« دعا به وقت اندوهچون تو را نوح است کشتی بان ز طوفان غم مخور! »

بیان مظلوميت امیرالمومنین در خلافت از زبان خودش

نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1391


قسمتی از نامه 62 امام علیه السلام به مردم مصر:

     خداوند سبحان محمد _صلي الله عليه وآله و سلم _ را فرستاد تا بيم ‏دهنده جهانيان، و گواه پيامبران پيش از خود باشد، آنگاه که پيامبر _صلي الله عليه وآله و سلم _  به سوي خدا رفت، مسلمانان پس از وي در کار حکومت با يکديگر درگير شدند، سوگند بخدا نه در فکرم مي‏ گذشت، و نه در خاطرم مي ‏آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا _صلي الله عليه وآله و سلم _  از اهل بيت او بگرداند، يا مرا پس از وي از عهده ‏دار شدن حکومت باز دارند، تنها چيزي که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوي فلان شخص بود که با او بيعت کردند. من دست باز کشيدم، تا آنجا که ديدم گروهي از اسلام باز گشته، مي‏ خواهند دين محمد _صلي الله عليه وآله و سلم _  را نابود سازند، پس ترسيدم که اگر اسلام و طرفدارانش را ياري نکنم، رخنه‏ اي در آن بينم يا شاهد نابودي آن باشم، که مصيبت آن بر من سخت‏ تر از رها کردن حکومت بر شماست، که کالاي چند روزه دنياست، به زودي ايام آن مي‏ گذرد چنانکه سراب ناپديد شود، يا چونان پاره‏ هاي ابر که زود پراکنده مي‏ گردد. پس در ميان آن آشوب و غوغا بپا خواستم تا آنکه باطل از ميان رفت، و دين استقرار يافته، آرام شد.  

     به خدا سوگند! اگر تنها با دشمنان روبرو شوم، در حالي که آنان تمام روي زمين را پر کرده باشند، نه باکي داشته، و نه مي‏هراسم، من گمراهي آنان و هدايت خود را که بر آن استوارم، آگاهم، و از طرف پروردگارم به يقين رسيده ‏ام، و همانا من براي ملاقات پروردگار مشتاق، و به پاداش او اميدوارم. لکن از اين اندوهناکم که بيخردان، و تبهکاران اين امت حکومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگي کشند، با نيکوکاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند، زيرا از آنان کسي در ميان شماست که شراب نوشيد و حد بر او جاري شد، و کسي که اسلام را نپذيرفت اما به ناحق بخشش هايي به او عطا گرديد.

     اگر اينگونه حوادث نبود شما را برنمي ‏انگيختم، و سرزنشتان نمي‏ کردم، و شما را به گردآوري تشويق نمي‏ نمودم، و آنگاه که سر باز مي ‏زديد رهاتان مي‏ کردم.


فرم در حال بارگذاری ...