موضوعات: "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر"
توجه به حقيقت اعمال
نوشته شده توسطرحیمی 13ام مهر, 1391
من وصيّته «عليه السلام» لكميل بن زياد:
يا كميل! ليس الشّأن أن تصلّي وتصوم وتتصدّق، الشّأن أن تكون الصلوة بقلبٍ نقىّ وعمل عنداللّه مرضيّ وخشوع سوىّ وانظر فيما تُصلّي وعلى ماتصلّي ان لم يكن من وجهه وحلّه فلا قبول.
(تحف العقول ص174)
از اين جملات كه حضرت، شاگرد باوفاى خود را از قشر ظاهرى به ماوراى آن و به باطن و حقيقت اعمال، نفوذ مى دهد، استفاده مى شود كه هر عملى، جسمى دارد و روحى، و اگر روح نباشد، جسم مرده و بى ارزش است. نبايد به پوست بدون مغز، دل خوش كنيم، لُبّ و مغز مهم است، همان طور كه امام سجاد«عليه السلام» مى فرمايد: «اللهم ارزقني… لبّاً راجحاً»
در نماز هم كيفيتِ آن مهم است، بايد نماز را با قلب پاك و خضوع و كردارى كه موجب خشنودى خدا است، انجام داد. اگر نماز در مكان و جامه غصبى و غير حلال انجام شود مورد قبول الهى نيست.
البته گرچه اين روايت در مورد نماز وارد شده، ولى همه اعمال همين طور است حتى فعاليتهاى سياسى هم، بايد همراه با روح اصلاح امت اسلامى باشد و در غير اينصورت مطلوب ذات بارى نيست.
ولایت در راستای شریعت
نوشته شده توسطرحیمی 11ام مهر, 1391بنا به تصريح قرآن کريم ولايت جزء متمم و مکمل دين و آيين ماست .
الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا (المائده/3). طبق تصريح مفسرين شيعه اين آيه در روز غدير خم نازل شد. علما و دانشمندان اهل سنت نيز اعتراف به نزول آيه در روز هجدهم ذيحجه دارند که بعد از اعلام ولايت على (عليه السلام ) نازل گرديد. (جهت اطلاع بيشتر مى توانيد به جلد اول الغدير صفحات 230 تا 232 مراجعه نماييد). از آن جمله حافظ ابو نعيم اصفهانى در کتاب (ما نزل من القرآن فى على (عليه السلام ) از ابو سعيد خدرى (صحابى معروف ) نقل کرده است که پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در غدير خم على (عليه السلام ) را به عنوان ولى به مردم معرفى کرد و مردم متفرق نشده بودند تا اينکه آيه: الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ … نازل شد.
صفحات: 1· 2
حساب خدا بزرگتر است
نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391نامه 40 نهج البلاغه حضرت امیر علیه السلام به يكى از عاملان خود
از تو به من خبرى رسيده است، اگر چنان كرده باشى پروردگار خود را به خشم آورده باشى، و امام خويش را نافرمانى كرده، و امانت خود را از دست داده.
به من خبر داده اند تو كشت زمين را برداشته (برهنه كردن زمين، برداشتن محصول و ميوه آن) و آنچه پايت بدان رسيده براى خود نگاهداشته اى، و آنچه در دستت بوده خورده اى. حساب خود را به من باز پس بده و بدان كه حساب خدا بزرگتر از حساب مردمان است.(نهج البلاغه (ترجمه علامه سید جعفر شهيدى)نامه 40)
درمان دردها در نهج البلاغه
نوشته شده توسطرحیمی 4ام مهر, 1391
امروز ما در شرايط مشابه ى مانند دوران حضرت على عليه السلام هستيم، ما را هم دنياطلبى تهديد مى کند، و هم ابتلاى به کبر و خود پرستى و تبعيض، تهديد مى کند، طوفانهاى فتنه هاى اجتماعى ما را هم به فرو ريختن تهديد مى کند بنابراين ما هم به آن درمانها احتياج داريم و بيش از هميشه به نهج البلاغه احتياج داريم. من نديده ام از اين ديدگاه کسى دنبال نهج البلاغه رفته باشد. مى دانيد که البته خيلى کار شده اما اين يک ديدگاه جديد است.اينک در آيينه ى نهج البلاغه نگاه کنيد و ببينيد شما از وضع کنونى خودتان چه چيزى را در آن مىبينيد؟ کدام درد و کدام خطر را مى بينيد؟ کدام هشدار متوجه ماست؟ و بدانيد که درمان همهى اينها در نهج البلاغه است.امروز بسيار لازم است که محققان، نهج البلاغه را از اين جهات تفسير کنند.-بيانات مقام معظم رهبرى در کنگره پنجم نهج البلاغه، 1364.
صفحات: 1· 2
حرکت به سوی رفتار علوى
نوشته شده توسطرحیمی 30ام شهریور, 1391شيخ مفيد(ره) نقل مى كند:
راوى مى گويد:ما در خدمت امام صادق - عليه الصّلاة والسّلام - بوديم ، صحبت اميرالمؤمنين عليه الصّلاة و السّلام - شد. «و مدحه بما هو اهله »؛ حضرت صادق زبان به ستايش مولا اميرالمؤمنين گشود و آن چنان كه مناسب او بود، اميرالمؤمنين را مدح كرد؛ از جمله ى چيزهايى كه گفت كه اين راوى يادش مانده و مثلا در همان مجلس يا در بيرون آن مجلس نوشته است اينهاست . من نگاه كردم ، ديدم هر كدام از اين فقره هايى كه در اين حديث به آن تكيه شده است ، تقريبا به يك بُعد از زندگى اميرالمؤ منين اشاره مى كند؛ به زهد آن بزرگوار، عبادت آن بزرگوار، و خصوصياتى كه حالا اينها را مى خوانيم . ببينيد، طبق اين روايت ، امام صادق در مقام تعريف از اميرالمؤ منين دارد حرف مى زند. اولين جمله يى كه فرمود، اين بود:«واللّه ما اءكل على بن ابى طالب (عليه السّلام ) من الدنيا حراما قطّ حتى مضى لسبيله»؛اميرالمؤ منين تا آخر عمر، يك لقمه ى حرام بر دهان نگذاشت ؛ يعنى اجتناب از حرام ، اجتناب از مال حرام ، اجتناب از دستاورد حرام . البته مراد، حرام واقعى است ؛ نه آن حرامى كه براى آن بزرگوار حكمش هم منجز شده باشد؛ يعنى مشتبه را هم به خود نزديك نكرد. ببينيد، اينها را به عنوان دستورالعمل و سرمشق در عمل و بالاتر از آن در فكر براى ما بيان كرده اند.
همه بايد به سمت رفتار علوى حركت كنند
امام صادق و امام باقر و امام سجاد - علیهم السلام- هم اعتراف مى كنند كه ما نمى توانيم اين طورى زندگى بكنيم ؛ حالا نوبت به امثال بنده كه مى رسد، ديگر واويلاست ! بحث سر اين نيست كه من يا شما بخواهيم اين طور زندگى كنيم ؛ نه ، آن زندگى ، زندگى اين قله است ؛ اين قله را دارد نشان مى دهد. معناى نشان دادن قله اين است كه همه بايد به اين سمت حركت كنند. البته چه كسى هست كه به آن بالا برسد؟! در همين حديث هم مى خوانيم كه امام سجاد فرمود: من قادر نيستم اين طور زندگى كنم .
بیانات رهبر معظم انقلاب خطبه هاى نماز جمعه تهران (بيست و دوم ماه مبارك رمضان و روز قدس 10/10/1378
خوش رويى
نوشته شده توسطرحیمی 30ام شهریور, 1391من مواعظ علي «عليه السلام»:
إنّ أحسن ما يألف به الناس قلوب اودّائهم ونفوا به الضّغن عن قلوب أعدائهم حسن البشر عند لقائهم والتفقد في غيبتهم والبشاشة بهم عند حضورهم.(تحف العقول صفحه 218)
خوشرويى و خوشبرخوردى، سبب جلب محبت افراد و تأليف قلوب است. در روايت وارد شده كه: «التودّد نصف العقل». اين حديث براى همه مسئولين در نظام اسلامى و بالاخص روحانيونى كه مسئوليتى را در اداره يا نهادى عهدهدار هستند بسيار قابل توجه است. زيرا افرادى كه براى انجام كارى مراجعه مىكنند، از نظر ايمان در يك سطح نيستند چه بسا يك برخورد سرد و يا يك بىاعتنايى به ارباب رجوع موجب شود كه او از دين زده شود و اعتقادش سست شود. و بالعكس اخلاق خوش موجب مىشود كه او به دين و اسلام خوشبين شده و جذب شود. «المؤمن بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه.»
این خانه بی دلیل ترک بر نداشته است
نوشته شده توسطرحیمی 16ام مرداد, 1391
به نام عشق
در نجف سینه بی قرار از عشق
گفت:لایمکن الفرار از عشق
مولای ما نمونهء دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است
چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
سید حمیدرضا برقعی