موضوعات: "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر"
دانلود کلیپ تصویری ازدواج حضرت زهرا(س)و امیرالمومنین علی(ع)توسط حاج محمود کریمی
نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391ای کاش د ر این بیت بسوزم
نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1391یا حبیب الباکین
« گر بگویند مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست »
سعدی
دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی
حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را
بخشیده به همسایه، چه قران کریمی
در خانهء زهرا همه معراج نشینند
آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
می سوخت حریم دل مولا چه حریمی
آتش مزن آتش در و دیوار دلش را
جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی
سید حمیدرضا برقعی
ای نام تو بهترین سر آغاز
نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391قال على (عليه السلام):
«كُلُّ اَمْر ذى بال لَمْ يُذْكَرْ فيهِ اسْمُ اللهِ فَهُوَ اَبْتَرُ»;
«هر كار داراى اهميّتى كه بدون ياد خدا آغاز گردد، به سرانجام نمى رسد»(1).
شرح و تفسير
ياد خداوند در تمام اعمال و گفتار انسان مؤثّر است و غفلت از آن نتيجه منفى دارد. بر اين اساس در اين روايت شريف توصيه به ذكر نام الله در هر كارى شده است و روشن است كه منظور از بردن نام خدا و آغاز هر كارى به نام او، فقط گفتن بسم الله نيست، بلكه هدف اين است كه خداوند در تمام اعمال ما حضور داشته باشد، بدين جهت در اين روايت، بر خلاف روايات مشابه، به جاى «لَمْ يُبْدَأْ»(2) جمله «لَمْ يُذْكَرْ» آمده است. كه نه تنها در شروع كار، بلكه در ادامه كار هم ذكر الله لازم است.
چگونه خدا را ياد كنيم؟
«ذكر الله» و به ياد خالق و آفريدگار جهان هستى بودن انواعى دارد، برترين آن اين است كه انسان بداند او وجودى است وابسته، كه بدون تكيه بر خداوند، حتّى براى يك لحظه، نمى تواند به زندگى خود ادامه دهد. وابستگى ما انسان ها، بلكه تمام موجودات جهان هستى به خداوند متعال، مانند وابستگى نور چراغ ها به منبع انرژى است كه در ابتدا و ادامه نياز به آن منبع دارد. اگر انسان به اين مرحله از ياد خدا برسد و از آن غفلت نكند، بدون شك متحوّل و دگرگون مى گردد و ديگر به هيچ كس جز خدا تكيه نمى كند و امكان ندارد كه آلوده به گناه شود; زيرا چنين انسانى همواره خويش را در محضر خدا مى بيند و تمام نعمت ها و در يك جمله هستى اش را از ناحيه او مى داند و روشن است كه چنين انسانى هرگز گرفتار معصيت نمى شود. گناهان در لحظه هايى رخ مى دهد كه انسان از خدا غافل مى شود(3). انسانى كه دائماً به ياد اوست گناه نخواهد كرد.
- بحار الانوار، جلد 73، صفحه 305 و جلد 89، صفحه 242.
- جامع الصغير، جلد 2، صفحه 277، حديث 6284.
- مباحث مختلف مربوط به غفلت; از جمله عوامل غفلت، عواقب شوم غفلت، نشانه هاى غفلت، راه هاى زدودن غفلت، غفلت مثبت و منفى و ديگر مباحث مربوطه را در كتاب اخلاق در قرآن، جلد دوم، صفحه 324 به بعد، مطالعه فرماييد.
سرمشق از سخنان حضرت على (ع) حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى
تهيّه و تنظيم ابوالقاسم عليان نژاد
فرمایشات آیت الله بهجت «قدّس سرّه» در خصوص امیرالمومنین
نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ
عده اى از رواياتى كه عامّه در فضل حضرت امير ـ عليه السّلام ـ نقل كرده اند در درجه ى اوّل و اعلى قرار دارد، نظير:
«أَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى.»(1)
تو نسبت به من مشابه هارون به حضرت موسى ـ عليهماالسّلام ـ هستى، تنها با اين تفاوت كه بعد از من پيامبرى نخواهد بود.
از جمله ى استثنا:
«إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى» استفاده مى شود كه در مستثنى مِنْه همه چيز مندرج است، مگر اين كه اهل تسنن بگويند:
اين سخن باز استثنا دارد و آن اين است كه: «إِلاّ أَنَّ أَبابَكْرٍ أَفْضَلُ مِنْهُ!» جز اين كه ابوبكر از او افضل است!
در هر حال، متن حديث را نقل مى كنند و چه قدر كودكانه به آن جواب مى دهند. و نيز روايت طير مشوىّ:
«أَللّهُمَّ! آتِنى بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِى مِنْ هذَا الطَّيْرِ فَجاءَ عَلِىٌّ.» (2) خداوند، محبوبترين اشخاص در نزد خود را حاضر كن تا اين پرنده را همراه با من بخورد… ناگاه على ـ عليه السّلام ـ فرا رسيد. و نيز روايت:
«أَنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىٌّ بابُها.» (3) من شهر علم هستم و على ـ عليه السّلام ـ درِ آن است.
هم چنين اين روايت كه صاحب صواعق محرقه آن را از كتب خودشان نقل مى كند و سند آن را هم به ابى بكر مى رساند كه حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ فرمود:
«مَنْزِلَةُ عَلِىٍّ مِنِّى مِثْلُ مَنْزِلَتى مِنْ رِبّى.» (4) مقام و منزلت على ـ عليه السّلام ـ نسبت به من، همانند منزلت من نسبت به پروردگارم مى باشد.
و نيز اين حديث از پيامبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ در روز غدير خم: «أَلَسْتُ أَوْلى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟ قالُوا: بَلى. قالَ ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ. أَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ…» (5)
آيا من نسبت به جان شما سزاوارتر نيستم؟ عرض كردند: بله. فرمود: هر كس من به او ولايت دارم و مولاى اويم، اين على ـ عليه السّلام ـ مولاى او است. خداوندا، هر كس كه او را مولاى خود بداند و دوستدارش باشد، دوستش بدار، و هر كس با او دشمنى ورزد دشمنش باش.
همه را نقل مى كنند و درباره ى روايت اخير مى گويند:
«لَوْ أَرادَ الْخِلافَةَ، لَقالَ ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ: عَلِىٌّ خَليفَتى مِنْ بَعْدى.»(اتفاقا همين معنا را نيز كه على ـ عليه السّلام ـ جانشين بعد از من است، در كتاب هاى اهل تسنّن از رسول اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ نقل شده است: «لايَنْبَغى أَنْ أَذْهَبَ إِلاّ وَ أَنْتَ خَلِيفَتى… أَنْتَ وَلِيّى فِى كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدى.»؛ روا نيست كه من از دنيا بروم و توجانشين من نباشى… تو سرپرست برگزيده ى من بر هر مؤمن بعد از من هستى.(6) اگر مقصود رسول اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ خلافت بود، قطعا مى فرمود: «على ـ عليه السّلام ـ خليفه و جانشين من است.»
مى گوييم: اگر اين گونه هم مى گفت كه على ـ عليه السّلام ـ خليفه و جانشين من است، باز شما مى گفتيد: بله خليفه است منتهى تنها در كمالات؛ زيرا با درايت و اجماع منافات دارد! و يا مى گفتيد: ما هم على ـ عليه السّلام ـ را خليفه مى دانيم، منتهى خليفه ى چهارم!
و اگر پيغمبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ مى فرمود: على ـ عليه السّلام ـ خليفه ى بلافصل است، باز مى گفتيد: فصل به غير خلفا مراد است، يعنى بلافصل اجنبى نسبت به خلفا، زيرا نسبت به خلافت شيخين اجماع قائم است!
1.صحيح مسلم، ج 7، ص 120 و 121؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 302 ـ 304؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 337؛ ج 3، ص 109 و…
2.مستدرك حاكم، ج 3، ص 130 و 132؛ مجمع الزوائد هيثمى، ج 9، ص 125 و 126؛ كنزالعمّال، ج 13، ص 166 و 519 و…
3.مستدرك حاكم، ج 3، ص 126 و 127؛ الفايق زمخشرى، ج 2، ص 16؛ المعجم الكبير، ج 11، ص 55؛ الجامع الصغير، ج 1، ص 415 و…
4.ر.ك: المسترشد، ص 293؛ مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 60؛ بحارالانوار، ج 38، ص 298؛ ميزان الاعتدال ذهبى، ج 3، ص 540؛ الكشف الحثيث، ص 229؛ لسان الميزان ابن حجر، ج 5، ص 161.
5.ر.ك: خصائص نسائى، ص 101؛ المعجم الكبير طبرانى، ج 5، ص 195، 212 و…
6.ر.ك: مسند احمد، ج 1، ص 331؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 134؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 120؛ السنن الكبرى، ج 5، ص 113 و…
وصف علی از لسان علی (علیه السلام)
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391در خطبه قاصعه كه خطبه صد و پنجاه و هشتم نهج البلاغه است امير المؤمنين عليه السّلام از خود خبر مىدهد كه:
أرى نور الوحى و الرسالة و أشمّ ريح النبوة.
و نيز در همان خطبه آمده است كه حضرت نبى صلّى اللّه عليه و اله و سلم به وصىّ عليه السّلام فرمود:
انّك تسمع ما أسمع و ترى ما أرى الا أنك لست بنبىّ.
على عليه السّلام را فضل نبوت نيست ولى به نور ولايت مى شنود آنچه را رسول صلّى اللّه عليه و اله و سلم شنيده است و مى بيند آنچه را كه رسول مى بيند.
مسعودى در مروج الذهب از سبط اكبر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلم امام حسن مجتبى عليه السّلام نقل كرده است كه آن جناب پس از شهادت وصى امام على عليه السّلام در وصف آن حضرت و رحلت او فرمود:
و اللّه لقد قبض فيكم الليلة رجل ما سبقه الاولون الا بفضل النبوة و لا يدركه الآخرون، الخ اين كلام امام مجتبى عليه السّلام است كه احدى از پيشينيان يعنى انبياء و اوصياء و اولياء بر امام على عليه السّلام سبقت نگرفته اند مگر به فضل نبوت.
ثقة الاسلام كلينى در حديث پنجم باب الكون و المكان از كتاب توحيد اصول كافى روايت كرده است كه حبرى از احبار به امير عليه السّلام عرض كرد:
افنبى انت؟ فقال عليه السّلام: ويلك انا عبد من عبيد محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلم .
بلكه مرحوم بحرانى در تفسير برهان ضمن آيه كريمه: وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ .
از صادق آل محمّد عليه السّلام نقل كرده است كه:
و أدنى معرفة الامام أنه عدل النبى الا درجة النبوة و وارثه و أن طاعته طاعة اللّه و طاعة رسوله . پس اين كلام كامل دوحه شجره خاتم صلّى اللّه عليه و اله و سلم مفتاحى براى فتح ابواب حجت و امامت كافى و بحار و عوالم و غيرها باشد كه ولىاى را فضل نبوت نباشد ولى به حسب ولايتش اعلم و افضل از نبىاى باشد.
و بلكه مرحوم سيد مدنى در روضة السالكين فى شرح صحيفة الساجدين در شرح دعاى چهل و هفتم كه دعاى عرفه صحيفه است از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلم روايت نقل نموده است كه قال صلّى اللّه عليه و اله و سلم:
علماء امتى كانبياء بنى اسرائيل .
و نيز آن حضرت روايت كرده است كه قال صلّى اللّه عليه و اله و سلم:
إن للّه عبادا ليسوا بانبياء يغبطهم النبيون.
و باب صد و يكم امامت بحار در اين موضوع است كه «انهم يعنى الائمة عليهم السّلام أعلم من الانبياء عليهم السّلام».
انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه، حضرت علامه حسن زاده آملی، ص ۷۰ و 71
پایه های ایمان و کفر کدامند ؟
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391[و او را از ايمان پرسيدند، فرمود:] ايمان بر چهار پايه استوار است:
1. بر شكيبايى
- آرزومند بودن
- ترسيدن
- پارسايى
- چشم اميد داشتن
2. يقين
- بر بينايى زيركانه
- دريافت عالمانه
- پند گرفتن از گذشت زمان
- رفتن به روش پيشينيان
3. عدل و داد
- بر فهمى ژرف نگرنده
- دانشى پى به حقيقت برنده
- نيكو داورى فرمودن
- در بردبارى استوار بودن
4. جهاد
- به كار نيك وادار نمودن
- از كار زشت منع فرمودن
- پايدارى در پيكار با دشمنان
- دشمنى با فاسقان.
و شكيبايى را چهار شاخه است:
آرزومند بودن، و ترسيدن، و پارسايى و چشم اميد داشتن، پس آن كه مشتاق بهشت بود، شهوتها را از دل زدود، و آن كه از دوزخ ترسيد، از آنچه حرام است دورى گزيد، و آن كه ناخواهان دنيا بود، مصيبتها بر وى آسان نمود، و آن كه مرگ را چشم داشت، در كارهاى نيك پاى پيش گذاشت.و يقين بر چهار شعبه است: بر بينايى زيركانه، و دريافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پيشينيان. پس آن كه زيركانه ديد حكمت بر وى آشكار گرديد، و آن را كه حكمت آشكار گرديد عبرت آموخت، و آن كه عبرت آموخت چنان است كه با پيشينيان زندگى را در نورديد.
بیان مظلوميت امیرالمومنین در خلافت از زبان خودش
نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1391قسمتی از نامه 62 امام علیه السلام به مردم مصر:
خداوند سبحان محمد _صلي الله عليه وآله و سلم _ را فرستاد تا بيم دهنده جهانيان، و گواه پيامبران پيش از خود باشد، آنگاه که پيامبر _صلي الله عليه وآله و سلم _ به سوي خدا رفت، مسلمانان پس از وي در کار حکومت با يکديگر درگير شدند، سوگند بخدا نه در فکرم مي گذشت، و نه در خاطرم مي آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا _صلي الله عليه وآله و سلم _ از اهل بيت او بگرداند، يا مرا پس از وي از عهده دار شدن حکومت باز دارند، تنها چيزي که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوي فلان شخص بود که با او بيعت کردند. من دست باز کشيدم، تا آنجا که ديدم گروهي از اسلام باز گشته، مي خواهند دين محمد _صلي الله عليه وآله و سلم _ را نابود سازند، پس ترسيدم که اگر اسلام و طرفدارانش را ياري نکنم، رخنه اي در آن بينم يا شاهد نابودي آن باشم، که مصيبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست، که کالاي چند روزه دنياست، به زودي ايام آن مي گذرد چنانکه سراب ناپديد شود، يا چونان پاره هاي ابر که زود پراکنده مي گردد. پس در ميان آن آشوب و غوغا بپا خواستم تا آنکه باطل از ميان رفت، و دين استقرار يافته، آرام شد.
به خدا سوگند! اگر تنها با دشمنان روبرو شوم، در حالي که آنان تمام روي زمين را پر کرده باشند، نه باکي داشته، و نه ميهراسم، من گمراهي آنان و هدايت خود را که بر آن استوارم، آگاهم، و از طرف پروردگارم به يقين رسيده ام، و همانا من براي ملاقات پروردگار مشتاق، و به پاداش او اميدوارم. لکن از اين اندوهناکم که بيخردان، و تبهکاران اين امت حکومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگي کشند، با نيکوکاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند، زيرا از آنان کسي در ميان شماست که شراب نوشيد و حد بر او جاري شد، و کسي که اسلام را نپذيرفت اما به ناحق بخشش هايي به او عطا گرديد.
اگر اينگونه حوادث نبود شما را برنمي انگيختم، و سرزنشتان نمي کردم، و شما را به گردآوري تشويق نمي نمودم، و آنگاه که سر باز مي زديد رهاتان مي کردم.
یک زن و چند شوهر ! ؟
نوشته شده توسطرحیمی 17ام مهر, 1391روزى در حدود چهل نفر از زنان قريش گرد آمده و به حضور على عليه السلام رسيدند گفتند:
يا على چرا اسلام به مردان اجازه چند زنى داده است اما به زنان اجازه چند شوهرى نداده است؟
آيا اين امر يك تبعيض ناروا نيست ؟
على عليه السلام دستود داد: ظرفهاى كوچكى از آب آوردند و هر يك از آنها را به دست يكى از زنان داد سپس دستور داد همه آن ظرفها را در ظرف بزرگى كه وسط مجلس گذاشته بود، خالى كنند.
دستور اطاعت شد آنگاه فرمود: اكنون هر يك از شما دو مرتبه ظرف خود را از آب پر كنيد، اما بايد هر كدام از شما عين همان آبى كه در ظرف خود داشته بر دارد.
گفتند: اين چگونه ممكن است ؟ آبها با يكديگر ممزوج شده اند و تشخيص آنها ممكن نيست.
على عليه السلام فرمود: اگر يك زن چند شوهر داشته باشد خواه ناخواه با همه آنها همبستر مى شود و بعد آبستن مى گردد، چگونه مى توان تشخيص داد كه فرزندى كه بدنيا آمده است از نسل كدام شوهر است.
البته اين بهترين و ساده ترين دليلى بود كه آن حضرت براى آنان اقامه كرده است وگرنه از جهتى ديگر: زن مانند مرد نيست كه فقط بر اساس نياز غريزه جنسى تن به ازدواج دهد بلكه زن بيشتر از غريزه جنسى به محبّت و عاطفه مى انديشد و لذا زن در چند شوهرى هرگز نمى تواند حمايت و محبت و عواطف خالصانه و فداكارى يك مرد را نسبت به خود جلب كند. از اين رو چند شوهرى نظير روسپى گرى همواره مورد تنفر زن بوده است. على هذا چند شوهرى نه با تمايلات و خواسته هاى مرد موافقت داشته است و نه با خواسته ها و تمايلات زن.
منبع:
- حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد مطهرى(ره).
غدیر از دیدگاه امام خمینی (ره)
نوشته شده توسطرحیمی 17ام مهر, 1391پيغمبر ميخواست همة مردم را عليبنابيطالب كند ولي نميشد. و اگر بعثت پيغمبر هيچ ثمرهاي نداشت الا وجود عليبنابيطالب و وجود امام زمان- سلامالله عليه- اين هم توفيق بسيار بزرگي بود. اگر خداي تبارك و تعالي، پيغمبر را مبعوث ميكرد براي ساختن يك همچو انسانهاي كامل، سزاوار بود؛ لكن آنها ميخواستند كه همه آن طور بشوند، آن توفيق حاصل نشد.
پيدايش غدير در پرتو مقام شامخ علي عليه السلام، مسألهاي نيست كه بنفسه براي حضرت امير يك مسألهاي پيش بياورد، حضرت امير مسألة غدير را ايجاد كرده است.
آن وجود شريف كه منبع همة جهات بوده است، موجب اين شده است كه غدير پيش بيايد. غدير براي ايشان ارزش ندارد؛ آن كه ارزش دارد خود حضرت است كه دنبال آن ارزش، غدير آمده است.
خداي تبارك و تعالي كه ملاحظه فرموده است كه در بشر بعد از رسولاکرم صلي الله عليه وآله و سلم كسي نيست كه بتواند.
عدالت را به آن طوري كه بايد انجام بدهد، آن طوري كه دلخواه است انجام بدهد، مأمور كند رسولالله را كه اين شخص را كه قدرت اين معنا را دارد كه عدالت را به تمام معنا در جامعه ايجاد كند و يك حكومت الهي داشته باشد، اين را نصب كن.
نصب حضرت امير به خلافت اين طور نيست كه از مقامات معنوي حضرت باشد؛ مقامات معنوي حضرت و مقامات جامع او اين است كه غدير پيدا بشود. و اينكه در روايات ما و از آن زمان تا حالا اين غدير را آن قدر ازش تجليل كردهاند، نه از باب اين كه حكومت يك مسألهاي است، حكومت آن است كه حضرت امير عليه السلام به ابن عباس ميگويد كه :
«به قدر اين كفش بيقيمت هم پيش من نيست .»
آن كه هست اقامة عدل است. آن چيزي كه حضرت امير سلاماللهعليه و اولاد او ميتوانستند در صورتي كه فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوري كه خداي تبارك و تعالي رضا دارد انجام بدهند، اينها هستند، لكن فرصت نيافتند.
زنده نگه داشتن اين عيد نه براي اين است كه چراغاني بشود و قصيده خواني بشود و مداحي بشود، اينها خوب است، اما مسأله اين نيست. مسأله اين است كه به ما ياد بدهند كه چطور بايد تبعيت كنيم، به ما بايد بدهند كه غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همة اعصار بايد باشد و روشي كه حضرت امير در اين حكومت پيش گرفته است بايد روش ملتها و دستاندركاران باشد.
قضية غدير، قضية جعل حكومت است، اين است كه قابل نصب است و الا مقامات معنوي قابل نصب نيست يك چيزي نيست كه با نصب آن مقام پيدا بشود؛ لكن آن مقامات معنوي كه بوده است و آن جامعيتي كه براي آن بزرگوار بوده است، اسباب اين شده است.
منازل مختلف، كلياتش سبع والي سبعين والي زيادتر، تا حالا رسيده است به دست ماها به صورت يك مكتوب، حضرت امير هم اين طور است، رسول خدا هم اين طور است، مراحل طي شده است، تنزل پيدا كرده است.
از وجود مطلق تنزل پيدا كرده است، از وجود جامع تنزل پيدا كرده است و آمده است پايين تا رسيده است به عالم طبيعت، در عالم طبيعت اين وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولياي بزرگ خدا.
بنابراين، اين كه حديث غدير را ما حساب كنيم كه ميخواهد يك معنويتي را براي حضرت امير يا يك شأني براي حضرت امير درست كند نيست.
حضرت امير است كه غدير را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست كه اسباب اين شده است كه خداي تبارك و تعالي او را حاكم قرار بدهد.
مسأله، مسألة حكومت است. مسأله، مسألة سياست است، حكومت عِدْلِ سياست است، تمام معناي سياست است.
خداي تبارك و تعالي اين حكومت را و اين سياست را امر كرد كه پيغمبر به حضرت امير واگذار كنند، چنانچه خود رسول خدا سياست داشت و حكومت بدون سياست ممكن نيست.
اين سياست و اين حكومتي كه عجين با سياست است، در روز عيد غدير براي حضرت امير ثابت شد.
پي نوشت:
- نهجالبلاغه خطبة 33
- عدل: برابر، همان
دانلود زيارت امين الله به همرا متن و صوت
نوشته شده توسطرحیمی 16ام مهر, 1391زيارت معروفه به امين الله است که در نهايت اعتبار است و در تمام کتب مَزارِية ومصابيح نقل شده است و علامه مجلسى رحمه الله فرمود که آن بهترين زيارات است از جهت متن و سند و بايد که در جميع روضات مقدّسه بر اين مواظبت نمايند و کيفيت آن چنان است که به سندهاى معتبر روايت شده از جابر از امام محمد باقر عليه السلام که فرمود امام زين العابدين عليه السلام به زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و نزد قبر آن حضرت ايستاد و گريست و آن را قرائت نمودند:
زيارت امين الله با صدای حاج محمود کریمی
زيارت امين الله با صدای استاد فرهمند
زیارت امین الله با صدای حاج مهدی سماواتی قرائت زیارت امین الله با نوای آقای سماواتی در مسجد گوهرشاد حرم مطهر امام رضا علیه السلام / شام میلاد امام رضا علیه السلام 1395
زیارت امین الله با صدای حاج مهدی سماواتی
زیارت امین الله با صدای حاج مهدی سماواتی
دانلود صوتی زیارت امین الله با صدای مهدی سماواتی
دانلودتصویری زیارت امین الله با صدای مهدی سماواتی
زیارت امین الله با صدای کربلایی حمید علیمی
زیارت امین الله با صدای ابوذر الحلواجی
زیارت امین الله با صدای حاج محمد رضا طاهری
زیارت امین الله با صدای علی یوسف
زیارت امین الله با صدای فرهمند آزاد2
زيارت امين الله با صدای حاج مهدی میرداماد
زيارت امين الله با صدای الحاج جمعه حامد
حضرت امام محمّد باقرعليه السلام فرمود: هر که از شيعيان ما اين زيارت و دعا را نزد قبر اميرالمؤمنين عليه السلام يا نزد قبريکى ازائمةعليهم السلام بخواند البته حقّ تعالى اين زيارت و دعاء او را در نامهاى از نور بالا برد و مهر حضرت محمدصلى الله عليه وآله را بر آن بزند و چنين محفوظ باشد تا تسليم نمايند به قائم آل محمد عليهم السلام پس استقبال نمايد صاحبش را ببشارت و تحيت و کرامت انشاء اللَّه تعالى مؤلّف گويد: که اين زيارت شريفه هم از زيارات مُطلقه محسوب مى شود و هم از زيارات مخصوصه روز غدير و هم از زيارات جامعه که در جميع روضات مقدّسه ائمه عليهم السلام خوانده مى شود.