، پايمردى و آزادگى و يزيد نماينده و مظهر جور و فجور است . در اين چهل روز ياد حسين صدرنشين محفل دلها است و افكار عمومى بيش از هر حادثه مهم ديگرى تحت تاثير حادثه كربلا است و اين چهل روز فرصت مناسبى است تا مردم ، عشق به حسين و كينه و تنفر از قاتلان او را در دل خود بپرورانند و اين كينه مقدس را با پوست و گوشت خود و فرزندانشان در آميزند و عظمت گرمى حماسه عاشورا را به هر عصر و نسلى برسانند و شور عاشورا را هر سال تازه تر از سال گذشته بر پا كنند تا كلاس درس عاشورا هر سال با شكوهتر از سال پيش ‍ دائر گردد. اينجاست كه فلسفه اربعين رخ مى نمايد. باشد تا ما نيز از اين كلاس پر بار درس شهادت بياموزيم و خود را جهت يارى مولايمان حضرت مهدى (عج ) آماده نمائيم .

اربعين حسينى بر تمام حسينيان تسليت باد.از عاشورا تا غدير

منبع : از عاشورا تا غدير/محمد عسكرى

تزوير يزيد، درابرازپشيماني از قتل امام حسين عليه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 26ام آذر, 1392

چون اسيران اهل بيت ـ عليهم السلام ـ وارد كاخ يزيد شدند و در گوشه‎اي كه در نظر گرفته شده بود، قرار گرفتند يزيد دستور داد تا سر مطهر امام حسين ـ عليه السلام ـ را در ميان طشتي نهادند. لحظه‎اي بعد او با چوبي كه در دست داشت به دندانهاي امام ـ عليه السلام ـ مي‎زد و اشعاري را «كه عبدالله بن زِبَعري سهمي» در زمان كافر بودن خود گفته بود و يادآور كينه‎هاي جاهلي بود خواند و چنين گفت:

لِيتَ أشياخي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ الخَزرَج مِنْ وَقعِ الاَسَلِ لَاَهَلّوُا و استَهَلُّوا فَرَحاً ثُمَّ قالوا يا يزيدُ لا تَشَلُ
فَجَزَيناهُمْ بِبَدْرٍ مِثلُها وَ اَقَمنا ميل بَدرٍ فَاعْتَدل[1]

ترجمه: «كاش بزرگان من كه در بدر حاضر بودند و گزند تيرهاي قبيلة خزرج را ديدند، امروز در اين مجلس حاضر بودند و شادماني مي‎كردند و انتقام خود را از آنان گرفتيم… .»

زينب ـ سلام الله عليها ـ چون اين سخنان ياوه را از يزيد شنيد، همچون شيري شرزه خروشيد و با قدرت و شهامت تمام چنين پاسخ داد:

ـ يزيد! چنين مي‎پنداري كه چون اطراف زمين و آسمان را بر ما تنگ گرفتي و ما را به دستور تو مانند اسيران از اين شهر به آن شهر بردند، ما خوار شديم و تو عزيز گشتي؟

اي پسر آزاد شدگان![2] آيا اين عدالت است كه زنان و دختران و كنيزكان تو در پس پردة عزّت بشينند و تو دختران پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را اسير كني و پردة حرمت آنان را بدري و آنان را بر پشت شتران از اين شهر به آن شهر بدون سرپرست و محرمي بگرداني؟

مي‎گوئي كاش پدرانم كه در جنگ بدر كشته شدند اينجا بودند و هنگام گفتن اين جمله با چوب، به دندان پسر پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎زني؟ ابداً به خيالت نمي‎رسد كه گناهي كرده‎اي و رفتار زشتي مرتكب شده‎اي! بي‎جهت شادي مكن! چون بزودي در پيشگاه خدا حاضر خواهي شد، آن وقت است كه آرزو مي‎كني كاش كور و لال بودي و اين روز را نمي‎ديدي.

و اما آن كسي كه تو را چنين به ناحق برگردن مسلمانان سوار كرد (يعني معاويه) در محكمة الهي حاضر خواهد شد.

روزي كه داد خواه، محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، دادستان خدا، و دست و پاي شما گواه جنايات شما در آن محكمه باشد. در آن روز خواهي دانست كه تو بدبخت‎تري يا پدرت معاويه.

يزيد! اي دشمن خدا! و پسر دشمن خدا! سوگند به خدا تو در ديدة من ارزش آن را نداري كه سرزنشت كنم و كوچكتر از آن هستي كه تحقيرت نمايم.

اگر گمان مي‎كني با كشتن و اسير كردن ما سودي به دست آورده‎اي و به زودي خواهي ديد آنچه سود مي‎پنداشتي جز زيان نيست. آن روز جز آنچه كرده‎اي حاصلي نخواهي داشت، آن روز تو پسر زياد را به كمك مي‎خواني و او نيز از تو ياري مي‎خواهد! تو و پيروانت در كنار ميزان عدل خدا جمع مي‎شويد، آن روز خواهي دانست بهترين توشة سفر كه معاويه براي تو آماده كرده است اين بود كه فرزندان رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را كشتي. به خدا قسم من جز از خدا نمي‎ترسم و جز به او شكايت نمي‎كنم. هركاري مي‎خواهي بكن! هر نيرنگي كه داري به كار زن! هر دشمني كه داري نشان بده! به خدا اين لكة ننگ كه بر دامن تو نشسته است هرگز سترده نخواهد شد.

سپاس خداي را كه كار سروران جوانان بهشت (يعني امام حسن ـ عليه السلام ـ و امام حسين ـ عليه السلام ـ) را به سعادت پايان داد و بهشت را براي آنان واجب ساخت. از خدا مي‎خواهم رتبه‎هاي آنان را فراتر برد و رحمت خود را بر آنان بيشتر گرداند. چون سرپرست و ياوري تواناست.[3]

سكوتي مرگبار سراسر كاخ را فراگرفت، يزيد كه ناتواني خود و قدرت حريف را ديد و آثار ناخوشايندي را در چهرة حاضران ديد، گفت: «خدا بكشد پسر مرجانه را، من راضي به كشتن حسين نبودم!…»[4]
________________________________________
[1] . ابن طيفور، بلاغات النساء، قم، مكتبة بصيرتي، ص 20.
[2] . وقتي پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مكه را فتح كرد، بزرگان قريش و در رأس آنان ابوسفيان، جدّ يزيد، از گذشتة خود پشيمان شدند و ترسيدند كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنان را مجازات كند، ولي حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ به آنان فرمود: «برويد، شما آزاد شدگانيد.» زينب ـ سلام الله عليها ـ با اين بيان اشاره به آن عفو بزرگ جدّ خود در مورد جدّ يزيد نمود.
[3] . ابن ابي طيفور، همان كتاب، ص 12ـ23.
[4] . دكتر شهيدي، سيد جعفر، قيام حسين ـ عليه السلام ـ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1359 هـ.ش، ص 187ـ189.

دعوت و رخصت امام حسين عليه‌السّلام

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آذر, 1392

امام حسين عليه‌السّلام در ابتدای نهضت خود، از افراد برای نصرت خود و دين خدا دعوت می‌كردند. از جمله شخصی را پی عبداللّه‌بن‌عمرفرستادند و به ايشان فرمودند:

«إِتَّقِ اللّه‏َ وَ أَجِبْ دَعْوَتَنا.»

خدا را در نظر بگير و دعوت ما را اجابت كن.[1]

ولی در شب عاشورا، همه را آزاد گذاشت كه داوطلبانه و به اختيار و انتخاب خود راه سعادت و شهادت را انتخاب كنند و به آنها فرمود:

«أَنْتُمْ فِی حَلٍّ مِنْ بَيْعَتِی، فَاتَّخِذُوا اللَّيْلَ جَمَلاً، فَإِنَّهُمْ لايُرِيدُونَ غَيْرِی.»

شما در رابطه با بيعت خود با من آزاد هستيد، از تاريكی شب استفاده كنيد و برويد، زيرا آنان جز كشتن من چيزی نمی‌خواهند.[2]

حضرت امير عليه‌السّلام هم در جنگ صفين به معاويه فرمود: من و تو با هم جنگ داريم، بيا با هم بجنگيم، و راضی مشو كه خون‌های مسلمان‌ها ريخته شود.

1. مشابه: بحارالانوار، ج 44، ص 364.

2. ر.ك: بحار الانوار، ج 11، ص 149؛ ج 44، ص 315؛ ج 45، ص 90؛ امالی صدوق، ص 154؛ قصص الانبياء جزايری، ص 36.

فرمایشات آیت الله بهجت«قدّس سرّه»

خجالت می‌کشم در برابر بدن پاره‌پاره سیدالشهداء(علیه السلام)، بدنم سالم باشد

نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1392

 

فرازی از وصیت‌نامه شهیدعارف:

خجالت می‌کشم در برابر بدن پاره‌پاره سیدالشهدا علیه السلام ، بدنم سالم باشد

 

خجالت می‌کشم در برابر بدن پاره‌پاره سیدالشهدا(ع)، بدنم سالم باشد

در فرازی از وصیت‌نامه شهید غلامحسین عارف چنین می‌خوانیم: « خدایا من خجالت می‌کشم در روز قیامت، سرور شهیدان بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم.»

شهید غلامحسین عارف در 13 رجب‌المرجب به دنیا آمد و در 21 رمضان نیز به خیل یاران شهیدش پیوست.

بخشی از سفارش‌‌هایی که شهید عارف به بازماندگان کرده، شامل موارد زیر است که آن را می‌خوانیم: «تأکید می‌کنم که امام عزیز را هنوز کسی به درستی نشناخته؛ در این زمینه کار و برایش دعا کنید. در برابر ناملایمات صبر انقلابی پیشه کنید و تسلیم زر و زور نشوید. با فئودال‌ها و سرمایه‌داران و گروهک‌های منحرف و خائنین، تفاهم نکنید و آنها را از خود برانید؛ برادران من، در هیچ مورد نظرتان از شرع اسلام پیشی نگیرد و خدای نکرده تابع هوی و هوس نشوید.

خدایا من خجالت می‌کشم در روز قیامت، سرور شهیدان بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم.

بار پروردگارا! از تو می‌خواهم هر زمان که صلاح دانستی شهید شوم، ضمن اینکه به تمام مقربانت قسمت می‌دهم که مرگ در رختخواب را نصیبم نکنی و اگر شهادت را نصیبم گرداندی، بدنم تکه تکه شود که در صحرای محشر شرمنده نباشم.

به هر کس بدی کردم مرا حلال کند. در کفنم جمله‌ای که روی کفن حضرت سلمان نوشته شده بگذارید. لباس را با آرم سپاه در قبر بگذارید و اگر با فتوای امام مغایر نباشد، بدنم را نشویید.»

خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان

نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1392

روایت است که ابا عبدالله عليه السلام در شب عاشورا فرمود: من اصحابى بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم .

يكى از علماى بزرگ شيعه گفته بود: من باور نداشتم كه اين جمله را ابا عبدالله فرموده باشد به اين دليل كه به خودم فكر مى كردم اصحاب امام حسين خيلى هنر نكردند، دشمن خيلى شقاوت به خرج داد. امام حسين است ، ريحانه پيغمبر است ، امام زمان است ، فرزند على است ، فرزند زهرا است . هر مسلمانى عارى هم اگر امام حسين عليه السلام را در آن وضع مى ديد او را يارى مى كرد، آنها كه يارى كردند خيلى قهرمانى به خرج ندادند، آنها كه يارى نكردند خيلى مردم بدى بودند.


اين عالم مى گويد: مثل اينكه خداى متعال مى خواست مرا از اين غفلت و جهالت و اشتباه بيرون بياورد. شبى در عالم رويا ديدم صحنه كربلاست و من هم در خدمت ابا عبدالله آمده ام اعلام آمادگى مى كنم . خدمت حضرت رفتم ، سلام كردم ، گفتم : يا بن رسول الله ! من براى يارى شما آمده ام ، من آمده ام جزو اصحاب شما باشم .

فرمود: به موقع به تو دستور مى دهيم . وقت نماز شد (ما در كتب مقتل خوانده بوديم كه سعد بن عبدالله حنفى و افراد ديگرى آمدند خود را سپر ابا عبدالله قرار دادند تا ايشان نماز بخوانند) فرمود: ما مى خواهيم نماز بخوانيم تو در اينجا بايست تا وقتى دشمن تير اندازى مى كند مانع از رسيدن تير دشمن شوى .

گفتم : چشم ، مى ايستم . من جلوى حضرت ايستادم . حضرت مشغول نماز شدند ديدم يك تير دارد به سرعت به طرف حضرت مى آيد، تا نزديك من شد بى اختيار خود را خم كردم ، ناگاه ديدم تير به بدن مقدس ابا عبدالله اصابت كرد در عالم رؤ يا گفتم :

استغفرالله ربى و اتوب اليه عجب كار بدى شد، ديگر نمى گذارم ، دفعه دوم تيرى آمد، تا نزديك من شد، خم شدم باز به حضرت خورد!

دفعه سوم و چهارم هم به همين صورت خود را خم كردم و تير به حضرت خورد. ناگهان نگاه كردم ديدم حضرت تبسمى كرد و فرمود: ما رايت اصحابا ابر و اوفى من اصحابى ؛ اصحاب بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم پيدا نكردم .

در خانه خود نشسته و مرتب مى گوييد:

يا ليتنا كنا معك فنفوز فوزا عظيما؛ اى كاش ما هم مى بوديم ، اى كاش كه هم به اين رستگارى نائل مى شديم . پاى عمل به ميان نيامده است تا معلوم شود كه در عمل هم اين چنين هستيد يا نه ؟ اصحاب من مرد عمل بودند به مرد حرف و زبان . ( گفتارهاى معنوى ، ص 272 تا 274. )